دیدار جمعی از شعرای آئینی با رهبر انقلاب
در آستانهى سالروز میلاد حضرت امیرالمؤمنین(ع)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
اولاً از اشعارى که دوستان خواندید، لذت بردیم؛ بخصوص بعضى از سرودهها،
همهى معیارها و میزانهاى خوشحالکنندهى در جهت پیشرفت شعر را با خودش
همراه داشت. ثانیاً آنچه که انسان در این جلسه و گاهى بعضى جلسات دیگر
مشاهده میکند، وجود استعدادهاى بسیار قوى و غنى و امیدوارکننده است. بنده
پیشبینى میکنم که انشاءاللَّه در آیندهى نه چندان دورى، ما یک اوج شعرىِ
مجددى داشته باشیم از همین استعدادهاى جوان. البته باید پیش بروند، باید
تکمیل کنند، باید شعرها پختهتر و عمیقتر بشود و قطعاً خواهد شد.
انشاءاللَّه در دوران ما یک بناى رفیعى به وجود خواهد آمد که یادآور
دورانهاى اوج شعر در کشور ماست؛ چون شعر در دورانهاى تاریخى، پست و بلند
داشته؛ در بعضى از دورانها، شعر اوج داشته. ما انشاءاللَّه در آیندهى نه
چندان دورى این را خواهیم داشت.
بقیه خبر دیدار شعرای آئینی با رهبری درادامه مطلب
اما آنچه که مناسب این جلسه است که من به عنوان توصیه به برادران عرض کنم،
چند تا نکته است. یک نکته این است که این شعرى که شما اسمش را شعر آئینى
گذاشتید و نامگذارى نامناسبى هم نیست - حالا شما شعر مذهبى را به نام شعر
آئینى معرفى میکنید، عیبى ندارد - جزو بهترین عرصههاى به کار بردن قریحهى
خداداد شعر و این موهبت بزرگ است. این قریحه، یک نعمت بزرگى است که خدا به
کسى عطا میکند؛ این نعمت را نباید کفران کرد. شکرانهى این نعمت این است
که انسان با این قریحه یک چیزى بیاورد وسط و به انسانها و افکار عرضه کند
که براى آنها مفید باشد. نه اینکه من بخواهم خشک و جامد بگویم؛ با قطع نظر
از سود و استفادهى مستمع، شاعر به فکر دل خودش نباشد و حرف دل و احساسات
خودش را نگوید؛ نه، اشکالى ندارد؛ یعنى بنا بر این نیست که ما سخن گفتن
شاعر از دل و براى دل خود را نفى کنیم؛ لیکن میخواهیم این را بگوئیم که در
مقام تقویم و ارزیابى، اگر بناست شعر محتوائى داشته باشد، بهترین محتواها
همین محتواهاى شعر دینى و شعر مذهبى است با عرض وسیع و گستردهاى که دارد.
در بخشهائى از غزلهاى حافظ هم شعر مذهبى وجود دارد. البته من عقیده ندارم
که همهى غزلهاى حافظ اینجورى است، اما بخش مهمى از غزلهاى حافظ در واقع
شعر مذهبى به این معنائى است که مورد نظر ماست؛ یعنى بیان معرفت و بیان
حقایق الهى است در یک قالب خاصى؛ کمااینکه مثنوى مولوى هم یک گنجینهاى از
همین افکار الهى و معارف الهى است. بنابراین اینها محتواها و مضمونهاست، که
بهترین مصرف شعر اینهاست. البته انسان وقتى به تاریخ شعر نگاه میکند،
مىبیند این تقید و احتیاط به وسیلهى شاعران ما در طول تاریخ به کار
نرفته؛ یعنى این گوهر یکدانه را - به قول ناصرخسرو، «دُر درى» را - ریختند
به پاى خوکها، مدح گفتند و چیزهاى بیخود و بىمعنى به کار بردند؛ بعضىها
هم آن را در یک معانى مبتذلِ احساسى و شهوانى به کار بردند. اینها در واقع
اسراف است؛ مصرف کردن قریحهى شعرى در غیر جاى خود و مورد خود است.
البته در بین شعراى ما، شعرائى که از این قریحه حداکثر استفاده را کردند و
بهترین شعرها را گفتند، کم هم نیستند؛ ما در دورانهاى مختلف، از اینها
داریم؛ هم در زمان خودمان داشتیم، هم در زمانهاى گذشته داشتیم؛ هم در
سبکهاى مختلف، از دوران قدیم، شاعرى مثل سنائى را داریم، شاعرى مثل
ناصرخسرو را داریم. اینها این قریحه را به کار بردند؛ آن کارى که باید
بکنند، انصافاً کردند. همچنین سعدى را داریم. در دورانهاى بعد هم همین جور؛
شاعرى مثل صائب را داریم. البته صائب شعر بىتقید به معانى و معارف کم
ندارد، لیکن شعر معرفتى هم انصافاً خیلى دارد. اینها شعر اخلاق، شعر معرفت،
آن هم در حد عالى و در بهترین حدى که واقعاً میشود انسان شعر غزلى تعریف و
بیان کند، گفتهاند. بیدل هم همین جور. همهى دیوان بیدل تقریباً شعر
معرفتى است. من یک وقتى چند سال قبل از این به دوستان مداح سفارش میکردم که
به دیوان صائب نگاه کنند و شعرهاى اخلاقى را، شعرهاى معرفتى را، شعرهاى
عرفانى را در آن پیدا کنند؛ که کم هم نیست. اینها مضامین بسیار پختهاى است
که دلها را روشن میکند.
در هیچ پرده نیست نباشد نواى تو
عالم پر است از تو و خالىاست جاى تو
هر چند کائنات گداى درِ تواند
هیچ آفریده نیست که داند سراى تو
ببینید، وقتى یک مداحى با صداى خوش و با آهنگ زیبا اینها را در یک مجلسى
بخواند، چه انقلابى در دل براى مستمع به وجود مىآید. از این شعرها باید
استفاده کرد. دیگران هم همین جور.
من همین جا این نکته را هم اضافه کنم - که البته یادداشت هم کردهام، لیکن
حالا همین جا بگویم - بعضى از آقایان مداحها به ما میگویند که آقا این
شعرهاى قلمبه سلمبه را که بخوانیم، مردم نمیفهمند. خب، بله، بعضى از شعرها
واقعاً همین جور است؛ از سطح تفکر عمومى مردم بالاتر است؛ یعنى یک آدم ادیب
و شاعر و باذوق هم باید دقت کند تا معنا را بفهمد؛ اینها را ما توصیه
نمیکنیم؛ لیکن توجه داشته باشید، ذهن مردم و تلقى مخاطب با خواندن شما بالا
مىآید. این را من به مداحها میگویم؛ یعنى شما میتوانید ذهن مردم را بالا
بیاورید. شعرهاى خوب، الفاظ زیبا، مضامین عالى و معارف قوى خوانده بشود؛
خب، مردم مجبور میشوند گوش کنند. وقتى شما خوب میخوانید، گوش میکنند و
طبعاً ذهنشان بالا مىآید. حتماً ما باید این را جزو وظائف خودمان بدانیم
که سطح دید و سطح ذوق و تأمل مردم را بالا بیاوریم.
نکتهى بعد این است که مناجات هم جزو شعر آئینى است. شعر آئینى فقط
مسئلهى مدح و مرثیه نیست؛ مناجات هم جزو شعر آئینى است. براى اینکه مضمون
مناجات را درست پیدا کنیم، بهترین مرجع، دعاهاست. دوستان با صحیفهى سجادیه
انس پیدا کنید. این قریحهاى که من در شماها مىبینم، خیلى خوب میتوانید
مضامین صحیفهى سجادیه را در قالب اشعارِ بسیار زیبا بیاورید. مرحوم بهجتى
اردکانى - دوست قدیمى ما - سى چهل سال پیش بخشى از دعاى ابوحمزه را به شعر
آورده بود، که براى من خواند. قسمتهاى سخت دعا هم بود - که خود عبارت هم
سخت است، مضمون هم سخت است - در عین حال ایشان توانسته بود این دعا را به
شعر بیاورد. من الان در میان این جوانها مىبینم قریحهها و ذوقهائى که از
ذوق مرحوم بهجتى بالاتر است. من الان در همین جلسه، قدرتهاى شعرىاى دارم
مىبینم که از قدیمىها و گذشتگان ما قوىتر و تیزتر و تواناتر هستند. شما
میتوانید مضامین دعاى عرفهى سیدالشهداء (سلام اللَّه علیه) را به شعر
بیاورید. دعاى عرفهى امام حسین عاشقانه است. حضرت سجاد هم براى روز عرفه
دعا دارند - در صحیفهى سجادیه، دعاى چهل و هفتم، دعاى روز عرفه است - آن
هم بسیار دعاى پرمغز و پرمضمونى است؛ اما دعاى امام حسین عاشقانه است، یک
چیز دیگر است. اگر چنانچه آشنا بشوید، انس پیدا کنید، دقت کنید، از یک
فقرهى این دعا میتوانید یک قصیده، یک مجموعه، یک قطعه، یک غزلِ خیلى قشنگ
از آب در بیاورید. بنابراین براى مناجات و توحید، از صحیفه و از دعاها
استفاده کنید.
براى مناقب ائمه، از زیارتها، بخصوص زیارت جامعهى کبیره استفاده کنید.
بنابراین شما دیگر هیچ احتیاجى ندارید که مبالغاتى را در ذهن خودتان خلق
کنید. آنچه که باید در باب ائمه (علیهمالسّلام) گفته شود، در زیارت جامعه
هست. شما میتوانید یک فقره از فقرات زیارت جامعه را - حالا شاید صدها فقره
است - انتخاب کنید و با توجه به قریحهى شعرى و تخیل و فرآورى ذهنى خودتان،
یک غزل زیبا و ناب از آب در بیاورید. ظرفیت این معارف اینقدر بالاست.
معارف بلند اسلامى و قرآنى را از خود قرآن و از نهجالبلاغه و از بعضى از
روایات اهلبیت - روایات اصول کافى در بخشهائى - اخذ کنید. بااین منابع،
انس پیدا کنید. شعر آئینى خیلى دامنهى وسیعى دارد و شما میتوانید بر روى
ذهنیت جامعه اثر بگذارید. روایتى است در تحفالعقول، که وصیت امام صادق
(علیهالسّلام) است به عبداللَّهبنجندب. همین طور قسمت قسمت است: یا ابن
جندب، یا ابن جندب. این روایت، پر از حکمت است. واقعاً همهى چیزهائى که ما
براى خلقیات شخصىمان، معاشرتهاى اجتماعىمان، فعالیتهاى عمومىمان و براى
بناى تمدن اسلامى نیاز داریم، در این روایت و نظائرش پیدا میشود. اینى که
عرض کردم، یک نمونه و مثال است؛ از این قبیل نمونهها زیاد است و میتوانید
مراجعه کنید. بنابراین شعر آئینى را متکى و مستند کنید به این معارف حقهى
الهیه، با این منابعى که عرض شد.
یک مسئلهى دیگر: انسان وقتى این قریحهها را مىبیند، این ذوقهاى جوشان
را مىبیند، واقعاً به شوق مىآید. روى این چند چیز خیلى تکیه کنید: یکى
مضمونیابى است. شما وقتى میخواهید یک مطلب را بیان کنید، این را با مضامین
گوناگونى میشود بیان کرد. مضمونسازى براى بیان یک حقیقت، یک هنر بزرگ
شعرى است؛ که البته مرکز و منبع اصلىاش هم شعرهاى سبک هندى است؛ همین شعر
صائب و شعر بیدل و شعر عرفى و شعر کلیم. به اینها که مراجعه کنید، مىبینید
دستگاه مضمونسازى و مضمونیابى در آنجا فوقالعاده وسیع است. خوشبختانه
در تعبیرات دوستان هم مضمونهاى نو و زیبا کم نیست؛ من این را مىبینم. یک
مطلب را به چند لباس میشود پوشاند؛ اسم هر لباسى را ما میگذاریم یک مضمون.
معناى مضموندار این است. پس یکى مسئلهى مضمونیابى است.
دیگرى، ترکیبسازىهاى نو است. خب، الان در دورهى انقلاب، زبان رائج
متداول حرف زدن وارد شعر شده - چیزى که در قبل از انقلاب معمول نبود -
البته به شکلهاى مختلف؛ بعضى قوى هستند و از این زبان به شکل خیلى زیبائى
استفاده میکنند، بعضى هم یک خرده سطحش پائینتر است. هیچ اشکالى ندارد که
ما از همین زبان محاورهى معمولى و رائجِ خودمان براى بیان آن معانى و
معارف استفاده کنیم؛ منتها با ترکیبهاى نو، شکلهاى نو، واژهگزینىهاى نو.
مسئلهى دیگر، مسئلهى درستگوئى است. دوستان باید به این نکته توجه کنند
که شعر بایستى از لحاظ موازین زبان، درست باشد؛ فعلها درست به کار برود، در
جاى خود به کار برود؛ ارتباط بخشهاى جمله، ارتباط منطقى و قانونى باشد.
نکتهى دیگرى که به نظر من براى مجموعهى دوستانى که شعر مذهبى میگویند،
مهم است، مسئلهى تأثیر محیط است. البته منظور من محیط عمومى جامعه نیست.
بدیهى است که محیط جامعه روى انسان اثر دارد. وضع اقتصادى، وضع سیاسى، وضع
اجتماعى، روى هر انسانى یک اثرى میگذارد، روى شاعر هم اثر میگذارد، طبعاً
روى شعرش هم اثر میگذارد؛ این را نمیخواهم بگویم. محیطهاى خاص، حلقههاى
فرهنگىِ خاص روى ذهنها اثر میگذارد. من میخواهم بگویم شما جوان مؤمنِ مقید و
محب اهلبیت که با یک عشق و شورى راجع به اهلبیت صحبت میکنید، شعر
میگوئید، راجع به معارف الهى، راجع به توحید، اینجور عاشقانه و زیبا سخنورى
و سخنسرائى میکنید، توجه داشته باشید که محیطها شما را به سمت و سوهاى
دیگر نکشاند. یعنى خودتان مراقب خودتان باشید. در این راه به خودتان ثبات
قدم بدهید و روزبهروز آن را تقویت کنید؛ چون محیطهاى شعرى و هنرى و ادبى
روى انسان اثر میگذارد.
من همیشه یک مثالى در ذهنم هست. شاعر مورد نظرم که حالا اسم خواهم آورد،
شاعر بزرگى است؛ محمد جان قدسىِ مشهدى. ایشان جزو شعراى برجستهى سبک هندى
است در دورهى صفویه - قرن یازدهم - اشعارش جزو قوىترین شعرهاست. من
اعتقادم این است که بعد از صائب در آن سبک، واقعاً مثل محمد جان شاید یکى
دو تا بیشتر نباشند. او در مشهد که بوده، یکى از خادمان آستان قدس و مداح
حضرت رضا بوده و شعرهایش شعرهاى دینى است و دیوانش هم پر از این اشعار است.
دیوان حاج محمد جان را نگاه کنید؛ از این قصائد زیاد دارد. او بعد به هند
سفر میکند. همنشینى با امراى هند و سلاطین هند و آن دستگاههاى بىبندوبارى
که آن روز بودند، این آقا را کأنه از این رو به آن رو میکند. انسان
میتواند این را در غزلهاى او ببیند. من خیلى اوقات به این فکر هستم. این
شعر مال محمد جان قدسى است:
پارسا در مجلس رندان نشستن خوب نیست
هر که امشب مى نمینوشد به ما منسوب نیست
در چنین فصلى که بلبل مست و گلشن پر گل است
گر همه پیمانهى عمر است خالى خوب نیست
یعنى یک مستِ رندِ الواتِ عرقخور تحویل محیط مجموعهى شعرى داده شده؛ از
کى؟ از آن انسانِ پارساى پاکِ متعبدى که در مشهد مدح امام رضا را میگفت!
خب، آن محیط اینجور پرورش میدهد. بنابراین مراقب محیطها باشید؛ و این هم با
ارتباطهاى پیوستهى شما با همدیگر حاصل خواهد شد. به نظر من جلسات شعراى
مادح اهلبیت - چه جوانها، چه پیشکسوتها و قدیمىها - با یکدیگر، باید
جلسات مستمرى باشد. البته معنایش این نیست که لزوماً یک جلسه باشد؛ نه،
باید جلساتى وجود داشته باشد براى همین که در این محیط، استعدادهاى جوشان
جوان رشد پیدا کند.
نکتهى آخر هم این است که به برخى از موضوعات در شعرهاى آئینى کم پرداخته
میشود؛ از جمله موضوعات مربوط به مسائل انقلاب، مسائل جنگ و دفاع مقدس.
البته در یک دورهاى خیلى خوب بود. همین آقاى مؤید در زمان جنگ وقتى
جنازههاى شهدا را به مشهد مىآوردند، شاید هر روزى یا هر چند روزى یک غزل
میگفت و مداحها اینها را میخواندند. دیگران هم میگفتند. الان جاى این اشعار
خالى است. هشت سال دفاع مقدس از لحاظ زمانى هشت سال بود، اما از لحاظ
استمرار معنوى و فکرى و فرهنگى ممکن است قرنها ادامه داشته باشد. حماسهاى
که در دفاع مقدس به وجود آمد، انگیزهاى که پشت سر این حماسه وجود داشت،
ریز حوادثى که در این مدت اتفاق افتاد، اینها چیزهائى نیست که در ظرف ده
سال و پانزده سال و بیست سال تمام شود. یکى از امانتدارها شما هستید؛ باید
این امانت را حفظ کنید، باید منتقل کنید.
البته حوادثِ روز به روز و نو به نو در انقلاب هست که باید به همهى اینها
رسید، لیکن آن را هم نبایستى فراموش کرد. یکى از همین چیزهائى که مربوط به
جنگ است و از چیزهائى است که ذهن من را مشغول میکند، این جانبازهائى هستند
که بعد از مدتى به شهادت میرسند؛ این خودش یک موضوع ویژه است؛ این غیر از
شهیدى است که در جبهه شهید شده و دربارهاش هم شعر گفته شده؛ این انسانى
است که یک تجربهاى را گذرانده و رنجى را تحمل کرده، آخرش هم شهید شده.
بگردید موضوعات اینجورى را پیدا کنید. همچنین در موضوعات مربوط به مرثیه،
مرثیهى سیدالشهداء و قضایاى کربلا. خب، انسان مىبیند زبانحالهائى که
گفته میشود، زبانحالهاى زیادى است؛ البته ممکن است بعضىاش هم مطابق با
واقع نباشد، یعنى چیزهائى نباشد که انسان بتواند آنها را تأیید کند؛ لیکن
زمینههائى وجود دارد. من مثلاً دربارهى مصیبت حضرت اباالفضل (علیه
الصّلاة و السّلام) به نظرم میرسید که یکى از بخشهاى مهم و جذابى که
میتواند این مصیبت را بیان کند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛
همان «لا تدعونّى ویک امّ البنین»، یا آن شعر دیگرى که به ایشان منسوب است.
خب، این دو تا شعر است. البته اینها ترجمهى شعرى هم شده، ترجمهى خیلى
جالبى نیست، خیلى قوى نیست؛ اما خود این یک عرصه است: مادرى است؛ صورت قبر
چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحهسرائى میکند و
حماسه مىآفریند. همهاش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست - البته اشک ریختن
هست، اشکالى هم ندارد - بلکه حماسهآفرینى است، افتخار به این جوانهاست.
این یک عرصهى خیلى خوبى است، که از اینگونه عرصهها براى مصیبت خیلى باید
استفاده کرد. یا توصیف بعضى از حالات روحى قهرمانان کربلا، از جمله شبیه
آنچه که عمان سامانى گفته، که لحظات رفتن حضرت سیدالشهداء به عرصهى میدان
را تصویر میکند - حالا چقدر واقعیت دارد، من نمیدانم؛ البته روضهخوانها
میخوانند - که حضرت زینب آمدند جلو، راه را گرفتند و گفتگوئى بین این دو
بزرگوار انجام گرفت. عمان از این گفتگو استفاده کرده براى تشریح شخصیت حضرت
زینب.
کاى عنان گیر من آیا زینبى
یا که آه دردمندان در شبى
که بعد دنبالش این است: «زن مگو مردآفرین روزگار». ببینید، از این مناسبت -
مناسبت گفتگوى این برادر و خواهر - استفاده میکند براى اینکه شخصیت حضرت
زینب (سلام اللَّه علیها) را تشریح کند. اینها میدانهاى مهمى است. یعنى شرح
حالها و زبان حالها فقط بیان آن حالى که در آن لحظه قهرمان داستان دارد،
نباشد؛ بلکه میتواند شرح خصوصیات او، شخصیت او، ظرافتهاى روح او و عظمتهائى
که در وجود او هست، باشد؛ اینها همه میدانهاست.
به هر حال انشاءاللَّه خداوند شماها را موفق و مؤید بدارد و بتوانید در
این عرصه هرچه بیشتر پیش بروید. امروز براى من روز خوبى بود. من خیلى لذت
بردم از شعرهائى که دوستان خواندند. من دعاتان میکنم. انشاءاللَّه خداوند
روزبهروز ذهنهاى شما را فعالتر، قریحهى شما را سرشارتر، زبانتان را
گویاتر و جهت کار را مستقیمتر و بهتر قرار دهد.
والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته