تأمین امنیت روانی، حق اساسی مردم است
اهمیت حفظ امنیت روانی و ذهنی جامعه و خدشه نخوردن به آنها یکی از محورهای مورد اشاره رهبر انقلاب در دیدار اخیر مسئولان دستگاه قضایی بود: «یکی از حقوق عمومی مردم همین است که امنیّت روانی داشته باشند. امنیّت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعهای، یک دروغی، یک حرف هراسافکنندهای در ذهنها پخش نشود. حالا تا دیروز فقط روزنامهها بودند که این کارها را میکردند، حالا فضای مجازی هم اضافه شده. هر چند وقت یا چند روز یک بار، گاهی چند ساعت یک بار یک شایعهای، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخّصی یا نامشخّصی در فضای مجازی منتشر میکند، مردم را نگران میکند، ذهن مردم را خراب میکند. یک دروغی را مطرح میکند، شایع میکند، خب، این امنیّت روانی مردم از بین میرود. یکی از وظایف قوّهی قضائیّه برخورد با این مسئله است.» ۱۴۰۱/۰۴/۰۷
رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگو با آقای دکتر اکبر نصراللهی، استاد علوم ارتباطات و رسانه به بررسی نقش و مسئولیت رسانهها و راهکارهای تأمین امنیت روانی در جامعه پرداخته است. آقای نصراللهی عقیده دارد در سایر نقاط دنیا تجارب و شیوهنامههای خوبی برای حفاظت از امنیت روانی و ذهنی مخاطب در برابر پوشش اخبار منفی و شایعات وجود دارد که در نظام رسانهای و قضایی داخل کشور مورد استفاده قرار نگرفتهاند.
بهعنوان یک متخصص در حوزه ارتباطات و افکار عمومی، ارزیابی شما از نگاه و اهمیتی که رهبر انقلاب برای مقوله افکار عمومی و حفاظت از امنیت روانی جامعه قائلاند، چیست؟
اهمیت تأمین امنیت روانی مردم در گفتمان رهبر انقلاب اسلامی در سخنان اخیر ایشان در دیدار با مسئولان قوه قضائیه کاملاً آشکار است؛ نکته درخور تأمل اینکه این اهمیت مربوط به امروز نیست، بلکه رهبر انقلاب همیشه به این مهم توجه داشته و در مناسبتهای مختلف از جمله در ششم اردیبهشت ۱۳۹۴ در دیدار با فرماندهان نیروی انتظامی و یا در دیدار با مردم آذربایجان شرقی در ۲۸ بهمن ۱۳۹۱ و برخی مناسبتهای دیگر هم تذکرات مهمی در این مورد بیان کردهاند.
تحلیل محتوای سخنان ایشان نشان میدهد اولاً، امنیت محدود به امنیت فیزیکی و جسمی نیست و ثانیاً، امنیت روانی مردم مهم است و ثالثاً امنیت صوری و کاذب مدنظر ایشان نیست. دقیقاً به همین دلیل ایشان حدود نه سال قبل در جمع فرماندهان نیروی انتظامی مثل سخنان اخیرشان در جمع مسئولان قوه قضائیه امنیت روحی و روانی را حق اساسی مردم دانستند و بهصراحت هشدار دادند که امنیت یک امر صوری و زبانی و رسانهای نیست. در واقع، ایشان امنیت را به بخشهای مختلف توسعه میدهند و میفرمایند: «امنیت هم یک امر تبلیغاتی و زبانی نیست که انسان بگوید آقا، ما امنیت ایجاد کردیم. شما اگر صدبار در اطّلاعیّهها، اعلامیّهها و گفتارها بگویید که بله، ما این خیابان را امن کردیم، بعد شب که مردم در این خیابان رفتوآمد میکنند، با عوارض ناامنی مواجه بشوند، خب آن گفتهها اثری نمیکند: «دوصد گفته چون نیم کردار نیست»؛ مردم باید احساس امنیت بکنند. احساس امنیت هم متوقّف است بر وجود واقعی امنیت؛ امنیت باید واقعاً وجود داشته باشد.» ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
بنابراین حس امنیت کاذب مورد نظر ایشان نیست، بلکه هم مسئولان باید تلاش کنند امنیت واقعی را برای مردم ایجاد کنند و هم اینکه با جهاد تبیین و بیان واقعیتها و جلب اعتماد مردم، حس امنیت را در تمامی سطوح توسعه دهند.
امنیت روانی جامعه هم با شایعات خدشه دار خواهد شد، هم با تمرکز بیش از حد روی پدیدههای منفی؛ چگونه میتوان با حفظ مأموریت اصلی رسانه که آگاهیبخشی و ارتقای آن است، از امنیت روانی مخاطب هم پاسداری کرد؟
دنیا پر از خبرهای خوب و بد است. این طبیعی است و خاص ایران هم نیست. در همهجای دنیا اتفاق میافتد و حق مردم است که هم خبرهای خوب را و هم خبرهای بد را بدانند؛ یعنی اینطور نیست که مردم فقط حقشان این باشد که خبرهای خوب را بدانند و رسانهها خبر بد را نگویند. نکته اصلی و مهم در چگونه انتشاردادن اخبار خوب و بد است تا اثرات منفی خبرهای بد کاهش پیدا کند و اثر مثبت و عبرتآموز خبرهای بد بیشتر شود. رسانهها باید مسئولانه خبرهای خوب و بد را بهگونهای منتشر کنند که اثرات منفی خبرهای بد کاهش پیدا کند و عبرتآموزی خبرهای بد بالا برود؛ حتی از خبرهای بد نتایج مثبت گرفته شود.
حالا چهجوری ما میتوانیم از خبر بد و منفی اثر مثبت بگیریم و مردم احساس آرامش کنند و برایشان عبرتآموز باشد؟ فرض کنید زلزلهای اتفاقافتاده، خب در زلزلهای که اتفاق میافتد همهجا خرابشده، قربانیان زیادیگرفته، تمام تأسیسات و زیرساختها نابودشده و عدهای قربانی شدند و عدهای عزیزانشان را از دست دادند. این خبر بدی است و قطعاً آرامش روانی مردم را به هم میریزد، اما سؤال این است که آیا نمیشود از این خبر بد نتیجه مثبت گرفت و بهنوعی بهانه و محملی برای استفادههای مثبت شود؟ من میگویم میشود. اگر در همان جایی که زلزله آمده ساختمان سالم مانده باشد، این یعنی امید و نتیجه مثبتگرفتن. رسانهها -چه فضای مجازی و چه رسانههای رسمی- میتوانند تخریبها را فقط نشان بدهند، ولی از طرف دیگر میتوانند دوربین و قلم و زاویه را بهسمت آن ساختمانی ببرند که سالممانده و آن را نشان بدهند. میشود در بدترین شرایط، حتی از خانه سالمِ بهجامانده استفاده کرد تا مردم به آرامش برسند. در تمام موضوعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ما میتوانیم این مثال را تعمیم بدهیم.
در اینکه بیتدبیریهایی در کشور وجود دارد و مردم حقشان این نیست و لیاقتشان بیش از این است، شکی نیست. در اینکه مردم در همه صحنههای دفاع مقدس و تحریمهای ظالمانه پشت نظام بودند، بر کسی پوشیده نیست؛ اما آیا الان رسانهها رویکرد و راهبرد و تاکتیکهایشان بهگونهای است که آنچه وجود دارد نشان بدهند، یا فقط منفیها و بیتدبیریها و سوءمدیریت و فساد را برجسته کنند بهگونهای که برای مردم انگار وجه مثبتی متصور نباشند. شایعه وجود دارد. رسانهها غیرمسئولانه و غیرحرفهای کار میکنند، همهجانبه نگاه نمیکنند و دیر خبرها را منتشر میکنند. رسانههای دشمن هم افکار عمومی را شکل میدهند. اگر ما میخواهیم این مشکل را رفع کنیم، باید به همه حقوق مردم از جمله دانستن اخبار خوب و بد توجه شود. اینکه فقط بگوییم مردم امنیت روانیشان در معرض مخاطره قرار میگیرد، غلط است.
حق دوم مردم امنیت روحی و روانی است. رسانههای مختلف نباید به بهانه تأمین حق مردم برای دانستن، حق امنیت روحی و روانی آنان را در معرض مخاطره و تعرض قرار بدهند؛ مثلاً، در مواقع بحرانها نشاندادن جنازهای که دارند به خانوادهاش تحویل میدهند، کار غلطی است. خبر درست است و واقعیت دارد، ولی هیچجای دنیا بهویژه رسانههای غربی که ادعای بیطرفی و حق مردم به دانستن دارند، هیچوقت جنازه قربانیان را نشان نمیدهند. همین تیراندازیهایی را که همزمان با حادثه متروپل در تگزاس اتفاق افتاد و حدود بیستوخردهای نفر کشته شدند، در نظر بگیرید. تقریباً هر هفته از این ماجراها در آمریکا اتفاق میافتد. آیا رسانههای آمریکا -چه فضای مجازی و چه رسانههای اصلی- تصاویر جنازهای را پخش میکنند؟ فقط تصویر دیواری که آغشته به خون است دیده میشود و جنازهای دیده نمیشود. خب، آیا آنها اینترنتشان ضعیف است، یا موبایل ندارند؟ چرا این کار را میکنند؟ برای اینکه حق امنیت روحی و روانی مردم را رعایت میکنند. با این کارشان هم فرهنگسازی کردند، هم مجازات سختی را برای تعرض به امنیت روحی و روانی وضع کردند.
در واقع، یکی از راهکارهای تأمین امنیت روحی و روانی مردم و تعرضنکردن به آنان، توجه توأمان و همزمان به حق مردم به دانستن و حق امنیت روحی و روانی مردم است. این مسئله در رسانههای غربی رعایت میشود، ولی در اینجا رعایت نمیشود.
در سایر نقاط دنیا چه تجربیات و تدابیری برای مقابله با شایعات یا حتی روایتهای نادرست رسانهای وضع کردهاند بهگونهای که هم حق دانستن مخاطب مورد ملاحظه قرار بگیرد و هم بتوانند از امنیت روحی و روانی مردم حفاظت کنند؟
بهطور کلی جهتگیری و گرایش و سوگیری ذهن انسانها به اخبار و حوادث منفی و شایعات سریعتر و مداومتر و بالاتر از اخبار مثبت است. این قضیه را تحقیقات مختلف در جاهای مختلف ثابت کرده است. از طرف دیگر، بر اساس آمارها قتل، غارت، تجاوز و تعرض در همهجای دنیا نسبت به سالهای قبل افزایش پیدا کرده است. حجم اخبار منفی در قیاس با قبل هم بیشترشده و دسترسیهای مردم هم به اخبار با توجه به شبکههای اجتماعی بیشتر شده است. واقعاً اذهان انسانها تحمل این حجم اخبار منفی را ندارند. ما یک بعد ماجرا را میگوییم، ولی وقتی یک بعد ماجرا را رسانهها بگویند و تصاویر قربانیان را عریان در ساعت نامناسب به شکل برجستهشده نشان بدهند، این امنیت روحی و روانی مردم را به خطر میاندازد؛ حتی ممکن است شایعه هم نباشد و واقعیت داشته باشد. در روایت وقایع مختلف، کشورهای غربی که مدعی آزادی بیان، جریان آزادی اطلاعات و بیطرفی هستند، تصاویر قربانیان را منتشر نمیکنند و همه واقعیتها را به شکلی منتشر نمیکنند که امنیت روحی و روانی مردم را در معرض چالش قرار بدهند. اگر میخواهند نشان بدهند، نماهای دور را نشان میدهند و قبلش به مردم هشدار میدهند و حادثه را برای مردم تفسیر میکنند؛ بنابراین، توجه توأمان به همه حقوق مردم میتواند امنیت روحی و روانی مردم را تأمین کند و آنان را در معرض چالش قرار ندهد.
نکته دوم، استفاده از روایت صحیح، درست و جامع با هدف جلوگیری از شایعات و روایات غلط و نادرست است. اگر رسانههای مسئول و رسمی روایت حوادث و بحرانهای مختلف کشور را صحیح، درست و زودتر از دیگران منتشر کنند، باعث میشود که شایعه شکل نگیرد. شایعه چرا شکل میگیرد؟ شایعه موقعی شکل میگیرد که رسانههای رسمی و مسئول دیرتر خبررسانی کنند، یا خبررسانی نکنند و یا خبررسانیشان یکجانبه باشد. اگر رسانههای رسمی و مسئول روایت صحیح و اول و درست و جامع داشته باشند قطعاً جلوی شایعات را میگیرد.
نکته سوم، برجستهنکردن بُعد منفی از خبر است؛ یعنی اگر خبر منفی وجود دارد، برجسته نشود. نمیگویم گفته نشود؛ باید توازن برقرار شود، هم بعد منفی و هم مثبت آن گفته شود. در کنار گفتن اخبار منفی هم از زبان متخصصان تحلیل داده شود. در کنار خبرهای استثنایی که زیاد نیست، ولی احساسات و روح و روان مردم را جریحهدار میکند حتماً باید رسانه همزمان با گفتن این خبر، از کارشناسان و متخصصان مرتبط دعوت کند تا بگوید این خبرها فقط مربوط به ایران نیست. همهجای دنیا یکسری آدمهای بیمار هستند که از این کارها میکنند؛ یعنی یکجوری نباشد که پدرهراسی و همسرهراسی ایجاد شود. خب، این خبرها گفته میشود، ولی تحلیل کامل خبرها گفته نمیشود.
نکته چهارم، داشتن رویکرد تحلیلی و راهحلمحور است. هر خبری و هر موضوع و مشکل منفی که گفته میشود حتماً باید در کنارش راهحل هم داده شود. خب، مردم تحمل این حجم از اخبار منفی را ندارند و رسانهها مسئول هستند که مقداری موضوع را مدیریت کنند؛ یعنی اگر مشکلی را میگویند که باید بگویند، در کنارش راهحل را از زبان متخصصان بگویند و مردم را امیدوار کنند. الان مشکلی که وجود دارد این است که رسانههای مختلف بهویژه فضای مجازی مشکلات و اخبار منفی را میگویند، ولی راهحل خروج از آن را نمیگویند. همین باعث میشود که امنیت روحی و روانی مردم در معرض مخاطره قرار میگیرد.
نکته پنجم، توجهکردن به سن و ویژگیهای مخاطبان است. وقتی خبر منفی منتشر میشود، این خبر باید با تدابیر و ملاحظاتی منتشر شود؛ مثلاً، تلویزیون سر شب خبر منفی یا فیلم سینمایی خشن پخش نکند. باید در ساعتی که بچهها خواب هستند پخش کند و قبل از آن هم هشدار بدهد.
نکته ششم، رعایت توازن است. رسانهها باید اخبار مثبت و منفی را بهگونهای مدیریت کنند که هر دوی اینها باشد؛ مثلاً، اگر در بخش خبری یا در روزنامهای ده تا خبر منفی است، از آنطرف هشت تا خبر مثبت هم باشد.
نکته هفتم، میزان توجه رسانهها به سلامت جسمی در قیاس با سلامت روحی است. الان میزان توجه رسانهها به سلامت جسمی در قیاس با سلامت روحی بیشتر است؛ در صورتی که رسانهها با انتشار افراطی اخبار بد، انتشار صرف اخبار منفی بدون تحلیلهای کارشناسی، انتشار اخبار در ساعت و زمان نامناسب، انتشار اخبار بدون توجه به سن و جنس مخاطبان و انتشار تصاویر خشن و نامناسب، به روح و روان مخاطبان آسیب میرسانند. رسانهها الان متوجه نیستند که انتشار اخبار منفی دروغ و شایعات و انتشار دیرهنگام اخبار چه آسیبی بر روح و روان مردم وارد میکند.
نکته هشتم، دیگرسازی اخبار تخصصی است. اینهم نکته خیلی مهمی است. رسانهها باید اخبار تخصصی در مورد قتل، جنایت، تعرض و ... را حتماً ساده و همراه با تحلیل بگویند. به هر صورت احساسات همه را درگیر میکند، ولی پیچیدگیهای خاص خودش را دارد.
نکته نهم، دقت در تبعات انتشار اخبار غلط است. هر کسی که خبر غلط و یا منفی را در فضای مجازی منتشر میکند، باید حواسش باشد که آن خبر چه اثر منفی بر روی روح و روان مردم میگذارد. تحلیل من این است که تقوای مجازی خیلی مهم است. باید خودمان را کنترل کنیم و مواظب باشیم که هر خبری را هر زمانی و هرجوری منتشر نکنیم.
آخرین و مهمترین نکته در مورد وظیفه رسانهها، «جهاد تبیین» است. اگر قرار باشد که ما با شایعات مقابله کنیم تا امنیت روحی و روانی مردم مورد تعرض قرار نگیرد، باید «جهاد تبیین» در حوزههای مختلف دینی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی اتفاق بیفتد. «جهاد تبیین» باعث افزایش امید مردم میشود و مردم میتوانند واقعیتها را آنطوری که هست، ببینند. الان مشکل ما این نیست که میزان اخبار منفی زیاد است. مشکل این است که اخباری که وجود دارد -چه مثبت، چه منفی- نامتوازن، نادرست، دیر و غیرمنصفانه اعلام میشود. اگر رسانههای ما «جهاد تبیین» و روایت اول و صحیح و جامع داشته باشند، جلوی شایعات رسانههای غیرمسئول گرفته میشود و شایعهپردازان نمیتوانند به هدفشان برسند.
شما وظیفه و نقش رسانهها را در حفاظت امنیت روانی و فکری مردم توصیف کردید. سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا حفاظت از امنیت روانی مردم فقط وظیفه رسانه است و دیگران در این حوزه تکلیفی ندارند؟
واقعیت این است که برای مقابله با شایعات و سونامی اخبار منفی رسانهها فقط مسئول نیستند. نه! همه مسئول هستند؛ هم قوه قضائیه، هم رسانهها. اتفاقاً وظیفه رسانهها و قوه قضائیه بیشتر از وظیفه مردم است، ولی مردم و خانوادهها هم نباید فکر کنند که مسئولیتی ندارند. مردم باید خودشان مدیریت کنند و خودشان را در معرض اخبار منفی قرار ندهند؛ یعنی سعی کنند اخبار منفی و مثبت را با هم ببینند و بشنوند و بخوانند، نه اینکه فقط دنبال اخبار منفی باشند. اگر غیر از این باشد، به ذهن و روح و روانشان آسیب وارد میشود.
نکته بعدی، افزایش ارتباطات اجتماعی است. ارتباط با خود، با طبیعت، با خدا و با دیگران از ویژگیها و شاخصهای انسانهای مثبت و طبیعی است. اگر میخواهیم امنیت روحی و روانی ما در معرض چالش قرار نگیرد، باید سعی کنیم همه نوع ارتباطات مساوی مثل ورزش، ارتباط معنوی با خدا، رفتن به اماکن متبرکه، پیگیری اخبار از منابع موثق و ... داشته باشیم. الان مردم در فضای مجازی به رسانهها و اطلاعات دسترسی دارند. خب، باید سعی کنند که اخبار را از منابع موثق بگیرند و آن را با عقل سلیم خودشان انطباق بدهند. اگر در زمینهای تخصص ندارند، سعی کنند از افراد مطمئن بپرسند.
در مجموع، مردم باید تقوای مجازی داشته باشند؛ یعنی خودشان را در معرض هر تصویر، پیام و خبری قرار ندهند و هر محتوایی (متن، فیلم و عکس) را که دریافت کردند، منتشر نکنند. مردم باید بدانند در مقابل انتشار و ارسال هر مطلبی و پسندیدن و دنبالکردن مطالب هر کاربری مسئولیت دارند. پسندیدن یا دنبالکردن افرادی که اخبار منفی منتشر میکنند بهنوعی تشویق آن رویکرد است.
یک نکته دیگر هم اینکه با ارتقای سواد رسانهای مخاطب میتوان روی آن هم حساب ویژهای باز کرد که تا حدی بتواند فضای مقابله با امواج تخریب روح و روان مردم را مدیریت کند.
بله! اگر قرار باشد کشور با شایعات مبارزه کند و با شایعهپردازان -که کنشگران سیاسی از کشورهای مختلف و از داخل کشور هستند و با ابزارهای غیررسمی معمولاً این شایعات را توئیت و منتشر میکنند- مبارزه شود، باید سواد رسانهای در سه سطح مردم، مسئولان و رسانهها جدی گرفته شود؛ یعنی سواد رسانهای با مفهوم برخورد فعال و آگاهانه با خبرهای دریافتی از رسانههای مختلف را محدود به مردم ندانیم و نگوییم که مردم باید سواد رسانهایشان بالا برود. حتماً ضرورت دارد که مردم سواد رسانهایشان بالا برود تا در قبال سونامی اخبار منفی و شایعاتی که رسانههای غیرمسئول تولید میکنند، واکسینه بشوند تا تحتتأثیر قرار نگیرند و بتوانند خبرها را از کانال و مرجع خودش دریافت کنند، اما قبل از آنان باید رسانهها و مسئولان سواد رسانهایشان بالا برود؛ چرا؟ برای اینکه اگر رسانهها سواد رسانهایشان بالا برود، باعث میشود که بهموقع خبرهای درست را به مردم برسانند تا مردم برای گرفتن اخبار موردنیازشان به رسانههای بیگانه مراجعه نکنند؛ اما چون رسانهها کارشان را خوب بلد نیستند، حرفهای کار نمیکنند، همافزا نیستند و نگاه کمی و رویدادی به وقایع راهبردی دارند، شایعات افزایش پیدا میکند و زمینه و بستر شایعات فراهم میشود. به تعبیر رهبر انقلاب در بیانیه «گام دوم»، کشور در «محاصره تبلیغاتی» قرار میگیرد.
از طرف دیگر، اگر به رسانهها بگوییم چرا متن خبرها را زود یا کامل منتشر نمیکنید و مردم بیقرار را به رسانههای خارجی و غیرمسئول واگذار میکنید، رسانهها میگویند مسئولان نمیگذارند یا همکاری نمیکنند. البته این هست، ولی من به شکل کامل آن را قبول ندارم؛ بهدلیل اینکه متخصصان افکار عمومی، رسانهها هستند و از آنها انتظار میرود که با مسئولان صحبت کنند و آنها را برای خروج از محاصره تبلیغاتی قانع کنند. مسئولان هم باید به رسانهها اعتماد کنند و به رسانهها میدان بدهند تا با همافزایی بتوانند با دشمن مقابله کنند. از طرف دیگر بیراهه هم نمیگویند؛ بهدلیل اینکه مسئولان در بسیاری از حوزهها راه را برای رسانهها میبندند. فقط رسانهها را موقعی میخواهند که کارهای تشریفاتیشان را پوشش بدهند. اگر مسئولان، رسانه را درک کنند، آرایش رسانهای را متوجه شوند و بدانند که با پدیده ارتباط جمعی و شخصیای سروکار دارند که هم تولیدکننده، هم توزیعکننده، هم مصرفکننده و هم کنشگر است و کنشگری از انحصار مقامات و رسانههای رسمی خارجشده، آنوقت با رسانهها همکاری بیشتری میکنند.
نتایج تحقیقاتی که در سالهای گذشته با همکارانم انجام دادم نشان میدهد که مسئولان متأسفانه درک درستی از رسانهها ندارند و درکشان ناکافی است. به همین دلیل به رسانهها میدان نمیدهند. بهجای اینکه بسیاری از وقایع حساس و راهبردی رسانه را برای «جهاد تبیین» و روایت اول و جلوگیری از شایعات تصریح و تسهیل کنند، بیشتر مواقع مانع کار رسانهها میشوند. به همین دلیل است که دست رسانههای جبهه انقلاب در بسیاری از حوزهها بسته است و دست رسانههای غیرمسئول باز است. از آنطرف هم نقش دانشگاهها، مدارس، مراکز آموزشی و پژوهشی هم بسیار حساس و مهم است؛ یعنی حتماً باید بازنگری اساسی در آموزش و متون آموزشی صورت بگیرد تا با آموزش و تربیت نیروهای حرفهای و نیروهای کاردان رسانهای به مقابله با جنگ شناختی و تبلیغاتی دشمن بروند.
بهعنوان محور آخر گفتوگو، نقش دستگاه قضایی را هم برای مدیریت این فضا تشریح کنید.
قوه قضائیه، فراجا و دستگاههای نظارتی در حلقه آخر کار قرار دارند. باید تا جایی که مقدور است از وقوع و انتشار اخبار منفی که امنیت روحی و روانی مردم را در معرض چالش و مخاطره قرار میدهد، پیشگیری شود. رسانهها و مسئولانِ بخشهای مختلف باید با تدابیری که اتخاذ میکنند، کاری کنند که اولاً، خبر منفی و بد اتفاق نیفتد و امنیت واقعی در جامعه وجود داشته باشد؛ ثانیاً، رسانهها باید بهگونهای واقعیتها را انعکاس بدهند که مردم امنیت را حس کنند. بسیاری از مواقع امنیت وجود دارد، ولی مردم معکوس حس میکنند؛ بهدلیل اینکه رسانههای غربی و فضای مجازی در کانالها و بخشهای مسئول شایعات را رواج میدهند و اخبار را وارونه جلوه میدهند؛ ثالثاً، قوه قضائیه باید هم وظیفه پیشگیری، هم وظیفه پیشبینی و هم وظیفه برخورد (بازدارندگی) داشته باشد. قوه قضائیه در پیشگیری باید سعی کند با تدابیری که اتخاذ میکند و با تذکرهایی که میدهد و با اطلاعرسانی و صحبتکردن با رسانهها و سایتها و صفحات و کانالهای فضای مجازی که ظرفیت و یا زمینه تولید و انتشار شایعات را دارند به آنها تذکر و هشدار بدهد و تبعات کارشان را متذکر شود تا قبل از اینکه شایعات و اخبار منفی و غلط و نادرست و وارونه تکرار شود و ادامه پیدا کند، جلوی آنها را بگیرد.
البته هر کاری هم در این حوزه انجام شود، آدمهایی هستند که از دایره و حلقه قانون میخواهند فراتر بروند. خب، آنجا باید قوه قضائیه برخورد بازدارنده داشته باشد. الان مجازاتها و قوانینی که در حوزه فضای مجازی و رسانهها وجود دارد ناکافی و مربوط به قبل است و پاسخگوی نیاز فعلی و بازدارنده نیست. قوه قضائیه باید با کمک رسانهها بهاندازه کافی برای افکار عمومی اطلاعرسانی کند که علل وقوع این فساد و جرائم چه بوده و کجای کار اشکال داشته است. باید بهگونه فرآیندی به این موضوع پرداخته شود تا آن نوع فساد و جرم دیگر تکرار نشود؛ ولی الان اطلاعرسانی رسانهها به زمان دستگیری، زمان محاکمه و نوع حکم معدود شده است. اصلاً به علت و معلولی و فرآیندمحوری و علتمحوری و تحلیلمحوری به پدیدههای فساد نگاه نمیشود. همین باعث میشود که وقتی رسانههای رسمی منع میشوند یا به هر دلیلی جرئت و جسارت و حمایتهای لازم را برای پرداختن در این حوزهها نداشته باشند، رسانههای غیرمسئول در آن زمینه شایعات را تولید میکنند و این شایعات امنیت روحی و روانی مردم را در معرض چالش قرار میدهد.