شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

۴۰ جمله از رهبر انقلاب درباره «سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی»

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

۴۰ جمله از رهبر انقلاب درباره «سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی»

شخصیت و مجاهدت‌های حاج قاسم
* ایرانی‌ها به خودشان افتخار کنند که مردی از میان آنها از یک روستای دورافتاده برمیخیزد، تلاش و خودسازی میکند، به چهره‌ی درخشان و قهرمان امّت اسلامی تبدیل میشود. ۹۹/۹/۲۶

* او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود. ۹۸/۱۰/۱۳

* پایه‌گذاری امثال قاسم سلیمانی‌ها در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد. ۹۹/۶/۳۱

* شهید سلیمانی قهرمان ملّت ایران است، به خاطر اینکه ملّت ایران داشته‌های فرهنگی و معنوی و انقلابی و ارزشهای خودش را در او متبلور و مجسّم دید. ۹۹/۹/۲۶

* دارای شجاعت و روحیه‌ی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. ۹۹/۹/۲۶

* این مسئله‌ی بروز یک جریانِ بظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقه‌ها و علیه‌ مقاومت را ایشان مدّتها قبل پیش‌بینی کرد. بعد از مدّتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایت و باهوشی بود. ۹۹/۹/۲۶

* روحیه‌ی فداکاری و نوع‌دوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها مطرح نبود؛ نوع‌دوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت. ۹۹/۹/۲۶

* شهید سلیمانی اهل معنویّت و اخلاص و آخرت‌جویی بود و اهل تظاهر نبود. ۹۹/۹/۲۶

* آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همه‌ی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست جلوی دشمن برود. ۹۸/۱۰/۱۳

* حاج قاسم صد بار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اوّل نبود، ولی در راه خدا و انجام وظیفه و جهاد فی‌سبیل‌الله از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن پروا داشت، نه از تحمّل زحمت پروا داشت. ۹۸/۱۰/۱۳

* این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت به دهان خطر میرفت و ابا نداشت؛ هم با تدبیر بود؛ منطق داشت برای کارهایش. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود. ۹۸/۱۰/۱۸

* شهید سلیمانی یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصه‌ی نظامی بود، در عین حال بشدّت مراقب حدود شرعی بود. ۹۸/۱۰/۱۸

* مراقب بود که به کسی تعدّی و ظلم نشود. به دهان خطر میرفت امّا جان دیگران را تا میتوانست حفظ میکرد. ۹۸/۱۰/۱۸

* در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بشدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ ذوب در انقلاب بود. پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود. ۹۸/۱۰/۱۸

* به کمک ملّتهای منطقه یا با کمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همه‌ی نقشه‌های نامشروع آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا را خنثی کند. ۹۸/۱۰/۱۸

* شخصیّت‌های ایمانی وقتی که ایمان را با عمل صالح همراه کنند، وقتی حرکت جهادی بکنند، محصولش میشود شخصیّتی مثل شهید سلیمانی که حتّی دشمنانش او را تحسین میکنند! ۹۸/۱۱/۱۶

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif شهادتِ حاج قاسم و مکتبِ او
* آمریکایی‌ها کسی را که سرشناس‌ترین و قوی‌ترین فرمانده‌ مبارزه‌ی با تروریسم بود ترور کردند! ۹۸/۱۰/۲۷

* درمیدان روبه‌روی جنگ با او مواجه نشدند، دولت آمریکا دزدانه و بزدلانه او را ترور کرد؛ این کار مایه‌ی روسیاهی آمریکا شد! ۹۸/۱۰/۲۷

* ما شهید زیاد داریم امّا شهیدی که به دست خبیث‌ترین انسانهای عالم یعنی خود آمریکایی‌ها به شهادت برسدچنین شهیدی غیر از حاج قاسم من کس دیگری را یادم نمی‌آید. ۹۸/۱۰/۱۳

* جهادش جهاد بزرگی بود، خدای متعال شهادت او را هم شهادت بزرگی قرار داد. ۹۸/۱۰/۱۳

* او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود. ۹۸/۱۰/۱۳

* شهید سلیمانی با حرکات خود و بالاخره با شهادت خود اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام شد. ۹۹/۹/۲۶

* شهید سلیمانی نرم‌افزارِ مقاومت و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد. ۹۹/۹/۲۶

* امپراتوری خبری صهیونیسم در همه‌ی دنیا سعی کردند سردار بزرگوار عزیز ما را متّهم کنند به تروریست؛ خدای متعال صفحه را درست بعکس آنچه که آنها میخواستند ترتیب داد. ۲۷/۱۰/۹۸

* با رفتن او به حول و قوّه‌ی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد. ۹۸/۱۰/۱۳

* این شهادت بزرگ یکی از آیات قدرت الهی است. ۹۸/۱۰/۲۷

* حادثه‌ی یوم‌الله تشییع جنازه‌ی شهید و حادثه‌ی یوم‌الله در هم کوبیدن پایگاه آمریکایی از ذهن این مردم نخواهد رفت و روزبه‌روز ان‌شاءالله زنده‌تر خواهد شد. ۹۸/۱۰/۲۷

* روزی که ده‌ها میلیون در ایران، و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگ‌ترین بدرقه‌ی جهان را شکل دادند، یکی از ایّام‌الله است. ۹۸/۱۰/۲۷

* مردم قدر سردار شهید قاسم سلیمانی را دانستند و این ناشی از اخلاص است. یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت. ۹۸/۱۰/۱۳

* قیامتی به پا کرد. معنویّت او، شهادت او را این ‌جور برجسته کرد. ۹۸/۱۰/۱۸

* شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همه‌ی دنیا کشید. ۹۸/۱۰/۱۸

* شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد. ۹۸/۱۱/۲۹

* قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند. ۹۹/۹/۲۶

* شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد. ۹۹/۹/۲۶

* بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم امّا امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم. ۹۸/۱۰/۱۸

* حاج قاسم از آنهایی است که شفاعت میکند.  اردیبهشت ۱۳۸۴

* فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه‌ی مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد. ۹۸/۱۰/۱۳

* خوشا به‌حال حاج قاسم که به آرزویش رسید، او شوق شهادت داشت و برای آن اشک می‌ریخت و داغدار رفقای شهیدش بود. ۹۸/۱۰/۱۳

*  سردار شهید عزیز را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه‌ی درس‌آموز نگاه کنیم. ۹۸/۱۰/۲۷

*  من یاد شهید سلیمانی عزیزمان را هرگز فراموش نمیکنم. ۹۹/۹/۲۶

مجموعه‌ی تصویری قاف «برش‌هایی از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی»روایت اول: جلسه با رهبری

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

مجموعه‌ی تصویری قاف «برش‌هایی از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی»روایت اول: جلسه با رهبری

روایت اولِ مجموعه‌ی تصویری قاف «برش‌هایی از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی»، به شرح گزارش شهید حاج قاسم سلیمانی در جلسه‌ی با رهبر معظّم انقلاب اسلامی(مدّظلّه‌العالی) همراه با سران سه قوه و مسئولین اصلی که عضو شورای امنیت ملی بودند و غالباً در بخشهای امنیتی و اطلاعاتی بودند در مشهد به تصویر کشیده ‌شده است...


مراحل تکوین شخصیت حاج قاسم براساس زندگینامه‌ی خودنوشت او؛ از تبار آب و آفتاب و آینه

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

مراحل تکوین شخصیت حاج قاسم براساس زندگینامه‌ی خودنوشت او؛ از تبار آب و آفتاب و آینه

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم»، زندگینامه خودنوشت حاج قاسم سلیمانی و البته پیش از مطالعه آن، یادداشتی مرقوم کردند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت انتشار یادداشت رهبر انقلاب، متنی از آقای علیرضا مختارپور منتشر می‌کند.


https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif ۵۶ صفحه ۱۳ تا ۱۴ سطری و هر سطر ۱۳ کلمه زندگینامه‌ی خودنوشت شهید قاسم سلیمانی است از کودکی تا ۲۲ سالگی‌اش در سال اوج‌گیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷.

(۱)
اولین نکته‌ی قابل توجه زمان نگارش این زندگینامه است. آن‌طور که ناشر کتاب در مقدمه بیان کرده تاریخ این نوشته، چند سال قبل از شهادت آن شهید بوده است یعنی در بحبوحه‌ی مبارزه نفس‌گیر و طاقت‌فرسا و قهرمانانه‌ی مدافعان حرم از هر سرزمین و کوی و برزن به فرماندهی حاج قاسم  با لشکر جرّار و جبّار داعش که نماد جور و جهل استکبار و حلقه به‌گوشان مرتجع آنان در منطقه. بدین ترتیب یکی از ویژگیهای شخصیتی نویسنده یعنی آرامش روحی در سخت‌ترین شرایط و تمرکز کامل بر به‌یادآوری و تحریر خاطراتی از دهه‌ها قبل با خصوصیاتی که در ادامه بدان اشاره خواهد شد خود را نشان می دهد.

اگر خواننده‌ی این زندگی نامه از نویسنده و شرایط و فعالیت‌های او بی‌خبر باشد بی‌شک تصور می‌کند این نوشته‌ها اثر نویسنده‌ای است که در گوشه‌ی اتاقی یا کتابخانه‌ای در آرامش کامل و با دسترسی به انواع کتابهای مربوط به آداب و رسوم و زیست دوره‌ی خاصی از تاریخ و جغرافیای منطقه‌ی تولد و رشد خود نشسته و در سکوت کامل یا همراه با صدای گو‌ش‌نواز و فرح‌بخش طبیعت به مرور خاطرات خود و تدوین آن پرداخته است.

اما وقتی به شخصیت و شرایط حیات و مجاهدت او آگاه شود آنگاه درمی‌یابد که آرامش روحی و طمأنینه‌ی نفس و زوال خوف که در تعریف ایمان آمده است چگونه در وجود حاج قاسم سلیمانی جلوه‌گر شده و در عرصه‌های مختلف و متعدد حیات طیّبه‌ی او ـ از جمله در نگارش همین زندگی‌نامه ـ خود را نشان داده است.

(۲)
زندگینامه‌ی شهید سلیمانی حاوی اطلاعات دقیقی از تبار و خاندان و طایفه‌ای است که او در آن متولد شده و رشد کرده است. در این متن علاوه  معرفی افراد و خانواده‌های وابسته به بیان مناطق جغرافیایی و طبیعی از کوهها و رودها و دشت‌ها و نیز به شرایط اقلیمی و تغییرات آب و هوایی و شرایط سخت زمستانی آن منطقه و تأثیرات ناگوار آن نیز اشاره شده است.

نویسنده آن‌چنان به وضوح و بادقت تمام جزئیات شرایط زندگی و اتفاقات و خاطرات خود را ترسیم کرده که اگر مستندسازی با تجهیزات صوتی و تصویری به ضبط تصاویر و شرح صحنه‌ها می‌پرداخت نمی‌توانست به نتیجه‌ای از این دقیق‌تر و روشن‌تر دست یابد. از این جهت این متن، نه صرفاً یک نوشته که مجموعه‌ای از تصاویر روشن و واضح است با این تفاوت که واژه‌ها و کلمات جایگزین تصاویر شده‌اند.

(۳)
متن زندگی‌نامه‌ی خودنوشت حاج قاسم سلیمانی سرشار است از واژه‌ها و اصطلاحات محلی. با اینکه معلوم است که در سخنرانی‌ها و محاورات روزمره، آن هم در بحبوحه‌ی مبارزه با داعش، این‌قبیل واژه‌ها معمول و مورد استفاده‌ی روزانه‌ی آن شهید نبوده اما استفاده از این لغات و ترکیبات از سویی نشان‌دهنده‌ی حفظ ارتباط وثیق نویسنده با فرهنگ و آداب و رسوم و اصطلاحات منطقه‌ی ولادت و رشد او می‌باشد و از سوی دیگر نشانگر حافظه‌ی قوی و آماده در به یادآوری و استفاده از آنها حتی در سخت‌ترین شرایط.

(۴)
یکی دیگر از ویژگیها و البته شگفتی‌های این کتاب بیان صادقانه و به دور از هرگونه تحریف و تغییر افکار و عواطف و واقعیتها حتی به مصلحت شرایط نویسنده در زمان نگارش این زندگینامه است، آن هم در روزگاری که برخی حتی گفتار و رفتار روز قبل خود را نیز به مصلحت و منفعت خود تغییر می‌دهند و خاطرات آنها نه واقعیات تاریخی که شرح رنگارنگ و نان به نرخ روز و ساعت و دقیقه خوردن است.

حاج قاسم نه از بیان لذتی که از بیسکویت‌های تغذیه مدارس احساس کرده ابایی دارد و نه از تصریح به اینکه حتی تا زمان نگارش این متن هیچ شیرینی دیگری برای او آن قدر مزه نداشته، و نه این واقعیت را پوشیده می‌دارد که تا سال ۵۳ حتی به فساد و تباهی فکری و عملی رژیم طاغوت آگاهی نداشته است و البته با همان صفا و طهارت روحی خود از متدیّنی حاج محمد نام، راهنمایی می‌طلبد و شناخت صحیح را به دست می‌آورد.

(۵)
از دیگر نکات چشمگیر دراین کتاب، احترام و ارزش خانواده و به خصوص رابطه‌ی شهید با مادر گرامی‌اش است که نشان‌می‌دهد علیرغم شرایط سخت و عموماً سرد از نظر طبیعت که گاه تا مغز استخوان نفوذ می‌کرده چنان آتش مهرمادری، گدازان و سوزان برقرار بوده که قاسم را بیش از دیگر فرزندان و دیگر خانواده‌ها متّکی و استوار و پشت‌گرم به عطوفت مادر می‌سازد. تا سه سالگی در آغوش  مادر و بعد از آن در چادری بسته به پشت مادر رشد می‌یابد و لذت آن آرامش همراه با مادر بودن همواره در قلب و خاطرش ماندگار می‌شود . البته چنین مادری تنها به فرزندان خود مهر نمی‌ورزد که گرمای محبت او همسایه‌ی فقیر و مهمانان و مسافران حتی زنی مسلول را که همه رهایش کرده بودند در آغوش خود پناه می‌دهد. محبتی که حتی تذکر همسرش که می‌گفت حق نداری به آدم بی‌روزه غذا بدهی را نیز نادیده می‌گیرد و همچنان مهمان را حتی اگر اهل روزه و نماز نباشد اطعام می‌کند.

خواننده‌ی آگاه این سطور آرام‌آرام درمی‌یابد که محبت گسترده‌ی حاج قاسم سلیمانی که همه‌ی انسانها را صرفنظر از مذهب و رنگ و سبک زندگی دربرمی‌گرفت ریشه در کدام سرزمین مهر مادری دارد.

(۶)
اما پدر  اگرچه او نیز به فرزندان خود علاقه دارد و دلسوز آنان است و حتی با شنیدن صدای گریه‌ی قاسم بر اثر تنبیه به مدیر مدرسه اعتراض می‌کند اما دارای ویژگی‌های برجسته‌ی دیگری است که بخش دیگری از بنای رفیع شخصیت شهید سلیمانی حاصل معماری آن پدر شریف می‌باشد. ویژگی‌هایی که در یک کلام می‌توان آن را «اعتقاد راسخ به عقاید دینی و التزام عملی به احکام شرعی» نامید. مشدی حسن یا همان پدر قاسم به نماز، آن هم نماز اول وقت تقید داشت و نیز به رعایت حلال و حرام، شهره بود به درست عملی، اهل زکات، و رعایت احکام شرعی حتی در سخت‌ترین شرایط آب و هوایی و سرمای طاقت‌فرسا، و اهل زیارت امامزاده‌ها و روضه‌خوانی و عزاداری سیدالشهدا(علیه‌السلام).

 بدین ترتیب به موازات مادری که بذر مهر و محبت و نوع‌دوستی را در وجود فرزندان خود پرورش می‌دهد، پدر نیز نهاد اعتقاد و ایمان و عمل صالح را در سرزمین وجود فرزندان خود آبیاری می‌کند تا بعدها شاخه‌های پهناور این دو نهال مکمل، شخصیتی از حاج قاسم ‌بسازد که اگرچه اشدّاء علی الکفّار است اما اقیانوس محبتش همه را دربرمی‌گیرد. این مهرورزی تنها مربوط به سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم نیست، در همین زندگینامه‌ی خودنوشت به روزی در محرم سال ۱۳۵۵ اشاره می‌کند که وقتی می‌بیند پاسبانی به یک دختر جوانِ بی‌حجاب جسارت می‌کند قاسم چنان برمی‌آشوبد که بدون توجه به عواقب تصمیمش، بی‌درنگ به آن پاسبان حمله می‌کند. یک بار دیگر صحنه را ترسیم کنید:
 
زمان: محرم سال ۱۳۵۵
وضع قاسم: جوان، اهل کار، ورزیده، اهل رفت و آمد مکرر به مسجد جامع کرمان و اهل ثابت درس قرآن در مسجد قائم و همچنین تکیه فاطمیه.
شرایط فرد مورد جسارت: دختری با سر برهنه و موهای کاملاً بلند و در آن روزگار ، ظاهرا  طبیعی
طرف مقابل: پاسبان شهربانی و همراه او پاسبان راهنمایی
عکس‌العمل قاسم مؤمن: اعتراض و ادب کردن پاسبان به سزای بی‌ادبی به دختر بی‌حجاب آن هم در محرّم.

شاید کسی نداند آن دختر که بود و  از ماجرا مطلع شد یا نه و روزگارش به کجا انجامید، اما امروز یعنی ۴۴ سال بعد از آن ماجرا کدام دختر یا پسر جوانی است که این خاطره را بخواند و زبان به تحسین قاسم غیور مهربان نگشاید.

(۷)
ویژگی شاخص دیگری که در این زندگینامه خودنوشت به چشم می خورد احساس مسئولیت قاسم ۱۳ ساله است نسبت به مشکل اقتصادی پدر و تلاش برای مشارکت در رفع نگرانی خانواده.

به قول خودش یک بچه‌ی ضعیف که تا آن زمان فقط رابر را دیده به همراه دو نفر از دوستانش به کرمان می‌رود و بارها در مراجعه به هر کارگاه و رستوران با جواب منفی آن هم به‌خاطر قد کوچک و جثّه‌ی نحیفش مواجه می‌شود اما از تلاش بازنمی‌ایستد. سرانجام در مراجعه به ساختمان در حال ساختی و در مقابل اوستا علی اشک می‌ریزد و به کار حمل آجر گماشته می‌شود با دست‌هایی کوچک که حتی قادر به گرفتن یک آجر هم نیست، اما آنقدرآجر حمل می کند تا از دستهای کوچکش خون جاری می‌شود و بالاخره اولین دسترنج خود را کسب می‌کند . برای کسب درآمد بیشتر به امید کمک به رفع گرفتاری پدر کار قبلی را رها می‌کند و در رستورانی مشغول می‌شود و همزمان برای کسب سریعتر درآمد، با خرید دستگاه آب‌میوه‌گیری در پیاده‌رو به فروش آب‌میوه می‌پردازد و بعد از ۹ ماه دوری و دلتنگی به روستا بازمی‌گردد و پس از ده روز مجدداً برای کار عازم شهر می‌شود.

آری تلاش و کوشش و سعی و نان از عمل خویش برآوردن و کمک به خانواده و همنوعان از سیزده سالگی در وجود قاسم شکل می‌گیرد.

(۸)
در بازگشت به کرمان برای ادامه‌ی کار، این بار پای قاسم به گود زورخانه‌ها باز می‌شود و با آداب پهلوانی آشنا می‌شود و سالها بعد در این زندگینامه چنین می‌نویسد:

«اساساً ورزش تأثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهمترین عواملی که مانع مهمی در کشیده نشدنم به مفاسد اخلاقی بود، به رغم جوان بودن، ورزش بود. خصوصاً ورزش باستانی که پایه و اصولِ اخلاقی و دینی دارد.»

حالا دیگر بر همه‌ی آن ابعاد وجودی، اُنس با حرم امام رضا(علیه‌السلام) هم اضافه می‌شود، حرم برای او جاذبه‌ی عجیبی دارد، شبها تا دیروقت در حرم می‌ماند. به نظر می‌رسد تا تکمیل شخصیت قاسم سلیمانی فقط یک مرحله‌ی دیگر باقی است، پیوستن به نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

(۹)
سال ۱۳۵۶ فرامی‌رسد و از طریق دو تن از دوستان ورزشکارش برای اولین‌بار نام دکتر علی شریعتی و آیت‌الله خمینی را می‌شنود و به سرعت مجذوب آقای خمینی می‌شود و عکس او را با خود نگاه می‌دارد و به زودی به تعبیر خودش تبدیل می‌شود به یک انقلابی دوآتیشه آن هم بدون ترس از احدی و بی‌محابا.

البته این نترس بودن جدید نیست. در صفحات مربوط به ده‌سالگی‌اش نوشته که از همان ابتدای کودکی، حالتی از نترسی نداشتم. آن شجاعت و ایمان اینک با بصیرت انقلابی درهم آمیخته و قاسم را به شعارنویسی علیه طاغوت می‌کشاند و سپس مکافات و ضرب و شتم از مأموران شهربانی را تحمل می‌کند. قاسم جوان ورزشکار انقلابی در سال ۵۶ نه باشگاه ورزشی‌اش ترک می‌شود و نه رفت و آمد و فعالیت در مسجد جامع کرمان.

در حمله‌ی مأموران رژیم پهلوی به مسجد جامع کرمان به دفاع از مردم می‌پردازد و در میان گاز اشک‌آور و دود حاصل از به آتش کشیده شدن موتورهای جوانان توسط عوامل رژیم، به کمک کودکی که گریان و وحشت‌زده مورد حمله‌ی مأموران قرار گرفته می‌شتابد و با تحمل چندین ضربه‌ی باطوم کودک را نجات می‌دهد. صفحات پایانی زندگینامه به ماجرای اوج‌گیری تظاهرات و شهادت چندتن از دوستانش می‌رسد. تقدیر این بود که زندگینامه‌ی خودنوشت او با ذکر نام مطهّر شهدا به پایان برسد.

(خاتمه)
آنچه گفته آمد توصیف مراحل تکوین شخصیت شهید حاج قاسم سلیمانی براساس زندگینامه‌ی خودنوشت او بود که اینک در سالگرد شهادت آن سردار دلها رونمایی می‌شود. زندگینامه‌ای  که می‌توان آن را روایت حیات طیبه‌ی یک روح مؤمن عاشق مخلص نامید؛ مردی از تبار آب و آفتاب و آینه

یادداشت رهبر انقلاب پیش از مطالعه کتاب زندگی‌نامه خودنوشت شهید سلیمانی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

یادداشت رهبر انقلاب پیش از مطالعه کتاب زندگی‌نامه خودنوشت شهید سلیمانی

حضرت آیت‌الله خامنه ای درباره کتاب زندگینامه خودنوشت حاج قاسم سلیمانی و پیش از مطالعه آن یادداشتی مرقوم کردند. متن یادداشت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بدین شرح است:
 
بسمه‌تعالی
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشم‌نواز و دلنواز است.
یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفه‌ئی داریم.کتاب حاضر را هنوز نخوانده‌ام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد.
رزقناالله ما رزقه من فضله
سیّدعلی خامنه‌ای   
۹۹/۱۰/۷          
 
کتاب زندگی‌نامه خودنوشت شهید قاسم سلیمانی با عنوان «از چیزی نمی ترسیدم» که مزین به یادداشت رهبر انقلاب اسلامی است، امروز رونمایی شد. این کتاب شامل دست نوشته‌های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه‌ی مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است.  
 
کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» در دو بخش نوشتار و دست‌نوشت، ۱۳۶ صفحه دارد.

عیان شد در پی حیدر، شبیه مالک اشتر

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

عیان شد در پی حیدر، شبیه مالک اشتر

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «فرقی نمیکند شهدای مدافع حرم در بیابانهای سوریه یا عراق یا هر جای دیگر شهید شده باشند، هر جا شهید شدند، کأنّه پای ضریح امام حسین یا پای ضریح امیرالمؤمنین یا پای ضریح حضرت زینب شهید شدند.»
دیدار خانواده شهدای مدافع حرم
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در سالروز شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید ابومهدی المهندس و همراهان‌شان لوح «عیان شد در پی حیدر، شبیه مالک اشتر» را منتشر میکند.



ماجرای عملیات‌های هوایی ارتش علیه داعش در سوریه و عراق/ یک لیست ۱۷ نفره از نخبگان ارتش را به حاج قاسم دادم

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ماجرای عملیات‌های هوایی ارتش علیه داعش در سوریه و عراق/ یک لیست ۱۷ نفره از نخبگان ارتش را به حاج قاسم دادم/ گفتگو با سرلشکر موسوی

گروه دفاعی خبرگزاری تسنیمپرونده ویژه «هجر حبیب»: امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی در گفتگویی تفصیلی با پایگاه اطلاع رسانی ارتش به تحلیل شخصیت شهید سردار سپهبد قاسم سلیمانی در اولین سالگرد شهادت ایشان به دست ارتش تروریستی آمریکا پرداخت که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید:

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

** حاصل بذری که حاج قاسم در منطقه پاشید نابودی نظام سلطه و رژیم صهیونیستی است

* با تشکر از شما امیر که این وقت را در اختیار ما قرار دادید و قبول زحمت کردید که در خدمتتان باشیم. با توجه به اینکه  در ایام سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هستیم، اگر اجازه بفرمایید از اینجا شروع کنیم که آشنایی شما با حاج قاسم سلیمانی از چه زمانی شروع شد؟ باتوجه به اینکه هردو عزیز از فرماندهان باسابقه نیروهای مسلح هستید.

بسم‌الله الرحمن الرحیم. یک سری آشنایی‌هایی که در دوران دفاع مقدس ایجاد شده سرجای خودش هست و بیشتر مسئولانی که اکنون در نیروهای مسلح هستند یک بار همدیگر را در دوران جنگ و برنامه‌های آن زمان دیده‌اند، اما شناخت رسمی و نزدیک ما مربوط به حدوداً سال 84 می‌شد و دورانی که من رئیس ستاد مشترک ارتش شدم و ایشان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بودند و در شوراهای فرماندهی و جلساتی که فرماندهان در ستادکل داشتند، همدیگر را می‌دیدیم و باهم تبادل نظر و صحبت‌های معمول نظامی می‌کردیم.

* یکی از موضوعاتی که درباره عملکرد سردار سلیمانی در دوران فرماندهی نیروی قدس مطرح می‌شود، این بود که اهمیت و عمق استراتژیک ایران بیشتر شد و اگر زمانی در مرزهای خودمان می‌جنگیدیم اما الان دور از مرزها این کار را می‌کنیم و یک اقدام عاقلانه در نیروهای مسلح این است که تهدید را دور کنند.  نقش ایشان را در این مسئله چطور می‌بینید؟

اینکه شما فرمودید، یک بخشی از نقش سردار سلیمانی در منطقه است. شهید سلیمانی با یک درک درست و عمیق از اهداف انقلاب اسلامی و تدابیر فرمانده معظم کل قوا، میدان اقدام را روبه‌روی خودش می‌دید و برای عمل در این میدان اقدام، طراحی کرد و وارد صحنه شد و طرح‌ها را عملیاتی کرد.

سردار سلیمانی یک بذری را در منطقه کاشت و همه انسان‌هایی که از ظلم نظام سلطه و شرارت رژیم صهیونیستی به تنگ آمده بودند دور یک پرچم جمع کرد، بدون آنکه آنها را به ارتش یک کشور وابسته کند و پرچمداری را هم به دست خودشان داد. او این بذر را در منطقه پاشید و آبیاری کرد و امروز آن بذر به یک درخت تنومند تبدیل شده که حاصل  آن قطعا فروپاشی نظام سلطه و اضمحلال رژیم صهیونیستی خواهد بود.

شکست‌های سنگین راهبردی که نظام سلطه به سرکردگی آمریکا از عملکرد سردار سلیمانی خورده، موید این ادعاست که ایشان یک تغییر راهبردی بر کل منطقه صورت دادند که بعدها آثار آن معلوم می‌شود.

** رژیم صهیونیستی در سرازیری اضمحلال است

نکته مهم این بود که ایشان با توکل به‌خدا موفق شد پیچیده‌ترین ترفندهای رژیم‌های شیطانی را نقش بر آب کند و آنها را شکست دهد. یک مقداری اگر در نحوه طراحی و سازماندهی به میدان آوردن و مدیریت و سازماندهی داعش مطالعه کنیم، بنظر می‌رسد که نه تنها در تاریخ معاصر، بلکه در تاریخ ما گروهی به این پیچیدگی نداریم که همه صاحبان قدرت، سیاست و زرادخانه‌های بین المللی با بکارگیری حتی بخش‌های فرهنگی برای چیزی که ضد ارزش و ضد فرهنگ است، به میدان بیایند و بخواهند تمام ترتیبات فرهنگی، سیاسی، اعتقادی منطقه را بهم بریزند و منطقه را آنطور کنند که مورد نظر خودشان است.

اما یک نفر مثل سردار سلیمانی حرکت کرد و با کمک و استفاده از همان گروه‌ها که گفتم، به میدان آمد و این ترفند پیچیده را شکست داد. شکست‌هایی که نظام سلطه به سرکردگی آمریکا و رژیم صهیونیستی خورده اصلا قابل جبران نیست و دیگر نمی‌توانند به مواضعی که از آن عقب رفتند، دوباره برگردند. برگشتن آمریکا به ده سال و بیست سال پیش اصلا امکان ندارد و مسیر اضمحلال رژیم صهیونیستی در سرازیری است و نمی‌تواند دوباره وارد سربالایی شود. این کار بزرگ را شهید سلیمانی انجام داد.

یک انقلابی با یک رهبرانی مثل حضرت امام و حضرت آقا و یک کشوری مثل ایران و ملتی مثل ملت ما و دانشگاهی مانند دانشگاه دفاع مقدس می‌توانست انسانی در تراز جهانی برای چنین ماموریت بزرگی معرفی کند. بنابراین ایشان یک شخصیت ارزنده‌ی تربیت‌شده‌ی دفاع مقدس بود.

بیشتر بخوانید

آمریکایی‌ها اشتباه خیلی بزرگی کردند و در روزهای اول بعد از شهادت ایشان هم، این مضمون را زیاد شنیدیم که «شهید سلیمانی» هراسش برای آمریکایی‌ها از «سردار سلیمانی» بیشتر است. این حرف، حرف درستی است. آنها با این کار غیرعاقلانه آیینه‌ای را شکستند و خودشان مقدمه تکثیر هزاران آئینه‌ را فراهم کردند که همه آنها ضد رژیم نامشروع صهیونیستی خواهند بود.

** هدف داعش، ایران بود

* شما در صحبت‌هایتان به داعش اشاره کردید.  یکی از هداف داعش تهدید امنیت و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی بود و حتی به نزدیک مرزهای ما هم آمدند. شما بعنوان یک فرد نظامی باتجربه، چقدر این پدیده را برای جمهوری اسلامی و منطقه خطرناک می‌دانید؟

در زمان حضور نحس آنها، مردم به اندازه لازم خطرشان را احساس کردند که چگونه موجوداتی هستند و با چه روش‌هایی اهداف خود را پیش می‌بردند و بغضی که نسبت به ایرانی‌ها داشتند را فهمیدند.

در این ماجرا -اگرچه شروعش از سوریه و عراق بود، اما- مثل بسیاری از توطئه‌ها، هدفشان ایران و ایرانی بود. این غیرت ایرانی و این ایستادگی ایرانی و ایستادگی الهام بخشی که ملت ایران دارد، برایشان خطرناک است. یک ملتی که روی پای خود و با تکیه بر توانایی‌های خودش از زندان نظام سلطه بیرون آمده و بزرگترین دشمن نظام سلطه شده است، اگر به اهدافش برسد، نتیجه آن، پایان کار نظام سلطه خواهد بود، پس هدف از تولید داعش، جمهوری اسلامی بود.

تاکید دین ما و همچنین آئین‌نامه‌های نظامی ما می‌گوید که اگر بگذاریم دشمن تا آستانه خانه بیاید، طبق مبانی دینی، قطعا ذلیل خواهیم شد. اگر قبل از ورود به حریم خانه جلویش را گرفتیم خیلی راحت‌تر است تا اینکه درون خانه با او بجنگیم. فارغ از مسائل راهبردی که جنبه‌های سیاسی، اعتقادی و نظامی داشت، این عاقلانه‌ترین و دقیق‌ترین کار بود که این پدیده در نقطه شروع خود سرکوب شود تا به مرزهای ما نزدیک نشوند. البته یکی دوبار تا حدود 20، 30 کیلومتری مرزهای ما نزدیک شدند اما با شدت برخورد شد و دور شدند اما کار دقیق، درست و عاقلانه این بود که در دورترین نقطه با‌ آنها درگیر شویم.

سردار سلیمانی ضمن نجات مردم عراق و ملت سوریه از شر داعش، شرّ این خطر را از سر مردم ایران کم کرد. اگر آنها پایشان را به کشور ما می‌گذاشتند، وحشی‌گری‌هایشان به مراتب بیشتر از آنی بود که در کشورهای دیگر انجام دادند.

** جاذبه حاج قاسم در حداکثر ممکن و دافعه او در حداقل لازم بود

* شما در ابتدای مصاحبه به شخصیت مدیریتی حاج قاسم اشاره کردید. افکار عمومی بیشتر ابعاد حماسی و نظامی ایشان را دیده است اما این سوال مهمی است که ایشان چطور عرصه را مدیریت کرد و در جبهه مقاومت از کشورهای مختلف، آدم‌ها را دور هم جمع کرد؟ چراکه این کار نیازمند شناخت فرهنگ‌های مختلف است.

این نمونه فقط از ایران و دانشگاه دفاع مقدس برمی‌آید. ما شخصیت‌های بزرگ نظامی و سیاسی در طول تاریخ داریم که خیلی‌هایشان قابل احترام هم بودند و ملت‌‌هایشان هم به آنها افتخار می‌کنند، اما کسی که مجموع این خصوصیات را داشته باشد کمتر سراغ داریم. یک فردی که با آن اشراف راهبردی و اشراف اطلاعاتی  دقیق و با آن نیرویی که در دست دارد، این قدرت عظیم را در دست داشته باشد که می تواند معادلات یک منطقه  و بلکه بعضی معادلات فرامنطقه ای را جابجا کند، اما بعد شما می‌بینید این آدم در مقابل یک بچه شهید آن طور متواضع و خاکی و پایین می‌آید که به راحتی آن بچه دو یا سه ساله با او ارتباط بر قرار می‌کند.

جاذبه در حداکثر ممکن و دافعه در حداقل لازم؛ شما این را در شخصیت شهید سلیمانی می‌دیدید. درمباحث سیاسی که بعضی وقت‌ها پیش می‌آمد واقعا ایشان یک آدم فراملی بود.

با عالی‌ترین مقامات کشورهایی که برای خودشان در نظام بین‌الملل دارای جایگاهی هستند نیز به راحتی ارتباط برقرار می‌کرد و به همین ترتیب با یک رزمنده حشد شعبی و یک نیروی داوطلب مردمی در سوریه و یا یک جهادگری که در خوزستان به سیل زده‌ها کمک می‌کرد.

شرح صدر فوق‌العاده‌ای داشت. یک کار بزرگ در این  حد که او مسئولیتش را داشت، با محدودیت‌ها و ملاحظات و چالش‌های زیادی همراه است، موافق و مخالف زیاد دارد، انواع و اقسام ایده ها مطرح می شود.

* بخصوص محدودیت های امکاناتی

حالا محدودیت‌ها یک طرف، ایده‌های مختلف هم یک طرف. اینکه کسی پیدا شود که بتواند همه اینها را گوش کند و هیچ کسی را تخطئه نکند و بیرون نیندازد، خدای نکرده -البته ما این رفتار را ندیدیم و برای تقریب به ذهن عرض می‌کنم- مانند برخی که اگر بخواهد حرفی را رد کند، لبخند معناداری بزند یا یک پوزخندی بزند، اصلا اینطور نبود. در کمال احترام حرف‌های دیگران را ولو مخالف باشد گوش می‌کرد و بعد در عین حالی که همه عوامل دخیل در مسئله دارد به او به عنوان علمدار میدان فشار می‌آورد، با سعه صدر کار را پیش می‌برد.

وقتی شما در طول دو روز سه بار بین چند کشور رفت و آمد کنید و در این میان کارهای پر چالش میدانی و جلسات متعدد با سیاسیون و جلسات کارشناسی داشته باشید، معلوم است که بالاخره بی‌خوابی و گرسنگی و فشار‌های عصبی روی آدم تاثیر می‌گذارد اما آنچه که از او می‌دیدیم و در کلام و تدبیرش، آن خستگی هرگز دریافت نمی‌شد.

** ماجرای معرفی نفرات زبده نیروی زمینی ارتش به حاج قاسم

* در سال‌های اخیر بعد از اینکه موضوع مقابله با گروهک‌های تکفیری در کشورهای اطراف ایران شکل گرفت، فرهنگ و واژگان جدیدی به  ادبیات مردم ما اضافه شد به عنوان مدافعان حرم. ما الان می‌بینیم که از ارتش جمهوری اسلامی ایران هم رزمندگانی داشتیم که در آن عرصه رفتند و حضور داشتند و بعضا به شهادت رسیدند؛ چیزی که ممکن است برای افکار عمومی جدید باشد. بفرمایید این موضوع  از کجا شکل گرفت و چطور شد که در این زمینه ارتش و سپاه به یکدیگر رسیدند و ما از ارتش شهدایی داریم که در حوزه‌های مختلف حضور داشتند و کار کردند. این ارتباط چطور برقرار شد؟

اگر کس دیگری به غیر از شهید سلیمانی بود شاید این ارتباط به  این صورت شکل نمی‌گرفت.اولاً اینکه ما به صورت علنی نیرو بفرستیم را خیلی‌ها شاید به صلاح نمی‌دانستند.

به خاطر دارم یکبار یک لیست 17 نفره نوشتم و به حاج قاسم دادم. گفتم این 17 نفر کسانی هستند که در کردستان، در شرق کشور، در درگیری با طالبان و در درگیری با منافقین و در جنگ تحمیلی حضور داشتند. آدم‌های بسیار با تجربه‌ای هستند و می‌توانند در حوزه مدیریت، فرماندهی و مشاوره مثمرثمر باشند. آن موقع ظهور داعش یک پدیده جدید و ناشناخته‌ای بود و مقابله با آنها مثل هیچکدام از جنگ های گذشته نبود.

* خود شهید سلیمانی هم در یکی از سخنرانی‌هایشان اشاره می‌کنند که تفاوت این جنگ با هشت سال دفاع مقدس چه بوده است.

بله. من به ایشان عرض کردم که این افراد هستند. لیست را از من گرفت و یک نگاهی کرد و گفت باید رویش فکر کنیم. آن موقع مقام رسمی که در این ماجرا مذاکره کند، فرمانده سابق ارتش بودند و من دوستانه با شهید سلیمانی در این مورد صحبت کرده بودم.

مدتی گذشت و بعد از این یک مدت، اولین همکاری‌ها شکل گرفت البته نه به عنوان اینکه ما آنجا برویم و کار عملیاتی انجام دهیم، بلکه برویم و ضمن مشاوره از آن صحنه تجربیاتی بیاندوزیم. گروه کوچکی به آنجا رفتند و برگشتند و بعد گروه دیگری رفتند و برگشتند و بعد از اینکه آمدند و گزارش‌ها را آوردند، این شد مقدمه اینکه پس ما می‌توانیم کمک کنیم و خیلی هم می‌توانیم کمک کنیم.

بعد از آن، برای اینکه نیروها به چه شکل اعزام شوند، مذاکراتی کردیم و کار شروع شد و تعدادی از عناصر داوطلب نیروی زمینی ارتش برای کمک در حوزه های مختلف وارد شدند.

** نقش مهم نیروهوایی ارتش در دفاع از حرم

اما بخش مهمتر آن مربوط به نیروی هوایی بود. خوب نیروی هوایی یک امکان بالقوه و موثری برای این کار بود. آن هم با شرایطی که کشور سوریه داشت. بالاخره رفتن در چنین فضایی که صحنه آن معلوم نیست، از دست یک عده خلبان جان برکف که برای یک همچین فضایی تربیت شدند برمی‌آمد که شاید ما مشابه آنها  را در ارتش‌های دیگر هم نداریم که بتوانند کارهای این چنینی انجام دهند.

** مشکل ما تعداد زیاد داوطلبان برای اعزام به سوریه بود

* فیلم‌هایی هم در فضای غیررسمی منتشر شد که هواپیمای پشتیبانی در چه منطقه خطرناکی و در اوج خطر حضور داشتند و من یکجا از قول یکی از فرماندهان ارتش خواندم که این کار داوطلبان خیلی زیادی هم داشت و اینطور نبوده که به یک عده دستور بدهند که شما باید بروید و خیلی بیشتر از آن چیزی که نیاز بود، دواطلب این کار شدند.

تمام کسانی که از ارتش جمهوری اسلامی چه در نیروی هوایی و چه زمینی رفتند از بین داوطلبان بودند و بسیاری از داوطلبان هم فرصت رفتن پیدا نکردند. ما آن روزها وقتی به واحدها و یگان‌های مختلف می‌رفتیم، یکی از مشکلاتمان همین درخواست زیاد داوطلبان بود.

من در این دوران خاطره‌ای برایم تداعی شد. در زمان دفاع مقدس در دشت عباس یک بالگرد شینوک آمد و فردی پیاده شد و گفت تعدادی نیروی می‌خواهیم برای یک ماموریت خاص. بالاخره آن فرماندهی که آنجا بود 20 نفر را برد که سوار بالگرد کند اما بقیه به او حمله کردند که تو چرا پارتی‌بازی کردی و بعضی به او حتی بد و بیراه هم می‌گفتند و اجازه نمی‌دادند بالگرد بلند شود. فرمانده مجبور شد به آنها بگوید که این گروه اول است و شما باید 30 نفر 30 نفر آماده باشید تا بیایم و شما را هم ببریم. یعنی وعده ناصحیح داد تا بتواند آنها را آرام کند.

ما هم چنین وضعیتی داشتیم. در هر واحدی از ارتش که می‌رفتیم، یکی از موضوعات ما همیشه همین بود و افراد متعددی مراجعه می‌کردند که ما باید به  سوریه برویم. از بین دواطلبان این ماموریت یک تعدادی اعزام شدند، یک تعدادی به شهادت رسیدند و یک تعدادی هم برگشتند و برخی هم مجروح  شدند.

** جنگنده های ارتش وارد صحنه شدند

پشتیبانی هوایی کار خیلی مشکلی است. شما باید گاهی بدون اتکا به سامانه‌های مرسوم ناوبری در شب تاریک با چراغ  خاموش در باندی که دو طرف آن در اختیار داعش است و به شما تیراندازی می‌کنند بنشینید. بسیاری از این هواپیماهای ما با تفنگ به سمت آنها تیراندازی شده است. این‌ها کارهای خیلی بزرگی بود که آنجا انجام شد و در زمان خود، فداکاری های آنان گفته خواهد شد.

علاوه بر این، وقتی داعشی‌ها داشتند به مرزهای ما نزدیک می‌شدند، سردار سلیمانی به این نتیجه رسیده بود که جنگنده‌های ارتش باید وارد شوند و کار کار اینهاست که قضیه را فیصله دهند.

این که یک کسی با این  روحیه، ارتش را هم شریک کند، یکی از نقاط عطف بود که از شهید سلیمانی برمی‌آمد و برای ارتش هم تجربه بسیار بزرگی بود که توان و نقش ما را در این ماجرا روشن کرد.

** دلیل حضور نیروهای ایرانی در عراق و سوریه

* ما در مواجه با این موضوع یعنی نقش ایران در کمک به کشورهایی نظیر سوریه و عراق، مشاهده می‌کنیم که برخی سعی دارند این حضور ایران را یک نوع دخالت در کشورهای دیگر جلوه دهند اما وقتی نگاه  می‌کنیم، تفاوت‌هایی بین این حضور و مثلا حضور آمریکایی‌ها در کشورهای دیگر وجود دارد مثلا اینکه حضور ایران به دعوت دولت‌های رسمی آن کشورها بوده است. لطفاً یک مقدار درباره این تفاوت حضور توضیح بفرمایید.

عمده تفاوت همین است که آن کشورها هم دولت و هم مردمشان رسما وعلنی از ما دعوت کردند. همین الان هم برای اینکه  یک وقت با دستکاری در حرف‌های ما برای آن ملت‌ها سوء برداشت ایجاد نکنند، خیلی نمی‌توانیم این را برملا کنیم که نیروی قدس در نجات این کشورها چه کرد اما خودشان می‌گویند که کشور ما را اینها نجات دادند.

آنها درخواست کردند و روابطشان با سردار سلیمانی و الان با سردار قاآنی نسبت به روابط معمول سیاسی با سایر کشورها متفاوت است.

یعنی یک عده تروریست وحشی بی‌سابقه که مشابه آن را شاید کمتر در تاریخ ببینیم، در یک کشوری ریختند و به ناموس و بچه و اموال و افکار و اعتقادات مردم رحم نکردند و یک موجی از وحشت و ترور در یک کشور راه انداختند. این طرف، یک عده هم آمدند و بدون هیچ چشم‌داشتی در مقابل تروریست‌هایی که آنگونه با مردم برخورد می‌کردند، جنگیدند و ایستادند. هیچ ادعایی هم نداشتند. این‌ها با آن آمریکایی‌هایی که آمدند و مداخله کردند، زمین تا آسمان تفاوت دارند. آن‌ها نیامده شرط گذاشتند که فلانی و فلانی برود و این افراد باشند.  نتیجه‌اش هم این شد که بر اساس اسناد و مدارک، با تمام قدرت به تروریست‌ها کمک ‌کردند.

* خودشان هم اعلام کردند که در پشتیبانی از تروریست‌ها نقش داشتند.

بله. تا یک مدت به روی خود نمی‌آوردند، تایید و تکذیب هم نمی‌کردند. اما پس از مدتی تایید کردند. از این رو رفتار آمریکا کاملا متفاوت با آن کشوری است که آمده و در برابر تروریست‌های وحشی، از مردم مظلوم و بی‌پناه دفاع می‌کند. آنها آمدند تا یک حکومت را با هر قصد و هدفی به هم بریزند و ذخایر آن را هم تحت تسلط بگیرند. البته هنوز در بخش‌هایی به دزدی‌های خود ادامه می‌دهند.

کشورهایی که خودشان بزرگترین تروریست‌ها، دزدها و سرگردنه بگیرهای عالم هستند، برای کسب منافع‌شان به سوریه رفتند و هر کدام به دنبال غنیمتی در آنجا گشتند. این‌ها با ایران تفاوت اساسی دارند که ابتدا اقدام به سازماندهی مردم آن کشور کرد. هرجایی که خلاء وجود داشت و هنوز آن بخش کامل نشده بود، از عزیزان خود استفاده کرد.

شهید همدانی، عزیز ما و مورد علاقه همه ما بود. ما برای چه این عزیز را تقدیم کردیم؟ در مجموعه ارتش نیز شهدای عزیزی همچون ذوالفقارنسب، قوطاسلو، همتی، شیبک، جودی ثانی، یداللهی، زرهرن و شهید مرادی تقدیم کردیم. این‌ها برای ما و کشور ما عزیز هستند، اما آنجایی که دیدیم خلایی وجود دارد، آن خلاء را با وجود این عزیزان پر کردیم.

البته سردار سلیمانی به دنبال این بود که از میان خود آن‌ها افرادی پیدا کند تا جایگزین این افراد شوند و خودشان مسئولیت‌شان را برعهده بگیرند. به مرور زمان نیز آن‌ها نقش و حضور بیشتری پیدا کردند، به مرور کار به جایی رسید که نیروهای ما تنها مسئولیت مستشاری برعهده داشتند.

ما به سوریه نرفته بودیم که کشورگشایی کنیم و از غنایم آن کشور استفاده کنیم. ما به آنجا نرفته بودیم تا حکومت را تغییر بدهیم و علیه مردم آنجا عمل کنیم. ما به دعوت رسمی و خواست مردم آن کشور و برای دفاع از مردم‌ مظلوم سوریه در مقابل یک عده تروریست وحشی به آنجا رفتیم.

** ترور حاج قاسم ناشی از بی‌خردی و بن‌بست در حاکمیت آمریکا بود

* شما در سخنان‌تان عنوان کردید که آمریکایی‌ها با این اقدام تروریستی که انجام دادند، مرتکب اشتباه شدند. بسیار کم‌سابقه است که یک کشور دست به ترور رسمی بزند، آن هم یک مقام رسمی را که به صورت رسمی به یک کشور ثالث سفر کرده است، ترور کند و عالی‌ترین مقام آن کشور یعنی رئیس‌جمهورش هم اعلام کند آن‌ها این کار را انجام داده‌اند. بفرمایید که شما با چه تحلیلی عنوان می‌کنید که اقدام آمریکایی‌ها بی‌خردانه بود؟ این اقدام چه تبعاتی برای آمریکا خواهد داشت؟ و به نظر شما آمریکا با این اقدام چه منافعی را دنبال می‌کرد؟

اگرچه ممکن است برخی با ملاحظاتی که دارند یا ترسی که دارند، اعلام نکنند، اما همه مجامع بین‌المللی، همه انسان‌ها و همه کشورها این کار را مردود و بی‌خردانه و غیر انسانی می‌دانند.

اینکه یک کشور با ارتشش، میهمان یک کشور دیگر را ترور کند، هیچگاه مورد تایید نیست. این نهایت عجز، درماندگی، بی‌تدبیری و به بن‌بست رسیدن راهکارهای عاقلانه در نظام آمریکاست و به عبارت دیگر این یک علامت بزرگ از شروع سقوط نظام آمریکاست.

کار آمریکا به جایی رسیده است که رئیس‌جمهور آن، فرماندهی انجام یک امر ناپسند را بر عهده می‌گیرد و اعلام هم می‌کند. این سقوط تمامی ارزش‌های مورد تایید جامعه بین‌المللی، مردم آگاه، حقوق‌دانان، دانشمندان و صاحب‌نظران در آمریکاست. هیچ کس این را تایید نمی‌کند. برخی ممکن است از روی ترس یا ملاحظات دیگر این را بیان نکنند، اما همه می‌دانند این کار غلط، احمقانه و ناشی از بی‌خردی مطلق و به بن‌بست رسیدن کامل آمریکایی‌هاست.

آمریکایی‌ها اگر این توانایی را داشتند که یک کار عاقلانه و با حساب و کتاب انجام بدهند، قطعاً انجام می‌دادند. ترور سردار سلیمانی را نه آن روزی که این کار را کردند، کسی تایید کرد، نه بعد از آن تا به امروز کسی تایید کرده است و نه در آینده کسی این را تایید خواهد کرد. این تنها نشانه به بن‌بست رسیدن، بی‌خردی و بی‌تدبیری سردمداران نظام آمریکاست.

سردار سلیمانی در زمان حیاتشان، ثمرات بسیاری داشتند و خیلی موثر بودند. ایشان نقش تعیین‌کننده و اصلی در رابطه با پا گرفتن شجره طیبه مقاومت در منطقه داشتند. با شهادتشان، رفتار و مدرسه‌ای شکل گرفته که رهبر انقلاب از آن به عنوان مکتب یاد کردند. این مکتب تازه تربیت کردن انسان‌ها را آغاز کرده‌ است.

تا پیش از شهادت سردار سلیمانی، شما به یاد دارید یکی از شخصیت‌هایی که مورد علاقه همه بود و به هر روستایی که می‌رفتید و حتی با بچه مدرسه‌ای‌های آن صحبت می‌کردید، او را دوست داشتند، شهید صیادشیرازی بود. مردم نسبت به او علاقه نشان می‌دادند، هرچند الگوی شهید صیاد شاید کمتر به بیرون از ایران سرایت پیدا کرده باشد، اما الگوی شهید سلیمانی به تمامی کشورهای منطقه و حتی خارج از منطقه و کشورهایی صادر شد که ممکن است از نظر مذهبی هم‌مسلک ما هم نباشند، اما از نظر دفاع از حق و مقابله با باطل، دفاع از مظلوم، ایستادگی در برابر ظالم و نظام سلطه‌ای که همه را برده و بنده‌ی خود می‌داند، هم عقیده هستند و معتقدند که باید ایستاد و از شخصیت، شان، آقایی، انسانیت و ملت خود دفاع کرد. اکنون که دیدند یک نفر از ایران سر بلند کرده است، جان گرفتند. با ترور سردار سلیمانی آن‌هایی که او را نمی‌شناختند هم ایشان را شناختند.

جنس شهادت سردار سلیمانی عاشورایی است. یزیدی‌ها به خیال خودشان همه را شهید و حذف کردند. یکی از اهدافی که سپاهیان عمر سعد دنبال می‌کردند و با اسب بر روی جنازه‌های مطهر شهدای کربلا تاختند، این بود که می‌خواستند هیچ آثاری از آنان باقی نماند، اما اینگونه نشد و ندای کربلا نه تنها به همه عالم که به همه تاریخ رسید.

تا قیامت راه امام حسین (ع) و عاشورا برای آن‌هایی که ایده‌هایی همچون سردار سلیمانی در سر دارند، روشن است. یک دست‌پرورده مکتب عاشورا و مکتب امام حسین (ع) به نام سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، خودش یک مکتب می‌شود. از قدیم چنین ایده‌هایی در درون جوامع و در درون ملل و اقوام وجود داشته است، اما چون نمی‌دانستند چه باید بکنند، سرکوب شدند و از بین رفت. اما امروز یک نفر آمد، قد علم کرد و اثبات کرد که می‌شود با توکل بر خدا و با اعتماد به نفس به آنجایی که مدنظر است، رسید. این سنت تاریخ است.

تصور این بود که با به آتش انداختن ابراهیم(ع)، ابراهیم پایان خواهد یافت، اما او پایان نداشت و آن نمرود بود که پایان یافت. فرعون بود که پایان یافت. آن کس که فکر می‌کرد، در منطقه‌ای که هیچ شهری در اطرافش نیست و در یک بیابان برهوت و در یک نیم روز نام اباعبدالله الحسین (ع) را می‌تواند خاموش ‌کند و از بین ‌ببرد، خودش، دودمانش و فکرش از بین رفت.

دشمن فکر کرد که با زدن سردار سلیمانی، کلید اصلی مقاومت خاموش خواهد شد. اما اینگونه نشد و در هر جایی، یک سلیمانی سر بر آورد. مانند اینکه یک دیوانه یک آینه قدی را با سنگ بزند تا آن آینه شعاع خورشید را منعکس نکند، در حالی که هر تکه از آن آینه که بر زمین افتاده است، خود یک آینه دیگر است و شعاع خورشید را منعکس می‌کند.

آمریکایی‌ها در کمال بی‌خردی مسیر اضمحلال خود را طی می‌کنند. سرعت خود را برای زوال تسریع بخشیده‌اند. آن‌ها به جز خودشان نباید کسی را سرزنش کنند.

** ترس از انتقام، آمریکایی‌ها را رها نخواهد کرد

* امیر بفرمایید که این ترور چه تبعاتی برای آمریکایی‌ها خواهد داشت. به هر حال از یک سال پیش ترسی در بین آمریکایی‌ها و متحدانشان به وجود آمده است، اینکه انتقام سخت چه خواهد بود و چه خواهد شد؟ و سوال دیگر این است که خود این ترس چه تبعاتی برای آمریکایی‌ها خواهد داشت؟

ترس از انتقام، آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و آن‌هایی که این‌ها را همراهی کردند و عمله آن‌ها شدند، رها نخواهد کرد.

شما در این یک سال گذشته هم می‌بینید که از این دست، شمشیر و پتکی که بالا رفته در وحشت هستند. آنها می‌دانند که جمهوری اسلامی ایران  و مقام معظم رهبری در حرفی که می‌زنند جدی هستند و به وعده‌ای که دادند عمل می‌کنند. تاریخ چهل ساله ما و رفتاری که امام در رابطه با جنگ تحمیلی و بیرون کردن شاه داشتند این را نشان داده است؛ به همین خاطر این هراس برای آنها وجود دارد و یک سال است که منتظرند که ضربه انتقام شهید سلیمانی کجا دامن آنها را خواهد گرفت و مغز کدامشان با ضربه انتقام پریشان خواهد شد.

البته همانطور که بزرگان ما هم گفتند، اصلا هیچ کس در آمریکا و در رژیم صهیونیستی وجود ندارد که بگوییم مثلا زدن او جبران خون شهید سلیمانی خواهد شد. اصلا خاک پای نه سردار سلیمانی ما، بلکه خاک پای مدافعان حرم هم نمی‌شوند و اصلا ارزش ندارند.

جبران این کار آنها همین اتفاقی است که بعضی سرچشمه‌هایش پیدا شده و یک نمونه اینکه اینها از عراق و منطقه بیرون بروند. این ظاهر کار است در واقع باطنش این است که دست و پای سلطه را جمع کنید و آنها بدانند که دوران سلطه‌گری و سلطه‌پذیری به پایان رسیده و این بخشی از آن انتقامی است که ما داریم درباره آن صحبت می کنیم.

انتقام از آمریکایی‌ها و رژیم صهیونیستی، به ثمر رساندن هدف سردار سلیمانی است. هدف ایشان این بود که نظام سلطه را از جهان برچیند و اضمحلال رژیم صهیونیستی را تسریع کند.

من لازم است در این خصوص یک توضیحی بدهم؛ اگرچه ممکن است هرکس در کش و قوس‌های نظامی‌گری ضربه‌ای بخورد و یا به طرف مقابل ضربه‌ای بزند، اما آنچه ما می‌گوییم، سنت تاریخ است که رژیمی مثل رژیم صهیونیستی را به اضمحلال نزدیک می‌کند. آنها خودشان این مسیر را دنبال می‌کنند و مسیری که انتخاب کردند، ناگزیر آنها را به قعر سقوط می‌برد و سردار سلیمانی هم دلش می‌خواست این مسئله تسریع شود. اگر یک روز  زودتر هم این سایه شوم برداشته شود به نفع ملت‌هاست. همین دستپاچگی و به بن بست رسیدن آمریکایی‌ها و اینکه می‌گویند چه کنیم، مثل همان نفرین قدیمی است که می‌گویند خدا طرف را به چه کنم چه کنم انداخته است. الان آمریکایی‌ها هم به همچین بلایی دچار شدند و همین آنها را دچار سردرگمی کرده. این خودش یکی از تبعات انتقام است.

همه اینها به همراه قدرت گرفتن و اقتدار روز افزونی است که به کوری چشم دشمنان جمهوری اسلامی ایران علی رغم هر آن چیزی که در عرصه‌های علمی، فناوری، فرهنگی یا رشد جوانان و رویش‌های انقلاب می‌خواستند از پیشرفتش جلوگیری کنند بیش از آنچه خودمان انتظارش را داشتیم دارد اتفاق می افتد‌. البته ما در یک جنگی هستیم که در این جنگ وقت‌هایی لطمه می‌خوریم یا در سختی زندگی می‌کنیم. ملت ما به خاطر شرایط اقتصادی در شرایط سختی هستند اما این شرایطی نیست که پایداری طولانی داشته باشد و حتما با همان روحیه و توانی که تاکنون ملت از آن عبور کرده از این شرایط هم عبور خواهد کرد و روزهای بهتری خواهیم داشت. آمریکایی ها نیز به دست خودشان و ملت های منطقه آن چیزی که سردار سلیمانی دنبال می کرد که فروپاشی نظام سلطه بود، دچارش خواهند شد و به احتمال زیاد خیلی دیر نخواهد بود.

* به عنوان سوال آخر، شما چطور از شهادت سردار سلیمانی مطلع شدید و چه احساسی با شنیدن این خبر داشتید؟

معمولا ساعت به ساعت آخرین فعل و انفعالات اطلاعاتی را به ما می‌دهند. همان شب شاید نیم ساعت بعد بود که من این خبر را متوجه شدم.

هر زمانی که کسی لباس بسیجی و نظامی‌گری به تن می‌کند بدون تعارف نسبت به اکثرشان این حالت را داریم که آماده‌ایم تا هر روز خبر شهادت هرکدامشان را بشنویم. وقتی کسی این لباس را پوشید، یعنی لباس شهادت را پوشیده و در صف ایستاده است.

بعد از خبر شهادت هرکدام از دوستانمان آنچه که فوراً به ذهن ما خطور می‌کند این است که او هم به هدفش رسید و حالا نفر بعدی چه کسی خواهد بود؟ اما طبیعتا وقتی خبر شهادت‌ها را می‌شنویم یک احساس فقدان و احساس از دست دادن برادر، گاهی احساس از دست دادن پشتوانه، دوست و امید به قلب آدم نیز خطور می‌کند. پذیرش این موضوع برای ما سخت نیست اما دردناک است. شنیدن این اخبار برایمان غیر منتظره نیست اما واقعا دردناک است و از جهات مختلف غصه می‌خوریم.

خاطرم هست وقتی خبر شهادت شهید شوشتری را شنیدم به محض شنیدن خبر گفتم: «ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون، او به مقصدها رسید و  ما هنوز آواره ایم». به هر حال ما می‌دانیم که پاداش این افرا به جز شهادت هیچ چیزی نیست و چیزی نمی‌تواند پاداش به خاتمه کار آنها باشد.

یادم هست وقتی که خبر شهادت شهید صیاد را شنیدم، اول به ما گفتند حادثه‌ای برای ایشان پیش آمده است. من گفتم محال است که ایشان در یک حادثه کشته شده باشند، بعد از آن اعلام کردند که ایشان ترور شده‌اند. یعنی در نهایت، مهری که در کارنامه این افراد صادق و خالص در لباس بسیجی، نظامی و پاسداری باید باشد، مهر شهادت است.

البته ما دلمان می‌خواهد آنها هشتاد سال تا صد سال باشند و از حضورشان استفاده کنیم. دوست داریم آنها سالیان بیشتری این علم را نگه دارند و افراد بیشتری را هدایت کنند اما خداوند بهتر از همه ما می‌داند که چطور باید این جهان را اداره کند و ما هم به مقدرات خداوند راضی هستیم و چاره‌ای هم نداریم که صبوری کنیم و باید برای ادامه هدف آنها تلاش کنیم.