شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

مهمترین جمله رهبر انقلاب در سال ۹۴ انتخاب شد

مهمترین جمله رهبر انقلاب در سال ۹۴ انتخاب شد


«رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید». این جمله‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان مهمترین و به‌یادماندنی‌ترین جمله‌ی رهبر انقلاب اسلامی در سال ۹۴ از نگاه مردم انتخاب شد. دومین جمله‌ی منتخب، هشدار رهبر انقلاب از به‌کاربردن تعبیر «تندرو-میانه‌رو» توسط برخی از افراد است؛ همچنین واکنش رهبر انقلاب نسبت به «پروژه‌ی نفوذ دشمن» نیز به عنوان جمله سوم انتخاب شده است.
این سومین سال متوالی است که پاسخ رهبر انقلاب به تهدیدات نظامی رژیم صهیونیستی از سوی مردم به عنوان مهمترین جمله بیانات ایشان در سال انتخاب می‌شود. از نگاه مخاطبان در سال ۹۳ جمله‌ی «ملت، عاشق مبارزه‌ى با صهیونیست‌هاست»  و سال ۹۲ نیز جمله «اگر غلطی از آنها [رژیم صهیونیستی] سر بزند، جمهوری اسلامی «تل‌آویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد» مهمترین جملات سال بودند.

بکارگیری تکاوران و تک تیراندازان ارتش ایران به‌ عنوان مستشار در عراق و سوریه

بکارگیری تکاوران و تک تیراندازان ارتش ایران به‌ عنوان مستشار در عراق و سوریه

به گزارش عمارنامه، امیرعلی آراسته معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی ارتش در حاشیه مراسم اختتامیه اولین دوره واکنش سریع گردان‌های تکاور و دومین دوره تک‌تیرانداز در جمع خبرنگاران اظهار داشت: نیروی زمینی ارتش یک نیروی انسان‌محور است که قوی‌ترین، مطمئن‌ترین و باکفایت‌ترین سلاح این نیرو، نیروی انسانی است.
وی ادامه داد: ما هر چقدر روی این شمشیرهای برنده چکش‌کاری کنیم و هر چقدر نیروی انسانی را آب‌دیده کنیم بیشتر از این افراد می‌توانیم در مسیر پیش رو استفاده کنیم.
معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی ارتش تصریح کرد: ما تمام تحولات منطقه را رصد می‌کنیم و برمبنای وضعیت منطقه آموزش‌های روز نظامی را پیش‌بینی می‌کنیم که پس از این دوره، آموزش‌ها و رزمایش‌ها و آزمایش‌هایی را در نظر می‌گیریم که اگر به صورت یگانی باشد، رزمایش انجام خواهیم داد و اگر هم به صورت انفرادی باشد روی افراد آزمایش می‌کنیم و پس از حصول اطمینان، افراد را در ماموریت‌های ویژه‌ای که مد نظر است استفاده خواهیم کرد.
امیر آراسته افزود: این روند، روال عادی نیروی زمینی ارتش است و این دوره‌ها برای تمامی یگان‌ها می‌باشد که بر اساس وضعیت منطقه و نیروهای مسلح انجام خواهد شد.
وی در پاسخ به سوالی درباره اعزام فارغ‌التحصیلان به یگان‌ها گفت: برمبنای فرمان مقام معظم رهبری و فرمانده معظم کل قوا ما فقط یک مسیر و خط را دنبال می‌کنیم که آن آمادگی رزمی و دفاعی نیروی زمینی ارتش است. ما فقط تمرکزمان روی آمادگی رزمی و دفاعی است و نیروها پس از پایان دوره آموزشی به یگان‌های مدنظر ملحق می‌شوند.
معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی ارتش ادامه داد: یکی از ماموریت‌های بسیار مهم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در مراکز آموزشی که به عنوان بزرگترین دانشگاه می‌توان از آن یاد کرد، آموزش سالیانه بیش از 30 هزار نفر است که پس از پایان دوره آموزشی به جامعه تزریق می‌شوند.
امیر آراسته با بیان اینکه افرادی که در دوره آموزش تکاوری و تک‌تیراندازی آموزش دیدند پس از پایان دوره‌ آموزش خود و اخذ مدرک مربیگری، به عنوان مربی در مراکز آموزشی ما حضور می‌یابند، تاکید کرد: البته از این افراد در راستای دفاع از مرزهای غرب، جنوب و جنوب غرب برای مبارزه با اشرار و قاچاقچیان استفاده خواهد شد. اخیرا نیز بر اساس ابلاغ، از تکاوران و تک‌تیراندازان نیروی زمینی ارتش در این مناطق استفاده خواهد شد.
وی تاکید کرد: این دوره‌ آموزشی، مختص به حضور مستشاری نیروها در سوریه و عراق نیست ولی در برخی مواقع از این افراد به عنوان مستشار استفاده خواهیم کرد.
منبع: تسنیم

دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم با رهبر انقلاب

دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم با رهبر انقلاب



حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (سه‌شنبه) در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه‌ی علمیه‌ی قم با تبیین جایگاه و نقش بی‌بدیل و تأثیرگذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم در پیروزی انقلاب اسلامی به برخی تلاش‌ها برای انقلاب‌زدایی از حوزه‌های علمیه اشاره و تأکید کردند: حوزه‌ی علمیه‌ی قم باید همچنان یک «حوزه‌ی انقلابی و مهد انقلاب» باقی بماند و رسیدن به این هدف نیازمند اندیشه، تدبیر و برنامه‌ریزی دقیق است.
رهبر انقلاب اسلامی سخنان خود را با بیان مقدمه‌ای درخصوص تأثیرگذاری حوزه‌ی علمیه‌ی قم در پیروزی انقلاب اسلامی و استمرار آن و نسبت حوزه‌ی علمیه‌ی قم با انقلاب آغاز کردند و گفتند: دو جریان در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی تأثیرگذاری آشکار داشتند ۱- دانشگاه ۲- حوزه‌ی علمیه.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به وجود مبارزات دانشگاهی در نقاط مختلف جهان به‌دلیل فضای طبیعی دانشگاه‌ها و آشنایی دانشجویان با مسائل روز افزودند: مبارزات دانشجویی در ایران، چه در دوره‌ی مبارزات اسلامی و چه قبل از آن هم وجود داشت اما مبارزات دانشجویی به‌دلیل دامنه‌ی محدود تأثیرگذاری آن هیچ‌گاه به یک تحول و انقلاب در کشور منتهی نشد.
ایشان تأثیرگذاری حرکت و مبارزه‌ی دانشگاهی در پیروزی انقلاب اسلامی را به‌دلیل حضور عامل اصلی یعنی مبارزات روحانیت دانستند و خاطرنشان کردند: ما قدردان مبارزات دانشجویان هستیم اما اگر این مبارزات بدون حضور مبارزات روحانیت بود، قطعاً به همان محیط دانشگاه محدود می‌شد و به اتمام می‌رسید.
رهبر انقلاب اسلامی «فراگیر بودن و تأثیرگذاری» را دو ویژگی حرکت روحانیت در انقلاب اسلامی برشمردند و افزودند: حوزه‌ی علمیه‌ی قم از دو بخش «مرجعیت و طلاب» تشکیل شده است که امام رحمه‌الله به‌عنوان بخش مرجعیت، اعلامیه می‌دادند و سخنرانی می‌کردند اما آن بخشی که سخنان و دیدگاه‌های امام رحمه‌الله را به عمق جامعه و تا دوردست‌ترین مناطق رساند، روحانیت و طلاب بودند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: اگر حوزه‌ی علمیه‌ی قم نبود، حرکت امام رحمه‌الله شاید به موفقیت نمی‌رسید و این، نشان‌دهنده‌ی نقش حوزه‌ی علمیه‌ی قم در شکل‌گیری و استمرار انقلاب اسلامی است.
ایشان افزودند: آن نیرویی که مردم را به خیابان‌ها آورد و آن راه‌پیمایی‌های بزرگ و میلیونی را شکل داد، تأثیرگذاری طلاب بود که فکر و نیت امام رحمه‌الله را در دورترین نقاط کشور نیز منتقل کردند.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه حلقه‌ی واسط میان امام رحمه‌الله و شکل‌گیری انقلاب اسلامی، حوزه‌ی علمیه‌ی قم بود، خاطرنشان کردند: با توجه به نقش ممتاز و بی‌بدیل حوزه‌ی علمیه‌ی قم در پیروزی انقلاب اسلامی، اکنون انگیزه‌ها و طرح‌هایی برای «انقلاب‌زدایی» از حوزه‌ی علمیه وجود دارد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: اگر بخواهیم نظام اسلامی همچنان «اسلامی و انقلابی» بماند باید حوزه‌ی علمیه «انقلابی» بماند زیرا اگر حوزه‌ی علمیه انقلابی نماند، نظام در خطر «انحراف از انقلاب» قرار خواهد گرفت.
ایشان با تأکید بر اینکه باید از هرگونه تلاشی برای «انقلاب‌زدایی» از حوزه‌های علمیه احساس خطر کرد، افزودند: باید با فکر و تدبیر و برنامه‌ریزی حکمت‌آمیز، با این خطر مقابله کرد تا حوزه‌ی علمیه‌ی قم همواره یک حوزه‌ی انقلابی و مهد انقلاب باقی بماند و بینش و حرکت انقلابی در آن توسعه یابد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به شیوه‌های مخالفت با انقلاب افزودند: گاه به‌صراحت با اصل انقلاب مخالفت می‌شود اما گاهی غیرمستقیم با مبانی و مبادی اعتقادی انقلاب مخالفت می‌شود که باید در این زمینه حساس بود و تأکید مکرر بر ضرورت هوشیاری در مقابلِ استکبار و آمریکا به همین علت است.
ایشان علت اصلی مخالفت نظام سلطه با جمهوری اسلامی را ایستادگی ایران در مقابل نظام ظالمانه‌ی جهانی برشمردند و خاطرنشان کردند: اگر این ایستادگی نباشد هر اسم و شکلی داشته باشید، نظام سلطه با شما مخالفتی نخواهد داشت.
رهبر انقلاب اسلامی مخالفت با مبانی و مسائل مورد تأکید امام حکیم و بصیر و هوشیارِ ملت را از دیگر شیوه‌های مخالفت غیرمستقیم با انقلاب و نظام اسلامی خواندند و افزودند: معنای حقیقی تقابل سیاسی و تبلیغی با مبانی و تأکیدات امام خمینی رحمه‌الله، ضدیت با اسلام سیاسی و اسلام نابی است که اولین‌بار پس از صدر اسلام در ایران به تشکیل حکومت پرداخته است.
ایشان در بیان راه‌حل مقابله با حرکتی که تضعیف تفکر و روحیه‌ی انقلابی را در حوزه‌ها دنبال می‌کند گفتند: مجموعه‌های دست‌اندرکار حوزه به‌ویژه مجمع نمایندگان طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی قم می‌توانند با گسترش برنامه‌ریزی‌شده‌ی ارتباط منظم و محتوایی با بدنه‌ی حوزه، تشکیل گروه‌های فکری برای دستیابی به راه‌های صحیح ترویج تفکرات انقلابی، شناسایی و حل مشکلات و شبهات ذهنی طلاب در این زمینه نقش مؤثری ایفا کنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مجمع نمایندگان طلاب را پدیده‌ی بسیار خوبی ارزیابی کردند که باید از لحاظ قانونی و جایگاهی و نیز از لحاظ درونی و محتوایی تداوم یابد و تقویت شود.
ایشان افزودند: با این نگاه و با برنامه‌ریزی لازم و در پرتو فضل الهی صدها مدرس موفق و انقلابی تربیت می‌شوند و با تکیه بر رابطه‌ی قلبی و معنوی طلاب و مدرسین، در حوزه‌های علمیه، تفکر و روحیه‌ی انقلابی هرچه بیشتر ترویج خواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنانشان تأکید کردند: با وجود برخی پدیده‌های نامطلوب در گوشه و کنار، جهت‌گیری کلی حرکت کشور، خوب و رو به پیشرفت است و افق آینده به لطف پروردگار در همه‌ی زمینه‌ها روشن است.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین حسینی‌نژاد رئیس مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه‌ی علمیه‌ی قم گزارشی از طرح‌ها و فعالیت‌های این مجمع و برنامه‌های آن بیان کرد.

برای نابودی اسرائیل به شلیک موشک نیاز نیست

برای نابودی اسرائیل به شلیک موشک نیاز نیست

بسیج پرس - فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: برای از بین بردن رژیم صهیونیستی احتیاج به شلیک نیست و «مسیری که صهیونیست‌ها طی می‌کنند، قطعاً به نابودی‌شان از درون منتج خواهد شد».

به گزارش بسیج پرس؛ سردار سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی زاده شامگاه یکشنبه (23 اسفند) در یک گفت‌وگوی تلویزیونی گفت: «ما امریکا و رژیم صهیونیستی را دشمن خود دانسته و به امریکا اعتماد نداریم، برای از بین بردن رژیم صهیونیستی احتیاج به شلیک نیست، هرچند در صورت هرگونه تجاوز، این اقدام نیز صورت خواهد گرفت.»

وی تأکید کرد: «سرویس‌های جاسوسی امریکا پس از برجام روی بحث موشکی متمرکز شده‌اند ... در عین حال با مراقبت‌های لازم، ما از مجموعه نظامی و سپاه مطمئن هستیم.»

سردار حاجی‌زاده گفت: «امریکایی‌ها می‌خواهند با جوسازی، توان دفاعی ما را تعطیل کنند تا از این طریق موجب تضعیف نظام جمهوری اسلامی شوند ... تا قبل از بحث هسته‌ای که ما هر سال رزمایش داشتیم، از خیلی از این جوسازی‌ها خبری نبود، اما حالا پس از برجام، بیش‌ترین تمرکز سرویس‌های جاسوسی به ‌خصوص از طرف امریکایی‌ها بر روی موضوع موشکی متمرکز شده است.»

دشمن مخالف افزایش قدرت دفاعی ایران است

فرمانده نیروی هوافضای سپاه در بخش دیگری از سخنانش گفت: «دشمن مخالف افزایش قدرت دفاعی ماست و آن‌ها می‌خواهند ایران به کشوری مانند عراق‌، سوریه و یمن تبدیل شود.»

وی با تأکید بر این‌‎که «ایران هیچ‌گاه شروع‌کننده جنگ نیست»، تصریح کرد: «ما برای افزایش امنیت خود به انواع سامانه‌ها ازجمله موشک نیاز داریم درحالی‌که در همه حوزه‌ها حتی سامانه‌های پدافندی ما را تحریم کردند و دائم در این مسیر مانع‌تراشی می‌کنند.»

حاجی‌زاده با اشاره به تهاجم حدود یکسالۀ عربستان سعودی به کشور یمن که منجر به کشته شدن هزاران غیرنظامی شده است، گفت: «عربستان وقتی به یمن حمله کرد که فکر می‌کرد این کشور ضعیف شده است، حالا اگر ما هم ضعیف باشیم نه آرامشی خواهیم داشت و نه امنیت و جوسازی‌های امریکا هم برای همین است.»

وی  تأکید کرد: «ما در صورت هرگونه حمله دشمن، فقط دفاع نخواهیم کرد و به مقابله‌به‌مثل نیز خواهیم پرداخت که موشک یکی از این ابزارهاست.»

آزمایش موشکی ایران مغایر با برجام نیست

این فرمانده سپاه همچنین با اشاره به این‌که آزمایش موشکی ایران برخلاف برنامۀ جامع اقدام مشترک (برجام) نیست، افزود: «در خصوص قطعنامه‌ها نیز وزارت خارجۀ ایران نامه‌ای ارسال کرده است ... ما هیچ‌گاه این قطعنامه‌ها را نپذیرفته‌ایم؛ چرا که این‌ها خطوط قرمز ما هستند.»

پیشتر حسین جابری انصاری، سخنگوی وزارت امور خارجۀ ایران در تاریخ 20 اسفند در واکنش به ادعای برخی منابع غربی در بارۀ آزمایش‌های موشکی اخیر در ایران، گفت: «رزمایش اخیر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و سلاح‌های به کارگرفته شده در آن، نه تنها تعارضی با تعهدات ایران تحت برجام ندارد، بلکه حتی خلاف قطعنامۀ 2231 شورای امنیت نیز نیست.»

حاجی‌زاده تأکید کرد که «دشمن به دنبال عقیم کردن توان دفاعی ایران است» و افزود: «آن‌ها حتی بسیاری از قطعات عادی که مصرف دوگانه دارند را نیز برای ما تحریم کردند و به دنبال نفوذ و خرابکاری هستند و این موجب شد بر روی ساخت قطعات در داخل متمرکز شویم.»

وی همچنین از نام‌گذاری هواپیمای بدون سرنشین RQ170 ایرانی به نام «سیمرغ» خبر داد و گفت: «امروز در بسیاری از حوزه‌ها چه در موشکی و چه هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد) از بسیاری کشورهای پیشرفته جلوتر هستیم.»
سحرگاه روز چهارشنبه (19 اسفند) نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ادامۀ مرحلۀ نهایی رزمایش موشکی اقتدار ولایت، موشک‌های دور ‎برد نقطه‎زن قدر H وF  را با موفقیت از ارتفاعات البرز شرقی به سوی اهداف از پیش تعیین شده در سواحل مکران در جنوب شرق ایران شلیک کردند.

بخشی از این رزمایش بامداد روز سه شنبه (18 اسفند) با شلیک موشک بالستیک قیام از یک سیلو به انجام رسید.

وزیر امور خارجۀ فرانسه روز یکشنبه (23 اسفند) اعلام کرد احتمال دارد ایران به دلیل آزمایش موشک‌های بالستیک با تحریم‌های اتحادیۀ اروپا روبرو شود.

ژان مارک آیرو در یک نشست خبری مشترک پس از دیدار با جان کری، وزیر خارجۀ امریکا و دیگر همتایان اروپایی خود در پاریس، پایتخت فرانسه، گفت: «اگر ضروری باشد به تحریم رو می‌آوریم.»
کری نیز در این نشست خبری آزمایش‌های موشکی اخیر در ایران را ناقض قطعنامه‌های سازمان ملل دانست.

پیشتر جان کربی، سخنگوی وزارت خارجه امریکا ادعا کرده بود آزمایش‌های موشکی ایران به معنای نقض برجام نیست اما مدعی شد این آزمایش‌ها، نقض قطعنامه 2231 شورای امنیت محسوب می‌شود.

جاش ارنست، سخنگوی کاخ سفید نیز در یک نشست خبری توانایی‎های موشکی خارج از استانداردهای بین‌المللی ایران را موجب نگرانی امریکا دانست.


انتهای پیام//

امیر پوردستان در واکنش به اظهارات اخیر مقامات آمریکایی: رزمایش‌ هایی با قدرت بالاتر در پیش است!

امیر پوردستان در واکنش به اظهارات اخیر مقامات آمریکایی: رزمایش‌ هایی با قدرت بالاتر در پیش است!

به گزارش عمارنامه، امیر احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در گفتگو با تسنیم، با اشاره به اظهارات اخیر مقامات آمریکایی در خصوص رزمایش موشکی ایران، اظهار داشت: ما به عنوان نیروهای مسلح جمهوری اسلامی وظیفه داریم توان دفاعی خود را بالا ببریم و در این راستا با هیچ کشوری تعارف نداریم.
وی ادامه داد: ما از همه ظرفیت‌های دفاعی که در دنیا وجود دارد استفاده خواهیم کرد و فقط به خطوط قرمزی که توسط فرماندهی کل قوا ترسیم شده است ورود نمی‌کنیم.
فرمانده نیروی زمینی ارتش افزود: سلاح‌های شیمیایی، هسته‌ای و میکروبی سلاح‌هایی هستند که ما اگر حتی آنها را در اختیار داشته باشیم از آنها استفاده نخواهیم کرد اما غیر از خطوط قرمز ترسیم شده توانمندی دفاعی خود را بالا می‌بریم.
وی برگزاری رزمایش موشکی و به دنبال آن نقض برجام توسط ایران را رد کرد و گفت: این مطلبی نیست که با حرف آمریکایی‌ها و رژیم صهیونیستی از آن دست برداریم.
پوردستان در پایان تاکید کرد: ما قطعا در‌آینده رزمایش‌هایی با قدرت و انسجام بالاتری در تمام حوزه‌های زمینی، هوایی و دریایی خواهیم داشت.

سعودی ها به دنبال ماجراجویی علیه اسلام و ایران هستند

سعودی ها به دنبال ماجراجویی علیه اسلام و ایران هستند

بسیج پرس - فرمانده نیروی زمینی قدس سپاه گفت: عده‌ای به دنبال این هستند که ایران را در منطقه کشوری ماجراجو معرفی کنند در حالی‌که ما دفاع از جان و مال مسلمین را ماجراجویی نمی‌دانیم.

به گزارش بسیج پرس؛ سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه عصر یکشنبه در یادواره شهدای مسجد الرسول (ص) شهر کرمان اظهار داشت: دشمنان به دلیل اینکه اصول آگاهی بخشی ایران با اصول آنها مطابقت ندارد، نمی توانند آن را تحمل کنند و عنوان می کنند که جمهوری اسلامی ایران به دنبال ماجراجویی است.

وی با تاکید بر اینکه ایران به دنبال ماجراجویی نیست، افزود: متاسفانه برخی از افراد ندانسته و از روی ناآگاهی این موضوع را تبلیغ می کنند و نمی دانند که کار گریز از مرکزی از سوی ایران در دنیا صورت نمی گیرد.

سردار سلیمانی وجه تمایز ایران با سایر کشورهای جهان را در دموکراسی موجود در کشور و استقلال همه جانبه دانست و گفت: این وجه تمایز مثبت، پاک و نمونه است.

در جلسات و پچ‌پچ‌های سیاسی طوری رفتار نشود که گمان ماجراجویی ایران برود

وی عنوان کرد: در ایران اسلامی در تمامی حوزه ها اعم از نیروهای مسلح، اقتصاد و تمام تصمیم گیری ها استقلال کامل وجود دارد و نیاز است که در جلسات و پچ‌پچ‌های سیاسی به گونه ای رفتار شود که برخی تصور نکنند ایران به دنبال ماجراجویی است.

سردار سلیمانی تکفیر را آتشی در خانه برادران سنی دانست و اظهار کرد: امروز شاهد هستیم که در جهان اهل سنت حریم انسانیت توسط گروه های تکفیری بیش از هر زمان دیگری مورد تهدید و هجوم قرار گرفته است.

فرمانده نیروی قدس سپاه با اشاره به اینکه دشمنان با ایجاد گروه های تکفیری به دنبال به زانو در آوردن جمهوری اسلامی ایران و شیعه بودند، گفت: آیا اینکه ایران اسلامی از جان و مال مسلمانان دفاع کند به معنای ماجراجویی است؟

سردار سلیمانی با اشاره به اینکه گروه های تکفیری دو هزار زن جوان را بین خود خرید و فروش و مساجد و امکان مسلمانان را تخریب می کند، گفت: آیا ایستادگی در برابر این جنایات عیب است؟

ایران به مرکز و محور عالم اسلام و تشیع تبدیل شده است

وی با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران به مرکز و محور عالم اسلام و تشیع تبدیل شده است، گفت: همین امر مسبب افزایش دشمنی ها با جمهوری اسلامی شده است.

سردار سلیمانی با تاکید بر اینکه ایران اسلامی هیچگاه به دنبال ماجراجویی نبوده است، بیان کرد: این جریان که علت دشمنی های آنها ماجراجو بودن ایران است، هرگز درست نیست.

وی با اشاره به اینکه امروز دشمنی ها و سلاح هایی که علیه ما به کار گرفته می‌شود نسبت به گذشته تغییر کرده است، گفت: ایران اسلامی صلح طلب بوده و همواره با مدارا و صبورانه رفتار کرده است و تاکنون هیچ گزندی از سوی ایران به کشورهای همسایه وارد نشده است.

فرمانده نیروی قدس سپاه با اشاره به اینکه ایران اسلامی در هیچ کجا تعرضی نداشته است، ادامه داد: در طول تاریخ هیچگاه ایران اسلامی نسبت به سعودی ها به رغم نامشروع بودنشان و اینکه مردم هیچگونه نقشی در سلطه و حکومت ندارند و در واقع این حکومت در سطله یک خانواده است؛ ماجراجویی نکرده و اتفاقا برعکس این جریان، این سعودی‌ها بودند که علیه ما و اسلام همواره به دنبال ماجراجویی بوده اند.

مرام جمهوری اسلامی ایران در مردم، رهبری و قانون خلاصه شده است

سردار سلیمانی با اشاره به جنایات عربستان در یمن گفت: مشاهده می کنیم که در یک سال گذشته، یک کشور به ظاهر اسلامی بدون رعایت هیچگونه موازین اسلامی، انسانی و حقوقی مردم این کشور را به خاک و خون می کشد.

وی با اشاره به اینکه مرام و اصول جمهوری اسلامی ایران در مردم، رهبری، قانون و حکومت خلاصه می شود، ابراز کرد: ما در هیچ کشوری به دنبال این نبودیم که برادران سنی را شیعه کنیم و اتفاقا برعکس، جان خود را سپر سنی‌ها کرده ایم.

سردار سلیمانی پیوند مردم با فرهنگ ایثار و شهادت را از جمله بهترین راهکارهای مقابله با شبیخون دشمنان دانست و افزود: شهدا سه اصل و ویژگی داشتند که عبارت است هجرت از خود، مجاهدت و پایبندی به عهدی که بر مبنای مصادیق قرآنی بسته اند.

فرمانده نیروی قدس سپاه با اشاره به اینکه به دلیل تغییرات جهانی امروز شرایط عالم شیعه متفاوت از گذشته است، ادامه داد: اگر فردی پایبند دفاع از جمهوری اسلامی و انقلاب نباشد به اصول دین پایبند نیست و برای دفاع از اسلام باید در مساجد ترویج معنویت با جهت مشخص همراه باشد.

دفاع از اسلام بدون دفاع از ولایت فقیه غیرممکن است

وی با اشاره به اینکه امام راحل، ولایت فقیه را لازمه ایجاد حکومت اسلامی می دانستند، ادامه داد: امروز دفاع از اسلام بدون دفاع از ولایت فقیه غیرممکن است و برای حفظ اسلام در حاکمیت باید این اصل را مورد توجه قرار دهیم.

سردار سلیمانی با اشاره به اینکه اگر جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نبود، امروز عتبات در عراق مورد تهدید دشمنان قرار می گرفت، افزود: امروز با وجود موج‌های متلاطمی که وجود دارد، شاهد امنیت و آرامش در کشور هستیم که این شرایط به یمن وجود ولایت فقیه محقق شده است.

وی با اشاره به اینکه دشمنان با اصل اساسی شیعه یعنی ولایت فقیه مشکل دارند، افزود: تاثیرگذاری سپاه پاسداران و بسیج و روحانیت دلیل دشمنی های استکبار با آنهاست.

سردار سلیمانی با اشاره به اینکه ایران اسلامی برای حفظ کرامت مردم عراق جان داده است، گفت: اینکه ایران عراق را بلعیده است ادایی نادرست از سوی دشمنان است چرا که دشمنان نمی تواند حقیقتی که دیروز پنهان بوده و امروز آشکار شده است را برتابند.

وی با اشاره به اینکه نقش علما در دوران دفاع مقدس و انقلاب ارزنده بوده و باید دست آنها را بوسید، افزود: خداوند توفیق دهد از راه شهیدان جدا نشویم و با اتصال به آنها وظیفه خود را به سرانجام برسانیم.


انتهای پیام//
منبع : مهر

پست تر از کسی که ارزش ۷۰ میلیون را تسلیم دشمن می کند، چه کسی است؟

طرف حاضر می‌شود ارزش هفتاد- هشتاد میلیون اهل کشور خودش را تسلیم یک دشمن کند، برای اینکه چند روز بیشتر روی این صندلی بنشیند. پست تر از این چه چیزی هست؟ مردم بی‌گناه، مردم ذی‌حق، بچه‌های معصوم، کسانی که خون های پاکشان را در راه انقلاب فدا کردند تا این انقلاب شکل گرفته، تا چیزی به نام جمهوری اسلامی به معنای واقعی اش در عالم شکل بگیرد، همه را فدا می‌کند، تا اینکه چند روز بیشتر رییس باشد. دیگر از این پست تر چه چیزی هست؟ چقدر آدم باید دور از شرف باشد؟


گروه سیاسی - رجانیوز: عصر سه شنبه ۱۸ اسفندماه ۹۴ علامه مصباح یزدی پس از حضور در جلسه صبح مجلس خبرگان رهبری به دفتر دکتر سعید جلیلی آمد تا در جمع تعدادی از دانشجویان و طلاب که برای دیدن ایشان آمده بودند، سخنرانی کند.
به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دکتر جلیلی، در این دیدار صمیمانه، پس از قرائت حدیث کسا و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها، علامه مصباح یزدی برای دقایقی در جمع حضار به ایراد سخنرانی پرداخت و نکاتی اخلاقی و شنیدنی را بیان کرد. متن کامل سخنان ایشان به شرح زیر است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
الحمدالله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین. حبیب اله العالمین ابالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین.
اللهم کن لولیک الحجت بن الحسن. صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه أرضکَ طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.
 
تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و همه شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا میکنیم.
خدای متعال را شکر می کنم که حیات و توفیقی افاضه فرمود که امروز در جمع بهشتی شما عزیزان ما را راه بدهند و تشرف پیدا کنیم و چهره های نورانی شما را از نزدیک زیارت کنیم و خد را بر این نعمت های عظیمش شکر کنیم.
 
 
نوسانات همیشه بوده و تمام هم نمی شود
برای اینکه خیلی وقت شما را زیاد نگرفته باشم و به حاشیه نروم، زودتر به آنچه که فکر میکنم متن هست می پردازم؛
در جریان مبارزاتی که به دست مبارک امام شروع شد و به دست مبارک ایشان به پیروزی رسید و میراثی برای آیندگان به ما سپرده شد، تحولات بسیار گوناگونی واقع شده که بعضی هایش را دیدید و بیشترش را شنیدید. در هر مقطعی – گاهی چند روز و گاهی چند ماه و گاهی چند سال- حوادثی اتفاق می افتاد که دل‌ها مضطرب و زیر و رو می‌شد، کسانی نا امید می‌شدند، کسانی ریزش و سقوط می‌کردند، از آن طرف هم جوانه می‌زد، از نو بهار می‌شد، امیدها پیدا می‌شد، حرکت ها شروع می‌شد. در طول بیش از پنجاه سالی که از شروع نهضت امام تا به حال می گذرد، همیشه این نوسانات بوده و به این زودی‌ ها هم تمام نمی‌شود، شاید هم تا پایان این عالم با ویژگی های خاص خودش باقی بماند. این کاری است که  طرحش و اجرایش از خدای متعال است. این نقشه آفرینش، آمدن پیغمبران یکی پس از دیگری، ائمه اطهار صلوات الله علیهم، این چهارده قرن – ظهور پیغمبر(ص) تا به حال- کسی نقشه ها را جز خود خدا نکشیده، اختیار اصلی اش هم جز به دست خدا نیست. سلسله جنبان اوست. الحمدالله همه اهل فضل و بصیرت هستید و اینها را می دانید، من اگر چیزی بگویم درس پس می دهم.
 
 
 
حکایت پر رمز و راز جانشین خدا
هدف از این کار چیست؟ خدا خیلی چیزهای عظیمی آفریده که ما عقلمان هم نمی رسد. اما در میان همه این مخلوقات عظیم – که با حسابات و ارقام نجومی هم شمارشش را هم نمی توانیم تعیین کنیم، چه برسد به اینکه به همه اش احاطه پیدا کنیم- جای جانشین خود خدا خالی می ماند. هیچ جا نفرمود که جبرئیل را خلق کردم و او خلیفه من است. میکائیل را خلق کردم، بهشت را آفریدم، عوالم مختلف را [آفریدم و او] جانشین من است؛ هیچ جا نفرموده است. همه جا فرشتگان فراوان است؛ ما فکر میکنیم فقط چند فرشته هستند که در یکی از کهکشان ها زندگی می کنند. خیر. در فرمایشات امیرالمومنین(ع) هست که در این فضای لایتنهی [که البته بنده می گویم لایتنهی] جای پوست گاوی نیست که خالی باشد از فرشته‌ای که مشغول عبادت نباشد. هرجا را شما فرض کنید، فرشتگان هم حضور دارند. این عالم پر است از مظاهر حق و فرمان برداران دستگاه الهی. با همه اینها، وقتی آسمان از اینها پر شد،خدا به فرشتگان وحی کرد که من می خواهم یک موجودی خلق کنم که جانشین من است. به تعبیر امروزی قائم مقام من است. إنی جاعِلٌ فیِ الأرضِ خَلیفَة.
 
 
این داستان را همه می دانید. این داستان در بزرگترین سوره قرآن در همان اوایلش ذکر شده است، از آیات سی ام سوره بقره شروع می شود تا آخر. آنچه هزاران سال گذشته و آنچه دیدیم و در زمان خودمان هم هست، یک بخشی از این ماجراست. و آن ماجرای خلافت الهی روی زمین است. تجسم این خلافت هم در بین این مخلوقات دوپاست که ملاحظه می کنید. بعضی هایشان خلیفه کامل هستند، بعضی هایشان مراتب نازل تر دارند، بعضی ها هم فقط استعدادش را دارند، استعدادی که به فعلیت نمی‌رسد. حالا این خلیفه هنرش چیست؟ چه ویژگی ای دارد که در میان همه مخلوفات اینقدر ممتاز است؟ با وجود این همه فرشتگان عظیم که زنده شدن همه مردگان دست یکی از آن فرشته هاست. نفخ صور که می کند، یک فوت می کند، همه مرده ها زنده می شوند. این موجود خیلی عظیم است. صور اسرافیل، شیپورش را می دمد، یک فوت می کند، همه مردگان زنده می شوند، اما این هم خلیفه خدا نیست! خلیفه خدا موجودی است که از یک اسپرم آفریده می شود، در یک قطره آب نجس، به جایی می رسد که همه آن فرشتگان باید در مقابلش به زمین بیفتند. عجیب این است! و این با آن اوجی که می‌گیرد می‌تواند یک دفعه سقوط کند و از هر حیوانی پست تر شود. ویژگی این موجود این است.
 
 
 
انسان هم می تواند خلیفه الله باشد، هم می تواند پست ترین موجودات باشد
آنچنان اوجی بگیرد که حتی مثل اسرافیل و میکائیل هم در مقابلش خاضع باشند، و از آن اوج عظمت می تواند دفعتا سقوط کند که از هر جنبده ای پست تر شود. این تعبیر قرآن است. إن شر الدواب – دواب جمع دابة است، دبیب یعنی جنبیدن، کرمی را که در گل و لای‌ها می‌جنبد دبیب می‌گویند، یک موجودی که چنین حرکتی دارد می‌شود دابة. یعنی می‌جنبد، جنبده. یک موجودی که به آن عزت می‌رسد می‌تواند آنچنان سقوط کند که از هر جنبده‌ای – یعنی حتی از کرم توالت- پست‌تر بشود. این آیه قرآن است، از خود نمی‌گویم. إن شرالدواب، بدترین جنبده‌ها این آدمی است که صم بکم فهم لایعقلون، و در آیه ای دیگر الذین کفروا فهم لایؤمنون. ویژگی‌اش عقل است و ایمان. اگر این دو را داشته باشد، از همه بالاتر می‌رود، و اگر اینها را از دست بدهد از هر جنبده ای پست‌تر است. این بینش قرآنی است.
 
این بساطی را که خدا راه انداخته، که پیغمبرها بیایند و بروند، با مخالفت ها مواجه بشوند، بعضی هایشان را مجروح کنند، بعضی را از شهر بیرون کنند، زندانی کنند، بکشند، سر ببرند، سرشان را با اره ببرند، همه اینها در تاریخ بوده؛ تا فجیع ترین حادثه‌ای که ما در عالم سراغ داریم، حادثه کربلا اتفاق بیفتد، همه اینها در مسیر این است که آنچه که این انسان لیاقت آن را دارد، یعنی جزو دستگاه خلافت الهی شدن، این انسان‌ها خودشان را پیدا کنند و به این ولی الله الأعظم برسند.
 
هدف زندگی تسلیم شدن مقابل خداست
به یک معنا اگر بپرسند خدا عالم را برای چه آفریده است، در یک کلمه می شود جواب داد، برای اینکه زمینه پیدا شود برای پیدایش یک موجودی که بتواند مظهر همه کمالات الهی باشد و آن ولی الله الاعظم (ارواحنا فداه) است. دیگران هم باید هراندازه که میتوانند به او شباهت پیدا کنند . هدف زندگی شان همین است. تا آنجایی که ممکن است به او شبیه شوند. راهش چیست؟ یک راه هم بیشتر ندارد. همه این حرفها و این مقامات و این ترقیات و این تکاملات یک راه بیشتر ندارد و آن این است که این موجود آگاهانه خدا را بشناسد و خود را تسلیم خدا کند. اطاعت و بندگی خدا، و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون. راه فقط همین است. منتهی برای اینکه این عبادت و اطاعت تحقق پیدا کند، معرفت باید حاصل بشود، کسی را که نمی‌شناسد، چطور می‌تواند عبادت کند؟ اول باید خدا را بشناسی تا بتوانی او را بپرستی. بعد آنچنان ساخته شده باشی، که بفهمی این هدف ارزشمندترین هدف است و همه چیز را باید پای این هدف فدا کرد. خدا از آن بنده‌های خالصش که به آن مقام خلافت می‌رسند، یک توقعاتی دارد که ما درست نمی‌توانیم تصورش کنیم.  اما از گوشه و کنار آیات می‌توان فهمید خدا از اولیاء خودش چه توقعاتی دارد. همه ما می دانیم و الحمدالله این مراحل را طی کردیم  -خدا این معرفت ها و ایمان ها را مفتی به ما داده است، زحمتی نکشیدیم- می دانیم بالاترین انسان هایی که به این مقام رسیدند وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
 
 
 
کمال انسان این است که بفهمد مقابل خدا «هیچ» است
خدا به این بنده اش که عزیزترین بندگانی است که آفرید، و هر موجود کاملی که آفریده بشود به این جهت است که شمه ای از کمالات او را دارد. به این بنده اش که عزیزترین، شریف ترین و کامل ترین است می‌گوید پیغمبر من! مبادا بگویی فردا فلان کار را می‌کنم، خودم می‌کنم، مبادا بگویی. پس چه کنم؟ بگو هرچه خدا می‌خواهد. ولا تقولن لشئ إنی فاعل ذلک غدا. مبادا بگویی من فردا فلان کار را می‌کنم. تو کی هستی؟ إلا أن یشاء الله. کار آن است که خدا می خواهد. تو کمالت این است که بفهمی در مقابله اراده خدا صفری. این را بفهمی و به این افتخار کنی که هیچ چیز برای خودم نمی‌خواهم. حکم آنچه تو فرمایی. به کسی که به عالی ترین کمالات رسیده، بی واسطه خدا با او حرف می زند، همه چیز را از صدقه سر او آفریده، تازه به او می گوید مبادا بگویی یک چیزی را من انجام می دهم. ولا تقولن لشیء إنی فاعل. مبادا بگویی یک کاری را من انجام دهنده هستم. پس چی؟ الان أن یشاءالله. همیشه باید در ذهنت باشد کار آن است که خدا می کند. من افتخارم این باشد که مجرای اراده الهی باشم. کار خدا به دست من انجام بشود. اگر اراده او نبود من کجا بودم؟ من را از چه چیز پستی به اینجا رسانده. کی رسانده؟ و هر لحظه اگر لطف او نباشد، من هیچ هستم. این تازه سفارشی است که به کسی که به آن «مرحله آخر» رسیده می گوید.
 
راه، راه بندگی است، ما باید بفهمیم بنده ایم، هرچه او می‌خواهد از مجرای اراده ما و به دست ما تحقق پیدا کند، این افتخاری است برای ما، وگرنه اگر اراده او نباشد، خواست او نباشد، توفیق او نباشد، قدرتی که او به ما بدهد، حیاتی که او داده، اگر یک لحظه حیات ما را بگیرد، چه کسی می تواند اعتراض کند؟ پس ما آفریده شدیم برای اینکه هرچه بیشتر به او نزدیک بشویم. و نزدیک شدنش به این است که کار او به دست ما انجام بشود.
 
 
چه زمانی این مسأله محقق میشود؟ آن وقتی که خودمان را تسلیم او کنیم. إن الدین عند الله الإسلام، یک معنایش همین است. اسلام یعنی تسلیم شدن. و من یسلم وجه الی الله. آدم خودش را تسلیم خدا کند. من در اختیار تو هستم، هرچه تو امر کنی. بگوید اینجا را نگاه کن، چشم، چشمت را ببند، چشم، به پیش، چشم، بدو، چشم، ایست، چشم، حرف بزن، چشم، سکوت کن، چشم. اگر اینطوری شدی، تو کار خدایی می‌کنی. اما قدرت همین کار را هم خدا می‌دهد. او فکرش را می‌دهد. ارزشش را می‌دهد. توانش را می‌دهد. اما خلیفة الله هم هست. این را شما بگذارید پای اینکه کسانی هستند در گوشه و کنار، برخی مرتاضان را شنیده اید، با برخی موجودات ارتباط پیدا می‌کنند و یک ریاضت هایی می‌کشند و یک کارهایی انجام می‌دهند تا بتوانند یک کار جدیدی که دیگران قادر به انجامش نیستند، انجام بدهند. یعنی می‌شود برده یک شیطان. کم هم نیستند. آنقدر استاد می‌بینند. از یک کشور به کشور دیگر، هزاران کیلومتر راه طی می‌کنند، یک کسی را پیدا می‌کنند، نوکری اش را می‌کنند، برای اینکه کاری یادشان بدهد و انجام دهند، تا بتوانند یک کار جدیدی انجام بدهند که دیگران بلد نیستند. یعنی با کمال ذلت، اسارت و بندگی و نوکری یک مخلوق پست دیگری را می‌پذیرند. حالا راه دوری نرویم. مگر در آدمی زادها سراغ نداریم کسانی را که همه چیز خودشان را در اختیار کسی قرار می‌دهند که قدرتی دارد، پولی دارد، مقامی دارد، ریاستی دارد، تا به بعضی خواسته هایشان برسند؟ و کسانی از همین موجود دوپا، که پست تر از جنبده می‌شود، اینها نمونه هایش هستند.
 
 
پست تر از کسی که ارزش ۷۰ میلیون را تسلیم دشمن می کند، چه کسی است؟
طرف حاضر می‌شود ارزش هفتاد- هشتاد میلیون اهل کشور خودش را تسلیم یک دشمن کند، برای اینکه چند روز بیشتر روی این صندلی بنشیند. پست تر از این چه چیزی هست؟ مردم بی‌گناه، مردم ذی‌حق، بچه‌های معصوم، کسانی که خون های پاکشان را در راه انقلاب فدا کردند تا این انقلاب شکل گرفته، تا چیزی به نام جمهوری اسلامی به معنای واقعی اش در عالم شکل بگیرد، همه را فدا می‌کند، تا اینکه چند روز بیشتر رییس باشد. دیگر از این پست تر چه چیزی هست؟ چقدر آدم باید دور از شرف باشد؟ که هستی و خون‌های یک عده‌ای را نادیده بگیرد، فدا کند، تا چهارروز بیشتر روی یک صندلی بشیند. در آدمی زاد چنین استعدادی هست. اینقدر می‌تواند پست باشد.
 
این کار معجزه خداست. غیر از خدا چه کسی می‌تواند چنین چیزی خلق بکند. یک چیزی بسازد که یک دفعه می‌تواند از آن اوج به این سطح از پستی و ذلت و درماندگی و نجاست و گند سقوط کند. انبیاء و اولیا آمدند تا به ما بگویند چه کنیم که اینگونه نشویم. طوری بشویم که دوستان خدا هستند. دوستانی که خدا دستشان را به آن مقام عالی رسانده. شما می‌توانید برسید.
 
 
 
انبیا برای این نیامدند که چهار نفر سیر بشوند یا چهارتا آخوند به حکومت برسند!
مراتب دارد، اما می‌توانی در آن مسیر سیر کنی. هر اندازه همت داشته باشی، می‌توانی برسی. از اینجا می‌توانیم استفاده کنیم که ما برای چه آفریده شدیم، انبیا برای چه آمدند، تا برسیم به اینکه نهضت حضرت امام برای چه بود، صرف اینکه چند گرسنه سیر بشوند؟ یا چهارتا آخوند به حکومت برسند؟ خیر. ایشان آمده که دست یک ملت را بگیرد از آن پستی و ذلت به آن اوج برساند. تا جایی که مظهر قدرت و رحمت خدا بشوی. در این مجال خیلی می‌توان حرف زد، اما هم از من گذشته و هم وقت شما عزیز است و نباید خیلی معطل تان کنم.
 
ما از همین ملت خودمان، از نژاد آریایی، کسی را داشتیم در زمان پیغمبر(ص) رسید به جایی که فرمود این ایرانی منا اهل البیت است. پیرمرد بود. برخی نوشته‌اند عمرش تا سیصد سال هم رسیده. دقیقش را اطلاعی ندارم، اما پیرمردی بود. برای پیدا کردن پیغمبر(ص) هم خیلی زحمت کشیده بود. گویا از اهالی اصفهان بوده. آنقدر گشته تا پیغمبر(ص) را پیدا کرده است. اما با آن همتی که داشت، در آن پیری رسید به مقامی که فرمودند سلمان منا اهل البیت. از خانواده ماست. پس می‌شود رسید. اختصاص به کسی ندارد. ایرانی و ترک و غیره فرقی ندارد. همت می‌خواهد. إن اکرمکم عندالله اتقاکم. همه این بساط ها برای این است که این راه را یاد بگیریم، به اندازه همت مان حرکت کنیم.
 
 
نوکری آنها افتخار ندارد
خدا هیچ احتیاجی به خون و کار و پول ما ندارد. اما به ما افتخار می‌دهد و می‎‌گوید از پولتان به من قرض بدهید. آیا خدا فقیر است که می‌گوید به من پول قرض بدهید؟ بعضی از یهودی ها چنین فکر کردند. گفتند ان الله فقیر و نحن اغنیا. خدا تهی دست و ما پولدار هستیم، کسی که پول ندارد قرض می‌کند. اما به ما افتخار می‌دهد و می‌گوید به من قرض بده تا ما همت کنیم و به سمت او حرکت کنیم. لطف و محبت از این بالاتر نمی شود، اما کسانی از ما از روی نادانی خیال می‌کنیم، که منت سر خدا گذاشته ایم که انقلاب کردیم. اینطور آدمها در زمان خود پیغمبر(ص) هم بودند. یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ. منت سر خدا نگذارید که مسلمان شدید و دستور خدا را اطاعت می‌کنید. اگر پای منت گذاشتن باشد خدا باید منت بگذارد که شما را هدایت کرد. شاید بین ما و بین هم لباس های بنده کسانی پیدا بشوند منت سر خدا بگذارند که چند سال زندان رفته ام، شکنجه تحمل کرده ام. خب این از حماقت بنده است. خدا می‌فرماید من باید منت سرت بگذارم که یادت دادم چطور ترقی پیدا کنی، توفیقت دادم که چطور به من نزدیک بشوی. اگر پولی در راه خدا خرج می‌کنیم، زندان می‌رویم، یا به شهادت می‌رسیم، همه از هدایت اوست. اینها همه مال اوست. اینها چه کسی به دست ما داده است؟ ثانیا چه کسی توفیق داد این امانت را در این راه مصرف کنیم؟ مگر هرکسی چنین توفیقی نصیبش می‌شود؟ افراد زیادی بودند که این نعمت‌های الهی را در راه شیطان صرف کردند و بنده شیطان شدند. نمونه هایش را هم در جامعه می‌بینیم، حالا اسم نمی‌خواهم ببرم. خدا بر تو منت گذاشت که پست تر از گاو و خر نشوی. ای کسانی که سعی میکنید به دشمنان نزدیک بشوید تا آنها یک لبخندی به شما بزنند، اینها پست ترین جنبندگانند. نوکری اینها افتخار ندارد، خجالت بکشید. من به شما این امکان را دادم که نزدیک من بیایید.
 
 
کمتر از همسر فرعون نباشید. در یک دستگاهی که میگفت انا ربکم الاعلی. می‌گفت من برترین خدای شما هستم. در یک چنین جامعه ای، یک خانمی پیدا شد و گفت تو این چنین نیستی و من به حرف تو گوش نمی‌دهم. جواب داد: می‌زنم و می‌کشم. همسر فرعون گفت هرکاری می‌خواهی بکن. دستور دادند، میخ کوبش کردند و دانه دانه میخ کوبیدند تا شاید دست بردارد. اما تسلیم نشد. گفت رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا. من یک خانه ای نزد خودت می‌خواهم. این معرفت است. اینکه فرعون با من چه می‌کند، مهم نیست. یعنی یک آدم حتی اگر همسر فرعون باشد، خدا استعدادی در او قرار داده که می‌خواهد پهلوی خود خدا برود. و در همه ما هم چنین استعدادی وجود دارد. باید بشناسیم و همت حرکت را داشته باشیم. هرچه هم بدهد از او کم نمی‌شود. اگر میلیون‌ها نفر هم باشند که به دنبال چنین جایگاهی باشند، جا برای کسی تنگ نمی‌شود. نفر بعدی هم بیاید همین مقام به او داده می‌شود. آنجا جایی نیست که کم بیاید و مزاحم همدیگر بشوند. اگر همه انسان‌ها هم بیایند، جا کم نمی‌شود و از قدرت او کم نمی‌شود. دوست دارد هرچه بیشتر بیایند و این از رحمت اوست، نه نیازش. هرچقدر بببخشید، باز هم دوست دارد زمینه ای باشد تا به آنها ببخشید. همه این حرفهایی که ما می‌زنیم، حرفهایی است که بزرگان به ما زده اند و ما پس می‌دهیم. برای این است که راهی پیدا کنیم و به خدا نزدیک بشویم.
 
 
 
فاصله بین انسان و خدا یک قدم بیشتر نیست!
این راه مقداری پیچ و خم دارد. البته پیچ و خمش هم تقصیر خودمان است، وگرنه آن راه صاف است؛ اطاعت محض. ما به آن پیچ و خم می‌دهیم. از عارفی پرسیدند بین انسان و خدا چقدر راه است؟ گفت خیلی نزدیک است، یک قدم راه است. پایت را بلند کن و روی نفست بگذار، به خدا می‌رسی. فاصله ای با خدا نداریم. همه اینها برای این است که ما راه بندگی را بشناسیم و تمرین کنیم. یک روز اطاعت از پدر و مادر است، یک روز احسان به همسر است، یک روز مهربانی با فرزند است. یک روز رسیدگی به همسایه است، یک روز آموزش صحیح دادن به نادان هاست، یک روز راهنمایی کردن کسانی که راه را گم کرده اند، آدم چگونه با آنها حرف بزند، چطور دستش را بگیرد که قبول کند، دلش را نرم کند تا بپذیرد. همه این حرفها برای یک چیز است، به خدا نزدیک شویم. هرچه فکر کنیم آنجا هست. من که خیلی کوچیکتر از این حرفها هستم، اما چیزهایی هست برای اینکه برسی.
 
الیوم عمل و لاحساب و غداً حساب ولاعمل. اینجا کشت است و فردا برداشت است. اما خدا از لطفش برای بندگانی که در راهش قدم بر می‌دارند در همین دنیا یک چیزهایی می‌دهد که لا عین رأت ولا أذن سمعت ولا خطر على قلب بشر، خدا در همین دنیا به بندگانش چیزهایی می‌دهد که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه بر دل هیچ بنده ای خطور کرده است. برای اینکه مقداری باور کنید اینها عملی و قابل اجراست و برای من و شما هم اگر بخواهیم همت کنیم وجود دارد عرض میکنم.
 
 
 
روایت جالب آیت الله بهجت از لذت نهفته در نماز و مقایسه آن با سلطنت پادشاهان
با یکی از دوستان که همدرس بودیم، به درس مرحوم آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه می‌رفتیم. آن زمان شهر قم، انتهایش خیابانی بود که به پل صفائیه می‌خورد. اینجایی که الان دفتر مقام معظم رهبری است، آخر شهر بود. بعد از آن باغات بود. شاید قریب به پنجاه سال قبل، مرحوم آقای بهجت آن زمان وقتی از درس خارج می‌شدند، نزدیک غروب به سمت این باغات و زمین‌های کشاورزی راه می‌افتادند. نماز مغرب و عشای شان را در همین زمین‌ها می‌خواندند. یعنی در محل فعلی پل صفائیه. آن رفیق ما که الان هم در قید حیات است و در همین تهران هم زندگی می‌کند، می‌گفت یک شب آقای بهجت بعد از نماز فرمودند اگر سلاطین عالم می‌دانستند در نماز چه لذتی هست، همه سلطنت های خود را رها می‌کردند و نماز را یاد می‌گرفتند. حیف که نمی‌دانند چه لذتی دارد. آقای بهجت آدمی نبود که همینطوری حرفی را بی حساب و به مبالغه بگوید. خیلی حساب شده حرف می‌زد. سلاطین عالم که این همه وسائل عیش و نوش برای شان فراهم است، اگر می‌دانستند این دو رکعت نماز چه لذتی دارد، از همه آنها چشم می‌پوشیدند و دنبال نماز می‌رفتند. چون بالاخره آنها دنبال لذت بودند. آنقدر نماز لذت دارد که آن لذت‌ها در مقابلش رنگ می‌بازد.
 
همین جا در همین دنیا، با اینکه اینجا محل جزا نیست و بنا نبوده اینجا جبران کند، اما از روی لطف انعامی میدهد. گاهی به کارگرانی که کار می‌کنند یک انعامی می‌دهند. وقتی کارگرها بار میوه را خالی می‌کردند، یک چیزی روی آن می‌گذاشتند و به آنها می‌دادند که به آن سرباری می‌گفتند. مزدهایی که خدا در دنیا می‌دهد سرباری است. مزد اصلی نیست. سرباری چیزی است که اگر سلاطین می‌دانستند همه لذت ها را رها می‌کردند و دنبال همین سرباری می‌آمدند.  اتیناه اجره فی الدنیا و انه فی الاخرة لمن الصالحین. جای اصلی اش آنجاست، اما در همینجا هم چیزی به او دادیم تا دلش خوش باشد. ما را برای این چیزها آفریدند. راهش بندگی است. چرا ندارد. بندگی می‌خواهد.
 
 
 
ماجرای عبرت آموز ابراهیم و اسماعیل در بندگی خدا
خدا به حضرت ابراهیم در سن قریب به صد سالگی، یک جوانی داده بود که در آن زمان نمونه بود. از زیبایی، از کمال و خیلی دوست داشتنی بود. خدا به ابراهیم فرمود باید سر این پسرت را ببری. پیرمرد صدساله ای که تا به حال بچه دار نشده و خدا همچنین جوان رعنایی به او داده است. یک کلمه در دل و ذهنش نگذشت که مخالفت کند. به پسرش گفت در خواب دیدم که سر تو را می‌برم. یعنی من وظیفه ای دارم که سر تو را ببرم. خواب انبیا یک نوع وحی است. خب این جوان پانزده شانزده ساله طبیعتا باید وحشت بکند. تو که پدر من هستی سر من را ببری؟ وقتی حضرت ابراهیم گفت چنین خوابی دیدم، پسر گفت دستور خداست و عمل کن. نگران نباش که من دست و پا بزنم و در حین جان دادن ناراحت بشوی، من تسلیم هستم و هرکاری دستور خداست انجام بده. یا ابتا افعل ما تأمر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین. این ان شاءالله همان است که فرمود ولا تقولن لشئ إنی فاعل ذلک غدا. این جوان گفت ان شاءالله هیچ عکس العملی انجام نمی‌دهم. خواهی دید که من کاملا صبورم. دستور خداست. فوری عمل کن.
 
این گوهری است که فرشتگان باید در مقابلش به خاک بیفتند. به ذهنش هم خطور نمی‌کند که چرا باید این کار را بکند. او خداست و همه چیز مال اوست. به من چه مربوط است چرا؟ اینها آمده اند که ما را تربیت کنند و به او نزدیک بشویم. راهش چیست؟ آزمایش است. باید تمرین کنیم. یک بندباز است و یا کشتی گیر یک شبه به مهارت نمی‌رسند. باید مدتی تمرین بکنند. ما را آورده اند تمرین بدهند. ده سال بیست سال کمتر یا بیشتر، دوران های تمرین عبودیت است. هر روز که بیدار می‌شویم، هنوز چشممان باز نشده، باید بگوییم خدایا به امید تو. چه می‌خواهم؟ حکم آنکه تو فرمایی. چه دوست دارم؟ آنچه تو بگویی.  اگر این شدی، آنوقت تو را کنار ابراهیم می‌نشانند. کنار پیغمبر اسلام(ص)، کنار سیدالشهدا(ع). اینکه ما می‌گوییم یا سیدالشهدا! ما تورا دوست داریم و می‌خواهیم کنار تو باشیم، می‌دانیم مقامش چطور است؟ بعد از آن همه حرفها که همه شهید شدند و تنها شد و خودش آخرین نفر بود گفت الهی رضا بقضائک. آیا من وظیفه بندگی را عمل کردم؟ لامعبود سواک. تو و تو و بس. چیز دیگری را نمی‌شناسیم. اگر به ما گفته اند عزاداری بکنیم، برای اینکه شمه ای از سیدالشهدا(ع) یاد بگیریم. بدانیم راه صحیح بندگی خداست. در امور تشریعی یاد بگیریم حکم خدا چیست و عمل کنیم. در امور تکوینی تقدیر خدا چیست، راضی باشیم. آخر عرایضم قصه ای نقل می‌کنم.
 
در روایت آمده که حضرت داوود(ع) از خدا خواست که خدایا در این عالم همنشین من را در بهشت معرفی کن. آن کسی که در بهشت بناست الی الابد زندگی کنیم، به من معرفی کن. خدا به جناب داوود وحی فرمود و آدرس آن خانم را داد. اسمش را هم گفت خلادة بود. الان اسم دقیقش را به یاد ندارم. این خانمی که در این خانه زندگی می‌کند، همسر شما الی الابد در بهشت است. الی الابد با شما زندگی خواهد کرد. حضرت داوود با شوق آمد ببیند چه کسی است. آدرس را پیدا کرد. در زد. خانم پرسید که هستی؟ گفت من داوود پیغمبر هستم. پرسید آیا آیه ای در مذمت من نازل شده؟ جواب نه آیه ای در مذمت شما نازل نشده، اما پیامی است اگر در را باز کنید و اجازه بدید، من آن پیام را بگویم. در را باز کرد. داوود پرسید شما اسمت فلان است. جواب داد بله، اسم من این است، اما ممکن است کس دیگری هم این اسم را داشته باشد. داوود گفت حقیقت این است که من از خدا خواستم همسرم را در بهشت به من معرفی کند، خدا شما را به من معرفی کرد. با تعجب جواب داد: اشتباه می‌کنید، من کجا و این حرفها کجا؟ داوود گفت بالاخره وحی خداست، آمده ام ببینم چه کار کرده ای که به این مقام رسیده ای. خانم جواب داد من یک آدم عادی هستم و هیچ کار فوق العاده ای ندارم. مثل مردم دیگر هستم. بعد از اصرار فراوان حضرت داوود، آن خانم گفت اگر چیزی بتوانم بگویم این است که هیچ حادثه ای برای من اتفاق نیفتاد که در دلم بگویم ای کاش جور دیگری بود. هرچه اتفاق افتاده گفتم این را خدا مقدر فرموده و او مصلحت من را از همه بهتر می‌داند. در دلم هم خطور نکرد که ای کاش جور دیگری می‌شد.
 
در امور تشریعی گفتند این کار را بکن، چشم. چرا ندارد. نماز صبح را باید پیش از آفتاب بخوانی. چرا ندارد. بندگی این است که آنچه تو می‌گویی عمل کنم. این در دستوراتی است که من با اراده خودم انجام می‌دهم. اما آنچه که اتفاق می‌افتد. آنچه که مربوط به خداست و تقدیر خداست، مطمئن باشم و راضی باشم به آنچه او انتخاب کرده است. اگر خودم کوتاهی کردم، حساب دیگری است، جبران و استغفار کنم. اما آنچه خدا تقدیر کرده، راضی باشم. این می‌شود بندگی در دو بعد تشریعی و تکوینی. تشریعی یعنی اینکه ببینیم وظیفه ما چیست و عمل کنیم، تکوینی یعنی اینکه آنچه خدا مقدر کرده، نگوییم ای کاش جور دیگری بود. او از تو بهتر بلد است. آنچه را که او مقدر کرده، در نظامی است که -–به قول اهل معقول- نظام احسن است. یعنی از این بهتر نمی‌شود. ما اشتباه می‌کنیم. ممکن است در تابلویی که شما می‌بینید یک نقطه سیاهی باشد، شما بگویید ای کاش این نقطه سیاه نبود، اما در صورتی که اگر این نقطه سیاه نبود، این گل زیبا نمی‌شد، این تابلو زیبا نمی‌شد. زیبایی تابلو به این است که این نقطه سیاه باشد. ما فقط آن نقطه را می‌بینیم. اما او این پازل بی‌نهایت را می‌بینید، که همه چیزش بهم مربوط است. هرچیزی در جای خودش قرار دارد. ما هیچ وقت نمی‌گوییم فلان جایش بد بود. همه جایش زیبا بود. بی‌خود نبود که حضرت زینب(س) فرمود ما رأیت إلا جمیلا. هرکه می‌توانست بفهمد این نقطه سیاه چه ارتباطی با نقطه سفید کنارش دارد. اگر آن نقطه سیاه نبود، آن سفیدی جلوه نمی‌کرد.
 
 
 
سید الشهدا، تجلی بندگی خدا
اگر یزید نبود، مقام سیدالشهدا(ع) در عالم معلوم می‌شد؟ فداکاری حضرت سیدالشهدا(ع) چطور می‌شد مشخص بشود که حضرت سیدالشهدا(ع) تا کجا حاضر است بندگی خدا را بکند؟ تا آنجا که طفل شیرخوارش را روی دست بگیرد. خون گلویش را بگیرد، برای اینکه عذاب به اهل زمین نازل نشود، به آسمان بریزد. اگر شمر و یزید نبودند این زیبایی چطور می‌توانست جلوه کند. این تابلو را باید در جامعیت دید. همه اش زیباست. آنچه که مهم است، این است که من و شما در هر حال و لحظه ای ببینیم از من چه خواستند؟ آن را درست انجام بدهیم. امام اگر فرمود ما مرد وظیفه ایم، مرد نتیجه نیستیم. برای اینکه بنده بود. آقا چه فرموده، نتیجه به خودش مربوط است. من باید فکر بندگی خودم باشم. می‌گویند شاد باش، چشم. غمگین باش، چشم. اشک بریز، چشم. امروز روز عید است، شاد باش به شادی اهل بیت(ع)، بخند، شیرینی بده، مهمانی برگزار کن، هدیه ببر، از خطاهای دیگران چشم پوشی کن، ببخش دیگران را، به گل روی امیرالمؤمنین(ع) به گل روی حضرت زهرا(س). فردا روز عزاست از صبح تا شب گریه کن، بر سرت بزن، هر دو برای این است که بنده ایم. هر دو باید سر جای خودش باشد. من و شما باید مواظب باشیم که این لحظه وظیفه ام چیست. نسبت به شخص خودم، نسبت به همسرم، نسبت به بچه هام، بالاتر از همه نسبت به کسی که جانشین امام معصوم(ع) است. ببینم اشاره او به کدام طرف است، به همان طرف بروم. به اشاره او دقت کنم.
 
 
 
در بین دوستان کسی مثل سید حسن نصرالله مطیع رهبر انقلاب ندیده ام
من کسی را ندیدم در بین دوستانی که دیدم، مثل جناب سید حسن نصرالله باشد نسبت به مقام معظم رهبری. میفرمود شما خیال نکنید ما منتظریم آقا امر کنند تا ما یک کاری را انجام دهیم. احتمال بدهیم که کاری را دوست دارند انجام می‌دهیم. چون برای ما ثابت شده که خدا به ایشان فهمی و بصیرتی داده که چیزهایی می‌فهمند و ما نمی‌فهمیم. او جز رضای خدا چیزی نمی‌خواهد. یعنی اگر احتمال بدهیم ایشان چیزی را دوست دارند، دنبال آن احتمال می‌رویم. چه برسد به اینکه دستور بدهد.
 
اما خاک بر سر منی که دستور بدهد این کار را بکن و من تمرد کنم. بفرمایند این کار را نکن، با کمال پررویی عکسش را عمل کنم. چقدر آدم می‌تواند پست بشود؟ من و شما باید سعی کنیم این وظایف را در هرحالی خوب بشناسیم. آنچه می‌توانیم و قادریم عمل کنیم. برای من چه ربطی داشته باشد، اصلا تو چه داری؟ تو کی هستی؟ اگر می‌خواهی چیزی باشی، او باید تو را بالا ببرد. پس باید کاری کنی که او دوست دارد.
 
 
 
در طول تاریخ رهبران مسلمان کسی به جامعیت آیت الله خامنه ای نمی شناسم
الحمدالله خدا رهبری به ما داده – از عمق دلم عرض می‌کنم- من در طول تاریخ در بین رهبران مسلمان اعم از شیعه و سنی نمی‌شناسم کسی را که به این جامعیت باشد، از علم، از تقوا، از سیاست، از تدبیر، از سعه صدر، از صبر، از حلم، از دلسوزی، از خیر خواهی برای دوست و دشمن. برای دشمن خود هم بدی نمی‌خواهد، مگر اینکه امر الهی باشد. این را مقایسه کنید برا رهبران دیگری که چند سالی حکومت می‌کنند و بعد از دوران رهبری شان باید به زندان بروند. نخست وزیر اسرائیل را به زندان بردند. رئیس جمهور اسبق فرانسه را به دادگاه می‌برند. حتی در دادگاه و قانون خودشان محکوم هستند. آن زمانی هم که سرکار هستند، مردم می‌دانند اینها چه گندهایی زده اند، اما خب چاره ای ندارند. خدا به ما کسی داده  که دشمنانش هم نتوانستند نقطه سیاهی در زندگی اش پیدا کنند. منصفانشان اعتراف کرده اند که هیچکس در سیاست مثل او ندیدیم. در زندگی به صفا و پاکی مثل او ندیدیم. آیا این برای ما نعمت و افتخار نیست؟ چطور می‌توانیم این نعمت را شکر کنیم؟ اگر خدای نکرده تار مویی از ایشان کم بشود چه کسی می‌تواند جای ایشان را بگیرد؟ البته خزانه خدا خالی نیست. امام از دنیا رفت ما تو سرمان می‌زدیم چه کسی می‌تواند جای ایشان را بگیرد. الحمدالله خدا از خزانه اش نعمتش را ارزانی داد. ما نمی‌شناختیم. خزانه خدا خالی نیست. اما آنچه که ما می‌شناسیم، جانشین مناسبی نمی‌شناسیم. لذا دعا می‌کنیم خدایا به طول عمر و عزت او تا ظهور حضرت ولی عصر بیفزا. ما را قدر دان همه نعمت هات مخصوصا نعمت وجود او قرار بده. توفیق اطاعت از او به همه ما مرحمت بفرما. از صدقه سر او عیب های ما را بپوشان. اگر در مسئولین او کوتاهی هست از صدقه سر او ببخش، باعث این نشود که ملت ما دچار تبعات نقص های بعضی مسئولین بشوند. خدایا به حق محمد و آل محمد در ظهور ولی عصر تعجیل بفرما. قلب مقدسش را از همه ما راضی بفرما. آخرین جمله: یک سعی کنیم معرفت مان را نسبت به اسلام عمق ببخشیم. بنده نگویم هشتاد سال سر و کارم با قرآن بوده دیگر بس است، هر روز احساس کنم باید بیشتر یاد بگیرم.
 
دوم سعی کنم آنچه از اسلام می‌دانم در زندگی شخصی خودم عمل کنم.
 
سوم در زندگی اجتماعی گوش به فرمان رهبری باشم.