نیم نگاهی به سران جریان های انحرافی عصر امام صادق(ع)
یکی از دوران سخت در میان تمام امامان معصوم(ع)، دوران امام صادق(ع) بوده و در واقع آن حضرت در مدت 34 سال با جریانات گوناگون مواجه شدند و با قدرت امامت خود توانستند بر این جریانات چیره و مسلط شوند.
* چرایی راه اندازی جریانات منحرف
دشمنان از دوران امام باقر(ع) به شدت احساس خطر کردند که اگر جلوی معصومین(ع) را نگیرند و راه را برای آنان باز بگذارند، حکومتی برای آنان باقی نخواهد ماند؛ لذا بعد از امامت امام باقر(ع) و در 34 سال امامت امام صادق(ع)، ایشان را هرگز آسوده نگذاشتند و با راه اندازی جریانات گوناگون، سد راه حضرت شدند.
در زمان امام صادق(ع) جریانات گوناگونی وجود داشت و چه بسا ریشه های برخی از این جریان ها به پیش از آن حضرت بر می گردد؛ ولی حکومت عباسی به آن جریانات میدان داده بود تا پیش بیایند و سد راه حضرت شوند؛ لذا نخستین جریانی که در زمان این امام همام به راه افتاد، مسئله دامن زدن به انحرافات فکری بوده و افرادی که دارای این انحرافات بودند را پشتیبانی می کردند.
از جمله کسانی که در آن زمان جزو سردسته منحرفین فکری بوده و دستگاه خلافت به این شخص به دلیل اتهاماتی که به امام(ع) وارد می کرد، منصب قضاوت نیز داده بود، «محمدبن مقلاص معروف به ابوالخطاب» بود که این شخص نسبت خدایی به حضرت صادق(ع) داده بود و خود را پیامبر مرسل می دانست.
امام صادق(ع) با این افراد که انحرافات عقیدتی داشتند، به شدت مبارزه می کردند و برای این که آنان را منزوی کنند، دستور دادند کسی با آنان نشست و برخاست نکرده و هم غذا نشود؛ ضمنا این افراد را لعن نیز کرده و طرد می کردند. وی ادامه داد: یکی دیگر از این افراد، «بزیع بن موسی» است که فرقه بزیعیه را نیز به او نسبت می دهند و می گویند او از سران الحاد و نفاق بوده و ادعای پیامبری نیز می کرده است.
«بَشار اشعری» یکی دیگر از این منحرفین می باشد که امام(ع) به یکی از یاران خود فرموده بود «اگر به کوفه رفتی؛ هنگامی که بر او وارد شدی به او بگو که امام صادق به تو می گوید: ای فاسق؛ ای مشرک؛ من از تو بیزارم». حجة الاسلام والمسلمین طبسی با بیان این که امام(ع) برای این که سخنشان به دیگران نیز برسد، مجبور بودند این اشخاص را لعن و طرد کنند، ادامه داد: از جمله کسانی که در آن زمان از سران انحراف بود، «مغیرةبن سعید» بوده که امام، او را نیز لعن کرد و به شدت از او و یارانش بیزار بود.
«مغیرة بن سعید» مدعی بود که اسم اعظم در دست اوست و از طریق سحر و جادو در مردم نفوذ کرده بود، گفت: این شخص کتاب های امام صادق(ع) را با نیرنگ از دست یاران امام می گرفت و آن چه را می خواست، به این کتب اضافه می کرد و دستور می داد آن ها را در میان یاران و دوستان حضرت پخش کنند و در نتیجه امر را بر مردم مشتبه می کرد.
«ابو منصور عجلی» یکی دیگر از این منحرفین بوده که امام صادق(ع) در برابر انبوهی از مردم کوفه از او بیزاری جسته و او را لعنت کردند و فرمودند: او فرستاده ابلیس می باشد. این کارشناس امام شناسی یادآور شد: «گروه های مفوضه، صوفیه و...» از گروه هایی بودند که در زمان امام صادق(ع) رشد کرده و با پشتیبانی حکومت به پیش می رفتند و امور را بر مردم مشتبه می ساختند.
برنامه دومی که از زمان «منصور» شروع و امام دچار آن شده بود، مسئله کشتار، حبس و هجرت های اجباری علوی ها بود که در کتاب «مقاتل الطالبیین» بسیار درباره آن بحث شده است.
* خزانه ای که 100 سر در آن نگه داشته می شد!
منصور، یاران بسیاری از حضرت را به شهادت رساند، تصریح کرد: در داستان زندگی او آمده است، منصور خزانه ای برای خود داشت که درب آن همیشه بسته بود و کسی در آن تردد نداشت. در پایان عمر خود نامه ای نوشت وآن را به عروس خود داد و گفت؛ این نامه را بگیر و هنگامی که من از دنیا رفتم، پسرم را به داخل این خزانه ببر و این نامه را برای او در آن محل بخوان.
در آن نامه نوشته شده بود، من به وسیله کشتن آنان توانستم حکومت کنم و اگر می خواهی به حکومت خود ادامه دهی، کاری را که من انجام دادم در پیش بگیر و به آنان میدان نده.
از جمله حرکات منصور در زمان امام صادق(ع)، میدان دادن به اشخاصی بود که اطلاعات اندکی داشته و از آنان به عنوان علمای دربار استفاده می کرده تا آنان را در مقابل حضرت قرار دهد.
* مقدس مآب های کج فهم
یکی دیگر از جریانات عصر امام صادق(ع)، ابراز داشت: از جمله جریاناتی که در عصر آن امام همام اتفاق افتاد، وجود مقدس مآب های کج فهم و نفهم بود که توسط دولت بنی عباس پشتیبانی می شدند و در مقابل امام صادق(ع) جبهه گیری می کردند. این محقق حوزوی به «سفیان ثوری» اشاره کرد و خاطرنشان ساخت: این شخص یکی از آن مقدس مآب های کج فهم بود که روزی امام را با لباس کتان در مسجدالحرام دید و پیش خود فکر می کرد امام(ع) لباسی گران قیمت بر تن کرده است؛ نزد امام آمد و گفت: پیامبر رضی الله عنه، امام علی(ع) و دیگر امامان چنین لباسی به تن نکرده بودند. امام صادق(ع) در جواب او فرمودند: نبی مکرم اسلام رضی الله عنه در یک زمان بسیار سخت زندگی می کردند و بعد از امام علی(ع) وضعیت مسلمانان مقداری فرق کرد و بهتر شد و هنگامی که وضع بهتر شود، چه کسی بهتر است که از منابع خدایی استفاده کند؟ (قل من حرّم زینة الله) بگو چه کسی زینت خدا را حرام کرده است؟
سپس امام فرمود: این پیراهن که به خیال تو قیمتی است را به خاطر مردم، تنم کردم و این پیراهن زیرین پشمینه را برای خودم به تن نمودم؛ اما تو پیراهن پشمینه را برای فریب مردم به تن کردی؛ اما پیراهن زیرین تو خوب و تمیز است و حال باید گفت؛ عمل چه کسی ریایی است؟
امام جعفرصادق(ع)در زمان امامت خود با اتهاماتی نیز روبرو بوده است که در جلسات مختلف از خود رفع اتهام کرده و پاسخ های مناسبی به آنان داده اند، مانند اتهام دانستن علم غیب و یا اتهام بیعت گرفتن از مردم که از سوی منصور به ایشان زده شده بود.
منبع: مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)
پنج روش امام صادق(ع) در مقابله با انحرافات اعتقادی
پنج روش امام صادق علیه السلام در مقابله با انحرافات اعتقادی
در گفتگو با نویسنده و پژوهشگر حوزوی مدیر و بنیانگذار موسسه بهداشت معنوی حجت الاسلام و المسلمین حمید رضا مظاهری سیف
اوضاع فرهنگی عصر امام صادق علیه السلام؟
زمان امام صادق نوعی آشفتگی فرهنگی وجود داشت زیرا از یک سو نظام سیاسی بنی امیه رو به زوال بود و از سوی دیگر قلمرو جغرافیایی جهان اسلام گسترش یافته و فرهنگ ها و افکار مختلفی با افکار اسلامی امیخته شده بود. و در این شرایط امامت در جایگاه حقیقی خود در جامعه قرار نداشت و دست اهل بیت از زمام امور کوتاه بود. مجموع این عوامل شرایطی را به وجود آورده بود که فرقه ها و جنبش های فرهنگی بسیاری در جامعه شکل می گرفت و پیروانی پیدا می کرد.
زمینه های شکل گیری صوفی گری؛ عرفان های نوظهور و ساختگی در عصر حضرت؟
تصوف فرقه ای با وجود کسانی مثل حسن بصری و سفیان صوری در همین دوره ها به تدریج پایه گذاری شد. مرجئه نیز نوعی نگاه شبه عرفانی به مسائل داشتند و می گفتند هر کس دلش پاک باشد و ایمان به خدا در دلش باشد، دیگر مهم نیست که عملش چگونه است و رستگار خواهد شد.
این گونه جریان ها به علت محدودیت اهل بیت و نرسیدن معارف حقیقی به دست مردم پدید می آمد. مشکل اصلی در توسعه جغرافیایی سرزمین های اسلامی و مواجهه مسلمانان با غیر مسلمانان نبود. این رویارویی ها می توانست به بارور شدن اندیشه دینی منتهی شود، در صورتی که تدبیر جامعه اسلامی به دست امامان بود و از این فرصت هایی که برای اندیشیدن و تضارب آرا پیش می آمد، استفاده های تربیتی و آموزشی مناسب صورت می گرفت. بنابراین مهمترین علت پیدایش این جریان ها جابجایی قدرت از امامت به امارت بود. بنی امیه و بنی عباس مانع از تأثیر گذاری مناسب و گسترده ی دانش امامت در جامعه شدند و در این خلاء فرقه ها رشد کردند و زمینه های انحراف را پدید آوردند.
آیا این نحل های فکری مورد استقبال حکومت و مردم بودند؟
بله برخی از این فرقه ها با منافع و اهداف حکومت سازگار بودند. حاکمان عیاش و بی مبالات از افکاری مثل مرجئه خیلی خوششان می آمد و برای ترویج آن هزینه و فرصت سازی می کردند. یک حاکم عیاش به راحتی می توانست ادعای ایمان کند و بعد هر کاری که می خواهد انجام دهد و بعد با تکیه به پندارهای مرجئه خود را رستگار بداند. همچنین نگرش های جبر گرایانه که رگه هایی از آن در مرجئه و گاهی صوفیان دیده می شد، باری سیاست مداران جالب بود و قدرت و مشروعیت آنها را توجیه می کرد. با این عقاید نادرست آنها مردم را متقاعد می کردند که قدرت و حکومت ما خواست خداست و شما باید مطیع حکومت باشید. این ارائه الهی است که ما حاکم هستیم و شما محکوم و بهتر است که همه تسلیم خدا باشیم. این نگرش های به ظاهر معنوی اسبابی باری توجیه سلطه ی قدرت های نامشروع بود و به طور طبیعی آنها از این افکار حمایت می کردند.
روش های تبلیغی ایشان چگونه بود؟
این جریان ها معمولا به صورت سینه به سینه و تشکیل محافل خصوصی توسعه پیدا می کنند. در گذشته چنین بود و امروز هم شبه جنبش های معنوی نوظهور بیش از همه از این روش ها استفاده می کنند. و سایر روش ها مثل انتشار کتاب و مجله و یا فعالیت در فضای مجازی برای کمک به همین روش سینه به سینه و روش محفلی است.
امام صادق علیه السلام چگونه با این جریان مقابله کرد؟
امام صادق پنج روش کلی را در مقابله با این جریان ها پایه گذاری و اجرا کردند. نخست آموزش عمومی که بر اساس ترویج معارف اسلامی استوار بود. دوم تربیت و آموزش نخبگان، در این مرحله ایشان به طرح شبهات جریان های انحرافی و روش پاسخ گویی به آنها می پرداختند و کسانی مثل هشام بن حکم محصول این راه کار امام هستند. سومین روش بازداری تربیتی است. امام به مردم توصیه می کردند که فرزندانشان را از همشینی با مرجئه و غلات و سایر جریان ها و افکار انحرافی دور نگه دارند. چهارمین روش گفتگو و مناظره در مواجهه با کسانی که خارج از قلمرو اندیشه اسلامی فعالیت می کردند، کسانی که مادی گرا بودند یا پیروان ادیان و اندیشه های دیگر. پنجمین روش امام برخورد قاطع و سرسخت با کسانی بود که در متن تفکر اسلام و حتی شیعی دست به انحراف و کژاندیشی زنده بودند مثل غلات. امام بدون هیچ بحث و مناظره ای آنها را کافر و کشتن آنها را لازم می دانستند.
درس هایی که ما می توانیم از سیره علمی و عملی امام در مقابله با عرفان های نو ظهور در عصر کنونی بگیریم چیست؟
روش های امام یک مجموعه است که باید هماهنگ اجرا شود اگر از اول برویم سراغ روش پنجم کار درستی نکرده ایم و نتیجه عکس می گیریم. باید این روش ها با هم و هماهنگ اجرا شود. اموزش عمومی بر اساس معارف دین آموزش نخبگان برای توانمند سازی آنها جهت مقابله با شبهات و پاسخ گویی به سوالات. کاهش ارتباط جریان های انحرافی با بدنه ی جوان جامعه و برگزاری جلسات مناظره و گفتگوی آزاد با سران جریان های انحرافی و در نهایت برخورد قاطع با مغرضان این مجموعه یک برنامه کامل مقابله با انحرافات فرهنگی و فکری است.
وضعیت کنونی ایران در رابطه با ظهور این نوع عرفان ها چگونه می باشد؟
در حال حاضر جریان های زیادی در کشور فعالیت می کنند و متأسفانه دیده نمی شوند. زیرا توانسته اند خود را در پس چهره ای مقبول پنهان کنند و تحت عناوین دیگر فعالیت های خود را توسعه دهند. با اسم آموزش، کار فرهنگی و غیره عرفان های کاذب و معنویت های نوظهور ترویج می شود و گاهی موفق می شوند از سرمایه های عمومی و رسانه ملی نیز برای تبلیغ استفاده کنند.
یک تفاوت زمان با زمان امام صادق علیه السلام پیدا کرده و آن اینکه در دوره امام حکومت مخالف امام و دین بود ولی الان این رویارویی وجود ندارد. لذا در کنار آموزش نخبگان علمی باید آموزش نخبگان سیاسی و کسانی که دستی در قدرت و حکومت دارند، در دستور کار قرار گیرد. آنها باید جریان های انحرافی را بشناسند تا نه به سوی آن گرایش پیدا کنند و نه از روی بی خبری و نادانی اسباب ترویج آنها را فراهم سازند. این یک کار ضروری و زمین مانده در وضعیت کنونی ماست.
حوزه در این مسیر چگونه عمل کرد؟
حوزه برنامه های عادی خود را دارد و برای این شرایط اضطراری برنامه ریزی خواصی نداشته است. البته کمی آموزش کارشناس و نخبگان علمی مورد توجه بوده ولی آنچه باید بشود هنوز اتفاق نیافتاده و برنامه ای هم وجود ندارد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه
سخننگاشت | امام صادق (علیهالسّلام) مظهرِ امیدِ ایجادِ حکومتِ علوی بود
«اوضاع و احوال مساعد و نیز زمینههایی که کار امام باقر(علیهالسّلام) فراهم آورده بود، موجب میشد که امام صادق(علیهالسّلام) مظهر همان امید صادقی باشد که شیعه سالها انتظار آن را کشیده است... گویا هموست که باید حکومت علوی و نظام توحیدی را بازسازی کند و رستاخیز دوبارهی اسلامی را برپا سازد.»
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز ولادت امام صادق علیهالسلام برشی از کتاب پیشوای صادق، تالیف حضرت آیتالله خامنهای را در این سخننگاشت بازخوانی میکند.
همرزمان حسین علیهالسلام | چهار هزار شاگرد در شرایط اختناق
ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام که ششمین امام معصوم است و مذهب شیعه را با نام او به عنوان مذهب جعفری می شناسند، در سال 80 یا 83 قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از رحلت پدر، رهبری فکری و سیاسی شیعیان اصیل پیرو مذهب امامیه را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال 148 قمری در قید حیات بود. در این مدت هزاران شاگرد در محفل درسش حاضر می شدند و مورد ستایش تمامی عالمان عصر خویش بود. در متون دینی شیعه، چندین هزار روایت از آن حضرت در تفسیر، اخلاق و به ویژه فقه، رسیده که باعث عظمت حدیث شیعه و موجب تقویت بنیه علمی آن است.
برگی از دفتر زندگی امام صادق علیه السلام
جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیر المؤمنین (ع) کنیه او ابو عبد الله و لقب مشهورش «صادق» است. لقبهای دیگری نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. اما چون فقیهان و محدثان معاصر او که شیعه وی هم نبوده اند، حضرتش را به درستی حدیث و راستگویی در نقل روایت بدین لقب ستوده اند، لقب صادق شهرت یافته است.
ولادت او ماه ربیع الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ص)، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعض مورخان و تذکره نویسان ولادت حضرتش را در سال هشتادم از هجرت نوشته اند و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت. مدت زندگانی او شصت و پنج سال بوده است.
نام مادر او فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیت داشته است.
بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(ع) بود. جز آنکه کمی باریکتر و بلندتر بود. مردی بود میانه بالا، افروخته روی،پیچیده موی و پیوسته صورتش چون آفتاب می درخشید. در جوانی موهای سرش سیاه بود. بینی اش کشیده و وسط آن اندکی بر آمده بودو برگونه راستش خال سیاهی داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامی فاصله داشت. بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ رخسارش زرد و سبز می شد. در پیری سفیدی موی سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.
اوضاع زمانه و سیره سیاسی امام صادق علیه السلام
از آغاز ولادت تا هنگام رحلت این امام بزرگوار، ده تن از امویان به نامهای: عبد الملک پسر مروان، ولید پسر عبد الملک (ولید اول) ، سلیمان پسر عبد الملک، عمر پسر عبد العزیز، یزید پسر عبد الملک (یزید دوم) ، هشام پسر عبد الملک، ولید پسر یزید (ولید دوم) ، یزید پسر ولید (یزید سوم) ، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابو العباس، عبد الله پسر محمد معروف به سفاح و ابو جعفر پسر محمد معروف به منصور بر حوزه اسلامی حکومت داشته اند. آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبد الملک و پایان آن، با دوازدهمین سال از حکومت ابو جعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است.
نهضت علمی امام صادق علیه السلام
اختلافات سیاسی و کشمکش های بنی امیه و بنی العباس نسیم رحمتی بود که یکباره وزیدن گرفت و باقرالعلوم و پس از او امام صادق - علیهما السلام - با استفاده از موقعیت به دست آمده به ترسیم چهره روشن آیین پرداختند و با بیان اخبار و احادیث فراوان انحرافات را پیراستند و مردم را از گمراهی نجات بخشودند. به گونه ای که مسلمانان و به ویژه شیعه امامیه در فکر و عقیده بر این دو امام و خصوصا امام صادق اعتماد کرده، بخش عمده ای از دانش اهلبیت به وسیله آنان گسترش یافت. امام صادق با گسترش حوزه علمی خویش دین را زنده کرد و جانی تازه در کالبد بی رمق دین دمید.
شیخ مفید - علیه الرحمة - می نویسد:
«آن قدر مردمان از دانش حضرت نقل کرده اند که به تمام شهرها منتشر گشته و کران تا کران جهان را فرا گرفته است و از احدی از علمای اهل بیت این مقدار احادیث نقل نشده، به اندازه ای که از آن جناب نقل شده است. اصحاب حدیث، راویان آن جناب را با اختلاف آراء و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آنقدر نشانه های آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن کرده و زبان مخالفین را از ایراد شبه لال گردانده است.
امام صادق علیه السلام و مرزبانی از دین
عصر امام صادق(ع) به عصر تضارب آرا و عقاید مشهور است؛ چرا که در آن زمان فرقه ها و دسته های متعدد به وجود آمد و آشوب های فکری، اندیشه های انحرافی و عقاید گوناگون ظاهر گردید. به همین جهت بسیاری از طبقات مسلمین در معرفت ذات و صفات خداوند و دیگر اصول اعتقادی و احکام عملی دین و تأویل آیات قرآن کریم و مسایلی از قبیل قضا و قدر، جبر و تفویض، مبدأ و معاد و ثواب و عقاب دچار شبهه و اختلاف شدند. به دنبال این شبهات مکتب هایی؛ همچون خوارج، معتزله، متصوفه، زنادقه، جبریه، شبهه، قصاص، تناسخیه و ... پدیدار گشت و مذاهب و فرقه های گوناگون به وجود آمد.
وجود انحرافات عقیدتی از یک سو و فراهم شدن فضای مناسب برای بیان معارف دینی از سوی دیگر سبب شد تا امام صادق(ع) حرکتی عظیم را برای اعتلای معنوی و دینی مسلمانان آغاز کند. می توان موارد زیر را از جمله مهم ترین فعالیت های آن حضرت در مبارزه با انحرافات برشمرد:
1.بیان و شرح اصول اعتقادی صحیح؛ 2.پاسخ به شبهات و سؤالاتی که از ناحیه مسلمانان و شیعیان مطرح می شد،3.جلسات درس، یا دانشگاه بزرگ جعفری 4.تعلیم و تربیت شاگردان متخصص 5.مناظرات علمی امام جعفر صادق(ع)
امام صادق علیه السلام، رئیس مذهب شیعه
در زمان امام صادق (ع) فضای باز علمی به وجود آمد به گونه ای که مذاهب مختلفی در جامعه ایجادشده و راه ها و مسلک های گوناگونی طی شد، در چنین شرایطی حضرت صادق (ع) یکی از ارکان بودند و وقتی به امام صادق(ع) و شیعیان امامیه می رسیدند، در رأس آن ها، رهبر آن ها و خط دهنده امامیه و شیعه حضرت صادق(ع) بود و در همه زمینه ها حضرت برای گفتن حرف های فراوانی داشتند و برای اشکال جواب داشت و بهترین موضع گیری ها در میان امت اسلامی در جهات مختلف را حضرت جعفر بن محمد الصادق عرضه می کردند به این ترتیب ایشان به عنوان یک شاخص در میان امت درآمدند و علامت و مشخصه ممیزه امامیه، در وجود نازنین حضرت صادق (ع) تبلور پیدا کرد و در این برهه تاریخی تا امروزه، ما را جعفری می نامند که حضرت جعفر الصادق(ع) ازنظر ما به عنوان نماینده پیامبر(ص) و ائمه(ع) قبل و بعد از خودشان معرفی شدند و این مذهب را مذهب جعفری نامیدند. این جهت تاریخی نام گذاری مذهب بود.
امام صادق علیه السلام، آبشار فضل و دانش
روزی جعفر صادق(ع) در محضر پدرش محمدباقر(ع) به این قسمت از فیزیک ارسطو رسید که در جهان بیش از چهار عنصر وجود ندارد که عبارت است از: خاک، آب، باد و آتش.
جعفر صادق(ع) ایراد گرفت و گفت: «حیرت میکنم که مردی چون ارسطو چگونه متوجه نگردیده که خاک یک عنصر نیست، بلکه در خاک عناصر متعدد وجود دارد و هر یک از فلزات که در خاک است یک عنصر جداگانه به شمار میآید.»
از زمان ارسطو تا دورهی جعفر صادق(ع) تقریباً هزار سال گذشته بود و در اندیشهی هیچ کس خطور نمیکرد که با آن عقیده مخالفت نماید. بعد از هزار سال یک پسر که هنوز دوازده سال از عمرش نمیگذشت، گفت که خاک یک عنصر نیست، بلکه متشکل از عناصر متعدد است. همین پسر بعد از این که خود شروع به تدریس کرد، عنصر دیگر را هم از لحاظ بسیط بودن تخطئه نمود و گفت: «باد یک عنصر نیست، بلکه متشکل از چند عنصر است.»
اگر در مورد خاک میپذیرفتند که یک عنصر نیست و چند عنصر است، در مورد باد کسی از لحاظ اینکه یک عنصر است، تردید نداشت. (مغز متفکر جهان شیعه- مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ)
سیره های اخلاقی و تربیتی امام صادق علیه السلام
امام صادق(ع) از اعاظم عباد و اکابر زهاد بود. از سه حال خارج نبود: یا روزه داشت، یا نماز می خواند و یا ذکر می گفت.
چون نیمه شب برای خواندن نماز شب بر می خاست با صدای بلند ذکر می گفت و دعا می خواند تا اهل خانه بشنوند وهرکس بخواهد برای عبادت برخیزد. هنگامی که ماموران حکومت برای دستگیری وی شبانه از دیوار منزلش وارد می شدند، او را درحال راز و نیاز با توانای بی همتا یافتند. آن گرامی ذکر رکوع وسجود را بسیار تکرار می کرد.
هشام بن سالم می گوید: امام صادق علیه السلام هنگامی که تاریکی شب فرا می رسید، انبانی از نان و گوشت و پول را بر می داشت و بردوش می نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه می شتافت و آن ها را میانشان تقسیم می کرد.آن ها او را نمی شناختند. زمانی که امام صادق علیه السلام رحلت کرد و آن انفاق های شبانه ادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چه کسی هرشب به آن ها غذا و پول می داد.
امام صادق علیه السلام - در ایام قحطی - دستورمی داد برای تهیه آرد گندم را با جو مخلوط کنند و می فرمود: من می توانم برای خانواده ام آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم در زندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت کنم.
جرعه هایی از زلال کلمات امام صادق علیه السلام
امام صادق(ع) فرمودند: «در شگفتم از کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
۱. در شگفتم از کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسبُناالله و نِعمَ الوَکیل...» (سوره آل عمران، آیه ۱۷۱) پناه نمی برد.
در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یادشده فرموده است:
«پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسّک جستند)، همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ گونه بدی به آنان نرسید.»
۲. در شگفتم از کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر «لااله الّا أنت سُبحانَک أنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین» (سوره انبیاء، آیه ۸۷) پناه نمی برد؛ زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:
«پس ما یونس را در اثر تمسّک به ذکر یادشده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنان را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء، آیه ۸۸)
۳. در شگفتم از کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد» (سوره غافر، آیه ۴۴). .. پناه نمی برد؛ زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است:
«پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یادشده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
۴. در شگفتم از کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست، چگونه به ذکر «ماشاءَ اللهُ لاقُوَّةَ إِلَّا بِالله » (سوره کهف، آیه 39) پناه نمی برد؛ زیرا خداوند بعد از ذکر یادشده فرموده است:
«(مردی که فاقد نعمت های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت ها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی، امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»( الأمالی صدوق، ص 6؛ بحارالانوار، ج 90، ص 184-185، به نقل از موعود، شماره 167)
داستان هایی از امام صادق علیه السلام
ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:
روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.
خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست!!
آثاری از امام صادق علیه السلام
سخنان امام صادق علیه السلام سرشار از آموزه های عرفانی است؛ چنانکه بسیاری از موضوعاتی که ایشان بیان فرموده، در روزگاران بعد، از سوی عارفان بزرگی چون خواجه عبدالله انصاری در کتاب های منازل السایرین و صد میدان؛ عزالدین محمود کاشانی در کتاب مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه؛ ابوالقاسم قشیری در الرسالة القشیریه؛ خواجه نصیرالدین طوسی در اوصاف الاشراف تحریر شد.
همچنین، امام صادق علیه السلام، خود نیز افزون بر اینکه در کتاب مصباح الشریعه آشکارا از عارف و عرفان و معرفت سخن گفته، در پرداخت برخی موضوعهای اخلاقی در این کتاب، چاشنی و رنگ معرفت و عرفان نیز به آن افزوده است.
ادب آموزان مکتب امام صادق علیه السلام
تعدادشاگردان امام صادق علیه السلام را عده ای از محققان و دانشمندان شیعه چهار هزارتن دانسته اند و تنها از جواب سوالهایی که از آن حضرت می شد، چهار صد رساله نگارش یافته است. بعضی از شاگردان امام صادق(ع) دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند، به عنوان نمونه هشام بن حکم سی و یک جلد کتاب نوشته و جابربن حیان نیز بیش از دویست جلد کتاب در زمینه های گوناگون به خصوص رشته های علوم عقلی، طبیعی، فیزیک و شیمی تصنیف کرده بود. ابان بن تغلب در مسجدالنبی جلسه درس داشت و آنگاه که وارد مسجدمی شد ستونی را که پیامبر(ص) تکیه می داد، برای او خالی می کردند.
شاگردان امام صادق(ع) منحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان سنت و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می شدند؛ پیشوایان چهارگانه اهل سنت بلاواسطه یا با واسطه شاگرد امام صادق(ع)بودند. ابوحنیفه در راس این پیشوایان قرار دارد که به گفته خودش، دو سال شاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از این دوسال است.
شهادت امام صادق علیه السلام
در فصول المهمه و مصباح کفعمی (به نقل مجلسی در بحار) نیز در کتابهای دیگری آمده است: امام را زهر خوراندند.
ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانید، زیرا با کینه ای که منصور از او داشت و بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمی نشست.
ابن فضال روایت کند: نزد ام حمیده رفتم تا او را به رحلت امام تعزیت دهم. گریست و من از گریه او به گریه در آمدم. پس گفت: اگر ابو عبد الله را هنگام مرگ می دیدی چیزی شگفت مشاهدت می کردی. چشم خود را گشود و گفت: هر کس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. همه را گرد آوردیم. بدانها نگریست و گفت: شفاعت ما به کسی نمی رسد که نماز را سبک بدارد.
کلینی به روایت خود از امام موسی بن جعفر روایت کند: من پدرم را در دو جامه شطوی کفن کردم که آن دو، جامه احرام او بود و در جامه ای از جامه هایش و عمامه ای که از علی بن الحسین بود برای آنکه آن را به چهل دینار خریده بود.
مسعودی در مروج الذهب می نویسد: در سال 148 هجری ده سال از خلافت منصور گذشته بود که ابو عبد الله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب وفات یافت وی در قبرستان بقیع و در کنار پدر و جدش به خاک سپرده شد. به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده که او را مسموم کرده بودند.
اشکهایی در غربت و فراق امام صادق علیه السلام
زمین با گردش خود، رسیده است به کتاب امامت؛ فصل ششم، سطرهای اندوه مدینه. روزگاری بود که آن سوتر از ستیز بیهوده بنی امیه و بنی عباس، تنها فاتح میدان های فضیلت، صادق آل رسول صلی الله علیه و آله بود که در امنیتی مغتنم، تشنگان معارف را سیراب می کرد. امروز اما از این ماتم جانکاه، در سینه های منبر و قلب کرسی تدریس، خاکستر خاکستر حسرت می روید. آه! پرفریب تر از منصور، شیطانی نیست که زهر خود را چنین بریزد و لعنت های همیشه را برای خود گرد آورد. تاریخ، ارجمندتر از مکتب صادق علیه السلام سراغ نداشت. ستارگان فقاهت، تفسیر، کلام و طب، تابندگی خویش را مدیون ششمین پیشگام روشنگری اند.
سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه، جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است. امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک های غربت شیعیان است و دانش، بحارالانوار اشکی است که به تمامی برگ های زرین احادیث، تسلیت می گوید.
امام صادق علیه السلام در کلام دیگران
امام صادق(ع) از جهت علم و فقه و حسب و نسب و عبادت و سیر و سلوک معنوی و مکارم اخلاق، بزرگترین و معروف ترین شخصیت عصر خویش بود. جمعی از دانشمندان، بدین امر شهادت داده اند.
مالک بن انس، فقیه «مدینه»، درباره آن حضرت گفته است: گاهی که بر جعفربن محمّد صادق(ع) وارد می شدم، به من احترام می کرد، برایم مخدّه می انداخت و می فرمود: «مالک! تو را دوست دارم.» من از این رفتار خشنود می شدم و خدا را سپاس می گفتم. حضرتش از یکی از این سه حال خارج نبود: یا روزه دار بود یا در حال نماز یا در حال ذکر. از بزرگترین عبادت کنندگان و زاهدان و خداترس ترین مردم بود. کثیر الحدیث و خوش جلسه و پرفایده بود. هرگاه که از رسول خدا(ص) حدیث می کرد، رنگ صورتش سبز یا زرد می گردید؛ به گونه ای که شناخته نمی شد.
یک سال برای انجام مراسم حجّ، خدمت آن حضرت بودم. هنگامی که خواست برای احرام تلبیه بگوید، صدا در گلویش قطع می شد و نمی توانست تلبیه بگوید و نزدیک بود از روی مرکبش به زمین بیفتد. عرض کردم: یا ابن رسول الله! ناچار باید تلبیه بگویی! فرمود: «یا ابن عامر! با چه جرئتی بگویم: لبّیک! اللّهم لبّیک! در حالی که می ترسم خدای عزَّ و جلَّ به من بگوید: «لا لبّیک و لا سعدیک!»
منبع : شبکه قرآن
خطوط اصلی زندگی حضرت امام صادق علیهالسلام
بهمناسبت سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشهایی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای را درباره حیات نورانی این امام معصوم که ۳۳ سال پیش در ۱۳۵۸/۳/۲۱ انجام شده است، منتشر میکند.
* نقشهی امام صادق علیهالسلام
وقتی امام باقر علیهالسلام از دنیا میرود بر اثر فعالیتهای بسیاری که در طول این مدت خود امام باقر علیهالسلام و امام سجاد علیهالسلامانجام داده بودند اوضاع و احوال به سود خاندان پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بسیار تغییر کرد؛ نقشهی امام صادق علیهالسلام این بود، که بعد از رحلت امام باقر علیهالسلام کارها را جمع و جور کند، یک قیام علنی به راه بیندازد و حکومت بنیامیه را -که هر روزی یک دولتی عوض میشد و حاکی از نهایت ضعف دستگاه بنیامیه بود- واژگون کند و از خراسان و ری و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراکش و همهی مناطق مسلماننشین که در همهی این مناطق شبکهی حزبی امام صادق علیهالسلام -یعنی شیعه، شیعه یعنی شبکهی حزبی امام صادقعلیهالسلام- شبکهی امام صادق علیهالسلام همه جا گسترده بود، از همهی آنها نیرو بیاید مدینه و امام لشکرکشی کند به شام، حکومت شام را ساقط کند و خودش پرچم خلافت را بلند کند و بیاید مدینه و حکومت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را به راه بیندازد؛ این نقشهی امام صادق بود. لذا وقتی که در خدمت امام باقر علیهالسلام در روزهای آخر عمرش صحبت میشود و سؤال میشود که قائم آل محمد کیست، حضرت یک نگاهی میکنند به امام صادق علیهالسلام میگویند که گویا میبینم که قائم آل محمد این است. البته میدانید که قائم آل محمد یک اسم عام است، اسم خاص نیست، اسم ولیعصر صلواتاللَّهعلیه نیست. حضرت ولیعصر صلواتاللَّهعلیه قائم نهایی آل محمد است، اما همهی کسانی که از آل محمد صلیاللهعلیهوآله در طول زمان قیام کردند -چه پیروزی به دست آورده باشند چه نیاورده باشند- اینها قائم آل محمدند و این روایاتی که میگوید وقتی قائم ما قیام کند این کارها را میکند، این کارها را میکند، این رفاه را ایجاد میکند، این عدل را میگستراند، منظور حضرت ولیعصر عجاللهتعالیفرجهالشریف نبود آن روز، منظور این بود که آن شخصی از آل محمد که بناست حکومت حق و عدل را به وجود بیاورد، او وقتی که قیام بکند این کارها را خواهد کرد و این درست هم بود.
کار پنهانی و تشکیلاتی بهطور معمول در صورتیکه با اصول درست پنهانکاری همراه باشد، باید همواره پنهان بماند. آن روز مخفی بوده، بعد از آن نیز مخفی میماند و رازداری و کتمان صاحبانش نمیگذارد پای نامحرمی بدانجا برسد. هرگاه آن کار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گیرند، خود، دقایق کار پنهان خود را برملا خواهند کرد. به همین جهت است که اکنون بسیاری از ریزهکاریها و حتی فرمانهای خصوصی و تماسهای محرمانهی سران بنیعباس با پیروان افراد تشکیلاتشان در دوران دعوت عباسی در تاریخ ثبت است و همه از آن آگاهند.
بیگمان اگر نهضت علوی نیز به ثمر میرسید و قدرت و حکومت در اختیار امامان شیعه یا عناصر برگزیدهی آنان در میآمد، ما امروز از همهی رازهای سربهمهر دعوت علوی و تشکیلات همهجاگسترده و بسیار محرمانهی آن مطلع میبودیم.
تنها راهی که میتواند ما را با خط کلی زندگی امام آشنا سازد، آن است که نمودارهای مهم زندگی آن حضرت را در لابهلای این ابهامها یافته، به کمک آنچه از اصول کلی تفکر و اخلاق آن حضرت میشناسیم، خطوط اصلی زندگینامهی امام را ترسیم کنیم و آنگاه برای تعیین خصوصیات و دقایق، در انتظار قرائن و دلایل پراکندهی تاریخی و نیز قرائنی بهجز تاریخ بمانیم.
نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق علیهالسلام بدین شرح است:
1. تبیین وتبلیغ مسألهی امامت.
2. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوهی فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی.
3. وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک–سیاسی.
* تبیین وتبلیغ مسألهی امامت
امام صادق علیهالسلام نیز مانند دیگر امامان شیعه، محور برجستهی دعوتش را موضوع «امامت» تشکیل میداده است. برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطعترین مدرک، روایات فراوانی است که ادعای امامت را از زبان امام صادق علیهالسلام به روشنی و با صراحت تمام نقل میکند. امام در هنگام اشاعه و تبلیغ این مطلب، خود را در مرحلهای از مبارزه میدیده است که میبایست به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به عنوان صاحب حق واقعی ولایت و امامت به مردم معرفی نماید؛ و قاعدتاً این عمل فقط هنگامی صورت میگیرد که همهی مراحل قبلی مبارزه با موفقیت انجام گرفته، آگاهیهای سیاسی و اجتماعی در قشر وسیعی پدید آمده، آمادگیهای بالقوه در همهجا احساس شده، زمینههای ایدئولوژیک در جمع قابل توجهی ایجاد گردیده، لزوم حکومت حق و عدل برای جمعی کثیر به ثبوت رسیده و بالاخره رهبر تصمیم راسخ خود را برای مبارزهای نهایی گرفته است. بدون این همه، مطرح کردن نام یک شخص معین به عنوان امام و زمامدار محق جامعه، کاری عجولانه و بیفایده خواهد بود.
نکتهی دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که امام در مواردی به این بسنده نمیکند که امامت را برای خویش اثبات کند؛ بلکه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد میکند و در حقیقت سلسلهی امامت اهلبیت علیهمالسلام را متصل و جداییناپذیر مطرح میسازد. این عمل با توجه به اینکه تفکر شیعی، همهی زمامداران نابحق گذشته را محکوم کرده و آنان را «طاغوت» بهشمار میآورده، میتواند اشاره به پیوستگی جهاد شیعیان این زمان بهزمانهای گذشته نیز باشد. در واقع امام صادق علیهالسلام با این بیان، امامت خود را یک نتیجهی قهری که بر امامت گذشتگان مترتب است، میشمارد و آن را از حالت بیسابقه و بیریشه و پایه بودن؛ بیرون میآورد و سلسلهی خود را از کانالی مطمئن و تردیدناپذیر به پیامبر بزرگوار صلیاللهعلیهوآله متصل میکند.
روایت «عمروبنابیالمقدام» منظرهی شگفتآوری را ترسیم میکند: روز نهم ذیحجه روز عرفه است. محشری از خلایق در عرفات برای ادای مراسم خاص آن روز گردآمدهاند و نمایندگان طبیعی مردم سراسر مناطق مسلماننشین، از اقصای خراسان تا ساحل مدیترانه، جمع شدهاند. یک کلمه حرف بهجا در اینجا میتواند کار گستردهترین شبکهی وسایل ارتباطجمعی را در آن زمان بکند. امام، خود را به این جمع رسانده است و پیامی دارد. میگوید: دیدم امام در میان مردم ایستاد و با صدای هر چه بلندتر – با فریادی که باید در همهجا و در همهی گوشها طنین بیافکند و بهوسیلهی شنوندگان به سراسر دنیای اسلام پخش شود- پیام خود را سه مرتبه گفت. روی را به طرف دیگری گرداند و سه مرتبه همان سخن را ادا کرد. باز روی را به سمتی دیگر گرداند و باز همان فریاد و همان پیام. و بدین ترتیب امام دوازده مرتبه سخن خود را تکرار کرد. این پیام با این عبارات ادا میشد: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) کَانَ الْإِمَامَ- ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) ثُمَّ الْحَسَنُ(ع) ثُمَّ الْحُسَیْنُ(ع)- ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(ع) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ(ع) ثُمَّ . . . »1
حدیث دیگر از ابیالصباحکنانی است که در آن، امام صادق علیهالسلام خود و دیگر امامان شیعه را چنین توصیف میکند: «ما کسانی هستیم که خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است. انفال و صفوالمال در اختیار ماست».
صفوالمال، اموال گزیدهای است که طواغیت گردنکش به خود اختصاص داده و دستهای مستحق را از آن بریده بودند و هنگامیکه این اموال مغصوب، با پیروزی سلحشوران مسلمان از تصرف ستمگران مغلوب خارج میشود، مانند دیگر غنایم تقسیم نمیشود تا در اختیار یک نفر قرار گیرد و به او حشمتی کاذب و تفاخری دروغین ببخشد، بلکه به حاکم اسلامی سپرده میشود و او از آنها در جهت مصالح عموم مسلمانان استفاده میکند. امام در این روایت، خود را اختیاردار صفوالمال و نیز انفال - که آن نیز مربوط به امام است - معرفی میکند و با این بیان، به روشنی میرساند که امروز حاکم جامعهی اسلامی اوست و این همه باید به دست او و در اختیار او باشد و به نظر او در مصارف درستش به کار رود.
امام در حدیثی دیگر، امامان گذشته را یکیک نام میبرد و به امامت آنان و اینکه اطاعت از فرمانشان واجب و حتمی است، شهادت میدهد و چون به نام خود میرسد، سکوت میکند. شنوندگان سخن امام به خوبی میدانند که پس از امام باقر علیهالسلام میراث علم و حکومت در اختیار امام صادق علیهالسلام است. و بدین ترتیب، هم حق فرمانروایی خود را مطرح میسازد و هم با لحن استدلالگونه، ارتباط و اتصال خود را به نیای والامقامش علیبنابیطالب علیهالسلام بیان میکند. در ابواب «کتاب الحجه» از کافی و نیز در جلد 47 بحارالانوار از اینگونه حدیث که به صراحت یا به کنایه، سخن از ادعای امامت و دعوت به آن است، فراوان میتوان یافت.
مدرک قاطع دیگر، شواهدی است که از شبکهی گستردهی تبلیغاتی امام در سراسر کشور اسلامی یاد میکند و بودن چنین شبکهای را مسلم میسازد. این شواهد، چندان فراوان و مدلل است که اگر حتی یک حدیث صریح هم وجود نمیداشت، خدشهای بر حتمیت موضوع وارد نمیآمد. مطالعهگر زندگینامهی مدون ائمه علیهمالسلام از خود میپرسد: آیا امامان شیعه در اواخر دوران بنیامیه، داعیان و مبلغانی در اطراف و اکناف کشور اسلامی نداشتند که امامت آنان را تبلیغ کنند و از مردم قول اطاعت و حمایت برای آنان بگیرند؟ پس در این صورت، نشانههای این پیوستگی تشکیلاتی که در ارتباطات مالی و فکری میان ائمه و شیعه به وضوح دیده میشود، چگونه قابل توجیه است؟ این حمل وجوه و اموال از اطراف عالم به مدینه؟ این همه پرسش از مسائل دینی؟ این دعوت همهجاگستر به تشیع؟ و آنگاه این وجهه و محبوبیت بینظیر آلعلی علیهالسلام در بخشهای مهمی از کشور اسلامی؟ و این خیل انبوه محدثان و راویان خراسانی و سیستانی و کوفی و بصری و یمانی و مصری در گرد امام؟ کدام دست مقتدر، این همه را به وجود آورده بود؟ آیا میتوان تصادف یا پیشامدهای خودبهخودی را عامل این پدیدههای متناسب و مرتبط به هم دانست؟
با این همه تبلیغات مخالف که از طرف بلندگوهای رژیم خلافت اموی بیاستثناء در همهجا انجام میگرفت و حتی نام علیبنابیطالب علیهالسلام به عنوان محکومترین چهرهی اسلام، در منابر و خطابهها یاد میشد، آیا بدون وجود یک شبکهی تبلیغاتی قوی ممکن است آلعلی علیهالسلام در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که کسانی محض دیدار و استفاده از آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان، راههای دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؛ دانش دین را که بنا بر عقیدهی شیعه، همچون سیاست و حکومت است، از آنان فراگیرند و در موارد متعددی بیصبرانه اقدام به جنبش نظامی -و به زبان روایات، قیام و خروج- را ازآنان بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه علیهمالسلام بود، درخواست قیام نظامی چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ ممکن است سؤال شود اگر بهراستی چنین شبکهی تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی ازآن نقل نشده است؟ پاسخ بهطور خلاصه آن است که دلیل این بینشانی را نخست در پایبندی وسواسآمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانهای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع میشد، و سپس در ناکام ماندن جهاد شیعه در آن مرحله و به قدرت نرسیدن آنان، که این معلول عواملی چند است. اگر بنیعباس نیز به قدرت نمیرسیدند، بیگمان تلاش و فعالیت پنهانی آنان و خاطرات تلخ و شیرینی که از فعالیتهای تبلیغاتی داشتند، در سینهها میماند و کسی از آن خبر نمییافت و در تاریخ نیز ثبت نمیشد.
* تبلیغ و بیان احکام دین و نیز تفسیر قرآن به شیوهی فقه و بینش شیعی
این نیز یک خط روشن در زندگی امام صادق علیهالسلام است. به شکلی متمایزتر و صریحتر و صحیحتر از آنچه در زندگی دیگر امامان میتوان دید؛ تا آنجا که فقه شیعه «فقه جعفری» نام گرفته است و تا آنجا که همهی کسانی که فعالیت سیاسی امام را نادیده گرفتهاند، بر این سخن همداستان هستند که امام صادق علیهالسلام وسیعترین- یا یکی از وسیعترین- حوزههای علمی و فقهی زمان خود را دارا بوده است.
مقدمتاً باید دانست که دستگاه خلافت در اسلام، از این جهت با همهی دستگاههای دیگر حکومت متفاوت است که این فقط یک تشکیلات سیاسی نیست؛ بلکه یک رهبری سیاسی- مذهبی است. نام و لقب «خلیفه» برای حاکم اسلامی، نشاندهندهی همین حقیقت است که وی بیش از یک رهبر سیاسی است؛ جانشین پیامبر صلواتاللَّهعلیه است و پیامبر صلواتاللَّهعلیه، آورندهی یک دین و آموزندهی اخلاق و البته در عین حال حاکم و رهبر سیاسی است. پس خلیفه در اسلام، بهجز سیاست، متکفل امور دینی مردم و پیشوای مذهبی آنان نیز هست.
با این آگاهی، بهوضوح میتوان دانست که فقه جعفری در برابر فقه فقیهان رسمی روزگار امام صادق علیهالسلام فقط یک اختلاف عقیدهی دینی ساده نبود؛ بلکه در عین حال دو مضمون متعرضانه را نیز با خود حمل میکرد: نخست و مهمتر، اثبات بینصیبی دستگاه حکومت از آگاهی دینی و ناتوانی آن از ادارهی امور فکری مردم و دیگر، مشخص ساختن موارد تحریف در فقه رسمی که ناشی از مصلحتاندیشی فقها در بیان احکام فقهی و ملاحظهکاری آنان در برابر تحکم و خواست قدرتهای حاکم است.
امام صادق علیهالسلام با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوهای غیر شیوهی عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضهی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار میآمد، تخطئه میکرد و دستگاه حکومت را از بعد مذهبیاش تهیدست میساخت.
نخستین حکمرانان بنیعباس که خود در روزگار پیش از قدرت، سالها در محیط مبارزاتی علوی و در کنار پیروان و یاران آلعلی علیهالسلام گذرانیده و به بسیاری از اسرار و چموخمهای کنار آنان بصیرت داشتند، نقش متعرضانهی این درس و بحث و حدیث و تفسیر را پیش از اسلاف اموی خود درک میکردند. گویا به همین خاطر بود که منصور عباسی در خلال درگیریهای رذالتآمیزش با امام صادق علیهالسلام مدتها آن حضرت را از نشستن با مردم و آموزش دین به آنان، و نیز مردم را از رفتوآمد و سؤال از آن حضرت منع کرد؛ تا آنجا که به نقل از «مفضلبنعمر» - چهرهی درخشان و معروف شیعی - هرگاه مسألهای در باب زناشویی و طلاق و امثال اینها برای کسی پیش میآمد، به آسانی نمیتوانست به پاسخ آن حضرت دست یابد.
* وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک-سیاسی
امام صادق علیهالسلام در اواخر دوران بنیامیه، شبکهی تبلیغاتی وسیعی را که کار آن، اشاعهی امامت آلعلی علیهالسلام و تبیین درست مسألهی امامت بود، رهبری میکرد؛ شبکهای که در بسیاری از نقاط دوردست کشور مسلمان، به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیتهای چشمگیر و ثمربخشی دربارهی مسألهی امامت عهدهدار بود، ولی این تنها یک روی مسأله و بخش ناچیزی از آن است. موضوع تشکیلات پنهان در صحنهی زندگی سیاسی امام صادق علیهالسلام و نیز دیگر ائمه علیهمالسلام، از جمله مهمترین و شورانگیزترین و در عین حال مجهولترین و ابهامآمیزترین فصول این زندگینامهی پرماجراست.
برای اثبات وجود چنین سازمانی نمیتوان و نمیباید در انتظار مدارک صریح بود. نباید توقع داشت که یکی از امامان یا یکی از یاران نزدیکش صراحتاً به وجود تشکیلات سیاسی - فکری شیعی اعتراف کرده باشد؛ این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد. انتظار معقول آن است که اگر روزی هم دشمن به وجود تشکل پنهانی امام پی برد و از خود آن حضرت یا یکی از یارانش چیزی پرسید، او بهکلی وجود چنین چیزی را انکار کند و گمان آن را یک سوءظن یا تهمت بخواند. این، خاصیت همیشگی کار مخفی است.
باید در پی قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهراً سادهای بود که اگرچه نظر بینندهی عادی را جلب نمیکند، ولی با دقت و تأمل، خبر از جریانهای پنهانی بسیاری میدهد. اگر با چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه علیهمالسلام نظر شود، وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه علیهمالسلام تقریباً مسلم میگردد.