دیدار فرماندهان نیروی دریایی ارتش با فرمانده کل قوا
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در دیدار جمعی از فرماندهان و مسئولان نیروی دریایی ارتش، روحیه مقاومت و ایستادگی را مایه آبرو و اعتبار نیروهای مسلح خواندند و خاطرنشان کردند: نیروی دریایی باید با افزایش روزآمد آمادگیها و تواناییهای نظامی، و همچنین تقویت انگیزههای ایمانی و روحیه فداکاری، نقش بزرگ و مهم خود را در حفظامنیت ملی و دفاع عمومی و حفاظت از حصار مستحکم کشور استمرار دهد.
فرمانده کل قوا، تقویت روزافزون روحیه ی عزم و آمادگی برای فداکاری را ضروری برشمردند و گفتند: درس قرآن کریم به ما این است که اگر ایمان قوی و روحیه ایستادگی وجود داشته باشد، حتی با امکانات و تجهیزات محدود نیز امکان غلبه و پیروزی بر دشمن وجود دارد.
ایشان با اشاره به مرزهای گسترده آبی کشور و سرمایهگذاری وسیع دشمن در این منطقه، خاطرنشان کردند: نیروهای مسلح ما باید بدون در نظر گرفتن محاسبات سیاسی، آمادگیهای خود را دائماً افزایش داده و با شناسایی خلأهای خود و همچنین بررسی امکانات و نقاط ضعف دشمن، برنامهریزی های راهبردی انجام دهند.
حضرت آیت الله خامنهای، دوران صلح را فرصت مغتنمی برای خدمت نیروهای مسلح در بخشهای علمی، سازندگی و افزایش بازدارندگی خواندند و گفتند: مسئله آبادسازی سواحل مکران نیز جزء همین کارهای اساسی است که باید با همکاری دولت، برنامههای مورد نظر در این منطقه با سرعت بیشتری دنبال شود.
فرمانده کل قوا در پایان سخنان خود با اشاره به فداکاریهای نیروی دریایی در مقاطع مختلف بخصوص در دوران دفاع مقدس، افزودند: نیروی دریایی هم برای نیروهای مسلح و هم برای کشور مایه آبرو و عزت بوده و یاد شهدای این نیرو از جمله شهدای فداکار ناوچه پیکان همواره در تاریخ این کشور ماندگار خواهد بود.
پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب، امیر دریادار سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش ضمن گرامیداشت سالروز هفتم آذر گفت: ارتقای آمادگی رزمی و توان رزمی نداجا، افزایش سطح ایمنی، تمرکز بر آموزش های علمی، اثبات اقتدار نیروی دریایی در عرصه عمل و انتقال فرهنگ اسلامی ایرانی به آن سوی مرزهای سرزمینی، حضور اثربخش در آبهای آزاد و کمک به کشتی های سایر کشورها و استقرار نیروی دریایی در سواحل مکران با هدف آباد سازی منطقه از جمله اقدامات و برنامه های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده است.
دیدار رهبر انقلاب با ننه غلام
به گزارش فرهنگ نیوز ، اخیرا در کتابی با عنوان "میزبانی از بهشت”مجموعه از دیدارهای مقام معظم رهبری با چند خانواده شهید منتشر شده است .هفته بسیج بهانه ای است برای بیان ماجرای شیرین یکی از این دیدارها .
مشهد، سال 1343
کمی آن طرف تر از کوچه بازار سرشور، کوچه نسبتاً باریکی بود که آن روز پر از نور و هیاهو بود. زنها داشتند مقدمات یک عروسی سنتی را آماده میکردند. حاجیه خانم میردامادی، همسر آیتا… سیدجواد خامنهای، میخواست پسر دومش را داماد کند. ننه غلام هم آمده بود کمک، همین طور که میوهها را لب حوض میشست و در سبدی میریخت، با لهجه شیرین تربتیاش ریزریز حرف میزد و زنهای دیگر را سرگرم میکرد. چنان خوش صحبت بود که مجال حرف زدن به کس دیگری نمیرسید. ننه غلام از سر ذوق و علاقهاش آمده بود کمک، اما خدیجه خانم که از مشکلاتش خبر داشت، از همان صبح، مقداری پول کنار گذاشته بود که آن شب به او هدیه بدهد.
داماد که وارد خانه شد، ننه غلام مدام از زنها صلوات میگرفت و زیر لب ذکر میگفت، تا این جوان نورانی بلند بالا چشم نخورد. ننه غلام، بزرگ شدن سیدعلی آقا را دیده بود و حالا این عروسی خیلی به او میچسبید.
* ننه غلام وپسرش
کسی نمیدانست نامش کبری عصمتی است. همه به او ننه غلام میگفتند، یعنی مادر غلام. تمام زندگی و هویتش غلام بود. چند بچه به دنیا آورده بود، بعضیها همان سر زا مرده بودند و بعضی هم بعد از چند ماه، با یکی دو سال. این پسر که سال 1322 به دنیا آمد، حلقهای در گوشش انداخت و نامش را «غلام حیدر» گذاشت تا غلام حلقه به گوش مولا باشد و به کرم و لطف مولا، برای مادرش بماند. غلام ماند و بزرگ شد، با سختی هم بزرگ شد. از مرگ پدرش خاطرهای مبهم داشت و بعد از آن، فقط مادر بود که کار میکرد تا غلام حیدر را بزرگ کند.
سال چهل و دو سرباز شد. وقایع پانزده خرداد و بعد از آن که پیش آمد، دل ننه غلام هزار راه رفت، اما این شروع نگرانیها بود. مسیر زندگی، غلام رستمی جوان را وارد ارتش کرد و او نظامی شد تا هر روز در گوشهای از کشور باشد و مادر تنها.
سال پنجاه و هفت با همسر و فرزندانش، در پادگان سنندج زندگی میکردند. هنوز شیرینی پیروزی انقلاب بر ذائقهاش ننشسته بود که گروهکهای ضد انقلاب به پادگان حمله کردند و آنجا محاصره شد. چند خانه سازمانی ارتش را با خمپاره ویران کردند و بسیاری از نیروها با خانوادههایشان شهید شدند. تمام راههای ارتباطی قطع شده بود، طوری که غذا و آب نیروهای داخل پادگان را با هلی کوپتر میآوردند و شهدا و مجروحین را میبردند!
این روزها ننه غلام، بیشتر وقتها در حرم امام رضا بود، مشغول دعا و گریه، برای سلامتی تنها فرزندش، تا اینکه با سفر آیتا… طالقانی به کردستان، محاصره پادگان، موقتاً شکسته شد و غلام رستمی سی و پنج ساله توانست به مشهد برگردد. مادر دور پسرش میگشت و برایش اسفند دود میکرد و ذکر میگفت.
غلام خانهای خرید تا مادر از آوارگی و اجاره نشینی نجات پیدا کند. خانهای در بلوار ابوذر محله احمدآباد مشهد.
چند ماهی بیشتر مشهد نبودند که اعزام شد به تربت جام و چند ماهی از آنجا بود که جنگ شروع شد و ننه غلام پسرش را از زیر قرآن رد کرد تا به جبهه برود. هر روز در کوچه و خیابانهای اطراف خانه، حجلهای برپا میشد و عکس شهید جوانی بر آن، ننه غلام هم برای این جوانها گریه میکرد، هم از تصور روزی که غلام شهید شود. اما انتهای این گریهها همیشه خودش گریز میزد به کربلا و برای سیدالشهدا میگریست که بابی انت و امی و نفسی و مالی و ولدی….
ننه غلام اگر سرش میرفت، جلسه روضهاش عقب نمیافتاد. آن وقتها هم که آه در بساط نداشت، از درآمد کارگری در خانههای مردم، پولی را کنار میگذاشت برای روضه. آقای رفیعی روضه خوان ثابت منزل ننه غلام بود، از جوانی تا آن موقع که در مشهد و کل ایران معروف شد و در حرم امام رضا دعا و قرآن میخواند. گاهی در خانه جای سوزن انداختن نبود و گاهی فقط خود ننه غلام بود و روضه خوان.
سال شصت و چهار، غلام رستمی، در یکی از عملیاتهای محدود ارتش در غرب کشور، حضور داشت، بعد از علمیات، روز بیست و چهارم آبان، با چند سرباز، در یک خودرو به سمت سردشت در حرکت بودند که ماشین روی مین میرود و منفجر میشود.
شب جمعه، هفتم فروردین ماه 76
محبوبه خانم، دختر غلام و شوهرش که هر دو پزشک هستند، آمدهاند به مادربزرگ سر بزنند. مادربزرگ در زیرزمین همان خانه زندگی میکند و بعد از اینکه زمین خورده و لگنش شکسته، دیگر اصلاً بیرون نمیرود. تنها است، مگر در زمان روضهها، یا وقت هایی که نوهها به او سر میزنند. خانم دکتر و شوهرش که میروند، صدای زنگ در بلند میشود. ننه غلام فکر میکند حتماً همانها هستند و چیزی جا گذاشتهاند. خودش که نمیتواند همین چهار تا پله را هم بالا برود. یکی از همسایهها در را باز میکند. ننه غلام از پایین میبیند که نوهاش نیست، دو، سه نفر آمدهاند و سراغ او را میگیرند. دوازده سال سخت، از شهادت غلامش میگذرد و دیگر حواس درست و حسابی ندارد، در طول این سالها هم میهمان غریبهای نداشته، مگر روزهای روضه که زنانه بود، یا مراسم سالگرد غلام که هر سال باشکوه برگزار میشد و جمعیت سه طبقه خانه را پر میکردند.
دیدار آیت الله خامنه ای از ننه غلام
این سه نفر میآیند داخل خانه و شروع میکنند به صحبت با ننه غلام، درباره شهید. ننه غلام با چادر گلی سفید، آرام روی تخت نشسته و از پشت عینک ته استکانیاش آنها را نگاه میکند. به او میگویند: مادرجان! مهمان دارید ان شاءالله.
گوش مادر سنگین است. مرد سرش را نزدیکتر میبرد و این بار بلندتر جملهاش را تکرار میکند. مادر جواب میدهد: مهمان؟ کی هست؟
لهجه مادر خیلی غلیظ است و مرد به زحمت منظورش را میفهمد و با صدای بلند به او میگوید:
- مادرجان! آقای خامنهای دارند میآیند منزلتان.
- کی؟
- رهبر انقلاب، آیت ا… خامنه ای.
-ها ها! میشناسمشان، من از بچگی میشناسمشان. کجا میخواهند بروند؟
-میخواهند بیایند اینجا. خانه شما.
ننه غلام یک دفعه مثل برق زدهها بلند میشود. کسی که او را در این حال میبیند، باورش نمیشود که تا چند ثانیه قبل، آرام روی تختش نشسته بود.
کل خانه سی مترمربع نیست. اتاقی که یک گوشهاش تخت فلزی است و کفش فرشهای کهنه. با یک آشپزخانه بسیار کوچک و دستشویی و حمام. رنگ دیوارها کدر شده و وسایل همه قدیمی هستند.
ننه غلام از این طرف این اتاق بیست و چند متری به آن طرف میرود و با خودش حرف میزند که چه کار کند. هر چه هم به او میگویند که آرام باشد و لازم نیست کاری بکند، آقا چند دقیقه مینشیند و زود میروند و… اصلاً نمیشنود و ریزریز با خودش حرف میزند و با سختی و دست به کمر راه میرود.
بالاخره آقا میرسند و از پلهها پایین میآیند، سرشان را خم میکنند و از در کوتاه خانه وارد میشوند. ننه غلام بهت زده نگاه میکند. تصویری غریب در ذهنش شکل میگیرد، از سی و سه سال قبل و داماد خوش قد و بالایی که او برایش اسفند دود میکرد.
آقا زودتر سلام میکنند.
ننه غلام جلو میآید، دستهایش را بالا میبرد و شروع میکند به حرف زدن با آقا:
- سلام، به جدت من از بچگی میشناسمت. خانه شما میآمدم، پیش مادرت….
بعد یک دفعه بیهوا حرفش را قطع میکند، نگاهی به سر و وضع خانهاش میاندازد، کمی کنار میرود و میگوید: بنشینیم؟
آقا با لبخند جواب میدهند که: آن بالا بنشینیم یا پایین؟ و به تخت اشاره میکنند.
ننه غلام میگوید: نخیر
آنجا بنشینیم؟
- ها! ها!
آقا روی تخت مینشینند و ننه غلام هم کمی آن طرف تر، هنوز ننشسته، شروع میکند به صحبت کردن با لهجه غلیظ تربتی.
حضرت آقا که متوجه شرایط این مادر پیر شدهاند میگویند:خب خب .حالا بنشین ننه غلام ببینیم
*خب ننه،عکس غلام کدام است؟
- جان؟ عکس غلام این است، این و به عکس روی دیوار اشاره میکند.
یکی از همراهانی که مقابل تخت، روی زمین نشستهاند، قاب عکس را از روی دیوار برمیدارد و به دست حضرت آقا میدهد.
آقا همین طور که عکس را میگیرند، میگویند:عکس غلام همین است”
- ها. بله غلام است.
-شما خانه شیخ الاسلام و حجت این ها می امدید؟
- ها. بله، خانه شما هم میآمدیم. مادرت را میشناسم، خواهرت را میشناسم.
اینها دو نفر از خانوادههای معروف محله قدیمی منزل حضرت آقا بودند که ننه غلام گاهی پیش آنها کار میکرد. آقا یکی، دو کلام دیگر در مورد قدیمیهای آن محله صحبت میکنند و ننه غلام به ازای هر کلمه، داستانی تعریف میکند که خیلی مشخص نیست. از اینکه آن نفر چه شد؟ عروس رفت یا عروس گرفت؟ بچههایش کجا هستند؟ و…
آقا در بین صحبتهای ننه غلام که دارد مرتب از کسانی که بودند و به رحمت خدا رفتند، صحبت میکند، میگویند:
-خدابیامرزدشان،آنها که رفتند ننه غلام،از خودمان بگو.غلام چند تا بچه دارد؟
- از خودمان. ها. غلام شش تا بچه دارد.
و شروع میکند از کار و زندگی یکی یکی بچهها صحبت کردن که چند تا تهرانند، یکی از دخترها دکتر است. یکی از پسرها سرباز است و… وقتی در مورد یکی از بچهها، اسم مکانی که کار میکند را یادش میرود، آقا میفرمایند: حالا هر چی! و مادر خوشحال ادامه میدهد. از تصادفش میگوید و شکستن پایش که یکی، دو تا از همین نوهها کمکش میکنند تا خوب شود.
روی دیوار روبه رو عکس چند نفر دیگر هم هست که ظاهراً همه مرحوم شدهاند. آقا در مورد هر کدام از عکسها از ننه غلام سؤال می کنند و او داستانهایی شروع میکند که پایانشان یکسان است؛ که بله، او هم رفت و تک و تنها ماندم. یکی از آنها نوه برادرش است که چند روز بعد از عقدش به جبهه میرود، در عملیات خیبر- که ننه غلام به آن جنگ خیبر میگوید!- شهید شده و جسدش در آبهای هور مفقود شده. دیگری بچه خواهرش است که سکته کرده و دیگری که تصادف کرده. و آخر این قصههاست که با غصه میگوید: او هم که از دست ما رفت. دیگر هیچ کس را ندارم.
آقا حرفش را قطع میکنند:
-خدا را داری ننه غلام!
- ها! من که خدا را دارم. اما خب چه کنم. تا سر کوچه نمیتوانم راه بروم. شبها تو این خانه دلم میگیرد. بیا یک کاری کن این انتقالی بگیرد، سربازیاش بیاید مشهد، به من برسد.
-ننه غلام اهل کجایی شما؟
- جان؟ من اهل تربت حیدریهام.
-خود تربت؟
- زاور، زاور، چهل ساله که مشهد هستیم. اشاره به عکس غلام میکند و میگوید: از عمر همین بچه، دو سال گذشته بود که آمدیم. چهل و دو سالش بود که شهید شد.
بعد از شهادت غلام هم کسی نیامده بگوید حالت چطور است؟
- هیچ کس نیامد احوالت را بپرسد؟
- نه به جدت. نه به خدا.
- حالا که ما آمدیم.
- ها! خدا رحمت کند کربلایی آقا را.
منظورش پدر حضرت آقا، مرحوم حاج سید جواد خامنهای است.
- کربلایی آقا یا حاج آقا؟!
- حاج آقا؟ نه، پدر شما کربلایی آقا بود. شما حاج آقایید.
آقا لبخندی میزنند و میگویند:
- نه، آقا هم که مکه رفته بودند.
- راستی؟ ما که میگفتیم کربلایی آقا. خدا رحمتش کند.
- این همه پول خرج کردند مکه رفتند، آخرش هم ننه غلام میگوید کربلایی آقا.
همه میخندند، حتی خود ننه غلام.
ننه غلام دوباره میرود به بیست و پنج سال پیش و محله سرشور و خانه پدری آقا و شروع میکند به گفتن. در این بین میگوید:
- حسین آقا شما بودی که من میآمدم خانه شما. داداشهای دیگرت هم بودند.
- ولی من اسمم حسین آقا نیست ها!
- اوه! چرا، چرا حاج آقا. اسم شما حاج آقا حسینه. توی آن کوچه بودید، من آمدم خانهتان…
آقا با لهجه شیرین مشهدی ادامه میدهند تا ننه غلام راحتتر متوجه شود.
من را که میشناسی اما اسمم را نمیدانی. اسم من حسین آقا نیست. اسم من علی آقاست.
ننه غلام گیج شده است. کمی فکر میکند و از پشت عینک ته استکانیاش آقا را دوباره نگاه میکند.
- علی آقا، محمدآقا، حسین؟ میخواهد پسران خانه همسایه قدیمیاش را بشمرد، اما شک میکند به اسمها. آقا به کمکش میآید؟
- اون محمدآقا بود و من علی آقا هستم. یکی هم هادی آقاست، یکی هم حسن آقا
ننه غلام این دفعه میخواهد خواهرهای آقا را بشمرد که باز اسمها را اشتباه میگوید. آقا باز اصلاح میکنند. ننه غلام میگوید:
- اوه. به خدا اسمها را نمیدانم چرا این جوری میگویم. این همسایه میآید، اسمش را یادم نمیآید. نمیدانم چه بگویم؟
- قاطی کردی ننه غلام!
- پیر شدم، به خدا، به جدت پیر شدم، نمیفهمم.
و دوباره خودش همراه بقیه میخندد و شروع میکند از خاطرات خانه شیخ الاسلام گفتن! دو جملهای صحبت نکرده، میبیند که از میهمانان پذیرایی نکرده است. پایین تخت و جلوی پایش، یک بشقاب ملامین سفید است که داخلش چند تا کلوچه خانگی گذاشته، آن را به آقا تعارف میکند. آقا با علاقه برمیدارند و میل میکنند.
بعد میگذارد تا بقیه همراهان آقا هم بردارند. کسی برنمیدارد. ننه غلام با همان لهجه تند می گوید: چرا نمیخورید؟ اینها کلوچه خانگیه که بچهها برایم آوردهاند.
من که پولم نمیرسد شیرینی بخرم. «بُخرید»
آقا با همان لهجه میگویند: بُخرید عمو بُخرید
باز هم لبها خندان میشود و یکی از همراهان ظرف را میچرخاند تا همه از این کلوچهها بخورند. ننه غلام از ته دل خوشحال است که امشب آقا مهمانش است و در خانه او میخورد و میگوید و میخندند.
ننه غلام میگوید: یک شب که شما مشهد بودی، خواب دیدم که آمدی خانه ما.
از جلوی بازار آمدی.
- حالا خوابی یا بیدار؟
- نه، الان بیدارم.
– حتما!
- بله. آن دفعه تو خواب دیده بودم که شما از جلوی بازار آمدی خانه ما.
- الان یقین داری که بیدار هستی؟
- ها. ها. بله یقین دارم به خدا.
اما شک میکند.
- راستی بیدارم؟
- خب حالا من یک چیزی بهت میدم، اگر فردا صبح بود، بدان که بیدار بودی اگه نبود بدان که خواب بودی.
- باشه، باشه.
- بیا
آقا هدیه ای به دست ننه غلام میدهند.
- دست شما درد نکند، عیدی میدهید؟
- هان. این عیدی شماست. اگه این فردا صبح بود. بدان که بیدار بودی. اگه نبود بدان که خواب بودی.
- دست شما درد نکند.
- یک قرآن هم بهت میدهم.
- یا صاحب قرآن
اما قرآن را باز میکنند تا در صفحه اول یادداشتی بنویسند.
وقتی میخواهند اسم شهید را بنویسند، نامش را بلند بر زبان میآورند.
غلام حیدر رستمی
- خدا رحمتش کند. خدا را شکر.
این خدا را شکر ننه غلام، در این شرایط خیلی معنار دارد. معناهایی که باعث شده حضرت آقا این قدر به خانوادههای شهدا اهمیت بدهند.
آقا قرآن را به دست ننه غلام میدهند و بلند میشوند.
ننه غلام که نگران سربازی نوهاش است، سؤال میکند:
- کاغذ نمیخواهد بدهی برای سربازی این بچه؟
- نه کاغذ نمیخواهد، گفتم یادداشت کردند. ان شاءا… که موفق باشید خداحافظ مادر.
چند دقیقه رؤیایی بر ننه غلام گذشته. موقع رفتن آقا، باز شک میکند و میپرسد؟
- از گفته شما ما بیداریم؟
- ان شاءا… بیداری.
فردا صبح ننه غلام دید که هدیه آقا و قرآن هست.
ننه غلام تا زنده بود داستان آمدن رهبر انقلاب به خانهاش را برای همه تعریف میکرد. با تمام جزییات. تمام محل و دوستان و آشنایان این ماجرا را میدانستند و نگاهشان به این خانه عوض شده بود. روضههای ننه غلام هم بیشتر رونق گرفت. تنهایی مادر سه سال بعد از این دیدار تمام شد و رفت کنار غلام حیدر.
*این دیدار در هفتم فروردین 1376 در مشهد مقدس انجام شده است/ نقل از کتاب میزبانی از بهشت موسسه جهادی صهبا
بغداد به خطر بیافتد وارد عمل میشویم/ تسلیح کرانه باختری به زودی عملیاتی میشود
سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری رئیس ارکان و امور مشترک نیروهای مسلح در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس، درخصوص واکنش جمهوری اسلامی ایران به تعرض احتمالی تروریستها به مرزهای کشور اظهار داشت: ایران خطوط قرمزی دارد که اگر کسی از آن عبور کند، ما بهصورت مستقیم وارد عمل خواهیم شد؛ همچنین رئیس شورای عالی امنیت ملی نیز اخیراً اعلام کرده که اگر تروریستها وارد حاشیه نوار مرزی ما شوند با آنها به شدت برخورد خواهد شد.
** بغداد به خطر بیافتد جمهوری اسلامی وارد عمل میشود
وی تأکید کرد: البته بغداد، عتبات عالیات و محل دفن ائمه اطهار(ع) در عراق نیز همگی جزء خطوط قرمز جمهوری اسلامی بهشمار میرود که اگر اینها به خطر بیفتد، جمهوری اسلامی خود مستقیم وارد عمل خواهد شد و با دفاع مجدّانه و مقتدرانه اشرار را منهدم خواهد کرد.
سرلشکر باقری با بیان اینکه دوستان جمهوری اسلامی ایران نگرانی نداشته باشند؛ چراکه ما آنها را تا رسیدن به موفقیت و پیروزی پشتیبانی و حمایت خواهیم کرد، گفت: اگر منافع دوستان و همپیمانان ما به خطر بیافتد بنا به تدبیر فرمانده معظم کل قوا ما به هر روشی همراهان ملت ایران را پشتیبانی کرده و به آنها آموزشهای لازم را برای مقابله با هر خطری ارائه میدهیم.
رئیس ارکان و امور مشترک نیروهای مسلح با تأکید بر اینکه نوع حمایت جمهوری اسلامی ایران از همپیمانان خود متفاوت است، ادامه داد: بر اساس تدبیر مقام معظم رهبری و شورای عالی امنیت ملی، در هر جا اقدامات مختص به آن محل را انجام خواهیم داد.
** وضعیت امنیت در شمالغرب و جنوب شرق کشور
وی در ادامه گفتوگو با دفاع پرس درخصوص وضعیت امنیت پایدار در شمالغرب و جنوب شرق کشور با توجه به بهرهگیری از نیروهای بومی تصریح کرد: ما در شمالغرب و جنوب شرق نسبت به گذشته در وضعیت بسیار مطلوبی به سر میبریم؛ حتی بعضی سالها میزان تلفات نیروهای مسلح ما در شمالغرب کمتر از میزان تلفات در برخی استانهای کشور بوده است.
"این حداقل تلفات هم صرفاً تلفات غیر رزمی است؛ یعنی تلفاتی است که در حوادثی مانند تصادفات صورت میگیرد".
سردار باقری در خصوص تحرکاتی که موجب هراس برخی از اهالی روستاهای شمالغرب و حتی جنوب شرق میشود، خاطرنشان کرد: در سه سال اخیر با سرمایهگذاری که برخی از دشمنان در کشورهای همجوار انجام دادهاند، شاهد برخی ناامنیهای موردی در جنوب شرق و پیش از آن در شمالغرب بودهایم که خوشبختانه به خوبی مدیریت میشود.
وی ادامه داد: ما بخش عمدهای از مسئولیت تأمین امنیت را به بومیهای منطقه یعنی برادران بلوچ ما در جنوب شرق و برادران کُرد ما در شمالغرب واگذار کردیم. خوشبختانه با این تدبیر افراد مسئول، وظیفه تأمین امنیت را بهخوبی انجام داده و در مقابله با اشرار و تحرکات غیر اصولی و بدون عقبه، نقش موثر و مفیدی را ایفا میکنند.
رئیس ارکان و امور مشترک نیروهای مسلح، تأکید کرد: مناطق ناامن مرزی در شمالغرب را کاملاً پاکسازی کردهایم و نیروهای مسلح با نظارتهای دقیق و مدبرانه هرگونه تحرک و حمله احتمالی را تحت نظر دارند.
** تسط کامل ایران بر مرکزیت گروههای ضدانقلاب در خاک کشورهای همسایه
این فرمانده ارشد نیروهای مسلح با تأکید بر اینکه ما اکنون تسلط کاملی بر مرکزیت گروههای ضدانقلاب در خاک کشورهای همسایه داریم، اظهار داشت: با انجام نشستهای متعدد و ایجاد تعامل با دولتهای کشورهای همجوار، خوشبختانه طرحهای دفاعی و امنیتی به نحو شایستهای اجرا میشود. اهالی شمالغرب و جنوب شرق مطمئن باشند که اکنون هیچگونه مشکل امنیتی در استان های مرزی شمالغرب و جنوب شرق نداریم.
سرلشکر باقری با اشاره به برقراری امنیت پایدار در استانهای مرزی کشور افزود: برای توسعه و سرمایهگذاری دولت و بخش خصوصی و ایجاد اشتغال هیچگونه مشکلی وجود ندارد؛ البته اقدامات مردمیاری نیروهای مسلح، ایجاد اشتغال و کمک به مردم هم در جریان است و روز به روز هم وضعیت بهتری را در این مناطق شاهد خواهیم بود.
** تسلیح کرانه باختری بهزودی اجرایی میشود
رئیس ارکان و امور مشترک نیروهای مسلح در پایان این گفتوگو پیرامون تأکید مقام معظم رهبری بر تسلیح کرانه باختری، به دفاع پرس گفت: تاکنون هرچه که فرمانده معظم کل قوا فرمودهاند اجرایی شده و این تأکید و تکلیف فرمانده معظم کل قوا هم اجرایی و مطمئناً این اتفاق مهم به زودی عملیاتی خواهد شد.
انتهای پیام/
راز ارادت مردم به آیت الله مهدوی کنی چه بود؟
دیدبان: آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، سومین رئیس مجلس خبرگان رهبری، سه شنبه 29 مهرماه 1393 بعد از اینکه حدود پنج ماه در بیمارستان بستری بود، دعوت حق را لیبک گفت. وی که از روحانیون سرشناس تهران محسوب می شود، از چهره های برجسته و تاثیرگذار در انقلاب اسلامی نیز هست. آیت الله مهدوی کنی علاوه بر اینکه قبل از انقلاب از روحانیون مبارز علیه نظام ستمشاهی و از یاران صدیق حضرت امام خمینی(ره) بوده است، یکی از افراد موثر در سال های بعد از انقلاب تا پایان عمر نیز بود و در حوزه های مختلف و بزنگاه های مهمی نقش آفرینی کرد. همین نقش آفرینی و حضور تکلیف مآبانه وی موجب شد تا بعد از رحلتش، رهبر معظم انقلاب بر پیکر وی اقامه نماز کنند و مراسم تشییع با شکوهی برای این مبارز نستوه برگزار شود. بررسی شخصیت انقلابی آیت الله مهدوی کنی از آنجایی دارای اهمیت مضاعف است که وی از جمله افرادی است که در همه ادوار از زمان ورود به فعالیت های انقلابی تا زمان فوت، دارای یک سیر مواضع مشخص و ثابت بوده است و هیچ گاه گذشت زمان و وجود فتنه ها موجب تغییر و عدول وی از مواضع انقلابی اولیه نشده است. این چیزی است که نگاهی به مواضع و رویکردها و فعالیت های آیت مهدوی کنی، مهر تایید بر آن می زند. با توجه به اینکه نقش آفرینی های آیت الله مهدوی کنی در عرصه های مختلف را نمی توان در این نوشته کوتاه مورد بررسی قرار داد، تنها به چند نمونه مهم از نقش آفرینی های وی –چند نمونه ای که وجه تمایز آیت الله با خیلی ها را نشان می دهد- اشاره می شود. مواردی که درس های بسیاری را با خود به همراه دارد و توجه به آن ها مشخص می سازد که چرا رهبر معظم انقلاب خود بر پیکر وی نماز خوانند و تشییع وی این چنین با استقبال مواجه شد.
دوره نخست وزیری و نامزدی ریاست جمهوری
آیت الله مهدوی کنی در 11 شهریور سال 1360 به نخست وزیری رسید. در حالی که در مرداد ماه همان سال محمدعلی رجایی به عنوان دومین رئیسجمهور ایران پس از عزل بنیصدر سوگند یاد کرده بود و محمدجواد باهنر را نیز به عنوان نخست وزیر معرفی کرد، اما عمر رجایی و باهنر و دولتشان تا هشتم شهریور همان سال بود و در پی بمبگذاری در دفتر نخستوزیری در ۸ شهریور محمدجواد باهنر نخستوزیر و محمدعلی رجایی رئیسجمهور به شهادت رسیدند. بعد از همین اتفاق بود که شورای موقت ریاست جمهوری تشکیل شد و آیت الله مهدوی کنی را که عهده دار سمت وزارت کشور در کابینه باهنر بود و اکثریت نمایندگان مجلس نیز با وی موافق بودند به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد. روز یازدهم شهریورماه سال۱۳۶۰ هجری شمسی، اکثر نمایندگان شرکتکننده در انتخاب نخستوزیر جدید، به آیتالله محمدرضا مهدوی کنی رأی موافق دادند و وی نخستوزیر شد. بعد از آن وی کابینه موقت خود را تشکیل داد و وزرا را به مجلس معرفی کرد. دولت موقت آیت الله مهدوی کنی پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) بهعنوان رئیسجمهور، از یازدهم شهریور تا هفتم آبانماه ۱۳۶۰ بر سر کار بود. هر چند دوران نخست وزیری آیت الله مهدوی کنی کمتر از دو ماه بود، اما این موضوع از آنجایی قابل اهمیت است که اولاً وی در شرایطی که رئیس جمهور و نخست وزیر در بمب گذاری به شهادت رسیده بودند و رئیس جمهور قبل از آن نیز عزل شده بود، چنین مسئولیتی را بر عهده گرفت و انجام وظیفه در چنین شرایطی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از سوی دیگر اما اهمیت این اقدام آیت الله مهدوی کنی آنجایی مشخص می شود که وی در شرایطی که یکی از گزینه های اصلی و مطرح برای ریاست جمهوری بعدی بود اما به دلیل آنکه فردی شایسته تر از خود جهت تصدی این مسئولیت–حضرت آیت الله خامنه ای- را می یابد از ایشان می خواهد که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند و خود وی اعلام می کند فقط برای آنکه فضای انتخابات پرشور شود نامزد می شود، در حالی که نظرش بر روی آیت الله خامنه ای است. همین امر موجب می شود که وی سرانجام از نامزدی ریاست جمهوری انصرف دهد و به حمایت از آیت الله خامنه ای بپردازد. این اقدام آیت الله مهدوی کنی به ویژه با توجه به شرایط خاصی که آن دوره بر کشور حاکم بوده است از اهمیت خاصی برخوردار است و نشان می دهد که وی در حالی که هیچ گاه دنبال مقام و مسئولیت نبوده است، اما آنگاه که کشور به وی نیاز داشته است صحنه را خالی نکرده است و به بهانه دنبال مقام نبودن، از بار مسئولیت نیز شانه خالی نکرده است. نه از بار مسئولین شانه خالی کردن و نه در پی مقام و مسئولیت دویدن؛ درسی است که نیاز اساسی امروز است.
مواضع محکم و بجا در فتنه سال 88
اما علاوه بر نقش آفرینی های ارزشمند آیت الله مهدوی کنی در سال های اولیه انقلاب، که تنها به دو مورد آن ها اشاره شد، یکی از مهم ترین و اصلی ترین بزنگاه هایی که نقش آفرینی ایشان قابل اهمیت فروان است، مربوط می شود به سال های پایانی عمر وی. نوع مواجهه و مواضع آیت الله مهدوی کنی در فتنه سال 88 به قدری مهم و ارزشمند است که اگر بگوییم حتی از مسئولیت ها و نقش آفرینی های گذشته ی وی نیز اهمیت بیتشری دارد سخنی به گزاف نگفته ایم. چرا که قضایای سال 88 در فضایی فتنه آلود، اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بود و عوامل اصلی فتنه در داخل کشور نیز کسانی بودند که ادعای انقلاب و امام را هم داشتند و همین امر موضع گیری های بجا و سنجیده شخصیت انقلابی چون آیت مهدوی کنی را از اهمیت مضاعفی برخوردار ساخته بود. بودند در آن برهه افرادی که حتی سابقه انقلابی هم داشتند اما در خدمت آمریکا و انگلیس به عنوان طراحان اصلی فتنه، به ایجاد اغتشاش در کشور کمک کردند. آیت الله مهدوی کنی اما در چند نوبت در خصوص جنایت های سال 88 موضع گیری انقلابی کرد و اقدامات فتنه گران را محکوم کرد: «برخی گرفتار فتنه شدند و گروهی را نیز آلوده کردند. راهحل رفع فتنه یافتن نقطه اتکایی است که این نقطه در همه مکتبها و حکومتها وجود دارد و به آن اعتماد میکنند. مگر کسانی که بخواهند آشوب و اغتشاش برپا کنند. مصلحت هر کشور و نظامی اقتضاء میکند در هنگام آشوب به سمت آن فصلالخطاب بروند اگر چه آن فصلالخطاب مطابق میل ما نباشد.» «با کسانی که کفر میورزند نباید رفاقت کنیم، با کافر معاند رفاقت نکنیم، این جزو وظایف ما است، اشتباهاتی که برخیها انجام دادند موجب خوشحالی دشمن شد، در جریان انتخابات دشمن را شاد کردند و دشمنان برایشان کف زدند.» «ما در انقلاب اسلامی اصول ثابت داریم که قابل تأویل نیست، در جریانات پس از انتخابات برخی این اصول را تاویل کردند و از مواضع خود جا به جا نمودند، یحرفون الکلم عن مواضعه، لذا اصل ولایتفقیه را نباید تأویل کرد... برای حفظ نظام باید پیرو ولایت بود، متاسفانه کسانی در مقام عمل پس از انتخابات کارهایی کردند که نادرست بود و به نظام ضربه زدند.» «افراد معترض موضعگیریها و برنامههایی را در روزهای پس از انتخابات اجرا کردند که در آن مقطع دشمن به این جریان امیدوار شد و وقتی دشمن به یک جریانی امیدوار میشود، معلوم است که آنها در مسیر انحراف افتادهاند. باید این قضایا زودتر جمع میشد و این اتهامات علیه نظام مطرح نمیشد تا دشمنان بیش از این شاد نمیشدند.» «ملت بیدار و انقلابی ایران پس از گذشت 30 سال از انقلاب شکوهمند خود در روز عاشورای حسینی سال 88 با حادثه غیرمنتظرهای روبرو شد و ناگهان مشاهده کرد که گروهی به بهانه تقلب در انتخابات با شعارهای ضدانقلابی و ضدعاشورایی به صحنه آمدند و با توهین به مقدسات و رفتار و گفتار نابهنجار، عاشورای حسینی را به سخره گرفته و عملا اثبات کردند که مسئله انتخابات بهانهای بیش نبوده و اینها با اساس انقلاب و دستاوردهای آن مخالفند. اقدامات اینان در این روز بزرگ قلوب تمام شیعیان و عزاداران حسینی را جریحهدار کرد و معلوم شد که علت اصلی این جار و جنجال، موضوع انتخابات نیست و هدف اصلی براندازی و مقابله با نظام و رهبری است.» «اشتباهات بسیار و پی در پی توسط آقایان در این ایام صورت گرفته است و به این خاطر نمیتوان با تعارف و حلواحلوا کردن، قدم برداشت، لذا تاکید میکنم که صلح با کسانی که اظهار پشیمانی نکردهاند، درست نیست.»
ریاست مجلس خبرگان رهبری
اما یکی دیگر از نقش آفرینی های آیت الله مهدوی را باید در آخرین مسئولیتی که وی قبول کرد جست و جو کرد. فتنه 88 و نقش آفرینی برخی افراد در آن، شرایط را به گونه ای رقم زد که موجب شد تا انتخاب هیئت رئیسه جدید مجلس خبرگان رهبری در سال 89 نیز متأثر از فتنه شود. به همین جهت انتخاب یک رئیس شایسته و در شان مجلس خبرگان که تمایز مشخصی نیز با فتنه گران داشته باشد از اهمیت فراوانی برخوردار بود و دغدغه اصلی اعضای مجلس خبرگان در آن زمان نیز همین موضوع بود. همین مسئله باعث شد که بار دیگر نام آیت الله مهدوی کنی به میان آید و اعضای خبرگان بار دیگر سراغ وی رفتند و از وی خواستند تا در این عرصه حضور یابد. آیت الله مهدوی کنی که تا قبل از آن در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بود، آنگاه که تکلیف خود دید، پای به میدان گذاشت و در حالی که 80 سال از عمر وی می گذشت برای اولین بار در انتخابات میان دوره ای خبرگان شرکت کرد و در پی آن برای ریاست مجلس خبرگان رهبری نیز نامزد شد و سومین رئیس مجلس خبرگان شد. این اقدام ارزشمند و بجای وی بار دیگر دوران نخست وزیری و نامزدی ریاست جمهوری را به اذهان متبارد کرد و نشان داد، گذشت زمان عاملی نیست که موجب شود، شخصیت انقلابی چون آیت الله مهدوی کنی تکالیف خود را از یاد ببرد و از مواضع اولیه اش عدول کند؛ بلکه هرگاه که انقلاب و نظام مقدس اسلامی نیاز داشته باشد، وارد میدان خواهد شد و در خدمت نظام و رهبر انقلاب انجام تکلیف خواهد کرد. چیزی که در سال 89 و پذیرش ریاست مجلس خبرگان توسط وی اتفاق افتاد و سال های آخر عمر این مبارز نستوه را برای مردم مومن و انقلابی ایران اسلامی، برای همیشه به یادماندنی کرد.
نتیجه گیری
روشن است که نقش آیت الله مهدوی کنی در رویدادهای مختلف قبل و بعد از انقلاب بسیار فراتر از آنچه گفته شد است، اما به این دلیل موارد یاد شده به عنوان بزنگاه های نقش آفرینی وی انتخاب شدند، که دارای اهمیت فراوانی هستند. دیدبان معتقد است در واقع نقش آفرینی در چنین رویدادهایی است که می تواند درس های قابل اهمیتی را با خود به همراه داشته باشد و مردم انقلابی و مومن را در خیابان های تهران در تشییع پیکر یک روحانی مبارز به میدان بیاورد. اگر نبود این ثبات قدم و اگر نبود این بصیرت و اگر نبود این همراهی با نظام و رهبری، هیچ گاه شاهد این ابراز ارادت های صادقانه مردم هم نمی بودیم. اینکه یک مبارز انقلابی، بعد از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب، تلاش می کند همچنان بر مواضع انقلابی و اصولی خود پایبند باشد و اجازه نمی دهد گذشت زمان و چرب و شیرین دنیا، رویکردهای انقلابی اش را تحت الشعاع قرار دهد، درس مهمی است که نیاز مبرهن جامعه امروز است؛ اما این مسئله جایی از اهمیت مضاعفی برخوردار می شود که چنین فردی علاوه بر اینکه در مواضع و سخنان خود اصول انقلاب را از یاد نمی برد، هر زمان که به حضور وی در میدان و پذیرش مسئولیت نیز نیاز باشد، از بار مسئولیت شانه خالی نمی کند، حتی اگر 80 سال از عمرش گذشته باشد.
حمایت رهبری و مردم، پشتوانه تیم مذاکرهکننده هستهای است/ تفکر بسیجی با تمام ابعاد در کشور نفوذ پیدا کرده است
به گزارش گروه سیاسی "خبرگزاری دانشجو" آیت الله امامی کاشانی خطیب نماز جمعه این هفته تهران با اشاره به مراسم چهلم حضرت آیتالله مهدوی کنی اظهار داشت: یکی از محاسن ایشان این بود که به تربیت جوانان خیلی اهمیت میدادند. وقتی که استاد شهید مطهری به دانشگاه تهران رفتند ایشان گفتند باید دانشگاهها را دریابیم و این مدرسه علمیه مروی یکی از آرزوهای ایشان بود که به ثمر بنشیند. امیدواریم ایشان مهمان اهل بیت باشند.
امام جمعه موقت تهران با اشاره به 7 آذر و سالروز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت: فرمانده محترم نیروی دریایی مطالبی درباره این نیرو و اهمیت آن گفتند و گفتند همه میدانیم این عزیزان چه خدمتی کردند. امام بزرگوار و مقام معظم رهبری درباره نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی بیاناتی دارند و البته فرمانده محترم این نیرو درباره فرمایشات حضرت امام خمینی (ره) چند خطی گفتند و بنده نیز چند خطی میگویم. رو در رویی با نیروی دشمن و آن همه رشادت و نیز کنترل کشتیها و کنترل خلیج فارس و تنگه هرمز و مهمتر از همه نبرد با آمریکا به اعتبار این نیروی بزرگ و سرافراز میافزاید و ملت ایران باید به وجود چنین ارتش مومنی افتخار کند.
"مقام معظم رهبری در پیامشان یک نکتهای اضافه کردند و آن موضوع اقتصاد است؛ چون نیروی دریایی وظیفه رفت وآمد کشتیها و کنترل و حفظ آنها را برعهده دارد و از این جهت خدمتی به اقتصاد کشور میکند."
وی با اشاره به طرح سلامت که وزیر بهداشت مطرح کردند افزود: باید بگوییم آقای هاشمی یک وزیر کاملا با سواد و واقعا بسیجی هستند و علاوه بر مرتبه علمی دلسوز نیز هستند. امیدواریم ایشان موفق باشند که مقام معظم رهبری تایید و مجلس و ملت نیز ایشان را حمایت کردند و امیدواریم در داخل و خارج از کشور نیز به آقای هاشمی کمک شود تا بتواند این فکر عالی که طرح سلامت کشور است را محقق کند.
آیتالله امامی کاشانی با اشاره به مسئله وجود تکفیریها، گفت: مسئله تکفیر، که مراجع معظم قم نیز مجلسی تشکیل دادند و علما و بزرگان را به این مجلس دعوت کردند و مقام معظم رهبری هم مطالب سازندهای در این رابطه فرمودند، مسئله مهمی است. نکته بنده این است که مسئله تکفیر به زمانهای قدیم بازمیگردد. به عصر حضرت امام علی (ع) و خوارج و نهروان، حضرت امام علی، ابن عباس را مامور فرمودند که برود خوارج را موعظه کند. وقتی ابن عباس رفت دید خوارج با لباسهای ژنده و پاره نشستهاند و شمشیرهایشان را بالا زدهاند و گفتند ما آماده نبرد با علی هستیم. بعضی از علما که متاسفانه به اسم علمای اسلام، ولی کجاندیش هستند، گاهی با استکبار جهانی متحد میشوند و اینچنین این شجره خبیثه را رشد میدهند.
امامی کاشانی افزود: ابن تیمیه گفت که زیارت اهل قبور و صلحا کفر است و خیلی دیگر از مسائل کفر است و این حرف را رواج دادند تا جایی که بقیع را خراب کردند و حتی میخواستند گنبد حضرت رسولالله را نیز خراب کنند، اما مسلمانان مدینه که غالبا اهل سنت بودند و خیلی کم بینشان شیعه بود، صف کشیدند و گفتند اگر گنبد رسول الله بخواهد خراب شود باید از روی کشتههای ما حرکت کنید. این نوع تفکر ادامه داشت تا اینکه به ابنوهاب رسید و این انحراف از اسلام ریشه بیشتری پیدا کرد و این انحرافیها در همان زمان یک رابطه مستقیم با بنیانگذار آل سعود پیدا کردند و آل سعود به آنها جا و مکان داد و بعد از آن نیز به مصر رفتند و این تفکرات را رواج دادند.
خطیب نماز جمعه این هفته تهران با بیان اینکه این انحرافی که پیدا شد در همان زمان یک کجاندیشی فکری بود، اظهار داشت: این انحراف برخاسته از لجاجت با شیعیان بود ولکن اسمش را سلفیگری گذاشتند. ولی سلف صالح هیچگاه اینگونه نمیاندیشید. کسی که اهل سنت واقعی است هیچگاه با زیارت اهل قبور و صلحا مخالف نیست و این دیدگاهی است که امروز متاسفانه سعودیها دنبال میکنند و در آنجا بعضی از دانشجویان رساله مینویسند که حضرت امام حسین (ع) بیجهت قیام کرد و حق با یزید بود، چون یزید خلیفه وقت بود و نباید با حاکم مقابله کرد. متاسفانه اینها را مینویسند و در دانشگاه نمره میگیرند.
وی ادامه داد: لذا در مسئله انحراف، باید این نوع تفکر بحث شود و رسانهها و گروهها صحبت کنند و با این تفکر که از طریق استکبار جهانی عدهای را فریب میدهد مقابله شود. این یک وظیفه است که علمای سنی و شیعه باید انجام دهند.
آیتالله امامی کاشانی با اشاره به اینکه این تفکری که بوجود آمده با استکبار جهانی توام شده، تاکید کرد: استکبار با همین تفکر در یک جا انحراف دینی به وجود میآورد و در جایی دیگر کارهایی میکند که شما در فلسطین میبینید و در جایی دیگر به خانه آیتالله عیسی نعیم قاسم در بحرین حمله میکند و ایشان را اذیت میکند. ما همه این رفتارها را که مربوط به استکبار جهانی است محکوم میکنیم. استکبار یعنی آدم خودش را از دیگران برتر ببیند و ما این را در رفتار کشورهای مستکبر میبینیم.
موضوع گفتوگوهای تیم مذاکره کننده ایران با 1+5 بحث دیگری بود که آیتالله امامی کاشانی به آن اشاره کرد و افزود: 1+5 از جنس همین ژست استکباری بود، اما تیم مذاکره کننده ایرانی از نظر متانت و قدرت بیان، بحمدالله طوری برخورد کرد که برای دنیا مشخص شد که ایران به دنبال سلاح هستهای نیست و دنیا فهمید منطق ما چیست. منطق ما این است که سلاح هستهای حرام است. منطق ما این است که کشورهای دنیا از نظر انرژی هستهای باید حق خود را استیفا کنند.
وی ادامه داد: جمهوری اسلامی ایران بر دو اصل اسلام و ولایت فقیه، متحد است و مطمئنا حرف ملت، مجلس و رهبر معظم انقلاب یک حرف است و پشتیبان تیم مذاکره کننده هستهای است. دشمن مطمئنا نمیتواند ملت ایران را به زانو در بیاورد. تفکر بسیجی با تمام ابعاد در کشور نفوذ پیدا کرده و مردم با همین تفکر به حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران برخاستند و مثل قضایای فتنه سال 88 هیچگاه تسلیم زور و زیادهخواهی دشمن نخواهد شد.
امام جمعه موقت تهران، با یادآوری 5 صفر و سالروز ورود اهل بیت حضرت امام حسین (ع) به کاخ یزد، افزود: در چنین روزی اهل بیت به شام آمدند و وارد مجلس یزد در شام شدند. حال بینید یزد ابن معاویه به اهل بیت چه میگوید و ببینید قرآن را چگونه مصادره میکند. یزید میگوید تعز و من تشاء و تذل من تشاء. عزت و ذلت دست خداست و چگونه خدا به من عزت داد و بعد شروع کرد به اینکه حسین قرآن نمیخواند. شیخ مفید میفرماید حضرت زینب کبری از جایش بلند شد و گفت وا حسینا، وا ابی رسولالله، وا ابن فاطمه الزهرا، با این صدای ناله مجلس ساکت شد و ایشان صحبت را شروع کرد.
فرمود"یزید تو به قرآن متوسل شدی، ولی بدان آیه تو این است. خدا به تو مهلت داده و روزی تو باید آماده عذاب باشی و برای تو محکمهای تشکیل خواهد شد آن کسی که طرح دعوا میکند حسین است. رئیس این محکمه خداست و منشی این محکمه جبرئیل امین است. تو آماده چنین روزی باش. قسم به خدا تو نمیتوانی زمان را به دست بگیری زیرا زمان در دست ماست که اهل حق هستیم و تو نمیتوانی نام ما را خاموش کنی."
حضرت آیتالله امامی کاشانی در خطبه اول نماز جمعه این هفته تهران اظهار داشت: مسئله امید و رجا در تمام امور مخصوصا نسل جوان بسیار مهم است. به قول علمایی که در این رشته فعالیت میکنند گفتهاند امید در دل انسان نور ایجاد میکند؛ یک نور در روح ماست که اگر ما امید به آینده داشته باشیم در کارهایمان خسته نمیشویم و با قدرت ادامه میدهیم. دوم نوری است که انسان آینده خودش را زیبا میکند.
وی ادامه داد: در اسلام به این امید اهمیت داده شده است. در روایت است حضرت رسول الله (ص) میفرماید خدای متعال یحب الضال الحسن، یعنی خدا فال خوب را دوست دارد و فال بد را دوست ندارد. حضرت محمد (ص) میفرمایند: هیچگاه فال بد نزنید زیرا خدا فال بد را دوست ندارد و به جایش بگویید. بنابراین از تعالیم اسلام این است که انسان باید به آینده خودش خوشبین باشد.