شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

ویژه نامه حـماسـه خـونـیـن هـویـزه

ویژه نامه حـماسـه خـونـیـن هـویـزه




در سال ۱۳۳۷ در خانواده مجاهد بزرگ آیت الله سید مرتضی علم‌الهدی دیده به جهان گشود.
 از ۶ سالگی به فراگیری قرآن پرداخت. وی بسیار اهل مطالعه بود. در دبیرستان با تشکیل انجمن اسلامی و سخنرانی فعالیتهایی خود را آغاز نمود. در سال ۱۳۵۶ در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل خود را ادامه داد.


در دوران دانشجویی علاوه بر تحصیل، در رشته تاریخ دانشگاه مشهد به تدریس نهج‌البلاغه، عقاید و تاریخ اسلام می‌پرداخت. وی از مبارزان دوران ستم‌شاهی بود و در شهرهای مشهد، کرمان و اهواز فعالیت سیاسی انجام می‌داد و در سنین ۱۴ تا ۲۱ سالگی چند بار توسط رژیم ستم‌شاهی، زندانی و شکنجه شد.
 از جمله اقدامات او در زمان طاغوت تشکیل سازمان موحدین بود، این سازمان با هدف مبارزه مسلحانه برای سست کردن بنیانهای رژیم منفور پهلوی، به دور از تئوریهای گروهها و سازمانهایی که مبنای علمی آنها از تئوریهای مارکسیستی نشات می‌گرفت، برنامه‌های خود را در تحقق بخشیدن فرامین حضرت امام (ره) تنظیم نمود و حرکتی نو را از اواخر سال ۱۳۵۶ شروع کرد.
 در ایام پیروزی برای تسخیر شهربانی و ساواک نقش بسیار مؤثری داشت پس از سقوط کامل نظام طاغوت، او در کمیته ی انقلاب که در اهواز تشکیل شد نقش اساسی داشت و برای مدتی هم مسئولیت کمیته انقلاب مستقر در کاخ استانداری خوزستان را به عهده داشت، همچنین عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود اما با توجه به فعالیت شدید گروهک های منحرف، حسین کم کم تمام مسئولیت های اجرایی را کنار گذاشته و بیشترین نیروی خود را در برنامه فرهنگی متمرکز نمود.

 

اهتمام شهید «علم الهدی» به قرآن کریم

 مکتب قرآن
 سید حسین از کلاس اول ابتدایی با شروع تعطیلات تابستانی، هر روزه به مکتب قرآن می رفت و تا کلاس چهارم ابتدایی توانست، قرآن را ختم کند.
 وی قاری قرآن صبحگاه مدرسه و تکبیرگوی مسجد بود. با بچه های محله در تیم فوتبال بازی می کرد و با شنیدن اذان، دوستان خود را به مسجد می خواند و پس از نماز، جلسه قرائت قرآن برگزار می نمود.

برایم قرآن بیاورید
 در اولین دستگیری حسین، او را در بند نوجوانان زندانی کردند. پس از مدتی که به ملاقاتش رفتیم، مشاهده کردیم که زندان دارای اتاقهای بسیار کوچک و قدیمی و کاملاً غیر بهداشتی است. از حسین سؤال کردیم چه چیز لازم داری که برایت بیاوریم؟ گفت: فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.

ایات جهاد

 حسین با صدای زیبا قرآن می خواند. تیمسار جعفری، فرمانده لشکر خوزستان، در سال ۱۳۵۲ برای افتتاح مسجدی که در پادگان ساخته بود از همة شخصیتها دعوت کرده بود. یکی از دوستان حسین از ایشان دعوت نمود که در ابتدای جلسه قرآن قرائت نماید. وقتی که تیمسار وارد مجلس شد همة حاضران به احترام او از جا بلند شدند، اما حسین سر در قرآن برده بود و به همین بهانه از جا بلند نشد. لحظاتی بعد، حسین پشت تریبون رفت و ایاتی از سورة نساء را خواند که: »وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیةِ الظّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرًا« نساء/۷۵

خاطره ای از مقام معظم رهبری
 در دیداری که با رزمندگان داشتیم، با آنها نماز جماعت خواندیم. بعد از نماز بچه ها دور من جمع شدند و هر کس با من صحبتی داشت. بعد از چند دقیقه من نگاه کردم دیدم سید حسین قرآنی در دست گرفته و عده زیادی از بچه ها دور او جمع شده اند و ایشان به قدری زیبا از ایات قرآن و استقامت در جنگ و … صحبت می کرد که من تعجب کردم. در حالی که در خط مقدم بودیم و حتی یک لحظه توقف در آنجا مشکل بود، ایشان بدون اعتنا به خطر ایات قرآن را توضیح می داد.

  به سوی شهادت

در آذر ۱۳۵۹ ش پس از شکست بیش از دو گردان از نیروهای عراقی در جنوب سوسنگرد به وسیله سربازان اسلام، یک گروهان از برادران سپاه اهواز جهت محافظت از هویزه به آن شهر اعزام شدند.


در آن حال بنی‏صدر، دستور تخلیه هویزه از نیروهای سپاهی را صادر و محافظت از آن شهر را به ارتش محوّل کرد که با مخالفت و پیگیری محمدحسین علم‏الهدی فرمانده گروهان سپاه هویزه، این دستور لغو گردید.
سرانجام هفته بعد، قرارِ عملیات مشترک ارتش و سپاه گذاشته شد که با پیشروی‏هایی همراه بود. اما به دلیل نرسیدن مهمات و پاتک دشمن، نیروهای خودی مجبور به عقب‏نشینی شدند.  او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (۱۶ دی ماه ۱۳۵۹) به دریای تانک‌های دشمن که آنها را محاصره کرده بودند حمله‌ور شدند.
 حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلوله‌های باقیمانده آرپی‌جی را به سوی دشمن شلیک نمود و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگ‌تر شدن حلقه محاصره و چون مولایش امام حسین (ع)  ؛ در حالیکه قرآن به دست داشت با فریاد الله اکبر به شهادت رسید.


منبع:ashya

طلیعه ی وحدت-یادمان شهید آیت الله دکتر محمد مفتح

طلیعه ی وحدت-یادمان شهید آیت الله دکتر محمد مفتح



منبع:راسخون

ویژه نامه روز تجلیل از شهید تندگویان

ویژه نامه روز تجلیل از شهید تندگویان


منبع:راسخون

متن وصیت‌نامه شهید رسول خلیلی مدافع حرم حضرت زینب(س)

متن وصیت‌نامه شهید رسول خلیلی مدافع حرم حضرت زینب(س)


روزهای پس از عاشورا همواره یادآور نقش بی همتا حضرت زینب (س) در طول تاریخ است، او که در تمام  سالیان عمرش نبوت همراه با رافت، امامت توام با عدالت، مظلومیت آمیخته با کرامت و در آخر شهادت همراه با عزت را به چشم دید تا روزگار او را بسازد برای روزهای سخت تنهایی؛ که از ورای کوه‌های درد، عزتمندانه و پیروز «ما رایت الا جمیلا» را در گوش تاریخ فریاد بزند.

بانو مدفون دمشق است و برکت آن شهر و دیاری که امروز فتنه‌ها میانش برافروخته‌اند تا مردمانش اسلامی را که یک‌هزار و ۳۷۴ سال پیش آل‌رسول مصیبت‌ها را برایش متحمل شدند، به صندوقچه خاک‌گرفته تاریخ بسپارند.



اما مثل همیشه کسانی هستند که در مسیر پیشوایشان اباعبدالله‌الحسین (ع) گام بردارند و از دین خدا دفاع کنند؛ مانند آن‌هایی که مدافعان حرم نام گرفته‌اند و ندای «هل من ناصر ینصرنی» را لبیک گفته‌اند.
 
شهید رسول خلیلی یکی از همین انصار بود که به صورت داوطلبانه مدافع حرم بانوی دمشق شد و جنگید تا انجا که در چهاردهم محرم به دست گروهک تکفیری در سوریه با ضرب گلوله به شهادت رسید.
 
اواسط شهریور ماه بود که تصمیم به رفتن گرفت، وصیتنامه اش را هم نوشت و به رسم امانت به پدر سپرد تا اگر دیگر برنگشت دستخطی برای ان ها به یادگار گذاشته باشد. از زیر قران رد شد و رفت و از همه چیز دل کند و مادر و پدر و برادر برایش آروزهای خوب کردند.



شب سیزدهم محرم با خانواده اش تماس می گیرد و از برگشتش خبر می دهد. مادر خانه را اب و جارو می کند و به همه خبر می دهد که فردا رسولم بر می گردد ولی درست یک روز مانده به برگشت در نزدیکی حرم حضرت رقیه (س) به درجه رفیع شهادت نائل می شود.
 
حالا هفت روز از شهادت رسول خلیلی این جوان 25 ساله گذشته و پدر و مادرش بنا به وصیت او لباس مشکی به تن نکرده اند و "الحمدالله" ورد زبانشان شده است. خوشا به سعادتشان که در این روزهای ایام عزاداری اباعبدالله پسرشان شهیدِ دفاع از حرم عقیله بنی هاشم شد.
 
آنچه در ادامه می آید متن وصیت نامه شهید رسول خلیلی است که توسط خانواده او در اختیاررجانیوز گذاشته شده است.
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
سوره آل عمران آیه 195 
"فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ"
 
آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند جهاد کردند و کشته شدند، همانجا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که زیر درختان آن نهرهای اب جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا.
 
با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشته است و سلام و دورد به محضر صاحب العصر و الزمان (عج) و روح پاک امام راحل (ره) و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت الله سید علی خامنه ای (مدظله العالی) و روح پاک تمامی شهدای اسلام به خصوص سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین (ع) که جان ها همه فدای آن بزرگوار.
 
به موجب آیه شریفه "کل نفس ذائقه الموت" تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی می باشد.
 
این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن! و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیر یا زود فرقی نمی کند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم.
 
پدر و مادر عزیزم که سلام و درود خداوند بر شما باد
 
از شما کمال قدردانی را دارم که مرا با محبت اهل بیت (ع) و راه ایشان و در کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید. از شما عذرخواهی می کنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و در حق شما آنچنان که باید خوبی نکرده ام. از شما می خواهم که مرا حلال کنید.
 
در حق این فرزند حقیرتان دعا کرده و از خداوند بخواهید که او را ببخشد و این قربانی را در راه خود بپذیرد. می دانم که شما ناراحت نیستید؛ زیرا هیچ راهی بهتر از این نیست و این را شما به من آموخته اید و این همیشه آروزی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند.
 
خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و اه و ناله اگر هست برای اربابمان ابا عبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.
 
اما چه خوشحالی بالاتر از اینکه فدایی راه این بزرگواران شویم. پس غمگین نباشد.
 
برادر عزیزم
 
مرا حلال کن و ببخش ، می دانم که در حق تو هم کوتاهی کردم، برایم دعا کن و مرا نیز حلال کن، خدا را سرلوحه کارهای خود قرار بده. از خداوند می خواهم همیشه کمک حال تو برادر عزیزم باشد. دعا برایم یادت نرود.
 
از فامیل، همبستگان نیز می خواهم که مرا حلال کنند و ببخشند و برایم دعا کنند.
 
رفقا، دوستان و همکاران و همنشینان عزیرم 
 
که شاید بیشترین اوقات زندگیم را در کنار شما بوده ام، خداوند را شاکرم که در رفاقت هم به من لطف عطا کرده که دوستان و هم نشینانی به خوبی شما دارم تا تکمیل کننده و یاری دهنده من باشید.
 
شما همگی می دانید من راه خود را انتخاب کردم و این راه را دوست داشته و دارم و خیلی از شماها هم کمک کننده من بودید از تمامی شما عذر می خواهم که رفاقت را در حق شما تمام نکرده و ملتمسانه خواهانم که مرا عفو کنید و حلالم کنید.
 
مرا ببخشید، برایم بسیار دعا کنید و در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت (ع) مرا فراموش نکنید.
 
من خود را در حد و اندازه ای نمی بینم که برای کسی نصیحت و پندی داشته باشم و اگر ما دنبال پند و نصیحت باشیم چه بسیار است. فقط می خواهد چشم بینا و گوش شنوا.
 
خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به امید سر کویش پر و بالی بزنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد تا وطنم 
مرغ بال ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
 
پناه می برم به خداوند مهربان و از او می خواهم که بر من سخت نگیرد.
 
شب اول قبر دعا برایم را فراموش نکنید رفقا
 
و من الله التوفیق
العبد الحقیر محمد حسن خلیلی (رسول)
 
لازم به ذکر است مراسم هفتم این شهید بزرگوار عصر سه شنبه 5 آذر ماه از ساعت 15 الی 17 در مسجد پیامبر اعظم (ص) واقع در شهید محلاتی برگزار می شود.