بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت(ع)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و اله الطّاهرین. اللّهمّ صلّ على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها.
تبریک عرض میکنیم این روز شریف و متلألئ از انوار معنوى را به همهى شما برادران و خواهران عزیز، به ستایشگران خاندان پاک پیغمبر، بلبلان خوشخوان بوستان نبوى و علوى و حسینى، که شما هستید. حقیقتاً هم جا دارد که انسان این روز را به شما مداحان عزیز، خوانندگان محافل مذهبى، نرم کنندگان دلهاى مستمعان در برابر مواعظ الهى، تبریک عرض کند. خدا را شاکریم که این جلسهى مبارک در طول سالهاى متمادى - که الان شاید حدود سى سال است - هر سال در مثل چنین روزى تشکیل میشود؛ شاید بیش از سن بعضى از حضار محترم. البته ما در طول سال هم متوسلیم به این بزرگوار و متبرکیم به ذکر آن حضرت. امروز هم روز ولادت است. طبعاً شادى یادبود ولادت آن بزرگوار هم بر این توجه و تذکر و خشوع قلبى همهى ما مىافزاید؛ انشاءاللَّه.
دریافت فایل صوتی
گلچین مداحی و همخوانی در ابتدای دیدار
بقیه سخنرانی درادامه مطلب
تقارن با ولادت امام بزرگوار هم - که روز بیستم جمادىالثانى است - براى ما یک پدیدهى بسیار شیرینى است. این بزرگوار هم که ما در طول سالیان متمادى محضرش را درک کردیم، حقیقتاً یک نمونه و مستورهاى بود از همان حقیقت عظیم و درخشندهاى که ما از ائمهى بزرگوارمان شنیدهایم و در آثار دانستهایم و از ام الائمة النجباء (سلام اللَّه علیها) در خاطرههاى ما هست. البته نباید مقایسه کرد و نمیشود مقایسه کرد؛ ولى خب، همان راه، همان نشانه در این بزرگوار هم بود؛ همان ایمان، همان اخلاص، همان عبادت، همان غیرت، همان ایستادگى در راه خدا. چیزهائى که امام ما را در زمین و آسمان و نزد بندگان شایستهى خدا عزیز کرد، این خصوصیات بود. این هم عید مضاعفى است. امسال این عید با سوم خرداد هم هماهنگ و همزمان شده است، که این هم یک داستانى است. این برادر عزیزى که ظاهراً جانباز هستند، این اشعار شیوا را ایشان هم در اینجا خواندند؛ یادگارهاى آن روزهاى دفاع مقدس. بنابراین امروز جلوهاى از آن هم هست. خب، امروز روز بزرگى است.
یکى از خصوصیاتى که در انقلاب ما بارز است، مطرح شدن مکررِ مضاعف نام مبارک حضرت زهرا (سلام اللَّه علیها) و نام مبارک حضرت بقیةاللَّه مهدى صاحبزمان (صلوات اللَّه علیه) است. این دو نام مبارک، در تمام دوران انقلاب، به مناسبتهاى مختلف، بیش از سایر معارف الهى و معارف اسلامى و معارف شیعى تکرار شده است؛ این یک پدیده است. در دوران پیش از انقلاب، نه در محافل مذهبى، نه در محیط عمومى، نه در زبان شعرا و گویندگان و خواص و عوام و دیگران، اینقدر نام مبارک زهرا (سلام اللَّه علیها) تکرار نمیشد. متدینین بودند، مجالس بود، محافل بود، گویندگان بودند، اسم مبارک هم برده میشد، اما نه اینجور، با این وسعت و با این عمق نگاه. هیچ کس هم این را به مردم یاد نداد. یعنى ما در شعارهامان، در حرفهامان، این قضیه را مطرح نکردیم. این یک پدیدهى الهى است، یک امرِ برخاسته و روئیدهى از دلها و عواطف و ایمانهاست. هیچ کس - نه امام بزرگوار، نه بزرگان انقلاب - در دوران دفاع مقدس به رزمندگان نگفت که رمز «یا زهرا» براى حملاتتان بگذارید، یا سربند «یا زهرا» ببندید؛ اما هرچه که شما نگاه میکنید، در طول دوران دفاع مقدس، اسم مبارک حضرت زهرا از همهى نامهاى مطهر و مبارک دیگر بیشتر مطرح است، بیشتر آورده میشود؛ همچنین نام مبارک حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه). این دو نام در انقلاب، به طور طبیعى، بدون دستور، بدون یک مطالعهى قبلى، همین طور از دلها و از ایمانها و از عواطف روئیده است؛ این نشانهى مبارکى است؛ نشانهى توجه آن بانوى دو عالم، آن عنصر ملکوتىِ الهىِ بىنظیر در عرصهى وجود از لحاظ نورانیت - بعد از پدر بزرگوار و امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) - است. بعضى از اهل معنا هم این توجه ویژه را میگفتند. ما شنیدیم از بعضىها که میگفتند بانوى دو عالم توجه ویژهاى دارند. این خیلى باارزش است، این امیدبخش است؛ ما را در دلهامان، در اعماق جانمان، به دست یافتن به اهداف نهائى، مطمئن و خاطرجمع میکند؛ گامها محکم و استوار برداشته میشود. وقتى انسان چشمش به هدف است، هدف را میشناسد، رسیدن به هدف براى او یک آرزوى خام به حساب نمىآید، امیدوار است، هم قدمها را محکم برمیدارد، هم راه را گم نمیکند و چپ و راست نمیشود.
یکى از مهمترین خصوصیات انقلاب اسلامى ایران این است که در طول این سى و دو سال، با وجود راهى دشوار و طولانى، با این همه مزاحمت، با این همه معارضه، با این همه سیاستهاى برخورد گوناگون، با شکلهاى مختلف و از جوانب مختلف، این خط مستقیم در انقلاب مطلقاً زاویه پیدا نکرده است؛ شعارها همان شعارهاست، اهداف همان اهداف است، خط همان خط است، راه همان راه است. به برکت بیان روشن و رساى امام بزرگوارمان - که خوشبختانه مضبوط هم هست - تفسیر و تأویلى وجود ندارد؛ راه، راه مستقیمى است؛ این راه را انقلاب پیش رفته است. و من به شما عرض بکنم؛ تا آن وقتى که من و شما قدمهامان را محکم برمیداریم، چشممان را از هدف برنمیداریم، با امید حرکت میکنیم، هیچ قدرتى در دنیا نمیتواند راه ما را سد کند؛ و همین در رویاندن شکوفههاى امید در دل مسلمانان و ملتهاى اسلامى بیشترین اثر را داشته است.
وقتى یک انقلاب اتفاق مىافتد، خیلىها را در دنیا خوشحال میکند؛ تودههاى مردم معمولاً اینجورند. من یادم هست که در دوران اختناق، دیکتاتور اسپانیا از دنیا رفت. اگرچه فوت او هیچ ربطى هم به ما نداشت، ولى ما اینجا در تهران یا در مشهد خوشحال شدیم؛ کأنه براى ما یک جشنى بود که آن دیکتاتورى که سالها در اسپانیا حکومت میکرد، از بین رفته. یا یک دیکتاتور دیگرى در پرتغال - که حالا در این کشورها سر و صدا بزرگ است دیگر؛ حرکت، خیلى حرکت عظیمى است - از دنیا رفت، ما اینجا خوشحال شدیم. بنابراین وقتى انقلابها پیش مىآیند، هر کسى که در دلش امیدى هست، آرزوئى هست، یک ایدهى بلندى در او وجود دارد و از وضع موجود محیط خود و نظام خود ناراحت است، خوشحال میشود. انقلاب ما که به وجود آمد، خیلىها خوشحال شدند. لیکن در بسیارى از این پدیدهها، این خوشحالى دیرپا نیست. حوادثى پیش مىآید، این خوشحالىها را زائل میکند. حالا مختلف است؛ گاهى ده سال طول میکشد، گاهى بیست سال طول میکشد؛ گاهى به این مقدارها هم نمیرسد، راهها کج و معوج میشود.
در دههى 60 میلادى تقریباً در همین کشورهاى شمال آفریقا انقلاب شد - در مصر، در سودان، در تونس، در الجزائر - لیکن دیرى نپائید؛ یا آدمهائى که در رأس کار بودند و سررشتهدار انقلاب بودند، یک جور زیر پاشان جارو شد، رفتند، جاى خودشان را به دستنشاندگان دادند، یا خود آنها دستنشانده شدند. زخارف دنیا انسانها را راحت که نمیگذارد؛ این وسوسهها به طور دائم در دل انسان مشغول کار و فعالیتند. اگر زره و سپر تقوا نباشد، اینها در انسانها زود اثر میگذارد؛ راهها عوض میشود. لذا امیدها که بر اثر انقلابها میشکفد، بر اثر ارتجاعها افسرده میشود؛ یک بهارِ زودرسى است و تمام میشود.
خصوصیت این انقلاب عظیم اسلامى که شما ملت ایران راه انداختید، این بود که به فضل الهى آن بهار تا امروز خزان نداشته. این ایستادگى، این ثبات، این تداوم، این پایبندى به ارزشها و اصولى که انقلاب براى این مردم آورد، همان چیزى است که امیدها را در دلهاى ناظران در سرتاسر دنیائى که مىبینند و نگاه میکنند، پایدار میکند. این اتفاق در انقلاب ما افتاده است.
نه اینکه ما بخواهیم همین طور منم منم کنیم، به خودمان غره شویم، بیخودى افتخارهاى پوچ به خودمان نسبت دهیم، هى بگوئیم بله، فلان کشور از ما یاد گرفت، فلان کشور از ما یاد گرفت؛ نه، هیچ کشورى از کشور ما یاد نگرفت؛ لیکن این به طور قطع وجود دارد که آن بذر امیدى که در دل ملتها ریخته شد و کاشته شد و آبیارى شد و روئید و گل کرد، ناشى از ایستادگى ملت ایران بود. اگر ملت ایران عقبنشینى میکرد، اگر ما از شعارهامان دست برمیداشتیم، اگر در مقابل هارت و پورت استکبار جهانى و تهدیدهاى استکبار و فشارهاى استکبار زانومان خم میشد و میلرزید، این گلهاى امیدى که در دل ملتها روئیده بود، پژمرده میشد و باقى نمیماند. ایستادگى شما بود که اجازه داد این نهالهاى امید بارور شود؛ و این اتفاق افتاد؛ و این به برکات معنوىِ الهى است که از طریق اهلبیت (علیهمالسّلام) و نام مبارک زهراى اطهر و نام مبارک حضرت بقیةاللَّه و توجهات این بزرگوار براى ما حاصل شده؛ اینها را باید نگه داریم؛ اینها را باید دودستى براى خودمان حفظ کنیم. این توجه را، این توسل را، این توجه به اهلبیت (علیهمالسّلام) را، این از خدا دانستن را، به خود غره نشدن را باید براى خودمان نگه داریم.
مقولهى دیگر، مربوط به حرفهى زیباى ظریفِ مؤثر مداحى است؛ که حالا از جمع حاضر اگر همه هم نباشند، لابد جمع کثیرى از جمع حاضر را مداحان محترم تشکیل میدهند. من در طول سالهاى متمادى، در همین مناسبت و در مناسبتهاى دیگر، در این باره خیلى صحبت کردم؛ ولى باز هم تأکید میکنم. شعرى که شما با صداى خوش و با آهنگِ زیبا میخوانید، تأثیر آن در بسیارى از موارد از یک گفتار علمىِ منطقىِ فلسفى یا غیر فلسفى بیشتر است؛ اگر آنچه که خوانده میشود، بدرستى انتخاب شده باشد و جهات صورى و معنوى در آن لحاظ شده باشد. جهات صورى، زیبائى شعر است؛ شعر را بایستى درست و خوب انتخاب کرد. شعر یکى از نمادهاى برجستهى هنر است. هر بافتهى نظمى، شعر نیست؛ شعر خصوصیات خودش را دارد؛ باید شعر انتخاب کرد. خوشبختانه شعراى خوبى هم داریم؛ شعرائى که دربارهى اهلبیت (علیهمالسّلام) با زبانهاى مختلف میسرایند و زیبا و شیوا و خوب میسرایند؛ و وقتى شما مشترىاش باشید، این تقاضا، عرضه را هم به دنبال خودش مىآورد. پس شعر خوب، آهنگ خوب و صوت خوب مهم است. البته آهنگ خوب به معناى تقلید از آهنگ موسیقىهاى لهوىِ مضلّ عن سبیل اللَّه نیست؛ این را توجه داشته باشید. بعضى از آهنگها، آهنگهاى بدى است، آهنگهاى غلطى است، آهنگهاى لهوى است؛ این را نباید به وادى حرفهى مداحى و خواندن مداحى کشاند. عیبى ندارد که شکلهاى جدیدى را در خواندن و قرائت اشعار و آهنگسازىهاى گوناگون ابتکار کنید؛ اما از این تشابه و تداخل بپرهیزید. البته آهنگهاى لهوىِ مضلّ عن سبیل اللَّه را میگویم، نه حالا هر آهنگى که یک وقتى در یک مضمون دیگرى خوانده شده، آن را بخواهیم منع کنیم؛ نه، آهنگهائى که لهوى است و مضلّ عن سبیل اللَّه است؛ اینها را نیاورید.
مسئلهى بعد، مضمون است. بهترین مجموعهى شعرى که میشود در یک منبرِ مداحى انسان فکر کند، چیزى است که در آن، اولاً منقبت اهلبیت (علیهمالسّلام) باشد. ذکر مناقب آنها دلها را روشن میکند، شاد میکند، شوق را در انسان برمىانگیزد، اشک را از چشمها جارى میکند. البته منظور، مناقب متقن است. اینجور نباشد که انسان به حرفهاى سست تکیه کند. این همه مناقب اهلبیت (علیهمالسّلام) در کتابهاى معتبر وجود دارد؛ از آنها استفاده بشود؛ از گفتههاى افرادى که خودشان سندند، ثقه و معتبرند؛ مثل همین شعرى که امروز یکى از آقایان از مرحوم آشیخ محمدحسین اصفهانى - مفتقر - خواندند. خب، این بزرگوار استاد مجتهدین است. مجتهدین بزرگ و مراجع تقلید بزرگ، در فقه و اصول و فلسفه شاگردهاى او هستند. ایشان شاعر هم بوده. خب، این شعر میشود سند. یا روایات گوناگونى که در کتب مناقب وجود دارد، شرح حال ائمه (علیهمالسّلام)، مناقب معتبر. پس یک بخش، بخش مناقب اهلبیت (علیهمالسّلام) است.
بخش دیگر، نصایح است، که این نصایح هم میتواند از زندگى خود این بزرگواران گرفته شود. امروز ما محتاج نصیحتیم. براى رشد اخلاق در جامعه، براى گسترش خلقیات خوب، براى اعتلاى روحیهى همدلى و برادرى و صفا و اخوتى که در جامعهى دینى مطلوب است، احتیاج داریم به نصیحت. اینها را از کى یاد بگیریم؟ پایههاى اخلاق در کلمات ائمه (علیهمالسّلام) است، در رفتار ائمه (علیهمالسّلام) است. ما اخلاق را در جامعه رشد بدهیم؛ مردم را به خیرخواهى، به امید، به تعاون، به اخوت، به صبر، به حلم، به شکر، به احسان، به ایثار، به گذشت دعوت کنیم؛ از اخلاق بد، از تنگنظرى، از ناامیدى، از بدبینى، از بدخواهى براى این و آن، از حسد، از بخل و بقیهى سیئات اخلاقى، مردم را پرهیز بدهیم. این کار با زبان شعر خیلى بهتر است و بهتر ادا میشود تا زبان نثر و زبان نصیحتآمیز.
گویندهاى مثل ما بنشیند به مردم نصیحت کند، خیلى معلوم نیست تأثیر عمیقى ببخشد؛ اما وقتى خوانندهاى همین مضمون را در یک شعرِ زیبا و خوب و با لحن خوب بیان میکند، مثل آب گوارائى است که انسان مینوشد؛ تمام سلولهاى بدن انسان از این آب بهرهمند میشود، تا اعماق وجود انسان اثر میگذارد. البته اخلاقیات باید تکرار شود. گفتن اثر دارد، شنیدن اثر دارد؛ اما این اثر، دائمى و ابدى نیست؛ مؤثرات دیگرى هم در جامعه هست که در جهت عکس آن کار میکند. لذا بایستى اخلاقیات هى گفته بشود، باز گفته بشود، باز تکرار بشود.
یک بخش هم آگاهىها و بصیرتبخشىهاى نسبت به مسائل زندگى است. البته من با این که در منبرهاى مداحى، هى تعرض به این، بدگوئى به آن بشود، موافق نیستم و اینها را دوست نمیدارم؛ اما بصیرتبخشى خوب است، آگاهى پیدا کنند. امروز ملت ما بر اثر بصیرت است که توانسته است بایستد. ملت ما میداند علیه او چه توطئههائى هست، چه کسانى توطئه میکنند، هدف از این توطئهها چیست، از چه چیز ملت ایران ناراحتند؛ اینها را مردم ما میدانند. ملت ایران میدانند که روحیهى ایمان، اسلام، آزادیخواهى، استقلالطلبى، ایستادگى در راه درست، دشمن را عصبانى کرده. مردم ما دشمن را هم میشناسند. شیوههاى او را هم بتدریج همهمان یاد گرفتیم، فهمیدیم شیوههاى دشمن چیست. این بصیرت خیلى چیز باارزشى است. اگر این بصیرت نبود، ملت ما نمىایستادند. تبلیغاتى هم که دشمنان میکنند؛ چه آنهائى که خودشان مستقیماً تبلیغ میکنند، چه آنهائى که به زبان بلندگوها و بوقهاى اجارهاىشان میدمند و از زبان آنها پخش میکنند، همهاش در جهت این است که این بصیرت را از مردم بگیرند؛ امر را بر مردم مشتبه کنند؛ آنها را از ایمانشان، از اسلامشان، از استقامتشان، از ایستادگىشان در این راه، از معرفت درستشان نسبت به حوادث زندگى دور کنند. خب، یک برنامهى مجلسىِ مداحى میتواند یک بخشى را به این اختصاص دهد. شعرش را پیدا کنید، جملاتش را انتخاب کنید. در یک لحظهى مناسب، گاهى اوقات یک کلمه به قدر یک کتاب در دلها اثر میگذارد. در دلها اثر بگذارید. من مىبینم که خوشبختانه امروز جامعهى مداحان انصافاً در این جهت خیلى پیش رفتهاند؛ حالا آن برنامههائى که ما توفیق پیدا میکنیم بشنویم، یا اینجا برگزار میشود، یا بعضاً از تلویزیون مىبینیم.
مطلب آخر اینکه: صاحب حرفهى مداحى که خود را مفتخر کرده است به اینکه در این راه خدمت و کار کند، اگر بخواهد همهى این خصوصیات را جمع کند، اولاً احتیاج دارد به مطالعه و کار. به قول معروف، بىمایه فطیر است. احتیاج به مطالعه هست، احتیاج به کار هست. البته مداحهاى قدیمى ما مقید بودند حتماً از حفظ بخوانند؛ بد میدانستند که از رو بخوانند. امروز خوشبختانه اینجور نیست. هیچ لازم نیست که حالا مثلاً ساعتها صرف وقت کنند، قصیدهاى را، شعرى را حتماً حفظ کنند؛ نه، از رو هم بخوانند. منبرىها هم همین جورند. ما در دوران جوانى و نوجوانى هرگز ندیده بودیم که منبرى از جیبش کاغذ در بیاورد، حدیث را از رو بخواند؛ این را بد میدانستند. مرحوم آقاى فلسفى (رضوان اللَّه علیه) این سنت غلط را شکست؛ از جیبش کاغذ در آورد، روایت را از رو خواند. خب، ایشان واعظ درجهى یک کشور بود. حالا هم وعاظ یاد گرفتهاند. براى اینکه درست بخوانند، براى اینکه بجا بخوانند، براى اینکه آنچه میخواهند بخوانند، بخوانند، کاغذ را از جیبشان در مىآورند، حدیث را میخوانند؛ مطلب را که نوشتهاند، میخوانند؛ شعر را میخوانند؛ این خیلى کار را آسان کرده. مداحى هم همین جور. بنابراین مطالعه کردن، یادداشت کردن، یادداشت داشتن، با حساب و کتاب و مطالعه حرف زدن، شرط اول است.
شرط دوم این است که در مطالعات خود، با قرآن و حدیث آشنا شوید. انس با قرآن براى همه لازم است؛ این را ما به همه توصیه میکنیم، به همهى جوانهاى کشور توصیه میکنیم. امروز خوشبختانه همین جور هم شده؛ انسان در میان دانشجوها، در میان طلاب، در بین جوانهاى غیر دانشگاه و حوزه، عناصرى را مىبیند که با قرآن انس دارند؛ بعضىشان قرآن را حفظ هم دارند؛ بعضى هم که حفظ ندارند، قرآن را فىالجمله درک میکنند؛ یعنى ولو حالا تمام جزئیات را هم ندانند، مضمون را میفهمند؛ این خیلى چیز مغتنمى است.
امروز را که انسان با بیست سال قبل، بیست و پنج سال قبل مقایسه میکند، مىبیند زمین تا آسمان تفاوت کرده. حساب دست خیلىها نیست. بنده چون به این مسئله اهتمام داشتم، حساب دستم هست؛ میدانم در امر آشنائى و انس با قرآن چه اتفاقى افتاده و دارد مىافتد. قبلها قارى ما که قرآن میخواند، خیلى اوقات معناى آیات را نمیفهمید؛ جائى که باید وصل کند، قطع میکرد؛ جائى که باید قطع کند، وصل میکرد. امروز اصلاً اینجور نیست؛ همه آشنایند. بنابراین آشنائى با قرآن و حدیث توصیهى ما به همه است؛ اما مبلغان دین و جامعهى مداحان طبعاً مخاطب ویژهى این حرف هستند؛ با قرآن باید انس پیدا کنند. قرآن را حتماً بخوانید، با توجه به ترجمه بخوانید، این ترجمه را به یاد بسپرید. در آیاتى که نصیحت هست، متضمن یک معرفتى است که انسان میفهمد، آنها را ثبت کنید، ضبط کنید، یادداشت کنید، از آن بهرهمند شوید؛ هم بگوئید، هم عمل کنید. حدیث هم همین جور.
خوشبختانه کتب معتبر حدیثى ما امروز همه ترجمه شده است. «کافى» ترجمه شده است، «من لا یحضره الفقیه» ترجمه شده است، «نهجالبلاغه» ترجمه شده است، کلمات حضرت زهرا (سلام اللَّه علیها) ترجمه شده است. یعنى اینجور نیست که این متون، مخصوص عربىدانها باشد؛ نه، عربىدان و غیر عربىدان همه میتوانند از این کلمات استفاده کنند؛ اینها فرصت است. از این فرصتها باید استفاده کرد. بنابراین توصیهى ما این است: تلاوت قرآن، انس با قرآن، انس با حدیث، آشنائى با معارف اهلبیت از طریق حدیث، و بالاتر از همه، توجه به خداى متعال، حفظ و تقویت رشتهى ارتباط قلبى با ذات اقدس احدیت، با دعا، با توسل، با ذکر، با خشوع، با نماز نافله.
اگر این رشته محفوظ بماند و تقویت شود، همهى کارهاى دشوار بتدریج حل میشود؛ اصل کار این است. این رشتهى ارتباط با مقام احدیت هم - که خشوع و ذکر و توسل باشد - مرتبط و متصل با اهلبیت (علیهم السّلام) است؛ تفکیکپذیر نیستند - «من اراد اللَّه بدأ بکم»(1) - اما خب، دعاهاى صحیفهى سجادیه، مناجات خمس عشر و دعاها و مناجاتهاى گوناگونى که هست، دل را صفا میدهند، ذهن را صفا میدهند، ذهن را هم فعال میکنند. خیلى از معارف را انسان از این طریق به دست مىآورد.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند توفیق بدهد. حرف که زیاد است، اما وقت خیلى زیاد نیست. امروز از زیارت آقایان و از استماع بیانات بزرگواران خیلى خوشوقت شدیم.
پروردگارا! به حق محمد و آل محمد ما را از پیروان اهلبیت (علیهمالسّلام) قرار بده. پروردگارا! ما را شیعهى واقعى حضرت زهرا (سلام اللَّه علیها) قرار بده. پروردگارا! ملت ایران را در همهى صحنهها موفق و کامیاب بفرما. پروردگارا! براى مسلمانان، براى شیعیان بحرین، براى همهى مستضعفان عالم، فرج عاجل خود را فرا برسان. پروردگارا! قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود کن؛ ما را مشمول دعاهاى آن بزرگوار قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) مفاتیح الجنان، زیارت جامعهى کبیره