ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
روایتی از سرنوشت خواهران اسیر در اردوگاههای بعثی
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: اوایل پاییز سال ۱۳۵۹ چهار دختر ایرانی در خرمشهر به اسارت نیروهای عراق در آمدند، اما از بین این چهار نفر، دکتر فاطمه ناهیدی تنها زنی بود که نیروهای عراقی او را در خط مقدم به اسارت درآوردند و سه دختر دیگر نیز در خرمشهر اسیر شدند. فاطمه ناهیدی در ۲۰ مهر ۵۹ در یکی از خطوط مقدم خرمشهر نزدیک شلمچه در حین انتقال مجروحان و شهدا به همراه یک تیم پزشکی به دست نیروهای بعثی اسیر میشود. یک هفته بعد از وی، معصومه آباد و شمسی بهرامی اسیر شدهاند. این ۲ نفر نیز برای انتقال کودکان شیرخوارگاه آبادان به شیراز رفته بودند که در بازگشت به خرمشهر در جاده ماهشهر – آبادان به اسارت درآمدند. به فاصله یک هفته بعد از آنها نیز، حلیمه آزموده که برای دیدن خانوادهاش به شیراز رفته بود و محل کارش در زایشگاه خرمشهر بود، در همان جاده ماهشهر – آبادان به اسارت درآمد.
بعد از اسارت این چهار خواهر آزاده، خدیجه میرشکار نیز همراه همسرش در جاده خرمشهر – سوسنگرد اسیر شد. همسر وی در درگیری مجروح و سپس به شهادت میرسد، اما خدیجه میرشکار به عراق منتقل و حدود ۱۳ ماه در اردوگاه موصل اسیر میشود.
سرنوشت نخستین زنی که در خط مقدم اسیر شد
ابتدای اسارت، آنها را به اردوگاهی نظامی نزدیک شهر بصره و تنومه بردند. پس از آن بازجوییها آغاز شد. وضعیت ناهیدی به دلیل اینکه در خط مقدم به اسارت درآمده با دیگر اسرا متفاوت بود. با او به عنوان یک نیروی تهاجمی برخورد شد. ناهیدی روایت کرده است «از صبح تا شب در خط دوم در حال بازجویی بودم. در واقع خطوط مقدم سرنوشت هر کسی مشخص میشد. اگر اعدامی بود، همان جا اعدامش میکردند و اگر نه به پشت جبهه منتقل میشد. ابتدا برای من حکم اعدام زدند، ولی یکی از پزشکان آنها که اتفاقی مرا دید، با من صحبت کرد و به آنها گفت: «او دکتر است». به همین دلیل اعدام نشدم.»
دیگر خواهران آزاده را به عقب و به زندان الرشید که زندان امنیتی بعثیها بوده، منتقل کردند، زیرا آنها را زندانیان سیاسی تلقی شده بودند. این زندان، پنج طبقه زیرزمین داشت. هر طبقه پایینتر، شکنجههایش دردناکتر بود. اسرا روزانه هفت تا هشت بار توسط افراد مختلف بازجویی میشدند. ۲ سال این منوال ادامه داشت.
اسارت این خواهران، با اعمال یکسری رفتار وحشیانه نیروهای عراقی با زنان و کودکان در شهر سوسنگرد مصادف شد که منجر به شهادت چند نفر از آنان شد. شهید رجایی به دلیل بروز این فاجعه سر و صدای زیادی در سازمان ملل به راه انداخت و رژیم بعث را عنوان یک رژیم وحشی معرفی کرد. به همین خاطر، رژیم بعث برای اینکه اثبات کند این حرفها دروغ است، این خواهران را کاملا محفوظ نگه داشت. یعنی زمانی که آنها در زندان الرشید بودند، هیچ سربازی اجازه نداشت در سلول را بدون اجازه باز کند.
صلیب سرخ تا ۲ سال از حضور این خواهران آزاده در زندانهای عراق اطلاعی نداشت. خواهران اسیر با هدف اینکه نامشان در صلیب سرخ ثبت شود، ۱۹ روز اعتصاب غذا کردند. در این مدت سختترین شکنجهها اعم از قطع هوا برای کاهش اکسیژن یا قطع آب را تحمل کردند. زمانی که حالشان وخیم شد، بعثیها با خواستهشان که ثبت نامشان در صلیب سرخ و ارسال نامه به خانوادههایشان موافقت کردند. از این پس اسرای خانم به وزارت دفاع عراق تحویل داده شدند. اسرا به اردوگاه منتقل شدند و به جهت ضعف تا یک ماه در بیمارستان بستری شدند. صلیب سرخ یک قرآن در اختیار آنها قرار میدهد. اسرا با خواندن قرآن، دردهایشان کم میشود.
خواهران آزاده بر این باور بودند که اگر توانستهاند مقابل بعثیهایی قسی القلب مقاومت کنند، عنایت الهی بوده است. دوران اسارت خواهران آزاده در ۲۲ بهمن ۱۳۶۲ به پایان رسید. رژیم بعث آنها را به همراه ۱۹۰ رزمنده دیگر تحویل مسئولان ایرانی در آنکارا داد و از آنجا نیز به ایران منتقل شدند.
فاطمه ناهیدی، چند ماه بعد از آزادی ازدواج کرد و به همراه همسرش در اواخر دی سال ۶۳ به اهواز رفت. همسر وی در ستاد پشتیبانی جهاد سازندگی و خودش نیز در بیمارستان بقایی فعالیت داشتند.