ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
زندگینامه شهیدعلی اصغرغلامی نیاکی
زندگینامه شهید سید حسین رمضانی نیاکی
زندگینامه شهیدسیدعبدالله ملکوتی نیاکی
نام پدر: سید محمود
نام مادر: حوّاشرح حال امیر سرلشکر شهید مسعود منفرد نیاکی - حدیث ماندگاری
برگرفته از روزنامه اطلاعات
بزرگ بود، آن قدر بزرگ که پدر بزرگش مینامیدند با همان صلابت، غرور و مهربانی که واژه پدر بزرگ به ذهن هرکسی متبادر میکند. توی جبههها القاب و واژهها بی تعارف و بی تکلف بودند و مصداق عینی پیدا میکردند.
سرلشکر شهید مسعود منفرد نیاکی به عنوان فرمانده یکی از سنگینترین لشکرهای مکانیزه نیروی زمینی ارتش (لشکر92) یک سرباز به معنی واقعی کلمه بود و همه علائق دنیویاش را یکپارچه در طبق اخلاص گذاشت و با تمام توش و توان که حاصل یک عمر تجربه و دانش بود، در مصاف با متجاوزان، مردانه ایستاد تا نام ایران و دلاوری مردان ایرانی در تاریخ جاودانه بماند.
محمد بداغی نویسنده سری کتابهای حدیث ماندگاری در جلد چهارم این کتاب به شرح حال شهید امیر سرلشکر مسعود منفرد نیاکی با عنوان پدر بزرگ پرداخته است.
وی در مطلبی با عنوان «طلیعه سخن» میگوید:یکی از شهدایی که هر وقت از روی پل سیدخندان به سمت رسالت حرکت میکردم و عکس او را میدیدم احساس میکردم مرا صدا میکند، کسی نبود جز امیر سرلشکر شهید سید مسعود منفرد نیاکی. بعد از آشنایی با سازمان ایثارگران و مرکز پژوهشهای دفاع مقدس نیروی زمینی ارتش و شروع فعالیتم با این سازمان نوشتن کتابی در مورد سید شهدای این نیرو به من پیشنهاد شد که با افتخار و غرور قبول کردم. و این را میدانستم که روح بزرگ آن شهید در این راه با من همراه و همگام خواهد بود و دست مرا تا پایان این راه رها نخواهد کرد.
سرتیپ ستاد احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش هم در مقدمه این کتاب نوشت:
بسمه تعالی
بستند از این پنجرهها بازترین را
بردند به انجام سر آغازترین را
درجنگلی از سرو دریغا تبرمرگ
انداخته از پای سرافرازترین را
دشتهای پهناور خوزستان، نخلهای سرسبز و سرافراز و رودهای همیشه جاری کارون و کرخه و ارتفاعات الله اکبر میشداغ و رقابیه هیچگاه خاطرات شیرین مجاهدت، پایمردی، اخلاص و فداکاری امیر ولایتمدار و سرباز پا در رکاب و حقطلب لشکر اسلام، سرلشکر منفرد نیاکی را از یاد نخواهند برد.
بزرگمردی که با رؤیت بارقههای جنگ و درگیری و تهاجم ناجوانمردانه دشمن بعثی، آسایش و آرامش را برخود حرام دانست و درکوتاهترین زمان ممکن خود را به صف مجاهدان و دلاورمردان رساند و تمام قد در برابر دشمن ایستادگی و مقاومت کرد، زخم برداشت اما دم بر نیاورد، دوستان و همسنگرانش به شهادت رسیدند، غمش را فرو خورد و نگذاشت سربازان و درجهداران و افسران تحت فرماندهیاش ذرهای تزلزل و ناراحتی را در سیمای مومنانهاش مشاهده کنند. آنچه که در او دیده میشد، انضباط و آراستگی بود، چهرهای مصمم و مقتدر که هیچ تلخی، ذرهای از صلابت و شیرینی آن نمیکاست، او آمده بود که همچنان مولایش در این معرکه سرببازد.آمده بود که با سلول سلول وجودش ندای هل من ناصر ینصرنی را لبیک گوید، آمده بود تا عشق و ارادت و اخلاص خود را به ولایت و رهبری به منصه ظهور برساند و در این راه مقدس از همه تعلقات دنیایی گذشت و نهایتاً مدال شهادت و وصول به قربالهی را ازحضرت ربالارباب دریافت کرد.
بنگر به شکوه سوی حق تاختنش
بر قلــه عشق پرچم افراشتنش
فتح است در این معرکه سردادن او
برد است در این میانه جان باختنش
بقیه شرح حال درادامه مطلب