ویژه نامه چندرسانه ای «و ایستادیم»؛روایتی منحصر به فرد از 8 سال دفاع مقدس + لینک
«وایستادیم» پرونده ی ویژهای درباره دفاع مقدس است که با تکنولوژی نوین html5 برای استفادهی کاربران فضای مجازی فراهم آمده است.
این محصول ابتدا در قالب لینک «این هشت سال» مروری کوتاه بر مهمترین وقایع هشت سال مقاومت رزمندگان دلیر ایران در برابر دشمن بعثی دارد. سپس شناخت نامه کاملی از برخی سرداران ایران را در قالب لینک «سرداران» پیش روی مخاطب قرار می دهد.
بهره مندی از خاطرات رهبر معظم انقلاب، تحلیل حضور مستقیم کشورهای دنیا در جنگ علیه ایران و بررسی سبک زندگی بچههای جبهه نیز در قالب لینک های «روایت اول شخص، دشمن شناسی و سبک زندگی» با ارائهای متفاوت پیشکش مخاطبان شده است.
علاقه مندان برای بهره مندی از این محصول میتوانند از این لینک استفاده کنند.
گزارش تصویری از مراسم شهادت امام محمدباقر(ع)درروستای نیاک
خاطره زیبا و شنیدنی مجیدی از اولین بیننده فیلم «محمد رسولالله(ص)»
به گزارش خبرنگار حلقه وصل از قم، مجید مجیدی در پنجمین همایش هیئتهای محوری و برگزیده کشور خاطره زیبای اولین اکران فیلم محمد(ص) را بیان کرد، که به جرأت میتوان گفت در مدتی که این خاطره نقل میشد، سکوت زیبایی که نشان از شوق شنیدن بود بر سالن همایش حکمفرما شد. در ادامه این خاطره را به زبان مجیدی میخوانید:
اولین کسی که فیلم محمد(ص) را دید حضرت آقا بودند، به هر حال ایشان بانی و ایدهدهنده فیلم بودند. در طول سال هم مرتب گزارشها را به ایشان میدادیم و در جریان ساخت و ساز کار بودند و حتی روزهای آخر فیلم هم بازدیدی از شهرک داشتند، بازدیدی که قرار بود 2 ساعته باشد ولی 6 ساعت طول کشید و ایشان با یک ذوقی تمام شهرک را بازدید کردند. بازدید ایشان در قالب فیلمی در حال تهیه است که بعدها نمایش داده میشود.
فیلم قبل از نهایی شدن حدود 3 ساعت و 20 دقیقه بود، در بهمن ماه قبل از انجام دادن کارهای ویژه نهایی روی فیلم، فیلم را آماده کردیم که حضرت آقا ببینند و اگر اصلاحاتی و نظراتی که لازم است را بگویند، تا انجام دهیم.
بعد از نماز مغرب و عشاء بود که برای نمایش به حسینیه امام خمینی(ره) رفتیم. در آنجا دوستان گفتند 3ساعت و 20 دقیقه زمان طولانیای است و به خصوص که از عمل جراحی ایشان زمان زیادی نگذشته بود و دوران نقاهت را میگذراندند. قرار شد که با حضرت آقا مطرح کنیم که وسط فیلم یک زمان استراحتی بگذاریم که ایشان استراحت کنند.
در بالای حسینیه یک سالن 30 -40 نفر تجهیز شده بود که فیلم نمایش داده شود. در مسیر حرکت به سمت محل نمایش گزارشهای تکمیلی را به حضرت آقا دادم و گفتم فیلم همچین زمانی دارد و اگر شما اجازه بدهید وسط فیلم توقفی باشد تا شما استراحتی بکنید. آقا در جواب فرمودند: حالا ببینیم چه میشود.
در اینجا بگویم این پیشنهاد را به این خاطر دادم که تجربه فیلم دیدن حضرت آقا را داشتم، چه حضوری و چه اینکه از دوستان شنیده بودم؛ مثلا ایشان بچههای آسمان را در دو نوبت دیده بودند.
آقا با همه اهلبیتشان برای تماشای فیلم آمده بودند و خانمها پشت پردهای که آماده شده بود، نشستند، من هم دقیقا کنار حضرت آقا نشستم، طبق روال مرسوم کنار آقا هم یک میز عسلی کوچک بود که روی آن یک لیوان آب قرار داشت.
فیلم شروع شد و آقا در شروع فیلم یک کلمه فرمودند: چه شروع زیبایی؛ همین را گفتند و بعد هیچی. فیلم جلو رفت و نیمی از فیلم گذشت و دیدم حضرت آقا هیچ حرکتی نمیکنند و من هم که حاصل 7 -8 سال تلاشهایم را خدمت ایشان آورده بودم، فشار زیادی رویم بود، که بالاخره نظر ایشان چیست.
حضرت آقا اصلا تکان نمیخوردند و من هم نمیتوانستم برگردم و چهره ایشان را ببینم، چون درست کنار ایشان بودم و اگر میخواستم صورت ایشان را ببینم، باید کامل برمیگشتم. خیلی ترسیده بودم و گفتم الان برگردم و ببینم که آقا حواسشون به فیلم نیست و یا خوابشون برده که دیگه هیچی. همینطور صلوات میفرستادم تا در یک موقعیت مناسب ببینم چه میشود.
نمیتونستم برگردم و پشت سرم را هم نگاه کنم، برگردم بگم چی! همه اعضای دفتر پشت سرم نشسته بودند.
نیمههای فیلم گذشته بود، دیدم که حضرت آقا دستشون را حرکت دادند، دست که حرکت کرد من برگشتم و دیدم که برای ایشان قرص آوردند و حضرت آقا برای گرفتن قرص دستشون را دراز کردهاند. صحنه دلچسبی که دیدم این بود که ایشان چشم از پرده برنداشتند و همینطور به پرده زل زده بودند و بدون اینکه نگاهشون را برگردانند، قرص را گذاشتند داخل دهان و لیوان آب را هم نگاه نکرده برداشتند و میل کردند؛ معمولا کسی که بخواد آب بخورد به طور طبیعی نگاه به آب میکند.
با دیدین این صحنه که کوچکترین حرکتی در نگاه ایشان نبود، دلم قرص شد و در دلم گفتم خدا پدر آن کسی را که برای آقا قرص آورد، بیامرزد.
فیلم تمام شد، ایشان حتی تیتراژ فیلم که 7 دقیقه بود را تا آخر دیدند. چراغها که روشن شد، برگشتم دیدم که چهره آقا میدرخشد و چشمهای ایشان یک درخشش خاصی داشت و من آقا را تا به حال اینقدر خوشحال ندیده بودم. بعد از اتمام فیلم ایشان گفتند، آفرین، آفرین، احسن، ماشاءالله و بعد سمت من نگاه کردند و گفتند: آقای مجیدی همین الان - ساعت 11 شب بود – اگر یکبار دیگر فیلم را پخش کنند، مینشینم و میبینم.
ایشان بعد از فیلم تعابیر زیبایی گفتند و خیلی جالب است بدانید اینهمه نقد که به فیلم شده است – نقدهای مثبت را میگویم - هیچکدام از این زاویه که حضرت آقا گفتند، به فیلم نپرداختهاند.
ایشان گفتند که من خیلی فیلم نمیبینم ولی رمان زیاد میخوانم، در رمان نویسنده وقتی که به خلق یک صحنه درام و صحنه بزرگی میرسد و وقتی نمیتواند درست بیان کند، صحنه را دور میزند و از کنارش عبور میکند و در دل خود ماجرا نمیرود. ایشان گفتند دیدم در فیلم رفتید در وسط ماجرا و معرکه و حتی فراتر از این هم رفتید.
یکی از صحنههای مورد توجه ایشان صحنه طواف پرستوها بر گرد کعبه بود؛ در هیج جای سوره فیل گفته نشده که ابابیل در ابتدا میآیند و کعبه را طواف میکنند، اولین بار که حج مشرف شده بودم، برای تشرف به مسجدالحرام، طبق برنامهای که مرسوم هست، سرم را پایین انداختم و سجده کردم و بعد از سجده که سرم را بالا آوردم، کعبه را دیدم در حالیکه جمع کثیری از پرستوها در آسمان در طواف کعبه بودند، این تصویر در ذهن من بود و این صحنه در فیلم از آنجا آمد.
ایشان نکات بسیار تکنیکی را فرمودند و الحمدالله اکران خیلی خوبی بود. به برکت نام حضرت محمد(ص) بار سنگینی که روی دوشم بود برداشته شد.
مجلس قانونی تصویب کند که رئیس جمهور نتواند اصول نظام را تغییر دهد
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، سعید قاسمی فعال فرهنگی کشورمان عصر امروز در مراسم سالگرد شهدای جمعه خونین مکه در سال 66 که در بهشت زهرا برگزار شد با انتقاد از مسئولان بابت فراموشی این حادثه مهم گفت: برائت خود را از مسئولان گیج و کلافه که موظفند هر سال برای این قربانیان مراسم بگیرند اعلام می کنم.
وی با تاکید بر اینکه مسئولان نه تنها این واقعه را فراموش کرده اند بلکه تاکید دارند جامعه هم موضوع را فراموش کند گفت: با این حال 14 سال است که با همکاری دوستان هر ساله این مراسم گرامیداشت شهدای خونین مکه را برگزار می کنیم.
این فعال فرهنگی کشورمان با اشاره به اینکه مسئولان بنیاد شهید هم حتی جرات نمی کنند اسم این مراسم را ببرند گفت: اگر هم در برخی مواقع مسئولان ضد سعودی ها حرف می زنند در واقع از دست شان در رفته است.
قاسمی در تشریح واقعه خونین مکه و مقدمات آن به ناراحتی قلبی امام در سال های آخر جنگ پرداخت و گفت: یکی از موضوعاتی که قلب امام را در اواخر جنگ ناراحت کرد موضوع سعودی ها بود.
خبرگزاری دانشجو نوشت: این فعال فرهنگی کشورمان زمان برنامه ریزی سعودی ها را برای ایجاد حادثه خونین مکه، دو سال قبل از ابتدای جنگ دانست و بیان داشت که در این زمان کنفرانسی در طائف برگزار شد و طرحشان این بود که جمهوری اسلامی و شهرهای آن را از یکدیگر جدا کنند یعنی همان چیزی که امروز برای عراق و سوریه در نظر دارند.
وی ادامه داد: بر این اساس طی یک عملیات، فردی یهودی الاصل به نام «آلریش وگنر» را مسئول عملیات کرده و وی را شش ماه قبل از حادثه به مکه آوردند و مسئولیت امنیت این شهر را به او دادند.
روایتی از آخرین دیدار پدر شهید جهانآرا با رهبر فرزانه انقلاب
بهگزارش خبرگزاری تسنیم، همزمان با سومین روز درگذشت «سیدهدایتالله جهانآرا» پدر شهیدان جهانآرا، «انیسه جهانآرا» نوه آن مرحوم با انتشار دلنوشتهای که متن آن را بهصورت اختصاصی در اختیارمان قرار داد، به روایت آخرین دیدار پدربزرگ فقیدش با رهبر معظم انقلاب در آبان ماه سال گذشته پرداخت:
«یادمه هوا پاییزی بود. آفتاب کمرنگ شده بود؛ سردی دلانگیزی وجودمان را فراگرفته بود. از صبح گرفتار روزمرگیهای همیشگی تمامناشدنی بودم اما همه آن روز سخت را با عشق به آنچه قرار بود اتفاق بیفتد، گذراندم.
عصر با عجله دنبال پدربزرگ رفتیم. سالهاست که پدربزرگ در آن محله قدیمی خالی از تجمل زندگی میکند و سالهاست دریافتهام که پدربزرگ برای مردم زندگی میکند و برای آنها نفس میکشد، میگفت: "بیمارستان نمیروم؛ اگر بروم باید چند روزی آنجا بستری شوم، آنوقت چهکسی کار مردم را انجام دهد؟ مردم دمِ در خانه من میآیند و نباید معطل شوند". پولتوجیبیهای بچهگانهام اکنون، پول توجیبی بچههایی است که پدربزرگ را پدر خود میدانند.
پدربزرگ مثل همیشه آرام و ساکت تسبیح به دست ذکر روز را میخواند. با وسواس خاصی لباس پوشید و ریشهایش را شانه زد و عرقچینش را بر سر گذاشت و راهی شدیم؛ شاد و خوشحال بود. ماشین حرکت کرد و ما لابهلای ترافیک پایتخت گم شدیم. دوست داشتم ماشین بال داشت. پدربزرگ چیزی نگفت اما کمی دَمَق بود. من سعی کردم حرف بزنم؛ آنقدر به حرفهایم ادامه دادم تا رسیدیم، جایی مهم، جایی که سالهاست آنجا را میشناسیم: حسینیه امام خمینی(ره). وارد شدیم. شلوغ بود. من دیگر پدر و پدربزرگ را ندیدم.
هیجان وصفناشدنی همه وجودم را پُر کرده بود؛ از دیدار روی ماه. مراسم تمام شد. پدربزرگ همراه پدر آمد. پدر تعریف کرد مگر میشد پدربزرگ را نگه داشت! از همان لحظه اول که وارد شدند، پدربزرگ گفت: "مرا ببرید، میخواهم آقا را ببینم؛ یک لحظه نمینشست. آقای محمدی گلپایگانی آمده بود کنار پدربزرگ و از آمدنش تشکر کرده و خوشامد گفته بود. وقتی به پدربزرگ گفتند: به آقا گفتیم که شما اینجا هستید و ایشان فرمودند: "پدر شهیدان جهانآرا را بیاورید ببینیمش"، قلب پدربزرگ آرام گرفت و با خیال آسوده در جای خود نشست.
پدر تعریف کرد پدربزرگ آقا را که دیدند، همدیگر را در آغوش کشیدند و پدربزرگ با خنده به ایشان گفتند: "وقتی ناخوشاحوال بودید و در بیمارستان بستری شدید، مدام دعایتان کردم؛ همانطور که شما برای مادرِ شهیدانم دست به دعا برداشتید". خنده لحظهای از روی لبان پدربزرگ محو نمیشد و از شوق دیدار سرخوش بود. با اینکه عصایش را در آن شلوغی گم کرده بود، چنان از دیدار با حضرت آقا به وجد آمده بود که وقت برگشتن بدون عصا راه میرفت.
از پدر شنیدم که پدربزرگ و حضرت آقا همچون دو یار قدیمی از دیدن هم بسیار خوشحال شدند و خنده بر لبان هر دو نشسته بود؛ آن شب خوشحالی درونی پدربزرگ را با تمام وجود حس کردم. پدربزرگ، آن شب برای آخرین بار، نور را ملاقات کرده بود؛ پدر میگفت صورت آقا سرشار از نور بود».
سیاست آمریکا در قبال داعش اداره آنهاست نه انهدام/ آمریکا قدرت مهار حزبالله لبنان را نداشت
بسیج پرس - فرمانده نیروی قدس سپاه با بیان اینکه آمریکا با اتحادسازی که انجام داد، تلاش کرد که حزبالله را از عرصه لبنان حذف کند اما قدرت مهار آن را نداشت، گفت: امروز رهبر حزبالله به شکل علنی توانمندی و قدرت خود را اعلام میکند.