شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

زندگینامه شهید حسن پاکیزه

زندگینامه شهید حسن پاکیزه


نام پدر:    هوشنگ
نام مادر:    سیده ربابه
تاریخ تولد:   1348/11/27
تحصیلات:    راهنمایی
یگان خدمتی:    سپاه پاسداران
عضویت:    بسیج
تاریخ شهادت:  
1366/01/21
محل شهادت:    شلمچه
نحوه‌ی شهادت:    عملیات کربلای 5
محل دفن:    آمل
سن:   19 سال

ثانیه‌ها به کندی می‌گذشت، درد جانکاه زایمان بر مادری پاکدامن و مهربان سایه افکنده بود، پدر با یک چشم به مادر و با چشم دیگر به آسمان منتظر فرصتی بود تا دستان بنده نواز خداوند مرهم التیامی به تشویش و اضطراب آنها بساید؛ ناگهان به ذهنش رسید وضو بسازد و دستان تمنا و نیاز را به درگاه آن چاره‌ساز ببرد و از خدا بخواهد، مادر و فرزند را سالم نگاه دارد. هنوز نماز حاجت به پایان نرسیده بود که همراه نسیم بهاری فروردین ماه سال یکهزار و سیصد و چهل و هشت علی‌رغم درد و سختی زایمان، که نیاز به جراحی بود، کودکی پا به فضای مذهبی و انقلابی«پاکیزه» نهاد که نام«حسن»را بر او نهادند.
حسن در دامان مادری متدین و پدر مخلص و معتقد پرورش یافت و می‌رفت که آینده‌ای روشن که جز رضای خدا در آن نباشد، داشته باشد.
دوران تحصیل را در آمل گذراند. هنوز به حد کمال جسمانی نرسیده بود که فضای کشور را حال و هوای انقلابی و شور و حال مبارزات علیه نفاق و کفر در بر گرفت او که شیفته‌ی خداخواهی و حق باوری بود در سر، شور جهاد و در دل، عشق مبارزه در راه ایمان و کشورش بدست آورد ولی کمی سن او مانع از حضور در جبهه‌ی نبرد بود؛ تا اینکه با گذراندن دوران آموزشی عمومی موفق به حضور در جبهه‌ی جنگ مناطق عملیاتی سنندج و بعد در جنوب کشور در منطقه شلمچه شد و به دفاع از کیان و میهن پرداخت و سرانجام خاک پاک شلمچه، معراج روح بزرگ این شهید گردید.شهید حسن پاکیزه با خلوص عمل و صفای باطنی که داشت همواره سعی می‌کرد مرهم بر زخم دیگران باشد و سرمایه بزرگ عطوفت و مهربانی را بین همه تقسیم کند. او در کنار توجه به آداب و اذکار معنوی و عبادی به فکر همنوعان خود بود و تمام تلاشش این بود که به جهت رضای خدا، برای مردم و کشورش مثمر ثمر باشد.دلبستگی شهید به جبهه و خدمت برای رضای خدا آنقدر شدید بود که کت و شلوار نویی که پدر ارجمندش در ایام نوروز برایش خریده بود را به فروشنده تحویل داد و مبلغ دریافتی را برای کمک به حمام صحرایی جبهه‌های جنگ هزینه نمود.

گوشه هایی از وصیت نامه شهید:

رحمت خدا بر شهیدانی که درس چگونه زیستن و چگونه مردن را به
 ما آموختند و با شهادت خود نهضت سرخ حسینی را زنده نگه داشتند.
امّت حزب الله! همیشه سعی کنید در خط ولایت فقیه باشید و از انحراف به چپ و راست بپرهیزید.
چه‌زیباست راه پر فضیلت خدا را پیمودن و در این راه جان ناقابل را فدا کردن.
خانواده ام! امیدوارم با شهادتم،شاکر خدا باشید که فرزندتان لیاقت شهادت را داشته است.
سلام و صلوات اولیای الهی به شهید حسن که پاکیزه آمد و پاکیزه رفت.

زندگینامه شهیدعلی اصغرغلامی نیاکی

زندگینامه شهیدعلی اصغرغلامی نیاکی



نام پدر:   علیرضا
نام مادر:    سیده معصومه
تاریخ تولد:   1346
وضعیت اشتغال:   جوشکار
تحصیلات:   پنجم ابتدایی
یگان خدمتی:   ارتش
عضویت:   سرباز
تاریخ شهادت: 
1366/01/21
محل شهادت:   قصر شیرین
نحوه ی شهادت:   اصابت گلوله مستقیم دشمن
محل دفن:   مفقود الجسد
سن:   20 سال

سال 1346 خداوند امانت دیگری را به جمع خانواده علیرضا غلامی اضافه نمود. پدر با عرق جبین و کدّ یمین و مادر با کوله‌باری از صدق و صفا، فرزندان را در کانون گرم خانواده بال و پر می‌دادند.
علی‌اصغر طفولیت را در روستای نیاک سپری نمود و دوران تحصیلی خود را در آمل در دبستان فرهنگ پی گرفت. از نوجوانی به ورزش فوتبال علاقه‌مند شد و در اثر تمرین و ممارست زیاد، به عضویت تیم امید آمل درآمد. او عشق و ارادت به اهل‌البیت و ملزم بودن به واجبات را از خانواده‌ی خود به ارث برد. علی‌اصغر با داشتن روحیه‌ی شاد و شوخ‌طبعی و حُسن معاشرت با دیگران، سیرت زیبای درونی خود را همانند چهره زیبایش جلوه می‌داد.
بعد از تحصیلات ابتدایی راهی بازار کار شد و تا زمان اعزام به سربازی به کار و تلاش صنعت جوشکاری، مشغول بود.
هنوز بیست روز از بهار سال 1366 نگذشته بود که در اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن در منطقه‌ی عملیاتی قصر شیرین جان به جان آفرین تسلیم نمود. بدلیل شرایط سخت هجوم دشمن و شدت درگیری، پیکر مطهر شهید غلامی مفقود شده است
 سلام و صلوات فرشتگان به روح پاک آن شهید که صادقانه پای در جهاد نمود و عاشقانه به عروج رفت.

خلاصه‌ای از وصیت‌نامه شهید :
تو ای مادر افتحار کن که اینچنین فرزندی داشته‌ای که در راه اسلام داده‌ای. مادر عزیز! مبادا برای من گریه کنی [سعی کن] از حضرت زینب (س) درس بگیری.

زندگینامه شهید سید حسین رمضانی نیاکی

زندگینامه شهید سید حسین رمضانی نیاکی



نام پدر:  سید محمود
نام مادر:   سیده مریم
تاریخ تولد:   1343/9/13

وضعیت اشتغال:   سرباز
تحصیلات:    متوسطه
یگان خدمتی:   ارتش
عضویت:   گروهبان
تاریخ شهادت:   1365/1/8
محل شهادت:   غرب کشور
نحوه ی شهادت:   در عملیات والفجر9
محل دفن:    روستای نیاک
سن:   22 سال

 آذر ماه سال 1343 بود که صدای گریه نوزادی در روستای نیاک در خانواده‌ای سادات لبخند بر لبان پدر و مادر شکوفا ساخت و با توجه به عشق و ارادت به ائمه اطهار (ع) نام«حسین»را بر تازه رسیده نهادند.
حسین پا به پای خانواده‌ای که دل در گرو دین و دیانت وکمر همت به کار کشاورزی نهاده بودند، درس زندگی می‌گرفت و همراه و همگام با دیگر همسن و سالانش می‌رفت تا زندگی باصفا و صداقتی داشته باشد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای نیاک پشت‌سر گذاشت و مقطع متوسطه را در دبیرستان‌های لاریجان (بایجان و وانا) و آمل گذراند.
حسین در ایام فراغت با کوشش و تلاش چشمگیر کمک کار خانواده بود و با دست و پنجه نرم کردن با سختی‌های زندگی تمرینی داشت که با عزت نفس ادامه حیات بدهد. او با روحیه صبر و شکیبایی زبانزد اطرافیان و دوستان بود و با رفتار مؤدبانه‌اش، دام محبت می‌گستراند. به اقامه نماز و تلاوت قرآن دلبستگی داشت. پس از اتمام تحصیلات دوران متوسطه به خدمت مقدس سربازی اعزام شد که آن ایام مقارن بود با دوران دفاع مقدس علیه تجاوزات رژیم بعثی عراق.
او در دوران مبارزه علیه دشمن بعثی، یکبار مجروح شد و با ارتقاء معنویی که پیدا کرده بود طی نامه‌ای خبر شهادت خود را به دوستان می‌دهد.
شهید به عنوان گروهبان همدوش دیگر رزمندگان در میادین نبرد به جهاد علیه دشمن پرداخت. تا اینکه در هشتم فروردین سال شصت و پنج، همراه با رایحه‌ی روح‌پرور بهاری، جاودانه شد و با کسب مدال شهادت، در عملیات والفجر 9 ، در کوههای غرب کشور در بهشت همیشه بهاری، جای گرفت.
پیکر مطهر شهید بعد از چندین سال (مفقود‌الجسد بودن) در جوار مولانا سید حسن ولی (ع) به خاک سپرده شد.

              آواز پر فرشته‌ها می‌آید 

                              وقتی که تن شهید را می‌بردند

زندگینامه شهیدسیدعبدالله ملکوتی نیاکی

زندگینامه شهیدسیدعبدالله ملکوتی نیاکی


نام پدر:   سید محمود

نام مادر:   حوّا
تاریخ تولد:   1334

وضعیت اشتغال:   کارمند فرمانداری آمل
تحصیلات:   دیپلم
یگان خدمتی:   لشکر 25 کربلا
عضویت:   بسیجی
تاریخ شهادت:   1365/1/3
محل شهادت:   فاو
نحوه ی شهادت:    ترکش خمپاره
محل دفن:    آمل
سن:   31 سال
 
 شهید سید عبدالله ملکوتی در سال 1334 از خانواده‌ای مذهبی و ارادتمند به اهل بیت در شهر آمل چشم به جهان گشود. پس از طی تحصیلات ابتدایی،دوره متوسطه را نیز در رشته طبیعی در دبیرستان مقیمی آمل،به پایان رسانید. او از اوان جوانی به فراگیری مسایل دینی علاقه نشان می‌داد،به نماز و فرایض دینی پایبند بود.سید عبدالله،در جلسات دینی و اعتقادی شرکت می‌نمود و همواره به مراسم و برنامه‌های دینی و برگزاری جلسات مذهبی توجه داشت.
دوران سربازی او مصادف با اوج‌گیری انقلاب اسلامی بود که بنا به فرمان امام(ره)خدمت سربازی را ترک نمود و همگام با دیگر انقلابیون مسلمان ایران در جهت سرنگونی نظام شاهنشاهی واستقرار نظام اسلامی به تلاش پرداخت و نقش فعالی در تظاهرات ضد رژیم منفور پهلوی داشت. در راستای تحکیم حکومت نوپای انقلاب اسلامی، بقیه‌ی خدمت سربازی را در سال 1359 به انجام رسانید.
در سال‌های 1359تا1361 ، به عنوان نیروی انتظامی با نام«جوانمرد» در ژاندارمری آمل به خدمت صادقانه مشغول بود و بعد از آن مدتی مسوولیت اداره فروشگاه اسلامی را، بر عهده گرفت.
سید عبدالله از سال1362 در دفتر فنی فرمانداری آمل مشغول بکار شد و به عنوان معاون در  توزیع«شن و ماسه» در خدمت شهروندان بود. در طول مدت فعالیتش در دفتر فنی خدمات شایانی را بویژه به روستاییان عرضه داشت و برای احداث 8 باب حمام روستایی،سه باب منزل برای افراد نیازمند و مستضعف و سه دهانه پل، زحمات صادقانه و چشمگیری را متحمل شد و برای سازندگی با ادارها و نهادهای انقلابی همکاری داشت.
شهید، در فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی حضوری فعال داشت و با عضویت در حزب جمهوری اسلامی شاخه آمل تلاش خستگی‌ناپذیری را از خود به یادگار گذاشت. همچنین با حضور در پایگاه بسیج مقاومت جُندالله به دفاع از ارزش‌های انقلاب و همچنین حفظ دستاوردهای نظام پرداخت.
شهید ملکوتی، در سال 1361 ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج دختری به نام فاطمه که از ایشان به یادگار مانده است.
شهید برای جانبداری از کیان ملت و دفاع از دین و آیین، همراه راهیان کربلای2 عازم میادین نبرد شد تا اینکه در سوم فروردین 1365 با انقیاد به سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع)شربت شهادت نوشید.

روحش غریق رحمت باد و راهش پر رهرو.

شرح حال امیر سرلشکر شهید مسعود منفرد‌ نیاکی - حدیث ماندگاری

شرح حال امیر سرلشکر شهید مسعود منفرد‌ نیاکی - حدیث ماندگاری



برگرفته از روزنامه اطلاعات


بزرگ بود، آن قدر بزرگ که پدر بزرگش می‌نامیدند با همان صلابت، غرور و مهربانی که واژه پدر بزرگ به ذهن هرکسی متبادر می‌کند. توی جبهه‌ها القاب و واژه‌ها بی تعارف و بی تکلف بودند و مصداق عینی پیدا می‌کردند.

سرلشکر شهید مسعود منفرد نیاکی به عنوان فرمانده یکی از سنگین‌ترین لشکرهای مکانیزه نیروی زمینی ارتش (لشکر92) یک سرباز به معنی واقعی کلمه بود و همه علائق دنیوی‌اش را یکپارچه در طبق اخلاص گذاشت و با تمام توش و توان که حاصل یک عمر تجربه و دانش بود، در مصاف با متجاوزان، مردانه ایستاد تا نام ایران و دلاوری مردان ایرانی در تاریخ جاودانه بماند.

محمد بداغی نویسنده سری کتاب‌های حدیث ماندگاری در جلد چهارم این کتاب به شرح حال شهید امیر سرلشکر مسعود منفرد نیاکی با عنوان پدر بزرگ پرداخته است.



وی در مطلبی با عنوان «طلیعه سخن» می‌گوید:یکی از شهدایی که هر وقت از روی پل سید‌خندان به سمت رسالت حرکت می‌کردم و عکس او را می‌دیدم احساس می‌کردم مرا صدا می‌کند، کسی نبود جز امیر سرلشکر شهید سید مسعود منفرد نیاکی. بعد از آشنایی با سازمان ایثارگران و مرکز پژوهش‌های دفاع مقدس نیروی زمینی ارتش و شروع فعالیتم با این سازمان نوشتن کتابی در مورد سید شهدای این نیرو به من پیشنهاد شد که با افتخار و غرور قبول کردم. و این را می‌دانستم که روح بزرگ آن شهید در این راه با من همراه و همگام خواهد بود و دست مرا تا پایان این راه رها نخواهد کرد.

سرتیپ ستاد احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش هم در مقدمه این کتاب نوشت:

بسمه تعالی

بستند از این پنجره‌ها بازترین را
بردند به انجام سر آغاز‌ترین را

درجنگلی از سرو دریغا تبرمرگ
انداخته از پای سرافرازترین را

دشتهای پهناور خوزستان، نخل‌های سرسبز و سرافراز و رودهای همیشه جاری کارون و کرخه و ارتفاعات الله اکبر میشداغ و رقابیه هیچگاه خاطرات شیرین مجاهدت، پایمردی، اخلاص و فداکاری امیر ولایتمدار و سرباز پا در رکاب و حق‌طلب لشکر اسلام، سرلشکر منفرد نیاکی را از یاد نخواهند برد.

بزرگمردی که با رؤیت بارقه‌های جنگ و درگیری و تهاجم ناجوانمردانه دشمن بعثی، آسایش و آرامش را برخود حرام دانست و درکوتاهترین زمان ممکن خود را به صف مجاهدان و دلاورمردان رساند و تمام قد در برابر دشمن ایستادگی و مقاومت کرد، زخم برداشت اما دم بر نیاورد، دوستان و همسنگرانش به شهادت رسیدند، غمش را فرو خورد و نگذاشت سربازان و درجه‌داران و افسران تحت فرماندهی‌اش ذره‌ای تزلزل و ناراحتی را در سیمای مومنانه‌اش مشاهده کنند. آنچه که در او دیده می‌شد، انضباط و آراستگی بود، چهره‌‌ای مصمم و مقتدر که هیچ تلخی، ذره‌ای از صلابت و شیرینی آن نمی‌کاست، او آمده بود که همچنان مولایش در این معرکه سرببازد.آمده بود که با سلول سلول وجودش ندای هل من ناصر ینصرنی را لبیک گوید، آمده بود تا عشق و ارادت و اخلاص خود را به ولایت و رهبری به منصه ظهور برساند و در این راه مقدس از همه تعلقات دنیایی گذشت و نهایتاً مدال شهادت و وصول به قرب‌الهی را ازحضرت رب‌الارباب دریافت کرد.

بنگر به شکوه سوی حق تاختنش

بر قلــه عشق پرچم افراشتنش

فتح است در این معرکه سردادن او

برد است در این میانه جان باختنش


بقیه شرح حال درادامه مطلب


ادامه مطلب ...

کتاب پرنده ترزمرغان هوایی

کتاب پرنده ترزمرغان هوایی ( زندگینامه شهدای نیاک )