مروری بر بیانات و اقدامات حضرت آیتالله خامنهای برای کاهش وابستگی اقتصاد ایران به نفت
«من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان
گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم در چاههای نفت را
ببندیم. آقایان به قول خودشان "تکنوکرات" لبخند انکار زدند که مگر
میشود؟!»[۱]
وقتی در اولین روز سال ۹۲ و در سخنرانی عمومی رهبر انقلاب اسلامی در حرم
مطهر رضوی این عبارات از ایشان شنیده شد موجی از اظهارنظرها از سوی افراد و
رسانههای مختلف در تحلیل این سخنان ایجاد شد. هرچند تفاسیر صرفاً سیاسی
از این جملات تا مدتی بر تحلیل عمیق مسأله از زوایایی چون اقتصاد سیاسی و
مدیریت کلان اقتصادی کشور سایه افکنده بود، اما با فُروکش کردن این امواج
سیاسی و جدیتر شدن برخی فشارها و توطئههای دشمنان در زمینهی مسائل
اقتصادی، اکنون فرصت مناسبی است تا بار دیگر به ریشهیابی و مرور دغدغههای
آیتالله خامنهای دربارهی مسألهای به نام «اقتصاد منهای نفت» پرداخته
شود.
دهه ۶۰: یک احتمال
خرداد ماه سال ۱۳۶۸ و در روزهای آغازین رهبری آیتالله خامنهای در حالی
که دستهها و گروههای گوناگونی از مردم و مسئولان به دیدار ایشان
میآمدند، رهبری در لابهلای سخنان خود ضمن آگاه کردن جامعه در مورد
جهتگیری و برنامههای دشمنان، «مشکلتراشی دشمن برای فروش نفت ایران» را
امری بعید ندانسته و از مسئولان کشور خواستند در جستجوی بهترین راهها و
موفقترین شیوهها برای کم شدن مشکلات اقتصادی مردم باشند:
«من برخلاف بعضی از تحلیلها، احتمال میدهم که دشمن برای اینکه مردم را
از ادامهی این راه و این حضور مأیوس و پشیمان کند، حتی مشکلات جدید
اقتصادی را بر ما تحمیل نماید. هیچ بعید نیست مشکلاتی را برای فروش نفت،
تهیهی مواد اولیه و کالاهای ضروری به وجود آورد، تا فشار را بر مردم زیاد
کند. دولت و مجلس و مسئولان باید دست به دست هم دهند و بهترین راهها و
موفقترین شیوهها را جستجو کنند، تا مشکلات اقتصادی مردم کم شود.»[۲]
این هشدار و اعلام خطر را شاید بتوان یکی از اولین طرح بحثهای جدی رهبر
انقلاب دربارهی ضرورتِ کاهش وابستگی اقتصاد کشور به فروش نفت دانست.
هشداری که طی سالیان دههی هفتاد به یکی از مطالبات جدی رهبری از مسئولان
دولت برای برنامهریزی و اقدام تبدیل شد.
دهه ۷۰: ریشهیابی یک آرزو
هشدار رهبری دربارهی این مسأله و مطالبهی ایشان از مسئولان را نباید
تنها از زاویهی بحث تحریم و فشار دشمن تحلیل نمود. هرچند این موضوع از
حساسیت و اهمیت زیادی برخوردار بوده و هست اما خواستهی رهبری در چند سطح و
لایه قابل بررسی و ریشهیابی است.
رهبر انقلاب در ۱۳ اردیبشهت ماه ۱۳۷۳ از بستن چاههای نفت و شکلگیری
اقتصاد کشور براساس تولیدات غیرنفتی بهعنوان «آرزوی واقعی» خود نام برده و
همگان را به تلاش در مسیر تحقق این مهم فراخواندند:
«آرزوی واقعی من- که البته ممکن است به این زودیها قابل تحقق نباشد- این
است که ما در چاههای نفت را ببندیم و اقتصاد خود را براساس کالاها و
محصولات غیرنفتی بنیاد نهیم. یعنی فرض کنیم این کشور، کالایی به نام نفت
ندارد.»[۳]
اما چرا آیتالله خامنهای از بستن چاههای نفت و بنیاد نهادن اقتصادی بر
مبنای تولیدات غیرنفتی بهعنوان آرزوی خود یاد کردند؟ چه عواملی باعث شد تا
این مسأله بهعنوان مشکل و معضلی اساسی از سوی ایشان مطرح شده و برای حل
آن تلاش کنند؟
در پاسخ به این سؤالات میتوان از گزارهای به نام «نفت و وابستگی» سخن به
میان آورد. استقلالطلبی در عرصههای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی
بهعنوان یکی از اصلیترین و مهمترین آرمانهای انقلاب اسلامی در
اندیشهی آیتالله خامنهای از اهمیت زیادی برخوردار بوده و هست. تلاش جهت
تحقق اقتصاد منهای نفت و اتکای اقتصاد کشور به تولیدات غیرنفتی نیز از
زاویهی کاهش وابستگی کشور به بیگانگان قابل ریشهیابی است.
رهبر انقلاب ضمن معرفی رژیم پهلوی بهعنوان عامل ایجاد وابستگی اقتصاد
کشور به نفت سعی میکنند فضای عمومی جامعه را به تغییر این روند و جایگزین
کردن تولیدات گوناگون غیرنفتی به جای وابستگی به نفت ترغیب کنند:
«آن جوانانی که نمیدانند رژیم گذشته با این کشور چه کرده است، بدانند یکی
از دهها کار خیانتآمیزی که کردند، این است! اقتصاد این کشور را متکی به
نفت کردند که به آسانی هم نمیشود آن را تغییر داد و دگرگون کرد! این ملت
اگر بتواند، باید با صادرات گوناگون صادرات میوه، صادرات معادن گوناگونی که
در این کشور هست، تولیدات صنعتی، کشاورزی و خدمات این کشور را اداره کند.»[۴]
در مذمت وابستگی
رهبر انقلاب در این سالها تلاش میکنند ضمن تبیین مهمترین پیامدهای
ناگوار حاصل از وابستگی در این حوزه، عموم مردم و مسئولان را به سمت
برنامهریزی و تلاش برای خداحافظی با اقتصاد نفتی سوق دهند. با دقت در
بیانات رهبری میتوان توجه به عواقب نامطلوب وابستگی به نفت را در دو
حوزهی اصلی «اقتصاد سیاسی نفت» و «بنیانهای اقتصاد ملی» مشاهده نمود:
۱. تعیین سیاستهای کلان و قیمتگذاری نفت توسط بیگانگان
«متاسفانه، امروز در دنیا نفت به سیاستهای بینالمللی، کمپانیها و
غارتگران بزرگ و جهانخواران و مستکبران وابسته است. در حقیقت، نفت در مشت
آنهاست.»[۵]
«مادهی ارزشمندی که امروز دنیا جانش به آن بند است یعنی نفت به ملتهای
خاصی متعلق است عمدتاً در همین منطقهی خود ما، مقداری هم در جاهای دیگر
اما سرنوشت این ماده، قیمتگذاری و مصرفش، دست دیگران است و صاحبان اصلی در
آن کمترین نقش را دارند!»[۶]
«طبیعی است اقتصادی که بر پایهی کالایی است که قیمتگذاری آن در دست
دیگران است، همین مشکلات را هم دارد؛ یک روز میشود بشکهای هجده دلار و
بیست دلار، یک روز هم ناگهان به هفت و نیم دلار و هشت دلار تنزل میکند!»[۷]
۲. ناممکن بودن بهرهبرداری از اهرم نفت در معادلات بینالمللی
«به وسیلهی قدرت نفت، ملت ایران میتواند در صحنهی سیاست بینالمللی،
ابراز قدرت کند. یکوقت اعلان کند که من میخواهم نفتم را شش ماه نفروشم!
همهی دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد؛ همهی سیاستها را تحت تأثیر قرار
میدهد. یا بگوید میخواهم این قدر کم کنم، یا این قدر زیاد کنم!... همین
پول نفت را بهخاطر نیاز کشور میدهند و گندم وارد میکنند!»[۸]
۳. ترویج فرهنگ مصرفی غلطِ غربی و عدم استفاده از درآمد نفت برای ساخت زیربناها
«فرهنگ مصرفی غلط که بر بسیاری از کشورهای اسلامی و غیراسلامی جهان
سوم تحمیل شده، از کجاست؟... کشورهای تولیدکنندهی نفت، ثروت خدادادی
متعلق به همهی مردم را که باید صرف عمران و آبادی کشورشان بشود،
میدهند و در مقابل وسایلی میگیرند که جز انحطاط و فساد در زندگی، تأثیر
دیگری ندارند. همهی اینها صادرات فرهنگ غربی و آمریکا و اروپا به
کشورهای جهان سوم است.»[۹]
«ما برای ادارهی امور کشور، برای کارهای گوناگون کشور، برای واردات و
خدمات کشور، برای آموزش و پرورش و بودجهی جاری کشور، مجبور نباشیم نفت را
که ذخیرهی ماست، بفروشیم و گندم، یا شیر خشک وارد کنیم! این غلط است...
نفت، ذخیرهی همیشگی این ملت است و میماند. اولاً از آن برای ساخت
زیربناهای ماندگار و دیگر سرمایههای اساسی کشور استفاده میشود.»[۱۰]
۴. دورشدن از پیشرفت در علم و صنعت
«فکر غلط، همان تفکری است که در دوران حاکمیت عوامل آمریکا بر این کشور
حاکم بود؛ و آن اینکه علم و صنعت و تکنولوژی و امور فنی، باید به وسیلهی
خارجیها، اروپاییها و غربیها آماده بشود و به صورت محصول در اختیار ما
قرار بگیرد؛ ما باید پول و نفت بدهیم و از محصول کار آنها استفاده کنیم؛
این یک طرز تفکر بود.»[۱۱]
در طول سالهای دههی ۷۰ رهبر انقلاب ضمن تأکید بر «استقلال اقتصادی کشور»
پایان یافتن جنگ را فرصتی مناسب برای برنامهریزی و اقدام دولت در جهت
کاهش وابستگی به نفت دانسته و خواستار حرکت مردم و مسئولان در این مسیر
میشوند.
مطالبهگری و فضاسازی عمومی
ابلاغ مسأله به دولت و مطالبهگری از آن یکی از مهمترین اقدامات رهبری در طول این سالها است:
«باید اقتصاد ملت ایران از نفت جدا شود. این مسأله را اخیراً به دولت
خدمتگزار ابلاغ کردهایم که برایش برنامهریزی کند... دولت ما امروز حداکثر
استفاده را از نفت میکند و باید هم بکند. اما باید کاری کند که بتواند
روزی به دنیا اعلام نماید که از امروز تا شش ماه دیگر، تا یک سال یا چهل
روز دیگر، میخواهم در چاههای نفت را ببندم. میخواهم یک قطره نفت صادر
نکنم. دولت باید بتواند تصمیم بگیرد. باید به نفت احتیاج نداشته باشد. ما
ثروت، منابع طبیعی و تولیدات داخلی زیاد داریم. امکانات تولید ثروت در داخل
کشور، خیلی زیاد است. روزی به خاطر جنگ، این کارها عملی نبود، ولی
بحمدالله امروز عملی است. باید هم انجام گیرد و انجام دهند.»[۱۲]
از سوی دیگر «تأکید بر محیط کار، جامعهی کارگری و آموزش کارگران»[۱۳]،
فضاسازی عمومی و ترغیب عموم مردم بهخصوص تولیدکنندگان و کارگران برای رشد
تولید ملی و تلاش در جهت قطع وابستگی اقتصاد کشور به نفت، اقدام مهم دیگر
رهبری در این زمینه بود:
«اگر ملت ایران- اعم از کارگر ایرانی، جوان ایرانی، تولیدکنندهی ایرانی و
معلم ایرانی- با همهی تلاش و غیرت خود وارد عمل شود و این کشور را
بهگونهای بسازد که به خاطر صادرات و واردات و نیازهای مصرفی، محتاج فروش
نفت خود، آن هم با این قیمت پایین نباشد، ببینید چه خدمت بزرگی به امروز و
آیندهی این کشور خواهد بود!»[۱۴]
دهه ۸۰ و ۹۰: رویکردهای نوین و جایگزینهای مطمئن
با آغاز دههی ۸۰ آیتالله خامنهای پیشنهادات جدیدی برای خارج شدن اقتصاد
ایران از شرایط وابستگی نفتی مطرح کردند که جایگزینی تولید ثروت از دانش و
استفاده از فناوریهای نوین به جای استخراج، مصرف و فروش نفت در آنها
محوریت داشت.
روند تلاشهای پیشینِ آیتالله خامنهای در دو عرصهی عمومی و حاکمیتی
بهصورت متکاملتر در دههی هشتاد ادامه یافت. برخی از اصلیترین و
مهمترین تلاشها و اقدامات عمومی و گفتمانساز رهبری در این دهه را
میتوان چنین برشمرد:
۱. تلاش برای تولید ثروت از دانش و حرکت به سوی اقتصاد دانشبنیان
«آن روزی که ما بتوانیم درآمد کشور را از راه دانشمان بهدست بیاوریم و
در چاههای نفت را پلمب کنیم، آن روز برای ما روز خوبی است. امروز ما داریم
از ذخایرمان میخوریم. بیشتر بودجهی کشور از نفت است. نفت ذخیرهی ماست.
گنجینهمان را داریم تخلیه میکنیم؛ از روی ناچاری. باید روزی برسد که این
ملت بتواند از دانش خود ثروت تولید کند. آن وقت خود آن ثروت به پیشرفت دانش
کمک خواهد کرد.»[۱۵]
از طرفی بحث انرژیهای جایگزین و بینیازی به نفت بهصورت جدی از سوی
ایشان پیگیری شد. یکی از مهمترین دلایل ایستادگی آیتالله خامنهای بر روی
مسألهی انرژی هستهای و تأکید دائمی ایشان به ضرورت استفاده از این
فناوری از همین زاویه قابل فهم است:
۲. تلاش در جهت جایگزین کردن نفت با انرژی هستهای
«ما میخواهیم منابع تجدیدناپذیرمان برای نسلهای دیگر بماند. اینطور
نباشد که بیست سال دیگر، بیستوپنج سال دیگر، این کشور نفت نداشته باشد؛
مجبور باشیم نفت خود را از آمریکا یا از عوامل آمریکا بخریم. ما میخواهیم
جایگزین نفت داشته باشیم و آن، انرژی هستهیی است. آنها میگویند نه،
نداشته باشید؛ همان نفتتان را مصرف کنید تا تمام شود.»[۱۶]
۳. تأکید بر صادرات غیرنفتی
«بودجهی کشور ما متأسفانه از دهها سال پیش به این طرف، وابستهی به نفت
است. این روش را همهی اقتصاددانهای دلسوز رد میکنند؛ این روش در کشور ما
عادت شده است. نفت را استخراج کنند، بفروشند، از پول آن کشور را اداره
کنند؛ این شیوهی غلطی است... افزایش صادرات غیرنفتی موجب میشود که ما به
این هدف [بینیازی به نفت] نزدیک شویم.»[۱۷]
تلاش برای اصلاحات ساختاری
در ادامهی حرکتها و فعالیتهای پیشین رهبری، ورود جدیتر ایشان به
حوزهی اصلاحات ساختاری برای رهایی اقتصاد ایران از وابستگی به نفت مسألهی
حائز اهمیت دیگری است که بیشتر در عرصهی سیاستگذاریهای رسمی و حاکمیتی
خود را نشان میدهد. جهتدهی به استفاده از نفت برای سرمایهگذاریهای
تولیدی و آمادهسازی زیرساختها با تأکید بر مواردی چون: «ایجاد صندوق
توسعهی ملی» و «قطع وابستگی هزینههای جاری دولت به درآمدهای نفت و گاز»
که بند ۲۲ ابلاغ سیاستهای کلی برنامهی پنجم توسعه در دیماه ۱۳۸۷ نمود
یافت در همین بستر قابل درک است:
«تغییر نگاه به نفت و گاز و درآمدهای حاصل از آن، از منبع تأمین بودجهی
عمومی به «منابع و سرمایههای زایندهی اقتصادی» و ایجاد صندوق توسعهی ملی
با تصویب اساسنامهی آن در مجلس شورای اسلامی در سال اول برنامهی پنجم و
برنامهریزی برای استفاده از مزیت نسبی نفت و گاز در زنجیرهی صنعتی و
خدماتی و پاییندستی وابسته بدان.»[۱۸]
با آغاز دههی ۹۰ فشارهای نظام سلطه برای تغییر محاسبات ملت و مسئولان
نظام رنگ و بوی تازهای به خود گرفت و چنانکه رهبری سالها پیش احتمال
داده بودند دامنهی تحریمها حتی به فروش نفت نیز کشیده شد.
ایشان به صراحت نارضایتی خود از قطع نشدن وابستگی کشور به فروش نفت طی سالیان پس از پایان جنگ را به زبان آورده و چنین میگویند:
«امروز شما ملاحظه کنید، وقتی روی نفت ما فشار میآورند، ما دچار مشکل
میشویم، این ناشی از چیست؟ ناشی از این است که ما تکیهمان را به نفت از
بعد از دورهی جنگ و پایان جنگ تا امروز، نتوانستیم کم کنیم، اگر ما
تکیهمان را به نفت کم میکردیم، فشار بر روی نفت اینقدر برای ما سخت تمام
نمیشد.»[۱۹]
به موازات این اعلام نارضایتی، آیتالله خامنهای تلاش میکنند علاوه بر
حفظ و تعمیق گفتمان پیشرفت علمی و «حرکت به سوی اقتصاد دانش بنیان»[۲۰]
با مطرح نمودن گفتمان اقتصاد مقاومتی و مشخصسازی حدود و چارچوبهای آن در
قالب سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، تهدید تحریم را به فرصت تبدیل کنند:
«ما در زمینهی تصمیمگیریهای اقتصادی و برنامهریزیهای اقتصادی نقاط
ضعفی داشتهایم؛ این نقاط ضعف موجب شده است که دشمن احساس کند با تحریم و
امثال آن میتواند رخنه ایجاد کند؛ این فرصتی است برای ما تا این نقاط
ضعفمان را بشناسیم، آنها را برطرف کنیم و انشاالله برطرف خواهیم کرد.»[۲۱]
به بیان دیگر، براساس استراتژی آیتالله خامنهای میتوان با جدیت و
عملکرد صحیح در چارچوب اقتصاد دانش بنیان و عملیاتی نمودن اقتصاد مقاومتی
ضمن بیاثر کردن تحریمهای دشمن بر روی فروش نفت ایران عملاً معضل دیرینهی
اقتصاد کشور در وابستگی به نفت را درمان نمود:
«نکتهی هفتم [از مؤلفههای سیاستهای مقاومتی]، کاهش وابستگی به نفت است؛
یکی از سختترین آسیبهای اقتصادی ما همین وابستگی به نفت است. این نعمت
بزرگ خدادادی برای کشور ما در طول دهها سال مایهی فروریختگیهای اقتصادی و
فروریختگیهای سیاسی و اجتماعی شد؛ باید ما یک فکر اساسی بکنیم. ما
نمیگوییم از نفت استفاده نشود، [بلکه] تکیهی ما بر استفادهی حداقلی از
فروش نفت خام است؛ نفت را میتوان بهصورت فرآورده در اختیار گذاشت؛ که در
این سیاستها دیده شده. یک کار اساسی و مهمی که باید انجام بگیرد این است؛
این همت بلندی لازم دارد که ما در بند سیزده این سیاستها به این پرداختیم و
جداً باید این بند عملیاتی بشود.»[۲۲]
علاوه بر بند ۱۸ سیاستهای اقتصاد مقاومتی که بر «افزایش سالانهی سهم
صندوق توسعهی ملی از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز تا قطع وابستگی بودجه
به نفت»[۲۳] تأکید داشت در بند سیزدهم ابلاغیهی رهبری نیز به صورت تفصیلی راهکارهای «مقابله با ضربهپذیری درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز»[۲۴] دیده شده است.
جمعبندی
آنچه که در بالا به آن اشاره رفت مروری بود بر تبیین و تحلیل ریشهها و
پیامدهای اقتصاد نفتی و راهکارهای رسیدن ایران به اقتصاد منهای نفت در
بیانات و دستورات رهبر معظم انقلاب اسلامی. مسیر و چارچوب کلی مقابله با
این مشکل دیرینه کاملاً روشن بوده و علاوه بر تأکید حداکثری رهبری نظام بر
روی آن از سوی نخبگان و جامعهی علمی و مدیریتی کشور نیز پذیرفته شده است.
در تازهترین بحثی که در این زمینه در دیدار رهبری با نخبگان جوان مطرح شد
ایشان ضمن طرح واژهی «بچهپولدارِ ملى»[۲۵]
که اشاره به حالت و رفتار غیرمنطقی و باری به هرجهت در استفاده از درآمدها
دارد، نسبت به بیتوجهی در استفاده از نخبگان در اقتصاد وابسته به ثروت
بادآوردهای چون نفت هشدار داده و بار دیگر بر ضرورت توجه به علم و تحقیق
تأکید کردند.
در این میان نقش دولتمردان و بازیگران حکومتی در عملیاتی ساختن این آرزوی
دیرینهی اقتصاد ایران نقشی فوقالعاده حساس و تعیینکننده است. این آرزو
امروز، خود را در قالب عملیاتی و اجرایی اقتصاد مقاومتی بازیافته است. باید
منتظر ماند و دید آیا آنانکه بار عمل به این مسئولیت بر دوششان سنگینی
میکند اقدامات مؤثری در این زمینه میکنند یا خیر؟