خط حزبالله ۴۷۲ | بنبستشکنان بیادعا
خط حزبالله ۴۷۲ | بنبستشکنان بیادعا چهارصد و هفتاد و دومین شماره هفتهنامه «خط حزبالله» منتشر شد. خط حزبالله در...
بسیج بزرگترین شبکه جهانی مقاومت
بسیج بزرگترین شبکه جهانی مقاومت حضرت امام خمینی: بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین...
بسماللهالرّحمنالرّحیم خداى متعال را شکر میکنیم که توفیق پیدا کردیم یک بار دیگر این جلسهى مطلوب و شیرینِ همهساله را - ولو در آخرین روزهاى ماه رمضان - در اینجا شاهد باشیم. جلسه، جلسهى علم است؛ جلسهى دانشگاه است و اهمیت علم و دانشگاه براى نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران و بخصوص براى برههى کنونى تاریخ ما، بر همه روشن است. البته این جلسه براى این نیست که من عرایض خودم را و نکاتى را که در باب دانشگاه یا دربارهى علم و جامعهى علمى دارم، بیان کنم - حالا مطالبى عرض میکنیم، لیکن جلسه براى این نیست - عمدهى نظر بنده در تشکیل این جلسه، دو چیز است: یکى احترام به مقام اساتید دانشگاه. این جلسه در واقع یک جلسهى
نمادین است؛ براى این است که اهتمام نظام جمهورى اسلامى به مقام علم و
عالم و استاد و دانشگاه، با این وجه نمادین شناخته شود و بیان شود؛ که خب،
این بحمدالله حاصل میشود. جهت دوم، شنیدن برخى از مطالبى است که در ذهن
دوستان و اساتید محترم هست - چه در زمینهى مسائل کشور، چه در زمینهى مسائل دانشگاه و مسائل علم - که این هم بحمدالله حاصل میشود.
البته ما زیاد گزارش میگیریم، من زیاد گزارش میخوانم،
ملاقات هم کم ندارم - ملاقات خاص با افرادى که با دانشگاه مرتبطند - لیکن
مطمئنم که آنچه ما دربارهى مسائل دانشگاه کشور میدانیم، همهى مسائل دانشگاههاى کشور نیست؛ و چه بهتر که بخشى از آنچه را که نمیدانیم، در یک چنین جلسهاى، در یک چنین مجموعهاى،
از زبان نخبگان دانشگاهى بیان شود؛ که خب بحمدالله این مقصود هم حاصل
میشود، و حاصل شد، و هر سال همین جور است. البته وقت به قدرى نیست که از
عدد بیشترى از دوستان استاد بتوان استفاده کرد، لیکن همین مقدارى هم که
استفاده کردیم، مغتنم است.
امروز هم مطالبى که آقایان و خانمها بیان کردند، مطالب
خوبى بود؛ بر معلومات ما افزود؛ هم در مورد مسائل دانشگاه، و هم از جمله در
مورد آشنائى بیشتر با دیدگاههاى متنوعى که در
دانشگاه نسبت به مسائل گوناگون وجود دارد. خب، ملاحظه کردید که در همین
جلسه یکى از دوستان معتقدند به این که جریان ترجمه در داخل کشور باید رصد
شود - یعنى در واقع به معناى نوعى اشراف و نظارت بر جریان ترجمه در کشور -
آقاى محترم دیگرى بیان میکنند که در مورد ترجمه، دست مترجم و دستگاه ترجمه و
نشر ترجمه را باید آزاد گذاشت؛ یعنى در واقع نقطهى
مقابل آن حرف اول. هر دو حرف با یک توجیه و تفسیر، درست است؛ یعنى میتوان
یک ممشا و سلوکى را انتخاب کرد که هم آن نظر اول برآورده شود، هم آن نظر
دوم؛ اما من مطمئن نیستم که آن دو برادر محترمى که این دو نظر را بیان
کردند، نظرشان به راه میانه باشد. هر کدام نظر مستقلى دارند، بیان میکنند؛
این براى ما آموزنده است؛ یعنى وجود نگاههاى مختلف، براى من شخصاً حاوى یک
موضوع قابل توجه است. حالا این یک مثالى بود که عرض کردیم؛ مثالهاى فراوان
دیگرى هم وجود دارد.
بقیه بیانات درادامه مطلب
من چند نکته را یادداشت کردهام که عرض کنم؛ حالا هر مقدارى که تا اذان وقت شد، آنچه را که یادداشت شده، عرض خواهیم کرد. نکتهى اول این است که از حدود ده سال، دوازده سال پیش یک حرکت علمىِ جدید و رو به گسترشى در کشور آغاز شد و این حرکت ادامه پیدا کرد و رو به تزاید گذاشت. یعنى من اینجور مىبینم و میفهمم که حرکت تولید علم و نگاه مجاهدتآمیز
به کار علمى و تلاش علمى در کشور که از همان حدود ده دوازده سال قبل آغاز
شده است تا امروز، نه فقط متوقف نشده است، بلکه رو به عمق و توسعه پیش
رفته. تقریباً میشود گفت که در همهى زمینههاى
علمى هم این حرکت وجود داشته است - در بعضى کمتر، و در بعضى بیشتر - این
همان چیزى است که ما دنبالش بودیم؛ این همان مجاهدت علمى است که براى نظام
جمهورى اسلامى و براى کشور ما لازم بود. در این حدود دوازده سال، رشد علمى کشور نسبت به قبل از
این دوازده سال، شانزده برابر شده. اینها آمارهاى تقریبى است و از مراکز
مطمئنى به دست آمده است؛ این خیلى مهم است. همین حرکت علمىِ رو به گسترش
موجب شده که پایگاههاى اطلاعرسانى علمى معتبر دنیا اظهارنظر کنند که رشد پیشرفت علم در ایران
سیزده برابر متوسط دنیا است. این واقعیتها را در نظر داشته باشیم، اینها
خیلى نکات مهمى است؛ ما چون زیاد میشنویم، زیاد تکرار میکنیم، برایمان عادى
شده. این جزو آمارهاى داخلى نیست که حالا یک نفرى آمارى بدهد، یک نفر هم
بگوید نخیر، این آمار درست نیست؛ نه، این پایگاههاى اطلاعرسانى
رسمى دنیایند که این قضاوت را دارند میکنند؛ با ما هم خوب نیستند. یعنى من
باور نمیکنم که سیاستهاى مسلط جهانى از دخالت در مراکز علمى و امثال
اینجور پایگاهها دست بردارند؛ اگر بتوانند، انکار میکنند؛ کمااینکه خیلى از
پیشرفتهاى ما را انکار میکنند؛ اما درعینحال این آمار را به ما میدهند. همین پایگاههاى اطلاعرسانى
علمى میگویند - که در دنیا منتشر شده و در اختیار همه هم هست - اگر همین
پیشرفت در ایران ادامه پیدا کند، در سال ۲۰۱۸، یعنى پنج سال دیگر، ایران رتبهى چهارم علمى دنیا
را خواهد داشت؛ این خیلى چیز مهمى است. یعنى بعد از سه کشور دیگر - آمریکا
و چین و انگلیس؛ آن سه کشورى است که ذکر کردند - کشور چهارم، ایران خواهد
بود؛ این خیلى چیز مهمى است. البته من نمیخواهم ادعا کنم که این آمارها
صددرصد آمارهائى است که انسان میتواند رویش سوگند یاد کند؛ نه، لیکن روش و
حرکت دانشگاههاى کشور الان به این سبک است؛ یک حرکت عمومىِ رو به پیشرفت. خب، ما اگر وضعیت دانشگاهىِ امروز کشور را با دوران اول
انقلاب - یعنى آنچه که میراث قبل از انقلاب و دوران طاغوت بود - مقایسه
کنیم، آمارها شگفتآورتر از اینها هم هست. آن روزى
که انقلاب پیروز شد، صد و هفتاد هزار دانشجو داشتیم؛ امروز چهار میلیون و
چهار صد هزار دانشجو در کشور هست؛ یعنى حدود بیست و پنج برابر. آن روز بار
تعلیم بر دوش حدود پنج هزار استاد و استادیار و دانشیار و معلم و امثال
اینها بود، امروز در حدود شصت هزار معلم دانشگاهى داریم؛ چه در دانشگاهها،
چه در مراکز پژوهشى. اینها مسائل مهمى است، اینها پیشرفتهاى ارزندهاى است. البته من اینجا چیزهائى یادداشت کردهام که دیگر لزومى ندارد بیان کنم؛ بعضى از اینها را شماها میدانید و شنیدهاید، بعضىها هم لازم نیست مطرح شود. مقالات علمى پراستناد - یعنى مقالات علمىاى که از طرف محققین ایرانى منتشر میشود و در دنیا به آنها استناد میشود - روزبهروز رو به افزایش است؛ آمارش را به طور ریز به من دادهاند، که حالا من نمیخواهم روى آن تکیه کنم؛ اما این خیلى پدیدهى مهمى است. پس مجاهدت علمى در کشور اتفاق افتاده. یک سؤالى در اینجا مطرح است: آیا حالا که ما این پیشرفتهاى علمى را در زمینههاى مختلف در کشور مشاهده میکنیم، یک نفس راحتى بکشیم، بنشینیم سر جایمان؟ خب، پیدا است که پاسخ منفى است؛ نه. ما هنوز از خط مقدم علم عقبیم، هنوز در بسیارى از دانشهاى مورد نیاز زندگى دچار عقبماندگىهاى مزمن هستیم؛ با همهى این پیشرفتى که در بخشى از دانشها داشتهایم. پس چون دچار عقبماندگى هستیم، باید کار کنیم. وانگهى کاروان علم در دنیا متوقف که نمیشود؛ دارند با سرعت حرکت میکنند. ما نه فقط باید جایگاه فعلىمان را حفظ کنیم، بلکه باید جلو برویم؛ اینها همهاش
تلاش لازم دارد، مجاهدت لازم دارد. لذا اولین حرف ما به دانشگاههاى کشور و
دانشمندان کشور و نخبگان کشور این است که نگذارید این حرکت از دوْر بیفتد،
نگذارید حرکت علمى کشور متوقف شود؛ هیچ مانعى نتواند دانشگاه کشور را از
رشد به سمت پیشرفت علمى باز بدارد. اینکه ما روى علم تکیه میکنیم، فقط به جهت احترام آرمانى به علم نیست - که البته این خودش یک نقطهى مهمى است؛ اسلام براى علم ارزش ذاتى قائل است - لیکن علاوهى بر این ارزش ذاتى، علم قدرت است. یک ملت براى اینکه راحت زندگى کند، عزیز زندگى کند، با کرامت زندگى کند، احتیاج دارد به قدرت. عامل اصلى که به یک ملت اقتدار میبخشد، علم است. علم، هم میتواند اقتدار اقتصادى ایجاد کند، هم میتواند اقتدار سیاسى ایجاد کند، هم میتواند آبرو و کرامت ملى براى یک ملت در چشم جهانیان به وجود بیاورد. یک ملت عالم، دانا، تولید کنندهى علم، در چشم جامعهى بینالمللى
و انسانها طبعاً با کرامت است. پس علم علاوه بر کرامت ذاتى و ارزش ذاتى،
این ارزشهاى بسیار مهمِ اقتدارآفرین را هم دارد. بنابراین باید این حرکتى
که وجود دارد، این شتابى که وجود دارد، بههیچوجه متوقف و کنْد نشود. یک نکته هم در کنار این وجود دارد؛ این را باید باور کنیم. دوستان در زمینهى جبههبندىهاى
سیاسى در دنیا نکات خوبى را بیان کردند؛ نکات قابل توجهى است و درست است،
ما هم اعتقاد داریم؛ اما چیزى که باید در نظر باشد، این است که یک جبههى دشمن عنودى در مقابل نظام جمهورى اسلامى در میان قدرتهاى دنیا وجود دارد. آیا این جبههى
عنود و لجوج در دشمنى با جمهورى اسلامى، مشتمل بر اکثر کشورهاى دنیا است؟
ابداً؛ آیا مشتمل بر اکثر کشورهاى غربى است؟ ابداً؛ این مربوط به چند کشور
قدرتمندى است که به خاطر دلائل خاصى با نظام جمهورى اسلامى و با اقتدار
نظام جمهورى اسلامى مخالفند و کارشکنى میکنند؛ یکى از کارشکنىها، همین کارشکنى در زمینهى علمى است. بعضى از دوستان گفتند «دیپلماسى علمى»، «دیپلماسى دانشگاهى»؛ بنده هم اعتقاد به این دارم، تشویق هم کردهام؛ اما توجه داشته باشید که طرف مقابل روى این نکته بخصوص توجه دارد، روى این نکته برنامهریزى میکنند. بر روى همین نقطهى «دیپلماسى علمى» برنامهریزى میکنند و اهداف خودشان را دنبال میکنند. اگر با توجه، با آگاهى، با بصیرت، کار انجام بگیرد، ما کاملاً موافق هستیم. از پیشرفت علمى ما هم راضى نیستند. بخشى از این کارهائى که امروز در زمینهى تحریم و امثال اینها مشاهده میکنید، مربوط به همین است که نمیخواهند جامعهى ایرانى به این اقتدار درونزا دست پیدا کند؛ که اقتدار علمى، یک اقتدار درونزا است. بنابراین، این پیشرفت باید ادامه پیدا کند. خب، نکتهاى که بر این اساس بنده
اصرار دارم در ذهن آقایان و خانمها و اساتید محترم مطرح باشد، این است که
«گفتمان علم و پیشرفت علمى» و «گفتمان پیشرفت عمومى کشور» - یعنى انگیزه
براى سهیم شدن دانشگاه در پیشرفت کشور - در دانشگاه باید حفظ شود؛ که البته
امروز وجود دارد، اما باید حفظ و تقویت شود. هیچ چیزى نباید با این گفتمان
در دانشگاه مزاحمت کند. باید اصرار بر نوآورى علمى در دانشگاه وجود داشته
باشد؛ اصرار بر قرار گرفتن پیشرفتهاى علمى در خدمت نیازهاى کشور، که یکى از
جهتگیرىها و معیارهاى اساسى این است. بالاخره
ظرفیتها محدود است - هم ظرفیتهاى انسانى، هم ظرفیتهاى مالى و مادى - حتماً
باید توجه شود که کار علمى ما در جهت نیاز کشور باشد. ما نیازهاى گوناگونى
داریم که دانشگاه میتواند به این نیازها پاسخ دهد، این خلأها را پر کند.
این هم یک تجربهى ما است. ما در دوران دفاع مقدس مشکلات فراوانى داشتیم، خلأهاى
بیشمارى داشتیم، این خلأها پر نمیشد؛ بتدریج دانشگاهها وارد میدان شدند و
بسیارى از این خلأها که ما فکر نمیکردیم یک وقتى بتوانیم اینها را پر کنیم،
به وسیلهى همت دانشگاهها و همت اساتید ما و جوانان ما و دانشمندان ما پر شد. ما در زمینههاى اقتصادى، در زمینههاى فرهنگى، در زمینههاى سیاسى، در زمینههاى
مدیریتى میتوانیم این خلأهائى را که وجود دارد، پر کنیم؛ دانشگاهها
میتوانند موضوعات پژوهشى را در دستور کار قرار دهند و این خلأها را پر
کنند. بنابراین یکى از معیارها و ضابطهها باید این باشد که کار علمى در خدمت نیازهاى کشور قرار بگیرد. اصرار بر گرهخوردن تحقیقات
دانشگاهى با صنعت و تجارت؛ این حرفى است که ما ده دوازده سال آن را تکرار
کردیم، به دولتها هم گفتیم، به دانشگاهها هم گفتیم؛ البته تا حدود زیادى هم
تحقق پیدا کرده، اما به طور کامل نه. این موضوع، هم براى دانشگاهها مفید
است، هم براى صنعت ما، و همچنین براى تجارت ما، و همچنین براى کشاورزى ما. اصرار بر ایجاد رقابت سازنده در نوآورى. یک رقابت قوى و سازنده و جدى باید در کشور به وجود بیاید براى نوآورىهاى علمى، و بر اثر آن، نوآورىهاى فناورى. رقابت بین دانشگاههاى کشور، رقابت بین اساتید، رقابت بین نخبگان، باید به وجود بیاید. دستگاههاى آموزش عالى برنامهریزى
کنند براى ایجاد این رقابت در بین دانشگاههاى برتر. فرض کنید در علوم فنى -
مهندسى تعدادى دانشگاه برتر هست، در علوم انسانى همین جور، و بخشهاى مختلف
و حوزههاى مختلف علوم. بین دانشگاههاى گوناگون رقابت ایجاد کنند و به دانشگاهها امتیاز داده شود. البته مطلبى را که در زمینهى
عدم نگاه مساوى به دانشگاههاى برتر و قوى و دانشگاههاى ضعیف، اینجا گفته
شد، ما رد نمیکنیم؛ به نظر ما این مطلب به نحو مشروط، مطلب درستى است؛
آنجائى که ظرفیتهاى بیشترى وجود دارد، طبعاً باید اهتمام بیشتر و توجه
بیشترى هم به آنجا وجود داشته باشد. بنابراین باید همه مراقبت کنند - هم
استادان، هم مدیران، هم مؤثرین و متنفذین در دانشگاهها - که فضاى دانشگاه
به سمت مسائل پوچ حرکت نکند؛ فضا، فضاى دنبالهگیرى
مسائل اصلى و اساسى باشد؛ گفتمان علم و گفتمان پیشرفت علمى و گفتمان
پیشرفت عمومى کشور بر دانشگاهها همچنان حاکم باشد. البته اینجا هم دشمنانى
هستند که مایلند حتّى مسائل صنفى در دانشگاهها به سمت مسائل سیاسى و
جنجالهاى سیاسى گرایش پیدا کند؛ از این باید پرهیز کرد. این براى یک
دانشگاه افتخار نیست که مسائل اساسى آن تحتالشعاع مسائل کوچک و کماهمیت
و احیاناً تحت تأثیر جریانهاى سیاسى واقع شود. فضاى دانشگاه باید یک فضائى
باشد که در آنجا علم و عالِم بتواند زیست مناسب خودش را داشته باشد. البته این هم معلوم است؛ همهى
دوستان توجه دارند که این پیشرفت علمى و این توفیقاتى که تا امروز در محیط
علمى کشور اتفاق افتاده است، به برکت انقلاب اسلامى است؛ این به برکت اسلام
است، به برکت انقلاب است. اگر عامل فعال و پیشبرندهى انقلاب و اعتقاد دینى نمیتوانست اوضاع کشور را به طور عموم و از جمله در مسئلهى علم تحت تأثیر قرار دهد، یقیناً شعاع نفوذ قدرتهاى سلطهگر اجازه نمیداد یک کشورى مثل ایران - که آنها چشم طمع به آن دوختهاند - بتواند در زمینهى علم این پیشرفتها را بکند و این خودباورى و اعتمادبهنفس را
به دست آورد؛ نمیگذاشتند؛ کمااینکه جاهاى دیگر هم نمیگذارند؛ آنجاهائى که
آنها تسلط و نفوذ دارند. این انقلاب اسلامى بود که آمد آن فضا را شکست و
فضاى علمى را غالب کرد. بنابراین همه باید خودمان را مدیون بدانیم و متعهد
بدانیم به حفظ و پاسدارى آرمانهاى انقلاب و ارزشهاى انقلاب. یک نکتهى دیگرى که من اینجا یادداشت کردهام و در بیانات دوستان هم اشارهاى به آن شده بود، مسئلهى بالا بردن کیفیت در دانشگاهها است. البته من اعتقاد ندارم که گسترش کمیت چیز کمارزشى است؛ نه، گسترش کمیت فىنفسه
چیز بسیار باارزشى است. این که تعداد دانشجو زیاد شود، تعداد دانشگاه زیاد
شود، مراکز علمى کشور این همه گسترش پیدا کند، این که در بیمارستانهاى
شهرهاى دوردست پزشکانى بتوانند عملهاى جراحىاى انجام دهند که در گذشتهى نه چندان دورى - در اوائل انقلاب، یا به طریق اولى
قبل از انقلاب - حتّى در تهران هم به این آسانى امکان نداشت، اینها چیز
کمى نیست؛ اینها افتخارآمیز است. بنابراین گسترش کمّى را نفى نکنیم، اما
این را تأکید کنیم که این گسترش کمّى باید با اهتمام به گسترش کیفى باشد -
عمق کیفیت - این قبول است. اولاً رتبهى کیفى
دانشگاههاى کشور مشخص شود؛ یعنى دستگاه مدیریت دانشگاهى مشخص کند که کدام
دانشگاهى یا دانشگاههائى از خط شاخص کیفىِ معتبر پائینترند؛ بعد برنامهریزى
کند براى اینکه بتواند کیفیت این دانشگاهها را بالا ببرد؛ این جزو کارهاى
بسیار لازم است و حتماً باید صورت بگیرد؛ یعنى به عنوان یک موضوع مستقل،
مسئلهى کیفیت باید مورد توجه قرار بگیرد. یک نکتهى دیگرى هم که من یادداشت کردهام و خوب است که تکرار کنم، این است: از پیشرفت علمى در کشور براى گسترش و نفوذ زبان فارسى استفاده شود. زبان خیلى مهم است برادران و خواهران عزیز! اهمیت زبان ملى یک کشور براى خیلىها هنوز دانسته و شناخته نیست. زبان فارسى باید گسترش پیدا کند. باید نفوذ فرهنگىِ زبان فارسى در سطح جهان روزبهروز بیشتر شود. فارسى بنویسید، فارسى واژهسازى
کنید و اصطلاح ایجاد کنید. کارى کنیم که در آینده، آن کسانى که از
پیشرفتهاى علمى کشور ما استفاده میکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسى را
یاد بگیرند. این افتخارى نیست که ما بگوئیم حتماً زبان علمى کشور ما فلان
زبان خارجى است. زبان فارسى اینقدر ظرفیت و گنجایش دارد که دقیقترین و ظریفترین
علوم و دانشها میتوانند با این زبان بیان شوند. ما زبان پرظرفیتى داریم.
کمااینکه بعضى از کشورهاى اروپائى هم نگذاشتند زبان انگلیسى تبدیل شود به
زبان علمى آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اینها زبان خودشان را به عنوان
زبان علمى در دانشگاههایشان حفظ کردند. مسئلهى زبان، مسئلهى بسیار مهمى است؛ واقعاً احتیاج دارد به این که حمیت بهخرج دهید. یکى از اهتمامهائى که دولتهاى آگاه و هوشیار در دنیا انجام میدهند، تکیه بر روى گسترش زبان ملىشان
در دنیا است. متأسفانه با غفلت خیلى از کشورها، این کار اتفاق نیفتاده؛
حتّى زبانهاى بومى را، زبانهاى اصلىِ بسیارى از ملتها را بکلى از بین برده
یا تحتالشعاع قرار دادهاند. بنده از پیش از انقلاب، از اینکه واژههاى بیگانه بىدریغ
در دست و زبان مردم ما به کار میرفت و به آنها افتخار میکردند - کأنه کسى
اگر چنانچه یک مطلبى را با یک تعبیر فرنگى بیان کند، این را یک افتخارى
میدانست - همیشه رنج میبردم؛ متأسفانه تا امروز هم این باقى است! خیلى از
سنتهاى غلط پیش از انقلاب، با انقلاب از بین رفت؛ این یکى متأسفانه از بین
نرفت! یک عدهاى کأنه افتخار میکنند که یک حقیقتى را، یک عنوانى را با یک واژهى فرنگى بیان کنند؛ در حالى که واژهى معادل فارسى براى آن عنوان وجود دارد، دوست میدارند از تعبیرات غربى استفاده کنند؛ بعد حالا یواش یواش این دیگر به دامنههاى گستردهاى در سطوح پائین و سطوح عوامانه هم رسیده، که واقعاً رنجآور است. من نمونههائى در ذهن دارم، که دیگر حالا لزومى ندارد آنها را عرض کنم. یک نکتهى دیگر هم - که شاید نکتهى
آخر باشد - این است که ما اگر دنبال پیشرفت هستیم و پیشرفت علمى را شرط
لازم پیشرفت عمومى کشور میدانیم، توجه داشته باشیم که مراد ما از پیشرفت،
پیشرفت با الگوى غربى نیست. دستور کار قطعى نظام جمهورى اسلامى، دنبال کردن
الگوى پیشرفت ایرانى - اسلامى است. ما پیشرفت را به شکلى که غرب دنبال کرد و پیش رفت، نمیخواهیم؛ پیشرفت غربى هیچ جاذبهاى براى انسان آگاهِ امروز ندارد. پیشرفت کشورهاى پیشرفتهى
غربى نتوانست فقر را از بین ببرد، نتوانست تبعیض را از بین ببرد، نتوانست
عدالت را در جامعه مستقر کند، نتوانست اخلاق انسانى را مستقر کند. اولاً آن
پیشرفت بر پایهى ظلم و استعمار و غارت کشورهاى دیگر بنا شد. شما ببینید همین حالا یکى از آقایان راجع به حملهى پرتغال به ایران مطالبى گفتند. خب، فقط ایران نبود. در این منطقهى شرق آسیا، جاهاى مختلفى پرتغالىها رفتند، هلندىها
رفتند. مگر هلند چه اندازه عرض و طول جغرافیائى و تاریخى و ارزش علمى
دارد؟ یا پرتغال یا اسپانیا یا انگلیس همین جور؟ تمام این قارهى عظیم آسیا را، قارهى آفریقا را اینها در مشت گرفتند و فشردند؛ اینها مراکز ثروت بود. نگاه کنید به نوشتهى
نهرو در «نگاهى به تاریخ جهان»؛ او تشریح میکند پیشرفتهاى علمى و فنى
موجود در هند را پیش از ورود انگلیسها. بنده تا قبل از اینکه این مطلب را
از نگاه آدم مطلعى مثل نهرو - که آن روز این را نوشته بود - بخوانم، از
چنین مسئلهاى مطلع نبودم. یک کشورى در مسیر علمىِ معقول و صحیحى حرکت میکند، بعد مىآیند به کمک علم و به کمک سلاح این کشور را تصرف میکنند، بىدریغ
انسانها را میکُشند، منابع ثروت او را از بین میبرند و خودشان را بر او
تحمیل میکنند. ثروت را از هند بیرون میکشند، میروند در کشور خودشان سرمایهگذارى
میکنند، ذخیره درست میکنند. انگلیسها آمریکا را با پولى که از هند به دست
آوردند، گرفتند. تا قبل از سالهاى استقلال آمریکا که انگلیسها بر کشور
آمریکا مسلط بودند، عمدهى درآمد تجار انگلیسى از تجارتى بود که از هند به سواحل آمریکا میکردند؛ که بعد با مقابلهى
ساکنان آمریکا - البته نه ساکنان بومى، بلکه باز هم همان مهاجرین انگلیسى و
اسپانیائى و دیگران - و جنگى که انجام گرفت و سپس استقلال آمریکا، دوران
تسلط انگلیس تمام شد. بههرحال اینها پایهى
تمدن خودشان را با مکیدن خون ملتها شروع کردند؛ بعد هم با پیشرفتهاى
گوناگون، نه ظلم را در کشورهاى خودشان برطرف کردند، نه تبعیض را برطرف
کردند، نه جوامع فقیر را توانستند به بىنیازى برسانند؛ مىبینید امروز هم وضع اقتصاد در این کشورها چه جورى است، وضع اجتماعى چه جورى است، وضع اخلاقى چه جورى است؛ این انحطاط اخلاقى، این لجنزار اخلاق جنسى در غرب. پیشرفت تمدن غربى، یک چنین پیشرفتى است با این خصوصیات؛ این را ما بههیچوجه نمىپسندیم.
ما دنبال الگوى مطلوب و آرمانىِ خودمان هستیم، که یک الگوى اسلامى و
ایرانى است؛ از هدایت اسلام سرچشمه میگیرد، از نیازها و سنتهاى ایرانى بهره
میبرد؛ یک الگوى مستقل. البته امروز محققین و صاحبنظرانتلاشهاى فراوانى هم دارند میکنند براى اینکه این الگو را تدوین کنند. فکر میکنم وقت هم تمام شد؛ در حالى که یادداشتهائى که
بنده کردم، تمام نشد و مثل سخن بسیارى از برادران و خواهران محترمى که
اینجا مطالبى بیان کردند و به علت کمىِ وقت، حرفهایشان را نصفهکاره گذاشتند، بنده هم ناچار برخى از حرفها را میگذارم تا انشاءالله
اگر عمرى بود، باز شماها را در جلسات دیگرى در دانشگاهها و در دیدارهاى
دیگرى مشاهده کنیم و برخى از عرایض خودمان را به شما عرض کنیم. پروردگارا! برکات خودت را در این ماه بر جامعهى دانشگاهى ما نازل کن. پروردگارا! دلهاى مشتاق را در این ماه از رحمت بىپایان خود بىنصیب مگردان. پروردگارا! اگر تا این روزهاى آخر ماه مبارک رمضان ما را نیامرزیدهاى، در این فرصت باقیمانده ما را بیامرز. پروردگارا! ملت ایران را در همهى صحنهها، در همهى
بخشهاى زندگى کامیاب فرما؛ این ملت بزرگ را بر دشمنانش پیروز کن.
پروردگارا! نیتهاى صادق و دلهاى عاشق پیشرفت ملت ایران و عاشق حقیقت را بر
انجام آرزوهاى بزرگ آرمانىِ خودشان قادر بفرما. پروردگارا! روح مطهر امام
بزرگوارمان و ارواح مقدسهى شهداى عزیزمان را از ما راضى بفرما و دعاى
مستجاب امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام و عجّل الله فرجه) را شامل حال
ما بگردان و قلب مقدس ولىّعصر را از ما راضى و خشنود بفرما.