بیانات رهبری در دیدار مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
الحمدلله و صلّى الله على رسوله و ءاله الأطهرین الأطیبین. خوشامد عرض میکنم به شما برادران و خواهران عزیز که این مسیر طولانى را طى کردید و لطف کردید و روز عیدِ ما را به معناى واقعى کلمه با قدوم خودتان عید کردید. امیدواریم که خداوند متعال به برکت مولود این روز، الطاف معنوى و مادّى خود را بر سر ملّت ایران و بخصوص شما برادران و خواهرانى که از ایلام تشریف آوردید، نازل بفرماید و شماها را مشمول لطف و هدایت ویژهى خود انشاءالله قرار بدهد. همچنانکه در گذشته هم در مورد ایلام و مردم ایلام - عشایر و شهرنشین و همه و همه - دانستیم و از نزدیک دیدیم، الطاف الهى شامل حال شما مردم بوده است؛ چه در دوران دفاع مقدّس و چه بعد از آن تا امروز؛ مجاهدتها، ایستادگىها، مقاومتها، وفادارى عمومى و همگانى، چیزهاى کوچکى نیست؛ براى مجموعههاى مردمى، اینها افتخار است و بحمدالله شما این افتخارات را داشتهاید و دارید و خواهید داشت. و بدانید - بخصوص شما جوانهاى عزیز - که این کشور متعلّق به شما است، آیندهى آن مال شما است؛ شما هستید که باید شانههاى تواناى خودتان را بدهید زیر بار این مسئولیّت بزرگ، همچنانکه جوانهاى دیروز اینکار را کردند و از شرف ملّى، از استقلال کشور، از دین و ایمان و هویّت ملّى خودشان، دفاع کردند که یکى از مظاهر مهمّ آن همین مردم ایلام هستند. من از نزدیک فداکارىهاى مردم را دیدم؛ در همان سال ۵۹ و ۶۰، در آن دورانهاى دشوار، همهى مردم - زن و مرد - در صحنه بودند، همکارى میکردند، و برجستگان و نخبگانِ مردم استان شما و منطقهى شما هم پیشاپیشِ مردم حرکت میکردند؛ امروز هم قضیّه همان است. و خب امیدواریم که خداى متعال کمک کند و توفیق بدهد به مسئولان که آنها هم به سهم خودشان، وظائفى را که دارند، بتوانند بنحو کامل انجام بدهند که البتّه در این صدد هستند، دنبال بازکردنِ گرههاى مشکلاتند؛ باید همکارى کرد، همه کمک کنند که این کار انجام بگیرد.
دربارهى امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) سخن زیاد گفته شده است، لکن همهى حقیقت هنوز گفته نشده است. آنچه از فضائل امیرالمؤمنین (سلام خدا بر او) تاکنون بر زبانها و قلمها جارى شده است، همهى فضائل امیرالمؤمنین نیست، بخشى از آن است. از قول نبىّ اکرم نقل شده است که فرمود: برادرم على، فضائلى دارد که «لا تُحصى»(۲) - قابل شمارش نیست - یعنى انسانها قادر نیستند این فضائل را بشمرند؛ یعنى فوق درک و عقل و فهم بشر معمولى است؛ این امیرالمؤمنین است. خب، ما احتیاج به الگو داریم، احتیاج به اسوه داریم، [پس] با این نظر به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نگاه کنیم. به نظر این حقیر، در چند سرفصل باید زندگى امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) را مورد ملاحظه قرار داد؛ چه اهل قلم و تحقیق و چه ماها که میخواهیم دربارهى مسائل امیرالمؤمنین مطالعه کنیم و فکر کنیم. چهار سرفصل به نظر بنده در اوّل فهرست قرار میگیرد که من اجمالاً یک اشارهاى میکنم.
یک سرفصل عبارت است از مقامات معنوى امیرالمؤمنین - مقام معرفتِ توحیدى امیرالمؤمنین، مقام عبادت او، مقام تقرّب او به خدا، مقام اخلاص او - که اینها چیزهایى است که عمق آن و کُنه(۳) آن واقعاً از دسترس ماها خارج است. بزرگان از علما، از شیعه و سنّى، حتّى غیر مسلمان، در مقابل این بخش از شخصیّت امیرالمؤمنین همه اظهار عجز کردهاند؛ بس بلند و والا و مشعشع، این بخش در چشم هر بینندهاى جلوه میکند؛ نمیتوانند، قادر نیستند ابعاد آن را درک بکنند؛ این یک بخش. ابنابىالحدید - عالم سنّى معتزلى - وقتى یکى از خطبههاى امیرالمؤمنین را که مربوط به توحید است نقل میکند در نهجالبلاغه، میگوید که جا دارد ابراهیم خلیلالرّحمن افتخار کند به وجود یک چنین فرزندى؛ از نسل ابراهیم این همه انبیا بهوجود آمدند؛ [امّا] این را در مورد امیرالمؤمنین فقط میگوید؛ میگوید جا دارد که ابراهیم خلیلالرّحمن به این فرزند خود بگوید: تو سخنانى در توحید بیان کردى در جاهلیّت عرب، که من در جاهلیّت نَبط، نتوانستم این سخنان را بیان کنم و نتوانستم این حقایق را ابداع کنم. (۴) گوینده، عالم سنّى معتزلى است. این یک بخش و یک سرفصل از زندگى امیرالمؤمنین است که ابعادى ناشناخته دارد؛ واقعاً اقیانوس عمیقى است.
یک بخش دیگر، بخش مجاهدتهاى امیرالمؤمنین است که این مجاهدتها و فداکارىها، اوج قلّهى فداکارى است. آنچه امیرالمؤمنین از فداکارى براى اسلام، براى دین، براى حفظ جان پیغمبر، براى حفظ دین پیغمبر، براى شرف و عظمت امّت اسلامى انجامداد، واقعاً جهادهاى فوق طاقت بشرى است. از دوران کودکى، از اوّلى که پیغمبر را بهعنوان مربّى خود شناخت و در دامان پیغمبر رشد پیدا کرد و اسلام را در کودکى پذیرفت، در همهى آن دوران سخت سیزدهسالهى مکّه، بعد در ماجراى بسیار دشوارِ هجرت به مدینه، بعد در دوران دهسالهى حیات مبارک پیغمبر در مدینه و آن جنگها و آن فداکارىها و آن گرفتارىها، در همهى این دورانها، این انسان یک انسانِ ایستادهى بر اوج قلّهى فداکارى است. بعد از رحلت پیغمبر هم همینجور: صبر امیرالمؤمنین، فداکارى بود؛ اقدامهاى او، فداکارى بود؛ همکارىهاى او، فداکارى بود؛ قبول خلافت، فداکارى بود؛ کارهایى که در دوران کوتاه خلافت انجام داد، یکى پس از دیگرى فداکارى بود. کتاب فداکارىهاى امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به تنهایى یک کتاب طولانى و پر حجمى براى هر بینندهاى است، انسان را واقعاً متحیّر میکند. اینقدر انسان بتواند با عزم راسخ در راه خدا، جان خود، حیثیّت خود، توانایىهاى خود، شئون خود، همه را تقدیم کند! تصوّر آن از عهدهى بنده و امثال بنده خارج است. این هم یک سرفصل از زندگى امیرالمؤمنین که خود، کتابهاى مفصّلى میشود.
سرفصل سوّم، سلوک امیرالمؤمنین در دوران حکومت است؛ چه سلوک شخصى، چه سلوک اجتماعى و حکومتى. سلوک شخصى، زندگى زاهدانهى على در دوران حکومت و قدرت [است]. یک کشور پهناور عظیمى در ید قدرت امیرالمؤمنین بود؛ از اقصاى شرق، تا مصر، تا آفریقا - این منطقهى عظیم - همه دولت اسلامى و تحت حکومت امیرالمؤمنین بود؛ این حاکم بزرگ و مقتدر، با این کشور پهناور و ثروتمند، زندگى شخصىاش، سلوک شخصىاش، مثل یک انسان مستمند و بینوا بود؛ با یک لباس زندگى بکند، نان جو و خشک غذاى او باشد، از همهى لذّات مادّى پرهیز کند؛ طورى که خود او خطاب به همراهان و همکاران و دولتمردان زمان خود میفرمود: اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلِک؛ (۵) شماها نمیتوانید؛ راست هم میگفت، هیچکس نمیتواند؛ واقعاً این عجیب است که زندگى شخصى امیرالمؤمنین در دوران حکومتش اینجورى باشد - در یک خانهى محقّر زندگى بکند؛ زندگى معیشتى او در حدّاقل، مثل یک انسان مستمند و بینوا و فقیر [باشد] - و به اینهمه کار بزرگ بپردازد. و سلوک اجتماعىاش، اقامهى حق، اقامهى عدل، ایستادگى براى اِنفاذ(۶) حکمالهى؛ واقعاً هر عقلى حیران میشود در مقابل اینهمه عظمت و اینهمه قدرت. این چه انسانى است؟ این غیر از مقامات معنوى است؛ سلوک سیاسى [است]. سیاستمداران دنیا و حکّام عالم چهجورى زندگى کردند؟ امیرالمؤمنین چهجورى زندگى کرد؟ این هم یک سرفصل مهمّى است که دیگر تا امروز نظیرى نداشته است و نخواهد داشت؛ زهد امیرالمؤمنین و سلوک شخصى او و عبادت او در دوران اقتدارش. به امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) عرض کردند که یا بن رسولالله! شما چرا اینقدر به خودتان سختى میدهید، فشار مىآورید، اینجور عبادت میکنید، اینجور زهد میکنید، اینجور روزه میگیرید، اینجور گرسنگى میکشید؟ امام سجّاد گریه کرد، فرمود: آنچه من میکنم، درمقابل آنچه جدّم امیرالمؤمنین میکرد چیست؛ کار من کجا، کار او کجا! یعنى امام سجّاد، سلوک عبادى و زاهدانهى خود را در مقابل سلوک زاهدانه و عبادى امیرالمؤمنین کوچک میشمارد؛ این خیلى مهم است. این هم سرفصل سوّم.
سرفصل چهارم، آن هدفى است که امیرالمؤمنین نسبت به مردم، در دوران حکومت داشته است که نکتهى بسیار مهمّ و اساسى است. بنده میخواهم اندکى روى این نکته تکیه کنم. امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبهى نهجالبلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللهُ عَلى سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، انشاءالله؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (۷) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، حرکت کوچکى نیست، حرکت آسانى نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینهى فکرى مردم، [هم] در زمینهى روحى و قلبى مردم، [هم] در حیات اجتماعى مردم، نقش مىآفریند. من از این جهت روى این تکیه میکنم که گاهى شنیده میشود کسانى در گوشهوکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفهى ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.
جامعهى اسلامى جامعهاى است که اگر از لحاظ جنبههاى مادّى به اسلام عمل بکند، بدون تردید در قلّه قرار خواهد گرفت؛ از لحاظ علم، از لحاظ صنعت لازم، از لحاظ معیشت، از لحاظ روابط اجتماعى، از لحاظ عزّت و شرف دنیائى و عمومى و ملّى و بینالمللى در اوج قرار میگیرد؛ امّا این همهى کارها نیست، همهى هدفها نیست. اگر زندگى ما در دنیا زندگى خوبى باشد، امّا لحظهى مرگ ما لحظهى بدبختى و روسیاهى ما باشد، چه فایده دارد؟ امام سجّاد (علیهالسّلام) در دعاى صحیفهى سجّادیّه میفرماید: اَمِتنا مُهتَدینَ غَیرَ ضالّینَ، طائِعینَ غَیرَ مُستَکرِهین؛ (۸) میگوید پروردگارا! من را درحالى از دنیا ببر و بمیران که هدایتیافته باشم، گمراه نباشم؛ من را درحالى از دنیا و از این نشئه ببر که من با طوع و رغبت به آنطرف بروم. چه کسى با طوع و رغبت از این گذرگاه عبور میکند؟ آن کسى که به آنطرف خاطرجمع است. دیدید جوانهاى ما - جوانهاى آنروزِ شما - در میدانهاى جنگ، چگونه بىمحابا وارد عرصههاى خطر میشدند؛ [در] همین عملیّاتهایى که ذکر کردند(۹) - چه در منطقهى ایلام، چه در منطقهى خوزستان، چه در منطقهى استانهاى غربى - این جوانها کجاها رفتند؛ چهکارها کردند؛ مرگ را تحقیر کردند؛ خطر را کوچک شمردند؛ [چون] دل اینها با حقایق آشنا شده بود. انسان وقتى آنطرف را ببیند، آن نعمت را ببیند، از آنطرف خاطرجمع باشد، راحت زندگى میکند، راحت فداکارى میکند، راحت بر مشکلات صبر میکند، راحت قدم در وادىهاى خطر میگذارد و پیش میرود؛ مسئله اینجا است.
ما اگر بخواهیم در مقاصد دنیوى هم پیروز بشویم، بایستى ایمان خودمان را، اعتقاد خودمان را، عمل خودمان را، براى آنسوى مرز مردن تقویت کنیم. امیرالمؤمنین میفرماید من میخواهم مردم را به بهشت برسانم؛ این وظیفهى ما است. نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است.
از جملهى چیزهایى که مردم را به بهشت نزدیک میکند، بهبود معیشت مردم است؛ کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا. (۱۰) جامعهاى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمیکند. فقر، انسانها را به فساد میکشاند، به کفر میکشاند؛ فقر را باید ریشهکن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید بهطور جدّى در برنامههاى مسئولین قرار بگیرد، که خب امروز بحمدالله مسئولین دنبال این چیزها هستند. فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد.
ما عرض کردیم «اقتصاد مقاومتى»؛ اقتصاد مقاومتى یعنى ما اگر به نیروى داخلى، به ابتکار جوانها، به فعّالیّت ذهنها و بازوها در داخل، تکیه کنیم و اعتماد کنیم، از فخر و منّت دشمنان خارجى، خودمان را رها خواهیم کرد؛ راه درست این است. معناى اقتصاد مقاومتى این است که ما نگاه کنیم، ظرفیّتهاى بىپایانى را که در داخل هست جستجو کنیم، شناسایى کنیم، با برنامهریزى درست و صحیح این ظرفیّتها را فعّال کنیم، این استعدادها به کار گرفته بشوند. من یکى دو روز پیش گفتم در یک دیدارى؛ (۱۱) هرجایى که ما به ابتکار و استعداد جوانانمان تکیه کردیم، آنجا ناگهان مثل چشمهاى جوشید، شکوفا شد؛ در قضایاى مربوط به مسائل هستهاى، در قضایاى مربوط به مسائل دارویى، در درمانهاى گوناگون، در سلّولهاى بنیادى، در نانو، در این برنامههاى صنعتىِ دفاعى، هرجایى ما سرمایهگذارى [کردیم] و به این نیروى جوان و علاقهمند و مؤمن و بااخلاص داخلى تکیه کردیم و به او ارج نهادیم، کارمان پیش رفت؛ خب، به این برسیم. مسائل اقتصادى هم همینجور است؛ ظرفیّتهاى اقتصادى باید فعّال بشود؛ این راه پیشرفت کشور است. آنوقت کشور، هم از لحاط مادّى و اقتصادى، هم از لحاظ اعتبار بینالمللى، هم از لحاظ عزّت ملّى و اعتمادبهنفس ملّت ایران، و هم از لحاظ معنوى و اخلاقى و روحى پیشرفت خواهد کرد. این راهى است که امیرالمؤمنین در مقابل ما قرار داده است. آنوقت با نگاه به این حقایق است که میفهمیم اینکه امام فرمودند: «آمریکا هیچ غلطى نمیتواند بکند» (۱۲) یعنى چه. آمریکا را از باب مثال گفتند؛ بله، آمریکا هیچ غلطى نمیتواند بکند - کمااینکه تا امروز هم نتوانسته است - قدرتهاى دیگر هم همینجور؛ آنها هم هیچ غلطى نمیتوانند بکنند. این غلطى که نمیتوانند بکنند، فقط غلط نظامى نیست، بهمعناى جامعِ کلمه، هیچ غلطى نمیتوانند بکنند؛ نمیتوانند ملّت ایران را زمینگیر کنند؛ نمیتوانند ملّت ایران را عقب نگه دارند؛ نمیتوانند فشار را بر ملّت ایران بنحوى وارد بکنند که بهخیال خودشان ملّت ایران را بهزانو دربیاورند؛ ملّت ایران بهزانو درنخواهد آمد. خدا را شکر میکنیم که ملّت ما زنده است؛ خدا را شکر میکنیم که جوانان ما در راه درست حرکت میکنند. یک عدّهاى وقتى نگاهشان به جوانها مىافتد، نمونهها و گونههاى معدود ناهنجار را مىبینند؛ بله، ناهنجارى هم هست - نه اینکه نیست - ما هم اطّلاع داریم؛ امّا این هنجارِ عمومىِ ملّت ایران و جوانان ما، هنجار دینى است؛ هنجار علاقهمندى به دین و میهن و اسلام و قرآن و معنویّت و ملّیّت و مانند اینها است؛ این را نباید از یاد برد و فراموش کرد. جوانهاى ما بحمدالله جوانهاى خوبى هستند. از جملهى وظائف ما این است که کمک کنیم این جوانها خوب بمانند و خوب پیش بروند و انشاءالله براى کشورشان بخوبى و کمال، مفید واقع بشوند.
امیدواریم که خداوند متعال روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضى کند. امیدواریم که خداوند متعال قلب مقدّس ولىّعصر (ارواحنا له الفدا) را - که روح عالم امکان، امروز او است - از ما راضى کند، خشنود کند، ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بدهد و انشاءالله شهداى عزیز ما را با پیغمبر محشور کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) اقشار مختلف مردم ایلام بهمنظور تجدید میثاق با آرمانهاى نظام و رهبرى، تحت عنوان «کاروان میثاق با ولایت» به حسینیهى امام خمینى رحمهالله آمده بودند.
۲) بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۲۹
۳) حقیقت
۴) شرح نهجالبلاغه، ج۷، ص۲۳
۵) نهجالبلاغه، نامهى ۴۵
۶) اجرا کردن
۷) نهجالبلاغه، خطبهى ۱۵۶
۸) صحیفهى سجّادیّه، دعاى ۴۰
۹) حجّتالاسلام والمسلمین سیّدمحمّدتقى لطفى (امام جمعهى ایلام و نمایندهى ولىّفقیه در استان) در گزارش خود به نقش و حضور مردم ایلام در عملیّاتهاى مختلف، از جمله فتح میمک، عاشورا، نصر۲، نصر۴، فتحالمبین، محرّم، والفجر، ۱ والفجر۳، والفجر۵، والفجر۶، عاشورا۲ و کربلاى۱ اشاره کرد.
۱۰) بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۴۷
۱۱) بازدید از دستاوردهاى نیروى هوافضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى (۱۳۹۳/۲/۲۱)
۱۲) صحیفهى امام، ج۱۰، ص۵۱۶
چهار ویژگی یاریدهندگان امیرالمؤمنین علیهالسلام
سخنان حضرت آیتالله خامنهای که در این صوت میشنوید:
* امیرالمؤمنین فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛(۱) بعد از آنکه شیوهی زندگی خود را - که در آن مقام والا، با آن همه امکانات، با آنچنان زهدی زندگی میکند - بیان کرد، فرمود: شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید؛ امّا میتوانید به من کمک کنید؛ با چه چیزی؟ «بِوَرَعٍ»، با ورع خودتان، با پرهیز خودتان از گناه، با اجتهاد و کوشش و تلاش خودتان؛ اینها وظیفهی من و شما است. هدفها را برای ما ترسیم کردند، هم هدفهای فردی و شخصی را، هم هدفهای اجتماعی و سیاسی و کلّی را. در هدف شخصی، رسیدن به اوج مقام کرامت انسانی هدف والای ما است؛ همه هم وعده داده شدهاند که بتوانند این پرواز بلند و بیحد را انجام بدهند؛ توانایی شما جوانها از ماها هم بیشتر است. این اهداف شخصی است.
اهداف بزرگ اجتماعی، ایجاد حیات طیّبهی اسلامی و جامعهی اسلامی [است]؛ جامعهای که افراد خود را فرصت بدهد که بتوانند بهسوی این هدف حرکت کنند: جامعهی آباد، جامعهی آزاد، جامعهی مستقل، جامعهی دارای اخلاق والا، جامعهی متّحد، یکپارچه، جامعهی متّقی و پرهیزگار؛ اینها اهداف جامعهی اسلامی است. دنیایی که مقدّمهی آخرت است، دنیایی که انسان را ناگزیر به بهشت میرساند، ایجاد یک چنین دنیایی هدف کلان اجتماعی و سیاسی اسلام است؛ اینها را در مقابل ما ترسیم کردند. راه آن چیست؟ چهجور میشود به این هدفها رسید؟ همینطور که فرمود: «اَعینُونی» - فرمایش، فرمایش امیرالمؤمنین است - به من کمک کنید؛ یعنی آنچه را که امیرالمؤمنین در زندگی خود و تلاش و جهاد خود، همه را در این راه مصرف کرد، و آن عبارت است از ایجاد چنین دنیایی برای بشریّت در طول تاریخ؛ کمک کنید به من که این هدف انجام بگیرد. چهجور «بوَرَعٍ»، با ورع؛ «وَ اجتِهادٍ»، با کوشش، با تلاش، تنبلی ممنوع است، بیکارگی ممنوع است، خسته شدن ممنوع است، مأیوس شدن ممنوع است. این حرکت عظیم وقتی انجام بگیرد، آنوقت شما دل مبارک فاطمهی زهرا (سلامالله علیها) را شاد میکنید، دل امیرالمؤمنین را شاد میکنند؛ چون آنها برای همین هدف آن همه تلاش کردند، آن همه مجاهدت بهخرج دادند.
دیدار مداحان اهل بیت علیه السلام ۱۳۹۳/۰۱/۳۱
بیانات رهبری در دیدار اعضای ستاد مرکزی اعتکاف و اعضای سوّمین جشنوارهی سراسری علمی فرهنگی اعتکاف
دیدار معلمان و فرهنگیان با رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار هزاران نفر از معلمان و فرهنگیان، علم آموزی، یاد دادن تفکر و آموختن رفتار و اخلاق را سه عنصر اصلی حرفهی شریف و افتخارآمیز معلمی خواندند و با تأکید بر برنامهریزی عملیاتی برای اجرای سند تحول آموزش و پرورش افزودند: حمایت همه جانبه از این دستگاه عظیم، سرمایهگذاری مؤثر برای آیندهی درخشان فرزندان ملت و پیشرفت پرشتاب مادی و معنوی ایران عزیز است.
رهبر انقلاب، هدف اصلی از دیدار با معلمان را ابراز ارادت به جامعه معلمان و احترام به مقام تعلیم و تربیت خواندند و خاطرنشان کردند: همه ما زیر بار منت معلمان هستیم بنابراین تکریم حرفه معلمی باید در جامعه، همگانی و نهادینه شود به گونهای که سلام دادن و احترام به معلم یک افتخار محسوب شود.
ایشان بچههای مردم را امانتی نزد معلمان خواندند و در تشریح ابعاد اصلی حرفه معلمی گفتند: تعلیم علم و دانش، وظیفه مهمی است اما مهمتر از آن، یاد دادن تفکر به کودکان و نوجوانان است.
رهبر انقلاب «سطحی نگری و سطحی آموزی» را موجب زمینگیرشدن جامعه برشمردند و افزودند: اگر دانش آموز روحیه تفکر و روش فکر کردن صحیح را از معلم خود یاد بگیرد آینده کشور نیز بر پایه تفکر و منطق استوار می شود بنابراین معلمان عزیز در این زمینه، وظیفه سنگینی بر عهده دارند.
حضرت آیتالله خامنهای «آموزش عملی رفتار و اخلاق» را سومین بعد حرفه افتخارآمیز معلمی خواندند و تأکید کردند: تحقق اهداف و آرمانهای بلند ملت احتیاج به انسانهای صبور، عاقل، متدین، مبتکر، مهربان، شجاع، پرهیزکار، مؤدب و پرتلاش دارد که «معلم» در پرورش چنین انسانهایی، نقش درجه اول، عمیق و ماندگار دارد.
رهبر انقلاب در همین زمینه یک نکته مهم را به جامعه معلمان خاطرنشان کردند و آن اینکه درس اخلاق و سبک زندگی، تنها با کتاب و بیان منتقل نمی شود، بلکه نیازمند رفتار صادقانهی اخلاقی است.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با بیان چند نکته در زمینههای مدیریتی، توجه جدی مسئولان این دستگاه عظیم را به سند تحول آموزش و پرورش خواستار شدند و افزودند: اجرای این سند اساسی و راهگشا، نیازمند نقشه راه و برنامه عملیاتی است که لازم است با نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی تهیه و قدم به قدم اجرا شود.
ایشان مسئله نیروی انسانی را از دیگر مسائل مهم آموزش و پرورش برشمردند و افزودند: این دستگاه سرنوشت ساز مستقیم و غیرمستقیم با دهها میلیون نفر از مردم ارتباط دارد بنابراین مدیران و نیروهای سطوح کلان آن باید دارای ویژگی های خاصی باشند.
رهبر انقلاب تأکید کردند: نیروهای جوان، انقلابی، متدین، با نشاط، پرانگیزه و عاشق کار را در اولویت قرار دهید و توجه جدی کنید که تمرکز بر اهداف آموزش و پرورش تنها مسئلهی مسئولان و مدیران این دستگاه باشد.
ایشان، در تبیین ضرورت تکیه آموزش و پرورش بر نیروهای انقلابی و متدین، افزودند: هدف اصلی ملت و مسئولان این است که به برکت اسلام و قرآن، در این کشور جامعهی نمونه و پیشرفته ای از لحاظ «مادی و معنوی و اخلاقی» ایجاد کنند که پیمودن راه طولانیِ دستیابی به این هدف مهم، نیازمند پرورش نسلی «بالنده و متفکر و مصمم» در آموزش و پرورش است و این مسئله نیز از عهده مدیران و نیروهای متدین و انقلابی برمی آید.
حضرت آیتالله خامنهای نگاه و توجه به جریانهای سیاسی، جناحی و حزبی را «سمّی برای آموزش و پرورش» خواندند و افزودند: متأسفانه در دورانی، این نگاه غالب شد و خسارتهای فراوانی به همراه آورد.
ایشان، پشتیبانی همه دستگاهها بویژه بخشهای بودجه ای دولت را از آموزش و پرورش، کاملاً ضروری برشمردند و خاطرنشان کردند: هر قدر در آموزش و پرورش هزینه و سرمایه گذاری شود، نسبت به دستگاههای دیگر، نتیجه مضاعف خواهد داشت چرا که این دستگاه، ریشه و مبنای همه پیشرفتهای حال و آینده کشور است.
ایشان، همچنین مراقبت از متون و کتابهای درسی را مهم خواندند و افزودند: مطالب کتابها باید اتقان و استحکام داشته باشد و از هرگونه حرف سست و انحرافی، چه سیاسی و چه دینی و از هرگونه انحراف از واقعیتها، به دور باشد بنابراین مسئولان تدوین کتابهای درسی باید در «نهایت دقت و امانت»، وظایف خود را به انجام برسانند.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان سخنانشان دو نکته دیگر را به مسئولان آموزش و پرورش متذکر شدند: اول توجه مضاعف به دانشگاه فرهنگیان که محل تربیت نیروهای مورد نیاز است و دوم: غفلت نکردن از اهمیت و نقش تأثیرگذار معاونت پرورشی در سطوح وزارتی و مدیریتی.
رهبر انقلاب همچنین با توصیه به استفاده از برکات ماه رجب به عنوان فرصتی برای بندگی و خودسازی، یاد معلم شهید آیت الله مطهری را گرامی داشتند و افزودند: این متفکر و معلم بزرگ و مجاهدِ راه فکر و عقیده اسلامی، با شهادت خود، سند قبولی مجاهدتهای طولانیش را از پروردگار دریافت کرد.
ایشان شهیدان رجایی و باهنر را دو معلم و مجاهد پارسا و مخلص برشمردند که عمری را در خدمت به تعلیم و تربیت سپری کردند.
در ابتدای این دیدار وزیر آموزش و پرورش در گزارشی با اشاره به جمعیت یک میلیونی فرهنگیان کشور گفت: دستگاه آموزش و پرورش بزرگترین دستگاه کشور در حوزه ی فرهنگی است و ۱۲ میلیون دانش آموزش را تحت پوشش دارد.
دکتر فانی ارتقاء کیفیت آموزش و پرورش را مهمترین راهبرد این وزارتخانه توصیف کرد و افزود: تبدیل حافظه محوری به خلاقیت محوری، تقویت کتاب خوانی، تقویت روحیه ی پرسشگری، توسعه ی فرهنگ عفاف و حجاب، انس با قرآن و اهل بیت علیهمالسلام و نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی ایرانی از برنامه های مورد اهتمام آموزش و پرورش است.
تکثیر نسل و جلوگیری از کاهش جمعیت جوان کشور «مسئله حیاتی» است
بازدید رهبر انقلاب از کارخانجات گروه مپنا
نماهنگ طوفان شن