شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

«بازی‌دراز» روایت‌گر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

«بازی‌دراز» روایت‌گر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، ترم چهار دوران دانشجویی برای اولین‌بار قسمت شد که در اردوی راهیان نور شرکت کنم. آشنایی چندانی با شهدا نداشتم، وقتی که فراخوان اردوی راهیان نور را دیدم، فکر کردم که یک سفر تفریحی خواهم داشت و سریع ثبت‌نام کردم؛ ولی وقتی وارد مناطق جنگی شدم، وقتی راویان دفاع مقدس از ایثار و شهادت شهدا می‌گفتند، وقتی خادمان اردو بااخلاق نیکو و شهداگونه برخورد می‌کردند، اتفاقی دیگر افتاد، بعد از آن در دوران دانشجویی اکثراً مسئول کاروان بودم و تمام سعی‌ام را می‌کردم تا دوستان بیشتری را با فرهنگ ایثار و شهادت آشنا کنم.

دوران دانشجویی تمام شد و من از قضای روزگار وارد کار خبرنگاری شدم. هر سال دوست داشتم در اردوهای راهیان نور شرکت کنم؛ ولی قسمت نمی‌شد، تا اینکه اوایل هفته گذشته بسیج رسانه همدان برایم پیام ثبت‌نام اردوی راهیان نور غرب کشور را فرستاد، سریع وارد لینک ثبت‌نام شدم و اسمم را ثبت کردم، باورم نمی‌شد که می‌توانم بار دیگر به این سفر پر خیروبرکت بروم.

آقای «قوامی» مسئول بسیج رسانه همدان که او هم سابقه کاری طولانی در بسیج دانشجویی داشت، امسال برای اولین‌بار برای اصحاب رسانه چنین اردویی را برگزار کرده بود.

برخی دوستان پیام می‌فرستادند که هوا غبارآلود است، نرو! ولی انگار اراده و انگیزه‌ای من را به سمت این سفر سوق می‌داد و عزم رفتن کرده بودم و دیگر به حرف کسی گوش نمی‌دادم.

روز حرکت فرارسید، همه رأس ساعت ۶:۴۵ کنار اتوبوس بودند، از زیر قرآنی که فرزند شهید «منطقی» به دست گرفته بود، عبور کردیم و راهی سرزمین عشق شدیم.

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

اندکی از سفر گذشته بود و از منطقه عملیاتی «مرصاد» که مزین به تصویری از شهید حاج «میرزامحمد سلگی» فاتح عملیات مرصاد بود، عبور کرده بودیم که آقای «امیر فرجام» از راویان دفاع مقدس وارد اتوبوس ما شد، با دیدارش یاد خاطرات کاروان‌های راهیان نور دانشجویی افتادم. مثل قبل از ته دل و با اخلاص شروع به روایت‌گری کرد؛ از اینکه افتخار می‌کند که پاسدار است گفت، از این‌که با خود عهد بسته که تا وقتی جان در بدن دارد، تمام وقایع دفاع مقدس را بدون هیچ تحریفی روایت‌گری کند، گفت، از ایثارگری‌های رزمندگان سپاه انصارالحسین (ع) در عملیات مرصاد گفت، در طی مسیر محل شهادت برخی شهدای عملیات مرصاد را نشان‌مان داد، کم‌کم داشتیم به «سرپل‌ذهاب» و اردوگاه «ابوذر» نزدیک می‌شدیم، به‌محض این‌که از اتوبوس پیاده شدیم، حاج‌آقا فرجام به سمت ساختمانی کوچک رفت و گفت این‌جا زورخانه‌ای بود و شهدا زمانی که در این اردوگاه مستقر بودند، در این‌جا ورزش می‌کردند؛ با لحنی جذاب از خاطرات آن روزها گفت، گویا خاطرات شیرینی از ورزش با رزمندگان دفاع مقدس از این زورخانه در ذهنش بود.

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

به بخشی دیگر از اردوگاه رفتیم، حس غریبی بود، ساختمان‌هایی که اثراتی از گلوله بر رویشان بود به چشم می‌خورد. در مکانی مستقر شدیم و حاج‌آقا فرجام شروع به روایتگری کرد و گفت غیرممکن بود که شهیدی بخواهد به منطقه اعزام شود و به این اردوگاه نیامده باشد، از صعب‌العبوری مناطق غربی کشور و آماده‌سازی جسمی رزمندگان در این اردوگاه گفت، از ۱۶ عملیات بزرگی که در این منطقه برنامه‌ریزی شد گفت، از مظلومیت شهدا گفت و این اردوگاه را سکوی پرواز رزمندگان غرب خواند، با سوزی دردناک روایت‌گری می‌کرد، از این‌که هنوز هم انگار صدای رزمنده‌ها در منطقه  پیچیده است، حضور شهدا به‌طور کامل احساس می‌شد، گویا تک‌تک به استقبال‌مان آمده بودند و به ما خوش‌آمد می‌گفتند.

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

اشک در چشم همگان جاری شده بود تا اینکه مداح با توسل به امام حسین (ع) فضا را معنوی‌تر کرد، بعد از پایان روایت‌گری سوار اتوبوس و راهی ارتفاعات «قراویز» شدیم، تا حالا قسمت حضور در آن منطقه را نداشتم، راهی کوهی داشت، اندکی که از تپه‌ها بالا رفتیم، مجدد حاج‌آقا فرجام ما و زوار دیگر که از بچه‌های بسیج دانشجویی بودند را دور خود جمع و شروع به روایت‌گری و معرفی این منطقه کرد. از مقاومت رزمنده‌ها در این منطقه، از شهید مجید بیات‌ها، نورعلی مؤمنی‌ها، علی زارعی‌ها که در این منطقه شهید شدند گفت، خیانت یک نفر باعث شهید شدن بسیاری از رزمندگان شده بود، گویا اینجا کربلای ایران شده و عاشورایی دیگر در این مکان اتفاق افتاده بود. ما نسل امروز باید خاکریزهایی که شهدا حفظ کردند را حفظ کنیم و شهدا الگو بگیریم، یک سری از آدم‌های شجاع  همچون شهدای مدافع حرم «مجتبی کرمی» و «سید میلاد مصطفوی» به این مکان‌ها آمدند و الگو گرفتند و در نهایت به مقام شهادت نائل آمدند.

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

مکان دیگر یادمان «شهید بهشتی» بود؛ حاج‌آقا فرجام از عملیاتی که در این منطقه اتفاق افتاد و منجر به آزادسازی راه مواصلاتی سرپل‌ذهاب به قصرشیرین و آزادسازی چندین تپه شد، گفت. عکسی یادگاری با هم‌سفران گرفتیم و در نهایت راهی قصرشیرین برای اسکان شدیم.

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

صبح روز بعد راهی «بازی‌دراز» شدیم، از پیر و جوان و کودک همه آمده بودند، همه با یاد شهدای بازی‌دراز عزم صعود به منطقه را کرده بودند، و همه سختی راه را به عشق شهدا خریده بودند، پیرمرد و پیرزنی نظرم را جلب کرد که عصا به دست در حال صعود بودند، کمی بالاتر جانبازی بود که پایش را از دست داده بود و به یاد همرزمان شهیدش به این منطقه آمده بود، می‌گفت که هیچ‌وقت از سهمیه جانبازی‌اش استفاده نکرده و افتخار می‌کند که در این راه پایش را از دست داده است، ایستگاه‌های صلواتی در کل مسیر به چشم می‌خورد، برخی هم در حال جمع‌کردن زباله‌ و پاک‌سازی منطقه بودند.

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

صدای بلندگویی که هر لحظه اسم یک استان را می‌آورد و به آنان خوش‌آمد می‌گفت، خستگی را از تن زوار درمی‌آورد، سخت است که تصور کنی یک روز در این منطقه رزمندگان به‌سختی از تپه‌های ناهموار این منطقه عبور می‌کردند تا بتوانند تجهیزات را به همرزمانش برسانند، سخت است این‌که تصور کنی در آن بالا بعد از کلی خستگی ببینی که تعدادی از همرزمانت شهید شده‌اند؛ ولی همچنان با روحیه‌ای قوی و توکل بر خدا در برابر دشمنان بایستی، فقط به برکت وجود ایمان قوی می‌توان به این درجه رسید. بازی‌دراز بیانگر ایثار و فداکاری‌های رزمندگان دفاع مقدس است.

بازی دراز روایتگر نور و شهادت/ مقاومت جبهه غرب در دوران طلایی دفاع مقدس

قرار ما رأس ساعت ۱۱:۳۰ کنار اتوبوس‌ها بود، تک‌تک همسفران خود را به کنار اتوبوس می‌رساندند، لحظه خداحافظی از شهدای منطقه بازی‌دراز فرارسیده بود، ایثار و مجاهدت شهدای این منطقه هیچ‌وقت از ذهنم فراموش نخواهد شد، شهدایی که از تمام هستی خود برای حفظ یک وجب خاک گذشتند.

شهدایی که سیدالشهداء (ع) را الگوی خود قرار دادند و جاودانه شدند. شهدایی که به امام زمان (عج) خود لبیک گفتند و از این امتحان الهی سربلند بیرون آمدند، من و نسل آینده باید این شهدا را الگوی خود قرار دهیم و با جان و دل مطیع امر ولایت‌فقیه باشیم و از خاک کشورمان دفاع کنیم؛ چراکه اگر در مملکتی فرهنگ ایثار و شهادت ترویج پیدا کند، دشمن جرأت نمی‌کند به آن گزندی وارد کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد