شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

خط حزب‌الله ۳۳۴ | بهار فرصت‌ها در رمضان

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

خط حزب‌الله ۳۳۴ | بهار فرصت‌ها در رمضان

شماره سیصد و سی‌ و چهارم هفته نامه‌ی خط حزب‌الله منتشر شد.

* «سخن هفته» این شماره خط حزب‌الله در آستانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان، با عنوان «بهار فرصت‌ها در رمضان» نگاهی به راه‌های بهره‌مندی و قدردانی بهتر از فرصت‌های این ماه مبارک داشته است.

* خط حزب‌الله در یادداشت هفته خود با عنوان «همدلی؛ رمز پیشرفت، راز قدرت» نگاهی به اهمیت وحدت و همدلی مردم و مسئولان و  تأکید اخیر رهبر انقلاب اسلامی بر این موضوع داشته است.

* شماره‌ی این هفته‌ی خط حزب‌الله به روح مطهر شهید مدافع حرم سید جمال رضی، تقدیم می‌شود.

رئیس جمهور در دیدار با خانواده شهدای استان خراسان رضوی: مهمترین وظیفه مسئولان پاسداری و حفظ راه و دستاوردهای شهدا است

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

رئیس جمهور در دیدار با خانواده شهدای استان خراسان رضوی: مهمترین وظیفه مسئولان پاسداری و حفظ راه و دستاوردهای شهدا است

گروه استان‌ها- رئیس جمهور با تاکید بر حل مشکلات خانواده‌های شهدا گفت: مهمترین وظیفه مسئولین پاسداری از راه شهدا و خدمت به خانواده آنها است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس، آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی شامگاه چهارشنبه در ادامه برنامه‌های سفر خود به استان خراسان رضوی در دیدار صمیمانه با خانواده‌های شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و مدافع حرم استان خراسان رضوی، ضمن ابراز خرسندی از این دیدار اظهار داشت: توفیقی است که در ابتدای سال نو، در ماه مبارک شعبان و در کنار مضجع شریف امام هشتم (ع) در خدمت خانواده شهدا و جانبازان هستم.


رئیس جمهور با اشاره به اینکه شهدا در آزمون‌های مختلف سربلند هستند، افزود: شهدای مدافع حرم در مقابل یک جریان بی‌رحمی که عامل دست آمریکا و رژیم صهیونیستی بود و قصد داشت منطقه را به هم بریزد، ایستادند.


رئیسی ضمن اشاره به کرامت و بردباری خانواده شهدا نسبت به مصیبت از دست دادن عزیزانشان، تصریح کرد: شما خانواده شهدا همیشه شاکر خداوند هستید، مشکلات شما را متزلزل نکرد و اعتقادتان به نظام و اسلام را حفظ کردید.

رئیس جمهور در این دیدار به نگاه ویژه رهبر معظم انقلاب نسبت به خانواده شهدای مدافع حرم اشاره کرد گفت: مهمترین وظیفه مسئولان پاسداری از راه و حفظ آثار و دستاوردهای شهدا و خدمت به خانواده آنها است چرا که حقیقتاً خون شهدا از جامعه جهل‌زدایی می‌کند.


وی در بخش دیگری از سخنان خود با توجه به دغدغه‌های مطرح شده از سوی خانواده شهدای مدافع حرم، مسئولان استانی را مکلف کرد تا در اسرع وقت نسبت به رفع دغدغه‌های این عزیزان اقدام کنند.


پیش از سخنان رئیس جمهور تعدادی از خانواده‌های شهدا به بیان دیدگاه‌ها، دغدغه‌ها و مشکلات خود پرداختند.

هشدار شهید «محمد کامران» به نسل‌های آینده/ عَلَمی که روی زمین نماند

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

هشدار شهید «محمد کامران» به نسل‌های آینده/ عَلَمی که روی زمین نماند

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مدافع حرم «محمد کامران» روز نهم اردیبهشت ۱۳۶۷ در روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان به دنیا آمد. در دوران کودکی شجاع، پر انرژی و دوست داشتنی بود. از همان زمان تلاش می‌کرد تا راه دایی شهیدش را ادامه دهد. دوره ابتدایی را در همان روستا (روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان) گذراند و از سال ۱۳۷۸ به تهران آمد. بعد از گرفتن دیپلم وارد سپاه پاسداران شد.

در این سال‌ها به خوبی مسائل فقهی را یاد گرفته بود و بسیار روی مال حلال و حرام به خصوص پرداخت خمس حساس بود. سال ۹۲ ازدواج کرد. با ناامن شدن حرم عمه سادات و حمله تکفیری‌ها عزم رفتن به سوریه کرد. بار‌ها به سوریه رفت تا اینکه روز چهارشنبه ۲۳ دی سال ۹۴ قبل از اذان ظهر در منطقه «خان‌طومان» بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شاهرگ و پهلو به شهادت رسید.

مادر شهید مدافع حرم «محمد کامران» و خواهر شهید «محمد خدامی» و همسر جانباز «مهدی کامران»، در گفت‌وگو با دفاع‌پرس اظهار داشت: پسرم و البته برادرم هر دو بسیار به دنبال حلال و حرام بودند. چند نکته و مسئله‌ای که پسرم در وصیتنامه خود توصیه کرده بود، این بود که حتما پشتیبان ولایت فقیه باشید و بسیار به این نکته سفارش می‌کرد. نکته دیگری که پسرم در وصیتنامه خود بسیار به آن سفارش داشت، این بود که نماز خود را اول وقت بخوانید. پسرم حتی در خانه هم که بود، نماز اول وقت او هیچ گاه ترک نمی‌شد.

وصیت شهید کامران به بازماندگان

مادر شهید افزود: نکته دیگری که پسرم در وصیتنامه خود بسیار به آن سفارش کرد، بحث امر به معروف و نهی از منکر، حجاب زنان و غیرت مردان بود. پسرم می‌گفت: خواهرانم، حجاب خود را حفظ کنید و از همه می‌خواست غیرت علوی خود را حفظ کنند. خطاب به آن‌ها می‌گفت: «طوری نباشد که ما به شهادت برسیم و شما پشت ولایت فقیه را خالی کنید حتما پشتیبان ولایت فقیه باشید اگر اینگونه نباشید، این گرگ‌های درنده یا همان دشمنان اسلام، فقط منتظر همین لحظه‌ها هستند.»

خواهر شهید «خدامی» گفت: یکی از خصیصه‌هایی که پسرم داشت، آن بود که اگر توافق کرده بود چه مدت زمانی را کار کند، بیشتر از آن اضافه کار می‌ایستاد و اعلام می‌کرد که هر زمانی برای ناهار، نماز و وضو صرف کرده است را از حقوق او کسر کنند. ما سفارش می‌کنیم که مردم باید هم حجاب داشته باشند، هم غیرت و تا می‌توانند به سفارش شهدا عمل کنند، اما برخی از مردم هستند که به سفارش شهدا عمل نمی‌کنند و اگر هم نامی برده شود و به آن‌ها گفت شود، به آن توجه نمی‌کنند و حتی در مواردی نام شهدا را هم از کوچه‌ها برداشته‌اند. البته اینکه مردم به حرف ما خانواده شهدا عمل کنند یا نکنند تأثیری بر ما ندارد. اما اگر اسم کوچه از نام شهدا انتخاب شود یا عکسی از شهدا استفاده شود، شاید خدا کمک کند و برخی‌ به خاطر عکس شهدا هدایت شوند.

این مادر شهید افزود: پسر من پاسدار بود و شغل او ایجاب می‌کرد که مرتب در رفت و آمد باشد. چهار دفعه به سوریه رفت و برگشت و دفعه آخر به شهادت رسید. در منطقه حلب سوریه می‌جنگید. چون به زبان عربی مسلط بود، آموزش نظامی می‌داد. از آنجا که پسرم به زبان عربی مسلط بود، چند سال بچه‌های سوریه را به ایران می‌آوردند و محمد به آن‌ها درس سلاح و آموزش نظامی می‎داد. پس از مدتی دیدند که این، کار سختی است و بنابراین بچه‌ها را از اینجا به سوریه بردند تا آموزش نظامی را در آنجا پیگیری کنند که رفت و بار پنجم در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۹۴ به شهادت رسید.

پسرم می‌خواست راه دایی شهید خود را ادامه دهد

مادر شهید کامران ادامه داد: وقتی خبر شهادت فرزندم را شنیدم، احساس افتخار می‌کردم. آن هنگام، دو رکعت نماز شکر به جای آوردم. خدا را شکر کردم که پسرم توانست در این راه ادامه دهد و دنباله‌روی دایی خود باشد. برادرم سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید و پسرم سال ۱۳۶۷ به دنیا آمد. وقتی برادرم شهید شد، نام او را روی پسرم گذاشتم. پسرم همیشه آرزوی این را داشت که راه دایی خود را ادامه دهد و خدا را شکر که توانست در این راه حرکت کند. شهادت افتخاری برای همه ما و برای کشور هست. از آنجا که در نهایت انسان باید بمیرد. اگر اینگونه است، رفتن انسان اگر با شهادت باشد، خیلی بهتر است.

این مادر شهید گفت: من فکر می‌کنم اگر کسی می‌گوید من شهادت را دوست ندارم، یقین به شهادت ندارد. کسی که می‌میرد نه نامی دارد و نه یادی، اما اگر به شهادت رسید، آن خودش کار‌های بسیار می‌کند و مانند عسل شیرین است. توصیه من به مردم این است که تا می‌توانند به سفارش شهدا عمل کنند. نماز خود را اول وقت بخوانند، حلال و حرام را در زندگی خود رعایت کنند، امر به معروف و نهی از منکر را رعایت کنند و در رأس تمام این‌ها پشتیبان ولایت فقیه باشند.

گل آقا؛ کسی که با طنز به جنگ مشکلات مردم می‌رفت

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

گل آقا؛ کسی که با طنز به جنگ مشکلات مردم می‌رفت

طنز صادق و دلسوزانه باید همه‌ی نقاط معیوب، بخصوص آنها را که کمتر به چشم می‌آیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبه‌روست که همه‌ی ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحه‌دار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه‌ی دشمن، چه وسیله‌یی از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاری‌تر؟». این سطور بخشی از پاسخ رهبر انقلاب به نامه  آقای کیومرث صابری، مدیر مسئول مجله گل‌آقا در سال ۱۳۷۰ است. در بخش‌هایی از مستند غیررسمی ۴ که به روایت دیدار ۱۳۹۸/۰۴/۲۷ طنزپردازان پرداخته است، رهبر انقلاب گوشه‌هایی از خاطرات سالهای آشنایی و همراهی مرحوم صابری با خود را بیان کرده‌اند. به همین بهانه رسانه‌ی KHAMENEI.IR در گزارشی کوتاه نگاهی به فعالیت‌ها و زندگی هنری مرحوم کیومرث صابری فومنی داشته است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif «این مملکت امام زمان است رجایی!» روزهای اوج درگیری شهید رجایی و بنی صدر بود. گل آقای سالهای بعد و کیومرث صابری فومنی آن زمان هم یکی از نزدیکان شهید رجایی. دل آقای نخست وزیر از بنی صدر خون بود اما شاگرد امام بود و امام به طرفین امر کرده بودند علیه همدیگر در مجامع عمومی حرف نزنید. حالا هم رجایی سکوت پیشه کرده بود، هرچند بنی صدر ساکت نبود. گل آقا روایت میکند که رجایی به گریه افتاده و به او گفته بود: «از دست این چه کنم که نه تقوا دارد، نه دین دارد و نه راست میگوید!» صاف ایستاده و با همان صراحت و سادگی و صداقتی که یک دهه بعد هم در هفته‌نامه‌اش موج میزد به نخست وزیر مملکت گفت بود: «این مملکت امام زمان است رجایی. اگر ما سقوط کنیم یعنی اینکه ما هم باطل بوده‌‌ایم. اگر امام بر حق است، این بنی ‌صدر سقوط خواهد کرد»... در نهایت هم بنی‌صدر بود که سقوط کرد.

* گل آقای امام
وجه اصلی شخصیتش سلامت نفس بود. چیزی که از همان دوران جوانی و اوایل آشنایی‌اش با امام خمینی رحمةالله‌علیه هم توی چشم می‌آمد. سال ۱۳۴۰ در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و از گیلان به  تهران آمد. حسب آنچه از او نوشته‌اند، همان اول و در ابتدای دوران دانشجویی بدلیل حضور در یک برنامه و تظاهرات سیاسی در دانشگاه تهران بازداشت می‌شود. یک سال بعد نام روح‌الله خمینی به گوش گل آقای جوان می‌رسد. دورادور و نادیده، رشته مودتش با آیت‌الله خمینی برقرار می‌شود. همان زمان به یکی از دوستانش که  عازم قم بود حرف عجیبی زد. حرفی که نشان می‌داد ایستادنِ سال‌های بعد پای مردم و انقلاب و آیت‌الله خمینی، اتفاقی و از سر حادثه نبوده: «سید! قم می‌روی، ببین ما زیر علم کدام آخوند داریم سینه می‌زنیم، آخوندهای جور واجور ما دیدیم. ایشان رفت و آمد و گفت این اصلاً یک چیز دیگر است. ما جوان بودیم هفده هجده ساله. این در ذهن ما ماند؛ آقای خمینی!»

در تمام سال‌های دهه ۶۰ و دوران حیات امام هم همچنان آقای خمینی مهم‌ترین دغدغه گل آقا بود. در یکی از دیدارهای خصوصی تا به امام گفته بودند که ایشان همان گل آقاست، امام سر بلند کرده و فرموده بودند: «تویی؟» ادامه روایت از زبان خود گل آقا شنیدنی است: «خندیدند. من گریه‌ام گرفت. گفتم: آقا! به جد شما من ضدّ انقلاب نیستم. من مرید شما هستم. گفتند که من می‌دانم. گفتم به هر حال کار طنز است، سخت است. یک چیزی اگر من گفتم دل شما شکسته است یا انقلاب لطمه‌ای خورده، شما من را ببخشید.» از همان سال ۶۳ که ستون طنز خودش را در روزنامه اطلاعات شروع کرده بود به قول خودش ماهی یک دوبار پیگیر میشد که نکند چیزی نوشته یا گفته باشد که امام را رنجانده باشد: «همیشه هر ماهی یکی دو بار تلفن به آقای دعایی می‌کردم و اصرارم این بود که دل پیرمرد را نرنجانده باشم. می‌گفت: نه! حاج احمد آقا می‌گوید مطلب را امام می‌خواند و خیلی هم خوش‌شان می‌آید.»

سال ۶۷ و بعد از پذیرش قطعنامه هم خطاب به مرحوم سیداحمد خمینی که به او گفته بود خدا دلت را شاد کند که دل امام را شاد کردی گفته بود: «من فدای امام بشوم، حاضرم قلبم را پاره پاره کنم، بریزم پایش که ایشان یک لبخند بزند.» گل آقا همان جوان هفده هجده ساله دهه ۴۰ بود با همان فطرت پاک. به خاطر همین روحیه و شخصیت هم بود که بعد از پیروزی انقلاب که خیلی از شخصیتهایی که مسئولیت‌های کشور را در دست گرفتند با اینکه از دوستان و نزدیکان گل آقا بودند اما او همان جوان هفده هجده ساله دهه ۴۰ باقی مانده بود با همان صفای باطن و فطرت پاک و پاکدامنی سیاسی. برای همین هم نه آن زمان و نه سال‌های بعد که یکی از نزدیکترین دوستانش به رهبری جمهوری اسلامی رسید هیچ وقت امر بر او مشتبه نشد.

مردم اما همچنان برایش مهم بودند. چیزی که ماهیت اصلی طنز مطبوعاتی او را هم شکل می‌داد و نسبت به دیگران متمایز می‌کرد هم همین مردم و مشکلاتشان بودند چه زمانی که در دهه ۶۰ در ستون طنز خود در روزنامه اطلاعات با سلاح طنز به جنگ معضلات و مشکلات مردم می‌رفت چه در دهه ۷۰ که هفته نامه گل آقا با زبان طنز و کاریکاتور، ستون ثابت نقد دولتمردان و مسئولان اجرایی بود. کسی به سلامت نفس و پاکدامنی سیاسی گل آقا شک نداشت. در تمام سالهای بعد از انقلاب ثابت کرده بود افق دیدش خیلی بالاتر از آن است که از جایگاهش نردبانی بسازد برای فتح مناصب اجرایی.

* می‌زنم تا می‌توانم حرف حق
در دولت موقت مرحوم بازرگان و در ادامه همه دوران نخست وزیری شهید رجایی مدتی مدیریت اجرایی بر عهده داشت، اما در نهایت و به تدریج عطای این مناصب اداری و سیاسی را به لقایش بخشیده بود. در اواخر دوران حیات شهید رجایی مشاورت فرهنگی ریاست جمهوری را بر عهده داشت. با شهادت رجایی، مردم آیت‌الله خامنه‌ای را به ریاست جمهوری برگزیدند. رئیس جمهور جدید هم باوجود همه تسلط و شناختی که روی فرهنگ داشت اما گل آقا را در همان جایگاه ابقا کرد تا همکاری و از همه مهمتر دوستی و رفاقت با آیت‌الله خامنه‌ای هم به سوابق مرحوم کیومرث صابری فومنی اضافه شود. دوستی و رفاقتی که در دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و تا انتهای عمر گل آقا هم ادامه داشت. سال ۱۳۷۰ یک سال بعد از انتشار هفته نامه گل آقا بود که تعدادی از شماره های آن را برای آیت‌الله خامنه‌ای فرستاد تا نظر دوست و رفیق خود را هم درباره طنزی که در قالب این هفته نامه پیگیری می‌کند بداند.

مرور پیامی که آیت‌الله خامنه‌ای برای آن مرحوم فرستاد قطب‌نمای خوبی برای طنز و طنازی متعهدی است که دغدغه خدا و خلق او را دارد: «ادعا نمی‌کنم که کار شما کامل و بی‌عیب است؛ اما با ملاحظه‌ی اجمالی شماره‌های «گل‌آقا»، امید هرچه بهتر شدن و کامل‌تر شدن آن را دارم. طنز صادق و دلسوزانه باید همه‌ی نقاط معیوب، بخصوص آنها را که کمتر به چشم می‌آیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبه‌روست که همه‌ی ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحه‌دار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار می‌برند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه‌ی دشمن، چه وسیله‌یی از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاری‌تر؟ ان‌شاءالله شما و همکارانتان موفق باشید.» ۱۳۷۰/۰۴/۲۷

شبیه این عبارات ۱۳ سال بعد از سطور فوق در پیام تسلیت برای کیومرث صابری فومنی هم تکرار شد: «ضایعه‌ای در عرصه‌ی هنر و غم بزرگی برای دوستان و معاشران او و کسانی است که با سلامت نفس و پاکدامنی سیاسی او آشنا بودند. او یار دیرین شهید رجایی و طرفدار وفادار همیشگی انقلاب و نظام اسلامی بود. هنر برجسته‌ی او در سال‌های دفاع مقدس همواره در خدمت کشور قرار داشت و او تا آخرین روز عمر خود هرگز قلم و قریحه‌ی سرشار خود را جز در راه ایمان و باور خود بکار نگرفت. اینجانب که مدت‌ها از همکاری او و در همه‌ی بیست سال اخیر از لطف هنر او برخوردار بوده‌ام، خود را در غم درگذشت او شریک می‌دانم و به خانوادۀ محترم و دوستان و همکاران او تسلیت می‌گویم.» ۱۳۸۳/۰۲/۱۱ عصاره زندگی و حیاتش را می‌توان در همان شعاری دید که سرلوحهٔ هفته‌نامه‌اش کرده بود، گفتن حقیقت و حق تا زمانی که رمق و نایی برای حیات دارد: «یک زبان دارم دو تا دندان لق، می‌زنم تا می‌توانم حرف حق.»

ماجرای اعزام شهید فلاحی به ویتنام/ تنها آرزوی شهید فلاحی از زبان محافظش

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ماجرای اعزام شهید فلاحی به ویتنام/ تنها آرزوی شهید فلاحی از زبان محافظش

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «ولی‌الله فلاحی» در سال ۱۳۱۰ در طالقان متولد شد. سه سال اول دبیرستان را در دبیرستان علامه گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام شد. از مهر ماه سال ۱۳۳۰ در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد و پس از فارغ التحصیلی، خدمت خود را در لشکر ۹۲ زرهی آغاز کرد. در سال ۱۳۳۷ شمسی به تهران منتقل شد و در دانشگاه نظامی، در سمت فرماندهی گروهان دانشجویان و فرماندهی گردان انجام وظیفه کرد.

وی دورۀ پرسنل نظامی و سپس دوره‌ی عالی آجودانی و دافوس را در آمریکا گذراند و با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش‌بس ویتنام، به آن کشور اعزام شد و پس از بازگشت و به درجه سرتیپی ارتقا یافت و به عنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد و چندی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، سرتیپ فلاحی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد.

امیر فلاحی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان، بخصوص بحران و تشنج در منطقه کردستان که به دست ضد انقلاب وابسته صورت می‌گرفت و همچنین پس از موفقیت در تحکیم نظم و انضباط و مقررات و سازماندهی نیروی زمینی، در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ شمسی به ریاست ستاد مشترک ارتش برگزیده شد.

با شروع جنگ عراق با ایران، شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرح‌های مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. آخرین حضور او در منطقه، همزمان با عملیات ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) بود که در هفتم مهر ماه سال ۱۳۶۰ پس از اتمام این عملیات و هنگامی که هواپیمای حامل ایشان و شهید فکوری، شهید کلاهدوز، نامجوی، جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات به تهران بازمی گشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به مقام شهادت نایل آمد.

خاطرات یکی از محافظین شهید فلاحی

«جعفر بریری» یکی از محافظین شهید فلاحی خاطره‌ای را به این مضمون بیان می‌کند: در آبان ماه سال ۱۳۵۹ در سوسنگرد عملیاتی علیه نیرو‌های عراقی انجام گرفت تا آن شهر از تعرض دشمنان رهایی یابد. شهید فلاحی در نقطه‌ای میان خط آتش نیرو‌های خودی و سربازان دشمن برای نظارت بر این عملیات حضور داشت و تنها فرد همراه ایشان من بودم.

تبادل آتش بین دو طرف به شدت ادامه داشت. انفجار گلوله‌های توپ و خمپاره در اطراف ما به طور پراکنده شنیده می‌شد. دکتر چمران در آن عملیات مجروح گردید و تعدادی از رزمندگان ما هم به شهادت رسیدند. به شهید فلاحی پیشنهاد کردم که برای محافظت از ترکش‌ها و گلوله‌ها از کلاه آهنی استفاده کند، اما او اظهار داشت: اگر نگهدار من آن است که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد با این وجود از ایشان که آن زمان رئیس ستاد مشترک بود خواهش کردم که برای اطمینان خاطر استفاده از کلاه آهنی هنگام انفجار گلوله‌ها به روی زمین دراز بکشند.

شهید فلاحی با لبخندی گفت: تو از من خاطر جمع باش، چون انسان شهید نمی‌شود مگر آنکه قبل از شهادت کامل شده باشد. ضمن آنکه من هنوز به آرزویم نرسیده ام.

من که در پی راهی برای بازگشت و یا جان پناه امنی بودم پرسیدم: تیمسار شما مگر چه آرزویی دارید؟

لحظه‌ای تامل کرد و سپس گفت: می‌دانی تنها آرزوی من چیست. گفتم: آرزوی هر فرد نظامی در مرحله اول سربلندی میهن و اهتزاز پرچم کشور به نشانه عزت و عظمت آن ملت است و این نشان می‌دهد که مردم آن کشور زنده پویا و در دنیا قابل احترام هستند.

ایشان گفتند: بله همه این‌ها درست است، اما می‌دانی که من وجب به وجب خاک خوزستان را به علت محل خدمت اولیه ام می‌شناسم با توجه به پیش روی سریع عراق آرزو داشتم که ارتش عراق زمین گیر شود که چنین شد. تنها یک آرزوی بزرگ دیگر دارم. تنها آرزویم این است که ارتش متجاوز عراق را از اطراف آبادان تا مارد عقب بنشانیم. کمتر از یک سال بعد تیمسار فلاحی به آرزوی خود رسید، اما چند ساعت پس از تحقق این آرزو به والاترین مقام انسانی یعنی شهادت در راه خدا نائل گردید.

آن قدر عاشق و دلباخته‌ امام (ره) بود که همه جا ارادت خودش را به ایشان نشان می‌داد. یکبار که بنی صدر به دانشگاه افسری آمده بود، با شجاعت شعار داد: فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا وقتی بنی صدر این را شنید فقط یک چیز گفت: دانشکده افسری هم از دست رفت.

وقتی عراق حمله‌ی خودش را به مرز‌های ما آغاز کرد در دانشکده افسری فرمانده بود؛ برای سربازان این چنین گفت که هل من ناصر ینصرنی؟ اشک از دیدگان همه سرازیر شد و اینگونه بیان کرد که: عزیزان! عراق تا پشت دروازه‌های اهواز رسیده است، ما احتیاج به نیرو داریم تا با این تجاوز مقابله کنیم.

می‌دانست که خداوند جواب آن همه راز و نیاز و ناله‌های از ته دلش را می‌دهد و او را به آرزویش می‌رساند؛ برای همین وقتی در پای هواپیما یکی از نمایندگان مجلس از اوپرسید: شما کجا می‌روید؟ او گفت:به کربلا!

ما مقاوم هستیم/ سرلشکر سلامی: عزت امروز ایران مدیون حماسه‌آفرینی شهداست

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ما مقاوم هستیم/ سرلشکر سلامی: عزت امروز ایران مدیون حماسه‌آفرینی شهداست

به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرلشکر «حسین سلامی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز گذشته (یکشنبه) در بازدید از یادمان والفجر ۸ با اشاره به حضور گسترده جوانان در یادمان‌های دفاع مقدس، اظهار داشت: جانفشانی و ایثارگری رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس با تکیه بر مفاهیم عاشورا صورت گرفت.

وی با تاکید بر اینکه آثار رشادت‌های رزمندگان تا ابد پابرجاست، عنوان کرد: عزت، کرامت، بزرگی و استقلال فعلی ایران اسلامی مرهون رشادت‌های شهدای والامقام است.

فرمانده کل سپاه گفت: امروز به برکت خون شهدا دشمنان جرأت ندارند که در برابر ما عرض اندام کنند و می‌دانند شیطنت‌های کوچک آن‌ها با پاسخ بزرگ از سوی روبه‌رو خواهد شد.

سردار سلامی بیان کرد: ترس دشمنان از ایران یک ترس جاودانه است و این به برکت فداکاری رزمندگان است؛ چرا که آن‌ها راه و مسیر استقلال را هموار و پرچم اسلام را برافراشته کردند.

وی تاکید کرد: امروز پایه قدرت جمهوری اسلامی ایران مستحکم و قوی است و ایران در جهان می‌درخشد که تمامی این عزت و شکوه مدیون حماسه‌آفرینی شهداست.

عرض تسلیت به امیر سرتیپ پوردستان

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

عرض تسلیت به امیر سرتیپ پوردستان

درگذشت فرزند عزیزتان کربلایی امین پوردستان موجب تاسف و تاثر شد. ضمن تسلیت این مصیبت بزرگ به جنابعالی و خانواده محترم، برای آن مرحوم رحمت و مغفرت و برای بازماندگان صبر و شکیبایی از درگاه خداوند متعال مسالت می‌کنیم.