آیهای که ناله ابلیس را درآورد
بنابر روایتی، نازل شدن آیه ای از کلام الله مجید موجب خشم شیطان شده و او را به ناله و شیون کشانده است.
امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید: وقتى که این آیه نازل شد؛ «والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم/ آن کسانى که هرگاه کار زشتى انجام مى دهند یا هرگاه به خود ستمى مى کنند خداى را به یاد مى آورند و از او طلب بخشش گناهانشان را مى نمایند»(سوره آل عمران آیه 135)؛ ابلیس به بالاى کوه ثور واقع در مکه رفت و با بلندترین صدایش شیطان هایش را فریاد زد پس همگى گرد آمدند، پس گفت: چه کسى براى این آیه چاره اى مى اندیشد؟ پس هر یک از شیاطین برخاسته و سخنى گفتند و ابلیس راه حل آن ها را نپذیرفت تا اینکه وسوسه گر خناس برخاسته و گفت: من چاره ساز این آیه ام. گفت: به وسیله چه چیزى؟ وسوسه گر خناس گفت: به مردمان وعده مى دهم و در دل آنان آرزو می افکنم (آرزومندشان می کنم) تا در گناه بیافتند، پس هنگامى که در گناه افتادند استغفار را از یادشان مى برم. ابلیس راى او را پسندید و تا روز قیامت کار این آیه را به او سپرد.
امیرمؤمنان على (ع) حدیثی را از پیامبر گرامى خدا (ص) نقل می کند که فرمود:
«خیر آیة فى کتاب اللَّه هذه الایة! یا على! ما من خدش عود، و لا نکبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهو اعدل من ان یثنى على عبده»
«این آیه (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ...) بهترین آیه در قرآن مجید است، اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد می شود و هر لغزش قدمى؛ بر اثر گناهى است که از او سر زده، و آنچه خداوند در دنیا عفو می کند گرامی تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادل تر از آن است که در آخرت، بار دیگر کیفر دهد.» به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک می کنند او را نسبت به آینده کنترل خواهند نمود.
پینوشت:
تفسیر نمونه، ج 20، ص: 441
منبع:فرهنگ نیوز
عزت و عظمت امام حسن عسکری علیهالسلام
به مناسبت فرارسیدن ایام سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای را پیرامون آن امام بزرگوار منتشر میکند. اعتراف مخالفان به فضل و شجاعت و استقامت امام حسن عسکری (علیهالسلام)
امامی که موافقان، شیعیان، مخالفان، غیرمعتقدان، همه، شهادت دادند و اعتراف کردند به فضل او، به علم او، به تقوای او، به طهارت او، به عصمت او، به شجاعت او در مقابل دشمنان، به صبر و استقامت او در برابر سختیها، این انسان بزرگ، این شخصیت باشکوه، وقتی به شهادت رسید، فقط بیست و هشت سال داشت. در تاریخ پرافتخار شیعه، این نمونهها را کم نداریم. پدر امام زمان عزیز ما با آن همه فضیلت، با آن همه مقامات، با آن همه کرامات، وقتی با سم و جنایت دشمنان از دنیا رفت، فقط بیست و هشت سال داشت؛ این میشود الگو؛ جوان احساس میکند یک نمونهی عالی در مقابل چشم دارد. آن امام بزرگوار، جوادالائمه (علیهالسّلام) است که در بیست و پنج سالگی شهید شده است؛ این امام عسکری (علیهالصّلاةوالسّلام) است که در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیده است؛ و این همه فضیلت، این همه مکرمت، این همه عظمت، که نه فقط ما به آنها قائلیم و مترنّمیم، بلکه دشمنانشان، مخالفانشان، کسانی که اعتقاد به امامت آنها نداشتند، همه اعتراف کردند.
بیانات در دیدار جمعی از مردم و خانواده شهدا و ایثارگران ۱۳۹۰/۱۲/۱۰
داعیهی امامت علت دشمنی حاکمان با اهل بیت (علیهمالسلام) بود
این بزرگواران، دائم در حال مبارزه بودند؛ مبارزهای که روحش سیاسی بود. زیرا کسی هم که در مسند حکومت نشسته بود، مدّعی دین بود. او هم ظواهر دین را ملاحظه میکرد. حتّی، گاهی اوقات نظر دینی امام را هم میپذیرفت. (مثل قضایایی که در مورد «مأمون» شنیدهاید که صریحاً نظر امام را قبول کرد.) یعنی ابایی نداشتند که گاهی نظر فقهی را هم قبول کنند. چیزی که موجب میشد این مبارزه و معارضه با اهل بیت وجود داشته باشد، این بود که اهل بیت، خودشان را «امام» میدانستند. میگفتند: «ما امامیم». حضرت باقر علیهالسّلام، در منی که رفته بود، فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ کانَ الْاِمامُ» و همه را یک به یک برشمرد تا به خودش رسید و فرمود: «من امامم.» اصلاً بزرگترین مبارزه علیه حکّام همین بود. چون کسی که حاکم شده بود و خود را امام و پیشوا میدانست، میدید شواهد و قرائنی که در امام لازم است، در حضرت هست و در او نیست و این موجود را برای حکومت، خطرناک میشمرد؛ چون مدّعی است. حکّام، با این روح مبارزه میجنگیدند و ائمّه علیهمالسّلام هم مثل کوه ایستاده بودند. بدیهی است که در این مبارزه، معارف، احکام فقهی و خُلقیّات و اخلاقیّاتی که ائمّه ترویج میکردند، جای خود را دارد. تربیت شاگردِ بیشتر و ارتباطات شیعی، روزبهروز گستردهتر شد. شیعه را اینها نگهداشت. شما مرامی را در نظر بگیرید که دویست و پنجاه سال علیه آن حکومت شده است! اصلاً باید هیچ چیزیش نماند؛ باید بهکل از بین برود؛ ولی شما ببینید الان دنیا چه خبر است و شیعه به کجا رسیده است!
این نکته را باید در اشعاری که دربارهی امام صادق، امام هادی و امام عسکری علیهمالسّلام خوانده میشود، به خوبی دید. اینها مبارزه میکردند و برای همین مبارزه هم جانشان را از دست دادند. راهی است که رو به هدفی مشخّص ادامه دارد. گاهی یکی برمیگردد، یکی از این طرف میرود؛ اما هدف یکی است.
۱۳۸۰/۶/۳۰
ارتباطات شیعه در زمان حضرت جواد تا حضرت عسکری (علیهمالسلام) از همیشه گستردهتر بوده است
زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری، ارتباطات شیعه از همیشه گستردهتر بوده است. در هیچ زمانی ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتی شیعه در سرتاسر دنیای اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری نبوده است. وجود وکلا و نواب و همین داستانهایی که از حضرت هادی و حضرت عسکری نقل میکنند - که مثلاً کسی پول آورد و امام معین کردند چه کاری صورت بگیرد - نشاندهندهی این معناست. یعنی علیرغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا، و قبل از آنها هم حضرت جواد به نحوی، و حضرت رضا (سلاماللهعلیه) به نحوی، ارتباطات با مردم همینطور گسترش پیدا کرد. این ارتباطات، قبل از زمان حضرت رضا هم بوده؛ منتها آمدنِ حضرت به خراسان، تأثیر خیلی زیادی در این امر داشته است. ۱۳۸۴/۰۵/۱۸
اینکه آن بزرگوارها در غربتِ زیادی بودند، واقعاً همینطور است؛ دور از مدینه و دور از خاندان و دور از محیط مألوف؛ اما در کنار این، دربارهی این سه امام - از حضرت جواد تا حضرت عسکری - نکتهی دیگری وجود دارد و آن این است که هرچه به پایان دورهی حضرت عسکری جلوتر میرویم، این غربت بیشتر میشود. حوزهی نفوذ ائمه و وسعت دایرهی شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ده برابر است؛ و این چیز عجیبی است. شاید علت اینکه اینها را اینطور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین موضوع بود. ۱۳۸۲/۰۲/۲۰ امام حسن عسکری (علیهالسلام) در شهر سامرا با تمام دنیای اسلام رابطه برقرار کرده بود
بعد از حرکت حضرت رضا به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکی از اتفاقاتی که افتاد، همین بود. شاید اصلاً در محاسبات امام هشتم (علیهالسّلام) این موضوع وجود داشته. قبل از آن، شیعیان در همهجا تک و توک بودند؛ اما بیارتباط به هم، نا امید، بدون هیچ چشماندازی، بدون هیچ امیدی؛ سلطهی حکومت خلفا هم که همه جا بود؛ قبلش هم هارون بود با آن قدرت فرعونی. حضرت که بهطرف خراسان آمدند و از این مسیر عبور کردند، شخصیتی در مقابل مردم ظاهر شد که هم علم، هم عظمت، هم شکوه، هم صدق و هم نورانیت را جلوی چشم آنها میگذاشت؛ اصلاً مردم مثل چنین شخصیتی را ندیده بودند. قبل از آن، چقدر از شیعیان میتوانستند از خراسان حرکت کنند و به مدینه بروند و امام صادق را ببینند؟ اما در این مسیر طولانی، همه جا امام را از نزدیک دیدند؛ چیز عجیبی بود؛ کأنّه انسان پیغمبر را مشاهده کند. آن هیبت و عظمت معنوی، آن عزت، آن اخلاق، آن تقوا، آن نورانیت و آن علم وسیع - که هرچه میپرسی و هرچه میخواهی، در دستش هست؛ چیزی که اصلاً مردم آن را ندیده بودند - ولولهیی راه انداخت.
امام به خراسان و مرو رسیدند. مرکز هم مرو بود، که در ترکمنستانِ فعلی واقع شده است. بعد از یکی دو سال هم که شهادت حضرت بود و مردم داغدار شدند. هم ورود امام - که نشان دادن جلوهیی از چیزهای ندیده و نشنیدهی مردم بود - و هم شهادت آن بزرگوار - که داغ عجیبی بنا کرد - در واقع تمام فضای این مناطق را در اختیار شیعه قرار داد؛ نه اینکه حتماً همه شیعه شدند، اما همه محب اهل بیت شدند...
بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکری (علیهمالسّلام) چنین حادثهیی اتفاق افتاده. حضرت هادی و حضرت عسکری در همان شهر سامرا، که در واقع مثل یک پادگان بود - یک شهر بزرگِ آنچنانی نبود؛ پایتخت نوبنیادی بود که «سُرّ من رأی»؛ سران و اعیان و رجالِ حکومت و به قدری از مردم عادی که حوایج روزمره را برطرف کنند، در آن جمع شده بودند - توانسته بودند این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیای اسلام تنظیم کنند. وقتی ما ابعاد زندگی ائمه را نگاه کنیم، میفهمیم اینها چهکار میکردند. بنابراین فقط این نبود که اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند؛ در موضع «امام» - با همان معنای اسلامیِ خودش - قرار میگرفتند و با مردم حرف میزدند. بهنظر من این بعد در کنار این ابعاد قابل توجه است. شما میبینید که حضرت هادی را از مدینه به سامرا میآورند و در سنین جوانی - چهل و دو سالگی - ایشان را به شهادت میرسانند؛ یا حضرت عسکری در بیست و هشت سالگی به شهادت میرسند؛ اینها همه نشاندهندهی حرکت عظیم ائمه (علیهمالسّلام) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. با اینکه دستگاه خلفا، دستگاه پلیسیِ با شدت عمل بود، درعینحال ائمه (علیهمالسّلام) اینگونه موفق شدند. غرض، در کنار غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید. ۱۳۸۲/۰۲/۲۰
60 ایده و پیشنهاد در بزرگداشت حماسه مردمی 9 دی
جمعی از فعالان فرهنگی خراسان رضوی با برگزاری نشستهای هم اندیشی و فراخوان، ایدههایی را جهت بزرگداشت یوم الله نهم دی ماه و هفته بصیرت پیشنهاد نمودند. این پیشنهادات رو که ناظر به دو محور ملاحظات محتوایی و اجرایی است آماده کردیم که انشالله مورد استفاده عزیزان قرار بگیره
پیشنهادات اجرایی:
روایت و پرداختن به بیش از 20 شهید مظلوم فتنه سال88 (مصاحبه با خانوادههای آنان، نشر عکس و...)
ترویج آهنگهای پیشواز با موضوع فتنه و بصیرت در کلام رهبر معظم انقلاب
معرفی و اکران فیلمها و مستندهای منتخب مرتبط با موضوع فتنه88 همچون(لکه، قلادههای طلا، ایران سبز، دختر لر، یزدان تفنگ ندارد، ما بیشماریم، انتخاب 10، نگهبان آرا، پایان مدارا، خواب آشفته، من مدیر جلسه ام، نمازجمعه تاریخی، پایان فراموشی و... )
معرفی محصولات منتخب و تهیه میز نمایشگاهی و فروشگاهی از محصولات (کتاب، نرم افزار و...) جهت عرضه به صورت عمومی
پرداختن به شخصیت جناب عمار یاسر به عنوان اسوه بصیرت در قالب همایش، محصول مکتوب و دیجیتال و...
مطالبهگری و پیگیری نامگذاری میادین، پارک، فرهنگسرا، مدارس، خیابان و... به نام نهم دی(همانند شهر مشهد و...)
برگزاری مسابقه طراحی و ساخت اِلمان، نشان و یادبود برای بزرگداشت این روز
استفاده از تکنیک پردهخوانی دیجیتال و سخنرانی تصویری با موضوع بصیرت و فتنه(حجت الاسلام مسلم وافی چنین مدلی را اجرا کرده اند)
حضور در بیوت علما، نخبگان و عناصرتاثیرگذار هر شهر و استان و اهدای کتابهایی با موضوع فتنه و ولایت همانند«شرح اسم» و... به ایشان از سوی فعالان فرهنگی و مردمی با هدف فعال سازی و توجیه
برگزاری جشنواره قصهگویی نهم دی(ویژه کودکان و نوجوانان)
آماده سازی و نشر جزوات تخصصی از گفتارهای منتخب گذشته و ارائه به عناصر متخصص به ویژه اساتید و مبلغان
تهیه طومار مردمی و پیگیری جنایات سران فتنه
برپایی نشستهای روشنگرانه «حلقه های صالحین» در پایگاهها و کانونهای مساجد
استفاده از ظرفیت تجمع مردمی در نماز جمعه
تشکیل ستاد مردمی (تشکلها، هیئات، شخصیت های محوری شهر) و همگرایی نیروهای فعال مردمی با محوریت امام جمعه محترم شهر
فعالسازی و فضاسازی گسترده شهری با رویکرد ولایت و بیعت با ولی زمان بصورت تبلیغات در بیلبوردها، عرشه پلها، میادین و تلویزیونهای شهری و نصب گسترده پرچم با مضامین بیعت با ولی امر
فعالسازی ظرفیت نشریات محلی و دانشجویی، جراید و رسانههای استانی در رویکرد محتوایی و هم با رویکرد پوشش رسانه ای مراسم بزرگداشت
توجه به اجرای برنامه های جغرافیایی (شهرستانها / مناطق شهری و محلات) و طراحی ویژه برنامهها و گروههای قشری
برگزاری برنامه و تجمع محوری مراسم بزرگداشت با حوزه تاثیرگذاری استانی
مطالبه و پیگیری از طریق تماس با دستگاههای اداری و دولتی جهت تبین موضع و اعلان برنامههای سازمان خویش و پیگیری مطالبات به وسیله رسانه های استانی
ایراد سخنرانیهای کوتاه 3دقیقه ای ائمه جماعات در میان دو نماز با موضوع فتنه88 و بصیرت در طول هفته بصیرت
استفاده از آثار ویژه 9 دی نهضت مردمی پوستر انقلاب(postermovement.ir)
استفاده از محتوای پایگاه تخصصی بصیرت و فتنه88 (beyaat.ir)
آماده سازی بسته محتوایی و فضاسازی برای مساجد و ائمه جماعات شامل نشریه،کلیپ، پوستر نمایشگاهی، میز عرضه محصولات فرهنگی مرتبط
ایجاد قفسه کتب 9دی و بصیرت در کتابخانه ها
مرور روزشماری حوادث 9دی در قالب نمایشگاه و... با استفاده از صفحات روزنامه ها، کتب منتشره روزشمار حوادث9دی
راه اندازی فراخوان ایده ها، پیشنهادات و ابتکارات مردمی پیرامون یوم الله نهم دی و فتنه88
استفاده ویژه از نرم افزار «روز بصیرت» موسسه آسمانه و «دو روی سکه» موسسه آرمان
ملاحظات محتوایی:
از حیث زمان:
توجه به همزمانی نهم دی امسال با روز بزرگداشت حضرت محسن(علیه السلام) و شب شهادت امام عسکری (علیهالسلام) و استفاده از این ظرفیت زمانی
توجه به روز 11دی ماه روز نهم ربیع الاول و آغاز ولایت امام عصر(روحی فداه) از حیث بازخوانی تاریخی و بیعت با ایشان و بهره مندی از این بستر جهت بیعت با ولی زمان برای پیش گیری از فتنه های دوران
نامگذاری فاصله بین 9دی تا 22بهمن به عنوان «چله انقلاب» و استفاده از این ظرفیت
استفاده از تشابه زمانی واقعه سقیفه با ایام 9دی در تبیین جایگاه حمایت از ولی
ولایت(بیعت امت با ولایت):
استفاده از فرصت نهم دی برای پرداختن به شخصیت و منش فردی رهبر معظم انقلاب
تبیین محبوبیت رهبری نظام و صبر و مهربانی و رأفت نظام در برخورد با سران فتنه
بررسی ماجراها و فتنه های دوره ی زعامت حضرت آیت الله خامنه ای و مدیریت قهرمانانه ایشان(قهوه خانه میکونوس، تخریب ولایت فقیه توسط منتظری در ابتدای دوره ریاست جمهوری خاتمی، قتل های زنجیره ای، مطبوعات زنجیره ای، پرونده هسته ای، کوی دانشگاه، فتنه ۸۸، عاشورا ۸۸، ترورهای هسته ای، تحریم)
توجه به موضوع سالروز آغاز امامت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) و بیعت با ولی امر
معرفی و تبین شخصیت مقام معظم رهبری و نقش تاثیرگذار ایشان در معادلات جهانی و ثبات و اقتدار داخلی
بیان اقبال عمومی جهان اسلام به مقام معظم رهبری
تحلیل خروش اسلامی- سیاسی مردم در بیعت با ولی زمان
جایگاه تبعیت و همراهی مردم با ولی زمان جهت مصونیت از فتنه های آینده و آخرالزمان
فتنه:
توجه به شرایط سیاسی- اجتماعی حال حاضر کشور و فعالیت جریان های سیاسی مختلف به ویژه حرکت خزنده فتنهگران جهت بازگشت به قدرت و فراموش نمودن خیانت و ظلم فتنهگران به مردم و نظام اسلامی
بازخوانی و باز روایی تاریخی رویدادهای فتنه با توجه به گذشت پنج سال و فراموشی عمومی و عدم اطلاع بدنه حداکثری نوجوانان و جوانان
تطابق حوادث سال 88 با فتنه های دوران صدراسلام و سال های حکومت حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام)
توجه به علت و علل پیدایش این حماسه بزرگ(9 دی آمیخته شدن عشق به سیدالشهدا و حرکت ناب سیاسی- اجتماعی است نه یک راهپیمایی صرف سیاسی و نه یک رسم سنتی اظهار ارادت به سالارشهیدان)
توجه به کلیدواژه ها و سخنان رهبرانقلاب پیرامون 9دی(از جنبههای صِرف شعاری پرهیز شود و بایستی عمق شعارها تبیین شود و...)
حادثه نهم دی مردمی بود و باید مردمی بماند. نهادهای حاکمیتی نقش خود را حمایت و بسترسازی تعریف کند و نه اقدام میدانی.
توجه به فراجناحی بودن حماسه نهم دی و جلوگیری از مصادره و بهرهبرداری از این حماسه به نفع جریانات خاص سیاسی
مرور و زنده کردن شعارهای مردمی در راهپیمایی های 9دی در سطح کشور
ثبت و رصد انعکاس جهانی و داخلی 9 دی
حضور مردم در حماسه 9دی به عنوان سرمایه انسانی برای ولایت و نظام بود که این مسئله باید ثبت و به رخ کشیده شود.
تبیین جنبه های مختلف خسارتهای فتنه(اقتصادی، سیاسی، حقوقی، بین المللی و در پرونده هسته ای) بهویژه وضع تحریمهای چند ساله اخیر بعد از آشوبهای سال88. (همایش بررسی خسارتهای فتنه88 توسط ستاد 9دی کشور برگزار خواهد شد)
تربیت و فعال سازی گروههای تخصصی روایتگری فتنه 88 و روایت انقلاب
بازخوانی شبهات فتنه 88 (با توجه به طرح مجدد شبهات در چندماه اخیر پیرامون حصر، سران فتنه و...)
استفاده از ظرفیت طنز(کاریکاتور، لطیفه، جملات کوتاه و...)
بیان خسارتهای گسترده و ظرفیتسوزی برای انقلاب اسلامی و توهین و جسارت به ارزشهای اسلامی و انقلابی.
پیگیری محاکمه سران فتنه و خروج از حالت تدافعی و بدهکاری در مقابل ظلم بزرگ به نظام
ایجاد گفتمان مطالبهگری در مردم نسبت به جریان فتنه و شکست مظلوم نمایی جریان فتنه.
تاکید بر صبر و رأفت نظام در برخورد با سران فتنه و حصر صورت گرفته جهت پیشگیری از فتنههای بعدی
بازخوانی و بیان مجدد اعترافات فعالان فتنه 88 و همچنین اعترافات اخیر عناصر ایشان در خارج از کشور
حفظ عزت و شکوه در اجرای برنامه ها و عدم تداخل برنامه ها یا اجرای برنامه های سطح پایین خُرد
بچه های بهشت
پیامبر چه کسانی را عفو نمیکرد؟
در مطلب پیشین، موضوع عفو را از منظر روایی و حدیثی مورد بررسی قرار دادیم. بخش دیگری از این موضوع، به نحوهی سیرهی اهل بیت علیهمالسلام مخصوصا پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیرالمومنین(ع) در اینباره باز میگردد. برای این موضوع به سراغ دکتر محمدحسین رجبی دوانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام رفتیم. دکتر رجبی دوانی معتقدند که پیامبر(ص)، مجرمان جنگ سخت را معمولا مورد عفو قرار میداد اما مجرمان جنگ نرم را نه.
عفو بهلحاظ لغوی و اصطلاحی به چه معناست و در آموزههای دینی چه جایگاهی دارد؟
عفو و بخشش یکی از صفات برجستهی ایجابی است که بهعنوان یکی از ویژگیهای خداوند متعال نیز شناخته میشود. چنانکه میفرماید: «ان الله غفور رحیم». این بدان معناست که خداوند بخشنده است و انسانی هم که میخواهد متخلق به اخلاق الله بشود، باید در عرصههایی که خداوند دارای چنین صفاتی است، خود را نیز بدان بیاراید.
در دین مبین اسلام، عفو در برابر کسی که به شما ظلم روا داشته است، اگر در موقعیت پشیمانی قرار گرفت و شما بر آن غلبه پیدا کردید، توصیه شده است. برای نمونه، اگر در دادگاهی، ظلم طرف مقابل اثبات شود و شخص متهم نیز ابراز ندامت کند، چنین وضعی محل عفو است. اما اگر کسی قلدری کند و ما بهدلیل ترس عقبنشینی کنیم، چنین عفوی دارای ارزش نیست. عفو در مقام قدرت داشتن و از موضع قدرت، معنا پیدا میکند. در آموزههای دینی نیز عفو و بخشش دارای اهمیت فراوانی است؛ چنانکه امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «در عفو لذتی وجود دارد که در انتقام نیست.» این آموزه روح بزرگ اخلاقی و انسانی مدنظر در اسلام را نشان میدهد.
آیا در آموزههای دین اسلام عفو تحت هر شرایطی توصیه شده یا تابع شرایط خاص خود است؟
نباید از عفو برداشت غلطی صورت پذیرد. همانطور که گفتم، اولاً پشیمانی از عمل و ثانیاً غلبه داشتن، از جمله مهمترین شرایط عفو است. اسلام هم عفو و هم انتقام را در آموزههای اخلاقی خود مدنظر دارد. مثلا قصاص یک حق طبیعی است که خداوند متعال آن را قرار داده است تا هر زمان که فرد در معرض ظلم قرار میگیرد، بتواند از آن استفاده کند: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».
علاوه بر این، در حالتی که جرم جنبهی اجتماعی داشته باشد، حتی در صورت عفو از سوی مظلوم نیز حکومت اسلامی نباید از جنبهی عمومی جرم بگذرد تا جرم کردن و پس از آن بخشیده شدن، به یک عادت بد اجتماعی تبدیل نشود. در اینجا برای اینکه بدعت صورت نگیرد، حاکم شرع نمیتواند از جنبهی عمومی جرم بگذرد. برای مثال، اگر کسی از طریق زورگیری مرتکب قتل شود، حتی اگر اولیای دم نیز از خون مقتول بگذرند، حاکم شرع مجازات دیگری را برای وی در نظر میگیرد تا این موضوع درس عبرتی برای سایرین شود. بنابراین براساس آموزههای دین اسلام، عفو تحت هر شرایطی و در همهی مواقع مورد قبول نیست.
در عهد امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز در زمانی که یک فرد زیر گوش فردی دیگر زده بود، پس از محاکمه امر بر آن شد که مضروب نیز عین آن کار را تکرار کند که مضروب (یا از سر ترس یا عفو) ضارب را بخشید. اما در مقابل حضرت فرمودند که اگر تو از حق خودت بگذری، من از حق جامعه نمیگذرم و ضارب را تعزیر کرد.
اگر بخواهیم وارد سیرهی پیامبر اسلام شویم، نحوهی برخورد ایشان با کسانی که مرتکب جرم و اشتباهی میشدند چگونه بود؟
در ابتدا باید در نظر داشته باشیم که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم «رحمة للعالمین» بودند و آنچه به حق شخصی ایشان بازمیگشت، گذشت میکردند. اما اگر شخصی به اصل دین، باورها و جایگاه رسالت خدشهای وارد میکرد، پیامبر اسلام گذشت نمیکردند. برای هر دوی این موارد میتوان مثالهایی ذکر کرد. بهطور کلی نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم، عاملان بهاصطلاح امروزی «جنگ سخت» (کسانی که پیکار میکردند و ضربههای جانی وارد مینمودند) را میبخشیدند. برای نمونه، ابوسفیان، وحشی (قاتل حمزه سیدالشهدا)، سفان بن امیه (از بزرگان قریش)، مروان بن حکم، عبدالله بن سعد بن سهل و... در زمان فتح مکه ابراز پشیمانی کردند و پیامبر نیز در موضع قدرت قرار داشتند و آنها را عفو کردند.
اما در نقطهی مقابل، پیامبر جنایتکاران عرصهی «جنگ نرم» را، از آنجایی که با باورهای مردم و جایگاه رسالت درافتاده بودند، عفو نمیکردند. دو نفر در این زمینه بسیار شاخصاند: یکی نذر بن حارث که دست بر قضا پسرخالهی پیامبر نیز بود و دیگری عقبه بن ابی معیط. این دو شخص از راههای تبلیغاتی و نرم سراغ اسلام آمدند. آنها به مدینه و سراغ یهودیان رفتند تا از آنها علیه اسلام کمک بگیرند. مسائلی از یهود آموختند تا به خیال خود، از پیامبر بپرسند و حضرت نتواند پاسخ آنها را دهد تا در نتیجه، رسالت ایشان ضایع شود. نذر بن حارث که به ایران آمده و با داستانهای ایرانی آشنا بود، زمانی که پیامبر در کنار دیوار کعبه از طریق بیان داستانهای اقوام سلف (هود، ثمود و...) مردم را به اسلام دعوت میکردند، یک چهارپایه در مقابل پیامبر میگذاشت و مردم را به گوش دادن داستانهای ایرانی فرامیخواند تا بدینوسیله مردم را از اطراف پیامبر پراکنده کند.
بعدتر این فرد در جنگ بدر حضور داشت و البته قطره خونی نیز از بینی مسلمانان نریخت، اما در این جنگ بههمراه هفتاد نفر از کفار اسیر شد. حال، علیرغم اینکه سیاست پیامبر کشتن اسرا نبود، در میان آن هفتاد نفر، با دریافت فدیه از ۶۸ نفر از اسرای جنگ بدر، تنها نذر بن حارث و عقبه بن ابیمعیط را نبخشید. در آن زمان وضع حکومت اسلامی (بهلحاظ مالی) خیلی مناسب نبود و پیامبر با دریافت فدیه از اسرا جذب سرمایه میکرد، اما با وجود آنکه آن دو نفر سرمایهدار نیز بودند و میتوانستند پول خوبی پرداخت کنند، بهدلیل آنکه از طریق ابزارهای تبلیغاتی و روانی بهسراغ اسلام آمده بودند، مورد عفو قرار نگرفتند و به دست امیرالمؤمنین علیهالسلام به هلاکت رسیدند.
جرم عقبه بن ابی معیط چه بود؟
عقبه بن ابی معیط علاوه بر آموزش گرفتن از یهودیان بههمراه نذر بن حارث، جسارت بزرگی به جایگاه رسالت کرده بود. او که در همسایگی پیامبر اسلام زندگی میکرد، علیرغم آنکه مسلمان نبود، آداب همسایگی را در قبال پیامبر رعایت میکرد. رعایت حال پیامبر توسط وی موجب شده بود که اراذل قریش به وی بگویند که به پیامبر علاقهمند شده است و قصد گرویدن به اسلام دارد. هراندازه که عقبه انکار میکرد نیز آنها نمیپذیرفتند و به او گفتند که باید اثبات کنی به پیامبر ارادتی نداری. عقبه برای اثبات همین موضوع روزی عبای خود را دور گردن پیامبر اسلام انداخت و میخواست ایشان را خفه کند که مردم جلوی او را گرفتند. حتی این کار نیز مورد پذیرش اراذل قریش قرار نگرفت و عقبه با انداختن آب دهان کثیف خود به صورت مبارک پیامبر اسلام، عدم ارادت خود را نشان داد.
پیامبر اسلام (اگرچه که حق طبیعی ایشان مجازات کردن عقبه بود)، بهدلیل توهین به جایگاه رسالت، خطاب به عقبه فرمودند روزی را میبینم که در جنگ به دست ما اسیر شدی و جزای کار خود را خواهی دید. سرانجام نیز عقبه در جنگ بدر اسیر شد.
شاهد مثال دیگری در رابطه با عدم عفو پیامبر اسلام وجود دارد؟
بله، در آن زمان شعر بزرگترین رسانهی عرب بود و پیامبر اسلام نیز در چند مورد دستور قتل شاعرانی را صادر کرد که علیه اسلام فعالیت داشتند. یکی از آنها کعب بن اشرف است که یهودی نیز بود. وی علیه مسلمانان شعر میسرود و زمانی که یک زن مسلمان پاسخ وی را دارد، اشعاری در وصف زنان مسلمان سرود و به نوامیس مسلمین توهین کرد. پیامبر اسلام نیز در مدینه و در زمان زمامداری، دستور قتل وی را صادر کرد.
عصما بنت مروان (همسر یزید بن حطمی) نیز شاعرهای بود که اشعاری در جهت بر هم زدن آرامش روانی جامعه میسرود و پیامبر اسلام دستور قتل وی را نیز صادر کرد. پیامبر یک تازهمسلمان از قبیلهی عصما را (که کسی از مسلمان شدن وی خبر نداشت) مأمور کرد تا این شاعره را به قتل برساند. حتی در روز فتح مکه نیز که پیامبر عفو عمومی صادر کردند، دستور قتل دو شاعر زن را دادند و فرمودند اگر بر دیوار کعبه هم آویزان شوند، آنها را میکشند. همینطور هم شد.
امثال ابوسفیان که هم در نبرد سخت و هم در نبرد نرم حضور داشتند، چرا کشته نشدند؟
حکم قتل ابوسفیان نیز صادر شده بود. پیامبر پس از جنگ احد، دستور قتل ایشان را صادر کرد، ولی فرستادهی پیامبر (عمر بن امیه زمری) شناسایی شد و امکان کار فراهم نیامد. علاوه بر این، جنبهی نبرد سخت ابوسفیان غلبه داشت و اینگونه نبود که از طریق مثلا شعر به جنگ با اسلام بیاید و تبلیغات خاصی علیه اسلام داشته باشد. اگر اقدامی هم میکرد، بیشتر بهانهای بود که مسلمانان دست وی میدادند. برای مثال، داماد وی ابتدا اسلام آورد و پس از مدتی مجدداً از اسلام روی برگرداند. به همین دلیل، ابوسفیان به جدایی دخترش اعتراضی نکرد. همچنین در موردی نیز مسلمانان در ماه حرام جلوی کاروان وی را گرفتند و حتی یکی از محافظان او را نیز کشتند و بدینوسیله بهانه به دستش دادند.
علاوه بر این، ابوسفیان پیش از فتح مکه علیالظاهر اسلام آورد و این موضوع را از طریق عباس (عموی پیامبر) به محضر پیامبر اسلام رساند و اگر در زمان فتح مکه اسلام میآورد، امکان عدم عفو وی نیز وجود داشت.
در مورد یهودیان مدینه چطور؟ چه شد که آنها مورد عفو قرار نگرفتند؟
به نکتهی خوبی اشاره کردید. پیامبر اسلام در بدو ورود به مدینه، در محلی به نام قبا توقف داشتند تا امیرالمؤمنین علیهالسلام همراه فواطم به ایشان ملحق شوند. در این هنگام، گروهی از علمای یهود به دیدار پیامبر آمدند تا ببینند آیا پیامبر اسلام همان موعود تورات است یا خیر. آنها که با دیدن نشانه مطمئن شدند نبی مکرم اسلام همان موعود است، میخواستند مسلمان شوند، اما درعینحال تقاضای باج هم کردند. در واقع آگاهانه مقابل اسلام ایستادند و بهجز عدهی اندکی، اسلام نیاوردند. اینجا بود که پیامبر اسلام از ناحیهی یهود احساس خطر کردند و به آنها پیشنهاد دادند که حدود روابط را تعریف کنند. یهودیان نیز از پیشنهاد منطقی پیامبر اسلام استقبال کردند و یک قرارداد همزیستی میان آنها منعقد شد. براساس آن قرارداد، مدینه حرم امن الهی شناخته شد و کسی (اعم از مسلمین و یهودیان) حق برهم زدن امنیت آن را نداشت. منتها در ادامه، هرکدام از سه قبیلهی یهودی بهنوعی مفاد قرارداد را نقض کردند و پیامبر نیز آنها را عفو نکردند.
برای نمونه، یهودیان بنیقینقاع با بیاحترامی نسبت به یک زن مسلمان و قتل مرد مسلمانی که به یاری آن زن برخاسته بود، این پیمان را زیر پا گذاشتند. پیامبر نیز دستور تبعید همهی افراد قبیله را صادر کردند، اما یهودیان مقاومت کردند و پیامبر با اتمام مهلت ایشان، بهطرف آنها لشکرکشی کردند. بنیقینقاع با دیدن لشکریان اسلام تصمیم گرفتند مفاد قرارداد را اجرا کنند. در این لحظه پیامبر اسلام بهدلیل مقاومت اولیهی آنها در مقابل نقض قرارداد، دستور مصادرهی اموال آنها را دادند.
بنینضیر نیز قصد جان پیامبر را کرده بودند که با اطلاعرسانی جبرئیل به پیامبر، این کار عملی نشد. پیامبر اسلام اینبار هم دستور تبعید همهی افراد قبیله را دادند. زمانی هم که آنها مقاومت کردند، پیامبر به لشکریان اسلام دستور دادند تا نخلهای این قبیله را (که خارج از محل زندگی آنها بود) قطع کنند تا قاطعیت پیامبر در مجازات افرادی که عهدشکنی میکنند، نشان داده شود. پس از این اقدام بود که بنینضیر حاضر شدند مدینه را ترک کنند و پیامبر اسلام اجازه دادند هر خانواده تنها یک بار شتر با خود ببرد.
بنیقریظه نیز با به وجود آمدن فتنهی جنگ احزاب و اتحاد همگان (کافر، مشرک، یهود و...) برای نابود کردن حکومت اسلامی در مدینه، یقین کردند که اسلام نابود خواهد شد. به همین دلیل نیز به احزاب پیوستند و بنا بود که از پشت سر به روی پیامبر جبهه باز کنند، ولی پیامبر با گماردن هفتصد نفر در مدینه، جلوی نقشهی آنها را گرفت. زمانی که احزاب نتوانستند از خندق عبور کنند، آنها نیز جنگ با مسلمانان را آغاز نکردند و تنها زمانی که احزاب ناکام بازگشتند، گیر افتادند. در اینجا براساس یک نقل تاریخی، پیامبر اسلام بههمراه سعد بن معاذ (رئیس قبیلهی اوس) با آنها مذاکره کرد و قرار شد مردان قبیله کشته شوند، زنان نیز به اسارت بروند و اموال مصادره شوند. اما برخی از مورخین معاصر مانند مرحوم آیتالله رجبی دوانی رضواناللهعلیه و مرحوم دکتر شهیدی، این موضوع را با ادلهای رد میکنند. آنها بر این باورند که این کار (قتلعام) با سیرهی پیامبر سازگار نیست. مواردی در تاریخ وجود دارد که حتی کفار و مشرکانی که به جنگ با پیامبر پرداختند نیز مورد عفو ایشان قرار گرفتند و حتی پیامبر قصد هدایت آنها را داشت. حال چطور امکان دارد که پیامبر افراد بنیقریظه را که حتی وارد جنگ نشده بودند، قتلعام کنند؟ پیامبر قاطعیت داشتند، اما به دنبال قتلعام نبودند. ضمن آنکه نوع رفتار پیامبر با یهودیان پیش از آن نیز چنین نبود. حتی یهودیان خیبر که آنجا را به پایگاهی علیه مسلمین تبدیل کرده بودند و ۲۹ نفر از مسلمانان را نیز به قتل رساندند، در نهایت کشته نشدند، بلکه قرار شد تنها نیمی از محصولات کشاورزی خیبر را بهعنوان جزیهی سالانه به حکومت بدهند. آنچنان رأفت عظیم بود که حتی یهودیان دیگر مناطق (مانند فدک) نیز بهسراغ پیامبر آمدند و تصمیم گرفتند با پیامبر صلح کنند.
از شیوهی حکومتداری پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم که بگذریم، به حکومتداری امیرالمؤمنین علیهالسلاممیرسیم. در زمان ایشان شکل و ماهیت فتنه تغییر کرد و مقابلهی حکومت اسلامی با مسلمانان بود، نه با غیرمسلمان. عفو و عدم عفو در زمان حکومتداری ایشان به چه ترتیبی بود؟
مولای متقیان نیز مانند پیامبر اسلام عمل میکردند. آنچه به شخص ایشان بازمیگشت را میبخشیدند، اما از آنچه به عموم مردم مربوط میشد نمیگذشتند. برای مثال، زمانی که فتنهی جمل برپا شود، جملیها به بصره ریختند و علاوه بر کشتار مسلمین، بیتالمال بصره را نیز غارت کردند. اقدامات جملیها در شرایطی صورت پذیرفت که آنها با حاکم بصره (عثمان بن حنیف) توافق کرده بودند تا قبل از ورود امیرالمؤمنین علیهالسلام، وارد دارالاماره و مسجد جامع نشوند، ولی هر دو مورد را نقض کردند. پس از آن، مخالفان عثمان را شناسایی کردند و آنان را نیز کشتند.
بااینحال ایشان خطاب به آنها گفتند که اگر عاملان جنایات بصره را تحویل دهند و باقی افراد نیز توبه کنند و مجدداً بیعت نمایند، میتوانند به زندگی عادی خود بازگردند و فقط امکان بخشش افرادی که جنایت کردهاند، وجود ندارد. اما آنها بهدلیل اینکه تعدادشان به سی هزار نفر میرسید و تعداد سپاهیان امیرالمؤمنین حدود دوازده هزار نفر بود، جنگ با مولای متقیان را آغاز کردند.
جالب آنجاست که حتی در این مواقع نیز امیرالمؤمنین آغازگر جنگ نبودهاند و سه بار از مسلمین خواستند که کسی داوطلب شود تا با بردن قرآن نزد آنها، از آنها بخواهد به قرآن عمل کنند و دست از فتنهگری بردارند، ولی آنها هربار حاملان قرآن را به قتل رساندند و قرآن را تکهتکه کردند. در اینجا بود که حضرت دستور آغاز جنگ را دادند.
اما در زمان درگرفتن جنگ دیگر نشانی از رحم و عطوفت و انعطاف نبود، مگر زمانی که شروعکنندگان جنگ از بین میرفتند. در جمل نیز هنگامی که رهبران اصلی کشته شدند و عایشه دستگیر شد، حضرت دیگر قصد نداشتند جنگ را ادامه دهند. ایشان دستور دادند زخمیها را رها کنند و بهدنبال فراریها نیز نروند. در این زمان، با وجود آنکه افراد بهجامانده توبه هم نکرده بودند، بهدلیل از بین رفتن سران فتنه و در هم شکسته شدن شاکلهی آنها، حضرت از باقی افراد میگذرند.
علاوه بر این مورد، حضرت در مورد فتنهگران و کسانی که با دشمنان همکاری داشتند نیز قائل به عفو و گذشت نبودند. برای نمونه، شخصی به نام واعل بن حجر حضرمی که پیش از اسلام شخص مطرحی در یمن بود، ولی آن زمان در کوفه اقامت داشت، در اواخر حکومت امیرالمؤمنین، با اجازهی ایشان تصمیم میگیرد به یمن سری بزند. حضور وی در یمن با حضور بصر بن ابیعرتاد (مأمور معاویه که مسئول کشتار هواداران امیرالمؤمنین در یمن بود) مصادف شد. واعل اقدام به همکاری با مأمور معاویه میکند و هواداران امیرالمؤمنین را به او معرفی مینماید. بدینترتیب تعداد زیادی از مردان به قتل میرسند و زنان و کودکان نیز به اسارت به شام برده میشوند. زمانی که خبر همکاری واعل به گوش امیرالمؤمنین رسید، چون به آن شخص دسترسی نداشتند، دستور دادند خانوادهی وی را بازداشت کنند تا واعل مجبور به بازگشت شود. البته همین موضوع موجب شد آنها از امیرالمؤمنین کینه به دل بگیرند و در زمان حادثهی عاشورا، یکی از فرزندان وی به نام مسروق بن واعل تصمیم گرفت به جنگ با امام حسین علیهالسلامبرود، اما با دیدن کرامتی از ایشان، از کار خود منصرف شد.
در کنار این موارد، حضرت از اختلاس از بیتالمال نیز بههیچعنوان گذشت نمیکردند. حتی در مورد بدهکاران به بیتالمال نیز گذشت به خرج نمیدادند و افراد بدهکار را زندانی میکردند. در برخی موارد نیز بدهکاران به معاویه پناه میبردند که در این موارد نیز حضرت از آنها نمیگذشتند.
انسان ۲۵۰ ساله | امام حسن عسکری علیهالسلام و تحسین دوست و دشمن
رهبر انقلاب اسلامی: «موافقان، شیعیان، مخالفان، غیرمعتقدان، همه، به فضل امام حسن عسکری سلاماللهعلیه، به علم او، به تقوای او، به طهارت او، به عصمت او، به شجاعت او در مقابل دشمنان، به صبر و استقامت او در برابر سختیها، شهادت دادند و اعتراف کردند. این انسان بزرگ، این شخصیت باشکوه، وقتی به شهادت رسید، فقط بیست و هشت سال داشت، این میشود الگو.»
بیانات در دیدار اقشار مردم و خانواده شهدا و ایثارگران ۱۳۹۰/۱۲/۱۰