مراسم عزاداری هیئتهای دانشجویی به مناسبت اربعین حسینی با حضور رهبر انقلاب برگزار خواهد شد
همزمان با اربعین شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران باوفای ایشان، مراسم عزاداری جمعی از هیئتهای دانشجویی سراسر کشور، صبح شنبه ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۱ در حسینیهی امام خمینی(ره) در حضور حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار میشود.
در این مراسم حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی سخنرانی خواهد کرد و آقای میثم مطیعی به ذکر مصیبت اهلبیت علیهمالسلام میپردازد.
مجموعه نماهنگ (حماسه اربعین)
مجموعه نماهنگ | ۱. راهپیمایی اربعین؛ قوت دنیای اسلام (حماسه اربعین)
مجموعه نماهنگ | ۲. راهپیمایی اربعین؛ رسانه بیهمتا
(حماسه اربعین)
مجموعه نماهنگ | ۳. راهپیمایی اربعین؛ رفتار کریمانه
(حماسه اربعین)
مجموعه نماهنگ | ۴. راهپیمایی اربعین؛ رزمایش بینالمللی
(حماسه اربعین)
سجایای اخلاقی شهید مدنی از دید رهبر معظم انقلاب اسلامی/ شهید مدنی: راه نجاتی جز تقوا نداریم
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، آیتالله شهید «سید اسدالله مدنی» سال ۱۲۹۳ در شهرستان دهخوارقان (آذرشهر) از توابع تبریز به دنیا آمد. در کودکی مادر خود را از دست داد و در نوجوانی پدرش به رحمت خدا رفت.
وی برای تحصیل علوم دینی راهی شهر قم شد و در حوزه علمیه قم به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و از درس اساتید بزرگی، چون آیتالله «حجت کوهکمری»، آیتالله «سید محمدتقی خوانساری» و امام خمینی (ره) بهرهمند شد. پس از مدتی برای تکمیل تحصیلات حوزوی راهی حوزه علمیه نجف شد.
شهید مدنی نخستین مبارزات سیاسی و اجتماعی خود را در شهر قم آغاز کرد و نخستین فعالیت او در آذرشهر در مقابله بهائیان بود و از نخستین کسانی بود که در جریانات سال ۱۳۴۲ در نجف از امام خمینی (ره) تبعیت کرد.
بر اثر فعالیتهای سیاسی که علیه رژیم پهلوی انجام میداد و منابری که در آنها علیه حکومت و اقدامات او به ایراد خطبه میپرداخت، ساواک وی را به نورآباد ممسنی در استان لرستان، گنبد کاووس، بندر کنگان و مهاباد تبعید کرد.
شهید مدنی روز جمعه (۲۰ شهریور ۱۳۶۰) پس از ایراد خطبههای نماز جمعه و در حالی که آماده اقامه نماز عصر میشد، به همراه ۱۷ نفر دیگر از نمازگزاران توسط یکی از عناصر منافقین (مجاهدین خلق) به نام «مجید نیکو» در یک عملیات تروریستی به شهادت رسید.
وی همانند مولای خود حضرت امیرالمؤمنین (ع) در محراب به شهادت رسید و دومین شهید محراب است.
آخرین خطبه دومین شهید محراب
بخشی از خطبه شهید مدنی در نماز جمعه روز ۲۰ شهریور به شرح زیر است:
«شما و خودم را به تقوای خدا سفارش میکنم؛ زیرا راه نجاتی جز تقوا نداریم. روز جمعه روزی است که ما دردهایمان را دوا کنیم و درد اول هر انسانی خود انسان است؛ برای اینکه هر اندازه به کمال برسد؛ اگر [روح]مریض باشد، کمال برای او فایدهای ندارد.
آیه قرآن و همچنین اعتقاد ما این است که کلمهای از زبان انسان در نمیآید، مگر اینکه همراه آن نگهبانی مهیا است تا کلام را حفظ کند (برگرفته از مضمون سوره «ق» آیه ۱۸) ...»
رفتار صمیمی با جوانان و نوجوانان
حال به این مناسبت شماره ۳۵۷ هفتهنامه «خط حزبالله» به صاحبامتیازی پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای با عنوان «راهپیمایی جهانی» در ستون «مناسبت» اظهارات رهبر معظم انقلاب اسلامی در رابطه با شخصیت اجتماعی آیتالله شهید «سید اسدالله مدنی» را منتشر کرد که در زیر میخوانید.
«مرحوم شهید مدنی یک نمونه برجسته از یک روحانی فعال و حائز جهات گوناگون است. وی اهل بیان و تبیین بود. میان قشرهای مختلف؛ ایشان در بین جوانترها میتوانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند.
من اوایل یا اواسط امامت جمعه شهید مدنی به تبریز رفتم و دیدم ایشان آنچنان با جوانهای کمسال ۲۰ ساله، ۲۱ ساله گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند یا با برادر بزرگترشان صحبت میکنند.
آن هیمنه علمی در رابطه ایشان با جوانها اصلاً محسوس نبود یعنی واقعاً رابطه برقرار میکرد. با جوانها اینطوری بود... عالمی بود که اهل مبارزه و دید سیاسی و بینش سیاسی بود.»
نماهنگ | أین عمار...
حضرت آیتالله خامنهای: «من در سال ۸۸، مسئلهى بصیرت را مطرح کردم؛ عدّهاى این را مسخره کردند، «بصیرت» را مسخره کردند؛ مسخره نداشت، واقعیّت بود؛ الان هم واقعیّت است. معناى بصیرت این است که در فتنه، در بین غبار، راه را گم نکنید؛ این مهم است.» ۱۳۹۳/۳/۲۶
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ایام سالگرد شهادت جناب عمار یاسر صحابه راستین پیامبر اعظم و امیرالمؤمنین علیهمالسلام، نماهنگ «أین عمار...» را منتشر میکند.
رهبری انقلاب :ابلاغ سیاستهای کلی برنامه هفتم با اولویت پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت
سرود جدید سلام فرمانده با عنوان «هیئت دهه نودیها» برای اربعین
هیات: حاج ابوذر روحی مداح اهل بیت علیهم السلام و جبهه فرهنگی هنری ملت امام حسین علیه السلام «ماح» به مناسبت فرارسیدن اربعین، سرود جدید ی با عنوان «هیئت دهه نودیها» را منتشر کرد.
شما همراهان گرامی در ادامه می توانید کلیپ این سرود جدید را مشاهده و دریافت نمائید.
بیانات رهبری انقلاب در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت آیتالله سیدمحمود طالقانی
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
اوّلاً از آقازادهی مرحوم آقای طالقانی (رحمةاللهعلیه) و دوستان همکارشان تشکّر میکنیم که نام طالقانی و بیت طالقانی را همچنان که آن شخصیّت زندگی کرد و بود، حفظ کردند. بعضی از بیوت و وابستگان به شخصیّتها، بعد از آنکه آن شخصیّت پایش از این عالم مادّی بریده میشود و بیرون میرود، نام او را حفظ میکنند لکن محتوای او را بکلّی -گاهی اوقات به ۱۸۰ درجه عکس- تغییر میدهند. شاید اگرچنانچه ایشان -که خب در بین برادرها به این مسئله همّت گماشتند- همّت نمیکردند و پا جلو نمیگذاشتند، شاید سرنوشت آقای طالقانی هم به همان سرنوشت دچار میشد؛ امّا خب الحمدلله شما توانستید چهرهی آقای طالقانی را حفظ کنید.
آقای طالقانی، یک شخصیّت بسیار مغتنمی بود. این جهاتی که جنابعالی ذکر کردید،(۲) واقعاً در ایشان بود. خدای متعال یک قالب خوبی در ایشان متجلّی کرده بود؛ یک انسان صریح، باصفا، باصداقت. از جملهی خصوصیّات آقای طالقانی، یکی صفای ایشان بود؛ آدم باصفایی بود، آدم باصداقتی بود. وقتی انسان با ایشان مینشست، جز یکرنگی و صفا و راستی، واقعاً انسان هیچ چیز نمیدید. ما با ایشان جلسات طولانی [داشتیم]؛ بنده هر وقت تهران میآمدم -آنوقتهایی که ایشان از زندان آمده بودند بیرون- منزل ایشان حتماً یک بار، دو بار میرفتم، مینشستیم دو ساعت با ایشان صحبت میکردیم؛ آدم لذّت میبرد از صفا و صداقت این مرد؛ این یکی از خصوصیّات ایشان بود.
در عین این صفا و صداقت و راستی و درستی، مردی بود در کمال اعتماد به نفس؛ یعنی یکی از خصوصیّات ایشان، اعتماد به نفس بود؛ مطلقاً تحت تأثیر قدرتها و ظواهر و مانند اینها قرار نمیگرفت. من اوّلْباری که آقای طالقانی را دیدم، یا آخر سال ۴۲ بود یا اوائل ۴۳ که ایشان در عشرتآباد محاکمه میشدند. رفتم من در دادگاهشان [شرکت کردم]؛ گفتند دادگاه عمومی است منتها صندلی محدودی گذاشتند؛ ما خیلی زود رفتیم آنجا که شرکت کنیم و الحمدلله جا پیدا کردیم، رفتیم داخل. من تا آنوقت آقای طالقانی را از نزدیک ندیده بودم؛ ایشان و مرحوم مهندس بازرگان و دیگران بودند -آن عدّهی نهضت آزادی- که آنجا محاکمه میشدند و به نظرم آن محاکمهی دوّم هم بود؛ از آن دادگاههای پنج قاضی که پنج نفر آن بالا با درجه و نشان و واکسیل(۳) و اینها نشسته بودند؛ آقای طالقانی هم آن جلو بیاعتنا نشسته بود؛ اسم ایشان را آوردند، ایشان باید بلند میشد حرف میزد، [ولی] ایشان اعتنایی نکرد، همانطور که نشسته بود و عصا هم دستش بود -آنوقت با اینکه سن ایشان هم زیاد نبود امّا عصا داشت؛ این عصا هم دستش بود- اصلاً اعتنایی نکرد، بلند نشد، جواب نداد؛ یعنی اینجور بود، آن دادگاهی که جوری آن را ترتیب میدادند که آن متّهم خودش در آن بهاصطلاح هیمنهی ظاهری دادگاه هضم بشود -معمولاً اینجور بود؛ ما هم چند بار دادگاه رفتیم، دیدیم- ایشان اصلاً و مطلقا اعتنائی نداشت. وقت تنفّس هم ما رفتیم جلو، ایشان با ما گرم، گیرا -حالا بنده آنوقت یک طلبهای مثلاً بودم، یک طلبهی جوانی؛ و شنیده بودند من چون اندکی قبلش زندان قزلقلعه بودم و ایشان و مهندس بازرگان شنیده بودند- [وقتی] بنده را معرّفی کردند، گرم گرفتند، محبّت کردند؛ به آن مقامات، بیاعتنا؛ به ما که یک طلبهای بودیم، اینجور گرم و گیرا و با محبّت و مانند اینها.
خود ایشان میگفتند در مسجد هدایت که مال هدایتها و خاندان هدایت و مربوط به آنها بود که اینها فواتحشان را اینجا میگرفتند -در فواتح خاندان هدایت که یک خاندان قدیمی مرتبط با دربار و دستگاه بودند؛ خب ایشان هم پیشنماز مسجد هدایت بودند و گاهی شرکت میکردند- من رفتم؛ یکی از زنهایشان یا مردهایشان مُرده بودند و مجلس ترحیم داشتند و من هم آنجا رفتم؛ دمِ در، این امرای بلندپایه با درجههای سرلشکری و سپهبدی و فلان همینطور ایستاده بودند با لباسهای فلان؛ از جمله، آن ارتشبد هدایت معروف آن زمان هم ایستاده بود؛ ایشان گفتند من نگاه کردم دیدم من در ردیف اینها نمیتوانم [بنشینم]، رفتم آنطرف یک جایی نشستم. ایشان میگفت بعد گذشت این قضیّه، افتادیم زندان -در همین اواخر بوده؛ به نظرم این زندانهای آخر بوده- من در حیاط زندان قصر داشتم میرفتم و قدم میزدم؛ دیدم یک نفر آمد جلوی من و [گفت] قربان! سلام عرض میکنم، خم شد و تعظیم کرد به من و [گفت] سلام عرض میکنم؛ [گفتم] علیکمالسّلام، شما کی هستید؟ [گفت] بنده هدایت؛ معرفی کرد خودش را و معلوم شد بله، ارتشبد هدایت است و حالا افتاده زندان. ایشان میگفت دیدم آن آدم با آن جاه و جلال و با آن کَرّوفَر، یک آدم کوچک حقیرِ واقعی است؛ ولی من نه در آن مجلس نه اینجا، فرقی نکرده بودم، من همین خودم بودم! اینجور بود، با این اعتمادبهنفس و احساس شخصیّت.
این هم ناشی از ایمان بود. ایشان واقعاً مؤمن بود. آنوقت همین ایشان، در مقابل امام تواضع میکردند. من تواضع ایشان را در مقابل امام دیدم، هم در غیاب امام، هم در حضور امام. در غیاب امام ایشان به بنده گفتند که آقای خمینی گاهی یک حرفهایی میزند که به نظر آدم نشدنی میآید، بعد میبینیم واقعاً شد، ایشان به یکجایی متّصل است! یعنی برداشت آقای طالقانی این بود -به این مضمون، حالا عین عبارت ایشان یادم نیست- میگفت از یکجایی به ایشان خبر میرسد، به یکجایی ایشان متّصل است. در حضور امام هم من دیده بودم، ایشان کمال تواضع را در مقابل امام میکردند؛ این آدمی که آن جاه و جلال آن دستگاهها برایش صفر بود و هیچ نبود، در مقابل امام تواضع میکرد.
شخصیّتهای ماندگار تاریخ از اینجور فضائل در وجودشان مستتر است؛ اینها را بایستی باز کرد، شناخت، معرفی کرد. بههرحال این تشکیلات شما تشکیلات خوبی است و آقای طالقانی واقعاً سزاوار و شایستهی این است که از ایشان تجلیل بشود، احترام بشود؛ نگذارید نام ایشان فراموش بشود و خصوصیّات ایشان فراموش بشود و نسبتهای واقعی ایشان با انقلاب، تبدیل بشود به نسبتهای غیر واقعی؛ اینها را باید مانع بشوید و نگذارید. انشاءالله موفّق و مؤیّد باشید.
۱) در ابتدای این دیدار -که در چارچوب دیدارهای دستهجمعی برگزار شد- آقایان سیّدمهدی طالقانی (فرزند آیتالله طالقانی) و موسی حقّانی (مسئول ستاد) مطالبی بیان کردند.
۲) اشارهی مسئول ستاد به این مطلب که در دیدار قبلی ستاد بزرگداشت آیتالله طالقانی، معظّمٌله در ۱۳۸۹/۱۲/۱۹، بر مجاهد بودن و انقلابی بودن شخصیّت آیتالله طالقانی تأکید فرمودند.
۳) رشتههای بههمبافتهای که بر شانهی لباسهای رسمی نظامی میآویزند.