شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

نماهنگ | دوران کودکی پیامبر(ص) به روایت رهبر انقلاب

نماهنگ | دوران کودکی پیامبر(ص) به روایت رهبر انقلاب

در آستانه ولادت با سعادت پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR نماهنگ «جان شیرین» را که روایت دوران کودکی پیامبر(ص) به روایت رهبر انقلاب است تهیه و منتشر کرد. سخنانی که از رهبر انقلاب در این نماهنگ استفاده شده است، مربوط به خطبه های نماز جمعه در اردیبهشت ماه ۱۳۷۰ است.

* با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید:


سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این نماهنگ می‌بینید:


* ذکر نام مقدس نبی‌اکرم صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و شرح گوشه‌هایی از زندگی آن بزرگوار انصافاً کم است و چهره نورانی آن درّةالتاج آفرینش و آن گوهر یگانه عالم وجود برای بسیاری از افراد، آن‌چنان که شایسته است، روشن نیست - نه تاریخ زندگی آن بزرگوار، نه اخلاق آن بزرگوار، نه رفتار فردی و سیاسی آن بزرگوار - بنده قصد داشتم که در ایام آخر صفر، به قدر گنجایش وقت و توفیق خودِ این حقیر، در یک خطبه نسبت به آن بزرگوار مطالبی عرض کنم؛ اما ترسیدم که تراکم مطالب باز موجب شود که این ابراز ارادتِ لازم و واجب فوت شود و به تأخیر افتد؛ لذا امروز قصد دارم که در این خطبه راجع به آن وجود مقدّس صحبت کنم.

نبی مکرم اسلام جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتّصال به غیب و آن مراتب و درجاتی که امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّی قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یک انسان فوق‌العاده، طراز اول و بی‌نظیر است. شما درباره امیرالمؤمنین مطالب زیادی شنیده‌اید. همین قدر کافی است عرض شود که هنر بزرگ امیرالمؤمنین این بود که شاگرد و دنباله‌رو پیامبر بود. یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بی‌نهایت و با خلق و رفتار و کردار بی‌نظیر، در صدر سلسله‌ی انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظّف شده‌ایم که به آن بزرگوار اقتدا کنیم؛ که فرمود: «ولکم فی رسول‌اللَّه اسوة حسنة». ما باید به پیامبر اقتدا و تأسی کنیم. نه فقط در چند رکعت نماز خواندن که در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معامله‌مان هم باید به او اقتدا کنیم. پس باید او را بشناسیم.

خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند. یک نگاه اجمالی به زندگی پیامبر اکرم در دوران کودکی بیندازیم. پدر آن بزرگوار، بنابر روایتی قبل از ولادتش، و بنا بر روایتی دیگر چند ماه بعد از ولادتش از دنیا می‌رود و آن حضرت پدر را نمی‌بیند. به رسم خاندانهای شریف و اصیل آن روز عربستان که فرزندان خودشان را به زنان پاکدامن و دارای اصالت و نجابت می‌سپردند تا آنها را در صحرا و در میان قبایل عربی پرورش دهند، این کودک عزیزِ چراغ خانواده را به یک زن اصیل نجیب به نام حلیمه سعدیّه - که از قبیله بنی سعد بود - سپردند. او هم پیامبر را در میان قبیله خود برد و در حدود شش سال آن کودک عزیز و آن درّ گرانبها را نگه‌داشت؛ به او شیر داد و او را تربیت کرد. لذا پیامبر در صحرا پرورش پیدا کرد. گاهی این کودک را نزد مادرش - جناب آمنه - می‌آورد و ایشان او را می‌دید و سپس باز برمی‌گرداند. بعد از شش سال که این کودک از لحاظ جسمی و روحی پرورش بسیار ممتازی پیدا کرده بود - جسماً قوی، زیبا، چالاک، کارآمد؛ از لحاظ روحی هم متین، صبور، خوش اخلاق، خوش رفتار و با دید باز، که لازمه زندگی در همان شرایط است - به مادر و به خانواده برگردانده شد. مادر این کودک را برداشت و با خود به یثرب برد؛ برای این‌که قبر جناب عبداللَّه را - که در آن جا از دنیا رفت و در همان جا هم دفن شد - زیارت کنند. بعدها که پیامبر به مدینه تشریف بردند و از آن‌جا عبور کردند، فرمودند قبر پدر من در این خانه است و من یادم است که برای زیارت قبر پدرم، با مادرم به این جا آمدیم. در برگشتن، در محلی به نام ابواء، مادر هم از دنیا رفت و این کودک از پدر و مادر - هر دو - یتیم شد. به این ترتیب، ظرفیت روحی این کودک که در آینده باید دنیایی را در ظرفیت وجودی و اخلاقی خود تربیت کند و پیش ببرد، روزبه‌روز افزایش پیدا کرد. ام‌ایمن او را به مدینه آورد و به دست عبدالمطلب داد. عبدالمطلب مثل جان شیرین از این کودک پذیرایی و پرستاری می‌کرد. در شعری عبدالمطلب می‌گوید که من برای او مثل مادرم. این پیرمرد حدود صدساله - که رئیس قریش و بسیار شریف و عزیز بود - آن‌چنان این کودک را مورد مهر و محبت قرار داد که عقده کم محبتی در این کودک مطلقاً به وجود نیاید و نیامد. شگفت‌آور این است که این نوجوان، سختیهای دوری از پدر و مادر را تحمل می‌کند، برای این‌که ظرفیت و آمادگی او افزایش پیدا کند؛ اما یک سرسوزن حقارتی که احتمالاً ممکن است برای بعضی از کودکانِ این‌طوری پیش بیاید، برای او به‌وجود نمی‌آید. عبدالمطلب آن‌چنان او را عزیز و گرامی می‌داشت که مایه تعجب همه می‌شد. در کتابهای تاریخ و حدیث آمده است که در کنار کعبه برای عبدالمطلب فرش و مسندی پهن می‌کردند و او آن‌جا می‌نشست و پسران او و جوانان بنی‌هاشم با عزّت و احترام دور او جمع می‌شدند. وقتی عبدالمطلب نبود یا در داخل کعبه بود، این کودک می‌رفت روی این مسند می‌نشست. عبدالمطلب که می‌آمد، جوانان بنی‌هاشم به این کودک می‌گفتند بلند شو، جای پدر است. اما عبدالمطلب می‌گفت نه، جای او همان‌جاست و باید آن‌جا بنشیند. آن وقت خودش کنار می‌نشست و این کودک عزیز و شریف و گرامی را در آن محل نگاه می‌داشت. هشت ساله بود که عبدالمطلب هم از دنیا رفت. روایت دارد که دم مرگ، عبدالمطلب از ابی‌طالب - پسر بسیار شریف و بزرگوار خودش - بیعت گرفت و گفت که این کودک را به تو می‌سپارم؛ باید مثل من از او حمایت کنی. ابوطالب هم قبول کرد و او را به خانه خودش برد و مثل جان گرامی او را مورد پذیرایی قرار داد. ابوطالب و همسرش - شیرزن عرب؛ یعنی فاطمه بنت‌اسد؛ مادر امیرالمؤمنین - تقریباً چهل سال مثل پدر و مادر، این انسان والا را مورد حمایت و کمک خود قرار دادند. نبی‌اکرم در چنین شرایطی دوران کودکی و نوجوانی خود را گذارند.

خصال اخلاقی والا، شخصیت انسانیِ عزیز، صبر و تحمّل فراوان، آشنا با دردها و رنجهایی که ممکن است برای یک انسان در کودکی پیش بیاید، شخصیت در هم تنیده عظیم و عمیقی را در این کودک زمینه‌سازی کرد. در همان دوران کودکی، به اختیار و انتخاب خود، شبانی گوسفندان ابوطالب را به عهده گرفت و مشغول شبانی شد. اینها عوامل مکمّل شخصیت است. به انتخاب خود او، در همان دوران کودکی با جناب ابی‌طالب به سفر تجارت رفت. بتدریج این سفرهای تجارت تکرار شد، تا به دوره جوانی و دوره ازدواج با جناب خدیجه و به دوران چهل سالگی - که دوران پیامبری است - رسید.

بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌ - ۱۳۷۹/۰۲/۲۳


نماهنگ | فرستادگان حسین علیه‌‌السلام

نماهنگ | فرستادگان حسین علیه‌‌السلام

حضرت آیت‌آلله خامنه‌ای: «[حضرت امام حسین] هم دو سه نفر مأمور کارکُشته‌ى مبرّزِ قویدست که تالیتِلو خودش بودند، به‌سوى تاریخ فرستاد.
این چند مأمور، یکى خواهرش زینب کبرا است -انت بحمد الله عالمةٌ غیر معلّمة؛ آن‌چنان [امام سجّاد(علیه‌السّلام)] درباره‌‌ى زینب کبرا حرف میزند که انسان به یاد یک امامى از خاندان پیغمبر [می‌افتد] هم علی‌بن‌‌الحسین(صلوات‌الله‌علیه) امام سجّاد است، هم خواهر دیگرش امّ‌‌کلثوم است، هم سکینه است، هم فاطمه‌‌ى بنت‌‌الحسین است؛ از خاندان پیغمبر چندین نفر به‌‌صورت ظاهر، اسیرانى در دست دشمنان و در باطن، مأمورانى از جانب آن مرکز الهام و وحى خداوندى به کوفه و شام و مدینه اعزام شدند. و در همان چند روز اسارت و بعد از اسارت و تا آخر عمرشان، قطرى از اقطار را هرکدام احیاء کردند، زنده کردند و از این عملى که امام حسین انجام داد بهره‌‌بردارى شد.»



دیگرمطالب:

بخش نماآهنگ

نماهنگ | قربان شهامت این زن

نماهنگ | قربان شهامت این زن

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: معروف است که مادر اباالفضل یعنی امّ‌البنین -مادرِ پسران؛ چهار برادرند، اباالفضل است و سه برادر کوچک‌تر از خودش- بعد از آنکه چهار پسر را یکجا از دست داد -قربان شهامت این زن! قربان بزرگواری این زن- خیال میکنید بنا کرد شیون و ناله کردن، بنا کرد دشمن را بر خود جری کردن، ابدا! گریه میکرد امّا گریه‌‌ی او خون از در و دیوار میباراند. دست بچّه‌ی کوچک اباالفضل را که عبیدالله‌‌‌بن ‌العبّاس است میگرفت و می‌آورد در قبرستان بقیع -حالا قبرستان بقیع کجا، کربلا کجا؛ بچّه‌هایش در کربلا افتادند و دفن شدند، امّا او دنبال یک شعار تبلیغاتی است، کاری ندارد که کجا افتادند- چهار صورت قبر درست میکرد، می‌نشست بالای سر اینها، بعد بنا میکرد حرف زدن؛ ببینید شعرهایی که میخواند چه بود: میگفت ای کسی که دیدی عبّاس مرا، اباالفضل مرا که در روز عاشورا در مقابل لشکریان دشمن و انبوه دشمنان شمشیر در دست داشت و حمله میکرد، یک خبری من شنیده‌ام، نمیدانم که آیا این خبر راست است یا نه -مادر دارد میگوید- نمیدانم این خبر درست است یا درست نیست؛ من شنیدم که در روز عاشورا بر سر فرزندم اباالفضل عمودی از آهن نواختند. تعجّب میکنم از شجاعت فرزندم که چطور ممکن است او اجازه بدهد به دشمنش که عمودی از آهن را بر سر او بزنند! پس احتمال دیگری میدهم: لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منک احد؛ پسرم! یقیناً اگر شمشیر در دست داشتی، کسی جرئت نمیکرد به تو نزدیک بشود؛ پس این که بر سرت عمود آهن زده‌اند، معلوم است قبلاً دستهای تو را قطع کرده‌اند. لا حول ‌و لا‌ قوّة ‌الّا بالله‌‌ ‌العلیّ ‌العظیم.
گفتار سوّم تحلیل قیام حسینی
شب تاسوعای سال ۱۳۹۴ هـ.ق
۱۳۵۲/۱۱/۱۲
مسجد کرامت مشهد

نماآهنگ لبیک یاثارالله

نماآهنگ لبیک یاثارالله

همراه با صفحه گرافیکی وتصاویر40شهید سرافراز نیاک لاریجان
سایت شهدای نیاک
ستادیادواره شهدای نیاک


نماهنگ | امام حسین علیه‌السلام با یک دنیا مواجه بود

نماهنگ | امام حسین علیه‌السلام با یک دنیا مواجه بود

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: « امام حسین با یک دنیا مواجه بود  همان طور که پیغمبر(ص) در بعثت، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین(ع) هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود.» ۱۳۷۵/۰۹/۲۴

به‌مناسبت فرارسیدن عاشورای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام  پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR بر اساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب نماهنگ «امام حسین علیه‌السلام با یک دنیا مواجه بود» را منتشر می‌کند.

این نماهنگ براساس طرح لوحی با همین عنوان است که پیش‌تر منتشر شده‌بود.

ستاره‌های خدمت | شهید رحمان دادمان

ستاره‌های خدمت | شهید رحمان دادمان

به مناسبت فرارسیدن ایام سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر و هفته‌ی دولت، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بر  اساس بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب درباره شهدای دولت، مجموعه نماهنگ «ستاره‌های خدمت» را منتشر می‌کند.
دومین نماهنگ از این مجموعه به معرفی شهید رحمان دادمان وزیر راه و ترابری دولت هفتم می‌پردازد:
«من وقتی در سفر گیلان، به بندر انزلی رفتم و آن پل قدیمی را -که خود من حدود چهل سال قبل از آن عبور کرده بودم- دیدم، در دل شرمنده شدم... بعد هم که رفتیم، دیدیم مردم و به تبع آنها آقای امام جمعه، همه از ما ساخت پل را میخواهند. من وقتی به رشت برگشتم -در خانه‌ی آقای صوفی، آقایان وزرا جمع شدند؛ آقای عارف و دیگران هم بودند- مسئله‌ی پل را مطرح کردم و به مرحوم دادمان گفتم شما این پل را میسازید؟ ایشان فکری کرد و گفت بله، ما سه‌ساله آن را تحویل میدهیم. من گفتم آن را دوساله تحویل دهید. ایشان سری تکان داد و من فکر کردم که تلقّی به قبول کرده که دوساله تحویل دهد. گفتم من دلم میخواهد دو سال دیگر رئیس‌جمهور بیاید و در همین موقع این پل را افتتاح کند. وقتی دادمان از دنیا رفت، کسانی از دوستان ما که با خانواده‌ی ایشان مرتبطند، گفتند دادمان در خانه گفته بود که فلانی به من گفت دو ساله پل را بسازید؛ اما من آن را یک‌ساله تمام میکنم! همّت آن مرد، این‌گونه بود. ببینید انسان از فقدان چنین آدمهایی چقدر میسوزد.» ۱۳۸۰/۰۶/۰۵


ستاره‌های خدمت | شهید موسی کلانتری

ستاره‌های خدمت | شهید موسی کلانتری

به مناسبت فرارسیدن ایام سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر و هفته‌ی دولت، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بر  اساس بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب درباره‌ی شهدای دولت، مجموعه نماهنگ «ستاره‌های خدمت» را منتشر می‌کند.
اولین نماهنگ از این مجموعه به معرفی شهید موسی کلانتری می‌پردازد:
«مرحوم شهید کلانتری به من گفت در نماز جمعه نشسته بودم، یک نفر به من رو کرد و گفت ببین چقدر زمانه عوض شده است. گفتم چطور؟ آن شخص به کسی که در صفِ جلو نشسته بود، اشاره کرد و گفت: او وزیر است. مرحوم شهید کلانتری میگفت به صف جلو نگاه کردم، دیدم عبّاسپور -وزیر نیرو- است. به او گفتم پس من یک چیز عجیب‌تر به تو بگویم؛ من هم وزیرم! خدا شهید کلانتری را رحمت کند. آنهایی که او را دیده بودند و میشناختند، میدانند که آدم بسیار پُرتحرّک، پُرخون، پُرعزم و خیلی به‌دردبخوری بود. او هم واقعاً از جمله کسانی بود که از دستمان رفت.» ۱۳۸۰/۰۶/۰۵