نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی در جلوگیری از سقوط سوسنگرد/ اتمام حجت قاطع شهید چمران با بنیصدر
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: عملیات آزادسازی سوسنگرد در تاریخ بیست و ششم آبان ۱۳۵۹ انجام شد.
این عملیات قرار بود با مشارکت پاسداران و تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی خوزستان و نیروهای ستاد جنگهای نامنظم انجام شود. کلیه هماهنگیها برای انجام عملیات و نجات مدافعان توسط حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی) و شهید چمران انجام گرفته بود و قرار بود فردا صبح نیروی اصلی عملیات که همان تیپ ۲ زرهی ۹۲ بود حمله خود را به سوسنگرد آغاز کند که حدود ساعت ۱۲ شب فرمانده لشکر ۹۲ زرهی امیر سرتیپ «غلامرضا قاسمینو» در تماس تلفنی با حضرت آیتالله خامنهای اظهار داشت که فرمانده نیروی زمینی ارتش تیمسار «ظهیرنژادـ میگوید تیپ ۲ نباید در عملیات شرکت کند و چون احتمال انهدام تیپ وجود دارد به دستور بنی صدر از شرکت در این عملیات خودداری خواهد کرد. با این دستور عملا عملیات لغو میشد و سوسنگرد نیز سقوط میکرد و تمام مدافعان به شهادت میرسیدند.
بلافاصله حضرت آیت الله خامنهای در تماس تلفنی این مساله را با حضرت امام (ره) در میان میگذارند و امام (ره) هم میفرمایند تیپ باید شرکت کند و نیازی به اجازه بنی صدر نیست، حضرت آقا هم فورا نامهای به فرماندهی لشکر ۲ زرهی مینویسند که تیپ باید در عملیات شرکت کند و هرکس از این دستور سرپیچی کند مسئول است.
شهید چمران نیز در زیر نامه متنی را اضافه میکند با این مضمون که اگر تیپ فردا عمل نکند ۵۰۰ نفر از مدافعان فردا به شهادت میرسند و اگر من زنده باشم با مسئول متخلف برخورد خواهم کرد (منظور بنی صدر بود) از آن طرف فرماندهی متعهد لشکر ۲ هم که علاقه خاصی به رهبر معظم انقلاب داشتند تیپ را در حالت آمادهباش قرار میدهند و فردا صبح عملیات به فرماندهی شهید چمران و امیر قاسمینو در تاریخ ۵۹/۸/۲۶ اغاز میشود و با حمایت چند فروند بالگرد توپدار کبری محاصره سوسنگرد شکسته میشود.
در این عملیات که شهید چمران در خط مقدم شرکت داشت از ناحیه پا به شدت مجروح میشود و یکی از محافظانش هم به شهادت میرسد، ولی شهید چمران با کشتن راننده بعثی یک کامیون و به همراه دیگر محافظش با همان کامیون به عقب برمیگردند و او را برای مداوا به تهران منتقل میکنند. این عملیات با فرماندهی مستقیم آیتالله خامنهای و شهید چمران با موفقیت به پایان میرسد و سوسنگرد برای همیشه آزاد میشود. مناطق مرزی بستان و چذابه در اشغال دشمن باقی میماند تا این که عملیات طریق القدس در نیمه شب دی ماه سال ۶۰ به فرماندهی شهید سپهبد علی صیادشیرازی به اجرا درآمد و ۶۵۰ کیلومتر مربع از سرزمینهای جمهوری اسلامی ایران و مناطق بستان و چذابه آزاد شدند و برای اولین بار نیروهای جمهوری اسلامی ایران به مرزهای بینالمللی رسیدند.
در عملیات آزادسازی سوسنگرد که بیست و ششم آبان ماه سال ۱۳۵۹ صورت گرفت و به شکست حصر سوسنگرد منجر شد، ۲۴ خلبان نیروی هوایی شرکت داشتند که از این تعداد «هوشنگ کیانآرا»، «سید محمدتقی حسینی»، «محمد کامبخش ضیایی»، «نعمتالله اکبری سامانی»، «یونس خوشبین» و «ابراهیم امیدبخش» به شهادت رسیدند.
همچنین «استوار دوم شهید حسین سلمانزاده»، «گروهبان یکم شهید ابراهیم قهوهچیزاده»، «استوار دوم شهید غلامعلی حلاج قدوی»، «سروان فنی شهید عبدالله عیسیپور»، «ستوان دوم شهید سیدعلی اکبر حیدری» نیز از دیگر شهدای نیروی هوایی در جریان عملیات آزادسازی سوسنگرد هستند.
فهرست خلبانان هواپیمای F۵ شرکتکننده در عملیات آزادسازی سوسنگرد به شرح زیر اعلام شد: «داوود صادقی»، «محمود نعیمی»، «شیرافکن همتی»، «جلال آرام»، «پرویز نصری»، «بهنام غنامیان»، «احمد مهرنیا»، «سید اسماعیل موسوی»، «سیاوش مشیری» «حبیبالله بقایی»، «داوود سلمان»، «قاسم محمدامینی»، «ایرج عصاره»، «اکبر توانگریان» و همچنین خلبانان «محمد مسبوق»، «رضا رمضانی»، «فضلالله جاویدنیا» و «داوود عسگری» که اینها با هواپیمای F۱۴ در جریان عملیات آزادسازی سوسنگرد شرکت داشتند.
بعد از شکست نخستین تلاش دشمن در اوایل مهرماه برای اشغال سوسنگرد و بعد از سقوط خرمشهر در اواسط آبان، دشمن یک بار دیگر برای تصرف شهر اقدام و آن را محاصره کرد. در شرایطی که مدافعان شهر آخرین مقاومتها را انجام میدادند، دو گردان زرهی از ارتش با همراهی نیروهای سپاه، بسیج و ستاد جنگهای نامنظم دکتر چمران، در امتداد جاده سوسنگرد ـ حمیدیه دست به حمله زده و ضمن شکستن خط محاصره، بعثیها را از داخل شهر عقب راندند.
تفسیر شهید طهرانیمقدم از «نقش آتش خودیها در جبهه»+ صوت منتشرنشده
به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «حسن طهرانیمقدم» متولد ششم آبان سال ۱۳۳۸ تهران است که در روز بیست و یکم آبان سال ۱۳۹۰ در پی حادثه انفجار زاغه مهمات واقع در پادگان مدرس در ملارد به شهادت رسید. او در اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت این نهاد درآمد. در دوران جنگ ایران و عراق، نخستین فرمانده توپخانه سپاه و بنیانگذار واحد توپخانه در سپاه بود.
بعد از مدتی، طهرانیمقدم مسوولیت واحد توپخانه را به حسن شفیعزاده واگذار کرد و به یگان موشکی سپاه پاسداران رفت. او همچنین در تشکیل و بنیانگذاری فرماندهی موشکی سپاه تأثیرگذار بود. حسن طهرانی مقدم با پایان جنگ، وارد حوزه تحقیقات و توسعه فعالیتهای موشکی در سپاه پاسداران شد و مسوولیت ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه را بر عهده گرفت. پدر موشکی ایران در عملیات خیبر در جمع رزمندگان اسلام در سوم فروردین ماه سال ۱۳۶۳ (۳۷ سال پیش) درباره نقش امدادهای الهی در پیروزی جبهه حق سخن به میان آورده است.
آنچه در ادامه میشنوید، سخنان منتشرنشده از شهید حسن طهرانی مقدم است که به مناسبت سالروز شهادت پدر موشکی ایران، این صوت تاریخی را برای نخستین بار منتشر میشود:
عملیات ما اصلاً متکی به هیچ معیار و چیزی نیست، فقط امدادهای خدا هست و دقیقاً همان آیه «ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ» است، به عکس گلولههایی که ما میزنیم؛ الان توی مصاحبه اسرای عراقی بخوانید، بالاخص من توجه شما را جلب میکنم به خواندن خاطرات اسرای عراقی در روزنامه جمهوری اسلامی، که اینها تماماً داد از آتش نیروهای خودی و میگویند که هر وقت شما آتش اجرا کردید مؤثر بوده و از ما تلفات گرفته، که این نیست الّا همان امدادهای خدا و هدایت گلوله توسط او.
نماهنگ | در راه قلّه
حضرت آیتالله خامنهای: «شهادت قلّه است و قلّه بدون دامنه معنا ندارد. هر قلّهای یک دامنهای دارد؛ بسیاری از ماها آرزوی رسیدن به آن قلّه را داریم؛ [خب،] باید از دامنه عبور کنیم، بایستی مسیر را در دامنهی آن قلّه پیدا کنیم و از آن مسیر برویم تا به قلّه برسیم وَالّا رسیدن به قلّه بدون عبور از دامنه ممکن نیست. این دامنه و این مسیر چیست؟ اخلاص است، ایثار است، صدق است، معنویّت است، مجاهدت است، گذشت است، توجّه به خدا است، کار برای مردم است، تلاش برای عدالت است، تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است؛ اینها است که مسیر را معیّن میکند و اگر شما از این مسیر رفتید، ممکن است به قلّه برسید. آن کسی که به قلّه میرسد، از اینجا باید برود و از این مسیرها حرکت کند.» ۱۴۰۰/۰۷/۲۴
مدرسهای به نام عشق!
گروه استانهای دفاعپرس - فاطمه شریفی؛ مکتبی است برای آنان که خوشنامی ایران اسلامی را در گمنامی خود جستوجو میکنند و از همان ابتدای راه به معراج اندیشه پاک اسلامی متوسل میشوند. اینجا صحبت از احساس آمیخته با عقلانیت و عملگرایی همراه با آرمانگرایی برای تجلی افقهای دوردست در مسیر تمدنسازی اسلامی است.
روایتگران این ماجرا از یک فرهنگ سخن میگویند، فرهنگی با پیوست به صحنه و به میدان آمدن، فرهنگی که هویتی از جنس عاشورا دارد و دانشآموزان مکتبش در مسیر کربلایی شدن قدم برمیدارند.
بسیج بانگ بلند بیداری و برج استوار دیدهبانی است، مدرسهای که اسوه صالحان میشود و آموزگار صابران، تا افسران آزاده اردوی ایمان در مسیری مجهز به عشق و ریسمانی گره خورده به فی سبیل الله، قهرمان عدالتخواهی شوند.
شهید فهمیده نیز دانشآموز این مکتب بود که خاک جبهه از عظمت چشمانش تا ابد روشن ماند. دانشآموزی که از محاصره سنگر و هجوم دشمن ترسی به دل راه نداد و وقتی حمله تانکهای عراقی به سوی رزمندگان اسلام برای محاصره و قتل عام رقم خورد، از پای ننشست.
دانشآموز مدرسه عشق در حالی که تعدادی نارنجک به کمر خود بسته بود، به طرف تانکها حرکت کرد و خود را به سرخط ماجرای کینهتوزی دشمن رساند و جسورانه نارنجکها را منفجر کرد.
از جرأتورزی دانشآموزی در میدان مبارزه، دشمن تصور میکند حملهای صورت گرفته و به سرعت تانکها را رها کرده و فرار میکند. حلقه محاصره شکسته میشود و پس از مدتی نیروهای همیار از راه میرسند و منطقه از حضور متجاوزان پاکسازی میشود.
از مدرسه تا جبهه جنوب دانشآموز شهید محمدحسین فهمیده ولایت علوی را بهخوبی دریافته بود و بیدرنگ با رساندن خود به میدان مبارزه با ظلم و پاسداری از ارزشهای اسلامی و انقلابی، جان خود را در راه اعتلای میهن اسلامی به شکلی شجاعانه در طبق اخلاص نهاد و هیچچیز نتوانست خللی در اراده پولادینش وارد کند.
۸ آبان سال ۱۳۵۹ در تاریخ این مرز و بوم به بلندای تاریخ ایثار و مجاهدت ماندگار میشود تا اینکه ما در دفتر خاطرات روزهامیان بنویسم «ما هرچه داریم از شهدا داریم»؛ چراکه شهدا از نفس افتادند تا ما از نفس نیوفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیوفتیم و امروز در امتداد مسیر سرافرازی ایران اسلامی پشتوانهای از این جنس داریم، سرمایهای معنوی که با شناخت و الگوسازی از آن باز هم مدرسههای عشق آیندهساز این مرز و بوم میشوند.
و این روزها نیز شهر دارالعباده یزد میزبان یکی از دانشآموزان مدرسه عشق و همراهان شهید محمد حسین فهیمده بود و پیکر مطهر دانشآموز شهید حسن یاوری بعد از ۳۷ سال انتظار و گمنامی همزمان با سالروز شهادت امام رضا (ع) از عاشورای حقطلبی بازگشت و در گلزار شهدای «نعیمآباد» یزد نشان راه شد تا دانشآموزان وطن و سربازان کربلایی بدانند نهضت فهمیدهها تا طلیعه ظهور ادامه دارد.
«اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ»
در خاطرات شهید همدانی آمده است؛ آزادسازی سنندج به کمک نیروهای سپاه و ارتش از دست ضد انقلاب
به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار شهید حاج حسین همدانی زاده بیست و چهارم آذر ۱۳۲۹ در شهر آبادان، در سه سالگی پدرش را از دست داد و سپس همراه خانواده به شهر و دیار آبا و اجدادیاش همدان مهاجرت کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به جمع سبزپوشان سپاه پیوست و در زمره اولین نفراتی بود که برای کمک به مردم مظلوم کردستان، به آن دیار شتافت و در سرکوبی شورشهای مسلحانه ضدانقلابیون نقش آفرینی کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه ایران، لحظهای درنگ نکرد و راهی مناطق عملیاتی غرب کشور شد. وی در طول هشت سال جنگ، در مسئولیتهای مختلفی از جمله فرماندهی محور در تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص)، فرماندهی تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع)، فرماندهی لشکر ۱۶ قدس، جانشین فرماندهی قرارگاه نجف اشرف و ... را بر عهده داشت.
پس از پایان جنگ نیز در مسئولیتهایی نظیر جانشین فرماندهی نیروی زمینی سپاه، جانشین نیروی مقاومت بسیج، فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) و فرماندهی سپاه محمد رسولالله (ص) تهران بزرگ به خدمت ادامه داد.
در ابتدای سال ۱۳۹۰ برای کمک به مردم سوریه در نبرد با تروریستهای تکفیری به آن دیار رفت و پس از قریب به چهار سال پیکار دشوار، سرانجام در ساعت ۱۶ روز شانزدهم مهر ۱۳۹۴ در محور حلب به شهادت رسید. [۱]
روایت حاج حسین همدانی از آزادسازی سنندج [۲]
همقسم شدن برای نجات مردم سنندج
سردار شهید حاج حسین همدانی در کتاب ۲۲ روز نبرد با موضوع بررسی آزادسازی سنندج از دست گروههای ضدانقلاب، میگوید: عملیات پاکسازی گردنه صلواتآباد را با هلی برن ۱۴ گروه از ارتش و سپاه در سمت راست گردنه شروع کردیم. دشمن همه نیروهای خود را بسیج کرده بود و حدود ۱۵۰ تا ۱۶۰ نفر از آنها را در ارتفاعات مشرف به معبر تنگ و سخت گردنه صلواتآباد مستقر ساخته بود طوری که تمام امید ضدانقلاب به همان نقطه خلاصه میشد.
گروه دوم هلی برن ما بودیم که برادر شاهحسینی مسئولیت آن را بر عهده داشت. مردم بیگناه سنندج که در دست ضدانقلاب اسیر بودند به ما پیام دادند که ما منتظر شما هستیم. ابتدا باید گردنه را پاکسازی میکردیم. تحقق این امر آرزوی ما بود.
خاطرم هست که با شاهحسینی قسم یاد کردیم و تصمیم گرفتیم که حتماً به خواسته آنها لبیک بگوییم و به آن جامه عمل بپوشانیم.
آرایش واحدهای رزمی سپاه همدان در حد گروهان و گردان نبود. یک سری گروه رزمی داشتیم، به استعداد هر گروه ۱۵ یا ۲۰ نفر.
ما چهار گروه نیرو داشتیم. هفت، هشت گروه ۱۵ نفری هم از تیپ ۳ را برادر عزیزمان صیاد شیرازی سازمان داد. قرار شد برویم با هلیکوپتر در انتهای صلوت آباد هلی برن شویم. بعد از عقب زدن نیروهای ضدانقلاب خودمان را برسانیم به بالای گردنه صلواتآباد.
هلی برن نیروها خیلی قشنگ اجرا شد. خود صیاد هم شخصاً در عملیات حضور داشت، منتهی به محض تار و مار کردن تجمع ضدانقلابیون مسلح در پائین ارتفاع موقعی که گروههای چهارگانه ما به سمت نوک ارتفاع حرکت کردند، ارتباط گروههای تحت امر صیاد با ما قطع شد.
سرعت بچههای ما بیشتر بود. از طرف دیگر گروههای همراه صیاد را تکتیراندازهای ضدانقلاب وسط راه معطل کردند. این شد که بچههای ما سریع به جلو کشیدند و رسیدیم به مدخل تنگه صلواتآباد. آنجا بود که ضدانقلاب به محاصره ما درآمد.
یعنی بچههای سپاه همدان به سرعت از بین دشمن رخنه کرده و جلو کشیده بودند طوری که ضدانقلابیون متوجه این مطلب نشدند. در نتیجه آنها بین ما که به مدخل تنگه رسیده بودیم و بچههای ارتشی صیاد فشرده شدند.
یک وقت دیدم آتش توپخانه دارد ما را در مدخل تنگه میکوبد. برادرمان صیاد شیرازی در آن حمله علاوه بر هدایت ستون ارتش خودش برای توپخانه دیدبانی هم میکرد و با بیسیم به آنها گرا میداد.
حالا او خبر نداشت که بچههای سپاه همدان از پشت ضدانقلاب سر درآوردهاند. به هوای اینکه سنگرهای عمقی ضدانقلاب در مدخل گردنه را بکوبد، به توپخانه ارتش دستور داد آنجا را بکوبند.
تماس گرفتیم و گفتیم: آقاجان، بگویید توپخانه نزند. ما الآن روی هدف هستیم. او که خیلی هم تعجب کرده بود، بلافاصله دستور داد آتش توپخانه قطع بشود. عناصر ضدانقلاب هم وقتی فهمیدند ما از پشت سرشان سر درآوردهایم، دیگر روحیهشان را باختند و فرار کردند. آن روز تا شب مشغول پاکسازی منطقه بودیم.
منبع
[۱] بابایی، گلعلی، کوهستان آتش، نشر بیست و هفت بعثت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحه ۴۴
[۲] نداف، مجید، بیستودو روز نبرد (بررسی آزادسازی سنندج)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحات ۴۵۳، ۴۷۱، ۴۷۶، ۴۷۷
روایتی از مخوفترین عملیات نیروی هوایی ایران علیه ارتش بعثی/ کوتاه شدن دست صدام در دومین روز جنگ
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عملیات کمان ۹۹ درست یک روز پس از اولین حمله رژیم بعث عراق به ایران یعنی یکم مهر صورت گرفت.
در این عملیات ۲۰۰ جنگنده ایرانی در پاسخ به تجاوز عراق از پایگاههای هوایی اهواز، تهران، همدان، سنندج، تبریز، بوشهر، کرمانشاه و اسلام آباد، تاسیسات و زیرساختهای هوایی، مخازن سوخت و انبارهای مهمات، رادارهای هدایتکننده هواپیماهای جنگی، برجهای مراقبت و کنترل سامانههای فرماندهی، مراکز مخابراتی و انواع آنتنها در مناطق کرکوک، موصل، الرشید، حبانیه، ناصریه، شعیبیه، کوت و المثنی را مورد هدف قرار دادند.
این عملیات یکی از مهمترین و مخوفترین عملیاتهای نیروی هوایی ارتش در طول دفاع مقدس محسوب میشود.
بمباران جنگندههای ارتش ایران باعث شد عراق پشت دزفول زانو بزند
سرهنگ خلبان محمد اسماعیل شریفان، مدیر پژوهش پژوهشکده دکترین در دانشگاه و پژوهشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی در خصوص این عملیات اظهار داشت: قدرت هوایی به عنوان یکی از قدرتمندترین و مخوفترین نیروهای حاضر در جنگها محسوب میشود که در میدان نبرد میجنگیدند و شب و روز نداشتند، چون شب و روز شهرها و مناطق عملیاتی بمباران میشد.
وی تصریح کرد: نیروی هوایی پای ثابت تمام عملیاتها و بخش اعظمی از قدرت نظامی است. روزهایی که جهان آرا به همراه نیروهای مردمی و تفنگ داران دریایی در خرمشهر خانه به خانه جنگ را مدیریت میکردند و شهید اقاربپرست اجازه نمیداد لشکرهای زرهی وارد خرمشهر شوند و همت و زین الدین در حال مقاومت بودند بمباران مستمر خلبانان جنگندههای ارتش باعث شد عراق پشت دزفول زانو بزند و خاکریز ما در دب حردان زده شد. در حقیقت ما اجازه پیشروی دشمن را گرفتیم.
شریفان بیان داشت: کمان ۹۹ به عنوان عملیات پرشتاب مشت محکم و خط بطلان بر حیثیت صدام زد. مهمترین عملیات علیه نیروی هوایی دشمن بود که دست دشمن را از اهداف سطحی کوتاه کرد. در این ماموریت قویترین ابزارها به کار گرفته شدند و شهدای زیادی را در نیروی هوایی تقدیم و ثابت کردیم قدرت هوایی توانمند بوده است. هر گاه از سر در پایگاه وارد میشویم بوی شهدا به مشاممان میرسد.
کمان ۹۹ حمله به نقاط حساس و عمق استراتژیک دشمن بود
سرتیپ جواد محمدیان از خلبانان نیروی هوایی ارتش در خصوص عملیات کمان ۹۹ درباره این عملیات اظهار داشت: ماموریتهای تعریف شده نیروی هوایی که به ما آموزش داده بودند پنج مورد بود. یکی از آنها حمله به نقاط حساس و عمق استراتژیک دشمن بود.
وی افزود: زمانی که عراق حمله کرد ما در خدمت شهید بقایی و درگیر کردستان و مسئله غائله کردستان بودیم. منطقه کمی متشنج بود و احتمال حمله عراق را میدادیم. همراه شهید اقبالی و اکبری در حال گشت زنی بودیم و ۱۲:۳۰ ظهر از پرواز برگشتیم. ساعت ۱۳:۳۰ بود که صدای بمباران عراق آمد و دیدیم چند سوخوی عراقی از بالای سر ما عبور کردند.
محمدیان تصریح کرد: نیروی هوایی همیشه طرحهای عملیاتی در هر پایگاهی برای خود داشت که اگر حملهای شود بدانیم باید چه کنیم. طرحهای عملیاتی و اهداف پایگاه تبریز از پیش تعیین شده بود. ابتدا گفتند چهار فروند هواپیما به پایگاه موصل برود و فردا عملیات فراگیری انجام شد.
این خلبان نیروی هوایی ارتش بیان کرد: روز عملیات کمان ۹۹ در حدود ۴۰ فروند هواپیما از پایگاه تبریز به عملیات رفتند و ۳۰ هواپیما نیز کار پوشش هوایی منطقه را انجام میدادند. به خلبانان هواپیماهای پوششی گفته بودند ماموریت شما کمتر از کار بمباران دیگر هواپیماها نیست، چون اگر دشمن پایگاه هوایی ما را بزند جایی برای پرواز وجود ندارد. عراق یک تک به پایگاه هوایی کرد، اما فقط یک هواپیما از دست رفت و تبریز واقعا دامی برای عراقیها شد.
هشت سال دفاع مقدس ،یکی از الطاف خفیّه الهی بود
امام خامنه ای (مد ظله العالی)درباره پاسداشت دفاع مقدس
«دوران دفاع مقدّس را حقیقتاً بایستی گرامی شمرد، عزیز شمرد و پاسداری کرد، چون آن هشت سال تضمینکنندهی حیثیّت کشور و هویّت ملّت و امنیّت فعلی و عزّت ملّت ایران شد. هرچه می توانید در این زمینه مطالعه کنید، مطمئنّاً به این نتیجه خواهید رسید که اگر این هشت سال دفاع مقدّس با آن خصوصیّات در این قطعهی از تاریخ کشور ما وجود نمی داشت، امروز کشور ما و ملّت ما مطمئنّاً نه از عزّت،نه از امنیّت،نه از سلامت، نه از استقلال و نه از آزادی برخوردار نبود. آن هشت سال ،یکی از الطاف خفیّه الهی بود که به این کشور و این ملّت عطا شد. اینها چیزهایی است که باید شما خودتان بروید دنبال کنید، تحقیق کنید.»