وحشتناک ترین روش های شکنجه در زندان رجوی در پایگاه اشرف
به گزارش فرهنگ نیوز ، برخی فرماندهان زن سازمان خلق میگویند: "رجوی بعد از اینکه گردنبندهای حامل عکس خود را بر گردن زنان قرار می انداخت به آن ها تجاوز جنسی می کرد و رحم برخی را با عمل جراحی بیرون می آورد".
کنفرانسی انجمن زنان جداشده از سازمان (مجاهدین) خلق در اروپا برگزار شد که در این کنفرانس اهداف این انجمن که حمایت از همه قربانیان این سازمان و جداشدگان از آن و به خصوص زنان است مورد تاکید قرار گرفت.
در این کنفرانس خانم ها بتول سلطانی و زهرا میرباقری دو عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق و خانم نسرین ابراهیمی یکی از فرماندهان سابق این سازمان که از قلعه خوفناک اشرف در استان دیالی در عراق در سال های اخیر فرار کرده اند مطالبی را عرضه داشتند و روایات هولناکی از روش های وحشیانه مسعود رجوی در برخوردش با زنان این سازمان، به خصوص زنانی که در فرماندهی و یا عضو شورای رهبری سازمان خلق بودند، را عنوان کردند. روش هایی از جمله تجاوز جنسی و بیرون آوردن رحم و زندانی کردن و شکنجه و قتل و جنایت های هولناک از این دسته اند.
خانم مریم سنجابی عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق که دو سال پیش از قلعه خوفناک اشرف فرار کرده پیش از این از وضعیت زندان ها و شکنجه های وحشیانه اعضای سازمان و قتل و خودکشی هولناک برخی زنان سازمان در مقالات و مصاحبه های متعدد خود خبر داده بود. در ذیل بخشی از مصاحبه ها و اظهارات این فرماندهان زن سازمان خلق آمده است:
مسعود رجوی با تشویق همسرش مریم رجوی به ما تجاوز جنسی می کرد!!
خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق: "در زمستان سال 1998 در جلسه ای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباس ها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد!!
حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال می کردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟! حس فضولی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش می کردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم خانم «فائزه محبت کار» فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف را ببینم.
بالاخره زمان موعود فرا رسید. من به همراه تعداد زیادی از اعضای زن شورای رهبری در مقر فرمانده و رهبر کل آن زمان مسعود رجوی در پایگاه «بدیع زادگان» در منطقه ابوغریب بغداد حاضر شدیم. بعد از یک ساعت انتظار یکی از کارمندان دفتر فرماندهی کل که مسئول امور اداری و خدماتی مسعود و مریم رجوی بود نزد ما آمد و یک بسته ای حاوی حوله و لوازم حمام و آرایش بین حاضران توزیع شد و گفت هرکس از شما که بدون حمام رفتن و عطر زدن به اینجا حاضر شده باید استحمام کند و عطر بزند و در نهایت پاکیزگی باشد.
من با خودم سوال می کردم که هدف از این کارها چیست؟! آیا مسعود می خواهد ما را عریان ببیند؟! چرا این همه بر استحمام فوری و خصوصا در این مکان یعنی در مقر مسعود و مریم رجوی اصرار می ورزند؟!
با خودم کلنجار می رفتم و سعی می کردم خودم را به این نکته قانع کنم که این خواسته آن ها صرفا برای آزمایش میزان سرسپردگی ما به رهبری است. بعد از اینکه همه آماده شدند به ما دستور دادند که وارد سالن «ایکس» شویم. ملافه های سفیدی بر روی فرش پهن شده بود. همه سالن پوشیده از رنگ سفید بود. دو مبل سفید رنگ هم در وسط سالن قرار داده بودند که رو به روی آن میزی بود که بر روی آن قرآن و آینه و شمع های روشن و صندوق کوچکی که بعدا فهمیدیم داخل آن گردنبندهای طلا وجود داشت و همچنین یک کیک چند طبقه و بزرگ قرار داشت. بعد از چند دقیقه هیاهویی به پا شد و مسعود و مریم رجوی وارد آن سالن شدند و مسعود لباس راحتی و در واقع لباس خانگی خود را به تن داشت و جوراب به پایش نکرده بود و مریم بی حجاب و با موی آراسته حاضر شد . مسعود بر روی مبل نشست و مریم هم در مبل دیگر و در کنار او نشست. سپس بلند شد و پشت سر مسعود ایستاد. یکی از خانم ها به او گفت چرا نمی نشینی؟! مریم با لبخند گفت: «من این مبل را برای شما و همسران دیگر مسعود خالی گذاشتم!»
من از این عبارت «همسران دیگر مسعود» شوکه شدم! و از اینکه زنان عضو شورای رهبری کشف حجاب کرده اند غافلگیر شدم.
در آن لحظات قلبم به شدت می تپید و نمی دانستم که نقشه دقیقا چه بود؟! و مراحل بعدی آن چیست؟ فکر می کردم که قرار است میزان سرسپردگی ما به رهبرمان و میزان تعهد ما به عهدی که با او بستیم و اعلام آمادگی ما برای ازدواج با او مورد محک قرار بگیرد. سپس در یک نقشه احتمالا از پیش تعیین شده مسعود از مریم پرسید: "مریم اینها چه می خواهند؟! و چرا آن ها را به اینجا آورده ای؟"
مریم رجوی پاسخ داد: «به اینجا آمده اند تا مراسم ازدواج بین خود و آن ها را برایشان اجرا کنی ... مگر نگفتم که هر زنی باید راه مرا در پیش بگیرد؟! ... من بارها و بارها گفتم که همه زنان مجاهد خلق همسران تو هستند و این مساله ای جدی و واقعی است و یک شعار نیست» سپس مریم به ما گفت: «هریک از شما باید به تنهایی بر روی این مبل و در کنار مسعود بنشینید تا مسعود خطبه عقد را بر شما بخواند و هر یک از شما باید رضایت و موافقت خود را با ازدواج با مسعود اعلام کنید.»
بعد از اینکه مسعود رجوی خطبه عقد را خواند صندوق کوچک روی میز را باز کرد و گردنبندهای طلا را از آن بیرون آورد و آن را بر گردن هر یک از ما قرار می داد و بعد از آن ما را در آغوش می گرفت و می بوسید.
در اینجا بود که مریم رجوی به ما گفت: «شما از این به بعد همسران مسعود هستید»
ناگهان صدای موسیقی بلند شد و دیدم که زنان قدیمی و عضو شورای رهبری خود را بر روی ملافه سفید رنگ انداخته و لباس های خود را درآوردند و در مقابل مسعود رجوی و با دستور وی در مقابلش رقصیدند و اینجا بود که مسعود گفت: «این همان رقص رهایی است»!! سپس با صدای بلند به ما گفت: «شما برای من همچون زنان پیغمبرید یعنی ازدواج شما با فردی دیگر حرام است» سپس آیه 32 سوره احزاب قرآن کریم را قرائت کرد: ««یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا». "ای همسران پیامبر، شما اگر تقوا پیشه کنید مانند دیگر زنان (عادی) نیستید، پس با گفتارتان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض (فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد، و گفتاری نیکو (و دور از تحریک و ریبه) بگویید."
اینجا بود که مریم رجوی دیگر زنان را تشویق می کرد تا لباس های خود را از تن بیرون کنند و در مقابل همسرش مسعود عریان و لخت برقصند!! و گفت: «چرا شما خودتان را برای مسعود نمی کشید و باهم رقابت نمی کنید و از او نمی خواهید تا به شما اجازه بدهد به تنهایی وارد اتاق خواب او بشوید و با مسعود تنها و همبستر شوید؟!»
سپس زنان به صف ایستادند و هر یک از آن ها ثبت نام شدند تا به صورت نوبتی و در یک شب با مسعود همبستر شوند تا اینکه در یکی از روزها نوبت به من رسید. مریم مرا فرا خواند و گفت: "امشب شب عروسی و شب معراج توست!!" به هنگام شب به محل اقامت مسعود رفتم و مریم مرا تا اتاق خواب او همراهی کرد و مسعود با من همبستر شد و رابطه جنسی برقرار کرد.
یکی از زنان عضو شورای رهبری سازمان به شکل خصوصی و سری به من گفت که با چشمان خود دیده که مسعود رجوی به صورت دستجمعی در پایگاه اشرف با زنان عضو شورای رهبری و اعضای دفتر خود رابطه جنسی برقرار کرد.
وحشتناک ترین روش های شکنجه در زندان رجوی در پایگاه اشرف
مریم سنجابی عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق میگوید: "در اوایل سال 1995، بعد از آنکه 8 سال از پیسوتنم به سازمان خلق و کارم در پایگاه های بغداد می گذشت، مرا به پایگاه اشرف منتقل کردند. در پایگاه اشرف مرا در مقری به نام «قلعه» وارد کردند که یک زندان معروف و هولناکی است که در خیابان 400 در پایگاه اشرف قرار دارد و من سوار بر ماشین بودم. پس از آنکه دروازه های آهنی قلعه را بستند به سرعت مرا از ماشین پیاده کردند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و سپس مرا داخل یک اتاقی انداختند که در آن محبوبه جمشیدی معاون فرمانده کل ستاد ارتش آزادیبخش ملی را دیدم که پشت میز نشسته بود. مرا بر روی صندلی نشاندند و محبوبه بلافاصله شروع به فریاد زدن و فحش دادن به من کرد و گفت: "تو مزدور و مأمور رژیم هستی و ما تو رو می کشیم» تا می خواستم صحبت کنم مرا کتک می زدند و فحش می دادند. بعد از چند دقیقه چشمانم را بستند و مرا در سلولی که پنج زن و دختر دیگر در آن وجود داشت قرار دادند. نام برخی از آن ها فریده علیزاده و مژگان محمد زمانی و زهرا احمدی بود. بعد متوجه شدم که 3 یا 4 سلول دیگر هم وجود دارد که در آن برخی زنان زندانی هستند. درهای سلول را فقط سه بار در روز به منظور دستشویی و وضو گرفتن باز می کردند و ما را چشم بسته و پشت سرهم می بردند و به هیچ یک از ما اجازه نمی دادند تا بیشتر از یک دقیقه در دستشویی بمانیم و اگر بیشتر می ماندیم پس از خروج ما را کتک می زدند.
بعد از تقریبا یک هفته ما را به سلولی که تقریبا 30 زن در آن حضور داشتند منتقل کردند. طی این مدت زندان بان های ما حشمت تیفتکچی و ناهید صادقی و کبری حسنوند و فاطمه خردمند بودند که فاطمه خردمند با پوتین نظامی خودش به تمام اعضای بدن من از جمله سر و صورتم ضربه وارد می کرد. همزمان به من فحش های رکیک هم می داد و ضربات سهمگین او منجر به پاره شدن لب ها و خونریزی شدید شد بی آنکه این خونریزی پانسمان و یا بخیه زده شود و آثار این پارگی هنوز بر لبانم مشخص است.
در یکی دیگر از روزها فاطمه خردمند همچون حیوان درنده به قصد شکستن دستم به من حمله کرد به طوری که به شکل دیوانه وار دستانم را می پیچید تا آن را بشکند اما موفق به این کار نشد چون من محکم او را به عقب هول دادم . فقط عصب دست راست مرا مورد اصابت قرار داد به طوری که دست راست من چندین سال بی حس بود و آثار این ضربه همچنان مشخص است.
این روش شکنجه به مدت 10 روز بر روی من ادامه داشت. در یکی از روزها شهین حائری و سعیده شاهرخی و دیگر زندان بان ها آمدند و من موفق نشدم که آن ها را درست ببینم. این سه نفر مرا روی زمین کشیدند و به اتاقی بردند و دست و پایم رابستند و کف پا و تمام بدنم را با شلاق زدند به طوری که بی هوش شدم. سپس بر روی صورتم آب ریختند تا اینکه دوباره بهوش آمدم و دوباره عملیات شکنجه و تازیانه زدن را شروع کردند و دوباره از هوش رفتم و این بار وقتی به هوش آمدم خودم را در همان سلول یافتم و بعد از 10 روز شکنجه وحشیانه و مستمر مرا به سلول دیگر زندانی ها، منتقل نکردند بلکه مرا به محل سابق یعنی خیابان 400 در پایگاه اشرف بازگرداندند.
مسعود رجوی قبل از تجاوز جنسی به زنان گردنبندی منقوش به عکس خود را به گردنشان می آویخت و رحم ۹۵ زن با دستور او بیرون آورده شد!!
زهرا السادات میرباقری عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق می گوید: "قصد دارم لیستی را به مردم نشان دهم. لیستی که شامل اسامی ۹۵ زن عضو سازمان مجاهدین خلق است که عمل بیرون آوردن رحم با بهانه های مختلف بر روی آن ها انجام شده است. اسامی برخی آنان را برای شما قرائت می کنم. کبری طهماسبی (هاجر)، صدیقه خدایی صفت، حبیبه طاولی، حوری سیدی، حوری چرندابی، شهربانو سنگری، طاهره زارنجی، انسیه دولتشاهی، مریم نظام الملکی، فرح امامی، انسیه قلی زاده، فاطمه همدانی، اشرف تقوایی و خیلی زنان دیگر...
پزشک جلادی به نام دکتر نفیسه بادامچی عمل جراحی را برای این خانم های بیچاره انجام می داد و رحم های آن ها را بیرون می آورد. کما اینکه ما خانم ها و دختران را به صورت نوبتی به پایگاه اشرف فرا می خواندند تا با مسعود رجوی در جشن های مختلف دیدار داشته باشیم. او از طریق مریم رجوی و دیگر اعضای شورای رهبری سازمان هدایایی به ما می داد؛ از جمله حوله حمام و لباس های زیر زنانه و انواع عطرها و چیزهایی از این دست به اضافه گردنبندهای طلا که عکس مسعود روی آن حک شده بود که خود او آن را بر گردن ما می انداخت و الان شما یکی از این گردنبندها را می بینید که عکس مسعود رجوی روی آن حک شده است.
مریم رجوی به همراه دیگر اعضای شورای رهبری سازمان، ما را به اظهار عشق خود به مسعود تشویق می کردند و از ما می خواستند تا در خطاب قرار دادن او از کلماتی همچون «عزیزم» و «عشقم» که معمولا عاشق ها به کار می برند استفاده کنیم."
زهرا میرباقری همچنین از کشتن زنان ناراضی در پایگاه اشرف با دستور مسعود و مریم رجوی خبر داد از جمله قتل وحشیانه مهری موسوی و مینو فتحعلی و معصومه غیبی پور و مرجان اکبری که همه این ها به خاطر مخالفت با سیاست ها و برخوردهای مسعود رجوی و خواسته های او صورت گرفت و آن ها همچنین خواسته بودند تا از سازمان خارج شوند.
خانم زهرا میرباقری همچنین از روش ها و اسلوب های مختلف این قتل ها خبر داد؛ از جمله خوردن قرص های «سیاتید» سمی و کشنده و یا تزریق کردن آمپول های سمی به آن ها توسط دکتر نفیسه بادامچی عضو شورای رهبری سازمان خلق. سپس اجساد آن ها را در گورستان «مروارید» در پایگاه اشرف دفن می کردند و این طور عنوان می نمودند که این زنان بر اثر بمباران هوایی پایگاه اشرف در سال ۲۰۰۳ توسط آمریکا کشته شدند و یا بر اثر سکته قلبی فوت کرده اند.
مریم رجوی زنانی را برای همسرش انتخاب می کند تا مسعود آن ها را مورد تجاوز جنسی خود قرار دهد!!
خانم نسرین ابراهیمی یکی از فرماندهان سازمان خلق میگوید: "هر گاه مردی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و ساکنان پایگاه اشرف در پایگاه به زنی نگاه می کرد، او را در زندان قرار می دادند و شکنجه می کردند. به همین خاطر مسعود رجوی اختیار کامل داشت و هرجور که می خواست عمل می کرد و هر مردی را که حتی به همسر سابقش فکر می کرد و هرزنی را که به شوهر سابقش فکر می کرد را مجازات می نمود. با اینکه ما رفتارهای رجوی و تعاملش با زنان و دختران را می دیدیم اما هیچ گاه فکر نمی کردیم که رجوی به بهانه مبارزه و جهاد و پیوستن به سازمان، از آن ها سوء استفاده جنسی کند.
به یاد دارم که مسعود رجوی در جشن ها و جلسات خود با زنان و دختران سازمان، لباس هایی را به تن می کرد که در جلسات خود با مردان سازمان، آن لباس ها را نمی پوشید. در ماه رمضان با زنان و دختران می نشست و به آن ها دستور می داد که دور او جمع شوند و او را در آغوش بگیرند. این مساله اگر توسط مردان سازمان رخ می داد گناهی نابخشودنی بود. اما خود رجوی در میان زنان و دختران می نشست و برای نشان دادن عشق خود به آنان بقیه چای خود را به آنان می داد تا آن را بنوشند و تبرک بگیرند.
در این جلسات و جشن های خاص مسعود رجوی از بین حضار، زنان و دختران جوان و زیبا رو را انتخاب می کرد و آن ها را با نام کوچک خود صدا می نمود و به آنان دستورمی داد تا در کنار او بنشینند. بعد از آن با لمس کردن بدنشان با آنان شوخی می کرد. برای مثال به یاد دارم که دختر زیبارویی به نام سارا حسنی در آنجا حضور داشت که رجوی او را فراخواند و گفت: «سارا برای من چای بیاور» سارا هم برای او چای آورد و بعد از آن رجوی شروع به شوخی کردن با او نمود و بعد از مدتی؛ از مخفی شدن سارا به مدت چند ماه غافلگیر شدیم و هنگامی که او را دیدیم وضعیت نامناسب داشت و افسرده و از لحاظ روانی دچار مشکل شده بود. دقیقا نمی دانستیم که رجوی با او چه کار کرده بود؟!
در پایگاه اشرف مسعود رجوی صرفا با زنان عضو شورای رهبری رابطه جنسی برقرار نمی کرد بلکه به دختران باکره زیبارو اجازه نمی داد که باکره باقی بمانند و به صورت انفرادی و یا دستجمعی به آنان تجاوز جنسی می کرد.
همچنین به یاد دارم که دختر زیبارویی به نام الهه وجود داشت که رقص عربی را خوب بلد بود چرا که خود از عرب های ایران بود و به رقص عربی آشنا بود. یک بار در جشنی که در اشرف برگزار شد، روبه روی مریم رجوی رقصید. مریم به او گفت: «وقتی مسعود وارد جشن شد در مقابل او برقص» الهه هم این کار را انجام داد و بعد از آن مریم، الهه را با خود به مقر اقامت مسعود برد.
منبع: شما نیوز