زنی که دوستی با وی نجات بخش مسلمانان است
به گزارش گروه آئین و اندیشه فرهنگ نیوز، حضرت خدیجه کبری(س) بانوی بزرگ تاریخ اسلام، همدم شبهای تاریک رسولالله(ص) که بیشک تأثیری عظیم بر رشد نهال مقدس اسلام داشت، مظلومانه زیست و مظلومانه درگذشت و هنوز پس از گذشت قرنها آنچنان که بایدوشاید شناختهنشده است.
خدیجه(س) در سختترین شرایط پیامبر گرامی اسلام پا به پای ایشان در برابر تمام دنیای کفر ایستاد و از نثار مال و جان خویش باکی نداشت. برای ایشان همین افتخار بس که نخستین بانوی مسلمان است و فرزندان و نوادگانش ستارههای درخشان آسمان ولایتاند.
بهترین همسر برای پیامبر اکرم (ص)
خدیجه (س) پس از ازدواج با پیامبر اکرم (ص) همواره سعی میکرد در راه رضای ایشان گام بردارد و همواره پناهگاه آلام رسول خدا (ص) بود. پیامبر نیز به حضرت خدیجه (س) علاقه بسیار داشت و همواره از او به نیکی یاد میکرد. در بیان علاقه پیامبر (ص) به حضرت خدیجه (س)، عایشه - همسر پیامبر - نقل کرده است:
من همواره از اینکه روزگار خدیجه را درک نکرده بودم، تأسف میخوردم و از علاقه پیامبر به او در شگفت بودم؛ چراکه پیامبر، او را بسیار یاد میکرد و اگر گوسفندی میکشت، به سراغ دوستان خدیجه میرفت و سهمی برای آنها میفرستاد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله درحالیکه خانه را ترک میکرد، خدیجه علیهاالسلام را یاد کرد و از او تعریف کرد. کار بهجایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و باکمال جرئت گفتم: «وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است!» گفتار من چنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را متأثر ساخت که آثار خشم و غضب در چهره او ظاهر شد. رو به من کرد و فرمود: «ابداً چنین نیست... هرگز همسری بهتر از آن نصیب من نشده است. او هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک به سر میبردند؛ او ثروت خود را در سختترین لحظات در اختیار من گذاشت؛ خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد!»[1]
ثروت خدیجه (س)، پشتوانهای سودمند برای گسترش اسلام
خدیجه علیهاالسلام پس از ازدواج با پیامبر، داراییاش را به ایشان بخشید تا آنگونه که میخواهد به مصرف برساند. رسول گرامی اسلام(ص) در این زمینه میفرماید: «ما نَفَعَنِی مالٌ قَطُّ ما نَفَعَنِی مالُ خَدِیجةُ؛ هیچ ثروتی بهاندازه ثروت خدیجه علیهاالسلام برای من سودمند نبود.» [2]
پس از طلوع وحی
خدیجه علیهاالسلام هیچگاه در آسایش نبود؛ کافران همواره درصدد آزار رساندن به رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند. ابولهب، حکم بن عاص بن امیه، عَقَبَة ابن اَبی مُعیط، عدی بن حمد اثقفی و اِبْنُ الْأَصداءِ هُذَلی و وَلید بْنِ مُغَیْرة از کافرانی بودند که همواره خانه خدیجه علیهاالسلام را آشفته میساختند. بااینحال، بانوی پارسای پیامبر، با درایت و صبر، محیط خانه را آرام میساخت و از تجاوز کینهتوزان به حریم امن پیامبر جلوگیری میکرد.[3]
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ایام حج بر بالای کوه صفا و مروه دعوت خویش را علنی به گوش مردم میرساند که مورد حمله کافران واقع شد. ابوجهل سنگی پرتاب که به پیشانی رسول خدا اصابت کرد و خون از پیشانی آن حضرت جاری شد. علی علیهالسلام به سرعت خود را به خدیجه علیهاالسلام رساند و موضوع را بازگو کرد. اشک از گونههای حضرت جاری شد و همراه علی علیهالسلام برای یافتن همسرش راهی گردید. در این هنگام، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: «فرشتگان از گریه خدیجه علیهاالسلام به گریه آمدند. او را فراخوان، به او سلام برسان و بگو خدا به تو سلام میرساند و او را به خانهای بهشتی که از نور زینت دادهشده است، بشارت ده.»
سرانجام ایشان پیامبر را یافتند و به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه علیهاالسلام حملهور شدند و خانه او را سنگباران کردند. خدیجه علیهاالسلام بیرون آمد و خطاب به آنان فرمود: «آیا از سنگباران خانه زنی که نجیبترین قوم شماست، شرم ندارید؟» مردم با شنیدن سخنان خدیجه پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. آنگاه پیامبر، پیغام جبرئیل را به او رساند. خدیجه در پاسخ فرمود:
اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ و مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلی جَبْرِئیل السَّلامُ وَ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ وَ بَرَکاتُهُ.
خدا، خود، سلام است و سلام از اوست و سلام بر جبرئیل و بر تو ای رسول خدا و رحمت و برکات خداوند بر تو باد. [4]
خدیجه سلام الله علیا؛ مادر امامت
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله همواره از خدیجه علیهاالسلام به نیکی یاد میکرد و در روایتی بهصراحت ایشان را «ظرف امامت» میخواند. روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر فاطمه علیهاالسلام وارد شد و او را آشفته و بی قرار یافت. به فاطمه علیهاالسلام فرمود: «چرا نگرانی؟» فرمود: «عایشه بر مادرم فخر میفروشد و میگوید با مردی پیش از شما آشنا نبوده است، حالآنکه مادر من در میان سالی با شما ازدواج کرده است.» رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به فاطمه علیهاالسلام کرد و فرمود: «بدان که مادر تو «ظرف امامت» و محل پیشوایی امت من است». [5] آن چنان که در زیارت وارث میخوانیم:
اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلیَّةُ بِاَنْجاسِها...
گواهی میدهم که تو نوری بودی در پشتهای فرازنده و ارحام پاک که به پلیدی های دوران جاهلیت نیالودی...
همدم روزهای سخت شعب ابیطالب
سران قریش از پیشرفت اسلام سخت نگران بودند، تصمیم گرفتند با محاصره اقتصادی، شریانهای حیاتی مسلمانان را قطع و از گسترش اسلام بکاهند. محاصره در شعب ابیطالب سه سال به طول انجامید. در این مدت، مسلمانان با خوردن یک دانه خرما در شبانهروز زندگی میکردند و گاهی حتی همان یک دانه خرما را نصف میکردند.
خدیجه علیهاالسلام در این سه سال هیچگاه همسرش را تنها نگذاشت. ایشان تمام ثروت خود را در جریان شعب خرج کرد تا جایی که گفته میشود بعد از محاصره اقتصادی دیگر ثروتی نداشت. علاوه بر این از خویشان خود نیز خواست که در فرصت پیش آمده به مسلمانان کمک کنند. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، همواره از این فداکاری خدیجه علیهاالسلام یاد میکرد و او را به خاطر این ایثار و ازخودگذشتگی میستود. [6]
محمد صلی الله علیه و آله در سوگ خدیجه سلامالله علیها
خدیجه علیهاالسلام پس از تحمل سه سال رنج و مشقت شعب، اندکی بعد بیمار شد و در دهم رمضان درگذشت. پیامبر در وفات حضرت خدیجه بسیار گریست و دستور داد در حَجُون - قبرستانی نزدیک مکه- قبری برای ایشان فراهم کنند. در آن زمان هنوز نماز میّت واجب نشده بود. بنابراین، بر جنازه خدیجه علیهاالسلام نماز نخواندند. پیامبر وارد قبر شد و با دست مبارک خویش، او را داخل قبر گذاشت و برایش دعا کرد.
فاطمه علیهاالسلام در سن خردسالی گرد پدر میگشت و میگفت: «یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیْنَ أُمِّی؟» جبرئیل بر پیامبر نازل گردید و گفت خداوند میفرماید: «به فاطمه سلام برسان و به او بگو که مادرت با آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران، در خانهاى است که در بهشت قرار دارد و دیوارهاى آن از طلا و ستونهاى آن از یاقوت سرخ است.».[7]
سالها بعد گروهی از زنان برای رساندن خبر خواستگاری علی علیهالسلام از فاطمه علیهاالسلام نزد پیامبرآمدند و گفتند: «ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! جان ما فدای تو باد! برای کاری نزد تو آمدهایم که اگر خدیجه علیهاالسلام زنده بود، خشنود میشد». چون نام خدیجه بر زبان زنان جاری شد، پیامبر سخت گریست. اَمّ سَلَمَه پرسید: «برای چه میگریید؟» پیامبر فرمود: «خدیجه! کجا مثل خدیجه علیهاالسلام پیدا میشود؟ زمانی که مردم مرا تکذیب کردند، او تصدیقم کرد؛ بر دین خدا یاری ام کرد و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به خانه ای زمردین در بهشت بشارت دهم که هیاهو و اضطراب و سختی و محنت در آن نیست.» [8]
یکی از چهار زن برگزیده اهل بهشت
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله چهار خط بر روی زمین کشید و پرسید: «آیا می دانید این چیست؟» گفتند: «خیر، خدا و رسولش داناترند.» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه علیهاالسلام بنتِ خُوَیْلِدْ؛ فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله؛ مریم بنت عمران و آسیه بنت مُزاحِمْ (همسر فرعون). [9]
خدیجه علیهاالسلام در اعراف
یکی از مواقف قیامت، اعراف است. «وَ عَلَی اْلأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ؛ بر اعراف مردانی هستند که هریک [از آن دو دسته] را به چهره میشناسند». (سوره اعراف- آیه 46)
اعراف جایگاهی است میان بهشت و دوزخ و راهی است که پارهای از گناهکاران از آن به بهشت میروند. در روایات فراوانی آمده است که منظور از رجال در این آیه، پیامبر و خاندان گرامی اوست که در قیامت بر آن جایگاه میایستند و هر یک از شیعیان که به ایشان معرفت داشته باشد، از عذاب دوزخ میرهد و به بهشت برین راه مییابد.
در حدیثی آمده است: «حضرت خدیجه علیهاالسلام نیز همراه پیامبر و علی و فاطمه علیهاالسلام و حسنین علیهمالسلام در اعراف حضور دارد». بنابراین شناخت خدیجه علیهاالسلام و دوستی با وی نیز همچون دوستی با اهلبیت علیهمالسلام، نجاتبخش گناهکاران و مایه رستگاری مؤمنان است. [10]
اظهار محبت پیامبر اکرم (ص) به دوستان خدیجه(س)
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله شدیداً به خدیجه علیهاالسلام محبت و ارادت داشت. نسبت به دوستان و آشنایان او نیز اظهار محبت و دوستی میکرد. به همین جهت هنگام ذبح قربانی میفرمود: از گوشت آن برای دوستان خدیجه نیز ببرید؛ چراکه «إنّی لَأُحِبُّ حبیبها؛ من دوستان خدیجه را نیز دوست میدارم»
و نیز روایتشده روزی پیرزنی بر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله وارد شد، پیامبر او را مورد لطف و مهربانی قرارداد، پس از رفتن او عایشه علت آنهمه لطف را جویا شد، حضرت فرمود: این بانو در زمان خدیجه بر من وارد میشد. [11]
[1] بحارالانوار، ج 16، ص 8.
[2] مستدرک الوسائل، ج 3، ص 21 و ج 1، ص 379.
[3] فروغ ابدیت، ج 1، ص 234؛ ماهنامه کوثر، ش 1، ص 27.
[4] برگرفته از ماهنامه کوثر، ش 1، ص 29.
[5] بحارالانوار، ج 43، ص 43.
[6] فروغ ابدیت، ج 1، صص 271 - 286.
[7] بحار الانوار، ج ۱۶ ص 1
[8] مستدرک سفینة البحار، ج 1، ص 381.
[9] بحار الانوار، ج 13، ص 162.
[10] بحار الانوار، ج 44، ص 255.
[11] سفینة البحار، ج 1، ص 379 ـ 381.
حالات بزرگان در ایام ماه مبارک رمضان چگونه بود؟
بررسی حالات و احوال بزرگان در ایام ماه مبارک رمضان و استناد به سنت های آنها در برنامه های خودسازی می تواند چراغ راهی برای همگان باشد.
در ادامه به بررسی حالات چند عالم بزرگ جهان اسلام در ماه رمضان می پردازیم:
میرزا محمد جعفر انصاری
از مراجع نامدار خوزستان و از بستگان مرحوم شیخ مرتضی انصاری است. در باره وی نوشته اند:
او با آن همه مشاغل درسی، عبادات موظفه خود را که از سن بلوغ مشغول به آنها بود، ترک ننمود. او گذشته از نوافل شبانه، روزی قرائت یک جزء کلام الله و نماز حضرت جعفر طیار، زیارت جامعه و عاشورا را در یک جلسه، ایستاده به جا می آورد و هنگام عبادت توجه خاصی داشت. حافظه اش بسیار عجیب بود؛ قرآن مجید و تعقیبات نمازها و دعاهای هر ماه و هر روز و شب ماه مبارک رمضان و.. را از حفظ داشت.(۱)
علامه طباطبایی
علامه، مراتبی از عرفان و سیر و سلوک معنوی را پیموده بود. او اهل ذکر و دعا و مناجات بود. در بین راه که او را می دیدم ، غالباً ذکر خدا را بر لب داشت. در جلساتی که در محضرشان بودیم، وقتی جلسه به سکوت می کشید، دیده می شد که لب های استاد، به ذکر خدا حرکت می کرد. به نوافل مقید بود و حتی گاهی دیده می شد که در بین راه مشغول خواندن نمازهای نافله است. شب های ماه رمضان تا صبح بیدا بود، مقداری مطالعه می کرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و اذکار مشغول بود.(۲)
علامه شهید مطهّری، هرگاه نام مرحوم علامه طباطبایی را به زبان می آورد، می گفت: روحم به فدای او باد. یکی از دانشمندان از استاد مطهّری پرسید: دلیل این همه تجلیل و احترام شما از علاّمه طباطبایی چیست؟ استاد مطهّری در پاسخ گفت: من فیلسوف و عارف بسیار دیده ام و احترام من به علاّمه طباطبائی به خاطر فیلسوف بودن ایشان نیست، بلکه از این جهت است که او عاشق و دلباخته ی اهل بیت علیهم السلام است. چرا که علاّمه طباطبایی در ماه رمضان روزه ی خود را با بوسه بر ضریح مقدّس حضرت معصومه(س) افطار می کرد. ابتدا پیاده از منزل تا حرم مطهّر (با توجّه به آن سنین پیری و دوری راه) مشرف می شد. ضریح مقدّس را می بوسید، سپس به خانه می رفت و غذا می خورد.»
امام خمینی
یکی از همراهان امام در نجف اشرف، نقل کرده است: ایشان در ماه مبارک رمضان هر روز ده جزء قرآن در ماه مبارک رمضان می خواندند؛ یعنی در هر سه روز یک دوره قرآن می خواندند. برادران خوشحال بودند که دو دوره قرآن را خوانده اند، ولی بعداً می فهمیدند که امام ده یا یازده بار قرآن را ختم کرده است.
یکی از فرزندان امام می گفت: شبی در ماه رمضان، من در پشت بام خوابیده بودم. خانه ایشان یک خانه کوچک ۴۵ متری بود. بلند شدم دیدم که صدا می آید. و بعد متوجه شدم که آقاست، که در تاریکی در حال نماز خواندن است. دست هایش را طرف آسمان دراز کرده و گریه می کند. برنامه عبادی ایشان این بود که در ماه رمضان، شب تا صبح نماز و دعا می خواندند و بعد از نماز صبح و مقداری استراحت، صبح زود برای کارهایشان آماده بودند.(۳)
ماه رمضان برای ایشان، ارزش خاصی داشت، بدین جهت در این ماه، ملاقاتهای خود را تعطیل می کرد تا بهره بیشتری از برکات آن ببرد. ایشان می فرمود: « خود ماه رمضان، کاری است. » لذا کارهای دیگر را کم می کرد. و بیشتر به تلاوت دعا و قرآن می پرداخت. در این ماه، شعر نمی خواند و نمی سرود و به شعر گوش هم نمی داد و دگرگونی خاصی متناسب به این ماه، در زندگی خود ایجاد می کرد؛ به گونه ای که سراسر این ماه را به تلاوت قرآن مجید، دعا و به جا آوردن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپری می کرد. غذا بسیار کم می خورد. حتی در روزهای بلند و طولانی ، روزه می گرفت، اما وقت افطار و سحر، آن قدر کم می خورد که خادمش فکر می کرد آقا چیزی از غذا نخورده است.(۴)
حاج محمد ابراهیم کلباسی
آورده اند که حاج محمد ابراهیم کلباسی، از شاگردان بحرالعلوم، شب قدر را با عبادت درک کرد؛ زیرا مدت یک سال، شب تا صبح عبادت کرد و معلوم است که شب قدر از شب های سال، بیرون نیست.(۵)
حاج میرزا حسین خلیلی (از رهبران جنبش مشروطه)
وی مردی با متانت و وقار، و در عین حال متواضع بود و در به جا آوردن وظایف عبادی خود کوتاهی نمی ورزید. ایشان در همه سال ها، دهه آخر ماه رمضان را در مسجد کوفه، معتکف بود و در بین الطلوعین زیارت عاشورا، از او ترک نمی شد.(۶)
آیت الله گلپایگانی
سید محمد باقر گلپایگانی، فرزند آیت الله گلپایگانی، از مراجع تقلید می فرمود:
قرآن هایی که به پدر هدیه می شد، [پدر] مقید بودند آنها را بخوانند. پس از یک دور تلاوت، قرآن ها را به دارالقرآن هدیه می کردند و می فرمودند: زکات قرآن به این است که خوانده شود؛ زیرا در قیامت، قرآن از ما باز خواست می کند. ایشان در ماه رمضان هفت الی هشت دور، قرآن را ختم می کردند.(۷)
سید صدر الدین عاملی اصفهانی
مرحوم شیخ عباس قمی در شرح حال آقا سید صدرالدین عاملی اصفهانی می نویسد:
و این سید جلیل، کثیر البکاء و کثیر المناجات بود. نقل شده که شبی از شب های ماه رمضان، داخل حرم امیرالمؤمنین شد. بعد از زیارت، نشست کنار ضریح و شروع کرد به خواندن دعای ابوحمزه، همین که شروع کرد و به جمله «الهی لا تودبنی بعقوبتک» رسید گریه او را گرفت و پیوسته این جمله را تکرار کرد و گریه کرد تا بیهوش شد و او را از حرم مطهر بیرون آوردند.(۸)
پی نوشتها:
۱٫ مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۳۸۲٫
۲٫ مقالات وپیام ها ورساله هایی از علی احمدی میانجی ودیگران یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۳۱ (با تلخیص)
۳٫ فرازهایی از ابعاد روحی، اخلاقی وعرفانی امام خمینی(ره) تهیه وتدوین ،با مقدمه انصاری کرمانی، ص۷۰٫
۴٫ سایت حوزه، کانون قاصدک دانشگاه علامه طباطبایی.
۵٫ میرزا محمد خان تنکابنی، قصص العلما، ص ۷۳٫
۶٫ رضا مختاری، سیمای فرزانگان ، ص۱۶۲٫
۷٫ محمد رحمتی شهرضا، گنجینه معارف، ج۱، ص۴۸۰
سبک رفتاری ائمه اطهار در ماه مبارک رمضان
«نهایت کوشش خودتان را بنمایید که در این ماه روزى ها تقسیم مى شوند، و سرآمد عمرها و اجلها نوشته مى شود و در آن شبى است که عمل در آن ماه از عمل هزار ماه برتر و افضل است.»
نماهنگ: «بهشت رمضان»
قسمتی از بیانات رهبر انقلاب که در این کلیپتصویری میشنویم:
ماه رمضان در هر سال، قطعهای از بهشت است که خدا در جهنّم سوزان دنیای مادّی ما آن را وارد میکند و به ما فرصت میدهد که خودمان را بر سر این سفره الهی در این ماه، وارد بهشت کنیم. بعضی همان سیروز را وارد بهشت میشوند. بعضی به برکت آن سیروز، همه سال را و بعضی همه عمر را. بعضی هم از کنار آن، غافل عبور میکنند که مایه تأسّف و خسران است. حالا برای خودشان که هیچ، هر کس که ببیند این موجود انسانی، با این همه استعداد و توانایىِ عروج و تکامل، از چنین سفره با عظمتی استفاده نکند، حق دارد که متأسّف شود. این، ماه رمضان است.
۱۳۷۲/۱۱/۱۷