شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

زندگینامه حضرت خدیجه ( به مناسبت سالروز رحلت همسرپیامبرص )

زندگینامه حضرت خدیجه  ( به مناسبت سالروز رحلت همسرپیامبرص )



به ادامه مطلب مراجعه کنید


تبیین الگوهاى رفتارى مناسب براى فعالیتهاى اجتماعى، فرهنگى و... اساسى‏ترین نیاز زنان در جامعه ما به شمار مى‏رود، در این میان گروهى راه افراط پیموده، زنان را از هرگونه فعالیتى محروم مى‏سازند و عده‏اى دیگر حضور بى‏محابا در اجتماع را تنها نسخه شفابخش مى‏دانند.
مسلما دراظهارواعمال‏نظر پیرامون مسایل مربوط به جامعه زنان باید خاستگاه اسلامى آن را درنظر گرفت، زیرا سخنراندن بدون شناخت عمیق از سیره معصومان، جامعه زنان را از بستر اصلى خارج و در گرداب سطحى‏نگریها گرفتار مى‏سازد. ...
نگاه تاریخى و تحلیل واقعیتهاى موجود در زندگى شخصیتهاى مؤثر و مطرح جامعه زنان، در طول تاریخ اسلام، مى‏تواند ما را به خاستگاه اصلى نظرات دینى پیرامون زنان و تشخیص محدوده و نحوه فعالیتهاى اجتماعى آنان نزدیک سازد.
زندگى حضرت خدیجه را مى‏توان نمونه‏اى کامل از تحول مثبت و سیر به سمت کمال دانست؛ زیرا خدیجه(س) بیش از چهل‏سال از زندگى‏اش را در دوران جاهلیت‏سپرى‏کرد، آنگاه با غلبه بر تمام تضادهاى موجود اجتماعى دل به اسلام سپرد. و به اولین اجتماع کوچک اسلامى گام‏نهاد . زندگانى او چون پلى است که ابتداى آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامى است. از اینرو بررسى نقاط حساس زندگانى وى مى‏تواند ما را در دست‏یابى به الگوى مثبت‏یارى‏دهد و براى همه گروههاى جامعه، بهویژه زنان، که دوران جاهلیتها، تعصبها و هجوم فرهنگهاى بیگانه را تجربه کرده‏اند سودمند باشد.
اوضاع اجتماعى زنان درعصر جاهلى
کعبه، نماد توحید، با قامتى کشیده و استوار پابرجاى بود اما مردم پیرامونش بر اثر زندگى خشن بیابانى، عدم ارتباط با تمدنهاى دیگر و حکمفرمایى جهل و امیال نفسانى به سوى انحطاط گام برمى‏داشتند، انحراف از آیین توحیدى خلیل‏الله در تمام شئون حیاتى و اجتماعى آنان دیده‏مى‏شد و از افراد بى‏رحم و جاهل انباشته‏بود. نظام اجتماعى عربستان نظامى بیابانى بود، و زورمندترین جریان اجتماعى و قبیله‏اى در راس هرم قدرت جاى‏داشت. زنان که از لحاظ اجتماعى ضعیف‏ترین گروه جامعه بودند به طور کامل مقهور اراده و تمایلات مردان به شمار مى‏آمدند و در جنبه‏هاى اقتصادى، اخلاقى، فرهنگى و آداب و سنن اجتماعى تحت‏سلطه بودند.
گاه مردانى که نیاز مالى داشتند و یا در اندیشه توسعه ثروت بودند گروهى از زنان را خریدارى کرده، پس ازآموزش آوازخوانى و نوازندگى خانه‏هایى در اختیارشان مى‏گذاشتند و پرچمى که نشانه آزادى ورود همگان بود بر بام خانه‏هایشان نصب مى‏کردند. وظیفه این زنان کسب درآمد براى طبقه مسلط جامعه بود.اینکردار زشت چنان وقاحت‏خود را ازدست داده‏بود که ثروتمندان بى‏هیچ دغدغه‏اى به استثمار عفت وعزت زنان مى‏پرداختند و ازاین راه ثروتهاى کلان گرد مى‏آوردند.زمانى نیز تنها به خاطرازدیاد نسل به موجودیت زن احترام مى‏گذاشتند و براى رسیدن به این هدف ازهرراه ممکن سود مى‏جستند؛ برخى به طور اشتراکى زنى را به همسرى مى‏گرفتند وعده‏اى به طور قبیله‏اى زنى را به عقد درمى‏آوردند.
وقتى تار جهل به پود فقر گره‏مى‏خورد، مردم را به سنتهاى هولناک مى‏کشاند، دخترکشى تنها یکى از دههافجایع‏خوفناکى است که در جزیره‏العرب رواج‏داشت. براساس منابع موجود، «صعصعه‏بن ناجیه مجاشعى‏» جد فرزدق به تنهایى دویست‏وهشتاد دختر را از پدرانشان خرید و با پرداخت‏سه شتر براى هر کدام آنها را از مرگ حتمى نجات‏داد. این خبر مى‏تواند گستره وسیع نفوذ این سنت زشت را نشان‏دهد. فرزدق خاطره احسان جد خویش را چنین زنده کرده‏است:"وجدى الذى منع الوائدین واحیا الوئید فلم توئد."جدم همان شخصى است که دخترانشان را از زنده‏به‏گورکردن، بازداشت و زنده‏به گورشدگان را نجات‏داد و نگذاشت دفن‏شوند.
رویش ستاره
حضرت خدیجه(س) شصت‏وهشت‏سال پیش ازهجرت درمکه چشم به جهان گشود.پدرش خویلد از فرزندان اسدبن عبدالعزى به شمارمى‏آمد و مادرش فاطمه دخترزائده‏بن اصم بود. جد هردو «فهر» نام‏داشت و ازقبیله قریش بودند.
به روایتى پدرش قبل از جنگهاى فجار کشته‏شد و خدیجه را دردنیاى پرآشوب آن روزگارتنها نهاد.
از سرنوشت‏خدیجه(س) و نحوه زندگانى وى تا قبل از سنین میانسالى، اطلاع دقیقى دردست نیست اما آنچه مسلم مى‏نماید این است که او دردوران طفولیت تجربیاتى گرانسنگ اندوخته‏بود، شاید پانزده‏سال بیشتر ازعمرش نمى‏گذشت که شاهد هجوم سپاه ابرهه به خانه خدا بود.
اولین متون تاریخى در مورد او به زمانى اشاره دارند که با ترتیب‏دادن کاروانهاى تجارى به کسب درآمد پرداخت او با مدیریت و درایتى قوىبه دور از رسم تجار زمانه که رباخوارى را از اصول اولیه کسب ثروت قرار داده‏بودند، به تجارت مضاربه‏اى روى‏آورد.
گرچه ستیز خدیجه(س) با تجارت ربوى، که گاه تا ازدست‏دادن زن و فرزند بدهکار مى‏کشید، خود مقوله‏اى مهم است اما تابناکترین صفحات زندگى او زمانى شکل مى‏گیرد که با وجود زیبایى ظاهرو برخوردارى از تمام صفات عالى زنانه هرگز در جامعه فاسد آن روزگار خود را نباخت و به چنان درجه‏اى از کمال و پاکى دست‏یافت که به وى لقب"طاهره‏" دادندنویسندگان در توصیف اوعباراتى چون"تدعى فى الجاهلیه الطاهره‏" در جاهلیت‏به طاهره نامیده‏مى‏شد، را به کار برده‏اند.
او از یارى فقرا روى برنمى‏گرداند و خانه‏اش پناهگاه نیازمندان بود."کرم و سخاوت‏" ،"دوراندیشى و درایت‏" و"عفت" از وى بانویى پارسا و مورد احترام همگان ساخت. لقب"سیده نساء قریش‏" که در آن زمان به وى داده‏شد، از نفوذ اجتماعى و عمق احساس احترام مردم به وى پرده برمى‏دارد. کمالات روحى و عقلى و حسن‏ظاهر وى سبب‏شد تا گروه کثیرى از مردان، اندیشه همسرى او را در سر بپرورانند "عقبه‏بن ابى‏معیط‏"،"صلت‏بن شهاب"،"ابوجهل" و"ابوسفیان" ازجمله مردان ثروتمند و صاحب نفوذ قریش بودند که دست تمنا به سوى او درازکردنداما خدیجه درخواست آنها را با ابراز بى‏علاقگى به ازدواج ردکرد. او در بخشى از گفتگوهایش با"ورقه‏بن نوفل اسدبن عبدالعزى‏"، پسرعمویش، نیافتن شخص موردنظر را دلیل عدم تمایل به ازدواج دانسته‏است.خدیجه که بر آیین حنیف ابراهیم خلیل‏الله باقى‏بود، اوقاتى از روز را با علماى مذهبى مى‏گذراند و از سخنان و معارفشان بهره‏مى‏برد. در این نشستها گاه صحبت از ظهور پیامبرى از قریش به میان مى‏آمد که خدیجه را سخت در تفکر فرو مى‏برد.
روزى همراه گروهى از زنان با یکى از علماى یهود گفتگو مى‏کرد که رهگذرى جوان و بلندقامت توجهشان را جلب‏کرد. عالم یهودى از خدیجه خواست او را به مجلس فراخواند او رهگذر را به منزل آورد، عالم یهودى از جوان خواست کتف خود را بنمایاند. رهگذر پیراهن خود را کنارزد. او به دقت نگریست، درخشش نور نبوت را که در کتابهایشان بشارت داده شده بود، در کتفش دید و گفت: این مُهر پیامبرى است.
خدیجه، بعد از سؤال از دلیل عالم یهودى و دریافت جواب گفت: اگرعموهایش اینجا بودند اجازه نمى‏دادند تو چنین کنى، زیرا بهشدت از وى مراقبت مى‏کنند.
عالم یهودى گفت: او با زنى از قریش که بزرگ قبیله‏اش شمرده‏مى‏شود، ازدواج خواهدکرد.علاوه بر این یک‏بار نیز درخواب دید که خورشید بالاى مکه چرخید و درخانه‏اش فرودآمد. او این خواب را با پسرعمویش"ورقه‏"، که مسیحى بود و با کتب آسمانى آشنایى داشت، درمیان نهاد. ورقه گفت: با مرد بزرگى که شهرت جهانى مى‏یابد ازدواج خواهى‏کرد.
مجموعه شواهد فوق خدیجه را وامى‏داشت که از راهى عاقلانه گمشده‏اش را سوى خود بکشاند، پس شخصى را نزد امین قریش فرستاد و پیام‏داد که با مقدارى ازاموال او به تجارت بپردازد و چون امین پذیرفت او را با بهترین کالاها و غلامش میسره راهى شام کرد.گروه کثیرى از تاریخ‏نگاران براین عقیده‏اند که ابوطالب از خدیجه(س) خواست تا مالى براى تجارت در اختیارمحمد(ص) بگذارد.گروهى دیگر با این نظر به مقابله پرداخته، مى‏گویند: عزت و شرف ابوطالب اجازه‏نمى‏داد که آنها اجیر شخص دیگرشوند. پس باید گفت که وى بهطور مضاربه به تجارت پرداخت و اجیر خدیجه نشد.میسره در بازگشت کرامات امین قریش، خصوصا ملاقات راهب با وى ، را براى خدیجه بازگوکرد.
فصل وصل
جوانه‏هاى مهراینک درخدیجه به بارنشسته‏بود، او جوانى پاکدامن و امین پیش روى خود داشت که عرق نجابت از صورتش ریزان و پاکى دلش از صداقت‏سیمایش آشکاربود. بانوى قریش بطور مستقیم تقاضاى ازدواج کرد. او به امین قریش چنین گفت:"یابنعم انى رغبت فیک لقرابتک وسطتک فى قومک وامانتک وحسن خلقک وصدق حدیثک.‏"
اى پسرعمو، من به خاطرخویشاوندى، شرافت تو درمیان مردم، امانت، خوش‏خلقى و راستگویى‏ات به تو تمایل پیداکردم.
محمد(ص) پیشنهاد خدیجه را پذیرفت و عمویش ابوطالب را ازآنچه رخ داده‏بود آگاه‏ساخت. ابوطالب همراه جمعى از بنى‏هاشم به نزد عموى خدیجه"عمروبن اسد"رفت و تقاضاى ازدواج کردند. ابوطالب هنگام خواندن عقد گفت: ... او به خدیجه و خدیجه به وى علاقه‏دارد اینجا جمع شده‏ایم که با رضایت‏خودش خطبه بخوانیم.»
به این ترتیب خورشید مکه، درحالى که تنها بیست‏وپنج‏سال ازعمرش را پشت‏سرمى‏گذاشت ، بر بام بخت‏سرور زنان قریش تابیدن گرفت، خدیجه،همسرآفتاب‏ شد و فصل نوینى در زندگى هردو پدیدآمد. خدیجه(س) با محمد(ص) پیوندى ابدى برقرارساخت؛ همدل، همسر، همراز وى شد.
قبل از طلوع وحى
بعد از مراسم خواستگارى، خدیجه پسرعمویش ورقه را خواست و گفت: نزد محمد(ص) برو و بگو: غلامان و کنیزان و هرآنچه مالک آنم به تو بخشیدم؛ هرگونه که بخواهى مى‏توانى درآنها تصرف کنى.پس ورقه میان زمزم و مقام ایستاد و با صداى بلند ندا در داد: اى گروه عرب! خدیجه شما را شاهد قرار مى‏دهد بر اینکه اونفس ومال وغلامان وهرآنچه دارد را به محمد بخشیده است.
البته سرور زنان قریش درعمل نیزگفتارش را به اثبات رساند، به نوشته مورخان او وقتى ازعلاقه پیامبر به اخلاق پاک زید،"یکى ازغلامانش‏" آگاه‏شد، غلام را به وى بخشید.(اوهمان شخصى است که جزء سابقین دراسلام شد).
توان اقتصادیش را تا لحظه وفات درخدمت همسرش قرارداد ودرسایه عشق فرصت عبادت وخلوت بیشتر درغارحرا را برایش فراهم مى‏ساخت.
البته زندگى سرورزنان قریش درکناراین امتیازات با تلخیهایى نیزهمراه بود؛ زنان آن روزگارچون مردان با مفاهیمى مانند خوش رفتارى، راستگویى و امانتدارى بیگانه بودند و فلسفه ازدواج خدیجه با یتیم تهیدست قریش را درک نمى‏کردند. از اینرو لب به طعنه مى‏گشودند، خواسته یا ناخواسته سروربانوان قریش را دراندوه فرو مى‏بردند. آنها روابط خود را با خدیجه قطع‏کردند و او را تنها گذاشتند.
بزرگ بانوان قریش براى رویارویى با این پدیده زشت جاهلى زنان را گردآورد و گفت: از زنان عرب شنیده‏ام که شوهران شما برمن خرده مى‏گیرند که چرا با محمد(ص) وصلت کرده‏ام. اینک از شما مى‏پرسم آیا مانند محمد درجمال، خوش‏رفتارى، خصلتهاى پسندیده و فضل و شرف دراصل و نسب درمکه وغیرآن سراغ‏دارید؟ گرچه خدیجه با طرح این سؤال به آنان فهماند که همسنگى براى محمد(ص) یافت نمى‏شود اما نتوانست زنگار جهل دلهاشان را پاک‏کند ودر رفتارشان دگرگونى محسوسى پدید آورد.
رسالت غیرعلنى
خدیجه(س) پیوسته درانتظاردرخشش انوار نبوت ازسیماى مهربان همسرش بود از اینرو وقتى پیامبرازغارحرا به خانه آمد و ماجراى نزول فرشته وحى را برایش بازگفت، بى‏درنگ آن را تاییدکرد و به درستى گفتار پیامبرایمان‏آورد.او گفت: اى پسرعمو، شاد و ثابت‏قدم باش. سوگند به کسى که جان خدیجه دردست اوست، من امیدوارم تو پیامبراینامت‏باشى.
حضرت خدیجه (س) در تمام مراحل زندگیش با پیامبر گرامی اسلام یار وآرام بخش ایشان بود. البته جایی برای تعجب وجود ندارد چرا کهدرمحدوده روابط سالم خانوادگى این کارمنطقى و آرمانى است؛ روابطى که آیین اسلام نیزبه آن تاکید نموده‏است."هوالذى خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها."(روم/۲۱)او کسى است که براى شما ازخودتان زوجهایى آفرید تا آرامش یابید.نمونه‏هاى متنوعى ازایجاد آرامشدر زندگى خدیجه(س) و پیامبر اکرم(ص)وجود دارد. ابن‏هشام مى‏نویسد:
"خدیجه(س) به پیامبر(ص) ایمان‏آورد، گفتارش را تصدیق‏کرد واو را یارى‏داد واولین شخصى است که به خدا و رسولش و درستى آیات الهى ایمان‏آورد. خداوند به این طریق به پیامبرش آرامش‏داد به نحوى که هیچ خبر ناراحت‏کننده‏اى ازقبیل رد و تکذیب را نمى‏شنید مگراینکه خداوند به واسطه خدیجه(س) گشایشى برایش ایجاد مى‏کرد. وقتى خدا پیامبرش را به خدیجه(س) برمى‏گرداند، او را ثابت‏قدم مى‏کرد؛ دشواریها را براو آسان مى‏کرد و تصدیقش کرده، کار مردم را برایش آسان مى‏ساخت رحمت‏خدا براو باد."
آنچه بر عظمت این خدمت مى‏افزاید این است که هیچ‏گاه خود از راحتى ظاهرى مطلوبى برخوردار نشد، نه آن زمان که با رسول خدا(ص) ازدواج‏کرد و طعن و ملامت‏شنید و نه در مراحل دیگر. تاریخ بهخوبى اسم برخى از آزاردهندگان و برهم‏زنندگان آرامش خانه رسول(ص) را ثبت کرده‏است."ابولهب، حکم‏بنعاص‏بن امیه، عقبه‏بن ابى‏معیط، عدى‏بن حمراثقفى و ابن‏الاصداء هذلى‏" همسایگانى بودند که آزارش مى‏دادند. و آسایش را ازخانه وى سلب مى‏کردند. یکى از اینان، هنگامى که پیامبر(ص) درحال نماز بود، رحم گوسفندى را برسرآن بزرگوار انداخت.یک‏بار نیز شخصى خاک برسرآن حضرت ریخت، پیامبر(ص) با همان حال به خانه رفت. وضع پریشان پدرهمه را در نگرانى و اندوه فروبرد. یکى ازدختران رسول(ص) بپاخاست، خاک از سر پدر زدود و گریست. پدر گفت: دخترکم گریه‏نکن خداوند نگاهبان پدرت است.
جُهال عرب براى انتقام ازپیامبر(ص) تصمیم گرفتند بستگان وى را از خانه‏هایشان بیرون‏کنند. ازاینرو دختر خدیجه(س) را طلاق‏دادند و ضربه‏اى دیگر به سرورزنان قریش واردساختند. بااین حال بانوى پارساى پیامبر(ص) با درایت و صبرمحیط خانه را آرام‏مى‏ساخت و حتى براى رفع ناراحتى‏هاى پیامبر(ص) تلاش مى‏کرد.
ایمان خدیجه (س)
حذیفه:"خدیجه(س) سابقه نساءالعالمین الى الایمان بالله وبمحمد(ص)". خدیجه(س) در بین زنان اولین زنی بود کهبه خدا ومحمد(ص)ایمان آورد.
ابن‏عباس:" کانت‏خدیجه(س) بنت‏خویلد اول من آمن بالله ورسوله وصدق محمدا فیما جاء بهعن ربه."
خدیجه(س) اولین کسى بود که بهخدا و رسول(ص) ایمان‏آورد. و محمد(ص) را، در آنچه از سوى خدایش آورده‏بود، تصدیق‏کرد.
ابن‏هشام:" آمنت‏به خدیجه(س) بنت‏خویلد وصدقت‏بماجاء مناللهووازرته على امره وکانت اول من آمن بالله وبرسوله وصدق بما جاء منه."
خدیجه دختر خویلد به او [محمد] ایمان‏آورد وآنچهرا ازطرف خدا آورده تصدیق‏کرد، او را در کارش یارى‏داد. واولین کسى بود که به خدا ورسول ودرستى آنچه آورده‏بود ایمان‏آورد.
مسلم:" کانت‏خدیجه وزیره صدقعلىالاسلام کان یسکن الیها."
خدیجه وزیرپیامبربود، اسلام را تصدیق‏کرد وپیامبربه واسطه اوآرامش مى‏یافت.
طبرى:" فلما اکرم رسول‏الله بنبوته آمنت‏به خدیجه."
وقتى پیامبربه نبوت تشرف‏یافت، خدیجه به او ایمان‏آورد.
اظهاراسلام
خدیجه درهمان دوران دعوت پنهانى (سه سال اول) اسلام خود را اعلام‏کرد. ابویحیى بن‏عفیف ازپدرش و اوازجدش عفیف، که تاجرمشهورى بود روایت کرده که وقتى پاى به مسجدالحرام نهاد با منظره‏اى شگفت روبه‏رو شد او سه نفر را در حال نمازخواندن دید. از ابن‏عباس درباره کردار آنها پرسید. گفت: نفر نخست مدعى نبوت است، مرد پشت‏سرش على وآن زن هم همسر محمد(ص) خدیجه است. غیراز اینها کسى را براین آیین سراغ ندارم.
حضرت‏على(ع) خود خاطره آن روزها را چنین بیان مى‏کند:" لم‏یجمع واحد یومئذ فىالاسلام غیررسول‏الله وخدیجه وانا ثالثهما ارى نورالوحى والرساله اشم ریح النبوه."کسى آنروز دراسلام جمع‏نشد غیرازرسول‏خدا، خدیجه و من سومین آنها بودم. نوروحى و رسالت را مى‏دیدم و بوى نبوت را به مشام احساس مى‏کردم.
وجود شخصیتهایى چون ابوطالب و خدیجه، به این دلیل که داراى موقعیت‏برتراجتماعى بودند، ازبار فشارهاى روانى و ظاهرى مشرکان علیه آیین نوپاى محمدى(ص) تا حدود زیادى مى‏کاست.ابوطالب به خاطراینکه بتواند همچنان به یارى رسول خدا(ص) ادامه‏دهد ایمان خویش را پنهان‏داشت وموقعیت اجتماعى و قبیله‏اى خود را حفظ کرد.اما خدیجه با شهامت تمام همراه على(ع) دراعلام موجودیت جامعه کوچک اسلامى شرکت‏جست و ازموقعیت اجتماعى خویش چشم‏پوشى کرد.
دعوت آشکار
سه‏سال پس ازآغازبعثت، پیامبراکرم دعوتش را علنى‏ساخت.
ابوطالب، خدیجه وعلى(ع) با جان و دلازوى پشتیبانى کردند. خدمات حضرت خدیجه دراین دوران ازدو جنبه قابل ارزیابى است.
۱- حمایت اجتماعى
حضرت خدیجه(س) به دلیل وجهه مناسب اجتماعى توانست‏بارها پیامبررا از شرجهال برهاند؛ براى مثال پیامبر(ص) در ایام حج، بالاى کوه صفا رفت و با صداى بلند نداداد که، اى مردم من فرستاده پروردگارم. آنگاه به کوه مروه رفت و سه‏بارسخن پیشین را تکرارکرد. عربهاى متعصب هریک سنگى برداشته درپى پیامبر روانه‏شدند.
ابوجهل سنگى پرتاب‏کرد که به پیشانى رسول اکرم(ص) اصابت‏کرد، خون از پیشانى‏اش جارى‏شد. پیامبر به کوه ابوقبیس رفت، مشرکان نیزدرپى او روانه‏شدند. حضرت على(ع) خود را به خدیجه رساند و موضوع را به وى بازگفت. اشک برگونه‏هاى خدیجه جارى‏شد، ظرفى ازغذا برداشت و براى یافتن پیامبرباعلى(ع) راهى کوهها و دشتها شد. جبرییل برپیامبر(ص) نازل‏شد و فرمود: از گریه خدیجه ملایک به گریه آمدند. او را بخواه، سلام برسان، بگو خدا به تو سلام مى‏رساند. و او را به خانه‏اى بهشتى که از نور زینت‏شده، بشارت‏بده.
خدیجه و على پیامبر را یافته، به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه حمله‏ورشده، خانه را سنگباران کردند. خدیجه بیرون‏آمد وگفت: آیا از سنگباران کردن خانه زنى که نجیب‏ترین قوم شماست، شرم ندارید؟
مردم با شنیدن سخنانش پراکنده شدند و او براى مداواى همسرش به خانه بازگشت. پیامبراسلام(ص) سلام خدا را به وى رساند. اودرپاسخ گفت:
ان الله هو السلام و منه السلام وعلى جبرییل السلام وعلیک یارسول‏الله السلام وبرکاته. خدا خود سلاماست وسلام از اوست و سلام برجبرییل و برتو اى رسول‏خدا، رحمت و برکات خداوند برتو باد.
۲- حمایتهاى عملى و مالى
حضرت خدیجه نه‏تنها ازاعتبارو موقعیت اجتماعى خود براى دفاع ازرسول‏اکرم سود مى‏برد، بلکه با ورود به صحنه‏هاى دشوار به دفاع ازحریم نبوت پرداخت. او خود در شعب ابى‏طالب حضوریافت.و همراه پیامبر سه‏سال درآنجا به سربرد. این سه‏سال را مى‏توان سالهاى اوج فداکارى خدیجه نامید. او درطول سه‏سال تحریم اقتصادى تامین نیازهاى مالى مسلمانان را برعهده داشت.علاوه براموال خدیجه، ثروت بستگان او مانند حکیم‏بن حزام نیز درجهت‏یارى دین محمدى(ص) صرف مى‏شد.
پیامبراکرم بارها فداکارى حضرت خدیجه را مطرح‏ساخت و براین حقیقت که او در راه اسلام از اموالش گذشت تاکیدکرد.
به سوى معبود
خدیجه بیست‏وچهارسال با پیامبر زندگى‏کرد و سرانجام دربستربیمارى افتاد. پیامبر(ص) که بربالین او حاضربود، ضمن گفتگوى با وى فرمود: خدا تو را با مریم دخترعمران و آسیه دخترمزاحم برابرى داده‏است.
وقتىروح خدیجه به سوى جهان جاودان پرکشید پیامبرسخت گریست. چون درحجون قبرى برایش کندند، پیامبر خود به راه افتاد؛ همچنان که اشک ازچشمانش مى‏بارید داخل قبر شد و خوابید، افزونتر از قبل گریست و او را دعاکرد.آنگاه برخاست و با دست‏خویش همسرش را درقبرگذاشت.چون درآن زمان نماز میت واجب نشده‏بود، نماز بر وى خوانده‏نشد.فاطمه، یادگارخدیجه گرد پدرمى‏گشت، خود را به دامان او مى‏آویخت، بهانه مادر مى‏گرفت و دل دردمند پدر را آتش مى‏زد. پیامبرجزسکوت چیزى نداشت؛ جبرییل نازل‏شد و گفت: اى پیامبر، به فاطمه بگو خدا براى مادرت قصرى از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و درآنجا هیچ سختى و تلخى نیست.
به این ترتیب فرشته الهى پایان رنجها و محنتهاى خدیجه را اعلام‏کرد.
محققان زمان وفاتش را سه‏سال قبل ازهجرت مى‏دانند.در سال‏۷۲۷ه.ق قبه‏اى بر قبر وى ساختند که درسال ۱۳۴۴ه.ق به وسیله وهابیون ویران‏شد.
به یاد تو
قلب پرمهرپیامبر(ص) هیچ‏گاه نام خدیجه را از صفحه خویش پاک‏نکرد و چراغ مهروى را تا آخر عمر فروزان نگاه‏داشت. او دوستداران خدیجه را دوست مى‏داشت. عایشه مى‏گوید: روزى خواهر خدیجه خواست‏خدمت پیامبر بیاید. تا رسول‏خدا نام خدیجه را شنید، چشمانش برق‏زد. گفتم: چقدر زیاد به فکرش هستى. پیرزنى بود که مُرد و خدا بهتر از آن را به تو رسانده‏است.
پیامبر به شدت برآشفت و فرمود: والله بهتر ازخدیجه روزى من نشده‏است. وقتى مردم مرا تکذیب کردند به من ایمان‏آورد و زمانى که مردم ازانفاق ثروت خویش خوددارى مى‏کردند مال خود را انفاق‏کرد.
پیامبر چنان شخصیت‏خدیجه را بزرگ مى‏شمرد که گفتارش دیگران را به شگفتى وامى‏داشت. عایشه مى‏گوید: به هیچ‏کس به اندازه خدیجه حسرت نبردم، بهخاطر یادکرد پیامبرازاو.رسول‏خدا از خدیجه چنان یادمى‏کرد که گویا جز او زنى در عالم نبود.هیچ‏گاه پیامبرازخانه بیرون نمى‏رفت مگراینکه خدیجه را مى‏ستود.
پیامبر در سالگرد وفاتش اشک‏ریخت و او را دعاکرد.او به زنانش مى‏فرمود: فکرنکنید مقامتان بالاتر ازاوست زمانى که کافر بودید، ایمان‏آورد و مادر فرزندانم است.آن بزرگوارروزى چهارخط بر زمین کشید و پرسید: مى‏دانید چیست؟ حاضران اظهار بى‏اطلاعى کردند. حضرت فرمود: بافضیلت‏ترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دخترخویلد، فاطمه دخترمحمد(ص)، مریم دخترعمران و آسیه دخترمزاحم همسر فرعون.
روزى به اصحاب فرمود: از مردان، تعداد بسیارى به کمال رسیدند و ازمیان زنان به کمال نرسیدند مگرمریم دختر عمران، آسیه دخترمزاحم زن فرعون، خدیجه دخترخویلد و فاطمه دخترمحمد.
سالها بعد وقتى خواستند خبرخواستگارى على(ع) از فاطمه(ع) را به اطلاعش رسانند، گروهى از زنان به نزدش آمده، گفتند: با پدرو مادرهایمان فدایت‏شویم اى رسول‏خدا، براى کارى جمع‏شده‏ایم که اگر خدیجه زنده‏بود چشمش روشن مى‏شد. تا نام خدیجه برده‏شد، پیامبرگریست. ام‏سلمه پرسید براى چه مى‏گریید؟ فرمود:
«خدیجه واین مثل خدیجه صدقتنى حین یکذبنى الناس وایدتنى على دین الله واعانتى علیه بمالها ان الله عزوجل امرنى ان ابشر خدیجه بیت فى الجنه من قصر الزمرد لاصعب فیه ولانصب.»
خدیجه! و کجاست مثل خدیجه؟ زمانى که مردم تکذیبم کردند تصدیقم کرد. بردین خدا یاریم نمود. و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان‏داد تا او را به قصرى زمردین بهشتى که سختى و محنت در آن نیست‏بشارت‏دهم.
_______________________________
منابع:

الاصابه فى تمییزالصحابه، تاریخ طبرى، اسلام و عقاید و آراء بشرى یا «اسلام و جاهلیت‏»،قصص‏العرب،سیراعلام‏النبلاء،الاستیعاب،طبقات کبرى ابن‏سعد،سیره نبوى ابن‏هشام،اسدالغابه،تاریخ الخمیس،الصحیح من سیره‏النبى،نهایه‏الارب، الکامل فى التاریخ،بحارالانوار، الاستیعاب،سیره حلبیه،امالى صدوق، المستدرک على صحیحین،نهج‏البلاغه، خطبه قاصعه، کشف‏الغمه، مناقب آل ابى‏طالب،الفصول المهمه، سفینه‏البحار.




**************************************************************

خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین زنی که به پیامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ایمان آورد و آن چه از مال دنیا در اختیار داشت - در راه پیشرفت اسلام - کریمانه بذل کرد.
خدیجه آن قدر ارزش الهی داشت که برای او مانند مریم مائده های آسمانی نازل می شد. رسول خدا (ص) می فرمایند:
خداوند از میان زنان چهار زن را برتری داده است. آسیه .مریم.خدیجه.فاطمه از عایشه ، زوجه پیامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : " احترام هیچ یک از زنان به پایه حرمت و عزت خدیجه نمی رسید . رسول الله ( ص ) پیوسته از او به نیکی یاد می کرد و به حدی او را محترم می شمرد که گویا زنی مانند خدیجه نبوده است " .
عایشه سپس نقل می کند : روزی به پیغمبر ( ص ) گفتم : خدیجه پیر زنی بیش نبوده و خداوند بهتر از او را به تو عطا کرده است. پیغمبر(ص) سخت برآشفت به طوری که رگ پیشانی اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خدیجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ایمان آورد.روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگویی نسبت می دادند ، او مرا تصدیق کرد ، روزی که همه از من روی می گردانیدند ، خدیجه تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت و آنها را در راه من بی دریغ خرج
کرد خداوند از او دختری به من بخشید که مظهر پاکی و عفت و تقوا بود . عایشه می گوید : با خود گفتم دیگر از خدیجه به بدی نام نخواهم برد. عایشه می گوید:‹‹من در مورد زنان پیامبر از هیچ کدام به اندازه خدیجه حساس نبودم زیرا پیامبر مرتب از او تعریف می کرد و من هرگز او را ندیده بودم..
در شجره ی طوبی آمده است:خدیجه علیها سلام زیباترین زنها از نظر جمال، کاملترین از نظر عقل، تمام ترین از نظر رأی وتصمیم گیری،وزیادترین از نظر عفت،دین،حیا، مرووت ومال بود.

پیامبر(ص) فرمود:‹‹ اسلام با شمشیر علی(ع)و مال خدیجه(س) بر پا و استوار شد واستقامت یافت.›› اگر خدیجه نبود کدام زن شایستگی آن را داشت که مادر حضرت فاطمه علیها سلام باشد و اگر فاطمه نبود چه کسی شایستگی فرزندی خدیجه را داشت و اگر پیامبر(ص) نبود خدیجه وفاطمه چگونه می توانستند به مقام سروری زنان عالم نایل آیند.
درباره‌ خدیجه‌، همسر گرامی‌ پیامبر اکرم‌(ص‌)، اطلاعات‌ زیادی‌ گزارش‌ نشده‌ است‌ و کاش‌ فقط‌ با کمبود اطلاعات‌ روبه‌ رو بودیم‌. زیرا همان‌ گزارشاتی‌ هم‌ که‌ واصل‌ شده‌ دارای‌ تناقصات‌ فراوان‌ و شگفت‌ آور است‌ و متأسفانه‌ آن‌ قسمتی‌ که‌ بر سر زبانها جریان‌ دارد، زندگی‌ واقعی‌ آن‌ بانوی‌ بزرگوار را به‌ نمایش‌ نمی‌گذارد و این‌ مقاله‌، در پی‌ آن‌ است‌، تا علاوه‌ بر آنچه‌ که‌ بر افواه‌ جاری‌ است‌ سیمای‌ دیگری‌ از خدیجه‌ کبری‌ عرضه‌ کند. در سرزمین‌ حجاز، مردی‌ پا به‌ عرصه‌ زندگی‌ گذاشت‌ نام‌ احمد (یا محمد (ص‌)) را برایش‌ در نظر گرفتند و او همان‌ کسی‌ است‌ که‌ در چند دهه‌ بعد، بشریت‌ را با آئینی‌ آسمانی‌ آشنا کرد. و بارزترین‌ نقطه‌ عطف‌ را در طومار دینداری‌ رقم‌ زد.
براستی‌ چه‌ ویژگی‌هایی‌ در آن‌ شخص‌، موجب‌ گزینش‌ الهی‌ وی‌ شد؟ نگارنده‌ مقاله‌ در صدد پرداختن‌ به‌ این‌ موضوع‌ نیست‌. ولی‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ سیمای‌ خدیجه‌ طاهره‌، ناگزیر از ذکر بعضی‌ خصوصیات‌ محمد (ص‌) است‌. آن‌ حضرت‌ مظهر و نماد پاکی‌ و پاکیزگی‌ بود. کسی‌ بود که‌ در جامعه‌ منحط‌ آن‌ دیار، به‌ عنوان‌ یک‌ فرد پسندیده‌ و ستوده‌، شهرت‌ یافت‌ و راستگو و راست‌ کردار بود و در شهر نا آشنا با آب‌، به‌ پاکیزگی‌، بسیار اهمیت‌ می‌داد.
استحمام‌ و مسواک‌ زدن‌ جزو برنامه‌ مستمرش‌ محسوب‌ می‌شد. درد مردم‌ و جامعه‌ آزارش‌ می‌داد و برای‌ رفع‌ آلام‌ مردم‌ اقدام‌ عملی‌ نیز می‌کرد و به‌ همین‌ دلیل‌ در گروه‌ معدود جوانمردان‌ و آزادگان‌ جای‌ گرفت‌ و همه‌ از خود می‌پرسیدند چنان‌ شخصی‌ برای‌ ازدواج‌ چه‌ برنامه‌ای‌ خواهد داشت‌؟ و معیارهای‌ انسانی‌ که‌ صلاحیت‌ ابلاغ‌ وحی‌ الهی‌ را دارا خواهد شد، برای‌ پیوند زناشوئی‌ چیست‌؟ گزیده‌ گزیش‌ شده‌ الهی‌ کیست‌ و باید چه‌ صفائی‌ داشته‌ باشد؟ آیا همانطور که‌ خدا از میان‌ آدمیان‌، وی‌ را به‌ دلایل‌ انسانی‌ و صفاتی‌ نیکو برگزید، او نیز از میان‌ بانوان‌ آن‌ دیار، کسی‌ را گزینش‌ خواهد کرد که‌ چنین‌ باشد؟ مگر غیر از این‌ احتمال‌ دیگری‌ متصور است‌؟
پس‌ سیمای‌ همسر محمد را باید از این‌ منظر در کتب‌ تاریخ‌ جستجو کرد. آری‌، خدیجه‌ همان‌ کسی‌ است‌ که‌ در جامعه‌ مکه‌ به‌ طاهره‌ یعنی‌ بانوی‌ پاک‌ مشهور شد. گر چه‌ جامعه‌ جاهلی‌ آن‌ زمان‌ به‌ تدریج‌ با پاکی‌ و پاگیزگی‌ به‌ مفهوم‌ عام‌ آشنا می‌شد، ولی‌ قدر مسلم‌ با پاکی‌ بیگانه‌ هم‌ نبود و پاکان‌ را می‌ستود و به‌ همین‌ دلیل‌ خدیجه‌ را، طاهره‌ لقب‌ داد و احمد را محمد. طاهره‌، لقبی‌ که‌ نماد تمام‌ نمای‌ خوبی‌ در آن‌ زمان‌ و آن‌ دیار بود.
بنابر این‌، حلقه‌ اتصال‌ محمد و خدیجه‌ (طاهره‌) را براحتی‌ می‌توان‌ از این‌ رهگذر بدست‌ آورد و از بسیاری‌ از گزارشات‌ نامعقول‌ دوری‌ جست‌. گزارشاتی‌ که‌ در پی‌ آنند تا خدیجه‌ را دارای‌ ثروت‌ فراوان‌ و بی‌ حساب‌ معرفی‌ کنند و همان‌ را، نقطه‌ آغاز این‌ آشنائی‌ و ازدواج‌ دانسته‌ و نوشته‌اند.
خدیجه‌ قبل‌ ازدواج‌ با حضرت‌ محمد (ص‌) دو بار دیگر ازدواج‌ کرده‌ و دارای‌ چند فرزند نیز بوده‌ و زمان‌ ازدواج‌ با محمد (ص‌)، ۴۰ سال‌ و یا کمی‌ بیشتر سن‌ داشته‌ است‌ و نیز می‌گویند خدیجه‌ بود که‌ پیشنهاد ازدواج‌ با محمد را مطرح‌ کرد. اینکه‌ معروف‌ است‌ خدیجه‌ طاهره‌ قبل‌ از ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) ۲ بار ازدواج‌ کرده‌، صرفاً یک‌ گزارش‌ تاریخی‌ است‌ که‌ متضاد آن‌ نیز گزارش‌ شده‌ و در چند کتاب‌ تاریخی‌ آمده‌: «ان‌ النبی‌ (ص‌) تزوج‌ بها و کانت‌ عذرا (پیامبر گرامی‌ با خدیجه‌ ازدواج‌ کرد در حالیکه‌ خدیجه‌ دوشیزه‌ و باکره‌ بود) ولی‌ مظلومیت‌ مضاعف‌ خدیجه‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ دست‌ بعضی‌ سیره‌ نویسان‌ کم‌ دقت‌ و راویان‌ اولیه‌ مغرض‌ رقم‌ خورده‌ است‌.
آنان‌ دلیل‌ ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌ را وجود فرزندانی‌ از آن‌ ازدواج‌ها می‌دانند در حالیکه‌ کودکان‌، مورد اشاره‌ مورخان‌ فرزندان‌ خواهر خدیجه‌ یا فرزندان‌ شوهر خواهر خدیجه‌ از زن‌ دیگر بودند که‌ علی‌ الظاهر بعد از مرگ‌ والدین‌ آنها (یا هر دلیل‌ دیگری‌) و فقدان‌ سرپرست‌ آن‌ بانوی‌ نمونه‌، فداکاری‌ کرد، آنها را به‌ نزد خود آورد و به‌ همراه‌ پیامبر گرامی‌ (ص‌) با تمام‌ محبت‌ از آنها نگهداری‌ می‌کرد و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ خدیجه‌، علاوه‌ بر صفت‌ طاهره‌، دارای‌ لقبی‌ دیگر یعنی‌ «ام‌ الایتام‌، مادر یتیمان‌ نیز هست‌. و این‌ لقب‌ در رابطه‌ با مادری‌ کردن‌ وی‌ در حق‌ آن‌ کودکان‌ است‌.
البته‌ این‌ عنوان‌ را مردم‌ آن‌ دوران‌ به‌ وی‌ دادند و بدیهی‌ است‌ که‌ شخصیت‌ طاهره‌ خدیجه‌ راضی‌ به‌ کاربرد کلمه‌ ایتام‌ و یتیمان‌ نبوده‌ باشند زیرا او فقط‌ مادری‌ کرده‌ بدون‌ هیچگونه‌ طعن‌ و نیش‌. حال‌ آنکه‌ در لقب‌ مذکور، نوعی‌ بی‌ مهری‌ مشاهده‌ می‌شود.
بهر جهت‌، این‌ لقب‌ را هر کس‌ به‌ خدیجه‌ داده‌ باشد نشان‌ از روحیه‌ بلند و انسانی‌ خدیجه‌ دارد. حس‌ نوعدوستی‌، فداکاری‌ و آزادگی‌ همان‌ ویژگیهایی‌ که‌ شوی‌ او نیز در مرتبه‌ بالاتر، دارای‌ آن‌ بود. متأسفانه‌ در گزارش‌ بعضی‌ راویان‌ مغرض‌، نه‌ تنها با انتساب‌ این‌ فرزندان‌ به‌ خدیجه‌، ویژگی‌ فداکاری‌ و انسانیت‌ او نادیده‌ گرفته‌ شده‌، بلکه‌ همان‌ فرزندان‌ را یکی‌ از دلایل‌ ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌ قلمداد کرده‌اند.
هر چند که‌ گزارشگران‌ دیگری‌ به‌ این‌ واقعیت‌ مهم‌ پی‌ برده‌ و آن‌ را تصحیح‌ کرده‌اند. از دلایل‌ محکم‌ در رد ازدواج‌های‌ قبلی‌ خدیجه‌، گزارشی‌ هست‌ که‌ در بسیاری‌ از کتب‌ تاریخ‌ آمده‌ و کسی‌ نیست‌ که‌ آنرا نشنیده‌ باشد. این‌ مضمون‌ که‌ می‌گویند، خدیجه‌ به‌ دلیل‌ شخصیت‌ ممتازش‌، دارای‌ خواستگارهای‌ فراوان‌ بود و بزرگان‌ و اشراف‌ قریش‌، خواهان‌ ازدواج‌ با وی‌ بودند ولی‌ او به‌ تمام‌ اشراف‌ مدعی‌ جواب‌ رد داد و چون‌ جواب‌ مثبت‌ به‌ محمد داد، مورد اعتراض‌ زنان‌ قریش‌ واقع‌ شد که‌ چرا به‌ احدی‌ از امیران‌ جواب‌ مثبت‌ ندادی‌ اما با یتیم‌ ابوطالب‌ (محمد) ازدواج‌ کردی‌؟
گزارش‌ مذکور علاوه‌ بر اینکه‌ به‌ روشنی‌ ازدواجهای‌ قبلی‌ وی‌ را مردود اعلام‌ می‌کند، حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ خدیجه‌ همانطور که‌ از القابش‌ (طاهره‌ و ام‌ الایتام‌) بر می‌آید، برای‌ ازدواج‌ ملاک‌هایی‌ جز ملاکهای‌ موجود در جامعه‌ را مد نظر داشته‌ و ثروت‌ و دارایی‌ امیران‌ و بزرگان‌ قریش‌ او را نفریفته‌ بلکه‌ پاکی‌ او بدنبال‌ پاکی‌ بزرگتری‌ بوده‌ است‌ (جذب‌ پاکی‌ بزرگتر شدن‌ پاکان‌).
در مورد سن‌ خدیجه‌ هم‌ برخلاف‌ آنچه‌ بر افواه‌ جاری‌ و ساری‌ است‌ و عدد چهل‌ قید شده‌، گفتنی‌ است‌ که‌ به‌ احتمال‌ قریب‌ به‌ یقین‌ این‌ عدد ناشی‌ از تخمین‌ بعضی‌ سیره‌نویسان‌ به‌دلیل‌ فرض‌ قبلی‌ آنان‌ در مورد دوبار ازدواج‌ کردن‌ خدیجه‌ و فرزند داشتن‌ وی‌ بوده‌ و اگر ازدواج‌های‌ قبلی‌ او را منتفی‌ بدانیم‌، موضوع‌ سنش‌ نیز خود به‌ خود حل‌ خواهد شد.
بنا به‌ نقل‌ جعفر مرتضی‌ عاملی‌ درکتاب‌ الصحیح‌ من‌ سیره‌ النبی‌ الاعظم‌، سن‌ خدیجه‌ هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) متفاوت‌ ذکر شده‌ و مورخان‌ مختلف‌ آن‌ را ۲۵ سال‌، ۲۸ سال‌، ۳۰ سال‌، ۳۵ سال‌، ۴۰ سال‌، ۴۴ سال‌، ۴۵ سال‌ و ۴۶ سال‌ اعلام‌ کرده‌اند. در بحارالانوار (ج‌ ۱۶ ص‌ ۱۲) از قول‌ ابن‌عباس‌ سن‌ وی‌ هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌)، ۲۲ سال‌ ذکر شده‌ است‌.
جعفر مرتضی‌ عاملی‌، عدد ۲۸ سال‌ را قول‌ ترجیحی‌ اکثریت‌ دانسته‌ و باتوجه‌ به‌ رد ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌، قطعی‌ است‌ که‌ سن‌ او هنگام‌ وصلت‌ با پیامبر گرامی‌ (ص‌)، باید خیلی‌ کمتر از آنچه‌ شهرت‌ دارد، بوده‌ باشد. و اگرچه‌ نمی‌توان‌ به‌طور قطع‌ سن‌ خدیجه‌ طاهره‌ را به‌دست‌ آورد ولی‌ به‌ نظر می‌رسد سن‌ اعلام‌ شده‌ در بحارالانوار از قول‌ ابن‌عباس‌ به‌ صحت‌ نزدیک‌تر است‌ که‌ در اینصورت‌ با قول‌ ترجیحی‌ اکثریت‌ (بنا به‌ ادعای‌ جعفر مرتضی‌ عاملی‌) خیلی‌ تفاوت‌ ندارد.
در هر صورت‌ بعضی‌ از سن‌های‌ ادعائی‌ یاد شده‌ (بویژه‌ از ۳۵ تا ۴۶ سال‌) نه‌ باتحلیل‌ صحیح‌ وقایع‌ تاریخی‌ سازگار است‌ و نه‌ باعلوم‌ پزشکی‌ و تجارب‌ انسان‌ها. زیرا کسانی‌ که‌ سن‌ حضرت‌ خدیجه‌ را هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) حدود ۴۰ سال‌ اظهار کرده‌اند همان‌ کسانی‌ هستند که‌ ولادت‌ حضرت‌ زهرا (س‌) را، ۵ سال‌ بعد از بعثت‌، یعنی‌ ۲۰ سال‌ بعد از ازدواج‌ رسول‌ اکرم‌ (ص‌) با خدیجه‌ می‌دانند.
بدین‌ ترتیب‌ سن‌ خدیجه‌ هنگام‌ تولد حضرت‌ فاطمه‌ (س‌) باید حدود ۶۰ سال‌ باشد که‌ طبیعی‌ است‌ در این‌ حدود سن‌ (بین‌ ۵۵ سال‌ تا ۶۶ سال‌) بارداری‌ از نظر علمی‌ و پزشکی‌ و تجربه‌ و واقعیت‌ مردود است‌. و اگر عوام‌الناس‌ بگویند سن‌ بارداری‌ برای‌ سادات‌، ۱۰ سال‌ بیش‌ از حد معمول‌ است‌، باید گفت‌: اگر چنین‌ باشد، همین‌ مطلب‌ بزرگترین‌ سند و معجزه‌ برای‌ حقانیت‌ آئین‌ اسلام‌ در نزد جهانیان‌ می‌توانست‌ باشد که‌ البته‌ نه‌ چنین‌ مطلبی‌ واقعیت‌ دارد و نه‌ نگارنده‌ به‌ دنبال‌ چنین‌ موهوماتی‌ است‌.
گذشته‌ از آنکه‌ اصولا خدیجه‌ جزو سادات‌ مرسوم‌ به‌ شمار نمی‌آیند، از سویی‌ ممکن‌ است‌ عده‌ای‌ استدلال‌ کنند در قرآن‌ مواردی‌ از بارداری‌ در سنین‌ کهنسالی‌ مطرح‌ شده‌ (همسر حضرت‌ ابراهیم‌ (ع‌) و حضرت‌ زکریا) و این‌ امر در مورد حضرت‌ خدیجه‌ نیز می‌تواند از این‌ نوع‌ (معجزه‌ الهی‌) باشد. جواب‌ این‌ است‌ که‌ آیا اجازه‌ داریم‌ هرگاه‌ از تحلیل‌ و تحقیق‌ کم‌ می‌آوریم‌، متمسک‌ به‌ استثنائاتی‌ شویم‌ که‌ در قرآن‌ و خود قرآن‌ نیز غیرعادی‌ و غیرطبیعی‌ بودن‌ آن‌ را ذکر کرده‌ است‌.
ثانیا وقتی‌ قرآن‌، دو مورد مزبور را در مورد پیامبران‌ پیشین‌ ذکر کرده‌ چطور ممکن‌ است‌ معجزه‌ای‌ را که‌ مربوط‌ به‌ آورنده‌ قرآن‌ است‌ مسکوت‌ گذاشته‌ باشد.
از این‌ نکته‌ نیز اگر بگذریم‌ نوبت‌ به‌ موضوع‌ خواستگاری‌ خدیجه‌ از پیامبر می‌رسد بدون‌ تردید خواستگاری‌ یک‌ زن‌ بیوه‌ چهل‌ و چند ساله‌ که‌ دارای‌ چند فرزند بوده‌ و سابقه‌ دوبار شوهر کردن‌ را داشته‌ از یک‌ جوان‌ نمونه‌ قریش‌ با حدود ۲۵ سال‌ سن‌، گستاخانه‌ و خودخواهانه‌ است‌ و این‌ امر با اخلاق‌ قریش‌ سازگاری‌ نداشته‌ است‌ و اگر بپذیریم‌ وی‌ یک‌ دوشیزه‌ (عذراء) فداکار و پاکی‌ بوده‌ که‌ سنی‌ حدود سن‌ پیامبر (ص‌) را داشته‌، لذا موضوع‌ خواستگاری‌ از این‌ زاویه‌ با صفات‌ وی‌ منتفی‌ است‌ و به‌ خصوص‌ که‌ مراسم‌ خواستگاری‌ رسمی‌ کسان‌ پیامبر (ص‌) (به‌ویژه‌ حضرت‌ ابوطالب‌) از خدیجه‌ و کسان‌ وی‌، در کتب‌ معتبر تاریخی‌ ذکر شده‌ است‌. هرچند که‌ ممکن‌ است‌ بدلیل‌ وجود صفات‌ برجسته‌ محمدبن‌ عبدالله‌ (ص‌)، پیام‌های‌ اولیه‌ از سوی‌ خدیجه‌ ارسال‌ شده‌ باشد، ولی‌ طبیعی‌تر، همان‌ خواستگاری‌ معمول‌ محمد (ص‌) و کسان‌ وی‌ از خدیجه‌ و بزرگ‌ وی‌ به‌دلیل‌ وجود صفات‌ نیکو در این‌ زن‌ آزاده‌ای‌ بود که‌ به‌ پاکی‌ و مهر و محبت‌ شهرت‌ داشته‌ است‌.
ظاهرا اصلی‌ترین‌ امتیازی‌ که‌ برای‌ حضرت‌ خدیجه‌ در امر پیشقدم‌ شدن‌ در ازدواج‌ مطرح‌ می‌کنند همانا مال‌ و ثروت‌ زیاد وی‌ است‌. که‌ اگر چنین‌ شخصیت‌ ملکوتی‌ و منحصر به‌فرد پیامبر به‌ ازدواج‌ با فردی‌ که‌ تنها امتیازش‌ ثروت‌ اوست‌ راضی‌ نمی‌شد. مگر در اصل‌ ثروت‌ فراوان‌ و بسیار خدیجه‌، تردید کنیم‌ هرچند نظر قطعی‌ نمی‌توان‌ داد.
خدیجه‌ در جامعه‌ای‌ پا به‌ عرضه‌ وجود نهاد که‌ بسیاری‌ از ارزش‌ها و اخلاقیات‌ در آن‌ کم‌رنگ‌ شده‌ بود و او در همان‌ جامعه‌ ملقب‌ به‌ صفت‌ طاهره‌ (پاک‌) شد. او نهاد دقیق‌ مهرورزی‌ و محبت‌ به‌ کودکان‌ بی‌سرپرست‌ بود. و به‌ دلیل‌ همان‌ صفات‌ برجسته‌ انسانی‌ و بسیاری‌ صفات‌ نیکوی‌ دیگر که‌ متأسفانه‌ خبری‌ از آن‌ها نداریم‌، با اشرف‌ انسان‌های‌ دوران‌ آفرینش‌، سرچشمه‌ نیکی‌ و پاکی‌، محمد مصطفی‌ (ص‌)، پیوند برقرار کرد و به‌ همراه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ ادامه‌ سرپرستی‌ از فرزندانی‌ پرداخت‌ که‌ بعدها منتسب‌ به‌ پیامبر (ص‌) و خدیجه‌ شدند و حتی‌ همسران‌ آن‌ دختران‌ نیز، به‌ لقب‌ دامادهای‌ پیامبر (ص‌) مفتخر شده اند .
شاید بدلیل‌ وجود همین‌ فرزندان‌ بوده‌ که‌ آن‌ خانواده‌ نورانی‌ از داشتن‌ فرزندان‌ حقیقی‌ به‌ تعداد متعارف‌ زمان‌ حیاتشان‌ منصرف‌ شده‌اند. اگر چه‌ گفته‌ می‌شود خدیجه‌ طاهره‌ اولین‌ کسی‌ بود که‌ به‌ حضرت‌ محمد (ص‌) ایمان‌ آورد و آغاز ایمان‌ وی‌ به‌ رسول‌الله‌ (ص‌) به‌ لحظه‌ آغازین‌ وحی‌ و بعثت‌ وی‌ برمی‌گردد او از سالها قبل‌ به‌ پاکی‌ محمد (ص‌) و خداباوری‌ وی‌ ایمان‌ آورده‌ بود و بدیهی‌ است‌ اگر بعد از سفارت‌ رسمی‌ الهی‌ خاتم‌الانبیاء (ص‌)، اولین‌ گرونده‌ رسمی‌ باشد.
در روایات‌ اسلامی‌ که‌ از طریق‌ شیعه‌ و اهل‌ تسنن‌ نقل‌ شده‌، و نیز در کلام‌ بزرگان‌ و اندیشمندان‌، در شأن‌ و مقام‌ ارجمند ام‌ المومنین‌ حضرت‌ خدیجه‌ کبری‌ (س‌) سخن‌ فراوان‌ با تعبیرات‌ گوناگون‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌.
به‌ گفته‌ صاحب‌ مستدرک‌ سفینه‌البحار، «فضائل‌ حضرت‌ خدیجه‌ (س‌) که‌ در ابواب‌ مختلف‌ روایات‌ آمده‌، بیش‌ از آن‌ است‌ که‌ (قابل‌) شمارش‌ باشد».(۱)
حاصل‌ توجه‌ به‌ این‌ روایات‌ پی‌بردن‌ به‌ راز عظمت‌ او، و شناخت‌ شایستگی‌های‌ او است‌. از رسول‌ اکرم‌ (ص‌) نقل است که : «خیر نسائها خدیجه‌ و خیر نسائها مریم‌ ابنه‌ عمران‌» «بهترین‌ زنان‌ دنیا خدیجه‌ (س‌) و مریم‌ دختر عمران‌ هستند»(۲)
«خیرنساء العالمین‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌، و خدیجه‌ بنت‌ خویلد و فاطمه‌ بنت‌ محمد(ص‌)»
بهترین‌ زنان‌ جهانیان‌ عبارتند از: مریم‌ دختر عمران‌، آسیه‌ دختر مزاحم‌، خدیجه‌ دختر خویلد و فاطمه‌ (س‌) دختر حضرت‌ محمد(ص‌)(۳)
ابن‌ عباس‌ می‌گوید: روزی‌ رسول‌ خدا (ص‌) چهار خط‌ کشید. آنگاه‌ پرسید: آیا می‌دانید این‌ خط‌ها چیست‌؟ گفتیم‌: خدا و رسولش‌ داناتر است‌. فرمود: «خیر نساء الجنه‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و خدیجه‌ بنت‌ خویلد و فاطمه‌ بنت‌ محمد، و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌ امراه‌ فرعون‌: بهترین‌ زنان‌ بهشت‌، مریم‌ دختر عمران‌، خدیجه‌ دختر خویلد، فاطمه‌ دختر محمد (ص‌) و آسیه‌ دختر مزاحم‌، همسر فرعون‌ است‌»(۴)
پیامبر (ص‌) به‌ عایشه‌ که‌ در حال‌ برتری‌ جویی‌ به‌ فاطمه‌ (ع‌) بود فرمود: «او ما فاعلمت‌ ان‌ الله‌ اصطفی‌ آدم‌ و نوحا و آل‌ابراهیم‌ و آل‌عمران‌ و علیا و الحسن‌ و الحسین‌ و حمزه‌ و جعفرا و فاطمه‌ و خدیجه‌ علی‌العالمین‌.
آیا نمی‌دانی‌ که‌ خداوند، آدم‌، نوح‌، آل‌ابراهیم‌، آل‌عمران‌، علی‌ (ع‌)، حسن‌ (ع‌)، حسین‌ (ع‌)، حمزه‌، جعفر، فاطمه‌ (ع‌) و خدیجه‌ (ع‌) را بر جهانیان‌ برگزید».(۵)
پیامبر (ص‌) فرمود: جبرئیل‌ نزد من‌ آمد و گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! این‌ خدیجه‌ (ع‌) است‌، هرگاه‌ نزد تو آمد، براو از سوی‌ پروردگارش‌ و از طرف‌ من‌، سلام‌ برسان‌: «و بشرها ببیت‌ فی‌الجنه‌ من‌ قصب‌ لاصخب‌ و لانصب‌؛ «و او را به‌ خانه‌ای‌ از یک‌ قطعه‌ (زبرجد) در بهشت‌ که‌ در آن‌ رنج‌ و ناآرامی‌ نیست‌ مژده‌ بده‌»(۶)
«اربع‌ نسوه‌ سیدات‌ سادات‌ عالمهن‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌، و خدیجه‌ بنت‌ خویلد، و فاطمه‌ بنت‌ محمد، و افضلهن‌ عالما فاطمه‌؛ چهار زن‌ سرور زنان‌ جهان‌ خود می‌باشند که‌ عبارتند از: مریم‌ دختر عمران‌، آسیه‌ دختر مزاحم‌، خدیجه‌ دختر خویلد و فاطمه‌ دختر محمد (ص‌)، و بهترین‌ آنها در جهان‌ فاطمه‌ (ع‌) است‌»(۷)
«حسبک‌ من‌ نساء العالمین‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و خدیجه‌ بنت‌ خویلد، و فاطمه‌ بنت‌ محمد (ص‌) و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌.
درمیان‌ بانوان‌ دو جهان‌، در فضیلت‌ و کمال‌ کافی‌ است‌: مریم‌، خدیجه‌، فاطمه‌ و آسیه‌ (علیهن‌ السلام‌)»(۸)
پیامبر اکرم‌ (ص‌) در تفسیر (آیه‌ ۲۲ مطففین‌) «عینا یشرب‌ بها المقربون‌، همان‌ چشمه‌ بهشتی‌ که‌ مقربان‌ از آن‌ می‌نوشند.» فرمود:
«المقربون‌ السابقون‌؛ رسول‌ الله‌، و علی‌بن‌ ابیطالب‌ و الائمه‌، فاطمه‌ و خدیجه‌»(۹)
روزی‌ پیامبر (ص‌) به‌ علی‌ (ع‌) فرمود: «تو همسری‌ مانند فاطمه‌ (س‌) داری‌ که‌ من‌ چنان‌ همسری‌ ندارم‌، تو مادر زنی‌ مثل‌ خدیجه‌ (س‌) داری‌ که‌ من‌ چنین‌ مادرزنی‌ ندارم‌.»(۱۰)
روایت‌ شده‌ است‌؛ روزی‌ جبرئیل‌ به‌ حضور پیامبر (ص‌) آمد و جویای‌ خدیجه‌ (ع‌) شد، پیامبر (ص‌) او را نیافت‌، جبرئیل‌ گفت‌: «وقتی‌ که‌ او آمد، به‌ او خبر برده‌ که‌ پروردگارش‌ به‌ او سلام‌ می‌رساند.»(۱۱)
پیامبر اکرم‌ (ص‌) در چهل‌ شبانه‌روز اعتزال‌ از خدیجه‌ (ع‌) توسط‌ عمار یاسر به‌ خدیجه‌ چنین‌ پیام‌ داد: «ان‌ الله‌ عز وجل‌ لیباهی‌ بک‌ کرام‌ ملائکته‌ کل‌ یوم‌ مرارا؛
همانا خداوند متعال‌ به‌ افتخار وجود تو هر روز به‌ طور مکرر به‌ فرشتگان‌ بزرگش‌ افتخار می‌کند»(۱۲)
روزی‌ رسول‌ خدا (ص‌) در مسجد در حضور مردم‌ در شأن‌ حسن‌ و حسین‌ (ع‌) مطالبی‌ فرمود، از جمله‌ چنین‌ گفت‌: «ایها الناس‌ الا اخبرکم‌ بخیر الناس‌ جدا و جده‌؛
ای‌ مردم‌! آیا شما را خبر ندهم‌ به‌ بهترین‌ انسانها ازجهت‌ جد و جده‌؟»
حاضران‌ عرض‌ کردند: «آری‌، خبر بده‌!» فرمود:
«الحسن‌ و الحسین‌، جدهما رسول‌الله‌ و جدتهما خدیجه‌ بنت‌ خویلد؛
آنها حسن‌ و حسین‌ (ع‌) هستند که‌ جدشان‌ رسول‌ خدا محمد (ص‌) است‌ و جده‌ آنها خدیجه‌ (ع‌) دختر خویلد می‌باشد»(۱۳)
در آن‌ هنگام‌ که‌ پیامبر (ص‌) در بستر رحلت‌ قرار گرفت‌، حضرت‌ زهرا(س‌) بسیار پریشان‌ و گریان‌ بود، پیامبر (ص‌) حضرت‌ زهرا را به‌ وجود پربرکت‌ مولاعلی‌ دلداری‌ داد، و در فرازی‌ ضمن‌ یاد از خدیجه‌ (ع‌) فرمود: «دل‌ خوش‌ دار که‌: ان‌ علیا اول‌ من‌ آمن‌ بالله‌ عزوجل‌ و رسوله‌ من‌ هذه‌ الامه‌، هو و خدیجه‌ امک‌؛ همانا علی‌ (ع‌) نخستین‌ شخص‌ از این‌ امت‌ است‌ که‌ به‌ ذات‌ پاک‌ خدا و رسولش‌ ایمان‌ آورد، او و خدیجه‌ (س‌) مادر تو اولین‌ افرادی‌ هستند که‌ به‌ اسلام‌ پیوستند.»(۱۴)
پیامبر اکرم‌ بعد از وفات‌ خدیجه‌ کبری‌ (ع‌) همواره‌ از خاطرات‌ شیرین‌ و ایثار آن‌ بانوی‌ گرامی‌ به‌ نیکی‌ یاد می‌کرد و هرگاه‌ به‌ یاد او می‌افتاد، اشک‌ فراق‌ بر دیدگانش‌ جاری‌ می‌شد از جمله‌:
روزی‌ پیامبر (ص‌) در نزد چند از نفر از همسران‌ خود بود، ناگاه‌ سخنی‌ از حضرت‌ خدیجه‌ (ع‌) به‌ میان‌ آمد، پیامبر (ص‌) آن‌ چنان‌ آشفته‌ و پراحساس‌ شد که‌ قطره‌های‌ اشک‌ ازچشمانش‌ سرازیر گشت‌.
عایشه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ گفت‌: «چرا گریه‌ می‌کنی‌؟ آیا برای‌ یک‌ پیرزن‌ گندمگون‌ از فرزندان‌ اسد، باید گریه‌ کرد؟»
پیامبر در پاسخ‌ به‌ او فرمود: «صدقتنی‌ اذ کذبتم‌، و آمنت‌ بی‌ اذکفرتم‌، و ولدت‌ لی‌ اذ عقمتم‌؛
او هنگامیکه‌ شما مرا تکذیب‌ می‌کردید، تصدیق‌ کرد و هنگامیکه‌ کافر
بودید، او به‌ من‌ ایمان‌ آورد؛ و برای‌ من‌ فرزندانی‌ آورد در حالی‌ که‌ شما نازا هستید.»(۱۵)
نیز روایت‌ شده‌:
روزی‌ پیرزنی‌ نزد رسول‌ اکرم‌ (ص‌) آمد، آن‌ حضرت‌ او را مورد لطف‌ سرشار قرار داد، وقتی‌ آن‌ پیرزن‌ رفت‌، عایشه‌ علت‌ آن‌ همه‌ مهربانی‌ به‌ پیرزن‌ را از پیامبر (ص‌) پرسید، او در جواب‌ فرمود:
«انهاکانت‌ تاتینا فی‌ زمن‌ خدیجه‌، و ان‌ حسن‌ العهد من‌ الایمان‌؛
این‌ پیرزن‌ در عصر زندگی‌ خدیجه‌(ع‌)، به‌ خانه‌ ما می‌آمد و از کمک‌ها و الطاف‌ سرشار خدیجه‌(ع‌) برخوردار بود، همانا نیک‌ نگهداری‌ عهد و سابقه‌، از ایمان‌ است‌.»(۱۶)
و مطابق‌ روایت‌ دیگر عایشه‌ گفت‌: «هرگاه‌ پیامبر (ص‌) گوسفندی‌ ذبح‌ می‌کرد، می‌فرمود: از گوشتش‌ برای‌ دوستان‌ خدیجه‌ (ع‌) بفرستید، یک‌ روز در این‌ باره‌ با آن‌ حضرت‌ سخن‌ گفتم‌، فرمود:
«انی‌ لاحب‌ حبیبها: من‌ دوست‌ خدیجه‌ (ع‌) را دوست‌ دارم‌.»(۱۷)
یاد خدیجه‌ در خواستگاری‌ حضرت‌ زهر
در جریان‌ مراسم‌ خواستگاری‌ مولا علی‌ (ع‌) از حضرت‌ زهرا پس‌ از آن‌ که‌ام‌ سلمه‌ به‌ همراه‌ ام‌ایمن‌ کنیز آزاد شده‌ و برخی‌ دیگر از همسران‌ پیامبر نزد وی‌ رفتند تا او را در جریان‌ درخواست‌ امام‌ علی‌ (ع‌) برای‌ همسری‌ با فاطمه‌ الزهرا(س‌) قرار بدهند، در بخشی‌ از گفتار خود به‌ حضرت‌ خدیجه‌ اشاره‌ نمودند و آرزو کردند ای‌ کاش‌ آن‌ مادر یگانه‌ در این‌ مراسم‌ حضور می‌یافت‌ و می‌توانست‌ در مراسم‌ ازدواج‌ جگرگوشه‌اش‌ حاضر باشد.
تا سخن‌ به‌ نام‌ خدیجه‌ رسید ناگهان‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) به‌ صدای‌ بلند شروع‌ به‌ گریستن‌ نمود؛ سپس‌ فرمودند: «خدیجه‌ و این‌ مثل‌ خدیجه‌ صدقتانی‌ حین‌ کذبنی‌ الناس‌، و وازرتنی‌ علی‌ دین‌ الله‌ و اعانتنی‌ علیه‌ بمالها، ان‌ الله‌ عزوجل‌ امر فی‌ ان‌ ابشر خدیجه‌ ببیت‌ فی‌الجنه‌ من‌ قصب‌ لا صخب‌ فیه‌ و لانصب‌؛
خدیجه‌! کجاست‌ همانند خدیجه‌؟ در آن‌ هنگام‌ که‌ مردم‌ مرا تکذیب‌ می‌کردند، او مرا تصدیق‌ کرد، و او برای‌ دین‌ خدا با من‌ همکاری‌ و همیاری‌ نمود، و با ثروت‌ خود مرا برای‌ پیشبرد دین‌ کمک‌ کرد، خداوند متعال‌ به‌ من‌ فرمان‌ داده‌ است‌ که‌ خدیجه‌ (ع‌) را به‌ داشتن‌ خانه‌ای‌ از یک‌ گوهر در بهشت‌ که‌ رنج‌ و ناآرامی‌ در آن‌ نیست‌ مژده‌ بدهم‌.»
خدیجه‌ در احادیث‌ معراج‌ نبی‌
ابوسعید خدری‌ می‌گوید: رسول‌ خدا (ص‌) فرمود: وقتی‌ که‌ در شب‌ معراج‌، جبرئیل‌ مرا به‌ سوی‌ آسمانها برد و سیر داد، هنگام‌ مراجعت‌ به‌ جبرئیل‌ گفتم‌: «آیا حاجتی‌ داری‌؟»
جبرئیل‌ گفت‌: «حاجت‌ من‌ این‌ است‌ که‌ سلام‌ خدا و سلام‌ مرا به‌ خدیجه‌(ع‌) برسانی‌»
پیامبر (ص‌) وقتی‌ که‌ به‌ زمین‌ رسید، سلام‌ خدا و جبرئیل‌ را به‌ خدیجه‌(ع‌) ابلاغ‌ کرد، خدیجه‌ گفت‌: «ان‌الله‌ هو السلام‌، و منه‌ السلام‌، و الیه‌ السلام‌، و علی‌ جبرئیل‌ السلام‌؛ همانا ذات‌ پاک‌ خدا سلام‌ است‌، و از او است‌ سلام‌، و سلام‌ به‌ سوی‌ او باز گردد و بر جبرئیل‌ سلام‌ باد.»(۱۸)
گفتار انبیای‌ الهی‌، ائمه‌ و اصحاب‌ صدر اسلام‌
ابن‌سعد مورخ‌ عرب‌ از قول‌ آدم‌ (ع‌) چنین‌ می‌گوید:
«آدم‌ در بهشت‌ به‌ حوا گفت‌ یکی‌ از مزایایی‌ که‌ خدا نصیب‌ رسول‌الله‌ کرد این‌ بود که‌ جفتی‌ چون‌ خدیجه‌ نصیب‌ او نمود و خدیجه‌ پیوسته‌ برای‌ انجام‌ رسانیدن‌ مشیت‌ خداوند به‌ محمد کمک‌ می‌کرد در صورتی‌ که‌ حوا سبب‌ گردید که‌ من‌ در بهشت‌ بر خلاف‌ اراده‌ خداوند رفتار نمایم‌.»(۱۹)
امام‌ حسین‌ (ع‌) در روز عاشورا در ضمن‌ خطبه‌ای‌ که‌ خود را به‌ دشمن‌ معرفی‌ می‌کرد، فرمود: «شما را به‌ خدا سوگند، آیا می‌دانید که‌ جده‌ من‌ خدیجه‌(ع‌) دختر خویلد است‌؟»(۲۰)
و نیز خطاب‌ به‌ دشمن‌ فرمود: «آیا می‌دانید که‌ من‌ فرزند همسر پیامبر شما خدیجه‌ (ع‌) هستم‌؟»(۲۱)
امام‌ سجاد (ع‌) در مجلس‌ شاهانه‌ یزید در دمشق‌ در خطبه‌ معروف‌ خود، این‌ چنین‌ خود را معرفی‌ می‌کند: «انا بن‌ خدیجه‌ الکبری‌؛ من‌ پسر خدیجه‌ بانوی‌ بزرگ‌ اسلام‌ هستم‌.»(۲۲)
حضرت‌ زینب‌ (س‌) در کربلا در روز یازدهم‌ محرم‌ سال‌ ۶۱ هـ. ق‌ هنگامی‌ که‌ کنار پیکرهای‌ پاره‌ پاره‌ شهیدان‌ آمد، و مطالبی‌ جانسوز گفت‌، از جمله‌ در آنجا پس‌ از ذکر پیامبر (ص‌) و علی‌ (ع‌) از خدیجه‌ یاد کرد و فرمود: «بابی‌ خدیجه‌ الکبری‌: پدرم‌ به‌ فدای‌ خدیجه‌ بانوی‌ بزرگ‌ باد.»(۲۳)
زیدبن‌ علی‌ (ع‌) که‌ انقلاب‌ و شورش‌ عظیمی‌ بر ضد حکومت‌ طاغوتی‌ هشام‌بن‌ عبدالملک‌ نمود و سرانجام‌ به‌ شهادت‌ رسید، در سخنی‌ در برابر دشمن‌، چنین‌ احتجاج‌ می‌کند:
«و نحن‌ احق‌ بالموده‌، ابونا رسول‌الله‌ وجدتنا خدیجه‌...؛
و ما سزاوارتر به‌ مودت‌ و دوستی‌ هستیم‌، چرا که‌ پدر ما رسول‌ خدا (ص‌) وجده‌ ما خدیجه‌ (ع‌) است‌.»(۲۴)
عبدالله‌ ابن‌زبیر با آن‌ که‌ با خاندان‌ رسالت‌ دشمنی‌ کرد در گفتگویی‌ باابن‌عباس‌، به‌ خدیجه‌(ع‌) به‌ عنوان‌ عمه‌اش‌ افتخار نموده‌ و می‌گوید:
«الست‌ تعلم‌ ان‌ عمتی‌ خدیجه‌ سیده‌ نساء العالمین‌؛ آیا نمی‌دانی‌ که‌ عمه‌ام‌ خدیجه‌ (ع‌) سرور بانوان‌ جهان‌ است‌؟»(۲۵)
«در عصر امامت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) پس‌ از آنکه‌ معاویه‌ بر اوضاع‌ مسلط‌ شد، به‌ کوفه‌ آمد و چند روز در کوفه‌ ماند، و از مردم‌ برای‌ خود بیعت‌ گرفت‌، پس‌ از پایان‌ کار بر بالای‌ منبر رفت‌ و خطبه‌ خواند و در آن‌ خطبه‌ آنچه‌ توانست‌ به‌ ساحت‌ مقدس‌ امیرمومنان‌ علی‌ (ع‌) جسارت‌ کرد و ناسزا گفت‌، با این‌ که‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) و امام‌ حسین‌ (ع‌) در مجلس‌ حاضر بودند، حسین‌ (ع‌) برخاست‌ تا پاسخ‌ معاویه‌ را بدهد، امام‌ حسن‌ (ع‌) دست‌ او راگرفت‌ و نشانید و خود برخاست‌ و فرمود: «ای‌ آنکه‌ علی‌ (ع‌) را به‌ بدی‌ یاد کردی‌؟ منم‌ حسن‌ و پدرم‌ علی‌ (ع‌) است‌، و تویی‌ معاویه‌ و پدرت‌ ضحر می‌باشد، مادر من‌ فاطمه‌ علیها سلام‌ الله‌ و مادر تو هند جگرخوار است‌، جد من‌ رسول‌ خدا (ص‌) است‌ جد تو حرب‌ است‌، «و جد تی‌خدیجه‌ و جدتک‌ فتیله‌...؛
جده‌ من‌ خدیجه‌ (بانوی‌ بزرگ‌ اسلام‌) ولی‌ جده‌ تو فتیله‌ (زن‌ زشتکار جاهلیت‌) است‌. خداوند لعنت‌ کند از ما آنکس‌ که‌ نامش‌ پلید و حسب‌ و نسبتش‌ پست‌ و سابقه‌اش‌ بد، و دارای‌ کفر و نفاق‌ است‌.»(۲۶)
در حدیث‌ موثقی‌ از حضرت‌ زهرا (س‌) منقول‌ است‌ که‌ چون‌ خدیجه‌ از دنیا رفت‌ فاطمه‌ علیهاالسلام‌ بر گرد پدر بزرگوار خود می‌گردید و می‌گفت‌: «ای‌ پدر! مادر من‌ کجاست‌؟ پس‌ جبرئیل‌ نازل‌ شد و گفت‌: پروردگارت‌ تو را امر می‌کند که‌ فاطمه‌ را سلام‌ برسانی‌ و بگویی‌ که‌ مادر تو در خانه‌ای‌ است‌ ازنی‌ که‌ کعب‌ آنها از طلا است‌ و به‌ جای‌ پی‌، عمودها از یاقوت‌ سرخ‌ می‌باشد و خانه‌ او در میان‌ خانه‌ آسیه‌ و مریم‌ دختر عمران‌ است‌؛ چون‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) پیغام‌ حق‌ تعالی‌ را به‌ فاطمه‌ (س‌) رسانید. فاطمه‌ (س‌) گفت‌: خدا است‌ سالم‌ از نقصها و از اوست‌ سلامتی‌ها و به‌ سوی‌ او برمی‌گردد تحیتها»(۲۷)
خدیجه‌ (ع‌) در ادعیه‌، زیارتنامه‌ها، و واژگان‌ مقدس‌
کتاب‌ مقدس‌ تورات‌ حضرت‌ خدیجه‌ (س‌) را به‌ نهر آبی‌ تشبیه‌ نموده‌ است‌ که‌ آب‌ آن‌، آب‌ حیات‌ است‌، و در دوطرف‌ کنار آن‌ آب‌، درخت‌ حیات‌ وجود دارد، آن‌ درخت‌ دارای‌ دوازده‌ نوع‌ میوه‌ است‌، و برگ‌های‌ آن‌ درخت‌، موجب‌ شفای‌ امت‌ها است‌.(۲۸)
در یکی‌ از زیارتنامه‌های‌ رسول‌ خدا (ص‌) چنین‌ آمده‌ است‌:
«السلام‌ علی‌ ازواجک‌ الطاهرات‌ الخیرات‌، امهات‌ المومنین‌، خصوصا الصدیقه‌ الطاهره‌، الزکیه‌ الراضیه‌ المرضیه‌، خدیجه‌ الکبری‌ ام‌ المومنین‌؛
سلام‌ بر همسران‌ پاک‌ و نیک‌ تو، مادران‌ مومنان‌ به‌ خصوص‌ سلام‌ بر بانوی‌ راستین‌ و پاک‌ و پاکیزه‌، خشنود و پسندیده‌، خدیجه‌ بانوی‌ بزرگ‌، مادر مومنان‌.»(۲۹)
در یکی‌ از زیارتنامه‌های‌ دیگر از خدیجه‌ (ع‌) چنین‌ تعبیر شده‌: «السلام‌ علی‌ خدیجه‌ سیده‌ نساء العالمین‌؛ سلام‌ بر خدیجه‌ (ع‌) سرور زنان‌ جهانیان‌.»(۳۰)
حضرت‌ خدیجه‌ (ع‌) ارتباط‌ عمیق‌ و بسیار بالایی‌ با درگاه‌ خداوند داشت‌، از این‌ رو دارای‌ قوت‌ قلب‌ محکم‌ واستوار بود. آن‌ بانوی‌ بزرگوار اسلام‌ برای‌ خود دارای‌ حرز (کلمات‌ پرمحتوای‌ پناهندگی‌ به‌ خدا) بود و در پرتو آن‌ همواره‌ رابطه‌ خود را با خدا برقرار می‌ساخت‌.
سیدبن‌ طاووس‌ در کتاب‌ مهج‌الدعوات‌ دو حرز را نقل‌ کرده‌ که‌ این‌ چنین‌ است‌:
۱ـ «بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌، یا حی‌ یا قیوم‌، برحمتک‌ استغیث‌ فاغثنی‌ ، ولا تهلکن‌ الی‌ نفسی‌ طرفه‌ عین‌ ابدا، و اصلح‌ لی‌شائب‌ کله‌؛
به‌ نام‌ خداوند بخشنده‌ بخشایشگر! ای‌ خدای‌ زنده‌ و استوار! به‌ رحمتت‌ پناهنده‌ شدم‌، به‌ من‌ پناه‌ بده‌، و مرا هرگز به‌ اندازه‌ یک‌ چشم‌ برهم‌ زدن‌ به‌ خودم‌ وانگذار، همه‌ حال‌ و زندگی‌ مرا سامان‌ بخش‌.»
۲ـ «بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌، یا الله‌ یا حافظ‌ یا حفیظ‌ یا رقیب‌؛
به‌ نام‌ خداوند بخشنده‌ بخشایشگر! ای‌ خدا، ای‌ نگهبان‌، ای‌ نگهدارنده‌ و ای‌ مراقب‌ و پاسدار.»
خدیجه‌ در کلام‌ اندیشمندان‌ و بزرگان‌ معاصر
دانشمند عرب‌ (سنیه‌ قراعد): تاریخ‌ در مقابل‌ عظمت‌ ام‌المومنین‌ خدیجه‌(ع‌) سر فرود می‌آورد، و در برابرش‌ متواضعانه‌ دست‌ بسته‌ می‌ایستد، نمی‌داند نام‌ این‌ بانو را در کدام‌ شناسنامه‌ بزرگان‌ ثبت‌ نماید.»(۳۹)
سلیمان‌ کتانی‌، نویسنده‌ عرب‌: خدیجه‌ ثروتش‌ را به‌ محمد بخشید. ولی‌ این‌ احساس‌ را نداشت‌ که‌ می‌بخشد، بلکه‌ این‌ احساس‌ را داشت‌ که‌ از او هدایت‌ را که‌ بر همه‌ گنج‌های‌ سراسر جهان‌ برتری‌ دارد، کسب‌ می‌نماید، او احساس‌ می‌کرد محبت‌ و دوستی‌ را به‌ حضرت‌ محمد (ص‌) اهدا می‌کند، ولی‌ در عوض‌ همه‌ ابعاد سعادت‌ را از او کسب‌ می‌کند.»(۳۲)
عالم‌ بزرگ‌ شیخ‌ حرعاملی‌ متوفی‌ به‌ (۱۱۴۰ هـ.ق‌) صاحب‌ کتاب‌ وسایل‌ الشیعه‌ شعری‌ در وصف‌ او سورده‌ است‌.
زوجته‌ خدیجه‌ و فضله
ابان‌ عند قولها و فعله
بنت‌ خویلد الفتی‌ المکرم‌
الماجد الموید المعظم‌
لها من‌ الجنه‌ بیت‌ من‌ قصب‌
لاصخب‌ فیه‌ ولالها نصب‌
و هذه‌ موره‌ لفظ‌ الخبر
عن‌النبی‌ المصطفی‌ المطهر
«همسر پیامبر خدیجه‌ که‌ فضل‌ و برتری‌ او از گفتار و رفتارش‌ آشکار است‌، دختر خویلد آن‌ جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تایید شده‌ و بلند مقام‌ برای‌ خدیجه‌ و در بهشت‌ خانه‌ای‌ از یک‌ قطعه‌ گوهر بلورین‌ آماده‌ شده‌ است‌ که‌ در ناآرامی‌ و رنج‌ نیست‌.
این‌ موضوع‌ عین‌ سخن‌ پیامبر برگزیده‌ پاک‌ خدا است‌ که‌ خدیجه‌ در بهشت‌ دارای‌ چنین‌ خانه‌ای‌ می‌باشد».
بنت‌ الشاملی‌ نویسنده‌ عرب‌: آیا دیگری‌ غیر از خدیجه‌ را می‌شناسید که‌ با عشقی‌ آتشین‌، و مهر و ایمانی‌ استوار بی‌آن‌ که‌ اندک‌ تردیدی‌ به‌ دل‌ راه‌ دهد یا ذره‌ای‌ از باورش‌ به‌ بزرگداشت‌ همیشگی‌ خدا و پیغمبر بکاهد، دعوت‌ دین‌ را از غار حرا پذیرا شود».(۳۳)
_________________________
۱ـ خدیجه‌، اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار، صفحه‌ ۱۸۶، اشتهاردی‌، محمدمهدی‌
۲ـ صحیح‌ بخاری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۶۴.
۳ـ الاستیعاب‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۲۰.
۴ـ بحارالانوار، ج‌ ۱۳، ص‌ ۱۶۲، ج‌ ۱۶، ص‌ ۲.
۵ـ خدیجه‌؛ اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار، ص‌ ۱۸۷، نقل‌ از بحار ج‌ ۳۷، ص‌ ۶۳.
۶ـ اسدالغابه‌، ج‌ ۵، ص‌ ۴۳۸.
۷ـ ذخائر العقبی‌، ص‌ ۴۴.
۸ـ کشف‌ الغمه‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۱.
۹ـ جمع‌البیان‌، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۲۰.
۱۰ـ بحار، ج‌ ۴۰، ص‌ ۶۸ به‌ نقل‌ از خدیجه‌؛ اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار ص‌ ۱۹۰.
۱۱ـ همان‌، ج‌ ۱۶، ص‌ ۸.
۱۲ـ کشف‌الغمه‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۲.
۱۳ـ بحار، ج‌ ۴۳، ص‌ ۳۰۲، به‌ نقل‌ از خدیجه‌، اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار، ص‌ ۱۹۸.
۱۴ـ بحار، ج‌ ۲۲، ص‌ ۵۰۲.
۱۵ـ همان‌، ج‌ ۱۶، ص‌ ۸.
۱۶ـ خدیجه‌ اسطوره‌ ایثار و مقاومت‌، ص‌ ۲۰۷.
۱۷ـ ریاحین‌ الشریعه‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰۶.
۱۸ـ کشف‌الغمه‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۳.
۱۹ـ محمد پیغمبری‌ که‌ از او باید شناخت‌، کنستان‌ ویرژیل‌ گئورگیو، ترجمه‌ ذبیح‌الله‌ منصوری‌، ص‌ ۵۰.
۲۰ـ بحار، ج‌ ۴۴، ص‌ ۳۱۸.
۲۱ـ همان‌، ج‌ ۴۵، ص‌ ۶.
۲۲ـ همان‌، ج‌ ۴۴، ص‌ ۱۷۴.
۲۳ـ همان‌، ج‌ ۴۵، ص‌ ۵۹.
۲۴ـ خدیجه‌، اسطوره‌ ایثار و مقاومت‌، ص‌ ۲۰۰.
۲۵ـ شرح‌ نهج‌البلاغه‌، ابن‌ابی‌الحدید، ج‌ ۹، ص‌ ۳۲۵.
۲۶ـ خدیجه‌ (ع‌) اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار، ص‌ ۲۰۱.
۲۷ـ حیوه‌القلوب‌، علامه‌ محمدباقر مجلسی‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۱۸.
۲۸ـ کتاب‌ مقدس‌، عهد جدید، مکاشفه‌ یوحنا، باب‌ ۲۲.
۲۹ـ بحار ج‌ ۱۰۰، ص‌ ۱۸۹.
۳۰ـ همان‌، ج‌ ۱۰۲، ص‌ ۲۷۲.
۳۱ـ نساء محمد (ص‌)، ص‌ ۳۸.
۳۲ـ خدیجه‌ (ع‌)، علی‌ محمد دخیل‌، ص‌ ۳۲.
۳۳ـ حیاه‌الائمه‌، هاشم‌ معروف‌ الحسنی‌، ص‌ ۶۷.


************************************************************

خدیجه این بانوى آگاه و پاک‏سرشت، و این دلباخته‏ى فضیلت و معنویت، که اعتقاد به حق و حقیقت و تمایل به فضایل و کمالات، از خصایص ذاتى او بود، از همان دوران جوانى نیز یکى از مشهورترین زنان حجاز و عرب به شمار مى‏رفت. وى که نخستین زن تاجر عرب و یکى از بزرگترین شخصیت‌هاى تجارى حجاز بود، حتى پیش از ازدواج با پیامبر نیز، از شهرتى شایسته برخوردار بود. چنان که نام وى نه تنها در تاریخ اسلام، بلکه در تاریخ اعراب و قبائل عرب و در آثار و نوشته‏هاى مورخین غیراسلامى نیز، به عظمت و تجلیل، یاد شده است.
خدیجه در کار تجارت خود نیز، بر اساس همان خصوصیات و خصلت‌هاى برجسته‏ى انسانیش، گام برمى‏داشت. هرگز تجارت را به عنوان وسیله‏اى براى کسب درآمدهاى سرشار، به هر طریق و به هر شکل که باشد، نگاه نمى‏کرد. هرگز در پى سودجویى و منفعت طلبى‏هاى شخصى و بى‏رویه نبود. از این رو همواره سعى داشت که تجارت خود را به دور از آلودگى‏ها، و عارى از درآمدهاى ناصحیح، انجام دهد، و از عوایدى که از راه‌هایى چون احتکار و کم‏فروشى و گران‏فروشى و رباخوارى و نظایر آن به ‌دست مى‏آید، مصون دارد. بر این اساس خدیجه هرگز تجارت خود را، به این گناهان نابخشودنى آلوده نکرد، و داد و ستدهایش را جز از راه‌هاى مشروع و اصولى انجام نداد.
همین خصوصیات انسانى، و روش و رفتار معقول و منطقى باعث شده بود که اطمینان و اعتماد گروه‌ها و طبقات مختلف مردم، به او جلب شود و راه پیشرفت و ترقى از راه‌هاى مشروع و افزایش درآمدهاى حلال، براى او هموار گردد. تا جایى که درباره‏ى موفقیت‌هاى تجارى او، و ثروت سرشارى که از این راه فرادست آورده بود، در تواریخ و متون مختلف نوشته‏اند: «هزاران شتر در دست خدمه و کارکنان خدیجه بود که در اطراف کشورهایى چون مصر، شام و حبشه در راه تجارت، مشغول رفت و آمد و داد و ستد و نقل و انتقال کالاهاى تجارى بودند.» (۱)
با این که حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى که همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مى‏کرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزیز مى‏داشت چنان که درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى که من نیاز به کمک داشتم، به یارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد که جهانیان نسبت به من کفر مى‏ورزیدند، و روزى مرا تصدیق کرد که جهانیان تکذیبم مى‏کردند، خداوند از او به من اولاد عنایت کرد.»
ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در آن زمانى که خدیجه به عنوان زن نخست عرصه‏ى تجارت، نام و شهرت یافته بود، پیامبر اسلام دوران جوانى خود را طى مى‏کرد. در آن سال‌ها مردم پیامبر اسلام را به خاطر پاکى و راستى و درستى فوق‏العاده و امانتدارى بى‏مانندى که از خود نشان داده بود، به لقب «محمدامین» ملقب ساخته بودند. و همه جا نام او را توام با این صفت گویا و رسا، که نشان دهنده‏ى یکى از خصلت‌هاى ویژه‏ى آن حضرت بود، بر زبان مى‏آورند.
این آوازه‏ى درستى و امانت که در مکه توام با اداى احترام به امین، گستره شده بود، خدیجه را نیز به سوى این جوان درستکار و امانت‌دار، جلب و جذب کرد به طورى که در پى ملاقاتى که در حضور ابوطالب با محمدامین انجام داد، وى را به عنوان قافله سالار کاروان تجارتى، و سرپرست امور مربوط به داد و ستدهاى خود برگزید بدین سان پیامبر عالیقدر اسلام در دوران جوانى، چندین بار با کاروان خدیجه به سفرهاى تجارتى رفت، و با هوش سرشار و اندیشه‏ى منطقى و داد و ستدهاى معقول و درست، سود فراوان فرادست آورد. و به مکه بازگشت. همین توفیق غیر منتظره در امر تجارت که خدیجه پیش از آن هرگز نظیرش را ندیده بود، توجه و اعتماد و اطمینان خردمندترین زن حجاز را بیش از پیش به درستى و امانتدارى محمدامین، جلب کرد. آنچه بدین سان خدیجه در وجود این جوان پاک و پاک سرشت، یافته بود، چنان باعث دگرگونى فکر و اندیشه و دیدگاهش شد، که یکسره در مسیر زندگى و طرز تفکر خود، تجدیدنظر کرد. وى پیش از آن دو بار ازدواج کرده، و هر دو همسرش - «عتیق بن عائذ» و «هند بن بناس» - را بر اثر مرگ آنان از دست داده بود. در پى از کف دادن دومین شوهرش، نسبت به زندگى، دیدگاه خاصى پیدا کرده و بر آن شده بود که از آن پس همه‏ى عمر را تنها و مستقل، زندگى کند و اختیار زندگى و ثروتش را به دست هیچ کس و با هیچ عنوانى نسپارد. شاید این تصمیم از آن جا ناشى شده بود که او با آن روحیه خاص و اندیشه‏ى والا و درون پاک و صفات برجسته‏اش، هیچ فردى را شایسته‏ى همسرى خود نمى‏دانست، و به چنان حدى از استقلال طلبى رسیده بود که ترجیح مى‏داد در بازمانده‏ى سال‌هاى عمرش، به هیچ فردى وابسته و به هیچ کس متکى نباشد.
اما خصوصیات بى‏مانند محمدصلی الله علیه و آلهاین اندیشه را از ذهن او زدود. عظمت روح و تعالى فکر و والایى روش زندگى محمدصلی الله علیه و آلهبراى او چنان جاذبه‏اى داشت که یک باره از تصمیم پیشین خود درگذشت، و آن استقلال طلبى خاص خود را کنار گذاشت، و تصمیم گرفت از آن پس زندگى خود را با زندگى چنان مرد یگانه‏اى پیوند زند و در هم بیامیزد.
جاذبه‏ى صداقت و راستى و پاکى محمدامین چنان بود که حتى بر غرور خدیجه نیز، فائق آمد. به طورى که خود داوطلبانه قدم پیش گذاشت، و به آن جوان والا و بى‏مانند پیشنهاد ازدواج داد. یک روز محمدصلی الله علیه و آله را به ملاقات خود طلبید و در این دیدار، پرده از راز دل برگرفت. و به صراحت از آنچه در اندیشه داشت، سخن گفت:
«اى محمد من تو را مردى شریف و امانتدار و انسانى در اوج اصالت و صداقت و پاکى و راستى یافتم، که خود را پاک و مطهر نگاه داشتى و کمترین غبارى از ناچیزترین آلودگی‌ها نیز بر دامنت ننشسته است. تو خوش خلق و امین و راستگویى، از راست گفتن به هیچ قیمتى باک ندارى، و اصالت‌هاى انسانى خود را در برابر هیچ چیز از دست فرو نمى‏نهى. این خصوصیات انسانى و خصلت‌هاى برجسته و شایسته‏ات، مرا چنان جلب و جذب کرده است که اکنون میل دارم پیشنهاد همسرى و هم آشیانى با تو را مطرح کنم. اگر با پیشنهاد من توافق دارى من آماده‏ام تا هر وقت که مناسب باشد، مراسم ازدواج را به جا آوریم.» (۲)
آرى بدین سان خدیجه على‌رغم رسوم و سنت‌هایى که در سرزمین حجاز آن روز رایج بود، شاید نخستین زنى بود که به جاى انتظار خواستگارى از سوى مرد، خود قدم به میدان مى‏گذاشت تا از شوهر آینده‏اش خواستار ازدواج شود. البته خضوع و فروتنى یک زن در برابر فضائل و ملکات والاى انسانى، هیچ گونه شگفتى ندارد.
چه شده بود، چه پیش آمده بود، که یک باره یک زن برجسته و سرشناس عرب، زنى از اشراف که در میان رسوم و سنت‌هاى دست و پا گیر اشرافى زندگى کرده بود، ناگهان همه‏ى آن قیدها و بندها را مى‏گسست، و همه‏ى سنت‌ها را زیر پا مى‏نهاد، و بدین سان سرفراز و بالنده پیش مى‏آمد تا در برابر چشمان حیرت‏زده‏ى این و آن دست به کارى زند که پیش از آن، شاید هیچ زنى از خانواده‏هاى معمولى نیز، بدان دست نیازیده بودند؟
راز و رمز این ماجرا تنها در یک نکته نهفته بود: در این که زنى با شخصیت برجسته و اعتبار بى‏مانندش، زنى که بسیارى از زنان و حتى بسیارى از مردان، در برابرش تواضع نشان مى‏دادند، اکنون در برابر فضایل برجسته و ملکات والاى انسانى که پرتو آن در وجود محمدامین نور مى‏افشاند، خود را خاضع و فروتن مى‏دید. و این هیچ جاى شگفتى ندارد.
آرى، این خدیجه بود که در برابر شخصیت متعالى و فضایل برجسته و خصوصیات و ارزش‌هاى والاى انسانى و خصلت‌هاى ملکوتى محمدصلی الله علیه و آله چنان خاضع و فروتن شده بود که دیگر براى هیچ کدام از آن آداب و رسوم و سنت‌هاى اشرافى ارزشى قائل نبود. این بانوى برجسته و با شخصیت، همان زنى بود که بر زنان و مردان بسیار، فرمان مى‏راند، همان زنى بود که چون کاروان‌هاى تجارى پربارش در جاده‌هاى عربستان و سرزمین‌هاى دور و نزدیک آن به راه مى‏افتاد، چشم‌ها را خیره مى‏کرد و آرزو و اشتیاق هم سخنى با او را، در دل‌ها شعله‏ور مى‏ساخت. همان زنى بود که پیش از آن بارها و بارها، دیده شده بود که اشراف و رجال عرب و سران و اقوام طوایف، با ثروت‏هاى هنگفت و شهرت و موقعیت فراوانى که داشتند، به خواستگاریش مى‏آمدند، ولى او تقاضاى آنان را نمى‏پذیرفت، و شاید اساساً آنها را شایسته و لایق خواستگارى خویش نمى‏دید.
اما اکنون همین زن برجسته و احترام‏انگیز، همین زنى که در تمامى سرزمین حجاز، زنى مانند او نبود، با شور و اشتیاق فراوان و با علاقه و عاطفه‏اى وصف‏ناشدنى، خود قدم به میان نهاده بود، و در طرح پیشنهاد ازدواج، با محمدصلی الله علیه و آله پیش‏قدمى و پیش‏گامى مى‏کرد.
چنین بود که مقدمات ازدواج محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، صورت پذیرفت و گفتگو درباره‏ى این مزاوجت فرخنده، به مرحله‏ى تصمیم و تدارک رسید. خدیجه در این ازدواج، نه تنها آداب و رسوم خواستگارى را دیگرگونه ساخت، بلکه همه‏ى سنت‌هاى دست و پاگیر ازدواج را که آن زمان در میان اعراب جاهلى رواج داشت، زیر پا نهاد. حتى در مورد مهریه نیز دست به کارى زد که پیش از آن، کسى نظیرش را ندیده بود. با آن که خواستگاران قبلى ثروت‌هاى کلان و نقدینه‏هاى گران، در اختیار داشتند و مهریه‏هاى سنگین و خیره‏کننده عرضه مى‏داشتند، باز خدیجه در مورد محمدصلی الله علیه و آلهرفتارى دیگر در پیش گرفت. بدین معنى که مهریه را نیز به جاى آن که از سوى مرد باشد، او از مال و ثروت خود قرار داد و مبلغ چهار هزار دینارى را که به عنوان مهریه از آن سخن رفته بود، از دارائى سرشار خود به محمدصلی الله علیه و آله هدیه داد.
خدیجه با این برنامه‏ى درخشان اخلاقى، و با این رفتار خیره‏کننده که در عین عظمت و شخصیت و سرافرازى، حکایت از فروتنى و تواضعى با شکوه داشت، نشان داد که به راستى برجستگى و امتیاز اصلى و اساس‏اش از جهت ثروت سرشار و اعتبار تجارى او نیست. بلکه آنچه بدو عمیقاً ارزش و شخصیت و برجستگى مى‏بخشید، شکوه اندیشه و طرز تفکر و والائى دیدگاه‌هاى معنوى او است که نسبت به دیگر زنان ممتاز سرفرازش مى‏کند.
آرى، او شوهرى مى‏خواست که از لحاظ فضیلت و معنویت برجسته‏ترین مردان زمان و زمانه باشد، و پیدا است که چنین کسى جز پیامبرصلی الله علیه و آله هیچ کس دیگر، نمى‏توانست باشد.
«ابن‏اسحاق» سیره‏نویس قدیمى نیز اعتراف مى‏کند که: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بى‏مانند خدیجه به جایى رسید که مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان که روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یکتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینک جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مى‏کند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»
ایثار و فداکارى خدیجه
گفتگوهاى مقدماتى درباره‏ى این ازدواج فرخنده، انجام گرفت. قرارها گذاشته شد. روز موعود تعیین گردید. و در آن روز طى مراسمى ساده، با حضور نزدیک‏ترین کسان و اقوام محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، مراسم ازدواج برگزار شد.
در آن روز مبارک خطبه‏ى عقد ازدواج این دو شخصیت بزرگ برجسته توسط عموى محبوب پیامبر اکرم، یعنى ابوطالب که از محترم‌ترین بزرگان و سران قریش بود، خوانده شد و بدین صورت خانه‏ى خدیجه با قدوم مبارک پیامبر اسلام، نور و شکوه و زیبایى معنوى پیدا کرد. ولى هنوز کسى نمى‏دانست که این خانه به زودى خانه‏ى شرافت، محل نزول وحى و نزول‏گاه جبرئیل و دیگر فرشتگان آسمانى خواهد شد.
پس از انجام مراسم و اجراى خطبه‏ى عقد، محمدصلی الله علیه و آله از جاى برخاست و به سوى در به راه افتاد. طرز رفتار و شکل حرکتش نشان مى‏داد که تصمیم دارد مجلس را ترک گوید، و از آن خانه بیرون رود تا خانه‏ى خود را براى ورود همسر ارجمندش آماده سازد. اما ناگهان صداى خدیجه در قفاى محمدصلی الله علیه و آله به این کلمات بلند شد: «اى محمد کجا مى‏روى، که اکنون خانه‏ى من، خانه‏ى تو است، و کلید همه‏ى صندوق‌ها در اختیار تو، و من از امروز کنیز و فرماندار تو هستم». و بدین‏سان خانه‏ى خدیجه، کاشانه‏ى آرامش و سعادت مشترک این دو شخصیت بزرگوار و برجسته شد و از آن پس محمدصلی الله علیه و آله به آن خانه نقل مکان کرد تا آرامش گم گشته‏اى را که در سنین کودکى با مرگ پدر و مادر از دست داده بود، در این خانه بازیابد. و در آن محیط امن و آرامش، با آسودگى و فراغ بال در مسیر افکار و اندیشه‏هاى والاى خود پیش رود.
اما نکته‏ى مهم و چشمگیر دیگرى هم در این ازدواج وجود داشت و آن این بود که چنین پیمان زناشویى ساده و ایثارگرانه‏اى، براى پیامبر اسلام ارزشى داشت که خداوند متعال، با حکمت بالغه‏اش، ۱۵ سال بعد آن را به منصه‏ى ظهور درآورد. بدین‏سان که بر اثر این پیوند زناشویى، تمامى ثروت خدیجه در اختیار حضرت محمدصلی الله علیه و آله قرار گرفت و آن حضرت نیز پس از مبعوث شدن به پیامبرى، تمام آن ثروت هنگفت را در راه پیشرفت اسلام و در راه خدا صرف کرد.
خدیجه براى پیامبر اسلام نمونه‏ى یک همسر فداکار و ایثارگر بود. از همان آغاز زندگى مشترک تا آخرین لحظه‏ى حیات پرثمر خویش، در تمام مدت بهترین یار و یاور و مهربان‌ترین مونس پیامبر محسوب مى‏شد. در روزهاى آرامش نزدیک‏ترین همدم پیامبر، در ایام دشوارى و در گیرودار شداید زندگى صبورترین و پر تحمل‏ترین مددکار، و در تمام حوادث سخت و مصیبت‌هاى پى‏درپى قوى‏ترین پشتیبان و همقدم و همراه رسول اکرم بود. در تمام شدائد و دشواری‌هایى که در سال‌هاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مى‏داد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلکه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمان‌ها نیز مایه‏ى امید و پشت‌گرمى و قوت قلب به شمار مى‏رفت، و با صبر و شکیبایى بى‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مى‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.با آن قدرت مالى و شهرت و مقامى که داشت، و با آن که قادر بود بهترین زندگى‏ها را داشته باشد و در کمال نعمت و رفاه و آسایش بسر برد، ولى تمام مظاهر زندگى دنیوى را به دور ریخت و در عوض با تمام ناملایماتى که به خاطر زندگى با پیامبر بر او روى آورده بود دست و پنجه نرم کرد. سال‌ها، با زجر و شکنجه شوهر بزرگوارش، با تهدیدهایى که بر زندگى هر دو سایه انداخته بود، و با تن دادن به تبعید و محاصره و حتى تحمل روزهاى گرسنگى و شب‌هاى بیدارى، به آسانى کنار آمد، تا هر روز قدمى تازه در راه نیل به اهداف عالیه‏ى اسلام و پیاده کردن برنامه‏هاى قرآن و پیشرفت مکتب انسان‏ساز اسلام بردارد.
در تمام شدائد و دشواری‌هایى که در سال‌هاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مى‏داد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلکه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمان‌ها نیز مایه‏ى امید و پشت‌گرمى و قوت قلب به شمار مى‏رفت، و با صبر و شکیبایى بى‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مى‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.
اوصاف و فضایل خدیجه علیهاالسلام
این بانوى بزرگوار و الگوى ممتاز زن مسلمان، در نزد پیامبر اکرم از احترام و محبوبیت خاص برخوردار بود. رسول گرامى، آن خاتون محترم را بسیار دوست مى‏داشت، به مهر و درایت او آگاه بود. و از این رو در کارهاى خود با وى نه فقط مانند یک همسر، بلکه همچون یک دوست فهیم و دلسوز و یار صمیمى، مشورت مى‏کرد و به نظریاتى که خدیجه ابراز مى‏داشت، با دیده‏ى احترام مى‏نگریست.
از حضرت على علیه السلام روایت شده است که فرمود: «این جمله را از خود پیامبر اسلام شنیدم که فرمود: بهترین زنان بنى‏اسرائیل در عصر گذشته، مریم بنت عمران، و بهترین زنان امت، امروز خدیجه بنت خویلد است. (۳)
البته مقام والا و احترام و شخصیت خدیجه علیهاالسلام را نباید با معیارهاى عادى سنجید، چه مقام و احترام آن بزرگوار چنان بالا گرفت که خداوند تبارک و تعالى به وسیله جبرئیل براى او سلام فرستاد و او را به پاداشى عظیم وعده داد که هیچ کس دیگرى، اعم از گذشتگان یا معاصرینش یا از اصحاب رسول خدا، بدان مقام نرسیده بودند.
بخارى یکى از محدثین بزرگ اهل سنت که یکى از شش «صحیح» عمده و معتبر جهان تسنن از آن اوست، نقل مى‏کند: «عایشه مى‏گوید: درباره‏ى هیچ زنى به اندازه‏ى خدیجه حسرت نکشیدم و حسادت نبردم وقتى شنیدم که پروردگارش او را به بهشت وعده داده است.» (۴)
این سخن عایشه، دور از واقعیت نبوده است. چون مى‏دانیم که خدیجه نخستین همسرى است که پیامبر اکرم قبل از آغاز رسالت اختیار کرده و مدتى طولانى، نزدیک به ۲۵ سال با وى زندگى کرده است. با این که حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى که همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مى‏کرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزیز مى‏داشت چنان که درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى که من نیاز به کمک داشتم، به یارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد که جهانیان نسبت به من کفر مى‏ورزیدند، و روزى مرا تصدیق کرد که جهانیان تکذیبم مى‏کردند، خداوند از او به من اولاد عنایت کرد.»(۵)
این سخنان صریح و بى‏شائبه از زبان مبارک پیامبر گرامى اسلام به خوبى مى‏رساند که خدیجه از چه موقعیت ممتازى در نزد پیامبر، و از چه شخصیتى برخوردار بوده است.
عایشه مى‏گوید: روزى نمى‏شد که پیامبر اسلام از خدیجه ذکر خیرى به میان نیاورد. به حدى که روزى غیرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آیا او زن سالخورده‏اى نبود که خداوند متعال بهتر از او نصیب تو کرده است؟ (منظور عایشه از این سخن، ابراز وجود و بیان ارزش خودش بوده است، زیرا خود را که زنى بسیار جوان بود با حضرت خدیجه مقایسه کرده و خواسته است که امتیاز جوانى خود را مطرح کند. اما خودش ادامه مى‏دهد:) پیامبر اسلام به شدت غضبناک شد، به حدى که موهاى جلوى سر مبارکش از شدت غضب تکان خورد و آنگاه آن جملات تحسین‏آمیز را (که فوقا نقل کردیم) درباره‏ى خدیجه بیان فرمود.
و باز عایشه مى‏گوید: «هر وقت در منزل گوسفندى ذبح مى‏شد، پیامبر اسلام مى‏فرمودند: از گوشت آن براى دوستان خدیجه هم بفرستید. روزى به این وضع اعتراض کردم، ولى پیغمبر فرمودند: من دوستان خدیجه را نیز دوست مى‏دارم.» (۶)
آنچه ذکر شد فقط مشتى از خروار بود. وگرنه احادیث بسیار زیادى در دست داریم که از طریق دانشمندان اهل سنت هم نقل شده است و همه از اوصاف درخشان و شخصیت ممتاز و احترام فوق‏العاده‏ى خدیجه سخن مى‏گویند: از جمله در احادیث فراوان از طریق علماى عامه و خاصه، آمده است که: کامل‌ترین و بهترین زنان از نظر ایمان چهار تن بوده‏اند که عبارتند از آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، مریم دختر عمران (مادر حضرت عیسى مسیح) خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر پیامبر اسلام. (۷)
لذا به خاطر همین اوصاف و فضایل، همین شخصیت و بزرگوارى، همین کاردانى و شایستگى و عطوفت و درایت و سایر امتیازات فوق‏العاده‏ى آن بانوى عزیز بود که پیامبر اسلام، مادامى که خدیجه کبرى زنده بود، با زن دیگرى ازدواج نکرد و با آن که در آن زمان، شرایط خاص زمانى و مکانى و سنت‏هاى قومى و منطقه‏اى تعدد زوجات را به صورت امرى کاملاً عادى مى‏نگریست و مردان بسیارى در یک زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن که قوانین اسلام نیز با تحقق شرائط لازم این اجازه را در اختیار هر فرد عادى هم مى‏گذاشت - چه رسد به پیامبر خدا - باز رسول اکرم هم هرگز در طول حیات خدیجه از این حق خود استفاده نکرد.
نکته‏ى مهم آن که خدیجه در حساس‏ترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانه‏ى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحى الهى بر قلب پاکش نازل مى‏شد و جهانى را به لرزه درمى‏آورد - همواره رسول اکرم را به خوبى درک مى‏کرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیت‏هاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه‏ى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى کرد. و به راستى که کمتر همسرى مى‏تواند این چنین حساس و فهمیده و با کمال و عمیق و عالم و واقع‏بین باشد.
بانوى دانشمند و صاحب کمال
در شرح اوصاف و فضایل خدیجه، سخن تمام نمى‏شود مگر آن که به مراتب فضل و دانش وى نیز اشاره کنیم و بگوییم که او زنى دانشمند، پرتجربه، بسیار فهیم، بسیار روشن‏بین و صاحب‌کمال بود. هر مسأله‏اى را به دقت بررسى مى‏کرد، هرگز بدون علم و اندیشه چیزى را نمى‏پذیرفت و بدون تفکر و تعمق حرفى نمى‏زد. در آغاز رسالت به محض آن که متوجه شد تغییرات غیر عادى در پیامبر ایجاد شده و حتى وضع جسمانى آن حضرت و اعمال و رفتار و حرکاتش دگرگون شده است، در آن شرایط حساس، با دقت و تدبر و تفکر ویژه‏اى که داشت، بهتر و دقیق‏تر از بزرگترین دانشمندان علم روانشناسى به اصل مسأله پى برد و با قاطعیت و صراحت اعلام کرد که تمام آن تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانى براى پیامبر، آثار یک دگرگونى و تحول عمیق روحى و معنوى است و هیچ عارضه‏ى دیگرى وجود ندارد.
در زمانى بعضى از آشنایان و اطرافیان از گوشه و کنار و گاه به طور جسته گریخته و گاه آشکارا براى تغییر حال پیامبر ابراز نگرانى مى‏کردند، خدیجه با روشن‏بینى خاص و درک هوشمندانه‏اش خطاب به پیامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان مى‏سازد (و به بیماری‌هاى سخت جسمانى که باعث عدم تعدل و زمینگیرى شوند دچار نمى‏کند) چون تو در زندگى خود همیشه صله‏ى رحم داشته و دارى، مهمانى مى‏دهى و مهمان‌دوستى و مهمان‏نوازى مى‏کنى، از مستمندان و درماندگان دستگیرى مى‏کنى و فریادرس مظلومان هستى.» (۸)
نکته‏ى مهم آن که خدیجه در حساس‏ترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانه‏ى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحى الهى بر قلب پاکش نازل مى‏شد و جهانى را به لرزه درمى‏آورد - همواره رسول اکرم را به خوبى درک مى‏کرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیت‏هاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه‏ى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى کرد. و به راستى که کمتر همسرى مى‏تواند این چنین حساس و فهمیده و با کمال و عمیق و عالم و واقع‏بین باشد.
چنین بانویى، با چنین اوصاف والایى، علاوه بر تمام امتیازاتش بهترین شریک غم و اندوه پیامبر نیز بود. و این صفتى است که هرگاه زنى منصف بدان باشد، یکى از مهم‌ترین عوامل موفقیت در زندگى مرد، و در تحکیم اصول و مبانى خانوادگى او به شمار خواهد رفت، به طورى که هرگز زیبایى و جمال و سایر نشانه‏ها و خصوصیات زنانگى نمى‏تواند جاى آن را پر سازند. توجه بدین امر، در زندگى خانوادگى خدیجه کاملاً مشهود و آشکار بود و اسناد معتبر حاکى از آن است.
«ابن‏اسحاق» یکى از سیره‏نویسان اولیه و معروف اسلام در این باره مى‏گوید: پیامبر اسلام هر چیز مکروهى را که مى‏دید و مى‏شنید و هر ناروایى را که بر او وارد مى‏گردید، محزون و متأثرش مى‏ساخت، هنگام بازگشت به خانه با خدیجه در میان مى‏گذاشت. و خداوند به وسیله‏ى خدیجه، آن مکروه و ناروا را فرج و گشایش عنایت مى‏فرمود. خدیجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت مى‏کرد و با درایت و عطوفت خود دردها و رنج‏ها و آلام پیامبر را تسکین مى‏داد (و چنین شریک زندگى و غمگسار مهربانى همیشه یار و مددکار پیامبر بود) تا روزى که خدیجه از دنیا رفت و یک غمخوار فهیم و مصاحب و مشاور مهربان و صمیم از دست رفت...
این سیره‏نویس قدیمى نیز اعتراف مى‏کند که: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بى‏مانند خدیجه به جایى رسید که مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان که روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یکتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینک جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مى‏کند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»
گفتار صاحب طبقات درباره خدیجه
«ابن‏سعد» یکى دیگر از مورخین اسلامى، در کتاب «طبقات» مى‏نویسد: «حضرت آدم در بهشت نگاهى به زندگى محمد صلی الله علیه و آله مى‏افکند و مى‏گوید: یکى از برتری‌هاى محمد صلی الله علیه و آله بر من این است که همسر او در راه اجراى اوامر خداوند با شوهرش همکارى و مساعدت نمود، و حال آن که همسر من، مرا در نافرمانى نسبت به دستورهاى الهى راه نشان داد.» (۹)
فرزندان خدیجه
از حضرت خدیجه چهار فرزند متولد شدند. پسرى به نام قاسم به دنیا آمد که طاهر و طیب لقب داشت، و کنیه‏ى «ابوالقاسم» براى پیامبر اسلام، از نام همین فرزند عزیز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادى و شیرخوارگى را مدتى طى کرد و حتى تا مرحله‏ى پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شیر گرفته نشده بود که بنا بر تقدیر الهى از دنیا چشم پوشید و به سراى باقى شتافت.
غیر از این فرزند پسر، خدیجه داراى سه دختر نیز شد که اسامى آنان زینب و ام‏کلثوم و فاطمه علیهماالسلام بود. آرى شخصیت والایى همچون خدیجه است که در دامان پاکش، پاکدامن‏ترین و پاکیزه گوهرترین بانوى جهان هستى، یعنى حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، پرورانده مى‏شود. آن خورشید تابانى که بنا بر اراده و مشیت الهى، از میان تمام فرزندان پیامبر، براى پدر بزرگوارش باقى مى‏ماند، تا براى مادرى انوار الهى و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمه‏ى معصومین علیهم السلام را پرورش دهد که خود، مشعلداران ارشاد و هدایت جهانیان باشند... آرى فاطمه سلام الله علیها این چنین مادرى داشت که «خدیجه» نامور گشته بود... (۱۰)
امام صادق علیه‏السلام نیز به آن اشاره فرموده‏اند: «عن مفضل بن عمر، قال: قلت لابى ‏عبداللَّه الصادق علیه‏السلام کیف کان ولاده فاطمه علیهاالسلام؟ فقال: نعم؛ ان خدیجه علیهاالسلام لما تزوج بها رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم هجرتها نسوه مکه فکن لا یدخلن علیها ولا یسلمن علیها و لا یترکن امراه تدخل علیه فاستوحشت لذلک و کان جزعها و غمها حذراً علیه.» (۱۱)
آرى، چون خدیجه علیهاالسلام به ازدواج رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درآمد زنان مکه رابطه خود را با خدیجه علیهاالسلام قطع کردند و دیگر به خانه‏ى او نمى‏آمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمى‏کردند. رفت و آمد دیگران به خانه خدیجه علیهاالسلام را مراقبت کرده، مانع رفتن آنان به خانه او مى‏شدند. زنان مکه، خدیجه علیهاالسلام را تنها گذاردند، دیگر با او دوستى نمى‏کردند. خدیجه علیهاالسلام از این موضوع غمگین و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود.
این ترک رفت و آمد و محاصره‏ى روحى خدیجه علیهاالسلام با مبعوث شدن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به رسالت شدیدتر شد. در این زمان چون رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را دشمن خود مى‏دانستند هرگونه ارتباطى را با خدیجه علیهاالسلام که حامى اصلى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بود قطع کردند و خدیجه علیهاالسلام را در آن شرایط سخت تنهاى تنها گذاردند.
________________________________
۱- تذکرهالخواص، ج ۲، ص ۳۰۲ .
۲- تذکره الخواص، ج۲، ص ۳۰۲ .
۳- عمده ابن بطریق، ص ۲۴ .
۴ - صحیح بخارى، جزو پنجم، باب ۳۰، ص ۱۱۴
۵- همسران رسول خدا، ص ۱۸. به نقل از استیعاب ابن عبدالبر.
۶- منبر الاسلام و توفیق الاعلم .
۷- استیعاب و صحیح بخارى.
۸- سیره ابن‏هشام، ج۱، ص ۱۱۴- ۱۱۶.
۹- طبقات ابن‏سعد، ج ۱، ص ۱۳۴.
۱۰- مناقب ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۱۷۴
۱۱- امالى شیخ صدوق، ص ۵۹۳ .


**************************************************************

«و این مثل خدیجه.صدقتنی حین کذبنی الناس‏» (۱)
چنانکه می‏دانیم فاطمه (س) دختر محمد (ص) ،رسول خدا،پیغمبر اسلام،و مادر او خدیجه دختر خویلد است.از زندگانی خدیجه پیش از آنکه بازدواج پیغمبر (ص) در آید،
جز اشارت‏هائی کوتاه در دست نداریم.در مصادر دست اول گاه بگاه نام او و پدر و عموزاده او بمناسبت ارتباط آنان با پاره‏ای حادثه‏ها دیده میشود.خویلد بن اسد بن عبد العزی بن-قصی بن کلاب،از تیره‏ای معروف و از محترمان قریش است.خویلد در دوره جاهلیت مهتر طائفه خود بود.در جنگ فجار (۲) دوم،در روزی که بنام شمطه معروف است،و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد،ریاست طائفه اسد را داشت. (۳) نوشته‏اند هنگامی که تبع می‏خواست‏حجر الاسود را به یمن ببرد،خویلد با او به نزاع برخاست (۴) این ایستادگی نشان دهنده موقعیت ممتاز او در آن عصر است.پسر عموی خدیجه ورقه بن نوفل از کاهنان عرب بوده است و چنانکه نوشته‏اند از کتابهای ادیان پیشین اطلاع داشت.چون رسول اکرم بهنگام نزول نخستین دسته‏های وحی مضطرب گردید،خدیجه او را نزد ورقه،برد.ورقه پس از آنکه از او پرسش‏هائی کرد به خدیجه مژده داد که او پیغمبر این امت‏خواهد بود (۵) خدیجه پیش از ظهور اسلام از زنان بر جسته قریش بشمار می‏رفته است تا آنجا که او را طاهره و سیده زنان قریش می‏خواندند.پیش از آنکه به عقد رسول اکرم در آید نخست زن ابو هاله هند بن نباش بن زراره (۶) و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنی مخزوم گردید (۷) وی از ابو هاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دختری گردید.اینان برادر و خواهر مادری فاطمه (ع) اند.
پس از این دو ازدواج،با آنکه زنی زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت،شوی نپذیرفت و با مالی که داشت‏به بازرگانی پرداخت.تا آنگاه که ابو طالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد،و از سوی او به تجارت شام رود و چنین شد.پس از این سفر تجارتی بود که به زناشوئی با محمد (ص) مایل گردید،و چنانکه میدانیم او را به شوهری پذیرفت.چنانکه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تایید میکند،خدیجه بهنگام ازدواج با محمد (ص) چهل سال داشت.ولی با توجه به تعداد فرزندانی که از این ازدواج نصیب او گشت،می‏توان گفت،تاریخ نویسان رقم چهل را از آنجهت که عدد کاملی است انتخاب کرده‏اند.در مقابل این شهرت،ابن سعد باسناد خود از ابن عباس روایت می‏کند که سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد (ص) بیست و هشت‏سال بوده است. (۸)
جز ابراهیم که از کنیزکی آزاد شده بنام ماریه قبطیه متولد شد،دیگر فرزندان پیغمبر:زینب. رقیه.ام کلثوم.فاطمه (ع) قاسم و عبد الله (۹) همگی از خدیجه‏اند.قاسم در سن دو سالگی پیش از بعثت و عبد الله در مکه پیش از هجرت مرد.اما دختران به مدینه هجرت کردند و همگی پیش از فاطمه (ع) زندگانی را بدرود گفتند.خدیجه نخستین زنی است که به پیغمبر ایمان آورد.هنگامی که پیغمبر دعوت خود را آشکار کرد و ثروتمندان مکه رودرروی او ایستادند،و بآزار پیروان او و خود وی نیز برخاستند،ابو طالب برادر زاده خود را از گزند این دشمنان سرسخت‏حفظ می‏کرد،اما خدیجه نیز برای او پشتیبانی بود که درون خانه بدو آرامش‏و دلگرمی می‏بخشید.برای همین خوی انسانی و خصلت مسلمانی است که رسول خدا پیوسته یاد او را گرامی می‏داشت. (۱۰)
فاطمه اطهر بانوی بزرگ اسلام،از چنان پدر و چنین مادری زائیده شد.کی و در چه تاریخ؟، روز و بلکه سال آن بدرستی روشن نیست.یعنی تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند.روشن کردن زاد روز و یا سال مرگ شخصیت‏های بزرگ (زن یا مرد) هر چند از نظر تاریخی با ارزش و قابل بحث است،و ما نیز در این باره به جستجو خواهیم پرداخت،اما از نظر تحلیل شخصیت‏ها چندان مهم بنظر نمی‏رسد.آنچه از زندگانی مردمان برجسته و استثنائی برای نسل‏های بعد اهمیت دارد،اینستکه بدانند آنان که بودند؟چگونه تربیت‏شدند؟چگونه زیسته‏اند.؟چه کرده‏اند؟چرا کردند؟چه اثری در محیط خود،و پس از خود نهادند.اما کی زادند؟و کی مردند؟اینان می‏پرسند چرا در این زمینه باید جستجو کرد؟معلومست روزی بدنیا آمده‏اند،و در روزی در گذشته‏اند.شاید هم حق بطرف اینان باشد.چنین شخصیت‏ها هرگز نمی‏میرند و همیشه با تاریخ زنده‏اند.اما تاریخ نویس تعیین سال زادن و مردان چنین کسان را جزء پیشه خود میداند.هم بخاطر پیروی از سنتی که مورخان و یا نویسندگان سیره و شرح حال،خود را موظف به پیروی آن می‏بینند.و هم بدان جهت که این تاریخ‏ها با همه حوادثی که در زندگانی قهرمان تاریخ پدید شده بنوعی مربوط می‏شود.
در این کتاب،اگر چنین ضرورتی در کار باشد،باید بگویم با همه کوششی که بکار رفته است متاسفانه درباره سال تولد دختر پیغمبر (ص) اطلاع درست و دقیقی نمی‏توان داد.تنها زاد روز دخترپیغمبر نیست که تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند،تاریخ پیشوایان دین و ائمه معصومین و نیز تاریخ تولد و مرگ رسول اکرم،هیچیک مورد اتفاق مورخان نیست.اینهمه اختلاف برای چه پدید آمده است؟در فصل نخستین،پاسخی کوتاه داده شد.
در آن دوره‏ها ضبط وقایع و نوشتن آن معمول نبود.راویان آنچه می‏شنیدند بخاطر می‏سپردند،و مردم آنچه سالخوردگان قوم می‏گفتند می‏پذیرفتند.گاهی رویدادهای مهم و یا حادثه‏هائی که تازگی داشت مبدا تاریخی می‏شد و آنرا زاد روز یا سال مرگ شخصیت‏های بزرگ به حساب می‏گرفتند.چنانکه ما،در زندگانی خود از بزرگتران شنیده‏ایم:سالی که فلان سیل آمد.سال خرابی فلان شهر.سال گرانی.سال وبائی و همچنین...معلوم است که مردم معاصر با این حادثه و نیز تا سالیانی چند پس از آن،این تاریخ را بخاطر داشته و حساب خود را بر پایه آن می‏نهاده‏اند اما پس از گذشت مدتی دراز،خود آن حادثه نیز در شمار مجهولات قرار میگیرد.
مورخان نوشته‏اند پیغمبر (ص) در عام الفیل متولد شد،سالی که ابرهه با پیلان خود برای ویران کردن خانه کعبه به مکه آمد.عام الفیل تا سالیانی برای مردم مکه معلوم بوده است،اما برای ما که می‏خواهیم بدانیم این حادثه در چه سالی رخ داده خود مساله‏ای است.تازه اگر پیش آمدها را که مبدا تاریخ می‏شود درست‏بدانیم و فراموش شدن تاریخ دقیق آنها را برای شاهدان عینی نادیده بگیریم،این پرسش پیش می‏آید:مگر حافظه راویان هر چند هم نیرومند باشد برای همیشه از اشتباه مصون می‏ماند؟بر فرض که دسته نخست راویان اشتباه نکنند،در طول یکصد سال تقریبا سه نسل جای خود را بدیگری می‏دهد،چه کسی ضمانت می‏کند که همه راویان این سلسله‏ها از قوت حافظه به درجه کمال برخوردار باشند؟اینکه دو پا چند گواه مورد اعتماد،کسی را به قوت حفظ بستایند،شاید از نظر علم روایت و یا درایت و یا از جنبه کارفقیه و یا اصولی دلیلی بحساب آید،ولی در رویدادها که اثر عملی ندارد،چنین ضابطه‏ها کافی نیست.این دو سبب که نوشتیم برای پیدا شدن اختلاف در ضبط حادثه‏های تاریخی کافی است،چه رسد که سبب‏های دیگر نیز بدان افزوده شود.و اتفاقا چنانکه خواهیم دید در مورد شخصیت مورد بحث ما چنین است.
در حالی که عموم نویسندگان سیره و مورخان اهل سنت و جماعت،تولد فاطمه (ع) را نج‏سال پیش از بعثت نوشته‏اند،تذکره نویسان و علمای بزرگ شیعه معتقدند وی سال پنجم بعثت متولد شده است.
ابن سعد در طبقات (۱۱) و طبری در تاریخ (۱۲) و بلاذری در انساب الاشراف (۱۳) و ابن اثیر در کامل (۱۴) و ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین (۱۵) و محمد بن اسحاق (۱۶) و ابن عبد البر در استیعاب (۱۷) و جمعی دیگر تاریخ نخست را پذیرفته‏اند و عموما نوشته‏اند:آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساختند.بلاذری چنین روایت کند:
روزی عباس بن عبد المطلب نزد علی رفت،علی (ع) و فاطمه در گفتگو بودند که کدام یک از دیگری بسال بزرگتر است.عباس گفت تو علی!سالیانی چند پیش از ساختن کعبه متولد شدی.اما دخترم (زهرا) سالی بدنیا آمد که قریش خانه کعبه را می‏ساختند (۱۸) و نیز طبری و دیگران تصریح کرده‏اند که سن زهرا (ع) بهنگام وفات در حدود بیست و نه سال بوده (۱۹) لیکن یعقوبی که در بیشتر روایت‏های خود متفرد است‏سن زهرا (ع) را بهنگام مرگ بیست و سه سال نوشته است (۲۰) و بنا بر نوشته وی تولد فاطمه (ع) سال بعثت پیغمبر بوده است.
در مقابل این شهرت دانشمندان و محدثان شیعه چون کلینی در کافی (۲۱) و ابن شهر آشوب در مناقب (۲۲) و علی بن عیسی اربلی در کشف الغمه (۲۳) و مجلسی در بحار از دلائل الامامه و کتب دیگر (۲۴) ،نوشته‏اند که زهرا (ع) پنجسال پس از آنکه محمد (ص) به پیغمبری مبعوث گردید متولد شده است.تنها نوشته شیخ طوسی در مصباح المتهجد (۲۵) با این شهرت مخالف است.چه او سن فاطمه (ع) را هنگام ازدواج با امیر المؤمنین سیزده سال نوشته است.و اگر ازدواج او را پنج ماه پس از هجرت بدانیم تولد وی سال اول بعثت‏خواهد بود.و این رای با آنچه یعقوبی نوشته مطابقت دارد.با چنین اختلاف در نقل روایات،پذیرفتن سندی و رها کردن سند دیگر،بسیار دشوار می‏نماید.این جاست که چنانکه در مقدمه اشارت شد،باید قرینه‏های خارجی را نیز از نظر دور نداشت،شاید بتوان با استفاده از آن قرینه‏ها کفه اختیار یکی از دو دسته را سنگین‏تر کرد و در نتیجه آنرا مرجح دانست.
قرینه‏ای قابل توجه و قوی در عموم روایت‏های علما و محدثان شیعه وجود دارد و نشان دهنده اینست که ولادت دختر پیغمبر پس از بعثت‏بوده است.این قرینه ارتباط زادن زهرا (ع) ،با معراج رسول اکرم است.ضمن روایت‏های معراج،رسول خدا فرموده است در شب معراج سیب بهشتی بمن دادند و نطفه دخترم زهرا از آن میوه تکوین یافت. (۲۶)
اگر مورخان،تاریخ معراج را بطور دقیق معین کرده بودند که مثلا سال چندم بعثت‏بوده است،مشکلی نداشتیم،اما باز این پرسش پیش می‏آید که معراج رسول اکرم در چه سالی بوده است؟پاسخ این پرسش نیز بدرستی روشن نیست.ابن سعد بروایتی آنرا هجده ماه پیش از هجرت به مدینه،و بروایتی یکسال پیش از هجرت (۲۷) و ابن اثیر سه سال و بروایتی یک سال پیش از هجرت دانسته است. (۲۸)
در حالیکه علمای شیعه معراج را از دو سال بعد از بعثت تا شش ماه پیش از هجرت نوشته‏اند و چون با اختلاف روایات مواجه شده‏اند،گفته‏اند این اختلاف بخاطر این است که پیغمبر چند بار بآسمان رفته است (۲۹) اما قرینه‏ای که گفته مورخان و محدثان سنت و جماعت را تایید می‏کند این است که آنان نوشته‏اند فاطمه (ع) سالی متولد شد که قریش خانه کعبه را می‏ساختند.
داستان تجدید بنای خانه کعبه در همه تاریخ‏ها آمده است.و همه آشنایان بتاریخ زندگانی پیغمبر (ص) آنرا می‏دانند،خلاصه آنکه سالی خانه کعبه بر اثر سیل ویران گردید،و بنیاد آنرا از نو نهادند.همینکه کار بنا بجائی رسید که باید حجر الاسود را نصب کنند،بزرگان قریش بر سر گذاشتن سنگ در جای آن،با یکدیگر به رقابت‏برخاستند.مهتر هر دسته می‏خواست این افتخار نصیب او گردد و نزدیک شد کار به درگیری برسد.سرانجام پذیرفتند که هر کس از در داخل شود داور آنان باشد،و نخستین کسی که در آمد محمد (ص) بود.همه گفتند او امین است و ما وی را بداوری می‏پذیریم.چون ما جرا را بدو گفتند محمد (ص) فرمود:ردائی یا پارچه‏ای بگسترانند،سپس حجر الاسود را میان آن پارچه گذاشت و چهار مهتر قبیله را گفت تا هر یک گوشه‏ای از ردا را بگیرد و از زمین بردارد.و چون آنان چنین کردند خود سنگ را از میان ردا برداشت و بر جای آن گذاشت.و با چنین ابتکار از خونریزی بزرگ و دامنه‏داری جلوگیری کرد.داستان داوری کردن محمد (ص) و نصب حجر الاسود،اگر با چنین مقدمات باشد مسلما پیش از بعثت‏بوده است،زیرا سال پنجم بعثت،قریش با پیغمبر (ص) الت‏خصمانه داشتند و چنین داوری را بدو نمی‏دادند.
قرینه‏های خارجی دیگر نیز بطور خلاصه چنین است:
۱:روزی بدستور ابو جهل فضولات شتر را بر دوش پیغمبر (ص) ریختند.چون فاطمه (ع) آگاه شد به مسجد رفت و آن فضولات را از جامه پدر پاک کرد (۳۰) این گونه بی‏احترامی‏ها سبت‏به پیغمبر ظاهرا پیش از سال دهم بعثت و پیش از هجرت رسول خدا به طائف و نیز پیش از محاصره در شعب ابو طالب بوده است.و اگر تولد فاطمه (ع) را سال پنجم عثت‏بدانیم،سن وی در این وقت از سه تا پنجسال افزون نبوده و بعید است دختری خردسال به مسجد رود و چنین وظیفه‏ای را تعهد کند.
۲:در روز احد چون فاطمه (ع) شنید چهره پدرش آسیب دیده است‏با گروهی از زنان نزد او رفت و چون پدر را دید دست در گردن او انداخت و گریست،سپس آن خون را شست (۳۱) اگر معراج را پیش از سال پنجم بعثت‏بدانیم هیچگونه استبعادی در انجام این تعهد دیده نمی‏شود،ولی اگر روایت هجده ماه و یا شش ماه پیش از هجرت درست‏باشد،باید پذیرفت که فاطمه بهنگام جنگ احد پنج‏سال و یا کمتر از پنج‏سال داشته است،در صورتیکه خواهیم دید عروسی زهرا در ذو الحجه سال دوم و پیش از جنگ احد است.یعنی نه سال و یا بیشتر داشته است.
۳:در روایت‏های شیعی چنانکه خواهیم نوشت،آمده است که فاطمه (ع) پنجسال پس از بعثت متولد شد و آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساخت.داوری پیغمبر در کار مهتران قریش مسلما پیش از بعثت‏بوده است زیرا سال پنجم بعثت و سال‏هائی پیش او پس از آن قریش به رسول خدا روی خوش نشان نمی‏دادند،چه رسد بدانکه او را امین بداند و به داوری او،آنهم در چنان کار بزرگی گردن نهد.
۴:می‏دانیم که سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیغمبر چهل سال نوشته‏اند،اگر بگوئیم فاطمه (ع) در سال پنجم بعثت متولد شده باشد گفت‏خدیجه در این تاریخ شصت‏ساله بوده است و این موضوع هر چند محال نمی‏نماید اما بعید بنظر می‏رسد.از طرفی مجلسی از امالی صدوق روایتی بدین مضمون آورده است:
«چون خدیجه به رسول خدا شوهر کرد،زنان مکه از وی دوری کردند.نه بدیدن او می‏رفتند و نه بر وی سلام می‏کردند و نه می‏گذاشتند زنی از او دیدن کند.چون ولادت فاطمه (ع) نزدیک شد،خدیجه از زنان قریش و بنی هاشم یاری خواست.لیکن آنان نپذیرفتند و گفتند تو نصیحت ما را نشنیدی و به یتیم ابو طالب شوهر کردی (۳۲) » اگر این روایت را بهمین صورتیکه هست‏بپذیریم،و تولد دختر پیغمبر را سال پنجم بعثت‏بدانیم فاصله ازدواج خدیجه با پیغمبر (ص) و ولادت زهرا (ع) بیست‏سال خواهد بود.در این بیست‏سال گروهی از آن زنان ملامت گو مرده و زنان جوان پیر شده و دخترکان به جوانی رسیده‏اند و داستان رنگ دیگری بخود گرفته است.محمد (ص) در این تاریخ دیگر یتیم ابو طالب نیست.پیغمبری است که گروهی از جان و دل پیرو او هستند.مردان قریش آرزو می‏کنند وی دست مساعدت به سوی آنان دراز کند و چنین استمداد را مغتنم می‏شمارند،تا بگمان خود آنرا مقدمه‏ای برای سازش به حساب آورند.
آنگاه زنان قریش که شوهران آنان دشمن پیغمبراند،ممکن است‏خواهش خدیجه را نپذیرند، اما زنان بنی هاشم چرا؟و اصولا خدیجه چه نیازی به یاری زنان کافر و بت پرست قریش داشت؟.مگر زنان مسلمان نمی‏توانستند در این کار کوچک او را یاری دهند.اینجاست که باید گفت‏به نقل روایت راویانی که تنها بر حافظه خود اعتماد کرده‏اند نمی‏توان تکیه کرد.
در کشف الغمه روایت دیگری آورده است:فاطمه پنج‏سال پس از بعثت پیغمبر (ص) متولد شد،و آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساختند... (۳۳) بنظر می‏رسد راوی نخستین یا یکی از راویان این حدیث را اشتباهی دست داده و کلمه پیش از بعثت را بعد از بعثت‏بخاطر سپرده است زیرا چنانکه گفتیم تجدید ساختمان خانه کعبه پنج‏سال پیش از بعثت‏بود.و بر فرض که بگوئیم بنای خانه کعبه پس از آن تاریخ نیز چند بار تجدید شده (چنانکه بعض از متاخران احتمال داده‏اند) مسلم است که دوباره داستان درگیری قبیله‏ها پیش نمی‏آمده،و اگر این داستان هم تجدید می‏شده چنانکه نوشتیم دیگر در این تاریخ محمد (ص) را بداوری نمی‏خوانده‏اند.و اگر هیچیک از این اتفاقات با تجدید بنا همراه نبوده دیگر تجدید بنا اهمیتی نمی‏یافته که مبدا تاریخ گردد.بهر حال آنچه مسلم است اینکه همزمانی ولادت زهرا (ع) با نوسازی خانه کعبه در چند روایت از روایتهای شیعه و سنی دیده می‏شود.
چنانکه نوشته شده بحث در این روایات جز از نظر روشن شدن تاریخ،فایده‏ای ندارد.دختر پیغمبر پنجسال پس از بعثت،یا پیش از بعثت متولد شده باشد،نه سال شوهر کرده باشد یا هجده ساله،هجده ساله بجوار پروردگار رفته باشد یا بیست و هشت‏ساله،او دختر پیغمبر اسلام و نمونه کامل زن تربیت‏شده و برخوردار از اخلاق عالی اسلامی است.آنچه هر زن و مرد مسلمان باید از زندگانی دختر پیغمبر بیاموزد،پارسائی او،پرهیزگاری او،بردباری،فضیلت، ایمان به خدا و ترس از پروردگار و دیگر خصلت‏های عالی انسانی است که در خود داشت و در جای خویش خواهیم نوشت.
این بحث را از آن رو با تفصیل بیشتری نوشتیم تا سنت تاریخ نویسان و محدثان رعایت‏شده باشد.
________________________________
۱.کجا مثل خدیجه یافت می‏شود؟روزی که همه مردم مرا دروغگو خواندند،او مرا راستگو خواند. (سفینه البحار ج ۱ ص ۱/۳) .
۲.این جنگ را از آن رو فجار گویند که در ماههای حرام رخ داده.و گفته‏اند از آنجهت‏بدین نام خوانده شد که بعض محرمات را در آن جنگ حلال شمردند.رجوع شود به سیره ابن هشام ص ۲۰۱ ج ۱.و رجوع به مجمع الامثال میدانی،فصل ایام العرب و نیز رجوع به اقرب الموارد شود.
۳.ابن اثیر ج ۱ ص ۵۹۳.و رجوع به انساب الاشراف بلاذری ص ۱۰۲ چاپ دار المعارف شود. لیکن ابن سعد در داستان روز زناشوئی پیغمبر (ص) با خدیجه چنین نویسد:
«اینکه نوشته‏اند خدیجه پدر خود را با نوشاندن نوشابه از حالت طبیعی در آورد،درست نیست و اسنادی است‏به غلط.
آنچه از اهل علم بما رسیده است و سندی درست‏به حساب می‏آید،اینست که خویلد پیش از جنگ فجار مرده است. (طبقات ص ۸۵ ج ۱ بخش یک) اما میدانی یوم شمطه را روز جنگ بین بنی هاشم و بنی عبد شمس معنی کرده است (مجمع الامثال) با توجه بدین که در جنگ فجار یکسو قریش و سوی دیگر کنانه بود تفسیر میدانی از دقت‏خالی است.داستان ست‏بودن خویلد در روز عقد خدیجه و راضی شدن وی بدین زناشوئی که در بعض مآخذ دیده می‏شود نیز بر اساسی نیست و چنانکه در بیشتر روایات اهل سنت و جماعت و در مآخذ شیعی می‏بینیم،این خواستگاری با حضور عمرو بن اسد عموی خدیجه و ورقه بن نوفل است و ظاهرا خویلد در این تاریخ زنده نبوده است.
۴.عقاد:فاطمه الزهرا ص ۱۰.عقاد سند خود را ننوشته است.تبع لقب عام پادشاهان یمن است. اگر این داستان درست‏باشد این شخص،تبع الاصغر،حسان بوده است.لیکن مورخان، حادثه‏های دوران چند تبع را با یکدیگر در آمیخته‏اند (رجوع به تاریخ یعقوبی.حبیب السیر. مجمل التواریخ و القصص و تاریخ گزیده شود) .اما تا آنجا که نگارنده جستجو کرد،این تبع بر اثر خوابی که دیده بود خانه کعبه را حرمت نهاد،و آنرا پرده پوشاند.گویند او نخستین کسی است که خانه کعبه را پرده پوشانید.گویا این داستان که در سیره ابن هشام به نقل از محمد بن اسحاق آمده است،و یاقوت نیز بخشی از آن را ذیل کلمه کعبه آورده است. (ر.ک سفینه البحار ج ۲ ص ۶۴۳) پایه‏ای نداشته باشد و الله العالم.
۵.بلاذری انساب الاشراف ص ۱۰۶ و مصادر دیگر.
۶.همین کتاب ص ۳۹۰.
۷.ابن سعد.طبقات ج ۸ ص ۸.بعض مصادر ازدواج او را با عتیق پیش از ابو هاله نوشته‏اند. (مقاتل الطالبین ص ۴۸.کشف الغمه ج ۱ ص ۵۱۱) .
در مقابل این شهرت ابن شهر آشوب در مناقب و سید مرتضی در شافی گویند:«خدیجه بهنگام زناشوئی با پیغمبر دختر بوده است.و آنکه به ابو هاله شوهر کرده خواهر اوست.ابن شهر آشوب یکی از چند ماخذ خود را کتاب احمد بلاذری معرفی کرده است (مناقب ج ۱ ص ۱۵۹) ابن احمد بلاذری قاعده باید احمد بن یحیی مؤلف انساب الاشراف باشد،اگر چنین است وی از گفته امام حسن (ع) نویسد:
«از دائی خود هند بن ابی هاله پرسیدم (و در تفسیر آن گوید:چون خدیجه دختر خویلد نخست زن ابو هاله اسدی بود (انساب الاشراف ۳۹۰) و باز در ص ۴۰۶ کتاب چنین آمده است: خدیجه پیش از آنکه زن پیغمبر شود زن ابو هاله هند بن نباش بوده.
۸. (طبقات ج ۸ ص ۱۰) و نیز رجوع شود به (کشف الغمه ج ۱ ص ۵۱۳) .
۹.بعض نویسندگان سیره،و از جمله ابن هشام فرزندان نرینه رسول خدا را از خدیجه:قاسم، طاهر و طیب نوشته‏اند (سیره ج ۱ ص ۲۰۶) و در عقد الفرید قاسم و طیب (ج ۵ ص ۵) آمده است لیکن مصعب زبیری در نسب قریش ص ۲۱ گوید پسران او قاسم و عبد الله بودند.ابن سعد در (طبقات ص ۹ ج ۸) و بلاذری در (انساب الاشراف ص ۴۰۵) نویسد:طیب و طاهر لقب عبد الله است.چون در اسلام بدنیا آمد بدین لقب خوانده شد.گویا این تخلیط از آنجاست که لقب را،اسم گرفته‏اند.
۱۰.بخاری ج ۵ ص ۴۷-۴۸ و رجوع شود به اعلام النساء ج ۱ ص ۳۳۰.
۱۱.طبقات ج ۸ ص ۱۱.
۱۲.ج ۱۳ ص ۲۴۳۴ و نیز نگاه به ج ۴ ص ۱۸۶۹ شود.
۱۳.ص ۴۰۲.
۱۴.ج ۲ ص ۳۴۱.
۱۵.ص ۴۸.
۱۶.بنقل مجلسی در بحار ص ۲۱۴.
۱۷.ص ۷۵۰.
۱۸.انساب الاشراف ص ۴۰۳.
۱۹.ج ۴ ص ۱۸۶۹.
۲۰.ص ۹۵ ج ۲.
۲۱.اصول کافی ص ۴۵۸ ج ۱.
۲۲.ج ۳ ص ۳۵۷.
۲۳.ج ۱ ص ۴۴۹.
۲۴.ج ۴۳ ص ۷ به بعد.
۲۵.ص ۵۶۱.
۲۶.بحار ج ۴۳ ص ۵ از علل الشرایع.
۲۷.طبقات ج ۱ ص ۱۴۳.
۲۸.الکامل ص ۵۱ ج ۲.
۲۹.منتهی الآمال ص ۳۷ ج ۲.
۳۰.انساب الاشراف ص ۱۲۵ و مآخذ دیگر.
۳۱.انساب الاشراف ص ۳۲۴.مغازی ص ۲۴۹.
۳۲.ج ۴۳ ص ۲-۳.
۳۳.ج ۱ ص ۴۴۹.بحار ج ۴۳ ص ۷.


************************************************************

۹ شوّال سال ۲۸ قبل از هجرت، روزی بود که پیامبر اکرم(ص) خدیجه کبرا(س) آن بانوی بزرگ را به همسری گرفت. این روز که امسال مصادف با ۱۸ بهمن است،

بی‏تردید روز مبارکی برای امت اسلامی و مبدأ برکات بسیار بود. آنچه می‏خوانید نگاهی کوتاه است به روابط عاطفی میان پیامبر(ص) و خدیجه(س) که اشاره‏ای نیز به مقدمات این ازدواج دارد.
زندگی مشترک پیامبر(ص) و خدیجه(س) درس‏آموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند. عدم دلبستگی خدیجه به سیم و زر دنیا وتوجه به امور معنوی، عشق و علاقه به پیامبر(ص)، عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا(ص) و خدیجه(س)، ایثار و وفاداری نسبت به یکدیگر، همه و همه درسهای آموزنده‏ای است برای جویندگان سعادت.
شخصیت حضرت خدیجه(س)
خدیجه را نباید تنها یک بانوی سرمایه‏دار دانست. که شتران حامل مال‏التجاره را به مناطق مختلف می‏فرستاد، و سودهای کلان بدست می‏آورد، بلکه وی به عنوان یک شخصیت معنوی، عفیف، پاکدامن و ایثارگر، دارای شناخت و فکر بلند و تیزبین مطرح بود.
این بانوی بزرگ، حتی در دوران جاهلیت، که پاکدامنی جایگاهی نداشت، به دلیل عفّت و دامن پاکش، طاهره نامیده می‏شد. «و کانت تُدعی فی الجاهلّیه بالطّاهره لشدّه عفافها و صیانتها».(۱)
خدیجه آنچنان بر بلندای معنویت صعود کرده است که پیامبر خدا(ص) به کمال وی شهادت داده و فرموده است: «کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الاّ أربع: آسیه بنت مزاحم امرأه فرعون، و مریم بنت عمران، و خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت محمد(ص)».(۲)
مردان بسیاری قلّه کمال را فتح نموده‏اند، ولی از زنان، چهار نفر به این قلّه دست پیدا کرده‏اند:
آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص).
این بانوی بامعرفت، آنچنان حقیقت‏شناس و تیزبین است که در میان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولین فردی است که نبوت رسول خدا را تصدیق می‏کند، و مدال پرافتخار ایمان را بدست می‏آورد.(۳)
خدیجه از بهترین زنان بهشت و برگزیده خداوند تبارک و تعالی است.(۴)
مقام این بانوی بزرگ به اندازه‏ای رفیع است که پیامبر خدا(ص) خطاب به وی فرمودند: «یا خدیجه انّ اللّه‏ عزّ و جلّ لیباهی بکِ کرام ملائکته کلُّ یومٍ مرارا».(۵)
خدیجه! خداوند عز و جل روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائکه مقربش مباهات می‏کند.
و در مورد دیگر نیز فرموده است: «قال جبرئیل: هذه خدیجه فاقرء علیهاالسلام من ربّها و منّی و بشّرها بیت فی الجّنه»(۶). سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ کن و مژده خانه‏ای در بهشت را به او بده.
زمینه ازدواج با رسول خدا(ص)
خدیجه از پیش مانند سایر مردم، محمد(ص) عزیز قریش را به عنوان فردی امین و درستکار می‏شناخت. بر همین اساس از حضرتش دعوت کرد تا مسؤولیت یکی از کاروانهای تجارتی وی را بپذیرد، و شاید هم می‏خواست شخص مورد علاقه خود را به دقت بیازماید. به هر حال، محمد(ص) مسؤولیت کاروان را پذیرفت. خدیجه هم غلام مورد اعتماد خود مَیْسره را همراه حضرتش نمود، تا هم کمک‏کارش باشد، و هم هنگام بازگشت گزارش سفر را از وی دریافت کند.
علایم نبوت در سفر تجارت
در بازگشت کاروان تجاری، آن چیزی که بیشتر از خیر و برکت و سود تجارت این سفر، به سرپرستی محمد(ص)، نظر خدیجه را به خود جلب نمود، گزارش دل‏انگیز میسره بود:
... در بین راه به صومعه راهبی رسیدیم. امین کاروان زیر سایه درختی که نزدیک صومعه بود قرار گرفت، راهب صومعه آمد و پرسید: این شخص چه کسی است که زیر این درخت آرمیده است؟
گفتم: مردی از قریش، از اهل حرم.
گفت: تا کنون جز پیامبران خدا کسی زیر این درخت قرار نگرفته است!!
خدیجه بسیار متعجب شد و تشنه شنیدن سخنان میسره، که وی اضافه کرد و گفت:
در بین راه هوا به شدت گرم بود، ناگهان دو فرشته را دیدم که آمده‏اند و بر سر امیر کاروان سایه افکنده‏اند و او زیر سایه فرشتگان حرکت می‏کرد.(۷)
این گزارش، آنچنان قلب خدیجه را از عشق به رسول خدا(ص) آکنده نمود که بلافاصله خود را به عموی دانشمند خویش، ورقه بن نوفل رسانید، و جریان را با وی در میان گذاشت.
ورقه بن نوفل گفت: اگر این گزارش میسره درست باشد، محمد(ص) همان پیامبری است که بعثتش به این امت وعده داده شده است، و من اوصاف وی را در کتابها خوانده‏ام.(۸)
عشق سرشار خدیجه به محمد(ص)
آن گزارش میسره، و این نوید ورقه بن نوفل، چنان طوفانی از محبت محمد(ص) در دل خدیجه ایجاد کرد که بی‏صبرانه حضرتش را طلبید و خطاب به وی چنین گفت:
«یا بن‏عم، انّی قد رغبت فیک لقرابتک و سطوتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک».(۹) ای پسرعمو، به دلیل خویشی، شرافت خانوادگی، امانتداری، حسن خلق و راستگویی که در شما سراغ دارم، به شما اشتیاق پیدا کردم.
آنگاه برای ازدواج با پیامبر(ص) اعلام آمادگی کرد.
این عمل خدیجه نشان‏دهنده این است که وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با کمال بود، نه فرد پولدار.
بر اساس همین دیدگاه بلند بود که خواستگارانی پولدار چون عقبه بن‏ابی‏معیط و صلت بن‏ابی‏یهاب، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند را نپذیرفت(۱۰). اما در برابر شخص باکمالی چون رسول خدا(ص)، هم خود پیشنهاد ازدواج داد، و هم مهریه را از مال خود
تعیین کرد. امام صادق(ع) می‏فرماید: در جلسه خواستگاری، خدیجه(س) وقتی ملاحظه کرد عمویش ورقه بن‏نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمی‏آید، بی‏درنگ گفت:
«یا عمّاه انّک و ان کنت اولی بنفسی منّی فی‏الشهود، فلست اولی بی من نفسی، قد زوجّتک یا محمد نفسی و المطّهر علیّ فی مالی»(۱۱) عموجان ممکن است درمسایل دیگر اختیار مرا داشته باشید، ولی اینجا اختیار با خود من است. سپس گفت: ای محمد من خودم را به همسری شما درآوردم، و مهر را هم خودم از مال خود قرار می‏دهم.
این کار خدیجه عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا(ص) می‏رساند، آن هم عشقی مقدس و معنوی که وراء همه امور مادی است، عشق به کمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبیهاست، و در یک کلام عشق به خداست.
این بانو می‏داند که همه سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بیانی چنین می‏گوید: «سَعِدَتْ مَنْ تُکونُ لِمحمّدٍ قرینهً، فانّه یُزیِّنُ صاحِبَه»(۱۲) خوشبختی نصیب زنی است که همسر محمد(ص) گردد، زیرا محمد برای وی مایه افتخار است.
محبت و علاقه دو جانبه
عشق و علاقه خدیجه به رسول خدا(ص) یکطرفه نبود، بلکه محبت دو جانبه بود. این واقعیت را ابوطالب(ع) در خطبه عقد چنین بیان کرد: « و له فی الخدیجه رغبه ولها فیه رغبه»(۱۳) خدیجه و محمد هر دو علاقه‏مند به یکدیگر هستند.
چه خوش بی‏مهربانی هر دو سر بی
که یک سر مهربانی دردسر بی
همان گونه که خدیجه نسبت به رسول خدا(ص) شناخت پیدا نموده و به حضرتش علاقه‏مند شده بود، رسول خدا(ص) نیز کمالات خدیجه(س) را دریافته و او را شایسته برای همسری خود می‏دانست. و لذا با اینکه وی قبلاً دو شوهر دیگر کرده، و از نظر سنی بنا به قولی ۱۵ سال از رسول خدا بزرگتر بود(۱۴)او را از هر زن دیگر برای همسری خود مناسبتر دید، و با وی ازدواج نمود، و او را همواره مورد احترام و تجلیل قرار می‏داد.
رسول خدا(ص) هیچ زنی را همتای خدیجه قرار نمی‏داد «یثنی علیها و یفضّلها علی سائر امّهات المؤمنین و یبالغ فی تعظیمها»(۱۵). او را ستایش می‏کرد و بر سایر همسران خود برتری می‏داد و در بزرگداشت و تکریم او تلاش زیاد می‏نمود.
ادب خدیجه در برابر رسول خدا(ص)
بررسی زندگی مشترک رسول خدا(ص) و خدیجه(س) نشان می‏دهد که این دو شخصیت بزرگ که الگوی همه انسانهای باکمال می‏باشند، برای یکدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنیا تهی بود نمی‏کشید، بلکه با افتخار ثروت کلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود: «یا عم ابنه أنت امرأه ذات مال و أنا فقیر لاأملک الاّ ما تجودین به علیّ و لیس مثلک من یرغب فی مثلی و أنا أطلب امرأه یکون حالها کحالی و مالها کمالی».
شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم که چیزی در اختیار ندارم، کسی دارای موقعیت تو رغبت به کسی مثل من پیدا نمی‏کند، من جویای همسری‏ام که حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد.
بانوی باکمال قریش که شرافت و کمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت: «واللّه‏ یا محمد ان کان مالک قلیلاً فمالی کثیر، و من یسمح لک بنفسه کیف لا یسمح لک بماله، و أنا و مالی و جواری و جمیع ما املک بین یدیک و فی حکمک لا امنعک منه شیئا».
به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم، و کسی که خود را در اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمایه‏ام، و کنیزانم و آنچه که در اختیار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست.
آنگاه اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
واللّه‏ ما هب نسیم الشمال
الاّ تذکرت لیالی الوصالی
ولا أضامن نحوکم بارق
الاّ توهمت لطیف الخیال
جور اللیالی خصّنی بالجفا
منکم و من یأمن جور اللیالی
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بّد لی منکم علی کل حال(۱۶)
به خدا سوگند هر وزش نسیم، مرا به یاد شبهای وصال می‏اندازد
و چون از سوی (خانه) شما فروغی درخشیدن می‏گیرد، می‏پندارم که آن نور شبح و سایه شما است
درد و جور شبانه‏ای از (فراق) شما کشیده‏ام، و چه کسی (دلداده‏ای ) است که از جور و رنج شبانه در امان باشد
ترحم و دلسوزی کنید، و عطوفت به کار گیرید، که در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست.
ممکن است کسی گمان کند، این ادب و احترام خدیجه آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا(ص) یک امر عادی و طبیعی است، در حالی که با اندک توجهی می‏شود دریافت که
ادب خدیجه نسبت به شوهر عزیزش، فراتر از ادب یک زن در برابر شوهر است.
وی از آن جهت که شخصیت رسول خدا را شناخته، و رفعت مکان وی را درک کرده است، این گونه محترمانه برخورد می‏کند.
این ادب و احترام، حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده می‏شود. خدیجه هنگامی که از امین قریش برای سرپرستی کاروان تجارتی استفاده می‏کند، به دو غلام خود، میسره و ناصح می‏گوید: «اعلما قد ارسلت الیکما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیّدها، فلا یدٌ علی یده، فان باع لایمنع، و ان ترک لا یؤمر، فلیکن کلامکما بلطف و أدب و لا یعلوا کلامکما علی کلامه».
من امینی بر اموال خود گماشتم، همو که امیر بزرگ قریش است، دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد، نباید کسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد، کسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید، و بالای حرف او حرفی نزنید.
قدردانی رسول خدا(ص) از خدیجه(س)
اگر خدیجه نسبت به همسر گرامی خود این گونه رعایت ادب و احترام می‏کند، رسول خدا(ص) نیز از خدیجه به نحو شایسته‏ای قدردانی می‏نماید، و برای خدیجه احترام خاصی قائل می‏شود، که در اینجا به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏شود.
رسول خدا(ص) در زندگی، خود با رأی و نظر خدیجه مخالفت نمی‏نمود. مثلاً وقتی ابوالعاص، پسر خواهر خدیجه، زینب، دختر رسول خدا را خواستگاری نمود، «فسألت خدیجه رسول‏اللّه‏(ص) ان یزوّجه و کان رسول‏اللّه‏ لا یخالفها»، خدیجه از رسول خدا(ص) خواست که زینب را به وی تزویج کند، و رسول خدا(ص) پیشنهاد وی را پذیرفت چون رویّه حضرت بر این بود که مخالفت خدیجه نمی‏نمود.(۱۸)
رسول خدا(ص) آن چنان به خدیجه محبت داشت و قدردان بود که قبل از خدیجه همسری اختیار ننموده و تا خدیجه زنده بود نیز همسری اختیار نکرد.(۱۹)
این قدردانی رسول خدا(ص) نسبت به خدیجه تنها به زمان حیات او خلاصه نمی‏شد، بلکه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد می‏کرد و از وی تجلیل به عمل می‏آورد. با آنکه همسران دیگری داشت هر وقت به یاد خدیجه می‏افتاد از وی به خوبی یاد می‏کرد و گریه می‏نمود.
روزی عایشه گفت: ای رسول خدا، چقدر از خدیجه یاد می‏کنید! خدیجه پیرزنی بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت کرده است!!
رسول خدا(ص) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم»(۲۰). او زمانی نبوت مرا تصدیق کرد که شما مرا تکذیب می‏نمودید. به من ایمان آورد، شما کافر بودید. وی مادر فرزندان من است، در حالی که شما چنین نیستید.
عایشه می‏گوید: من بعد از این با ذکر خیر خدیجه خود را نزد پیامبر(ص) عزیز می‏کردم!
عشق و عاطفه رسول خدا(ص) به همسر باکمالش به حدّی رسیده بود که دوستان خدیجه نیز از آن بهره‏مند بودند.
عایشه می‏گوید: پیرزنی وارد بر رسول خدا(ص) شد، و از سوی حضرت مورد احترام خاصی واقع شد. پیرزن که از محضر رسول خدا(ص) خارج شد، پرسیدم: این زن چه کسی بود که این گونه مورد الطاف شما واقع شد؟
رسول خدا(ص) فرمود: این زن از دوستان خدیجه است. وقتی خدیجه زنده بود، زیاد نزد ما می‏آمد.(۲۱)
اینها همه به خاطر شخصیت والای خدیجه(س) و فداکاریهای آن بانوی بزرگ بود. خدیجه‏ای که داخل خانه پیامبر(ص) پناه آن حضرت به حساب می‏آمد و تمام ناراحتیها و شکنجه‏های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف غیر قابل وصف خود، جبران می‏نمود.
خدیجه‏ای که مادر فرزندانش، یعنی: قاسم، طاهر، طیب، زینب، رقیّه و ام‏کلثوم بود، و از همه مهمتر مادر ام‏الائمه زهرای مرضیه(سلام‏اللّه‏ علیها) بود، که اگر هیچ افتخاری برای خدیجه(س) نبود، جز اینکه وی مادر فاطمه است، برای وی کافی بود.
و اینچنین بود که از دست دادن خدیجه برای رسول خدا(ص) بسیار ناگوار و دشوار بود، به گونه‏ای مرگ خدیجه در روح و روان رسول گرامی اسلام، اثر گذاشت که سال درگذشت وی را که قرین وفات حضرت ابوطالب(ع) بود
(عام‏الحزن) نامید، و پس از وفاتش نیز هرگاه به یاد خدیجه می‏افتاد، یا کسی از وی نام می‏برد، چشمان مبارکش پر از اشک شده و از خوبیهای خدیجه سخن می‏گفت.
________________________________________-
۱ـ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۱.
۲ـ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۴۶.
۳ـ بحار، ج۱۶، ص۲. سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۵۷. سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۰۹.
۴ـ بحار، ج۱۶، ص۲.
۵ـ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۴۱.
۶ـ صحیح بخاری، چاپ دارالقلم، ج۵، ص۱۱۲.
۷ـ سیره ابن‏هشام، ج۱، ص۱۹۹.
۸ـ همان، ج۱، ص۲۰۳.
۹ـ همان، ج۱، ص۲۰۱.
۱۰ـ بحار، ج۱۶، ص۲۲.
۱۱ـ فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح۹.
۱۲ـ بحار، ج۱۶، ص۲۳.
۱۳ـ فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح۹.
۱۴ـ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۱.
۱۵ـ همان، ج۲، ص۱۱۰. صحیح بخاری، ج۷، ص۱۰۷.
۱۶ـ بحار، ج۱۶، ص۵۵.
۱۷ـ همان، ص۲۹.
۱۸ـ سیره ابن‏هشام، ج۲، ص۳۰۶.
۱۹ـ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۰.
۲۰ـ بحار، ج۱۶، ص۸. سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۲، ۱۱۷.
۲۱ـ بحار، ج۱۶، ص۸.

***********************************************************

حضرت خدیجه همسر گرامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ۶۸ سال پیش از هجرت نبوی صلی الله علیه و آله در شهر مکه به دنیا آمد . پدر وی خویلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائده بن اصم می‏باشد .
او در چهل سالگی با حضرت محمد صلی الله علیه و آله که ۲۵ سال از عمر شریفش را سپری کرده بود ازدواج نمود . بنابر قول مشهور ثمره ازدواج خدیجه شش فرزند به نام‏های قاسم، عبدالله، رقیه، زینب، ام‏کلثوم و فاطمه علیها السلام بود . قبل از اسلام وی به خاطر دارا بودن صفات پسندیده و فضائل اخلاقی و پاکدامنی، «طاهره‏» لقب گرفت . ثروت خدیجه در میان اهل مکه بی‏نظیر بود و اهالی مکه با اموال وی به صورت مضاربه‏ای تجارت می‏کردند . خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه آن ثروت را در اختیار حضرت رسول نهاد و بدین ترتیب از جنبه اقتصادی دین اسلام را تقویت نموده و در گسترش آن نهایت تلاش خود را به جای آورد .
مقام او در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حدی بود که در مدت ۲۵ سال زندگی مشترک با این بانوی با عظمت، آن حضرت به خاطر تکریم وی با هیچ زنی ازدواج نکرد و بهترین دوران جوانی خویش را به وی بخشید . بعد از رحلت‏حضرت خدیجه، رسول گرامی اسلام همیشه به یاد محبت‏ها و تلاش‏های او بود . بنابر برخی اقوال خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با دو نفر دیگر بنام‏های «ابو هاله بن زراره تمیمی‏» و «عتیق بن عائذ مخزومی‏» نیز ازدواج کرده بود . این یاور با وفای رسالت‏بعد از ۲۵ سال زندگی در کنار حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در دهمین سال بعثت در ۶۵ سالگی و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان را داغدار نمود .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیکر پاک او را در حجون با دست‏های خویش به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را که با فاصله اندکی از رحلت ابوطالب علیه السلام رخ داده بود، عام الحزن (سال اندوه) نامید . امیرالمؤمنین علی علیه السلام به پاس خدمات آن دو بزرگوار به جهان اسلام اشعاری جانسوز سروده و در بخشی از آن حزن و ماتم قلبی خویش را بیان داشته است:
اعینی جودا بارک الله فیکما
علی هالکین لا تری لهما مثلا
علی سید البطحاء وابن رئیسها
وسیده النسوان اول من صلی
مهذبه قد طیب الله خیمها
مبارکه والله ساق لها الفضلا
فبت اقاسی منهما الهم والثکلا
مصابهما ادجی الی الجو والهواء (۱)
ای چشمان من! احسنت‏بر شما، [اشک بریزید] در فراق آن دو بزرگواری که نظیر ندارند . بر سرور سرزمین بطحاء و فرزند رئیس آن و بر بانوی بانوان که نخستین نمازگزار بود [ . آن بانوی] پاکدامنی که خداوند خصلت‏های او را پاکیزه کرده است [ . بانوی ] مبارکی که خداوند برتری را به سوی او رانده است .
مصیبت این دو عزیز فضا را بر من تیره و تار ساخته و [از این پس] شب‏ها را در اندوه و حزن این دو سر می‏کنم .»
در این نوشتار بر آن شدیم که نقش این بانوی خجسته را در گسترش آموزه‏های مکتب تربیتی اسلام مورد توجه قرار داده و مواردی قابل توجه از آن را به خوانندگان گرامی تقدیم داریم . به امید اینکه بتوانیم از این شخصیت‏برجسته و بانوی نمونه در جهان اسلام درس‏ها آموخته و با شناخت فضائل و مناقب آن بزرگوار، از او به عنوان اسوه و الگوی تربیتی پیروی کنیم .
۱- فضائل اخلاقی و علمی
مطالعه تاریخ زندگی حضرت خدیجه علیها السلام نشان می‏دهد که او هم در دوران جاهلیت و هم بعد از بعثت‏خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله دارای فضائل اخلاقی و کمالات معنوی بوده است . او در جامعه خود به عنوان یک الگوی زن برتر، تاثیر بسزایی در گسترش صفات نیک انسانی داشته است . سخاوت، کرامت، ایثار و فداکاری، عفت و پاکدامنی، دوراندیشی و درایت و توجه به مستمندان، عطوفت و مهربانی و صبر و استقامت، از جمله فضیلت‏های پسندیده ایست که صفحات تاریخ این زن نمونه را نشان می‏دهد .
به همین جهت آن بانوی یگانه در میان زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله شرایط هم کفو بودن را احراز نمود و یک همتای واقعی برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود . عدم ازدواج مجدد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان حیات خدیجه کبری علیها السلام نشانگر جاذبه‏های معنوی و فضائل اخلاقی بی‏شمار در وجود آن حضرت است، که بدون تردید برخورداری از آن صفات نقش مهم و اساسی در زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله داشته است . به همین جهت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این بانوی تربیت‏یافته را از برترین زنان بهشتی شمرده و می‏فرماید: «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏خویلد وفاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران وآثیه بنت مزاحم امراه فرعون (۲) ; بهترین زنان اهل بهشت عبارتند از: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم [یعنی] زن فرعون .»
وفاداری این بانوی آسمانی در راه رسیدن به اهداف والای همسر خویش، مورد توجه سیره‏نویسان و محققان قرار گرفته است . او از اولین لحظات بعثت، به رسولخدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد و تا آخرین لحظات برایمان خود پای فشرد و لحظه‏ای شک و تردید به دل راه نداد .
گذشته از فضائل اخلاقی، او از کمالات علمی نیز برخوردار بود . تاریخ گواهی می‏دهد که خدیجه در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانی داشت و از کتاب‏های آسمانی آگاه و از نظر عقل و درایت و زیرکی بر تمام زنان حتی بسیاری از مردان معاصر برتری داشت . بنابراین او دارای تمام کمالات و امتیازهایی بود که یک زن می‏تواند داشته باشد .
با توجه به نکات یاد شده، خدیجه به عنوان اولین بانوی مسلمان در ترویج فرهنگ اسلامی و الگوهای یک زن مسلمان و با کمال نقش والای خود را ایفا کرده است و بانوان بسیاری از تربیت عملی وی درس‏ها آموخته‏اند . اهمیت فضائل اخلاقی و کمالات انسانی در وجود این بانوی با فضیلت آنگاه به اوج خود می‏رسد که نگاهی به وضع زن در ایام جاهلیت و قبل از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیندازیم .
زن در آن روز نه تنها از حقوق خود محروم بود و با رقت آورترین وضع زندگی می‏کرد، بلکه به عنوان مایه ننگ و عار و موجودی شوم زنده به گور می‏شد . خدیجه در چنین عصری اثبات نمود که یک زن نه تنها حق حیات دارد و باید حقوق مسلم خود را استیفا نماید، بلکه می‏تواند با اعمال شایسته و تلاش و کوشش، به مرحله‏ای برسد که خداوند متعال به او سلام برساند; همچنان که امام باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می‏کند: شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت از سفر معراج به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا خواسته‏ای از من داری؟ گفت: خواهش من این است که از طرف خداوند و من، به خدیجه سلام برسانی . (۳)
۲- پرورش فرزندان صالح
بدون تردید، مادر به عنوان مؤثرترین عامل محیطی و وراثتی در پرورش و رشد شخصیت کودک نقش به سزایی دارد . حضرت خدیجه علاوه بر این که به نص قرآن مادر روحانی همه مؤمنین است، به عنوان مادری شایسته و با ایمان در دامن خویش فرزندان نیک و صالحی برای رسول‏الله صلی الله علیه و آله تربیت نمود . وی شش فرزند برای پیامبر به دنیا آورد و در دامن پر مهر خویش پرورش داد که در میان آن‏ها حضرت فاطمه علیها السلام از رتبه خاصی برخوردار است . دختری که رهبری اسلام بعد از پیامبر اکرم و علی علیه السلام از نسل او پدید آمد و ادامه یافت .
این دختر با مادرش آنچنان ارتباط تنگاتنگ داشت که هنگام رحلت‏حضرت خدیجه، فاطمه علیها السلام که در حدود پنج‏سال داشت‏شدیدا بی‏تابی می‏کرد و به دور پدر بزرگوارش می‏چرخید و می‏گفت: «یا ابه این امی; پدر جان! مادرم کجاست؟» حضرت جبرئیل نازل شد و فرمود: یا رسول‏الله! خداوند می‏فرماید: سلام ما را به فاطمه برسان و به او اطلاع بده که مادرش خدیجه در خانه‏های بهشتی با آسیه و مریم زندگی می‏کند . (۴)
این دختر پاکیزه، هنگام رحلت مادر وقتی احساس کرد که حضرت خدیجه شدیدا در فراق او و پدر ارجمندش ناراحت است و نگران تنهایی و بی‏یاوری حضرت محمد صلی الله علیه و آله می‏باشد، به مادرش دلداری داده و گفت: «یا اماه! لاتحزنی ولاترهبی فان الله مع ابی (۵) ; مادر جان! اندوهگین و مضطرب نباش، زیرا خداوند یار و یاور پدرم می‏باشد .»
امامان معصوم علیهم السلام نیز همیشه به وجود چنین مادری افتخار می‏کردند; همچنانکه حضرت مجتبی علیه السلام هنگامی که با معاویه مناظره می‏کرد، در مورد یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقی وی و سعادت و خوشبختی خود به نقش مادر در تربیت افراد اشاره کرده و فرمود: معاویه! چون مادر تو «هند» و مادربزرگت «نثیله‏» می‏باشد [و در دامن چنین زن پست و فرومایه‏ای پرورش یافته‏ای] این گونه اعمال زشت از تو سر می‏زند و سعادت ما خانواده در اثر تربیت در دامن مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه علیها السلام و فاطمه علیها السلام می‏باشد . (۶)
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا برای معرفی خویش و آگاه کردن دل‏های بیدار، به مادرش فاطمه علیها السلام و مادربزرگ شایسته و فداکارش حضرت خدیجه اشاره نموده و فرمود: «انشدکم الله هل تعلمون ان امی فاطمه الزهراء بنت محمد؟ ! قالوا: اللهم نعم . . . انشدکم الله هل تعلمون ان جدتی خدیجه بنت‏خویلد اول نساء هذه الامه اسلاما؟ ! قالوا: اللهم نعم (۷) ; شما را به خدا قسم می‏دهم! آیا می‏دانید که مادر من «فاطمه زهرا» دختر محمد [مصطفی صلی الله علیه و آله ] است؟ ! گفتند: آری [ . . . فرمود: ] شما را به خدا قسم می‏دهم! آیا می‏دانید که مادربزرگ من خدیجه دختر خویلد، نخستین زنی است که اسلام را پذیرفت؟ ! گفتند: آری .»
حضرت خدیجه علاوه بر اینکه در دامان پر مهر و عطوفت‏خویش فرزندان پیامبر را پرورش داد، فرزندان شایسته‏ای را نیز قبل از ازدواج با پیامبر تربیت کرده بود که از جمله آن‏ها هند بن ابی هاله می‏باشد . او (هند) در مدت سه شبانه روزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هنگام هجرت در غار ثور مخفی شده بود، به همراه علی علیه السلام دور از چشم مشرکان مکه محرمانه به پیامبر صلی الله علیه و آله آذوقه می‏برد و برمی‏گشت . وی مردی بزرگوار، شریف، فصیح و محدث بود و از شوهر دیگر خدیجه بنام ابی هاله بن زراره تمیمی متولد شده بود . (۸)
هند پسر خدیجه همان کسی است که امام حسن علیه السلام به عنوان دایی خود از وی نام می‏برد . وی اوصاف و شمایل رسول خدا صلی الله علیه و آله را برای امام مجتبی علیه السلام توصیف می‏کرد و بسیار مورد علاقه رسول‏الله صلی الله علیه و آله بود . او بت‏های مشرکان را می‏شکست (۹) و در جنگ جمل در رکاب حضرت علی علیه السلام به شهادت رسید . (۱۰) و (۱۱)
۳- توجه به نیازهای عاطفی و خواسته‏های فرزندان
مهرورزی و محبت‏به کودکان و رفع نیازهای معنوی و عاطفی فرزندان، یکی دیگر از اصول تربیتی اسلام می‏باشد . حضرت خدیجه به عنوان یک مادر دلسوز و مربی آگاه در این مورد حساسیت ویژه‏ای داشت . ماجرای زیر بیانگر این ویژگی حضرت خدیجه می‏باشد .
در ایام بیماری خدیجه که به مرگ وی انجامید، روزی اسماء بنت عمیس به عیادتش آمد، او خدیجه را گریان و ناراحت مشاهده کرد و به او دلداری داده و گفت: تو از بهترین زنان عالم محسوب می‏شوی، تو تمام اموالت را در راه خداوند بخشیدی، تو همسر رسول گرامی اسلام هستی و بارها تو را به بهشت‏بشارت داده است . با این همه چرا گریان و نگران هستی؟
خدیجه علیها السلام فرمود: اسماء! من در فکر این هستم که دختر هنگام زفاف نیاز به مادر دارد تا نگرانی‏ها و اسرارش را به مادر بگوید و خواسته‏هایش را به عنوان محرم اسرار مطرح نماید، فاطمه علیها السلام کوچک است، می‏ترسم کسی نباشد که متکفل کارهای وی در هنگام عروسی شود و برایش مادری کند
اسماء بنت عمیس گفت: ای بانوی من! نگران نباش من با تو عهد می‏کنم که اگر تا آن موقع زنده ماندم به جای تو برای فاطمه مادری کنم و نیازهای روحی و عاطفی وی را برطرف نمایم .
بعد از وفات خدیجه علیها السلام هنگامی که شب زفاف حضرت فاطمه علیها السلام فرا رسید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: همه زن‏ها از اتاق عروس خارج شوند و کسی در آنجا باقی نماند . همه رفتند، اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متوجه شد که هنوز اسماء بنت عمیس در اتاق باقی مانده است . فرمود: آیا نگفتم همه زنان بیرون روند؟ اسماء گفت: چرا یا رسول‏الله من شنیدم و قصد مخالفت‏با فرمایش شما رانداشتم، ولی عهد من با خدیجه مرا بر آن داشت که در این‏جا بمانم; چون با خدیجه پیمان بسته‏ام که در چنین شبی برای فاطمه مادری کنم . (۱۲)
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن به گریه در آمد و فرمود: تو را به خدا سوگند برای این کار ایستاده‏ای؟ اسماء عرض کرد: آری . پیامبر صلی الله علیه و آله دست‏به دعا برداشته و برای اسماء بنت عمیس دعا کرد . (۱۳)
همچنین حضرت خدیجه در مورد آینده دختر خردسال خویش خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دغدغه‏هایی را به این ترتیب بیان نمود: یا رسول‏الله! این دختر من - با اشاره به حضرت فاطمه علیها السلام - بعد از من غریب و تنها خواهد شد . مبادا کسی از زنان قریش او را آزار برساند، مبادا کسی به صورتش سیلی بزند، مبادا کسی صدای خود را بر روی او بلند کند، مبادا کسی با او رفتاری تند و خشن داشته باشد . (۱۴)
۴- رعایت آیین شوهرداری
یکی از برنامه‏های تربیتی اسلام، آموزش آیین شوهرداری به بانوان می‏باشد . اگر به آمار اختلافات خانوادگی و طلاق و ناهنجاری‏های خانواده‏ها توجه شود، بخش قابل توجهی از این مشکلات به رفتارهای بانوان و زنان و دختران جوان بر می‏گردد و این همه، به خاطر ناآگاهی و عدم توجه به حقوق شوهران، رعایت نکردن آداب معاشرت، عدم آگاهی از اصول شوهرداری در اسلام است . حضرت خدیجه علیها السلام در ترویج آیین شوهرداری اسلامی و رعایت‏حقوق همسر، نهایت تلاش را به عمل می‏آورد .
حضرت خدیجه علیها السلام با شیوه‏های مختلفی فضای خانواده را آرام نگاه داشته و امنیت روحی و روانی را برای شوهر و فرزندان برقرار و زمینه را برای رشد فضائل اخلاقی فراهم می‏آورد . در اینجا به برخی از روش‏های تکریم شوهر و همسرداری حضرت خدیجه اشاره می‏کنیم:
الف) ابراز محبت:
حضرت خدیجه در فرصت‏های مناسب به همسر گرامی خویش ابراز علاقه و محبت می‏کرد . او در قالب اشعاری زیبا درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مکنونات قلبی خویش را چنین ابراز می‏دارد:
فلو اننی امشیت فی کل نعمه
ودامت لی الدنیا وملک الاکاسره
فما سویت عندی جناح بعوضه
اذا لم یکن عینی لعینک ناظره (۱۵)
«اگر تمام نعمت‏های دنیا و سلطنت‏های پادشاهان را داشته باشم و ملک آن‏ها همیشه از آن من باشد، به نظر من به اندازه بال پشه‏ای ارزش ندارد زمانی که چشم من به چشم تو نیفتد .»
ب) طرح غیرمستقیم خواسته‏ها
بدون شک هر زنی از شوهر خویش انتظارات و توقعاتی دارد . این در خواست‏های معقول زن، اگر در محیطی محبت‏آمیز و همراه با حفظ حریم‏های اخلاقی باشد، امری پسندیده‏تر و جذاب خواهد بود . اگر این خواسته‏ها به صورت غیرمستقیم انجام گیرد، در تحکیم روابط خانوادگی و افزایش محبت تاثیری فوق العاده خواهد داشت . حضرت خدیجه علیها السلام خدمات زیادی را در خانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انجام داده و صدمات فراوانی متحمل شده بود، از این رو به صورت طبیعی می‏توانست انتظارات و توقعاتی را نیز از آن حضرت داشته باشد، اما او هیچ‏گاه خواسته‏های شخصی خویش را به صورت مستقیم بیان نمی‏کرد بلکه سعی می‏کرد آن‏ها را به عنوان یک پیشنهاد و یا خواهش غیر مهم و در کمال ادب و احترام مطرح نماید .
حضرت خدیجه در آستانه وفات خویش هنگامی که وصیت‏های خود را بیان می‏کرد، آن‏ها را در قالب یک گفت و گوی صمیمانه و محبت‏آمیز مطرح نمود . وی خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: «یا رسول‏الله! چند وصیت دارم، البته من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هرگز از تو تقصیری مشاهده نکردم . تو نهایت درجه تلاش خود را به کار گرفتی و در خانه من زحمات و مشکلات زیادی را متحمل شدی و تمام دارایی خود را در راه خدا مصرف کردی . حضرت خدیجه علیها السلام عرض کرد: یا رسول‏الله! می‏خواهم خواسته‏ای را توسط دخترم فاطمه به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقیما بازگو نمایم .
پیامبر از منزل خدیجه بیرون رفت . آن‏گاه خدیجه دخترش فاطمه را صدا کرد و به او گفت: عزیزم! به پدر بزرگوارت بگو که مادرم می‏گوید: من از قبر هراسناکم، دوست دارم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی کفن کرده و در قبر بگذاری . فاطمه علیها السلام به نزد پدر آمده و پیام مادرش را رساند . پیامبر صلی الله علیه و آله آن لباس را برای خدیجه فرستاد . هنگامی که فاطمه علیها السلام آن را آورد، نشاط زایدالوصفی وجود خدیجه را فرا گرفت . آنگاه حضرت خدیجه با دلی آرام چشم از جهان فرو بست . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مشغول تجهیز و غسل و حنوط وی شد، هنگامی که خواست‏خدیجه را کفن کند، حضرت جبرئیل امین نازل شد و گفت: یا رسول‏الله! خداوند سلام می‏رساند و می‏فرماید: کفن خدیجه به عهده ماست و آن یک کفن بهشتی خواهد بود . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اول با پیراهن خود و از روی آن با کفن بهشتی خدیجه را کفن کرد .
ج) دلجویی و دلداری همسر
خانواده کانون آرامش و راحتی بخش هر انسانی است . مردی که در بیرون خانه با هزاران مشکل و گرفتاری رو به روست و گاهی در راه رسیدن به هدف و کسب روزی حلال سخنان ناروا شنیده و لطمات روحی و جسمی زیادی را متحمل می‏شود، انتظار دارد که کسی از وی دلجویی کرده و حرف دلش را شنیده و با کلمات شفابخش و برخوردهای آسایش آفرین مرهم گذار دردهای انباشته در دل او باشد .
حضرت خدیجه چنین همسری برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود . مشرکان با سخنان توهین‏آمیز و اعمال وقیحانه‏ای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ناراحت می‏کردند و از این ناحیه مشکلات فراوانی پیش روی پیامبر اکرم بود، اما همه این گرفتاری‏ها به وسیله خدیجه علیها السلام جبران می‏شد . او شخص پیامبر و مشکلات آن حضرت را آگاهانه درک می‏کرد و بدین جهت در پیشرفت اهداف آن حضرت تلاش می‏نمود و سخنانش را تصدیق می‏کرد و او را از تمام غم‏ها و غصه‏ها می‏رهانید .
علامه سید شرف الدین در این مورد می‏نویسد: «او مدت ۲۵ سال با پیامبر صلی الله علیه و آله زندگی کرد بدون آنکه زن دیگری در زندگی او شریک شود و اگر در حیات باقی می‏ماند، پیامبر باز هم شریک دیگری انتخاب نمی‏کرد . او در تمام طول زندگی زناشویی شریک درد و رنج پیامبر صلی الله علیه و آله بود، زیرا با مال خود به او نیرو می‏بخشید و با گفتار و کردار از او دفاع می‏نمود و به او در مقابل عذاب و درد کافران که در راه رسالت و ادای آن نصیبش می‏کردند تسلی می‏داد . او به همراه علی علیه السلام هنگام نزول نخستین وحی آسمانی به پیامبر صلی الله علیه و آله، در غار حرا بود . (۱۶) »
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد همسر گرامی خویش می‏فرماید: «خدیجه زنی بود که چون همه از من روی می‏گردانیدند او به من روی می‏کرد و چون همه از من می‏گریختند، به من محبت و مهربانی می‏کرد و چون همه دعوت مرا تکذیب می‏کردند به من ایمان می‏آورد و مرا تصدیق می‏کرد .
در مشکلات زندگی مرا یاری می‏داد و با مال خود کمک می‏کرد و غم از دلم می‏زدود . (۱۷) »
خدیجه آنچنان در روح و جان همسر بزرگوارش تاثیر گذاشته بود که مدت‏ها بعد از رحلت‏حضرت خدیجه علیها السلام، هرگاه حضرت رسول صلی الله علیه و آله گوسفندی را ذبح می‏کرد، می‏فرمود سهمی هم به دوستان خدیجه بفرستید، زیرا من وست‏خدیجه را هم دوست می‏دارم .
۵- برترین معیارهای انتخاب همسر
هر جوانی در زندگی خویش نیاز به ازدواج دارد و ازدواج در اسلام، یک امر مقدس و عبادت محسوب می‏شود . دختر و پسری که می‏خواهند به سوی امر مقدس ازدواج قدم بردارند، اولین گام را از خود دوستی به سوی غیردوستی بر می‏دارند، آنان با امضای پیمان مقدس زناشویی از دایره خودخواهی بیرون رفته و با وارد شدن‏به مرحله جدیدی از زندگی، بخشی از کمبودهای خود را جبران می‏کنند که از جمله آن‏ها می‏توان به بقای نسل، رسیدن به آرامش و سکون، تکمیل و تکامل، تامین نیاز جنسی، سلامت و امنیت اجتماعی و تامین نیازهای روحی و روانی اشاره کرد . اما در این میان مهم‏ترین دغدغه‏های هر دختر و پسر جوان که در آستانه ازدواج قرار می‏گیرد، برترین معیارها و ملاک‏های ازدواج در انتخاب همسر آینده‏اش می‏باشد .
حضرت خدیجه علیها السلام به عنوان الگوی دختران و زنان مسلمان در مورد انتخاب حضرت محمد صلی الله علیه و آله به عنوان همسر آینده خویش ملاک‏ها و اصولی را مطرح می‏کند که از گفت و گوی وی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معلوم می‏شود .
خدیجه هنگام پیشنهاد ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی گفت: به خاطر خویشاوندیت‏با من، بزرگواریت، امانتداری تو در میان مردم، اخلاق نیک و راست گوئیت، مایلم با تو ازدواج کنم . (۱۸)
ارزش این انتخاب خدیجه آنگاه نمایان می‏شود که بدانیم او در آن هنگام، موقعیتی عالی و ممتاز در جامعه خود داشت و تمام امکانات و زمینه‏ها برای ازدواج وی با هر یک از جوانان نامدار و ثروتمند قریش فراهم بود .
___________________________________
۱) بحار الانوار، ج‏۳۵، ص‏۱۴۳; دیوان امام علی علیه السلام، ص‏۳۵۹ و مستدرک سفینه البحار، ج‏۴، ص‏۷۳ .
۲) مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام، ج‏۲، ص‏۱۸۶ .
۳) بحارالانوار، ج‏۱۸، ص‏۳۸۵ .
۴) امالی شیخ طوسی، ص‏۱۷۵ .
۵) فرهنگ سخنان حضرت فاطمه علیها السلام، ص‏۱۶۴ .
۶) الاحتجاج، طبرسی، ج‏۱، ص‏۲۸۲ .
۷) الامالی شیخ طوسی، ص‏۴۶۳ .
۸) همان .
۹) اکمال الکمال، ج‏۱، ص‏۱۱۹ .
۱۰) مکارم الاخلاق، ص‏۱۱ .
۱۱) برخی از متفکران اسلامی معتقدند که حضرت خدیجه قبل از حضرت رسول صلی الله علیه و آله ازدواج نکرده بود و فرزندانی همچون هند خواهرزادگان وی بودند که حضرت خدیجه آنان را در دامان خود پرورش داد .
۱۲) اعیان الشیعه، ج‏۱، ص‏۳۸۰ .
۱۳) شجره طوبی، ج‏۲، ص‏۳۳۴ .
۱۴) همان .
۱۵) مستدرک سفینه البحار، ج‏۵، ص‏۴۴ .
۱۶) خدیجه، علی محمد علی دخیل، ص‏۳۱ .
۱۷) بحارالانوار، ج‏۴۳، ص‏۱۳۱ .
۱۸) کشف الغمه، ج‏۲، ص‏۱۳۲ .

************************************************************

ولادت
۶۸ سال پیش از هجرت پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به مدینه، در سرزمین حجاز و در خانه خُوَیلد، دختری چشم به جهان گشود که او را خدیجه نامیدند. خویلد مرد شریفی بود و خدیجه از دوران کودکی، در خانواده‏ای بزرگ و با فضیلت، با اخلاقی پسندیده پرورش یافت. او از لحاظ درایت، دوراندیشی و پاک دامنی، در میان بستگان خود مقامی ارجمند و بی‏نظیر داشت و سیره و رفتار نیکوی خدیجه، تا پایان عمر گران‏قدرش، همواره او را بر زنان دیگر هم‏عصر خود برتری می‏داد.
اولین خانواده مسلمان
خدیجه، اولین بانویی است که دعوت رسول گران قدر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را لبیک گفت، به پیام آسمانی اش پاسخ مثبت داد و در کنار رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با همه نیرو و توانی که داشت در مقابل مشرکان ایستاد و مقاومت کرد. امیر بیان، حضرت علی علیه‏السلام در خطبه‏ای که به غربت اسلام در آغاز بعثت اشاره نموده، می‏فرماید: «خانواده مسلمانی در اسلام نبود، جز خانواده‏ای که از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و خدیجه تشکیل یافته بود و من سومین نفر آنها بودم».
خدیجه در دفاع از حریم دین
حضور حماسی زنان مسلمان در طول تاریخ اسلام و تشیع، به حق حضوری انکارناپذیر، چشم‏گیر و همه‏جانبه بوده است. زنان مسلمان، ضمن انجام مسئولیت‏های خطیر خانه‏داری و تربیت فرزند، در عرصه‏های اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و عبادی نیز فعالیت می‏کردند و حتی گاه بیشتر و بهتر از مردان به ایفای نقش می‏پرداختند. از شمار این زنان، خدیجه کبری علیهاالسلام است که مونس تنهایی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و مدافع نبوت به شمار می‏آید. او در سخت‏ترین مراحل صدر اسلام، همراه و همسو با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حرکت می‏کرد و تا ابد، افتخاری برای زنان مسلمان خواهد بود.
پشتوانه پیامبر
خدیجه کبری علیهاالسلام و ابوطالب، دو پشتیبان بزرگ و کمک کار نیرومند و با وفا برای پیشرفت اسلام و دلگرم کردن رسول خدا بودند. ابوطالب با نفوذ سیاسی و سیادتی که در میان قریش داشت، و خدیجه علیهاالسلام با نثار ثروت فراوان و تقویت روحیه، پناهگاه و حامی مؤثری در برابر آزار دشمنان به شمار می‏آمدند. معروف است که مرگ هر دو آن عزیزان، مصیبت‏های بزرگی برای پیامبر در پی‏داشت، ولی ایشان با صبر و رضا، این سختی‏های طاقت فرسا را تحمّل کرد و اسلام را از خطر نابودی نجات داد.
سیرت خدیجه
حضرت خدیجه علیهاالسلام از شمار شخصیت‏های بزرگوار و عالی‏مقامی است که تاریخ، همواره از او به نیکی یاد خواهد کرد. او سیره و رفتاری با کرامت داشت و از آغاز تا انجام زندگی، همواره در همان مسیر نیک گام برداشت و اطاعت خدا کرد.
یکی از دانشمندان در مورد رفتار خدیجه گفته است: به خدیجه دختر خویلد بانوی والامقام عرب، نیاز تهی‏دست را برآورده می‏کرد و گرسنه را اطعام می‏نمود و برهنه را می‏پوشانید. خدیجه در اخلاق و نسب و ثروتش، میان قوم خود و همگنانش یگانه و منحصر بود.
هدیه ثروت
خدیجه علیهاالسلام زنی با کمال و ثروتمند، و از نظر اخلاقی، پرهیزکار بود. این بانوی خردمند، در همه حال از پیامبر خدا پیروی و مال خود را در راه تحکیم پایه‏های اسلام صرف کرد. خدیجه علیهاالسلام اسلام خویش را با هدیه ثروت هنگفت و قدرت‏های مالی فراوان خود در راه اسلام، و تحت تصرف پیامبر اسلامدنبال نمود. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله این مال را به نیازمندانی که دینِ تازه را پذیرفته بودند، بخشید و در اموری که مصلحت می‏دید، مصرف نمود تا اینکه ثروت خدیجه به پایان رسید. به حدّی که خدیجه می‏گفت: «از آن اموال فراوان، تنها دو پوست باقی مانده که روزها روی آن برای گوسفندان علوفه می‏ریزیم و شب‏ها آن را روانداز خود قرار می‏دهیم».
حاجت جبرئیل
خدیجه کبری علیهاالسلام نمونه‏ای از پاک‏ترین و والا مقام‏ترین زنان صدر اسلام است و جایگاه و منزلت خاصی نزد امامان معصوم دارد. در حدیث شریفی از پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله منقول است که فرمود: در شب معراج پس از آنکه خواستم از سدره المنتهی برگردم، با جبرئیل خداحافظی کردم و گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: «حاجت من به شما این است که وقتی برگشتید، سلامم را به خدیجه برسانید». از این سخن، عظمت شأن این بانوی بزرگ معلوم می‏گردد که جبرئیل امین، بزرگ‏ترین ملک مقرب الهی برای او سلام و تهیّت می‏فرستد.
تجلیل پیامبر از خدیجه
خدیجه علیهاالسلام از شمار چهار زن برگزیده است که پیامبر از آنها نام می‏برد و او را زنان با فضیلت اهل بهشت برمی‏شمارد. پیامبر در تجلیل از مقام همسر گرامی‏اش این‏گونه می‏فرماید: «او هنگامی به من ایمان آورد که تمام مردم کافر بودند، زمانی مرا تصدیق کرد که همگان تکذیبم می‏کردند، در دورانی ثروت خود را در اختیار من گذاشت که دیگران مرا محروم کردند، و هنگامی که زنان به من توجهی نداشتند، به همسری من درآمد و خداوند از او فرزندانی به من بخشید».
در آستانه مرگ
حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام در تمام دوره پر شور و حادثه پیش از هجرت، به عنوان همسری فداکار در کنار رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود و لحظه‏ای آن حضرت را در کوران حوادث تنها نمی‏گذاشت. او سرانجام سه سال پیش از هجرت پیامبر به مدینه، دنیا را بدرود گفت و آخرین سخنش در آستانه مرگ با آن سابقه خدمت و فداکاری این بود که: «ای رسول خدا، من درباره تو کوتاهی نمودم و آنچه در خور توست، به انجام نرساندم و در این لحظه اگر خواسته‏ای داشته باشم، آن خواسته رضایت توست».
لبیک به دعوت حق
دهم رمضان، سالروز وفات بزرگ بانوی اسلام، حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام است. در این روز، یار باوفا و همسر گرامی پیامبر و مادر فرزندان آن حضرت، دعوت حق را لبیک گفت و فاطمه پنج ساله را تنها گذاشت. آن بانوی والامقام که مونس تنهایی پیامبر اسلام و غم‏خوار واقعی رسول خدا بود، در ۶۵ سالگی و سه سال پیش از هجرت پیامبر، دارفانی را وداع گفت و به دیدار حق تعالی شتافت.
همسایه آسیه و مریم
مدتی پس از فوت حضرت ابوطالب، همسر گرامی پیامبر حضرت خدیجه کبری هم دار فانی را وداع گفت و رسول خدا او را به دست خود در محلّی به نام حجون دفن نمود. وقتی آن حضرت به خانه بازگشت، فاطمه پنج ساله به گرد رسول خدا می‏گشت و می‏گفت: مادرم کجاست؟ آن حضرت سخنی نمی‏فرمود تا اینکه جبرئیل امین نازل شد و گفت: خدای بزرگ می‏فرماید: «سلام مرا به فاطمه برسان و بگو مادرت در بهشت، در کاخی از لؤلؤ است که در آن تَعَب و رنجی نیست و خانه‏اش میان خانه آسیه و مریم قرار دارد».
خانه خدیجه
خانه حضرت خدیجه علیهاالسلام منزلگاهی است که رهبر بزرگ‏ترین نهضت جهانی و گرامی‏ترین پیشوای الهی، به هنگام آغاز رسالت خویش در آن می‏زیست و نیز جایگاه نزول وحی الهی بر رسول خدا می‏باشد. آن خانه، زنده کننده خاطره نخستین بانوی فداکار مسلمان و زادگاه گرامی‏ترین زنان جهان، حضرت فاطمه علیهاالسلام است. اکنون این خانه با عظمت، به صورت مخروبه‏ای بیش نیست. در جهان امروز، خانه‏ای که رهبران بزرگ، نهضتِ فراگیر خود را از آنجا آغاز نموده‏اند، ارزش و موقعیت خاصی دارد، ولی از شمار آثار صدر اسلام که در سرزمین حجاز به دست فراموشی سپرده شده، منزل حضرت خدیجه علیهاالسلام همسر باوفای پیامبر گرامی اسلام است.

************************************************************

منبع مطالب : سایت سبطین ع

نظرات 1 + ارسال نظر
nvp 8 مرداد 1391 ساعت 05:49 http://fotrosin.blogfa.com

سلام وقت بخیر
من خیلی خوشحال شدم سایتتون رو دیدم
ولی به نظر بنده به جای اینکه این همه مطلب بزارین سایتتون رو متنوع کنین تا از یکنواختی در بیاد
مطالب ها خیلی خوبه
ولی این جوری باشه کسی نمیخونه
باز هم دستتون درد نکنه
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد