شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

زندگی‌نامه حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای

زندگی‌نامه حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای


رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه‌اى، در 1318 شمسی برابر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنه اى مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.

رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى‌گویند:



بقیه مطالب درادامه مطلب


«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» ثبت نام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایى را در آن مدرسه گذراندند.

در حوزه علمیه
ایشان از دوره دبیرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیه شد و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواند.
درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت مى گویند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب این راه نورانى روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند».
ایشان کتب ادبى ار قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سلیمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نیز در همان دوره خواند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگیزى در پنچ سال و نیم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمى در پیشرفت این فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شیخ رضا ایسى» خواندند.

در حوزه علمیه نجف اشرف
آیت الله خامنه اى که از هیجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمى میلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى، میرزا باقر زنجانى، سید یحیى یزدى، و میرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدریس و تحقیق آن حوزه علمیه را پسندیدند و ایشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ایشان به مشهد باز گشتند.

در حوزه علمیه قم
آیت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، امام خمینى، شیخ مرتضى حائرى یزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که یک چشم پدر به علت «آب مروارید» نابینا شده است، بسیار غمگین شدند و بین ماندن در قم و ادامه تحصیل در حوزه عظیم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در تردید ماندند. آیت الله خامنه اى به این نتیجـه رسیدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمایند. ایشان در این مـورد مى گویند:
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفیقات زیادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفیقى داشتم، اعتقادم این است که ناشى از همان بّرى «نیکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آیت الله خامنه اى بر سر این دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتید و آشنایان افسوس مى خوردند که چرا ایشان به این زودى حوزه علمیه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آینده چنین و چنان مى شدند!... امّا آینده نشان داد که انتخاب ایشان درست بوده و دست تقدیر الهى براى ایشان سر نوشتى دیگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آیا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولایت امر مسلمین خواهد رسید؟! ایشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ایام تعطیل یا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصیلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتید بزرگ حوزه مشهد بویژه آیت الله میلانى ادامه دادند. همچنین ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصیل و مراقبت از پدر پیر و بیمار، به تدریس کتب فقه و اصول و معارف دینى به طلـّاب جوان و دانشجویان نیز مى پرداختند.

مبارزات سیاسى
آیت الله خامنه اى به گفته خویش «از شاگردان فقهى، اصولى، سیاسى و انقلابى امام خمینى (ره) هستند» امـّا نخستین جرقـّه هاى سیاسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ایشان زده است، هنگامیکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائیان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سلیمان خان، سخنرانى پر هیجان و بیدار کننده اى در موضوع احیاى اسلام و حاکمیت احکام الهى، و فریب و نیرنگ شاه و انگلیسى و دروغگویى آنان به ملـّت ایران، ایراد کردند. آیت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سلیمان خان بودند، به شدّت تحت تأثیر سخنان آتشین نوّاب واقع شدند. ایشان مى گویند: «همان وقت جرقه هاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».

همراه با نهضت امام خمینى (قدس سره)
آیت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آمیز امام خمینى علیه سیاستهاى ضد اسلامى و آمریکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب هاى فراوان و شکنجه ها و تعبیدها و زندان ها مبارزه کردند و در این مسیر ازهیچ خطرى نترسیدند. نخستین بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمینى (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرّم و افشاگرى علیه سیاست هاى آمریکایى شاه و اوضاع ایران و حوادث قم، برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز براى تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستاى پیام امام خمینى، به تبلیغ و افشاگرى علیه رژیم پهلوى و آمریکا پرداختند. بدین خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اینکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین 15خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.

دوّمین بازداشت
در بهمن 1342 - رمضان 1383- آیت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و دیدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ایشان بویژه درایـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ایشان در افشاگرى سیاستهاى شیطانى و آمریکایى رژیم پهلوى، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.

سوّمین و چهارمین بازداشت
کلاسهاى تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامى ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگى مى کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدریس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نیز دستگیر و زندانى گردند.

پنجمین بازداشت
حضرت آیت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مى نویسد:
«از سال 48 زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمى تواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پیوستن جریان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بیمناک است و نمى تواند بپذیرد که فعالیّـت هاى فکرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادى، دایره درسهاى عمومى تفسیر و کلاسهاى مخفى ایدئولوژى و... گسترش بیشترى پیدا کرد».

بازداشت ششم
در بین سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسیر و ایدئولوژى آیت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به این سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصیل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ایشان از شور و حال دیگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان مى آموختند، با عزیمت به شهرهاى دور و نزدیکِ ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانى آشنا و زمینه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. این فعالیـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آیت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ایشان را دستگیر و بسیارى از یادداشت ها و نوشته هایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته مشترک شهربانى زندان بودند. در این مدت در سلولى با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختى هایى که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط براى آنان
که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقیقى و انقلابى ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاسهاى سابق را به ایشان ندادند.

در تبعید
رژیم جنایتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آیت الله خامنه اى را دستگیر و براى مدّت سه سال به ایرانشهر تبعید کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگیرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى علیه رژیم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنى پیروزى انقلاب کبیر اسلامى ایران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند.

در آستانه پیروزى
درآستانه پیروزى انقلاب اسلامى، پیش از بازگشت امام خمینى از پاریس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصیت هاى مبارزى همچون شهید مطهرى، شهید بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمینى در ایران تشکیل گردید، آیت الله خامنه اى نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویت این شورا درآمد. پیام امام توسط شهید مطهرى «ره» به ایشان ابلاغ گردید و با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

پس از پیروزى
آیت الله خامنه اى پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همچنان پرشور و پرتلاش به فعالیّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزدیکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظیر و بسیار مهّم بودند که در این مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازیم:
٭ پایه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهید بهشتى، شهید باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
٭ امام جمعه تهران، 1358.
٭ نماینده امام خمینی«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
٭ نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ایران؛ با تجهیزات و تحریکات قدرت هاى شیطانى و بزرگ ازجمله آمریکا و شوروى سابق.
٭ ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
٭ ریاست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجایى دومّین رئیس جمهور ایران، آیت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حکم تنفیذ امام خمینى (قدس سره) به مقام ریاست جمهورى ایران اسلامى برگزیده شدند. همچنین از سال 1364 تا 1368 براى دوّمین بار به این مقام و مسؤولیت انتخاب شدند.
٭ ریاست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
٭ ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1366.
٭ ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
٭ رهبرى و ولایت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبیرانقلاب امام خمینى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به این مقام والا و مسؤولیت عظیم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شایستگى تمام توانستند امّت مسلمان ایران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمایند.


زندگینامه علما ومراجع تقلید ( ویژه موبایل )

زندگینامه علما ومراجع تقلید ( ویژه موبایل )


         


         



برای دانلودبر روی کتاب موردنظرکلیک کنید 


منبع : سایت قائمیه اصفهان

رساله مراجع تقلید ( ویژه موبایل )

رساله مراجع تقلید ( ویژه موبایل )



                    



          




          


برای دانلودبر روی کتاب موردنظرکلیک کنید


منبع : سایت قائمیه اصفهان


متاسفانه هرچه دراینترنت جستجوکردم رساله عملیه مقام معظم رهبری

را برای موبایل پیدا نکردم لذا از عزیزان خواهشمندم اگر جایی ویا دراختیار دارند

پیام فرستاده تا دراین صفحه برای دانلود قراربگیرد

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از معلمان سراسر کشور

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از معلمان سراسر کشور


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم  خوشامد عرض میکنیم به برادران و خواهران عزیز، معلمان و مسئولان شغل برجسته و حساس تعلیم و تربیت در سراسر کشور. از این فرصت استفاده میکنم، به همه‌ى معلمان در اقصى نقاط کشور سلام و درود میفرستم و از خداوند متعال متضرعانه مسئلت میکنم که این جریان عظیم تعلیم و تربیت را که بر دوش شماست، براى شما مبارک بفرماید و براى ملت عزیزمان هم ان‌شاءاللَّه منشأ خیرات و برکات قرار بدهد.


برای دانلود فایل صوتی سخنرانی به ادامه مطلب مراجعه کنید.


یاد شهید عزیزمان، معلم برجسته و همیشه زنده و پایدارمان، مرحوم شهید مطهرى را باید گرامى بداریم. من عرض بکنم؛ اینکه روز معلم را در سالگرد شهادت شهید مطهرى قرار دادند، یک معناى نمادین و پرمغز و پرمضمونى دارد؛ چون حقاً و انصافاً مرحوم شهید مطهرى یک انسان بزرگ و برجسته بود. زندگى او، تلاش مخلصانه و مؤمنانه و عالمانه، همراه با احساس درد، همراه با یک بصیرت کامل در میدان علم و معرفت و فرهنگ بود. خداى متعال هم این مرد بزرگ را مأجور کرد، پاداش داد و شهادت را نصیب او کرد؛ در واقع او را زنده نگه داشت؛ »بل احیاء عند ربّهم«.(1) یک متخرّج و تحصیلکرده‌ى حوزه‌ى علمیه‌ى قم، وقتى با کوله‌بار معرفت و دانشى که به طور عمیق آموخته است، مى‌آید در دل محیط فرهنگ و تعلیم و تربیت عمومى و نسل جوان قرار میگیرد، اینقدر منشأ برکات میشود.

 من همین جا عرض بکنم - قبلاً هم در حوزه‌ى علمیه گفته‌ام - فضلا و برجستگان حوزه‌ى علمیه، آن عناصر لایق و توانائى هستند که میتوانند در مجموعه‌ى عظیم آموزش و پرورش نقش ایفاء کنند؛ و هیچ دستگاهى مهمتر از آموزش و پرورش نیست. این بدان معناست که براى آموزش و پرورش هرچه سرمایه‌گذارى مادى و معنوى و انسانى بشود، جا دارد. آموزش و پرورش منبع حیات براى جامعه است؛ هم براى امروز جامعه، و هم براى فرداى جامعه.

 خب، در اینجا میرسیم به نقش معلم، که شما باشید. معلم کسى است که دارد نیروى انسانى را آماده میکند براى اداره و گذران زندگى کشور و زندگى جامعه در آینده‌ى نه چندان دورى. چشم به هم بزنیم، همین جوانهاى شما، همین محصلین شما، مردانى هستند که کارهاى این جامعه بر دوش آنهاست؛ در هر رتبه‌اى که باشند، در هر سطحى که باشند. در بین همینهاست که برجستگان و مردان بزرگ به وجود مى‌آیند؛ در بین همینهاست که مجاهدان راه حق، پاکبازان و مخلصانِ سر و پا نشناخته‌ى در راه اهداف الهى به وجود مى‌آیند؛ در بین همینهاست که دستهاى توانائى به وجود مى‌آید که چرخ اقتصاد کشور را بچرخاند، فرهنگ کشور را سر و سامان بدهد؛ همین بچه‌هائى که امروز در کلاس درس شمایند. شما میخواهید اینها را از آب در بیاورید. شما میخواهید اینها را پرورش بدهید که فردا در آنجائى که قرار گرفتند، بتوانند خوب کار کنند، درست کار کنند، مایه‌ى پیشرفت باشند، مایه‌ى عقبگرد و فساد نباشند. ببینید چقدر مهم است.

 من عرض کردم؛ تأثیر شما که معلم هستید، در موارد بسیارى حتّى از تأثیر وراثتها بیشتر است. خصال وراثتى و ارثى چیزهائى است که با انسان همراه است، اما با تمرین و با عادتهاى ثانوى میتوان بر همین خصال فائق آمد. این تمرین عادت ثانوى را معلم میتواند به دانش‌آموز خودش، به شاگرد خودش ببخشد و بدهد. یعنى شما میتوانید به معناى حقیقى کلمه، انسان طراز اسلام را به وجود بیاورید؛ میتوانید نیروى انسانى طراز جمهورى اسلامى را به وجود بیاورید؛ این نقش معلم است. اینها تعارف نیست؛ اینها حقایقى است که وجود دارد.

 یکى از کارهاى واجب ما این است که آحاد ملت ما، از کوچک و بزرگ، از مقامات عالى تا آحاد مردم، قدر معلم را بدانند، اهمیت معلم را درک کنند، حرمت معلم را بشناسند؛ این از کارهاى بسیار اساسى است. رسانه‌ها باید نقش ایفاء کنند، مسئولان باید نقش ایفاء کنند. به تعارف هم برگزار نشود؛ تفهیم شود. امثال منِ نوعى بفهمیم که چقدر مهم است نقش این مردى، این زنى که در کلاس، عمر خودش را دارد براى تربیت این نوجوان ما، این کودک ما، این فرزند ما مصرف میکند. البته خود معلم هم این نقش را بدرستى درک کند و اهمیت آن را بفهمد. این از کارهاى اساسى و مهم ماست. بنابراین ارزش معلم، هفته‌ى معلم، روز معلم، چیزهاى بسیار برجسته و بزرگى است.

 همه باید توجه کنند؛ مردم یک جور، مسئولین یک جور، آموزش و پرورش یک جور، دولتى‌ها یک جور؛ هر کسى به نحوى در قبال این مقام تعریف شده‌ى معلم وظائفى دارد. بایستى ان‌شاءاللَّه همه این را متعهد بشوند، به گردن بگیرند و انجام بدهند؛ از جهات مادى و معنوى، بخصوص از جهات حیثیتى.

 یک حرف، در زمینه‌ى تحول در آموزش و پرورش است، که ما مکرر این را عرض کردیم در همین اجتماعاتى که با شما معلمین عزیز و مسئولین آموزش و پرورش تشکیل شده است، یا در جلساتى به مسئولین به طور خاص گفته‌ایم. خب، اصلاً دلیل این تحول چیست؟ آخر، بیخودى و بى‌دلیل که انسان یک چیزى را متحول نمیکند. چرا میخواهیم تحول ایجاد کنیم؟ دلیل ساده‌اش این است که نظام کنونى آموزش و پرورش ما توانائى لازم را براى تربیت نسلهاى گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجه‌ى اول این است که این نظام و این تشکیلات، وارداتى است؛ برخاسته‌ى از نیازهاى درونى ما نیست. این، یکى از مشکلات بزرگ ماست. یک وقت تجربه‌هاى یک ملت، گذران تاریخىِ زندگى یک ملت، او را به این نتیجه میرساند که باید اینجور تعلیم کند، اینجور تربیت بدهد، اینجور خانه بسازد، اینجور مشى کند، اینجور مدیریت کند؛ این خوب است. انسان باید همیشه از تجارب دیگران هم استفاده کند. ما بدمان نمى‌آید و ننگمان نمیکند که از دیگران یاد بگیریم. آنچه که بد است، این است که ما بیائیم الگوهاى ملتهاى دیگر و فرهنگهاى دیگر را به طور دربست در بین ملت و کشور خودمان پیاده کنیم و اقتضائات و شرائط و زمینه‌ها را اصلاً در نظر نگیریم. از صد سال پیش، این در کشور ما اتفاق افتاده است. آن کسانى که نیت خوب داشتند و میخواستند کشور را پیش ببرند، اما نفهمیدند چه جور میشود این کشور را پیش برد - حالا آنهائى که مزدور سرویسهاى جاسوسى و دولتهاى بیگانه بودند، به کنار - فکر کردند باید بروند سر تا پا بشوند به شکل آن بیگانگان، که گفتند ما از سر تا قدم باید فرنگى شویم؛ هم گفتند، هم در نوشته‌هاشان هست؛ آنها این خطاى بزرگ را کردند؛ از جمله آموزش و پرورش ما. خیلى چیزهاى دیگر ما هم متأسفانه همین جور بود. اقتصاد ما، معمارى ما، زندگى عرفى و فرهنگى ما و خیلى چیزهاى دیگر ما به خاطر خیانت یا بدفهمى نخبگان سیاسى دورانهاى طاغوت، به این بلا مبتلا شد. خب، الحمدللَّه انقلاب اسلامى آمد مسیر را عوض کرد. ما آمدیم به سمت خودجوشى، خوددانى و خودفهمى؛ لیکن هنوز بسیارى از بنیانها به همان حال سابق موجود است؛ از جمله همین مسئله‌ى آموزش و پرورش. ما باید از تجربه‌هاى دنیا - چه دنیاى غرب، چه دنیاى شرق؛ ملتهاى گوناگون - حتماً استفاده کنیم براى کیفیت بخشیدن به الگوى خودمان. نیاز ما به تحول، از اینجاست.

 این تحول باید بر اساس ایجاد یک الگوى مستقل ایرانى و برخاسته‌ى از معنویات و نیاز این کشور باشد؛ یعنى در واقع برخاسته‌ى از اسلام ناب، اسلامِ مورد اعتقاد ما باشد. ما بایستى یک چنین الگوئى به وجود بیاوریم. تحول باید ناظر به این باشد. هدف این الگوى جدید، این ترکیب و ساخت جدید براى آموزش و پرورش باید چه باشد؟ هدف، تربیت نیروى انسانىِ طراز جمهورى اسلامى است. اگر جمهورى اسلامى میخواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد، میخواهد خودش به سعادت برسد، دنیا و آخرت خود را آباد کند - همچنان که قرآن به ما یاد میدهد که میتوان دنیا و آخرت را با هم آباد کرد و باید این کار انجام بگیرد - اگر میخواهد به ملتهاى دیگر کمک برساند، که »کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس«،(2) شاهد و مبشر ملتهاى دیگر باشد، خب، طبیعتاً نیازهائى دارد: باید انسانهاى شریف، دانا، با استعدادهاى جوشان، داراى ابتکار، داراى اخلاق نیک انسانى، داراى شجاعت، قوّت خطرپذیرى، ورود در میدانهاى جدید، بدون هیچگونه عقده‌ى خودکم‌بینى یا خودبرتربینى، انسانهاى دلداده‌ى به خداى متعال و متکى به قدرت الهى و داراى توکل کامل، انسانهاى صبور، انسانهاى بردبار و حلیم، انسانهاى خوشبین و انسانهاى امیدوار تربیت کنید. اسلام همه‌ى اینها را به صورت بسته‌ى کامل در اختیار همه‌ى معتقدین و مؤمنین خود قرار داده. این بسته را باز کنیم، دانه‌دانه از این مواد استفاده کنیم، بهره‌مند شویم، آنها را بچشیم و درون وجود خودمان ذخیره کنیم. خروجى آموزش و پرورش باید اینجور انسانى باشد. انسانهاى تنگ‌نظر، انسانهاى بدبین، انسانهاى ناامید، انسانهاى افسرده، انسانهاى بى‌تقوا، ناپرهیزگار و آلوده‌دامن نمیتوانند جوامع را پیش ببرند و ملتها را خوشبخت کنند؛ طبعاً نمیتوانند الگو هم باشند. تحول آموزش و پرورش ناظر به این است.

 همه‌ى این مطالبى که وزیر محترم گفتند، کارهاى خوبى است - البته در یک حد نیست؛ بعضى کارهاى مهم و درجه‌ى یک و اساسى است، بعضى هم کارهاى فرعى است - اینها باید انجام بگیرد؛ منتها جهت را مشخص کنید، بدانید چه کار میخواهیم بکنیم. نقشه‌ى جامع براى تحول، در دستمان باشد. بر اساس این نقشه‌ى جامع، اجزاى گوناگون را، یکى زودتر، یکى دیرتر، به وجود مى‌آوریم. شما در ذهنتان طرح یک ساختمان کاملِ جامعِ زیباى مستحکم را در یک زمین بزرگ و در جاى مناسب میریزید؛ میدانید چه کار میخواهید بکنید. حالا از یک گوشه‌اى شروع میکنید. گاهى یک جزئى از ساختمان را این طرف، گاهى یک جزء دیگر را آن طرف میسازید. آدمى که نگاه میکند، ممکن است نفهمد چه چیزى در خواهد آمد؛ اما شما که نقشه در ذهنتان هست، میدانید چه کار دارید میکنید. هر جزئى، تأمین‌کننده‌ى بخشى از آن نقشه‌ى جامع است. این وقتى است که نقشه‌ى جامع داشته باشید. اگر نقشه‌ى جامع وجود نداشت، اگر در این تحول، نگاه کلان وجود نداشته باشد، کارها ممکن است متناقض از آب در بیاید؛ تکرارى باشد، زائد باشد، کمبودهاى بزرگى به وجود بیاید. پس نگاه کلان و نقشه‌ى جامع، شرط اول است.

  یکى از چیزهائى که در این نقشه‌ى جامع حتماً باید رعایت شود، مسئله‌ى معلم است. البته در مورد کتابهاى درسى کارهاى خوبى انجام گرفته - در جریان برخى از کارهاى خوبى که در کتابهاى درسى انجام گرفته، قرار داریم؛ البته کارهائى هم باید انجام بگیرد، که ان‌شاءاللَّه انجام میگیرد - لیکن کتاب را معلم درس خواهد داد. اگر معلم، دانا، دلسوز، اهل فکر و اهل ابتکار بود، چنانچه آن کتاب ناقص هم باشد، او مطلب را تکمیل میکند. اگر معلم، ناتوان، ناامید، بى‌انگیزه و بى‌حوصله بود و براى از سر وا کردن تدریس کرد، آن وقت اگر کتابِ خوب هم باشد، معلوم نیست چیز درستى گیر دانش‌آموز بیاید. پس معلم مهم است. محور، معلم است.

  به مسئله‌ى تربیت معلم، مسئله‌ى بازآموزى‌ها، تداوم تحصیلات و دوره‌هاى گوناگون آموزشى براى معلمین اشاره کردند؛ اینها کارهاى خیلى خوبى است و باید انجام بگیرد. البته خود شما معلمین عزیز نقش دارید در اینکه آن نمونه‌ى کافى و لازم براى معلمى را در مدرسه‌ها نشان بدهید. به هر حال اینها نیازهاى ماست و باید انجام بگیرد. دستگاه‌هاى دولتى بایستى به این مجموعه‌ى بزرگ و مهم با این چشم نگاه کنند. فرداى ما متوقف به امروزِ آموزش و پرورش است. هرچه اینجا سرمایه‌گذارى شود، مسلّماً بازده‌هاى آن در زمان خود، در وقت خود، بمراتب بیش از آن مقدارى که سرمایه‌گذارى مادى و معنوى شده است، ارزش خواهد داشت. کشور ما نیاز دارد به یک آموزش و پرورش خوب. چرا؟ چون کارى که این ملت به عهده گرفته و شروع کرده است، کار بزرگى است.

  عزیزان من! باور کنیم آن حرکتى که این ملت قوى و شجاع و مؤمن به رهبرى امام بزرگوار و عزیز ما به وجود آورد و انجام داد، در طول تاریخ - نه اینکه در زمان ما - کم‌نظیر است. کار عظیمى شد، کار بزرگى شد. من و شما که در دل این کار قرار گرفته‌ایم و هر کدام به قدر وسع خودمان، توان خودمان، عُرضه‌ى خودمان داریم یک حرکتى میکنیم، نمیتوانیم یک ارزیابى کاملى از این حرکت عظیم بکنیم؛ مگر آن وقتى که انسان خودش را از این ابعاد خارج کند؛ فکر کند، مقایسه کند، وضع دنیا را ببیند؛ حرکتهاى عظیم جهانى و بشرى را ببیند؛ انگیزه‌هاى گوناگونى را که پشت سر حرکتهاى مختلف سیاسى و اجتماعى هست، مشاهده کند؛ نقش قدرتهاى مستکبر را - همان »اکابر مجرمیها لیمکروا فیها«(3) که در قرآن هست - ببیند؛ نقش سیاستهاى مخرب را در قبضه کردن دنیا و فشردن بشر در بین چنگالهاى خونین و آهنین خودشان به خاطر منافع خاص، مشاهده کند؛ بعد ببیند این حرکت چه حرکت عظیمى بود. حرکت یک ملت براى احیاء ارزشهاى اسلامى - که اصیل‌ترین ارزشهاى انسانى هم همین ارزشهاى اسلامى است - در دنیائى که همه‌ى عوامل زور و قدرت علیه این ارزشها به کار گرفته شده است، خیلى کار بزرگى بود، خیلى کار عظیمى بود.

  درست است که یک ملت با همه‌ى قدرت وارد میدان شد و کار بزرگى انجام داد و پیروز شد و نظام تشکیل داد، اما غریب هم بود. این ملت هنوز هم غریب است. این ملت با غربت این کار را انجام داد، غریبانه این راه دشوار را پیمود؛ خسته نشد، دلزده نشد، افسرده نشد، ناامید نشد، ترسیده نشد؛ پیش رفت. امروز آثار کارهاى او، نشت این حرکت عظیم و انگیزه‌ى بزرگ او در دنیا دارد تدریجاً محسوس و دیده میشود.

  من به شما عرض بکنم؛ فقط این نیست که در کشورهاى شمال آفریقا و منطقه‌ى غرب آسیا که امروز ما در آنجا قرار داریم، حرکات بیدارى‌اى به وجود آمده باشد؛ این حرکت بیدارى تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزى پیش خواهد آمد که همین ملتهاى اروپائى علیه سیاستمداران و زمامداران و قدرتمندانى که آنها را یکسره تسلیم سیاستهاى فرهنگى و اقتصادى آمریکا و صهیونیسم کردند، قیام خواهند کرد. این بیدارى، حتمى است. حرکت ملت ایران، امتداد و عمقش اینهاست؛ حرکت عظیمى است.

  خب، اگر بخواهید این حرکت با همین شتاب و با همین رفتار تداوم پیدا کند و اثربخش باشد، بایستى خودمان را بسازیم. ما باید »کزبر الحدید« باشیم؛ مثل پاره‌هاى فولاد. ایمانمان را تقویت کنیم؛ بصیرتمان را زیاد کنیم؛ آگاهى‌مان را بیشتر کنیم؛ دانشمان را روزبه‌روز پیش ببریم؛ استعدادهائى را که خداى متعال در درون ما قرار داده، شکوفا کنیم؛ دست اتحاد و وحدتى که به هم دادیم، محکم نگه داریم، بفشریم؛ اینها لازم است.

  الحمدللَّه ملت ما همین‌جورها دارند عمل میکنند، ملت ما دارند خوب پیش میروند؛ اما اگر شما توانستید این نسل رو به رشد را، نسل نوخاسته را به شکل درست تربیت کنید، این حرکت، سریع‌تر و پرشتاب‌تر پیش خواهد رفت. مطمئن باشید جمهورى اسلامى ایران به برکت همتهاى بلند، به برکت ایمانهاى قوى، به برکت انسانهاى خوب و مؤمن و با اخلاصى که بحمداللَّه در کشور ما فراوان وجود دارند، خواهد توانست قله‌ها را یکى پس از دیگرى فتح کند.

  رحمت خدا بر پیشروان این راه، رحمت خدا بر شهیدان عزیز و مجاهدان سربلند و بزرگوار، رحمت خدا بر روح مطهر امام بزرگوارمان که این راه را به روى ما گشودند، و رحمت خدا بر همه‌ى ملت ایران.

     والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

 1) آل عمران: 169
 2) آل‌عمران: 110

 3) انعام:123


دانلود فایل صوتی سخنرانی 

کلیپ شهدای نیاک ( به همراه مداحی )

کلیپ شهدای نیاک ( به همراه مداحی )





دیدار هزاران نفر از معلمان با مقام معظم رهبری

دیدار هزاران نفر از معلمان با مقام معظم رهبری



مخالفت با"ولایت فقیه "درحدشرک بالله است

آیت الله مصباح یزدی:

مخالفت با"ولایت فقیه "درحدشرک بالله است



آیت‌الله مصباح یزدی تأکید کرد: اگر پس از بررسی ادله ولایت فقیه به حقانیت آن پی بردیم، باید پای آن بایستیم و بدانیم که مخالفت با ولی‌فقیه مخالفت با ائمه (ع) و بر اساس روایات در حد شرک بالله است.

ادامه مطلب ...