خط حزبالله ۴۴۳ | جنایت و برائت
خط حزبالله ۴۴۳ | جنایت و برائت شماره چهارصد و چهل و سوم هفتهنامه خط حزبالله، با عنوان «جنایت و برائت» منتشر شد. خط...
اطلاعنگاشت | کتاب جذاب و تمدنساز
اطلاعنگاشت | کتاب جذاب و تمدنساز حضرت آیتالله خامنهای: «باید به طور مداوم و به تناسب نیازها، محتوای کتابهای درسی...
فیلم/ گزارش میدانی از طرح نور فراجا
فیلم/ گزارش میدانی از طرح نور فراجا «طرح نور» از ۲۵ فروردینماه توسط پلیس در سطح شهر در حال اجراست. فراجا طی روزهای...
نماهنگ | کربلای ری
نماهنگ | کربلای ری حضرت آیتالله خامنهای: «در فضیلت ایشان روایات معروفی وارد شده است. حضرت هادی به یکی از اهالی ری که...
سال
نخست جنگ ایران و عراق در حالی به پایان رسید که هیچگونه پیروزی نظامی در
جهت آزادسازی سرزمینهای اشغالی به دست نیامد و کشور در گرداب عمیقی از
بحران سیاسی و امنیتی فرورفته بود. بسیاری از تحلیلگران،
دورنمای سیاسی ایران را پس از حذف بنیصدر و آغاز ترور و انفجار، براندازی
نظام جمهوری اسلامی ارزیابی میکردند. اما ایران چگونه توانست ضمن تثبیت
اوضاع سیاسی کشور، روند آزادسازی مناطق اشغالی را آغاز کرده و نهایتاً در
سوم خرداد جشن پیروزی را در مسجد جامع خرمشهر برگزار نماید؟ آقای محمد درودیان، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس و مؤلف چندین جلد کتاب و دهها مقاله در زمینهی دفاع مقدس در این گفتوگو به این پرسش پاسخ داده و به بررسی نقش حضرت امام رحمهالله در استفاده از نیروهای مردمی بهعنوان برگ برندهی ایران در مصاف با دشمن میپردازد.
چرا در ابتدای جنگ، تلقی ارتش عراق این بود به راحتی میتواند با حمله به
ایران، خرمشهر، اهواز، دزفول و سپس کل خوزستان را از ایران جدا کرده و بر
منابع نفتی ما تسلط پیدا کند؟ این تفکر از کجا ناشی میشد؟
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کلیهی روابط ایران و عراق در چهارچوب
قرارداد ۱۹۷۵ بود. به تبع این قرارداد، روابط خصمانهی دو کشور تبدیل به یک
رابطهی دوستانه و صمیمانه شد که تا لحظهی سقوط شاه نیز همچنان این
رابطه برقرار بود. تحت تأثیر همین قرارداد بود که صدام به درخواست شاه،
امام خمینی رحمهالله را از عراق
اخراج میکند و از سویی دیگر، هنگام حملهی صدام به کردستان عراق نیز، به
درخواست صدام، شاه مرزهای ایران را بر روی کردها میبندد.
امام
میتوانست دو استراتژی برای ادامهی جنگ در آن شرایط بیثباتی سیاسی در
نظر بگیرد. امام یا باید جنگ را به نفع ثبات سیاسی حل میکرد و مثلاً با
عراق صلح میکرد، یا اینکه ابتدا ثبات سیاسی را برقرار میکرد و از خلال
آن مشکل جنگ را حل میکرد. امام گزینهی دوم را انتخاب کرد. اما چطور ثبات
سیاسی را برقرار کرد؟ مبتنی بر «حضور مردم» و فراخوان مردم برای حضور در
صحنهی سیاسی کشور.
اما هر چقدر به سالهای منتهی به پیروزی انقلاب نزدیک میشدیم، عراق
علائمی مشاهده میکند که میفهمد اتفاق جدیدی در ایران در حال وقوع است.
بنابراین یک کمیتهی اطلاعاتی در بصره راهاندازی کرده و شروع به جمعآوری
اسناد و اطلاعات مربوط به تحولات ایران میکند. پس محاسباتی که عراق از
وضعیت ایران داشت، محاسبهای دفعی و آنی نبود؛ بلکه حاصل یک کار متمرکز
اطلاعاتی و سیاسی بود. از همین روی وقتی انقلاب به پیروزی رسید آنان تصور
میکردند که ایران دچار بیثباتی سیاسی- اجتماعی شده است و آنها میتوانند
بهراحتی از این آب گلآلود ماهی بگیرند. مخصوصاً اینکه حالا دیگر ارتش
ایران که در حقیقت بازوی اصلی روی کار بودن پهلوی بود نیز فروپاشیده و
ایران دیگر از چنین توان نظامی برخوردار نبود. بنابراین صدام تصور میکرد
در شرایطی که ایران از سویی درگیر بیثباتی سیاسی است و از سوی دیگر، با یک
ارتش فروپاشیده روبرو است، با یک حملهی نظامی میتواند اهداف خود از جمله
لغو قرداد ۱۹۷۵ الجزایر و تجزیهی خوزستان را تأمین کند. اما حوادث و اتفاقات آنگونه که عراق پیشبینی کرده بود، جلو نرفت.
نکتهی اساسی که وجود داشت این بود که عراقیها در محاسباتشان پایهی
اصلی قدرت در ایران را ارتش کلاسیک ایران فرض کرده بودند. درصورتیکه آنان
متوجه نشدند که با پیروزی انقلاب اسلامی، قدرت جدیدی در ایران ظهور کرده که
اتفاقاً همان قدرت هم موجب اضمحلال ارتش قدرتمند شاه شده بود؛ همان قدرتی
که با مقاومت در خرمشهر، ارتش عراق را زمینگیر کرد. آن قدرت عبارت بود از
«ارادههای مردمی» و «نیروی مردمی». قدرتی که مبتنی بر مؤلفههای دینی و
رهبری امام خمینی رحمهالله بهوجود آمده بود.
در حقیقت عراق در یک ساختار سیاسی فروپاشیده، ارتشی را دید که یک سال در
خیابانهای کشور درگیر بوده و دچار فرسایش شده و با این تحلیل به ایران
حمله کرد. البته علیالظاهر هم درست میدید، چون معمولاً قدرت یک کشور به
لحاظ کلاسیک مبتنی بر همین مؤلفهها محاسبه میشود. اما آنچه را که عراق
ندید، این بود که قدرتی بالاتر از اینها موجب شد تا هم رژیم گذشته و هم
ارتش قدرتمندش درهمبشکند. او غافل از نیروی مردمی و حضور مردم در تحولات
جدید ایران شده بود. عراق در کجا متوجه این خطای محاسباتی میشود؟ آنجایی
که ماشین جنگی عراق به خرمشهر میآید و ناگهان میبیند که نمیتواند از این
جلوتر برود. در خرمشهر نیروی مردمی وارد صحنه شد و تازه ارتش عراق فهمید
که به این سادگیها نمیتواند جنگ را به پیش ببرد.
یک زمانی من از افسری که فرمانده گردان ۲۱ یا ۲۲ نیروی مخصوص ارتش عراق
بود و در ماجرای اشغال خرمشهر هم نقش داشت و بعد اسیر شده بود، همین سؤال
را پرسیدم که محاسبات شما چه بود که فکر کردید میتوانید در خرمشهر پیروز
شوید؟ او گفت به ما گفته بودند که شما وارد خرمشهر بشوید؛ با اجرای آتش
سنگین، مردم فرار میکنند و میتوانید بهراحتی با دو سه گردان خرمشهر را
اشغال کنید. درحالیکه وقتی ما بررسی کردیم دیدیم که ارتش عراق بیش از یک
لشکر نیرو وارد خرمشهر کرده است. بنابراین میتوان گفت اولین سد جدی که در مقابل ماشین جنگی عراق قرار گرفت، نیروهای مردمی بودند؟
دقیقاً. ببینید در جنوب مناطق ما دو قسمت است: مناطقی که شامل دشت و
بیابان و رودخانه میشد، و مناطق شهری مثل سوسنگرد و مهران و خرمشهر. عراق
در مناطق شهری که مقاومت مردمی وجود داشت با مشکل پیشروی و کمبود نیرو
مواجه شد. اگر مبنای شروع جنگ را بهطور رسمی از ۳۱ شهریور قلمداد کنیم،
خرمشهر ۳۳ روز بعد از شروع جنگ سقوط کرد، یعنی سوم آبان. اما ارتش عراق در
منطقهی غرب کرخه، فاصلهی ۸۰ تا ۹۰ کیلومتر را، بهگفتهی عراقیها در
چهار روز و برابر اسناد ارتش، در هفت روز طی کرد و به غرب رودخانه رسید.
بنابراین هر جا شهر وجود داشت و نیروهای مردمی وارد عمل شدند، ارتش عراق
نتوانست به اهداف خود برسد.
در سال اول جنگ عملیاتهایی که انجام دادیم همگی با شکست مواجه شد، اما در
سال دوم جنگ و با برکناری بنیصدر، ورق برمیگردد و به پیروزیهای بزرگی
میرسیم. چه موضوعاتی منجر به این پیروزیها شد؟
در سال اول جنگ، اشتباه رئیسجمهور وقت یعنی بنیصدر آن بود که روش جنگ
کلاسیک را انتخاب کرده بود که مردم نقش چندانی در آن نداشتند. نتیجه آنکه
در تمامی چهار عملیاتی که انجام دادیم شکست خوردیم. این موضوع موجب بروز
فضای یأس و ناامیدی در کشور شد؛ بهطوریکه این احساس بهوجود آمد که «ما
نمیتوانیم در جنگ پیروز شویم». بعدتر البته کشور با بحرانهای سیاسی داخلی
هم مواجه شد که مزید بر علت شد؛ مانند غائلهی ۱۴ اسفند، آشوبهایی که
منافقین بهراهانداختند، حادثهی انفجار در حزب جمهوری و بمبگذاری در
دفتر نخستوزیری. یعنی بعد از آن شکستهای نظامی، کشور درگیر بحرانهای
عمیق میشود و این مسأله تا مهرماه سال ۱۳۶۰ که عملیات ثامنالائمه انجام
شد ادامه پیدا کرد.
عراق
در یک ساختار سیاسی فروپاشیده، ارتشی را دید که یک سال در خیابانهای کشور
درگیر بوده و دچار فرسایش شده و با این تحلیل به ایران حمله کرد. البته
علیالظاهر هم درست میدید. اما آنچه را که عراق ندید، این بود که قدرتی
بالاتر از اینها موجب شد تا هم رژیم گذشته و هم ارتش قدرتمندش درهمبشکند.
او غافل از نیروی مردمی و حضور مردم در تحولات جدید ایران شده بود.
بنابراین این پرسش مهم وجود دارد که چطور شد در کمتر از یک ماه پس از
شهادت رئیسجمهور رجایی در هشتم شهریورماه ۱۳۶۰، عملیاتی صورت میگیرد که
منجر به شکست حصر آبادان میشود؟ چرا پیش از این نتوانستیم و حالا توانستیم
این کار را انجام دهیم؟ من به نظرم ما به این سؤال مهم نپرداختیم، چون که
ما توانستیم آبادان و خرمشهر را پس بگیریم، اما اگر این کار انجام نمیشد
یا دیرتر انجام میشد، امروزه بزرگترین سؤال ما همین بود.
در مورد شکست عراق بهطورکلی سه نظریه وجود دارد: عدهای معتقدند این کار
به دست ارتش انجام شده، چون نیروی منظمی که در جنگ حضور داشت همینها
بودند. عدهای دیگر معتقدند که مقاومتهای مردمی موجب شکست ارتش عراق شد.
سوم اینکه تحلیلگران غربی عقیده دارند خود عراق به ارتش در حال پیشروی،
دستور توقف داد. این سه نظریه هیچکدام به تنهایی کامل نیستند. چون مقاومت
ارتش و مقاومت مردمی که دو چیز متفاوت نیستند. تحلیل سوم هم بیشتر به خاطر
این است که مانند همیشه غربیها میخواهند نقش قدرت برآمده از انقلاب را
انکار کنند.
در عین حال بهنظرم فرایند گذار کشور از یک مرحلهی بحرانی به مرحلهی
ثبات سیاسی تأثیر زیادی در کسب پیروزی داشت. در این موضوع نقش رهبری امام
خمینی رحمهالله بسیار برجسته است.
اساساً امام میتوانست دو استراتژی برای ادامهی جنگ و سرنوشت کشور در آن
شرایط بیثباتی سیاسی که بسیاری از نیروهای درجه یک کشور شهید و ترور
شدهاند در نظر بگیرد. امام یا باید جنگ را به نفع ثبات سیاسی حل میکرد و
مثلاً با عراق صلح میکرد و اوضاع داخل کشور را سر و سامان میداد که این
امکانپذیر نبود. یا اینکه امام ابتدا ثبات سیاسی را برقرار میکرد و از
خلال آن مشکل جنگ را حل میکرد. امام گزینهی دوم را انتخاب کرد.
تصویر: نظامیان عراقی اسیر شده در عملیات بیتالمقدس در حال عبور از مقابل تصویر امام خمینی رحمهالله
اما امام چطور ثبات سیاسی را برقرار کرد؟ مبتنی بر «حضور مردم» و فراخوان
مردم برای حضور در صحنهی سیاسی کشور. پس پیروزی در جنگ حاصل گذار از
بیثباتی سیاسی به ثبات سیاسی با فراخوانی مردم بود. با برقراری ثبات سیاسی
در داخل کشور به تدبیر امام، مجدداً آن قدرتی که منجر به سقوط رژیم گذشته
شد، با گسترش حضور مردم در حبههها شکل گرفت. این همان چیزی بود که ارتش
عراق محاسبه نکرده بود. برای اینکه عراق فقط به ارتش نظامی ایران نگاه
میکرد و میدید که نه تغییر انسانی داشته و نه تغییر تجهیزات و ادوات
جنگی. اما این بُعد را نمیدید که «مردم» گروه گروه به سمت جبههها در حال
حرکتاند. تا جایی که مردمی که در ابتدای جنگ به صورت «دسته»اند و نهایتاً
در عملیات ثامنالائمه تبدیل به «گردان» میشوند، در طریقالقدس به «تیپ»
تبدیل میشوند و در فتحالمبین و بیتالمقدس به «لشکر»! از عملیات
ثامنالائمه تا فتح خرمشهر فقط ۹ ماه است، اما در همین مدت کم، لشکرهایی از
مردم تشکیل میشود. این را ارتش عراق اصلاً نمیتوانست پیشبینی کند.
رهبر انقلاب دربارهی فتح خرمشهر فرمودهاند که «واقعهی خرمشهر از دور
فقط یک حادثهی تاریخی است که برای ملت ایران هیجانآور و افتخارآمیزاست؛
ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزهی بزرگ بود». از این منظر، به نظر
جنابعالی پیچیدگیها و شرایط فتح خرمشهر چگونه بود که از آن تعبیر به
«معجزه» میشود؟
شاید ما فتح خرمشهر را از این منظر معجزه میگوییم که ذهن و عقل ما
توانایی تحلیل این رخداد بزرگ را ندارد. ما دچار عجز در تحلیل فتح خرمشهر
هستیم. البته من معتقدم که عراق در فتحالمبین شکست را پذیرفت. فتحالمبین
از این حیث که دشمن عقبنشینی را پذیرفت و پی به قدرت و برتری ما برد، فتح
بزرگی بود. اما کل عملیات فتحالمبین در شش هفت روز تمام میشود و ما جایی
پشت خطوط دشمن زمینگیر نمیشویم. اما در بیتالمقدس دشمن آمده بود که
بایستد و بجنگد. چون عملیات فتحالمبین در ۱۰ فروردین تمام شده بود. عملیات
آزادسازی خرمشهر هم از ۲۲ اردیبهشت شروع شد. بنابراین ارتش عراق به
اندازهی کافی فرصت داشت تا خودش را بازسازی کند و آمادهی جنگ شود. از این
زاویه، در بین عملیاتهایی که انجام دادیم، خرمشهر سختترین بود. برای
همین هم طول کشید.
در عملیات بیتالمقدس از سمت اهواز به خرمشهر پیشروی صورت نمیگیرد.
قرارگاه نصر که شهید حسن باقری فرماندهاش بود، قرار بود پس از عبور از
کارون، وارد خرمشهر شود، ولی موفق نشد. آن چیزی که نقطهی پیروزی ما شد
«قرارگاه فتح» بود که با یک خیز بلند خودش را به جادهی اهواز- خرمشهر
رساند. همان خیز موجب شد که جناح چپ و راست ارتش عراق متزلزل شود. اما وقتی
به آن جاده رسیدیم، مجدداً دو سه مرحله متوقف شدیم. برای همین، این عملیات
دو هفته طول کشید. در صورتی که عملیات ثامنالائمه پنجم مهر که شروع شد،
هفتم مهر به پایان رسید. بنابراین طولانیترین و سختترین نبرد، در چهار
عملیات آزادسازی، عملیات بیتالمقدس است.
با
برقراری ثبات سیاسی در داخل کشور به تدبیر امام، مجدداً آن قدرتی که منجر
به سقوط رژیم گذشته شد، با گسترش حضور مردم در حبههها شکل گرفت. تا جایی
که مردمی که در ابتدای جنگ به صورت «دسته»اند و نهایتاً در عملیات
ثامنالائمه تبدیل به «گردان» میشوند، در طریقالقدس به «تیپ» تبدیل
میشوند و در فتحالمبین و بیتالمقدس به «لشکر»! این را ارتش عراق اصلاً
نمیتوانست پیشبینی کند.
ما برای آزادسازی خرمشهر به تمام معنا با چنگ و دندان جنگیدیم و اتفاقاً
ارتش عراق هم همینطور بود و میدانست اگر سریع از مناطق عقبنشینی کند،
بصره تهدید میشود و بنابراین در موضع ضعف قرار میگیرد؛ اینطور نبود که
فرار کند. ارتش عراق در فتحالمبین فرار کرد اما در بیتالمقدس ماند و
جنگید. فقط یک بار عقبنشینی کرد و آن هم هنگامی که قرارگاه فتح پیشروی
کرد. من یادم است بنا بر تصوری که از پیشروی در عملیاتهای قبل وجود داشت،
فرماندهان ما فکر میکردند که در خرمشهر هم همینگونه است. برای همین وقتی
دیدند که دشمن همچنان مانده و میجنگد، تعجب کردند و از خودشان میپرسیدند
پس چرا فرار نمیکنند!
حالا اینها را بگذارید در کنار شرایط طبیعی و جغرافیایی منطقهی عملیاتی
بیتالمقدس. عملیاتهای قبلی ما همگی در فصل پاییز و زمستان بود، اما
خوزستان از ۱۵ فروردین به بعد به شدت گرم میشود. در خرداد گرما به اوج خود
میرسد. منطقهی عملیاتی هم یک دشت وسیع و بدون هرگونه عوارض طبیعی برای
استقرار نیروها است. بنابراین باید سنگر درست میشد تا بتوان در برابر آتش
دشمن، جانپناهی داشت. کل منطقهی خرمشهر را نیز ارتش عراق با اقدامات
مهندسی، برای دفاع آماده کرده بود. بنابراین از نظر من، ما اولین جنگ سخت و
رویارویی جانفرسا با ارتش عراق را در خرمشهر انجام دادیم. بههمین دلیل
بسیار دشوار و سخت بود.
ماجرای فتح خرمشهر و پیچیدگیهایی که در آزادسازی آن وجود داشت، جزء یکی از نقاط مهم و حساس تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس محسوب میشود. رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهای خود(۱۳۸۱/۳/۱)در مورد این موضوع فرمودند: «هیچ کس در دنیا باور نمیکرد که نیروهای مسلّح ما بتوانند خرمشهر را پس بگیرند؛ چون خرمشهر رفته بود.» در نوشتار زیر کوشش میشود تا حادثهی فتح خرمشهر از دید تحلیلگران خارجی مورد واکاوی قرار بگیرد.
خرمشهر؛ از ارزنةالروم تا معاهده پاریس «ایران از سلیمانیه صرف نظر میکند و عثمانی متعهد میشود که شهر و بندر محمره (خرمشهر) و جزیرةالخضر (آبادان) و لنگرگاه و بهطور کل اراضی ساحل شرقی اروندرود را که در تصرف ایران است، متعلق به ایران شناخته و در آن مداخله نکند.»۱ آنچه نقل شد بخشی از دومین بند عهدنامهی مشهور «ارزنةالروم» است؛ عهدنامهای که یکی از مشهورترین رجال ایران یعنی میرزا تقیخان امیرکبیر به عنوان نمایندهی ایران با دولت عثمانی منعقد کرد. هرچند میرزا تقیخان اتمّ تلاش و کوشش و همهی استعداد و توان خود را بهکار گرفت تا معاهدهای منطقی با همسایه غربی منعقد نماید، اما چنانکه اشاره شد، ایران برای شناساندن حاکمیتش بر بخشی از سرزمینهای خود مجبور شد فدیه دهد.
این البته اولین و آخرین باری نبود که ایران در ازای حفظ خرمشهر تاوان پرداخت کرد. خرمشهر از تاریخ تأسیس خود در سال ۱۲۲۷ه.ق تاکنون، چهار بار مورد اشغال نیروهای بیگانه قرار گرفته است. این شهر اولینبار در سال ۱۲۵۳ه.ق از سوی علیرضا پاشا حاکم بغداد اشغال شد؛ ۲۰ سال بعد یعنی در سال ۱۲۷۳ه.ق نیروهای انگلیسی خرمشهر را اشغال کردند؛ در سال ۱۳۲۰ه.ش نیز خرمشهر به اشغال نیروهای این کشور درآمد و نهایتاً در آبانماه ۱۳۵۹ه.ش ارتش بعثی عراق خرمشهر را اشغال کرد.
نخستینبار همانگونه که در مطلع بحث مورد اشاره قرار گرفت، ایران طی عهدنامهی ارزنةالروم مجبور شد از ادعای حاکمیت خود بر سلیمانیه چشمپوشی کند تا در مقابل، عثمانی نیز حاکمیت ایران بر خرمشهر را به رسمیت بشناسد.۲این تهاتر در حالی رخ داد که براساس اسناد و مدارک متقن، خرمشهر به ایران تعلق داشت. اشغال خرمشهر برای بار دوم هزینهای بیشتر از دفعهی نخست داشت. اینبار دولت ایران برای رهایی خرمشهر [و البته بوشهر] که از سوی نیروهای انگلیسی اشغال شده بود، به عهدنامهی «پاریس» تن داد. براساس این عهدنامه، ایران برای رهاندن بخشی از خاک خود (خرمشهر و بوشهر) از بخش دیگری از قلمروش (هرات) صرف نظر کرد.۳سومینبار که در جریان جنگ جهانی دوم و باز هم از سوی نیروهای انگلیس خرمشهر اشغال شد، بیگانگان با دولت ایران به مثابه یک کشور هزیمتدیده در جنگ رفتار کردند و بیرون بردن نیروهای خود را به قیمت دخالت آشکار در امور حاکمیت و حکومت ایران انجام دادند.
چهارمین اشغال خرمشهر اما برای چهارمینبار، پس از سیوچهار روز مقاومت قهرمانانه در دوم آبان ماه ۱۳۵۹ از سوی ارتش عراق اشغال و ویران شد. پس از استقرار نیروهای نظامی ارتش عراق در خرمشهر و تثبیت اشغال این شهر، بهنظر میرسید برای خرمشهر و بخشهایی دیگری از خاک ایران که از سوی عراق مورد تجاوز و اشغال واقع شده بود، سرنوشتی مشابه و شاید فجیعتر از گذشته رقم خواهد خورد.
واقعیت این است که علیرغم مقاومتهای مردمی و تلاشهای نیروهای مسلح در مقابل پیشرویهای ارتش عراق و توقف این پیشرویها، کوششهای اولیه در قالب عملیاتهایی نظیر ۲۳ مهر، نصر، توکل و... برای آزادسازی ۱۵۰۰۰ کیلومتر مربع از اراضی اشغالشدهی ایران ناکام بود.۴در چنین وضعیتی ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور و فرمانده قوای مسلح ایران به این نتیجه رسیده بود که «این جنگ راهکار نظامی ندارد؛ ما باید از نظر سیاسی دنبال راهحل باشیم».۵وی در جای دیگری گفته بود: «یا باید به جنگ خاتمه داد و یا اگر بخواهیم به جنگ ادامه دهیم، باید طول زمان را بپذیریم و راهی به بازارهای اسحله و مهمات باز کنیم.»۶قاسمعلی ظهیرنژاد، فرمانده نیروی زمینی ارتش نیز معتقد به انجام حرکت نظامی از سوی ارتش نبود و معتقد بود وضعیت موجود (ادامهی حضور نیروهای عراق در داخل خاک ایران) باید حفظ شود.۷سردمداران حکومت عراق با مشاهدهی چنین مواضعی از سوی مقامهای ارشد سیاسی و نظامی ایران تهدید کردند: «چنانچه حکام تهران سر عقل نیایند، دولت عراق ناگزیر است بر اقدامات خود بیفزاید و شکستهای سختتری را بر رژیم تهران وارد آورد.»۸ ابراز چنین مواضعی از سوی حاکمان عراق با اظهاراتی در مورد قومیتهای ایرانی و دفاع عراق از حق خودمختاری آنها تکمیل میشد. برپایهی همین وضعیت، روزنامهی کویتی القبس به نقل از مقامات عراقی در فروردین ۱۳۶۰ نوشت: «عراق قصد دارد حملهی گستردهای به خوزستان کند و هدف از آن، آزاد کردن خوزستان و اشغال چاههای نفت، اعلام استقلال و تشکیل حکومت موقت میباشد.»۹طارق عزیز نیز اظهار داشت: «وجود پنج ایران کوچکتر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود...»۱۰
در حالی که یأس و ناامیدی در برخی اجزای ساختار سیاسی و نظامی ایران و بعضی مقامهای ارشد ایرانی رخنه کرده بود و درست زمانی که رئیسجمهور به عنوان فرمانده کل قوا بهجای تلاش برای بسیج تمام توان کشور و استفاده همهی ظرفیتهای نیروهای داخلی در راستای بازپسگیری سرزمینهای اشغالی، به اختلافات داخلی دامن میزد و کشور را تا سرحد یک بحران داخلی پیش برده بود، بهنظر میرسید ارزنةالروم یا معاهدهی پاریس دیگری باید منعقد شود تا ایران در ازای چشمپوشی از بخشی از سرزمین خود، حاکمیت خود بر دیگر مناطق را تثبیت کند، اما تحولات شگرفی در صحنهی سیاست و متعاقب آن در میدانهای نظامی به وقوع پیوست.
کلید بصره در ازای فتح خرمشهر! بنیصدر با حکم امام خمینیرحمةاللهعلیهدر بیستم خردادماه ۱۳۶۰ از فرماندهی کل قوا عزل شد۱۱و ده روز بعد مجلس شورای اسلامی لایحهی عدم کفایت سیاسی وی را تصویب کرد. پس از این تغییرات و بهویژه بعد از انتخاب آیتالله خامنهای به ریاست جمهوری، طرحهای آزادسازی مناطق اشغالی آماده و اجرا شد و در پی سه عملیات (ثامنالائمه، طریقالقدس و فتحالمبین)، بسیاری از سرزمینهای تحت اشغال آزاد شد. با این وجود، هنوز آخرین خاکریز و شاید مهمترین و حساسترین منطقهی تحت اشغال، یعنی خرمشهر همچنان در دست دشمن باقی بود. دولت عراق که در پی سه عملیات پیشین، حیثیت و اعتبار نظامی خود را بهشدت ضعیف شده میدید، همهی تلاش خود را متمرکز حفظ خرمشهر کرده بود؛ بهگونهای که صدام اظهار داشت در صورت بازپسگیری خرمشهر از سوی ایران، کلید بصره را تقدیم ایرانیان خواهد کرد.۱۲
این اظهارات رئیسجمهور عراق مستظهر به واقعیات نظامی بود؛ زیرا «دشمن در طول یکسالونیم اشغال این شهر بندری، طی یک رشته عملیات مهندسی پیچیده، آن را به صورت یکی از محکمترین مواضع پدافندی خود درآورده بود. واحدهای مهندسی تابع سپاه سوم ارتش عراق با تخریب سیستماتیک قسمت اعظم شهر و ایجاد میادین مین و کانالهای زیرزمینی، چنان ساختار دفاعی مستحکمی در این شهر ایجاد کرده بودند که به فرض احتمال رخنهی نیروهای ایرانی از کلیهی مواضع و استحکامات پیرامونی به داخل خرمشهر، باز او قادر بود در صورت لزوم، وارد یک جنگ شهری طولانی با نیروهای ایرانی شود.»۱۳شهید محمدابراهیم همت درخصوص وضعیت استحکامات متعدد و خطوط متعدد پدافندی دشمن در اطراف خرمشهر گفته است: «... وقتی عراق خرمشهر را اشغال کرد، مستشاران روسی و آمریکایی به پیشنهاد صدام، طرح بیستسالهی دفاع از خونینشهر را طرحریزی و اجرا کردند و در این طرح، میادین وسیع مین، احداث کانالها و خندقهایی در دور شهر و تمام پیشبینیهای بازدارنده برای ادامهی اشغال خرمشهر انجام شده بود؛ بهطوری که سه رده خاکریز (دژ اول، دژ دوم و خاکریز مارد از کارون تا جادهی آسفالت اهواز ـ خرمشهر) و از جادهی آسفالت تا شلمچه هم یک خاکریز ممتد شرقی ـ غربی احداث کرد.»۱۴
از نظر نیروی انسانی نیز بر اساس اسناد قرارگاه مرکزی کربلا، استعداد دشمن در منطقهی عملیاتی به این شرح بود: نیروی پیاده: ۳۶۰۰۰ تن؛ نیروی زرهی: ۴۱ گردان تانک شامل ۱۴۳۵ دستگاه تانک؛ نیروی مکانیزه: ۳۸ گردان شامل ۱۳۳۰ دستگاه نفربر و توپخانه: ۵۳۰ قبضه توپ».۱۵
سختترین گردو برای شکستن! در چنین وضعیتی رزمندگان ایران با فاصلهی اندکی پس از انجام عملیات فتحالمبین، عملیات بیتالمقدس را با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز کردند. ناظران خارجی در پی شروع عملیات بیتالمقدس و پیشروی نیروهای ایرانی به سمت خرمشهر، تحولات صحنهی نبرد را که حاکی از برتری قاطع رزمندگان ایرانی بود، وارونه منعکس میکردند و ناتوانی ایران در این عملیات سخن میگفتند. در این باره، رادیو «مونتکارلو» بازستادن خرمشهر را با وجود موانع پدافندی متعدد عراق در منطقهی عملیاتی برای ایران غیر ممکن قلمداد کرد.۱۶رادیو بیبیسی نیز ضمن تأکید بر دشواری بازپسگیری خرمشهر به دلیل تبدیل شهر به سنگر دفاعی مستحکم ارتش عراق، گفت: «چنانچه ایرانیان درصدد بازپس گرفتن خرمشهر برآیند، سختترین گردو را برای شکستن برگزیدهاند.»۱۷
این تردیدها حتی پس از پیشرویهای ایران و درست زمانی که نیروهای ایرانی آمادهی وارد آوردن ضربهی نهایی به ارتش عراق و فتح خرمشهر شده بودند همچنان ادامه داشت. در این باره رادیو بیبیسی طی یک برنامهی تفسیری گفت: «اگر نیروهای عراقی مصمم به دفاع از مواضع خود در خیابانها و کوچهپسکوچههای خرمشهر باشند، نیروهای ایران نبرد دوم برای کنترل شهر را بر خود آسان نخواهند یافتٰ؛ زیرا اگرچه در گذشته روحیهی نظامی و رزمی سربازان عراقی ضعیفتر از نیروهای ایرانی بوده است، اما اینبار سربازان عراق در جایی با قوای ایران روبهرو خواهند شد که در پشت سر خاک خودشان قرار دارد.»۱۸گروه دیگری از رسانههای ارتباطجمعی جهان نیز با پخش اخباری درخصوص تبعات خطرناک بیناللملی پیروزی ایران در نبرد بیتالمقدس برای این کشور، سعی در ایجاد تزلزل در روحیه و عزم رزمندگان و تصمیمگیران سیاسی-نظامی جمهوری اسلامی داشتند. روزنامهی «دویچهسایتونگ»، چاپ آلمان در این باره نوشت: «خطر پیروزی ایران و درنتیجه درهم ریختن عراق، نظامهای حاکم منطقه را پس از سقوط رژیم بعثی بغداد تهدید میکند و احتمال مداخلهی ابرقدرتها را نیز به دنبال دارد.»۱۹حتی اخباری منتشر شد مبنیبر اینکه مصر سلاحهای مورد نیاز عراق را برای مقابله با پیشروی ایران به عراق ارسال کرده است.۲۰رادیو عربستان سعودی نیز گفت: «کشورهای عربی بهطور جمعی درس فراموشنشدنی به ایران خواهند داد.»۲۱
علیرغم تمام تبلیغات رسانهای و همهی تهدیدات سیاسی و نظامی، رزمندگان ایرانی گامبهگام عملیات بیتالمقدس را در فاصلهی زمانی ۱۰ اردیبهشت تا ۳ خرداد ۱۳۶۱ در چهار مرحله به انجام رساندند. نیروهای ایران در این عملیات، منطقهای به وسعت ۵۳۸۰ کیلومتر مربع را آزاد کردند؛ ۱۶۰۰۰ تَن از نیروهای عراقی را به هلاکت رسانده یا مجروح ساختند؛ بیش از ۱۹۰۰۰نفر از دشمن اسیر گرفتند؛ حدود ۵۵۰ تانک و نفر، ۵۳ هواپیما، ۵۰ خودرو، ۳ هلیکوپتر و... از تجهیزات دشمن را نابود کردند و حدود ۵۰ تانک و نفربر، ۳۰۰ خودرو، ۳۰ قبضه توپ و... را به غنیمت گرفتند.۲۲ بنابراین، آنچه در ابتدا ناشدنی تصور و تصویر میشد، به بهترین نحو انجام شد. اینبار بازپسگیری خرمشهر نهتنها عهدنامهای ننگین را موجب نشد، بلکه حماسهی فتح خرمشهر آن هم با اتکاء صِرف به قدرت خودی و ظرفیتهای درونی، به مثابه سندی ماندگار در تاریخ ایران ثبت شد؛ سندی که سنت پیروزی در مبارزهی نابرابر را احیاء کرد و سندی که مقاومت را جایگزین سازش، تسلیم و مماشات کرد.
پینوشتها: ۱. اصغر جعفری ولدانی، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص ۳۳. ۲. پیشین، ص ۳۳. ۳. همان، ص ۷۲. ۴. محمد دوردیان، سیری در جنگ ایران و عراق؛ آغاز تا پایان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۹، ص ۲۹. ۵. مصاحبه سید یحیی (رحیم) صفوی با روزنامه کیهان، ۱۳۷۷/۳/۳، ص ۷. ۶. محمد دوردیان، جنگ بازیابی ثبات؛ تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق ـ ۲، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ چهارم، ۱۳۸۷، ص ۱۱۴. ۷. اکبر هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران؛ کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۰، به اهتمام یاسر هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۷۸، ص ۱۹۶. ۸. گروه علوم انسانی دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی، زیر نظر مرتضی منطقی، نگاهی به ۸ سال جنگ تبلیغاتی، جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، صص ۸۶ ـ ۸۵. ۹. تحلیلی بر جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، دفتر حقوقی وزارت امور خارجه، ۱۳۶۱، ص ۱۰۲. ۱۰. محمد دوردیان، آغاز تا پایان، ص ۱۸. ۱۱. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، ج ۱۴، ص ۴۲۰. ۱۲. اکبر هاشمی رفسنجانی، پس از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۱، به اهتمام فاطمه هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ سوم، ۱۳۸۶، ص ۱۶. ۱۳. حسین بهزاد و گلعلی بابایی، همپای صاعقه؛ کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) دی ۱۳۶۰ تیر ۱۳۶۱، انتشارات سوره مهر، چاپ سوم، ۱۳۸۸. ص ۳۸۱. ۱۴. پیشین، ص ۶۷۷. ۱۵. محمد دوردیان، جنگ بازیابی ثبات، ص ۲۲۰. ۱۶. نشریه گزارشهای ویژه، خبرگزاری جمهوری اسلامی، رادیو مونتکارلو، ۱۳۶۱/۲/۱۰. نقل از محمد درودیان، سیری در جنگ ایران و عراق ـ ۱، خونین شهر تا خرمشهر، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دهم، ۱۳۸۸، ص ۱۵۹. ۱۷. نشریه گزارشهای ویژه، خبرگزاری جمهوری اسلامی، رادیو بیبیسی، ۱۳۶۱/۲/۱۰. نقل از درودیان، خونینشهر تا خرمشهر، ص ۱۵۹. ۱۸. واحد مرکزی خبر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، «بولتن رادیوهای بیگانه»، ۱۳۶۱/۶/۳۰، ص ۹، رادیو بیبیسی، ۱۳۶۱/۲/۲۹. ۱۹. نشریه گزارشهای ویژه، خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۱۳۶۱/۳/۱. نقل از درودیان، خونین شهر تا خرمشهر، ص ۱۵۹. ۲۰. واحد مرکزی خبر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، «بولتن رادیوهای بیگانه»، ۱۳۶۱/۲/۳۱، ص ۳، رادیو صدای آمریکا به نقل از روزنامه الاهرام، ۱۳۶۱/۲/۳۰. ۲۱. واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، «بولتن رادیوهای بیگانه»، ۳۱/۲/۱۳۶۱، ص ۵، رادیو عربستان سعودی، ۱۳۶۱/۲/۳۰. ۲۲. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، عملیات بیت المقدس؛ آزادی خرمشهر (طراحی، اجرا، نتایج، بازتابها و واکنشها)، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ پنجم، ۱۳۸۸، صص ۱۲ ـ ۱۱.