بکاو و بُکش
تیم هایی تشکیل داده بود به نام «بکاو و بکُش»؛ یعنی با بالگرد تو منطقه بگرد و دشمنو پیدا کن و بکُش.
یک روز خبر رسید که یک ستون عظیم زرهی و خودرویی عراق به طول دو کیلومتر با ابزار و ادوات کامل از قصر شیرین وارد ایران شدن و دارن به راحتی به سمت سرپل ذهاب می رن.احمد گفت: «هر طور شده باید جلوشون رو بگیریم» و در حالی که اصلا با منطقه آشنایی نداشتیم، گروه رو به پرواز درآورد.
تا هفتصد متری ستون عراقی ها جلو رفته بودیم که احمد به عنوان لیدر گفت: «اول، ابتدا و انتهای ستون روبزنید تا سرشون گرم بشه و بعد بقیه شون رو هدف قرار میدیم.»وقتی درگیری رو شروع کردیم، ستون کاملا غافل گیر شد و فهمیدیم که فقط با این روش می شد این ستونو زمین گیر کرد؛ چون تیراندازهاشون کاملا گیج شده بودن و نمی فهمیدن که بالاخره باید کدوم طرف رو هدف قرار بدن؟!ما هم هرچی موشک داشتیم رو سرشون ریختیم. این ابتکار احمد باعث شد ستونی که اومده بود به قلب ایران بزنه، تا نزدیکی های نفت شهر عقب بره و از مرز خارج بشه.
شهید احمد کشوری (فرماندهان دفاع مقدس،ص118-119)