ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فرازهایی از فرمایشات امام خمینی(ره) به مناسبت لیالى شریف قدر
موسى ع گفت: الهى، من قرب تو را مىخواهم. فرمود: قرب من از براى کسى است که بیدار باشد در شب قدر. گفت: الهى، رحمت تو را مىخواهم. فرمود: رحمت من براى کسى است که رحم کند فقرا را در شب قدر. گفت: خدایا، من گذشتن از صراط را مىخواهم. فرمود...
فرازهایی از فرمایشات امام خمینی(ره) بهمناسبت فرارسیدن لیالى شریف قدر بهشرح ذیل است:
حضرت امام خمینی(ره):
اگر اکرام قرآن و اهلبیت(ع) فقط بوسیدن جلد و ضریح مطهر بدون عمل به دستورات آنها باشد، مقبول نبوده و شبیه استهزا و بازیچه است.(1)لیلة القدر و روایتى در فضیلت آن
(لیلة القدر) شبى است که احیاى آن، سنت الهى است و قدر و منزلت آن از هزار ماه والاتر است، شبى است که مقدرات خلق در آنشب پایهریزى مىشود.(2)
از جمله روایاتى (که) در فضل «لیلة القدر» وارد شده است، (روایتى است) که عارف باللّه، سیدبن طاووس - رضى اللّه عنه - در کتاب شریف اقبال نقل (کردند؛) از پیغمبر(ص) نقل است که فرمود: «موسى گفت: الهى، من قرب تو را مىخواهم. فرمود: قرب من از براى کسى است که بیدار باشد در شب قدر. گفت: الهى، رحمت تو را مىخواهم. فرمود: رحمت من براى کسى است که رحم کند فقرا را در شب قدر. گفت: خدایا، من گذشتن از صراط را مىخواهم. فرمود: این براى کسى است که تصدّق کند به صدقهاى در شب قدر. گفت: خدایا، از درختهاى بهشت و میوههاى آن مىخواهم. فرمود: این براى کسى است که تسبیح کند به تسبیحهاى در شب قدر. گفت: خدایا، نجات مىخواهم. فرمود: نجات از آتش؟ گفت: آرى. فرمود: این براى کسى است که استغفار کند در شب قدر. گفت: خدایا، رضاى تو را مىخواهم. فرمود: خشنودى من از براى کسى است که دو رکعت نماز بخواند در شب قدر».(3)«لیلة القدر» کدام شب است؟
براى «لیلة القدر» چنانچه حقیقت و باطنى است، صورت و مظهرى (نیز) است، بلکه مظاهرى است در عالم طبع و چون مظاهر ممکن است در نقص و کمال فرقها کند، از این جهت ممکن است بین اقوال و اخبارى که در باب تعیین «لیلة القدر» وارد شده است، جمع نمود به اینکه تمام آن لیالى شریفه که در روایات است، از مظاهر «لیلة القدر» است؛ الّا آنکه بعضى با بعضى در شرافت و کمال مظهریت فرق دارد و آن شب شریفى که تمام ظهور «لیلة القدر» و شب وصل تامّ ختمى و وصول کامل خاتمى است، در تمام سال یا در شهر مبارک رمضان یا در عشر آخر آن یا در لیالى ثلاثه مختفى است.
در روایات عامّه و خاصّه نیز اختلافاتى است و در روایات خاصه نیز بهطریق تردید، در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم، مذکور شده و گاهى تردید بین شب بیست و یکم و بیست (و) سوم شده است.
عبدالواحدبن المختار الانصارى گوید: از حضرت باقر(ع) سؤال کردم از «لیلة القدر»، فرمود: «در دو شب است؛ شب بیست و سوم و شب بیست و یکم.» گفتم: «یکى از آن دو را بهتنهایى ذکر کن». فرمود: «چه مىشود که عمل کنى در دو شب که یکى از آنها لیلة القدر است».
سید عابد زاهد - رضى اللَّه عنه - در اقبال فرماید: «بدان که این شب بیست و سوم از شهر رمضان، وارد شده است اخبار صریحه به اینکه لیله قدر است به مکاشفه و بیان. از آن جمله آن است که روایت کنیم بهاسناد خود تا سفیانبن السیط گفت: «گفتم به حضرت صادق(ع) تعیین فرما لیله قدر را براى من مفرداً». فرمود: «شب بیست و سوم».(4)مقدمه ورود به لیلة القدر
قلب انسان مانند آینه، صاف و روشن است و بر اثر توجه فوقالعاده به دنیا و کثرت معاصى کدر مىشود، ولى اگر انسان لااقل صوم را براى حق تعالى، خالص و بىریا انجام دهد، این عبادت را که اعراض از شهوات، اجتناب از لذات و انقطاع از غیرخدا است، در این یک ماه بهخوبى انجام دهد، شاید تفضل الهى شامل حال او شده، آینه قلبش از سیاهى و کدورت زدوده گردد و امید است که او را از عالم طبیعت و لذات دنیوى منحرف و منصرف سازد و آنگاه که مىخواهد وارد «شب قدر» شود، نورانیتهایى که در آن شب براى اولیا و مؤمنین حاصل مىشود، به دست آورد و جزاى چنین روزهاى، خدا است، چنانکه فرموده است: «الصّوم لى و انا اجزى به».(5)
مراتب کمالات انسان براى ورود به ضیافت خدا زیاد است و باید از مقدمات شروع شود و مقدمات، همان توجه به غیر نداشتن و جز خدا ندیدن و هیچچیز غیر از او نداشتن است. در اینجا باید عرض کنم که از همه مردم این معنا مطلوب است و اگر مردم بخواهند در ضیافت خدا وارد شوند، باید بهاندازه وسعشان از دنیا اعراض کنند و قلبشان را از دنیا برگردانند.(6)«انا انزلناه فى لیلة القدر»
در ماه مبارک رمضان، قضیهاى اتفاق افتاد که ابعاد آن قضیه و ماهیت آن، براى ما الى الابد در ابهام مانده است و آن نزول قرآن است. کیفیت نزول قرآن بر قلب رسول الله(ص) در لیلة القدر را غیر از رسول اکرم(ص) و آنهایى که در دامن رسول اکرم(ص) بزرگ شدند، (کسى نمىداند).
قرآن نعمتى است که (پیغمبر(ص)) در ضیافتى که از (ایشان) شده، از آن برخوردار (گشته است) و مقدمات آن، این (بود) که سالهاى طولانى ریاضت معنوى کشیده، تا به آنجایى که لایق این ضیافت شده، رسیده است. مهم، قضیه اعراض از دنیا است. آن چیزى که انسان را به ضیافتگاه خدا راه مىدهد، این است که غیرخدا را کنار بگذارد.
قرآن سرّى است بین حق و ولىالله اعظم که رسول خدا است، بهتبع او نازل مىشود تا مىرسد به اینجایى که بهصورت حروف و کتاب درمىآید که ما هم از آن استفاده ناقص مىکنیم.
اگر سرّ لیلة القدر و سرّ نزول ملائکه را در شبهاى قدر - که الآن این معنا براى ولىالله اعظم حضرت صاحب - عجل الله تعالى فرجه الشریف - هم امتداد دارد - بدانیم، همه مشکلات آسان مىشود. تمام مشکلاتى که داریم براى این است که ما محجوبیم از اینکه واقعیت را آنطور که هست و نظام هستى را به آنطورى که تنظیم شده، مشاهده کنیم.(7)«لایمسّه الا المطهرون»
قرآن در یک کتاب مکنونى است که مسّ آن کتاب مکنون براى انسان امکان ندارد، مگر کسانىکه مطهّر هستند. البته مسلّم است که آن کتاب مکنون، یک کتاب بوده که در کمال عزّت و ارتقا است، بهطورىکه این موجودات دنیّه طبیعى به آن نمىرسند و اگر کسى بخواهد خودش را به آن کتاب برساند و سرتاسرش را مسّ کند، باید سرتاسر و همه هستى وجودش مطهّر باشد. البته مراد از تطهیر همان طهارت از حجابات طبیعت و تجرد از غشاوات طبیعى و جسمانى مىباشد.(8)
«انَّ قَوْمِى اتَّخَذُوا هذَا القُرْآنَ مَهْجُورا»
از پیغمبر اکرم(ص) منقول است که اسلام در ابتدا مظلوم بود و بعد هم مظلوم خواهد بود. من مىخواهم مظلومیت اسلام را امروز براى شما آقایان عرض کنم. در قرآن شریف هم مىبینیم که پیغمبر اکرم(ص) شکایت کرده است به خداى تبارک و تعالى که «انَّ قَوْمِى اتَّخَذُوا هذَا القُرْآنَ مَهْجُورا»؛ از مهجوربودن قرآن در نزد قومش و در امتش شکایت فرموده است.
قرآن و اسلام مهجور و مظلومند، براى اینکه مهجوریت قرآن و مهجوریت اسلام به این است که مسائل مهم قرآنى و مسائل مهم اسلامى یا بهکلى مهجور است و یا برخلاف آنها بسیارى از دولتهاى اسلامى قیام کردند.(9)قرائت قرآن؛ لازم، نه کافى
اسلام امروز مظلوم است و قرآن مهجور است. احکام قرآن مهجور است به اینکه در مأذنهها اذان مىگویید و نماز مىخوانید و اکثر احکام سیاسى اسلام را اعتنا به آن ندارید، قرآن از مهجوریت بیرون نمىرود. البته قرائت قرآن و حاضربودن قرآن در تمام شؤون زندگى انسان از امور لازم است، لکن کافى نیست، قرآن باید در تمام شؤون زندگى ما حاضر باشد. باید قرآن در همه شؤون وارد بشود، قرائت قرآن باید بشود. قرآن، ذکر، همه باید در همهجا باشد.(10)
باید به محتواى قرآن توجه و عمل کنیم
قرآن را که کتاب ما است و کتاب شما است، کوشش کنید که بهحقیقت، کتاب باشد، کتاب ما بهحقیقت باشد، نهفقط لفظاً بگوییم که «کتاب ما، قرآن است، نبى ما، رسول اکرم(ص) است. امام ما، علىبن ابىطالب(ع) است». لفظ، آسان است. اگر ما ادعامان این باشد که قرآن، کتاب ما است، لکن هیچ صفحهاى از قرآن را عمل نکرده باشیم، بهحسب واقع کتاب ما نیست.(11)
ما باید کتابمان قرآن باشد. معنایش نه این است که فقط بگوییم کتاب ما قرآن است، بلکه باید با او حرکتهاى معنوى بکنیم، به تربیت انسانى برسیم، با او اجتماع خودمان را اصلاح کنیم، با او همه جهات مادى و معنوىاش را طى کند. او قرآن است که کتاب ما است، این کتابى است که باید بخوانیم و بفهمیم و عمل کنیم. فقط بگوییم: «کتاب است» این، کتاب نمىشود. وقتى کتاب، کتاب ما است که به محتواى این کتاب عمل بکنیم. کوشش کنید که کتاب شما، کتاب خدا و قرآن باشد، توجه شما به محتواى کتاب خدا باشد.(12)
در حدیث است که جبّار عزّ و جلّ به قرآن مىفرماید: «به عزت و جلال و بلندى مقامم قسم که البته اکرام کنم کسى را که اکرام کرده است تو را و اهانت کنم کسى را که اهانت کرده تو را».
باید دانست که اگر احیاء احکام و معارف قرآن را به عمل به آن و تحقّق به حقیقت آن نکنیم، در آن روز جواب رسول خدا(ص) را نتوانیم داد. کدام اهانت بالاتر از آن است که پشت پا به مقاصد و دعوتهاى آن زده شود؟ اکرام قرآن و اهل آن که اهلبیت عصمت(ع) است، فقط به بوسیدن جلد آن و ضریح مطهّر اینها نیست؛ این یک مرتبه ضعیفه از احترام و اکرام است که اگر به دستورات آن و فرمایشات اینان عمل کردیم، مقبول است و الّا شبیه به استهزا و بازیچه است.(13)
1) و 2) صحیفه امام، ج 15، ص 59
3) آداب الصلوة، ص 333
4) آداب الصلوة، صص 331 - 332
5) جهاد اکبر، صص 43 - 44
6) صحیفه امام، ج 17، صص 491 - 490
7) صحیفه امام، ج 19، ص 285
8) تقریرات فلسفه، ج 3، ص 57
9) صحیفه امام، ج 16، صص 33 - 34
10) صحیفه امام، ج 16، صص 38 - 39
11) صحیفه امام، ج 10، صص 532 - 533
12) صحیفه امام، ج 10، ص 531
13) آداب الصلوة، ص 210