واکنش امام خمینی (ره) به شکست در برخی عملیاتهای دفاع مقدس/ «پنهانکاری بیمورد» از اعتبار تاریخ دفاع مقدس میکاهد
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، حمید داودآبادی از جمله کسانی است که نامش با جبهه و جنگ گره خورده است. کمتر کسی است که علاقمند به مقوله دفاع مقدس داشته باشد و نام وی را نشنیده یا یکی از آثار ارزشمند وی را نخوانده باشد.
خاطرات حمید داودآبادی یکی از گنجینههایی است که با آن میشود با سبک زندگی رزمندگان بدون غلو و مبالغه آشنا شد. خیلی از جوانان و نسل جنگندیده امروز از جمله آن زن سنی و آن سه جوان با خواندن کتابهای او مسیر زندگی خود را تغییر دادند. وی کارنامه درخشانی در میان رزمندگان دوران دفاع مقدس و جوانان نسل امروز دارد که بیش از این نیاز به تعریف در خصوص فعالیتها و شخصیت وی نیست.
چهلسالگی دفاع مقدس بهانهای شد تا خبرنگار دفاعپرس پای سخنان «حمید داودآبادی» بنشیند تا وی از ناگفتهها و سختیهای جنگ بگوید. در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
دفاعپرس: در خصوص فعالیتهای «خلق عرب» پیش از تصرف خرمشهر در ایران برایمان بگویید.
گروهی به نام «جمعیت خلق عرب» در ایران فعالیت میکردند که این افراد مزدور صدام بودند. این افراد در میان مردم عادی زندگی میکردند. «خلق عرب» بر این اعتقاد بودند که خرمشهر متعلق به عراق است و نژاد عرب نیز برتری دارد. گروهی از این جمعیت همچنان در مرزهای کشور زندگی میکنند. البته خیلی از این افراد فرار کردند و به عراق پناهنده شدند.
یک هفته پیش از اشغال خرمشهر و شروع جنگ تحمیلی، کماندوهای عراقی به خرمشهر آمدند و در منازل این افراد پنهان شدند. ۳۱ شهریور سال ۵۹ مردم شهر خرمشهر ناگهان در کوچه و خیابان کماندوهای عراقی را دیدند.
دفاعپرس: رژیم بعث تجهیزات و زمین مسلح داشت، چرا ما اینگونه نبودیم؟
ما مدافع بودیم و عراق مهاجم. کسی که مهاجم است، فرصت دارد که زمین را مسلح کند تا به وی حمله نشود. یک سال اول جنگ به ما حمله شد و سپس ما قصد بازپس گیری زمینها را داشتیم. در دوران جنگ تحمیلی ما مینگذاری نکردیم بلکه مینها را خنثی میکردیم. این تفاوت جنگ ما و عراق بود. رژیم بعث خط پدافندی مستحکم و سنگرهای بتونی ساخته بود. زمانی که رژیم بعث خرمشهر را تصرف کرد، شعبه بانک و مدرسه تاسیس و برق شهر را تامین کرد. خانواده فرماندهان عراقی همراه با مردم خرمشهر در این شهر زندگی میکردند.
حقایق دفاع مقدس نباید سانسور شود
دفاعپرس: به نظر شما مطالب ناگفته جنگ تحمیلی چه زمانی مطرح خواهد شد؟
تمام وقایع دوران دفاع مقدس از تلخ و شیرین باید به موقع و حقیقی گفته شود. باید جوان امروز بداند که ما در جبهه همه نوع رزمندهای داشتیم. همه نماز اول وقتخوان نبودند. آنقدر رزمندگان را مقدس معرفی میکنیم که هیچ کس جرات نمیکند به آنها نزدیک شود یا شخصیت آنها را در خود بپروراند والا زمانی که یک جوان از افرادی همچون شاهرخ ضرغام و... میشنود، اعتماد خودش را به مطالب دفاع مقدس و معنویات جنگ از دست میدهد.
انتقادات زیادی در خصوص فیلم اخراجیها وجود دارد که چرا از شخصیت گروه اخراجیها و مجید سوزوکی گفته شد. در حالی که این موضوع از واقعیتهای جنگ است. اگر این افراد که آنها را «لات» مینامیم نبودند، در همان روزهای آغازین جنگ، کشور تصرف شده بود. چرا باید این افراد را در تاریخ پنهان کنیم؟!
روزهای پایانی جنگ با هجوم وحشیانه منافقین به کشور، گروهی از همین جوانها به اسلام آباد آمدند. من آن زمان مسئولیت یک گروهان ۱۰۰ نفره را بر عهده داشتم که ۸۰ نفر از آنها نماز نمیخواندند. میگفتند: «با خود گفتیم که ما چقدر بیغیرت هستیم که در خانه بنشینیم و منافقین بخواهند شهر ما را تصرف کنند.» همه این افراد بعد از اتمام جنگ و عملیات مرصاد، تاسف میخوردند که چرا زودتر به جبهه نیامدهاند. این افراد در جنگ بودند و باید واقعیتها را بیان کنیم. نمیتوانستیم بگوییم افرادی که نماز نمیخوانند به جبهه نیایند و از کشور خود دفاع نکنند.
فردی را در جبهه به خاطر دارم که گاهی با وی شوخی میکردم. میگفت: «با من شوخی نکن». پاسخ میدادم: «مگه تو کسی هستی که با تو نباید شوخی کنم؟» وی دوست نداشت که از گذشتهاش برایمان بگوید. میگفت: «اگر گذشته من را بدانی دیگر جرات نمیکنی با من شوخی کنی». مدتی از این ماجرا گذشت و من به مرخصی آمدم. در جمعی نام وی را آوردم. یک نفر با حالت تعجب گفت: «فلانی با شماست؟ او یکی از گندهلاتهای تهران بود». به جبهه که برگشتم، چیزهایی که شنیده بودم را به او گفتم. ابتدا سر باز میزد و منکر میشد. نهایتا گفت که «من تغییر کردم و نمیخواهم دیگر گذشتهام را مرور کنم.» او واقعا تغییر کرده بود و شجاعانه در میدان نبرد میجنگید.
اعجوبههایی که گمنام جنگیده و گمنام ماندند
ما از این گونه اعجوبهها در زمان جنگ کم نداشتیم. یک هفته قبل از شهادت شهید آوینی، با وی در صف نماز جمعه بودم. پیرمردی با ظاهری ژولیده به سمت ما میآمد. خطاب به شهید آوینی گفتم: به آن پیرمرد نگاه کند تا ماجرایی را برایش بگویم.
آن پیرمرد ژولیده به سمت من آمد و با لهجه زیبایی گفت: «سلام داودآبادی.» طبق دیدار همیشهمان دو شکلات به دستم داد و ادامه داد: «یاد شهید سعید طوقانی بخیر.» او شهید آوینی را نمیشناخت. دو شکلات هم به وی داد و از ما فاصله گرفت.
پس از رفتن وی خطاب به شهید آوینی گفتم: «در دوران پهلوی، او یکی از قاچاقچیان کالا بود. با آغاز جنگ تحمیلی، متحول میشود و به جهه میرود. زمانی که نیروهای اطلاعات و عملیات میخواستند از کوههای صعبالعبور بگذرند و راهی را پیدا نمیکردند، این فرد به آنها کمک میکرد و از آنجایی که مسیرهای کوهستانی را به خوبی بلد بود از میان تونلهایی که در قدیم از آنها برای قاچاق کالا استفاده میکردند، این نیروها را عبور میداد.
کمکهای وی به این یک بار ختم نمیشود. بار دیگر هم پیش از عملیات خیبر، نیروهای اطلاعات و عملیات را با لباسهای عراقی به قاچاقچیها میسپارد تا آنها را به خاک عراق برسانند. یک هفته بعد هم آنها را سالم به کشور برمیگرداند.
آن پیرمرد بدون هیاهو و هیچ درخواستی هشت سال به کشور خود خدمت و نهایتا حدود هفت سال پیش فوت کرد. هیچ کس برای او یادوارهای برگذار نکرد و حتی کتابی ننوشت. از اینگونه افراد بسیار در دوران دفاع مقدس داشتیم که در گمنامی خدمت و در گمنامی هم شهید یا مرحوم شدند.
آوینی پس از شنیدن فعالیتهای این پیرمرد، گفت بعد از ماموریت فکه، برنامهای در خصوص فعالیتهای این پیرمرد در دوران جنگ تحمیلی خواهد ساخت. آوینی در همان عملیات و در فکه به شهادت رسید و فرصتی نیافت تا از این مرد شجاع مستندی به یادگار بسازد.
واکنش امام خمینی (ره) به شکست رزمندگان اسلام در برخی عملیاتها
در خصوص عملیاتها هم متاسفانه به مرحله سانسور رسیدهیم. تمام عملیاتهای دوران دفاع مقدس ما با رژیم بعث همیشه پیروز نبودیم. در برخی عملیاتها پیروز و در برخی دیگر شکست میخوردیم، اما کمتر به این موضوعات میپردازیم. بعد از آزادی فاو (در عملیات والفجر ۸) حضرت امام (ره) در حسینیه جماران فرمودند: «یک وقت مغرور نشوید؛ اینها کار خداست، از جانب خداست؛ یعنى و من یتوکل على اللّه فهو حسبه، اتکال به خدا سبب شد که این پیروزى نصیب ما شود و اتکال به خدا هم سبب شده بود که انقلاب به پیروزى برسد.»
زمانی که نیروها در عملیات کربلای ۴ و بدر شکست خوردند، فرماندهان در قرارگاه حال بدی داشتند و خودشان را شکست خورده میدانستند. امام (ره) نامهای ارسال کردند و فرمودند: «چرا ناراحتید؟ پیغمبر (ص) هم در جنگ احد شکست خورد. به جای ناراحتی به دنبال جبران باشید.»
دفاعپرس: به نظر شما چه نوع خاطرهگویی میتواند بر روی نسل امروز تاثیرگذار باشد؟
با خاطرهگویی نظامی در اردوهای راهیان نور مخالف هستم. در حال حاضر راهیان نور بیشتر خاطرات نظامی گفته میشود. نقطه حمله و تلفات دشمن برای یک جوان نسل امروز هیچ جذابیتی ندارد. به نظرم دوران دفاع مقدس به دو قسمت جنگ و جبهه تقسیم میشود. روزی یک نفر از من پرسید چند سال در جنگ حضور داشتی؟ پاسخ دادم: «۱۰۰ روز». گفت چه مدت در جبهه بودی؟ گفتم: «۵۰ ماه.»
فضای دفاع مقدس بر روایت جنگ تحمیلی ارحج است
یک بسیجی در مدت ۹۰ روزی که به ماموریت میرفت. ۸۰ روز در فضای معنوی اردوگاه و ۱۰ روز در درگیری بود. آن فضای معنوی که خدا را ناظر بر اعمال خود دیدند، ارزشمند است و امثال من دلشان برای آن روزها تنگ شده است. تانک و ترکش زدن، هیچ لذتی ندارد. آن فضایی که روح تو را رشد میدهد، ارزشمند است.
فیلمها و مستندات ساختهشده از دوران دفاع مقدس به نظر من همان تعبیر «جنگ» است. ترکیدن تانک زیبایی ندارد. جبهه است که زیباست. فهم ما به فضای معنوی کربلا و جبهه نرسید و خودمان را با مادیات و جنگ زمینی اسیر کردیم.
دفاعپرس: برخی حضور رزمندگان در جبهه را به دو دسته تقسیم میکنند. گروه اول کسانی بودند که دفاع از کشور را از واجبات میدانستند و گروه دیگر نیز بر حسب احساسات راهی جبهه شدند. حضور این دو گروه در جبهه را چگونه تبیین میکنید؟
رزمندگان بیشتر تحت تاثیر یکدیگر بودند. خیلیها بر این باورند که با سخنرانی و برگزاری کلاسهای عقیدتی باعث شدند که جوانان برای دفاع از کشور به جبهه بروند، در حالی که آنها بصیرت داشتند و هیچ کس از روی احساسات یا سخنان یک نفر به جبهه نمیرود.
«بصیرت» بزرگترین عامل گسیل جوانان به جبهه
تنها بیانات امام خمینی (ره) بود که مردان کشورمان را مجاب میکرد باید در جبهه حضور داشته باشند. دیدیم در دورانی که امام راحل فرمودند: «جبههها را پر کنید». جمعیت کثیری به سمت مناطق عملیاتی رفتند. رهبر و فرمانده در حرکت بسیار مهم است. ۷۲ تن از یاران امام حسین (ع) میدانستند که فردا چه سرنوشتی خواهند داشت، اما با اطاعت از امام خود در صحرای کربلا ماندند. رزمندگان دوران دفاع مقدس هم میدانستند که در جبهه تانک و گلوله هست، اما صحنه را خالی نکردند.
در میان نیروها، رزمندهای داشتیم به نام شهید «محمد عاطف» هر زمان صدای اذان را میشنید، اشک میریخت. اشکهایش را میبوسیدم و میپرسیدم: «چرا گریه میکنی؟» میگفت: «نمیدانم صدای اذان که به گوشم میرسد، اشک در چشمانم حلقه میزند». این افراد عاشق خدا و با بصیرت بودند. مگر میشود چنین فردی از روی احساسات یا شنیدن صدای «آهنگران» راهی جبهه شده باشد.
البته در مقابل داشتیم کسانی را که به «بسیجی تلویزیونی» معروف بودند. این افراد وقتی صدای مارش عملیات را از تلویزیون میشنیدند، جوگیر شده و به جبهه میآمدند، اما در رزم شبانه در پادگان با شنیدن خمپاره میترسیدند و به عقب برمیگشتند.
اغراق در معنویت جبهه نتیجه عکس دارد
ما مسیرمان را گم کردیم. آنقدر در تعریف از معنویات جبهه غرق شدیم که گاهی دشمنان به تمسخر میگیرند و از القابی همچون «شربت شهادت» و «کلید بهشت» استفاده میکنند.
این را باید بپذیریم که خیلی از رزمندگان دوران جنگ نیز به سابقه خدمت خود مغرور شدند و تمام معنویات کسب کرده را باختند. در قرآن آمده است که «کسی پذیرفته میشود که تقوا دارد» تقوا داشتن به معنای داشتن کارت جانبازی نیست.
دفاعپرس: آیا با کسانی مواجه شدهاید که با خواندن زندگینامه شهدا مسیر زندگیشان تغییر کرده باشد؟
بله. شاید برخی باور نکنید که یک خانم سنی با خواندن کتاب «دیدم که جانم میرود» شیعه شد. یک پروفسور آلمانی با خواندن کتابهای دفاع مقدسی از مظلومیت رزمندگان اشکش سرازیر شد. یک روز سه جوان به دفتر کارم آمدند و گفتند که با خواندن خاطرات شهید «مصطفی کاظمزاده»، نماز اول وقت میخوانند و هر هفته بر سر مزار وی میروند. آنها سطر به سطر کتاب قطور «از معراج برگشتگان» را حفظ بودند.
به خاطر دارم خانمی نزدم آمد و گفت که من حجاب نداشتم. کتاب «دیدم که جانم میرود» شما را به خاطر شرکت در مسابقه خواندم و با حجاب شدم. همسرم چند سال سعی کرد تا بتواند من را به حجاب تشویق کند، اما نتوانست. همسرم گفته است که بیایم و از شما تشکر کنم.
«خاطرات زندگی شهدا» بهترین ابزار اصلاح سبک زندگی جامعه
به کرات رخ داده است که به من گفتهاند با خواندن خاطرات شهدا و یا کتاب شما، راهمان را پیدا کردیم، اما معتقدم که شهدا این افراد را به راه راست دعوت کردند.
من به عنوان یک رزمنده بر خودم واجب میدانم تا خاطرات جبهه و جنگ را برای نسل بعدی بیان کنم. این خاطرات تنها به من تعلق ندارد. حداقل یک میلیون رزمنده به جبهه رفتند و در میان آنها ۷۰۰ هزار نفر زنده ماندند و از دوران دفاع مقدس خاطرات زیادی دارند. این در حالی است که ما تنها حدود ۲۰ نویسنده دفاع مقدسی که خود رزمنده بودند، داریم.
من به عنوان یک رزمنده وظیفه دارم که رسالتم را با نوشتن خاطرات جبهه و جنگ به اتمام برسانم. همچنین ناشران و خبرنگاران نیز وظیفه دارند، این خاطرات را منتشر کرده و به گوش نسل امروز و آینده برسانند.
دفاعپرس: از خاطرات خود با شهید «جعفر علی گروسی» که در کتابهایتان نام وی را آوردید، برایمان بگویید.
با جعفر سال ۶۴ در اردوگاه کرمانشاه آشنا شدم. وی از ساعت ۱۰ صبح وضو میگرفت و بیتاب شنیدن صدای اذان بود. من همیشه کنارش نماز میخواندم. با درختچههای بلوط در گوشهای آلاچیق ساختیم. یک پتو زیرش انداختیم و بعد از ظهرها زیارت عاشورا میخواندیم. جعفر سرش را روی شانههای من میگذاشت و گریه میکرد. یک بار پرسیدم: «چرا وقت نماز بدنت میلرزد؟» با کمی تاخیر پاسخ داد: «همان قدر که عاشق شروع نماز خواندن هستم. به سلام نماز که میرسم، وحشت میکنم. زیرا من خدا را عاشقانه دوست دارم. در پایان نماز به این میاندیشم که خدا هم من را دوست دارد؟» همیشه منتظر این بود که خدا نشان دهد، دوستش دارد.
شهیدی که گمشدهاش عشق به خدا بود
ارتباط نزدیکی با جعفر داشتم. آنقدر به وی علاقه داشتم که وقتی به من میگفت یک قند به من بده، با سرعت این کار را انجام میدادم. به خاطر دارم در همان سال یک روز که بیحوصله بودم، گفت: «حمید میای به اندیشمک برویم؟» من هم با کمال میل پیشنهادش را پذیرفتم. در اندیشمک به عکاسی رفت و یک حلقه فیلم دوربین خرید. سپس گفت: «برگردیم.» تعجب کردم و گفتم: «من که حلقه فیلم داشتم. چرا تا اندیشمک آمدیم؟» پاسخ داد: «میخواستم خودم حلقه فیلم را تهیه کنم.» زمانی که به پادگان برگشتیم، ۳۶ عکس تکی و دستهجمعی از وی گرفتم. شب فیلم را به جعفر تحویل دادم. حلقه فیلم را به دستم داد و گفت: «عکسها را نزد خودت نگهدار، لازمت میشود.»
چند سال بعد، من و جعفر از هم جدا شدیم. من به دوکوهه رفتم و جعفر به کردستان. با نامه با یکدیگر در ارتباط بودیم. به وی میگفتم به دوکوهه بیا، اینجا معنویت زیاد است. پاسخ میداد: «خوب ماندن در جایی که معنویت هست، ارزشمند نیست. میخواهم در کردستان به دنبال معنویت بگردم. به اینجا آمدم تا ببینم خدا من را هنوز دوست دارد یا نه». پس از این نامه، یک ماه از وی بیخبر بودم و پاسخ نامههایم را نمیداد تا اینکه نامهای از سوی سپاه به دستم رسید که جعفر در درگیری با ضدانقلاب به شهادت رسیده است. خدا در کردستان به جعفر گفت که دوستش دارد. جعفرعلی گروسی در ۱۷ مهر سال ۶۶ به شهادت رسید.
بعد از اتمام جنگ تحمیلی، بارها عکسهای شهید گروسی را در رسانهها و فضای مجازی منتشر کردم. یک روز پدر جعفر ۲۸ سال بعد از شهادت وی، به دفترم آمد و خواست تا برایش خاطرات پسرش را بگویم. عکسهای جعفر را در همان دیدار به پدرش تقدیم کردم.
من در خاطراتم از جعفر و دیگر رزمندگان و شهدا به صحنه نبرد اشاره نکردم، زیرا معتقدم که بیان منش و شخصیت شهدا میتواند بر روی جوانان تاثیر بگذارد نه نحوه جنگیدن آنها.
دفاعپرس: از ماجرای اعزام ۱۰ رزمنده با نامه جعلی برایمان بگویید.
آن زمان کسانی که برای اولین بار قصد اعزام به جبهه را داشتند باید حداقل دو ماه دوران آموزشی را سپری میکردند. با نزدیک شدن به زمان عملیات، رزمندگان میخواستند بدون گذراندن دوره آموزشی در عملیات شرکت کنند. از این رو نامه سابقه جبهه جعلی را با دست خط خودم نوشتم. تصویر مهر را از یک نامه دیگر پاره و به نامه الصاق کردم. سپس نام آن رزمنده را نوشته و کپی میگرفتم. آن زمان هم استعلام وجود نداشت تا صحت و سقم نامه مشخص شود. به آن رزمنده هم مناطق عملیاتی را توضیح میدادم که اگر نامه لو رفت. سوالات را بتواند جواب دهد. مصطفی کاظم زاده نیز از این نامه استفاده کرد و از آن جایی که فرمانده بر منطقه گیلانغرب مسلط بود، به وی مشکوک و مانع حضورش در عملیات شده بود. ۱۰ نفر از این نامه استفاده کردند و به شهادت رسیدند.
دفاعپرس: شما با رزمندگان دوران دفاع مقدس و رزمندگان مدافع حرم در ارتباط بودید؟ کدام نسل را پیروز واقعی میدانید؟
رزمندگان دفاع مقدس با همه آن ادعاها و از خودگذشتیها از جوانان امروز عقبتر هستند.
دفاعپرس: در خصوص ثبت زندگینامه شهدای مدافع حرم هم برنامهای دارید؟
روزی خواهر شهید مدافع حرم «عباس کردانی» با من تماس گرفت و درخواست کرد در خصوص زندگی برادر شهیدش کتابی بنویسم. ابتدا به جهت اینکه چند کتاب همزمان در دست کار داشتم، قبول نکردم. خواهر شهید ادامه داد که برادرم کتابهای شما را مطالعه میکرد و علاقه زیادی به قلم شما داشت، به همین خاطر علاقمندم که شما کتاب زندگی نامه عباس را بنویسید.
پذیرفتم که کتاب زندگینامه شهید کردانی را بنویسم. زمانی که زندگینامه شهید را خواندم، غبطه خوردم که چرا در زمان حیات وی با هم ملاقات نداشتیم. این شهید بزرگوار فرد با بصیرتی بود. این کتاب نیز از سوی انتشارات شهید کاظمی به زودی منتشر خواهد شد.
غبطه میخورم که چرا دو شهید را در دوران حیات ندیدم یکی از آنها «شاهرخ ضرغام» و دیگری شهید مدافع حرم «عباس کردانی» است.
دفاعپرس: کتاب دیگری در دست چاپ دارید؟
بله. خاطرات خودم از دوران کودکی، پیروزی انقلاب تا پایان دوران دفاع مقدس در ۱۱ جلد به زودی از سوی انتشارات «یا زهرا (س)» منتشر خواهد شد.
نوشتن خاطراتم بعد از اتمام جنگ را آغاز کردم که حدود یک هزار صفحه شده است.
دفاعپرس: شیوه خاطرهنویسی شما به چه صورت است؟
در تمام خاطراتی که مینویسم، خودم حضور داشتم. همچنین خاطراتم شاهدان زیادی دارد. برخی در خاطرات خود میگویند «یک نفر، یک جایی و یک عملیاتی». به نظر من اینگونه خاطرات دروغ است و بر دل نیز نمینشیند. خاطرهای که با اسناد و مدارک گفته شود، تاثیرگذار است.
به کرات دیدهام که برخی در کتابها و روایاتشان خاطره دزدی میکنند و یا دروغ میگویند که این یک ضربه بدی به تاریخ و فرهنگ دفاع مقدس میزند.
دفاعپرس: به نظر شما فضای مجازی چه میزان توانسته جای کتاب را پر کند؟
فضای مجازی مثل یک سوپرمارکت است. کسی که بدون هدف وارد آن میشود، خرید خوبی نخواهد داشت. در فضای مجازی خواه ناخواه اخبار دروغ انتشار مییابد. هر زمان هم که میپرسیم منبع این خبر از کجاست؟ پاسخ میشنویم: «اینترنت». فضای مجازی منبع موثق و مستندی نیست. این خود یک عیب و خطر بزرگ است که فرهنگ ما را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
از سوی دیگر باید بگویم که هیچ چیز جای کتاب را نمیگیرد. هیچ فردی با خواندن مطالب فضای مجازی دانشمند نشده است. حضور در فضای مجازی، هیجانی زودگذر است، اما خواندن کتاب هدفمند است.
شکلگیری ارتش ۱۰۰ میلیونی در منطقه با فراخوان نیروی قدس سپاه/ تجهیزات دفاعی غافلگیرکنندهای داریم
به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاعپرس، سردار سرتیپ «محمدرضا نقدی» در برنامه «بدون توقف» در خصوص افول قدرت آمریکا اظهار داشت: کشوری که هر زمان هر خطر و نشانی میکشید، انجام میداد امروز نمیتواند اراده خودش را تحمیل کند، آمریکا دیگر ابرقدرت نیست، برای حمله به کره شمالی و سوریه تاریخ تعیین کرد، اما نتوانست انجام دهد، ۴۱ سال است که میخواهد جمهوری اسلامی نباشد، اما هست، ۳۰ سال است که میخواهد حزبالله نباشد، ۲۰ سال است میخواهد حماس نابود شود، ۹ سال است میخواهد بشار اسد برود، پنج سال است میخواهد حشدالشعبی را نابود کند، آمریکا با قدرتهای کوچکتر هم نمیتواند بجنگد، چه برسد به ابرقدرتی مثل جمهوری اسلامی. میداند اگر با ایران وارد جنگ شود، چه بلایی در تمام دنیا سرش خواهد آمد، بلایی که نمیتواند محاسبه کند که در کجای دنیا و در کدام تنگه ناوش غرق شود، کدام پایگاه نظامیاش در خود آمریکا موشکباران شود، چه بلایی سر کاخ سفید میآید، چنین جنگی قابل پیشبینی نیست.
وی در پاسخ به این سؤال که «آیا سپاه برای آن روز تدبیری اندیشیده» گفت: حتماً تدبیری اندیشیده شده، ما برای مقابله با هرگونه تجاوز نظامی آمادگی کامل داریم، تمرینهایش را کردیم که در همان دقایق اول چه عکسالعملی نشان دهیم، کجاها را باید بزنیم، چه کسانی را بگیریم، همه آنها پیشبینی شده، ولی امیدواریم مثل فتح مکه توسط پیامبر (ص) و مثل ورود حضرت امام (ره) به تهران با آرامش و بدون خونریزی باشد، انشاءالله با همان ترتیب وارد بیتالمقدس میشویم و آن پیروزی بزرگ را لمس خواهیم کرد؛ این قطعی است؛ شک نکنید، زمانش هم آن چیزی نیست که در خیابانها زدند، چون اینها برداشت غلطی از فرمایشات حضرت آقا کردند. نخستوزیر اسرائیل زمان انعقاد برجام گفت تا ۲۵ سال امنیتمان تضمین است، آقا در پاسخ فرمودند تا ۲۵ سال دیگر نیستید که امنیتی داشته باشید؛ منظورشان این نبود که تا ۲۵ سال هستید، اینها خیلی زودتر از بین میروند، شما هم این تابلوها را جمع کنید.
این سردار سپاه در پاسخ به این سؤال که «آیا در منطقه نسبت به صهیونیستها مسلط هستیم» گفت: از آن چیزی که تصور کنید به صهیونیستها نزدیکتریم، روزش که برسد خواهید دید که چگونه ناگهان همه چیزشان میپاشد، بهحمدالله هم آمریکاییها هم صهیونیستها در منطقه در محاصره مجاهدین اسلام هستند، این سروصدایی که میکنند از وحشتشان است، ترور مخفیانه همهجا اتفاق میافتد، اما اگر بخواهند علیه امنیت ملی ما اقدامی انجام دهند حتما پاسخ سختی خواهند گرفت، چنانکه حضرت آقا فرمودند تلآویو و حیفا خاکستر خواهد شد، بیتالمقدس را آزاد خواهیم کرد؛ اگر حرکتی آغاز شود قطعا متوقف نخواهد شد و حتما هم نتیجه آن آزادی فلسطین است. همه چیز آماده است، نیروها آماده و آموزشدیدهاند و به اندازه کافی سلاح دارند چه در داخل فلسطین و چه خارج از آن یک ظرفیت عظیمی ایجاد شده است.
نقدی با اشاره به اینکه حوادثی از جمله اینکه کشورهای منطقه اسرائیل را به رسمیت میشناسند، چیز تازهای نیست، بیان کرد: اینها ۴۰ سال است که اسرائیل را به رسمیت شناختند، هر شب فالوده میخوردند فقط عکسشان را چاپ نمیکردند، اتفاقا این روابط پنهان به نفع آنها بود، چون میتوانستند مردم را بازی دهند و سرشان را کلاه بگذارند و دنبال خودشان بکشند، الان با رسوایی که شده شکنندهتر شدهاند، با همان حمایت ظاهری که از فلسطینیان میکردند و بازی با افکار عمومی میخواستند ما را در بین امت اسلامی در انزوا نگه دارند، اما وقتی در جبهه حمایت از اسرائیل قرار گرفتند، همه بدنه امت اسلام را فرستادند سمت انقلاب اسلامی و خودشان نمیدانند چه ضرر بزرگی کردند، اینها هیچکدام علامت اقتدار نیست، بلکه علامت نزدیک شدن شکست آنها و به پایان رسیدن آنهاست.
وی در پاسخ به این سؤال که «شما همکاری وزیر رژیم صهیونیستی با ایران را تأیید میکنید» تصریح کرد: بله؛ افراد زیادی هستند که انگیزههای فراوانی برای همکاری دارند، شما فکر نکنید ما بیرون ایستادیم و میگوئیم رژیم صهیونیستی، داخل آنها هم جوامعی هستند که از کشورهای مختلف آمدند، روستبار، آفریقاییتبار، ایرانی، عراقی که اینها را فریب دادند که در کشورتان امنیت ندارید و میخواهند شما را بُکُشند، حتی برخی از شبکه صهیونیستی آمدند آدمهایی از یهود را در کشورها کشتند و شایعه کردند که قرار است همه یهودیان را بکشند که مردم را به اسرائیل بکشانند که قطعا یک سری از آنها به کشورهایشان برمیگردند و مهاجرت معکوس خواهند داشت.
معاون هماهنگکننده سپاه در پاسخ به این سؤال که «آیا تجهیزاتی که سپاه معرفی میکند همه آن چیزی است که داراست و دیگر اینکه تجهیزاتی مثل ماهوارهای که به فضا فرستاد چه فوائدی برای کشور دارد» گفت: هر نیروی مسلحی در دنیا سعی میکند یک سری ابزار غافلگیرکننده را برای خودش نگه دارد، فکر نمیکنم ارتشی باشد که هر چیزی که دارد رو کند و برای روز مبادا غافلگیری نداشته باشد، این قاعده هم ارتشهای مستقل و آنهایی است که خودشان تولیدکننده و صاحب سبک هستند که چند سلاح برای روز جنگ دارند؛ و اما ماهواره خیلی خواص دارد، خاصیت ارتباطی، اطلاعاتی از جمله اینکه کاربرد عکسبرداری آن فقط نظامی نیست، در کشاورزی، در بحث آب و منابع، کشف معادن، راهسازی و عمران میتواند کاربرد داشته باشد. حضور در فضا امروز یک رقابت است، مدارهایی برای کشورهای مختلف پیشبینی شده که میتوانند در آن حضور پیدا کنند و اگر حضور پیدا نکنیم این مدارات را دیگران اشغال میکنند و اگر قسمتی از آن را بگیریم، دیگر بخشی از کشور ماست، این یک ضرورت است و هرچه پیشرفت کنیم میتوانیم در تمام ابعاد به بهبود وضعیت زندگی مرم کمک کنیم.
این چهره نظامی کشور در خصوص اینکه چرا نیروی قدس تا چندی پیش ناشناخته بود و به یکباره محل بحث شد، عنوان کرد: نیروی قدس همزمان با سپاه متولد شد، اما کاری که میکردیم، پراکنده بود، در زمان جنگ شاخهای درست شد به اسم جنگهای نامنظم، این دیگر به اسم نیرو نبود در روستاها، درهها، کوهستانهای عراق پایگاه داشتیم و نیروهای چریکی در آنجا مستقر میشدند و از آنجا عملیاتهای نامنظم انجام میدادند، عملیاتهای زیادی از آنجا داخل خاک عراق انجام شد که بعضی از آنها خیلی پر سروصدا شدند، حمله به تأسیسات نفتی کرکوک، کفری، شهرهای مختلف عراق در زمان جنگ و حمله به پایگاههای مهم نظامی در دربندیخوان، منطقه سلیمانیه، اربیل، موصل و بچههایی داشتیم که شهید شدند، برای آزادی اسرا تیمی داشتیم که در شمال موصل مستقر شد و پایگاههایی آنجا داشتیم که یک نفوذی آن را لو داد و یکی از بچههای آن پایگاه که برای شناسایی و آزدی اسرا کار میکردند به اسم رسولی آنجا شهید شد.
وی همچنین ادامه داد: اینها شکل جنگ نامنظم در عراق را داشت، حتی با عشایر عراق همکاری میکردیم، یا در جنوب بحث بدر پیش آمد و مجاهدینی از داخل عراق وقتی شرایط خیلی سخت میشد گاهی به ما پناهنده میشدند، حتی در جبهه برخی افسران ارتش عراق وقتی در مماس خط ما قرار میگرفتند خودشان را به رزمندههای ما تسلیم میکردند، اینها هستههای مبارزاتی شده و در جبهه گردانی به نام شهید صدر تشکیل دادند و شروع به جنگیدن کردند، کمکم تعداد افرادی که به آنها ملحق شدند بیشتر شد و تعداد زیادی از عراق آمدند در قم، مشهد و تهران پناهنده شدند و شد تیپ قدر به فرماندهی شهید دقایقی. بعدها اغلب اسرایی که در اردوگاههای اسرای عراقی ایران داشتیم به خاطر روشنگریهایی که انجام شد داوطلب حضور در جبهه شدند، حتی چندین هزار نفر طومار بلندی را با خون خود امضا کردند و از امام اجازه خواستند به جبهه رفته و علیه حزب بعث بجنگند تا ظلمی که به ایران و اسلام کردند جبران کنند که امام هم اجازه داد و نزدیک به ۹ هزار نفر از آنها ملحق شدند به همان مجاهدین و افسران عراقی و شدند سپاه بدر.
نقدی با اشاره به اینکه بنده یک مدتی افتخار فرماندهی آنها را در کربلای پنج داشتم، گفت: در عملیات مرصاد هم ۱۲۰ نفر از همین افراد شهید شدند، این اتفاقات یکییکی چیده شد، از آن طرف مقاومتی در برابر اسرائیل شکل گرفت به اسم حزبالله لبنان و در سازماندهی و آموزش و تقویت این تشکل همین بچهها نقش داشتند، اینجا در عراق، آنجا در لبنان، در افغانستان در مقابل ارتش متجاوز شوروی یکییکی هستههایی شکل گرفته و آنقدر بزرگ شد که در پایان جنگ تبدیل به نیروی قدس شد، طبیعتا اینها کار خودشان را میکردند و دشمن هم زیاد علاقه نداشت که این حقیقت بدرخشد و برای دنیا مطرح شود که نقطه امیدی برای پیوستن سایر آزادیخواهان عالم برای مبارزه باشد، لذا سکوت کرده و در رسانههایشان سعی میکردند این موضوع را مسکوت نگه دارند.
این مقام ارشد سپاه در پایان عنوان کرد: خلق چنین تصویری از ما برای آزادیخواهان دنیا آنقدر جذابیت دارد که میتواند برای آنها خطرناک باشد، ولی کار به جایی رسید که دیگر این موضوع قابل کتمان نبود، کارهای بزرگی پیش آمد و در آزادی عراق و سوریه نقش این سپاه به قدری برجسته و درخشان بود که در معادلات منطقه تأثیر گذاشت و مجبور شدند به آن رسمیت بدهند و در ادبیات خودشان بیاورند، ولی از اول هم آن باخبر بودند، این تشکیلات الان هم در تمام کشورهای اسلامی داوطلب دارد و اگر یک فراخوان بزند آن ارتش ۱۰۰ میلیونی که حضرت امام (ره) در کنار ارتش ۲۰ میلیونی برای ایران مطرح کردند، شکل خواهد گرفت.
مراسم قرائت زیارت اربعین و عزاداری با حضور رهبر انقلاب، در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد
همزمان با اربعین شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران باوفای ایشان، مراسم قرائت زیارت اربعین و عزاداری با حضور رهبر انقلاب، در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد.
در این مراسم که مطابق دستورالعملهای ستاد ملی مبارزه با کرونا بدون حضور جمعیت برگزار شد؛ جناب آقای میثم مطیعی به قرائت زیارت اربعین و مرثیهسرائی پرداخت.
تصاویر این گزارش بمرور تکمیل میشود.
فرمانده نیروی هوافضای سپاه: همپوشانی رادارهای ارتش و سپاه از دستاوردهای بزرگ نظامی کشور است
به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاعپرس، سردار سرتیپ «امیرعلی حاجیزاده» فرمانده نیروی هوافضای سپاه در حاشیه الحاق سامانه راداری قدیر به سامانههای راداری شبکه پدافند هوایی کشور که در استان یزد انجام شد، کم بودن استهلاک و هزینه ساخت را ازجمله ویژگیهای ممتاز دو سامانه راداری هوافضای سپاه دانست و اظهار داشت: این رادارها قادرند تا برد ۳۵۰ کیلومتر پرندههای پنهانکار را شناسایی و با توجه به ارتفاع هدف برای پرندهها و سایر اهداف تا برد بیش از هزار کیلومتر را کشف و رهگیری کنند و امروز در استانهای یزد و کرمان راهاندازی شدند.
سردار حاجیزاده همپوشانی رادارهای نیروی هوافضای سپاه با رادارهای ارتش جمهوری اسلامی ایران را از دستاوردهای بزرگ نظامی کشور دانست و گفت: اگر در دنیا ۲۰ کشور با توانمندی ساخت رادار وجود دارد، حتماً ایران اسلامی جزو ۱۰ کشور اول است.
وی با اشاره به ظرفیت علمی و اجرایی نیروهای نخبه هوافضای سپاه، تصریح کرد: نیروهای نخبه جوان ما قادرند رادارهای مورد نیاز نیروهای عملیاتی را ساخته و در اختیار آنان قرار دهند.
فرمانده نیروی هوافضای سپاه در پایان خاطرنشان کرد: طی سه ماه آینده رادار بعدی در چابهار راهاندازی میشود و با این افتتاح، تعداد رادارهای کشور در این کلاس به هشت مورد افزایش مییابد.
مراسم قرائت زیارت اربعین با حضور رهبر انقلاب برگزار میشود
همزمان با اربعین شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران باوفای ایشان، مراسم قرائت زیارت اربعین و عزاداری با حضور رهبر انقلاب، در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار میشود.
این مراسم مطابق دستورالعملهای ستاد ملی مبارزه با کرونا بدون حضور جمعیت برگزار و از ساعت ۱۰ صبح پنجشنبه ۱۷ مهرماه بصورت زنده از شبکههای رسانهی ملی و همچنین از پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR و حسابهای این پایگاه در شبکههای اجتماعی بهصورت زنده پخش خواهد شد.
سرلشکر موسوی: تسلط پدافند هوایی بر همه بخشهای آسمان کشور افزایش یافته است
به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاعپرس، امیر سرلشکر «سید عبدالرحیم موسوی» فرمانده کل ارتش و فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) در حاشیه مراسم الحاق سامانه راداری «قدیر» به سامانههای راداری شبکه پدافند هوایی کشور که در استان یزد انجام شد، ضمن قدردانی از نیروهای فنی و عملیاتی هوافضای سپاه، اظهار داشت: سردار «حاجیزاده» فرمانده نیروی هوافضای سپاه با روحیه جهادی منشأ برکات زیادی در بخش پدافند هوایی و راداری کشور است.
وی افزود: بابت رهبری مقام معظم رهبری و وجود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نقش مهمی در اقتدار همهجانبه ایران ایفا کرده و میکنند، خدا را شکر میکنیم.
فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص) در ادامه با اشاره به اهمیت دستاوردهای نظامی کشور، گفت: با راهاندازی چنین رادارهایی، قدرت کشف و تسلط پدافند هوایی بر همه بخشهای آسمان ایران اسلامی افزایش پیدا کرده است.
سرلشکر موسوی در ادامه با بیان اینکه حدود ۲۰ سال پیش بسیاری از سیستمهای راداری ایران به خاطر نداشتن یک قطعه از کار میافتادند، تصریح کرد: امروز جوانان نخبه و ولایتمدار ایرانی توانایی ساخت رادارهای پیشرفته را دارند که جای شکر و سپاسگزاری است.
فرمانده کل ارتش در پایان خاطرنشان کرد: این سامانه پدافندی نقش مهمی در قدرت دفاعی و تهاجمی ایران اسلامی و کسب دستاوردهای بزرگ در این حوزه ایفا کرده است.
شیرینترین خاطره «آهنگران» از شهید قاسم سلیمانی/ حال متفاوت سردار دلها در کنار ضریح حضرت رقیه (س)
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «تا کسی شهید نبود، شهید نمیشود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش میشود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند»؛ این جمله بخشی از سخنان معروف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره «مشخصه شهدا» است. سردار دلها در حالی از «مشخصه شهدا» سخن گفته است که خود، از زمانی که بهعنوان یک جوان، از کرمان پا به جبههها گذاشت، تا زمانی که بهعنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرودگاه بغداد به شهادت رسید، در طول یک عمر مجاهدت خود، شهدای زیادی را از نزدیک درک و بوی «شهادت» را در رفتار و اخلاق آنها استشمام کرد؛ حال مگر میشود که چنین کسی که خود محبوب قلب تعداد زیادی از شهدا، از شهدای لشکر 41 ثارالله (ع) در دوران دفاع مقدس گرفته تا شهدای مدافع حرم در دهه جاری بوده است، بوی شهادت از رفتار و اخلاق او استشمام نشود.
حاج صادق آهنگران که نواهای حماسی او در جبههها، رزمندگان را بیش از پیش به سلاح توکل به خدا و توسل به اهل بیت (ع) مجهز میکرد و امروز صدای دلنشین او، اشک را از چشمان پیشکسوتان دفاع مقدس جاری میکند، با حضور در مقابل دوربین شبکه استانی کرمان، شیرینترین خاطره خود از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را اینگونه روایت کرده است، خاطرهای که نشان میدهد، سردار دلها، پیش از آنکه شهید شود، شهید بود.
«شیرینترین خاطرهای که از شهید حاج قاسم سلیمانی به یاد دارم، این است که به من فرمودند که اگر میتوانی، یک یا دو شب از شبهای قدر را بیا و برای رزمندگان مدافع حرم در حرم حضرت رقیه (س)، مراسم احیاء را برگزار کن. من هم حسبُالامر وی که بهعنوان فرمانده بنده بود، چند سالی برای احیاء شبهای قدر، به سوریه میرفتم. این خاطرهای که تعریف میکنم، به نظرم، آخرین دیدارم با شهید حاج قاسم سلیمانی بود:
شب بیست و یکم یا بیست و سوم ماه مبارک رمضان، در حرم حضرت رقیه (س) که در حال خواندن دعا و روضه بودم، یکی از خادمان به نام آقای «میری» آمد و به من گفت که «پیرمرد آمده است»؛ («پیرمرد» اسم رمزی حاجقاسم بود). من تصورم این بود که حاجقاسم آمده و در جمعیت نشسته است؛ اما بعد از پایان مراسم که همه رفتند و خادمان درهای حرم را بستند، به اتاقی در طبقه بالای حرم رفتم که برای سحری آماده شوم، در آنجا آقای «میری» گفت که «حاجقاسم گفته است که بیا پایین». من هم خوشحال شدم و سریع دوباره به حرم برگشتم و از کنار ضریح رد شدم و به اتاق مسئول خدام رفتم. در آنجا با حاجقاسم، با آن تواضع و صفایی که داشت، احوالپرسی کردم تا اینکه گفت: «حاج صادق مراسم امشب به من نچسبید»، گفتم: «مگر در مجلس نبودید»، حاج قاسم گفت: «نه، در حقیقت نیامدم، همین جا نشسته بودم؛ اگر میشود، چند دقیقه در حد یک روضه هم که شده، بخوانید» بعداً فهمیدم که بهدلیل مسائل امنیتی، نتوانسته بود به مجلس بیاید. دو نفری آمدیم بیرون و نشستیم کنار ضریح حضرت رقیه (س)، هیچکس هم در حرم نبود؛ البته یک نفری هم داشت با موبایل فیلم گرفت که گویا شهید «پورجعفری» بود و آقای «میری» هم داشت سحری آماده میکرد. حاجقاسم نشست و سر خود را گذاشت روی ضریح و من هم به فاصله یک متری وی، شروع کردم به خواندن زیارت عاشورا، چون تا آنجا که میدانم و یادم هست، حاج قاسم همیشه بعد از نمازها، اصولاً زیارت عاشورا را میخواند. با اینکه خسته بودم؛ اما بعد از زیارت عاشورا، دوباره قرآن به سر گرفتن را هم خواندم و طبق روال، وقتی به «الهی به عَلیٍ» رسیدم، روضهای خواندم و دعا را ادامه دادم.
مهم موضوع این است که وقتی من میخواندم، آنقدر حاج قاسم گریه میکرد و حال خوشی داشت که من به آن کسی که داشت فیلم میگرفت، (حالا خدا کند که فیلم آن وجود داشته باشد) یکی دوبار اشاره کردم که «ادامه بدهم؟»، گفت که «ادامه بده»، معلوم بود که به این حال حاجقاسم عادت داشت؛ خلاصه تا آخر دعا را خواندم و کمی صبر کردم تا از گریههایش کمی کم شود، بعد از آن، آمد که تشکر کند؛ چون اصولاً به مداحهای اهل بیت (ع) بسیار احترام میگذاشت؛ آنشب با هم رفتیم به طبقه بالای حرم و سحری را با هم خوردیم. در این فاصله چندبار به من گفت که اگر شهید شدم، یادت باشد که برای من بخوانی.