شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

پیام سرلشکر «باقری» به حماسه‌آفرینان ششم بهمن آمل

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

پیام سرلشکر «باقری» به حماسه‌آفرینان ششم بهمن آمل

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح به مناسبت چهل و یکمین سالگرد حماسه‌آفرینی مردم آمل در ششم بهمن سال ۶۰ پیامی صادر کرد.

در این پیام آمده است:

سلام و درود خداوند رحمان و رحیم بر ارواح پاک بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) و بیش از ده هزار و چهارصد شهید استان لاله خیز مازندران، ارواح طیبه ۱۰۱۲ شهید والامقام شهرستان آمل به ویژه ۴۱ شهید حماسه ششم بهمن.

یاد و خاطره جانفشانی‌ها و ایثارگری‌های زنان و مردان بصیر و ولایتمدار شهرستان آمل، شهر «هزار سنگر» در روز ششم بهمن ماه ۱۳۶۰ که در مبارزه با توطئه دشمنان انقلاب اسلامی و استکبار جهانی خوش درخشیدند، از حافظه تاریخی ملت بزرگ ایران اسلامی و به ویژه مردم آن دیار علوی پاک نخواهد شد و بدون شک آن مجاهدت‌ها از مصادیق صیانت و پاسداری از ارزش‌های اسلام ناب محمدی (ص) و دفاع از آرمان‌های سترگ انقلاب اسلامی و ولایت فقیه به شمار می‌آید.

این واقعیتی انکار ناپذیر است که نظام سلطه و صهیونیسم بین الملل با انواع ترفند‌ها و نیرنگ‌های شیطانی و ایجاد جنگ روانی و ترکیبی علیه ملت‌های آزادی‌خواه، صلح‌طلب، عدالت جو و مستقل، با حمایت از تروریست‌های خودساخته و ایجاد جنگ‌های نیابتی، کشور‌ها را مورد تهاجم و تجاوز قرار می‌دهد.

اینک به مناسبت چهل‌ویکمین سالگرد بزرگداشت حماسه مردم آمل یاد و خاطره شهیدان آن حماسه بزرگ و دیگر شهدای والامقام که در مقابله با معاندین و محاربین در جنگل‌های شمال شربت شهادت نوشیدند را گرامی می‌داریم و بر لزوم واکاوی، تبیین و انتقال ابعاد این رویداد حماسی به نسل‌های آینده در راستای «جهاد تبیین» و اجرای منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) در این زمینه تأکید نموده و بر مردان و زنان ولایتمدار این دیار که طومار نقشه‌های دشمنان و مزدوران علیه نظام اسلامی را در آن دوران و فتنه‌های سال‌های اخیر درهم پیچیدند درود می‌فرستیم.

رهبر انقلاب اهانت‌های اخیر به قرآن در کشورهای اروپایی را محکوم کردند

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

علیرغم توطئه‌ استکبار، آینده از آن اسلام است

رهبر انقلاب اهانت‌های اخیر به قرآن در کشورهای اروپایی را محکوم کردند

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی اهانت‌های اخیر به مقدسات اسلامی و قرآن کریم را در چند کشور اروپایی محکوم کردند. رهبر انقلاب اسلامی این اهانت‌ها را نشانه دشمنی استکبار با اصل اسلام دانستند و همه آزادی‌خواهان جهان را به مقابله با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی، فراخواندند.

متن موضع‌گیری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در حساب توئیتر رسانه KHAMENEI.IR منتشر شد به شرح زیر است:
«اهانت جنون آمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان میدهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است. علی‌رغم توطئه استکبار، قرآن روزبه‌روز پرفروغ‌تر شده و آینده از آن اسلام است. همه‌ آزادی‌خواهان جهان باید درکنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی مقابله کنند.»

روایت تاریخی | «حماسه ششم بهمن آمل؛ درسی برای امروز و آینده»

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

روایت تاریخی | «حماسه ششم بهمن آمل؛ درسی برای امروز و آینده»

ششم بهمن‌ماه ۱۳۶۰ مصادف است با شورش مسلحانه‌ی گروهی از معارضین و افراد ضدانقلاب در آمل با هدف فتنه‌انگیزی علیه انقلاب نوپای اسلامی. در این روز تاریخی مردم آمل با بصیرت و شجاعتی مثال‌زدنی به مبارزه با آنها پرداخته و در کمترین زمان ممکن سرکوب‌شان کردند.
آنچه در ادامه می‌‌آید گزیده‌ای از روایت تاریخی «حماسه ششم بهمن مردم آمل» در بیانات رهبر انقلاب اسلامی است که پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR آن را به مناسبت این روز منتشر می‌کند.

* قضیه ششم بهمن آمل؛ درسی برای امروز و آینده ملت ایران
قضیه‌ی ششم بهمن آنقدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامه‌ی تاریخی خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنی فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود؟ برای اینکه حوادث تاریخی، هم درس است، هم عبرت است. قضایای جاری بر یک ملت، قضایائی است که در برهه‌های مختلف غالبا تکرار میشود. امروز بیست و هشت سال از آن زمان میگذرد، اما راه جمهوری اسلامی که عوض نشده است؛ دشمنان جمهوری اسلامی هم عوض نشدند. پس آنچه که آنجا اتفاق افتاد، میتواند برای امروز و برای آینده تا هر وقتی که ملت ایران به حول و قوه‌ی الهی دلبسته‌ی این اصول و این انقلابند، عبرت باشد، درس باشد؛ لذا نباید فراموش بشود.

خب، حالا در فضائل ششم بهمن آمل یک جمله‌ی دیگر هم عرض کنیم. «هزار سنگر» یعنی چه؟ ظاهر قضیه این است که در درون شهر، مردم در مقابل گروه‌های اشرار و متجاوز سنگر درست کردند - حالا یا هزار تا، یا بیشتر یا کمتر - اما من یک تفسیر دیگری دارم: این سنگرها سنگرهای درون خیابانها نیست، این سنگر دلهاست؛ هزار تا هم نیست، هزاران سنگر است؛ به عدد هر مومنی، هر انسان باانگیزه‌ی باشرفی، یک سنگر در مقابل تهاجم دشمن وجود دارد. اگر یک ملت وقتی به دنبال یک هدفی حرکت میکند، نداند سر راه او چه خطراتی است، چه کمین‌کرده‌هائی هستند، چه باید کرد در مقابل اینها، خود را رها کند، قید و بندهای خود را رها کند، بی‌خیال باشد، ضربه خواهد خورد. همه‌ی ملتهائی که در جهت یک هدف بزرگی حرکت کردند و وسط راه ضربه خوردند و گاهی آنچنان افتادند که دیگر قرنها بلند نشدند، مشکلشان از همین جا آغاز شد: ندانستند چی در انتظار آنهاست و خود را برای مواجهه‌ی با آن آماده نکردند. درسهای گذشته این کمک را به ما میکند که راهمان را بفهمیم، بشناسیم، کمینها را بشناسیم، کمین‌کرده‌ها را بشناسیم.

انقلاب اسلامی با آن عظمت پیروز شد. مردم آمدند با تن‌های خودشان، با جسمهای بی‌پناه و بی‌زره خودشان در مقابل سلاح عوامل رژیم جبار ایستادند و انقلاب را پیروز کردند؛ بعد همین مردم آمدند به جمهوری اسلامی رأی دادند و جمهوری اسلامی را انتخاب کردند. خب، یک انسان باانصاف و باشرف، در مقابل این خواست مردم چه میکند؟ بعضیها آمدند وسط میدان، ادعای طرفداری از مردم کردند، خودشان را دموکراتیک خواندند، خودشان را طرفدار خلق معرفی کردند؛ آن وقت با همین خلقی که این نظام را با این بهای سنگین سر کار آورده بودند، شروع کردند به مقابله کردن. توشان منافق بود، کافر صریح بود، طرفدار غرب بود، متظاهر به دین هم بود؛ همه‌ی اینها با هم شدند یک جبهه، یک حرکت، در مقابل نظام اسلامی، در مقابل ملت ایران. ادعای طرفداری از مردم کردند، با مردم درافتادند؛ ادعای طرفداری از دموکراسی و آرا مردم کردند، با آرا مردم و نتیجه‌ی آرا مردم درافتادند؛ ادعای روشنفکری و آزاداندیشی و آزادفکری کردند، به طور متحجرانه چهارچوبهای القائی متفکرین غربی را -که آمیخته‌ی به بدخواهی و بددلی بود- قبول کردند؛ آمدند مقابل ملت ایران. اول با حرفهای روشنفکرانه یا شبه‌روشنفکرانه شروع کردند به امام و به جمهوری اسلامی و به مبانی امام اعتراض کردن، انتقاد کردن، حرف زدن؛ بعد یواش‌یواش رودربایستی را کنار گذاشتند، آمدند توی میدان، مبارزه‌ی فکری را، مبارزه‌ی سیاسی را تبدیل کردند به مبارزه‌ی مسلحانه یا اغتشاشگری -اینها توی کشور ما اتفاق افتاد؛ مال تاریخ نیست، مال همین دهه‌ی اول انقلاب است- شروع کردند مزاحمت کردن. به جای اینکه بنشینند فکر کنند، ببینند مشکلات کشور چیست -این همه مشکلات متوجه کشور ما بود؛ مقداری از گذشته مانده بود، مقداری را تحمیل میکردند- به حل این مشکلات کمک کنند، به مسئولین کمک کنند، اگر به نظرشان میرسد که باید راهنمائی کنند، راهنمائی کنند، اگر زیر یک باری را باید بگیرند، به جای اینکه بگیرند، افتادند سینه به سینه شدن، معارضه کردن، بدگوئی کردن؛ بعد هم هر جا توانستند، با مردم مواجه شدن، در بخشهای مختلف. کشور در مرزها درگیر جنگ بود، به جنگ هم بی‌اعتنائی کردند؛ داخل همین خیابانهای تهران، سر هر چهارراهی که توانستند، سر هر گذری که دستشان رسید، بنا کردند با جمهوری اسلامی و با نظام مقابله کردن.

خب، جمهوری اسلامی هویتی غیر از هویت مردم و ایمان مردم و عزم مردم که ندارد. امروز هم همین جور است. ما کسی نیستیم، ما چیزی نیستیم؛ خدای متعال به وسیله‌ی این مردم و این دلهاست که این نظام را حمایت میکند؛ «هو الذی ایدک بنصره و بالمومنین». خداوند متعال به پیغمبرش میفرماید که پروردگار، تو را به وسیله‌ی مومنین یاری کرد. جمهوری اسلامی امروز هم همین جور است، آن روز هم همین جور بود. ما وسیله‌ی دیگری نداریم؛ وسیله، همین ایمانهای مردم است که از هر سلاحی کارآمدتر است، از هر وسیله‌ای موثرتر است. آن روز هم همین جور بود. مردم آمدند این توطئه‌ها را جارو کردند. ۱۳۸۸/۰۱۱/۰۶


* حرکت مردم آمل در مقابل معارضین؛ نمونه پیروی از اهل بیت علیهم‌السلام
در همین داستان آمل که یک حرکت مردمی عجیبی مردم آمل نشان دادند، اینکه امام (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در وصیتنامه از مردم آمل اسم آوردند، نشان‌دهنده‌ی عظمت کار اینها -قشرهای مختلف، حتی زنها- است. دخترک چهارده پانزده ساله در همین داستان آمل، میرود میجنگد و به شهادت میرسد. البته سوابق مردم مازندران که زیاد است؛ من بارها گفته‌ام، از دورانهای قدیم این منطقه‌ی طبرستان و منطقه‌ی پشت این جبال سربه‌فلک‌کشیده که لشکریان فاتح خلفا نمیتوانستند از این جبال عبور بکنند، فراریان خاندان پیغمبر، این جوانهایی که در مدینه و در کوفه و در مناطق عراق و حجاز زیر فشار قرار میگرفتند، خودشان، زن‌وبچه‌هاشان فرار میکردند و خودشان را میرساندند به آن طرفی که نیروهای مسلح آن روز نمیتوانستند برسند. لذا مردم مازندران از وقتی که مسلمان شدند، پیرو اهل‌بیت بودند؛ یعنی از همان اول، اسلام اینها همراه بود با پیروی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام). یک چنین کار بزرگی [کردند]. ۱۳۹۲/۰۹/۲۵

امام خامنه‌ای: یاد خدا که نماز مظهر کامل آن است، دل و جان را آزاد و جامعه را آباد می‌سازد

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

امام خامنه‌ای: یاد خدا که نماز مظهر کامل آن است، دل و جان را آزاد و جامعه را آباد می‌سازد

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به بیست و نهمین اجلاس سراسری نماز برپائی این همایش را پس از دوسال مایه خرسندی و برکت دانسته و خاطرنشان کردند: پیوندهای حیاتی در یک جامعه‌ی خوشبخت و خوش‌فرجام، همچون دوستی و گذشت و مهربانی و همدلی و همدردی و یاری‌رسانی و خیرخواهی و امثال آن به برکت رواج و اقامه‌ی نماز، استحکام می‌یابد.

متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین سیما بقیةالله فی‌العالمین ارواحنا فداه

برپائی این همایش فرخنده پس از تأخیر دوساله، مایه‌ی خرسندی و انشاءالله موجب برکت است. هر تلاش فکری و عملی برای نشان دادن ارزش نماز و بزرگداشت این فریضه‌ی مبارک، کاری در جهت نورانی کردن دل انسانها و گرم کردن محفل زندگی آنها است.

یاد خدا که نماز مظهر کامل آن است، دل و جان را آزاد و جامعه را آباد میسازد. پیوندهای حیاتی در یک جامعه‌ی خوشبخت و خوش‌فرجام، همچون دوستی و گذشت و مهربانی و همدلی و همدردی و یاری‌رسانی و خیرخواهی و امثال آن به برکت رواج و اقامه‌ی نماز، استحکام می‌یابد. صفهای نماز جماعت، صفوف به هم پیوسته‌ی فعالیت‌های اجتماعی را پدید میآورد. کانون گرم و پرشور مساجد، کانون‌های همکاری در عرصه‌ی اجتماعی را رونق می‌بخشد. نماز، آنگاه که با احساس حضور خداوند، گزارده شود به همه‌ی عرصه‌های زندگی نورافشانی میکند و دنیا و آخرت فرد و جامعه را آباد میسازد.

نمازگزار -هر که و هر جا- به اندازه‌ی ظرفیت خود از نماز بهره میبرد، ولی در این میان، جوانان و نوجوانان از همه جلوترند؛ بهره‌ی آنان از نمازی که با توجه و خشوع خوانده شود بسی بیشتر است. دل جوان و نوجوان آمادگی افزونتری دارد برای رسیدن به «فلاح» که اذان نماز، شتاب گرفتن به آن را سفارش میکند.

پدران و مادران، معلمان و استادان، اندرزگویان و راهنمایان، این حقیقت را در رابطه میان نماز و جوان، به یاد داشته باشند و وظیفه‌ئی را که بر دوش آنهاست بشناسند.

مدارس، دانشگاهها، بطور ویژه دانشگاه فرهنگیان، صداوسیما و دیگر دستگاههای فرهنگ‌ساز، در شمار مخاطبان اصلی «اقیموا الصلاة» جای میگیرند.

توفیق همگان را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنه‌ای
۵ بهمن‌ماه ۱۴۰۱ 

امام هادی(ع) نمونه ای از انسان کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود.

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

امام هادی(ع) نمونه ای از انسان کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود. «ابن شهر آشوب» در این باره می نویسد:

«امام هادی(ع) خوش خوترین و راست گوترین مردم بود. کسی که او را از نزدیک می دید، خوش برخوردترین انسان ها را دیده بود و اگر آوازه اش را از دور می شنید، وصف کامل ترین فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودی، هیبت و شکوه وی تو را فرا می گرفت و هرگاه اراده گفتار می کردی، بزرگی و بزرگواری اش بر تو پرده در می انداخت. او از دودمان رسالت و امامت و میراث دار جانشینی و خلافت بود و شاخساری دل نواز از درخت پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت ...».(1)

امام در تمام زمینه های فردی، اعم از ظاهری و اخلاقی، زبانزد همگان بود. «ابن صباغ مالکی» در این راستا می نگارد:

«فضیلت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی(ع) بر زمین پرده گسترده و رشته هایش را به ستاره های آسمان پیوسته است. هیچ فضیلتی نیست که به او پایان نیابد و هیچ عظمتی نیست که تمام و کمال به او تعلق نگیرد. هیچ خصلت والایی بزرگ نمی نماید مگر آنکه گواه ارزش آن در وی آشکار است. او شایسته، برگزیده و بزرگوار است که در سرشت والا پسندیده شده است ... هر کار نیکی با وجود او رونق یافته. او از نظر شکوه، آرامش، پاکی و پاکیزگی بر اساس روش نبوی و خلق نیکوی علوی آراسته شده که هیچ فردی از آفریدگان خدا به سان او نیست و به او نمی رسد و امید رسیدن به او را هم ندارد».(2)

نیکو و به جاست این قسمت از نوشتار، به زیبایی های طبع او آراسته گردد:

1. عبادت

ایجاد ارتباط عاشقانه با معبود و معشوق ازلی و عبادت فراوان، از ویژگی های برجسته امام هادی(ع) است. در این باره نوشته اند: «همواره ملازم مسجد بود و میلی نیز به دنیا نداشت. عبادتگری فقیه بود. شب ها را در عبادت به صبح می رساند بی آنکه لحظه ای روی از قبله برگرداند. با پشمینه ای بر تن و سجاده ای از حصیر زیر پا به نماز می ایستاد. شوق به عبادتش به شب تمام نمی شد. کمی می خوابید و

ویژگی های اخلاقی امام هادی(ع)

دوباره برمی خاست و مشغول عبادت می شد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه می کرد و با صوتی محزون آیاتش را می خواند و اشک می ریخت که هرکس صدای مناجات او را می شنید، می گریست. گاه بر روی ریگ ها و خاک ها می نشست. نیمه شب ها را مشغول استغفار می شد و شب ها را به شب زنده داری می گذراند.(3) شبانگاه به سجده و رکوع می افتاد و با صدایی محزون و غمگین می گفت: خداوندا، این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بی پاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزش هایش درگذر».(4)

2. ساده زیستی

از دیگر ویژگی های برجسته اخلاقی امام هادی(ع)، ساده زیستی و دوری از دنیا بود. در این زمینه نیز آمده است: «از دنیا چیزی در بساط زندگی نداشت. بنده ای وارسته از دنیا بود. در آن شبی که به خانه اش هجوم آوردند، او را تنها یافتند با پشمینه ای که همیشه بر تن داشت و خانه ای که در آن هیچ اسباب و اثاثیه چشم گیری دیده نمی شد. کف خانه اش خاک پوش بود و بر سجاده حصیری خود نشسته، کلاهی پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود».(5)

3. دانش

یکی از محورهای اساسی و از سترگ ترین پشتوانه های امامت، دانش امام است که بر اساس آن بشریت از کوره راه های نابودی رهایی می یابد. شخصیت علمی امام هادی(ع) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود. مناظره های علمی، پاسخ گویی به شبهه های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونه های برجسته ای از جایگاه والای علمی امام هادی(ع) است. او در همان کودکی مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می ماندند، حل می کرد. گنجینه ای پایان ناپذیر از دانش و چکاد نشینی در بلندای بینش بود. دشمن ساده اندیش به خیال در هم شکستن وجهه علمی ایشان، مناظره های علمی تشکیل می دهد، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمره ای نمی بیند. از این رو، به بلندی مقام امام اعتراف می کند و سر تسلیم فرود می آورد.(6)

با این همه، متوکل، مانع نشر و گسترش علوم از سوی ایشان می شده همواره در تلاش بود تا شخصیت علمی امام بر مردم

آشکار نشود. از این رو، امام را تحت مراقبت شدید نظامی گرفته بود و از ارتباط دانشمندان علوم و حتی مردم عامی با ایشان جلوگیری می کرد. دشمنان، پرتو گیتی فروز آن آفتاب علم و معرفت را می دیدند و خفاش صفت با چشمانی شب زده به خیال شب پرستی، از فروزندگی اش چشم فرو می بستند و با شمعی به جنگ آفتاب می رفتند و مناظره به راه می انداختند. با این حال، امام با صبری بی پایان، لحظه ها را به کار می گرفت و تیرگی جهل را با نور دانش خود می زدود. او در بیان پرتوافشانی چهارده خورشید تابنده علم می فرمود:

اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. تنها یک حرف آن نزد آصف [بن برخیا] بود که وقتی خدا را بدان خواند، زمین برای او در هم پیچیده شد و تخت بلقیس را نزد سلیمان نبی آورد. آن گاه زمین گسترده شده و به حال اول خود برگشت. تمام این ها در یک چشم برهم زدن انجام گرفت، ولی نزد ما هفتاد و دو حرف از آن وجود دارد که یک حرف آن نزد خدا مانده [و بقیه را به ما داده[ که در خزانه دانش غیب او به خودش اختصاص دارد.(7)

او به تمامی زبان های عصر خود از قبیل هندی، ترکی، فارسی و... آگاه بود و حتی نوشته اند که در جمع فارسی زبانان به زبان خودشان سخن می گفت.(8)

اظهار نظرهای «یزداد نصرانی»، شاگرد «بختیشوع» درباره دانش امام هادی(ع) بسیار مهم است. او پزشک مخصوص دربار معتصم بود. چیرگی امام در دانش، به اندازه ای او را مجذوب خود کرده که در توصیف مقام علمی ایشان گفته بود: «اگر بنا باشد آفریده ای را نام ببریم که از جهان غیب آگاهی داشته باشد، او (امام هادی(ع)) خواهد بود». این سخن نتیجه تنها دیدار کوتاه او با امام بود.(9)

4. آگاهی از اسرار

براساس روایات فراوان، امام معصوم(ع) هر گاه بخواهد از چیزی که بر او پوشیده است، آگاه شود، خداوند او را بدان آگاه خواهد ساخت. امام علی النقی(ع) نیز به سان دیگر پیشوایان، از غیب خبر می داد، آینده را به وضوح می دید. از درون افراد آگاه بود و زمان مرگ افراد را می دانست.

«ابوالعباس احمد ابی النصر» و «ابو جعفر محمد بن علویه» می گویند: «شخصی از شیعیان اهل بیت(ع) به نام عبدالرحمان در اصفهان می زیست. روزی از او پرسیدند: سبب شیعه شدن تو در این شهر چه بود؟ گفت: من مردی نیازمند، ولی سخنگو و با جرئت بودم. سالی با جمعی از اهل شهر برای دادخواهی به دربار متوکل رفتم. به در کاخ او که رسیدیم، شنیدیم دستور داده امام هادی(ع) را احضار کنند. پرسیدم: علی بن محمد کیست که متوکل چنین دستوری داده؟ گفتند: او از علویان است و رافضی ها او را امام خود می خوانند. پیش خود گفتم شاید متوکل او را خواسته تا به قتل برساند. تصمیم گرفتم همان جا بمانم تا او را ملاقات کنم. مدتی بعد سواری آهسته به کاخ متوکل نزدیک شد. باوقار و شکوهی خاص بر اسب نشسته بود و مردم از دو طرف او را همراهی می کردند. به چهره اش که نگاه کردم، محبّتی عجیب از او در دلم افتاد. ناخواسته به او علاقه مند شدم و از خدا خواستم که شرّ دشمنش را از او دور گرداند. او از میان جمعیت گذشت تا به من رسید. من در سیمایش محو بودم و برایش دعا می کردم. مقابلم که رسید، در چشمانم نگریست و با مهربانی فرمود: خداوند دعاهای تو را در حق من مستجاب کند، عمرت را طولانی سازد و مال و اولادت را بسیار گرداند.

وقتی سخنانش را شنیدم، از تعجب ـ که چگونه از دل من آگاه است؟ ـ ترس وجودم را فرا گرفت. تعادل خود را از دست دادم و بر زمین افتادم. مردم اطرافم را گرفتند و پرسیدند چه شد. من کتمان کردم و گفتم: خیر است ان شاء اللّه و چیزی به کسی نگفتم تا این که به خانه ام بازگشتم. دعای امام هادی(ع) در حق من مستجاب شد. خدا دارایی ام را فراوان کرد. به من ده فرزند عطا فرمود و عمرم نیز اکنون از هفتاد سال فزون شده است. من نیز امامت کسی را که از دلم آگاه بود، پذیرفتم و شیعه شدم.(10)

«خیران اسباطی» نیز در زمینه آگاهی امام از اسرار می گوید: نزد ابوالحسن الهادی(ع)، در مدینه رفتم و خدمت ایشان نشستم. امام پرسید: از واثق (خلیفه عباسی) چه خبر داری؟ گفتم: قربانت شوم! او سلامت بود و ملاقات من با او از همه بیشتر و نزدیک تر است. اما الآن حدود ده روز است که او را ندیده ام. امام فرمود: مردم مدینه می گویند: او مرده است. گفتم: ولی من از همه او را بیشتر می بینم و اگر چنین بود، باید من هم آگاه می بودم. ایشان دوباره فرمودند: مردم مدینه می گویند او مرده! از تأکید امام براین کلمه فهمیدم منظور امام از مردم، خودشان هستند.

سپس فرمود: جعفر (متوکل عباسی) چه؟ عرض کردم: او در زندان و در بدترین شرایط است. فرمود: بدان که او هم اکنون خلیفه است. سپس پرسید: ابن زیّات(11) (وزیر واثق) چه شد؟ گفتم: مردم پشتیبان او و فرمانبردارش هستند. امام فرمود: این قدرت برایش شوم بود. پس از مدتی سکوت فرمود: دستور خدا و فرمان های او باید اجرا شوند و گزیری از مقدّرات او نیست. ای خیران، بدان که واثق مرده، متوکل به جای او نشسته و ابن زیات نیز کشته شده است. عرض کردم: فدایت شوم، چه وقت؟! با اطمینان فرمود: شش روز پس از اینکه از آنجا خارج شدی».(12)

5 . سخنوری

گفتار امام، شیرین و سرزنش ایشان تکان دهنده بود. به گونه ای که آموزگارش در کودکی شیفته سخنوری او گردید. آن گاه که لب به سخن می گشود، روح شنونده اش را تازگی می بخشید و چون او را عتاب می کرد، کلامش چون شمشیری آتشین از جمله های نغز، پیکره دشمنش را شرحه شرحه می کرد.

آن گاه که خصم برای عشرت طلبی خود از او می خواهد شعری بخواند تا بزم خود را با آن کامل کند، لب به سخن می گشاید، چند بیت می خواند و آن چنان آتشی از ترس در وجود او می اندازد که بزم و عیش اش را تباه می سازد و جهان را پیش چشمان شب پرست دشمن تیره و تار می کند. امام می سراید:

ـ بر بلندای کوهسارها شب را به صبح آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان نگهبانی می کردند، ولی کوه های بلند هم به آنان کمکی نکرد.

ـ سرانجام پس از دوران شکوه و عزت از جایگاه های خویش به زیر کشیده شده و در گودال های قبر افتادند و در چه جای بد و ناپسندی منزل گرفتند.

ـ پس از آن که به خاک سپرده شدند و فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها، تاج ها و زیور آلات و آن لباس های فاخرتان؟

ـ کجاست آن چهره های ناز پرورده و پرده نشین تان؟

ـ قبرهاشان به جای آنها ندا در می دهد: بر آن چهره های ناز پرورده اکنون کرم ها می خزند.

ـ چه بسیار خوردند و آشامیدند، ولی اکنون پس از آن همه شکم بارگی ها، خود، خوراک کرم ها می شوند.

مستی از سر متوکل پرید. جام شراب از دستش به زمین افتاد. تلوتلوخوران از ترس فریاد می کشید. حاضران می گریستند و متوکل، سخت حیران و وحشت زده، آن قدر گریست که ریشش خیس شد و دستور داد بزم بر هم خورده را برچینند.(13)

6. مهربانی

امام بسیار مهربان بود و همواره در رفع مشکلات اطرافیان تلاش می کرد و حتی گاه خودرا به مشقّت می انداخت. آن هم در دورانی که شدت سخت گیری های حکومت بر شیعیان به اوج خود رسیده بود. «محمد بن علی» از «زید بن علی» روایت می کند: «من به سختی بیمار شدم و شبانه، پزشکی برای درمان من آوردند. او نیز دارویی برایم تجویز کرد. فردای آن روز هر چه گشتند، نتوانستند آن دارو را بیابند. پزشک دوباره برای مداوای من آمد و دید حالم وخیم تر شده است، ولی چون دید دارو را به دست نیاورده ام، ناامیدانه از خانه ام بیرون رفت.

اندکی بعد فرستاده امام هادی(ع) به خانه ام آمد. او کیسه ای در دست داشت که همان دارو در آن بود. آن را به من داد و گفت:

ابوالحسن به تو سلام رساند و این دارو را به من داد تا برایت بیاورم. او فرمود: آن را چند روز بخور تا حالت بهبود یابد.

دارو را از دست او گرفتم و خوردم و چندی بعد به کلی بهبود یافتم».(14)

7. احترام به اهل دانش

امام، به مردم به ویژه دانشمندان و اهل علم احترام فراوان می گذاشت. در تاریخ آمده است: روزی امام در مجلسی نشسته بودند و جمعی از بنی هاشم، علویان و دیگر مردم نیز در آن مجلس حضور داشتند که دانشمندی از شیعیان وارد شد. او در مناظره ای اعتقادی و کلامی، تعدادی از ناصبیان و دشمنان اهل بیت: را مجاب و رسوا ساخته بود. به محض ورود این شخص به مجلس، امام از جای خود برخاست و به

نشانه احترام به سویش رفت و او را نزد خود در بالای مجلس نشانید و با او مشغول صحبت شد. برخی از حاضران از این رفتار امام ناراحت شده و اعتراض کردند. امام در پاسخ آنان فرمود: اگر با قرآن داوری کنم، راضی می شوید؟ گفتند: آری. امام تلاوت فرمود: (ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که به شما گفته شد: در مجلس جا برای دیگران باز نمایید، باز کنید. تا خداوند [رحمتش را [برایتان گسترده سازد. و چون گفته شد برخیزید، برخیزید تا خداوند به مراتبی [منزلت [مؤمنانتان و کسانی را که علم یافته اند بالا برد)(15) و نیز فرموده است: (آیا کسانی که دانشمند هستند با آنان که نیستند برابرند؟)(16) خداوند مؤمن دانشمند را بر مؤمن غیر دانشمند مقدم داشته، همچنان که مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است. آیا به راستی آنکه می داند و آنکه نمی داند، مساوی است؟ پس چرا انکار و اعتراض می کنید؟ خدا به این مؤمن دانشمند برتری داده است. شرف مرد به دانش اوست، نه به نسب و خویشاوندی اش. او نیز با دلایلی محکم که خدا به او آموخته، دشمنان ما را شکست داده است.(17)

8 . بخشش

بخشندگی با خون و گوشت اهل بیت: آمیخته بود. آنان همواره با بخشش های خود، دیگران را به شگفتی وا می داشتند. گاه آن قدر می بخشیدند که رفتارشان در شمار معجزه به شمار می آمد، تا آنجا که در این مقام در توصیف حضرت هادی(ع) می گفتند: «انفاق امام هادی(ع) به قدری بود که جز پادشاهان کسی توانایی انجام آن را نداشت و مقدار بخشش های ایشان تا آن زمان از کسی دیده نشده بود و در جغرافیای اندیشه ها نمی گنجید».(18)

اسحاق جلاب می گوید: «برای ابوالحسن(ع) گوسفندان بسیاری خریدم. سپس مرا خواست و از منزلش مرا به جایی برد که بلد نبودم و فرمود تا تمامی این گوسفندان را میان افرادی که خود دستور داده بود، پخش کنم».(19)

بی آنکه دیگران متوجه شوند، آنان را از نسیم بخشندگی خود می نواخت و مورد تفقد

قرار می داد. گوسفندانی را می خرید، با دست خود ذبح و بین نیازمندان توزیع می کرد.(20) گاه نیز در حد توان خود و به همان اندازه ای که شخص در خواست کرده بود، به آنان بخشش می کرد. «ابو هاشم جعفری» می گوید: «در تنگنای مالی بسیاری گرفتار آمده بودم تا آنجا که تصمیم گرفتم برای درخواست کمک نزد امام هادی(ع) بروم. هنگامی که خدمت امام رسیدم، پیش از آنکه سخنی بگویم، فرمود: ای اباهاشم! کدام یک از نعمت های خدا را می خواهی شکر کنی؛ ایمانی که به تو داده که به وسیله آن بدن خود را از آتش دوزخ دور سازی و یا سلامتی و عافیتی که به تو ارزانی داشته که از آن در راه عبادت و بندگی خدا بهره بری، یا از آن قناعتی که به شما هدیه کرده تا در پی آن، از درخواست از مردم بی نیازتان کند؟

ای ابا هاشم! علّت آنکه من سخن آغاز کردم، آن است که گمان کردم می خواهی از برخی مشکلات خود شکایت کنی. دستور داده ام دویست دینار طلا به شما بدهند که با آن مشقت را بر طرف سازی. آن را بگیر و به همان مقدار بسنده کن».(21)

9. سخت کوشی

امام علی النقی(ع) پیشوای بزرگ شیعیان و بزرگ خاندان هاشم بود. درآمدهای اسلامی همه به دست او می رسید و می توانست از آن بهره مند شود؛ چرا که حق او بود، ولی به سان پدران خود دوست داشت از حاصل دسترنج خود بهره گیرد و نیازهای زندگی اش را با زحمت خود فراهم آورد. «علی بن حمزه» می گوید: «ابوالحسن(ع) را دیدم که به سختی مشغول کشاورزی است؛ به گونه ای که عرق از سر و رویش جاری است. از ایشان پرسیدم: فدایت شوم! کارگران شما کجایند [که شما این گونه خود را به زحمت انداخته اید]؟

در پاسخ فرمود: ای علی بن حمزه! آن کس که از من و پدرم برتر بود، با بیل زدن در زمین خود روزگار می گذراند. دوباره عرض کردم: منظورتان کیست؟ فرمود: رسول خدا، امیرمؤمنان و همه پدران و خاندانم خودشان کار می کردند. کشاورزی ازجمله کارهای پیامبران، فرستادگان، جانشینان آنها و شایستگان درگاه الهی است».(22)

10. بردباری

شکیبایی از برجسته ترین صفات مردان بزرگ الهی است؛ زیرا برخوردهای آنان با مردم نادان بیشتر از همه است و آنان برای هدایت شان باید صبر پیشه سازند تا این گونه دروازه ای از رستگاری را به رویشان بگشایند.

«بریحه عباسی»، گماشته دستگاه حکومتی و امام جماعت دو شهر مکه و مدینه بود. او از امام هادی(ع) نزد متوکل سخن چینی و سعایت کرد و برای او نگاشت: «اگر مکه و مدینه را می خواهی، علی بن محمد(ع) را از این دو شهر دور ساز؛ زیرا مردم را به سوی خود فرا خوانده و گروه بسیاری نیز به او گرایش یافته و از او پیروی می کنند».

در اثر سعایت های بریحه، متوکل امام را از جوار پر فیض و ملکوتی رسول خدا(ص) تبعید کرد و ایشان را به سامرا فرستاد. در طول این مسیر، بریحه نیز با ایشان همراه شد.

در بین راه رو به امام کرد و گفت: «تو خود بهتر می دانی که من عامل تبعید تو بودم. سوگندهای محکم و استوار خورده ام که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین (متوکل) و یا حتی یکی از درباریان و فرزندان او کنی، تمامی درختانت را در مدینه به آتش کشم و خدمت کارانت را بکشم و چشمه ها و قنات های مزرعه ات را ویران سازم. بدان که در تصمیم خود مصمم خواهم بود». امام(ع) با چهره ای

گشاده در پاسخ بریحه فرمود: «نزدیک ترین راه برای شکایت از تو، این بود که دیشب شکایت تو را به درگاه خدا عرضه کنم و من شکایتی را که نزد خدا کرده ام، نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم کرد».

بریحه که رأفت و بردباری امام را در مقابل سعایت ها و موضع زشتی که در برابر امام گرفته بود دید، به دست و پای حضرت افتاد و با تضرع و زاری از امام درخواست بخشش کرد. امام نیز با بزرگواری تمام فرمود: «تو را بخشیدم!»(23)

11. شکوه و هیبت

از آنجا که امام معصوم، کانون تجلی قدرت و عظمت پروردگار و معدن اسرار الهی و قطب عالم امکان است، قداست معنوی و شکوه و وقار بسیار دارد. در زیارت جامعه کبیره از زبان امام هادی(ع) می خوانیم:

«هر بزرگ و صاحب شرافتی در برابر بزرگواری شما و شرافتتان سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت شما گردن نهاده است. هر زورگویی در برابر برتری شما فروتن شده و همه چیز در برابر شما خوار و ذلیل است».(24)

«محمد بن حسن اشتر» می گوید: «من همراه پدرم، بیرون کاخ متوکل با جمعی از علویان، عباسیان و جعفریان ایستاده بودیم که امام هادی(ع) آمد. تمام مردم برای ادای احترام و بزرگداشت ایشان از مرکب های خود پایین آمدند و صبر کردند تا ایشان وارد کاخ شود. پس از آن، برخی زبان به گلایه گشودند و گفتند: چرا ما باید به این پسر بچه احترام بگذاریم و از مرکب هایمان به احترامش پیاده شویم؟ نه شرافت او از ما بیشتر است و نه بزرگ سال تر از ماست. به خدا سوگند که وقتی بیرون آمد، دیگر از مرکب هایمان پیاده نمی شویم.

ابو هاشم جعفری در رد سخن آنها گفت: به خدا سوگند که همگی شما با خواری و خفت پیاده خواهید شد. پس از مدتی، امام از کاخ متوکل بیرون آمد. صدای تکبیر و تهلیل مردم به آسمان برخاست و همگی مردم، حتی آنان که گله مند بودند، از اسب هایشان پیاده شدند. آن گاه ابو هاشم رو به آنان کرد و گفت: شما که گفتید به او احترام نمی گذارید

و سوگند یاد کردید که از مرکب هایتان پیاده نمی شوید؟! آنها که نتوانسته بودند هیبت و جلال امام را نادیده انگارند، سرافکنده پاسخ دادند: به خدا سوگند، بی اختیار از مرکب پیاده شدیم».(25)

پی نوشت ها:

1. مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج 4، ص 401.

2. فصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ مالکی، بیروت، دارالاضواء، 1409 ق، ج 2، ص 268.

3. ائمتنا، علی محمد علی دخیلّ، بیروت، دار مکتبة الامام الرضا، چاپ ششم، 1402 ق، ج 2، ص (ع)21.

4. همان، ص 257.

5. همان، ص 217 ؛ اصول کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ق، ج 1، ص 502؛ بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ج 50، ص 211.

6. الفصول المهمة، ص 267.

7. دلائل الامامة، محمد بن جریر بن رستم الطبری، نجف، منشورات المطبعة الحیدریة، 1369 ق، ص 219 ؛ اصول کافی، ج 1، ص 230 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4 ص 406.

8. بحار الانوار، ج 50، ص 130.

9. دلائل الامامة، ص 221.

10. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی جا، ج 2، ص 240.

11.او وزیر معتصم و واثق بود که مخالفان را در تنوری می انداخت که کف آن میخ های آهنی بزرگی قرارداشت. مردم به شدت از او متنفر بودند. متوکل بعد از به قدرت رسیدن او را در همان تنور انداخت. علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، برگردان: ابوالقاسم پاینده، تهران،انتشارات علمی و فرهنگی، 0(ع)13، چاپ چهارم، ج 2، ص 489.

12. الارشاد، محمد بن محمد بن النعمان المفید، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378 ش، ج 2، ص 424؛ کشف الغمة فی معرفة الائمه، علی بن عیسی الاربلی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، بی تا، ج 3، ص 236.

13. تذکرة الخواص، ابن الجوزی، تهران، مکتبة النینوی الحدیثه، ص 361 ؛ بحار الانوار، ج 50، ص 211.

14. الارشاد، ج 2، ص 433.

15. مجادلة: 11.

16. زمر: 9

17. الإحتجاج، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، قم، انتشارات اسوه، 1416، چاپ دوم، ج 2، ص309.

18. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 409.

19. اصول کافی، ج 1، ص 498.

20. اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی تا، ج 2، ص 37.

21. بحار الانوار، ج 50، ص 129.

22. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، بیروت، دارالصعب، بی تا، ج 3، ص 216.

23. اثبات الوصیة، علی بن الحسین المسعودی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1343 ش، ص 196.

24. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، قم، انتشارات اسوه، 1379 ش، چاپ چهارم، زیارت جامعه کبیره.

25. حیاة الامام علی الهادی(ع)، باقر شریف قرشی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، 1402 ق، ص 24.

منبع: سایت حوزه نت

أینَ الرجبیون؟

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

أینَ الرجبیون؟

پایگاه اطلاع رسانی بلاغتقویم تبلیغی ماه رجب 

ماه مبارک رجب، ماهِ نزول رحمت الهی 1و ماهِ مولودِ 2 کعبه است.
ابن عباس می گوید: «هرگاه ماه رجب فرا می رسید، رسول الله صلی الله علیه و آله، به مسلمانان دستور گِردهمآیی می داد و عظمت این ماه را به آنان، تذکّر می داد. » 3

*******

معنی رجب
عن ابی الحسن علیه السلام قال:
«رجب نهر فی الجنّة اشد بیاضا مِن اللّبن واحلی مِنَ العسل، مَن صام یوما مِن رجبٍ سقاه اللّه عزّوجلّ مِن ذلک النّهر؛
رجب، نهری است در بهشت، (آب آن (سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل است، کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، خدای عزّوجلّ از آن نهر به او می آشاماند. » 4
برنامه های ویژۀ این ماهِ عزیز به شرح ذیل است؛
1 ـ روزه
امام صادق علیه السلام فرموده است: «وقتی که حضرت نوح علیه السلام سوار بر کشتی شد، اوّلین روز از ماهِ رجب بود، به همراهانش دستور داد که این روز را روزه بگیرند و سپس فرمود:, روزۀ این روز تا سال آینده، روزه گیر را از آتش دور می کند و فردی که هفت روز از این ماه را روزه بگیرد درهای عذاب به روی او بسته می شود. »5
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارۀ روزۀ این ماه فرموده است:
«آن که یک روز این ماه را روزه بدارد، از ناراحتی قیامت ایمن خواهد بود. » 6
علامۀ مجلسی در مورد ثواب روزۀ ایام ماه رجب و به تعدادِ روزهایی7 که مؤمنین در این ماه روزه می گیرند، ثمراتِ قابل توجّهی را برشمرده است که بیان آن ها مفصل است.

أینَ الرجبیون؟
در خصوص روزه داری در این ماه از ناحیۀ ائمۀ اطهار علیهم السلام تأکید بسیار شده است و ثواب دنیوی و اخروی برای صائمین در این ماه بر شمرده اند، از جمله امام صادق علیه السلام فرموده است:
«اذا کان یوم القیامة نادی مناد من بطنان العرش أَینَ الرَّجَبیون؟ فیقوم اناس یضی ء وجوههم لأهل الجمع علی رؤوسهم تیجان الملک و ذکر ثوابا جزیلاً الی أن قال:,هذا لمن صام مِن رجب شیئا ولو یوما من اوّله او وسطه او آخره؛ روز قیامت منادی از بطن عرش صدا می زند: کجایند رجبیون؟ (در این هنگام (عدّه ای از میان مردم بر می خیزند و این در حالی است که از چهرۀ آن ها نور می درخشد و (خداوند) بر سر آنان تاج ملائکه را نهاده است. و (امام صادق علیه السلام (ثواب زیادی را ذکر کرد تا آنجا که فرمود:, این مزد کسانی است که ماه رجب روزه گرفته اند ولو یک روز از اوّل، وسط و یا آخر آن. » ،8
2 ـ صدقه
صدقه دادن به مساکین به اندازۀ یک مُدْ طعام توسط کسانی که وسعت مالی دارند، کسانی که توانایی مالی ندارند هر مقدار از تسبیحات و اذکار را می توانند بخوانند. 9
3 ـ خواندن این دعا که حضرت امام صادق علیه السلام به معلی بن خنیس تعلیم داد که بعد از نماز صبح و عشا بخواند:
«یا من ارجوه لکلّ خیر و امَن سخطه عند کل شرّ، یامن یعطی الکثیر بالقلیل، یا من یعطی من سأله، یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحنّنا منه و رحمة اعطنی بمسئلتی ایاک جمیع خیرالدّنیا و جمیع خیر الآخرة واصرف عنّی بمسئلتی ایاک جمیع شرّ الدّنیا و شرّ الآخرة فانّه غیر منقوص ما اعطیت و زدنی من فضلک یا کریم یا ذاالجلال و الاکرام، یا ذاالنعماء والجود، یا ذالمنّ و الطَّول، حرّم شیبتی علی النّار. »10
4 ـ زیارت ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام 11
5 ـ انجام حج عمره 12
6 ـ خواندن دعای مخصوص این ماه، هر روز 13
7 ـ تکراراذکار ذیل در این ماه
یک هزار بار «لا اله الاّ اللّه»، یک صد بار «استغفراللّه الذی لا اله الاّ هو وحده لاشریک له و اتوب الیه»، یک هزار مرتبه «استغفراللّه ذالجلال والاکرام من جمیع الذّنوب و الاثام. » 14
8 ـ نماز
در هر شب ماه رجب، دو رکعت نماز بدین ترتیب خوانده شود:
الف ـ در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه سورۀ کافرون و یک مرتبه سورۀ اخلاص.
ب ـ پس از نماز این دعا خوانده شود:
«لا اله الاّ اللّه وحده لاشریک له، لهُ الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شی ءٍ قدیر و الیه المصیر ولاحول ولا قوّة الاّ باللّه العلی العظیم. اللّهمّ صلّ علی محمد النبی الاُمی و اله. » و سپس حاجت خود را از خدای سبحان طلب کند. » 15
9 ـ عمل لیلة الرغائب
«اولین شب جمعۀ ماه مبارک رجب (لیلة الرَغائب) نامیده شده است که فضائل بسیاری برای این شب برشمرده اند و دستور مخصوص این عمل، چنین است:
روز پنجشنبه را روزه بگیرد. بین نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز دو رکعتی بدین ترتیب بخواند:
الف ـ در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه سورۀ قدر و دوازده مرتبه سورۀ اخلاص
ب ـ بعد از هر نماز بگوید: «اللّهم صلّ علی محمد النبّی الاُمّی و علی آله»
ج ـ آن گاه سجده کند و 70 مرتبه بگوید: «سبّوحٌ، قُدّوسٌ، رب الملائکة والرّوح» سپس از سجده برخیزد و بگوید: «ربّ اغفر وارحم و تجاوز عمّا تعلم انّک انت العلی العظیم»
د ـ بار دیگر به سجده رود و 70 بار بگوید: «سبّوح، قدّوس، ربُّ الملائکة والروح» و در پایان حوائج خود را درخواست کند. » 16

شب اول ماه
شب ولادت با سعادت ششمین اختر آسمان ولایت و امامت حضرت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57 ه. ق.
1 ـ غسل17
2 ـ احیا 18
3 ـ بعد از عشا دو رکعت نماز به ترتیب زیر خوانده شود:
الف ـ در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه سورۀ انشراح و سه بار سورۀ اخلاص
ب ـ در رکعت دوم بعد از حمد، سوره های انشراح، اخلاص، فلق و ناس
ج ـ پس از نماز 30 مرتبه «لا اله الاّ اللّه و 30 مرتبه صلوات» 19
4 ـ زیارت امام حسین علیه السلام 20
5 ـ دعای امام جواد علیه السلام 21

*******

روزهای ماه مبارک رجب
روز اولِ ماه
اعمال
1 ـ غسل 22
2 ـ روزه23
3 ـ زیارت امام حسین علیه السلام24
4 ـ زیارت امام رضا علیه ا لسلام 25
5 ـ نماز حضرت سلمان
این نماز ده رکعت است که به صورت پنج نماز دو رکعتی بشرح زیر خوانده می شود:
الف ـ در هر رکعت بعد از حمد، یک بار سورۀ اخلاص (قل هوالله احد) و سه بار سورۀ کافرون
ب ـ بعد از هر رکعت، دست ها را بلند کند و این دعا را بخواند:
«لا اله الاّ اللّه وحده لاشریک له، له الملک و لهُ الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کلّ شی ءٍ قدیر. »
ج: سپس بگوید: «اَللّهُمَّ لا مانِعَ لِما اَعْطَیتَ وَ لا مُعْطِی لِما مَنَعْتَ وَ لا ینْفَعُ ذَالجِدِّ مِنْکَ الجِدُّ. » 26
روز سوم ماه
شهادت امام هادی علیه السلام در سال 254 ه. ق. 27
روزه دهم ماه
الف ـ ولادت امام جواد علیه السلام در سال 195 ه. ق. 28
ب ـ وفات عباس بن عبدالمطلب، در سال 32 ه. ق. 29
روز سیزدهم ماه
ولادت با سعادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام در سال 23 ه. ق مطابق با سال 30 عام الفیل. اعمال ویژۀ شب و روز سیزدهم رجب چنین است:
در شب سیزدهم دو رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد، سورۀ یس، ملک و اخلاص خوانده شود 30 مستحب است.
اعمال
1 ـ روزه31
2 ـ اعمال ام داوود 32
روز چهاردهم ماه
اعمال
در شب چهاردهم چهار رکعت نماز دو رکعتی (مثلِ دستورِ شب سیزدهم) 33 خوانده می شود. در روز آن، روزه وارد شده است. 34
روز پانزدهم ماه
وفات حضرت زینب کبری علیهاالسلام در سال 62 ه. ق.
اعمال
شب پانزدهم
1 ـ غسل 35
2 ـ احیا 36
3 ـ شش رکعت نماز به صورت نماز دو رکعتی و مطابق دستور نماز شب سیزدهم. 37
4 ـ زیارت امام حسین علیه السلام 38
روز پانزدهم
1 ـ غسل 39
2 ـ روزه40
3 ـ نماز حضرت سلمان (مطابق دستور روز اول ماه رجب) 41
4 ـ زیارت امام حسین علیه السلام.
از هشتمین امام معصوم علیه السلام سؤال شد: چه زمانی زیارت امام حسین علیه السلام فضیلت بیشتری دارد؟ فرمود: «نیمۀ رجب و نیمۀ شبعان. » 42
روز بیست و چهارم ماه
فتح خیبر، در سال 7 ه. ق. 43
روز بیست و پنجم ماه
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام در سال 183 ه. ق. و در سن 55 سالگی در بغداد44
روز بیست و ششم ماه
وفات ابوطالب پدر مولای متّقیان حضرت علی علیه السلام در سال سوم قبل از هجرت 45
روز بیست و هفتم ماه
بعثت حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در سال سیزدهم ه. ق. اعمال مخصوص شب و روز آن چنین است:
اعمال
شب بیست و هفتم
1 ـ غسل 46
2 ـ زیارت حضرت علی علیه السلام 47
3 ـ دعای مخصوص این شب 48
4 ـ دوازده رکعت نماز به صورت شش نماز دو رکعتی خوانده شود و سپس:
الف ـ بعد از نمازها، 7 مرتبه سوره های حمد، ناس، اخلاص، کافرون، قدر و آیة الکرسی خوانده شود
ب ـ آنگاه این دعا تلاوت شود:
«الحمد لله الّذی لم یتخذ ولدا ولم یکن له شریک فی الملک و لم یکن لهُ و لی من الذُّلِ و کبّرهُ تکبیرا. اللّهم انّی اسئلکَ بمعاقدِ عزّک، علی ارکان عرشک و منتهی الرحمةِ مِن کتابِک و باسمک الاعظم الاعظم و ذکرک الاعلی الاعلی الاعلی و بکلماتک التّامات ان تُصلّی علی محمد و آله و ان تفعل بی ما اَنت اهله» 49
روز بیست و هفتم
1 ـ غسل
2 ـ روزه: از حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام روایت شده است که: ثواب روزۀ این روز برابر است با هفتاد سال روزه گرفتن. 50
3 ـ ذکر صلوات 51
4 ـ زیارت حضرت رسول و حضرت علی علیه السلام 52
روز سی ام ماه
اعمال
1 ـ غسل 53
2 ـ روزه 54
3 ـ نماز حضرت سلمان 55

*******
پی نوشت:
1) بحار الانوار، ج 97، ص 26.
2) وسائل الشیعه، ج 7، ص 47، حدیث 33.
3) بحار الانوار، ج 97، ص 47، حدیث 33.
4) ثواب الاعمال، ص 47؛ بحار الانوار، ج 97، ص 36.
5) وسائل الشیعه، ج 7، ص 348، حدیث 1.
6) بحار الانوار، ج 97، ص 47، حدیث 33.
7) همان، ص 26 تا 31.
8) وسائل الشیعه، ج 7، ص 355، چاپ اسلامیه؛ بحارالانوار، ج 97، ص 41 با همین مضمون.
9) بحارالانوار، ج 97، ص 42، ح 29.
10) همان، ج 98، ص 390.
11) مفاتیح الجنان، انتشارات حافظ تهران، ص 139.
12) همان، 139.
13) بحار الانوار، ج 98، ص 389.
14) همان، ج 97، ص 53.
15) مفاتیح الجنان، ص 138.
16) بحارالانوار، ج 98، ص 396، ح 2.
17) مفاتیح الجنان، ص 40.
18) المراقبات، ص 41.
19) بحار الانوار، ج 98، ص 379.
20) مفاتیح الجنان، ص 140.
21) همان، ص 140.
22) عروة الوثقی، ج 1، ص 461.
23) بحار الانوار، ج 97، ص 33.
24) کامل الزیارات، ص 182، ح 2.
25) مفاتیح الجنان، ص 250.
26) المراقبات، ص 46.
27) تقویم عبادی، ص 66.
28) همان، ص 67.
29) همان، ص 67.
30) مفاتیح الجنان، ص 142.
31) بحارالانوار، ج 97، ص 50، حدیث 3.
32) همان، ج 98، ص 399؛ مفاتیح، ص 144.
33) مفاتیح الجنان، ص 142.
34) بحارالانوار، ج 97، ص 50، ح 3.
35) همان، ج 97، ص 46.
36) مفاتیح الجنان، ص 142.
37) همان.
38) همان.
39) همان.
40) بحارالانوار، ج 97، ص 50، ح 3.
41) مفاتیح، ص 142.
42) کامل الزیارات، ص 182، ح 1.
43) تقویم عبادی، ص 70.
44) منتهی الآمال، ج 2، ص 214.
45) تقویم عبادی، ص 70.
46) عروة الوثقی، ج 1، ص 461.
47) مفاتیح الجنان، ص 148.
48) همان، ص 150.
49) همان، ص 148.
50) عروة الوثقی، ج 1، ص 461.
51) همان، ج 2، ص 241؛ بحارالانوار، ج 97، ص 37، حدیث 21.
52) مفاتیح الجنان، ص 152.
53) همان، ص 152.
54) عروة الوثقی، ج 1، ص 461.
55) مفاتیح الجنان، ص 154.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 9.