شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

آسیب های ماهواره در جامعه

آسیب های ماهواره در جامعه

برای دریافت تصویر در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید

دانلود اینفوگرافی با فرمت PDF


سبک زندگی اسلامی و شهداء1

سبک زندگی اسلامی و شهداء1

شهداچطور رفتارمی کردند؟

شهداچطورازدواج می کردند؟

شهداچطورانقلابی بودند؟

شهداچطورتفریح می کردند؟

شهداچطورباخانواده رفتارمی کردند؟

شهداچطوررفاقت می کردند؟

شهداچطورمناجات می کردند؟

شهداچطور ورزش می کردند؟

شهدابایدگذشت ازدنیابه آسانی

منبع:بسیج پرس

توصیه آیت‌الله بهجت به بی‌نمازها

توصیه آیت‌الله بهجت به بی‌نمازها

به گزارش فرهنگ نیوز ، انفکاک نیل به عرفان عملی از عمل به احکام دینی، از معضلاتی است که بروز عرفان‌های کاذب درعصر حاضر فراهم آورده است. از منظر این قلم، سالروز ارتحال فقیهان عارفی چون آیت الله العظمی بهجت(قده)، فرصت مناسبی برای بازنگری پیرامون این انگاره به شمار می رود.در گفت وشنود با عالم فرهیخته حضرت آیت الله سید محسن خرازی، این موضوع را به بررسی نشسته ایم.
 
*مرحوم آیت‌الله بهجت اهل معنا بودند، ولی افرادی را که از ایشان درباره عوالم معنوی سئوال می‌کردند، معمولاً به رساله‌های عملیه و فقه ارجاع می‌دادند. به نظر شما این دو عالم چه ارتباطی با هم دارند؟
 
در قرآن مکرر آمده است که اهل تقوا و عمل صالح مختص کسانی است که معرفت اصیل و صحیح نسبت به ذات باری‌تعالی می‌یابند و لذا هر چه معرفت انسان بیشتر شود، تقوای او هم بیشتر می‌شود. یکی از صفات خدا علم به همه چیز و حضور در همه جاست. اگر انسان این معنا را حقیقتاً درک کند، کیفیت زندگی‌اش دگرگون خواهد شد. هر گاه بخواهد خطایی مرتکب شود، خدا را حاضر و ناظر می‌بیند. لذا می‌بینیم بین مبدأ متعال و عمل انسان چه رابطه محکمی وجود دارد، از همین رو خداوند همواره به پیامبرانش تأکید می‌فرماید به مردم بگویید تقوا پیشه کنند. رساله عملیه یعنی دستوراتی که به انسان یاد می‌دهد چگونه واجبات را انجام بدهد و از حرام بپرهیزد و تقوا یعنی همین. بنابراین آیت‌الله بهجت سعی می‌کردند افراد را به سوی عمل و رساله عملیه و فقه سوق بدهند و خود در این امر پیشگام بودند.
 
*بنابراین ایشان عرفان حقیقی را در تقیّد به اجرای احکام می‌دانستند. این طور نیست؟
 
قطعاً. متأسفانه در طول تاریخ و مخصوصاً در سال‌های اخیر بسیاری از جریانات عرفان کاذب تلاش کرده‌اند کسانی را که آگاهی کافی به احکام الهی و معرفت‌شناسی توحیدی ندارند، با ارائه تفاسیر غلطی از طریقت و شریعت از تقید به شعائر دینی باز دارند و لذا بسیاری از مدعیان عرفان به نمازشان اهمیت نمی‌دهند! در حالی که عارف حقیقی از نماز لذت می‌برد، کما اینکه پیامبر اکرم(ص) به بلال می‌فرمودند: اذان بگو تا من آسوده خاطر شوم و از ایشان نقل شده است که می‌فرمودند: من با نماز معاشقه می‌کنم!
 
*ویژگی‌های بارز اعتقادی و اخلاقی مرحوم آیت‌الله بهجت از نظر شما کدامند؟
 
قبل از هر چیز معرفت به ذات باری‌ تعالی و اسماء و صفات الهی که نتیجه طبیعی آن، معرفت به مبداء، معاد و امامت است. اگر انسان نسبت به خدا معرفت کامل داشته باشد می‌داند هر برنامه‌ای که خداوند مقرر فرموده در جهت رشد و کمال اوست. کسی که با قرآن انس دارد می‌داند هدف اصلی قرآن آشنا ساختن بندگان با خدا و صفات او چون رأفت، رحمت، علم، کمال و... است. هر چه شناخت انسان از خدا بیشتر شود، معارفی که در پی این معرفت حاصل می‌آید در او قوت بیشتری می‌گیرد. معرفت مرحوم آیت‌الله بهجت نسبت به خداوند معارف الهی بسیار بالا و ناشی از معرفت قرآنی ایشان نسبت به ذات باری‌تعالی است که لامحاله خیر کثیری در آن هست.
 
*یعنی سیری که عرفا طی می‌کنند؟
 
نمی‌دانم عرفا چه سیری را طی می‌کنند، ولی می‌دانم روش قرآن در شناخت خداوند روشی فطری، روشن و صریح است. در برخی از مشرب‌های عرفانی، انسان بیشتر لفاظی می‌بیند و از حقیقت خبری نیست، اما قرآن فطرت انسان را با مبدأ خویش دمساز می‌کند. گمان نمی‌کنم بشود چنین وحدتی را در مکتب دیگری پیدا کرد.
 
*پس روش آیت‌الله بهجت با سایر عرفا، از جمله آیت‌الله قاضی فرق دارد؟
 
مشرب مرحوم آقای قاضی را نمی‌شناسم و لذا نمی‌توانم قضاوتی کنم، ولی مرحوم آقای بهجت همواره از ایشان به نیکی یاد و گاهی هم مطالبی را از ایشان نقل می‌کردند. ظاهراً درس آقای قاضی و شیخ محمدحسین اصفهانی همزمان بود و آقای بهجت باید یکی را انتخاب می‌کردند و ایشان کلاس آشیخ محمدحسین را ترجیح می‌دادند. معلوم می‌شود ایشان را از نظر فقه و اصول قوی‌تر می‌دانستند.
 
*چگونه می‌توان به مدارجی از این قبیل رسید؟
 
اینها جزو اسرار هستند و ما چندان واقف نیستیم، اما اجمالاً شاید این موارد مؤثر باشند. یکی از آنها رفتار و اعمال پدر و مادر انسان است. فردی که پدر و مادر مؤمن و مخلصی دارد، در طول زندگی از چنین نتایجی برخوردار است، چون بخش اعظم شخصیت انسان در خانواده شکل می‌گیرد، اما حقیقتاً رمز این را که چگونه فردی قبل از بلوغ چشمانش به روی حقایق اصلی باز می‌شود، نمی‌دانم، ولی می‌دانم که در مورد مرحوم آقای بهجت چنین اتفاقی روی داده بود.
 
*مرحوم آیت‌الله بهجت در رساله‌شان از کلمه «العبد» استفاده می‌کردند. به نظر شما، منظور ایشان از این عنوان چه بود؟
 
بندگی خدا یعنی به حلال و حرام خداوند مقید بودن و آنها را رعایت کردن. اگر انسان بخواهد رشد کند، راهی جز بندگی خداوند ندارد. انسان با بندگی است که خداوند را به عظمت، رأفت و حکمت می‌شناسد و برنامه‌های الهی را حکمت می‌داند. در حدیثی آمده است بندگی مرا بکن تا مثل خودم به تو قدرت بدهم. انسان باید از خود به در آید و در خود نماند تا بتواند ارتفاع بگیرد. در خود ماندن یعنی در زباله ماندن و از زباله بدتر هوا و هوس‌هاست که انسان را مانند میکروب آلوده و بیمار می‌کند.
 
توصیه آیت الله بهجت به بی‌نمازها/مشهودات خود را از زبان دیگران می گفت
*اشاره کردید به قول پیامبر اکرم(ص) با نماز معاشقه می‌کنم. گویا مرحوم آیت‌الله بهجت هم چنین حالاتی را تجربه می‌کردند. خاطره‌ای در این زمینه دارید؟
 
ایشان می‌فرمودند: هنوز به سن بلوغ نرسیده بودم که در کربلا مرحوم آقای نائینی را دیدم که برای اقامه جماعت تشریف آوردند. از مقام علمی ایشان بسیار شنیده بودم، اما در آنجا در نماز ایشان دریافتم مدارج معنوی ایشان بسیار بالا و نماز معراج مؤمن است که در مورد ایشان کاملاً مصداق دارد.
 
خود بنده وقتی برای نماز به مسجدی می‌رفتم که مرحوم آقای بهجت نماز می‌خواندند، به‌ خصوص هنگامی که ایشان به «ایاک نعبد و ایاک نستعین» می‌رسیدند، حزنی در چهره‌شان پیدا می‌شد که توصیف شدنی نیست.
 
*به کسانی که نماز نمی‌خواندند یا کاهلی می‌کردند چه توصیه‌ای داشتند؟
 
اتفاقاً یک بار کسی به ایشان گفت: فلانی نماز نمی‌خواند! چه به او بگوییم؟ فرمودند: بگویید نماز خوشمزه است! واقعاً هم اگر انسان عقلش را به کار بگیرد، چه چیزی شیرین‌تر از سخن گفتن با خداست؟ او همه چیز به ما داده است و هر چه داریم از اوست. این محبوب‌های دنیایی چه به ما می‌دهند؟ انسان که از سخن گفتن با معشوق خسته نمی‌شود، پس چرا ما از سخن گفتن با خدا خسته می‌شویم؟ چون غفلت ما را می‌گیرد و غرق در روزمرگی می‌شویم. اگر مثل اولیای الهی باشیم که همه وقت به فکر خدا هستند، این‌گونه نمی‌شویم که از صبح تا شب در غفلت باشیم و بخواهیم سر نماز ذاکر شویم.
 
*مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت‌الله بهجت هر دو شاگرد آیت‌الله قاضی و آشیخ محمدحسین اصفهانی بودند و هر دو هم در سال 1324 به قم آمدند، اما مشرب‌های متفاوتی داشتند. از دیدگاه جنابعالی علت این امر چیست؟
 
به هر حال اولیای خدا با یکدیگر فرق دارند. یعنی صاحب سرّ هستند و بعضی نیستند. بعضی در مسائل نظری وارد می‌شوند و آنها را حل می‌کنند و برخی با جنبه‌های عملی. مثلاً در زمان مرحوم شیخ حسن نخودکی، ماتریالیست‌ها به‌ شدت در ایران تبلیغات می‌کردند، لذا ایشان باب ریاضت و کرامت را باز کرد. مثلاً فردی پیش ایشان می‌آمد و برای شفای مریض خود دعا می‌خواست و ایشان مثلاً دعایی می‌خواند و به انجیر فوت می‌کرد و به او می‌داد و بیمار واقعاً شفا می‌یافت. امثال این کرامات فراوان‌اند. به هر حال در زمان غیبت معصوم(ع) افرادی باید باشند که از سوی امام مردم را از امور مادی به امور ماورائی سوق بدهند. مرحوم علامه طباطبایی به سئوالات نظری پاسخ می‌دادند و آیت‌الله بهجت در جنبه عملی کار می‌کردند. شیوه هر فردی با توجه به زمان، مکان و شرایط تعیین می‌شود.
 
*به نظر شما حوزه نجف در شکل‌گیری شخصیت ایشان چقدر مؤثر بود؟
 
خداوند وقتی بخواهد کسانی را هدایت کند و به مقامات بالا برساند، قطعاً اسبابش را هم فراهم می‌کند. استفاده از محضر مرحوم آقای قاضی و همجواری با بارگاه حضرت علی(ع) قطعاً آثاری دارد که از آن محروم بوده‌ایم.
 
توصیه آیت الله بهجت به بی‌نمازها/مشهودات خود را از زبان دیگران می گفت
*برخی معتقدند آیت‌الله بهجت زاهد بودند نه عارف. نظر جنابعالی در این باره چیست؟
 
بنده ایشان را عارف در حد اعلا و به معنای حقیقی کلمه می‌دانم. اخلاص ایشان نظیر نداشت، به قدری درجه خلوص در ایشان بالا بود که حتی وقایعی را هم که برای خودشان اتفاق افتاده بود از زبان فرد دیگری اظهار می‌کردند و هر چه هم اصرار می‌کردید، نام فرد را نمی‌گفتند. این همه اخلاص و معرفت نسبت به معارف قرآنی در این حد جز با اخلاص میسر نیست.

جنبش "هرجا هستی نمازت را بخوان"

جنبش "هرجا هستی نمازت را بخوان"

به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، ارج نهادن به نماز جماعت و نماز اول وقت مایه نزول خیرو برکات فراوانی می باشد.به همین میزان بی توجهی به نمازباعث خسارات فراوان دنیوی و اخروی می باشد.
 
سایت فرهنگ نیوز در اقدامی فرهنگی و متفاوت تصمیم به ایجاد چالشی با موضوع اقامه نماز در روز طبیعت گرفته است.
 
مخاطبین فرهنگ می توانند با حمایت از طریق بازنشر پوستر و طرح این جنبش و همچنین تصویر شخصی نماز در محیط شبکه های اجتماعی از جمله اینستاگرام قدمی در راه اعتلای فریضه نمازبردارند.
 
با انتشارتصاویرخود از نماز روز طبیعت فرهنگ اقامه نماز راارج نهیم.
 
برای تبلیغ و ترویج این فرهنگ و هم افزایی ، علاوه بر تصاویر نمازخوانی خود در طبیعت از پوستر و تگ های زیر استفاده کنید.

#نماز
#نماز_در_طبیعت
#نماز_سیزدهم
#هر_جا_هستی_نمازت_را_بخوان
 
صفحه رسمی فرهنگ نیوز در اینستاگرام : farhangnews.ir@

تربیت و اخلاق در یک خانواده مهدوی

تربیت و اخلاق در یک خانواده مهدوی

1. عقیده و معنویت
انسان کیست و چیست؟ چرا گفته می‌شود که انسان اشرف مخلوقات خداست؟ اگر اشرف مخلوقات است، شرافت او به چه چیزی است؟
خداوند تبارک و تعالی که خالق اوست در کتاب عظیم خویش، «قرآن کریم»، که کتاب راهنمای آفرینش انسان و جهان است، درباره انسان چنین می‌فرماید:
«هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً؛1
اوست که آنچه را در زمین است، برای شما آفریده است.»
طبق این آیه شریفه، انسان غایت خلقت زمین و دنیاست و همه آنها به خاطر انسان و برای انسان آفریده شده‌اند. پس انسان، خود هدفی والاتر و بالاتر از دنیا و ارزش‌های زمینی دارد.
در آیه 13 از سوره مبارکه «جاثیه» می‌فرماید:
«سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی أَرْضِ؛
آنچه که در آسمان‌ها و زمین است، برای شما (به خاطر شما) تسخیر و آفریده شده است.»
حال سؤال بالا را به شکل دیگری تکرار می‌کنیم که: اگر زمین و آسمان‌ها به خاطر انسان آفریده شده ‌است و انسان غایت خلقت است، غایت خلقت انسان و شرافت او چیست؟
در اینجا ناگزیریم مختصری به ساختار وجود انسان بپردازیم که همه سؤالات و معمّاهای خلقت در ساختار وجود اوست و بدون شناخت این ساختار، هیچ چیز به درستی شناخته نمی‌شود.  بسیاری از سؤال‌های ما در حوزه خلقت جهان و انسان، بدون شناخت این ساختار، بی‌پاسخ خواهد ماند. امیرالمؤمنین(ع) درباره نقش کلیدی شناخت انسان و خودشناسی در حلّ معمّاهای خلقت چنین می‌فرماید:
«لَا تَجْهَلْ نَفْسَکَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِمَعْرِفَةِ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِکُلِّ شَیْ‏ء؛2
نسبت به خویش جاهل نباش، که هرکس نسبت به خویش جاهل باشد، هیچ چیز را نمی‌شناسد.»
در اینجا قصد نداریم مباحث انسان‌شناسی را به طور مبسوط بیان کنیم؛ فقط به میزان تناسب با بحثمان و با توجّه به محدودیت‌های طبیعی مجلّه به طور اختصار و فشرده درباره ساختار وجود انسان بحث می‌کنیم.
انسان، در بعد گیاهی که شامل کمالات رشد، تغذیه، قدرت بدنی، تولید مثل، زیبایی و لطافت می‌باشد، با گیاهان برابر و همسان است. در بعد حیوانی نیز با حیوانات همسان است. کمالات حیوانی، بسیار است که ما فقط در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم:
شهوت جنسی، گرایش به جنس مخالف، همسرگزینی، تشکیل کانون گرم خانواده، داشتن احساسات و عواطف و تعهّدات خانوادگی، تلاش برای اداره و رفاه خانواده، زندگی اجتماعی، کسب جایگاه و مقام در زندگی اجتماعی، شغل، تفریح، مسکن‌گزینی، خدمت به خانواده و هم‌نوع و غیر هم‌نوع، تربیت‌پذیری، امانت‌داری، وفاداری، غیرت ناموسی، حیا و مخفی نگه داشتن روابط جنسی و دفع ادرار در اکثر موارد، داشتن قوّه غضب به معنای دفاع از حریم خود و هم‌نوع و غیر هم‌نوع در مقابل خطرات و ناملایمات و...
انسان در بُعد عقلانی که طالب علم و کشف حقایق وجود است، با فرشتگان و جنّ‌ها مشترک است.
تا اینجا، نقاط اشتراک انسان با سایر موجودات را به طور بسیار فشرده خواندیم؛ امّا شرافت و برتری انسان به اینها نیست. قطعاً در انسان چیز دیگری وجود دارد که او را غایت خلقت آسمان و زمین قرار داده است.
آنچه در انسان موجب برتری او بر سایر مخلوقات شده، قوّه پنجمی در ساختار وجود او، به نام قوّه عقل یا قوّه تجرّد است. انسان به واسطه برخورداری از این قوّه، بر خلاف سایر مخلوقات خداوند، دارای ظرفیّت نامحدود برای کسب کمالات و رشد نامحدود می‌باشد. این قوّه همان نفخه یا روح الهی است که قرآن از آن، به نفخه خدا یاد می‌کند که پس از دمیده شدن آن در انسان، ملائکه نیز مأمور به سجده بر انسان شدند. در سوره «حجر» و «ص»، خداوند خطاب به فرشتگان چنین می‌فرماید:
«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدین‏؛3
هنگامی که پیکر او را کامل کردم و از روح خودم در او دمیدم، به او سجده کنید.»
وجود همین نفخه الهی، موجب می‌شود که انسان طالب و عاشق کمال مطلق و بی‌نهایت، یعنی الله شود. الله همان هستی نامحدود و مطلق است که همه کمالات را به طور نامحدود و مطلق، داراست و انسان با وجود قوّه عقل، عاشق چنین موجودی می‌شود.
بنابراین می‌توان درباره انسان و مراتب وجود او چنین گفت: اله و معشوق انسان در مرتبه گیاهی، کمالات گیاهی است.
اله و معشوق انسان در مرتبه حیوانی، کمالات حیوانی است. اله و معشوق انسان در مرتبه عقلی، علم و معقولات است. اله و معشوق انسان در مرتبه انسانی، کمالات مطلق، یعنی الله است.
گزاره «لا اله الا الله» که پایه اصلی تمام معارف الهی و آموزه‌های انبیاست، مربوط به بخش انسانی و قوّه عقل انسان است وگرنه در هر یک از مراتب پایین‌تر، انسان، خود، مطلوب جداگانه و مناسب خود را دارد. لا اله الا الله، یعنی برای انسان هیچ معبود و معشوق و مطلوبی وجود ندارد، مگر کمال مطلق و بی‌نهایت که همان الله تبارک و تعالی است. الله، به هیچ وجه اله و معشوق بخش‌های پست و پایین‌تر انسان قرار نمی‌گیرد. گزاره لا اله الا الله، خبر از موجودی با عظمت و با کرامت می‌دهد که الله تبارک و تعالی، غایت و معشوق اوست. این موجود با عظمت، انسان است.
ان‌شاءالله در بخش بعدی به شرح بیشتری از حقیقت انسان و نیاز او به عقیده و معنویت می‌پردازیم.

2. اخلاق و تربیت
با توجّه به آنچه که درباره انسان و غایت او در بخش عقیده و معنویت گفتیم، بهتر می‌توانیم درباره اخلاق، تربیت و ضرورت آنها در سبک زندگی و خانواده مهدوی سخن بگوییم. از آنجا که انسان، غایت و هدفی بی‌نهایت دارد، جهت‌گیری اخلاق و تربیت او نیز به همین سوست. انسان در ذات خود، طالب قُرب و شبیه شدن به معشوق خویش، یعنی الله است. انسان بدون اخلاق الهی و انسانی، هرگز به معبود و معشوق خویش، یعنی الله نزدیک نخواهد شد و از کمالات نامحدود او بهره نخواهد برد. اینجاست که به رمز این فرمایش رسول اکرم(ص) پی می‌بریم که فرمودند:
«تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّه‏؛4
به اخلاق خداوند متخلّق شوید.»
هدف از اخلاق و تربیت در اسلام، با آنچه که ما در بسیاری از مکاتب اخلاقی بشری می‌بینیم، بسیار متفاوت است. چنین مکاتبی، انسان را در حدّ یک حیوان خوب و متمدّن می‌بینند؛ ولی مکتب اخلاقی و تربیتی اسلام، به انسان به عنوان یک مظهر خداوند و یک خلیفه الهی و یک انسان الهی می‌نگرد. به همین دلیل، پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق؛5
این است و جز این نیست که من برای به پایان رساندن مکارم اخلاق، مبعوث شدم.‏»
اسلام فقط به دنبال تربیت نازل اخلاقی انسان نیست؛ بلکه اوج اخلاق و بزرگواری‌های اخلاقی و به عبارت بهتر، اخلاق خداوند را بر سر راه انسان قرار می‌دهد و او را به همین اندازه، بزرگ و نامحدود تربیت می‌کند. هدف از اخلاق در اسلام، رشد انسان تا مرحله دوستی و قرب خداوند و رسیدن به مقام خلافت الهی است. به همین دلیل نیز نیازمند به یک الگوی معصوم، یک خلیفه الهی و یک انسان کامل است.
ما در اینجا، در صدد بیان مبسوط مسائل اخلاقی نیستیم؛ بلکه به تناسب بحث سبک زندگی و خانواده مهدوی، به مباحثی می‌پردازیم که نیاز یک خانواده مهدوی و منتظر است.
تربیت و اخلاق در یک خانواده مهدوی، با آرمان‌ها و نیز هدف مقدّس حضرت صاحب‌الزّمان(عج) هماهنگی دارد. در تربیت و اخلاق مهدوی، اعضای خانواده برای قرب و انس با حضرت، یاری و خدمت به ایشان، ساخته می‌شوند. تربیت و اخلاق که انسان را به انس با ایشان و یاری و خدمت به آن حضــرت نرساند، تربیتی صوری و شیطانی است که فقط ظاهری فریبنده و باطنی بسیار زشت و خطرناک دارد.
چطور ممکن است که انسان نماینده خداوند در روی زمین، امام خویش را تنها بگذارد و از یاری و خدمت به او خودداری یا غفلت کند و با این‌حال، به قرب الهی و هدف خلقت خویش نایل شود؟ امام علی(ع) درباره وضعیت امام زمان(عج)در میان شیعیان چنین می‌فرمایند:
«صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِید؛6
صاحب این امر، طرد شده، آواره، تنها و یگانه است.»
این الفاظ کمرشکن و کشنده درباره حضرت مهدی(عج)، موجب می‌شود تا تربیت و اخلاق مهدوی و سبک زندگی یک منتظر، در جهتی باشد که اعضای خانواده، همگی در برطرف شدن این حالات غم‌انگیز، مؤثّر و فعّال باشند.
مهم‌ترین شاخصه و نیاز یک خانواده مهدوی در درجه نخست، داشتن یک عقیده محکم و برخورداری از معنویت و انس با حضرت است که این بحث را در قسمت اوّل، یعنی عقیده و معنویت، پی خواهیم گرفت.
پس از آن، اعضای خانواده باید از خلقیّات و تربیتی برخوردار باشند که عضویت در لشکر حضرت را برای آنها ممکن و آسان کند که إن‌شاءالله در شماره بعد، به مهم‌ترین آنها خواهیم پرداخت.
3. اقتصــاد خانواده
در شماره گذشته مجلّه، علاوه بر بحث مختصری که ما درباره جایگاه اقتصاد تقدیم کردیم، مباحث بسیار خوب و جالبی تحت عناوین «غذای حلال، پلّه اوّل کمال»، «مراقب حلق خود باش» و «پیامدهای لقمه حرام»، تقدیم به خوانندگان عزیز شد. ما دیگر آن مباحث را تکرار نمی‌کنیم؛ مگر از جهاتی دیگر که لازم باشد.
ساختار وجودی انسان به گونه‌ای است که همه قوا و مراتب نفس انسان در سایر قوا و مراتب تأثیرگذار هستند.
بدن انسان یک امر کاملاً جدا از نفس انسان نیست؛ بلکه یکی از مراتب نفس و مرتبه نازله آن محسوب می‌شود. به همین دلیل یک دسته از بیماری‌هایی که ظاهراً روحی هستند، در حقیقت به وضعیت بدنی انسان مربوط می‌شود. به همین دلیل، به آنها بیماری روان‌تنی می‌گویند.
کمبود بعضی از عناصر در خون انسان از قبیل روی، آهن و ... یا کم‌خونی، آثار روحی آزاردهنده‌ای در انسان ایجاد می‌کند یا تغذیه موادّ مختلف، حالات متفاوتی را در نفس انسان، به وجود می‌آورد. همه اینها به سبب وحدت نفس انسان یا وجود قوای مختلف است. پس آنچه درباره تأثیر اقتصاد و از جمله حلال و حرام بودن لقمه می‌خوانیم و می‌شنویم، به این حقیقت که عرض کردیم، باز می‌گردد. لقمه حلال یا حرام،  افکار و خیالات متفاوتی را در نفس ایجاد می‌کند و اینها نیز به نوبه خود، در فهم و دریافت‌های انسان و پس از آن در تصمیمات و عملکردهای او تأثیر قطعی و مسلّم دارند.
تأکید بر وجوب حلال‌خوری و لزوم پرهیز از درآمد حرام و حرام‌خواری، به سبب تأثیرات شگرف آنها در روحیات و عملکرد انسان است. بنابراین مبالغه نکرده‌ایم اگر بگوییم: لقمه و درآمد، انسان‌ساز است و علاوه بر کیفیّت زندگی دنیایی انسان، در آخرت نیز سرنوشت او را تعیین می‌کند.
این آثار شگرف، فقط به لقمه و درآمد، وابسته نیست؛ بلکه حلال بودن و حرام بودن در تمام افکار، نیّات و عملکردهای انسان نیز وجود دارد و دارای آثار عمیق می‌باشد. اساساً خانواده مهدوی نسبت به حلال و حرام بودن در هر چیزی، از جمله لقمه و درآمد، مراقبت و حسّاسیت دارد، از حرام پرهیز می‌کند و به دنبال امور حلال و خداپسند است.
یکی از مواردی که در مورد حلال بودن و حلال شدن درآمدها، روی آن بسیار تأکید شده و در اسلام از واجبات است، پرداختن خمس و زکات می‌باشد.
در «قرآن کریم» آیات زیادی به وجوب پرداختن زکات و نیز خمس اختصاص داده شده است. همچنین روایت‌های زیادی در این موضوع وارد شده است.
قرآن کریم درباره خمس می‌فرماید:
«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّه‏؛7
بدانید که هر چه غنیمت به دست آورید، همانا یک پنجم آن برای خداوند و رسول خدا و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، اگر به خدا ایمان دارید.»
خمس به هر گونه درآمدی که از طریق فعّالیت اقتصادی حاصل می‌شود، از قبیل مشاغل حلال، معادن، غواصّی، تجارت و... تعلّق می‌گیرد. چون زکات بر سادات فقیر حرام است، باید از طریق خمس، نیازهایشان تأمین شود؛ بنابراین خمس به دو بخش (سهم) تقسیم می‌شود:‌ سهم امام، که مصارف عامّه و خیریّه دارد و سهم سادات که به نیازمندان، از سادات تعلّق می‌گیرد.
خمس، طبق قانون اسلام و فقه شیعه به امام جامعه، ولیّ فقیه، مرجع تقلید، مجتهد عادل یا نمایندگان آنها پرداخته می‌شود. درباره زکات نیز ده‌ها آیه در قرآن کریم وجود دارد که همیشه آن را در کنار وجوب نماز قرار داده ‌است تا بفهماند در ارتباط با خداوند، بدون ارتباط صحیح با بندگان او و بدون در نظر گرفتن نیازمندان جامعه، نجات‌بخش انسان نیست.
وجود مقدّس امام زمان(عج) درباره کسانی که از پرداختن خمس خودداری می‌کنند، می‌فرماید:
«مَنْ أَکَلَ مِنْ أَمْوَالِنَا شَیْئاً فَإِنَّمَا یَأْکُلُ فِی بَطْنِهِ نَاراً وَ سَیَصْلَى سَعِیر؛8
هر کس چیزی از اموال ما را بخورد، پس همانا شکم و درون خود را از آتش پر کرده است و به زودی در آتش افکنده خواهد شد.»
رسول اکرم(ص) درباره زکات چنین می‌فرمایند:
«الزَّکَاةُ قَنْطَرَةُ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَدَّاهَا جَازَ الْقَنْطَرَةَ وَ مَنْ مَنَعَهَا احْتَبَسَ دُونَهَا، وَ هِیَ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّب‏؛9
زکات، پل اسلام است. کسی که آن را بپردازد، از پل بگذرد و هر کس نپردازد، از عبور او جلوگیری می‌شود. زکات، خشم پروردگار را فرو می‌نشاند.»
امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ أَشَدَّ عَلَیْهِمْ مِنَ الزَّکَاةِ وَ مَا تَهْلِکُ عَامَّتُهُمْ إِلَّا فِیهَا؛10
خداوند، که نامش بلند باد! چیزی سخت‌تر از زکات بر این امّت واجب نکرد و عموم آنان جز در این مورد هلاک نمی‌شوند.»
امام رضا(ع) درباره کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد، می‌فرمایند:
«مَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُه‏؛11
هرکس نماز بخواند و زکات ندهد، نمازش پذیرفته نیست.»

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره بقره، آیه 29.
2. «غرر الحکم و درر الکلم»، قم، دارالکتب اسلامی، ص 755.
3. سوره حجر، آیه 29.
4.  «بحارالأنوار»، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، ج 58، ص 129.
5. همان، ج‏16، ص 210.
6. «کمال الدّین و تمام النّعمه»، تهران، اسلامیه، ج 1، ص 303.
7. سوره انفال، آیه 41.
8. «بحارالأنوار»، همان، ج 53، ص 183.
9. «میزان الحکمه»، ج 5، ص 2182.
10. همان.
11. همان.