دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت با رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (دوشنبه) در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت، بخشهایی از معارف پرمحتوا و والای نهجالبلاغه، و چند نکته اخلاقی را مطرح کردند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش اول سخنان خود، با استناد به بخشهایی از فرمان حکومتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به مالک اشتر، توصیههایی کلی در خصوص مراقبت از بیتالمال و حساس بودن نسبت به چگونگی استفاده از آن، و پرهیز از «اقدام شتابزده به هنگام عصبانیت، تندی اخلاق، تیزی زبان و نخوت و غرور»، بیان کردند و افزودند: حضرت علی علیهالسلام تنها راه رهایی از این صفات و رفتارهای ناپسند را، مالک شدن انسان بر نفس خود از طریق ارتباط قلبی و معنوی و عملی با خداوند متعال میدانند.
ایشان، تلاوت همراه با تدبر قرآن و استفاده از فرصت ماه مبارک رمضان و اعمال این ماه را از جمله مهمترین راهها برای ارتباط با خدا و تسلط بر نفس برشمردند.
رهبر انقلاب اسلامی بعد از بیان نکاتی اخلاقی، به موضوع فرهنگ و دغدغههای فرهنگی اشاره کردند و با تأکید بر اینکه خطاها و اشتباهات فرهنگی به راحتی قابل جبران نیست، گفتند: ضروری است در عرصه فرهنگی سیاستهای نظام به درستی درک و اِعمال شود.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: هرگونه تغییر مسیر فرهنگ از چارچوب نظام اسلامی، موجب برهم خوردن انتظام فکری و هویت واقعی جامعه خواهد شد.
ایشان در ادامه به اهمیت بخش کشاورزی اشاره کردند و با اظهار نگرانی از تبدیل و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی گفتند: نابودی زمینهای کشاورزی یک خسارت غیرقابل جبران است و باید وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت از محیط زیست بطور جدی با این پدیده برخورد کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به حوادث تأسف بار غزه و کشتار بیرحمانه مردم بهویژه زنان و کودکان فلسطینی، موضعگیری رئیسجمهور و اقدامات دولت را بسیار مناسب و بجا دانستند و تأکید کردند: مسائل غزه واقعاً مصیبتبار است و رژیم صهیونیستی با سواستفاده از غفلت دنیای اسلام، این فجایع را مرتکب میشود.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: کشتار مردم غزه بهدست صهیونیستهای غاصب، باید دولتها و ملتهای اسلامی را به خود بیاورد تا دست از اختلاف بردارند و با یکدیگر متحد شوند.
در ابتدای این دیدار، حجتالاسلاموالمسلمین روحانی رئیس جمهور در گزارشی از فعالیتهای ۱۱ ماهه دولت گفت: ایجاد آرامش در بخشهای مختلف کشور، مهار تورم، تلاش برای رفع مشکل رکود اقتصادی و ایجاد رونق اقتصادی، اجرای مرحله جدید هدفمندی یارانهها، تأمین امنیت غذایی اقشار آسیبپذیر، کاهش هزینههای درمانی و قرار گرفتن همه مردم تحت پوشش بیمه، برنامهریزی برای حل مشکلات زیستمحیطی، کنترل آبهای مرزی و بروز کردن ساختار کشاورزی و افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز از جمله مهمترین فعالیتها و برنامههای دولت یازدهم است.
آقای روحانی موفقیتهای دولت را مرهون الطاف الهی، حمایتهای مردم و پشتیبانیهای رهبر معظم انقلاب دانست و تأکید کرد: امیدورایم مجموعه اقدامات دولت بتواند آینده بهتری را برای آحاد ملت فراهم کند.
در پایان این دیدار، حاضران نماز مغرب و عشا را به امامت حضرت آیتالله خامنهای اقامه و روزه خود را همراه با ایشان افطار کردند.a
دیدار جمعی از اهالی شعر و ادب با رهبر انقلاب
بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام
در نهمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵
در حسینیه امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین
اوّلاً خوشامد عرض میکنم به یکایک برادران و خواهران، مسئولان عزیز و متعهّد نظام جمهوری اسلامی. بسیار جلسهی خوبی است و انشاءالله مشحون از برکات الهی و هدایت الهی و نورانیّت این ماه خواهد بود. بیانات جناب آقای رئیس جمهور(۱) هم بیانات بسیار خوب و شافی و وافی(۲) بود. آنچه نیّت و همّت مسئولان کشور است، امیدواریم به برکت این ماه و به برکت ادعیهی زاکیهی صالحان و مؤمنان و صائمان،(۳) به نتایج مورد نظر مسئولان عزیز ما برسد.
ماه رمضان را «مبارک» نامیدهاند؛ علّت مبارک بودن این ماه، این است که راه نجات از آتش و فوز به جنّت است، که در دعای روز ماه رمضان [میخوانیم]: وَ هذا شَهرُ العِتقِ مِنَ النّارِ وَ الفَوزِ بِالجَنَّة.(۴) آتش و دوزخ الهی و همچنین بهشت و نعیم الهی در همین دنیا موجود است. آنچه در نشئهی آخرت تحقّق پیدا میکند، باطن همان چیزی است که در اینجا است: «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکفِرین»(۵)؛ جهنّم در همینجا، در همین نشئه، در همین زندگی، کافران و ظالمان و معاندان و مخالفان را احاطه کرده است؛ بهشت هم همینجور.
اینکه ما از جهنّم به بهشت برویم، دست خود ما است؛ در همینجا تحقّق پیدا میکند و صورت عینی و باطنی و واقعی آن در آن نشئه دیده میشود. ما میتوانیم این سفر را، این سِیر از دوزخ بدکرداری، دوزخ بددلی، دوزخ بداندیشی، از این دوزخ که مال این دنیا است را به بهشت نیککرداری، به بهشت نیکاندیشی و نیکرفتاری و نیکخویی انجام بدهیم؛ اسم این حرکت «انابه» است، «توبه» است. لذا در دعا وارد شده است: وَ هذا شَهرُ اِلانابَةِ وَ هذا شَهرُ التَّوبَة»(۶)؛ با انابه، با توبه، عِتق(۷) از نار و فوز به جنّت حاصل خواهد شد.
یکی از برکات ماه مبارک رمضان دعاهایی است که در این ماه وارد شده است. این دعاها، هم کیفیّت سخن گفتن با خدا و استعانت از پروردگار و توجّه به خدا را به ما تعلیم میدهد، هم معارف بسیاری را که نظیر آن را انسان حتّی در روایات متعارف اخلاقی پیدا نمیکند، به ما تعلیم میدهند. من دو فِقره از دعاهای این ماه را انتخاب کردهام که اینجا در آغاز عرایضم عرض کنم. انتخاب این دو فِقره هم بهخاطر نیاز امروز من و شما است؛ ما امروز بهعنوان مسئولان کشور عزیزمان و مسئولان نظام جمهوری اسلامی، احتیاج مبرمی داریم به کار جدّی و پیگیر و همراه با صفا و اخلاص؛ این دعاها ما را به این سمت حرکت میدهد. یک دعا، دعای روز اوّل ماه مبارک رمضان است که من از این دعا، این فِقره را انتخاب کردهام: «اَللهُمَّ اجعَلنا مِمَّن نَوَی فَعَمِلَ وَ لا تَجعَلنا مِمَّن شَقِیَ فَکَسِلَ وَ لا مِمَّن هُوَ عَلی غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل»؛(۸) سه جمله است. جملهی اوّل عرض میکند: اَلَّلهُمَّ اجعَلنا مِمَّن نَوَی فَعَمِلَ؛ پروردگارا ! ما را از کسانی قرار بده که با نیّت، با قصد، با معرفت عمل انجام میدهند؛ عملِ هدفدار، عمل همراه با نیّت، عملی که از پیش معلوم است که در چه جهتی و به سمت چه مقصدی است. جملهی دوّم: وَ لا تَجعَلنا مِمَّن شَقِیَ فَکَسِل؛ ما را از آن تیرهروزانی قرار نده که دچار تنبلی و بیکارگی هستند. کسالت یعنی تنبلی، یعنی بیکارگی؛ ما را از اینها قرار نده. دعا این را به ما تعلیم میدهد. جملهی سوّم: وَ لا مِمَّن هُوَ عَلی غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل؛ ما را از کسانی قرار نده که تکیهشان به چیزی غیر از عمل است. نشستن و آرزو کردن و حرّافی کردن و بافتن مطالبی به یکدیگر در جلسات، بدون اینکه عملی به دنبال آن باشد؛ ما را از اینها قرار نده. ببینید درس موجود در این دعا این است. مؤمن در روز اوّل ماه رمضان با این نفَس وارد این ضیافت الهی میشود. خود این یکی از مائدههای بزرگ این ضیافت است. این یک دعا.
دعای دوّم، دعای هرروز ماه مبارک است؛ در این دعا عرض میکند: وَ اَذهِب عَنّی فیهِ النُّعاسَ وَ الکَسَلَ و السَّأمَةَ و الفَترَةَ وَ القَسوَةَ وَ الغَفلَةَ وَ الغِرَّة؛(۹) پروردگارا! من را از این خصلتها و از این خصوصیّات برکنار بدار؛ این خصوصیّات اینها است: اوّل «النُّعاس»، خوابآلودگی؛ دوّم «الکَسَل»، یعنی همان بیکارگی و تنبلی؛ سوّم «السَّأمَة»، ملول شدن، از یک چیزی دلزده شدن، دلزدگی؛ بعد «الفَترَة» یعنی سهلانگاری، کارها را با سهلانگاری گذراندن، در کارها استحکام را رعایت نکردن؛ بعد «القَسوَة»، سختدلی، تحجّر، عدم انعطاف؛ بعد «الغَفلَة»؛ غافل شدن و گیج خوردن از موقعیّت خود و آنچه دارد میگذرد و آنچه پیش روی ما است و آنچه پیرامون ما است؛ و آخری «الغِرَّة»؛ فریبخوردگی، مغرور شدن، فریب خوردن؛ من را از اینها برحذر بدار. ببینید اینها چه درسهایی است. خب، کاربرد این مفاهیم - که مفاهیم متعالی بسیار برجستهای است - برای مسئولان و دارندگان شئون کاری و جمعی، خیلی مهمتر از کاربرد آن در مورد افراد معمولی و عادّی است. اینکه ما میگوییم ما را دچار تنبلی مکن، دچار قسوت نکن، دچار غفلت نکن، از دو نظر محتاج این درخواست الهی هستیم و محتاج این مراقبتیم: یکی از نظر شخصیِ خودمان که نلغزیم، اشتباه نکنیم، دچار مشکل نشویم؛ یکی از نظر حوزهی مأموریّتمان و مسئولیّتمان. شما مثل ناخدایی هستید که دارد کشتی را میراند، مثل خلبانی هستید که دارد هواپیما را سِیر میدهد؛ مسئلهی شما فقط مسئلهی حفظ جان خودتان نیست؛ فرق میکنید با آن کسی که سوار اتومبیل شخصیِ خودش است و تنها دارد در جاده حرکت میکند؛ مسئولیّت او فقط مسئولیّت جان خودش است؛ شما نه، جماعتی با شما هستند. اینها است که کفّهی مسئولیّت را و لزوم تعهّد را در مورد این مسائلی که ذکر شد سنگینتر میکند.
در ادبیّات مذهبی ما، ماه رمضان، ماه تقابل شیطان و رفتارهای شیطانی از یک سو، و رفتارهای رحمانی و اطاعت و عبودیّت از سوی دیگر است. گفته میشود که شیطان در ماه رمضان لگامزده است - این از یک طرف - و گفته میشود که ماه رمضان، ماه اطاعت و عبودیّت است، که کوتاهترین کلمه و پُرمغزترین کلمه، کلمهی تقوا است: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَماکُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون.(۱۰) مسئله، مسئلهی تقابل شیطان و تقابل تقوا است. کار شیطان اغوا کردن است؛ اغوا یعنی چه؟ یعنی ایجاد اختلال در دستگاه محاسبهی شما - شیطان این است دیگر - نقطهی مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعی شیطان این است که شما را اغوا کند، یعنی دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحیح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بیندازد؛ یعنی انسان را دچار خطای در محاسبه کند. کار تقوا نقطهی مقابل است: اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقانا،(۱۱) تقوا به شما فرقان، یعنی آگاهی برای جدا کردن حق از باطل را میدهد. در آیهی شریفهی دیگر [میفرماید]: وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله؛(۱۲) تقوا موجب این است که خدای متعال دریچههای دانش را، آگاهی را، دانایی را به روی شما باز کند.
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبهی ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را میترساند: آیهی شریفهی قرآن در سورهی مبارکهی آلعمران [میفرماید]: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین.(۱۳) در قضیّهی غزوهای که بعد از اُحد اتّفاق افتاد - که آمدند شایعه کردند که دشمن آمد، پدرتان درآمد، همه چیزتان از دست رفت - پیغمبر فرمود: آن کسانی که امروز در جنگ اُحد زخمی شدند، همانها شمشیر بردارند و بیایند؛ اگر هیچکدامتان هم نیایید، من تنها خواهم رفت. پیغمبر اکرم راه افتاد، کسانی که آن روز در اُحد زخمی شده بودند، شمشیر برداشتند با پیغمبر راه افتادند رفتند و دشمن را که در نزدیک مدینه - [خبر] درست بود - کمین کرده بود و قصد داشت که حمله کند بهصورت غافلگیرکننده، تارومار کردند و برگشتند. فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛(۱۴) بعد میفرماید که: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولیاءَه.(۱۵) یکی از کارهای شیطان ترساندن است: اَلشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقر؛(۱۶) شما را از فقر میترساند - بنابر یک احتمال در معنای این آیهی شریفه - این تهدید بود، از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوی دیگر وعده میدهد شیطان، وعدههای فریبنده؛ اینجا هم آیهی شریفهی قرآن میفرماید: یَعِدُهُم وَ یُمَنّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرورا؛(۱۷) وعده میدهد، آرزوها را در دل آنها بیدار میکند، زنده میکند، یک آیندهی رنگی و دروغین و خیالی مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِبهخود میگذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛(۱۸) امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتاری که امروز آمریکا دارد و قدرتهای استکباری همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید میکنند، از یک طرف تطمیع میکنند. تطمیع، فقط تطمیع شخصی نیست؛ تطمیعهای کلّی: «چنین میکنیم، چنان میکنیم»؛ بعد هم نمیکنند، دروغ میگویند؛ کار شیطان این است. همهی این کارهایی که شیطان انجام میدهد - این اغوا، این تهدید و تطمیع - برای این است که دستگاه محاسباتیِ انسان مؤمن را از کار بیندازد تا محاسبهی غلط انجام بدهد؛ وقتی دستگاه محاسباتی از کار افتاد، کار خراب میشود. محاسبهی غلط، یکی از بزرگترین خطرها است؛ گاهی حیات انسان را تهدید میکند؛ گاهی سرنوشت انسان را تهدید میکند؛ چون توان انسان، نیروی انسان، تواناییهای انسان، تحت سرپنجهی ارادهی او است، و ارادهی انسان تحت تأثیر دستگاه محاسباتی او است: اگر دستگاه محاسباتی بد کار کرد، ارادهی انسان تصمیمی میگیرد و در جهتی میرود که خطا است؛ آنوقت نیروهای انسان، همهی تواناییهای انسان در این جهتِ خطا به کار میافتد؛ این آن چیزی است که باید مراقب آن باشید. عرض کردیم، مراقبت در مورد شخصی که مسئولیّت ندارد به یک معنا است، مراقبت در مورد من و شما که حوزهی مسئولیّتی داریم، به یک معنای دیگر است. مراقب باشیم که دستگاه محاسباتی ما بهوسیلهی شیطانهای انس و جن دچار اختلال نشود، مسائل را بد نفهمیم. شیطان که فقط شیطان جنّی نیست؛ ابلیس که فقط نیست؛ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بعضُهُم اِلی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۹) شیاطین انس و جن به هم کمک هم میکنند. من همینجا تأکید کنم: یکی از خطاهای محاسباتی این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّی محدود بماند؛ یعنی عوامل معنوی را، سنّتهای الهی را، سنّتهایی که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایی را که با چشم دیده نمیشود، ندیده بگیرد؛ این یکی از خطاهای بزرگ محاسباتی است. خداوند فرموده است: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم،(۲۰) دیگر از این واضحتر؟ اگر شما در راه خدا حرکت کنید، دین خدا را نصرت کنید، خدا شما را نصرت خواهد داد؛ این سنّت الهی است، این غیر قابل تغییر است: وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلاً؛(۲۱) اگر در راه احیای دین الهی حرکت کردید و این جهت را رعایت کردید، خدا شما را نصرت خواهد داد. این را قرآن گفته است، با این صراحت که وعدهی الهی است؛ ما هم در عمل آن را تجربه کردهایم. بدانید این قطعهی تاریخ انقلاب در تاریخ ممتدّی که در طول نسلهای آینده، مورد بحث قرار خواهد گرفت، یکی از برجستهترین مقاطع تاریخی است. در دنیای مادّی، در دنیای تسلّط ابرقدرتها، در دنیای ستیزهگری همهجانبهی با اسلام و معارف اسلامی و ارزشهای اسلامی، یک نظامی بهوجود بیاید برپایهی اسلام، آن هم درست در نقطهای که بیش از همهجای دنیا تأثیر عوامل آن قدرتهای منحرف کننده نفوذ داشتند و حضور داشتند. [این] چیز عجیبی است؛ من و شما عادت کردیم. این همان «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم» است. وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛ دچار تزلزل هم نمیشوید، کما اینکه نشدیم. ملّت ایران دچار تزلزل نشد؛ این همه فشار، این همه توطئه، این همه آزار، این همه ناجوانمردی، ملّت ایران منصرف نشد. این یکی از سنّتهای الهی است.
آیهی شریفهی قرآن [میفرماید]: اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةٍ کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِی السَّماء. تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها.(۲۲) کلمهی طیّب، اقدام درست، اقدام پاکیزه، اقدام برای خدا اینجوری است، که این میماند، در زمین ریشه میدواند، مستحکم میشود و ثمربخش خواهد بود. نظام جمهوری اسلامی آن کلمهی طیّب است، مثل شجرهی طیّبه باقی مانده است، مستحکمتر شده است. امروز نظام جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام، بهعنوان یک حکومت، بهعنوان یک مجموعهی سیاسی با سی سال قبل از لحاظ استحکام قابل مقایسه نیست. در دو آیه بعد [میفرماید]: یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَة.(۲۳) همان تثبیت و اثبات را مجدّداً تکرار میکند. این عوامل را باید دید؛ در محاسبات ما این عوامل باید به حساب بیاید. همهی عوامل سعادت و شقاوت و پیشرفت و پسرفت و به موفّقیّتها دست یافتن و نیافتن، در چهارچوب عوامل مادّیِ متعارفی که اهل مادّه، اهل محسوسات، به آنها دل خوش میکنند، محدود نمیماند؛ این عوامل در کنارش وجود دارد.
آنچه من میخواهم در این بخش از عرایضم - که عمدهی حرف من هم همین است - عرض بکنم، این است که ما امروز در محاسباتمان نباید دچار اشتباه بشویم؛ نگذارید دشمن در دستگاه محاسباتی شما اثر بگذارد؛ نگذارید اغوا کند؛ نگذارید تطمیع او یا تهدید او اثر بگذارد. امروز نبرد جمهوری اسلامی با استکبار - که با انقلاب آغاز شد و همچنان با قوّت ادامه دارد - همان نبرد پیغمبران با طواغیت زمان، با شیاطین انس و جن است. ما دنبال آرمانهای بلند هستیم؛ دنبال تشکیل جامعهی اسلامی، نظام اسلامی، کشور اسلامی، امّت اسلامی و تحقّق بخشیدن به آرزوهای بزرگ پیامبران و صدّیقان و شهیدان [هستیم]؛ و دستگاههای شیطانی زمان یک جبههاند و طبعاً با یکچنین حرکتی مخالفند. [بنابراین] کارشکنی میکنند، اذیت میکنند، تهدید میکنند؛ در عین حال با همهی زرق و برقی که آن جبههی مقابل دارد و جلال ظاهری و تواناییهای مادّیای که دارد، این حرکت الهی و حرکت پیامبرانه راه خودش را دارد ادامه میدهد و پیش میرود، اثر میگذارد، روزبهروز توسعه پیدا میکند، روزبهروز عمق پیدا میکند.
آنچه ما امروز در مجموعهی رفتار دستگاه استکبار مشاهده میکنیم، همین است؛ هدف ایجاد اختلال در نظام محاسباتی و دستگاه محاسباتی من و شما است. در میدانهای دیگر، استکبار نتوانسته است، کاری از او برنیامده است. در میدانهای واقعی، تنها دو عامل مادّی در اختیار جبههی استکبار بوده و هست: یکی تهدید نظامی، یکی تحریم. استکبار غیر از این دو هیچ چیز در اختیار ندارد. از لحاظ قدرت منطق، قدرت استدلال، توانایی بر اثبات حقّانیّت، دست استکبار بسته است. تنها دو کار میتواند بکند: یکی تهدید نظامی است که مرتّب میکند، یکی هم تحریم؛ این دو هم علاج دارد. تحریم را با مجاهدتِ در باب اقتصاد مقاومتی بایستی خنثی کرد. این نکتهای که امروز رئیس جمهور محترم گفتند؛ قبلاً هم ایشان گفته بودند و این نکتهی کاملاً درستی است: برنامههای اقتصادی براساس و با فرض ماندن تحریمها بایستی برنامهریزی بشود و تعقیب بشود و تحقّق پیدا بکند. فرض کنیم که این تحریمها ذرّهای و سرِ سوزنی کم نخواهد شد؛ که حالا خود آنها هم همین را میگویند. آنها هم میگویند که تحریمها دست نخواهد خورد، حتّی از حالا شروع کردند که اگر در زمینهی هستهای هم به توافق برسیم، معنای آن این نیست که همهی تحریمها برداشته خواهد شد؛ هنوز چیزهای دیگری هم هست؛ این همان حرفی است که ما همیشه میگفتیم. من بارها در همین جلسه و جلسات گوناگون دیگر عرض کردهام(۲۴) که [موضوع] هستهای بهانه است؛ مسئلهی هستهای هم نباشد، یک بهانهی دیگری میآورند: مسئلهی حقوق بشر هست، مسئلهی حقوق زنان هست، مسائل گوناگون فراوان را میسازند؛ جعل کردن و بهانهگیری که خیلی مایهای نمیخواهد، دستگاه تبلیغاتی و امپراتوری تبلیغاتی هم که در اختیار آنها است. بنابراین، علاج مسئلهی تحریم، عبارت است از همین اقتصاد مقاومتی؛ که حالا من بعد چند جملهای را در این زمینه عرض خواهم کرد.
امّا مسئلهی تهدید نظامی؛ امروز در دنیا کمتر کسی است که تهدید نظامی را جدّی بگیرد؛ حالا آمریکاییها میگویند ایرانیها جدّی نمیگیرند؛ ما فقط نیستیم که جدّی نمیگیریم؛ در دنیا خیلیها هستند که این تهدید را جدّی نمیگیرند. ناظران جهانی خیلی باور ندارند که این تهدید، تهدید جدّی است؛ چون تشخیص ناظران جهانی و آگاهان به سیاست این است که اگر حملهی نظامی برای آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تأمّل نمیکرد. اینها از اینکه یک عدّهای کشته خواهند شد، یکجایی بحران به وجود خواهد آمد، از این ناراحت میشوند؟ کسانی که هشت سال از گرگی به نام صدّام با همهی وجود حمایت کردند، کسانی که هواپیمای مسافربری را روی آسمان بدون هیچ بهانهای زدند(۲۵) و چند صد نفر را - زن و مرد و کودک بیخبر و بیگناه را - نابود کردند و به خون کشیدند، اینها از آدمکشی میترسند؟ کسانی که هرجا دستشان رسیده است و توانستهاند بحرانسازی کردند؛ این اجتماعات رنگی - به قول خودشان «انقلابهای رنگی» - در این کشورها [به وجود آوردند، در] کدام یک از اینها است که قدرتهای استکباری و در مقدّم آنها آمریکا پیشقدم [نباشد] و حضور نداشته باشد؟ داخل کشورها بحرانسازی میکنند، حالا این بحرانها به کشتار بینجامد، به جنگ داخلی بینجامد، برایشان مهم نیست. کسانی که به افغانستان حمله کردند، به عراق حمله کردند، صدها هزار نفر کشته شدند؛ کسانی که در عراق بعد از پایان عملیّات نظامی هم بهوسیلهی دستگاههای امنیّتی و شرکتهای مزدورِ برای آدمکشی مثل بلکواتر - که قبلاً یکوقتی از آنها اسم آوردیم -(۲۶) آدمها را نفر به نفر در بغداد و در سایر شهرهای عراق کشتند، اینها از آدمکشی میترسند؟ اینها از کشته شدن انسانها باک دارند؟ [به این چیزها] اهمّیّت میدهند؟
مسئله این نیست که تهدید نظامی بهخاطر این است که نمیخواهند. مکرّر میگویند اسرائیل تهدید نظامی میکند، آمریکا مانع میشود! خب چرا آمریکا مانع میشود؟ اگر این حرف واقعیّت داشته باشد، اگر این حرف راست باشد، بهخاطر چیست؟ خیلی وجدانشان آزرده میشود از اینکه حملهی نظامی به یک کشوری بشود، یک عدّهای کشته بشوند؟ نه، مقرون به صرفه نمیدانند. بنده هم قاطعاً میگویم: حملهی نظامی به جمهوری اسلامی ایران برای هیچ کشوری مقرون به صرفه نیست. امروز خود آمریکاییها حملهی به عراق را تخطئه میکنند. نکتهی مهم و جالب توجّه این است که این کار را نه از باب اینکه جنایت بود، تخطئه میکنند؛ [نه]، میگویند به صرفهی آمریکا نبود! یعنی اگر به صرفهی آمریکا بود، اشکالی نداشت. نمیگویند ما خطا کردیم که آدم کشتیم، خطا کردیم به مردمی بیگناه حمله کردیم، خطا کردیم که سربازان ما [درِ] خانههای مردم را با لگد باز کردند، زن و بچهی مردم را جلوی چشم همه به خاک و خون کشیدند؛ این را نمیگویند.
[الان] سربازهایشان بهخاطر فجایعی که در آنجا انجام گرفته است، دچار مشکل روانیاند، امّا به صورت رسمی اعتراف نمیکنند؛ میگویند این کار به صرفه نبود. خب، بنابراین هم در زمینهی تحریم، هم در زمینهی تهدید نظامی، دست دشمن خالی است: وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(۲۷) اگر ما [مؤمن باشیم]، دشمن در میدان واقعی کاری نمیتواند بکند. خب، حالا که کاری در میدان واقعی نمیتواند انجام بدهد و دستش از تأثیرگذاری خالی است، راه علاج دشمن چیست؟ راه علاج این است که دستگاه محاسبهی طرف مقابل را دچار اختلال کند؛ دستگاه محاسباتی من و شما را؛ این کار را هم با تبلیغات، با کار سیاسی، با تماسهای گوناگون دنبال میکنند؛ میدانند که جمهوری اسلامی برای رسیدن به هدفهای خود دارای توان است؛ باید نخواهد؛ اگر «خواست»، میتواند؛ میخواهند کاری کنند که نخواهد. امروز تلاش دنیای استکبار و در رأس آنها آمریکا است و این همان جنگ نرمی است که ما از چند سال قبل از این دربارهی آن بحث کردیم، حرف زدیم؛ دیگران هم گفتهاند و نوشتهاند و بحث کردهاند.
محاسبات ما را نمیتوانند عوض کنند؛ محاسبات جمهوری اسلامی از روز اوّل براساس منطق عقلانی بوده است؛ براساس یک قوّهی عاقلهای بوده است. عناصری که این محاسبات را شکل میداده اینها است: اوّل، اعتماد به خدا و سنن آفرینش؛ دوّم، بیاعتمادی به دشمن و شناخت او. از جملهی موارد اعتماد به خدا و سنن آفرینش، اعتماد به مردم است؛ اعتماد به ایمانها است؛ اعتماد به محبّتها است؛ اعتماد به انگیزههای صادقانه است؛ اعتماد به صدق مردم است - که امام بزرگوار ما مظهر این اعتماد بود - اعتقاد به خودباوری و اینکه «ما میتوانیم»؛ تکیهی به عمل و پرهیز از بیکارگی؛ اعتماد به نصرت الهی؛ تکیهی به تکلیف و مجاهدت در راه تکلیف؛ اینها آن چیزهایی است که از روز اوّل تا امروز مجموعهی عناصر قوّهی عقلانی نظام اسلامی را - که پایه و زیربنای حرکت او بود - شکل داده است؛ بیانات امام را مراجعه کنید؛ فرمایشات امام مملو و مشحون از همین معارف و معانی است؛ بهرهگیری از تجربهها، تجربهی رفتار قدرتهای مستکبر با ملّتهای زیردست؛ مجاهدت برای استقلال، مستقل ماندن، مستقل زیستن. استقلال یعنی چه - حالا بعضیها در اصل مفهوم استقلال خدشه میکنند که یعنی چه استقلال - استقلال یعنی آزادی از ارادهی بیگانگان و ارادهی دیگران؛ این معنای استقلال است؛ این را هیچ عقلی میتواند انکار کند؟ معنای استقلال این است که یک ملّتی سرنوشت خودش را خودش تعیین کند. این کشور سالهای متمادی دچار استقلال نبود؛ استقلال ظاهریِ سیاسی بود، امّا مغزافزار این نظام و این کشور دست دیگران بود؛ آنها بودند که تصمیم میگرفتند؛ آنها بودند که کار میکردند؛ افرادی هم در داخل بودند، بعضی دلبستهی آنها، بعضی هم نهچندان دلبسته، امّا مجبور و ناگزیر دنبال آنها راه میافتادند. استقلال، ایستادگی در مقابل یک چنین حالتی است.
خب، مخالفت استکبار با این عقلانیّت است. اگر کسی خیال کند که اسم اسلام موجب میشود که با جمهوری اسلامی مخالف باشند، نه، اسم اسلام و ظواهر اسلامی و تشریفات اسلامی هیچ کس را به مخالفت وادار نمیکند. امام یک وقتی در یکی از صحبتهایشان میفرمودند:(۲۸) وقتی که انگلیسها در دههی دوّم قرن بیستم - هزار و نهصد و خردهای - آمدند وارد عراق شدند و مسلّط شدند، بعد آن فرماندهی نظامی انگلیسی دید یک نفری فریادی بلند کرده، دارد صدایی میزند، دستپاچه شد - روی مناره یک کسی اذان میگفت - پرسید این سرو صدایی که هست چیست؟ گفتند اذان میگوید. گفت علیه ما است؟ یکی گفت نه؛ گفت خب، هرچه میخواهد بگوید. اذانی که علیه او نباشد، «اللهاکبر»ی که او را کوچک نکند، خب هرچه میخواهد بگوید، بگوید. مسئله مسئلهی اسم اسلام و تشریفات اسلامی نیست. امروز کشورهایی اسم اسلام را دارند، تشریفات اسلامی را هم کموبیش دارند، امّا نفتشان در اختیار استکبار است، امکاناتشان در اختیار استکبار است، منابع حیاتیشان در اختیار آنها است؛ هیچ مخالفتی با آنها نیست، خیلی هم دوستند.
یک حرف خوبی را اخیراً یک جایی خواندم؛ یکی از کارشناسان دولتی آمریکا گفته است: آشتی میان ایران و آمریکا امکانپذیر است، امّا میان جمهوری اسلامی با آمریکا ممکن نیست؛ حرف درستی زده. ایرانی که در رأس آن خاندان پهلوی باشند - که همه چیزشان را در اختیار آنها میگذارند - البتّه آشتی با این ممکن که هیچ، لازم هم هست؛ بالاتر از آشتی هم لازم است. مسئله، مسئلهی جمهوری اسلامی است؛ جمهوری اسلامی یعنی استقلال، آزادی، پایبندی به ایمان اسلامی، حرکت در مسیر اسلام، تن ندادن به تحمیلات دشمنان، دعوت امّت اسلامی به اتّحاد - درست نقطهی مقابل آنچیزی که آنها میخواهند - البتّه با این بدند. خب، این عرض اصلی ما بود: خودباوری را فراموش نکنیم؛ ایمان را فراموش نکنیم؛ عمل را فراموش نکنیم؛ تسلیم تنبلی و سهلانگاری و ملالت و دلزدگی نشدن را فراموش نکنیم؛ اینها درسهای ماه رمضان است.
چند توصیه عرض کنیم: یک توصیه خطاب به همهی مسئولین است. نگاه به اوضاع سیاسی جهان و منطقه نشان میدهد که ما در مقطع حسّاسی هستیم؛ به معنای واقعی کلمه، امروز یک پیچ تاریخی است. این را بدانید! اگر قوی نباشید زور خواهید شنفت؛ نه از آمریکا و غرب، حتّی از موجودی مثل صدّام. اگر قوی نباشید به شما زور میگویند، بر شما تحمیل میکنند. باید قوی بشوید. عناصر قوّت چیست؟ چگونه میشود فهمید و قبول کرد که ما قوی هستیم؟ روحیّه، امید، کاروتلاش، شناخت رخنههای اقتصادی، رخنههای فرهنگی، رخنههای امنیّتی - اینها را بشناسید و این رخنهها را ببندید - همافزایی دستگاههای مسئول - به هم کمک کنند دستگاهها - همافزایی دستگاههای مسئول با مردم؛ اینها عناصر قوّت است. این یک توصیه که این توصیه به همه است.
توصیهی دوّم این است که تا میتوانید و فرصت هست کار کنید؛ فرصتها محدود است. ما اشخاص رو به زوالی هستیم، فرصت محدودی داریم، تا میتوانیم، تا هستیم، کار کنیم. نگویید نمیگذارند؛ این نمیگذارند حرف قابل پذیرشی نیست. خیلیها هم میگفتند، قبلاً هم میگفتند، حالا هم بعضیها میگویند نمیگذارند؛ نمیگذارند یعنی چه؟ شما چه در مجلس، چه در دولت، چه در قوّهی قضائیّه، چه در نیروهای مسلّح، چه در بخشهای گوناگون مربوط به دولت، تواناییهایی دارید، امکاناتی در اختیار دارید، از این امکانات استفاده کنید؛ تا میتوانید کار کنید؛ نگذارید لحظهای بیکار بگذرد.
توصیهی سوّم [این است که] حرکت را براساس اصول انقلاب تنظیم کنید؛ از حاشیهسازی پرهیز کنید، به حلّ مشکلات مردم بپردازید. رابعاً همگرایی بخشی و همگرایی قوّهای را مهم بشمارید. بنده توصیهی مکرّر میکنم به مسئولین محترم قوای سهگانه که جلساتشان را بهطور مرتّب داشته باشند؛ خیلی از مسائل در این جلسات مشترک حل میشود: جلسات دولت و مجلس، جلسات قوّهی قضائیّه و دولت، جلسات قوّهی قضائیّه و مجلس؛ این دیدارها، این تبادل نظرها، این استفادهی از نظرات یکدیگر، موجب همافزایی است. و مسئلهی مدیریّت جهادی؛ این توصیه مربوط به همه است.
توصیهای به خصوص دولت و قوّهی مجریّه: اوّلاً این را همه بدانند، بنده دولت را حمایت میکنم. من از همهی توانی که در اختیارم هست استفاده خواهم کرد برای کمک به دولت؛ دولت را تأیید میکنم، حمایت میکنم، مثل همهی دولتهای گذشته. نسبت به مسئولان بلندپایهی دولت - آنهایی که میشناسم - اعتماد دارم. همهی دولتهایی که بعد از انقلاب سر کار آمدند، دولتهای منتخب مردمند و بنده در همهی این دورهها - آنوقتی که مسئولیّت داشتم - از همهی این دولتها حمایت کردم. همهی دولتها هم نقاط مثبتی دارند، [هم] نقاط منفیای دارند؛ هیچ دولتی نیست که بگوید من همهی نقاطم مثبت است یا کسی بگوید همهی نقاطش منفی است؛ نه، مثبت و منفی مخلوط است. البتّه نسبت به دولتهای گذشته، بهتر این است که نقد به صورت کارشناسی انجام بگیرد؛ نقد در منبرهای عمومی خیلی مصلحت نیست؛ نسبت به دولت کنونی هم نقد باید منصفانه، محترمانه، دلسوزانه باشد؛ به معنای مچگیری، به معنای اذیّت کردن نباشد؛ این مطلب اوّل. ثانیاً به مسئولین دولت عرض میکنم: اقتصاد مقاومتی را جدّی بگیرید. خب، رئیس جمهور محترم گفتند، مسئولین دیگر هم کموبیش اظهار کردهاند، گفتهاند، منتها باید عمل کرد: وَ لا مِمَّن عَلی غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل؛ اینجور نباشد که به زبان بگوییم، در عمل کُند حرکت بکنیم. در اقتصاد مقاومتی تکیه بر تولید داخلی است، بر استحکام بنیهی درونیِ اقتصاد است. رونق اقتصادی هم این است؛ رونق اقتصادی با تولید حاصل میشود، با فعّال کردن ظرفیّتهای درونی کشور حاصل میشود، نه با چیز دیگر.
توصیهی مهم در زمینهی اقتصاد مقاومتی، یکی توصیهی به بانکها است: بانکها باید نقش ایفا کنند، باید خودشان را تطبیق بدهند با موادّ سیاستهای اقتصاد مقاومتی و برنامهریزیهای دولت در این زمینه؛ و میتوانند نقش ایفا کنند، نقش مثبت؛ البتّه نقش منفی هم میتوانند. توصیهی مؤکّد به بخش صنعتومعدن: تحرّکشان را باید افزایش بدهند. بار اصلی بیرون رفتن کشور از رکود و عقبماندگی اقتصادی بر دوش بخش صنعتومعدن است؛ باید تلاش کنند، تلاش را باید مضاعف کنند، ظرفیّتها را شناسایی کنند؛ ظرفیّتهای زیادی در کشور هست، این ظرفیّتها را فعّال کنند. در مورد بخش کشاورزی؛کشاورزی اهمّیّت حیاتی دارد. لازم است نگاه دولت و سیاستهای دولتی به بخش کشاورزی، نگاه حمایت باشد؛ همهجای دنیا هم همینجور است؛ از بخش کشاورزی بهوسیلهی دولتها حمایت میشود. آنوقت باید مشکلات موجود در بخش کشاورزی برطرف بشود؛ مشکلات کشاورزان، مشکلات دامداران - که گاهی شکایتهایی هم به ما میشود - و انسان رنج میبرد از بعضی از مشکلاتی که برای اینها وجود دارد.
سوّم: شعار دولت، اعتدال است؛ اعتدال، شعار بسیار خوبی است، ما هم تأیید میکنیم اعتدال را؛ افراط محکوم است و بد است. سفارشی که من میکنم این است که مراقب باشید جریانهای مؤمن را با شعار اعتدال کنار نزنند؛ بعضیها این کارها را دارند میکنند، من میبینم در صحنهی سیاسی کشور؛ با شعار اعتدال، با شعار پرهیز از افراط، سعی میکنند جریان مؤمن را که در خطرها آن جریان است که زودتر از همه سینه سپر میکند، آن جریان است که دولتها را در مشکلات واقعی به معنای حقیقی کلمه حمایت میکند، کنار بزنند؛ مراقب باشید. اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»(۲۹) اعتدال است؛ «قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار»(۳۰) اعتدال است؛ امربهمعروف و نهیازمنکر اعتدال است - اعتدال اینها است دیگر - معنای اعتدال این نیست که ما از کارهای احساس وظیفهای که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعهی مؤمن انجام میدهد، جلوگیری کنیم.
سفارش به جریانهای سیاسی و مطبوعاتی؛ یک توصیه به برادران و مسئولان جریانهای سیاسی و مطبوعاتی داریم. مراقب باشید؛ فضای جنجالی در کشور به نفع کشور نیست. بعضیها روی اعصاب مردم اینقدر راه نروند - که آدم مشاهده میکند - امنیّت فکری و ذهنی برای مردم مهم است؛ فضای دعوا و فضای اختلاف را افزایش ندهند، تشدید نکنند. حرفهای دشمنان را هم مرتّب تکرار نکنند. بنده هرروز مبالغ زیادی روزنامه نگاه میکنم - مثل خیلی از چیزهای دیگری که زیاد میخوانم - گاهی یک حرفهایی، یک تیترهایی در روزنامهها [میآید] که باب فلان روزنامهی آمریکایی است؛ اتّفاقاً گاهی هم در همان روزنامههای آمریکایی و غیر آمریکایی هم هست که آنها هم گاهی برای ما میآید مراقب باشید؛ اینجور درست نیست.
یک مسئلهی حسّاس کنونی، مسئلهی هستهای است که بیانات امروز رئیس جمهور محترم کاملاً خوب و درست بود. طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضی بشوید. هدف آنها این است که جمهوری اسلامی را در باب ظرفیّت غنیسازی مثلاً - که یکی از مسائل است - به ده هزار سو راضی کنند، منتها از پانصد سو و هزار سو شروع کردهاند، که حدود ده هزار سو مثلاً محصول حدود ده هزار سانتریفیوژ - همین قدیمیهایی که از قبل داشتیم و داریم - است. هدف آنها این است. مسئولین ما میگویند ما به ۱۹۰۰۰۰ سو احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد، امّا این نیاز قطعی کشور است، خب، باید نیاز کشور تأمین بشود. اصل حرفی که آمریکاییها در این قضیه دارند، حرف ناحقّی است. یک کشوری احتیاج به انرژی هستهای دارد، خودش با تلاش خود، با دنبالگیری خود، بدون اینکه از کسی دزدی کند، بدون اینکه با کسی ساختوپاخت بکند، توانسته این علم را، این دانش را، این فنّاوری را برای خود فراهم کند؛ حالا واایستادهاند که نه، نباید. خب چرا؟ این «نباید» چه منطقی دارد؟ میگویند ما از بمب هستهای میترسیم! اوّلاً تضمین برای جلوگیری از سلاح هستهای راههای خودش را دارد؛ اشکالی هم ندارد. ثانیاً اگر بنا است که راجع به مسئلهی سلاح هستهای کسی نگران باشد، آن، آمریکا نیست. آمریکا که خودش چند هزار کلاهک هستهای دارد، چند هزار بمب هستهای دارد، و خودش به کار برده؛ خب به شما چه! شما چه کسی هستید که بایستی نگران این باشید که فلان کشور به سلاح هستهای دست پیدا میکند یا نمیکند؛ وانگهی آن دستگاههایی که مسئولند، خب بله، میشود تضمین کرد. [البتّه] تضمین هم شده است یعنی روشن است؛ شاید خود آنها هم میدانند. اصل حرف آنها حرف ناحقّی است.
البتّه ما به تیم مذاکرهکنندهمان اعتماد داریم. مطمئنّیم یقیناً آنها به دستاندازی به حقوق کشور و حقوق ملّت و کرامت ملّت راضی نخواهند شد و اجازه نخواهند داد که چنین کاری انجام بگیرد. مسئلهی ظرفیّت غنیسازی یک مسئله است که خیلی مهم است؛ مسئلهی تحقیق و توسعه که قطعاً باید رعایت بشود؛ حفظ تشکیلاتی که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روی «فردو» تکیه میکنند، چون غیر قابل دسترسی است برای آنها؛ میگویند جایی که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید! این خندهآور نیست؟
مسئلهی آخر، هم مسئلهی منطقه است و مسئلهی عراق است که در حقیقت فتنه است و انشاءالله به توفیق الهی مردم مؤمن عراق خواهند توانست این فتنه را خاموش کنند و از بین ببرند. و انشاءالله ملّتهای منطقه روزبهروز رو به رشد و اعتلای مادّی و معنوی پیش خواهند رفت.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد از تو میخواهیم آنچه گفتیم و شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! ما را بر سعی و تلاش و کار مخلصانه موفّق بدار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد مایهها و موجبات رضایت خود از ما را در اختیار ما قرار بده؛ ما را در این ماه مبارک از رحمت و مغفرت خود محروم مفرما؛ ارواح طیّبهی شهیدان را، روح مطهّر امام بزرگوار را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را جزو بندگان شاکر و صابر خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) حجّتالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی
۲) کامل و کافی
۳) روزهداران
۴) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۹۰
۵) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۴۹
۶) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۵
۷) آزاد شدن
۸) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۳
۹) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۶
۱۰) سورهی بقره، بخشی از آیه ۱۸۳
۱۱) سورهی انفال، بخشی از آیهی۲۹
۱۲) سورهی بقره، بخشی از آیهی۲۸۲
۱۳) سورهی آلعمران، آیهی ۱۷۵
۱۴) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۷۴
۱۵) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۷۵
۱۶) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۶۸
۱۷) سورهی نساء، آیهی ۱۲۰
۱۸) سورهی نساء، بخشی از آیهی ۱۲۰
۱۹) سورهی انعام، بخشی از آیهی ۱۱۲
۲۰) سورهی محمّد، بخشی از آیهی ۷
۲۱) از جمله، سورهی احزاب، بخشی از آیهی ۶۲
۲۲) سورهی ابراهیم، آیهی ۲۴ و بخشی از آیهی ۲۵
۲۳) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۲۷
۲۴) از جمله، دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۱/۵/۳)
۲۵) هواپیمای مسافربری ایران که در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ از بندر عبّاس عازم دوبی بود، در منطقهی غیرنظامی جزیرهی هنگام با شلیک موشک از ناو آمریکایی وینسنز سرنگون شد و ۲۹۸ سرنشین آن - از جمله ۶۶ کودک زیر ۱۲ سال - به شهادت رسیدند.
۲۶) از جمله، دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان بسیجی (۱۳۸۶/۸/۹)
۲۷) سورهی آلعمران، آیهی ۱۳۹
۲۸) از جمله، صحیفهی امام، ج۷، ص۳۹۳
۲۹) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹
۳۰) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۲۳
بیانات رهبری در دیدار اساتید دانشگاهها
بسماللهالرّحمنالرّحیم
والحمدلله ربّالعالمین و صلّىالله على محمّد و آله الطّاهرین
خوشامد عرض میکنم به برادران و خواهران عزیز، اساتید محترم دانشگاه؛ مجموعهى دانشمندانى که در اینجا حضور دارید. این جلسه همواره یکى از شیرینترین جلسات براى این حقیر است؛ هم بهخاطر مطالبى که در اینجا گفته میشود - که غالباً مفید و داراى ژرفنگرى و پشتوانهى فکرى و علمى است - و هم بیشتر از آن، بهخاطر خودِ فضاى علمى جلسه. و اساساً هم هدف اصلى ما از این جلسه همین است که ما احترام و تکریم خودمان را نسبت به دانشمندان و علماى متعهّد - که بزرگترین ثروتهاى کشور هستند - به شکل نمادین در اینجا ابراز کنیم.
سخنان زیادى در ذهنهاى شما هست هرکدام از شما مطالبى براى گفتن دارید که اگر اقبالى و توفیقى براى شنیدن آنها میبود، یقیناً فوایدى بر آن مترتّب بود. و امیدواریم این سخنان، این افکار در جاى خود به شکل مناسب، در مجامع علمى، در مبادلات دانشگاهى مطرح بشود، و مسئولین از این نظرات، از این افکار استفاده کنند. و یقیناً آنچه مجموعهى اندیشههاى دانشمندان و ژرفنگران ما در سطح دانشگاه کشور، نسبت به مجموع مسائل کشور خواهند داشت، مجموعاً یک ثروت بزرگى را به دستاندرکاران مدیریّت کشور تقدیم خواهد کرد و ارائه خواهد کرد، که امیدواریم مورد استفاده قرار بگیرد. لیکن خب، طبعاً جلسهى محدود کنونى ما این ظرفیّت را ندارد که بتوانیم از همهى نظرات استفاده کنیم.
من از برادران عزیز و خواهر عزیزى که صحبت کردند، تشکّر میکنم. همهى سخنرانان و گویندگان نکات بسیار خوبى را مطرح کردند و از بیاناتشان استفاده کردیم؛ انشاءالله از مجموع این بیانات هم در برنامهریزىها، در تبادل نظر با مسئولین اجرایى کشور استفاده خواهد شد و باید اثر آن انشاءالله دیده بشود.
خب، ما هدفمان تکریم علم و عالم، و شنیدن و نیوشیدن(۱) مطالب دوستان و اساتید محترم بود که بحمدالله تا امروز و تا این لحظه حاصل شد. عرایضى هم عرض میکنیم.
اوّلاً فضاى رمضان، فضاى صفا و معنویّت و صدق و اخلاص است. از این فضا سعى کنیم حدّاکثر استفاده را بکنیم؛ هم در آنچه ارتباط قلبى ما با خدا است، این رابطهى معنوى را، رابطهى شخصى را با خداى متعال در این ایّام تقویت کنیم - که برترین و بزرگترین فایده و نفع براى هر انسانى، تقویت این رابطه است - هم براى زندگى جاوید ما و حیات اخروى ما، که زندگى واقعى آنجا است؛ هم براى آن مفید است، هم براى همین زندگى نقدِ حاضر ما مفید و اثربخش. علاوهى بر این، سعى کنیم از این فضاى معنویّت و صفا که در ماه رمضان در سطح جامعه عمومیّت دارد، براى ارتباطات صحیح و معنوى میان خودمان و دیگران استفاده کنیم و تصمیمهاى درست بگیریم، اقدامهاى درست بکنیم؛ خوشبینى را، اعتماد را، ایجاد محبّت را، خیرخواهى نسبت به یکدیگر را در ارتباطات خودمان دخالت بدهیم، و این بهره را از ماه رمضان ببریم که در روابط اجتماعى و روابط انسانى یک تلطیفى بهوجود بیاوریم؛ و فضاى زندگى را، فضاى کشور را، یک فضاى نورانىترى بکنیم؛ این هم از عهدهى یکایک ما برمىآید؛ شما که استاد هستید و داراى جایگاه علمى برترى هستید و طبعاً بر روى محیط پیرامون خودتان - چه دانشجو و چه غیر دانشجو - میتوانید در این زمینه تأثیر بیشترى بگذارید.
چند نکته را من یادداشت کردهام که عرض بکنم؛ چون این دیدار، دیدار مغتنمى است براى بنده که انسان، با جمعى از زبدگان و نخبگان فکرى و علمى مواجه است. ما که دائماً به نیروى انسانى کشور افتخار میکنیم، خب، بهترین نیروى انسانى و برجستهترین نیروى انسانى همین عناصرى هستند که در دانشگاه مشغول تربیت انسانهاى دانشورند؛ یعنى اساتید محترم دانشگاه. فرصتى است که ما نکاتى را به صورت رویاروى عرض بکنیم.
نکتهى اوّل مربوط به همین نهضت علمى کشور است. این موضوع به نظر بنده خیلى مهم است. مسئلهى حرکت علمى کشور، به نظر من یکچیز اساسى است براى حیات آیندهى ملّت ما و جامعهى ما، بلکه به یک اعتبار براى حیات دنیاى اسلام. ما سالها است - شاید دهسال، دوازدهسال است - که روى مسائل علم تکیه میکنیم و پاسخ هم داده است؛ یعنى حقیقتاً حرکت علمى و نهضت علمى در کشور شروع شده است و پیش رفته است و کارهاى بزرگى انجام گرفته است - که نمونهى آن را از اساتید محترم شنیدید، و نمونهها خیلى بیش از آن چیزى است که این دوستان در اینجا بیان کردند - کار شروع شده است و واقعاً در دنیا هم شناخته شده این حرکت علمى کشور و در واقع رونمایى شده از نهضت علمى کشور عزیز ما، لکن آنچه من را دچار دغدغه میکند، این است که ما این حرکتمان هنوز به نقطهى ثبات نرسیده است. ما مثل کسانى هستیم که در یک سراشیبى تند، داریم به طرف بالا حرکت میکنیم. بله، حرکت کردهایم، پیش هم رفتهایم، کارهاى زیادى هم انجام گرفته است، امّا وسط راهیم؛ به دلایل مختلف در نیمهى راهیم - من حالا نمیخواهم خیلى در این زمینه تفصیل بدهم؛ خب، صحبت کردهایم در جاهاى مختلف، به مناسبتهاى مختلف عرایضى را عرض کردهایم - در این سربالایى تند که داریم حرکت میکنیم، اگر توقّف کردیم، این توقّف با عقبگرد همراه خواهد بود؛ توقّف دیگر نیست. اگر حرکت ما از دوْر افتاد، بازگرداندن این نهضت، این حرکت، این شتاب علمى مشکلتر خواهد بود؛ این دغدغهى ما است. من میخواهم عرض بکنم به این حرکت علمى باید با همهى توان نیرو رساند، مدد رساند، باید کار کرد؛ نبادا وضعیّتى پیش بیاوریم که این حرکت متوقّف بشود؛ مطلب اوّل ما و مطلب اصلى ما این است.
مطمئنّاً انگیزههایى وجود دارد در جبههى دشمنان ما براى متوقّف کردن حرکت علمى کشور. حالا بعضىها روى کلمهى دشمن حسّاسیّت دارند؛ به ما اعتراض میکنند که چرا مدام میگویید دشمن، دشمن؛ درحالىکه شما قرآن [را] ملاحظه کنید، مىبینید اوّل تا آخرِ قرآن چقدر تکرار شده عنوان «شیطان»، عنوان «ابلیس»؛ مکرّر گفته شده، مکرّر تکرار شده. از دشمن که نباید غفلت کرد. دشمندانستنِ دشمن که عیب نیست؛ اینکه ما روى دشمن مدام تکیه میکنیم، معنایش این نیست که از عیوب خودمان و مشکلات درونى خودمان غافلیم؛ نه، اَعدى عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَینَ جَنبَیک؛(۲) از همهى دشمنها بدتر، دشمن درونى ما است، دشمن خود ما است، نفْسِ راحتطلب ما است، تنبلى ما است، تنآسایى ما است، عدم تدبیر ما در پیشبرد امورمان [است] - اینکه معلوم است - اینها به جاى خود محفوظ؛ امّا غفلت از دشمن بیرونى، خطاى راهبردى عظیمى است که ما را دچار خسارت خواهد کرد. خب، باید دشمن را شناخت، دید - حالا [اینکه] شما میگویید برخوردمان با دشمن اینجور باشد، آنجور نباشد، بحث دیگرى است - دشمنىِ او را باید فهمید، نقشهى او را باید تشخیص داد. یکى از نقشههاى مهمّ دشمن، متوقّف کردن حرکت علمى در کشور است. خب، وقتى این را فهمیدیم، برمیگردیم به دانشگاه؛ اینجا آن مدیریّت جهادى که ما عرض کردیم،(۳) معنا پیدا میکند. چون جهاد عبارت است از تلاشى که در مقابل یک دشمنىاى انجام میگیرد؛ هر جور تلاشى جهاد نیست. جهاد عبارت است از آن تلاشى که در برابر یک چالش خصمانه از سوى طرف مقابل صورت میگیرد؛ این جهاد است. آنوقت معناى مدیریّت جهادى در اینجا این است که توجّه بکنید که حرکت علمى کشور و نهضت علمى کشور و پیشرفت علمى کشور مواجه است با یک چالش خصمانه، که در مقابل این چالش خصمانه شما که مدیرید، شما که استادید، شما که دانشجو هستید، باید بایستید؛ این شد حرکت جهادى و مدیریّت دستگاه؛ چه مدیریّت دانشگاه، چه مدیریّت وزارت، چه مدیّریت هر بخشى از بخشهاى گوناگون این عرصهى عظیم، خواهد شد مدیریّت جهادى. ما البتّه در گذشته، در یک دورانى، نمونههاى نامطلوبى در دانشگاه داشتیم. کسانى را در یک دانشگاه معتبر کشور داشتیم که جوانهاى نخبه را تشویق میکردند به ترک کشور! اینکه مکرّر میگویند فرار مغزها، فرار مغزها؛ آدمهایى داشتیم که دانشجوى نخبه را جستجو میکردند، پیدا میکردند، تشویق میکردند به اینکه کشور را ترک کنند و بروند؛ در یک دورانى این را داشتیم؛ و در یک دورانى دیدیم این را و گذراندیم این دوران را که در داخل وزارت کسانى بودند که در مقابل حرکت علمى و پیشرفت علمى مانعتراشى میکردند؛ [البتّه] ممکن است با دلایلى از نظر خودشان موجّه، امّا واقعیّت همین بود که مانعتراشى بود. اینها نباید تکرار بشود؛ دانشگاه در اختیار کسانى قرار نگیرد که پیشرفت علمى را به هیچ مىانگارند؛ به آن اهمّیّت نمیدهند؛ دانشگاه در اختیار کسانى قرار بگیرد که عاشق پیشرفت علمى کشورند؛ اهمّیّت این مسئله را براى سرنوشت این ملّت و براى سرنوشت این کشور درک میکنند. این عرض اصلى ما است؛ مخاطب این مسئله، هم مسئولین دولتى هستند، هم مسئولین دانشگاهها هستند، هم خود شما اساتید هستید؛ دانشگاه حرکتى را شروع کرده، نگذارید این حرکت متوقّف بشود؛ این حرکت بایست ادامه پیدا کند و باید مضاعف بشود. عرض کردم - حالا جاى تفصیل کلام در اینجا نیست - ما هنوز خیلى راه در پیش داریم تا به آن نقطهاى برسیم که از لحاظ علمى مورد نظر است؛ خیلى باید تلاش کرد؛ خیلى باید مجاهدت کرد.
از لحاظ کوتاهمدّت هم اعتقاد بنده این است - یعنى این اعتقاد ناشى از کارى است که کارشناسها و صاحبنظرها کردهاند - که تحریمها هم - که امروز مسئلهى تحریمها یکى از مسائلى است که در ذهنها مطرح است - با پیشرفت علم بىاثر میشود. با نگاه کوتاهمدّت و میانمدّت هم که نگاه کنیم - با قطع نظر از آن آیندهى طولانى و بلندمدّت - اگر کشور میخواهد تحریمها که امروز ابزارى است در دست دشمنان ما براى تحقیر ملّت - از تحریم براى فشار آوردن روى آبروى ملّى، غیر از فشارهاى عملى که مربوط به زندگى است استفاده میکنند و تحقیر میکنند؛ اینکه ما از گذشته، در این چند سال مدام تکرار میکردیم که روى مسئلهى تحریمها خیلى تکیه نکنید، بهخاطر این است - [بىاثر شود]، با نگاه علمى به مسائل کشور، و توجّه به علم، و پیوند دادن علم و صنعت و کشاورزى - که توضیحات آقایان محترم را در این زمینهها شنیدید - تحریمها بىاثر خواهد شد. و ما در این زمینهها میدان کار برایمان باز است و میتوانیم کار کنیم؛ شرکتهاى دانشبنیان یکى از اساسىترین کارها در مقولهى همین اقتصاد مقاومتى است که مطرح شده و دربارهى آن بحث شده است و مورد تأیید و تصدیق همهى اطراف مسائل کشور قرار گرفته است.
البتّه در تشخیص شرکتهاى دانشبنیان دقّت بشود، یعنى شاخصهها و مشخّصهها [معیّن بشود] و شرکت دانشبنیان استانداردسازى بشود؛ اینجور نباشد که به اسم شرکت دانشبنیان کسانى بیایند و همین کارهایى را که در برخى از عرصههاى دیگر معمول است - دلّالى و مانند اینها - در [اینجا] پیش ببرند. به معناى واقعى کلمه، شرکتِ دانشبنیان [باشد]؛ این را باید یکى از محورهاى اساسى قرار داد.
من اینجا در داخل پرانتز این را هم عرض بکنم که برخى از کسانى که جایگاهى براى حرف زدن دارند و تریبون دارند، در اصل مسئلهى پیشرفت علمى کشور تردید میکنند! ما این را مصلحت نمیدانیم؛ یعنى واقعاً از روى بىاطّلاعى است. یک وقتى یکى از مسئولین کشور دربارهى مسائل نظامى یک نظرى داده بود که خب مطابق واقع نبود؛ بنده گفتم یک «تور نظامى» براى مسئولین کشور قرار بدهید؛ بیایند یک خردهاى در محیطهاى نظامى گردش کنند، حقایقى را، واقعیّاتى را ببینند، معلوماتشان نسبت به موجودىِ نظامى کشور بالا برود. حالا در مورد مسائل علمى هم متأسّفانه گویا همینجور است؛ باید یک «تور علمى» بگذاریم براى مسئولین در بخشهاى مختلف. حالا بعضى از بخشها را دوستان بیان کردند؛ یکى از آقایان نانوفنّاورى را فرمودند - البتّه فقط نانوفنّاورى نیست - فرمودند چاهى حفر میکنیم، به نم که میرسد، آن را ول میکنیم؛ نه، دارند دنبال میکنند. آن کسانى که حفّار چاه هستند، واقعاً دارند دنبال میکنند، به جاهاى خوبى هم رسیدند. خب، [مثلاً] الان پزشکى کشور، از جملهى پیشرفتهترین پزشکىهاى دنیا است؛ ما از علوم روز دنیا و مرزهاى دانش دنیا در پزشکى، چندان عقبماندگى نداریم؛ خیلى نزدیکیم. در زمینههاى دیگر هم همینجور؛ همین دانش هستهاى، دانش سلّولهاى بنیادى، و کارهاى بزرگى از این قبیل، فراوان است که ما پیشرفتهاى خیلى خوبى داشتهایم. کسانى که اطّلاع ندارند، خوب نیست تردید بکنند؛ خب بروند مطالعه کنند، تماس بگیرند و همینطور که عرض کردیم یک گردش علمى بگذارند و به یک جاهایى برسند. مطلب اصلى ما این بود که عرض کردیم. من خواهش میکنم از مسئولان وزارتخانههاى مربوط، و از مسئولان دولتى ذىربط که مرتبط با مسائل علم و دانشگاه و صنعت هستند، مسئلهى پیشرفت علمى و ارتباط علم با فنّاورى در کشور را جدّى بگیرند؛ یعنى نسبت به این مسئله واقعاً هیچ کوتاهى صورت نگیرد. این مسئله، مسئلهى اساسى ما است؛ یکى از اصلىترین، اساسىترین و فورىترین مسائل ما است. کار تحقیقات بهجاى خود، [امّا] در پژوهشها و آنچه در این زمینه لازم است انجام بگیرد، به نظر ما هیچ نبایستى کوتاهى صورت بگیرد.
یک مطلب دیگرى که من یادداشت کردم که عرض بکنم [این است]: خب، نقشهى جامع علمى بحمدالله تصویب شد؛ آنطور که به من گزارش کردند، مورد استقبال هم قرار گرفته است. چندین سند علمى بر اساس نقشهى جامع علمى تهیّه شده، تنظیم شده، ابلاغ شده، و چندین سند علمى دیگر در حال تدوین است؛ و به ما گفته شد که بعضى از مسئولین بخشهاى علمى از مجموعهاى که اجراى نقشهى جامع علمى را بهعهده دارند، درخواست تدوین سند علمى میکنند براى بخشهاى خودشان. خب، این اتّفاق افتاده است؛ این یک اتّفاق مهم و کارسازى در کشور بوده است. آنچه مکمّل این کار میتواند بشود، این است که براى دانشگاههاى گوناگون کشور بر اساس مزیّتها، مسئولیّت و سهم نسبت به مجموعهى نقشهى جامع علمى تعیین بشود؛ دانشگاههاى معتبر کشور، دانشگاههاى مختلف کشور، سهم خودشان را در مجموعهى این سند بزرگ چشمانداز علمى کشور بدانند و در آن بخشهاى ویژهى مربوط به خودشان کار کنند؛ یعنى در مجموع یک جدولى بهوجود بیاید که هر دانشگاهى سهم خودش را در پر کردن این جدول بداند و تشخیص بدهد. میتوان براساس مزیّتها و استعدادها، دانشگاهها را تقسیم کرد و سهم هر دانشگاهى را بهعهدهى آن دانشگاه گذاشت.
مطلب دیگرى که من یادداشت کردم عرض بکنم، این است که خب، در کار علمى و فعّالیّت علمى بحمدالله حرکت شروع شده است؛ یک نکتهى اساسى در فعّالیّتهاى علمى این است که فعّالیّت علمى کشور، ناظر به نیازهاى کشور باشد که این بهطور کامل امروز تأمینشده نیست. همانطور که دوستان اشاره کردند،(۴) مقالات علمىِ نمایهشدهى کشور ما امروز مشترى دارد، یعنى مشترىِ کار علمى در دنیا فراوان است؛ ولى خب، این کافى نیست. بله، [اینکه] شما مقالهاى تهیّه کنید و مرجع واقع بشود، و به آن ارجاع داده بشود، مایهى افتخار است، چیز خوبى است، براى کشور هم خیلى خوب است و نشانهى پیشرفت علمى کشور است؛ امّا از این مهمتر این است که آنچه شما در زمینهى مسائل علمى کار میکنید، ناظر باشد به نیازهاى کشور. خب، امروز ملاحظه کردید، در مورد مسائل مربوط به صنعت، مربوط به کشاورزى، مربوط به مدیریّت بحران، مربوط به مسائل گوناگون کشور، مطالبى را صاحبنظران ابراز کردند، نیازهایى را گفتند، کمبودها و ضعفهایى را که وجود دارد مطرح کردند؛ خب میتواند تحقیق علمى، پژوهش علمى، مقالهى علمى، براى تأمین این نیازها تهیّه بشود و ناظر به رفع این نیازها باشد. این هم مسئلهى مهمّى است. اگر چنانچه در این زمینه دانشگاههاى کشور تلاش بکنند، این مهمترین کمکى است که به ادارهى کشور کردهاند. بحث کمکى که میتوانند دانشگاهها و محیطهاى علمى بکنند، همین است که در زمینههاى گوناگون، تأثیر بگذارند در تصمیمگیرىهاى مسئولین؛ ناظر باشد کار علمى آنها به نیازهایشان؛ حالا چه با مقالات علمى، چه با پایاننامههایى که به دانشجوها میدهند، چه با مناظرات علمى.
یک نکتهى دیگرى که مناسب است به شما اساتید عرض بکنیم و اینجا من یادداشت کردهام، این است که استاد جایگاه تأثیرگذارى در ذهن شاگردان خودش دارد؛ خاصیّت استادى این است؛ یعنى تفوّق(۴) علمى شما بر دانشجو و تعلیمى که به او میدهید، یک جایگاه اثرگذارى براى شما در ذهن او و در شخصیّت او بهوجود مىآورد؛ از این جایگاه براى تربیت دانشجویتان استفاده کنید. ما امروز نیازمندیم که جوانان ما خوشروحیّه، امیدوار، شجاع، داراى اعتمادبهنفس، داراى ایمان، داراى روحیّهى آیندهنگر، داراى روحیّهى خدمت [باشند]؛ احتیاج داریم دانشجوى ما اینجور بار بیاید. خب، این را شما میتوانید در محیط علمى، در کلاس درس تأمین کنید. عکس آن هم ممکن است: میشود با تعبیراتى، با متلک گفتن به بنیانها و اصول پذیرفتهشدهى کشور، دانشجو را نسبت به آیندهى کشور بىاعتماد کرد، بىاعتقاد کرد، لااُبالى کرد؛ این هم میشود. آنچه از استاد انتظار میرود فقط تغذیهى علمى دانشجو نیست، بلکه تقویت روحیّهى معنوى او و شخصیّت معنوى او هم از استاد متوقّع است؛ شما میتوانید در این زمینه اثر بگذارید. سعى کنید دانشجو را پایبند به تعلّقات معنوى، تعلّقات خانوادگى، تعلّقات میهنى بار بیاورید؛ دانشجو را معتقد و مؤمن به فرهنگ اسلامى بار بیاورید. بعضى بهعکس عمل کردند در طول سالهاى متمادى قبل از انقلاب؛ بعد از انقلاب هم البتّه تا امروز رگههایى مشاهده شده در دانشگاهها؛ خب، ما هم اطّلاع داریم، شما هم اطّلاع دارید، کسانى را و جریانى را مىشناسیم، مىشناختید - حالا اسم کسان و اشخاص مورد نظر نیست - جریانى وجود دارد که مرعوب و مغلوب تسلّط فرهنگ غربى است؛ هرچیزِ غربى براى او مایهى تمجید [است] و هرچیزِ میهنى و ملّى و خودى مورد تحقیر و اهانت قرار میگیرد؛ داریم کسانى از این قبیل؛ این درست عکسِ آنچیزى است که باید باشد. استاد در محیط دانشگاه، در محیط درس، میتواند دانشجوى خودش را، هم از لحاظ دینى مؤمن بار بیاورد، هم از لحاظ میهنى، انسان علاقهمند به آیندهى کشورش و آیندهى میهنش و سرنوشت ملّتش بار بیاورد؛ میتواند او را امیدوار، باروحیّه، خوشبین، معتقد به مبانى نظام کشور بار بیاورد؛ میتواند هم عکس عمل بکند. توقّعى که از استاد است این است: نباید سخن استاد موجب دلزدگى و یأس دانشجوى جوان بشود؛ مَنِش استاد هم همینجور است.
آنچه من به برادران و خواهران عزیز، اساتید محترم عرض میکنم این است که - قبلاً هم البتّه مکرّر در همین جلسه و جلسات دیگر این را گفتیم - استاد، محیط دانشگاه را کار اصلى خود و دلبستگى اصلى خود بداند؛ نه کار دوّم؛ نه کار فرعى و تبعى. استاد در دانشگاه مکث داشته باشد، توقّف داشته باشد، حضور داشته باشد، نیازهاى علمى دانشجو را برطرف کند، با دانشجو ارتباط برقرار بکند، صِرف رفتن و یک اداى تکلیفى بهنحو اجمالى انجام دادن و آمدن نباشد؛ این هم نکتهى دیگرى است که عرض کردیم. وقت بگذارند اساتید؛ دلسوزانه با دانشجو برخورد کنند؛ این کار، دانشجو را هم به تلاش علمى وادار خواهد کرد، یعنى این موجب میشود که دانشجو رفتار استاد را در زمینهى پیگیرى کار علمى براى خودش الگو قرار بدهد و بهطور طبیعى تحت تأثیر قرار میگیرد.
یک نکتهى دیگر هم در مورد دروس معارف است. استادان دروس معارف، فرصت بسیار ارزشمندى را دارند در دانشگاه؛ این مجموعهى عظیم دانشجویان، جماعت میلیونى دانشجو در ساعات فراوانى در اختیار استاد معارفند؛ این خیلى فرصت باارزشى است. بهترین جوانها در اختیار شما هستند؛ اگر استاد معارف با هوشمندى، با تکیهى به معلومات عمیق و بهروزشدهى در مسائل گوناگون فکرى و اسلامى، با دانشجو مواجه بشود، ما بیشترین سود را از حضور اساتید معارف در دانشگاه خواهیم برد. و بهنظر ما بسیار بجا و مناسب است که نهاد نمایندگى(۵) به این مسائل توجّه کنند و دقّت کنند، برنامهریزى کنند که بتوان از حضور این استادان محترم در دانشگاه براى تقویت ایمان دانشجو و تقویت عمل و ساختن شخصیّت دینى و معنوى دانشجویان بهرهبردارى بشود.
مسئلهى دیگر هم مسئلهى علوم انسانى است، که از مدّتى پیش این مطلب را مطرح کردیم؛ دلایل این کار هم مکرّراً گفته شده. حقیقتاً ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانى در کشور بهوجود بیاید. این به معناى این نیست که ما از کار فکرى و علمى و تحقیقىِ دیگران خودمان را بىنیاز بدانیم - نه، برخى از علوم انسانى ساختهوپرداختهى غربىها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد - حرف این است که مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیر توحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست. علوم انسانى آنوقتى صحیح و مفید و تربیتکنندهى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهانبینى الهى باشد؛ این امروز در دانشهاى علوم انسانى در وضع کنونى وجود ندارد؛ روى این بایستى کار کرد، فکر کرد. البتّه این کار، کار شتابآلودى نیست - کار بلندمدّتى است، کار مهمّى است - منتها دوستانى هم که مشغول این کار هستند، لازم است سرعت متناسب را به این کار بدهند، یعنى ضمن اینکه نباید در این کار شتابزدگى کرد، عقبماندگى هم در این کار مطلوب نیست و مورد قبول نیست؛ بایستى کار بشود. البتّه من شنیدم و اطّلاع دارم که علاوه بر آنچه در شوراى عالى انقلاب فرهنگى در این زمینه انجام میگیرد، اساتید متعدّد دانشگاه هم در این زمینه کارهاى مهم و خودجوش دارند انجام میدهند، که این کارها خوب است در یک صراط قرار بگیرد؛ یعنى این دو مجموعهى کارى با یکدیگر همافزایى کند، تا انشاءالله نتایجى عاید کشور و عاید دانشگاه کشور در این زمینه بشود.
آخرین مطلب هم - که ظاهراً وقت تمام شده - این است که من خواهش میکنم از مدیران دانشگاهها و مسئولان گوناگون مدیریّتى که دانشگاه را مرکز جوَلان سیاسى و تلاشها و فعّالیّتهاى جناحهاى سیاسى قرار ندهید. سمّ مهلک حرکت علمى این است که دانشگاهها تبدیل بشوند به باشگاههاى سیاسى؛ کارى که در یک دورهاى انجام گرفت. این بهمعناى نفى حرکت سیاسى در بین دانشجویان دانشگاهها نیست؛ بنده همیشه مدافع و منادى کار سیاسى دانشجوها و دانشگاهیان بودهام و هستم - الان هم معتقدم - منتها نگاه سیاسى، مَشرب سیاسى، فهم سیاسى و فعّالیّت سیاسى داشتن، یک حرف است و دانشگاه را و کلاس درس را و محیط علمى را جولانگاه کار سیاسى قرار دادن، یک حرف دیگرى است؛ اینها با همدیگر تفاوت دارد. آرامش دانشگاه کمککنندهى به این است که دانشگاه بتواند در زمینهى مسائل علم - که اینهمه اهمّیّت دارد - کار خودش را انجام بدهد، وظیفهى خودش را انجام بدهد، و اگر خداى نکرده عکس این بشود، اوّلین ضربهاى که خواهیم خورد، این است که حرکت علمى در دانشگاه و به تبع آن در کشور متوقّف خواهد شد، یا کند خواهد شد؛ و عرض کردیم توقّف، بهمعناى عقبگرد است.
پروردگارا! به محمّد و آلمحمّد تو را سوگند میدهیم در این ساعات حسّاس و در این ایّام مبارک، برکات خودت را بر دانشگاه کشور و دانشگاهیان و دانشجویان ما نازل بفرما. پروردگارا! ما را در راهى که به هدایت عمومى ملّت ایران بینجامد و به سرافرازى دنیاى اسلام بینجامد، هدایت بفرما. پروردگارا! به محمّد و آلمحمّد، به ما بصیرت مواجههى با چالشهاى گوناگون در دورانهاى گوناگون عنایت کن؛ به ما اخلاص لازم در حرکتى که انجام میدهیم عنایت کن. پروردگارا! شهداى عزیز ما، بخصوص شهیدان دانشگاه، و بخصوص شهیدان اخیر اتمىِ کشور را - که شهیدان علمند، شهیدان مجاهدت عمومى ملّت ایرانند - مشمول رحمت و مغفرت و تفضّل خود قرار بده. پروردگارا! ما را در راه این شهیدان ثابتقدم بدار.
و السّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) فهمیدن
۲) عدّةالداعى، ص ۳۱۴
۳) از جمله، پیام به مناسبت آغاز سال جدید (۱۳۹۲/۱۲/۲۹)
۴) برترى
۵) نهاد نمایندگى مقام معظّم رهبرى در دانشگاهها
دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه با رهبر انقلاب
دستخط مقاومت (چندرسانه ای)بیانات رهبری درباره 43کتاب دفاع مقدس
انتصاب اعضای جدید شورای راهبردی روابط خارجی
حضرت آیتالله خامنهای با صدور حکمی اعضای جدید شورای راهبردی روابط خارجی را منصوب کردند.
متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جناب آقای دکتر خرازی
نظر به ضرورت تکمیل اعضای شورای راهبردی روابط خارجی، آقایان: دکتر سعید جلیلی، دکتر ابراهیم شیبانی، حسین طارمی، مهدی مصطفوی اهری، سردار احمد وحیدی بعنوان اعضای جدید آن شورا با ریاست جنابعالی منصوب می شوند.
با توجه به تجربیات دوره ی گذشته و نقش این شورا در یاری رساندن مسئولان برای تصمیم گیریهای کلان و بهره مندی از نخبگان در این عرصه، امید است در دوره ی جدید شاهد حضور موثرتر آن شورا در وظائف محوله باشیم.
سید علی خامنه ای
۲۵ خرداد ۱۳۹۳