شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

کاسه های شیر یتیمان +تصویرسازی و پوستر

کاسه های شیر یتیمان +تصویرسازی و پوستر



حکومت على علیه السلام حکومت «عدل» بود، او در عمل براى جهان و اندیشمندان روشن ساخت که در زعامت آن حضرت حتى یک نفر یتیم، خود را بى‏پناه ندانسته، و با درگذشت پدر مستقیما تحت نظارت «ولى امر» و جانشین به حق انبیاء و اولیاء قرار گرفته، و آن چنان مورد لطف و عنایت مولایش قرار مى‏گیرد، که دیگران در آن عصر آرزوى یتیمى مى‏کردند!
 امیرالمؤمنین در قول و عمل به فکر یتیمان بود، و جاى خالى پدران را بر آنان پر مى‏کرد، و نمى‏گذاشت هیچ فرزند یتیمى با فقدان والدین خود احساس نیاز و سرپرست نماید!
 
یتیم نوازی و ترس از آتش دوزخ
 روزى امام علی (ع) زنى را مشاهده کرد که او مشک آبى را به دوش گرفته و با زحمت و مشقت آن را حمل مى‏کند.
 
حضرت از آن بانو درخواست کرد که ظرف سنگین آب را در اختیار وى قرار دهد... على علیه السلام مشک را برداشت و از احوال زن پرسش نمود، معلوم شد شوهر وى از سربازان شهید اسلام در رکاب آن حضرت بوده است، و هزینه زندگى فرزندان شهید باعث کار آن زن و آب کشى به خانه دیگران گردیده است!
 
مولاى متقیان آدرس خانه او را گرفته و شب را در تمام ناراحتى به سر برد، و سحرگاه زنبیلى پر از خرما و روغن و آرد و گوشت... را به دوش گرفته، و به خانه مزبور حمل کرد، در طول راه برخى از مؤمنین درخواست کمک کردند، ولى حضرت مى‏فرمود: روز رستاخیز بار مرا چه کسى حمل مى‏کند؟!
 
على علیه السلام پس از در زدن و اجازه گرفتن به طور ناشناخته وارد خانه شد، و پیشنهاد فرمود: زن اجازه دهد یا او بچه‏ها را به بازى گرفته و مشغول کند، و یا به خمیر کردن و نان پختن بپردازد، زن گفت: شما بچه‏ها را مشغول کنید، من به کار خمیر کردن و پختن نان مى‏پردازم، خدا از تو راضى شود، و بین من و «على بن ابى طالب» حاکم گردد! ! (۵)
 
حضرت على(ع) فورى مقدارى گوشت را پخت و با خرما و غیره بر دهان بچه‏ها گذاشت، و هر بار لقمه‏اى را که به آنان مى‏خورانید مى‏فرمود: اى فرزندانم! على را حلال کنید!!!

بقیه مطالب درادامه

 
ادامه مطلب ...

تصاویر/خانه حضرت علی(ع) در کوفه

تصاویر/خانه حضرت علی(ع) در کوفه


کمیاب ترین تصاویرحرم امام علی ع

کمیاب ترین تصاویرحرم امام علی ع




بقیه تصاویردرادامه مطلب

 
ادامه مطلب ...

روضه جانسوز امیر المومنین(ع) از زبان رهبر انقلاب

روضه جانسوز امیر المومنین(ع) از زبان رهبر انقلاب



در فاصله ى این دو روز یا دو شب - از سحر نوزدهم که امیرالمؤمنین به دست آن ملعون ضربت خوردند تا شب بیست و یکم - چند تا حادثه ى درس آموز اتفاق افتاد:
یکى در همان لحظه ى اول بود. وقتى ضربت را این دشمنِ خدا بر امیرالمؤمنین وارد کرد، در روایت دارد که حضرت هیچ آه و ناله اى نکردند؛ اظهار دردى نکردند. تنها چیزى که حضرت فرمودند، این بود: «بسم اللَّه و باللَّه و فى سبیل اللَّه، فزت و ربّ الکعبة»؛(12) به خداى کعبه سوگند که من رستگار شدم. بعد هم امام حسن مجتبى (علیه السّلام) آمد سر آن بزرگوار را در دامان گرفت. روایت دارد که خون از سر مبارکش می‌ریخت و محاسن مبارکش خونین شده بود. امام حسن همانطور نگاه می‌کرد به صورت پدر، گریه چشمان امام حسن را پر اشک کرد؛ اشک از چشم امام حسن یک قطره اى افتاد روى صورت امیرالمؤمنین. حضرت چشم را باز کردند، گفتند: حسنم! گریه می‌کنى؟ گریه نکن؛ من در این لحظه در حضور جماعتى هستم که اینها به من سلام می‌کنند؛ کسانى در اینجا هستند - در همان لحظه ى اول؛ اینى که نقل شده است از حضرت - فرمود: پیغمبر اینجاست، فاطمه ى زهرا اینجاست. بعد حضرت را برداشتند - بعد از اینکه امام حسن (علیه السّلام) نماز را در مسجد خواندند، حضرت هم نشسته نماز خواندند.
 
راوى می‌گوید که حضرت گاهى متمایل می‌شد به یک طرفى که بیفتد، گاهى خودش را نگه می‌داشت - و بالاخره به طرف منزل حرکت دادند و بردند. اصحاب شنیدند آن صدائى را که: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدى ... قتل علىّ المرتضى».(13) این صدا را همه ى اهل کوفه شنیدند، ریختند طرف مسجد؛ غوغائى به پا شد. راوى می‌گوید: مثل روز وفات پیغمبر در کوفه، ضجه و گریه بلند شد؛ آن شهر بزرگ کوفه یکپارچه مصیبت و حزن و اندوه بود. حضرت را مى آوردند؛ امام حسین (علیه السّلام) آمد نزدیک. در این روایت دارد که اینقدر حضرت در همین مدت کوتاه گریه کرده بودند که پلکهاى حضرت مجروح شده بود. امیرالمؤمنین چشمش افتاد به امام حسین، گفت: حسین من گریه نکن، صبر داشته باشید، صبر کنید؛ اینها چیزى نیست، این حوادث می‌گذرد. امام حسین را هم تسلا داد.
 
 
حضرت را آوردند داخل منزل، بردند در مصلاى حضرت؛ آنجائى که حضرت در خانه در آنجا نماز می‌خواندند. فرمود: من را آنجا ببرید. آنجا براى حضرت بسترى گستردند. حضرت را آنجا گذاشتند. اینجا دختران امیرالمؤمنین آمدند؛ زینب و ام کلثوم آمدند، نشستند پهلوى حضرت، بنا کردند اشک ریختن. امیرالمؤمنین آنجائى که امام حسن گریه کرد، امام حسن را نصیحت کردند و تسلا دادند؛ آنجائى که امام حسین گریه می‌کرد، حضرت تسلا دادند، گفتند صبر کن؛ اما اینجا اشک دخترها را تحمل نکردند؛ می‌گوید: حضرت هم شروع کرد به هاى هاى گریه کردن. یا امیرالمؤمنین! گریه ى زینبت را اینجا نتوانستى تحمل کنى، اگر در روز عاشورا می‌دیدى چگونه زینبت اشک می‌ریزد و نوحه ‌سرائى می‌کند، چه می‌کردى؟
 
 
ابوحمزه ى ثمالى نقل می‌کند از حبیب بن عمرو که می‌گوید: در آن ساعات آخر، در همان شب بیست و یکم، رفتم دیدن امیرالمؤمنین، دیدم یکى از دختران آن حضرت هم در آنجاست؛ آن دختر اشک می‌ریخت، من هم گریه ام گرفت، بنا کردم گریه کردن؛ مردم هم بیرون اتاق بودند، صداى گریه ى این دختر را که شنیدند، آنها هم بنا کردند گریه کردن. امیرالمؤمنین چشم باز کرد، گفت: اگر آنچه را که من مى بینم، شما هم می‌دیدید، شما هم گریه نمی‌کردید. عرض کردم یا امیرالمؤمنین مگر شما چه مى بینید؟ گفت: من ملائکه ى خدا را مى بینم، فرشتگان آسمانها را مى بینم، همه ى انبیاء و مرسلین را مى بینم که صف کشیدند، به من سلام می‌کنند و به من خوشامد می‌‌گویند. و پیغمبر را مى بینم که پهلوى من نشسته است، اظهار می‌کنند که بیا على جان، زودتر بیا. می‌گوید: من اشک ریختم، بعد بلند شدم، هنوز از منزل خارج نشده بودم که از صداى فریاد خانواده، احساس کردم که على از دنیا رفت.
 
 
صلّى اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین، صلّى اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین، صلّى اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین. نسئلک اللّهمّ و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الأعزّ الأجلّ الأکرم یا اللَّه...


دانلودروضه اززبان رهبری انقلاب

 

خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران (۱۳۸۸/۰۶/۲۰)


منبع:رجانیوز

حاج منصورارضی ( ماه مبارک رمضان92 مسجدارک ) دهه سوم

حاج منصورارضی ( ماه مبارک رمضان92 مسجدارک ) دهه سوم


فایل صوتی شب 21 رمضان 92 روضه امیرالمومنین علیه السلام و دعای ابوحمزه حاج منصور ارضی

فایل صوتی شب 21 رمضان 92 روضه امیرالمومنین علیه السلام و دعای ابوحمزه حاج منصور و بختیاری

شب 21 رمضان 92 حاج منصور بخش اول
شب 21 رمضان 92 حاج منصور بخش دوم
شب 21 رمضان 92 حاج منصور بخش سوم
شب 21 رمضان 92 بختیاری سینه زنی بخش چهارم

فایل صوتی شب 22 رمضان 92 مناجات امیرالمومنین علیه السلام . روضه شام غریبان کربلا حاج منصور و بختیاری

شب 23 رمضان 91 حاج منصور ، کلامی زنجانی و بختیاری روضه حضرت زینب سلام الله علیها


فایل صوتی شب 23 رمضان 92 دعای ابوحمزه و روضه حضرت رقیه سلام الله علیهاحاج منصور و بختیاری

فایل صوتی شب 24 رمضان 92 دعای کمیل و روضه علی اکبر علیه السلام حاج منصور و سازور

فایل صوتی شب 25 رمضان 92 دعای جوشن صغیر و روضه موسی بن جعفر علیه السلام حاج منصور و بختیاری

فایل صوتی شب 27 رمضان 92 دعای ابوحمزه و روضه امام رضا علیه السلام حاج منصور و بختیاری


فایل صوتی شب 28 رمضان 92 دعای ابو حمزه و روضه حضرت معصومه سلام الله حاج منصور و حاج محمود کریمی

شب 28 رمضان 92 حاج منصور مناجات

شب 28 رمضان 92 حاج منصور و حاج محمود کریمی


شب آخر 29 رمضان 92 دعای وداع با ماه مبارک و روضه وداع امام حسین علیه السلام حاج منصور و سازور

شب 29 رمضان 92 حاج منصور مناجات

شب 29 رمضان 92 حاج منصور روضه وداع


منبع:وبلاگ محبین


زندگینامه سردارشهید سیّد حسین الهی نیاکی

زندگینامه سردارشهید سیّد حسین الهی نیاکی


نام پدر:    سید علی‌اکبر
نام مادر:    بمانی
تاریخ تولد:    1339/4/10

وضعیت اشتغال:   پاسدار
تحصیلات :    دیپلم
یگان خدمتی:  لشکر ویژه 25 کربلا
عضویت:   رسمی سپاه
تاریخ شهادت:   1367/5/7
محل شهادت:    شلمچه
نحوه‌ی شهادت:   اصابت ترکش
محل دفن:    آمل
سن :    28 سال

تار و پود فکری و روحی خانواده را ایمان راسخ به خداوند تبارک و تعالی بهم سرشته بود و عشق به اهل‌بیت به خصوص شیفتگی و دلدادگی به سرور و سالار شهیدان، حسین‌بن علی (ع) زیبایی درخشانی به بنیان خانواده می‌داد. پدر چشم به آسمان داشت و مادر به توفیقات الهی امیدوار بود.  کانون خانواده با ترنم حسینی گرم و گرمتر می‌شد. تا اینکه در دهم تیرماه سال 1339 امانتی به خانواده سید علی‌اکبر الهی بخشیده شد و نام او را مزیّن به نام نامی سرور و سالار شهیدان، «حسین» نهادند.  کودک نورسیده با صفا و سادگی خاص روستایی، بال و پر گرفت و جسم و روح او متأثر از کوه سر به فلک کشیده دماوند ایستادگی می‌آموخت و از رودخانه هراز حرکت و رفتن . نسیم فرحبخش کوهستان روح و روان او را چون گونه‌اش به صراحت و صداقت و صمیمت جلا داد. از همان کودکی راهی را در پیش گرفت تا  فردایی بس درخشان به یادگار بگذارد.
بعد از دوران ابتدایی از نیاک به آمل سفر نمود و در مدرسه راهنمایی حکیمی که بعد از انقلاب به شاهد تغییر نام یافت، ادامه تحصیل داد و مقطع متوسطه را در دبیرستان شاکری، پشت سر گذاشت.
شهید از سه سالگی، در اثر توجه و صیانت دینی پدر و مادر، به اقامه نماز پرداخت و از همان کودکی با قرآن انس پیدا کرد که همین دو (نماز و قرآن) سرمایه‌ی جاودانه‌ی او گردید. او با روحیه‌ی شاد و اخلاق حسنه، سرآمد دیگران بخصوص هم‌سن و سالان خود در رفتارهای اجتماعی بود. در دوران شکل‌گیری انقلاب، روح جستجوگر او، آگاهی و بصیرت کامل یافت و ضمن آشنایی با مسائل سیاسی به صف مبارزان پیوست و با شرکت در راهپیمائیها و تظاهرات در پیروزی انقلاب از خود شور و شعوری نشان داد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت افتخاری کمیته انقلاب اسلامی در آمد. در سال 1361 رسماً عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و به لحاظ استعداد هنری نقش مؤثری در گروههای مختلف هنری : خوشنویسی، مداحی و تبلیغات سپاه پاسداران آمل داشت. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌ها اعزام گردید و با اطاعت خالصانه از فرامین رهبری در مسؤولیت‌های ستادی لشگر 25 کربلا ایفای وظیفه نمود.
در طول سالهای دفاع مقدس، بارها با قبول مسؤولیتهای مختلف به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و زمانی که در آمل حضور پیدا می‌کرد، در واحد بسیج سپاه آمل مسوولیت ستاد ناحیه کربلا 08 را بر عهده گرفت و بنا به فرموده فرماندهان و اعضای بسیج، آن ایّام از بهترین دوران فعالیت بسیج و اعزام نیروها به مناطق جنگی بود.
سال 1366 برای چندمین بار به جبهه اعزام شد و در بسیج لشکر 25 کربلا به عنوان قائم مقام و مسوول ستاد اردویی به جهاد و تلاش صادقانه مشغول شد تا اینکه در هفتم مرداد ماه همان سال در کربلای شلمچه با ذکر «یا حسین» به جوار رحمت حق‌بال و پر گشود و به آرزوی دیرینه خود دست یافت. او رفت ولی صداقت و اخلاص و تواضع او در قاب خاطرات بستگان، آشنایان، دوستان و هم‌رزمان ثبت و ضبط شده است.
هنور هم خاطرات، دغدغه، همّت و تلاش شهید سید حسین الهی در جهاد کشاورزی روستایی و برداشتن کوله‌بار سنگین کار و زراعت از دوش اهالی روستای نیاک، کام‌ها را شیرین می‌کند. هیچگاه ترنم بهجت‌آور آیات قرآن و صدای دلنواز دعای کمیل، راز و نیاز شبانه و استغاثه العفوالعفو از صفحه‌ی ذهن خانواده، دوستان، نزدیکان و همراهان محو نمی‌شود.

خلاصه‌ای از وصیت‌نامه پاسدار شهید سید حسین الهی (نیاکی)
در شگفتم از اینکه، کسی که به حقیقت مرگ یقین دارد چگونه شادی می‌کند. کسی که حساب و کتاب روز جزا را باور دارد چگونه در جمع مال و منال می‌کوشد. کسی که به قبر و حقیقت آن ایمان دارد چگونه خنده بسیار می‌کند. کسی که اعتقاد به زوال و فنای دنیا دارد چگونه به آن مطمئن است و نیز در تعجّبم از کسی که به بقا و جاودانگی آخرت و نعمتهای آن ایمان دارد چگونه آسوده است.
خداوندا! در این لحظه که قلم در دست گرفته‌ام و این مطلب را می‌نگارم نمی‌دانم چه بسر من می‌آید زیرا از سرنوشت خود خبر ندارم.
 ولی نعمتا! آرزویم این است   اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.
خداوند! زندگی مرا از زندگی محمد و آل محمد قرار ده و مرگ مرا در راه محمد و آل او قرار ده. غم دوری عزیزان مانند یک کوه بر جانم سنگینی می‌کند و نمی‌دانم چه کنم، غم دوری عزیزانی مانند، اسماعیل، امیرحامد، علی، حسین و ... نمی‌دانم گناهم چقدر است تا حال مرا نگهداشته و از تو جدایم کرده است آرزوی وصال تو دارم، آرزوی در جوار نبی تو بودن در دارالسلام و کنار شهیدانی مانند، بهشتی، رجایی، باهنر، مطهری ...
ای خدای مهربان ! تو خود گواه من باش که این راه را برای رضای تو و به خاطر تو انتخاب کردم ولاغیر.
با اندک شناختی که از تو داشتم، با رهنمودهای پیامبر گونه امام خود در این راه قدم گذاشتم، برای این  به میدان نبرد «جنگ حق علیه باطل» آمدم تا به دنیا ثابت کنم که اسلام هنوز تنها نیست و هنوز کسانی هستند که خون ناقابل خود را پای این درخت کهنسال که هزار و چند صد سال قبل بر این پهنه‌ی گیتی به دست توانای رحمت‌العالمین خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) کاشته ، بریزند و او را زنده نگهدارند.
خداوند! آرزویم این بود. وقتی نام حسینی و لباس حسینی به من عطا کردی ، عملی حسینی به من عطا فرمایی.
معبودا! جز جان، چیزی دیگر ندارم که تقدیم مقام اقدس حضرتت نمایم، این ارزان‌ترین متاع ناقابل را از من بپذیر و مرا شهید بمیران.
پدر عزیز و مهربانم!  درود خداوند و رسول گرامی او شامل حال تو باد، سلام بر تو ای پدر پیر و والا مقام من، ای عزیزی که سالها خاطره عاشورای حسینی را با نوحه‌سرایی اهل‌بیت در ذهن مردم زنده نگهداشتی، شاد و سربلند باش که ذاکر بودن خود را نسبت به رسول خدا و اهل‌بیت عصمت و طهارت ثابت کردی، خرم و آزاد قدم بردار که حسین نالایق خود را فدای پاره‌ی تن صدیقه کبری، فاطمه زهرا (س) حسین (ع) کردی که جان عالمی فدای فاطمه (س) و فرزندان او باد.
مادر عزیزم! سلام و درود خداوند و اولیای گرامیش بر تو باد، بر تو مادری که از فاطمه و زینب (س) درس استقامت آموختی تا چگونه در مصیبت‌ها استوار باشی، سلام ناقابل من بر تو مادر عظیم‌الشان که بس مقامی بزرگ نزد پروردگار عالمیان داری و بهشت زیرپای شما مادران شریف است.
برادران مهربانم! شما مرا از هر کسی بهتر می‌شناسید آگاهید که این راه را خود برگزیده‌ام و کسی مرا به اجبار نبرده است پس شما راه مرا ادامه دهید و امام را تنها نگذارید که هر که راهی غیر از راه اسلام برود هلاک خواهد شد و جای آن آتش جهنم است و در انتظار فرج امام عصر (عج) باشید که انتظار فرج امام زمان انتظار قدرت اسلام است.

رویاهای مادر شهید
مادر شهید سید حسین الهی نقل می‌کرد: «چند سال قبل از ولادت حسین عزیزم خواب دیدم، در حیاط امام‌زاده ابراهیم آمل باغ وسیعی درست کردند و مشغول گل‌کاری بودند. در گوشه‌ای از این گلستان، جای خالی وجود داشت. پرسیدم چرا آن نقطه خالی از گل است؟ به من جواب دادند: آنجا را باید تو گل بکاری!
مادر شهید در شب شهادت پسرش خواب می‌بیند که در جلوی مسجد جامع نیاک در حال عبور بود که خانمی با چهره‌ی پوشیده از مسجد بیرون می آید و رو به مادر شهید می‌کند و می‌گوید: حسین رفت پیش حسین(ع). صدام، سگ کیست که حسین را اسیر کند. حسین رفت کربلا. مادر شهید از خواب بیدار می‌شود و به پدر شهید می‌گوید: حسین شهید شد.

بیانات رهبری در دیدار دانشجویان‌

بیانات رهبری در دیدار دانشجویان‌



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌


خداى متعال را شکرگزارم که عمر داد تا یک بار دیگر جمع باصفاى دانشجویان عزیز را در روزهاى باصفاى ماه رمضان در اینجا - در این حسینیه - ملاقات کنم. ان‌شاءالله این جلسه، چه آنچه که شماها گفتید، چه آنچه که ما عرض خواهیم کرد، براى کشور، براى دانشگاه، براى حرکت عظیم دانشجوئى، در آینده مفید باشد.
  خب، این روزها روزهاى صفا است؛ همان طور که عرض کردیم، صفاى ماه رمضان و روزه‌دارى، صفاى شبهاى قدر، صفاى متصاعد از یاد مولاى متقیان - که مظهر صفا و منبع صفا، آن بزرگوار بود - و صفاى جوانى شما است. بحمدالله جمع جوانان دانشجوى ما - که البته شماها الگوهائى هستید - و مجموعه‌ى عظیم دانشجوئى در کشور،  از جهات مختلف جمع امیدبخشى هستند. امیدواریم ان‌شاءالله آینده‌ى شما، آینده‌ى کشور، به برکت تلاش و کار شما، شیرین و سرشار از امید و نیرو باشد.
مطالبى که دوستان بیان کردند، مطالب بسیار خوبى بود. سال گذشته هم من یادم هست که از مطالب برادران و خواهران دانشجو که اینجا بیان کردند، حقیقتاً لذت بردم و  این را گفتم. البته آن حرفها با جزئیات در یاد من نمیمانَد، اما به طور کلى یادم هست که بسیار خوب بود. امسال هم همین جور؛ امسال هم بحمدالله آنچه شما جوانها در بخشهاى مختلف بیان کردید، مطالب پخته و سنجیده‌اى بود. اغلب این حرفهائى را که شما گفتید، من قبول دارم. پیشنهادهائى هم در ضمن بیاناتتان بود که امیدواریم ان‌شاءالله دستگاههاى کشور، خود ما، مسئولین دیگر، بتوانیم این پیشنهادها را بیشتر بررسى کنیم و راه تحقق خواسته‌هائى که در وراى این پیشنهادها هست، پیدا شود.


بقیه بیانات درادامه مطلب


 

ادامه مطلب ...