شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

استراتژی امام برای فتح خرمشهر

استراتژی امام برای فتح خرمشهر

سال نخست جنگ ایران و عراق در حالی به پایان رسید که هیچ‌گونه پیروزی نظامی در جهت آزادسازی سرزمین‌های اشغالی به دست نیامد و کشور در گرداب عمیقی از بحران سیاسی و امنیتی فرورفته بود. بسیاری از تحلیل‌گران، دورنمای سیاسی ایران را پس از حذف بنی‌صدر و آغاز ترور و انفجار، براندازی نظام جمهوری اسلامی ارزیابی می‌کردند. اما ایران چگونه توانست ضمن تثبیت اوضاع سیاسی کشور، روند آزادسازی مناطق اشغالی را آغاز کرده و نهایتاً در سوم خرداد جشن پیروزی را در مسجد جامع خرمشهر برگزار نماید؟ آقای محمد درودیان، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس و مؤلف چندین جلد کتاب و ده‌ها مقاله در زمینه‌ی دفاع مقدس در این گفت‌‌وگو به این پرسش پاسخ داده و به بررسی نقش حضرت امام رحمه‌الله در استفاده از نیروهای مردمی به‌عنوان برگ برنده‌ی ایران در مصاف با دشمن می‌پردازد.
* چرا در ابتدای جنگ، تلقی ارتش عراق این بود به راحتی می‌تواند با حمله به ایران، خرمشهر، اهواز، دزفول و سپس کل خوزستان را از ایران جدا کرده و بر منابع نفتی ما تسلط پیدا کند؟ این تفکر از کجا ناشی می‌شد؟
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کلیه‌ی روابط ایران و عراق در چهارچوب قرارداد ۱۹۷۵ بود. به تبع این قرارداد، روابط خصمانه‌ی دو کشور تبدیل به یک رابطه‌ی دوستانه و صمیمانه شد که تا لحظه‌ی سقوط شاه نیز هم‌چنان این رابطه برقرار بود. تحت تأثیر همین قرارداد بود که صدام به درخواست شاه، امام خمینی رحمه‌الله را از عراق اخراج می‌کند و از سویی دیگر، هنگام حمله‌ی صدام به کردستان عراق نیز، به درخواست صدام، شاه مرزهای ایران را بر روی کردها می‌بندد.
امام می‌توانست دو استراتژی برای ادامه‌ی جنگ در آن شرایط بی‌ثباتی سیاسی در نظر بگیرد. امام یا باید جنگ را به نفع ثبات سیاسی حل می‌کرد و مثلاً با عراق صلح می‌کرد، یا این‌که ابتدا ثبات سیاسی را برقرار می‌کرد و از خلال آن مشکل جنگ را حل می‌کرد. امام گزینه‌ی دوم را انتخاب کرد. اما چطور ثبات سیاسی را برقرار کرد؟ مبتنی بر «حضور مردم» و فراخوان مردم برای حضور در صحنه‌ی سیاسی کشور.

اما هر چقدر به سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب نزدیک می‌شدیم، عراق علائمی مشاهده می‌کند که می‌فهمد اتفاق جدیدی در ایران در حال وقوع است. بنابراین یک کمیته‌ی اطلاعاتی در بصره راه‌اندازی کرده و شروع به جمع‌آوری اسناد و اطلاعات مربوط به تحولات ایران می‌کند. پس محاسباتی که عراق از وضعیت ایران داشت، محاسبه‌ای دفعی و آنی نبود؛ بلکه حاصل یک کار متمرکز اطلاعاتی و سیاسی بود. از همین روی وقتی انقلاب به پیروزی رسید آنان تصور می‌کردند که ایران دچار بی‌ثباتی سیاسی- اجتماعی شده است و آن‌ها می‌توانند به‌راحتی از این آب گل‌آلود ماهی بگیرند. مخصوصاً این‌که حالا دیگر ارتش ایران که در حقیقت بازوی اصلی روی کار بودن پهلوی بود نیز فروپاشیده و ایران دیگر از چنین توان نظامی برخوردار نبود. بنابراین صدام تصور می‌کرد در شرایطی که ایران از سویی درگیر بی‌ثباتی سیاسی است و از سوی دیگر، با یک ارتش فروپاشیده روبرو است، با یک حمله‌ی نظامی می‌تواند اهداف خود از جمله لغو قرداد ۱۹۷۵ الجزایر و تجزیه‌ی خوزستان را تأمین کند.
 
* اما حوادث و اتفاقات آن‌گونه که عراق پیش‌بینی کرده بود، جلو نرفت.
نکته‌ی اساسی که وجود داشت این بود که عراقی‌ها در محاسبات‌شان پایه‌ی اصلی قدرت در ایران را ارتش کلاسیک ایران فرض کرده بودند. درصورتی‌که آنان متوجه نشدند که با پیروزی انقلاب اسلامی، قدرت جدیدی در ایران ظهور کرده که اتفاقاً همان قدرت هم موجب اضمحلال ارتش قدرتمند شاه شده بود؛ همان قدرتی که با مقاومت در خرمشهر، ارتش عراق را زمین‌گیر کرد. آن قدرت عبارت بود از «اراده‌های مردمی» و «نیروی مردمی». قدرتی که مبتنی بر مؤلفه‌های دینی و رهبری امام خمینی رحمه‌الله به‌وجود آمده بود.
 
در حقیقت عراق در یک ساختار سیاسی فروپاشیده، ارتشی را دید که یک سال در خیابان‌های کشور درگیر بوده و دچار فرسایش شده و با این تحلیل به ایران حمله کرد. البته علی‌الظاهر هم درست می‌دید، چون معمولاً قدرت یک کشور به لحاظ کلاسیک مبتنی بر همین مؤلفه‌ها محاسبه می‌شود. اما آن‌چه را که عراق ندید، این بود که قدرتی بالاتر از این‌ها موجب شد تا هم رژیم گذشته و هم ارتش قدرتمندش درهم‌بشکند. او غافل از نیروی مردمی و حضور مردم در تحولات جدید ایران شده بود. عراق در کجا متوجه این خطای محاسباتی می‌شود؟ آن‌جایی که ماشین جنگی عراق به خرمشهر می‌آید و ناگهان می‌بیند که نمی‌تواند از این جلوتر برود. در خرمشهر نیروی مردمی وارد صحنه ‌شد و تازه ارتش عراق ‌فهمید که به این سادگی‌ها نمی‌تواند جنگ را به پیش ببرد.

صوت:
شهید محمد جهان‌آرا

یک زمانی من از افسری که فرمانده گردان ۲۱ یا ۲۲ نیروی مخصوص ارتش عراق بود و در ماجرای اشغال خرمشهر هم نقش داشت و بعد اسیر شده بود، همین سؤال را پرسیدم که محاسبات شما چه بود که فکر کردید می‌توانید در خرمشهر پیروز شوید؟ او گفت به ما گفته بودند که شما وارد خرمشهر بشوید؛ با اجرای آتش سنگین، مردم فرار می‌کنند و می‌توانید به‌راحتی با دو سه گردان خرمشهر را اشغال کنید. درحالی‌که وقتی ما بررسی کردیم دیدیم که ارتش عراق بیش از یک لشکر نیرو وارد خرمشهر کرده است.
 
* بنابراین می‌توان گفت اولین سد جدی که در مقابل ماشین جنگی عراق قرار گرفت، نیروهای مردمی بودند؟
دقیقاً. ببینید در جنوب مناطق ما دو قسمت است: مناطقی که شامل دشت و بیابان و رودخانه می‌شد، و مناطق شهری مثل سوسنگرد و مهران و خرمشهر. عراق در مناطق شهری که مقاومت مردمی وجود داشت با مشکل پیشروی و کمبود نیرو مواجه شد. اگر مبنای شروع جنگ را به‌طور رسمی از ۳۱ شهریور قلمداد کنیم، خرمشهر ۳۳ روز بعد از شروع جنگ سقوط کرد، یعنی سوم آبان. اما ارتش عراق در منطقه‌ی غرب کرخه، فاصله‌ی ۸۰ تا ۹۰ کیلومتر را، به‌گفته‌ی عراقی‌ها در چهار روز و برابر اسناد ارتش، در هفت روز طی کرد و به غرب رودخانه رسید. بنابراین هر جا شهر وجود داشت و نیروهای مردمی وارد عمل شدند، ارتش عراق نتوانست به اهداف خود برسد.

* در سال اول جنگ عملیات‌هایی که انجام دادیم همگی با شکست مواجه شد، اما در سال دوم جنگ و با برکناری بنی‌صدر، ورق برمی‌گردد و به پیروزی‌های بزرگی می‌رسیم. چه موضوعاتی منجر به این پیروزی‌ها شد؟
در سال اول جنگ، اشتباه رئیس‌جمهور وقت یعنی بنی‌صدر آن بود که روش جنگ کلاسیک را انتخاب کرده بود که مردم نقش چندانی در آن نداشتند. نتیجه آن‌که در تمامی چهار عملیاتی که انجام دادیم شکست خوردیم. این موضوع موجب بروز فضای یأس و ناامیدی در کشور شد؛ به‌طوری‌که این احساس به‌وجود آمد که «ما نمی‌توانیم در جنگ پیروز شویم». بعدتر البته کشور با بحران‌های سیاسی داخلی هم مواجه شد که مزید بر علت شد؛ مانند غائله‌ی ۱۴ اسفند، آشوب‌هایی که منافقین به‌راه‌‌انداختند، حادثه‌ی انفجار در حزب جمهوری و بمب‌گذاری در دفتر نخست‌وزیری. یعنی بعد از آن شکست‌های نظامی، کشور درگیر بحران‌های عمیق می‌شود و این مسأله تا مهرماه سال ۱۳۶۰ که عملیات ثامن‌الائمه انجام شد ادامه پیدا کرد.
عراق در یک ساختار سیاسی فروپاشیده، ارتشی را دید که یک سال در خیابان‌های کشور درگیر بوده و دچار فرسایش شده و با این تحلیل به ایران حمله کرد. البته علی‌الظاهر هم درست می‌دید. اما آن‌چه را که عراق ندید، این بود که قدرتی بالاتر از این‌ها موجب شد تا هم رژیم گذشته و هم ارتش قدرتمندش درهم‌بشکند. او غافل از نیروی مردمی و حضور مردم در تحولات جدید ایران شده بود.

بنابراین این پرسش مهم وجود دارد که چطور ‌شد در کمتر از یک ماه پس از شهادت رئیس‌جمهور رجایی در هشتم شهریورماه ۱۳۶۰، عملیاتی صورت می‌گیرد که منجر به شکست حصر آبادان می‌شود؟ چرا پیش از این نتوانستیم و حالا توانستیم این کار را انجام دهیم؟ من به نظرم ما به این سؤال مهم نپرداختیم، چون که ما توانستیم آبادان و خرمشهر را پس بگیریم، اما اگر این کار انجام نمی‌شد یا دیرتر انجام می‌شد، امروزه بزرگ‌ترین سؤال ما همین بود.
 
در مورد شکست عراق به‌طورکلی سه نظریه وجود دارد: عده‌ای معتقدند این کار به دست ارتش انجام شده، چون نیروی منظمی که در جنگ حضور داشت همین‌ها بودند. عده‌ای دیگر معتقدند که مقاومت‌های مردمی موجب شکست ارتش عراق شد. سوم این‌که تحلیل‌گران غربی عقیده دارند خود عراق به ارتش در حال پیشروی، دستور توقف داد. این سه نظریه هیچ‌کدام به تنهایی کامل نیستند. چون مقاومت ارتش و مقاومت مردمی که دو چیز متفاوت نیستند. تحلیل سوم هم بیشتر به خاطر این است که مانند همیشه غربی‌ها می‌خواهند نقش قدرت برآمده از انقلاب را انکار کنند.
 
در عین حال به‌نظرم فرایند گذار کشور از یک مرحله‌ی بحرانی به مرحله‌ی ثبات سیاسی تأثیر زیادی در کسب پیروزی داشت. در این موضوع نقش رهبری امام خمینی رحمه‌الله بسیار برجسته است. اساساً امام می‌توانست دو استراتژی برای ادامه‌ی جنگ و سرنوشت کشور در آن شرایط بی‌ثباتی سیاسی که بسیاری از نیروهای درجه‌ یک کشور شهید و ترور شده‌اند در نظر بگیرد. امام یا باید جنگ را به نفع ثبات سیاسی حل می‌کرد و مثلاً با عراق صلح می‌کرد و اوضاع داخل کشور را سر و سامان می‌داد که این امکان‌پذیر نبود. یا این‌که امام ابتدا ثبات سیاسی را برقرار می‌کرد و از خلال آن مشکل جنگ را حل می‌کرد. امام گزینه‌ی دوم را انتخاب کرد.
تصویر: نظامیان عراقی اسیر شده در عملیات بیت‌المقدس در حال عبور از مقابل تصویر امام خمینی رحمه‌الله
اما امام چطور ثبات سیاسی را برقرار کرد؟ مبتنی بر «حضور مردم» و فراخوان مردم برای حضور در صحنه‌ی سیاسی کشور. پس پیروزی در جنگ حاصل گذار از بی‌ثباتی سیاسی به ثبات سیاسی با فراخوانی مردم بود. با برقراری ثبات سیاسی در داخل کشور به تدبیر امام، مجدداً آن قدرتی که منجر به سقوط رژیم گذشته شد، با گسترش حضور مردم در حبهه‌ها شکل گرفت. این همان چیزی بود که ارتش عراق محاسبه نکرده بود. برای این‌که عراق فقط به ارتش نظامی ایران نگاه می‌کرد و می‌دید که نه تغییر انسانی داشته و نه تغییر تجهیزات و ادوات جنگی. اما این بُعد را نمی‌دید که «مردم» گروه گروه به سمت جبهه‌ها در حال حرکت‌اند. تا جایی که مردمی که در ابتدای جنگ به صورت «دسته»اند و نهایتاً در عملیات ثامن‌الائمه تبدیل به «گردان» می‌شوند، در طریق‌القدس به «تیپ» تبدیل می‌شوند و در فتح‌المبین و بیت‌المقدس به «لشکر»! از عملیات ثامن‌الائمه تا فتح خرمشهر فقط ۹ ماه است، اما در همین مدت کم، لشکرهایی از مردم تشکیل می‌شود. این را ارتش عراق اصلاً نمی‌توانست پیش‌بینی کند.
صوت: خبر فتح خرمشهر این‌گونه به رهبر انقلاب رسید

* رهبر انقلاب درباره‌ی فتح خرمشهر فرموده‌اند که «واقعه‌ی خرمشهر از دور فقط یک حادثه‌ی تاریخی است که برای ملت ایران هیجان‌آور و افتخارآمیزاست؛ ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزه‌ی بزرگ بود». از این منظر، به نظر جناب‌عالی پیچیدگی‌ها و شرایط فتح خرمشهر چگونه بود که از آن تعبیر به «معجزه» می‌شود؟
شاید ما فتح خرمشهر را از این منظر معجزه می‌‌گوییم که ذهن و عقل ما توانایی تحلیل این رخداد بزرگ را ندارد. ما دچار عجز در تحلیل فتح خرمشهر هستیم. البته من معتقدم که عراق در فتح‌المبین شکست را پذیرفت. فتح‌المبین از این حیث که دشمن عقب‌نشینی را پذیرفت و پی به قدرت و برتری ما برد، فتح بزرگی بود. اما کل عملیات فتح‌المبین در شش هفت روز تمام می‌شود و ما جایی پشت خطوط دشمن زمین‌گیر نمی‌شویم. اما در بیت‌المقدس دشمن آمده بود که بایستد و بجنگد. چون عملیات فتح‌المبین در ۱۰ فروردین تمام شده بود. عملیات آزادسازی خرمشهر هم از ۲۲ اردیبهشت شروع شد. بنابراین ارتش عراق به اندازه‌ی کافی فرصت داشت تا خودش را بازسازی کند و آماده‌ی جنگ شود. از این زاویه، در بین عملیات‌هایی که انجام دادیم، خرمشهر سخت‌ترین بود. برای همین هم طول کشید.

در عملیات بیت‌المقدس از سمت اهواز به خرمشهر پیشروی صورت نمی‌گیرد. قرارگاه نصر که شهید حسن باقری فرمانده‌اش بود، قرار بود پس از عبور  از کارون، وارد خرمشهر شود، ولی موفق نشد. آن چیزی که نقطه‌ی پیروزی ما شد «قرارگاه فتح» بود که با یک خیز بلند خودش را به جاده‌ی اهواز- خرمشهر رساند. همان خیز موجب شد که جناح چپ و راست ارتش عراق متزلزل شود. اما وقتی به آن جاده رسیدیم، مجدداً دو سه مرحله متوقف شدیم. برای همین، این عملیات دو هفته طول کشید. در صورتی که عملیات ثامن‌الائمه پنجم مهر که شروع شد، هفتم مهر به پایان رسید. بنابراین طولانی‌ترین و سخت‌ترین نبرد، در چهار عملیات آزادسازی، عملیات بیت‌المقدس است.
 
با برقراری ثبات سیاسی در داخل کشور به تدبیر امام، مجدداً آن قدرتی که منجر به سقوط رژیم گذشته شد، با گسترش حضور مردم در حبهه‌ها شکل گرفت. تا جایی که مردمی که در ابتدای جنگ به صورت «دسته»اند و نهایتاً در عملیات ثامن‌الائمه تبدیل به «گردان» می‌شوند، در طریق‌القدس به «تیپ» تبدیل می‌شوند و در فتح‌المبین و بیت‌المقدس به «لشکر»! این را ارتش عراق اصلاً نمی‌توانست پیش‌بینی کند.

ما برای آزادسازی خرمشهر به تمام معنا با چنگ و دندان جنگیدیم و اتفاقاً ارتش عراق هم همین‌طور بود و می‌دانست اگر سریع از مناطق عقب‌نشینی کند، بصره تهدید می‌شود و بنابراین در موضع ضعف قرار می‌گیرد؛ این‌طور نبود که فرار کند. ارتش عراق در فتح‌المبین فرار کرد اما در بیت‌المقدس ماند و جنگید. فقط یک بار عقب‌نشینی کرد و آن هم هنگامی که قرارگاه فتح پیشروی کرد. من یادم است  بنا بر تصوری که از پیشروی در عملیات‌های قبل وجود داشت، فرماندهان ما فکر می‌کردند که در خرمشهر هم همین‌گونه است. برای همین وقتی دیدند که دشمن همچنان مانده و می‌جنگد، تعجب کردند و از خودشان می‌پرسیدند پس چرا فرار نمی‌کنند!
 
حالا این‌ها را بگذارید در کنار شرایط طبیعی و جغرافیایی منطقه‌ی عملیاتی بیت‌المقدس. عملیات‌های قبلی ما همگی در فصل پاییز و زمستان بود، اما خوزستان از ۱۵ فروردین به بعد به شدت گرم می‌شود. در خرداد گرما به اوج خود می‌رسد. منطقه‌ی عملیاتی هم یک دشت وسیع و بدون هرگونه عوارض طبیعی برای استقرار نیروها است. بنابراین باید سنگر درست می‌‌شد تا بتوان در برابر آتش دشمن، جان‌پناهی داشت. کل منطقه‌ی خرمشهر را نیز ارتش عراق با اقدامات مهندسی، برای دفاع آماده کرده بود. بنابراین از نظر من، ما اولین جنگ سخت و رویارویی جان‌فرسا با ارتش عراق را در خرمشهر انجام دادیم. به‌همین دلیل بسیار دشوار و سخت بود.

زندگی به سبک روح الله

زندگی به سبک روح الله



برای دیدن تصاویر ها برروی پوستربالا کلیک کنید

ویژه نامه ی نرم افزاری فجر نور

ویژه نامه ی نرم افزاری فجر نور



بر روی تصویربالاکلبک کنبد

مجموعه پوسترهای امام روح الله و محمدرضا شاه

مجموعه پوسترهای امام روح الله و محمدرضا شاه

باید به سبک زندگی اهمیت دهیم، اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگی مهم است. این مسئله، مسئله اساسی و مهمی است.
 مقام معظم رهبری، مهرماه 91، خراسان شمالی



بقیه تصاویردرادامه مطلب

منبع:سایت باحجاب

 
ادامه مطلب ...

بسیج از منظر امام عاشقان

بسیج از منظر امام عاشقان




تشکیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی(رحمت الله علیه) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد.
اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام امریکایی مردم و رهبران کشور و بویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی امریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی، امری بعید و غیرممکن نبوده و با توجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار می ساخت.
بر این اساس امام امت در پنجم آذرماه سال 58، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند:
یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی را درپایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.
اولین تجربه آنها به صورت عملی یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضدانقلاب و خنثی سازی توطئه های آنها بود و از این راه نقش موثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن هم نشان دادند.
با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلامیمان در شهریور 59 این اعتقاد که یک سازماندهی جهت تشکیل بهتر نیروهای مردمی بوجود آید، قوت گرفت و از آن پس نیروهای مردمی صاحبان اصلی انقلاب اسلامی جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسیج ملحق گردیدند و عملیاتهایی چون طریق القدس، حصر آبادان، فتح المبین، ثامن الائمه و الفجر 8 ، کربلای 5 و .... از دستاوردهای عظیم این تشکل الهی بود.


  

ادامه مطلب ...

آیت بهشتی - ویژه شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره)

آیت بهشتی - ویژه شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره)




با ذکر صلوات وارد شوید

منبع:راسخون

وقتی امام به خاطر آیت‌الله انصاری سوار ژیان شد

وقتی امام به خاطر آیت‌الله انصاری سوار ژیان شد


حاج احمد آقای خمینی به آیت‌الله انصاری می‌گفت: شما آنقدر پیش امام اعتبار داشتید که وقتی آقایان برای دریافت اجازه‌نامه در امور حسبیه پیش امام می‌‌‌آمدند، امام امضای دو نفر از اساتید را از آنها طلب می‌‌کرد مگر در مورد شما که می‌‌فرمود: امضای آشیخ یحیی معادل دو امضاست!

به گزارش فرهنگ نیوز ، حکیم متأله، آیت‌‌الله یحیی انصاری شیرازی از استادان برجسته اخلاق، فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم است که برخی اساتید قم به دلیل تسلط ویژه ایشان بر مباحث فلسفی، از وی با عنوان «شیخ الا‌شراق» یاد می‌‌‌کنند.



حجت‌‌الاسلام والمسلمین احمد اسدی از شاگردان قدیمی آیت‌الله انصاری شیرازی و از استادان فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم در گفتگو با فارس گفت: حاج آقای انصاری (شفاه الله تعالی) خصوصیات منحصر به فردی دارند؛ ما در این مدت بیست سال که خدمتشان بودیم هرچه به ایشان نزدیک‌‌تر می‌شدیم خوبی‌ها و خصائل روحی اخلاقی ایشان را بیشتر می‌فهمیدیم و چیزهای عجیبی از ایشان دیدیم.

وی افزود: خصوصیات روحی ولایی ایشان سرآمد اوصاف و از جهات ویژه ایشان است.

شاگرد آیت‌الله انصاری شیرازی، مبداء آشنایی خود با ایشان را این‌گونه بیان کرد: حدود سال هزار و سیصد و شصت یا قبل از آن بود که ما به دنبال خانه‌ای بودیم لذا به بنگاهی رفتیم. آن بنگاهی را من از قدیم می‌شناختم همینطور آقایان اهل علم، که سابق قم بودند می‌دانند که کسی بود به نام آقای حسنی پستی که مامور پست بود و عصر‌ها در مدرسه فیضیه نامه‌های طلبه‌ها را می‌آورد. آقای حسنی خیلی انسان متدینی بود و به تعبیری طلبه دوست بود و طلبه‌ها هم به او خیلی عزت و احترام می‌گذاشتند.

وی ادامه داد: آقای حسنی بعد از بازنشستگی بنگاهی تاسیس کرد که بیشترین مشتری آن از طلبه‌ها ‌بودند. روزی که بنده آن‌جا حضور داشتم و آقایان مشغول صحبت بودند، من متوجه شدم که سخن از آقایی به نام آشیخ یحیی انصاری است. آقای حسنی به دیگری گفت: بله ایشان (آقای انصاری) واقعا سلمان زمان هستند، این تعبیر برای من خیلی جالب بود و هوش و حواس من را به خودش جلب کرد.

حجت‌الاسلام و المسلمین اسدی خاطر نشان کرد: با این تعبیر من خیلی مشتاق دیدار ایشان بودم تا اینکه متوجه شدم آیت‌الله انصاری درسی را شروع کرده‌اند. ایشان در آن مقطع شرح اشارات می‌گفتند و کلاس شلوغی هم نبود و تعداد انگشت شماری به این کلاس می‌آمدند و این خودش یک امتیاز بود. این شد که با ایشان آشنا شدیم.

ناراحتی آیت‌الله انصاری شیرازی از اینکه به فقیری نتوانستند کمک کاملی بکنند

اسدی با اشاره به اینکه بیشتر درس‌های آیت‌الله انصاری در منزل خودشان برگزار می‌شد افزود: گاهی فقیری می‌آمد و در می‌زد و استاد در برابر آن فقیر چنان تواضع به خرج می‌دادند که ما واقعا متحیر می‌شدیم. یادم هست که یکبار کسی  در زد و ایشان برای باز کردن در رفتند اما وقتی که برگشتند حالشان بسیار منکسر شده و منقلب بود. سوال نکردیم ولی فهمیدیم که گویا استاد نتوانسته‌اند آن طور که می‌خواسته‌اند آن سائل را راضی کنند، لذا خیلی ناراحت بوده و تاسف می‌خوردند که چرا این‌طور شد.

ماجرای اولین‌باری که علامه طباطبایی به منزل آیت الله انصاری رفتند

این استاد حوزه علمیه ابراز داشت: یکی از اساتید می‌گفت: قدر این آقای آشیخ یحیی را بدانید، ایشان بسیار بسیار لطافت روح دارند. بنده خودم شنیدم در آن جلساتی که مرحوم علامه طباطبایی به صورت سیار در خانه شاگردانشان برگزار می‌کردند زمانی که نوبت به آقای انصاری رسیده بود وقتی علامه وارد اتاق می‌شوند و وضعیت زندگی ایشان را می‌بینند خیلی لذت می‌برند و خیره به منظره اتاق نگاه می‌کنند، بعد رو می‌کنند به سایرین و می‌فرمایند: این آقای شیخ یحیی انصاری خیلی ذوق لطیفی دارند.

وی تاکید کرد: این لطافت به نظر بنده نمودی از آن جهات روحی و معنوی و قلبی آقای انصاری است. در هر حال ایشان از این جهات بسیار ناشناخته هستند، البته خود ایشان هم بسیار اهل کتمان‌اند و این چیزها به ندرت از ایشان آشکار می‌شود و گاهی به صورت ناخودآگاه سر می‌زند.

صاحب‌نظر بودن آیت‌الله انصاری شیرازی در علوم مختلف

حجت‌الاسلام اسدی، آیت‌الله انصاری را از اساتید شناخته شده زمان دانست و گفت: اگرچه که ایشان به حکمت و فلسفه و عرفان معروف هستند اما در سایر علوم حوزوی مانند فقه و اصول و تفسیر و... هم صاحب نظر هستند و از شاگردان نزدیک مرحوم امام در فقه و اصول هستند.

وی اضافه کرد: خودشان زمانی می‌فرمودند وقتی ما از شیراز به قم آمدیم زمان مرحوم آقای بروجردی بود که بعد از یک سال به رحمت خدا رفت و ما بعد از ایشان جذب درس مرحوم امام و مجذوب حالات روحی و معنوی ایشان شدیم، لذا ایشان از شاگردان مرحوم امام محسوب می‌شوند.

استاد فلسفه حوزه علمیه قم گفت: آیت‌الله انصاری مباحث فقهی و اصولی هم داشته‌اند و کتاب شریف وسائل را به خوبی تقریر کرده بودند و خیلی از افاضل از مباحث ایشان استفاده می‌کردند. بعدها زمینه فراهم می‌شود ایشان با مرحوم علامه طباطبایی هم ارتباط برقرار می‌کند و در درسهای حکمی تفسیری ایشان شرکت می‌کند و آرام آرام به یکی از شاگردان برجسته و قابل و لایق مرحوم علامه مبدل می‌شود.





بسیاری از بزرگان، شاگرد آیت الله انصاری بودند

وی افزود: من خاطرم هست که در همان دورانی که ما کلاس خصوصی ایشان می‌رفتیم تدریس عمومی شرح منظومه ایشان هم شروع شد و من از بسیاری از بزرگان شنیدم که می‌فرمودند ما فلان قسمت شرح منظومه را در محضر آقای انصاری خواندیم.

آیت الله انصاری شیرازی، در عرفان موفق‌تر هستند

حجت‌الاسلام اسدی در پاسخ به برخی افراد که از نسبت فلسفه و عرفان آیت‌الله انصاری شیرازی سوال می‌کنند گفت: من به نظرم می‌آید که باب عرفان برای ایشان یک حساب دیگری دارد، یعنی می‌خواهم بگویم که ایشان در عرفان موفق‌تر هستند. قواعد و مسائل عرفانی را راحت‌تر و ملموس‌تر منتقل می‌کنند و بافت روحی و معنوی ایشان به طوری است که مسائل عرفانی را بهتر می‌فهمند.

حساسیت علمی آیت‌الله انصاری نسبت به تحصیل

وی یکی از خصوصیات علمی قابل توجه استاد را این‌گونه توضیح داد: ایشان وقتی یک کتابی را شروع می‌کردند برای تدریس به ما توصیه می‌کردند که یا کتاب را شروع نکنید و یا اگر که شروع کردید تا آخر آن را بخوانید و حتی یک  کلمه از کتاب را نیاندازید. خود ایشان هم همینطور بودند و حتی اگر یک کلمه را نمی‌فهمیدند بسیار تلاش می‌کردند که آن را هم بفهمند.

حجت‌الاسلام اسدی ادامه داد: من خاطرم هست که در کتاب مصباح الانس یک عبارتی بود که خیلی غامض بود و ایشان تلاش خودشان را کرده بودند در عین حال با کمال تواضع فرمودند: واقعیت آن است که من هرچه تلاش کردم که مراد مولف را دریابم برایم روشن نشد که چیست، بعد از کلاس من را خواستند و نامه‌ای به من دادند که پیش یکی از اساتید ببرم و در آن نامه در مورد این عبارت مشکل، سوال کرده بودند.

این شاگرد قدیمی آیت الله انصاری اضافه کرد: غرض اینکه هرگز راضی نمی‌شدند که کلمه و مطلبی ناتمام بماند و بدون توجه از آن رد شوند و این یکی از ویژگی‌هایی بود که ما در زندگی از ایشان آموختیم.

حساسیت آیت الله انصاری نسبت به سوالات شاگردان

وی در مورد حساسیت آیت‌الله انصاری نسبت به سوالات شاگردان گفت: گاهی اوقات مساله‌ای در کلاس مطرح می‌شد و به دنبال آن یک سری سوالها به ذهن می‌آمد. ایشان خودشان سعیشان بر این بود که سوالات مقدر و آنچه را که ممکن است برای شاگردان مساله باشد را زودتر توضیح داده و جواب دهد و خیلی در این مورد وسواس به خرج می‌دادند که خدای ناکرده یک وقت با آن اعتقادات مسلم و حقه امامیه در تعارض نبوده و مبداء گمراهی باشد.

استاد حوزه علمیه قم به خاطره‌ای اشاره کرد و گفت: یادم هست که در چندین سال پیش مسئول یکی از موسسات معتبر قم استاد را در حرم دید و از ایشان خواست که یک درسی در آن موسسه داشته باشند، حدود دو ساعت آن آقا حضرت استاد انصاری را در حرم گیر انداخته بود تا ایشان را راضی کند اما ایشان بنا بر مسائلی صلاح نمی‌دیدند.

وی ادامه داد: یک وقتی من به ایشان گفتم که آقا شما چرا اینقدر اصرار و سماجت می‌کنید؟ گفت: آخر شما نمی‌دانید که خصوصیت آقای انصاری اینطور است که افراد را پایبند به اعتقادات بار می‌آورند و این خیلی مهم است و ما یک کسی را که در حوزه چنین خصوصیتی داشته باشد کمتر سراغ داریم. ما می‌توانیم وجود ایشان را در حوزه علمیه به عنوان یک کرامت و هدیه الاهی از طرف خداوند قلمداد کنیم و این یک واقعیتی است.

آیت الله انصاری شیرازی از ارکان حوزه و انقلاب است

شاگرد سابق آیت‌الله انصاری، عشق و ارادت ایشان به حضرت امام را بسیار قابل توجه دانست و با ذکر خاطره‌ای گفت: این اواخر یعنی بعد از رحلت امام و فوت مرحوم آقای اراکی بود که حاج احمد آقا به قم آمدند و در آن زمان مساله مرجعیت و... مطرح بود، حاج احمد آقای خمینی گفتند که می‌خواهند به دیدار حاج ‌آقای انصاری در ساعت درس بیایند. حاج احمد آقا وقتی آمدند در آنجا گفتند: حاج آقای انصاری یکی از ارکان حوزه و انقلاب هستند ولی ایشان بعد از انقلاب به حوزه برگشتند و به درس و بحثشان مشغول شدند.

وی افزود: خود آیت‌الله انصاری می‌فرمودند: روزی مرحوم ربانی شیرازی را در اطراف حرم دیدم. ایشان می‌فرمودند که آقای ربانی در گوش من گفت: آقای آشیخ یحیی، فقط من ماندم و تو و دوستان دیگر در اثر شدت خفقان پراکنده شدند و تنها ما در حمایت از امام خمینی ماندیم.

اعتبار آیت الله انصاری شیرازی نزد امام خمینی (ره)

این استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم، اعتبار آیت‌الله انصاری نزد امام را این‌گونه بیان کرد: حاج احمد آقا در همان جلسه فرمودند که: حاج آقای انصاری شما می‌دانید که چقدر پیش امام محترم و ارجمند بودید؟ ایشان فرمودند: نه، ما ارادتمند و شاگرد امام بودیم. حاج احمد آقا گفت: شما آنقدر پیش امام اعتبار داشتید که وقتی آقایان برای دریافت اجازه نامه در امور حسبیه پیش امام می‌آمدند امام امضای دو نفر از اساتید را از آ نها طلب می‌کرد مگر در مورد شما که می‌فرمود: امضای آشیخ یحیی معادل دو امضا است.

ماجرای دیدار امام و آیت الله انصاری شیرازی در قم

حجت‌الاسلام والمسلمین اسدی در پایان خاطر نشان کرد: آن زمانی که امام (ره) مدتی را از تهران به قم آمده بودند بر حسب عادت هر شب به دیدار یکی از آقایان می‌رفتند. یک شب را هم اختصاص داده بودند به آقای انصاری که شب عجیبی بود و نمی‌توان آن را وصف کرد. منزل آیت‌الله انصاری در کوچه تنگی بود و چون امام با پیکان به آن جا آمده بودند از کوچه رد نمی‌شد.

وی افزود: همراهان امام مجبور شدند ژیانی جور کردند و امام را سوار کردند تا ادامه مسیر تا درب خانه را با ژیان ببرند. آیت‌الله انصاری هم با پای برهنه تا وسط کوچه آمده بودند و زانوهایشان را خم کرده بودند. ای ‌کاش این صحنه‌ها و تصاویر ضبط شده بود تا آیندگان این رابطه عاشق و معشوق را می‌دیدند.
 

منبع: فارس