شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

دشمن در هیچ عرصه‌ای قادر به رویارویی با جمهوری اسلامی نیست / کشوری قدرتمند در منطقه هستیم‌

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

دشمن در هیچ عرصه‌ای قادر به رویارویی با جمهوری اسلامی نیست / کشوری قدرتمند در منطقه هستیم‌

گروه استان‌ها ـ سخنگوی سپاه با بیان اینکه دشمن در هیچ عرصه‌ای قادر به رویا‌رویی با جمهوری اسلامی نیست، گفت: ‌‌اطاعت نیروهای مسلح از فرامین رهبر معظم انقلاب دشمن را در عرصه برخورد و تصمیم‌گیری زمین‌گیر کرده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از خواف، ‌سردار سرتیپ دوم پاسدار رمضان شریف ‌در یادواره شهدای شهرستان خواف از دفاع مقدس به عنوان فرصتی برای قدرتمند شدن ایران اسلامی یاد کرد و گفت: در وصیت نامه شهدا به ترویج معارف اسلامی و گسترش فرهنگ قران و تعالیم پیامبر تاکید شده است و به همین خاطر ما باید دفاع مقدس را بدون تحریف به جوانان بشناسانیم.


وی افزود:  آگاهان نظامی و تحلیلگران که به موضوع چرایی آغاز جنگ توسط صدام و حزب بعث پرداختند به این نکته اذعان کردند که آمریکا و اسرائیل غاصب به عنوان حامیان منطقه ‌ای صدام، همه محاسبات جنگ را انجام داده بودند و اطمینان داشتند که پیروز می‌شوند.


سردار شریف با بیان اینکه با فرمان امام راحل صد‌ها هزار بسیجی و اقشار مختلف جامعه عازم جبهه های نبرد شدند ، افزود: صدام فکر می‌کرد می‌تواند انقلاب نوپای ما را در هم بکوبد، اما نمی‌دانست که هدفش تحقق پیدا نمی‌کند چرا که ارتباط امام (ره) با جامعه و حکومت و میزان نفوذ کلام ایشان در قلب مردم را متوجه نشده بود.


سردار شریف با بیان اینکه همه اقشار جامعه در دفاع مقدس حضور داشتند و این حضور باعث شد صدام و حامیانش ناکام بمانند، گفت: امروز از صدام  وحزب بعث خبری نیست ، اما هر سال مردم کشور ما یاد و خاطره شهدا را زنده نگه می‌دارند و این سرمایه عظیم فرهنگ دفاع مقدس که امید به آینده را به جامعه تزریق کرده را گرامی می‌دارند.


سخنگوی سپاه  تصریح کرد: همه روسای جمهور امریکا  علیه کشور ما برنامه‌هایی طراحی و اجرا کردند و حامیانشان در منطقه نیز همان طریق را ادامه می‌دهند، اما همه به قدرت نفوذ گسترده گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه منطقه‌ای اذعان دارند و این مسئله موجب ناکامی دشمنان شده است.


وی افزود: روزی صهیونیست‌ها سودای نیل تا فرات را داشتند، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و موفقیت در دفاع مقدس ، صهیونیست‌ها سیر نزولی پیدا کردند؛ چون می‌گفتند هیچ کشور عربی نمی‌تواند اسرائیل را در نبرد شکست دهد، اما در جنگ 33 روزه از لبنان شکست خورد و این روحیه را شهدای ما به جوانان لبنان و فلسطین منتقل کردند.


سخنگوی سپاه در ادامه  تاکید کرد: از هیاهوی ارتباط شیخ‌های عرب با صهیونیست‌ها نترسید چرا که آنان پشت پرده زد و بند داشتند و حالا آشکار کردند و اگر از مردم این کشور‌ها سوال کنید خواهند گفت اسراییل دشمن شماره یک مسلمین است.


سردار شریف با اشاره به دستاوردهای انقلاب اسلامی  بیان کرد: ملت ما در طول سال‌های پس از انقلاب همزمان با دسیسه های دشمنان مبارزه کرد و با تمام سختی‌ها به پیروزی رسید. در سازندگی، عمران و آبادانی از پیشرفت غافل نشدیم و امروز ایران اسلامی در حوزه‌های مختلف جزو کشور‌های مطرح جهان  به لحاظ علم و فناوری، صنعت، تکنولوژی و تقویت بنیه دفاعی است که یک افتخار برای ملت ایران محسوب می‌شود.


وی با بیان اینکه دشمن به دنبال ایجاد ناامیدی در مردم نسبت به نظام و انقلاب اسلامی است، گفت: آمریکا و صهیونیست‌ها تلاش می‌کنند یک تصویر شکست خورده و پشیمان از کشور ما را ارائه کنند اینکه ما از گذشته انقلابمان پشیمان شویم و نسبت به آینده امیدوار نباشیم.


وی افزود: آمریکا ما را در حوزه  بنزین تحریم کرد، اما با پشتکار و تلاش جوانان پالایشگاه خلیج فارس را ساختیم و در اوج تحریم‌های دشمن ما از یک کشور نیازمند به بنزین به یک کشور صادر کننده بنزین تبدیل شدیم.


شریف اظهار کرد: دشمن در شبکه‌های ماهواره ای، فضای مجازی و رسانه‌ها سعی دارد و تلاش می‌کند تصویری غیر واقعی و ناکارآمد از نظام اسلامی را ارائه دهد، اما واقعیت این است که به همت فرزندان این ملت در دور‌ه های مختلف و هدایت‌های رهبر انقلاب و عنایت خداوند متعال امروز ما کشوری قدرتمند در منطقه هستیم.


وی تصریح کرد: دشمن در هیچ عرصه‌ای قادر به رویا رویی با جمهوری اسلامی نیست و نخواهد بود. انگیزه، ایمان و اراده قوی برای انجام تکالیف و ادامه راه شهدا و اطاعت از فرامین رهبر معظم انقلاب دشمن را در عرصه برخورد و تصمیم گیری زمین‌گیر کرده است.


سخنگوی سپاه بیان کرد: امسال قاسم سلیمانی این شهید بزرگوار در بین ما نیست خدارا شاکریم که نسل جوانان ما با یکی از رزمندگان دوران جنگ آشنا شدند که چگونه 40 سال لباس رزم از تن بیرون نکرده در میدان نبرد برای عظمت امت اسلامی برای شیعه و اهل سنت در مقابل دشمن شماره یک امت اسلام یعنی اسراییل و امریکا عظمت آفرید.

پرونده «روایت جنگ»|‌ارتش چگونه جنگ را روایت می‌کند؟ گفتگوی تفصیلی با امیر مسعود بختیاری

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

پرونده «روایت جنگ»|‌ارتش چگونه جنگ را روایت می‌کند؟/ ناگفته‌ای که نگاه‌ به دفاع مقدس را تغییر دهد نداریم/ گفتگوی تفصیلی با امیر مسعود بختیاری

امیر مسعود بختیاری می‌گوید: مساله روایتگری یا عملیات نگاری در ارتش یکی از وظایف عادی و تایید شده یگان های نظامی حتی در زمان صلح است. اینها وقایع روزانه شان را در دفاتر خاصی به نام "تاریخچه یگانی" ثبت می کنند و این جزو روش‌های متداول یگانی است.

گروه دفاعی خبرگزاری تسنیمپرونده ویژه «روایت جنگ»:با شروع رسمی جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق در 31 شهریور ماه سال 59، یگان‌های مختلف ارتش جمهوری اسلامی ایران در نیروهای زمینی، هوایی و دریایی، به شکل مستقیم وارد این نبرد نابرابر شدند؛ ارتشی که به واسط حوادث مرتبط با انقلاب و برخی اتفاقات نظیر کودتای نقاب و... از ثبات لازم برخوردار نبود ولی افسران جوان و انقلابی ارتش توانستند این سازمان را سر پانگه داشته و در عملیات‌های مختلف نظیر آزادسازی بیت المقدس، طریق القدس، ثامن الائمه و... نقش اساسی ایفا کنند.

برای بررسی روایت جنگ از نگاه ارتش، به سراغ امیر مسعود بختیاری رفتیم.

امیر بختیاری متولد 1320 در مسجد سلیمان، ازجمله فرماندهان نیروی زمینی ارتش در جنگ تحمیلی است که در معاونت عملیات نزاجا مسئولیت داشت.

ایشان همچنین کتاب‌هایی با موضع عملیات بیت المقدس، عملیات طریق القدس و نیز کتاب‌هایی با عنوان درس‌هایی از جنگ ایران و عراق و هشت سال دفاع مقدس نگاشته که در آن به موضوعات مختلف پیرامون نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در جنگ پرداخته شده است.

بیشتر بخوانید

متن گفتگو با امیر بختیاری را در ادامه می‌خوانید:

** 6 ماه بعد از شروع جنگ روایتگری در ارتش آغاز شد

* خیلی ممنون هستیم امیر بزرگوار که وقتتان را دراختیار ما قرار دادید. به عنوان سوال اول لطفا بفرماییدپروسه روایتگری و ثبت وقایع جنگ در ارتش جمهوری اسلامی ایران چگونه شکل گرفت و محصولش در کجا نگهداری و بهره‌وری می شود؟

مساله روایتگری یا عملیات نگاری در ارتش یکی از وظایف عادی و تایید شده یگان های نظامی حتی در زمان صلح است. اینها وقایع روزانه شان را در دفاتر خاصی به نام "تاریخچه یگانی" ثبت می کنند و این جزو روش‌های متداول یگانی است؛ مشخصا در مساله جنگ ایران و عراق می توانم بگویم که حداکثر 6 ماه بعد از آغاز جنگ، روایتگری جنگ در ارتش به صورت مکتوب و رسمی در دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش که استادانش به جنگ آمده بودند، آغاز و قرار شد از اسناد و مدارک جنگ که عمدتا طرح ها، قراردادها، اسناد و نقشه های عملیاتی است یک نسخه به دافوس (دانشکده فرماندهی و ستاد) داده شود تا آنان این اسناد را به روش خود نگهداری کنند.

می توان گفت از آغاز نیم سال دوم جنگ، این تاریخ نگاری یا روایتگری توسط مرحوم سرهنگ یعقوب حسینی که یکی از افسران بسیار خوب نیروی زمینی و معاون عملیاتی فرمانده نیرو بود، شروع شد. ایشان در 6 ماه اول جنگ معاون عملیاتی فرماندهی وقت نیروی زمینی یعنی مرحوم قاسمعلی ظهیرنژاد بودند.

روایتگری در معنای لغوی یعنی من چیزی را که از کسی شنیدم، برای شما بگویم؛ در حالی که حتما شما در اینجا دارید روایتگری را توسعه می‌دهید؛ یعنی مثلا ممکن است من چیزی را از کسی نقل کنم و بگویم شهید صیاد این را گفت یا این کار را کرد  اما یک موقع است که من از خودم می گویم یا از کتاب یا سندی روایت  می‌کنم یا یک زمان است که تفسیر، تحلیل و تاویل می‌کنم؛ آیا به همه اینها روایت گری می‌گویید؟

* منظور ما از روایتگری اعم از مشاهدات، نقل قول ها و یا نظر شخص است.

نوشتن تاریخ جنگ و عملیات یگان، یک از وظایف یگان‌های ما حداقل در رده لشکر است که شرح کارهای لشکر و فرمانده را می نویسد.

* محصول کار این افراد به کجا می رود و در کجا نگهداری می شود؟

در تاریخچه خود یگان  است؛ یعنی ما تاریخچه لشکر 21 یا تاریخچه عملیاتی لشکر 77 داریم.

* این نگارش ها پس از 30 سال که از پایان جنگ می گذرد خروجی هم داشته است؟

می شود گفت خروجی‌اش همان دافوس است. این تاریخچه ابتدا در دافوس شروع به جمع آوری شد و بعدا به نیروی زمینی در معاونت طرح و برنامه منتقل شد. چون یگان‌ها هنوز این کار را نمی‌کردند.

مساله روایتگری یا عملیات نگاری در ارتش یکی از وظایف عادی و تایید شده یگان های نظامی حتی در زمان صلح است. اینها وقایع روزانه شان را در دفاتر خاصی به نام "تاریخچه یگانی" ثبت می کنند و این جزو روش‌های متداول یگانی است

زمانی که جنگ پایان یافت، عقیدتی سیاسی ستاد مشترک از سرهنگ یعقوب حسینی دعوت کرد این تاریخچه‌هایی که نوشته شده را مدون کند و مرحوم حسینی نیز از چند نفر از جمله من دعوت کرد و برای همین مدتی افتخار همکاری با ایشان را داشتم و این کار را از ایشان یاد گرفتم که چطور بنویسم. خرجی کار هم به عقیدتی سیاسی رفت و در سال 1371 یا 72 منتشر شد.

* همان کتاب های خاکستری رنگ هشت جلدی را می‌فرمایید؟

بله.

** تاریخچه یگان‌ها محرمانه نیست

* به این ایده که تاریخچه یگانی را از حالت محرمانه و طبقه بندی شده در بیاورید و در اختیار پژوهشگران قرار بگیرد، فکر نکردید؟

تاریخچه یگانی طبقه بندی نیست اما به هرحال تصمیم با فردی است که قرار است آن را به شما بدهد.

* یکی از نکاتی که به نظر من  موجب مظلومیت ارتش شد این است که این دست اطلاعات را برای درج در آثارمان نداریم. مثلا من تک تک فرمانده لشکرهای سپاه که شهید شدند و یا افراد حاضر را می‌شناسم یا اینکه چه کسی چه زمانی شهید شد، کی جا به جا شد و یا استعفا داد؛ اما در طرف مقابل، جز چند فرمانده لشکر معدود ارتش را اصلا نمی شناسم؛ نه جا به جایی هایشان را می دانم نه جزییات عملیات ها را. چه کار باید کرد تا اگر کسی خواست مطلبی درباره عملیاتی بنویسد، این اسناد را در اختیار داشته باشد؟

در حال حاضر اینها وجود دارد و اگر بخواهید استفاده کنید فکر نمی‌کنم مانعی باشد. مانعی هم نبوده است. شاید ارتش در یک موقعیتی قرار گرفت که خودش از همه اینها استفاده کرد ولی چندان کسی به سراغش نیامد و فقط خودمان بودیم که از خودمان دفاع می کردیم!

بنابراین تاریخچه یگانی وجود دارد ولی در خود یگان نگهداری می‌شود.

** همواره با دو عینک و از دو منظر به جنگ نگاه شده است

* شما در رابطه با تاریخچه جنگ تحمیلی آیا به روایت دقیق و درست به عنوان یک روایت شاخص قائل هستید؟ روایت موجودی که از جنگ وجود دارد به نظر شما یک روایت کامل و درست است؟

پاسخ شما نسبی است. روایت کامل یعنی همه چیز مطابق حقیقت و صداقت و تمامی اعداد از لحاظ کمی و کیفی کامل است که این تابع شرایط زمان است، گاهی زمانی است که جنگی در حال جریان است و نمی توان تعداد تلفات را بیان کرد. گاهی زمانی است که یک سال از جنگ گذشته و محدودیت های طبقاتیِ تابع شرایط زمانی، مکانی و موقعیتی حاکم است. بنابراین سوالی که می فرمایید که آیا روایت درستی از جنگ وجود دارد، باید بگویم هم وجود دارد و هم وجود ندارد؛ به این دلیل که به این جنگ با دو دیدگاه، دو عینک، دو پنجره و دو زمینه فکری نگاه شده است؛ یعنی شما با نگاه خاص خود به جنگ نگاه کردید و من هم با دیدگاه دیگری.

* منظورتان دو دیدگاه ارتش و سپاه است؟

بله، با دو دیدگاه، دو پنجره و دو عینک دیده شده که گاهی این دو با هم در تضادند. این که آیا روایت درستی وجود دارد، اگر منظورتان روایت یکنواخت است، باید بگویم نه؛ فکر می‌کنم هرگز هم نمی‌توانیم چنین چیزی داشته باشیم چون من کماکان با دید خودم موضوع را درک کردم و شما با دیدگاه خاص خودتان. البته مسائل دیگری نظیر سازمان‌گرایی هم موثر است.

به هرحال جنگ یک امر خطیر و تا حدودی قهرمانی است لذا بازیگران این پدیده  اگر فاتح باشند، به یک شکل روایت می کنند و اگر با ناکامی مواجه شده باشند به شکل دیگری. پس بخواهند یا نخواهند با نوعی تعدیل به آن پرداخته می‌شود. ضمن این که برخی مسائل، امنیتی است و گاهی ممکن است من عملیاتی که با ناکامی مواجه شده را در آن زمان به شما بگویم که پیروز شدیم ولی ده سال دیگر بگویم نه این گونه نبود. این موارد پیش آمد. به نظرم هر دو روایت می تواند درست باشد اما این که کاملا با هم جمع شود، نمی توانیم. زیرا ما کماکان با دو عینک نگاه می‌کنیم.

* این را یک آفت می‌دانید یا امتیاز؟

آسیب می‌دانم ولی آفت نه؛ اما چاره‌ای نبوده است. هر پدیده‌ای -چه بخواهیم و چه نخواهیم- تابع شرایط زمانی و مکانی است و نمی توان مکان و زمان را از آن حذف کرد. مثلا اگر بخواهید این جنگ را تحلیل کنید بین سال های 1360 تا 1367 که هنوز فضا انقلابی، ملتهب و اعتراضی است، یک جور دیگر نگاه می شود و حال در سال 1399 در این اتاق و یا محفل کارشناسی یک جور دیگر. نمی خواهم بگویم آفت بوده اما آسیب بوده است. در تمام تاریخ های جهان این آسیب وجود دارد.

* آیا قائل به مفهومی به نام روایت رسمی که امروز در خصوص آن بحث می شود هستید یا خیر؟

شما می گویید رسمی ولی من اسم آن را دولتی می‌گذارم.  تهیه کنندگان اولیه و خوراک دهندگان این ماجرا (روایات) بر مبنای ذهنیت و دیدگاه های خودشان نوشتند و حتی ممکن است بر مبنای سازمان گرایی نیز نوشته باشند و کسی هم نمی تواند قضاوت قطعی بکند و حکم دهد. باید این را به آینده و تاریخ نویسان تطبیقی موکول کنیم و از بازیگران موجود بگذریم.

مرحوم عباس اقبال آشتیانی که پدر تاریخ نویسی در ایران است جمله ای دارد که می گوید: تاریخ را باید در ایران 50 سال از پس از هر واقعه ای نوشت تا بازیگرانش نباشند.

* برداشتی که از حرف هایتان دارم این است که به چنین گزینه ای قائل هستید.

بله. هستم. شما نمی توانید بگویید قرائت رسمی صد درصد وجود دارد ولی تا حد بسیار زیادی هست. من معتقدم در بخش اقتصاد یا سیاست حاکم در جنگ یا مدیریت عالی جنگ یا نفوذهای تاثیرگذار، حرف های بسیاری برای گفتن هست ولی تاریخ رسمی جنگ از باب عملیات، تا هفتاد یا هشتاد درصد می توانم بگویم صحیح است.

* در مورد دفاع مقدس سوالات و شبهات زیادی مطرح می شود و اگر در زمانی این موضوعات را فقط احزاب و گروه‌های سیاسی می گفتند، امروز اینها توسط مردم عادی هم بیان می‌شود. از نگاه شما، مهمترین این سوالات چیست و چقدر به آنها جواب داده شده است؟

 سوالاتی که امروز بعد از 30- 40 سال پس از پایان جنگ به خصوص در نسل جوان تحصیل کرده مطرح می شود یکی این است که رفتار سیاسی، نظامی،  مدیریت و همسایه بودن با عراق چه اندازه در شروع جنگ نقش داشته است؟ و یا اینکه چرا جنگ این اندازه طولانی شد و این گونه می پرسند که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ پایان نیافت یا آتش بس اجرا نشد؟ در مورد همین سوال، خب زمانی می توان این را پرسید که مثلا از قبل چنین قراری گذاشته شده باشد که بر فرض در فلان جا جنگ را تمام کنیم ولی چنین چیزی نبود. شاید هم زمان مناسبی بود اما نمی‌توان با نگاه سال 1399 آن را تحلیل کرد. باید با همان وضعیت سال 1361 آن را بسنجیم.

شبهات دیگری هم هست؛ به عنوان مثال نقش دیپلماسی ما در این جنگ در سطوح مختلف چه بوده و آیا می توانستیم جلوی جنگ را بگیریم و اساسا جنگ نشود یا اجتناب ناپذیر بوده و ناچار بودیم؟

شبهه بعدی این است که چرا غرامت مان را از عراق نمی گیریم؟ من به شما جواب می دهم که شرایط سیاسی منطقه ایجاب نمی‌کند که بگیریم و ممکن است نیاز باشد به طرف کمک هم بکنیم؛ ممکن است شما دلیل مرا نپذیرید و دلیل و استدلال من در شما تاثیر نمی‌کند و این شبهات هست.

شبهه دیگر هم که مطرح می‌کنند این است که در پایان جنگ ما برنده بودیم یا بازنده؟

** باید اجازه دهیم سوال بپرسند

* از نظر شما همه این سوالات اصالت دارند؟

من برای همه سوالات اصالت قائل هستم؛ یعنی شما حق دارید سوال بپرسید ولی گاهی اوقات اعتقاد، باور و جریان فکری شمایی که این سوال را از من کردید مورد قبول من نیست و لذا این سوال برای من اصالت ندارد اما برای سوال کننده اصالت دارد و باید اجازه دهیم سوال بپرسند و من هیچ گاه جلوی سوالی را نمی گیرم.

* بحث مخالفت با پرسش نیست اما برخی اوقات اشخاصی برای اثبات خود چیزی که اصلا سوال نیست و موضوعیت ندارد می پرسند. مثلا این پرسش که «آیا ارتش در جنگ بود یا خیر؟» یک سوال اصیل است؟

 کسی که با جهت فکری خاصی سوال می کند که شما را زیر سوال ببرد؛ قبول ندارم. مثلا می پرسد شما چرا جلوی جنگ را نگرفتید؟ می گویم من در جایگاهی نبودم که آتش بس اعلام کنم یا جلوی جنگ را بگیرم و من می توانم نظرم را راجع به این عملیات یا آن عملیات بگویم.

* چطور باید با سوالات غیراصیل برخورد کرد؟

 من به عنوان یک معلم وظیفه ام جواب دادن است، پلیس نیستم که کسی را به خاطر سوال غیر اصیلش جریمه کنم. ضمن این که خودم گفتم کسانی که سوال دارند باید پرسش خود را مطرح کنند.

* آیا راهی وجود دارد تا از وقوع چنین فضایی پیشگیری کنیم تا سوال ها اصالت پیدا کند؟

بله راه دارد، فکر می کنم کاری که ما داریم می کنیم خیلی کمک کرده است که بسیاری حقیقت را قبول کنند. شفاف سخن گفتن بر دل می نشیند.

* جمع بندی درکم از سخنان شما این است که بالا بردن حجم اطلاعات شفاف یک راه مقابله با سوال غیر اصیل است.

همین طور با حوصله پاسخ دادن و نه سرکوب کردن. یعنی وقتی سوال می کنند بلافاصله نگوییم این چه سوالی است که می پرسید؟ اگر من با مهارت و آرامش جواب شما را بدهم اثر خود را می گذارد؛ به خصوص این که برای حرفتان مدرک، استدلال و منطق داشته باشید.

** بزرگترین آسیب های جنگ، دوگانه‌گویی‌ها و چندگانه‌گویی‌هاست

* به نظر شما مهمترین چالش و آسیبی که در روایت‌های حال حاضر وجود دارد (اعم از رسمی و غیر رسمی) و تحلیل موجود از آن هشت سال چیست؟

 اینکه مثلا یک عملیات مشخص مثل آزادسازی خرمشهر را شما یک جور روایت می‌کنید و به حساب خود می‌گذارید و من روایت می‌کنم و ممکن است به حساب خودم بگذارم. بزرگترین شبهات و آسیب های جنگ، دوگانه‌گویی‌ها و چندگانه‌گویی‌هاست که برخی از آنها گریزناپذیر است

* مشخصا سازمان سپاه و ارتش است؟

این دو سازمان در جنگ حضور داشتند وکاملا طبیعی است که دو گونه دید و روش دارند و این است که می گویم باید به تبع زمان و مکان نگاه کرد.

* شما به عنوان یک کهنه سرباز و استاد دانشگاه پیشنهادی برای اینکه این چلش‌ها به حداقل برسد دارید؟ مثلا ایده من این است که یک سپاهی و ارتشی با هم تاریخی  را بنویسند؛ این حرف ها خیلی دور از دسترس است؟

این یک ایده آرمانی است ولی در عمل پیاده نمی شود. چون شما با لهجه خودتان صحبت می کنید و من هم با لهجه خودم.

* اشکال ندارد با لهجه خودشان صحبت کنند. مثلا شهید صیاد و آقای رضایی با هم می نشستند و یک روایت 40-50 صفحه  ای از کلیات جنگ می دادند و افرادی مثل ما روی جزئیاتش کار می کردند؟

حرف شما درست و متین است.

* اصلا تلاشی هست؟

بله تلاش هست. ما در ارتش تلاش می‌کنیم یعنی دستور موکد شهید صیاد شیرازی بود. حتی زمانی که مرحوم یعقوب حسینی کتابش را می نوشت بنا به اعتقادات سربازیش می نوشت و تلاش می کرد تاریخ درستی بنویسد و اصلا بحث رقابتی نبود. او می خواست شرح عملیاتی که می نویسد حقیقتی باشد؛ ولی مثلا شما می‌گویید تا اینجایش را درست نوشتید اما آیا دیدید من هم در آن گوشه بودم؟ می گویم من شما را ندیدم.

این شبهات وجود دارد اما باید این کار را کرد و خوشبختانه خیلی هم جلو رفته به خصوص مساله تطبیق تاریخ ها؛ یعنی شما تعریف خودتان را می کنید و من هم تعریف خودم را دارم.

یکی از ویژگی‌های جنگ ما گویندگان، راویان و خاطره گویان متعدد است یعنی هرکس که به جنگ رفته، خاطرات خود را می گوید و اینها هر کدام بر مبنای آنچه که دیدند و شرح های مختلف از عملیات است. همه هم راست می گویند ولی یک نفر این طور ماجرا را دیده و دیگری طور دیگر. در این وسط، فرماندهان هم ملاحظات خودشان را دارند.

* مثلا چرا شما و آقای درودیان با هم یک کتاب نمی نویسید؟ شما راوی ارتش و ایشان راوی سپاه.

ما با هم دوستیم ولی نمی دانم چرا نمی‌شود که بخواهیم باهم تاریخ بنویسیم.

من با زبان خودم می‌گویم و دیگری با خط خود می‌نویسد. ارتش سازمانی تجهیزات محور و روش محور است لذا روش‌های جنگی‌اش بر مبنای روش ها، اصول، آیین نامه ها و تجهیزاتش و یک دکترین مدون است. حالا اگر شما این را قبول ندارید یا دیدگاه دیگری دارید و دیدگاهتان انسان محور است، تا زمانی که شما بر اعتقادات خود هستید و من هم بر اعتقادات خود هستم قدری مشکل است.

* خب شما همدیگر را به چالش بکشید تا ما بتوانیم از درون آن حقیقتی را آشکار کنیم. به نظرم اصلا به آن فکر نکردید.

چرا خیلی فکر کردیم.

* آن را دور از دسترس می‌دانید؟

اصلا؛ من این را به تاریخ واگذار می کنم و آینده خود به خود روشن می کند.

* اگر شما حرف نزنید کسی چیزی نمی‌داند.

جمله ای از مورخ معروف انگلیسی به نام آرنولد توین است که می‌گوید تاریخ مثل خورشیدی است که نور خود را می‌تاباند ولی گاهی ابری می آید و جلوی آن را می گیرد اما به هر حال این ابر کنار می‌رود؛ یعنی دوباره حقیقت تاریخی روشن می‌شود و فعلا باید تحمل کنیم.

 بنده گاهی اوقات می توانم چیزی را به راحتی بگویم اما نمی‌گویم برای اینکه مثلا بازماندگان از جنگ و خانواده شهدا ناراحت نشوند. این یکی از ملاحظات است. ضمنا شما دارید الان با قدرت برآمده از این جنگ زندگی می‌کنید؛ یعنی اگر ایران می‌گوید من «قدرتمندم» از کیسه این جنگ می گوید. اگر من بخواهم دائم به نقد و ایراد بپردازم...

* مثال گویایی بود و حرفتان را کاملا متوجه شدم؛ اما در بعضی موضوعات که اصلا وارد این حوزه ها نمی شود اختلاف می بینیم و خودتان مثال زدید. یکی می گوید من آن گوشه بودم و تو من را ندیدی و او هم می‌گوید من این گوشه بودم و تو ندیدی؛ بالاخره می شود این گوشه ها را به هم نشان داد.

شما می گویید من را هم بنویس و من می‌گویم من  تاریخ نویسم و باید مستند بنویسم و تو را ندیدم.

* به نظر شما به عنوان یک شخصیت دانشگاهی فرایند گردآوری روایت های جنگ چقدر علمی است؟

علمی نبوده و غیر علمی شروع شد. در ابتدا به صورت تاریخ نگاری و تاریخ نویسی و با روش تحقیق شروع نکردیم اما به مرور جلو آمدیم. نمی گویم در حال حاضرعلمی کامل شدیم ولی به روش های علمی خیلی نزدیک شدیم، یعنی مستند و به روش تحقیقی نزدیک شده ایم و اسناد به نوعی بازنگری و باز نویسی می شود و حتی از مسائل جزئی گذشته فاصله گرفتیم.

علمی بودن یعنی مستند صحبت کردن و متکی به دلیل و روش تحقیق بودن که این کار شروع شده است.

* آیا به نظر شما لازم است نهادهایی مانند سپاه و ارتش و دیگر نقش آفرینان در جنگ، در زمان گردآوری مطالب دسته بندی اعمال کنند؟ مثلا این بخش در دانشگاه برای نخبگان تدریس شود و بخشی هم برای مردم عادی غیر درگیر باشد؟

به صورتی که شما می‌گویید خیر؛ ولی این خود به خود پیش آمده است.

من وقتی به عنوان یک عنصر نظامی و حرفه ای قلم برمی دارم و شروع به نوشتن می کنم خود به خود آکادمیک می شود و شما به عنوان یک داستان نویس یا فیلم نامه نویس وقتی قلم برمی دارید و می نویسید مطابق چیزی می نویسید که می‌خواهید.

ممکن است برخی به من بگویند این کتاب چیست که نوشتید؛ هر چه می خوانم نمی فهمم!‌چون این کتاب تخصصی است. کتابی که من می نویسم فقط به درد کسی می خورد که دوره دانشگاهی  را دیده باشد و جنگ و آیین نامه را بشناسد.

* آیا به این موضوع قائل هستید که نهادهای مختلف مانند ارتش جمهوری اسلامی باید پکیجی برای توده مردم هم داشته باشند؟

حرف شما از لحاظ تئوریک درست است، اما یک فرزند شهید یا همسر شهید می خواهد در مورد پدر و شوهرش بداند؛ ما نمی توانیم بگوییم مثلا کتاب بیت المقدس یا والفجر 8 را بخوان و ببین چیست!

* بودنش را مفید می‌دانید؟

بله، ما همه جا توصیه می کنیم و به خاطره نویسان و فیلم نویسان می گوییم شما این کتاب ها را بخوانید و بعد از روی آن مثلا فیلم نامه بنویسید چون اگر همین جوری بخواهید بنویسید نمی شود.

به عنوان مثال آقای حاتمی کیا با دیدگاه خاصی می خواهد بنویسد یا ژانر خاصی مدنظرش است بعد من می گویم مثلا چرا فلان موضوع فنی را رعایت نکردید در حالی که او اصلا نمی خواهد به این موضوع بپردازد و شخصیت مورد نظرش شما هستید.

* من انتظار داشتم شما به این قائل باشید.

خیر. ما باید قدری فضا را باز کنیم. ولی وقتی یک سازمان رسمی مثل ارتش یا سپاه میخواهد جنگ را روایت کند، دیگر نباید قصه بنویسند؛ متاسفانه گاه گداری می بینیم که در داخل این بیان رسمی قدری قصه وارد شده است.

* معمولا یکی از کارهای جدی ارتش های شناخته شده دنیا و سازمان های متولی حفظ تاریخ شان، این است که کار را به بیرون سفارش می دهند و آنها هم با روایت های مختلف مثلا فیلم می سازند و بیشتر سرمایه هم مربوط به سازمان است؛ این در مرود ارتش ما چطور است؟

نمی خواهم بگویم پول یا اعتبار نداریم یا اعتبارمان مثلا به کفایت سپاه نیست. می خواهم بگویم جامعه یک نگاه مردمی به جنگ دارد نه یک دیدگاه حرفه ای؛ چون عمده مردم در این جنگ بودند و حضور مردم بخشی از قدرت ملی ما محسوب می شود. لذا من دوست دارم فیلمی بسازم که برای عامه مردم قابل فهم باشد.

یک فیلم نظامی صرف و تخصصی را فقط من و شما که در ارتش هستیم نگاه می کنیم. این جامعه را جذب نمی کند و لذا به سمت تهیه فیلم هایی می روند که نقش مردمی در آن پر رنگ تر است.

در مورد ارتش ابتدا باید بگوییم که قدری دستش از رسیدن به دوربین و فیلم ساز تهی بوده است. مثلا من مرحوم ملاقلی پور را مثال می زنم که وقتی می‌خواهد در مورد چزابه فیلم بسازد، چون خودش در میان نیروهای مردمی بوده و نیروی بسیجی بوده دیدگاه آنجا را پیاده می کند.

ایشان در واحد نظامی نبوده که بتواند نظامی بسازد. اما اگر من باشم، می گویم اینجوری نبوده است؛ مثلا چرا در فیلم درجه افراد را اشتباه زدید؛  این مشکلات هست؛ بنابراین آنچنان فضایی در دست ارتش نبود که بتواند فیلم بسازد و دوم این که از لحاظ مالی امکانات برایش فراهم نبود و سوم یک فیلم حرفه ای، سناریو نویس و داستان نویس می خواهد.

یک فیلم نظامی صرف و تخصصی را فقط من و شما که در ارتش هستیم نگاه می کنیم. این جامعه را جذب نمی کند و لذا به سمت تهیه فیلم هایی می روند که نقش مردمی در آن پر رنگ تر است.

* احساس می کنم این طور هم می شود گفت که روحیه و ساختار میلیتاریستی رسمی خود ارتش، بر روی این مسئله تاثیر می‌گذارد.

البته داریم به مرور وارد می شویم؛ مثلا فیلم شوق پرواز درباره شهید عباس بابایی یک سریال پر بیننده بود، در حالی که با بیان سینمایی و مقداری لطیف تصویر می کند. در عین حال ممکن است مورد اعتراض منِ نظامی هم قرار بگیرد که چرا مثلا شهید بابایی خم شده و دخترش روی کولش رفته و ایشان چهار دست و پاست. من می گویم این خلبان و با لباس پرواز است این یعنی چه؟

ما ایرانی ها خلق و خویی به خصوصی داریم مثلا اگر یک تیمسار در خانه اش به آشپزخانه برود و با لباس نظامیش کاسه  آبگوشت را بیاورد زیاد خوشایندمان نیست. در حالی که این یک چیز عادی است. باید به اخلاق و هنجارهای اجتماعی نگاه کنیم. ما داریم به نوع فیلم سازی که مد نظر شماست، نزدیک می شویم اما عمدتا تا جایی که برخورد داشتم سینماگران و تهیه کنندگان، امکاناتی که در اختیار نهادهای دیگر است را ندارند و ما می خواهیم شما قدری دقیق تر راجع به ما که دیدمان دید نظامی منظم است، نگاه کنید.

* برخی می گویند می خواهیم مثلا به سراغ فلان سرلشکر ارتش برویم؛ از موقعی که شروع می کنیم می‌گویند چرا این شکلی است؟ می گویم این الزامات دراماتیک کار است. این قدری فضا را تنگ می کند.

این الزاماتی است که من راجع به کتاب ها گفتم یعنی عینک من با عینک شما فرق دارد. مثلا می گویید این موضوع دراماتیک است و من می گویم اصلا نمی توانم بفهمم چرا این سرباز کمربند ندارد.

* شما خودتان را راوی می دانید؟

خیر، من در حد خودم راوی هستم.

این سوال برای راوی گری حرفه ای است.

ما در ارتش اصلا چنین چیزی نداشتیم. ما سازمانی داشتیم به نام «رکن یک» یا «بخش انسانی سازمان» که شب به شب باید کارهای مهمی که آن روز در لشکر صورت گرفته را می نوشتیم. مثلا فرمانده لشکر عوض شد، فلان تیمسار رفت و تیمسار فلانی آمد و امروز تیپ یک ما جدا شد و این به صورت یک گزارش خبری می دادند که این کارها را کردند و وقتی کسی به عنوان فرمانده جدید می آید می تواند آن را ورق بزند و متوجه شود این یگان چه سابقه  و بک گراندی دارد؛ ولی راوی گری به صورتی که مثلا آقای درودیان یا آقای اردستانی بودند اصلا نداشتیم.

* چرا ارتش چنین سازمانی مثل سپاه که راوی تربیت کرده به وجود نیاورد؟ شاید نخواست یا نتوانست؛ من با چیزهایی که شنیدم فکر می کنم ارتش نخواست و می گویند این جزو آموزه های ارتش نیست. چرا این را نخواست؟

ارتش می گوید افرادی که کار می کنند و مسئولیت دارند و در جنگ هستند باید حوزه وظایف خود را کاملا بدانند؛ یعنی من باید به عنوان فرمانده لشکر بدانم که شما با چه سبقه نظامی این را می نویسید؟ من روی راویان مورد نظر شما اشکال دارم؛ شما با چه سبک نظامی و چه ریشه کارشناسی شروع به نوشتن کردید؟

* کار راویان این بود که ببینند، مشاهده کنند، ضبط کنند و بنویسند؛ یعنی گزارش منطقه را اینها داشتند مثل محل درگیری، سنگر، خط و... اما امیران ارتش بارها گفتند چنین چیزی در ارتش تعریف نشده و نداشتیم؛ مثلا دوربین را از درب قرارگاه یا اتاق جنگ به داخل راه نمی دهند که فیلم برداری یا عکاسی کند. الآن این اتفاق افتاده که سپاه انبوهی از گردآوری ها و اسناد دارد و دست ارتش خالی به نظر می آید. در حال حاضر برای جبران آن باید چه کار کرد؟

این که وجود چنین راویانی باعث شده که سابقه بسیار دقیق، علمی و متقنی از جنگ باشد بنده اصلا اعتقاد ندارم چون این راویان در ابتدا بلد نبودند روایت کنند. احتمالا فرمانده یا مسئول نمی دانسته باید چه کار کند و این راوی برایش کاتب بوده و می نوشته در حالی که اغلب فرماندهان ما دفتر خاطرات روزانه دارند. من به عنوان یک مسئول، هر شب خاطرات خودم را می نویسم و می توانید اینها را فراوان ببینید.

* راویان مطالب را ضبط می کردند.

تا آنجایی که می دانم آنها از چیزهایی که ضبط می کردند برای مباحث جلسه استفاده می کردند تا شب به عنوان کلاس بگذارند و یک بار دیگر مرور کنند که چه گذشت و اغلب چیزهایی که امروز می بینید ضبط های آن موقع است. ما نیاز نداشتیم چنین کاری بکنیم و می دانیم چه داریم می‌گوییم. چیزی که آنها ضبط کردند، برایشان حکم آموزشی داشت ولی ما نیاز نداشتیم.

* ولی در حال حاضر اینها مانده است و دارد به عنوان سند استفاده می شود.

شما می گویید به عنوان سند استفاده می شود من اصلا آن را به عنوان سند قبول ندارم.

* شما ممکن است تاکتیکش را قبول نداشته باشید ولی این مانده است.

مثلا حرفی بین من و شما بوده و آن را ضبط کردید. آن موقع برای سند ضبط نکردید و جنبه آموزشی داشته و الآن می گویید این سند را دارید.

* بحث ما این است که مثلاً از فلانی می‌پرسم شب عملیات رمضان در قرارگاه کربلا در فلان تاریخ چه گذشت؟ می گوید یادم نیست ولی نوار ضبط موجود است. حالا چه با نیت آموزشی ضبط شده باشد چه با هر نیت دیگری. از امیر ارتش که در آنجا حضور داشته و صدایش در نوار ضبط شده می پرسیم، می گوید ما از بین می بردیم و اصلا اجازه نداشتیم. این در موضوع تاریخ نگاری یک چالش ایجاد می کند.

من چندان معتقد به فرم فرمایش شما نیستم. کدام یک از ارتش های جهان روایتگر دارند که یک نفر بغل دست فرمانده راه برود و بنویسد؟ این فرمانده همان موقع که دارد حرف می‌زند، بخشی از حرف هایش طبقه بندی است. از کجا معلوم کسی که کنار فرمانده می نویسد درک درستی از حرف های فرمانده داشته است؟

* ضبط برای همین است.

اولا ما آن موقع ضبط نداشتیم، دوم به این ضبط نیازی نبود و پیش بینی هم نمی شد که جنگ این قدر طولانی شود؛ همه اینها مرا به این سوال می رساند که چند مورد از ارتش های جهان هستند که کنار دست فرمانده یک راوی یا کاتب باشد و مرتبا بنویسد؟ اینها فرم، صورت جلسه و دستور دارد. ارتش آلمان در دو جنگ جهانی 6 هزار کیلومتر در روسیه پیشروی کرد؛ راوی و قصه گو کجاست؟

یک چیزی در ارتش ها در عملیات متداول است و وقتی عملیات شروع می شود فرمی به نام جدول حوادث است؛ یعنی می گوید از تیپ یک تلفن شد، در این ساعت فرمانده تیپ می گوید من دچار این مشکل شدم ، چه کار کردیم و فرمانده لشکر گفت این کار را بکنیم. چیزی که شما می گویید ما در جدول حوادثمان داریم.

* چرا منتشر نکردید؟

 منتشر کردن این جدول حوادث بستگی به نیاز دارد. بسیاری از این تاریخ و مناسبات در جدول حوادثمان است و سندمان است. جدول حوادث عملیات فتح المبین خیلی از مال راویان سپاه  مستدل‌تر و منطقی‌تر است و یک سند بین المللی است. شما باید بیایید و بگویید جدول حوادث فلان عملیات را می خواهم. اسمش جدول حوادث است؛ یعنی از لحظه‌ای که می‌گوید «بسم الله قاصم الجبارین» شروع به نوشتن می کند که مثلا فلانی در فلان تاریخ تلفن کرد؛ اما این که بخواهد قصه بنویسد مثلا یک پارچ آب برداشت رفت بیرون و آمد یا غذا شور بود را نمی نویسد.

* وقتی هیئت معارف جنگ شکل گرفت، ایده آن بر اساس همین کمبود نبود؟

خیر. اینطور نیست، شهید صیاد شیرازی گفت تجارب این جنگ را به نسل جوان دانشکده افسری با زبان حضوری منتقل کنیم؛ یعنی من بگویم دانشجوی محترم دانشگاه افسری! در این موارد، فرمانده این طور تصمیم گرفت.

* فقط برای دانشگاه تعریف شده بود؟

بله، بعدا کم کم توسعه پیدا کرد و به انتقال تاریخ جنگ و معارف جنگ تبدیل شد. شما همه مسائل تخصصی جنگ را نمی توانید به دانشجو یا فارغ التحصیل مهندسی دکتری جامعه شناسی و... منتقل کنید و فقط باید تاریخ این جنگ و فداکاری هایی را که نیروی انسانی کرده و اثراتی که این جنگ در تاریخ ایجاد کرده و نقشی که ارتش داشته را منتقل کرد. شما نمی خواهید از هیئت معارف جنگ تعدادی متخصص و کارشناس جنگی بیرون بیاورید.

وظیفه ای که هیئت معارف جنگ بر عهده دارد این است که نسل سوم بعد از جنگ را متوجه کند که این جنگ چگونه گذشت. ضمنا به شما می گوید نسل گذشته شما در این شرایط این طور جنگید، این مشکلات را داشت،  این گونه حل کرد و این گونه تحمل کرد؛ یعنی مجموعه ای از مسائل مربوط به جنگ منهای مسائل بسیار تخصصی  و علمی. شهید صیاد شیرازی آمد بگوید این ارتش هم در جنگ بوده.

* به نظر شما جنگ ناگفته دارد؟

بله.

* منظور ناگفته ای است که با بیانش نگاهمان به کلیت ماجرا عوض شود.

 نمی شود گفت ناگفته وجود ندارد. آقای محسن رضایی چند بار گفت جعبه سیاه این جنگ پیش من است و یا من آن را باز می کنم. پس معلوم است ناگفته وجود دارد. بدون تردید نمی توانید بگویید در جنگ نه در سطوح عملیاتی اما در سطوح مدیریتی عالی جنگ و سطوح سیاسی حاکم بر جنگ ناگفته ندارد اما ناگفته‌ای که نگاه شما را عوض کند به نظر من وجود ندارد.

آنچه حصر آبادان را شکست و تمام مشکلات جمهوری اسلامی را رفع خواهد کرد

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

آنچه حصر آبادان را شکست و تمام مشکلات جمهوری اسلامی را رفع خواهد کرد

در مهر ماه ۱۳۵۹ ارتش متجاوز عراق با عبور از رود کارون موفق شد که نیروهای خود را برای تسخیر شهر آبادان به شرق کارون اعزام و جاده‌ی ارتباطی آبادان به ماهشهر و اهواز را قطع کند و آبادان را محاصره نماید. یک سال بعد در پنجم مهر ماه ۱۳۶۰ با برگزاری عملیات ثامن‌الائمه، حصر شهر آبادان شکسته شد.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز شکست حصر آبادان، بخشی از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای شامل تحلیل ایشان درباره‌ی علت و چگونگی شکست حصر آبادان را 
منتشر می‌کند.


 این روزها، روزهای شکسته شدن حصر آبادان است. حادثه‌ی عجیبی بود. آن روزهایی که دشمن از کارون عبور میکرد و مقدّمات حصر آبادان را فراهم مینمود، روزهای عجیبی بود. آن‌وقت من غالباً در اهواز بودم. فضای غم‌آلودی بود؛ فراوانی مشکلات، فرماندهی غلط و ناقص، بی‌پناهی نیروهای مؤمن و مخلص، تجهیزات در حدّاقلّ لازم، نه مهمّاتی، نه سلاحی. دشمن هم از این وضع استفاده کرد. از آن طرف که هرچه فشار آوردند، نتوانستند آبادان را تصرّف کنند و دیدند که قابل تصرّف هم نیست؛ مجبور شدند دُور بزنند، از این طرف بیایند، از کارون عبور کنند و با فاصله‌ی زیادی آبادان را محاصره نمایند.

 در این دورانِ چندماهه‌ای که آبادان، اوّل از دو جهت، بعد از سه جهت، بعد تقریباً از چهار جهت محصور بود و هیچ راه زمینی به سمت آبادان وجود نداشت و باید از درون آب میرفتند و با فاصله‌ای خودشان را میرساندند، قضایایی اتّفاق افتاد. این‌قدر جوان مؤمن، رزمنده‌ی مخلص و آدم فداکار، جان خود را به خطر انداخت یا نثار کرد تا دشمن را یک وجب عقب بنشاند یا از جلو آمدن او مانع بشود، که واقعاً ضبط و حصر آنها کار آسانی نبود. من نمیدانم آیا این چیزها در نوشته‌ها و دفترها و لااقل در سینه‌ها ضبط است، تا روزی در اختیار تاریخ قرار بگیرد یا نه؟ و ای کاش باشد و قرار بگیرد.

 امام فرمودند: حصر آبادان باید شکسته بشود. به‌دنبال این فرمان، برای شکستن حصر آبادان تلاش شد. حصر آبادان، در خلال یک فداکاری بزرگ شکسته شد و حرف امام تحقّق پیدا کرد. کسانی در دنیا بودند که از دور فکر میکردند که قضیّه‌ی جنگ با از دست رفتن آبادان حل خواهد شد و قضیّه‌ی جمهوری اسلامی هم حل خواهد گردید! جمهوری اسلامی که نتواند آبادان خود -یعنی شهر صنعتی و چشم‌وچراغ آن منطقه از کشور- را نگه بدارد، دیگر چطور حکومت و دولتی است!؟ معلوم بود که اگر آبادان میرفت، روحیه‌ها هم با این شهر میرفت و دیگر اهواز هم قابل دفاع نبود.

 آن روز دشمن در ده دوازده کیلومتری اهواز بود و خمپاره‌های ۶۰ او در این شهر به زمین میخورد. یعنی دشمن جلو می‌آمد، تا حدّی که اهواز در بُرد خمپاره‌های ۶۰ او قرار میگرفت و میزد و هیچ‌چیز باقی نمیماند. امام، آن نقطه‌ی اصلی را پیدا کردند و گفتند که حصر آبادان باید شکسته بشود، و شکسته شد. این روزها، سالگرد آن روزهای افتخارآمیز است.

 حصر آبادان چطور شکسته شد؟ حرف من این است. ملّت ایران، رزمندگان، آزادگان، خانواده‌های عزیز شهیدان، جانبازان عزیزمان -که جگرگوشه‌های ما هستند- و خود کسانی که در آن حادثه شرکت داشتند، به خودشان برگردند و مراجعه کنند و از خودشان سؤال نمایند: چه شد که حصر آبادان شکست؟ ما نتوانسته بودیم جلوی دشمن را بگیریم که روی رودخانه پل نزند و بیاید. برای یک نیروی نظامی، پل زدن روی رودخانه، کار خیلی مشکلی است. جلوگیری از آن، به‌مراتب آسان‌تر از شکستن آن محاصره‌ی سنگین بود. چطور شد که ما توانستیم این کار بزرگ را انجام بدهیم؟ این عامل، عامل اصلی است. این عامل، همان عاملی است که تمام مشکلات جمهوری اسلامی را رفع خواهد کرد. این عامل، همان عاملی است که تا امروز هم در تمام جبهه‌های مبارزات گوناگونِ نظام مظلوم ما، به داد مردم رسیده است. این عامل چیست؟

این عامل، چیزی مرکّب از دو عنصر است: اوّل، توکّل به خدا و دل به دریا زدن به امید او. دوّم، فداکاری و جان و راحتی و منافع خود را به حساب نیاوردن.

 من الان در میان رزمندگان برجسته‌ی نام‌ونشاندارمان -که بحمدالله زندگی بابرکتشان باقی ماند- کسانی را میبینم که در آن روز با چه شرایطی به مقابله‌ی با دشمن رفتند. من آن ساعات و آن لحظات را فراموش نمیکنم که اینها برای گرفتن یک چیز مختصر و یک سلاح کوچک، به هرکسی که فکر میکردند ممکن است به آنها کمک کند، با التماس متوسّل میشدند، تا این سلاح را به دست آورند. روزها و هفته‌ها و ماه‌ها به میدان جنگ میرفتند و در این شکافها و این سوراخها و این سنگرها، آن هوای گرم و آن سرما را تحمّل میکردند، برای اینکه بتوانند به دشمن یک ضربه بزنند. البتّه معلوم بود اوّل چیزی که در خطر بود، جان خودشان بود. آنجا جایی نبود که انسان بتواند فکر جانش را بکند؛ برایشان مهم نبود.

روزی که آن جنگ خونین، در حول‌وحوش جزیره‌ی آبادان واقع شد و جوانان رزمنده‌ی ما، از ارتشی و سپاهی و بسیجی، همین‌طور مثل ستاره‌های فروزانی که ساقط بشوند، در بهمنشیر می‌افتادند و شهید میشدند، امّا برنمیگشتند و میرفتند، تا دشمن را نابود کردند و سرش را به سنگ کوبیدند و جزیره‌ی آبادان را فتح کردند و محاصره را شکستند و دشمن را عقب راندند، چیزی که برای این جوانان و این رزمندگان و این بسیجی‌ها و این افسران و درجه‌داران و سپاهی‌ها مطرح نبود، جانشان بود. این‌طوری میشود به هدفهای بزرگ رسید. این‌طوری میشود شرّ استکبار را کم کرد. این‌طوری یک ملّت، زندگی راحت و شرافتمندانه را برای خود فراهم میکند.

نماهنگ | زندگی پیروزمندانه

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

نماهنگ | زندگی پیروزمندانه

بخش دفاع مقدس پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت هفته‌ی دفاع مقدس براساس بخش‌هایی از اولین خطبه‌ی نماز جمعه‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از شروع جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ نماهنگ «زندگی پیروزمندانه» را منتشر میکند.

بیانات رهبر انقلاب که در این فیلم مشاهده میکنید:
« آمریکا و مزدورانش بعد از آنی که در طول نوزده ماه هر چه کردند نتوانستند جمهوری اسلامی را به زانو دربیاورند -حتی حمله‌ی نظامی هم کردند- با خود فکر کردند ما ایران را به جنگی تحمیلی و ناخواسته میکشانیم. عراق را تحریک میکنیم که با ایران جنگ را شروع کند و با این کار چند فایده میبریم. اولاً نیروهای نظامی ایران را تحلیل خواهیم برد، ابزار جنگی آنها را مستهلک خواهیم کرد. ثانیاً مراکز حیاتی و تولیدی و اقتصادی آنها را منهدم خواهیم کرد. پالایشگاهها را منهدم میکنیم، نفت را از آنها میگیریم، سوخت را میگیریم، راه‌آهن را و ارتباطات را میگیریم، مخابرات را میگیریم، زبده‌ترین عناصر رزمنده‌ی قهرمان را میگیریم. وقتی که میان مردم نان نبود، برق نبود، رادیو تلویزیون نبود، تولید نبود، کشاورزی نبود، آن‌وقت امور جمهوری اسلامی را متلاشی میکنیم و بعد هرکس رشته و زمام حکومت ایران در دستش باشد و حتی اگر زمامداران کنونی هم تا آن روز بمانند چاره‌ای ندارند جز اینکه دست احتیاج به سوی ما دراز کنند و ما آن وقت وارد ایران میشویم. همان‌طوری که در زمان شاه ملعون وارد ایران شده بودیم. باز هم آمریکاست و غرب و ابرقدرتها همه کاره‌ی ایران؛ با این تحلیل به سراغ صدام حسینِ احمقِ جاه‌طلبِ مغرورِ بدبخت رفتند. جنایتکاران فراری چند ماه است روی او و رژیم پوسیده‌ی او و دولتمردان او کار میکنند. او را وادار کردند و او با این فکر و با این نیت که خواهد توانست مقابله بکند، چیزی هم به او در این میان خواهد رسید، ثروت مردم عراق را به صورت میگها و تانکها فرستاد به داخل مرزهای ایران. هر روزی هم که میگذرد با اینکه میگهای دشمن مثل برگ خزان بر روی آسمان ایران و آسمان دریا فرو میریزد و تا امروز میلیاردها ثروت مردم مستضعف عراق که در ابزار جنگی یعنی تانکها و میگها متبلور شده بود به وسیله‌ی مزدوران آمریکا یعنی عوامل مفلوک «خسر الدنیا و الاخره»ی صدام یزید به داخل ایران آمده بودند در این‌جا از بین رفته بودند و با آتش نیرومند دلاوران اسلام در هوا و زمین و دریا کوبیده شدند. هر روزی هم که میگذرد و این همه خسارت روزبه‌روز بر او وارد می‌آید، باز او را دلگرم میکنند، میگویند جنگ را تو ادامه بده ما به تو پشتیبانی میرسانیم. این تحلیل کفر و استکبار جهانی یعنی آمریکا و مزدورانش. آنها صحنه‌ی جنگ را این‌طوری که گفتم مشاهده میکنند. به میدان کشیدن ایران در یک جنگ تحمیلی و تحلیل بردن او و نیروهایش و متلاشی کردن نظامش و آنگاه روی کارآوردن یک دولتِ ضعیفِ مفلوک و آنگاه سلطه‌ی همه‌جانبه بر ایران، این تحلیل آمریکاست.

 تحلیل جنگ از نظر ما این است که جبهه‌ی اسلامی باید میتوانست در صحنه‌ی سیاست جهانی دست و پا بزند، پرواز کند و عالم‌گیر بشود. مقدمه‌ای لازم داشت، این مقدمه را دشمن ما به صورت زودرس خودش برای ما تدارک دید و فراهم کرد. ما نیروها را به میدان خواهیم آورد. همه‌ی ملت آماده است، منتظریم امام اشاره‌ای بکند، همه خواهیم رفت، همه خواهیم جنگید. ملت ما باور کرده است این سخن علی بن ‌ابی طالب را که خطاب به سلحشوران اسلام فرمود: «فلموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین»(۳) قبول کرده است و پذیرفته است که اگر زنده بماند درحالی‌که مقهور سلطه‌ی ابرقدرتهاست در حقیقت مرده است و اگر به خاک و خون بغلتد درحالی‌که چنگال خونین ابرقدرتها را قطع کرده است زنده است، ما زندگی میخواهیم، ما مرگ را میخواهیم چه کنیم؟ ما به میدان جنگ خواهیم رفت.» ۱۳۵۹/۰۷/۰۴
 

نماهنگ: نماهنگ | زندگی پیروزمندانه

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

ناگفته‌هایی از استاد شلیک‌های طلایی جبهه‌ها / شهیدی که صدام ۲۰ تک‌تیرانداز‌ بین‌المللی را برای دستگیری‌اش اجیر کرد

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ناگفته‌هایی از استاد شلیک‌های طلایی جبهه‌ها / شهیدی که صدام ۲۰ تک‌تیرانداز‌ بین‌المللی را برای دستگیری‌اش اجیر کرد 

گروه استان‌ها ـ خیلی‌ها او را با نام «شکارچی خمینی (ره)» می‌شناسند، عده‌ای «گردان تک نفره»، «استاد شلیک‌های طلایی»، «یار حسین (ع)» و برخی‌ها هم او را «شهید منحصر به فرد» می‌خوانند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، برخی آدم‌ها در دل و جان جاودانه می‌مانند، آنقدر که نسل به نسل نامشان می‌چرخد و در تاریخ یادها ماندگار می‌شود. برخی آدم‌ها بی حد و حساب خوبند و برای خوبی کردن دلیل و بهانه‌ای ندارند، هرچه دارند در طبق اخلاص می‌گذارند و به همه تقدیم می‌کنند.

برخی آدم‌ها می‌آیند که دست‌های ناتوان را بگیرند، می‌آیند که یک تلخی را به شیرینی و یک جنگ را به صلح تبدیل کنند، آنها می‌آیند و وسیله‌ای می‌شوند برای رهایی. این آدم‌ها کم نیستند، بیشترشان را می‌شناسیم؛ نه به واسطه خودشان که پس از ترک دنیا و به واسطه آدم‌هایی که کنارشان بودند و می‌دانند چه گوهرهای گرانبهایی بودند.

شهید عبدالرسول زرین، یکی  از این آدم‌هاست، آدمی که آنقدر به خاک وطن و انقلاب خدمت کرد که شک دارم هیچ روزی نامش را از یاد ببریم. به بهانه هفته دفاع مقدس مروری بر زندگی این شهید تاثیر گذار خواهیم کرد. شهیدی که یکی از همان آدم‌هایی است که هیچ روزی را برای خودش زندگی نکرد و به تک تک ما زندگی بخشید و رفت.

پسر شهید عبدالرسول زرین در مورد  پدرش گفت: پدر برای اینکه روی پای خودش بایستد، برای کار به اصفهان می‌آید، هر از چند گاهی به شهرضا برمی‌گشت تا اینکه وقتی وضعش خوب می‌شد، تصمیم به ازدواج گرفت. دوستان پدر؛ مادرم را به دلیل صبوری و مؤمنی، معرفی می‌کنند. در نهایت در بیست‌ودوسالگی (سال 1342) در شهرضای اصفهان ازدواج کرد. به خاطر تأکید و علاقه‌ای که به نماز اول وقت و جماعت داشت، منزل و مغازه‌ای را در حوالی مسجد بابا علی عسگر اصفهان (محله شیخ صدوق در حوالی دروازه شیراز اصفهان) تهیه کرد، شغلش هم در آن مقطع لباس‌فروشی بوده است.

در تظاهرات ضد طاغوت پیشتاز بود

پسر شهید زرین در مورد فعالیت‌های انقلابی پدرش اظهار داشت: زمزمه‌های انقلاب و حضرت امام (ره) شده بود؛ پدر گویا گمشده‌اش را پیداکرده بود، خودش به نتیجه‌ای رسیده بود که حاکمان زمان، حاکمان خوبی برای پیگیری اهداف انسانی نیستند. مصداقی برای اسلام در شاه و دربار نمی‌دید اما با آمدن امام(ره) همه‌چیز رنگ دیگری می‌گیرد. اواخر سال 56 حرکت را به دنبال آیت‌الله خادمی و دیگر روحانیون مبارز ادامه می‌دهد. جلساتی را داشتند. اعلامیه‌ها را پخش می‌کردند و در تظاهرات شرکت فعال داشت.

زرین بیان کرد: در تظاهرات ضد طاغوتی قبل از انقلاب پیشتاز بودند و توسط ساواک هم تحت تعقیب قرار گرفتند. در جریان مبارزات انقلابی با آیت‌الله خادمی رابطه داشتند. اولین نفری بودند که در محله شیخ صدوق اصفهان می‌روند روی پشت‌بام و الله‌اکبر می‌گویند و مردم هم چون اولین بار بوده تعجب می‌کنند و بعد جرات می‌کنند و آن‌ها هم در مقاطع بعدی می‌روند و الله‌اکبر می‌گویند. این مسائل باعث می‌شود که ساواک به دنبالشان باشد.

وی در مورد فعالیت‌های شهید زرین پس از انقلاب خاطرنشان کرد: بعد از انقلاب هم با شروع غائله کردستان، شهید زرین که افتخار عضویت در سپاه اصفهان را داشت به غرب کشور اعزام می‌شود. در جنگ‌های نامنظم و دیگر عملیات‌ها به‌عنوان تک‌تیرانداز نقش حساس و ظریف خود را بازی کرده و چنان ضربات مهلکی را ماهرانه به ایادی دشمن واردمی کند که ارتش بعثی را بعد از تلفات سنگین مادی و انسانی» دچار سرگیجه و تحیر می‌نماید. شهید خرازی درباره مبارزات پدر نقل‌قولی دارند: قبل از شروع جنگ تحمیلی در کردستان و در گروه ضربت خیلی خوب خود را نشان داد.

نشانه‌گیری‌های دقیق شهید زرین آسیب زیادی به دشمن زد

وی ادامه می‌دهد: دیوان دره و آوردگاه کاران شاهد دلاوری‌های اوست. نشانه‌گیری‌های دقیق شهید زرین بیشترین آسیب‌ها را به دشمن زده است. ایشان بارها آتشبار دشمن را در ارتفاعات صعب‌العبور فقط با یک‌بار فشار دادن ماشه تفنگ خاموش کرده است. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های جنوب می‌آیند و تا اسفندماه 62 به‌طور مداوم در اکثر عملیات‌های جنوب و غرب در کنار سردار شهید حاج حسین خرازی و سردار رحیم صفوی به نبرد پرداخت.

وی افزود: شهید خرازی در مورد پدرم می‌گوید که شهید زرین خیلی خوب جنگیدن را بلد بود و انگار که ایشان جنگی به دنیا آمده بود. ایشان تعریف می‌کند هرکجا کم می‌آوردیم یا به مشکلی برخورد می‌کردیم عبدالرسول خیلی خوب و با خونسردی کامل قضایا را فیصله می‌داد و ما ایشان را درجاهای حساسی وارد می‌کردیم.

زرین بیان کرد: ایمان قوی و ترسی از خدا که داشت باعث می‌شد از هیچ‌چیزی غیر او، واهمه نداشته باشد. بعد نظامی و معنوی که خدا در او به وجود آورده بود باعث شده بود از معرکه‌ها جان سالم به درببرد. برای مادرم تعریف کرده بود که یک‌شب در کردستان توی سنگر تنهایی نشسته بودم. یک‌لحظه احساس کردم صدای سگ می‌آید ولی صدای سگ نبود. توی آن تاریکی برگشتم دیدم کومله‌ای با سرنیزه به‌طرف سنگر من حرکت می‌کند. گفت گذاشتم نزدیک شود و گلوله‌ای بر سرش شلیک کردم.

تک تیراندازی که ضربات مهلکی به دشمن وارد کرد

شهید زرین جزو نیروهای اصلی و بنیانگذاران لشکر امام حسین (ع) بوده و در جبهه‌ها نقش منحصر به فردی را ایفا می‌کرد؛ در جنگهای نامنظم و دیگر عملیات‌ها به عنوان تک تیرانداز نقش حساس و ظریف خود را بازی کرده و ضربات مهلکی را ماهرانه به ایادی دشمن وارد کرد که ارتش بعثی را بعد از تلفات سنگین مادی و انسانی دچار سرگیجه کرد.

با شروع جنگ تحمیلی تا اسفند ماه 62 به طور مداوم در اکثر عملیات‌های جنوب و غرب حضور فعال داشته است، مسئولیت‌های مختلفی از جمله فرماندهی گردان و محور لشکر امام حسین (ع) را برعهده داشت و در کنار آن گروه‌های مختلفی را آموزش داده و به عنوان تک تیرانداز بین گردان‌ها فرستاده است.

شهید زرین بسیار ساده و صمیمی بود تواضع و فروتنی عجیبی تمام وجودش را فرا گرفته بود حتی ذره‌ای تکبر از او دیده نشد. با نگاه به قامت خاکی و ظاهر بسیار ساده‌اش هیچکس نمی‌توانست باور کند که این همان تک تیرانداز بزرگ است.

لقب گردان تک نفره از سوی شهید خرازی

در اوایل جنگ سه تپه را به تنهایی تصرف کرد و شهید خرازی لقب گردان تک نفره زرین (معمول این است که هر تپه ای را یک گردان تصرف می‌کرد) به ایشان داده بود.

پسر شهید عبدالرسول زرین در مورد پدرش و اینکه چگونه تک تیرانداز شد، گفت:  پدرم در اوایل جنگ علاوه بر تک تیرانداز ویژه لشکر، مسئولیت‌های مختلفی را هم به عهده داشت. یک نیروی جنگی و کاملاً کارآزموده بود ولی به دلیل تیراندازی بسیار دقیقی که به ویژه در شرایط بحران و با آن خونسردی عجیب در شرایط سخت و طاقت فرسا داشت، در شرایطی که مشکلی پیش می‌آمد، او یک تنه و با یک اسلحه جلوی دشمن می‌ایستاد.

زرین ادامه داد: شهید ردانی و خرازی به پدر خیلی علاقه داشتند. برادر یوسف پور مسئول دیدبانی لشگر می‌گفت یک درختی آنجا بود که شهید زرین به این بزرگواران طرحی داد که یکی باید 24 ساعته برود بالای درخت و اینجا را زیر نظر داشته باشد تا فلان طرح اجرا شود. شهید خرازی هم گفت؛ «طرح زرین خیلی خوب است اما تنها کسی که می‌تواند از عهده این کار برآید خود زرین است و ما هم نمی‌خواهیم او را از دست بدهیم.» این نشان از بعد نظامی، ورزیدگی و روحیه جنگی ایشان داشت که شهید خرازی نمی‌خواست او را از دست بدهد.

شکارچی خمینی(ره) به شهادت رسید

اصغر زرین در مورد نحوه شهادت پدرش اظهار داشت: شهادت پدرم را شهید خرازی این‌گونه روایت کرد: «در عملیات خیبر هم همانند دیگر عملیاتها زرین با شهامت دشمن را هدف قرار می‌داد. این کار او دشمن را  جدا نگران و دچار دستپاچگی کرده بود. بعد از عملیات مرحله دوم خیبر خبر دادند که زرین همانطور که اسلحه‌اش به سمت دشمن نشانه می‌رفت به شهادت رسید.

شهید زرین و بسیاری از شهدای دفاع مقدس برای وطن و انقلاب از جان و خانواده خود مایه گذاشتند، آنها فداکاری‌هایی کردند که از عهده هر کسی برنمی‌آید و به راستی که اسطوره‌هایی هستند که در تاریخ ایران و جهان باید جاودانه و ماندگار بمانند.

کمی فکر کنیم؛ آدم‌های بزرگی مانند شهید زرین را با این همه شجاعت و دلاوری از دست دادیم تا خاک وطن به دست بیگانگان نیفتد، آدم‌هایی که اگر بودند دنیا جای قشنگ‌تری برای زندگی می‌شد.

خط حزب‌الله ۲۵۵ | بشارت مقاومت

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

خط حزب‌الله ۲۵۵ | بشارت مقاومت

شماره‌ی دویست‌وپنجاه‌و‌پنجم هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «بشارت مقاومت» منتشر شد.
 
* به گزارش خط حزب‌الله، رهبر انقلاب در بیانات اخیرشان در ارتباط تصویری با پیشکسوتان دفاع مقدس در دوشنبه‌ی گذشته، همگان را نسبت به یکی از برنامه‌های تبلیغی-رسانه‌ای دشمن توجه دادند: دست تحریفی که با شبهه‌افکنی در پی خدشه به دوران درخشان و پرافتخار دفاع مقدس است. این البته بخشی از یک برنامه‌ی گسترده‌تر فکری-فرهنگی دشمن نیز هست. خط حزب‌الله در سخن‌هفته‌ی این شماره‌ی خود به این بخش از بیانات رهبر انقلاب پرداخته است.
  
* رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با شرکت‌کنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس از نقش بی‌بدیل معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) در مقام فرمانده‌ای توانمند یاد کردند که راهبرد‌ها و مواضع ایشان در طول جنگ منشاء بسیاری از پیروزی‌ها و فتوحات جمهوری اسلامی در نبرد با دشمن بعثی بود. از همین رو در قالب اطلاع‌نگاشت این شماره به مواضع حضرت امام خمینی(ره) از منظر رهبر انقلاب پرداخته شده است.

* دیگر بخش‌های نشریه‌ی خط حزب‌الله به شرح زیر است:
یا سیّدالشّهداء، دلمان می‌خواست بیاییم... / مطالبه رهبری
دولت جوان حزب‌اللهی می‌تواند کشور را از راه‌های دشوار عبور بدهد / دولت جوان انقلابی
در یکی دو قرن اخیر ایران همیشه شکست خورده بود / روایت تاریخی
آزادی اسلامی در حدود قوانین اسلام است / کلام امام
روشنگریِ بدون اتّهام وظیفه‌ی ما است /حزب‌الله این است
مراقب باشید وسوسه دشمن، فضای عمومی زندگی را مختل نکند / خانواده ایرانی
جز نیکی و مجاهدت از او ندیدم / عکس‌نوشت
روایت یک زندگی زنده / معرفی کتاب

* طبق رسم هفتگی خط حزب‌الله، شماره‌ی این هفته به برکت خون شهدا به روح بلند شهید جعفر احمدی میانجی تقدیم می‌شود.


برای دسترسی به آرشیو نشریه می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.
دریافت «خط حزب‌الله» نسخه‌ی مطالعه | دریافت نسخه‌ی چاپ

مستند «غیر رسمی» منتشر می‌شود

مستند «غیر رسمی» منتشر می‌شود

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی


یکی از برنامه‌های مستمر رهبر انقلاب در طول سالیان گذشته، برگزاری جلسات متعدد و متنوع با طیف‌های مختلف علمی، اجتماعی، فرهنگی و  هنری بوده است. جلساتی که در فضایی صمیمانه برگزار شده و رهبر انقلاب پای نظرات و درددل‌های حاضران می‌نشینند. بخشی از این جلسات، از سال ۹۵ در قالب جلسات «پنج‌شنبه شب‌ها» برگزار شده است که یکی از آنها  به دیدار راویان هشت سال دفاع مقدس اختصاص یافت که در تاریخ ۳۰ آبان ۹۸ برگزار شد.

مؤسسه‌ی پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی ( دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای)، به مناسبت هفته‌ی دفاع مقدس، روایت این دیدار را در قالب مستندی ۴۲ دقیقه ای  با عنوان «غیر رسمی» آماده کرده است که روز جمعه، ۴مهرماه، ساعت ۱۹:۲۰ از حساب های رسمی KHAMENEI.IR و شبکه‌ی سوم سیما پخش میشود.

همچنین این مستند، شنبه ساعت ۲۰ از شبکه افق و یکشنبه ساعت ۲۰ از شبکه مستند بازپخش میشود.
 

نماهنگ: مستند «غیر رسمی» منتشر می‌شود

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :