شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

پایگاه اطلاع رسانی  بلاغ، فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

بی تردید یکی از آیاتی که در شأن اهل بیت علیهم السلام نازل شده، آیه مباهله است. آیه شریفه در جریان یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام که به مباهله معروف است نازل شده است. گروهی از نصاری از نجران برای مناظره درباره اسلام و ادعای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نزد ایشان آمدند. سرانجام کار برای اثبات حقانیت یکی از دو طرف به آنجا انجامید که هر دو گروه در برابر خداوند دعا کنند تا لعنت و عذاب خدا بر دروغگویان و منحرفان از حق نازل شود. وقت خاصی معین شد. در روز موعود مردم جمع شدند، در حالی که هنوز بر مسیحیان نجران معلوم نبود که پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی را برای مراسم دعا و مباهله حاضر می کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش آمد در حالی که علی، حسن، حسین و فاطمه زهرا علیهم السلام را با خود می آورد. بدین سان پیامبر صحنه پر شکوهی آفریده بود. مسیحیان نجران چون حالت پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام را دیدند لرزه بر اندامشان افتاد و به رایزنی با پیشوای خود، اسقف ابا حارثه پرداختند. بزرگ آنان گفت:

«من چهره هایی را مشاهده می کنم که اگر لب به دعا و نفرین بگشایند و بخواهند کوهی را از زمین برکنند آن کوه را متلاشی کرده، برمی دارند. سوگند به مسیح که اگر آنان لب به نفرین ما بگشایند برای ما خانواده و مال و منالی باقی نخواهد ماند».

پس آنان را از مباهله باز داشت. لذا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله شتافتند و گفتند:

«ای ابوالقاسم! از ما بگذر، خداوند از تو بگذرد». سپس شرایط پیامبر را پذیرفتند و به نجران باز گشتند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام داشت: اگر آنان برای مباهله پیش می آمدند مسیحیان نابود می شدند(1).

«فَمَنْ حَآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَآءَنَا وَاَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَاَنْفُسَنَا وَاَنْفُسَکُمْ...(2)»

پس هر کس که با تو درباره عیسی بعد از آنکه با تعالیم وحی بر احوال او آگاهی یافتی، به مجادله برخیزد [و سخنان و ادعای تو را نپذیرد[ بگو پیش آیید تا ما با فرزندانمان و شما با فرزندانتان، زنانمان و زنانتان و نفسهایمان با نفسهایتان در پیشگاه خداوند دعا و نفرین نموده تا لعنت و عذاب خدا را بر دروغگویان و حق گریزان قرار دهیم.

دانشمندان اهل سنت در مصادر متعدد روایی و تفسیری اذعان کرده اند که مراد از «ابنائنا» (فرزندان ما [پیامبر]) حسن و حسین علیهماالسلام ، «انفسنا» (نفس های ما [پیامبر]) علی علیه السلام و «نسائنا» (زنان ما) فاطمه زهرا علیهاالسلام است(3). این آیه بعد از آنکه برهانهای منطقی و قیاسهای عقلی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای گروه مسیحیان نجران سودی نبخشید و همچنان به مکابره و انکار خود ادامه دادند نازل شد، و به پیامبر فرمان داد به برهان مشاهده که بالاترین براهین است رو آورد. برهان مشاهده در حقیقت استمداد از قدرت مطلق و لایزال الهی برای ذلیل ومنکوب کردن طرف باطل با نزول عذاب بر آنان و اعزاز و سرافرازی طرف حق به طور عینی و قابل مشاهده است. ارزش این برهان هرگز قابل مقایسه با برهانهای نظری نیست؛ چرا که برهان مباهله حس، عقل و دل هر سه را با هم به کار می گیرد و توسط هر سه منبع، ادراک جان آدمی تصدیق می شود. برهان مباهله قبل از اثبات ادعای حق و ابطال پندار باطل، جلالت، عظمت، رفعت، روحانیت و کمال تقرب طرف حق را که پیروز میدان مباهله اند ثابت می کند. برهان مشاهده مباهله در حقیقت خدا را در طرف حق و شیطان را در طرف باطل متجلی می سازد و اثبات می کند این تجلی خاص زمان مباهله نیست، بلکه امری دائم و ابدی است.

بنابراین پیام آیه مباهله چیزی بالاتر و وسیع تر از اقناع اهل نجران و اثبات حقانیت دعوی پیامبری رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. آیه علاوه بر این پیام، مسیر استمرار پیامبری رسول خدا صلی الله علیه و آله را اعلام و ترسیم می نماید. در واقع اگر هیچ آیه دیگری برای نشان دادن عظمت و رفعت مکان اهل بیت [علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام ] و مسیر و طریق استمرار دین خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله جز همین آیه نبود برای اهل بصیرت کفایت می کرد.

تعبیر «نسائنا» از حضرت فاطمه و «انفسنا» از علی علیه السلام در حالی که یک زن و یک مرد بیشتر نبودند و تعبیر «ابنائنا» از حسن و حسین علیهماالسلام در حالی که دو فرزند بیشتر نبودند فقط ناشی از رعایت اصول و مبانی زیبایی لفظی نیست. چنان که از جنبه های عاطفی و خانوادگی سرچشمه نمی گیرد، چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله در امر رسالت هرگز گرفتار عواطف خانوادگی نبود، لذا بعد از بعثت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله غریبه هایی چون سلمان خویشاوند و نزدیکانی چون ابولهب غریبه شدند. هم انتخاب آنان به عنوان طرفِ پیامبر در مباهله به امر پروردگار بود و هم تعابیر یاد شده درباره آنان از سوی خداوند متعال بود؛ زیرا این تعابیر در وحی الهی قرآن قرار دارد و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز اعلام داشت:

«اگر خداوند در روی زمین بندگانی گرامی تر از علی، فاطمه، حسن و حسین سراغ داشت که من با آنان مباهله کنم، هر آینه با آنان به صحنه مباهله می آمدم، اما خداوند مرا امر کرده که همراه اینان مباهله نمایم»(4).

تعبیر نسائنا از فاطمه علیهاالسلام

در آیه مورد بحث، خداوند از فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان «نسائنا» (زنان ما) یاد کرده است. درباره علت اینکه از فاطمه علیهاالسلام که یک زن بیشتر نبود با صیغه جمع نساء (زنان) یاد شده، روایات متعددی وجود دارد و مفسران سخنان فراوانی گفته اند. این تعبیر شگفت خداوند از فاطمه که با زبان پیامبر صلی الله علیه و آله «زنان ما» صورت گرفته حاوی یک پیام بزرگ درباره شأن آن بانو برای بشر و تمام خداباوران است. آن پیام این است که فاطمه زهرا علیهاالسلام سمبل و مظهر ویژگیهای تمام زنان مقدس از گذشته و هم عصر او و آینده است. فاطمه علیهاالسلام اگر چه یک زن است، اما در واقع، دارنده ویژگیهای تمام زنان نیک عالم است. دلیل این مطلب این است که:

سرّ کاربرد واژه جمع درباره فرد در قرآن

1 خداوند گاهی از یک شخص با واژه جمع یاد می کند و عمل یا شخصیت آن فرد را به تعداد زیادی نسبت می دهد، چنان که گاه عملی را که گروهی در گذشته انجام داده اند و قرنها از آن گذشته است به گروهی در زمان حاضر نسبت می دهد؛ مثلاً در آیه 181 سوره آل عمران یک نفر یهودی به نام فِنْحاص از روی توهین گفت: خدا فقیر است، اما آیه این گفتار یا اعتقاد را به جمع نسبت می دهد و می فرماید: «الَّذینَ قَالُوآ اِنَّ اللّهَ فَقیرٌ وَنَحْنُ اَغْنِیَآءُ».

این سبک بیان این پیام را می دهد که آن فرد در واقع زبان تمام کسانی است که در گذشته، حال و آینده این سخن را بر زبان جاری کرده و بر این باورند، یا با این سخن راضی و موافق بوده، آن را تأیید می کنند. آن فرد اگر چه یک نفر است، اما مظهر و ترجمان تمام کوتاه اندیشان خدانشناس می باشد.

در ادامه همین آیه آمده است:

«وَقَتْلَهُمُ الاَْنْبِیَآءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ»(5).

فرد گوینده در زمان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله زندگی می کرده، اما قتل پیامبران گذشته را با صیغه جمع به آنان نسبت می دهد، در حالی که در زمان انبیای پیشین هرگز حضور نداشتند، و این نیست مگر اینکه قرآن می خواهد بگوید چنین کسانی دارای شخصیت همان قاتلان مستقیم انبیاء و مظهر ویژگیهای همان انسانهای گذشته در این زمان هستند و به فعل آنان راضی اند.

قرآن در جای دیگر می فرماید:

«الَّذینَ قَالُوآ اِنَّ اللّهَ عَهِدَ اِلَیْنَآ اَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّی یَاْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَاْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَآءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلی بِالْبَیِّنَاتِ وَبِالَّذی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صَادِقینَ»(6).

آیه می فرماید: این معجزه ای که شما برای ایمان آوردن درخواست می کنید، پیامبران گذشته آورده اند. پس اگر شما راست می گویید چرا آن پیامبران را کشتید؟ این سخن در حالی است که هرگز دست این انسانها آلوده به خون آن پیامبران نبوده است، اما قرآن می فرماید: «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ»؛ یعنی عمل کشتن گذشته را به آنان که در چندین قرن بعد زندگی می کنند نسبت می دهد. این نسبت در صورتی صحیح است که بپذیریم شخصیت و روح انسانهای قبلی در اینها متجلی شده و گویا دقیقا همان انسانهای پیشین هستند که مرتکب قتل شده اند و به فعل آنان راضی هستند.

در آیه 91 سوره بقره نیز همین سبک به کار رفته است:

«قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبِیَآءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ».

اساسا رضایت باطنی به فعل دیگری حاکی از مشابهت و مسانخت روحی با دیگری است، و گویا یک روح در دو قالب با زمان و مکان متفاوت است.

این سبک بیانی در قرآن درباره انسانهای صالح و نیکوکار هم آمده است؛ مثلاً از ابراهیم علیه السلام تعبیر به ملت شده است:

«اِنَّ اِبْراهیمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنیفًا»(7).

بنا به تحلیل سابق، پیام آیه ظاهرا این خواهد بود که ابراهیم علیه السلام مظهر و تجلّیگاه ویژگیهای تمام انسانهایی است که قبل و بعد از آن حضرت، بر اطاعت و عبادت خداوند پایدار و ثابت قدم بوده یا هستند، گویا روح تمام انسانهای توحیدی یکی است و بالاترین مرتبه آن در ابراهیم علیه السلام متجلی شده است.

سرّ کاربرد واژه جمع درباره فاطمه علیهاالسلام

آنچه گذشت، روشن می سازد اگر قرآن تعبیر «زنان ما» را درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام به کار می برد، می خواهد این پیام را بدهد که آن حضرت مظهر و اسوه تمام زنان حنیف، پاک و منسوب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می باشد و گویا تمام زنان مقدس قبل و بعد از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام یک روح بوده و کمال و تمام تجلی و ظهور آن در فاطمه زهرا است.

اما آن زنان چه کسانی هستند؟ بی تردید زنانی که قرآن به خاطر تقدس و ویژگی الهی از آنان یاد می کند، همه از تبار پاکیها، حنیف، و از منسوبان حقیقی گوهر انسانیت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند.

زنان مقدس قرآنی

قرآن بجز فاطمه زهرا علیهاالسلام به صراحت یا به کنایه، از دوازده زن پاک نام می برد:

1 حوا(8)، 2 آسیه همسر فرعون(9)، 3 سارا همسر ابراهیم(10)، 4 هاجر همسر ابراهیم(11)، 5 یوکابد مادر موسی(12)، 6 صفورا همسر موسی و دختر شعیب(13)، 7 الیزابت یا یصابات همسر زکریا(14)، 8 حنّه همسر عمران(15)، 9 همسر ایوب(16)، 10 بلقیس(17)، 11 مریم علیهاالسلام (18)12 خدیجه علیهاالسلام (19).

قرآن برای هر یک از این زنان صفت یا صفات بارزی را به عنوان شاخصه ذکر می نماید که به ترتیب یاد شده به آن صفات اشاره می شود:

1 حوا همسر حضرت آدم از تائبات بود:

«قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَآ اَنْفُسَنَا وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا...»

... پروردگارا! ما به خود ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشایی و بر ما ترحم ننمایی هر آینه از زیانکاران خواهیم بود(20).

2 آسیه همسر فرعون از مؤمنات و مشتاقان خدا بود:

«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ امَنُواامْرَاَتَ فِرْعَوْنَ اِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتًا...»(21)

خداوند برای کسانی که ایمان آورده اند (آسیه) زن فرعون را مثال می زند... آن گاه که [در مقابل تهدیدات فرعون] گفت: پروردگارا خانه ای در نزد خودت (بهشت)، برای من بنا نما... .

3 سارا همسر ابراهیم از قائمات و خدمتگزاران پیامبر بود:

«وَ امْرَاَتُهُ قَائِمَة...»؛ و همسر او به خدمتگزاری به پا بود...(22).

4 هاجر همسر ابراهیم از سائحات بود.

سائحات که در قرآن به عنوان یکی از صفات کمالی برای زنان ذکر شده(23) به معنای زنان مهاجر است. علامه طباطبایی می گوید سائحات کسانی هستند که با گامهای خود از مسجدی به مسجد دیگر و از معبدی به معبد دیگر هجرت نموده، با بدنهای خود در پی اطاعت و انجام دستورات پروردگار می روند(24). هاجر نمونه سائحات بود؛ زیرا به امر خداوند همراه ابراهیم از اورشلیم به مکه هجرت کرد و رنج دوری از وطن، خانه و شوهر خود را تحمل نمود و در جست وجوی آب بارها میان دو کوه صفا و مروه را پیمود.

5 یوکابد مادر موسی از مسلمات و توکل کنندگان بر خدا بود:

«اِذْ اَوْحَیْنَآ اِلَیآ اُمِّکَ مَا یُوحَیآ * اَنِ اقْذِفیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ...»(25).

مادر حضرت موسی نمونه زنان مسلمان بود. او به امر پروردگار و با توکل بر او عزیزترین نعمت پروردگار، فرزندش را به دریا انداخت.

6 صفورا دختر شعیب، همسر موسی نمونه حیا و حسن انتخاب بود:

«فَجَآءَتْهُ اِحْدیهُمَا تَمْشی عَلَی اسْتِحْیَآءٍ... یَآ اَبَتِ اسْتَءْجِرْهُ اِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَءْجَرْتَ الْقَوِیُّ الاَْمینُ»(26).

دختر شعیب در هنگام دعوت از موسی به سوی پدرش نهایت حیا، و آزرم را رعایت نمود و به رغم تهیدستی موسی ملاک گزینش را امین و توانا بودن می داند.

7 الیزابت همسر زکریا از صالحات و خاشعات بود:

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیی وَ اَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ اِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعینَ»(27)

... و ما همسر زکریا را برایش صالح گردانیدیم، آنها در کارهای خیر سبقت می گرفتند و ما را با حالت بیم و امید دعا می کردند و همواره در برابر ما خاضع و خاشع بودند.

8 حنه همسر عمران از متصدقات و صادقات و مخلصات بود:

«اِذْ قَالَتِ امْرَاَتُ عِمْرَانَ رَبِّ اِنّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فی بَطْنی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّیآ...»(28)

حنه همسر عمران، مادر مریم علیهاالسلام با اخلاص نذر نمود فرزندی را که در شکم دارد خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد و به آنجا هدیه کند؛ پس چون فرزندش متولد شد صدق خود را با وفای به نذرش به اوج رساند.

9 همسر ایوب نمونه صبر و ایثارگری و خدمتگزاری پیامبر بود:

«وَ اتَیْنَاهُ اَهْلَهُ...»(29) «... وَ وَهَبْنَا أَهْلَهُ...»(30).

همسر ایوب نمونه بزرگی از ایثار و فداکاری بود، از همین رو لیاقت یافت که خداوند در قرآن از او به کنایه به نیکی یاد کند؛ زیرا در هنگام گرفتاری حضرت ایوب و بیماری و تعفن بدن او همه حتی فرزندان از او دوری گزیدند و ترکش کردند و در حالی که ایوب به فقر و فاقه دچار بود و به دلیل بیماری جسمانی حتی کسی برای صدقه دادن نزد او نمی آمد، فقط همسرش ایثار نموده، در کنار او ماند و حتی با گدایی برای حضرت ایوب به مدت طولاتی نان و غذا تهیه می نمود و دست از آن حضرت برنمی داشت. افزون بر اینها حاضر شد برای نشکستن سوگند حضرت ایوب بعد از بهبود و تمکن او، ضربه ضغث را تحمل کند:

«وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَ لاَ تَحْنَثْ اِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا»(31) و هرگز زبان به اعتراض نگشود که ای ایوب! بعد از آن همه صبوری و خدمتی که به پای تو ریختم آیا باید نسبت به من گمان بد ببری و عجولانه سوگند یاد کنی و هم اکنون نیز برای شکستن قسم تو، من باید ضغث را تحمل کنم؟!(32)

10 بلقیس نمونه عقل، درایت و آینده نگری و حق گرایی بود:

«اِنّی وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ وَ اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ ... قَالَتْ رَبِّ اِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَاَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ»(33).

سیاق و دلالت این آیات به طور ضمنی روشن می کند که بلقیس زنی هوشمند، با درایت، عاقبت اندیش، اهل مشورت، و دارای روح حق گرایی بوده است؛ زیرا پس از مشاهده دلایل درستی نبوت حضرت سلیمان بلافاصله به خداوند ایمان آورده، مسلمان می شود و از کفر خود نادم شده، آن را ظلم به خویش (ظلمتُ نفسی) معرفی می کند. هوش و درایت او از آنجا آشکار می شود که وقتی نامه سلیمان به دستش می رسد با تعمق در آن، از نامه به وصف کریم یاد کرده، بلافاصله اظهار نظر نمی کند، بلکه نخبگان کشوری و لشکری را گرد آورده، با آنان به مشورت می نشیند. نخبگان لشکری راه مقابله با قدرت را پیشنهاد می کنند، اما با این حال تصمیم گیری نهایی را برعهده خود بلقیس می گذارند که خود نشان از مقبولیت حزم و عقل او در میان نخبگان دارد. بلقیس بر اساس شناخت و درایت خود تصمیم به تحقیق، تأمل و مذاکره می گیرد و چون حق برایش آشکار می گردد بلافاصله تسلیم حق می شود(34). افزون بر این، علامه طباطبایی معتقد است عبارت «اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» بر اساس قرائن در آیه شریفه بیان می دارد که از جمله چیزهایی که به بلقیس داده شده بود دوراندیشی، عقل، درایت، حزم، عزم و سطوت بود(35).

11 خدیجه نمونه ایثار و احسان بود:

«... وَ وَجَدَکَ عَائِلاً...»(36).

مفسران آیه را اشاره به حضرت خدیجه(س) دانسته اند؛ زیرا کلمه عائل را به معنای فقیر گرفته و گفته اند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از آنکه مالی نداشت خداوند او را به وسیله حضرت خدیجه علیهاالسلام که اموالش را پس از ازدواج به پیامبر بخشید، ثروتمند نمود(37). افزون بر این، روایاتی نقل شده که این نظر را تأیید می کند(38).

تجلی کمال یازده زن الهی قرآنی در فاطمه علیهاالسلام

قرآن از فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز در موارد متعددی به کنایه یاد کرده، وی را نمونه وفا کنندگان به عهد، صائمات، متصدّقات، صابرات و ذاکرات(39) معرفی می کند. با عنایت به آیات قرآنی که در شأن آن بانو نازل شده و روایات بسیاری که درباره آن حضرت رسیده است، فاطمه علیهاالسلام نمونه برجسته صفاتی چون تائبه، مؤمنه، صالحه، خاشعه، قائمه، سائحه، مسلمه، متصدقه، صادقه، مخلصه، صابره، عقل، درایت، حزم، حیاء، ایثار، احسان، رحمت، حسن انتخاب، مشتاق خدا و خادم پیامبر می باشد(40). این صفات، همان ویژگیهایی است که قرآن برای زنان پاک و مقدس اثبات نمود و این همانندی در صفات به معنای تجلی خوبی آن زنان در فاطمه زهرا علیهاالسلام به نحو اتم و اکمل است.

تجلی کامل تر تقدس مریم علیهاالسلام در فاطمه علیهاالسلام

مریم، مادر حضرت عیسی زن پاکی است که قرآن بیشتر ازسایر زنان به نیکی از او یاد نموده است. خداوند 34 بار به صراحت نام وی را در قرآن آورده و ویژگیهای متعالی آن بانو را مستقیم یا غیر مستقیم یادآور شده است؛ مانند، رویش نیکو (و انبتها نباتا حسنا)، صاحب محراب (کلما دخل علیها الزکریا المحراب)، قلب پر از ایمان و دارای کمال علم (صدقت بکلمات ربها و کتبه)، عصمت، تطهیر و برگزیده خدا (و اذ قالت الملائکة یا مریم إن اللّه اصطفاک و طهرک)، پاکدامنی و عفت، مادر فرزندی پاک (مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا)، واسطه الحاق نسل به انبیاء، برگزیدگی و برتری بر زنان (إن اللّه اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین)، محدَّثه بودن و نزول ملائکه بر او (اذ قالت الملائکة یا مریم إن اللّه یبشرک بغلام...) و کرامت و دریافت غذای بهشتی، مشتاق بهشت و اشتیاق بهشت به او. قرآن به صراحت او را صدیقه (و امه صدیقة) و از قائنات معرفی می کند:

«وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتینَ»(41).

... و مریم کلمات پروردگار خویش و کتب آسمانی او را با کمال ایمان تصدیق کرد و او از قانتین بود.

قانت از ماده قنوت به معنای مداومت بر طاعت همراه با خضوع است(42) و از نظر مرحوم طبرسی به معنای نماز، طاعت، طول رکوع، قیام، دعا و سکوت است.

در کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام نیز صفات دیگری درباره حضرت مریم ذکر شده است؛ مانند نیل به آخرین درجه کمال، پاکی از خون زنانه و...(43) در مقاله «جایگاه فاطمه علیهاالسلام و مریم در آیات و روایات» به تفصیل چهل ویژگی برای آن بانو ذکر شده است(44)؛ لذا در اینجا از تفصیل بیشتر خودداری می شود.

نگارنده در آنجا ضمن مقایسه میان آن حضرت علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام نشان داد که چهل ویژگی حضرت مریم در وجود مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام به طریق اولی ظهور داشت و آن بانو نمایاننده و تجلی گر حضرت مریم علیهاالسلام در زمان خود بود(45).

با این حال، در اینجا اشاره به برخی آیات که به کنایه از آن حضرت علیهاالسلام یاد می کند و صفات بارزی از ایشان را بیان می نماید خالی از لطف نمی باشد:

1 فاطمه علیهاالسلام ؛ نمونه کامل صائمات و صادقات:

«... یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا»(46).

ائمه اطهار علیهم السلام (47) و تمام مفسران شیعه(48) و بیشتر مفسران اهل سنت(49) این آیات سوره دهر را در مورد نذری می دانند که علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام برای شفای حسن و حسین علیهماالسلام کردند، و پس از بهبود آنان به نذر خود وفا کرده، سه روز را روزه گرفتند و افطاری خود را به مسکین، یتیم و اسیر دادند و خود با آب افطار کردند.

2 فاطمه؛ نمونه کامل متصدقات، مخلصات و مشتاقان به خدا:

«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ اَسیرًا * اِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لاَ نُریدُ مِنْکُمْ جَزَآءً وَ لاَ شُکُورًا»(50).

3 فاطمه؛ نمونه کامل صابرات:

«وَ جَزیهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریرًا»(51).

4 فاطمه، نمونه کامل ذاکرات، قانتات و خاشعات:

«اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَریرًا»(52).

گزیده سخن

آنچه گذشت، به خوبی علت و راز اینکه قرآن در آیه مباهله از فاطمه زهرا علیهاالسلام به «نسائنا» تعبیر نموده و در حالی که یک زن بیشتر بود ایشان را زنان منسوب به پیامبر می نامد نشان می دهد. علت و راز این تعبیر، آن است که حضرت فاطمه مظهر تجلی خوبیها و شخصیت الهی زنانِ قرآنی چون حوا، آسیه، یوکابد، سارا، هاجر، رحمت، حنه، الیزابت، مریم، بلقیس، صفورا، و خدیجه بود و تقدس همه آنها در ایشان جمع بود. این زنان گویا دارای روحی واحدند که در فاطمه پیامبر صلی الله علیه و آله متجلی شده است، لذا تمام آنها منسوب به پیامبرند؛ زیرا فاطمه علیهاالسلام منسوب به اوست. از همین رو قرآن از زبان پیامبر از فاطمه علیهاالسلام به «زنان ما» تعبیر نمود.

منابع و مآخذ:

1 آلوسی بغدادی، محمود. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

2 ابن حنبل، احمد بن محمّد. المسند، مصر، دارالمعارف، 1368ق.

3 ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل. قصص الانبیاء، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1402ق.

4 امینی، ابراهیم. فاطمه زهرا بانوی نمونه اسلام، قم، شفق.

5 بحرانی، هاشم. البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

6 برازش، علی رضا. المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الکافی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1408ق.

7 بیهقی، ابی بکر احمد بن حسین. السنن، بیروت، دارالفکر.

8 ترمذی، ابو عیسی محمّد. سنن ترمذی، استانبول، 1981م.

9 توفیق، ابو علم. فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ترجمه علی اکبر صادقی، تهران، امیرکبیر، 1364ش.

10 جزایری، نعمت اللّه . قصص الانبیاء، ترجمه یوسف عزیزی، تهران، انتشارات هاد، 1377ش.

11 حافظ ابوالمؤید الموفق بن احمد. المناقب للخوارزمی، نجف، حیدریه، 1385ق.

12 حسکانی، عبیداللّه بن عبداللّه . تفسیر شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.

13 حسینی مرعشی شوشتری، نوراللّه . احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، کتابخانه عمومی آیة اللّه مرعشی، 1406ق.

14 حسنی (سبیتی) عبداللّه . المباهله، تهران، مکتبه النجاح، 1402ق.

15 دیلمی، محمّد حسن بن محمّد. ارشاد القلوب، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1395ق.

16 ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد. سیر أعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرساله، 1410ق.

17 رازی، فخر الدین. التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

18 راغب اصفهانی، ابی القاسم الحسین. المفردات فی ترتیب القرآن، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1362ش.

19 رسولی محلاتی، هاشم. فاطمه زهرا، قم، علمیه اسلامیه، 1357ش.

20 زمخشری، جاراللّه . تفسیر الکشاف، بیروت، دارالفکر، 1397ق.

21 سلمانپور، محمّد جواد. «جایگاه فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، مشکوة، شماره 81 ، زمستان 82 .

22 سیوطی، جلال الدین. الدرّ المنثور فی تفسیر بالمأثور، بیروت، دارالفکر.

23 شرقاوی، عبدالرحمن. علی امام المتقین، مصر، مکتبة قریب.

24 شبلنجی، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مصر، 1384ق.

25 شهیدی، جعفر. زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1365ش.

26 طباطبایی، محمّد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1392ق.

27 طبرسی، ابی علی. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، پنج جلدی.

28 فعال عراقی، حسین. داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، 1378ش.

29 فیض کاشانی، محسن. تفسیر الصافی، مشهد، دارالمرتضی للنشر، پنج جلدی.

30 قرطبی، محمّد بن احمد. تفسیر الجامع لاحکام القرآن، قاهره، دارالکتاب العربی، 1387ق.

31 قزوینی، محمّد کاظم. فاطمه از ولادت تا شهادت (فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد)، ترجمه حسین فریدونی، آفاق، 1404ق.

32 قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم. ینابیع الموده، تحقیق علی جمال اشرف الحسینی، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1416ق.

33 مجلسی، محمّد باقر. بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

34 محمّد فؤاد، عبدالباقی. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره، مطبعة دارالکتب المصریه، 1364ق.

35 محلاتی، ذبیح اللّه . ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

36 مسلم، ابی الحسین بن مسلم قشیری. صحیح، بیروت، دارالفکر.

37 مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.

38 میلانی، (الحسینی)، فاضل. فاطمة الزهراء ام ابیها، بیروت، دارالتعارف، 1398ق.

39 نراقی، ملا مهدی. شهاب ثاقب، بی جا، بی نا، 1380.

40 نقی پور، ولی اللّه . بررسی شخصیت اهل بیت در قرآن به روش قرآن به قرآن، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1380ش.

1 بنگرید به: نورالابصار، ص 223؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 16؛ تفسیر صافی، ج1، ص 318؛ علی امام المتقین، ج 1، ص 23.

2 آل عمران / 61.

3 بنگرید به: فخر رازی، تفسیر الکبیر معروف به مفاتیح الغیب، ج 8، ص 85. جالب اینکه فخر رازی بعد از ذکر حدیثی از عایشه می گوید: این روایت [که آیه درباره اهل البیت، علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام است [مورد اتفاق اهل تفسیر و حدیث است. همچنین بیضاوی در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 2، ص 47؛ زمخشری در تفسیر کشاف، ج 1، ص 368؛ حقی در روح البیان، ج 2، ص 44؛ سیوطی در تفسیر جلالین؛ نهاوندی در تفسیر نفحات الرحمن؛ واحدی در اسباب النزول؛ ابن حجر در الصواعق المحرقه؛ دلائل النبوه، ج 2، ص 124؛ ترمذی در صحیح، ج 5، ص 225؛ بیهقی در سنن، ج 7، ص 63؛ مسلم در صحیح، ج 4، ص 1871؛ احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 185؛ بغوی در مصابیح السنه، ج 4، ص 183 و ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 286، همگی روایت را نقل کرده و اعتراف نموده اند که آیه در شأن علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام است.

4 المباهله، ص 66.

5 آل عمران / 181.

6 آل عمران / 183.

7 نحل / 120.

8 بقره / 35 و 36، اعراف / 19-25 و طه / 117 و 121-123.

9 تحریم / 11 و قصص / 9.

10 هود / 71 و ذاریات / 29.

11 ابراهیم / 35-40.

12 طه / 38 و 40 و قصص / 7 و 10-13.

13 قصص / 23-27.

14 انبیاء / 90، آل عمران / 40 و مریم / 5 و 8.

15 آل عمران / 35 و مریم / 28.

16 انبیاء / 84.

17 نمل / 24-44.

18 آل عمران / 33-37 و 42-47، نساء / 156، مریم / 16-34، انبیاء / 91 و تحریم / 12.

19 ضحی / 8 .

20 اعراف / 23، حوا اولین زنی بود که فریب شیطان را خورد، اما به زودی متوجه شد و به سرعت با همسرش نادم شدند و صادقانه و خاشعانه توبه کردند. محلی که حوا به توبه پرداخت مروه نام گرفت. بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 86 .

21 تحریم / 11.

22 هود / 71. برای کلمه قائمه در این آیه چند احتمال داده شده است؛ از جمله خدمتگزاری. بر این اساس معنی آیه چنین می شود؛ «هنگامی که فرستادگان ما برای بشارت نزد ابراهیم آمدند... چون دید دست آنان به گوسفند بریان دراز نمی شود... در حالی که همسر او در حال خدمتگزاری بود خندید...».

سیاق سه آیه که قسمتی از آنها ترجمه شد همین احتمال را تقویت می کند، چون سخن از مهمان نوازی از ضیوف با گوشت بریان شده و سخن از حاضر بودن همسر ابراهیم است (تفسیر المیزان، ج 10، ص 323).

افزون بر اینکه در برخی روایات و تفاسیر تصریح شده که «وامرأته ساره قائمة تخدمهم» (الدرّ المنثور). گذشته از این قرائن، نقلهای تاریخی گواهی می دهد ساره همواره در خدمتگزاری حضرت ابراهیم با اشتیاق حاضر بود. بنگرید به: قصص انبیاء در المیزان.

23 تحریم / 5.

24 تفسیر المیزان، ج 9، ص 396.

25 طه / 38-39.

26 قصص / 25-26.

27 انبیاء / 90.

28 آل عمران / 35.

29 انبیاء / 84 .

30 صآ / 43. بنگرید به: قصص انبیاء در المیزان، ص 167.

31 صآ / 44.

32 ابی الفداء در تاریخ قصص الانبیاء و قمی در تفسیر خود آورده اند که وقتی خداوند حضرت ایوب را شفا داد و اموال، باغ و مزرعه را به صورت ناگهانی به او بازگرداند، همسرش از راه رسید و چون صحنه را چنان دید گریست و به سجده افتاد و خدا را شکر نمود. چشمان ایوب در حین سجده وی به گیسوان بریده همسرش افتاد. ایوب قبل از اینکه علت بریده شدن گیسوان رحمت را از وی جویا شود گمان بد برد و سوگند یاد کرد که صد تازیانه به او بزند، اما چون علت را پرسید، فهمید که ماجرا چنین بوده که همسرش نزد مردم برای گدایی می رفت تا صدقه ای بگیرد و برای ایوب طعامی تهیه کند. روزی چیزی به وی صدقه ندادند و چون گیسوان زیبایی داشت به او گفتند، ما به تو طعام می دهیم به شرطی که تو گیسوانت را به ما بفروشی. رحمت از روی اضطرار و ناچاری و به منظور اینکه همسرش ایوب گرسنه نماند گیسوان خود را فروخت. ایوب چون به اشتباه خود پی برد غمگین شد، از یک طرف سوگند یاد کرده بود و از طرف دیگر به گمان نادرست دچار شده بود. پس خداوند به وی وحی کرد، برای اینکه حنث قسم نکرده باشی و از سوگند خود رهایی یابی 100 شلاق را روی هم بگذار (ضغث) و یکبار بر همسرت (رحمت) بزن. بنگرید به: تفسیر قمی، ج 2، ص 241-239؛ قصص الانبیاء، ج 1، ص 374.

33 نمل / 43-23.

34 بنگرید به: ابی الفداء، قصص الانبیاء، ج 2، ص 273؛ سید نعمت اللّه جزائری، قصص الانبیاء، ص 534.

35 المیزان، ج 15، ص 355.

36 ضحی / 8 .

37 المیزان، ج 30، ص 311.

38 بحارالانوار، ج 43، ص 49؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 473.

39 سوره دهر و نساء / 41 و بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 327.

40 بنگرید به: سید شرف الدین، کلمه الغراء؛ توفیق ابو علم، فاطمه زهرا؛ شوشتری، احقاق الحق؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا؛ علامه قزوینی، فاطمه از ولادت تا شهادت؛ ابراهیم امینی، فاطمه زهرا؛ رسولی محلاتی، فاطمه زهرا؛ فاضل میلانی، فاطمة الزهراء اُم ابیها؛ بحارالأنوار، ج 43؛ خوارزمی، مناقب؛ دیلمی، ارشاد القلوب؛ شبلنجی، نورالابصار؛ محب طبری، ذخایر العقبی؛ ریاحین الشریعه؛ ینابیع الموده؛ مجله مشکوة، «جایگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، شماره 81، زمستان 82.

41 تحریم / 12.

42 مفردات راغب، ص 428.

43 توفیق ابو علم، فاطمه زهرا؛ خوارزمی، مناقب؛ شوشتری، احقاق الحق؛ دیلمی، ارشاد القلوب؛ شبلنجی، نورالابصار؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام ؛ محب طبری، ذخایر العقبی؛ علامه قزوینی، فاطمة من المهد الی اللحد؛ مجلسی، بحارالأنوار، جلد 43؛ ریاحین، الشریعه و ینابیع الموده.

44 بنگرید به: سلمانپور، «جایگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، مشکوة، شماره 81، زمستان 82 .

45 همان.

46 انسان / 7.

47 بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 412.

48 بنگرید به: المیزان، ج 20، ص 132؛ تفسیر نمونه، ج25، ص 348؛ دکتر نقی پور، اهل بیت در قرآن.

49 بنگرید به: تفسیر قرطبی، ج 10، ص 690؛ سیوطی، الدرّ المنثور، ج 8 ، ص 365؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ص 393؛ آلوسی، روح المعانی، ج 29، ص 158؛ تفسیر فخر رازی، ج 30، ص 240؛ واحدی، اسباب النزول، ص 296؛ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ج 1، ص 279؛ طبری، الریاض النضره، ج 2، ص 180 و 208؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ص 502.

50 انسان / 8-9.

51 انسان / 12.

52 انسان / 10.

منبع: سایت حوزه نت

حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

پایگاه اطلاع رسانی  بلاغ، حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

من راجع به حضرت صدیقه(س) خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبرنقل شده است; و آن روایت این است که حضرت صادق(ع) می فرماید:

«فاطمه(س) بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت; و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسایلی ازآینده نقل می کرد.» ظاهر روایت این است که در این هفتاد و پنج روز مراوده ای بوده است; یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است... البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم....

در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند: با این که آنها هم فضایل بزرگی است این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم که برای غیرانبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا وبعضی اولیایی که در ربته آنهاست، برای کسی دیگر حاصل نشده.(امام خمینی، 11/12/64)

امام خمینی(ره) عاشق خدا بود وشیدای حق. دلداده رسالت بود و جرعه نوش کوثر ولایت. یاد و نام مادرش زهرای اطهر برایش دل انگیز بود و شورآفرین. تقدیر نیزاین دوستداری و جذبه ولایی را زیبا و نیک به هم پیوند داد ومیلاد فرزند را قرین تجلی نور فاطمی در بیستم جمادی الثانی قرار داد. کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه »، پرتوی از شیدایی و مهر ولایی اوست و سخنان فوق جلوه شکوهمندی از مهرو معرفت مقام فاطمی.

امام(ره) با نقل روایتی معتبر از اصول کافی به عظمت معنوی فاطمه(س) که همان محدثه بودن است اشاره می کند و آن رامهمترین فضیلت بانوی نمونه اسلام می شمارد. فضیلتی که جز برای طبقه اول انبیاء برای دیگری حاصل نشده است. گفتگو با جبرئیل به مدت هفتاد و پنج روز و سخن گفتن با فرشتگان که به خاطرمکرمت و عظمت فاطمی به حضورش می شتافتند. امام صادق(ع) در پاسخ فردی که می پرسد: محدث چیست؟ می فرماید: «یاتیه ملک فینکت فی قلبه کیت و کیت ».

محدثه کسی است که فرشته به سویش می آید و به قلب او لطایف ونکات آسمانی را یاد آور می شود.

امام باقر(ع) می فرماید: محدث کسی است که فرشته را نمی بیند;اما سخن او را در بیداری می شنود.

وجود فردی که محدث و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان باشد، مورداتفاق تمامی دانشمندان شیعه و سنی است. و از اختصاصات شیعه شمرده نمی شود. مرحوم علامه امینی در بحث «المحدث فی الاسلام »نصوص فراوانی از اهل سنت ذکر می کند که وجود محدث راپذیرفته اند و بر افرادی تطبیق کرده اند.

البته شیعه موارد تطبیقی آن را قبول نکرده، مصادیق و جلوه های آن را در عترت پیامبر(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام می داند;ولی متون مزبور بیانگر این است که شیعه در مساله وجود محدث در اسلام تنها نیست و دیگر فرق اسلامی نیز آن را پذیرفته اند. ازطرفی، پذیرفتن وجود انسانهایی مورد خطاب فرشتگان به معنای نبوت و پیامبری نیست. حمران ابن اعین می گوید: امام باقر(ع) به من فرمود که علی(ع) محدث بود. من آن را برای یاران خویش نقل کردم. آنان پرسیدند:

چه کسی با او گفتگو می کرد؟ پاسخی نداشتم. به سوی امام باقر(ع)

برگشتم و پرسش را به وی عرضه داشتم.

حضرت فرمود: فرشته با او سخن می گفت. گفتم منظورتان این است که پیامبر بود؟

حضرت دست خود را حرکت داد و فرمود: خیر، آنان همانند کسانی اندکه همراه حضرت سلیمان و حضرت موسی بودند و یا مثل ذوالقرنین شمرده می شوند.

امام صادق(ع) نیز در پاسخ به این پرسش می فرماید: خیر، پیامبرنیستند. آنها از علمایند، همانند ذوالقرنین در علم خویش.

در اصول کافی، در باب فرق بین رسول و نبی و محدث، نیز به این مطلب تصریح شده است. امام باقر و امام صادق علیهما السلام پس ازبیان اینکه امام «محدث » و مورد گفتگو و خطاب فرشتگان است،می فرماید:

«لقد ختم الله بکتابکم و ختم بنبیکم الانبیاء.» با قرآن کتابهای آسمانی پایان یافت و با حضرت محمد(ص) پیامبری به آخررسید.

بدین ترتیب، «محدث » هرگز به معنای نبوت و پیامبری نیست.

دراین راستا امام خمینی(ره) می فرماید: البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم(ص).

در باره حضرت صدیقه در روایات، دو جهت گفتگو مطرح شده است:

یکی گفتگو با فرشتگان و دیگری حضور جبرئیل نزد آن حضرت.

حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «فاطمه بنت رسول الله(ص) کانت محدثه و لم تکن نبیه » فاطمه دختر رسول خدا، محدثه بود نه پیامبر.

سپس در ادامه توضیح می دهد که فاطمه را از این جهت محدثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و همان گونه که با مریم دختر عمران گفتگو داشتند، با او چنین سخن می گفتند:

«یافاطمه، خدای متعال تو را پاک گردانید و از میان تمام زنان عالم برگزید.» شبی حضرت صدیقه(س) به فرشتگان فرمود: آیا آن زن که از جمیع زنان عالم برتر است، مریم دختر عمران نیست؟

جواب دادند: نه، مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خویش بود;ولی خدای تعالی تو را بزرگ بانوان جهان در تمام زمانها ازاولین و آخرین قرار داده است. روایتی که امام خمینی از آن یادکرده، چنین است:

«ان فاطمه مکثت بعد رسول الله خمسه و سبعین یوما و قدکان دخلها حزن شدید علی ابیها و کان جبرئل یاتیها فیحسن و یخبرهابما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی یکتب ذالک فهذا مصحف فاطمه.» فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بیش از هفتاد وپنج روز زنده نماند. داغ پدر اندوهی سخت بر قلبش وارد ساخته بود; به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می آمد و او را درعزای پدر تسلیت می گفت.خاطر غمین زهرا را تسلی می بخشید و ازمقام و منزلت پدرش، حوادثی که بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد می گردید، خبر می داد. امیرمومنان(ع) آنچه جبرئیل می گفت به رشته تحریر در می آورد. مجموع این سخنان «مصحف فاطمه » را شکل می دهد.

این جهت نیز به شان و منزلت نبوت ارتباط ندارد; زیرا در قرآن کریم از حضرت مریم و سخن گفتن جبرئیل با او یاد می کند. بااینکه آن حضرت پیامبر نبود. امام خمینی در این زمینه می نویسد:

در قرآن کریم آیاتی هست که دلالت می کند بر آنکه اشخاصی که پیغمبر نبودند، ملائکه; بلکه جبرئیل را دیدند و با او سخن گفتند. ما نمونه ای از آن را اینجا یاد می کنیم: (اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله اصطفیک و طهرک واصطفیک علی نساءالعالمین) (سوره آل عمران، آیه 42) یعنی چون ملائکه گفتند به مریم که خدا تو را برگزیده و پاکیزه کرده و فضیلت داد برزنهای جهان، پس از آن خدای تعالی حکایت مریم را نقل می کند از«آیه 44» بسیاری از حالات عیسی مسیح و معجرات او را ملائکه برای مریم نقل می کند و از غیب به او اخبار می دهند; و در سوره مریم (آیه 17) می گوید: (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا); و قضیه مراوده ملائکه و جبرئیل با مریم در بسیاری ازآیات قرآن مذکور است و خبرهایی که از غیب به او دادند، خداوندنقل می کند.

آمدن جبرئیل نزد حضرت صدیقه از عظمت و تعالی روحی و اوج معنوی آن بزرگوار حکایت می کند; زیرا در باره کیفیت ایجاد رابطه جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریه است. نظریه ای که فلاسفه برآن تاکید دارند، این است که می گویند: انسان تا در طبیعت وماده است، در حجاب است و نمی تواند به ملا اعلی دست یابد. همین که خود را از معاصی و لذات و تعلقات نفسانی آزاد ساخت، نورمعرفت و ایمان به خدا و ملکوت اعلی در قلبش تجلی می کند.

این نور در بالاترین مرتبه خویش همان جوهر قدسی است که دراصطلاح فلاسفه عقل فعال و در زبان شریعت نبوی روح قدسی نامیده می شود. با ظهور این نور، آنچه در آسمانها و زمینهاست برایش روشن می گردد. و حقایق اشیا را می بیند، همان گونه که نور مادی را در صورتی که حجاب نباشد مشاهده می کند. در این زمینه به آیاتی نیز استشهاد شده است; برای نمونه خداوند می فرماید:

(و طبع علی قلوبهم فهم لایفقهون) بر دلهای آنها مهر زده شده،پس آنان چیزی نمی فهمند.

(بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون) گناهانی که انجام دادندبر دلهای آنان غلبه کرده است.

پس از آنکه فرد از این حجابها دور شد، باطن او معراج معنوی خویش را آغاز می کند; سر ملکوت بر او آشکار شده، آیات بزرگ خداوند را مشاهده می کند. چنانکه خداوند می فرماید:

(لقد رای من آیات ربه الکبری) سپس همین روح قدسی در روح بشری و دنیایی اش تاثیر می نهد. و حقایقی که شهود کرده، در حواس ظاهری مانند بینایی و شنوایی متمثل آشکار می سازد. بدین ترتیب،شخص حقایق ملکوتی را، که در آن عالم حقیقی خارجی و مشخص است،به صورت محسوس مشاهده می کند.

بر اساس این نظریه، تکامل و عروج معنوی و روحی انسان سبب ارتباط با حقایق ملکوت می شود.

نظریه دوم این است که روح ولی یا پیامبر سبب نزول فرشتگان نیست، بلکه خداوند فرشته را مامور می کند در پیشگاه ولی خداقرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادله نیز بر درستی این نظر گواهی می دهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوی و تناسب روحی کامل بین ولی الهی و فرشته نباشد، این نزول ممکن نخواهدشد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:

(الله اعلم حیث یجعل رسالته) (انعام، 124) خداوند آگاه تر است که پیامبری و رسالت خویش را در کدامین جایگاه قرار دهد.

در شان نزول این آیه می خوانیم که: ولید ابن مغیره می گفت: چون ثروتمند هستم و سن بیشتری دارم، باید بر من وحی نازل شود.

خداوند متعال می فرماید: شایستگی ها را خداوند می داند. برای این در آیه دیگر صبر و یقین را عامل وصول به مقام امامت معرفی می نماید و می فرماید:

(و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانو بآیاتنایوقنون) (سجده، 34) از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند; و این بدان سبب است که آنان صبر پیشه کردندو به آیات ما یقین داشتند.

امام خمینی(ره) در این زمینه می فرماید: مساله آمدن جبرئیل برای کسی یک مساله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هرکسی می آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است. چه ما قابل بشویم به این که قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است، اوتنزیل می دهد او را و وارد می کند تا مرتبه پایین یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مامور می کند که برو و این مسایل را بگو.

چه آن قسم بگوییم که بعضی اهل نظر می گویند. و چه این قسم بگوییم که بعض از اهل ظاهر می گویند تا تناسب ما بین روح این کسی که جبرئیل می آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد امکان ندارد این معنا... . این فضیلت را من بالاتر ازهمه می دانم که برای غیر انبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیابرای طبقه بالای ابیناعلیهم السلام و بعضی از اولیایی که دررتبه آنها هست، برای کسی دیگر حاصل نشده.

امید آنکه پرتوی از فیض کوثر قرآن صدیقه طاهره دل و جانمان راروشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژه های تقوا وایمان را در اجتماع خویش متجلی سازیم.

منبع: سایت حوزه نت

مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی به مناسبت اربعین حسینی با حضور رهبر انقلاب برگزار خواهد شد

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی به مناسبت اربعین حسینی با حضور رهبر انقلاب برگزار خواهد شد

هم‌زمان با اربعین شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و یاران باوفای ایشان، مراسم عزاداری جمعی از هیئت‌های دانشجویی سراسر کشور، صبح شنبه ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۱ در حسینیه‌ی امام خمینی(ره) در حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار می‌شود.


در این مراسم حجت‌الاسلام والمسلمین مسعود عالی سخنرانی خواهد کرد و آقای میثم مطیعی به ذکر مصیبت  اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌پردازد.

انسان ۲۵۰ ساله | امام حسن علیه‌السلام زمینه‌ساز حماسه عاشورا

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

انسان ۲۵۰ ساله | امام حسن علیه‌السلام زمینه‌ساز حماسه عاشورا

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: امام حسن جنگ نظامی را - با آن دشمنی که قبلا باید افشا بشود و سپس با آن مبارزه بشود - متوقف کرد تا جنگ سیاسی، جنگ فرهنگی، جنگ تبلیغاتی و جنگ اسلامی خود را با او شروع بکند. ... امام حسن زمینه‌ساز عاشورا و تداوم امامت در شیعه بود. ۱۳۶۴/۰۳/۱۷

درس هایی از عاشورائیان

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

درس هایی از عاشورائیان

سکینه بیک خورمیزی (نیک)، مدرس حوزه و دانشگاه

چکیده:
این اثر با نگاهی به شخصیت امام حسین (علیه السلام) و شاکله ی رفتاری و گفتاری سیدالشهداء (علیه السلام) تدوین شده و هدفش آشنایی بیشتر با مکتب حسینی است، از آن جا که رفتار و گفتار هر شخصی نمایان گر شخصیت ذاتی و اکتسابی آن فرد است، ضرورت دارد که در حد توان به مطالعه در سیره ی رفتاری و تعمق در گفتار گهربار امام حسین (علیه السلام) به قصد آشنایی و ارادت به پیشگاه آن شهید مظلوم بپردازیم.
کلیدواژه: عاشورا، امام حسین (علیه السلام)، کرامت، شجاعت، تواضع، ایثار، عاطفه، محبت.

مقدمه:
عملکرد و گفتار هر انسانی نماد و نمایان گر شخصیت اوست: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِه‏؛ بگو: هر کس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى‏کند.» (اسراء: 84)
لذا قضاوت در مورد هر کسی بستگی به اعمال و اقوال آن شخص دارد، افراد برجسته در هر دوره و زمانی بر اساس منش و روش خویش تبدیل به اسوه و الگو می شوند و نسل های آن ها به رفتار و گفتار آن اسوه ها تأسی می جویند، بدون مبالغه می توان ادعا کرد حضرت امام حسین (علیه السلام) اسوه ی بی نظیری است که نه تنها مسلمانان و شیعیان به مکتب و هدف او تأسی جسته اند بلکه هر آزاده ی بیداردلی در جهان در برابر شخصیت والای حسین (علیه السلام) متواضعانه زانوی ادب به زمین گذارده و خوشه چین بوستان کمالات امام حسین (علیه السلام) گشته و جرعه نوش اقیانوس فضائل آن یگانه دوران گردیده است.

حضرت امام حسین (علیه السلام) اسوه ی بی نظیری است که نه تنها مسلمانان و شیعیان به مکتب و هدف او تأسی جسته اند بلکه هر آزاده ی بیداردلی در جهان در برابر شخصیت والای حسین (علیه السلام) متواضعانه زانوی ادب به زمین گذارده و ...

حضرت امام حسین (علیه السلام) اسوه ی بی نظیری است که نه تنها مسلمانان و شیعیان به مکتب و هدف او تأسی جسته اند بلکه هر آزاده ی بیداردلی در جهان در برابر شخصیت والای حسین (علیه السلام) متواضعانه زانوی ادب به زمین گذارده و ...


1. کرامات ذاتی
امام حسین (علیه السلام) خامس اصحاب کساء یعنی پنجمین نفر از کسانی است که تحت کساء یمانی قرار گرفت و به عنوان اهل بیت (علیهم السلام)، آیه ی تطهیر در شأن او نازل گردید. (ر.ک: مفاتیح الجنان، حدیث کساء) ایشان نوه ی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزند امیرمؤمنان و فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) و برادر امام حسن مجتبی (علیه السلام) است که همگی جایگاه ویژه در جهان هستی دارند و طبق حدیث شریف کساء تمام جهان به یمن وجود ایشان آفریده شده (همان) و همگی مشمول آیه تطهیر می باشند.
«إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا؛ خداوند مى‏خواهد پلیدى و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.» (احزاب: 33)
در آیه ی مباهله نیز ایشان به عنوان فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نامیده شده است:
«فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ؛ هرگاه بعد از علم و دانشى که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آن ها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» (آل عمران: 61)
غالب مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نازل شده است و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها کسانى را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین (علیهما السلام) و دخترش فاطمه (سلام الله علیها) و على (علیه السلام) بودند، بنا بر این منظور از «ابناءنا» در آیه منحصراً حسن و حسین (علیهما السلام) هستند.
همچنین روایات بسیاری در شأن و فضیلت ایشان به عنوان سید جوانان بهشت [1] (مجلسی، بحارالانوار، ج41، ص21)، چراغ هدایت و کشتی نجات، [2] (بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم، ج17، ص1؛ ابن نما حلی، مثیرالاحزان، ص4) و نسبت تام و مستقیم به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با عنوان «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْن‏» وارد شده است؛ آن قدر این روایات بسیار و اسناد متواتر از طریق شیعه و سنی دارند که این وجیزه گنجایش ذکر آن ها را ندارد. (ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص127؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ص52)

2. کرامات اکتسابی
قطعاً آن دسته از کرامات که در دوره ی زندگی هر کسی از او بروز و ظهور پیدا کرده و جزء عملکرد آن شخص می باشد، دلیل گویاتری بر شخصیت ویژه ی آن شخص می باشد که ما در این نوشتار اجمالاً اشاره ای به آن کرامات خواهیم داشت:

2-1. شجاعت
یکی از فضائل اخلاقی هر انسانی به ویژه برای مردان، شجاعت می باشد که امام حسین (علیه السلام) در این فضیلت گوی سبقت را از همگان ربوده، در تمام دوران امامت و خلافت پدر بزرگوارش در چندین جنگی که بر امام علی (علیه السلام) تحمیل شد، امام حسین (علیه السلام) همه جا حاضر و جزء فرماندهان و جنگاوران جبهه نبرد بود و بهمراه برادر بزرگوارش شجاعانه در میدان رزم با معاویه جنگید.

یکی از فضائل اخلاقی هر انسانی به ویژه برای مردان، شجاعت می باشد که امام حسین (علیه السلام) در این فضیلت گوی سبقت را از همگان ربوده بودند.

یکی از فضائل اخلاقی هر انسانی به ویژه برای مردان، شجاعت می باشد که امام حسین (علیه السلام) در این فضیلت گوی سبقت را از همگان ربوده بودند.


2-2. بخشندگی و تواضع
آورده اند که روزی امام حسین (علیه السلام) از کوچه ای عبور می کردند، کودکان که با هم مشغول بازی بودند از امام (علیه السلام) دعوت کردند تا در بازی با ایشان شرکت و هم غذا شوند، امام حسین (علیه السلام) با خوش رویی دعوت کودکان را پذیرفت و سپس از آن ها دعوت کرد تا به منزل ایشان بیایند و از آن ها به بهترین وجه پذیرایی کردند و فرمودند: این کودکان از من بخشنده ترند زیرا آن ها همه ی آن چه داشتند برایم آوردند ولی من بعضی از آن چه داشتم به آن ها هدیه کردم. (اخطب خوارزم، مقتل خوارزمی، ج 1، ص 155)

2-3. ایثار و از خودگذشتگی
هنگامی که در اولین برخورد سپاه حر، که از جانب عبیدالله برای مقابله و رویارویی با امام حسین (علیه السلام) راه می پیمود، امام (علیه السلام) تشنگی توان فرسا را در سپاه حر و اسب های آن ها دیدند، دستور دادند که آب هایی که برای مصرف اهل بیت و سپاهیانشان ذخیره داشتند همه را به سپاه دشمن بدهند و حتی اسب هایشان را نیز سیراب کردند و حتی با دست های مبارک خود به این کار اقدام نمودند و این اوج بزرگواری و ایثار امام (علیه السلام) را نشان می دهد. (ر.ک: دینوری، اخبار الطوال، ص 247)

2-4. ابراز محبت و عاطفه
امام حسین (علیه السلام) پس از دریافت خبر شهادت مسلم بن عقیل، کودکان او را بر زانو نشاندند و نوازش کردند و فرمودند من پدر شما هستم و به آن ها دلداری و دلگرمی دادند، این خاطره در ذهن دخترکان امام (علیه السلام) نقش بسته بود لذا در آخرین وداع امام (علیه السلام) با اهل بیت در ظهر عاشورا پس از سوار شدن امام (علیه السلام) بر مرکب، دخترک کوچک امام (علیه السلام) از خیمه بیرون آمده به پدر عرضه داشت حرفی خصوصی دارم گوش کنید؛ امام (علیه السلام) فرمود: بگو دخترم می شنوم. عرض کرد نه! باید از اسب پایین بیایید. امام (علیه السلام) با این که آماده ی رزم بودند و قلبشان مملو از داغ عزیزان؛ اما گفته دختر کوچکشان را رد نکردند و با مهربانی و عاطفه تمام از اسب پایین آمدند، آن گاه دخترک نازدانه به پدر گفت بر زمین بنشین و مرا در آغوش بگیر، نوازش کن چنان که کودکان مسلم را نوازش کردی چون پس از شهادت شما دیگر کسی مرا نوازش پدرانه نخواهد کرد.
امام حسین (علیه السلام) آن قدر دخترک خویش را با عطوفت نوازش کرد که دختر به پدر اجازه رفتن داد و امام (علیه السلام) با خداحافظی و بوسیدن دخترش آماده ی رزم شد؛ و این یعنی کرامت بزرگ که در سخت ترین لحظه ها، لطیف ترین عاطفه ها به ظهور می رسد. (ر.ک: ربانی خلخالی، ستاره درخشان شام، ص85؛ مقدم، وقایع عاشورا، ص455)

امام حسین (علیه السلام) آن قدر دخترک خویش را با عطوفت نوازش کرد که دختر به پدر اجازه رفتن داد و امام (علیه السلام) با خداحافظی و بوسیدن دخترش آماده ی رزم شد، و این یعنی کرامت بزرگ که در سخت ترین لحظه ها، لطیف ترین عاطفه ها به ظهور می رسد.

امام حسین (علیه السلام) آن قدر دخترک خویش را با عطوفت نوازش کرد که دختر به پدر اجازه رفتن داد و امام (علیه السلام) با خداحافظی و بوسیدن دخترش آماده ی رزم شد، و این یعنی کرامت بزرگ که در سخت ترین لحظه ها، لطیف ترین عاطفه ها به ظهور می رسد.


2-5. مهرورزی به دشمنان
اگر به گفتار و رفتار امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا نظری بصیرت گونه داشته باشیم، می بینیم هدف امام حسین (علیه السلام) نجات سپاه یزید از گمراهی و ضلالت تبعیت از یزید و فرو رفتن در جهل و حب دنیا است و خطبه های آتشین حضرت همه اش هشدار و نصیحت و پرهیز از دنیازدگی و توجه به آخرت و شناساندن یزید و دستگاه ظالمانه اش به مردم و آشنا ساختن مردم با شخص خودشان و شجره ی طیبه اهل بیت (علیهم السلام) است و هدفشان عاقبت به خیر شدن مردم است و این جز محبت امام به امت نمی تواند باشد. (ر.ک: مقرم، مقتل الحسین، ص189)

3. نگاهی به اقوال امام حسین (علیه السلام)
همان طور که قبلاً گفتیم، رفتار و گفتار هر کس نمایان گر شخصیت آن فرد است، اکنون به برخی از اقوال و فرمایشات امام حسین (علیه السلام) اشاره کرده و با شخصیت بی نظیر ایشان بیش تر آشنا می شویم:

3-1. «مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه ی زبان آنهاست، به دنبال آن هستند تا جایی که زندگی شان بر آن مدار است، پس هنگامی که پای آزمایش به میان آید، دین داران کم اند.» [3] (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص245)

3-2. «قومی که خشنودی مخلوق را بر رضایت خالق خریدار باشند، رستگار نشوند.» [4] (طبری، تاریخ طبری، ج1، ص932)

3-3. شخصی از امام حسین (علیه السلام) درخواست کرد که سخنی که با گوش خودت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ای، برایمان نقل کن. ایشان فرمودند: «خداوند کارهای بزرگ و با شرافت را دوست دارد و کارهای پست را ناخوش دارد.» [5] (سیوطی، جامع الصغیر، ج1، ص75)

3-4. «مرگ با عزت بهتر از زندگی در ذلت و سختی است.» [6] (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص68)

هدف امام حسین (علیه السلام) از قیام، عاقبت به خیر شدن مردم است و این چیزی جز محبت امام به امت، نمی تواند باشد.

هدف امام حسین (علیه السلام) از قیام، عاقبت به خیر شدن مردم است و این چیزی جز محبت امام به امت، نمی تواند باشد.


4. امام حسین (علیه السلام) از نگاه دیگران
4-1. از نگاه مویس دوکبری (Maurice)
یکی از مستشرقین به نام مویس دوکبری می نویسد: «اگر مورخان ما حقیقت این روز (روز عاشورا) را می دانستند و درک می کردند که عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمی پنداشتند، زیرا پیروان حسین (علیه السلام) به واسطه ی عزاداری حسین (علیه السلام) می دانستند که پستی و زیردستی و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند، زیرا شعار پیش رو و آقای آنها، تن ندادن به زیر بار ظلم و ستم بود.» (هاشمی نژاد، درسی که حسین به انسان ها آموخت، ص292)

4-2. از نگاه گاندی
گاندی رهبر هندوستان درباره ی امام حسین (علیه السلام) می گوید: «من زندگی امام حسین (علیه السلام) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایست از سرمشق امام حسین (علیه السلام) پیروی کند. (همان، ص289)

نتیجه
با نگاهی گذرا به واقعه ی عاشورا و عظمت و گستردگی این واقعه ی عظیم نتیجه می گیریم در کربلا و مکتب حسینی هیچ فضیلتی فراموش نشده است، اعم از فضائل فردی، خانوادگی و اجتماعی. فضائل فردی چون اخلاص حسین (علیه السلام) و یارانش و زهد و عشق به معبود و فضائل اخلاقی چون حضور خانواده در کنار یکدیگر و روابط عاطفی و مهرورزی های بی نظیر و فداکاری ها و ایثارهای بی بدیل و فضائل اجتماعی چون خیرخواهی برای دیگران و نصیحت و هدایت و آرزوی نجات دشمنان از آتش دوزخ، که همه ی این فضائل در شخصیت حسین (علیه السلام) و یارانش و عشق پاک آنان به پیش گاه معبود موج می زند و فاش می گویم:


اگر حسین ما نبود عشق این همه زیبا نبود


منابع
* قرآن کریم
* مفاتیح الجنان
1. اخبارالطوال، دینوری، احمد بن داود، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نی، 1364.
2. الارشاد، مفید، محمد بن محمد، قم، مؤتمر العالی، 1372.
3. بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، دوم، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1403ق.
4. تاریخ طبری، طبری، محمد بن جریر، تهران، اساطیر، 1362.
5. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، دوم، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
6. جامع الصغیر، سیوطی، جلال الدین، بیروت، دارالفکر، 1401ق.
7. درسی که حسین (علیه السلام) به انسان ها آموخت، هاشمی نژاد، عبدالکریم، دوم، مشهد، به نشر، 1383.
8. ستاره درخشان شام، ربانی خلخالی، علی، بی جا، مکتب الحسین، بی تا.
9. عوالم العلوم، بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله، قم، مؤسسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1430ق.
10. کامل الزیارات، ابن قولویه، جعفر بن محمد، نجف، دارالمرتضویه، 1356.
11. مثیر الاحزان، ابن نما حلی، جعفر بن محمد، سوم، قم، مدرسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1406ق.
12. مقتل الحسین، مقرم، عبدالرزاق، ترجمه قربان علی مخدومی، قم، نصایح، 1387.
13. مقتل خوارزمی، اخطب خوارزم، موفق بن احمد، قم، انوارالهدی، بی تا.
14. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، محمد بن علی، قم، حیدریه، بی تا.
15. نگاهی به تاریخ جهان، لعل نهرو، جواهر، ترجمه محمود تفضلی، تهران، امیرکبیر، 1358.
16. وقایع عاشورا، مقدم، محمدتقی، مشهد، مقدم، بی تا.

----------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1. الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ‏ الْجَنَّةِ.
2. إنّ الحسین مصباح‏ الهدى‏ و سفینة النجاة.
3. النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.
4. لاأفلح قومٌ اشتروا مرضات المخلوق.
5. إن الله تعالی یُحبّ معالی الامور و اشرافها و یکره سفسافها.
6. مَوْتٌ‏ فِی‏ عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیَاةٍ فِی ذُلٍّ.

منبع : پنجره فولاد

عظمت زنانه، عزت مجاهدانه

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

عظمت زنانه، عزت مجاهدانه

«در عاشورا، در حادثه‌ی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود... این حادثه نشان داد که زن در حاشیه‌ی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد.» ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره‌ی حضرت زینب (سلام اللَّه علیها) این شخصیت برجسته‌ی اسلام و تشیع سخنان زیادی را مطرح کرده و ابعاد مختلف شخصیت و مجاهدت ایشان را تبیین نموده‌اند. بخش زن، خانواده‌ و سبک زندگی (ریحانه) پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در متن زیر گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را در اینباره بازخوانی می‌کند:


* ناجی تاریخ
حضرت زینب، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آن‌چنان که شایسته دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸.

* مقامِ غیرقابل توصیف
زینب (سلام اللَّه علیها)، هم در حرکت به سمت کربلا، همراه امام حسین؛ هم در حادثه‌ی روز عاشورا، آن سختیها و آن محنتها؛ هم در حادثه‌ی بعد از شهادت حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، بی سرپناهی این مجموعه‌ی به جا مانده‌ی کودک و زن، به عنوان یک ولىّ الهی آنچنان درخشید که نظیر او را نمیشود پیدا کرد؛ در طول تاریخ نمیشود نظیری برای این پیدا کرد. بعد هم در حوادث پیدرپی، در دوران اسارت زینب، در کوفه، در شام، تا این روزها که روز پایان آن حوادث است و شروع یک سرآغاز دیگری است برای حرکت اسلامی و پیشرفت تفکر اسلامی و پیش بردن جامعه‌ی اسلامی. برای خاطر همین مجاهدت بزرگ، زینب کبری (سلام اللَّه علیها) در نزد خداوند متعال یک مقامی یافته است که برای ما قابل توصیف نیست. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹

* معلّم رفتار اسلامیِ زن
زینب کبری سلام‌الله علیها، نقش همسر، نقش مادر و نقش یک زن برجسته و ممتاز در خاندان پیغمبر را، در مدینه به بهترین وجه ایفاد کرده است. شخصیت آن بزرگوار در مدینه - قبل از حادثه‌ی کربلا - یک شخصیت برجسته و معروف و ممتاز بوده است. همچنان‌که بعد از حادثه‌ی کربلا هم - منهای آن مدّت کوتاهِ مربوط به شام و قضایای کربلا - باز نقش آن بزرگوار، یک نقش خیلی برجسته و ممتاز است. اگر فرض می‌کردیم که حادثه‌ی کربلا اصلاً نبود - که ما آنچه درباره‌ی زینب کبری سلام‌الله علیها می‌گوییم و می‌شنویم مربوط به ماجرای کربلاست - باز زینب کبری سلام‌الله علیها، یک شخصیت برجسته، یک انسان بزرگ و یک زن قابل تبعیّت و پیروی محسوب می‌شد. از لحاظ علمی، از لحاظ تقوا، از لحاظ پاکدامنی و طهارت، از لحاظ برجستگی اخلاقی، از جهت محور بودن برای همه‌ی کسانی که به مسائل معنوی و اخلاقی و دینی توجّهی دارند و از جهات گوناگون، یک استاد، معلّم معنویّت، معلّم اخلاق و معلّم رفتار اسلامیِ زن محسوب می‌شد. ۱۳۷۴/۰۷/۱۲.

* الگوی مردان و زنان بزرگ عالم
خطبه‌ی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست... اینجور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزه‌داران دشمن دور و برشان را گرفته‌اند؛ یک عده هم مردم مختلف‌الحال حضور داشتند؛ همانهائی که مسلم را به دست ابن‌زیاد دادند، همانهائی که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همانهائی که آن روزی که باید با ابن‌زیاد در میافتادند، توی خانه‌هایشان مخفی شدند - اینها بودند توی بازار کوفه - یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میکنند، دختر امیرالمؤمنین را میبینند، گریه میکنند. حضرت زینب کبری با این عده‌ی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه‌ی مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همه‌ی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱

* عظمت زنانه
زینب کبری شور عاطفه‌ی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون می تراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت می کند. عظمت زنانه‌اش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک می کند. عظمت زنانه، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفه‌ی انسانی، که در هیچ مردی نمی‌توان این عاطفه‌ی شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همه‌ی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم می کند و روی آتش‌های گداخته، شجاعانه قدم می گذارد و عبور می‌کند؛ در عین حال، درس می‌دهد و مردم را آگاهی می‌بخشد؛ در عین حال، امام زمان خود - یعنی امام سجاد - را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا می‌بخشد؛ در عین حال، با کودکان برادر و بچه‌های پدر از دست داده‌ی آن حادثه‌ی عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد می‌کند. بنابراین زینب کبری (سلام‌اللَّه‌علیها) یک شخصیت همه‌جانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق می دهد. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵

* نمونه کاملِ زن مسلمان
زینب کبری(سلام‌اللَّه‌علیها) یک نمونه‌ی کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه می شود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع می کند. شاید مهم‌ترین بُعدی که شخصیت زن اسلامی می تواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد - تأثیری که از اسلام پذیرفته - این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آن‌چنان سعه و عظمتی پیدا می‌کند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز می شود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجسته‌تر است. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵

ادامه مطلب

* انتخاب‌هایِ زینب کبری (سلام اللَّه علیها)
ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) هم نباشد، عظمت پیدا می کند. بخش عمده‌ی این عظمت از این‌جاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین (علیه‌السّلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده‌ی بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب را ساخت. ۲۲/۰۸/۱۳۷۰

* اوجِ موقعیت‌شناسی
قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابن‌عباس و ابن‌جعفر و چهره‌های نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال این ها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چه‌کار باید بکنند؛ ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه این‌که نمی فهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس می کرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانواده‌اش جدا می‌شود؛ و به همین دلیل هم بود که بچه‌های خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس می کرد که حادثه چگونه است. در آن ساعت های بحرانی که قوی ترین انسان ها نمی توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین‌بن‌علی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جان ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسان های تاریخ بشریت یعنی پیامبران می توانند به آن‌جا برسند. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲

* همه چیز فدایِ انجام تکلیف
زینب کبری سلام‌الله علیها ناگهان در مقابل یک تکلیفِ بزرگِ آنی و خطرناک قرار گرفت که آن عبارت بود از رفتن به سمت کربلا. همه چیز تحت‌الشّعاع این قضیه قرار گرفت... در حالی که زینب کبری سلام‌الله علیها، رهبر این حرکت هم نبود. اما رهبر آن حرکت از او خواست و او هم بی‌قید و شرط، اطاعت کرد: تصمیم گرفت، به راه افتاد، و همه چیز -حتّی خانواده - را رها کرد. عجیب این است! حضرت زینب، خانه و شوهر و زندگی و همه چیز را برای انجام این تکلیف بزرگ و فداکارانه که حیات اسلام به آن وابسته بود و بایستی انجام می‌گرفت، رها کرد. این ها، آن شاخص های برجسته‌اند. ۱۳۷۴/۰۷/۱۲.

* دو حرکتِ زینب کبری (علیهاالسّلام)
حادثه‌ى عاشوراى حسینى را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند، زینب کبرا (سلام‌الله‌علیها) نگذاشت. دو حرکت عمّه‌ى ما - زینب کبری (علیهاالسّلام) - انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرى‌ها و آن بیانات که مایه‌ى افشاى حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه. این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزه‌هاى خباثت‌آلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند. ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

* حماسه‌ی زینبی
حماسه‌ی زینب کبری (سلام الله علیها) است که مکمّل حماسه‌ی عاشورا است؛ بلکه به یک معنا حماسه‌ای که بی‌بی زینب کبری (سلام الله علیها) به‌وجود آورد، احیاکننده و نگه‌دارنده‌ی حماسه‌ی عاشورا شد. عظمت کار زینب کبری (علیهاالسّلام) را نمی‌شود در مقایسه‌ی با بقیّه‌ی حوادث بزرگ تاریخ سنجید؛ باید آن را در مقایسه‌ی با خود حادثه‌ی عاشورا سنجید؛ و انصافاً این دو عِدل یکدیگرند. این انسان باعظمت، این بانوی بزرگ اسلام بلکه بشریّت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگه‌دارد؛ حتّی لرزشی هم در صدای این بانوی بزرگ از این‌همه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجهه‌ی با دشمنان، هم در مواجهه‌ی با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّه‌ی سرافراز استواری ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد. در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه‌ی شگفت‌آور را ایراد کرد: «یا اَهلَ‌الکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ التِی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً» تا آخر؛ لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جان ها می‌نشیند. در آن‌چنان وضعیّتی زینب کبری مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دل ها را، جان ها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت. بعد هم، هم در مقابل ابن‌زیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آن‌چنان قدرتی سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختی‌هایی را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد. شما می خواهید خاندان پیغمبر را به خیال باطل خودتان مغلوب کنید، منکوب کنید، ذلیل کنید؟ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین. مجسّمه‌ی عزّت است زینب کبری، همچنان‌که حسین بن علی (علیه‌السّلام) در کربلا، در روز عاشورا مجسّمه‌ی عزّت بود. ۱۳۹۲/۰۸/۲۹

* خطبه فراموش‌نشدنی
آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان میدهد. خطبه‌ی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه‌ی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق‌ترین و غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است... «یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعه‌گرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله‌رو اسلام و اهل‌بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده‌ی مقابله‌ی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبه‌ی نریسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده‌های خودتان را، گذشته‌ی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیب‌شناسی است. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱

* ما رأیت الّا جمیلا
یک مقایسه‌ی کوتاه بین زینب کبری و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبری را نشان میدهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونه‌ی ایمان شناخته شده است، برای مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا... در روز عاشورا زینب کبری این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفته‌اند و شهید شده‌اند: حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) - سیدالشهداء - را دید، عباس را دید، علی اکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانی؟ اما در مقابل همه‌ی این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پاره‌ی برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض میکند: پروردگارا! این قربانی را از ما قبول کن. وقتی از او سؤال میشود که چگونه دیدی؟ میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا». این همه مصیبت در چشم زینب کبری زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمه‌ی اوست. ببینید این مقام، مقام چنین صبری، چنین دلدادگی نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامی که قرآن کریم از جناب آسیه نقل میکند. این، عظمت مقام زینب را نشان میدهد. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹

* تحقیرِ ستمگران با عظمت معنوی
حادثه‌ای مثل روز عاشورا نمی‌تواند زینب کبری را خُرد کند. شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جباری مثل یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد نمی تواند زینب کبری را تحقیر کند. زینب کبری در مدینه - که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست - و در کربلا - که کانون محنت های اوست - و در کاخ جبارانی مثل یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ می کند و شخصیت‌های دیگر در مقابل او تحقیر می شوند. یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد - این مغروران ستمگر زمان خود - در مقابل این زنِ اسیر و دست‌بسته، تحقیر می شوند. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵

* عامل پیروزیِ در حادثه کربلا
در عاشورا، در حادثه‌ی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثه‌ی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصه‌ی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامىِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعىِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه‌ی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه‌ی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری را مشاهده میکند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌ای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱

* حراست از روح کلّی اسلام
تلاش حضرت زینب سلام‌اللَّه‌علیها فقط این نیست که از امام بیماری در کربلا حراست و پرستاری کرده است. حضرت زینب از روح کلّی اسلام و جامعه آن روز مسلمین پرستاری کرد؛ پرستاری بزرگ او آن‌جاست. حضرت زینب در مقابل یک دنیا بدی، ظلم، بی‌انصافی، حیوان‌صفتی و قساوت، یک تنه ایستاد. و با این ایستادگی، توانست از روح کلّی اسلام حراست و پرستاری کند. همچنان که می گوییم امام حسین علیه‌السّلام اسلام را حفظ کرد، می توانیم دقیقاً ادّعا کنیم که حضرت زینب سلام‌اللَّه‌علیها هم با ایستادگی خود، اسلام را حفظ کرد. این ایستادگی، یک رمز و راز و یک عامل اصلی است. ۱۳۸۰/۰۵/۰۳

* الگوی اسلامیِ تربیت
اگر جامعه اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند - یعنی الگوی زهرایی، الگوی زینبی، زنان بزرگ، زنان باعظمت، زنانی که می توانند دنیا و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند - آن وقت زن به مقام شامخِ حقیقی خود نائل آمده است. اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و کمالات معنوی و اخلاقی ای که خدای متعال و آیین الهی برای همه انسانها - چه مرد و چه زن - به طور یکسان در نظر گرفته است، برسد، تربیت فرزندان بهتر خواهد شد، محیط خانواده گرمتر و با صفاتر خواهد شد، جامعه پیشرفت بیشتری خواهد کرد و گره‌های زندگی آسانتر باز خواهد شد؛ یعنی زن و مرد خوشبخت خواهند شد. ۱۳۷۶/۰۷/۳۰

* حرکت زینبیِ ما...
زینب کبری از اولیاءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزیز کرد، قرآن را عزیز کرد. ما البتّه آن بلندپروازی را نداریم، آن همّت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوی بزرگ الگوی ما است؛ ما کوچک‌تر از این حرف ها هستیم؛ امّا باید به‌هرحال حرکت ما در جهت حرکت زینبی باشد؛ باید همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعه‌ی اسلامی و عزّت انسان باشد؛ همان‌که خدای متعال با احکام دینی و شرایعِ بر پیغمبران، مقرّر فرموده است. ۱۳۹۲/۰۸/۲۹