زندگی و مبارزات تعدادی از شهدای هفتم تیر شهید مهندس محمود تفویضی ، معاون وزرات راه و ترابری
در سال 1326 در تهران متولد شد . خانواده ای متدین داشت و در رشته مهندسی راه و ساختمان از دانشکده پلی تکنیک فارغ التحصیل شد .
در دوران رژیم طاغوت از استخدام در دستگاه های دولتی اجتناب کرد و همگام با امت مسلمان ایران در جریانات انقلاب شرکت جست . پس از پیروزی انقلاب، به خدمت وزارت راه و ترابری درآمد و در استان خوزستان انجام وظیفه کرد .
در دیماه 58 به معاونت وزارت راه و ترابری انتخاب شد .
او در هفتم تیرماه شصت همراه شهید بهشتی در رکوعی عاشقانه به خدا پیوست .
شهید حجة الاسلام حاج شیخ عبد الوهاب قاسمی ، نماینده مردم ساری
در سال 1312 در سواد کوه متولد شد .
پدرش روحانی بود و علوم حوزوی را از همانجا آغاز کرد .
سپس در محضر اساتید بزرگ تحصیل کرد تا به اجتهاد رسید . نطق های کوبنده او در زمان انقلاب و پیش از آن به سبکی خاص و جاذب مشهور بود در 15 خرداد دستگیر شد و به خدمت اجباری رفت در پادگان یک افسر پزشک به علت ضعف چشم معافش کرد و او دوباره در خدمت مردم قرار گرفت . سخنرانی های پر شورو حرارت او هرگز از یاد مردم ساری نخواهد رفت . آنها او را به نمایندگی خود به مجلس شورای اسلامی فرستادند . و سرانجام شهادت او در هفتم تیرماه شصت با شهادت در کنار سید مظلومان انقلاب رقم خورد.
شهید علی اکبر فلاح
در سال 1319 در قزوین زاده شد .
خانواده ای متدین و پدری کاسب داشت . پس از تحصیلات متوسطه موفق به اخذ فوق دیپلم تاسیسات شد و مبارزات جدی خود را با واقعه 15 خرداد 42 آغاز کرد . در تمام سال های اختناق رژیم پهلوی، زبان اعتراضش گشاده بود وازابراز حقایق باکی نداشت .
بعد از پیروزی انقلاب دبیر دبیرستان کامران شد ، در تعطیلات نوروزی به جبهه رفت و در دفاع مقدس و مظلومانه ملت ما شرکت کرد . در بازگشت از جبهه و به شوق زیارت شهید بهشتی به کربلای سرچشمه رفت. و در هفتم تیرماه شصت مزد عاشقی اش را گرفت .
شهید رحمان استکی ، نماینده مردم شهرکرد
در سال 1329 در شهرکرد به دنیا آمد .
در رشته علوم تربیتی فارغ التحصیل شد و در جلسات درسی استاد محمد تقی جعفری و درس خصوصی شهید بهشتی حضور یافت .
سازماندهی راهپیمائی های زادگاهش با نظارت و هدایت او صورت می گرفت و طی یک سند محرمانه به عنوان عامل تحریک دانش آموزان استان به ساواک معرفی شد .
پس از پیروزی انقلاب، به عنوان معاون آموزش و سرپرست اداره کل آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری انتخاب شد و اندکی بعد با رأی قاطع مردم به مجلس شورای اسلامی راه یافت . او نیز جزء عاشقان ابا عبدالله و شهیدان هفتم تیرماه شصت است.
شهید مهندس هادی امینی
در سال 1332 در تهران متولد شد .
مهندس مکانیک و تاسیسات را از دانشگاه تهران اخذ کرد .
با پیروزی انقلاب و در پی عضویت در حزب جمهوری اسلامی، یکی از سرپرستان بنیاد مستضعفان شد و پس از آن فعالیت وسیعی را برای آب رسانی به دهات اطراف تهران آغاز کرد . مدتی را در واحد مهندسین استانداری تهران خدمت کرد . و در افشای منافقین و بنی صدر کوشش فراوانی کرد .
یک بار نیز تا مرز شهادت پیش رفت اما عاقبت نام او در کاروان شهدای ایران و در کنار شهید مظلوم بهشتی، در دفتر شهادت ثبت شد .
شهید چراغزاده دزفولی ، نماینده مردم رامهرمز
در سال 1332 در اهواز به دنیا آمد .
پدرش درودگری ساده بود او کار و تحصیل را از پی هم دنبال می کرد. پس از اخذ لیسانس در رشته حسابداری به استخدام شرکت نفت درآمد و یک سال بعد استعفا نمود .
نخستین مسئولیت او پس از انقلاب بخشداری هفتگل بود و یک سال بعد در 27 سالگی به عنوان اولین نماینده مردم به مجلس شورای اسلامی رفت .
مقالات فراوانی در زمینه روش مطالعه و برداشت و روش سخنرانی از او در دست است که یادگار دوران تحصیل وتحقیق است.او نیزیکی از کاروانیان قافله عاشورای تیر ماه شصت بود.
شهید حسن اجاره دار
در سال 1329 در تهران متولد شد. کار و تحصیل را از پی هم دنبال کرد و دیپلم ریاضی گرفت. مبارزه را در سال 1349 آغاز کرد و در سال 55 دستگیر شد . از یاران شهید مظلوم بهشتی و دکتر مفتح بود.
با پیروزی انقلاب به گسترش کتابخانه های مساجد تهران پرداخت و فعالیت های قوی سیاسی خود را در سطح دانشجویی پی گرفت.
در اسفند 57 به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری درآمد و در هفتم تیر شصت به صف شهیدان کربلا پیوست.
شهید عباس ابراهیمیان
نخستین کارش را پس از پیروزی در کمیته امداد امام خمینی آغاز کرد و سپس به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد. در روابط عمومی حزب و واحد شهرستان ها نهایت همت خود را صرف کرد واز آنجا به واحد تشکیلات رفت.
از آنجایی که بعضی از اعضاء خانواده جذب گروهک منافقین شده بودند با آنها قطع رابطه کرد و به همین علت سخت مورد آزار و اهانت واقع شد.
او یکی از سربازان واقعه سرچشمه و از شهیدان مظلوم هفت تیر ماه 1360 است.
شهید دکتر سید محمد باقر حسینی لوا سانی نماینده مردم تهران
در سال 1322 در تهران متولد شد. خانواده ای روحانی و ساکن یکی از محلات جنوب تهران – سنگلج – داشت اجدادش از علما و مدرسین حوزه های علمیه بودند و مادرش او را حسین صدا می زد. در سال 53 بود که تخصص گوش و حلق و بینی را به پایان رساند و در شمیرانات به طبابت پرداخت. همزمان با تحصیل طب، دوره تربیت معلم را گذراند و علوم فقهی و فلسفه را نزد علمای بزرگ آموخت. از محل کار به علت فعالیت های مذهبی به دادگاه اداری فراخوانده شد و تا پیروزی انقلاب از کار منفصل گردید.
همراه با دکتر واعظی به درمان مجروحین 17 شهریور پرداخت و اندکی بعد در 21 بهمن 57 عازم تسخیر کلانتری های تهران شد. فردای همان روز به اتفاق برادرش دکتر جعفر به بیمارستان رویال رفت و مداوای مجروحین نبردهای خیابانی را به عهده گرفت.
بعد از پیروزی به معاونت بهزیستی وزارت بهداشت برگزیده شد و با شهید فیاض بخش طرح سازمان بهزیستی را پی ریزی کرد و عاقبت در حالی به صف شهدای هفتم تیر پیوست که عهده دار نمایندگی مردم تهران نیز بود.
شهید دکتر محمد علی فیاض بخش وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی
در سال 1316 در تهران به دنیا آمد. خانواده ای خیر و مذهبی داشت. تحصیلات عالی را تا اخذ تخصص در جراحی ادامه داد و چهار سال رایگان طبابت کرد.
پیش از 17 شهریور کمک های اولیه پزشکی را به انقلابیون آموزش می داد ودر جمعه خونین به مداوای مجروحین پرداخت.
در آبان 58 کمیته آسایشگاه معلولین انقلاب را تأسیس کردو بعد از پیروزی، برای نخستین بار کار دولتی را پذیرفت. ابتدا مدیر کل توانبخشی وزارت بهداری شد و لایحه سازمان بهزیستی را به کمک شهید لواسانی به شورای انقلاب برد. کمیته امداد امام خمینی، از یادگارهای اوست. یکی از سه پزشک گروه 7 نفره منتخب و رابط امام در انقلاب فرهنگی بود. نام او عاقبت در هفتم تیم ماه شصت به مقربین درگاه الهی اضافه شد و به شهادت دست یافت.
شهیدحجةالاسلام محمد علی حیدری نماینده مردم نهاوند
در سال 1315 در قم به دنیا آمد. پدرش از علمای برجسته و مورد احترام منطقه غرب بود.
در سن 30 سالگی به درج اجتهاد رسید و همگام با روحانیون در خرداد 42 مبارزاتش را شروع کرد.
در سال 42 دستگیر شد و به زندان قزل قلعه منتقل شد. پس از فوت پدر به نهاوند رفت و در سال 55 از سوی امام مأموریتی به لبنان داشت، با امام موسی صدر ملاقات کرد در بازگشت دستگیر شد و به شهر بابک تبعید گردید.
در بازگشت از تبعید با استقبال بی سابقه مردم نهاوند مواجه شد و مجددا دستگیر و به زندان افتاد. در زمان بختیار در دانشگاه تهران تحصن کرد و پس از پیروزی انقلاب از سوی امام به عنوان امام جمعه نهاوند برگزیده شد. همزمان سرپرستی کمیته های انقلاب و حاکمیت شرع دادگاه های همدان را به عهده گرفت.
کمی بعد با آرای قاطع مردم همدان به مجلس رفت و در انفجار مرکز حزب جمهوری در هفتم تیر ماه شصت به شهادت رسید.
شهید محمد خوش زبان
در سال 1340 در تهران متولد شد.
در یک خانواده مذهبی بالید و بزرگ شد. تحصیلاتش را تا دیپلم ادامه داد و یکی از دانش آموزان ممتاز و صاحب مطالعه دبیرستان شد. زندگی سیاسی اش را از همان زمان آغاز کرد و بعدها در جریان پیروزی انقلاب نقش پرشوری را عهده دار شد، در درگیری های بهمن 57 به رزمندگان انقلاب مهمات می رساند و در سقوط کلانتری ها موثر بود.
بعداز پیروزی انقلاب به عضویت «حزب جمهوری اسلامی» در آمد و به ترتیب سرپرست منطقه، سرپرستی تبلیغاتی استان و مسئولیت انتظامات نمازجمعه و راهپیمایی ها را پذیرفت.
وقتی خبر شهادتش را در عاشورای هفتم تیر ماه شصت به مادرش دادند گفت: او را امام زمان (عج) به من هدیه داد بود امام زمان (عج) هم پس گرفت.
شهید غلامعلی معتمدی معاون رفاه و تعاون وزارت کار
در سال 1327 در شیراز متولد شد. در خانواده ای مذهبی و مقید به مبانی دینی پرورش یافت. جد مادری اش عالم بزرگواری بود که به فقاهت و ولایت شهرت داشت.
تحصیلات عالی را تا اخذ مهندسی مکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه داد و در تمام دوران تحصیل، مبارزه علیه رژیم را مجدانه دنبال کرد.
پس از پیروزی به عنوان مشاور اقتصادی استانداری اصفهان منصوب شد و بعد به سرپرستی وزارت کار رسید. بنی صدر با وزارت ایشان مخالفت کرد و عاقبت به عنوان معاون رفاه و تعاون وزارت کار انتخاب شد. او بلافاصله طرح رفاه کارگران را تهیه کرد و به وزارتخانه پیشنهاد داد.
نام این شهید عزیز اینک در قاموس شهادت و همردیف کاروانیان هفتم تیر ماه شصت می درخشد.
شهید عباس حیدری نماینده مردم بوشهر
در سال 1323 در یکی از روستاهای شیراز به دنیا آمد. با پایان بردن دوره دبیرستان به عنوان تکنیسین مخابرات در وزارت پست و تلگراف استخدام شد. مبارزاتش را علیه رژیم پهلوی از همان روستا شروع کرد و با تعقیب و آزار ساواک به بوشهر منتقل شد.
در دوران پیروزی، نقش مهمی در مخابره پیام های امام خمینی داشت و پس از پیروزی از سوی مردم بوشهر به نمایندگی مجلس شورای اسلامی برگزیده شد.
او در شامگاه هفتم تیر ماه شصت و در همدستی منافقین و آمریکا همراه دیگر کاروانیان عاشورای ایران به شاهدت نائل آمد.
شهید دکتر سید عبدالحمید دیالمه، نماینده مردم مشهد
در سال 1332 در تهران متولد شد. فلسفه و منطق را نزد استاد شهید مطهری و تحصیلات جدید را در رشته پزشکی دانشگاه مشهد ادامه داد. در دوران دانشجویی، کتابخانه اسلامی خوابگاه دانشگاه مشهد را راه اندازی کرد وبرای نخستین بار جلسات دعای کمیل را در کنار مبارزات سیاسی رایج ساخت.
او جلسات سخنرانی پرباری با عنوان «صراط مستقیم» داشت که دانشجویان و مردم عادی با اشتیاق از آن استقبال می کردند.
بعد از اخذ دکتری «مجمع تفکرات شیعی» را در تهران پایه گذاری کرد و مبارزات موثری را در برابر خطوط و تفکرات انحرافی پی گرفت.
فعالیت های سیاسی اش در مشهد او را به عنوان یک چهره مبارز و محبوب در میان مردم مشهور کرد و در حالی که تنها 29 سال داشت با اکثریت قاطع آراء مردم به مجلس شورای اسلامی راه یافت. او نیز در واپسین امتحان الهی اش به جمع شهدای هفتم تیر ماه شصت پیوست و کربلایی شد.
شهید محمد صادق اسلامی معاون پارلمانی وزارت بازرگانی
در سال 1311 در تهران زاده شد. کار و تحصیل را از پی هم دنبال کرد. و در سال 1330 به اتفاق شهید حاج صادق امانی، گروه شیعیان را بنیان نهاد. پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور 2 سال در زندان ماند و در سال 1355 با شهید اندرزگو یک گروه ضربت علیه رژیم شاه را سامان داد.
با شهادت اندرزگو، مجددا به زندان افتاد و بعد از آزادی برای نخستین بار در یک سخنرانی در حرم حضرت عبدالعظیم از بنیانگذار جمهوری اسلامی به عنوان «امام خمینی» یاد کرد.
از رهبران راهپیمایی های بزرگ و از مسئولین کمیته استقبال و حفاظت اقامتگاه امام بود. در دولت شهید رجایی به عنوان معاون هماهنگی و پارلمانی وزارت بازرگانی برگزیده شد. و در هفتم تیر ماه شصت به شهدای کربلای ایران پیوست.
شهید حجةالاسلامعلی ا کبراژه ای
در سال 1331 در اصفهان زاده شد. فرزند آیت الله اژه ای از مجتهدین عالیقدر اصفهان بود، در حوزه و دبیرستان تحصیلاتش را ادامه داد و لیسانس روانشناسی و فلسفه از دانشگاه اصفهان دریافت کرد. یکی از شاگردان خصوصی شهید بهشتی بود و بعدها در کانون علمی تربیتی جهان است و مسجد امام علی (ع) اصفهان به فعالیت پرداخت.
"فرصت در غروب" و" نقد گذرایی بر شناخت" از دستاوردهای همین فعالیت ها است.
به اتفاق علی اکبر پرورش، شهید هاشمی نژاد و شهید محمد منتظری به لیبی سفر کرد و با معمر قذافی و چهره های انقلاب لیبی آشنا شد.
از آثار او «ایمان از دیدگاه قرآن» ، «صبراز دیدگاه قرآن»، «انسان از دیدگاه قرآن»، «دومین رمضان»، «شب قدر»، «فقیه از دیدگاه اسلام»، «توحید برای جوانان»، «روانشانسی و فلسفه» و ... را می توان نام برد. نام این استاد ارجمند نیز در قاموس شهدای هفتم تیر ثبت شده است.
شهید مهندس حسین اکبری مدیر عامل بانک کشاورزی
در سال 1323 در تهران متولد شد.
در رشته دامپروری از دانشگاه تهران دانشنامه گرفت و به استخدام بانک تعاون کشاورزی درآمد.
در حادثه 17 شهریور به همراه یادگار عزیزش شرکت داشت و برای پیروزی انقلاب زحمات فراوان کشید.
جهاد سازندگی، دادستانی انقلاب، حزب جمهوری و ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع از جمله سنگرهای فعالیت او بودند.
انجمن اسلامی بانک کشاورزی، اتحادیه انجمن های اسلامی کارکنان دولت و جامعه اسلامی فارغ التحصیلان دانشگاه های کشور از یادگارهای این عزیز شهیدند.
در فروردین شصت به سمت مدیر عامل بانک کشاورزی انتخاب و در هفتم تیر ماه 1360 به کاروان شهادت پیوست.
شهید دکتر مهدی امی زاده معاون بازرگانی داخلی وزارت بازرگانی
در سال 1328 متولد شد. و خیلی زود به مدارج عالی تحصیل دست یافت، انجمن اسلامی دانشگاه های داخل و خارج نخستین پایگاه های مبارزاتی او بود . دکترای برنامه ریزی اقتصاد از دانشگاه تگزاس گرفت و با ورود امام به پاریس عازم آنجا شد.
با ورود به ایران، ابتدا در کمیته های مشهد شروع به کار کرد و در مهر ماه 58 به عضویت هیات مدیره شرکت گسترش خدمات بازرگانی منصوب شد.
در بهمن 58 به معاونت بازرگانی داخلی وزارت بازرگانی برگزیده شد و همت خود را صرف رفع تنگناهای اقتصادی کشور کرد.
در هفتم تیر ماه شصت آخرین امتحان خود را در محضر پروردگار بزرگ به خوبی پشت سر گذاشت و در بهشت برین جای گرفت.
شهید حجةالاسلام دکتر قاسم صادقی نماینده مردم مشهد
در سال 1315 در گرمه بجنورد متولد شد. در دوازده سالگی به حوزه مشهد رفت و همزمان تحصیلات کلاسیک را تا دکترای فقه و حقوق اسلامی ادامه داد. سپس به عنوان استاد تدریس در دانشگاه را شروع کرد و بارها به دیدار مکه، عتبات، سوریه و لبنان رفت. دو کتاب به نام های «مبدا» و «معاد» از او به یادگار مانده است که بسیار ارزشمند و خواندنی است.
با پیروزی انقلاب به نمایندگی از سوی مردم مشهد به اولین دوره از مجلس شورای اسلامی راه یافت و در آنجا منشأ اثرات فراوانی شد.
او در شامگاه هفتم تیرماه شصت، در جوار رحمت حق جای گرفت و بر براق شهادت نشست.
شهید جواد مالکی
در سال 1315 در تهران متولد شد. در جنوب تهران و در خانواده ای مذهبی پرورش یافت.
مبارزاتش علیه رژیم در سال 50 و با ورود او به دانشگاه تربیت معلم شروع شد. همراه شهید دکتر مفتح در مسجد جاوید به فعالیت های مذهبی و روشنگرانه پرداخت و در برگزاری نماز عید فطر 57 نقش موثر و اساسی داشت. در کمیته استقبال حضرت امام عضویت داشت و پس از پیروزی انقلاب در ایجاد هسته های اولیه کمیته های شهری تلاش فراوانی کرد. اندکی بعد عضو حزب جمهوری اسلامی شد و به شورای مرکزی حزب گردید. او نیز یکی از شهدای گرانقدر انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری در هفتم تیرماه شصت است.
شهید حبیب الله مالکی فرماندار ایرانشهر
در سال 1334 در تهران متولد شد. خانواده مذهبی و اصیل او در محله قدیمی و معروف بازارچه نایین السلطنه سکونت داشتند. او پس از اخذ دیپلم به مراکز مذهبی و جلسات درسی شهید بهشتی قدم گذاشت و از آن پس با جریان مبارزه آشنا شد.
در نماز عید فطر دکتر مفتح و کمیته استقبال حضرت امام، فعالیت مستقیم داشت. بعد از پیروزی انقلاب و در جریان انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، بازوی توانایی برای وزارت کشور بود. اندکی بعد به فرمانداری ایرانشهر منصوب شد و حدود شش ماه در این مسئولیت خدمت کرد. و عاقبت در همسایگی ستاره های سرچشمه در روز هفتم تیر ماه شصت به آسمان بال گشود و مدال شهادت را به سینه زد.
شهید دکتر حسن عباسپور وزیر نیرو
در سال 1323 در تهران متولد شد. تحصیلاتش دبیرستان را به سرعت پشت سرگذاشت و فوق لیسانس الکترومکانیک را از دانشگاه تهران و دکترای برنامه ریزی و مدیریت سیستم های انرژی ز را از دانشگاه لندن اخذ کرد.
در بازگشت به میهن، شبکه ارتباطی میان اساتید متعهد دانشگاه ها و مدارس عا لی را به وجود آورد و به همراه دانشجویان مسلمان، مبارزاتش را علیه رژیم آغاز کرد.
از استادان هسته اولین سازمان ملی دانشگاهیان و مؤسس جامعه اسلامی دانشگاهیان بود. با پیروزی نهضت از سوی شورای انقلاب به سمت وزارت نیرو منصوب گردید و از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود، زندگی سراسر شور و شوقش در هفتم تیر ماه شصت در حال که به لبخند ربوبی لبیک می گفت خاتمه یافت و نامش در دفتر شهادت پر نور ماند.
شهید علی اکبر دهقان نماینده مردم تربت جام
در سال 1327 در تربت جام زاده شد. در خانواده ای کارگر و مهاجر که از یزد به آنجا آمده بود بزرگ شد و دیپلم طبیعی و فوق دیپلم ریاضی را دریافت کرد و بلافاصله به تدریس در دبیرستان های شهرش پرداخت. در همان ایام انجمن مبارزه با بهائیت را پایه گذاری کرد و در کنار آن صندوق قرض الحسنه المهدی (عج) را به گونه ای آبرومند تأسیس و اداره کرد.
بارها از سوی ساواک مورد هجوم واقع شد و در جریانات انقلاب به عنوان پیشرو و خط دهنده شهرت یافت. با برگزاری نخستین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از مردم تربت جام به مجلس رفت و در میثاق خونین به جمع شهدای هفت تیر ماه شصت پوست.
شهید دکتر هاشم معیری معاون امور درمانی وزارت بهداشت
در سال 1309 در تبریز زاده شد. تحصیلات عالی را تا اخذ دکترا در طب ادامه داد سپس در جراحی عمومی تخصص گرفت و خدمات درمانی خود را در اختیار مردم خلخال، آذرشهر، دماوند و میانه قرار داد. در جریان انقلاب با حمایت از مبارزین و شرکت در اعتراض مردم به رژیم ، مشارکت خود را در نهضت اعلام کرد و پس از پیروزی به عنوان مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی، شروع به کار نمود.
اندکی بعد به معاونت امور درمانی وزارت بهداشت برگزیده شد وهمراه شهدای هفت تیر ماه شصت از این جهان فانی به سرزمین شهدای جاوید کوچید.
شهید حجت الاسلام سید محمد کاظم دانش نماینده مردم شوش و اندیمشک
در سال 1318 در دزفول متولد شد. در خانواده ای روحانی شخصیت گرفت و بعداز تحصیلات ابتدایی به قم رفت و از آنجا برای تبلیغ تفکر سرخ شیعی به سراسر کشور سفر کرد. بارها به علت افشاگری هایش علیه رژیم، ممنوع المنبر شد. با گروه های مبارز، ارتباط تنگاتنگ داشت . دو کتاب «سیمای فداکاران» و «غارهای مهاجر» را به تحریر درآورد. پس از پیروزی انقلاب به شوش رفت و سرپرست کمیته و امام جمعه آنجا شد.
با درایت و توان مدیریتی خاصی در آن منطقه مرزی، تفاوت های قومی و اختلافات گروهی مردم را حل و فصل کرد و سلاحهائی که در جریانات انقلاب به دست مردم افتاده بود جمع آوری و در خدمت توان نظامی سپاه وکمیته در آورد.
پس از مدتی از سوی مردم شوش و اندیمشک به مجلس شورای اسلامی راه یافت. و در شامگاه هفتم تیر ماه شصت به فیض عظمای شهادت نائل آمد.
شهید حجةالاسلام دکتر غلامرضا دانش نماینده مردم تفرش و آشتیان
در سال 1309 در آشتیان زاده شد.
دروس حوزوی و دانشگاهی را از پی هم فرا گرفت و در حوزه،هم حجره شهید بهشتی و دکتر مفتح بود. دکترای خود را در الهیات تحصیل کرد و به معلمی پرداخت،از بنیان گذاران موسسه فرهنگی قدس و مدیر دبیرستان جهان آرا بود. مبارزاتش را از همان طلبگی شروع کرد و بارها توسط ساواک دستگیر و تعقیب شد.
پیش از پیروزی انقلاب و در 17 شهریور دخترش محبوبه دانش در جریان تظاهرات به شهادت رسید. او بعدازپیروزی انقلاب برای ایجاد تغییر و دگرگونی در مدارس ایرانی خارج از کشور به ترکیه و سپس امارت متحده عربی سفر کرد و در بازگشت، از طرف مردم تفرش و خلجستان به مجلس شورای اسلامی راه یافت . این سرباز امام حسین در هفتم تیر ماه شصت، دل از جهان کند و به دیار آقایش شتافت.
شهید علی درخشان مسئول امور مالی حزب جمهوری اسلامی
در سال 1319 در تهران متولد شد. پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه به ضرورت مبارزه علیه رژیم پی برد و از باسابقه ترین مبارزین انقلاب بود. سی سال تمام در کار تدارک و تهیه امکانات برای مبارزین متعهد و تأمین هزینه اقدامات علیه حکومت جور بود.
بخش اعظم مخارج راه پیمایی های عظیم سال 57 و اغلب خیریه های سیاسی و خدمات اجتماعی را به عهده داشت و بسیار مورد اعتماد شهید بهشتی ، استاد مطهری و آیت الله طالقانی بود. با این همه تمکن مالی هرگز خانه ای برای خود تهیه نکرد و با شروع فعالیت حزب جمهوری، به انجام مسئولیت امور مالی حزب همت گماشت.
نام درخشان این شهید همراه هفتاد تن دیگر در هفتم تیر ماه شصت در آسمان ایران جاودانه شد.
شهید سید محمد موسوی فر
در سال 1337 در نیشابور متولد شد. پدری روحانی و متقی داشت و نخستین درس های علمی و اخلاقی را ازاو آموخت . در 13 سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد و کمی بعد به صف طلاب مبارز پیوست.
در تظاهرات روزهای نخست انقلاب شرکت داشت و خطابه های فراوانی در روستاهای اطراف مشهد ایراد کرد . با پیروزی انقلاب به عضویت حزب جمهوری اسلامی در آمد و فعالیت های ارزنده ای در این تشکیلات ارائه داد. این سید عزیز،عاقبت در هفتم تیر ماه شصت به جدش اباعبدالله پیوست و نامش در تاریخ انقلاب درخشان شد.
***********************************************
شرح ماجرای انفجار بمبساعت 30 : 20 روز یکشنبه 7 تیر 1360، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیأت دولت و …) به تدریج به سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران واقع در سرچشمه ی تهران وارد شدند. نوای ملکوتی قرآن کریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعده ی الهی می داد. پس از پایان قرائت قرآن کریم و اعلام برنامه، آیت الله بهشتی آغاز سخن نمود. بحث درباره ی تورم بود، اما عده ای از اعضا خواسته بودند که راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. دکتر بهشتی سخنانش را با این جملات آغاز کرد:
ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند، انتخاب شوند. این کلمات که از لبان حقگوی ایشان بیرون تراوید. ناگهان برقی جهید و نوری خیره کننده و صدایی مهیب برخاست. زمین تکان سختی خورد و دیوارها به شدّت لرزید. در کمتر از ثانیه ای از سالن جز تلی از خاک چیزی باقی نماند. بیش از هفتاد تن از بهترین عزیزان انقلاب، زیر خروارها خاک مدفون شدند و روح فرزندان رشید اسلام و معلمان بزرگ شهادت و ایثار در ملکوت اعلی به پرواز درآمد. همگان ذکر خدا بر لب به سوی وعده گاه الهی رهسپار شدند و بدین ترتیب جنایتی که تاریخ بشری شبیه بدان را در صفحات خود ثبت نکرده و به یاد نداشت، به وقوع پیوست و توحش غربی و نفاق داخلی، همگام با هم به جشن شهادت فرزندان امام خمینی «قدس سره» پایکوبی کردند.
عامل بمب گذاری، منافق نفوذی به نام محمّدرضا کلاهی بود که خود جزء نیروهای خدماتی حزب به حساب می آمد و پس از انفجار موفق به فرار گردید و راهی فرانسه شد.
******************************************
اسکرین سیور شهدای هفتم تیر13601 2*****************************************
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداراعضاى قوه قضأییه با ایشان 07 / 04 / 79
بسم الله الرحمن الرحیم
بـه شـما حـضار مـحترم; مـسئولان عزیز قوه ى قضاییه و خانواده هاى محترم شهداى بزرگوار هفتم تیر خوشآمد عرض مى کنم.
یـک جـمله دربـاره ى هـفتم تـیر عرض کنم.مهمترین چیزى که در این حـادثه هـمه ى دلـها و چـشمها را بـه خود مشغول کرد, این بود که ضـربه هاى خـصمانه ى دشـمن بـر پیکره ى انقلاب هر چه سنگین تر باشد, جـوشش ایمان وصلابت صبر و استقامت در مردم بیشتر خواهد شد.هفتاد و چند نفر از مدیران برجسته یى که در میان آنها شخصیتى مثل شهید بـهشتى حـضور داشـت, یـکجا به وسیله ى دشمن از نظام اسلامى گرفته شـدند; آن هـم بـا آن وضـع فـاجعهآمیز و حزن انگیز عکس العمل این انـقلاب و ایـن مـلت چـه بـود؟ مـردم, با ایمان و با صلابت صبر و اسـتقامت خـودشان و آن خـانواده هاى مـعظم بـاشکیبایى و بردبارى مـومنانه ى خودشان, توانستند آن چنان پاسخى به دشمن بدهند که در محاسبات مادى و در هیچ وضعیتى قابل گنجانیدن نبود و نیست.انقلاب را بـیمه کـردند, دشمن را مطرود کردند و نام ملت ایران را بلند آوازه کردند.همیشه همین طور است.
تـا وقـتى کـه ایـمان وصـبر و هـوشیارى و بـردبارى مردم ذخیره ى ارزشمند این انقلاب و این نظام است, دشمن از وارد آوردن ضربه به ایـن نـظام وایـن انقلاب هیچ طرفى نخواهد بست و هیچ سودى نخواهد بـرد و انقلاب مستحکم تر خواهد شد.شهید بزرگوار ما مرحوم آیت الله بـهشتى یـک شـخصیت نـمونه و ممتاز در نظام اسلامى بود که در این حـادثه از دسـت ما گرفته شد; هم یاد او زنده ماند, هم خون او و یارانش انقلاب را پایدار کرد و این درس بزرگ براى انقلاب ماند. ایـن هفته بسیار بجا به نام قوه ى قضاییه نامگذارى شده است; چون تـشکیلات جدید قضایى و نظام نوین قضایى اسلامى با فکر و ابتکار و پـشتکار شهید مظلوم بهشتى توانست منعقد بشود و شکل بگیرد.البته اگـر خـود او زنده مى ماند, مسلما حرکت این نظام به سوى تکامل و رفـع عـیوب و جلب جهات مقوى و مرجح سریعتر انجام مى گرفت.بعد از ایـشان هـم تلاشهاى مشکور مبذول شده است که خداى متعال ان شاالله عـزیزانى که در طول این سالیان در این راه زحمت کشیده اند و تلاش کـرده اند در هـر سطحى از سطوح قوه ى قضاییه که بودند; چه در سطح مدیریت, چه در سطوح دیگر زحماتشان را مقبول کند.
آنـچه امروز براى ما مطرح است, این است که قوه ى قضاییه در کشور ما نقش و جایگاه بى نظیر و ممتازى دارد.
هـمان طورى که جناب آقاى هاشمى شاهرودى بیان کردند, قوه ى قضاییه رکـنى اسـت کـه بـا سـلامت و اسـتقامت و صـلاح آن, تـمام عیوب در دسـتگاههاى اجرایى ودر بخشهاى مختلف مدیریت و سازماندهى اداره ى کـشور و در سـطح جـامعه بـه مـرور از بـین خواهد رفت; نقش قوه ى قضاییه در قانون اساسى این طور پیش بینى شده است.
نظارت قوه ى قضاییه, پیشگیرى از جرم, تامین عدالت, تامین امنیت, ایـنها آن قـلمهاى بـسیار درشـتى اسـت کـه در نـظام اسـلامى جزو سـرفصلهاى مـهم اداره ى مـطلوب کـشور به حساب مىآید.قوه ى قضاییه مـى تواند مظهر عدالت در نظام اسلامى باشد.قوه ى قضاییه, با صلابت, بـا اقتدار, با تصمیم گیرى درست و بهنگام مى تواند جلوى پیدایش و رشـد جرایم و توسعه ى خلاف در دستگاههاى مختلف را سد کند; از ظلم بـه مظلومان و مستضعفان جلوگیرى کند; از قدرت نمایى کسانى که به زر و زور مسلحند, جلوگیرى کند.
آفـت جـوامع بـشرى ایـن اسـت کـه کسانى با داشتن پول, با داشتن پشتیبان با داشتن قوم و عشیره چه قوم و عشیره به شکل قدیمى آن, چـه قـوم و عـشیره بـه شـکل مـدرن و امـروزى آن; یعنى حزب بازى و گـروه بازى حقوق عمومى را ندیده بگیرند; حق مردم را تضییع کنند; فـرصتها را مـنحصرا بـه اشـغال خود در بیاورند و جلوى عدالت را بگیرند.
قـوه ى قـضاییه ى مـقتدر, بـا صـلابت, هوشمند و عالم مى تواند جلوى اینها را بگیرد.
مـن خـدا را شاکرم که بحمدالله بعد از آن که این قوه به وسیله ى یـک عـالم روشـن بین فـاضل پایه گذارى شد, امروز هم به وسیله ى یک عـالم روشـن بین, فاضل, آگاه و نوگرا اداره مى شود.آنچه موجب این مـى شود کـه بنده قلبا خداى متعال را سپاسگزارى کنم, این است که بـحمدالله امـروز ایشان با برخوردارى از علم و نگاه عالمانه به مـسأل, تکیه ى به معلومات فقهى وسیع, گرایش به بکارگیرى روشهاى نـو و عـلمى بـراى پیشرفت امور, بعلاوه ى نگاه کلان به مسأل قوه ى قضاییه که این چیز بسیار مهمى است که ما قوه ى قضاییه را مثل یک رکن و یک عنصر اصلى در کل نظام ببینیم و تاثیر آن را در مدیریت کـلان نـظام در نظر بگیریم با شجاعت و قاطعیت, مدیریت قوه را در دست دارند و بنده با گذشت کمتر از یک سال, آثار این انتصاب بجا و بموقع ومبارک را مشاهده مى کنم.
الـبته ایـن بـه معناى آن نیست که ما امروز همان چیزى را که در قـضاى اسـلامى مـتوقع هستیم, در قوه ى قضاییه مشاهده مى کنیم; نه, انتظارات ما زیاد است.البته مطالبات این طلبه ى حقیر که مسئولیت سـنگینى را در قـبال هر حکم و هر اقدام و هر حرکت شما بیش خداى مـتعال بر دوش خودم احساس مى کنم, با مطالبات جناحها و گروهها و عناصر سیاسى و امثال اینها نبایستى اشتباه بشود; جناحهاى سیاسى دنبال کار خودشان هستند.بعضى از جناحهاى سیاسى دنبال این هستند کـه اقـتدار و صـلابت قوه ى قضاییه را از آن سلب کنند تا این قوه قدرت اقدام نداشته باشد.
بـعضى در پـى ارعـاب مسئولان قوه ى قضاییه اند تا با آنها همخوانى کنند.اگر جنجال و انتقادى مى کنند, انسان نشانه ى خیرخواهى را در آن جـنجالها و انـتقادها کـمتر مشاهده مى کند.البته این مسئولیت سنگین, این کار بزرگ و این ماموریت الهى که بر دوش مسئولان قوه ى قـضاییه است, باید در آنها این آمادگى را هم به وجود بیاورد که ایـن طـور مـخالفتها و جنجالآفرینیها و ابراز توقعها بشود; این خـلاف انـتظار نـیست.بالاخره افرادى دچار عقده هاى شخصى وحسادتند; افـرادى دنـبال مـقاصد سـیاسى اند و با روشهاى سیاسى کارهایى را مـى کنند, حـرفهایى را مـى زنند و انـتقادهاى ناواردى را گاهى با بـعضى از انـتقادهاى احـیانا وارد مـخلوط مـى کنند; بنابراین آن مـطالبات جـداست.آنچه که بنده به عنوان یک طلبه ى مسئول از قوه ى قضأیه انتظار دارم, همان چیزى است که ما چهره ى زیبا و منور آن را در قضاوت امیرالمومنین (علیه سلام الله الملک الحق المبین) در تـاریخ مـشاهده مـى کنیم:آن عـدالت قـاطع, آن عدالت بى ملاحظه, آن عـدالت فـراگیر, آن عـدالت امـیدوار کننده, آن عدالتى که در آن افـراد ضـعیف و معمولى جامعه در مقابل قانون و معامله ى قانونى, بـا افـراد مـقتدر و قدرتمند یکسانند.در اسلام این طورى است; در قانون اساسى ما هم این طورى است.
در قـانون اسـاسى, رهبرى, رئیس جمهور, رئیس قوه ى قضاییه و دیگر مـسئولان کـشور, بـا آحـاد مـردم در قـبال قـوانین هـیچ تـفاوتى نـدارند.هیچ کـس بالاتر از قانون نیست.قانون اساسى اختیاراتى را بـه کسانى مى دهد.قانون اساسى به قاضى مى گوید محکوم کن یا تبرئه کن; حکم قضایى صادر کن; به رهبرى هم مى گوید با ملاحظه ى این جهات عـفو کـن; این مافوق قانون حرکت کردن نیست; این متن و مر قانون اسـت.قانون بـراى هـمه یکسان است.براى کسانى که گرههایى را باز کـنند, راههایى را بگشایند و مشکلاتى را حل نمایند, مسئولیتهایى وجود دارد.آن جایى که قانون در میان است, همه یکسانند; این چیز خـیلى مـهمى در اسـلام اسـت.دیگران هم ادعاى این را مى کنند, اما اسـلام این را در عمل نشان داده است; ما دنبال آن هستیم; ما این تصویر زیبا در ذهنمان هست.
مـن یـک وقت به برادران عزیز قوه ى قضاییه عرض کردم که شان قوه ى قضاییه این است که در هر گوشه ى از این کشور اگر به کسى ظلم شد, در دل او نـور امـیدى بـاشد که به دستگاه قضایى مراجعه مى کند و احـقاق حـق مـى شود.آن روزى کـه به این نقطه برسیم, روزى است که قـضاى اسـلامى تـحقق پیدا کرده است.همه باید احساس کنند که بدون مـلاحظه یى, احـقاق حـق و ابطال باطل خواهد شد; شرط اول هم صلابت, اسـتقلال قـوه ى قـضاییه, استقلال قاضى, عدم نفوذ جریانات سیاسى و عـدم دخالت دستگاههاى دیگرى در قوه ى قضاییه است.بحمدالله امروز ایـن مـعنا تامین است و ما مشاهده مى کنیم که رئیس محترم قوه با آگـاهى از فـقه ومفاهیم دینى و با دید عالمانه, همراه با رعایت جوانب شرعى, با مسأل قوه ى قضاییه برخورد مى کنند.
دسـتگاه قـضایى اسـلام یکى از کارآمدترین دستگاههاست.ما احتیاجى نـداریم کـه براى مواد قضایى یا قوانین لازم براى اداره ى دستگاه قـضایى بـا نحوه ى اجراى عدالت, از هیچ نظامى, از هیچ کشورى, از هـیچ تمدن دیگرى چیزى وام بگیریم; در اسلام همه چیز پیش بینى شده است.
قـوانین باید طبق مقررات اسلامى تنظیم و آماده بشود و با جرم به هر شکلى مقابله گردد.
ایـن غـلط اسـت کـه اگر مجرم به یک مجموعه ى سیاسى وابسته باشد, بـاید در مـقابل او کـوتاه آمـد; چـرا؟ چون اگر مجرمیت او مورد تـاکید قـوه ى قـضاییه قـرار بـگیرد, جنجال خواهد شد! قرآن کریم مـى فرماید ((و ان یـکن لهم الحق یاتواالیه مذعنین)); اگر قضاوتى کـه مـى شود, بـرخلاف مصلحت آنها باشد, جنجال مى کنند; اما اگر بر طـبق مـیل و نـظر آنـها بـاشد, آن وقـت آن را قبول مى کنند, بعد مى فرماید:((افى قلوبهم مرض)).این قضاوت قرآن است.
دسـتگاه قـضایى بـاید مورد اعتماد عموم مردم قرار بگیرد; نه در صلاحیت و نه در اقتدار و صلابت او خدشه بشود.البته براى رسیدن به این نقطه, تلاش, پیگیرى, کار مداوم همراه باشجاعت و توکل به خدا لازم دارد; که انسان نشانه هاى آن را بحمدالله مشاهده مى کند.
قـوه ى قـضاییه بـراى اداره ى خود, در درون خود دچار کمبود عناصر صالح نیست.بحمدالله در قوه ى قضاییه بخصوص در این بیست سال اخیر عـناصر مـومن, سـالم, کارآمد, پرنشاط و جوان هستند; به قدرى که بتوانند این قوه را بخوبى اداره کنند و براى مدیریت قوه, دستها و بـازوها و سـرانگشتهاى کـارآمدى بـاشند کـه بتوانند کارها را سامان ببخشند.باید ان شاالله از عناصر جوان و مومن و پرشور و با نشاط و با ایمان و معتقد به اسلام استفاده بشود.
بـنده به آینده ى قوه ى قضاییه امیدوار هستم.البته از خداى متعال دایما مى خواهم که به رئیس محترم قوه ى قضاییه, مسئولان عالى رتبه, قـضات مـحترم, مـسئولان بـخشهاى مـختلفى که کارهاى سنگین بر دوش آنـهاست و بـعضا مشاهده مى شود که بعضى از آنها در تبلیغات مورد هـجومهاى غیرعادلانه و غیرمنصفانه یى هم قرار مى گیرند, صبر و قوت بـدهد و کمک کند تا بتوانند این بار سنگین را بردارند و خدا را از خودشان راضى کنند.
اسـاس قـضیه ایـن است که ما بتوانیم رضاى الهى را کسب کنیم.اگر رضـاى الـهى را تـعقیب کـردیم, آن وقـت مصلحت مردم, خیر مردم و اجـراى عـدالت بـه آسانى براى ما میسر خواهد شد.اگر دنبال رضاى خـدا نـبودیم دنبال رضاى این و آن بودیم آن وقت کارها نابسامان خواهد شد و سامان کارها حاصل نخواهد شد.
امـیـدواریم کـه ان شــاالـله ادعـیـه ى زاکـیه ى حـضرت بـقیه الله (ارواحـنافداه) شـامل حـال هـمه ى شما باشد و مشمول کمک و اعانت الـهى بـاشید و تـوفیق خـدا شـامل حـال شـما باشد و روز به روز ان شـاالله شـاهد پـیشرفت و بـهتر شدن و بهبود یافتن همه چیز در دسـتگاه قضایى باشیم و از این طریق ان شاالله بسیارى از مشکلات و مفاسد اصلاح خواهد شد.
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته
****************************************
بیانات رهبر معظم انقلاب
اسلامى در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه و خانوادههاى شهداى فاجعه هفتم
تیر
بسم الله الرحمن الرحیم
به همهى برادران و خواهران
عزیز، هم برادران و خواهران شاغل و مسئول در قوهى قضائیه و هم برادران و
خواهران مرتبط با حادثهى فاجعهآمیز هفتم تیر و خانوادههاى عزیزِ شهیدان آن
حادثهى تلخ، خوشامد عرض مىکنیم.
از بیانات جناب آقاى شاهرودى
رئیس محترم و عالِم و محقق و شخصیت برجسته در قوهى قضائیه تشکر مىکنیم. ایشان
بیانات روشنگر و مفیدى را ارائه کردند.
وقتى به حادثهى هفتم تیر نگاه
مىکنیم، معناى بزرگى در این واقعهى تلخ وجود دارد، که با همهى تلخى، آن معنا
شیرین است؛ و آن عبارت است از زنده بودن، پویا بودن، بالنده بودن انقلاب اسلامى
و نظام جمهورى اسلامى. درست مصداق این آیهى شریفه: «ألم تر کیف ضرب اللَّه
مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء تؤتى اکلها کلّ حین
بأذن ربها»؛ این یک مثال قرآنىِ الهى است که مصداق آن در زمان ما، انقلاب، نظام
اسلامى و رهبرى است و تجسمِ آن، امام بزرگوار ماست که اینها زندهاند؛ درخت
بالندهاى هستند که ریشههاى آن سالم است، در معرض امتحانهاى گوناگون قرار
مىگیرد، دچار مشکلات متعدد و گوناگونى مىشود؛ اما بعد از برگریزان و بعد از
یک خزان، باز طراوت بهارانهى دیگرى به سراغش مىآید و میوه مىدهد و برگ و بار
نشان مىدهد و زنده بودن خودش را به همه ثابت مىکند. از اول انقلاب تا امروز،
ما این قضایا را داشتیم؛ از ترور ناجوانمردانهى شهید مطهرى و بعد چهرههاى
انقلاب؛ ترور آقاى هاشمى رفسنجانى، حادثهى هفتم تیر، حادثهى شهادت رئیس جمهور
و نخست وزیر مکتبى در یک روز، و حوادث گوناگون و ریز و درشت دیگر. در این بین،
حضور نیروهاى مخربِ با سلاح؛ چه سلاح سیاسى، چه سلاح نظامى علیه مردم، علیه
انقلاب بود تا امروز، تا انتخابات بیستوهفت خرداد و سوم تیر. اینها همه
نشانههایى از سلامت این ریشهى مقدس است که موجب مىشود هر فشارى، هر برگ
ریزانى، هر خزانى در سر راه آن پیش بیاید، نتواند عظمت و بالندگى این نهال و
درخت مقدس را زیر سؤال ببرد. گاهى یک درخت سالم که ریشههایش سالم و عمیق است،
آتش مىگیرد؛ اما بعد از آن که آتش فرو نشست، شما مىبینید از لابلاى کُندههاى
سوختهى همین درخت، جوانهى سبز سربلند مىکند. چرا؟ چون ریشه، زنده است. گاهى
مىبینید کسانى به جان این درخت مىافتند، شاخ و برگ آن را مىزنند، به آن زخم
مىزنند؛ اما باز مىبینید که در موسم خود شکوفه مىدهد؛ میوه مىدهد؛ برگ و
بار مىدهد. این، عبرت است. حادثهى هفتم تیر یک چنین حادثهاى بود. در آن
حادثه،این درخت را به خیال خودشان آتش زدند. در آن روز شخصیتى مثل شهید بهشتى و
شخصیتهاى برجستهى دیگر، مدیران بزرگ و کارگزار در نظام نوپاى اسلامى، را در یک
مجلس به خاک و خون کشیدند؛ عدهاى را شهید کردند؛ عدهاى جانباز شدند؛
خانوادههایى داغدار شدند؛ دل ملت آتش گرفت - حادثهى تلخى بود - اما آن حادثه
نتوانست این نهال را از پا بیندازد، بلکه آن را پایدارتر هم کرد. عجیب این است
که همین کسانى که امروز در دنیا پرچم ضد تروریسم به دست گرفتهاند، آن روز وقتى
این حادثه اتفاق افتاد، در اظهارات و در خبرها و در موضعگیرىهایشان با لبخند
تمسخرآمیزِ پیروزمندانه با ملت ایران روبهرو شدند؛ یعنى دیدید از بین رفتید(!)
اما اشتباهشان خیلى زود معلوم شد. البته حوادث دیگر هم تا امروز همینطور بود.
انقلاب زنده است، این اصول زنده
است؛ هیچ مانعى ندارد که برگ و بار عوض بشود. خزانهایى در راه است؛ این یک
حرکت طبیعى است براى موجودات زندهى عالم. همیشه ریزش و رویش وجود دارد؛ مهم
این است که در کنار ریزش، رویش هم وجود داشته باشد؛ و امروز اینجور است.
بحمداللَّه انقلاب علىرغم همهى تبلیغات، همهى تخریبها، همهى ضربهها، همهى
تهاجمهاى از اطراف و اکناف - تهاجم سیاسى، فشار اقتصادى، تهاجم فرهنگى -
پیشرفت کرده؛ این انقلاب زنده، بانشاط و مشغول پیشرفت است؛ منتها خیلى از افراد
ظاهربین نمىفهمند و حقیقت را درک نمىکنند؛ مگر این که حقیقت خودش را با
واقعیت سنگین به آنها تحمیل کند؛ و همینجور هم هست. امروز هم شما نگاه مىکنید
و مىبینید که علىرغم این که مخالفان ملت ایران، دشمنان و توطئهگران ملت
ایران، عظمت این ملت و عظمت این حضور سى میلیونى و عظمت این انتخابات را دیدند
و در دل خودشان تحقیر شدند، هنوز در زبان حاضر نیستند اعتراف کنند؛ اما واقعیت
قضیه این است که این ملت با حرکت خود، با حضور خود، با نشاط خود، بر روى همهى
توطئهها خط بطلان کشید، بعد از این هم همینجور خواهد بود؛ منتها شرطش ادامهى
تقواست، که تقوا موجب رحمت الهى است. به خودمان مغرور نشویم. مغرور شدن ملتها و
مسئولان ملتها همیشه مایهى سرنگون شدن و سقوط آنها شده است. هیچکس نگوید «من»
کردم. خداى متعال در قرآن با لحن استهزاءآمیزِ نافذِ خود مىگوید که قارون گفت:
«قال انّما اوتیته على علم عندى»؛ من خودم بودم که با توانایى خودم توانستم به
این نقطه برسم! خداى متعال او را در اعماق زمین سرنگون کرد. ما باید تلاش کنیم؛
ما باید مجاهدت کنیم. هیچ ملتى بدون مجاهدت، بدون تلاش، بدون ابتکار، بدون
نوآورى، بدون فتح مراحل گوناگون پیشرفت، به جایى نمىرسد؛ اما برکت از خداست،
توفیق از خداست و تقوا زاد راه است؛ لذا توصیهى همهى پیغمبران تقوا بوده است.
این انتخاباتى که اتفاق افتاد،
خیلى حادثهى بزرگى بود؛ حادثهى شیرینى بود. این همه از چند ماه قبل علیه این
انتخابات در دنیا تبلیغات کردند و امیدشان این بود که بیست درصد مردم شرکت
مىکنند؛ این را صریحاً گفتند؛ اما این همت را تصور نمىکردند. ما بارها در
صحبتهاى عمومى و علنى، خطاب به سیاستگذاران بلوکهاى قدرت جهانى مىگفتیم به
حرف این تحلیلگران غلط اندیش و کجاندیش که شماها را دربارهى وضع ملت ایران
گمراه مىکنند، گوش ندهید؛ زیرا ملت ایران، این نیست که اینها مىگویند. ملت
ایران زنده است، ملت ایران مؤمن است، ملت ایران پایبند به مبانى انقلاب است،
ملت ایران به دنبال استقلال و به دنبال آرمانهاى انقلاب اسلامى و به دنبال عزت
ملى و اسلامى خود هست؛ اما اینها باور نمىکردند و با تحلیلهاى غلط خودشان
نسبت به ملت ایران، حرف زدند و تحلیل کردند و تصمیم گرفتند. ملت ایران در این
انتخابات خودش را نشان داد. شرکت بالاى مردم، قریبِ سى میلیون؛ و در جمعهى
بعد، بیستوهشت میلیون، حادثهى عظیمى است که در این کشور اتفاق افتاد؛ حادثهى
بىنظیرى است. این عزت ملت ایران است؛ این عظمت ملت ایران است؛ عظمت انقلاب
است، که همه باید این عظمت را در دنیا بفهمند و منطق ملت ایران را بشناسند و با
این محاسبات، با این مردم حرف بزنند و در مقابل این مردم موضع بگیرند. بنده بار
دیگر این عظمت را به این ملت تبریک عرض مىکنم. انتخابات بسیار خوبى بود؛ حرکت
بسیار عظیمى بود؛ کار بسیار پرافتخارى بود.
با توجه به حضور مسئولان قوهى
قضائیه، این را هم عرض کنم: در خلال این انتخابات، برخى کارهایى انجام گرفت که
بنده به عواملى که این کارها را انجام دادند، بدبینم؛ این تخریبهایى که صورت
گرفت. بعضى از تخریبها البته از روى بىتوجهى بود؛ بعضى از آقایان و نامزدها یا
طرفداران آنها با محاسباتى، حرفهایى نسبت به نظام زدند که واقعبینانه نبود؛
خیلى از مثبتات نظام، از کارهاى بزرگ نظام نادیده گرفته شد و سیاهنمایى شد. و
پیشرفتهاى عظیمى که به وسیلهى دولتها در این سالها به وجود آمده، ندیده گرفته
شد؛ اینها از روى غفلت بود، لیکن بعضى از این تخریبها از روى غفلت نبود. تعدادى
از نامزدهاى انتخابات ریاست جمهورى مورد تخریب قرار گرفتند؛ تخریبهاى غیر
منصفانه و ناجوانمردانه؛ حتّى شخصیت موجهى مثل آقاى هاشمى رفسنجانى که شخصیت
محترم و باسابقهاى است، از دم این تخریبها در امان نماند. این، حادثهى بدى
بود. رحمت الهى را نباید با اینگونه کارها آلوده کرد؛ با این که ما تأکید کرده
بودیم. امروز چون گذشته است، من نصیحت مىکنم؛ اما مسئولان قضایى و غیر قضایى،
غیر از نصیحت، وظایف دیگر هم دارند؛ آنها عوامل این تخریبها را تعقیب کنند و
آنها را پیدا کنند. یک عده به طور مسلّم از روى جهالت و غفلت این کار را کردند،
که البته فعل حرامى انجام گرفت؛ لیکن بسیارى از کارهایى که انجام گرفت، کار
کسانى بود که به هیچ یک از نامزدها علاقهاى نداشتند و تخریب آنها براى تخریبِ
فضاى انتخابات انجام گرفت؛ آنها تخریب کردند، براى زیر سؤال بردن نظام اسلامى.
ما در اختلافات بزرگ مذهبى، فکرى، سیاسى دیدهایم که کسانى وارد میدان
فتنهانگیزى مىشوند و از زبان این، آن را مىکوبند؛ از زبان آن، این را
مىکوبند؛ در حالى که نه به این علاقه دارند، نه به آن! اینها را پیدا کنید؛
مقصران اصلى بایستى مشخص شوند، که مطمئناً دست دشمن در کار است. بعضى اظهارات،
متأسفانه عزیزترین قشرهاى این کشور، جوانانِ مؤمن و بسیجى، را زیر سؤال برد!
اینجور نیست، بلکه دستهاى دشمن است که در کار است براى فتنهانگیزى و براى
ایجاد فساد.
این ملت، ملت مؤمن و ملت پایبند
به عدالت و تشنهى عدالت است. سالها و قرنهاى متمادى عدالت در این کشور سرکوب
شده است. در دوران حکومتهاى جبار پادشاهان، بخصوص آن وقتى که در کنار استبداد،
نیروى خارجى و نفوذ خارجى هم وارد شد و دخالت خارجى با دیکتاتورى و استبداد
توأم شد، این مردم چهها کشیدند از توأم شدن این دو نیروى شرّ و شیطانى در کشور
ما. مردم تشنهى عدالتند، تشنهى حقیقتند، دشمن فسادند؛ مردم اینها را
مىخواهند و آرا و شعارهاى مردم هم همین را نشان مىدهد. ما وظیفه داریم در این
زمینهها کار کنیم. مسئولان کشور باید آنچه را که مورد نیاز این ملت هست،
بفهمند و درک کنند و آن را انجام بدهند.
قوهى قضائیه یکى از آن مراکزى
است که مردم بشدت براى استقرار عدالت به آن چشم دارند. آنچه انجام گرفته است،
ارزشمند - برنامههایى که بیان شده است؛ و امروز هم فرمودند - و باارزش است؛
اما اینها باید در مقام عمل خودش را نشان بدهد؛ باید خروجى و نتیجهى قوهى
قضائیه، احساس آرامش و امنیت براى مردم باشد.
یک بار من در یکى از دیدارهاى
گذشته به شما برادران و خواهرانى که تشریف داشتید، عرض کردم که باید جورى بشود
که هر مظلومى، هر صاحب حقى، هر کسى که معتقد است حق او تضییع شده، به مجرد این
که مورد ستم قرار گرفت، در دل خود بگوید که من حالا به دستگاه قضایى مراجعه
مىکنم و حق خودم را خواهم گرفت؛ این اطمینان باید در دل انسانها و افراد جامعه
موج بزند؛ این باید به جود بیاید؛ ما این را احتیاج داریم.
دادگسترى جمهورى اسلامى باید به
معناى حقیقى، دادگستر باشد. این کارها را در این روند، جهتدهى کنید و
برنامهها را زود پیش ببرید. این برنامهاى که سال گذشته هم مطرح شد، ما هم
مطرح کردیم، بعد هم تدوین شد، هر چه سریعتر پیش برود.
مسئلهى پرورش عناصر فعال در
قوهى قضائیه - به قول شما کادرسازى - باید جدى گرفته بشود؛ گسترش علم و آگاهى
هم در میان تمام سطوح قوهى قضائیه بسیار مهم است. من به رئیس محترم قوه عرض
کردم که فاصلهى بین بعضى از آراى دادگاههاى بدوى یا تجدیدنظر قبل از رفتن به
دیوان عالى کشور، و آرایى که نسبت به همین پرونده بعد از نقض در دیوان عالى
کشور است، فاصلهى عجیبى است؛ گاهى بین این، دو تا رأى هست! دو دادگاه که هر دو
وابسته به یک دستگاه هستند؛ یکى شدیدترین حکم را داده و مجازات را معین کرده
است، یکى تبرئه کرده! فاصلهى اینها خیلى زیاد است. این، ناشى از چیست؟ کى در
این بین اشتباه کرده؟ آن هم اشتباهى به این فاحشى. بالأخره بعد از آن که حکم
نقض شد، ممکن است مقدارى بالا پایین برود، اما این که این مقدار فاصله باشد،
این نشانهى این است که ما احتیاج داریم به گستردن دانش قضایى در همهى سطوح.
نکتهى دیگر، التزام به قانون
است. قوهى قضائیه بایستى از نظارت قانون استقبال کند. قانون، یکى از ابزار
نظارت است. خودِ قانون یک عامل نهاده شدهى در داخل قوهى قضائیه است که براى
نظارت بر قوهى قضائیه، عامل بسیار مهم و مؤثرى است. معیار، قانون باشد و
قوانین نقض نشود؛ تخصیص نخورد؛ تقیید نخورد؛ از گسترهى قانون به دلایل گوناگون
چیزى حذف نشود. به هر حال، قوهى قضائیه باید هر گونه نظارتى را استقبال کند.
خوشبختانه شما از مسئول عالم، دانا، هوشمند و مجموعهى بسیار خوبى از قضات
شریف، پاکدامن، عناصر مؤمن در قوهى قضائیه برخوردار هستید. هر چه که نظارت
بشود، هر چه که اظهار نظر بشود، حتّى انتقاد منصفانه، باید مورد استقبال قرار
بگیرد. این، خیلى خوب است. آن را که حساب پاک است - چه در زمینههاى مالى، چه
در زمینههاى غیرمالى - از محاسبه باکى نیست. بگذارید عناصر مقرر براى این کار؛
مثل سازمان بازرسى و سازمانهاى گوناگون نظارتى و همچنین عناصر بیرون از دستگاه
قضایى؛ مثل صاحبنظران حوزه و دانشگاه، حقوقدانان کشور، اعلام نظر کنند،
پیشنهاد کنند، انتقاد کنند؛ اینها قوهى قضائیه را تقویت مىکند و قوهى قضائیه
را ورز مىدهد. بحمداللَّه ارکان قوهى قضائیه ارکان خوبى است؛ پایهى آن
پایهى بسیار خوبى است و برخاسته و پدید آمده از ریشهى مقدس نظام جمهورى
اسلامى و متکى به احکام اسلامى است و از چیزى باکى ندارد و قوهى مستحکمى است؛
هر چه بیشتر با آن چالش قانونى، چالش نظارتى انجام بگیرد، براى او بهتر است و
موجب ورزیدهتر شدن آن خواهد شد.
به کمک الهى باید چشم داشته
باشیم؛ از کمک الهى مأیوس نشویم؛ توفیقات الهى را قدر بدانیم؛ توجهات حضرت
بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) را مغتنم بشماریم و بدانیم که اساس این انقلاب و خون
مطهر شهیدانى که در راه آبیارى این ریشهى مقدس ریخته شده است، دستگاه بسیار
باعظمتى درست کرده که هیچ طوفانى به فضل الهى قادر به تکان دادن و متزلزل کردن
آن نیست.
و السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
منبع : سایت شهیدآوینی