چهار مأموریت هیئت اعزامی رهبر انقلاب به سیستان و بلوچستان چه بود؟
متعاقب حوادث اخیر کشور و اتفاقات ناگوار در استان سیستان و بلوچستان در ماههای اخیر، هیأت اعزامی مقام معظم رهبری به استان سیستان و بلوچستان به ریاست حجتالاسلام و المسلیمن حاجعلی اکبری ریاست شورای سیاستگذاری ائمهی جمعه مأموریت یافت تا با حضور در استان و شنیدن سخنان و درد دل مردم، پیگیری تدابیر ایشان در چهار محور «آزادی دستگیرشدگانی که جرم سنگین و مؤثری مرتکب نشده بودند»، «برخورد قاطع و بدون تسامح با خاطیان»، «رسیدگی به وضعیت آسیبدیدگان»، «اعطای عنوان "شهید" به جانباختگان بیگناه پس از رسیدگی بنیاد شهید به پروندههای تشکیل شده» را دنبال نماید. سفر این هیئت از تاریخ ۲۱ تا ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۱ انجام شد.
رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگوی تفصیلی با حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد حاج علیاکبری به واکاوی جزئیات این سفر پرداخته است.
با توجه به سفری که اخیراً از سوی رهبر انقلاب داشتید و مطالعات و بررسیهای قبل از این مأموریت، برای شروع گفتوگو از مشاهده و دریافت کلی که از فضای استان سیستان و بلوچستان و وضعیت آن داشتید، بفرمایید.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. استان سیستان و بلوچستان در بین استانهای کشور یک ویژگیهای خاص و منحصربهفردی دارد: از جهت پهناوری، مرزهای بسیار حساس ــ هم مرز زمینی، هم مرز دریایی ــ شرایط امنیّتی، وضعیّت رنگینکمان قومیّتی و مذهبی، سرمایههای انسانی بسیار عظیم، دلبستگی به میهن، تعلّق خاطر، مرزبانی، غیرت، تأثیرگذاری بر شرایط امنیّت ملّی کشور، طمع دشمنان نسبت به این استان، خدمات بسیار بزرگ نظام در این استان، عمق محرومیّت این استان، و سوابق این استان در جریان انقلاب اسلامی. اینها را که کنار هم بگذارید، این استان را یک استان خاصّی نشان میدهد. به آنچه عرض کردم ضمیمه کنید، سابقهی انس و آشناییای را که از طرف رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط با استان وجود دارد؛ بحث تبعید به ایرانشهر و سابقهی انس و آشنایی و فعّالیّتهایی که در آن استان داشتند، که جزو جلوههای ویژهی سفر ما هم بود؛ چون ما در اطراف سفر مراجعاتی داشتیم که سلامهای به اسم میرسانند با طائفهشان، خانوادهشان؛ این موضوع، در ایرانشهر که فراوان بود و در شهرهای دیگر هم به همین ترتیب. حضرت آقا در آن سالها، به خاطر آن طبع خودشان، از جهت انس و فعّالیّتهای انقلابی و ارتباطگیریهای وسیع، فقط به خود ایرانشهر اکتفا نکرده بودند، بلکه با علمای آنجا در بخشهای مختلف ارتباط گرفته بودند، که اینها هنوز آثارش هست؛ فکر میکنم در سال ۸۱، در سفری که ایشان به استان داشتند، همهی اینها دوباره بازخوانی شده. آن مهر و محبّتی که ایشان به استان دارند، سر زبان مردم هست و ابراز میشود.
با توجه به رخدادهای ماههای اخیر و اغتشاشات در کشور و بررسیها و مشاهدات شما در این سفر، اتفاقات رخداده در این استان را چگونه تحلیل میکنید؟
اتّفاقاتی که در قضایای اخیر در آنجا میافتد، متفاوت با اتّفاقات کل کشور بوده است. اتّفاقات کشور که از روزهای پایانی شهریور ماه آغاز شد، موضوع دیگری بود و موضوعات داخل استان جنس دیگری داشت. بنابراین، اصل مسئله، ارتباطی به این قضایای اخیر و ناآرامیها و اغتشاشات نداشته است. قصهای که در آنجا مطرح میشود، ماجرایی است که مدّتی قبل در چابهار رخ داده بوده و یک طرفش یک ماجرای قتل خانوادگی بود و در مسیر رسیدگی به آن قتل خانوادگی، ظاهراً یک اتّفاق بدی در مورد یکی از مطّلعین ــ که یک خانم بوده است ــ میافتد و ادعاهایی از سوی آن خانم مطرح میشود. این مسیر رسیدگیها در آنجا طولانی شده بوده و قبل از اینکه این رسیدگیها به نهایت برسد ــ البتّه بخشی از موارد اقدام شده بوده ــ موضوع در سطح خطبهی نماز جمعه توسّط یکی از آقایان مولویها مطرح میشود و طرح مسئله در فضای افکار عمومی ــ با توجّه به اینکه در آن منطقه نسبت به این مسئله یک غیرت شدیدی هم وجود دارد ــ بازتابهایی پیدا میکند که اوجش آن چیزی است که در هشتم مهر در نماز جمعهی زاهدان اتفاق میافتد: بعد از نماز یک حرکتی به عنوان اعتراض اتّفاق میافتد و آن حرکت ظاهراً بر اساس بعضی از طرّاحیهایی که از پیش هم انجام شده بوده، متوجّه کلانتریای میشود که در نزدیکی خود محلّ نماز جمعه و مصلّی است و در ادامه آن اتّفاقاتی به وقوع پیوسته که روایتهای متنوّعی از آن شنیده شده است.
چیزی که مسلّم است و در بررسیهایی که اعلام شده وجود دارد، این است که در آنجا خطا محرز است؛ امّا ابعادش چیزی است که در فرآیند بررسیها میشود و حاصل آن عبارت است از اینکه کسانی در آنجا بیگناه مجروح و کشته میشوند؛ یعنی کسانی که در هجوم به کلانتری حضور نداشتند و یک فاصلهای داشتند، تیر به آنها اصابت کرده، که این اصابتِ تیر در دفاع از محیط کلانتری بوده است. این اتّفاقی است که در آنجا افتاده.
بعد از اینکه این ماجرا گزارش میشود، از این طرف میرود در مسیر بررسی و از آن طرف در جمعهی بعد از آن در خاش و بعد همین جور در فضاهای نمازهای جمعه، کم و بیش اعتراضاتی صورت میگیرد و ابراز ناراحتی میشود. این اعتراضات در خاش، در هجومی که به فرمانداری و بخشهای دیگر داشتند، منجر به کشته شدن تعدادی میشود که از این فرصت، عناصر بیرونی و جریان تروریستی و تجزیهطلبان و طبعاً کسانی که منتظر بودند، استفادههای خودشان را برای التهاب [و دامن زدن به این مسائل] بردند.
وقتی قرار شد شما به نمایندگی از رهبر انقلاب تشریف ببرید، احتمالاً توصیه و تمهیداتی از سوی ایشان به شما شده؛ در مورد این مأموریت و تمهیدات قبل از آن، بفرمایید. سفر هیئت اعزامی به استان چگونه مطرح شد و مأموریت شما در این سفر چه بود؟
در قضایایی که بیان شد، از آن طرف، مسیر رسیدگی طولانی میشود و این التهابها هم برقرار بوده است. شورای تأمین استان و نمایندهی ولی فقیه گزارشهایی را ارسال میکنند که این گزارشها منجر میشود به دستورات و مصوّباتی که در شورای عالی امنیّت ملّی اتّفاق میافتد و به تأیید رهبر معظّم انقلاب هم میرسد. بعضی از این دستورات و مصوّبات اجرا میشود؛ از جمله، تغییری در فرماندهی انتظامی استان اتّفاق میافتد؛ این تغییرات، هم در سطح استان و هم در سطح شهرستان بود، چنانکه در چابهار قبلاً انجام شده بود؛ و مثلاً آن کسی که متهم بود دستگیر شده بود. این کارها در مرکز استان انجام شده بود و این تصمیمات به خاطر اتّفاق هشتم مهر گرفته شده بود. علمای استان نامهای خدمت رهبر عظیمالشأن مینویسند و تقاضاهایی هم آنجا مطرح میکنند.
از این سو شاهد هستیم رهبر معظّم انقلاب به نظر مبارکشان میرسد که این کار، غیر از این اتّفاقاتی که افتاده و در مسیر رسیدگی است، یک تدبیر جداگانهای لازم دارد. ایشان با شناختی که از شرایط استان و ابعاد قضیّه داشتند و مخصوصاً با آگاهی از این قضیّه که کسانی بیگناه کشته یا احیاناً مجروح شدند ــ که بسیار اسباب رنجش خاطر ایشان شد ــ به ما مأموریّت دادند که در قالب یک هیئت و به همراه دو بزرگواری که سابقهی فعّالیّت در حوزهی اهل سنت و در خود استان را داشتند، وارد این کار شویم. جمع ما مأموریّت پیدا میکنند که اوّلاً سلام و مهر و محبّت ایشان را و خصوصاً سلام ایشان را به کلّ مردم استان برسانیم. بالاخره در این وقایع، مردم دچار ناراحتی شده بودند و معلوم بود که همه از اینکه یک چنین اتّفاقی آنجا افتاده بود دلخور بودند؛ یعنی توقّع نداشتند چنین چیزی اتّفاق افتاده باشد.
ثانیاً در ارتباط با آن کسانی هم که آسیب دیدند دلجویی شود و بعلاوه کسانی که مطالبی دارند و معتقدند که حرفهایشان شنیده نشده است، مورد توجّه قرار بگیرند و مطالباتشان پیگیری شود. بنا شد که ما دل بدهیم و حرفها را کاملاً بشنویم و هر کسی مطلبی دارد که میخواهد به استحضار برسد، دریافت کنیم؛ به اضافهی اینکه آن تدابیری هم که تصویب و انجام شده بود، ابلاغ کنیم؛ از جمله اینکه کسانی که بیگناه کشته شدهاند و بیگناهیشان اثبات و احراز شود، شهید محسوب میشوند و این موضوع به اطّلاعشان برسد؛ و آنهایی که جراحتهای خاص دارند، در ضمنِ همان فضای بنیاد تحت پوشش قرار بگیرند؛ و کسان دیگر هم کاملاً رسیدگی شود و هر نوع جبرانی که در این بخش لازم است نسبت به این خانوادهها انجام بگیرد، انجام شود.
در مورد زندانیها هم باید عرض کنم که آنها گفته بودند همه آزاد شوند، امّا گفتیم چنین چیزی تقاضای معقولی نیست؛ امّا کسانی که زمینهی بخشودگی درونشان هست و خطاهای جدی ندارند، یعنی آن افرادی که هیجانی شدند و آمدند و جرم و جنایتی هم نداشتند ولی در این برنامهها حضور داشتند، آزاد شوند؛ و تا هیئت ما در آنجا بود، عدّهای از اینها آزاد شدند. وقتی که میخواستیم بیاییم، حدود صد نفر دیگر آزاد شدند. البتّه باز بنا شد که دقّت بیشتری هم بکنند که اگر کسانی هم هستند که در همان فرایندها دوباره میتوانند مورد عنایت حضرت آقا قرار بگیرند، در این پیشنهاد عفو هم بیایند و کار آنها هم انجام شود.
مورد خاصّی از توصیههای رهبر انقلاب بود که نسبت به آن تأکید داشته باشند؟
غیر از این تدابیر که بیان شد، عمدهاش این بود که حرفها شنیده شود؛ در واقع، با این تعبیر که «دل بدهند و بشنوند»؛ البتّه در یک جاهایی هم توضیحاتی لازم است که باید این توضیحات داده شود. عمدتاً بحث شنیدن مورد تأکید ایشان بود فلذا ما کاملاً آماده شدیم برای اینکه بشنویم.
این «شنیدن» رخ داد؟
بله. ما در جلسات مینشستیم و کسانی که مطلبی داشتند، با طیب خاطر حرفها و مطالبشان را مطرح میکردند. البتّه برای دلجویی با خانوادهی شهدای امنیّت و با کسانی هم که آسیب دیده بودند، جلساتی داشتیم. تعدادی که میسّر بود تشریف آوردند و جلسهی خوبی هم بود و البتّه برای ما طبعاً جلسهی تلخی بود. امّا دیدن این خانوادهها و فضای محبّتی که رهبر معظّم انقلاب به اینها داشتند، بسیار التیامبخش بود.
قراری که ما داشتیم، در همان روز اوّل سفر یعنی روز یکشنبه بود. هیئت، شنبه شب به زاهدان رسید و بعد از یک دیداری که اوّل صبح با مسئولین عالی استان داشتیم، قرارمان با علما بود. منظورمان از علما هم علمای برجستهی اهل سنّت است و طبعاً امام جماعت محترم مسجد مکّی هم در بین این افراد بودند. قرارمان این بود که دیدار ما، ساعت ۹، در محلّ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنّت سیستان و بلوچستان انجام شود. بسیاری از دیدارهایمان در همان محل انجام میشد؛ فلذا با این آقایان هم آنجا قرار گذاشته بودیم. ساعت ۹ صبح وقت جلسه رسید و دیدیم خبری نشد. تعداد بسیار کمی از کسانی که دعوت شده بودند آمده بودند و خیلی از اعضا نیامده بودند. بعد که پیگیری شد، معلوم شد که جمعی که دعوت شده بودند، در مسجد مکّی هستند؛ آنجا جلسهی دیگری قبل از ما داشتند که مثلاً صبحانهای بخورند و بیایند امّا دیگر نیامدند و اطّلاع دادند که آقایان میگویند که ما در جلسه حضور پیدا نمیکنیم و اگر هیئت میخواهد، برای دیدن ما به مسجد مکّی بیاید.
ما گفتیم در برنامهمان چنین چیزی نبوده است؛ ما بنا بود در محلّ نهاد مستقر باشیم و با گروههای مختلف در آنجا جلسات را برگزار کنیم؛ آنجا هم که متعلّق به همین امور اهل سنّت از طرف رهبری است.
برنامه از قبل کاملاً ثابت و مشخّص و اعلام شده بود؟
بله، کاملاً ابلاغ شده بود و نمایندهی رهبر معظّم انقلاب با تمام افراد صحبت کرده بودند. محلّ جلسه، نهاد و ساعت جلسه هم که ۹ صبح اعلام شده بود امّا آقایان نیامدند و تأخیر شد و وقتی که دیگر حضور پیدا نکردند، گفتند اینجا بین آقایان اختلاف شده و نظرشان این است که اگر هیئت میخواهد بیاید، ما آماده هستیم، وَالّا بنایی بر اینکه بیاییم در آن جلسه نداریم. اینجا یک مقدار زمان از دست رفت و تقریباً از ساعت ۹ تا بعد از نماز ظهر، که میشود حدود ساعت ۱۳:۳۰، گفتوگوها و رفت و آمدهایی صورت گرفت. از جمله چند نفر از طرف مسجد آمدند و در جلسهای با آقای محامی، که نمایندهی حضرت آقا در آنجا هستند، جلسهی مفصّلی داشتند. در این جلسه راجع به اینکه چرا نیامدند، بحث شد و به آنها تذکّر داده شد. آنها هم گزارش دادند از اختلاف نظرهایی که آنجا وجود دارد و توقّع کردند که هیئت ما برای دیدار و گفتوگو به مسجد مکّی برود.
ما گفتیم که دیدارمان اینجا باید باشد و این تغییرپذیر نیست امّا اینکه ما احتراماً و جهت عرض سلام و تسلیت، یک چند دقیقهای آنجا جهت دیدار آقایان بیاییم حرفی نداریم. در واقع، ما موافقت کردیم با اینکه برویم یک چند دقیقهای، مثلاً یک چهار پنج دقیقهای، ده دقیقهای و بعد مجدّداً برای جلسه در محلّ مقرّر بیاییم. این پیشنهاد، با اینکه از طرف خود این آقایان مطرح شده بود، مجدّداً مورد تأیید قرار نگرفت و گفتند که توقّعشان این بود که جلسه هم همان جا برگزار شود.
در نهایت، کار به کجا انجامید؟
بعد از این، گفتوگوهایی که آن دوستان با خودشان داشتند، ادامه پیدا میکند و نهایتاً پیشنهادی که به ما رسید، این بود که اینها میگویند برویم یک محلّ ثالثی جلسه برگزار شود. ما گفتیم باشد؛ ما حرفی نداریم. با محلّ ثالث موافقت کردیم. نکتهمان هم این بود که نمیخواستیم به حاشیه مبتلا شویم. هدفی که داشتیم این بود که نظرات، سؤالات و پیشنهادات آقایان علمای اهل سنّت را بشنویم و بعد خدمت حضرت آقا تقدیم کنیم. لذا با این پیشنهاد آنها، که جلسه در محلّ ثالث برگزار شود، طبعاً موافقت کردیم. بنا شد محلّ ثالث، منزل یکی از آقایانی که طرفین قبول دارند باشد و نهایتاً منزل یکی از آقایان بلوچ اهل سنّت، که مورد توافق طرفین بود، محلّ جلسه شد و این دیدار در آنجا در حدود ساعت ۱۳:۳۰ انجام شد. دیدار ما تا حوالی ساعت ۱۵:۳۰ طول کشید. طبعاً وقت ما کم شده بود چون ما بعد از ظهر، بعد از ساعت ۱۵، با گروههای دیگر قرار داشتیم و نمیتوانستیم آن قرارها را تغییر بدهیم؛ لذا ضمن گله به آقایان که ما آنجا منتظر شما بودیم و وقت و محلّ قرار مشخّص بود و شما در آن وقت مقرّر نیامدید و ما وقتمان عملاً از دست رفت، از آنجا رفتیم.
شنبه شب که به زاهدان رفتیم، تا دقایق پایانی روز جمعه که برگشتیم، مشغول جلسات و پیگیری امور بودیم و فرصت استراحتمان بسیار کم بود. بقیهی وقتها هم که در جلسات رسمی نبودیم، گفتوگو و مشورت خودمان بود.
چه مواردی در گفتوگوها بین شما و علمای اهل سنت استان بیان شد؟
من در ابتدا تصریح کردم که ما آمادگی کافی برای شنیدن حرفهای حضرات را داریم و الان به اندازهای که لازم میدانید صحبت کنید. ابتدا امام جمعهی مسجد مکّی به بیان محورها و نکات خودشان پرداختند و سپس یکی دیگر از آقایان، که به نظرم امام جمعهی خاش بود، صحبت کرد. وقت کمکم رو به اتمام بود و یکی از آقایان هم همینطور سرپایی یکی دو نکته را مطرح کردند امّا دیگر وقت ما تمام شده بود و به این ترتیب، نوبت به من رسید که من هم مطالبم را مطرح کردم. امام جمعهی مسجد مکّی، همان چیزهایی را که در نامهشان قبلاً گفته بودند، مطرح کردند و مطالبشان عمدتاً متمرکز بود روی اتّفاقی که هشتم مهرماه در مسجد مکّی افتاد؛ روایت خودشان و روایت نیروی انتظامی و نیز حواشی این مسئله را گفتند و این مطلب را نیز گفتند که توقّع دارند این مسئله مورد رسیدگی قرار بگیرد.
از جمله نکتههایی که ایشان مطرح کردند ــ که بعداً دیدم اینها در خطبه و قبل و بعد خطبه دائماً به آن میپردازند ــ مسئله تبعیضی است که ایشان گفتند راجع به اهل سنّت وجود دارد و ما در مسئولیّتها و مقامات نیستیم و نمیتوانیم باشیم و از این قبیل حرفها. این بحث را به موضوع مذهبی شیعه و سنّی کشاندند و ماجرایی را هم که اتّفاق افتاده بود، ناشی از همین مسئله دانستند؛ گفتند اینجا ما یک اشکال ساختاری در ارتباط با این موضوع داریم و این مسئله هم به آنجا برمیگردد. آن دوست دیگرمان هم در همین موضوع و قدری تلختر صحبت کردند.
نوبت به بنده رسید و بنده هم سلام و مهر و محبّت حضرت آقا را به آقایان رساندم. در ادامه عرض کردم که ما برای شنیدن مطالبتان آمدیم و انشاءالله استفاده میکنیم. راجع به نکتههایی که مطرح شده بود، توضیحات لازم داده شد. تدابیرِ صورتگرفته و نظر مبارک رهبر معظّم انقلاب را توضیح دادم. راجع به موضوع شهدا و مجروحین، راجع به پیگیری کار که اگر کسی مقصّر است انشاءالله رسیدگی خواهد شد، راجع به زندانیهایی که جرم و جنایتی مرتکب نشده باشند و اینها مورد عفو قرار میگیرند و آزاد میشوند؛ راجع به این موارد صحبت کردیم.
فقط یک نکته ماند و آن نکته این بود که خدمتشان عرض کردم که منتسب کردن بحث تبعیض شیعه و سنّی و امثال اینها را به این حوادث اخیر اصلاً صحیح نمیدانم و طرح این موضوعات را خطرناک میدانم و اینها را شما دیگر تکرار نکنید. نظام در تدابیرش چنین تفاوتهایی را قائل نیست. در بعضی از موضوعات، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد و ممکن است شما توقّعاتی داشته باشید که از نظر سیاسی قابل برآورده شدن نباشد امّا در کل، خدماتی که نظام نسبت به اهل سنّت انجام داده، در تمام تاریخ کشور بینظیر است؛ مساجدی که ساخته شده است، نمازهای جمعه که قبلاً خبری از آنها نبوده است، مدارس علمیه و غیره ــ همهی این موارد گفته شد ــ تا سایر خدماتی که در مناطق سنّینشین همچون مناطق شیعهنشین انجام میشود. اتّفاقاً همان ایّامی که آنجا بودیم، این راهآهن [خاش-زاهدان] آنجا افتتاح شد و طرحهای بسیار بزرگ دیگر. همین بحث سواحل مکران که در حال انجام هست، یک ابرپروژه است که دارد در آن مناطق اجرا میشود و بسیاری کارهای دیگر که انجام شده است و بیان آن از حوصلهی بحث خارج است.
نکتهی قابل توجّه این است که در استان سیستان و بلوچستان، بخش سیستان که شیعهنشین است، محرومتر است و اتّفاقاً الان خدمات زیربنایی و اساسی نظام عمدتاً در منطقهی بلوچستان است. در چابهار که کار ملّی است و خاص است، اصلاً چنین تفکیکی وجود ندارد یا در سیاستهای نظام چنین تبعیضی وجود ندارد؛ اتفاقاً همان جا در بخش شیعه عمق محرومیّتها چقدر زیاد است! انشاءالله مسئولین محترم هم بتوانند تلاش کنند که مشکلات برطرف شود.
از دیدارها و برنامههای دیگر در این سفر هم بفرمایید.
کلّ دیدارهای ما با علمای اهل سنّت منطقه، به شکل متمرکز بود که شرح دادم. سایر دیدارهای ما دیدارهایی بود که به صورت عمومی انجام شده بود؛ مثلاً جلسات با فرهیختگان، دانشگاهیان و رؤسای طوایف در زاهدان، خاش، سراوان، چابهار، زابل، ایرانشهر و دلگان؛ البتّه مجموعاً جلسات ما در مرکز استان بود امّا در این چند شهرستان خدمت عزیزان رفتیم. اینها مربوط به جایی است که بیشتر برادران اهل سنّت ما هستند. دلگان با اینکه در منطقهی بلوچ است، اکثریّت با شیعه است؛ آنجا هم بیشتر دیدارمان مردمی بود. در زابل هم دیدارمان مردمی بود؛ که این دو دیدار، از جهت استقبال و شرکت مردم، بسیار فوقالعاده بود و مصلّی تقریباً برای حضور آقایان و خانمها جا نبود و با اینکه دیر به آنها اطّلاع داده بودیم و اصلاً وقت نبود ــ یعنی عصر گفته بودیم ــ فردا صبح مصلّی مملو از جمعیّت بود و جلسهی بسیار شیرین و باطراوتی بود.
از نخبگان آن منطقه که در جلسات حضور پیدا میکردند و میآمدند، یک تعداد داوطلب شده بودند که بیایند صحبت کنند؛ مطالبشان را مطرح میکردند و ما میشنیدیم، یادداشت میکردم و ضبط میکردیم. ضمن اینکه این جلسات، جلسات وزینی بود. یک بخش عمدهای از این جلسات مربوط بود به استقبال از نمایندهی حضرت آقا، یعنی بزرگان طوائف با اینکه خیلیهایشان نکتهای نداشتند بخواهند بیایند صحبت کنند، امّا با محبّت در جلسه آمده بودند. البتّه از این جهت، تنوّعِ جلسات خیلی دیدنی بود و خوشبختانه همه هم ضبط شده و در اختیار است. ما هم آنجا معمولاً صحبت میکردیم امّا صحبتهای ما صحبتهای کوتاهی بود و عمدتاً ناظر به مطالبی بود که دوستان آنجا مطرح کرده بودند.
درخواستها و حرف نخبگان و مردم در این جلسات و دیدارها چه بود؟
در این جلسات، بخش عمدهای از وقت ما مربوط بود به نیازمندیهای استان؛ یعنی اصلاً دیگر وارد این موضوعات و حوادث اخیر نمیشدند. در خاش، دو نفر از آقایان مولویها خیلی با حرارت صحبت کردند و همان حرفهایی را با ما مطرح کردند که برخی دائماً مطرح میکردند. امّا در سایر جلسات، بخش اصلی، شاید بالای هفتاد هشتاد درصد مطالبی که مطرح میشد، مربوط بود به مسائل استان و دشواریهای زندگی در استان و نیازمندیهای جاری و پروژهها و امثال اینها؛ درددلهایی بود که میخواستند از این فرصت استفاده شود تا به محضر رهبر معظّم انقلاب منتقل شود. و جالب است که وقتی به چابهار رسیدیم، دیگر در آنجا هیچ کس چیزی راجع به دستور جلسه نگفت؛ یعنی از اوّل تا آخر جلسه هر چه مطرح میشد، راجع به این موضوعها بود. البتّه یکی از دوستان یک اشارهی خیلی مختصری کرد. جمعبندی ما این بود که طبعاً افکار عمومی استان با حضور هیئت و تدابیری که ابلاغ شده، عملاً قانع شدند و آن موضوعاتی که سفر به خاطر آن انجام شده بود، اصلاً مسئلهشان نیست؛ یعنی الان دوست دارند که دیگر مسائل اصلی و زیستیِ استان مطرح شود. این فضای جلسات ما بود.
ما در دو شهرستان دو جلسهی ویژه هم داشتیم. یک جلسه در سراوان بود که با جناب آقای مولوی عبدالصمد ساداتی برگزار کردیم که تقریباً بزرگ آن منطقهاند و پدر بزرگوار ایشان هم از انقلابیهای قبل از انقلاب و جزو علمای برجسته بود. ایشان محبّت کردند و در منزلشان از هیئت استقبال کردند. بسیاری از آقایان علمای منطقه هم در جلسه حضور داشتند. در آنجا لطف کردند شام هم دادند و جلسه بسیار صمیمی و شیرین بود. آنجا، مسائل مربوط به فعّالیّتهای آقایان مطرح شد؛ فعّالیّتهای خیریه داشتند؛ فعّالیّتهایی در بخشهای مدرسهشان داشتند که بعضی از مسائل هم نیاز به پیگیری داشت؛ بخشی از این مسائل را همان جا پیگیری کردیم که از طریق مسئولین استانداری که در جلسه بودند، قول دادند که مسائلشان را پیگیری کنند؛ بعضیها هم که انشاءالله بعداً اقدام میشود. غرض، بیشتر در این فضا بود.
یک جلسه هم در چابهار داشتیم. در چابهار با آقای مولوی عبدالرحمن ملازهی، که از بزرگان اهل سنّت استان محسوب میشوند و شاید سرآمد علمیشان باشند، ملاقاتی داشتیم و ایشان هم در مدرسهشان که مدرسهی بینالحرمین باشد از ما استقبال کردند. جلسهی مفصّلی بود. ما از حوالی ساعت هشت و نیم شب رفتیم تا یازده و نیم شب، که بخش عمدهاش به گفتوگوهای طلبگی و خاطرات و مانند اینها گذشت. تا نشستیم، ایشان یک دستنوشتهای از حضرت آقا را که سال ۵۸ خطاب به آقای عبدالرحمن نوشته بودند، با یک شوقی به ما نشان دادند و خاطرات دیگری را که در ارتباط با این موضوعات داشتند، شنیدیم. بعد از شام، جلسه را خصوصی کردیم و در آن جلسهی خصوصی هم گفتوگوهایی راجع به همین حوادث اخیر و مواضعی که بعضی از آقایان علما دارند، صورت گرفت. اینجا زمانی بود که آن توئیت کذایی منتشر شده بود.
همان شب منتشر شد؟
بله، آنجا منتشر شده بود. در آن توئیت، این مطلب را نسبت داده بودند که هیئت به جای دلجویی تهدید کرده است! در حالی که این مسئله مربوط بوده به سخنرانی من در زابل. در سخنرانی در آن اجتماع بزرگ مردمی، از جمله مطالبی که گفته بودم این بود که «کسانی که با سخنرانیها، با توئیتها و با مصاحبههایشان باعث التهاب شدند و زمینهسازی اغتشاشات را داشتند، باید پاسخگو باشند». صحبت من راجع به اغتشاشات کشور بود و اصلاً موضوع مسجد آنجا نبود.
به طور کلّی راجع به شرایط اخیر یک تحلیل مختصری داشتیم. اینها هم همین حرفهایی بود که ما همیشه در خطبهی نماز جمعهی تهران میگفتیم. اینها همان صحبت را واقعاً با کملطفی برداشتند و توئیت کرده بودند! حالا جالب است، بعد که به آنها گفته میشود شما این مطلب را از کجا گفتید؟ میگویند از نقل فلان روزنامه. خب، متن سخنرانی ما هست، صوتش هم هست، شما مطلب را از خود آنجا برداشت میکردید؛ بعد هم اگر تذکّر و انتقادی داشتید، به من زنگ میزدید، من در استان بودم، یعنی من در محیط ضیافت شما بودم، مهمان استان شما هستم؛ بنابراین، میپرسیدید یا حتّی گله میکردید یا تذکّر میدادید؛ این کارها ربطی به توئیت و طرح در این فضاها ندارد. در هر صورت، این بود که این مسئله هم آنجا مطرح شد که من یک توضیحی دادم. البته بعد هم شنیدیم آن توییت را حذف کردند، امّا دیگر به اندازهی کافی منتشر شد.
در برخی اخبار و تحلیلهایی که دربارهی وقایع اخیر بیان میشود، از برنامهی دشمنان برای خدشه به تمامیت ارضی ایران و تدارک دشمن برای حمایت از گروههای تجزیهطلب صحبت میشود. به نظر شما و با توجه به مشاهداتتان، این نقشه دشمن چقدر در استان سیستان و بلوچستان زمینه بروز و ظهور دارد؟
به صورت خیلی قطعی و مسلّم به شما بگویم که این جریانی که دارد با بیانصافی یک روایت غلط و مغشوشی را از فضای داخلی استان مطرح میکند، این روایت، ارائهی یک برش مغلوط از یک اقلّ قلیلی است؛ بافت عمومی استان بافتی است که بشدّت به نظام تعلّق خاطر دارد. «بشدّت» که میگویم شاید قابل توصیف نباشد. مردم و نخبگان و سران طوایف و آقایان علما و بعضیهای دیگر از اینکه دربارهی استانشان کلمهی «تجزیهطلب» استفاده شده است، بشدّت برانگیخته و خیلی ناراحت بودند. طرف میسوخت و مطرح میکرد که در جلسه با ما چنین تهمتی دارد زده میشود؛ ما حافظ این مرزیم، ما پایش خون دادهایم. گزارشهای عینی میدادند که اصلاً طایفهی ما برای دفاع از مرزهای کشور در همهی این سالها از قدیم تا به حال این جوری عمل کرده و بعد برای این کار شهید دادهایم. بعد، شهدای سیستان و بلوچستان را مطرح میکردند؛ میگفتند هزاران شهید برای این مرز و بوم دادهایم، آن وقت ما میشویم تجزیهطلب؟
من هم در دو سه جلسه و در گفتوگوی تلویزیونی در آنجا صریحاً گفتم که هر کسی گفته غلط کرده گفته؛ یک جا هم گفتم غلط زیادی کرده! دربارهی استان شما چنین چیزی یک وصلهی ناچسبی است. بله، در استان شما یک گروه ضدّانقلاب متصّل به جریان تجزیهطلب وجود دارد امّا اصلاً ربطی به مردم استان ندارد.
لذا برداشت ما از این جلسات مفصّلی که هم در مرکز استان و هم در شهرستانها داشتیم، این بود که آن مسائل ارتباطی با بافت عمومی استان ندارد. مردم استان به رؤسای طوایفشان و به ریشسفیدانشان خیلی احترام میکنند و امیدواریم این حفظ شود. بدون استثناء همه میگفتند سلام به آقا برسانید، ارادت داریم، ما هستیم، ما مرزها را نگهداری میکنیم، نگران نباشد. اصلاً حرفها حرفهای دیگری بود، جنس حرفها چیزهای دیگری بود. فهرست عمدهی درخواستها هم در همان نامهها هست، که یا درخواستهای شخصی است یا درخواستهایی است که مربوط به توسعهی استان است.
راجع به این مسئلهای که برجسته شده، اگرچه مسئلهی تلخی است، صحبتی نشده بود. ما هم گفتیم که مسائل شما را خدمت حضرت آقا میگوییم؛ ما پیک شما هستیم، به امانت همه را منتقل میکنیم، و اگر تدابیری شده که انجام میشود و اگر تدابیر تکمیلی هم وجود داشته باشد که انشاءالله به لطف خدا انجام میشود.
بنابراین، باید بگویم این استان خیلی مردم مهربانی دارد؛ یعنی آدم در تورشان میافتد؛ یعنی این حسّی که حضرت آقا در خاطراتشان مطرح میکنند، عین واقعیّتی است که انسان وقتی با اینها رفت و آمد میکند، از نزدیک میبیند؛ خیلی مردمان خونگرمی هستند و مملو از محبّت و صفا.
و در پایان جمعبندیتان از این سفر و نتایج آن؟
در مجموع، این مسئله محسوس بود که این سفر که ما در آن حامل سلام و محبّت و عنایت حضرت آقا به استان بودیم، یک تأثیر خیلی جدّی روی فضای افکار عمومی استان گذاشت. معلوم بود روحیهها خیلی بهتر شده؛ این مسئله کاملاً محسوس بود. به نظرم میآید این سفر تأثیر قابل توجّهی روی ارتقاء امنیّت عمومی استان گذاشته. خود مسئولین امنیّتی استان بلافاصله با ما تماس گرفتند و این را ابراز میکردند که به شکل محسوسی سطح امنیّتی استان را ارتقاء داده.
شیعیان آنجا از جهت افکار عمومی بسیار تحت فشار بودند و برای آنها بحمدالله فرصت تنفّسی بود؛ ضمن اینکه فرصتی برای ابراز ارادت پیدا کردند. برای بافت عمومی اهل سنّت که تعلّق خاطر به نظام دارد، یک حجّتی شد و به آنها یک آرامش خاطری داد؛ چون آنها هم تحت فشار بودند که «چرا نمیگویید؟ چرا داد نمیزنید؟ چرا شلوغ نمیکنید؟ از شما خون ریخته شده» و از این قبیل حرفها. خواستند مسئله را قومی و مذهبی کنند و درگیر شوند. بحمدالله آنجا برای طرفداران نظام در مورد این مسئله یک حجّتی شد.
جریان نیروی انتظامی را، که حافظ امنیّت کلّی استان و کشور است، از این حادثه سوا کردیم؛ هم رفتیم خداقوّت گفتیم و هم گفتوگوهایمان برای آنها خیلی خوب شد چون بسیار تحت فشار بودند. حالا فرض کنید دو سه نفر در نیرویی خطا کرده باشند؛ تعمیم دادن این به کلّ این افرادی که در مرزبانی و در آن شرایط خیلی سخت هستند و جانشان دائماً در معرض خطر است و در درگیری با قاچاقچیهای موادّ مخدّر و اشرار دائماً شهید میدهند، اشتباه است. این سفر و این گفتوگوها برای آنها بحمدالله خوب شد؛ آنها اذیّت شده بودند. در مجموع، خدا را شکر، برای تأثیرگذاری بر روحیهی مسئولین استان مفید بود. و مهمتر از همهی اینها هم اینکه ما دیگر انجام وظیفه کردیم و حرفها را شنیدیم و مجموعِ این گفتوگوها را برای تصمیمگیری منتقل کردیم.
بررسی ابعاد جنگ رسانهای دشمن در اغتشاشات اخیر سونامی دروغ و تحریف
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار بسیجیان، ضمن تأکید بر شناخت شیوههای دشمن، مهمترین کار امروز دشمنان را جعل و دروغپردازی خواندند. حضرت آیتالله خامنهای در دیدار مردم اصفهان نیز با اشاره به اغتشاشات اخیر فرمودند: «دشمن در رسانهها لشکرسازی میکند؛ لشکرسازی کاذب، انبوهسازی دروغ. میبینید در رسانههای گوناگونِ دشمن، جوری وانمود میکند که آدم غافل و بیخبر تصوّر میکند که واقعاً یک خبری است؛ [در حالی که] واقع قضیّه این نیست. آنچه انبوه است، آنچه عظیم است، حضور مردم در خدمت انقلاب و در میدانهای انقلاب است؛ این بله، این خیلی عظیم است؛ امّا آن طرف نه.» ۱۴۰۱/۰۸/۲۸
رسانه KHAMENEI.IR بههمین منظور به گفتوگو با دکتر اکبر نصراللهی، استاد علوم ارتباطات و رسانه پرداخته است. آقای نصراللهی اقدامات رسانهای اخیر دشمن را یک سونامی بزرگ دروغ و تحریف علیه ایران توصیف میکند.
دشمن در اغتشاشات اخیر برنامه تهاجمیای را کلید زد که همه ابزارهای سخت و نرم را در آن بهصورت ترکیبی مورد استفاده قرار داد. به عنوان یک استاد ارتباطات، دشمن از این هجوم رسانهای، سیاسی و امنیتی چه هدفهایی را دنبال میکرد؟
در ادبیات کلاسیک ارتباطات و رسانه، یکسری راهبردها و تاکتیکها وجود دارند که عمری به قدمت حیات بشر دارند. از زمانی که انسان متولد شد و زندگی اجتماعی خود را آغاز کرد از این راهبردها و تاکتیکها برای انتقال بهتر پیام یا در شکل بد و غیراخلاقی آن، برای انحراف افکار عمومی و رسیدن به اهداف خود از طریق زیر پا گذاشتن اصول انسانی، اخلاقی و دینی استفاده میشود. یکی از این تاکتیکها، تاکتیک دروغ است. این تاکتیک مثل تاکتیک ترس از ابتدای حیات بشر و شکلگیری زندگی اجتماعی با انسانها همراه بوده است. حتی حیوانات هم از تاکتیک ترس با تولید سرو صدا و یا برخی واکنشهای دیگر استفاده میکنند تا از قلمروشان بدون درگیری فیزیکی، محافظت و یا به سایر اهداف خود برسند؛ در جوامع امروز هم این تاکتیک وجود دارد.
در جامعه مدرن امروز، بسیاری از کشورها و قدرتهای بزرگ برای آنکه بدون درگیری به اهدافشان برسند، سعی میکنند دیگران را با ترس و تهدید و مجموعه اقداماتی از این قبیل بدون صرف هزینههای سخت و فیزیکی، از پیگیری اهداف خود منصرف کنند و خود به اهدافشان برسند. تاکتیک دروغ هم از تاکتیکهایی است که بسیار کُهن بوده و همواره با بشر و زندگی اجتماعی همراه بوده است. از زمانی که رسانههای جدید و مدرن تأسیس شدند، نه تنها تاکتیک دروغ، شایعه و ترس از بین نرفت، بلکه وسعت و شدت دروغ بیشتر و نوع اعمال و مفهوم آن متفاوت شده است به گونهای که به تعبیر رهبر انقلاب، در جوامع امروزی با «لشکرسازی کاذب و انبوهسازی دروغ» سروکار داریم.
دروغ در مفهوم جدید آن بهاین محدود نیست که صرفاً به هر حرف خلاف واقع، اطلاق شود. حتی ممکن است حرفی راست باشد ولی بخشی از واقعیت باشد. امروز رسانههای جدید و کنشگران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی بهگونهای بخشی از واقعیت را برجسته و بزرگ میکنند که تمام واقعیت دیده نشود یا همه واقعیت گم شود؛ بنابراین دروغ به نظر من، هرگونه اعمال و رفتاری است که باعث شود واقعیت، تحریف و مخاطب بهجای آنکه به واقعیت همانطور که هست پی ببرد، بخشی از واقعیت را کل واقعیت پندارد.
در حوادث اخیر، رسانههای غربی و فارسیزبان بخشی از واقعیت ایران و بخشی از اعتراضات و نارضایتیها را به گونهای برجستهسازی کردند که گویی کل کشور درگیر ماجرا و در همهجای کشور درگیری است. درصورتیکه واقعیت این بود که تعدادی از مردم در پی حادثه تلخ درگذشت یک دختر جوان، به اعتراض پرداختند. شکل اولیه این حوادث اعتراض بود، که حق هر فرد بوده و در قانون اساسی هم به رسمیت شناخته شده است.
اما دشمن چون مترصد فرصت بود قاعدتاً بیکار ننشست، چون کار دشمن دشمنی است، یعنی عجیب و غیرطبیعی نیست که دشمن دشمنی کند ولی آنچه عجیب است آن بود که این اعتراض، در زمان بسیار کوتاهی به اغتشاش و حمله به کل نظام و کل نهادهای حاکمیت تبدیل شد؛ این مسئله از این جنبه غیرطبیعی است. اعتراض طبیعی است ولی تبدیل اعتراض به اغتشاش در زمان کوتاه و تعمیم یک اشکال به کل نظام جمهوری اسلامی ایران غیرطبیعی است. دشمن همین اعتراضات و اغتشاشات را بهگونهای بازنمایی و منتشر میکند که واقعاً هرکس اگر مخاطب این رسانهها و فضاهای مجازی وابسته به آنها باشد، فکر میکند در سراسر ایران درگیری و خشونت جریان دارد. درصورتیکه واقعیت به این شکل نیست.
به عبارت دقیقتر، نظام رسانهای دشمن در بازنمایی واقعیت بهگونهای عمل کرد که افکار عمومی فهم دیگری از واقعیت داشته باشند. فهمی که فاصله زیادیهم با واقعیت دارد؛ درست است؟
بله. این اعتراضها در رسانههای فارسی زبان خارجی و شبکههای اجتماعی وابسته به آنها بهگونهای روایت و بازنمایی میشود که انگار سراسر شهر چند میلیون نفری تهران را اعتراض، خشونت، جنگ، درگیری و جنازه فراگرفته است؛ این یعنی انبوهسازی دروغ. در روایت کاذب تلویزیونها و شبکههای مجازی این جریان هر لحظه و هر ساعت جمهوری اسلامی ایران سقوط کرده و مسئولان در حال تغییر هستند!!! این روایت دروغ است و با عقل و شواهد بیرونی انطباق ندارد.
در مفهوم جدید دروغ، برخلاف معنای گذشته، مستقیماً منکر واقعیتها نمیشود، بلکه در مفهوم جدید، دروغ بههرگونه اعمال و رفتاری گفته میشود که بهواسطه آن بخشی از واقعیت کشور به گونهای غیرواقعی، انبوه و پرتکرار منعکس میشود و افراد به این جمعبندی میرسند که بخشی از واقعیت، کل واقعیت است. واقعیت این است که این بحران با توانمندی جمهوری اسلامی و هوشمندی مردم به پایان میرسد، اما تأثیر روحی و روانی این حجم از دروغهای انبوه بر جامعه و اخلاقیات مردم باقی خواهد ماند. سه سال درگیری با همهگیری کرونا، ادامه تحریمهای ظالمانه از سوی آمریکا، آثار برخی سوء مدیریتهای دوره قبلی و حالا انبوه دروغهای رسانههای معاند و شبکههای اجتماعی وابسته به آنها، موجب آسیب روحی به جامعه شده است.
ارزیابی شما از میزان هماهنگی رسانهای در این ماجرا چیست؟
ما هیچوقت در تاریخ پیدایش رسانهها تا این لحظه شاهد این نبودیم که همه دشمنان و ظرفیتهای آنها یکباره و یکجا، با استفاده از تمام تاکتیکها، بر یک کشور و موضوعی به مدت طولانی متمرکز شود؛ در واقع همافزایی بیسابقهای را در داخل و خارج کشور در اغتشاشات جاری شاهد هستیم. در رسانههای تلویزیونی و ماهوارهای هم وضع بههمین صورت است. مثلاً اینترنشنال، بیبیسی و منوتو اگرچه اهداف تأسیسی یکسانی درباره جمهوری اسلامی ایران دارند و راهبردهایشان درباره جمهوری اسلامی ایران و مردم آن یکسان است -من معتقدم اینترنشنال و منوتو تکثیر بیبیسیهستند- اما درعینحال با وجود اختلاف تاکتیکها، همه بهعنوان یک لشکر همافزا بهشکل مستمر کار میکنند و کوچکترین چیزی که نشان دهد که این رسانهها همراه و هماهنگ نیستند و در واقع اختلاف جدی در اصول مقابله با ایران دارند نمیبینیم. این به معنی لشکرکشی انبوه رسانهای است، یعنی سونامی دروغ، سونامی اطلاعات کاذب، سونامی تحریف و دیکتاتوری در عین کثرت. در واقع ما شاهد دیکتاتوری رسانهای به تمام معنا هستیم. یعنی باوجود تنوع رسانههای دشمن با اسامی رسانهای مختلف، با یک دیکتاتوری مواجههستیم.
آنها هیچ صدایی را بجز صدای خودشان به رسمیت نمیشناسند و با این لشکرکشی، سونامی دروغ، تولید دروغ انبوه، بمباران اطلاعات و تحریف، مارپیچ سکوت ایجاد میکنند و این مارپیچ سکوت را حتی به حوزه نخبگانی تعمیم دادهاند. آنها با لشکرکشی انبوه در حوزه رسانه و تکرار دروغ، تحریف واقعیت، بمباران اطلاعات، برجستهسازی وقایع منفی و با انکار واقعیتها در زندگی عادی مردم ایران شرایطی را فراهم کردند که مخاطبان و کسانی که در شبکههای اجتماعی صاحب صفحات یا تریبون هستند مانند استادان دانشگاه،هنرمندان و... یا سخن نگویند و سکوت کنند یا دروغهای آنان را تأیید کنند، این یعنی مارپیچ سکوت. فشار دیکتاتورهای مدرن و لشکر خودخواه رسانهای بهاندازهای زیاد است که مردم باید یا سکوت کنند و یا دیدگاه غلط آنها را تأیید کنند.
آنها حتی به سکوت و تأیید نظراتشان راضی نیستند، میگویند کنشگران مختلف، نباید سکوت کنند یا فقط حرفهای ما را تأیید کنند، بلکه ابتدا باید بیایند ناسزایی فراتر از آنچه هست به نظام بدهند، بعد آنها را پذیرفته و قبول کرده و از آنها حمایت خواهیم کرد.
بنابراین این لشکر انبوه رسانهای با سونامی دروغ و بمباران اطلاعات توانست در درجه اول مارپیچ سکوت را به حوزه نخبگان و حتی هواداران نظام تعمیم دهد و در مرحله دوم بعد از اینکه آنها را وادار کرد که مارپیچ سکوت را عملی کنند، کسانی را که حرف نمیزنند متهم به بیشرفی کرد.
دانشجو در محیط دانشگاه، استاد خود را چون حرف نمیزند و نظر او را تأیید نمیکند، بیشرف میخواند. این یعنی دیکتاتوری. آنها علیرغم اینکه دیگران را به دیکتاتوری متهم میکنند، خودشان دیکتاتوری را هر روز اعمال میکنند. برخلاف اینکه خودشان را مدافع زن میدانند و حقوق زنان را بهانهای برای اغتشاش خیابانی قرار داده و کشور را حدود سه ماه درگیر کردند، شعارهای جنسیتیای سر میدهند که توهین به مقام زن است.
در ماجرای سفر اخیر رئیسجمهور به کردستان، دیکتاتورهای مدعی زندگی و آزادی، با تهدید یک مغازهدار سنندجی، او را به عذرخواهی مجبور کردند. جرم این مغازهدار این بود هنگام بازدید رئیسجمهور از بازار کردستان -که به دروغ میگفتند بر اثر اعتصاب تعطیل است- به او شکلات تعارف کرده بود. این موارد در واقع از پدیدهها و دیکتاتوریهای عجیب این دوره است.
در ادامه برای مهار و کنترل این فضا و خنثیسازی تأثیرات منفی آن باید چه کرد؟
برای مقابله با انبوهسازی دروغ و لشکرکشی و لشکرسازیهای کاذب در برابر مردم ایران، ابتدا باید ماهیت این اعتراضها و اغتشاشات بررسی و تحلیل شود. به نظر من، این بحران که از شهریور با درگذشت یک دختر جوان آغاز شد، همه ویژگیهای بحرانهای پیشین را با شدت و گستردگی بیشتر دارد؛ البته همانگونه که گفتم بیتردید مردم و مسئولان با تابآوری و ظرفیت بالا و تجربههایی که دارند خواهند توانست این بحران را نیز مدیریت و به فرصت تبدیل کنند.
ثانیاً این بحران وجوه مختلفی از جمله ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، داخلی و رسانهای دارد. نباید علتهای متنوع و متعدد اعتراضها و اغتشاشات جاری از جمله عیوب نظام ارتباطی و رسانهای و استفاده ناکافی از نخبگان را فراموش کرد. این بحران در عین حال که هدایت و مدیریت خارجی دارد، حتماً ریشه اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی هم دارد، اما به ضرس قاطع این حوادث بیشتر بحران رسانهای است؛ بههمین دلیل، بخش زیادی از آنچه که این روزها از وقایع ایران بازنمایی و منتشر میشود، فاصلهای از زمین تا آسمان دارد.
متأسفانه در حال حاضر سواد رسانهای مردم، مسئولان و رسانهها ناکافی است. بازدارندگی در قبال تعرض رسانههای رقیب و دشمن وجود ندارد. راهبردهای مسئولان و رسانههای داخلی بیشتر واکنشی و انفعالی است. دستگاههای مسئول، پاسخگوی بهموقع نیازهای مختلف اطلاعاتی، خبری، آموزشی و سرگرمی جامعه نیستند. درهمه مخاطرات و بحرانهای مهم و راهبردی قبلی، تأخیر در شروع و تعجیل در پایان وجود داشته است. بیشتر بحرانهای قبلی باوجود اینکه علتهای مشابه دارند، باز هم تکرار میشود. علاوه براین مسئولان برای حل برخی بحرانهای جدید از راه حلهای تکراری استفاده می کنند. این اشکالات باعث شده است هم بحرانها با پیامدهای زیاد و دورهای تکرار شوند و هم اینکه دشمن هر روز دروغهای بیشتری را منتشر و میدانهای تازهای را باز کند. باید بپذیریم در قبال این حجم از دروغ انبوه و بیسابقه و خشونت رسانهای دشمن، افکار عمومی بیدفاع و دچار مارپیچ شده است، رسانههای داخلی نتوانستهاند جلوی تعرضات رسانهای دشمنان به روح و روان و امنیت مردم را بگیرند. چون سواد رسانهای کافی ندارند، از ظرفیت رسانهای دیر و ناکافی استفاده میکنند. آنان به رسانه اعتماد ندارند. به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم، کشور در «محاصرهی تبلیغاتی» است و امروز این محاصره شدت یافته و فشارهای دشمن بیشتر شده است. راهبردهای خروج از محاصره تبلیغاتیهم کنشگری فعال، روایت اول، جهاد تبیین و بازسازی است و راهی جز این وجود ندارد.
نکته سوم اینکه وقتی که پذیرفتیم این بحران بیشتر رسانهای است، باید راهبردها و راهکارهای مقابله با آن نیز بیشتر رسانهای باشد. تمام قرائن و شواهد نشان میدهد، دشمنان برای جلوگیری از رفتن به سمت یک ایران قوی، راهبردهای استمرار خشونت، توسعه و شدت شعارهای ساختارشکنانه، تغییر میدان اعتراضات و اغتشاشات از خیابانها به دانشگاهها و مراکز فرهنگی، اخلال در بازار، کسبوکار و تجارت، خسته و عصبانی کردن نیروهای انتظامی و مسئولان و سوژهسازی و سوژهیابی دروغین را در دستور کار خود قرار دادهاند.
اگر افراد و کنشگران مسئول بخواهند با این راهبردها مقابله کنند، باید راهبرد مقابل آنها را اتخاذ کنند. بنابراین به نظر میرسد برای جلوگیری از تحقق راهبردهای دشمنان، تبدیل بحران موجود به فرصت، خروج از محاصره تبلیغاتی، مقابله با جریان تحریف، بصیرتافزایی برای افکار عمومی بیدفاع و جلوگیری از تعرض رسانهای غرب، باید در کنار اتخاذ راهبردهای واقعنمایی، جهادتبیین، بازسازی در عرصههای فرهنگ، رسانه و اقتصاد، تقویت سواد رسانهای مسئولان، رسانهها و مردم، اصلاح نظام معیوب ارتباطی، استراتژیهای کنشگرانه و فعال، ارائه روایت اول، صبر و مقاومت، آرامسازی، عادیسازی، اقناعسازی و همراهسازی در دستور کار بخشهای مختلف بهویژه رسانهها، دانشگاهیان و مسئولان قرار بگیرد. این راهبردها در کنار بازسازی در عرصههای اقتصاد و استفاده از ظرفیتهای نخبگان و جذب حدأکثری و استفاده از ظرفیتهای داخلی باید مدنظر قرار گیرد.
با توجه به تأکید اخیر رهبر انقلاب اسلامی در دیدار بسیجیان درباره تلاش دشمن برای به تسخیر درآوردن مغزها، مواجهه و اقناع و تخاطب با افکار عمومی در وضعیت فعلی چقدر اهمیت و ضرورت پیدا میکند؟
در جنگ شناختی، جنگ روانی و سونامی تحریف و دروغ و لشکرسازی رسانهها، هدف افکار عمومی است و هدف جسم نیست. در جنگهای کلاسیک جسمها هدف بودند، اما در جنگ شناختی اصلاً هدف جسم نیست، هدف روح، روان و مغز است؛ بنابراین همه نکاتی که رهبر انقلاب درباره جهاد تبیین و مقابله با جریان تحریف و محاصره تبلیغاتی گفتند، برخاسته از دغدغه ایشان نسبت به هدف قرار گرفتن مغزهای بیگناه و افکار عمومی است.
دشمن هم سالهاست در این حوزه تمرکز کزده و اقداماتش را توسعه میبخشد و در واقع تا حدود زیادی هم موفق بوده است. ما درباره رسانههای داخلی، رسانههای فرهنگی و هنری و ساختارهای نرم غفلت داشتهایم. جمهوری اسلامی ساختارهای لازم از جمله وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات، صدا وسیما، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، تعداد زیادی خبرگزاری و مطبوعات را دارد، اما نسبت به حوزههای شناختی و جنگ نرم غفلت شده است.
این غفلت کار ضعیف دشمن را قوی نشان میدهد. اینگونه نیست که رسانههای دشمن بسیار قوی باشند و اصول و قواعد عجیبی را بهکار بگیرند، بلکه از این سمت غفلت صورت گرفته و همچنان نیز ادامه پیدا کرده است. ما این ساختارها را داریم ولی این ساختارها آنگونه که باید ایفای نقش نکردهاند. بههمین دلیل رهبر انقلاب در نخستین دیدار خود با اعضای دولت آقای سیزدهم بحث بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی را مطرح کردند.
افراد دلسوز هم باید به افکار عمومی توجه داشته باشند، به نیاز آنها بهموقع پاسخ دهند، صادقانه با آنها برخورد کنند و اطلاعات را بهموقع در اختیار افکار عمومی قرار دهند، بدانند که کجای کار ایراد دارد و ایرادها را برطرف کنند. متأسفانه درحالحاضر بهواسطه استمرار برخی غفلتها، نادیده گرفتن رسانه و حمایت نکردن از آن، به کار نگرفتن افراد حرفهای، ضعف در کیفیسازی و ارتقای نیروی انسانی و سرمایهگذاری ناکافی، دشمن هرروز خود را در این حوزه تقویت کرده و رسانههای ما بازدارنده نیستند و نمیتوانند جلوی تعرض رسانهای را بگیرند. ما حملات دشمن را به افکار عمومی مثل یک بمب خوشهای میدانیم که از یک خوشه نجات پیدا کنیم، یک خوشه دیگر در پی خواهد آمد. رسانهها علاوه بر افکار عمومی داخل باید دیدگاههایی که در دنیا علیه جمهوری اسلامی ایجاد شده است را تصحیح کنند.
دانلود مداحی ایام فاطمیه ۱۴۰۱ (استودیویی)
سلام ای بارون
سلام ای بارون سلام ای دریا
سلام ای کوثر سلام اعطینا
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای امیر کرمانشاهی
سلام ای مادر
اسم تورو میزنم صدا یا زهرا
از غم تو من هر چی که بگم بازم کمه
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای حسین طاهری
گل چادر گلدارت
پر تب و تابه دل بی قرارم
اگه تو بری زهرا جان کسی رو ندارم
گل چادر گلدارت
تب دستای تب دارت آتیشم زده
نفست که خراب میشه
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای حاج محمودکریمی
اگه تو مادر نبودی
برای دیدن نشون تو چه کنم من گمشده بدون تو چه کنم
شده تشنه هوای تو نفسم، به کدوم طرف برم به تو برسم
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای سید مجید بنی فاطمه
اسم تو میبارد از نفس باران
اسم تو میبارد از نفس باران
نور رخت دارد جلوه بی پایان
بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام
بر روح بلنـدت سلام
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای سیدمجید بنی فاطمه
سلام مادر
صاحبِ قبر بی نشون سلام مادر
عرش و فرشته ها به پات میفتند
به احترام تو قیام میکنند
وقت نماز تو قیامت میشه
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای مهدی رسولی
الحمدلله که نوکرتم
روی لب ها نور و قدر و کوثر و طاها
ذکر نورانی عاشق ها تسبیحات حضرت زهرا
الله اکبر این همه جلال الله اکبر این همه شکوه
الله اکبر در راه علی فاطمه ایستاده مثل یه کوه
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای مهدی رسولی
یه کمی حرف بزن
یه کمی حرف بزن حرف رفتن نزن حرف رفتن نزن
پاشو اینجوری منو نده عذاب کلمینی
بری از پیشم میشم خونه خراب کلمینی
بین این همه سلام بی جواب کلمینی
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای مهدی رسولی
چادر نمازت
چادر نمازت سایه ی رو سرمه عمری که یاورمه
ارثیه ی مادرمه و دلخوشی خواهرمه
دنیا با تو برکت داره شیعه از تو عزت داره
ماشاءالله به این جبروت ماشاءالله به این عظمت
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای محمد حسین پویانفر
چادرت را بتکان
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
اِی که روزی دو عالم همه از چادر توست
ای مادر ای مادر ای مادر
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای محمد حسین پویانفر
انگار نه انگار
صبح روز سه شنبه من پا شدم من با دو چشم خیس
دیدم انگار توی این شهر هیشکی عین خیالش نیست
هیشکی عین خیالش نیست
انگار نه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای مهدی رسولی
آه مادر
کی دیده که پرنده ای کنار لونه گم بشه
یه مادری تو کوچه ای که داره خونه گم بشه
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای محمود کریمی و امیر کرمانشاهی
دیشب تا صبح گریه کردی
دیشب تا صبح گریه کردی گریه کردی
من هم با تو گریه کردم گریه کردم
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای حاج محمودکریمی
غم غربت
علی تنها مونده میون بی خبرا
اومدن پشت در خونه خیره سرا
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای حاج محمودکریمی
جانم زاهر (س)
دردای من بی درمونه حیدر امشب سرگردونه
چرا به من نگفته بودی که پیکرت مثل خزونه
خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل
با صدای حاج محمودکریمی
بانوی آفتاب (معرفی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ از ولادت تا شهادت)
منبع : سایت بلاغ
خیمه فاطمی مهدیه شهرستان آمل
همزمان با فرارسیدن ایام سوگواری دهه فاطمیه، خیمه فاطمی مهدیه شهرستان آمل راه اندازی شد.
در خیمه فاطمی مجازی سایت مهدیه شهرستان آمل، عزاداران فاطمی باموضوعات مختلفی از سیره و سبک زندگی حضرت زهرا علیها السلام آشنا گردیده واز طرف مهدیه آمل سعی می شود تا یک محیط بسیار معنوی را ایجاد کنیم تا عاشقان و عزاداران فاطمی بتوانند حال وهوای یک خیمه عزاداری واقعی را تجسم بکنند.
خط حزبالله ۳۷۰ | جهاد تبیین در برابر دروغپراکنی