چهل حدیث نورانی از امام کاظم(ع)
1. مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده ، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.
بحارالانوار، جلد 78، ص333
*****
هر که پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا کند چون کسی است که بی زه کمان کشد.
تحفالعقول ، ص 425
*****
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.
اصول کافی،ج1 ،ص52
*****
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
بحار الانوار، ج7 ، ص143
*****
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند ، انتظار فرج و گشایش است.
تحف العقول، ص403
*****
ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.
بحار الأنوار، ج 74، ص 232
*****
مردی از قم، مردم را به حق فرا میخواند و گروهی چون پارههای آهن [استوار]، پیرامون او گرد میآیند.
بحارالأنوار، ج 57، ص 216
*****
در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید؛ زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام های والا و مراتب شکوهمند در امور دین ودنیاست. و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم ِعمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.
تحف العقول ص410
*****
هر کسى که دو روزش مساوى باشد (و روز بعد بهتر از روز قبل نباشد) مغبون است.
بحار الأنوار،ج 78،ص326،ح5
*****
از مانیست کسی که هر روز حساب خود رانکند ،پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد،واگر بدی کرده،از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
اصول کافی ج 4 ص191
*****
بر شما باد به خموشی که کم گویی، حکمت بزرگی است.
بحاالانوار ، ج 78 ، ص 321
*****
هر که پدر و مادر را اندوهگین کند آنان را ناسپاسی کرده است.
تحف العقول ، ص 425
*****
چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد ، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
بحاالانوار ، ج 78 ، ص 319
*****
به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان.
بحارالأنوار، ج 6، ص 28، ح29
*****
مال حرام افزون نمىگردد و اگر هم افزون گردد برکت نمىیابد.
الکافى ، ج 5، 125
*****
هرکه میانهروى کند و قناعت ورزد، نعمت بر او بپاید و هر که بىجا مصرف نماید و زیادهروى کند، نعمتش زوال یابد.
تحفالعقول، ص 403
*****
برای هر چیزی دلیلی باید، و دلیل خردمند تفکر است، و دلیل تفکر خاموشی.
تحف العقول ، ص 406
*****
خوشا به حال اصلاحکنندگان بین مردم، که آنان همان مقرّبان روز قیامتاند.
تحف العقول، ص 393
*****
خردمند دروغ نمىگوید ، اگرچه میل او در آن باشد.
تحف العقول ، ص 391
*****
خداوند عزّوجلّ، بنده خواب آلوده بیکار را دشمن دارد.
الکافی: ج 5 ، ص 84 ، ح 2
*****
همنشینی با اهل دین، شرف دنیا و آخرت است.
تحف العقول ، ص 420
*****
مشورت با عاقلِ خیرخواه، خجستگى، برکت، رشد و توفیقى از سوى خداست.
تحف العقول، ص 398
*****
دعاى شخص روزهدار هنگام افطار مستجاب مىشود.
بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33
*****
خشم کلید هر بدی است.
تحف العقول، ص 416
*****
برای هر چیزی زکاتی است، و زکات تن روزه های مستحبی است.
تحف العقول، ص 425
*****
تدبیر نیمی از زندگی است.
تحف العقول، ص 425
*****
آن که نَدارى حیرانش کند، توانگرى سرمستش مى سازد.
بحارالانوار،ج۷۴ص۱۹۸
*****
هر که برادرش را در کارى ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و چنین نکند، به او خیانت کرده است.
الامالى صدوق،ص۳۴۳
*****
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.
تحف العقول،ص455
*****
به راستی که با ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
تحفالعقول ، ص410
*****
بهترین چیزی که به وسیله آن بنده به خداوند تقرب می جوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینی و به خود بالیدن است.
تحفالعقول ، ص 412
*****
خداوند بهشت را بر هر هرزه گوی کم حیا که باکی ندارد چه می گوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است.
تحفالعقول، ص 416
*****
از کبر و خودخواهی بپرهیز، که هر کسی در دلش به اندازه دانه ای کبر باشد، داخل بهشت نمی شود.
تحفالعقول، ص 417
*****
بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانت داری در میان آنها بیایی که (در این صورت) با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده های شکاری.
تحفالعقول ، ص 420
*****
هرگاه مردم گناهان تازه ای که نمی کردند انجام دهند، خداوند بلاهایی تازه به آن ها دهد که به حساب نمی آوردند.
تحفالعقول ، ص 434
*****
کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون است، و کسی که دومین روزش، بدتر از روز اولش باشد ملعون است، و کسی که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسی که در نقصان است مرگ برای او بهتر از زندگی است.
بحاالانوار، ج 78، ص 327
*****
از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
اصولالکافى، ج 4، ص 191
*****
بر طاعت خدا صبر کن، از معاصی خدا صبر کن، دنیا همان ساعتی است، آن چه رفته نه شادی دارد و نه غم، آن چه نیامده ندانی که چیست؟ به همان ساعتی که در آنی صبر کن هم چنان باشد که تو رشک برده شده ای.
تحفالعقول ، ص 417
*****
دنیا چون آب دریاست، هر چه تشنه کامش بیشتر نوشد، بیشتر تشنه شود تا او را بکشد.
تحفالعقول ، ص 417
*****
علومی را که مردم به آن نیاز دارند در چهار چیز یافتم :
اول اینکه خدای خودت را بشناسی .
بشناسی که خداوند با تو چه کار کرده است .
بشناسی که خداوند چه چیزی از تو می خواهد .
و بشناسی که چه چیزی تو را از دینت خارج می کند.
بحارالانوار، ج 78 ، ص 328
دختران مجردی که جایگاهی نزدیک به شهدا و ملائکه دارند…
روایتی از رسول خدا صلواتاللهعلیه نقلشده است با این مضمون:
خیرکم خیرکم لأهله و أنا خیرکم لأهلی ما أکرم النّساء إلّا کریم و لا أهانهنّ إلّا لئیم[۱]
بهترین شما کسى است که براى اهل خود بهتر است، من از همه شما براى خانواده خود بهترم، انسانهای کریم زنان را گرامى میدارند و فرومایگان زنان را خوار دارند.
کرامت به معنی «گرامی داشتن و بزرگی و شرافت دادن است.»[۲]و «اهانت در اصطلاح، عبارت است از خوار و تحقیر کردن کسى یا چیزى با گفتار یا کردار.»[۳]
واژه نساء در زبان عرب عمدتاً برای بیان شرافت و بزرگی به کار میرود به خلاف واژه امرأه که در عمده موارد برای تحقیر استعمال میشود.در این روایت نیز از واژه نساء استفادهشده که حاکی از کرامت و شرافت زن است. تکریم و توهین به زنان و دختران مصادیق گوناگونی دارد که میتوان آن را از سطوح فردی تا اجتماعی موردبررسی قرار داد.مسئله این یادداشت، تکریم و توهین دختران مجرد است، موضوعی که در عرصه عمل و نظر مغفول واقعشده است.
تجرد بخشی از زندگی هر دختری است و مدتزمان بلوغ تا ازدواج را در برمیگیرد. این بخش از زندگی مانند تمام مراحل دیگر دارای ویژگیهای منحصربهفردی است که میتوان از طریق آن به رشد و تعالی رسید یا به ضلالت و گمراهی. اگر دوران تجرد با عبودیت خداوند و همراه با تقوا طی شد، موجب کرامت است: «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» و اگر با گناه و معصیت همراه بود موجب وهن و فساد انسان خواهد شد. این ویژگی مشترک تمامی بخشهای گوناگون حیات انسانهاست.
مجرد بودن بهخودیخود مذموم نیست، متأهل بودن هم ماهیتاً موجب فضل و برتری نیست، بلکه روش و شیوهی عمل ما در این مراحل است که موجب سعادت یا شقاوت خواهد شد. چهبسا فردی (دختری) مجرد باشد و در حیا و عفت به مرتبه حضرت مریم سلامالله نزدیک شود و چهبسا فرد متأهلی که از حدود الهی عبور کند و فاسد و مفسد شود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه میفرمایند: مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَه مجاهد شهید در راه خدا پاداشش بیشتر از کسى نیست که قدرت بر گناه داشته ولى خوددارى نموده. چنین انسان با عفّتى نزدیک است فرشتهاى از فرشتگان باشد.
مصداق این روایت همهی زنان و مرداناند اما بهطور خاص شامل دختران و پسران مجرد است که خود را از آلودگی به گناه حفظ میکنند. شأن این افراد را ببینید! انسان حیرت میکند… یک دختر مجرد عفیف که موضوع بحث ماست، یک چنین ویژگیای دارد، جایگاه او همتای شهید و نزدیک به ملک است.
همچنین، تجرد مانع کمال نیست، همانگونه که تأهل تنها راه کمال نیست. همانند حضرت مریم سلامالله که به بالاترین مراتب کمال رسیدند و تمامی دختران امام کاظم علیهالسلام که تجرد به آنها تحمیلشده بود، از مسیر قرب و بندگی خداوند و حرکت بهسوی کمال بازنماندند. در عصر حاضر، قطب علمی شیعه در قم است که به برکت حضور یک دختر مجرد اینگونه برکت پیداکرده و رزق معرفتی تشیع در تمام دنیا را نشر و بسط میدهد.
تکریم یک دختر مجرد با توجه به تقوا و حیاء او صورت میگیرد.
اما توهین دختران مجرد که در عرف و فرهنگ ما مرسوم است. در جامعه ما، هم تجرد تا سنین بالا به دختران تحمیلشده است و هم مجرد بودن تبدیلشده است به برچسبی ناخوشایند که توهین و تحقیر به همراه دارد و ازدواج بهتنهایی موجب فضل و برتری است! و عبارتهای توهینآمیزی چون منتظر شوهر، ترشیده، دختران افسرده، نسل سوخته و…
دیدگاهی که با نگاه اسلام به یک دختر مجرد عفیف سنخیت ندارد و با کرامتی که برای زنان در نظر گرفتهشده منافات دارد. ازدواج در اسلام ممدوح است، اما غایت نیست که اگر از کسی سلب شد آن فرد از مسیر زندگی بازبماند. افسردگی، بیماری همهگیر جهانی است و اختصاصی به دختران مجرد ندارد. دوری از خدا و از دست دادن امید به زندگی دو عامل مهم افسردگیاند که ممکن است برای هر انسانی پیش بیاید، مجرد و متأهل، زن و مرد.
علاوه بر این، دختران مجردی که حق ازدواج از آنان سلب شده نسل سوخته نیستند بلکه مسیر بندگی و تقرب به خداوند برایشان باز است و می توانند با اقتدا به حضرت معصومه سلام الله علیها و تمام دختران امام کاظم علیه السلام به رشد و تعالی برسند و دوران مجردی را چه به ازدواج ختم شود و چه نشود به سلامت بگذرانند.
آنچه موجب آزار و غم دختران مجرد است عرف و نگاه غلط جامعه به آنهاست که چنین تصویر نادرستی از آنان دارند. بنده به دنبال مدح ترویج تجرد نیستم. اما در جامعه ما همانگونه که قبلاً هم گفته شد، تجرد به گروهی از دختران (بیش از یکمیلیون نفر) تحمیلشده است که باید به آن توجه کرد و نگاهها را اصلاح کرد.
چندین تصور اشتباه رایج دیگر در مورد تجرد دختران و علتهای آن گفته میشود، مهمترینشان این است که این دختران سختگیر هستند! این نگاه کاملاً اشتباه است و تصور اشتباه دیگری را به ذهن متبادر میکند که پسران سختگیر نیستند! تصور درست این است که اکثر این دختران به دلیل اینکه متولد دهه شصت هستند و در دوره تغییر هرم سنی قرارگرفتهاند، شرایط ازدواج برایشان فراهم نشده است.
یکی از مسائلی که تجرد را برای دختران سختتر میکند، تحمیل اجباری ازدواج به آنهاست. با توجیهات بیپایهای مانند اینکه میگویند «آسیه هم همسر فرعون بود در عین اینکه مؤمن بود»! یعنی یک دختر مؤمن همسر چون فرعونی شود و به دلیل شرایط و بالا رفتن سن به هر انتخابی تن دهد! این در کجای اسلام آمده؟!!
یا اینکه میگویند طرف مقابل واجباتش هم مشکل داشت! داشت! عیبی ندارد! اصل ازدواج است! چه کسی گفته اصل ازدواج بدون هیچ معیاری است؟ اصل در فرهنگ غیر اسلامی ماازدواج بدون قید و شرط است نه در اسلام. اصل در اسلام ازدواج مؤمن و مسلمان با یکدیگرو معیارهای الهی است.
اینهمه روایت که گفتهشده به افراد بداخلاق، اهل شراب و… دختر ندهید و مؤمن کفو مؤمنه است پس برای چه کسانی است؟ جز مؤمنین؟
منبع : سایت باحجاب/مهدیه منافی
بیانات رهبری انقلاب در ابتدای درس خارج فقه درباره گذرا بودن دنیا
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ به شرح حدیثی از امام باقر علیهالسلام درباره گذرا بودن دنیا پرداختند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام باقر علیهالسلام متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَیءِ الظِّلالِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِهِ الصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر.(۱)
دنبالهی آنچه حضرت باقر(سلام اللّه علیه) به جابر دربارهی دنیا فرمودند [این است:]
یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَیءِ الظِّلال
[عمر] مثل سایه است؛ فَیء، آن سایهی بعد از زوال [روز] را میگویند. همچنان که این سایه اعلام پایان روز است و هر لحظه به لحظهای که این سایه طولانی میشود، نشان میدهد که روز دارد تمام میشود. این عمر ما هم همین جور است. اینجا «دنیا» یعنی عمر من و شما که مثل همین سایه است؛ هر چه این سایه طولانیتر میشود، معنایش این است که به آن آخِر داریم نزدیکتر میشویم. بعضیها از اینکه سالِ گذشته تمام شد، سال نو شروع شد، خوشحال میشوند؛ خب، عیبی هم ندارد، چون عید است و خوشحالی اشکال ندارد امّا توجّه به این نکته هم لازم است: سال که تمام میشود، یعنی عمر ما تمام میشود؛ [در واقع] این عمر ما است که دارد به پایان میرسد، به این توجّه باید کرد. پیر و جوان هم ندارد؛ البتّه احتمال سر رسیدن اجل در مورد افراد پیر و مسن قهراً بیشتر است امّا جوانها هم هستند. ما در همین بحث خودمان، جمع خودمان بعضی جوانها را داشتیم که سالهای زیادی از سنین کنونیِ ما کمتر بودند، از دنیا رفتند؛ به این باید توجّه کرد که هر چه میگذرد، در واقع دارد به آن انتها نزدیک میشود.
لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِه
بعد فرمود کلمهی لاالهالّااالله [یعنی] کلمهی توحید، اعزاز اهل دعوتِ لاالهالّااالله است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه وقتی شما میگویید لاالهالّااالله، عبودیّت غیرخدا را نفی میکنید. مشکل اساسی مردم در طول تاریخ، عبودیّت غیر خدا بوده؛ [مثل] بندهی فرعونها بودن؛ الان هم همین جور است: بندهی پول، بندهی مقام، بندهی شهوت، بندهی قدرتهای بزرگ. وقتی شما میگویید لاالهالّااالله، یعنی من فقط یک معبود دارم؛ نه پول را عبادت میکنم، نه مقام را عبادت میکنم، نه امپراتور را عبادت میکنم، نه فرعون را عبادت میکنم. عبادت هم صرفاً این نیست که انسان تقدیس بکند طرف را؛ نه، ممکن است اصلاً قبول هم نداشته باشد در دلش آن را، امّا عبادتش بکند! عبادت یعنی اطاعت کردن با همهی وجود؛ این عبادت است. پس وقتی که ما میگوییم لاالهالّااالله، در واقع داریم یک مایهی عزّت را برای خودمان تأمین میکنیم؛ یعنی «وَالاَغلـّْلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم»،(۲) خودمان را از این اغلال داریم رها میکنیم.
اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاص
بعد فرمود نماز هم این خصوصیّتها را دارد که اوّلاً تثبیت اخلاص است، یعنی برای خدا کاری انجام دادن؛ چون نماز، ذکر خالص خدا است و هیچ چیزی مخلوطش نیست و از اوّلی که انسان تکبیرةالاحرام را میگوید، مشغول ذکر الهی است؛ [البتّه] اگر توجّه و حضور داشته باشد؛ حالا ما که حواسمان گاهی پرت بشود که هیچ؛ آن کسی که حضور قلب دارد و خود را حاضر در مقابل خدای متعال میداند، [نماز او] یکسره ذکر خدا است؛ هم با لفظ، هم با عمل. ایستادن در مقابل خدا، رکوع کردن در مقابل خدا، سجودکردن در مقابل خدا، دست بلندکردن به دعا در مقابل پروردگار، ذکر خالص است و اخلاص را در دل انسان زیاد میکند. این یک [مطلب].
وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر
کبر را هم از انسان [دور میکند؛ چون] انسان به خاک میافتد دیگر. البتّه حواسمان جمع باشد که در این نمازهایی که میخوانیم، بخصوص حالا بعضیها از ماها که مثلاً فرض کنید امام جماعتیم و یک جمعیّتی پشت سرمان نماز میخوانند، این از آن حالتِ به اصطلاح به خود گرفتن عنوان، آن حالتِ اَشِر و بَطَر(۳) خارج بشود؛ لَم اَخرُج اَشَراً وَ لا بَطَرا؛(۴) در حال نماز، انسان گاهی اوقات تصوّر کند که حالا این منم که دارم میخوانم و همهی این پانصدنفر، هزار نفر، ده هزار نفر پشت سر من [هستند]؛ این حالت به وجود نیاید. اگر این طور شد خودِ این مؤیّد کبر است؛ اگر این حالت نبود، آن وقت ضدّ کبر است؛ برای خاطر اینکه تعظیم است، تکریم است، به خاک افتادن است.
۱) امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص ۲۹۶؛ «ای جابر! عمر مانند سایه گذرا است؛ کلمهی توحید، مایهی عزّت اهل توحید است؛ نماز تثبیتکنندهی اخلاص و دورکنندهی کبر است.»
۲) سورهی اعراف، بخشی از آیهی ۱۵۷؛ «... و از [دوش] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمىدارد ...»
۳) تکبّر، غرور، خودپسندی
۴) امالی طوسی، مجلس سیزدهم، ص ۳۷۱
اسامی یاران شیطان و ماموریت هایشان
به گزارش شهدای نیاک، سایت «احیاگر معروف» نوشت:
در سفینة البحار آمده است که شیطان یارانی دارد که برای وسوسه انسان ها به او یاری می رسانند. این شیاطین در هر موقعیت زمانی و مکانی، در خدمت ابلیس هستند تا او را به اهدافش برسانند. اسامی آنان از این قرار است:
1_ ولهان؛ انسان را در طهارت و نماز وسوسه می کند و به شک می اندازد که این نماز باطل است
2_هفاف؛ ماموریت دارد که در بیابانها و صحراها انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید
3_ زلنبور؛ موکل بازاری هاست. لغویات و دروغ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زینت می دهد.
4_ ثبر؛ در وقتی که مصیبتی به انسان وارد می شود، صورت خراشیدن، سیلی به خود زدن، یقه و لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می دهد.
5_ابیض؛ انبیا را وسوسه می کند - یا ماءمور به خشم در آوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می دهد و به وسیله آن خونها ریخته می شود.
6_اعور؛ کارش تحریک شهوات در مردان و زنها است و آنها را به حرکت می آورد! و انسان را وادار به زنا می کند
(اعور، همان شیطانی است که بر صیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختری زنا کند.)
7_داسم؛ همواره مراقب خانه هاست. وقتی انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا را بر زبان نیاورد، با او داخل خانه می شود و آن قدر وسوسه می کند تا شر و فتنه ایجاد نماید
8_مطرش؛ کار او پراکندن اخبار دروغ یا دروغ هایی است که خود جعل کرده؛ در حالی که حقیقت ندارند.
9_قنذر؛ او نظارت بر زندگی افراد می کند. هر کس چهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد؛ غیرت را از او بر می دارد، به طوری که انسان در برابر ناموس خود بی تفاوت می شود.
10_دهار؛ ماءموریت او آزار مؤمنان در خواب است. به طوری که انسان خواب های وحشتناک می بیند، یا در خواب به شکل زنان نامحرم در می آید و انسان را وسوسه می کند تا او را محتلم کند.
11_قبض؛ وظیفه او تخم گذاری ست. روزی سی عدد تخم می گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد در مغرب و ده عدد زمین، از هر تخمی عده ای از شیاطین و عفریت ها و غول ها و جن بیرون می آیند که تمام آنها دشمن انسان اند.)
12_تمریح؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: برای ابلیس - در گمراه ساختن افراد - کمک کننده ای به نام (تمریح) وی در آغاز شب بین مغرب و مشرق به وسوسه کردن، وقت مردم را پر می کند.
13_قزح؛ ابن کوا از امیرالمؤمنین علیه السلام از قوس و قزح پرسید، حضرت فرمود: قوس قزح مگو؟! زیرا نام شیطان (قزح) است بلکه بگو قوس اله و قوس الرحمن
14_زوال؛ مرحوم کلینی از عطیة بن المعزام روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و از مردانی که دارای مرض (ابنه) بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود: (زوال) پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند ایشان مبتلا به آن مرض می شوند.
15_لاقیس؛ او یکی از دختران شیطان و کارش وادار کردن زنان به هم جنس بازی است او مساحقه را به زنان قوم لوط یاد داد.
16_متکون؛ شکل خود را تغییر می دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک در می آورد و مردم را گول می زند و این وسیله آنان را وادار به گناه می کند.
. 17_مذهب؛ خود را به صورت های مختلف در می آورد، مگر به صورت پیغمبر و یا وصی او. مردم را با هر وسیله که بتواند گمراه می کند.
18_خنزب؛ بین نمازگزار نمازش حایل می شود؛ یعنی توجه قلب را از وی برطرف می کند. در خبر است که: عثمان بن ابی العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حایل می شود - یعنی حضور قلب را از من می گیرد - حضرت جواب داد: نامش شیطان (خنزب) است. پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر.
19_مقلاص؛ موکل قمار است. قمار بازها همه به دستور او رفتار می کنند. به وسیله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمنی در میان آنان به وجود می آورد.
20_طرطبه؛ از دختران آن ملعون می باشد. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازی را هم به آنان تلقین می کند.
منبع: سفینة البحار، جلد 1، ص 99 و ص100
چهل حدیث از امام جواد (ع)
به گزارش فرهنگ نیوز، در میان تمام اهلبیت عصمت و طهارت (ع)، بیشترین احادیثی که اکنون به دستمان رسیده است، از صادقین (ع) بوده است که این امر نشان از فضای خاص حکومتی آن دوران بوده است که بنا به دلایلی وقتی فضای جامعه کمی بهبود پیدا میکرد، صادقین (ع) به نشر دین و معارف آن میپرداختند، با این وجود، محدودیتهای سیاسی همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم (ع) میشد و تقیه و شیوههای پنهانی مبارزه که برای حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمی بود، عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع تاریخی است که این امر دربارۀ برخی از ائمه (ع) چون امام جواد (ع) نیز صادق است.
در ادامه به 40 حدیث از امام جواد (ع) اشاره شده است و امید آن را داریم تا به توجه به کلام نورانی اهلبیت (ع) نوع نگاهمان نسبت به مقولهات مختلف اصلاح شود و از نور آن بزرگواران بیشترین بهره را ببریم.
1ـ «الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ»
مؤمن در هر حال نیازمند سه خصلت است: توفیق از جانب خداوند، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت کند. (بحارالانوار، ج75، ص358)
2ـ «مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً»
ملاقات و دیدار با دوستان و برادران، سبب صفاى دل و نورانیّت آن و شکوفایى عقل و درایت خواهد شد؛ گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد. (بحارالانوار، ج71، ص353)
3ـ «إیّاکَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّریرِ، فَإنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أثَرُهُ»
تو را از مصاحبت و دوستى با افراد شرور بر حذر می دارم؛ زیرا او همانند شمشیرى زهرآلود، برّاق است که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود. (بحارالانوار، ج71، ص198)
4ـ «کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ، وَکَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَیْرِ اللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ إلَیْهِ.
چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسى که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست؟ چطور نجات مىیابد کسى که خداوند طالبش است؟ هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مىکند. (بحارالانوار، ج68، ص155)
5ـ «عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا ع قَالَ: ضَمِنْتُ لِمَنْ زَارَ أَبِی ع بِطُوسَ عَارِفاً بِحَقِّهِ الْجَنَّةَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى»
از عبدالعظیم بن عبداللّه حسنى روایت شده است که امام جواد (ع) فرمود: من براى آن کس که مزار پدرم (ع) را در طوس زیارت کند در صورتى که عارف به حق او باشد؛ از جانب خداوند متعال ضامن بهشت هستم. (عیون أخبارالرضا (ع)، ج2، ص 256)
6ـ «عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ و ذَکَرَ شَیْئاً فَقَالَ: مَا حَاجَتُکُمْ إِلى ذلِکَ؟ هذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِی و صَیَّرْتُهُ مَکَانِی وَ قَالَ: إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ یَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَکَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ».
معمر بن خلاد گوید: از امام رضا (ع) شنیدم، چیزى ذکر کرده و فرمود: چه حاجتى به ایشان دارید؟ ایشان ابو جعفر است که او را به جاى خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم و فرمود: ما خاندانى هستیم که صغیر ما از کبیر ما ارث میبرند به مانند هم، هیچ تفاوتى ندارند. (کافی (ط - دار الحدیث)، ج2، ص 98)
7ـ «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ قَرَأْتُ کِتَابَ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَبْلِغْ شِیعَتِی أَنَّ زِیَارَتِی تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ أَلْفَ حِجَّةٍ قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ابْنِهِ ع أَلْفَ حِجَّةٍ قَالَ إِی وَ اللَّهِ أَلْفَ أَلْفِ حِجَّةٍ لِمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ»
احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى روایت کرده است که: من نامه ابوالحسن الرضا (ع) را خواندم که فرموده: به شیعیانم برسانید که زیارت من نزد خدا برابر است با هزار حج. به فرزند بزرگوارش، ابى جعفر (ع) گفتم: هزار حج؟ فرمود: آرى، به خدا هزارهزار حج براى آنکه عارف به حق او زیارتش کند. (الأمالی (للصدوق)، النص، ص 119)
8ـ «یَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللّهِ صلىاللهعلیهوآله وَ کَنّیهِ»
زمان ولادت امام عصر (ع) بر مردم زمانش مخفى و شخصش از شناخت افراد غایب و پنهان و حرام است که آن حضرت را نام ببرند و او همنام و همکنیه رسول خدا (ص) است. (بحارالانوار، ج51، ص32)
9ـ «عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ»
«عزّت مؤمن در بىنیازى و طمع نداشتن به مال و زندگى دیگران است». (بحارالانوار، ج72، ص109)
10ـ «مَنْ أصْغى إلى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ، وَ إنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ»
هر کس به شخصى سخنور علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنانچه سخنور براى خدا و از احکام و معارف خدا سخن گوید، بنده خداست و اگر از زبان شیطان و هوا و هوس و مادیات سخن گوید، بنده شیطان خواهد بود. (کافی، ج6، ص434)
11ـ «لایَضُرُّکَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ»
تو را زیان نمیرساند، خشم آن کسی که رضا و خشنودیش جور و ستم است. (بحارالانوار، ج72، ص380)
12ـ «مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَةٌ فِى الاْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیر»
هر که به خواستگارى دختر شما آیند و به تقوا، تدیّن و امانتدارى او مطمئن بودید، با او موافقت کنید، وگرنه سبب فتنه و فساد بزرگى بر روى زمین خواهید شد. (کافی، ج5، ص347)
13ـ «لَوْ سَکَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ»
چنانچه افراد جاهل ساکت باشند، مردم دچار اختلافات نمىشوند. . (بحارالانوار، ج75، ص81)
14ـ «مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحاً کانَ شَریکاً فیهِ»
هر که کار زشتى را تحسین و تأیید کند، در [عِقاب] آن شریک است. (بحارالانوار، ج75، ص82)
15ـ «مَنِ انْقادَ إلَى الطُّمَأنینَةِ قَبْلَ الْخِیَرَةِ فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَکَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُغْضِبَةِ»
هرکس بدون اطمینان نسبت به جوانب [هر کارى ، فرمانى، حرکتى و...] مطیع و پذیراى آن شود، خود را در معرض هلاکت قرار داده است و نتیجهاى جز خشم نخواهد گرفت . (بحارالانوار، ج75، ص364)
16ـ «مَنِ اسْتَغْنى بِاللّهِ إفْتَقَرَ النّاسُ إلَیْهِ، وَمَنِ اتَّقَى اللّهَ أحَبَّهُ النّاسُ وَ إنْ کَرِهُوا»
هر که خود را به وسیله خداوند بىنیاز بداند، مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقواى الهى را پیشه خود کند، خواه یا ناخواه، مورد محبت مردم قرار مىگیرد، گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند. (بحارالانوار، ج75، ص79)
17ـ «عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ (ص) عَلّیا (ع) ألْفَ کَلِمَةٍ، کُلُّ کَلِمَةٍ یَفْتَحُ ألْفُ کَلِمَةٍ»
رسول الله (ص)، یک هزار کلمه به امام على (ع) تعلیم کردند که از هر کلمهاى هزار باب علم و مسئله فرعى باز مىشود. (بحارالانوار، ج40، ص134)
18ـ «نِعْمَةٌ لاتُشْکَرُ کَسِیَّئَةٍ لاتُغْفَرُ»
خدمت و نعمتى که مورد شکر و سپاس قرار نگیرد، همچون خطائى است که غیر قابل بخشش باشد. (بحارالانوار، ج75، ص364)
19ـ «مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالأجَلِ، وَ حَیاتُهُ بِالْبِرِّ أکْثَرُ مِنْ حَیاتِهِ بِالْعُمْرِ»
فرارسیدن مرگ انسانها به جهت معصیت و گناه، بیشتر است تا مرگ طبیعى و عادى، همچنین حیات و زندگى به وسیله نیکى و احسان به دیگران بیشتر و بهتر است از عمر بىنتیجه. (بحارالانوار، ج75، ص83)
20ـ «لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَةَ الاْیمانِ حَتّى یُؤْثِرَ دینَهُ عَلى شَهْوَتِهِ، وَلَنْ یُهْلِکَ حَتّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دینِهِ.
بندهای حقیقت ایمان را نمىیابد، مگر آنکه دین و احکام الهى را در همه جهات بر تمایلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد و کسى هلاک و بدبخت نمیشود، مگر آنکه هواها و خواستههاى نفسانى خود را بر احکام الهى مقدم کند. (بحارالانوار، ج75، ص81)
21ـ «عَلَیْکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَریضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَیْنَ الاْخْوانِ، وَ دَلیلٌ عَلَى الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ أنْسٌ فِى الْغُرْبَةِ»
بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، چون فراگیرى آن واجب و بحث دربارۀ آن مستحب و مفید است، علم وسیله کمک به دوستان و برادران و دلیل و نشانه مروّت و جوانمردى، هدیه و سرگرمى در مجالس، همدم و رفیق انسان در مسافرت و انیس و مونس انسان در تنهایى است. (بحارالانوار، ج75، ص80)
22ـ «خَفْضُ الْجَناحِ زینَةُ الْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زینَةُ الْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زینَةُ الْحِلْمِ»
تواضع و فروتنى زینتبخش علم و دانش، ادب داشتن و اخلاق نیک زینتبخش عقل و خوشرویى با افراد زینتبخش حلم و بردبارى است. (بحارالانوار، ج75، ص91)
23ـ «تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوى، وَ اعْلَمْ أنَّکَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَیْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ»
در زندگى، صبر را تکیهگاه خود، فقر و تنگدستى را همنشین خود قرار بده و با هواهاى نفسانى مخالفت کن و بدان که هیچگاه از دیدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش که در چه حالتى خواهى بود. (بحارالانوار، ج75، ص358)
24ـ «مَنْ اتَمَّ رُکُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ»
هرکس رکوع نمازش را به طور کامل و صحیح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد. (کافی، ج3، ص321)
25ـ «الْخُشُوعُ زینَةُ الصَّلاةِ، وَ تَرْکُ مالایُعْنى زینَةُ الْوَرَعِ»
خشوع و خضوع زینتبخش نماز خواهد بود، ترک و رها کردن آنچه [براى دین و دنیا و آخرت] سودمند نباشد، زینتبخش ورع و تقواى انسان است. (بحارالانوار، ج74، ص131)
26ـ «الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىُ عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما اعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ»
امر به معروف و نهى از منکر دو مخلوق الهى است، هر که آنها را یارى و اجرا کند، مورد نصرت و رحمت الهی و هر که آنها را ترک و رها کند، مورد خذلان و عِقاب قرار مىگیرد. (وسائلالشیعه، ج16، ص124)
27ـ «إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ انْفَسَهُ لِیَأجُرَهُ عَلى ذلِکَ»
همانا خداوند متعال بهترین و عزیزترین ثروت و فرزند مؤمن را مىگیرد، چون دنیا و متعلقات آن بىارزش است تا [در قیامت] پاداش عظیمى عطایش کند. (کافی، ج3، ص218)
28ـ «قالَ له رجل: اوصِنى بَوَصِیَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟ فَقالَ (ع): صُنْ نَفْسَکَ عَنْ عارِ الْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ».
شخصى به حضرت عرض کرد: مرا موعظه و نصیحتى کامل و مختصر عطا فرما؟ امام (ع) فرمودند: اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى خود را از ذلت و ننگ سریع و زودرس، همچنین از آتش و عذاب آخرت در امان و محفوظ بدار. (عوالمالعلوم و المعارف، ج23، ص305)
29ـ «فَسادُ الاْخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ، وَ صَلاحُ الاْخلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ»
معاشرت و همنشینى با بىخردان و افراد لااُبالى سبب فساد و تباهى اخلاق و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشیار، موجب رشد و کمال اخلاق خواهد شد. (بحارالانوار، ج75، ص82)
30ـ «مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی بِطُوسَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر»
هر که قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را میآمرزد. (وسائلالشیعه، ج14، ص550)
31ـ «ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلى قَلْبٍ سَلیمٍ».
سه خصلت جلب محبت مىکند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردى در مشکلات آنها و همراه و همدم شدن با معنویات. (بحارالانوار، ج75، ص82)
32ـ «التَّوْبَةُ عَلى أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ»
شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران کردن گناه نسبت به همان گناه و تصمیم جدى بر اینکه دیگر مرتکب آن گناه نشود. (کشفالغمه، ج2، ص349)
33ـ «ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْبْرارِ: إقامَةُ الْفَرائِض، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدّین»
سه چیز از کارهاى نیکان است: انجام واجبات الهى، ترک و دورى از گناهان، مواظبت و رعایت مسائل و احکام دین. (بحارالانوار، ج5، ص81)
34ـ «الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ مَسْمُوعٌ إِذَا لَمْ یَکُ مَطْبُوعٌ»
علم دوگونه است: علمی که شنیده شود و علمی که [علاوه بر شنیده شدن] تبعیت شود، علم شنیده شده تا زمانیکه بدان عمل نشود، فایدهای ندارد. (بحارالانوار، ج75، ص80)
35ـ «إنَّ بَیْنَ جَبَلَىْ طُوسٍ قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ النّار»
همانا بین دو سمت شهر طوس قطعهاى از بهشت گرفته شده است، هر که داخل آن شود و با معرفت زیارت کند، روز قیامت از آتش در امان خواهد بود. (وسائلالشیعه، ج14، ص556)
36ـ «مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ».
هرکس قبر عمّهام ـ حضرت معصومه (س) ـ را در قم زیارت کند، اهل بهشت خواهد بود. (وسائلالشیعه، ج14، ص576)
37ـ «مَنْ زارَ قَبْرَ اخیهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَ قَرَأَ: «إنّا أنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّاتٍ، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْکْبَرِ».
هرکس بر بالین قبر مؤمنى حضور یابد، رو به قبله بنشیند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه «إنّا أنزلناه» را بخواند، از شداید و سختیهاى صحراى محشر در امان قرار مىگیرد. (وسائلالشیعه، ج3، ص227)
38ـ «ثَلاثٌ یَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: کَثْرَةُ الاْسْتِغْفارِ، وَ خَفْضِ الْجْانِبِ، وَ کَثْرَةِ الصَّدَقَةَ».
سه چیز، سبب رسیدن به رضوان خداست: نسبت به گناهان و خطاها، زیاد استغفار و اظهار ندامت کردن، اهل تواضع کردن و فروتن بودن، صدقه و کارهاى خیر بسیار انجام دادن. (بحارالانوار، ج75، ص81)
39ـ «الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعینُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَکاءٌ»
انجام دهنده ظلم، کمک دهنده ظلم و کسى که راضى به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود. (بحارالانوار، ج75، ص81)
40ـ «التَّواضُعُ زینَةُ الْحَسَبِ، وَالْفَصاحَةُ زینَةُ الْکَلامِ، وَ الْعَدْلُ زینَةُ الاْیمانِ، وَالسَّکینَةُ زینَةُ الْعِبادَةِ، وَالْحِفْظُ زینُةُ الرِّوایَةِ»
تواضع و فروتنى زینتبخش حسب و شرف، فصاحت زینتبخش کلام، عدالت زینتبخش ایمان و اعتقادات، وقار و ادب زینتبخش اعمال و عبادات و دقت در ضبط و حفظ آن، زینتبخش نقل روایت و سخن است. (بحارالانوار، ج75، ص91)