حدود
دو هزار نفر از دانشجویان و نمایندگان تشکلهای علمی، فرهنگی، سیاسی،
انقلابی و صنفی دانشگاههای سراسر کشور عصر امروز با حضرت آیتالله
خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار صمیمی و پرنشاط با تشریح روند انحرافات
انقلابهای جهان، به تبیین مفهوم ثبات و استقرار انقلاب اسلامی پرداختند و
تأکید کردند: انقلاب عظیم ملت ایران با اهداف مشخصی بوجود آمد و به عنوان
یک استثناء در تاریخ، همچنان همان اهداف و ارزشها را بدون انحراف پیگیری
میکند.
ایشان اسلامخواهی، استکبارستیزی، حفظ استقلال کشور، کرامتبخشی به انسان،
دفاع از مظلوم، و پیشرفت و اعتلای همهجانبه ایران را از اهداف اصلی
انقلاب خواندند و با تأکید بر اتکای انقلاب اسلامی بر ایمان، اعتقادات،
انگیزهها و عواطف مردم افزودند: این خط مستقیم، پس از 32 سال همچنان بدون
زاویه ادامه دارد و این حقیقت پرطراوت، معنای واقعی ثبات و استقرار
انقلاب است.
ایشان با تجلیل از ایستادگی ملت ایران بر عهد خود با پروردگار خاطرنشان کردند: این استقامت تحسینبرانگیز از نسل قدیم به نسل کنونی منتقل شده است به گونهای که جوانان پرنشاط و صادق دانشجو، که دوران پیروزی انقلاب و زمان امام خمینی(ره) را درک نکرده اند، در جلسه امروز همان آرمانها و مطالباتی را مطرح میکنند که نسل اول انقلاب به آن معتقد بوده است.
ایشان خواستها و سخنان نسل امروز دانشجویی کشور را پخته تر، سنجیدهتر و کارشناسانهتر از نسل اول انقلاب خواندند و افزودند: احساسات جوانان امروز همان احساسات جوانان دوران انقلاب است اما عقلانیتشان بیشتر شده است و این مسئله بسیار با ارزش است.
رهبر انقلاب اسلامی پس از تبیین حرکت رو به تکامل انقلاب در 32 سال اخیر ادامه این خط سعادتبخش و تکامل بیشتر آن را تکلیف اصلی نسل جوان دانشجویی خواندند و افزودند: جوانان و دانشجویان امروز، مسئولان و تصمیمگیران آینده کشور هستند و باید با تداوم و تکامل این راه، آن را به نسلهای بعدی بسپارند و این واقعیت را اثبات کنند که اولین بار در تاریخ انقلابهای گوناگون جهان، انقلاب اسلامی همان حرفها و اصول و ارزشهای اولیه خود را با همه وجود و بدون انقطاع استمرار بخشیده و انشاءالله به هدفهای نهایی خود خواهد رساند.
ایشان، انگیزه، همت، شجاعت، قدرت تفکر و عزم راسخ نسل امروز را تضمینکننده تداوم راه انقلاب دانستند و خطاب به جوانان میهن افزودند: کشوری که با قدرت و ایستادگی به اینجا رسیده باید به پیش برود و الگویی تمام عیار برای جوامع اسلامی ایجاد کند و این وظیفه مهم تاریخی، از عهده شما نسل پرنشاط و مصمم امروز بر خواهد آمد.
ایشان در تشریح و ثبات و استقلال انقلاب اسلامی به انحراف انقلابها و حرکتهای بزرگ مردمی در چند قرن اخیر و سرنوشت آنها اشاره کردند و افزودند: انقلاب کبیر فرانسه نمونهای از انقلابهای بزرگ مردمی بود که بر ضد نظام سلطنتی آن زمان شکل گرفت اما به تدریج از اهداف اولیه مردمی خود فاصله گرفت و در نهایت پس از رنجهای فراوان بار دیگر نظام سلطنتی در فرانسه حاکم شد.
حضرت آیتالله خامنهای استقلال امریکا و تشکیل این کشور را نیز نمونه دیگری از حرکتهای مردمی برشمردند که در طول سالیان متمادی از اهداف اولیه فاصله گرفت و دچار جنگها و کشتارهای داخلی شد.
ایشان افزودند: انقلاب شوروی نمونه دیگری است که مبانی ایدئولوژیک نیز داشت اما این انقلاب از همان سالهای اول، به سرعت از اهداف اولیه فاصله گرفت و مردم از معادلات سیاسی و اهداف انقلاب حذف شدند.
رهبر انقلاب اسلامی برخی شبه انقلابها در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه 60 میلادی در منطقه، شمال افریقا و امریکای لاتین را نمونه های دیگری از انحراف انقلابها از اهداف انقلابی اولیه دانستند و خاطرنشان کردند: انقلاب اسلامی ایران در طول چند صد سال اخیر یک استثناء است زیرا توانسته است با قدرت و انسجام و با نشاط روز افزون، اهداف و اصول اولیه خود را پیگیری کند.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنانشان به تشکلهای دانشجویی چند توصیه کردند. نگاه جبههای به فعالیت دشمنان انقلاب و اسلام نخستین توصیه ایشان در این زمینه بود.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: دشمنان انقلاب اسلامی و ملت ایران در روند مقابله با ایران اسلامی، به صورت به هم پیوسته و جبههای عمل میکنند و با نوعی تقسیمبندی وظایف در چارچوب یک طرح کلی، به فعالیتهای جبههای برضد انقلاب مشغولند که اگر این واقعیت از سوی تشکلهای دانشجویی درک شود در عمل به وظایف انقلابی، کمک فراوانی به آنها خواهد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی به عنوان مثالی از جبههای عمل کردن دشمنان انقلاب، به ترور شهیدان علیمحمدی و شهریاری و رضایینژاد اشاره کردند و افزودند: اگر با نگاه صرفاً امنیتی به این جنایات نگریسته شود انسان به خاطر از دست رفتن چند عزیز دچار غم و غصه میشود اما اگر به چشم جبههای به این اقدامات تروریستی نگاه شود آشکار میشود که این حرکت در مجموع حرکات دشمن، هدف مهمتری داشته است.
رهبر انقلاب اسلامی کوبیدن حرکت علمی در کشور را هدف اصلی این ترورها دانستند و خاطرنشان کردند: جبهه مستکبران در چند حلقه بهم پیوسته، دشمنی خود با انقلاب را دنبال میکند که تحریم اقتصادی، ترویج ابتذال، ایجاد تزلزل در مبانی و مسائل اقتصادی از جمله آنهاست و ایجاد ترس در دانشمندان ایران و متوقف کردن حرکت علمی کشور، حلقه مکمل این طرح کلان است.
ایشان خاطرنشان کردند: اگر با این نگاه، حرکت تروریستی دشمنان هوشیارانه تحلیل شود، احساس مسئولیت سنگینتری متوجه انسان میشود و مشخص میگردد که دشمن در حرکاتی به هم پیوسته قصد دارد مانع رشد و پیشرفت علمی کشور شود و از این زاویه، ملت ایران را دچار عقبماندگی مجدد کند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اگر نگاه به دشمن چنین نگاه هوشمندانهای باشد، آن موقع حمایت او از برخی جریانها یا دخالت او در برخی مسائل کشور معنا پیدا میکند.
حضرت آیتالله خامنهای تشکلهای دانشجویی را به کارهای فکری و فرهنگی برنامهمند، هدفمند و عمیق توصیه و خاطرنشان کردند: در شرایط فعلی مجموعههای دانشجویی باید توجه و توان خود را به سمت کارهای عمیق فکری و تحقیق در زمینه مسائل کلامی، اخلاقی، تاریخی، مسائل انقلاب و مسائل گوناگون کشور معطوف کنند.
ایشان تأکید کردند: در مورد مسائل سیاسی هم باید کارهای عمیق و به دور از احساسات انجام شود.
پرهیز از ابتذال فرهنگی و اخلاقی یکی دیگر از توصیههای رهبر انقلاب اسلامی به تشکلهای دانشجویی بود.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: امروز یکی از سیاستهای استکبار، ترویج برنامهریزی شده ابتذال در جامعه و در میان جوانان است، بنابراین باید با این طراحی دشمن، مقابله صحیح شود.
ایشان تشکلهای دانشجویی را به همکاری، همفکری و همدلی در جهت اهداف انقلاب و به منظور تأثیرگذاری در محیطهای دانشگاهی توصیه و خاطرنشان کردند: مسئولان و تشکلهای دانشگاهی نیز باید با یکدیگر همکاری و همدلی داشته باشند.
رهبر انقلاب اسلامی فضای محیط های دانشگاهی را در مجموع خوب ارزیابی و تأکید کردند: این ارزیابی به معنای نبود لغزش و یا خطا نیست ولی کلیت فضای دانشگاههای کشور، پرنشاط، پرتحرک، و معتقد و پایبند به مبانی دینی است.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین در این دیدار با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با جوانان پرنشاط، پرانگیزه و خوشروحیه دانشجو خاطرنشان کردند: تفکر، مطالبه براساس تفکر و بیان شجاعانه و با نشاط این مطالبات که در جلسه امروز کاملاً مشهود بود، نیاز امروز جوانان کشور است.
ایشان سخنان دانشجویان در این دیدار را، سنجیده، منطقی و مستدل خواندند و در پاسخ به درخواست یکی از دانشجویان درباره طرح دیدگاههای انتخاباتی افزودند: وقت طرح و بیان مسائل انتخاباتی هنوز نرسیده و انشاءالله در آینده بیان خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنهای تشکیل گروههای مطالعاتی و تحقیقاتی دانشجویی در زمینههای مختلف از جمله اقتصاد مقاومتی را بسیار جالب برشمردند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به وارد بودن برخی انتقاداتی که دانشجویان از دستگاههای مختلف بیان کردند افزودند: البته در مقام عمل به آرمانها و آرزوها، مشکلات و موانع مختلفی بوجود می آید که باید هنگام قضاوت کردن، آنها را هم در نظر گرفت.
ایشان در پاسخ به یک دانشجوی دیگر، تحرک و فعالیتهای دستگاههای ذیربط را در مسائل جاری و تحولات منطقه بسیار خوب دانستند و افزودند: اعلام نظر دانشجویان در این زمینه به روند کارها کمک خواهد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی با تمجید از مطالب سنجیده و دقیق یکی از دانشجویان درباره علوم انسانی افزودند: فکر و اندیشه، مبدأ و مبنای تحول ملتها در طول تاریخ بوده است و حساسیت درباره علوم انسانی نیز از همین واقعیت سرچشمه میگیرد.
ایشان با رد تقلید از علوم انسانی غربی تأکید کردند: مبانی تفکرات ما با مبانی تفکرات مادی متفاوت است به همین علت تقلید از علوم انسانی غربی، نمی تواند مشکلی را برای ما حل کند.
حضرت آیتالله خامنهای در همین زمینه افزودند: ما از یادگیری علوم انسانی و دیگر علوم غرب و شرق به هیچ وجه احساس سرشکستگی نمیکنیم به شرط اینکه این یادگیری به آگاهی و دانایی و افزایش قدرت تفکر ما منتهی شود و با بومی کردن این علوم، از شاگردی به استادی برسیم.
رهبر انقلاب اسلامی در پاسخ به ابهام یکی از دانشجویان درباره فرمایش امیرمؤمنان در زمینه رسوا کردن مفسدان و سوءاستفادهکنندگان افزودند: این سخن مولای متقیان به هیچ وجه درباره موارد اثبات نشده و اتهامات افراد نیست و برمبنای منطق اسلام، قطعاً نمی توان به صرف اتهام، اصطلاحاً دست به افشاگری زد.
ایشان خاطرنشان کردند: حتی در مواردی که جرم اثبات شده است بجز مواردی که نفسِ افشاگری، دارای مصلحت و فایده است، اسلام اجازه افشاگری نمی دهد چرا که با این کار خانواده و وابستگان مجرم، بدون هیچ تقصیری، دچار آسیب میشوند.
رهبر انقلاب اسلامی، کارهای انجام شده درخصوص سیاستهای اصل 44 را در مجموع خوب دانستند اما افزودند: طبعاً این کارها نیز کامل و راضیکننده نیست اما براساس گزارشهای مسئولان در این زمینه فعالیتهای خوبی صورت گرفته است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تدابیر اندیشیده شده برای افزایش فعالیتها و تأثیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به سخنان یکی از دانشجویان درباره لزوم ورود نسل جوان به میدان مسئولیتها پرداختند و افزودند: این ایده، خوب و لازم است اما قبل از ورود به عرصهی قبول مسئولیت، باید صلاحیتهای علمی و عملی را در خود بوجود آورد و با شناخت مقتضیات مسئولیت، وارد این عرصه شد.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به انتقادات صریح دانشجویان از دستگاههای مختلف خاطرنشان کردند: بنده قلباً این انتقادها را تحسین میکنم البته ممکن است برخی از آنها را قبول نداشته باشم اما همین انتقادات نشان میدهد که جوانان برای به عهده گرفتن مسئولیتهای کشوری، باید ظرفیت تحمل انتقاد را درخود افزایش دهند چرا که هرکسی کاری بر عهده گیرد طبعاً با انتقادهایی مواجه خواهد بود.
در ابتدای این دیدار یازده نفر از دانشجویان و نمایندگان تشکلها به بیان دیدگاههای جامعه دانشجویی درباره مسائل مختلف دانشگاهی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پرداختند.
آقایان و خانمها:
- محمدرضا کاشفی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه شهید بهشتی
- محمدصادق کریمی، دارنده مدال برنز المپیاد دانشجویی
- ایوب توکلیان، نماینده اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور
- سمیه چیتی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
- محمد زعیم زاده، نماینده اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
- حُسنی زاغری، دارنده مدال طلای ادبی کشور و دانشجوی حقوق بینالملل
- محمد جعفری نژاد، نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی
- علی بازگیر، نماینده تشکلهای دانشگاه آزاد اسلامی
- امیرعباس سالارکیا، دارنده مدال برنز جهانی فیزیک
- سیدعباس رضایی، نماینده اردوهای جهادی دانشجویی
- و اسحاق عامری، فرزند شهید و دارنده مقام دوم مسابقه جهانی اختراعات
در سخنان خود بر این نکات تأکید کردند:
- ضرورت درک عمیق سخنان و رهنمودهای رهبر انقلاب در زمینه مسائل دانشگاهی و دانشجویی و پرهیز از سطحینگری در این زمینه
- بازنگری در روند جذب دانشجویان دوره دکتری
- توجه بیشتر همراه با برنامهریزی سه قوه برای تحرک بیشتر و تحقق اهداف سال جهاد اقتصادی به ویژه طراحی اقتصاد مقاومتی
- توجه به 4 محور «استاد، دانشجو، محتوای دروس و قوانین و مقررات آموزشی – دانشگاهی»، به عنوان زمینه اسلامی شدن دانشگاهها
- ضرورت حضور مسئولان در دانشگاهها برای پاسخگویی به سئوالات و دغدغههای جنبش دانشجویی
- لزوم برائت عناصر سیاسی و همه خواص از فتنهگران به عنوان پیششرط ملت برای فعالیت و حضور عناصر سیاسی در انتخابات مجلس شورای اسلامی
- پاسخگویی نامزدهای نمایندگی مجلس در قبال هزینههایی که در انتخابات مصرف می کنند
- تأکید بر ضرورت برخورداری از بصیرت به عنوان نیاز امروز و همیشه انقلاب و ایران
- توجه به ظرفیت هنر در تبیین مفاهیم دینی و فرهنگی
- استفاده از ظرفیتهای دانشجویی و دانشگاهی برای تحول در نظام بانکی
- انتقاد از بیتقوایی سیاسی و بداخلاقی برخی سیاسیون و گروههای سیاسی
- ضرورت بازگشت همه جریانهای سیاسی به مکتب امام خمینی(ره)
- انتقاد از فقدان نقشه راه جامع و کارآمد در زمینه مسائل رسانهای و فرهنگی
- لزوم توجه و ایجاد حساسیت برای اجرایی شدن اصل 8 قانون اساسی و ترویج امر به معروف و نهی از منکر
- تلاش بیوقفه برای حل مشکل فقر و بیکاری
- لزوم تشکیل مجلسی انقلابی و کارآمد با حضور پرشور ملت در انتخابات اسفندماه
- انتقاد از برخی برنامههای صدا و سیما
- حمایت عملی مسئولان آموزش عالی از علوم انسانی و حرکت به سمت بومیسازی در این حوزه
- توجه به نخبگان علمی افتخارآفرین و مدالآور در سطح جهان به موازات توجه به مدالآوران سایر حوزههای غیرعلمی
- لزوم ایجاد شفافیت در اطلاعات اقتصادی به عنوان مبنایی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی
- انتقاد از خصوصیسازی خوابگاههای دانشجویی
- تأکید بر فراهم کردن فرصت اثرگذاری در مسائل کلان کشور برای نخبگان
- ضرورت ایجاد ارتباط عمیق میان صنعت و دانشگاه
- لزوم توزیع عادلانه فرصتهای رشد و بالندگی در همه مناطق کشور
- نقد عدالتطلبانه دانشجویی زبان گویای مطالبات مردم از مسئولان
در پایان این دیدار نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت رهبر معظم انقلاب اقامه شد و دانشجویان روزه خود را همراه با ایشان افطار کردند.
***************************************
************************
*************
نهم رمضانالمبارک 1432
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خداى متعال را از اعماق جان سپاسگزارم که یک بار دیگر این توفیق را پیدا
کردیم که در روز ماه رمضان در جمع شما جوانان عزیز، خوشروحیه، پرانگیزه و
پرنشاط ساعاتى بنشینیم و از شما بشنویم.
آنچه که برادران و خواهران و فرزندان عزیزم در اینجا بیان کردند، درست همان
چیزهائى است که ما انتظار داریم آنها را از شما جوانها بشنویم. ممکن است
در برخى از این اظهارات، نظر این حقیر و نظر آن گویندهى محترم یکسان نباشد
- یعنى ممکن است من آن حرف را قبول نداشته باشم - اما روحیهى اندیشیدن،
انتخاب کردن، با انگیزه بیان کردن، همان چیزى است که ما آرزوى آن را در
جوانها داریم. ما میخواهیم شما فکر کنید؛ بر اساس فکر، بخواهید؛ بر اساس
این خواستن، جرأت و جسارت بیان و ابراز پیدا کنید. ممکن است آنچه که شما
میگوئید و میخواهید و مطرح میکنید، در کوتاهمدت هم تحقق پیدا نکند؛ ممکن
است در یک برههى دیگرى از زمان، به خاطر یک تجربهى جدید، نظرتان هم عوض
شود؛ اینها همهاش امکانپذیر است، ایرادى هم ندارد؛ اما نفس این روحیه،
مطالبهگرى و نشاط، همان چیزى است که جوان امروز ما به آن احتیاج دارد.
من حالا یک بحثى هم آماده کردهام که عرض بکنم - که البته شروع یک بحثى
است که انشاءاللَّه عرض خواهم کرد - لیکن قبلش دربارهى آنچه که دوستان
بیان کردند، دو سه تا نکته هست که من عرض میکنم. اولاً دوستان، خیلى خوب
صحبت کردند؛ بخصوص بعضى از صحبتها از لحاظ استدلال و منطق، کاملاً سنجیده و
پاکیزه بود. من رئوس مطالب آقایان و خانمها را یادداشت کردم.
یکى از دوستان اظهار کردند که من دربارهى انتخابات نظر بدهم. به اعتقاد
من وقتش حالا نیست. من دربارهى انتخابات حرفهائى دارم که انشاءاللَّه در
آینده خواهم گفت.
یکى از دوستان اطلاع دادند که یک ستاد دانشجوئى براى تحقیق در اقتصاد
مقاومتى تشکیل شده. کار بسیار جالبى است. اینجور کارهاى عمیق، همان چیزى
است که کشور به آن احتیاج دارد. شما باید فکر کنید، مطالعه کنید، تحقیق
کنید. این تحقیقها اگر به درد آن دستگاه مسئول هم نخورد یا به کار او نیاید
یا نپسندد، قطعاً به کار شما مىآید و به درد شما میخورد. این، کار بسیار
جالبى است.
همچنین یکى دیگر از دوستان اطلاع دادند که در دانشگاه شریف مرکز
مطالعاتىاى تشکیل شده و در این زمینهها کار میکنند. اینها بسیار کارهاى
مهمى است. این انگیزهى جوان دانشجو و فکور، خیلى براى آیندهى کشور مهم
است.
البته راهحلهائى که گفته شد، بعضى از آنها کاملاً درست است. این را هم من
به شما عرض بکنم؛ در همین زمینهى مسائل اقتصادى، پارهاى از آنچه که
پیشنهاد و مطرح شد، ما اطلاع داریم که مد نظر مسئولین هست؛ دربارهاش کار
میکنند، تصمیمگیرى میکنند، اقدام میکنند؛ منتها همهى اقدامها یا به اطلاع
نمیرسد، یا گفتنى نیست. به هر حال اینجور نیست که مسائل اقتصادى در مد نظر
آن مسئولین نباشد.
انتقادهائى از برخى دستگاهها شد. بلاشک برخى از این انتقادها وارد است،
من هم همعقیده هستم؛ منتها در عالم نظر و تأمل، خیلى کارها را انسان فکر
میکند، به ذهن انسان میرسد؛ اما در مقام عمل، کار به آن آسانى نیست؛ وقتى
وارد میدان عمل میشوید، موانع گوناگونى در برابر آرزوها و خواستها و
تشخیصهاى انسان پیش مىآید. خب، موانع را باید برطرف کرد؛ اما عبور از
همهى موانع هم آسان نیست؛ گاهى هم زمانبر است؛ به این هم باید توجه باشد.
در مورد مسائل منطقه، یکى از دوستان اشاره کردند که مثلاً کار لازم، عمل
لازم و تحرک لازم نبوده. من فىالجمله به شما عرض بکنم که اینجور نیست. در
زمینهى مسائل منطقه، دستگاههاى ذىربط کشور تحرک بسیار خوبى داشتند و
دارند. الان منطقه، میدان عظیم زورآزمائى است و دستگاههائى که با این
مسئله مرتبطند، حسابى وسط میدانند و دارند کار میکنند. خب، برخى از کارها
قابل تبلیغاتى شدن نیست - یا ممکن نیست، یا لازم نیست، یا اشکال دارد - ولى
به هر حال کار زیاد دارد میشود؛ این را توجه داشته باشید. در این زمینه،
فضاى درونى کشور هم خوب بود. حضور دانشجوها در بخشهاى مختلف، اظهارنظرها
نسبت به همین مسائل منطقه، اینها همهاش کمک میکند. این کار ادامه هم دارد و
انشاءاللَّه روزبهروز هم ابعاد بیشتر و بهترى خواهد گرفت. غرض، تصور
نشود که بىعملى بوده؛ نه، دارد کار میشود؛ کارهاى خوبى هم انجام میگیرد.
یک نکتهاى را این خانم محترم در مورد علوم انسانى بیان کردند، که کاملاً
درست است. اولاً مطلبى که گفتند، بسیار مطلب سنجیده و دقیقى بود. اینکه پشت
سر پیشرفت علوم، پیشرفت فکر وجود دارد؛ اینکه مبدأ تحول ملتها بیش و پیش
از آنچه که علم و تجربه باشد، فکر و اندیشه است، کاملاً حرف درست و اثبات
شدهاى است. به همین دلیل است که من روى مسائل علوم انسانى حساسیت به خرج
میدهم. ما به هیچ وجه نگفتیم که دانستههاى غربىها را که در زمینههاى
گوناگون علوم انسانى پیشرفتهاى چند قرنىِ زیادى داشتند، یاد نگیریم یا
کتابهاى اینها را نخوانیم؛ ما میگوئیم تقلید نکنیم. در بیانات این خانم هم
همین نکته وجود داشت و نکتهى درستى است.
مبانى علوم انسانى در غرب از تفکرات مادى سرچشمه میگیرد. هر کس که تاریخ
رنسانس را خوانده باشد، دانسته باشد، آدمهایش را شناخته باشد، این را
کاملاً تشخیص میدهد. خب، رسانس مبدأ تحولات گوناگونى هم در غرب شده؛ اما
مبانى فکرى ما با آن مبانى متفاوت است. هیچ ایرادى هم ندارد که ما از
روانشناسى و جامعهشناسى و فلسفه و علوم ارتباطات و همهى رشتههاى علوم
انسانى که غرب ایجاد و تولید کرده یا گسترش داده، استفاده کنیم. من بارها
گفتهام که ما از یادگیرى به هیچ وجه احساس سرشکستگى نمیکنیم. لازم است یاد
بگیریم، از غرب یاد بگیریم، از شرق یاد بگیریم - «اطلبوا العلم ولو
بالصّین»(1) - خب، این که روشن است. ما از این احساس سرشکستگى میکنیم که
این یادگیرى به دانائى و آگاهى و قدرت تفکر خود ما منتهى نشود. همیشه که
نمیشود شاگرد بود؛ شاگردى میکنیم تا استاد شویم. غربىها این را نمیخواهند؛
سیاست استعمارى غرب از قدیم همین بوده؛ میخواهند در دنیا یک تبعیضى، یک دو
هویتىاى، یک دو درجهاى در مسائل علمى وجود داشته باشد.
یکى از علوم انسانى، تاریخ است. باز هم من توصیه میکنم که تاریخ بخوانید.
تاریخ دورهى استعمار را بخوانید تا ببینید غربىها علىرغم ظاهر نونوارِ
اتوکشیدهى ادکلنزدهى منظم و مرتب و داعیههاى حقوق بشرشان، چه وحشیگرى
عظیمى در این مقوله کردند. نه اینکه فقط آدمها را بکُشند؛ در دور نگهداشتن
ملتهاى تحت استعمارِ خودشان از عرصهى پیشرفت و امکان پیشرفت در همهى
زمینهها هم تلاش زیادى کردند. ما میخواهیم این اتفاق نیفتد. ما میگوئیم
علوم انسانى را یاد بگیریم تا بتوانیم شکل بومى آن را خودمان تولید کنیم و
این را به دنیا صادر کنیم. بله، وقتى که این اتفاق افتاد، آنگاه هر یک نفرى
که از مرزهاى ما خارج میشود، مایهى امید و اتکاى ماست. بنابراین ما
میگوئیم در این علوم مقلد نباشیم. حرف ما در زمینهى علوم انسانى این است.
یکى از دوستان اشاره کردند که امیرالمؤمنین در فرمان خود به مالک اشتر
فرمودهاند که آدمهاى سوءاستفادهجو را رسوا کنید؛ شما گفتهاید که افشاء
نکنید. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نفرمودند موردى را که اثبات نشده،
افشاء کنید. هیچ وقت چنین چیزى در بیان امیرالمؤمنین نیست، و این قطعاً از
اسلام نیست. ما چطور چیزى را که اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء کنیم؟
ممکن است اینقدر حجم اتهام زیاد و وسیع باشد که یک عدهاى به چشم یک امر
قطعى و واقعى به آن نگاه کنند، اما هیچ پشتوانهى استدلالى نداشته باشد،
جائى ثابت نشده باشد. ما هیچ حجتى نداریم که این را بگوئیم. حتّى من در
همان جلسهاى که اشاره کردند، از این بالاتر را گفتم. من گفتم حتّى جرمى که
ثابت شد، اصل نباید بر افشاى آن جرم باشد. بالاخره یک مجرمى است، یک غلطى
کرده، مجازات هم میشود؛ خانوادهى او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهى
نکردهاند؛ ما چرا بیخود اینها را رسوا کنیم؟ مگر آنجائى که خود نفس افشاء
کردن، یک مصلحت بزرگى داشته باشد. بله، یک جائى هست که نفس افشاگرى در یک
مسئلهى ثابتشده، مصلحتى دارد؛ آنجا ایرادى ندارد. این، منطق ماست. هیچ
چیزى هم نه از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و نه از هیچیک از
ائمهى هدى (علیهمالسّلام) برخلاف این وجود ندارد. ما واقعاً حق نداریم
افراد را به صرف گمان، متهم کنیم، مشهور کنیم؛ واقعاً جایز نیست؛ نه در
سایت، نه در روزنامه، نه در تریبونهاى گوناگون. حیثیت افراد را باید حفظ
کرد.
در مورد اجراى سیاستهاى اصل 44 از من پرسیدهاند که نظر شما چیست؛ آیا
اجرا شده یا نه؟ خب، اگر بخواهیم تفصیلاً حرف بزنیم، این که نمیشود. هر
کدام از این فصول و بخشها یک شرحى دارد؛ اما اگر بخواهیم اجمالاً بگوئیم،
باید عرض کنیم که کارهاى خوبى انجام گرفته. البته نه اینکه به تمام معنا
کامل باشد، راضى کننده باشد؛ نه، نواقصى هم هست؛ لیکن حرکتى هم انجام
گرفته. خب، مسئولین رسمى کشور گزارشهائى هم دارند میدهند؛ به این گزارشها
با چشم حسنظن باید نگاه کرد؛ یعنى نباید بنا را بر این گذاشت که هرچه
مسئولین مىآیند میگویند، دروغ و درم و خلاف واقع است؛ نه، دارند گزارش
میدهند. اصل را باید بر این گذاشت که گزارشها گزارشهاى واقعى است؛ ولو حالا
ممکن است در آن یک مقدارى مبالغه و اغراق یا ندیدن جوانب منفى وجود داشته
باشد؛ لیکن غالباً گزارشها درست است. به هر حال نواقصى هست، اقداماتى هم
شده.
در مورد تحول در شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم چرا، ما کارى که باید انجام
بدهیم، انجام دادهایم. حالا ترتیبات استفادهى از شوراى عالى انقلاب
فرهنگى ترتیبات خاصى است. اولاً آنچه که انسان دلش میخواهد، با آنچه که در
عمل اتفاق مىافتد، یک فاصلههائى دارد؛ لیکن نه، یک تدابیرى اندیشیده شده
که انشاءاللَّه این شورا میتواند فوائدش بیشتر باشد.
یکى از جوانهاى عزیز گفتند مثل اینکه نسل جدید اگر بخواهد مسئولیت را به
عهده بگیرد، خودش باید وارد میدان شود. من اتفاقاً این را تصدیق میکنم،
باید خودش وارد میدان شود؛ منتها وارد میدان شدنش به چه معناست؟ صلاحیت کسب
کند؛ صلاحیت علمى، صلاحیت عملى، صلاحیت حضور در میدان. بعضىها هستند کار
علمى هم کردهاند، عالم هم هستند، دانشمند هم هستند، اما اهل دردسرِ ورود
در میدانهاى عملیاتى نیستند. اما اگر کسى میخواهد واقعاً به مسئولیتهاى
کشور دست پیدا کند و این را براى خودش مهم میداند، نه خدمت را - بالاخره
خدمت، اعم از حضور در مسئولیت است؛ حضور در مسئولیت هم یک جور خدمت است؛
البته خدمت مؤثرتر و عمومىتر و بهترى است - خب، این صلاحیتهائى لازم دارد؛
صلاحیت علمى هم لازم دارد، صلاحیت عملى هم لازم دارد، انگیزهى ورود در
میدان هم لازم دارد.
توى پیادهرو یا معبر شلوغ که انسان وارد میشود و حرکت میکند، هم تنه
میزند، هم تنه میخورد؛ چیز طبیعى است. آدم بخواهد تنه نخورد، تنه نزند،
باید توى خانه بنشیند. البته توى خانه هم میشود نشست، یا یک گوشهاى هم
میشود رفت، کار خوبى هم انجام داد؛ اما وقتى انسان وارد عرصهى اجتماعى شد -
چه عرصهى سیاسى، چه عرصههاى گوناگون مدیریتى - این تنه خوردن دارد.
الان شما ملاحظه کنید؛ شما یک مشت جوان عزیزِ پاکیزهى خوشروحیهى پاکدل،
اینجا مىایستید و از بالا تا پائین را انتقاد میکنید، کسى هم نمیگوید
چرا؛ من هم که مستمع شما هستم، شما را تحسین میکنم؛ نه تحسین زبانى، قلباً
تحسین میکنم. خب، آنهائى که شما ازشان انتقاد میکنید، خیال میکنید کىاند؟
آنها همین جوانهاى خوبىاند که کار کردند، زحمت کشیدند، مجاهدت کردند، حالا
هم به یک مسئولیتى رسیدند، یک کارى را هم دارند میکنند. خب، این کار ممکن
است یک خطاهائى هم داشته باشد، انتقاد شما هم وارد باشد. مدیریت، اینجورى
است. شما هم که وارد میدان مدیریت شدید، همین حرفها هست؛ یک جوانى مىآید
اینجا مىایستد و از شما انتقاد میکند.
الان شما ایراد دارید که چرا مدیر پیر است، مشاور جوان است. میگوئید مدیر
جوان باشد، مشاور پیر باشد. مىآیند به من شکایت میکنند و کاغذ مینویسند
راجع به همین مشاوران جوان، و انتقاد میکنند: آقا این مشاور جوان در فلان
وزارتخانه اینجورى کرده. در حالى که آن مشاور جوان، یک جوان دانشجوست؛
مثلاً دانشجوى کارشناسى ارشد یا دکترى یا تازهفارغالتحصیل است. گناهى هم
نکرده، اما مورد انتقاد قرار میگیرد. خب، یک چنین انگیزههائى لازم است.
انسان این آمادگى و این صلاحیت را براى خودش فراهم کند، وارد میدان بشود،
حتماً مسئولیت هم گیرش مىآید.
یکى از برادران عزیزمان که اینجا خیلى خوب هم صحبت کردند، اول صحبتشان
گفتند که اینجور داریم کار میکنیم تا بدانند هنوز کسانى هستند. این تعبیر
«هنوز» را به کار نبرید. هنوز، معنایش این است که انتظار داشتید نباشد. نه،
چنین انتظارى نیست. انتظار و توقع ما دربارهى مسئلهى انقلاب، خیلى فراتر
از این حرفهاست. نگوئید هنوز کسانى هستند. بله، متن جامعه، متن انقلاب
است. حالا بحثى که من عرض خواهم کرد، یک مقدارش هم راجع به همین مسئله است.
این حرکت دانشجوئىِ سازندگى هم بسیار جالب و بسیار لازم است؛ کار خیلى خوبى است.
خب، فقط خواستم این چند نکته را عرض کنم. مطالبى که دوستان بیان کردند، من
خلاصهاش را یادداشت کردم که در ذهنم بماند. البته تفصیل اینها هست؛ بررسى
میشود، دنبال میشود. نباید هم تصور شود که اینها فراموش میشود؛ نه، اینها
یا به طور خاص و ویژه مورد توجه قرار میگیرد و رویش کار میشود، یا اینکه
حداقل به ایجاد تجربهها و آگاهىها و دانائىهاى متراکم کمک میکند؛ یعنى
هیچکدام از این گفتنها و اظهارنظرها هدر نمیرود.
آن مطلبى که من میخواهم عرض بکنم، در واقع شروع یک بحث است، که حالا این
بحث را بعد خود شما جوانها انشاءاللَّه در محافلتان باید دنبال کنید. در
این شش هفت ماه گذشته، من در چند سخنرانى به ثبات نظام و انقلاب اشاره کردم
و گفتم که ثبات و استمرار و استقرار نظام جمهورى اسلامى از جملهى مهمترین
عواملى بوده است که ملتهاى منطقه و ملتهاى مسلمان را امیدوار کرده و
میتوان گفت نقش مؤثرى در ایجاد این حرکت عظیم اسلامى منطقه و آزادى و
بیدارى ایفاء کرده. امروز میخواهم یک مقدارى راجع به ثبات و استمرار و
استقرار انقلاب مطلبى را عرض کنم؛ یک مقدارى آن را باز کنم.
تحولات بزرگى در جامعه رخ میدهد، که نمونهى بارزش انقلابهاى سیاسى و
اجتماعى است. این تحول را کى به وجود مىآورد؟ یک نسلى به وجود مىآورد؛ که
البته معلول شرائطى است که براى آن نسل پیش آمده، اما براى نسل قبل و
نسلهاى قبل پیش نیامده بود؛ مثل انقلاب اسلامى. یکى از دو حال پیش خواهد
آمد: یا این است که وقتى این تحول به وسیلهى این نسل به وجود آمد، نسلهاى
بعدى این را پى میگیرند، دنبال میکنند، تکمیل میکنند، ادامه میدهند. در این
صورت، این یک جریان ماندگارى خواهد شد؛ «و امّا ما ینفع النّاس فیمکث فى
الأرض»(2) خواهد شد؛ یعنى جایگزین میشود، مستقر میشود. یا این است که نه،
نسلهاى بعد - حالا نسلهاى بعد که میگوئیم، نه لزوماً نسل سنى؛ یعنى کسانى
که از آن گروه اول تحویل میگیرند، که ممکن است خودشان هم جزو همان نسل سنىِ
آن گروه اول باشند - تحت تأثیر عوامل گوناگون، کار را دنبال نمیکنند؛ دچار
رکود میشوند، دچار انحراف میشوند، دچار زاویه میشوند. در این صورت، آن
تحول فوائدش را براى مردم از دست میدهد و خسارتهائى که بالاخره در یک تحول
پیش مىآید، براى مردم میماند و جبران هم نمیشود. کلىِ مسئله این است.
در تحولاتى که در طول دو سه قرن اخیر، که قرن انقلابهاى بزرگ است، اتفاق
افتاده، هرچه من نگاه کردم - حالا شما مطالعه کنید، شاید مواردى را شما
پیدا کنید - موردى را پیدا نکردم که مثل انقلاب اسلامى، تحولى که در دورهى
اول پدید آمد، در دورههاى بعد یا دهههاى بعد، با همان شکل، با همان
هدفها، به سوى همان آرمانها و با همان جهتگیرىها ادامه پیدا کند. یا اصلاً
ادامه پیدا نکرده، مثل انقلاب شوروى؛ یا ادامه پیدا کرده، منتها با یک
فترتى، با یک فاصلهى طولانى زمانى، همراه با مرارتها و محنتها و سختىهاى
فراوان، مثل انقلاب کبیر فرانسه، مثل استقلال آمریکا؛ حالا تعبیر کنیم به
انقلاب یا هرچه. آن اهداف اولیه در نهایت به یک شکلى تأمین شد، اما با
زحمات زیاد و با یک فاصلهى طولانى. مثلاً در همین انقلاب کبیر فرانسه،
«کبیر» که میگویند، به خاطر این است که بعد از این انقلاب، دو سه تا انقلاب
دیگر در طول پنجاه شصت سال در فرانسه اتفاق افتاد؛ منتها آن انقلاب اول،
انقلاب مهمتر و مؤثرترى بود که در سال 1789 - براى اینکه یادتان بماند:
هزار، بعد هفت، هشت، نُه! این، سال انقلاب کبیر فرانسه است - علیه حکومت
سلطنتى فرانسه به وقوع پیوست؛ یعنى همین کارى که در ایران انجام گرفت.
البته آن خانوادهى سلطنتى که آن وقت در فرانسه حکومت میکردند، خیلى
ریشهدارتر و مقتدرتر بودند از این خانوادهى پیزُرى پهلوى ما! خانوادهى
بوربنها بودند، چند صد سال بود که اینها بر فرانسه حکومت میکردند، در
میانشان پادشاهان بسیار مقتدرى از همین سلسله وجود داشتند. این انقلاب در
این سالى که گفتم - 1789 میلادى - اتفاق افتاد.
خب، انقلاب، یک انقلاب مردمى به تمام معنا بود؛ یعنى واقعاً مردم حضور
داشتند - مثل انقلاب خود ما - رهبران هم رهبران صددرصد مردمى و داراى افکار
نو و به دنبال ایجاد یک جامعهى مردمى. البته آنچه که مورد نظرشان بود،
ایدئولوژیک نبود، اعتقادى نبود؛ اما میخواستند یک حکومت مردمى داشته باشند،
میخواستند یک حکومت مردمسالار داشته باشند. خب، این انقلاب در این سال
اتفاق افتاد. به فاصلهى سه چهار سال، آن گروه اوّلى که انقلاب را انجام
داده بودند، به وسیلهى گروه تندروِ افراطىِ شدید کنار زده شدند؛ بعضىشان
اعدام شدند و این گروه افراطى سر کار آمدند. چهار پنج سال این گروه افراطى
سر کار بودند؛ بعد بر اثر شدت عملى که با مردم به خرج میدادند، از طرف مردم
مورد عکسالعمل قرار گرفتند و کنار زده شدند. عدهاى از آنها اعدام شدند و
یک گروه سومى سر کار آمدند. یعنى در ظرف حدود یازده، دوازده سال - تا سال
1800 - سه گروه سر کار آمدند که هر کدام آن گروه قبلىِ خودشان را قلع و قمع
و نابود کردند. در همین ده یازده سال اول، شخصیتهاى معروف سیاسىاى از
گروههاى انقلابى اعدام شدند. بعد هم این هرج و مرجى که به وجود آمد - در
یک کشورى با این خصوصیات، بدیهى است که هرج و مرج به وجود مىآید - مردم را
خسته کرد؛ تا اینکه یک گروه سه نفره تشکیل شد، که ناپلئون جزو این گروه سه
نفره بود؛ یک افسر جوانى بود که فتوحاتى هم در مصر کرده بود - که حالا
داستانهایش فراوان و مفصل است - عنوانى پیدا کرد و آمد بر این گروه سه نفره
حاکم شد و بعد هم پادشاه و امپراتور شد. همین کشورى که با آن همه خسارت،
پادشاهى را کنار گذاشته بود و لوئى شانزدهم و زنش را اعدام کرده بود،
دوباره تبدیل شد به پادشاهى و روى کار آمدن ناپلئون. البته ناپلئون شخصیت
نظامىِ مقتدرِ فعالى بود و براى فرانسه هم کارهاى بزرگى انجام داد. او
کارهاى غیر نظامى هم دارد، منتها عمدتاً کارهاى او نظامى است. چند تا از
کشورهاى اروپائى را به فرانسه ملحق کرد؛ ایتالیا را، اسپانیا را، سوئیس را
جزو فرانسه کرد. چند تا کشور اروپائى به وسیلهى او فتح شدند و جزو فرانسه
شدند؛ که البته بعد از رفتن ناپلئون، یکى یکى از فرانسه جدا شدند؛ یعنى این
فتوحات، ناپایدار بود. اما کشورى که با آن همه خسارت انقلاب کرده بود، به
حکومت مردمى رسیده بود، بهآسانى دوباره تبدیل شد به حکومت پادشاهى. بعد از
تبعید و مرگ ناپلئون - یعنى حدود 1815 - تقریباً حدود پنجاه سال حکومت
پادشاهى در فرانسه استقرار داشت؛ البته با تحولات بسیار سخت و رقتبار و
مرارتبار؛ که شما اگر رمانهاى قرن نوزده فرانسه را بخوانید، کاملاً نشانهى
این انقلابها و این مرارتها و این محنتها و این تلخىها براى مردم فرانسه
را در این کتابها خواهید دید؛ از جمله کتابهاى ویکتورهوگو و بالزاک و
دیگران.
البته بعد در سال هزار و هشتصد و شصت و خردهاى، مجدداً باز یک انقلاب
دیگرى به وقوع پیوست و آن پادشاهى که از قوم و خویشهاى ناپلئون هم بود -
ناپلئون سوم - کنار زده شد و حکومت جمهورى سر کار آمد؛ که حالا جمهورىها
هم تغییر پیدا کرد: جمهورى اول، جمهورى دوم، جمهورى سوم، تا رسید به
اینجائى که امروز شما کشور فرانسه را ملاحظه میکنید، که یک حکومت
مردمسالار و دموکراسى است. انقلاب فرانسه با این مرارتها مواجه بود؛ یعنى
در آغاز پیدایشِ خود این توان و ظرفیت و تمکن را نداشت که خودش را در بین
مردم خودش جایگزین کند، مستقر کند و ادامه و استمرار پیدا کند. تقریباً در
همهى تحولاتى که در این دورهى طولانى دویست ساله و صد و پنجاه ساله و صد
ساله در دنیا اتفاق افتاده، این وجود دارد.
عین همین قضیه در آمریکا اتفاق افتاده. انقلاب آمریکا - یعنى به اصطلاح
آزادى آمریکا از دست دولت انگلیس - پنج سال، شش سال قبل از انقلاب فرانسه
است؛ یعنى حدود سال 1782. البته آن وقت آمریکا جمعیت چهار پنج میلیونىاى
بیشتر نداشته. یک حرکتى کردند، یک دولتى تشکیل دادند، شخصیتهائى سر کار
آمدند - مثل همین شخصیت معروف جورج واشنگتن و دیگران و دیگران - لیکن اینها
هم همین طور. بعد از آن حرکت اولیهاى که اینها انجام دادند، ملت آمریکا
محنتها کشیدند و جنگهاى داخلىِ عجیب و غریبى را پشت سر گذاشتند، که در یکى
از جنگهاى داخلى - که مهمترین جنگ داخلى بین شمال و جنوب است؛ یعنى در واقع
شمال شرقى و جنوب شرقى؛ چون آن وقت غرب آمریکا تازه هنوز در اختیار این
کشور و این دولت قرار گرفته بود - در طول چهار سال اقلاً یک میلیون نفر
کشته شدند. البته آن وقت آمار هم وجود نداشته؛ آن کسانى که نوشتند و حرف
زدند، این را میگویند. تا بالاخره بتدریج بعد از گذشت تقریباً صد سال از
استقلال آمریکا، دولت یک استقرارى پیدا کرده و توانسته حرکت خودش را در
همان بسترهاى قبلى ادامه بدهد.
البته ماجراى جنایتهائى که اتفاق افتاده، فاجعههائى که به وسیلهى همان
حاکمان و اطرافیان و ارتششان اتفاق افتاده، داستان غمانگیز طولانى عجیبى
است: حملهى به کشورهاى همسایه، تعرض به شهروندان اصلى - یعنى سرخپوستها -
قلع و قمع قبائل سرخپوست. من تأسف میخورم که جوانهاى ما این قضایا را
نمیدانند. وقتى انسان بداند که آنچه امروز از تمدن و از پیشرفت و از ثروت
در بعضى از این کشورها وجود دارد، محصول چقدر خرابکارى و بدعملى و سنگدلى و
بىانصافى است، آن وقت نسبت به کارى که باید انجام بگیرد، نسبت به
وظیفهاى که انسان دارد، یک افق دید دیگرى پیدا میکند.
در شوروى هم یک جور دیگر اتفاق افتاد. در شوروى هدفهائى که ترسیم شده بود -
که هدفهاى آن، عقیدتى و ایدئولوژیک بود - تحقق پیدا نکرد. اصلاً ادعا شده
بود که حکومت شوروى یک حکومت مردمى است، حکومت تودهاى است، سوسیالیست است؛
حکومت تودهاىِ مردمىِ متکى به حرکت مردم و متعهد به نیازهاى مردم؛ این از
همان سالهاى اول نقض شد. بعد از 1917 که سال انقلاب شوروى است، پنج شش
سالى که گذشته بود، راه عوض شد؛ مردم از محاسبات دولت به معناى حقیقى کلمه
حذف شدند؛ یک حزب کمونیست با چند میلیون عضو حاکم شد و در حزب کمونیست هم
حاکم، همان چند نفرى بودند که در هر دورهاى در رأس بودند. حالا در دورهاى
مثل دورهى استالین، حاکم یک نفر بیشتر نبود؛ اما در دورههاى بعد، آن
هیئت اصلى حزب کمونیست، همهکارهى کشور بودند. چه فشارهائى به مردم وارد
آمد، چه محدودیتهائى ایجاد شد، مردم چه محنتى کشیدند. در آن دورهها
نوشتههائى از درون شوروى درز میکرد، بیرون میرفت؛ بعضىهایش هم به فارسى
ترجمه میشد، ما هم مطالعه میکردیم. تا قبل از سقوط شوروى، خیلى از این
زوایاى دشوار و تلخ پنهان بود؛ بعد از سقوط شوروى بود که خیلى چیزها معلوم
شد، که چه کارهائى میکردند، چه محدودیتهائى بوده. ادبیاتى که آفریده شد،
نشاندهندهى سختى زندگى مردم در دوران حکومت شوروى بوده. یعنى انقلاب بکل
از اول زاویه پیدا کرد؛ نه اینکه استمرار پیدا نکرد، اصلاً به وعدههاى
اولیه عمل نشد.
خب، اینها انقلابهاست. حالا یک شبهانقلابهائى هم در منطقهى خاورمیانه و
عمدتاً شمال آفریقا و آمریکاى لاتین داریم که در واقع انقلاب نبود؛ غالباً
کودتا بود. در اواخر دههى 50 و اوائل دههى 60 در کشورهاى شمال آفریقا -
یعنى مصر و لیبى و سودان و تونس - یک حرکتهاى انقلابى با گرایش چپ اتفاق
افتاد. همهى این کشورها، کشورهاى انقلابى بودند؛ اما جز استثناهاى معدودى،
همان کسانى که خودشان عوامل انقلاب بودند، از انقلاب منحرف شدند.
انقلابها، انقلابهاى چپ بود، ضد آمریکائى بود، ضد انگلیسى یا ضد فرانسوى
بود؛ مردم را اینجورى توى میدان آورده بودند؛ اما همان کسانى که خودشان در
رأس این انقلابها قرار داشتند، عملاً منحرف شدند و به سمت همان نیروهاى
استعمارگر غلتیدند! یکىاش همین بورقیبهى تونس بود. خب، بورقیبه رهبر
انقلاب تونس بود؛ اصلاً انقلاب تونس را او به وجود آورده بود؛ اما خودش
تبدیل شد به یک عنصر دستنشاندهى غرب و فرانسه؛ رفت در آن جهت، که بعد هم
بنعلى بود که دنبال او آمد. یا در مصر، انورسادات جزو یاران جمال
عبدالناصر بود؛ جزو کسانى بود که کودتا یا به قول خودشان انقلاب افسران
آزاد را به وجود آورده بودند؛ اصلاً حرکت افسران آزاد در زمان جمال
عبدالناصر، با شعار «نجات فلسطین» بود؛ اما کارشان به آنجا رسید که با غاصب
فلسطین آشتى کردند، علیه مردم فلسطین توطئه کردند، و در این اواخر کار به
جائى رسید که حتّى با صهیونیستها همکارى کردند براى محاصرهى فلسطین، براى
محاصرهى غزه، براى نابودى مردم فلسطین! یعنى صد و هشتاد درجه جهت آن حرکت
اولیه عوض شد.
یا در سودان. به نظرم شماها یادتان نیست از نُمیرى. ما از روى کار آمدن
نُمیرى هم یادمان هست. نُمیرى یک افسر انقلابى بود که در واقع سودان را از
دست غرب نجات داد؛ اما همین نُمیرى بتدریج رفت به سمت غرب، تبدیل شد به یک
عامل غرب؛ که این انقلابیون بعدى که امروز در سودان سر کار هستند، علیه او
قیام کردند و کشور را از دست او بیرون آوردند. جعفر نُمیرى از یک عنصر ضد
غربى که علیه حکومت غربى کودتا میکند، بتدریج تبدیل میشود به یک عنصر غربىِ
مستخدم غرب و کارگزار غرب و مزدور غرب! بقیه هم همین جورند.
من یادم هست که در سالهاى دههى 40 شمسى در مشهد، ما رادیوى صوتالعرب مصر
را - که زمان عبدالناصر بود - میگرفتیم و میشنیدیم. جمال عبدالناصر به
لیبى رفته بود و به اتفاق همین قذافى - که آن وقت یک جوان بیست و هشت نُه
سالهاى بود که کودتا کرده بود - و همان جعفر نُمیرى، هر سه در رادیوى
صوتالعرب مصر سخنرانى میکردند. آنها با همدیگر اجتماع داشتند و حرفهاى
انقلابى و تند میزدند. همین قذافى شعارهائى میداد که ما آن وقت به هیجان
مىآمدیم. ماها غالباً در عین مبارزه بودیم. گرفتن این رادیو هم خلاف قانون
بود. ما با بعضى از رفقا - که یکىمان رادیو داشت - شب میرفتیم در یک
خانهاى مىنشستیم و رادیوى صوتالعرب را گوش میکردیم.
حرکتها اینجورى بوده. یعنى انقلابها بر اثر عوامل گوناگون، یا از همان اول
منحرف شدند، یا بعد از اندکى منحرف شدند. گاهى این انحراف، دهها سال هم
طول کشیده. در کشورى مثل فرانسه، این انحراف هفتاد و چند سال به طول
انجامید، تا اینکه توانست بتدریج پارهاى از اهداف را - آن هم نه همهى
اهداف را - تحقق ببخشد.
انقلاب اسلامى یک استثناء است. انقلاب اسلامى حرکتى بود که با اهداف مشخصى
- ولو آن اهداف که مشخص هم بود، در یک جاهائى کلى بود؛ بتدریج خرد شد،
روشن شد، مصادیقش معلوم شد؛ اما اهداف، اهداف روشنى بود - به وجود آمد. هدف
اسلامخواهى، هدف استکبارستیزى، هدف حفظ استقلال کشور، هدف کرامتبخشى به
انسان، هدف دفاع از مظلوم، هدف پیشرفت و اعتلاى علمى و فنى و اقتصادى کشور؛
اینها اهداف انقلاب بوده. انسان وقتى در فرمایشات امام (رضوان اللَّه
علیه) و در اسناد اصلى انقلاب اینها را نگاه میکند، مىبیند که همهى اینها
در متون اسلامى هم ریشه دارد. مردمى بودن، متکى به ایمان مردم، عقاید مردم
و انگیزههاى مردمى و عواطف مردمى، جزو پایههاى اصلى انقلاب است. این خط
ادامه پیدا کرده؛ این خط انحراف پیدا نکرده، این خط زاویه نخورده. امروز سى
و دو سال از انقلاب میگذرد؛ این خیلى حادثهى مهمى است.
این ثبات انقلاب و استقرار انقلاب که ما میگوئیم، یعنى این. ما یک حرفى را
زدهایم: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا».(3) ملت ایران
«ربّنا اللَّه» را گفت، پایش ایستاد. این ایستادن پاى این سخن، از نسلى به
نسل دیگر منتقل شد. امروز شما جوانهائى که این بیانات پرنشاط و شاداب و
صادقانه و پرتپش را اینجا مطرح کردید، احتمالاً هیچکدامتان در آغاز انقلاب
در این دنیا نبودید، دورهى انقلاب را ندیدید، دورهى جنگ را ندیدید، زمان
امام را درک نکردید؛ اما خط، همان خط است؛ راه، همان راه است؛ هدف، همان
هدفهاست؛ مطالبى که گفته میشود، درست همان مطالبى است که آن روز اگر
میخواستیم بگوئیم، میگفتیم. من هفتهاى یک بار دانشگاه تهران مىآمدم و
آنجا با دانشجوها جلسه داشتیم و نماز میخواندیم؛ بعد از نماز هم پاسخ به
سؤالات و سخنرانى بود که مدتها ادامه داشت. همان حرفهائى که آن وقت ما آنجا
میگفتیم و دانشجوها میگفتند، همان حرفهاست؛ البته امروز پختهتر است،
سنجیدهتر است، کارشناسانهتر است. احساسات به همان اندازه وجود دارد، اما
در مطالبى که امروز توى محیط دانشجوئى گفته میشود، عقلانیت، بیشتر از آن
زمان است؛ این خیلى باارزش است.
خب، این تا حالا تحقق پیدا کرده؛ از حالا به بعد چى؟ آنچه که من میخواهم
بگویم، همین یک جمله است: از حالا به بعد تکلیف نسل جوان کنونى و عمدتاً
دانشجوئى همین است که این خط را در همان جهتگیرى، به سوى تکاملِ بیشتر
ادامه بدهد و پیش ببرد. این مشخص میکند که در محیط دانشجوئى تکلیف ما چیست.
کار مال شماست. این نسلى که ماها در آن حضور داشتیم و فعال بودیم و نیروى
جوانى داشتیم و جوانىمان را مصرف کردیم، رو به اضمحلال است؛ مثل همهى
چیزهاى عالم، رو به فنا و زوال است. نسلى که امروز این حقیقت را تحویل
میگیرد، شما هستید؛ جوانهاى امروز، دانشجوهاى امروز هستند. در آینده
مسئولیتهاى کشور با شماست. طراحان کشور، تصمیمگیران و تصمیمسازان، شماها
خواهید بود. میتوانید همین راه را ادامه بدهید، آن را به تکامل برسانید، از
ظرفیتهاى استفاده نشده استفاده کنید، خلأها را پر کنید و همین چیزهائى را
که هى شما میگوئید این اشکال هست، این اشکال هست، این اشکال هست، انتقاد،
انتقاد، انتقاد - که درست هم هست - برطرف کنید؛ میتوانید هم این کار را
نکنید. نسل جوانِ امروز میتواند تصمیم بگیرد بر بىعملى. البته چنین تصمیمى
نخواهد گرفت؛ من شک ندارم. نسل جوان به خاطر ریشهى دینىِ این حرکت و
پایهى مستحکم اعتقادىِ این حرکت، این راه را ادامه خواهد داد. براى اولین
بار در تاریخ انقلابهاى گوناگون در دنیا، انقلابى به وجود آمده است و خودش
را به دنیا عرضه خواهد کرد و حرف اول و اصول و ارزشهاى اولیهى خودش را با
همهى وجود، بدون انقطاع استمرار بخشیده و انشاءاللَّه آن را به هدفهاى
نهائى خودش میرساند.
خب، شما تشکلهاى دانشجوئى و زبدگان و نخبگان دانشجوئى هستید؛ در واقع
گلچینى از مجموعهى عظیم چند میلیونىِ دانشجوئى کشور هستید که اینجا جمع
شدهاید - البته این حرفها را بعداً بقیهى دانشجویان هم میتوانند بشنوند،
در تلویزیون و مطبوعات پخش میشود؛ هر کس بخواهد، طبعاً میشنود - شما باید
تصمیم بگیرید. بدانید این حرکت مبارک و متکى به این ارزشها، وابسته است به
انگیزه، همت، شجاعت، قدرت تفکر و عزم راسخ شما. شماها هستید که باید این
را ادامه بدهید.
الحمدللَّه تا امروز انقلاب خوب پیش رفته. همین طور که عرض کردم، ما از
هدفها منحرف نشدیم، زاویه پیدا نکردیم؛ آن بلاهائى که سر آن انقلابهاى عظیم
و بزرگ آمد، سر انقلاب ما نیامد. حوادث گوناگونى که پیش آمد، همه جا
انقلاب بر اینها فائق شد و با همان موازین خودش، توانست خودش را حفظ کند و
تا امروز به تکامل هم برساند. انقلاب، کشور را هم پیش برده. این پیشرفتى که
امروز شما در بخشهاى مختلف کشور مشاهده میکنید - که من در صحبت با مسئولان
نظام، دو سه روز پیش مختصرى از آن را اشاره کردم - هیچ وقت در قرنهاى اخیر
در کشور سابقه نداشته. البته در گذشتهها و در تاریخ چرا؛ مواردى به حسب
زمان، شبیه اینها بوده؛ اما در قرون اخیر سابقه نداشته. کشور را شما به
اینجا رساندید. کشور باید پیش برود. ما هنوز در قدمهاى اوّلیم، در آغاز
راهیم. من گفتم؛ یکى از خاصیتهاى بزرگ انقلاب، الگوسازى است. شما میتوانید
این هدف را دنبال کنید که براى جوامع اسلامى یک الگو درست کنید؛ بگوئید آقا
اینجورى میشود حرکت کرد، اینجورى میشود رسید؛ این ممکن است.
خب، تشکلهاى دانشجوئى طبعاً نقش دارند. اولین توصیهاى که من به مجموعهى
تشکلهاى دانشجوئى که در زمینههاى مسائل دانشجوئى و کشور و انقلاب و همه
چیز فکر میکنند، دارم، این است: شما وقتى نگاه میکنید به جبههى معارض،
یعنى استکبار، جبههى ظلم، جبههى سرمایهدارهاى کلان بینالمللى، کارتلها،
تراستها و و و، به چشم یک جبهه به آنها نگاه کنید. یک جبههى
بههمپیوستهاى وجود دارد در مقابلهى با انقلاب اسلامى، که یک انقلاب
معنوى و دینى و فرهنگى و اعتقادى است. وقتى به چشم یک جبههى بههمپیوسته
به اینها نگاه کردید، خیلى از کارهاى اینها معناى واقعى خودش را نشان
میدهد. این مسئله، وظیفهى دانشجو یا تشکلهاى دانشجوئى را مشخص میکند.
فرض بفرمائید در کشور ترور اتفاق مىافتد؛ شهید علىمحمدى، شهید شهریارى،
شهید رضائىنژاد را ترور میکنند. خب، این یک کار تروریستى است. یک وقت به
این مسئله به چشم یک عمل تروریستىِ ضد امنیتى نگاه میکنیم؛ خب، انسان غصه
هم میخورد؛ چند تا دانشمند ما مورد اصابت جنایت دشمن - یک چند تا تروریست -
قرار گرفتند. یک وقت نه، با همان چشمِ جبههاى نگاه میکنید: این یک حرکت
در مجموعهى حرکتهاى خصمانهى علیه نظام اسلامى است. مثلاً در جبههى جنگ
مرزى با عراق - که هشت سال جنگ داشتیم - یک جا اگر چنانچه توپخانهى دشمن
کار کند، معنایش این نیست که دشمن با اینجاى بالخصوص کار دارد؛ این معنایش
این است که این یک حرکتى است که دشمن دارد اینجا انجام میدهد، احتمالاً
براى اینکه شما حواستان به اینجا منعطف شود، او به یک جاى دیگر حمله کند -
به قول خودشان حرکتهاى پشتیبانى، که این در واقع حیله است - یا براى این
است که رزمندهى ما را در اینجا تضعیف کند تا مثلاً بتواند یک حملهى
سراسرى انجام دهد. وقتى با این چشم نگاه میکنید، معلوم میشود که دشمن به
دنبال کوبیدن حرکت علمى در کشور است؛ یعنى یکى از حلقههاى توطئهى دشمن
این است. چند تا حلقهى بههمپیوسته وجود دارد؛ مثلاً حلقههاى تحریم
اقتصادى، ترویج ابتذال، ترویج مواد مخدر، کارهاى امنیتى، ایجاد تزلزل در
مبانى و مسائل اعتقادى؛ چه اعتقاد به اسلام، چه اعتقاد به انقلاب. اینها
حلقههاى گوناگونِ بههمپیوسته است؛ یکى از این حلقهها هم - که مکمل این
زنجیره است - کوبیدن حرکت علمى در کشور، با ترساندن دانشمند ما، با حذف
دانشمند ماست. با این چشم به قضیه نگاه کنیم.
اگر چنانچه به مجموعهى دشمن به چشم یک جبههى مستمرى که وظائف را تقسیم
کردند، نگاه کنیم، آن وقت احساس مسئولیت ما در هر قضیهاى شکل تازهاى به
خودش میگیرد. حالا در همین قضیهى این ترورها، من عقیدهام این است که
بچههاى تشکلهاى دانشجوئى در این قضیه کوتاه آمدند؛ یعنى کمعملى نشان
دادند. باید این قضیه را بزرگ میکردید. البته نه اینکه بزرگ کنید - چون
خودش بزرگ است - همان جور که هست، منعکس میکردید. ما حتّى ندیدیم تشکلهاى
ما پوستر این شهدا را هم چاپ کنند، منتشر کنند، پخش کنند، یادمان اینها را
نگه دارند. نه، این موضوع اصلاً نباید فراموش شود؛ این کار کوچکى نیست.
مسئلهى علم در کشور، یک حلقهاى است از آن زنجیره، که این حلقه درست
متوجه به آن نقطهى اصلى و اساسى است که ما ده دوازده سال است داریم این را
دنبال میکنیم. گفتیم «العلم سلطان»؛ علم، اقتدار است؛ هر کسى که داراى علم
و داراى این اقتدار شد، طبق این روایت، «صال»؛ میتواند بر محیط جهان
حکمفرمائى کند، یعنى اهداف خودش را دنبال کند؛ هر کسى مالک آن نشد، «صیل
علیه»؛(4) یعنى بر او حکمفرمائى خواهد شد. این منطق ماست در این حرکت علمىِ
ده پانزده ساله. الان خوشبختانه تا حدود زیادى هم این حرکت علمى در کشور
به ثمر رسیده. میخواهند این را متوقف کنند؛ خب، در مقابل این باید حساسیت
نشان بدهید.
پس نگاه به دشمن باید یک چنین نگاهى باشد: نگاه حرکت جبههاى دشمن. آن وقت
حمایت اینها از برخى جریانها، حملهى اینها به بعضى از جریانها، دخالت
اینها در بعضى از مسائل داخلى کشور، همه معنا پیدا میکند؛ معلوم میشود که
هدف چیست. این مسئله ایجاب میکند که ما نسبت به کارهاى اینها هوشیار باشیم.
یکى از چیزهائى که من میخواهم بخصوص به تشکلهاى دانشجوئى توصیه کنم، این
است که به طور جدى به کارهاى فکرى و فرهنگىِ برنامهمند و هدفمند و عمیق
بپردازند. یک وقت هست که دشمن به عرصهى دانشگاه تهاجم آشکار میکند؛ اینجا
شما باید حضور آشکار داشته باشید؛ مثل مسائل دورهى فتنه 88 و امثال اینها.
یک وقت هست که نه، آنچنان تهاجم آشکارى وجود ندارد؛ اینجا بایستى حضور
مجموعههاى دانشجوئى، حضور عمیق فکرى باشد. دربارهى مسائل کلامى، دربارهى
مسائل اخلاقى، دربارهى مسائل تاریخ، دربارهى مسائل انقلاب باید کار عمیق
بکنید. دربارهى مسائل گوناگون کشور - مثل همین چیزهائى که دوستان گفتند -
کار کنید. فرض کنید شما دربارهى بانک مرکزى، دربارهى نظام سلامت،
دربارهى مسئلهى جهاد اقتصادى تحقیق میکنید؛ این بسیار خوب است، اما به
اینها اکتفاء نشود. دربارهى مسائل کلامى، کارهاى عمیق انجام بگیرد.
دربارهى مسائل سیاسى کشور، کارهاى غیر احساساتى انجام بگیرد. البته
احساسات چیز خوب و پاکى است و من به هیچ وجه مخالف ابراز احساسات و مخالف
تحرک احساساتىِ بخصوص جوانها نیستم؛ نه ممکن است، نه مطلوب است که احساسات
فروکش کند؛ لیکن دور از مقولهى احساسات، تأمل و تفکر و تعمق در مسائل
گوناگون، از جمله در مسائل سیاسى، لازم است.
یکى از چیزهائى که من بجد توصیه میکنم، پرهیز از ابتذال در کارهاى فرهنگى و
هنرى است؛ مراقب باشید. من نمونههائى از این مسئله را سراغ دارم؛ البته
نه حالا، حدود هفده هجده سال قبل. من همان موقع اطلاع پیدا کردم که یک
مجموعهى دانشجوئى در دانشگاه در بعضى از مراسمشان رگههائى از ابتذال وجود
دارد. همان وقت به آنها پیغام دادم - با ما هم بىارتباط نبودند - خب،
توجهى نشد. بعد هم دنبالههاى خوبى پیدا نکرد. از ابتذال فرهنگى، ابتذال
اخلاقى بشدت پرهیز شود و با آن مواجهه بشود. امروز یکى از سیاستهاى دشمن،
ترویج ابتذال است. با این سیاست استکبار مبارزه کنید. همین طور که آنها
تحریم اقتصادى را برنامهریزى میکنند، همین طور ترویج ابتذال را
برنامهریزى میکنند - این ادعاى شعارگونه نیست؛ این ناشى از اطلاعات است؛
ما اطلاع داریم - مىنشینند طراحى میکنند، برنامهریزى میکنند؛ میگویند
براى شکستن مقاومت جمهورى اسلامى، باید بین جوانها ترویج ابتذال کرد؛ یعنى
به قضایا ماهیت سیاسى میدهند. خب، با این بایستى مواجهه کرد، مقابله کرد؛
البته مقابلهى صحیح، که این یک نوع ایستادگىِ بسیار ارجمند در مواجههى با
نقشههاى استکبار است.
یک توصیهى دیگر ما هم این است که تشکلهاى دانشجوئى با هم همفکرى و همکارى
و همدلى نشان بدهند. حالا من نمیخواهم یک چیزى را حتماً یک پیشنهاد قطعى
بکنم، اما به نظر آدم میرسد که مثلاً یک مجمع هماهنگ کنندهاى بین این
تشکلها وجود داشته باشد تا تشکلها همجهت پیش بروند. البته جهتهاى کلى
تقریباً با هم یکسان است، خوب است. نمیخواهیم هم بگوئیم که این تشکلها با
مختصاتى که هر کدام دارند، بایستى این مختصات را همه یککاسه کنند؛ نه،
تنوع و مختصات گوناگون در تشکلها هیچ ایرادى ندارد؛ منتها در جهتگیرىها،
در پیشرفت به سمت اهداف انقلاب، یک هماهنگى انجام بگیرد تا بتوانید بر محیط
دانشجوئى اثرگذارى کنید. تشکلها باید بتوانند بر محیط دانشجوئى اثرگذارى
کنند. خوشبختانه محیط دانشجوئى محیط خوبى است. نه اینکه در محیط دانشجوئى
اشکال نیست، انحراف نیست، خطا نیست، لغزش نیست؛ کجا نیست؟ در مقدسترین
مجموعهها و محیطها هم بالاخره انسان یک لغزشهائى سراغ دارد یا مشاهده
میکند؛ اما مجموعاً محیط دانشجوئى، محیط پرنشاط، پرتحرک و بر روى هم دینى و
معتقد و پایبند به مبانى به حساب مىآید؛ این چیز خیلى مغتنمى است. محیط
دانشجوئى ما اینجورى است؛ از این باید استفاده کرد، روى این محیط باید
تأثیرگذارى کرد، باید جهتگیرى درست داد.
یک توصیهى دیگر ما هم این است که هم مسئولان دانشگاهى کشور و هم تشکلها
سعى کنند نسبت به همدیگر مماشات و همراهى و همکارى داشته باشند. مواردى آدم
میشنود که این همکارىها یا وجود ندارد یا تعارض وجود دارد؛ که خب، بعضى
از حوادث هم پیش مىآید، که یکى از دوستان به قضیهى بوشهر و اینها اشاره
کردند. باید همکارى بکنند، باید همدلى بکنند؛ چون هدفها یکى است؛ اهداف
انقلاب است. مسئولین دارند زحمت میکشند، تلاش میکنند، واقعاً عرق میریزند -
آدم مىبیند دیگر - فکر میکنند؛ به قدرى که به ذهنشان مىآید، به قدرى که
توان دارند، دارند تلاش میکنند. این جوانهاى تشکلها هم، همه باانگیزه،
پرنشاط و پاکیزهاند. خب، این مجموعهها باید به همدیگر کمک کنند.
در مورد علوم انسانى که صحبت شد، این نکته را من عرض بکنم؛ آنچه که ما در
باب علوم انسانى گفتیم و من تکرار میکنم، همان چیزى است که عرض شد: ما
بایستى در علوم انسانى اجتهاد کنیم؛ نباید مقلد باشیم. اما حالا فرض کنید
که فلان رشتههاى علوم انسانى در دانشگاه حذف بشود یا حذف نشود یا کم بشود؛
من روى این چیزها هیچ نظرى ندارم. من نه نفى میکنم، نه اثبات میکنم؛ یعنى
کار من نیست، کار مسئولین است. ممکن است مصلحت بدانند بعضى از رشتهها را
حذف کنند یا نکنند؛ حرف من این نیست؛ حرف من این است که در باب علوم انسانى
کار عمیق انجام بگیرد و صاحبان فکر و اندیشه در این زمینهها کار کنند.
خب، به نظرم وقت هم تمام شد. حرفهاى ما هم آنچه که لازم میدانستیم عرض بکنیم، تمام شد. انشاءاللَّه خداوند شماها را حفظ کند.
پروردگارا! تو را به اولیائت سوگند میدهیم، برکات و تفضلات خودت را بر این
جوانهاى ما نازل کن. پروردگارا! محیط جوان در کشور ما را روزبهروز به
اهداف و آرمانهاى اسلامى نزدیکتر کن. پروردگارا! به حق محمد و آل محمد،
آرزوها و آرمانهاى این جوانها را تحقق ببخش. به مسئولین کشور و به همهى ما
توفیق عنایت کن تا بتوانیم در جهت این آرمانها قدمهاى بلند برداریم.
پروردگارا! تشکیل جامعهى اسلامى و یک کشور اسلامىِ به تمام معنا را به این
جوانهاى عزیز ما برأىالعین نشان بده. ارواح طیبهى شهدا و روح مطهر امام
بزرگوار را از ما راضى و خشنود کن.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) وسائلالشیعه، ج 27، ص 27
2) رعد: 17
3) فصلت: 30
4) شرح نهجالبلاغه ابنابىالحدید، ج 20، ص 319
**********************
دانلودفایل صوتی دانلودفیلم