ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گریه برای مظلومیت حضرت زهرا (س) در قلب اروپا/ درخواستی که حضرت آقا از یک شهید فرهنگی داشت
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهریور سال ۱۳۴۵ در منزل حجتالاسلام حاج «سیدمحمد نواب» (یکی از علمای شهرضا) کودکی به دنیا آمد که نامش را «سیدمحمد حسین» نهادند. پدرش از شاگردان وارسته حضرت امام (ره) به شمار میرفت و به آن بزرگوار عشق میورزید.
محمدحسین همزمان با اوج درگیریهای انقلاب اسلامی در مقطع راهنمایی و دبیرستان به تحصیل اشتغال داشت. او به عنوان یکی از نیروهای فعال انجمنهای اسلامی دانش آموزان مدارس به شمار میرفت. در سال ۱۳۶۱ تحصیلات دبیرستان را ناتمام گذاشت. از آنجا که تشنه فراگیری علوم و معارف دینی بود جهت تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد. او ابتدا در مدرسه شهیدین (حقانی سابق) مشغول به تحصیل شد و پس از گذشت یک سال به عنوان رزمنده عادی عازم جبهههای نبرد شد.
با رشد تحصیلات حوزوی در قالب نیروی رزمی و تبلیغی سالها در تیپ ولی عصر (عج) و امام صادق (ع) حضور داشت. ایشان تا زمان پذیرش قطعنامه حضوری فعال در جبههها داشت. با پایان جنگ به مدرسه حضرت آیتالله جوادی آملی منتقل شد و تا پایان عمر شریف خویش جزء طلاب مدرسه سعادت محسوب میشد.
سید محمدحسین تحصیلات خود را در زمینههای فلسفه، قرآن، علوم و معارف اسلامی زیر نظر حضرت آیتالله جوادی آملی ادامه داد. وی برای تبلیغ دین تلاشهای بسیاری کرد. در همان ایام شروع به مطالعه کرد. این سید بزرگوار به زبانهای عربی و انگلیسی تسلط کامل پیدا کرد و نیز به زبان بوسنیایی در حد گفتوگو تسلط داشت.
در ادامه زندگینامه این شهید فاطمی در کتاب «مهر مادر» را میخوانید:
یاری مسلمانان مظلوم بوسنیایی
سال ۱۳۷۲ مردم بوسنی به تشکیل یک حکومت اسلامی در قلب اروپا رأی دادند. صربهای صهیونیست حمله به این منطقه را آغاز کردند. بزرگترین نسل کشی در قرن بیستم در مقابل چشمان منادیان حقوق بشر انجام شد! محمدحسین با آغاز درگیریهای بوسنی و هرزگوین برای انجام خدمات فرهنگی و امدادرسانی، به یاری مسلمانان مظلوم بوسنیایی شتافت و مدت زمان طولانی در آن دیار خونین حضور داشت. او عضو سازمان تبلیغات اسلامی بود. به عنوان خبرنگار روزنامه کیهان نیز در بوسنی و هرزگوین به خدمت مشغول بود. تلاشهای او در آن دیار بسیار مؤثر بود.
ارادت به حضرت زهرا (س)
«سید محمد حسین نواب» ارادت عجیبی به حضرت زهرا (س) داشت. در تمامی نوشته های ذریه زهرا (س) این ارادت به چشم میخورد.
بار آخری که از بوسنی با خانواده تماس گرفت در ایام فاطمیه و شهریور سال ۱۳۷۳ بود. بسیار خوشحال بود. وقتی از علت شادی او سوال کردیم گفت، «دیشب در جمع مسلمانان این منطقه بودم. به زبان انگلیسی درباره حضرت زهرا (س) صحبت کردم. بعد هم برای آنها روضه خواندم. نمیدانید چه مجلسی شد. مسلمانانی که تازه با واقعیتهای دین آشنا شده بودند در قلب اروپا بر مظلومیت حضرت زهرا (س) گریه میکردند.»
همان روز به همراه چند تن از جوانان بوسنیایی از شهر «موستار» راهی «سارایوو» شدند. بعد از آن دیگر خبری از او نشد! ۱۰ روز بعد با پیگیری وزارت خارجه و مردم مسلمان بوسنی پیکر روحانی وارسته شهید، حجت الاسلام سید محمد حسین نواب، پیدا شد. گلولههای دشمنان دین خدا سینه او را شکافته بود. او در ایام فاطمیه و در سرحدات اسلامی با سینهای سوراخ شده به دیدار مادرش شتافت.
آقا فرمودند که سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان
فراموش نمیکنم. قبل از آخرین سفر به همراه آیتالله جنتی به دیدار مقام معظم رهبری رفته بودند. ایشان در موقع رفتن به شهید نواب فرموده بودند: «سلام مرا به اصحاب سیدالشهدا (ع) برسان!»
پیکر این عاشق وارسته در گلزار شهدای قم، نزدیک مزار شهید «زین الدین»، به خاک سپرده شد.
باید اسلام واقعی را به مردم فهماند
شهید نواب در دست نوشتههای خود درباره بوسنی مینویسد، «سلام بر بوسنی، سلام بر مظلومیت، سلام بر مساجدت، سلام بر مسلمانانت، ای قامت بر افراشته در دیار کفر، ای دیار اسلام. سلام بر سبزههایت که بوی بهشت را زنده میکند. اینجا در دل اروپا بر منارههای نیمه ویران، ندای دلنشین اذان چه دلپذیر است. چه روح افزاست. آیا باورمان میشد که در قلب اروپا، ندای دلنشین اذان و قرآن را بشنویم. همراه با گریه هزاران هزار مادر داغ دار و کودک یتیم. درهای محبت به سوی شما گشوده شد. خدایا چه میبینم و چه میشنوم. چگونه بیان کنم. از روح بلند مادری بگویم که با اشکش پذیرایمان بود. او جز اشک چیزی نداشت، به پایمان ریخت. خدایا اینجا چه میبینم. خمینی پرستان این دیار، داغ خمینی (ره) را با دیدن ما تازه میکردند و در غمش خون میگریستند.
سلام بر تو، ای بوسنی، برای همیشه تو بوسنی خواهی ماند و افتخار پرچم رسول الله (ص) برای همیشه نصیب توست. تو زندهای تا اسلام زنده است. پس برای همیشه زنده باش. این مسائل را که انسان ببیند وظیفه خودش را سنگینتر میبیند؛ و این بار را بیشتر بر دوش خود احساس میکند که باید تلاش کرد. باید اسلام واقعی را به این مردم فهماند؛ که راهی جز این نیست. باید تلاش کرد؛ چون جهان تشنه اسلام است پس نباید درنگ کرد. باید هرچه سریعتر اقدام کرد؛ که لحظهای توقف مشکل است و پاسخگویی در محضر ربوبی را دشوار میکند؛ زیرا زمینه فراهم است و خلل و سستی نامقبول. والسلام»