شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

عزاداری بر امام حسین قبل از خلقت حضرت آدم تا روز قیامت

عزاداری بر امام حسین قبل از خلقت حضرت آدم تا روز قیامت


قبل از حضرت آدم ( علیه السلام )

قبل از خلقت حضرت آدم ( علیه السلام ) مصیبت امام حسین ( علیه السلام ) بارها و بارها ذکرشده که ازآن جمله می توان به آن هنگام که خداوند امر فرمود به قلم که بر لوح امر شهادت و اکرام آن را ثبت کند که هر دو محزون شدند و دردمند مصائب حضرت سید الشهدا گشتند و یا آن زمان که خداوند به ملائک فرمود من خلق می کنم در زمین خلیفه خود را ، ملائک در پاسخ گفتند : آیا می آفرینی کسی را که خون ریزی کند ؟ که در بعضی از تفاسیر بزرگان ما آمده است که مقصود ملائک قضیه کربلا بوده است و از طرف خداوند ندا می آید : من چیزی میدانم که شما نمی دانید ؟

 


اما بپردازیم به مساله دوم یعنی مراسم عزاداری که بعد از حضرت آدم تا ولادت ایشان بر پاشده است :

1- گریه حضرت آدم ( علیه السلام ) در عرفات

در عرفات وقتی که حضرت آدم ( علیه السلام ) به سوی عرش نگاه کرد و اسماء خمسه  و نورآنها را دید از جبرئیل خواست تا این اسماء را بدو یاد دهد پس آدم ( علیه السلام ) خدا را با این اسماء خواند :

یا حمید بحق محمد ( صلی الله علیه وآله ) یا عالی بحق علی ( علیه السلام ) یا فاطر بحق فاطمه ( سلام الله علیها) یا محسن بحق الحسن و الحسین ( علیهما السلام ) و منک الاحسان .

او یکی یکی این اسماء طیبه را میگفت تا رسید به اسم امام حسین ( علیه السلام ) تا این نام را برلبش جاری ساخت حزن و اندوه بیشماری بر قلبش مستولی گشت و اشک از هر دو دیده اش جاری شد. حضرت آدم ( علیه السلام ) از جبرئیل علت این امر را جویاشد پس جبرئیل نیز برای او مصیبت امام حسین ( علیه السلام ) را نقل کرد :

ای آدم این حسین فرزند توست که مبتلی به مصیبت بزرگی می شود مصیبتی که تمام مصائب درمقابل آن اندک و کوچک است .

حضرت آدم ( علیه السلام ) پرسید : که آن چه مصبیتی است که همه مصائب درمقابل آن اندک است؟

جبرئیل گفت : ای آدم این حسین در حالیکه غریب و بی کس و تنهاست و هیچ یار و یاوری ندارد و فریاد می زند واعطشاه واقلة ناصراه (داد از تشنگی، فریاد ازکمی یار) بالب تشنه کشته میشود عطش وتشنگی او بحدی است که آسمان دردید او تیره و تار گشته و هیچ کس او را اجابتی نمیکند مگر به ضرب شمشیر . ای آدم : اورا از قفا مانند گوسفند ذبح می کنند و سرهای بریده او و یارانش را برروی نی زده و به همراه حرم او که به اسارت گرفته اند شهر به شهر می گردانند.

منبع : گنجینه دعا
بقیه متن عزاداری امام حسین ع درادامه مطلب

- مرثیه خوانی جبرئبل دربهشت


روایت شده است امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) در لحظات آخر عمر خود که زهر درتمام بدن مبارکشان اثر کرده و رنگ رخساره ایشان به سبزی گرویده بود برادر خود امام حسین ( علیه السلام ) را درآغوش گرفته و گریستند و فرمودند : ای برادرحدیث جدم حضرت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) درحق من و تو درست است ایشان خبرداد مرا که درشب معراج هنگامی که وارد بهشت شدم و دو قصر بسیار بلند و نزدیک هم را روایت نمودم که اولی از زبرجد سبز بود و دومی ازیاقوت سرخ . ازجبرئیل سوال کردم این دو قصر ازآن کیست ؟

جبرئیل گفت : یکی از آن حسن ( علیه السلام ) و دیگری ازآن حسین ( علیه السلام ) . گفتم : چرا هر دو به یک رنگ نیستند ؟ جبرئیل ساکت شد گفتم چرا تکلم نمیکنی ؟

گفت : ازتو حیا می کنم

پس گفتم : که تو را به حق قسم میدهم بگو

گفت : سبزی قصر حسن ( علیه السلام ) بخاطر آن است که او را با زهر شهید می کنند و رنگش سبزمی شود و سرخی قصر حسین ( علیه السلام ) بخاطرآن است که او را می کشند و رنگش از خون سرخ می شود پس دراین هنگام پیغمبر و جبرئیل هردو گریستند و صدای شیون و ضجه ملائک نیز بلند شد .2

3- حضرت آدم ( علیه السلام ) در کربلا

هنگامیکه حضرت آدم ( علیه السلام ) درزمین سیر میکرد ، به محل شهادت امام حسین(علیه السلام) میرسد پایش به چیزی برخورد می کند و برزمین افتاده خون ازپایش جاری می شود او سر به آسمان بلند کرده و عرض میکند : خداوندا آیا گناهی ازمن سرزده که من به خاطر آن عقوبت شده ام ؟

وحی میرسد : نه ای آدم این سرزمینی است که فرزندت حسین ( علیه السلام ) درآن کشته می شود و خون تو همانند خون او بر روی زمین جاری شده است .

حضرت آدم ( علیه السلام ) عرض می کند : قاتل او کیست ؟

وحی می آید که قاتل او یزید ملعون است پس او را لعن کن و حضرت آدم ( علیه السلام ) نیز اورا لعن می کند .3

4- کشتی نوح ( ع ) و وادی کربلا



هنگامیکه حضرت نوح ( علیه السلام ) با کشتی خود بر روی آب بود ، به مکانی رسیدند که هوا طوفانی شد و کشتی به تلاطم افتاد ، همه ترسیدند که مبادا غرق شوند . حضرت نوح ( علیه السلام ) با خدا مناجات کرد و عرضه داشت : خداوندا این چه سرزمینی است ؟ من تمام زمین را گشتم و چنین حالتی به من دست نداد .

دراین هنگام جبرئیل نازل میشود و نام این سرزمین و نحوه شهادت حضرت سید الشهدا اباعبدالله الحسین ( علیه السلام ) را برای ایشان نقل می کند و حضرت نوح ( علیه السلام ) و افراد کشتی اش برای مصائب وارده بر ایشان گریه میکنند .

4

5- حضرت موسی ( علیه السلام ) و جریان کربلا



حضرت موسی ( علیه السلام ) درملاقاتی که باحضرت خضر ( علیه السلام ) داشت برای او از آل حضرت محمد ( صلی الله عیله وآله ) و قضیه امام حسین ( علیه السلام ) می فرماید وهردو برای مصائب امام حسین ( علیه السلام ) گریه می کنند .


6- روضه خوانی حضرت سلیمان ( علیه السلام )



هنگامیکه حضرت سلیمان نبی ( علیه السلام ) به همراه حشم و خدم از روی هوا گذر میکرد به سرزمین نینوا رسید باد او را سه دور به دور خود چرخانید و به سوی زمین آورد حضرت سلیمان نبی ( علیه السلام ) نیز از باد خواست که بگوید چرا این عمل را مرتکب شده است ؟ باد در پاسخ او گفت : ای نبی خدا اینجا سرزمین به شهادت رسیدن حضرت امام حسین ( علیه السلام ) است و روضه احوالات حضرت سید الشهدا ( علیه السلام ) را برای او نقل کرد .


7- حضرت ابراهیم ( عیله السلام ) و گریه بر امام حسین ( علیه السلام ) :



حضرت ابراهیم خلیل الله بارها و بارها برای مظلومیت و مصائب حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) اشک ریخت ، که از آن جمله آن هنگام که سکوت آسمان و زمین را مشاهده نمود و نور حضرت امام حسین ( علیه السلام ) را دید محزون شد و گریست .7

باز بر طبق فرمایش امام رضا ( علیه السلام ) در آن هنگام که حضرت ابراهیم ( ع ) قصد ذبح کردن فرزندش حضرت اسماعبل ( ع ) را نمود خداوند گوسفندی را فرستاد تا او بجای فرزندش ذبح نماید ، حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) دلگیر شد زیرا دوست داشت تا آن هدیه خداوندی نمی آمد و او پسرش را ذبح کرده و دلشکسته می شد و به درجه رفیع صبر و رضا نایل می گشت، دراین هنگام ازسوی پروردگار وحی می آید :

ای ابراهیم محبوب ترین مخلوقات من درنزد تو چه کسی است ؟ حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) عرض کرد : حبیب تو حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله )

وحی آمد که : آیا فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خود را ؟ حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) عرض کرد : فرزند حبیب تو را بیشتر دوست میدارم .

وحی آمد که : آیا ذبح شدن فرزند او به دست دشمنان بیشتردل تو را به درد و رنج می آورد یا ذبح کردن پسر خود درطاعت من.

حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) عرض کرد : ذبح فرزند او بدست دشمنان بیشتر دلم را میسوزاند .

پس خداوند می فرماید : ای ابراهیم ، عده ای که گمان میکنند از امت رسول خاتم هستند او را با شقاوت وبی رحمی وبسان گوسفند ذبح می کنند و با انجام این عمل مستحق عذاب دردناک وخشم من میشوند . ای ابراهیم من بخاطر حزن واندوه تو و دل شکستگی تو برحسین ، مرتبه ات را بالا برده و تورا به درجه رفیع صبر کنندگان درمصائب میرسانم .

و این جریان تفسیر آیه ( و فدیناه بذبح عظیم ) ذبیحه بزرگی را فدای او کردیم.8

درجای دیگر حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) هنگامیکه بر اسبش سوار بود به وادی مقدس کربلا میرسد و درحین عبور از آنجا اسبش اورا بر زمین می زند که درهمین حین سر او شکسته و خون ازسرش جاری میشود پس به خداوند عرض می کند : چه گناهی از من صادر شده که من باید به خاطر آن چنین عقوبت شوم ؟

اسبش به سخن در می آید و می گوید : ای خلیل خدا بدان که دراین جا محل به شهادت رسیدن فرزند حضرت خاتم الانبیاء ( صلی الله علیه وآله ) است و برای تأسی به آن بزرگوار و شریک بودن درمصائبش خون سرتو نیزمانند خون او برروی زمین جاری شده است .9


8- حضرت اسماعیل ( علیه السلام ) درکربلا



هنگامیکه حضرت اسماعیل ( علیه السلام ) گوسفندان خود را به شریعه فرات فرستاد مشاهده کرد که آنان آب نمی نوشند پس از خداوند علت آنرا جویا شد

وحی رسید که ای اسماعیل از گوسفندان بپرس و اواز گوسفندان سوال نمود که چرا آب نمی نوشید؟

آنان در پاسخ گفتند : ای اسماعیل ( ع ) امام حسین ( علیه السلام ) فرزند حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله ) در اینجا با لب تشنه شهید میشود [ و این آب از او دریغ میشود ] و ما به جهت حزن و اندوه و به احترام اوآب نمی نوشیم .10


9 - حضرت موسی ( علیه السلام ) و عاشورا



روزی شخصی از بنی اسرائیل حضرت موسی ( علیه السلام ) را دید که او باشتاب وبا حالتی خاص و درحالیکه رنگ به رخساره ندارد برای عبادت و مناجات با خدا میرود عرض کرد :

ای نبی خدا من گناه برزگی انجام داده ام و می دانم که اکنون برای مناجات با خدا وهم صبحتی با او می روی ای پیامبر خدا از تو طلب و خواسته ای دارم و می خواهم از خداوند سوال کنی آیا گناه مرا میبخشد ؟

حضرت موسی ( علیه السلام ) پذیرفت و هنگام مناجات با خداوند عرض که : ای خداوند بزرگ توعالمی به آنچه که می خواهم تکلم نمایم آن مرد که بنده ای از بندگان توست گناهی را مرتکب گشته و ازمن خواسته تا برای او بدرگاه تو طلب عفو و رحمت نمایم ازجانب خداوند خطاب رسید : ای موسی هرکس ازمن طلب مغفرت و بخشش نماید من او را مورد رحمت وغفران خود قرار می دهم بجز قاتل  حسین ( علیه السلام ) . حضرت موسی ( علیه السلام ) عرض کرد : حسین کیست ؟

خطاب رسید : همان کسی که ذکر او و احوالات او در گذشته و درکوه طور برای تو گفته شده است. عرض کرد : چه کسی او را می کشد ؟

خداوند فرمود : او را جماعتی طاغی وستمگر که خود را از امت جد او میشمارند میکشند و اسب او فرار کرده و شیهه کشان می گوید : ای داد از امتی که فرزند پیغمبر خود را میکشند . این ستمگران بدن او را برروی خاکها بی غسل و بی کفن رها کرده و حرم او را غارت میکنند و زنان او را به اسارت گرفته یاران او را شهید و سرهایشان را برسرنیزه ها کرده و در بلاد مختلف می گردانند ای موسی اطفال صغیر ایشان از تشنگی هلاک شده و بزرگانشان از شدت تابیدن آفتاب ، پوست بدنشان بهم کشیده میشود . دراین هنگام حضرت موسی ( علیه السلام ) گریست و خطاب رسید ای موسی بدانکه هرکس گریه کند درعزای او یا گریاند یا خود را شبیه به گریستن کند ( تباکی ) آتش را بربدنش حرام میکنم .11


10- حضرت ذکریا ( ع ) وذکر مصائب حضرت سید الشهدا ( علیه السلام )



از حضرت مهدی ( عج ) نقل شده که زکریا از خداوند درمورد اسماء خمسه طاهره سوال نمود و ازحضرت باری تعالی خواست تا آن اسماء را به او هم بیاموزد ، جبرئیل نازل شد وآن اسماء را به او یاد داد . زکریا نیزآن اسماء را ذکرنمود وحالات عجیبی براو مستولی میشد اوهرگاه نام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله ) ، علی( علیه السلام ) و فاطمه( سلام الله علیها ) وحسن(علیه السلام ) را می برد غم و اندوه ازدلش رخت برمی بست اما همین که نام حسین ( علیه السلام ) را می برد بغض گلویش را می گرفت و دلش به طپش می افتاد واشکانش جاری می گشت .

پس به خداوند عرض کرد : خدایا چه میشود که نام آن چهار بزرگوار مرا ازهم وغم نجات میدهد ولی اسم حسین ( ع ) را که می برم اشکانم جاری میشود و دلم می شکند ؟

سپس خداوند او را خبرداد از قضیه شهادت حسین ( علیه السلام ) و فرمود ( کهیعص) پس کاف به کربلا و ( هاء ) به هلاکت و کشته شدن عترت طاهره و ( یاء ) به یزید قاتل و کشنده امام حسین ( علیه السلام ) و ( عین ) به عطش او و ( صاد ) به صبرش برمصائب دلالت دارد .

چون ذکریا این مصائب را شنید تا سه روزازمسجد بیرون نیامد و کسی را بحضورنپذیرفت و پشت هم میگریست وعرض کرد خدا یا آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزندش مبتلا می سازی ؟ و سپس از خدا خواست تا او را فرزندی عطا کند که محبت او دردلش بسیار باشد و او نیز به سرنوشت امام حسین ( علیه السلام ) دچارشود ، خداوند نیز حضرت یحیی را به اوعطا فرمود و حضرت یحیی نیز همانند حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) بدنیا آمد ( یعنی مدت حمل او شش ماه بود) و سرازبدن اونیز جداساختند .12


11- حضرت عیسی مسیح ( علیه السلام ) و روضه خوانی او در کربلا



هنگامیکه حضرت عیسی ( علیه السلام ) به همراه حواریون خود از سرزمین کربلا عبورمی کردند حزن و اندوه بیشماری آنان رافرا میگیرد که آنان ازخدا درخواست میکنند وسبب پیدایش چنین حالتی در وجودشان را جویا میشوند .

بدستور خداوند حیوانات وحشی ( آهوان) برای آنان واقعه و جریان کربلا و مصائب حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) را بازگو میکنند و حضرت مسیح ( علیه السلام ) وحواریون برای آن همه مصائب و مظلومیت حسین ( ع ) گریه میکنند .13

ذکر مصیبت حضرت اباعبدالله بعد از تولد تا پیش ازشهادت

1- گریه حضرت ختمی مرتبت ( صلی الله علیه وآله) برامام حسین ( علیه السلام ) :



درهنگام تولد حضرت امام حسین ( علیه السلام ) خداوند به جبرئیل امرفرمود تا به همراه هزاران هزار ازملائک به زمین نازل شوند و بر پیغمبر( صلی الله علیه وآله ) تهنیت گفته و او را از شهادت فرزندش مطلع ساخته وتسلی دهند .14

هنگامیکه امام حسین ( علیه السلام ) متولد شد او را درپارچه سفیدی پیچیده و نزد پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) آوردند . حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله ) درگوش او اذان و اقامه گفتند و بدو نگاه کرده و میگریستند و فرمودند خدا لعنت کند قاتل تو را . خدا یا من حسین وهرکس که او را دوست دارد دوست دارم .15

بارها و بارها مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) توسط پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) بر پا شد از جمله در سفری حضرت در بین راه ایستادند : و فرمودند ( انالله واناالیه راجعون ) ما ازآن خدائیم و به سوی او باز می گردیم و گریستند .

اصحاب علت گریه ایشان را جویاشدند حضرت فرمودند : جبرئیل مرا خبر داد حسینم را درزمینی نزدیک شط فرات بنام کربلا سرمی برند و گویا می بینم که سر او را برای یزید ملعون هدیه برده و خاندان او را اسیر کرده و سوار بر شتر ساخته و شهر به شهرمی گردانند .

هنگامیکه حضرت ( صلی الله علیه و آله ) از سفر بازگشتند درحالیکه حزن و اندوه بسیاری رخساره مبارکشان را فرا گرفته بود ، دست امام حسین ( علیه السلام ) را گرفته و بالای منبر رفتند و درحالیکه دست راست خود را بر سرامام حسن ( علیه السلام ) و دست چپ را برسرامام حسین ( علیه السلام ) گذاشته بودند فرمودند :

خدایا محمد ، ( ص) بنده و پیغمبر توست و این دو از بهترین عترت من هستند ، و بهترین فرزندان من ، بدرستیکه جبرئیل مرا خبر داد که حسنم را به زهرکشته وحسینم را با شمشیرشهید میکنند ، ای خدا شهادت را برایشان مبارک گردان و حسینم را سیدالشهدا قراربده و برکت وغفران خود را از قاتلین او دورو جایگاهشان را جهنم ساز.

حضرت علی ( علیه السلام ) میفرمایند : دراین هنگام صدای ناله و گریه اهل مسجد بلند شد پیغمبر( ص) فرمودند: ای مردم بر او گریه می کنید ولی او را یاری نمیکنید ؟ خدایا تو یاور او باش ای مردم من دو چیز گرانبها و وزین را در میان شما به یادگار میگذارم اولی کتاب خدا و دیگری عترتم را . آگاه باشید که درقیامت ازاین دوازشما سوال خواهم کرد مبادا درقیامت نزدمن آئید درحالیکه به عترتم ظلم روا داشته اید .16

پیامبراکرم ( صلی الله علیه وآله ) بارها و بارها گلوی امام حسین ( علیه السلام ) را میبوسید و گاهی به امیرالمومنین( علیه السلام ) می فرمود : او را نگاه دارسپس تمام بدنش را میبوسید و می گریست و می فرمود : من موضع شمشیرها را میبوسم

گاهی او لب ودندان او را میبوسید و می گریست گویا او نیز میدید که چوب خیزران با لب و دندان چه میکند .

حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) درتمام عمرودرهمه جا ذاکرمصائب امام حسین ( عیله السلام ) می شد و حتی درهنگام احتضار نیز او را در سینه خویش چسبانید و درحالیکه می گریست فرمود : مرا با یزید چه کاراست خدا او را لعنت کند پس از گفتن این کلمات ایشان ازهوش رفتند پس ازمدتی که بهوش آمدند دوباره امام حسین ( علیه السلام ) را بوسیدند و فرمودند حساب کشندگان تو درنزد خدا با خود من است .17

و درجائی دیگرنقل شده است روزی امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) خدمت پیامبر اکرم( صلی الله و علیه وآله ) شرفیاب می شوند و حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) را گریان وغمناک مشاهده میکنند پس حضرت علی ( علیه السلام ) علت این امر را جویا میشوند و پیغمبر( ص) میفرمایند : یا علی جان جبرئیل مرا باخبر ساخت که فرزندم حسین را میکشند و برای من قدری ازتربت مدفنش را آورد و چون من ا ین خاک را بوئیدم بی اختیاراشک از چشمانم جاری شده ، اسم آن سرزمین کربلاست .


2- ذکرمصائب حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) توسط امیرالمومنین علی ( علیه السلام )



حضرت علی ( علیه السلام ) نیزهرگاه حسین را می دید می گریست و میفرمود : تو سبب گریه هر مومن هستی .18

ابن عباس نقل میکند هنگامیکه در رکاب آن حضرت بودم و به جنگ صفین عازم بودیم به نینوا رسیدیم حضرت علی ( علیه السلام ) فرمود ابن عباس آیا این سر زمین را میشناسی ؟ عرض کردم نه فرمودند : اگر توهم مانند من می شناختی می گریستی و محزون می شدی سپس حضرت گریست آن چنان که اشک ازروی محاسنش برروی سینه مبارکش جاری شد وما نیزبه تبع او گریه کردیم

سپس فرمود : آه آه مرا چه میشود با آل ابوسفیان که ازجنود شیطانند ای اباعبدالله صبرکن پس حضرت آبی طلب نمود ودرآنجا چندرکعت نمازخواند.19


3- برپای جلسات ذکرمصیبت حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) توسط بی بی دو عالم حضرت زهرا ( سلام الله علیها



حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) بارها و بارها درمصائب فرزندش حسین ( علیه السلام ) گریست ازآن جمله چون ازشهادت نوردیده اش حسین ( علیه السلام ) با خبرشد او را ازروی حزن واندوه و ملال حمل نموده و با حزن و اندوه ایشان را وضع حمل نمودند . و یا روز ولادت امام حسین ( علیه السلام ) بی بی دوعالم حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) بسیار گریستند تاحضرت ختمی مرتبت ( صلی الله علیه وآله ) تشریف فرما شدند و فرمودند ای فاطمه بدان که حسین کشته نمی شود جزهنگامیکه پیشوای راهنمایی ازاو متولد شود که امامان بعدی ازنسل او هستند آنگاه حضرت یکی یکی نام امامان را تا حضرت ولی عصر ( عج ) ذکر نموده و فرمودند : آن قائم که عیسی بن مریم پشت سرش نماز میخواند .20


4- مرثیه سرایی امام حسن ( علیه السلام ) درعزای برادر شان حسین ( علیه السلام )


 


هنگامکه زهر دربدن امام حسن ( علیه السلام ) کارگرافتاده بود و درحالت احتضار بودند حضرت امام حسین ( علیه السلام ) به نزد برادر آمده و او را در بغل گرفت و گریست امام حسن ( علیه السلام ) فرمودند : یا ابا عبدالله چرا گریه میکنی ؟ امام حسین ( علیه السلام ) فرمودند : به حال شما گریه میکنم . حضرت امام حسن ( علیه السلام ) فرمودند : هیچ روزی مانند روز تو نیست سی هزار نفر که همه خود را از امت جدمان میدانند به توهجوم می آورند و تو را به قتل می رسانند و حرمتت را شکسته وعیال واطفال تو را به اسارت میبرند . ای برادر آسمان دراین حادثه خون می گرید همه چیز برای تو گریان ومحزون است حتی وحوش صحرا و ماهیان دریا .21

5- مریثه سرائی ام سلمه

ام سلمه هنگامیکه خبر عزیمت امام حسین ( علیه السلام ) را شنید بسرعت حرکت نمود و درخارج ازمدینه به خدمت آن حضرت شرفیاب شد وعرض کرد :

ای فرزندم مرا با دوریت محزون مکن و به سوی عراق مرو زیرا از جدت شنیدم که می فرمود فرزندم حسین ( علیه السلام ) درعراق کشته میشود در زمینی که آنرا کربلا می نامند

امام فرمودند : ای مادر ، من نیز این خبر را میدانم ازروزشهادت و قاتل خود و محل دفن خود خبردارم و من میدانم چه کسانی ازاهل بیتم به همراه من کشته خواهند شد اگر بخواهی آن سرزمین را بتو نشان خواهم داد پس آن حضرت اشاره ای به زمین نمود و زمین پست شد و کربلا ظاهر گشت و به او محل قتل خود را نشان داد امام فرمود : ای مادر خداوند خواسته که مرا کشته وعیال وخاندان مرا اسیر و پریشان واطفال مرا مذبوح ومظلوم ببیند درحالیکه آنان استغاثه کرده و یاری می طبند و کسی ایشان را یاری نمیرساند .22


6- مرثیه خوانی خود امام حسین درمسجد الحرام :

 

 

هنگامیکه آن حضرت عزم برسفربه عراق نمود ایستادند و خطبه ای برای حاجیان ایراد فرمودند : که مضمون آن چنین است :

حمد وثنا مخصوص ذات الله است وهمه چیز منوط به مشیت و قدرت اوست و سلام صلوات برپیغمبر وآل او، برای اولاد آدم مردن همانند گردنبند بر گردن دختران ثبت است و چقدر مشتاقم به ملاقات گذشتگانم . برای من تقدیری مقدر شده که آنرا ملاقات خواهم کرد و گویا می بینم که گرگان صحرا اعضاء و جوارح مرا پاره پاره ساخته و شکنبه های خالی و شکم گرسنه اشان را از من پر میکنند . و چاره ای نیست ازآن چیزی که به علم الهی نوشته شده است و ما اهل بیت راضی هستیم به رضای خدا و بر آن صبرمیکنیم پس هرکس جان خود را در راه خدا میدهد و دل در گرو ملاقات خدا دارد با ما بیاید ومن صبح کوچ خواهم کرد انشاءالله ! .23

7- برپای مجلس عزاداری پیش از ورود به کربلا :

امام حسین ( علیه السلام ) قبل از ورود به کربلا درآن هنگام که خیمه ها را نصب میکردند تمام اولاد و برادران واهل بیت خود را جمع نمودند نظر بر ایشان انداخته وساعتی گریه کردند و گویا یاد نمودند از آن چه که برسر ایشان می آید . سپس گریستند و فرمودند : خدایا ما عترت پیغمبر( صلی الله علیه و آله ) توهستیم ما را از وطن خودمان بیرون کردند و بنی امیه برما تعدی روا داشت . 24

اما بعد از ورود به کربلا نیزچندین جلسه عزاداری برپا شد که ازجمله آنها میتوان به عصر روز تاسوعا اشاره نمود که حضرت درمقابل خیمه خود نشسته درحالیکه به شمشیرخود تکیه داده بودند به خواب رفتند ناگهان صدای لشکر بلند شد که روبه خیمه ها می آمدند حضرت زینب ( سلام الله علیها ) چون آن صداها را شنید به نزد برادر آمد و عرض کرد : ای برادرآیا نمی شنوی صدای لشکر را که نزدیک به خیمه رسیده اند ؟ حضرت فرمودند : خواهرم هم اکنون رسول خدا را درخواب دیدم که فرمود : ای حسینم توبه زودی به سوی ما خواهی آمد دراین هنگام بی بی حضرت زینب ( س ) لطمه ای به صورت خود زد و فریاد واویلاه سرداد حضرت فرمود : ویل بر تو نیست ای خواهر ساکت باش خدا تو را رحمت کند .

و یا در شب عاشورا که امام حسین ( علیه السلام ) درخیمه خود تنها نشسته بودند و درحالیکه شمشیر خود را تیز می نمودند اشعاری می خواندند که مضمون آن چنین است :

ای زمانه اف برتو باد چه قدر مردمان صالح متقی را به کشتن دادی منتهای همه امور به سوی خدا خواهد بود وهرصاحب نفسی راه موت را خواهد رفت .

آن حضرت حتی درشب عاشورا اصحاب خودرا جمع نمود و درخطبه ای آنان را ازشهادتشان مطلع ساخت و دوباره ازایشان بیعت گرفت .

و یا درآن زمان که وداع آخر را نمودند و دخترایشان حضرت سکینه برای وداع آمد و گریه بسیار کردند پس حضرت فرمودند : ای سکینه گریه تو به طول خواهد انجامید بعد ازکشته شدن من پس دیگردل مرا به گریه خود مسوزان .25

8- امام حسین ( علیه السلام ) در روز عاشورا


امام حسین ( علیه السلام ) در روز عاشورا کنار هر شهیدی می آمد ، از وصف او می گفت و گریه می کرد و اشعاری به سکینه آموخت که در مدینه برای شیعیان بخواند ، که مطلع آن این است :

شِیعَتی مَهْما شَرِبْتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرونِی. در این اشعار امام می فرماید : برای من ندبه کنید ، و ذکر مصیبت علی اصغر به میان آمده است .26


  آغاز جلسات مصیبت ایشان بعداز شهادت


1- عزاداری حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله )


ابن عباس نقل میکند روزی درخانه خود خواب  بودم ناگهان صدای صیحه وناله عظیمی از منزل ام سلمه زوجه پیامبر خارج شد پس من به سرعت به خانه او شتافتم پس چون بدانجا رسیدیم به او گفتم: ای مادر مومنین تو را چه میشود که این چنین فریاد و ناله میکنی جوابی به من نداد و رو کرد به زنان هاشمی وگفت ای دختران عبدالمطلب درگریه ونوحه سرائی مرا یاری کنید زیراآقای شما و سید جوانان اهل بهشت را شهید کردند گفتم : ای مادرمومنان ازکجا این خبر را دانستی ؟ گفت : هم اکنون پیغمبرخدا( صلی الله علیه وآله) را درخواب دیدم درحالیکه بسیاراندوهگین وخاک آلود بود عرض کردم : ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) این چه حالی است که شما دارید؟ ایشان فرمودند : فرزندم حسین ( علیه السلام ) واهل بیتش کشته شدند ومن اکنون ازدفن ایشان میآیم .27


2- عزاداری حضرت زهرا ( سلام الله علیها )


 

حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) هرروز حتی دراعیاد مجلس عزاداری برپا میسازند آن مکرمه هنگامیکه ازآسمان به حرم فرزندش حسین ( علیه السلام ) نظر می نمایند فریاد کشیده به طوریکه تمام ارکان موجودات آسمانها و زمین به لزره درمی آید تا اینکه پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) نزد ایشان آمده وبی بی دو عالم را آرام می نمایند و در حق زوار فرزندش حسین ( علیه السلام ) دعامیکنند .28

بسیاری از علما وسادات جلیل القدرنیزآن بانو رادرخواب دیده اند که دررثای فرزند گرامیش عزاداری می نماید .

3- عزاداری ما سوی الله

چون سرازبدن آن بزرگوار جداساختند مجلس عزا درتمام ماسوی الله برپاشدآسمان به اندازه ای تیروسیاه شدکه درروزستاره ها دیده شدندوهرسنگی که برمیداشتند خون تازه درزیرش بودآفتاب سیاه وتیره گون گشت واحوال به صورتی درآمد که مردم گمان کردند رستاخیزاست .29

ازآسمان خون بارید .30

وملائکه ازتسبیح بازمانده .31

وازدرختان خون جاری شد .32

زمین به لرزه وکوهها مضطرب گشتند .33

تمام وحوش صحرا از شب یازدهم تا صبح گردنها را کشیده وگرد جسد حضرت سید الشهدا ( علیه السلام ) نوحه سرایی کرده و گریستند .34

مردان و زنان نیز گرد جسد مبارکش جمع شدند و به مرثیه سرایی و عزاداری برداختند .35


4- مرثیه سرائی حضرت زینب ( سلام الله علیها ) واقامه عزاداری ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام)


 

بی بی زینب ( سلام الله علیها ) نیز به قتلگاه آمده و پس ازآنکه بدن پاره پاره برادر را یافت به مرثیه سرائی پرداخت که تمام اهل بیت وحتی لشکریان کفرنیزگریستند .36

هنگامیگه قافله اسراء وارد کوفه گشت حضرت زینب ( سلام الله علیها ) و ام کلثوم و فاطمه صغری و حضرت سجاد ( علیه السلام ) به ذکرمصائب امام حسین ( علیه السلام ) پرداختند آنقدر جانسوز اقامه عزا نمودند که اهل کوفه اززن ومرد صدای شیونشان بلند شد وخاک برسرخود ریختند.37

کاروان اسراء و اسیران آل الله درمسیر حرکت خود از کربلا تا شام و ازآنجا تا مدینه درهرمکانی به ذکر مصائب اباعبدالله ( علیه السلام ) پرداخته و مجالس سوگواری بر پا می ساختند . و حضرت زینب ( س ) مکرر روضه خوانی می کرد ، از جمله در کوفه در هنگامی که سر بریده برادرش حسین را دید ، با اشعاری ، مرثیه سرائی نمود :

ما تَوَهَّمْتُ یا شَقِیق فُوادِی کانَ هذا مُقَدَّراً َمتُوباً

" ای برادر و ای آرام قلبم هیچگاه گمان نمی بردم که این گونه مقدّر شده باشد که سر بریده ات در برابر من قرار گیرد".38


5- مرثیه سرائی حضرت سجاد ( علیه السلام )


 

امام سجاد ( علیه السلام ) درمجلس یزید درمسجد شام بربالای منبررفته و خطبه ای ایراد فرمودند و در آنجا به مرثیه سرائی پرداخته و مصائب ایشان را بازگو کردند سپس فرمودند : منم پسر آن کسی که سرش را از قفا بریدند منم پسر آن کسیکه عمامه وردایش را ازتنش بیرون آوردند...

دراین هنگام صدای گریه وصیحه ازاهل شام وبنی امیه بلند شد .39

امام سجاد ( علیه السلام ) بارها روضه خواند و حتی سالها بعد از واقعه کربلا می گفت و گریه میکرد و دیگران را می گریاند.

امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : امام سجاد ( علیه السلام ) چهل سال بر پدرش گریست ، و در این مدت روزها را روزه داشت و شبها را به عبادت به سر میبرد ، هنگام افطار وقتی غذا نزدش می آوردند و می گفتند بفرمایید میل کنید ، اشک می ریخت و می فرمود:

قِتلَ اِبْنُ رَسُولِ الله جائعاً، قُتِلَ اِبِنَ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً .

" حسین فرزند رسول خدا ( ص) گرسنه و تشنه کشته شد". و این مطلب را تکرار میکرد و گریه می نمود به طوری که غذا و نوشیدنی هایش با قطرات اشک او می آمیخت ، او همواره این گونه می زیست تا به لقاء الله پیوست .40

آن حضرت وقتی که قصابی را میدید گوسفندی را ذبح میکند ، به یاد امام حسین ( علیه السلام ) می افتاد و می فرمود : آب به گوسفند بدهید ، پدرم را با لب تشنه سر بریدند ، و در پاسخ یکی از خادمان که از روی دلسوزی به او گفت : گریه نکنید که به خطر می افتید ، فرمود :

حضرت یعقوب پیغمبربود ، از دوازده فرزند داشت ، یکی از آنها ( یوسف ) غایب گردید ، با اینکه می دانست او زنده است ، آنقدر از فراق او گریست چشمانش سفید شد ولی من اجساد پاره پاره پدر ، برادران و عمو ها و دوستانم را دیدم ، چگونه غم و اندوه من پایان یابد ؟ من هر وقت به یاد آنها می افتم ، بی اختیار قطرات اشک از چشمانم سرازیر می شود .41

6- مجلس عزاداری ائمه ( علیهم السلام )

طبق روایات متعدد ائمه اطهار ( علیهم السلام ) بعداز واقعه کربلا به برپائی مجالس عزاداری سرور وسالارشهیدان بسیار بها داده و علی رغم فشارهای بسیار زیادی که ازسوی حکام جور برایشان وارد می شد دربیشتراوقات خود مصائب جانگداز واقعه کربلا را برای مردمان بیان می نمودند .


7- عزاداری امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) درعزای جد غریب خویش


 

 

 

خاطره کربلا بسیار جانسوز و غمبار است هیچکس عمق آن فاجعه را مانند امام زمان ( علیه السلام) درک و لمس نمی کند آن حضرت به یاد مصائب جانگداز و جگر سوز امام حسین ( علیه السلام ) بیاناتی دارد که در اینجا به چند فراز از آن که از زیارت ناحیه مقدسه گرفته شده می پردازیم در فرازی می فرماید :

لَئن اَخَّرَتنِی الُّدهورُ وعاقَنی عن نَصرکَ المَقدور لاَبکیَّنَکَ صَباحًا وَ مَساءً فَلاَندُبَنَّکَ صَباحًا و مَساءً ولاَبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَمًا

اگر زمانه مرا تاخیر انداخت و مقدرات مرا از یاری تو جلوگیری کرد صبح و شب به یاد مصائب تو گریه می کنم و از بام تا شام سرشک از دیده می بارم و ندبه می نمایم و بجای اشک خون می گریم

اَمر اللَّعین جُنَوده فَمَنُعوکَ الماءَ وُرُودَهُ وَ ناجَزوکَ القِتالَ وَعاجلوکَ النزال و رَشَفُوک بِالسِّهام وَ النّبال فاحَدقُوا بکَ مِن کُل جَهاتٍ وَ اَثخَنُوکَ بالِجَراحِ

ای جد بزرگوار فراموش نمی کنم آن هنگام را که عمر سعد ملعون به لشکرش فرمان داد که از ورود آب به خیام جلوگیری نمایند و با تو بجنگند و به تو حمله کنند و بدن نازنینت را آماج تیرها و نیزه ها قرار دهند و از هر سو تو را محاصره کردند وهر کدام با اسلحه ای پیکرت را مجروح ساختند و داغ زخم را بر بدنت نهادند .

وَ اَسرَعَ فرَسِکَ ارِدًا الی خِیامکَ قاصدًا مَحَمُحِمًا باکیِءا و هیَ تَقُول الظَّلیَمةُ من امَّةٍ قَتَلت اِبن بنت نَبِیها

ای جد بزرگوار فراموش نکنم آن هنگام را که اسب بی صاحبت رمیده به سوی خمیه های تو آمد همهمه می کرد و سرشک اشک از چشمانش سرازیر بود و( با زبان بی زبانی ) می گفت : وای از این ظلم و ستم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند

فَلَمّا رَاینَ النِّساءُ جَوادکَ مَخزیًا وَ نَظَرنَ سرَجَک عَلیه مَلویًا بَرزنَ من الخُدورناشراتُ الشُّعُور لا طماتَ الخَدودِ سافراتُ الوجوهِ بالعُوَیلِ داعِیاتٌ وَ بَعدَ العِزّ مذَللاتٌ و الی مُصرَعِکَ مبادرات و المر جالس علی صَدرکَ مُولع سَیفَه علی نحرکَ....

ای جد بزرگوارچگونه یاد بیاورم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت اسب تو را خوار و شرمنده دیدند که زینش واژگون شده است از خیمه ها بیرون آمدند در حالی که موهای خود را پریشان نموده و سیلی بر چهره خود می زدند و صورتهایشان آشکار شده بود فریاد و فغانشان بلند بود چرا که عزت خود را از دست داده بودند با آن حال به سوی قتلگاه شتافتند دیدند شمربرسینه ات نشسته و شمشیر خود را بر گلویت گذارده ومی خواهد سرت را از بدنت جدا سازد

فَهَوَیتَ اِلَی الاَرضِ جَریحًا تطوُکَ الخَیولُ بِحَوافِرها وَ تَغلوکَ الطُّغاة بِبَواتِرها قَدَ رََشَحَ لِلمَوتِ جَبِینکَ وَ اختَلَفَ بِالاِ نقباضِ وَ الاِ نبِساطِ شِمالکَ وَ یَمینِکَ....

ای جد بزرگوار چگونه یاد بیاورم آن هنگام که پیکر پر از زخمت بر زمین قرارگرفت گروهی سرکش بر اسبهای خود سوار شدند و پیکرت را لگد کوب اسبها قرار دادند درحالی که لحظات آخر عمر را می پیمودی و راه به جانان نزدیک می نمودی

وَسُبِیَ اَهلُکَ کالعَبیدِ وَ صِفدوا بالحَدید فَوقَ اقتابِ المَطّیاتِ تَلفَحُ وجوهَهُم حَرّ الهاجِراتِ یُساقون فی البَراری وَ الفَلَواتِ اَ یدِ یهُم مَغلولة الی الاعناقِ یطافُ بهم فی الاَسواق فَوَیل للُعصاةِ الفسّاقِ.....

ای جد بزرگوار فراموش نمی کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسیر کردند و زنجیر آهنین به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندر و بی سرپوش و فاقد محمل ( با کمال بی احترامی ) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرمای سوزان سوخت آنها در بیابانها و راهها سیر داده شدند دستهایشان را به گردنهایشان بستند و در کوچه ها و میدانها عبور دادند وای برآن مردم گنهکار و بی شرم .

فقام ناعیَکَ اِلَیه بالدَّمع الَهطول قائلا یا رَسول اللهِ قتل سبطُکَ وَفَناکَ وَ استبیح اَهلک و حمامُکَ و سُبَیَت بَعدکَ ذاریکَ و وَقع, المحذورُ بُعترتک و ذویکَ فَانزَعَجَ الرَّسول وَ بکی قلبهُ المهول....

خبر شهادت تو را در کنار قبرجدت رسول خدا ( ص ) ( بشیر) به او داد درحالی که گریان بود عرض کرد : ای رسول خدا(ص) سبط تو کشته شد ومن خبر شهادت فرزندت را آورده ام زاده جوانمردت کشته گردید ای رسول خدا ( ص ) فرزندان و نزدیکان خاندانت با سختی و محنت دست به گربیان و اسیر دشمنان گردیدند رسول خدا ( ص ) از این خبر منقلب و گریان شد و قلب داغدارش پر درد گردید .42

سلامها و درودهای امام زمان ( علیه السلام )

حضرت ولی عصر ( علیه السلام ) در مورد دیگر با سلام و درود ازامام حسین ( علیه السلام ) یاد کرده و بر هریک از اعضا آن امام همام سلام و درود می فرستد . و در فرازهای آن بطور کوتاه از بعضی مصائب جد مظلوش امام حسین ( علیه السلام ) یاد کرده است  گاهی می فرماید :

اَلسَّلام عَلَی المُغَسَّل بِدَمِ الجَراحِ

سلام بر کسی که با خون زخمهایش غسل داده شد .

اَلسَّلام عَلَی المُجَرَّعِ بِکأساتِ الرِّماحِ

سلام بر کسی که با جامهای نیزه و شمشیر شربت شهادت به کامش ریخته شد .

اَلسَّلام عَلَی المَقطُوعِ الوَتِینِ

سلام بر کسی که رگهای قلبش با تیر دشمن بریده شد

اَلسَّلام عَلَی الشَیب الخَضیبِ السَّلام عَلیَ الخَدِّ التَّریبِ

سلام بر کسی که محاسنش به خون خضاب شد سلام بر چهره برخاک نهاده ات

اَلسَّلام عَلَی البَدنَ الُسُّلیِبِ

سلام بر آن بدن برهنه که لباسهایش را غارت کردند

اَلسَّلام عَلَی الثَّغرِ المَقروعِ بالقَضیبِ

سلام بر دندانی که با چوب خیزران کوبیده شد

اَلسَّلام عَلَی الرَّأسِ المَرفُوع

سلام بر سر برفراز نیزه

اَلسَّلام عَلَی الشَّفاهِ الذّابِلاتِ

سلام بر ان لبهای تشنه کام و خشکیده

اَلسَّلام عَلَی الاَعضاءِ المُقَطَّعاتِ

سلام بر اعضای بریده بریده شده

اَلسَّلام عَلَی الرُّوُسِ الشَّامِلاتِ

سلام برسرهای برفراز نیزه که شهر به شهر گردانده شدند

اَلسَّلام عَلَی النِّسوةِ البارزات

سلام بر بانوانی که اسیر و دربدر شدند.43


8 - عزاداری شیعیان


 

بعد از واقعه کربلا شیعیان با تأسی به امامان خود ، درعزای سید مظلومان حضرت اباعبدالله الحسین ( علیه السلام ) به اقامه عزاداری پرداخته واین حرکت تا قیامت ادامه خواهد داشت روز به روزعطش شیعیان به اربابشان بیش ازپیش میشود وهر روز روضه های آن حضرت پررونق ترشده وهیچگاه رنگ کهنگی نخواهد گرفت .


روز قیامت ومجلس عزاداری امام حسین ( علیه السلام )


 

حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) وارد بهشت نمیشود تا آنکه قاتلین امام حسین ( علیه السلام ) عذاب شوند رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) فرمود :

چون روز قیامت شود فاطمه ( سلام الله علیها ) درمیان جماعتی اززنان وارد محشر شود فرمان رسد که به بهشت داخل شود و ید به بهشت نمی روم تا اینکه بدانم پس ازمن با فرزندم حسین ( علیه السلام ) چه کردند خطاب رسد : بقلب محشر نظر کن پس بدان سونظر افکند و فرزندش حسین ( علیه السلام ) را می بیند که با تنی بی سرایستاده است پس شیونی می کشد و من ازشیون او شیون میکنم وهمه کروبیان ازفغان و ناله ما بخروش آیند و خداوند بخشم آید و آتشی را که نامش هبهب است وآنرا هزارسال دمیده اند تا انکه سیاه گشته وهرگزنسیمی بدان راه نیافته و اندوهی از آن جدا نمی شود فرمان دهد که قاتلین حسین ( علیه السلام ) را اگرچه ازحاملین قرآن باشند درکام خود فرو گیرد پس آن آتش شراره ای کشد وهمه را درکام خود گیرد پس بخروشد و آنان با خروش اوبخروشند و نعره کشد و آنان به مراه او نعره کشند و بغرد و آنها نیزبغرند پس قاتلین بسخن آیند و بازبانی باز گویند :

پروردگارا از چه جهت این آتش راپیش ازآنکه مشرکان و بت پرستان را عقوبت کنی برما مسلط ساختی ؟

از جانب خداوند خطاب رسد بدرستی که آنکه می داند با کسی که نمی داند یکسان نیست .

 

 

 

منابع :

(1) بحار، ج 44، ص245                                                                (2) بحار، ج 44، ص145

(3) بحار، ج44، ص244                                                                 (4) بحار، ج44، ص243

(5) بحار، ج13، ص301و تفسیر قمی، ج 2، ص382                                (6) بحار، ج44، ص244

(7) بحار، ج36، ص151                  (8) بحار، ج44، ص225, عیون الاخبار، ج1، ص209و سوره صافات، أیه107

(9) بحار، ج44، ص243                                      10) بحار، ج44، ص243

(11 ) بحار، ج44، ص308                                   (12 ) بحار، ج44، ص223 واحتجاج ، ج2، ص272

(13 ) بحار، ج44، ص253 وامالی صدوق ، مجلس87، ص479             (14) بحار، ج43، ص249

(15) بحار، ج44، ص250 وامالی طوسی ، ج1، ص377      (16 ) بحار، ج44، ص247و 249 ومثیرالاحزان ، ص9،10 ولهوف ص7،9                                       (17 ) بحار، ج44، ص266 ومثیرالاحزان ص12

(18) بحار، ج44، ص280 وکامل الزیارات باب36، ص108    (19) بحار، ج44، ص252،254 وامالی صدوق مجلس87، ص478،480

(20) کمال الدین ، ج1، ص284                     (21) بحار، ج45، ص218 وامالی مجلس24، ص101

(22) بحار، ج44، ص327 ومقتل خوارزمی ، ج1، ص186           (23) بحار، ج44، ص336 ولهوف ص26

(24) بحار، ج44، ص383 ومقتل خوارزمی ، ج1، ص237        (25) مناقب ابن شهراشوب ، ج3، ص257 ومنتخب طریحی، ج2، ص133

(26) مقتل مقرم ، ص308                           (27) بحار، ج45، ص230 وامالی طوسی ج1 ص321

(28) بحار، ج45، ص225 وکامل الزیارات ب27 ص87                (29) صواعق ابن حجر

(30) بحار، ج45، ص204 وکامل الزیارات ب24 ص77                  (31) بحار، ج45، ص221

(32) بحار، ج45، ص234                                               33) بحار، ج45، ص315

(34) بحار، ج45، ص205                                                (35) بحار، ج45، ص193

(36) بحار، ج45، ص58                                                  (37) لهوف، ص63،69

(38) منهاج الدموع ص209                                            (39) مقتل خوارزمی ، ج2، ص69

(40) لهوف ص209                                                      (41) مقتل مقرم ص477

(42) الحوادث والوقایع ج3 ص301و304                              (43) همان ص305و307

(44) مثیرالاحزان ص81               

 

 

التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد