شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

چرا به «فروغ جاویدان» امیدوار بودند؟

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

چرا به «فروغ جاویدان» امیدوار بودند؟

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، احمدرضا پوردستان متولد اردیبهشت ۱۳۳۵ در مسجدسلیمان و سرتیپ تکاور نیروی زمینی ارتش است، او پیش از انقلاب جزء انقلابیون بود و پس از انقلاب به‎محض آغاز جنگ در جبهه‌ها حضور یافت. وی از سال ۱۳۶۲ و پس از فارغ‎التحصیلی از دانشگاه افسری امام‌علی (ع) وارد ارتش و به‎طور مشخص لشکر ۹۲ زرهی اهواز شد. پوردستان که سابقه فرماندهی نیروی زمینی ارتش را در کارنامه دارد از سال ۱۳۹۶ به‌عنوان رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش، فعالیت می‌کند. روایت وی از عملکرد منافقین و عملیات مرصاد در ادامه از نظر می‌گذرد.


اسلحه‌خانه‌ها را تخلیه می‌کردند


در روز‌های درگیری با طاغوت، زمانی که مردم پادگان‌ها یا کلانتری‌ها را تصرف می‌کردند، این‌ها عمدتا زاغه‌های مهمات و اسلحه‌خانه‌ها را تخلیه می‌کردند و در انبار‌هایی که داشتند ذخیره و نفرات خودشان را به‌عنوان لیدر معرفی می‌کردند. همین بود که بعد از پیروزی انقلاب خیلی از این نفراتی که عمدتا لیدر بودند، آمدند در مسئولیت‌های مهم امنیتی ارگان‌های کشور قرار گرفتند. یکی رفت در دفتر حزب جمهوری اسلامی، یکی رفت در دفتر ریاست‌جمهوری و همین‌جوری جا باز کردند و خودشان را تثبیت کردند. به‌ظاهر رهبری حضرت امام را پذیرفتند و خیلی تلاش کردند خودشان را به حضرت امام نزدیک کنند، اما امام این‌ها را شناخته بودند و، چون موفق نشدند، در ۳۰ خرداد ۶۰ یک راهپیمایی مسلحانه کردند، صد‌ها نفر را کشتند و زندگی مخفی‌شان را شروع کردند.


مسعود رجوی پس از عزل بنی‌صدر با او از کشور خارج شد و به فرانسه رفت. در فرانسه اعضای آشکار خود را دعوت و یک‎سری ارتباطات را با صدام و عوامل استخبارات برقرار کردند. در سال ۱۳۶۵ به عراق رفتند و در طول جنگ در کنار رژیم بعثی عراق، قدرت و استحکام گرفتند و خدماتی به رژیم بعثی عراق دادند که بعضی از آن‌ها را عرض می‌کنم.


خدمات منافقین به ارتش بعث عراق


اولین کاری که این‌ها انجام می‌دادند شنود مکالمات بیسیمی بود. قبل از آن هم رژیم بعثی مکالمات ما را شنود می‌کرد؛ اما هیچ‎وقت یک مترجم هر چقدر هم که مسلط به زبان بیگانه باشد نمی‌تواند آن‌طوری که باید ترجمه کند. در زبان فارسی هزاران لهجه وجود دارد. منافقین پشت دستگاه‌های بیسیم قرار گرفتند و تمام مکالمات ما را متاسفانه رصد می‌کردند. بچه‌های ما هم متاسفانه دستورکار مخابراتی و کد و رمز استفاده نمی‌کردند. یک‌سری اصطلاحات مربوط به خودشان بود ازقبیل نخود، لوبیا، پدربزرگ و. تمام اطلاعات ما را این‌ها شنود می‌کردند و به رژیم بعثی عراق می‌دادند. یک‎سری اطلاعات ماهواره‌ای از آمریکا می‌گرفتند؛ ولی پازل را از طریق تخلیه تلفنی تکمیل می‌کردند.


یکی دیگر از کار‌هایی که منافقین در طول جنگ برای یگان‌های رژیم بعثی انجام می‌دادند نقش بلدچی و راهنما در عملیات‌ها بود. این‌ها از ابتدا از سال ۶۵ که آمدند به‌صورت انفرادی در نفربر‌های خود می‌نشستند و قبل از عملیات استراق‌سمع می‌کردند یا به‌صورت دسته و گروهان می‌آمدند و همکاری می‌کردند.


بازجویان اسرا


یکی دیگر از کار‌های عمده منافقین که ضربات خیلی سنگینی هم به ما زد، بازجویی اسرا بود. یعنی وقتی اسرا را می‌گرفتند منافقین از این‌ها بازجویی می‌کردند و تحت شکنجه قرار می‌دادند. تعدادی از بچه‌های ما سرباز یا کم‌سن‌وسال بودند و نمی‌توانستند زیر شکنجه دوام بیاورند که آن‌ها را با وعده جذب سازمان می‌کردند. خاطرم هست در سال‌های بعد از جنگ، چون توفیق داشتم با منافقین درگیر بودیم، تیم‌هایی را بعضا می‌گرفتیم و می‌دیدیم که این سرباز خود ما بود که زمان جنگ اسیر و جذب منافقین شده بود یا مثلا بسیجی بوده و جذب منافقین شده. این‌ها هم بازجویی می‌کردند و هم حین بازجویی نفرات را جذب می‌کردند.


ارتش «آزادی‌بخش» چگونه تشکیل شد؟


حضور منافقین در کنار رژیم بعثی عراق سبب شد کم‌کم به فکر تشکیل ارتش «آزادی‌بخش» بیفتند. در ۳۰ خرداد ۶۶ آن‌ها ارتش آزادی‌بخش تشکیل دادند. صدام خیلی به آن‌ها کمک کرد. کشور‌های غربی خیلی به آن‌ها کمک کردند. از برزیل برای آن‌ها نفربر خریدند. از ژاپن برایشان تویوتا خریدند. انواع و اقسام سلاح‌ها و تجهیزات را در اختیارشان گذاشتند و یک ارتش تا بن‎دندان مسلح را آماده کردند و در این مقطع این‌ها تصمیم گرفتند که خودشان به‌صورت مستقل و نه همراه با یگان‌های رژیم بعثی ورود پیدا کنند.


چرا به «فروغ جاویدان» امیدوار بودند؟


ارتش آزادی‌بخش منافقین دو عملیات موفق داشت. یکی عملیات آفتاب بود که در منطقه فکه انجام شد در هشتم فروردین ۶۷ و یک عملیات موفق دیگر هم عملیات چلچراغ بود که در منطقه مهران انجام شد در ۳۰ خرداد ۶۷. موفقیت این دو عملیات، آن‌ها را به یک خودباوری رساند که شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر بدهند. این زمینه‎ای شد که عملیات فروغ جاویدان یا همان عملیاتی که ما از آن به‌عنوان مرصاد اسم می‌بریم، شکل بگیرد. منافقین تعدادی آدم دست‌وپابسته و نازک‌نارنجی نبودند که مثلا زود از کوره در بروند. نفراتی بودند که حقیقتا در کفرشان بسیار محکم بودند. آدم‌های محکمی در انجام وظیفه‌شان بودند. بلد بودند از اسلحه و زمین استفاده کنند. تاکتیک و تکنیک را بلد بودند.


من در طول خدمتم هم در جنگ و هم آن موقعی که به‌عنوان فرمانده تیپ ۲۵ بودم و هم زمانی که فرمانده لشکر ۸۴ بودم، افتخار ایستادن به‌عنوان سرباز این نظام در مقابل منافقین را داشته و درگیری‌های زیادی هم با این نفرات خبیث داشتم. در سال ۷۹ تا ۸۱ در لشکر ۸۴ بودم. منافقین نام آن سال را سال سرنگونی رژیم گذاشته بودند. منطقه مسئولیت ما از چذابه در استان خوزستان تا چنگوله در استان ایلام بود. ۳۰۰ کیلومتر نوار مرز دست ما بود. یک روز آنجا خواب نداشتیم. در این مدتی که در مرز بودیم انصافا لشکر خرم‌آباد کاری کردند کارستان و ضربات خیلی سنگینی ما با همت این عزیزان توانستیم به منافقین بزنیم. این‌ها وقتی می‌آمدند ما محاصره‌شان می‌کردیم و تا آخرین گلوله می‌جنگیدند. وقتی مهمات‌شان تمام می‌شد، سیانور گوشه لثه‌شان را می‌شکستند و خودکشی می‌کردند یا اگر این کار را نمی‌کردند یک نارنجک درمی‌آوردند و جلوی صورت‌شان می‌گرفتند و خودکشی می‌کردند که دست ما نیفتند. چنین آدم‌های خبیثی بودند. این را هم عرض کنم که این‌ها وقتی دستگیر می‌شدند، سه ساعت بعد از دستگیری اصلا می‌شکستند. یعنی از حرکت و رفتار خودشان پشیمان می‌شدند. آنقدر در ذهن‎شان کرده بودند که اگر دستگیر شوید، شما را شکنجه می‌کنند. دماغ شما را می‌برند. بینی شما را می‌برند. تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرید، بهتر است خودکشی کنید که این مصیبت‌ها سرتان نیاید. وقتی رفتار بچه‌های مارا می‌دیدند خیلی زود شکسته می‌شدند و اطلاعات می‌دادند. اما کم اتفاق افتاد که این مساله پیش بیاید، چون سریع یا سیانور می‌خوردند یا نارنجک جلوی صورت‎شان می‌گرفتند. یکی از منافقین تواب را به من معرفی کردند و گفتند شما ببین می‌توانی اطلاعاتی از او بگیری. در جریان صحبت با او بحث تجهیزات شد، تازه آن‎موقع جی‌پی‌اس گارمین به ما داده بودند. خیلی هم خوشحال بودیم که چه نوعی به ما داده‌اند. این منافق رو به من کرد. یک مقدار هم خودمانی شده بود و گفت این جی‌پی‌اس که از رده خارج است. گفتم این را تازه به ما داده‌اند چطور از رده خارج است. گفت ۵۰ متر اختلاف نشان می‌دهد. گفت جی‌پی‌اس‌هایی که ما داریم سانتیمتری نشان می‌دهد. به او گفتم با همین جی‌پی‌اس‌ها تا حالا کار شما را ساخته‌ایم، بقیه‌اش را هم می‌سازیم.


از منافقین دستگیرشده بار‌ها پرسیدم که آموزش‌های آن‌ها چگونه است؟ این‌ها از صبح علی‌الطلوع که بلند می‌شدند کارشان ورزش بود. بدن‌های بسیار ورزید ه‌ای داشتند. آموزش، آموزش، آموزش، توجیه، آموزش، مطالعه، توجیه. یعنی تا موقعی که می‌خواستند بخوابند روی ذهن این‌ها کار می‌کردند و انسان‌های چندمهارته بودند. یعنی همین نفری که آورده بودند تک‌تیرانداز بود، خدمه تانک بود، خدمه توپ بود، نقشه‌خوانی بلد بود، کار با لپ‌تاپ را بلد بود. یعنی یک آدم چندمهارته و خداراشکر می‌کنیم که عملیات مرصاد پیش آمد که این ظرفیتی که در کشور همسایه ما بود توسط رزمندگان ما از بین رفت و به تاریخ پیوست.


روز‌های پایان جنگ در سال ۶۷ ما شرایط خوبی نداشتیم. تحریم اقتصادی حقیقتا فشار‌های زیادی به ما آورده بود. من آن‌موقع فرمانده گروهان بودم. البته در سال ۶۷ زخمی شده بودم و دست راستم هم از کار افتاده بود و درگیر درمان در بیمارستان‌های استان‌های تهران و این‌طرف و آن‌طرف و درگیر پیوند عصب بودم. حقیقتا نمی‌توانستیم شکم سرباز را سیر کنیم. یادم می‌آید در عملیات والفجر ۸ که در پاسگاه زید عمل می‌کردیم برادران سپاه در اروندرود بودند و ما این‎طرف عمل می‌کردیم. از ام‎الرصاص و پاسگاه زید و کوشک و شلمچه نیروی زمینی آن‎طرف پنج محور و عملیات انجام داد تا بالاخره دشمن نگاهش به این‎طرف آمد که غواص‌ها بتوانند از اروند عبور کنند. ما در محور پاسگاه زید در شرایط بسیار سختی عمل می‌کردیم. در ابتدای جنگ عراق ۲۵ لشکر داشت. این ۲۵ لشکر تا سال ۶۷ به ۵۰ لشکر تبدیل شده بود. کل بودجه ما پنج میلیارد دلار بود که سه میلیارد آن هزینه جنگ می‌شد. صدام فقط در یک قلم ۱۲ میلیارد دلار از فرانسه و شوروی هواپیما‌های سوپراستاندارد و میراژ و میگ خریداری کرده بود که موشک‌هایش به تهران می‌رسید. در پایان جنگ شرایط خوبی نداشتیم. درمقابل دشمنی که حقیقتا وقتی یک تانک از آن‌ها را می‌زدی ۱۰ تا جای آن سبز می‌شد. در سال ۶۷ منافقین عملیات‌هایی انجام دادند. در هشتم فروردین عملیات آفتاب در منطقه فکه و در ۲۸فروردین عملیات کردند و فاو را از دست ما گرفتند که من آنجا بودم و چند ترکش در سینه‌ام بود. با مسئول بیمارستان فاو هماهنگ کردیم ترکش‌ها را از سینه‌ام دربیاورند. آن روز من نتوانستم بروم که آمدند و فاو را هم گرفتند. در خرداد عملیات چلچراغ انجام شد. در تیرماه جزایر مجنون را گرفتند و دهلران عملیات شد. لشکر ۲۱ ما آسیب‌های بسیار جدی دید. در ۳۱تیر که خود ما در منطقه کوشک و طلاییه بودیم عملیات انجام دادند.


در آخر جنگ می‌خواستند بیشتر اسیر بگیرند


در عملیات‌های آخر در سال ۶۷ هدف دشمن کشتن نبود؛ نمی‌کشتند. اگر کسی فرار می‌کرد می‌کشتند، اما عمدتا می‌خواستند اسیر بگیرند. یعنی من به چشم دیدم، بالگرد می‌نشست؛ پر می‌کردند و می‌بردند. قصدشان گرفتن اسیر بود که خود من هم نزدیک بود اینجا اسیر شوم. این خاطره را هم بگویم. دو، سه روز بود ازدواج کرده بودم. سال ۶۷ رفته بودیم ماه عسل. زنگ زدند گفتند کجایی برگرد که عراق عملیات کرده. ما سریع خودمان را به پادگان رساندیم. من لشکر ۹۲ بودم. سوار ماشین شدم، گفتم برویم منطقه پاسگاه زید. حرکت کردیم دیدیم اصلا هیچ‎کسی در جاده نیست. تعجب کردیم. گفتیم این جاده همیشه شلوغ بود. چرا امروز هیچ‎کسی در آن نیست. همین‌طور با احتیاط رفتیم تا به پادگان حمید رسیدیم. چند تانک را من دیدم، خوشحال شدم، گفتم این‌ها بچه‌های ما هستند. گفتم شاید گردان ۲۲۵ ما باشد. من بودم و سرباز و راننده بود. جلوتر رفتیم که تانک به پاسگاه ژاندارمری ما شلیک کرد و دیوارش ریخت. فهمیدم این تانک‌های رژیم بعثی عراق هستند. به راننده گفتم برگرد. اگر فقط ۵۰۰ متر جلوتر می‌رفتیم در دل تانک‌ها بودیم و اسیر می‌شدیم که بعد برگشتیم و من از طریق پل مارد خودم را به آنجا رساندم. یعنی در روز‌های پایانی جنگ، رژیم بعثی عراق تا نزدیکی اهواز و خرمشهر آمده بود. توپخانه آن‌ها به شهر اهواز مسلط بود.


چنین شرایطی را در سال ۶۷ داشتیم. این شرایط سبب شد که منافقین به خودشان جرات بدهند و عملیات فروغ جاویدان یا همان مرصاد را اجرایی کنند. احساس می‌کردند شرایط داخلی کشور به هم ریخته. البته تحلیل‌شان اشتباه بود. شاید آلارم‌هایی از داخل به آن‌ها رسیده بود که شما بیایید ما همکاری می‌کنیم. این بود که این‌ها ترغیب شدند و آمدند. پشتیبانی هوایی هم بود. ارتش عراق مسیر را تا سرپل ذهاب هموار می‌کند و منافقین به کرند و از کرند به اسلام‌آباد می‌آیند. در اسلام‌آباد هم آن جنایت‌ها را مرتکب می‌شوند و می‌خواهند به‎سمت کرمانشاه بروند که اولین مانعی که درمقابل این‌ها قرار می‌گیرد خود مردم هستند. یعنی ازدحامی که مردم ایجاد کردند سبب شد منافقین نتوانند مسیرشان را ادامه دهند و همین رخنه و رخوت سبب شد که فرماندهان ما بتوانند برنامه‌ریزی‌های لازم را داشته باشند.


شهید صیاد از تهران بیاید، رشید بیاید، شمخانی بیاید. بقیه بیایند و در کرمانشاه جلسه بگیرند و گردنه چهارزبر را به‌عنوان خط پدافندی مشخص کنند. البته قبل از اینکه ارتش و سپاه بیایند، جوان‌های غیرتمند کرمانشاهی و مردم به‌صورت خودجوش می‌آیند و پشت خاکریز‌ها قرار می‌گیرند. بعدا نیرو‌های مسلح می‌آیند و آن حماسه را خلق می‌کنند. لازم است یادی کنم از شهید بزرگوار صیاد شیرازی اعلی‎الله مقامه. یکی از برکات حضور شهید صیاد در ابتدای جنگ این بود که عامل وحدت ارتش و سپاه بود. آمد قرارگاه مشترک ارتش و سپاه را ایجاد کرد و در پایان جنگ هم همین شهید عزیز سبب شد نیرو‌هایی که دچار تفرقه و جدا شده بودند به هم وصل شوند.


منبع: فرهیختگان

عملیات «مرصاد» آغازی بر پایان مفتضح سازمان منافقین

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

عملیات «مرصاد» آغازی بر پایان مفتضح سازمان منافقین

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، دوران دفاع مقدس کتابی زرین و سرشار از افتخارات و حماسه‌آفرینی ملتی بزرگ و قهرمان است که در دفاع از اعتقادات و استقلال خود بپاخاست و تا اخراج متجاوزان خیره‌سر لحظه‌ای از پای ننشست.


هر صفحه از این کتاب سترگ، حدیث ایثار و ازخودگذشتگی قهرمانان مقاومی است که حتی  به بهای شهادت در مقابل دشمنان متجاوز و کینه‌توزی که با طمع به خاک پاک میهن عزیزمان، سرحدات آن را جولانگاه خود ساخته‌ بودند صف‌آرایی کرده و با طراحی و اجرای عملیات‌های مهم سرنوشت‌ساز، خصم زبون را از کرده نکوهیده و احمقانه خویش پشیمان ساخته و با شکست و هزیمت آشنا کردند.


یکی از عملیات‌های مهمی که در اواخر هشت سال دفاع مقدس توسط رزمندگان اسلام در زمانی کوتاه طرح‌ریزی و انجام شد عملیات مرصاد است که اجرای آن به مثابه تیر خلاصی بر رویا‌های سردار معدوم قادسیه و آغازی بر پایان حیات ننگین و سرشار از خیانت سازمان مجاهدین (منافقین) خلق بود. این نوشتار در تلاش است تا در چهلمین سالگرد دفاع مقدس به معرفی مختصر این عملیات بپردازد.


مهاجرت منافقین به عراق و تأثیر آن بر تحرکات آخر جنگ


سال ۱۳۶۵ سالی مهم برای سازمان منافقین و نقطه بارزی در فعالیت‌های منحرف و خائنانه آن بشمار می‌رود که در تصمیمات و سرنوشت آینده کادر رهبری آن تأثیر بسزایی ایفا کرد. در این سال مسعود رجوی که پس از شکست تحرکات مذبوحانه اعضای فرقه انحرافی خود در خردادماه ۱۳۶۰ با رها و قربانی کردن همسر قانونی (اشرف ربیعی) و صمیمی‌ترین دوست و البته رقیب حزبی خود (موسی خیابانی) در مردادماه همان سال به فرانسه متواری و فرسنگ‌ها دورتر از مرز‌های جمهوری اسلامی فعالیت و یا بعبارتی خوشگذرانی می‌کرد پس از ارتکاب جنایت‌های تروریستی بسیار و شهادت تعداد کثیری از مردم بی‌دفاع در شهر‌های مختلف کشور، با بهبود نسبی روابط سیاسی میان دو دولت ایران و فرانسه، ناچار به ترک این کشور و عزیمت به عراق شد.


در این مهاجرت بزرگ، اعضای این فرقه نیز که از ابتدای سال ۱۳۶۱ به سایر کشور‌های اروپایی متواری شده‌ بودند سرکرده خود را همراهی کردند. از آن تاریخ صدام با پذیرش و در اختیار نهادن امکانات و تجهیزات پیشرفته نظامی و مخابراتی، از منافقین جهت تحقق اهداف اطلاعاتی مانند جاسوسی از طریق نفوذ به سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی، تلاش جهت تخلیه اطلاعاتی اسرای ایرانی، انجام عملیات نظامی مانند طراحی و اجرای عملیات موسوم به فروغ جاویدان و یا سرکوب قیام مردمی و کشتار شیعیان و کرد‌های عراق پس از شکست صدام در عملیات طوفان صحرا و اخراج نیرو‌های بعثی از کویت در سال ۱۹۹۱ استفاده کرد.


شرح عملیات مرصاد


عملیات مرصاد نام پاتکی است که توسط رزمندگان اسلام در پاسخ به عملیات مزدوران منافق موسوم به «فروغ جاویدان» در ابتدای مردادماه سال ۶۷ انجام گرفت و طی آن خسارات سنگین و غیرقابل جبرانی به تشکیلات و سازمان جنگی منافقین وارد آمد. امیر دریابان علی شمخانی دبیر فعلی شورای امنیت ملی کشور و از فرماندهان دوران دفاع مقدس، استعداد نیرو‌های منافق در عملیات مرصاد را ۲۵ تیپ و در مجموع چهار یا پنج هزار نفر ذکر کرده است. نیرو‌های بعثی عراق قبل از تجاوز منافقین، عملیات خود را در صبح سی و یکم تیرماه ۱۳۶۷ در جبهه جنوب با استفاده از شش لشکر آغاز و در جبهه غرب نیز منافقین را که از سه محور کرند - پاتاق- سرپل ذهاب، قلاجه - سگان - سرپل ذهاب و گردنه قلاجه - گیلان‌غرب - قصرشیرین قصد نفوذ به مرز‌های کشورمان را داشتند، از زمین و آسمان پشتیبانی کردند که نتیجه اولیه آن، تصرف دو شهر مهم سرپل ذهاب و قصرشیرین بود، اما تلاش منافقین جهت اشغال کرند و اسلام‌آباد غرب بعلت مقاومت جانانه رزمندگان نیروی زمینی ارتش از لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، سپاه پاسداران، نیرو‌های ژاندارمری و گروه‌های مدافع کرد بومی و مردمی منطقه تا سه روز ناکام ماند.


سرانجام نیرو‌های متجاوز عراقی و منافقین در روز سوم بعد از درگیری و مقاومت جانانه رزمندگان اسلام توانستند از طریق سرپل ذهاب به سمت گردنه پاتاق پیشروی و دو روز بعد آن را اشغال کنند. امیر سرتیپ دوم بازنشسته مهدی رادفر فرمانده وقت لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه در خاطرات خود می‌‍ ‎‎‌نویسد: «در روز پنجم عملیات، نیرو‌های عراقی در محور پاتاق با استفاده از آتش هوایی و توپخانه، منافقین را پشتیبانی کردند و منافقین توانستند گردان ژاندارمری ما را روی گردنه پاتاق شکست داده و به طرف کرند پیشروی کنند.» نیرو‌های بعثی هم‌زمان با هجوم مزدوران منافق، روستا‌های اطراف شهر‌های گیلان‌غرب، ثلاث باباجانی، پاوه و دالاهو را در استان کرمانشاه بمباران شیمیایی می‌کنند. منافقین پس از تصرف شهر کرند غرب در تاریخ سوم مردادماه ۱۳۶۷ عازم شهرستان اسلام‌آباد غرب شده و در عصر همان روز توانستند علیرغم مقاومت نیرو‌های نظامی و مردمی وارد شهر شوند و روز بعد با تصرف پادگان تیپ ۲ زرهی لشکر ۸۱ زرهی، شهر مظلوم اسلام‌آباد غرب بدست منافقین افتاد.


پس از این حادثه تلخ و خطر سقوط شهر کرمانشاه، مقامات کشوری و لشکری عازم جبهه غرب شدند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت) و مرحوم آیت‌الله رفسنجانی به شهر کرمانشاه عزیمت کردند و امیر سرتیپ حسنی سعدی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش به همراه گروهی از فرماندهان عالیرتبه این نیرو از جمله امیر شهید سرتیپ دوم یعقوب علی‌یاری (فرمانده قرارگاه عملیاتی غرب) و امیر سرتیپ دوم منوچهر کهتری نیز عازم مناطق عملیاتی شده و در گردنه قلاجه مستقر شدند. امیر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی نیز با یک فروند فالکون ضمن ورود به کرمانشاه و حضور در پادگان هوانیروز این شهر، طراحی عملیات انهدام نیرو‌های مهاجم را آغاز کرد و امیر شمخانی و سردار رشید نیز به همراه ایشان وارد کرمانشاه شدند.


از آن سوی نیرو‌های منافق پس از اشغال شهر اسلام‌آباد غرب و تخریب و ارتکاب جنایات جنگی در این شهر (از جمله اعدام فجیع سرهنگ سلیمی فرمانده مدافعان پادگان اسلام‌آباد غرب و قتل‌عام و سوزاندن پیکر پاک مجروحان و کارکنان شجاع بیمارستان این شهر که بنا بر وظیفه و تعهد اخلاقی در بیمارستان مانده بودند) از طریق گردنه حسن‌آباد و به صورت ستونی راهی شهر کرمانشاه می‌گردند البته در این مرحله از سرعت نیرو‌های مهاجم بعلت تخلیه مناطق مسکونی و حرکت و ازدحام گروه‌های انسانی کاسته شده‌ بود.


سرانجام ستون موتوری مزدوران رجوی، صبح روز چهارم مردادماه به سمت گردنه حسن‌آباد حرکت و پس از عبور از آن راهی گردنه چهارزبر شدند. پادگان ارتش در اسلام‌آباد غرب در عصر چهارم مردادماه با یورش رزمندگان اسلام مجدداً به کنترل نیرو‌های ایرانی درآمد.


گردنه چهارزبر


این گردنه جنگلی، در ۴۴ کیلومتری جنوب غرب شهرستان کرمانشاه (ما بین ماهیدشت و اسلام‌آباد غرب) و در مجاورت روستایی به همین نام واقع است. در گویش محلی، این گردنه به نام «مله چوار زه‌وهر» معروف و عبور جاده مهم و ترانزیتی کرمانشاه – خسروی، یکی از دلایل اهمیت آن است. بررسی متون مختلف تاریخی و نظامی، نشانه آن است که گردنه چهارزبر از دیرباز یکی از مواضع اصلی دفاعی غرب ایران به‌شمار می‌رود. به طورمثال به روایت احمد نوروزی فرسنگی و در خلال جنگ دوم جهانی، سپاه غرب ارتش مرکب از لشکر‌های کردستان و کرمانشاهان به فرماندهی سرلشکر حسن مقدم (ظفرالدوله) از روز چهارم شهریورماه تا زمان ابلاغ «ترک مخاصمه» از مرکز در ساعت ۱۰:۴۰ دقیقه روز ششم شهریورماه ۱۳۲۰ به مدت دو روز، در مقابل چهار حمله نیرو‌های مشترک و مهاجم انگلیسی و هندی مقاومت و ضربات و تلفات سنگینی را به نیروی متفقین وارد ساخت.


این گردنه پس از پایان دفاع مقدس به گردنه مرصاد تغییرنام یافت. منافقین پس از رسیدن به تنگه چهارزبر در ۳۵ کیلومتری کرمانشاه با رزمندگان شجاع تیپ مستقل ۱۲ حضرت قائم (عج) استان سمنان به سرپرستی برادر مهدی مهدوی و برادر علی‌اصغر خانیان (تحت‌امر قرارگاه نجف سپاه پاسداران به فرماندهی شهید سردار نورعلی شوشتری) که ساعاتی قبل بنا بر شرایطی خاص و بدون برنامه‌ریزی و سازماندهی قبلی در این محل مستقر شده‌ بودند مواجه شدند. «در آستانه عملیات مرصاد، تیپ ۱۲ قائم (عج)، در خط پدافندی مرزی ملخ‌خور مریوان استقرار داشته‌ است به واسطه داشتن اردوگاه صادقین در سه راهی کوزران کرمانشاه و نیرو‌های گردان قمر بنی‌ هاشم (ع) که آماده رفتن به مرخصی بودند، بنابر مشیت الهی شب را در آن جا می‌مانند. به علاوه بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تحرکات جدید عراق در جبهه‌های غرب و جنوب کشور و فرمان امام خمینی (ره)، نیرو‌های گردان سیدالشهدا (ع) و امام حسین (ع) یک روز قبل و گردان‌های امام رضا (ع) و روح‌ الله (ره) نیز در روز هجوم منافقین به منطقه مرصاد می‌رسند.»


بنابراین در هنگام درگیری نیرو‌های منافق با مدافعان ایرانی در تنگه چهارزبر (تنگه یادشده بعد از این عملیات بعلت رشادت و جانفشانی نیرو‌های ایرانی به تنگه مرصاد تغییرنام یافت)، پنج گردان از تیپ ۱۲ قائم (عج) در مقر این تیپ حاضر بوده‌اند. در شب پنجم مرداد، نیرو‌های این تیپ تا سپیده صبح در مقابل نیرو‌های مهاجم مقاومت کردند و با احداث خاکریز بر روی جاده موفق شدند تا پیشروی منافقین را متوقف کنند. در عملیات غرورآفرین مرصاد تعداد ۵۷ نفر از کارکنان غیور این تیپ به شهادت رسیدند و ۲۲۸ نفر نیز مجروح شدند. فرمانده معظم کل قوا (مد ظله العالی) در جریان سفر به استان سمنان در آبان‌ماه سال ۱۳۸۵ و در جمع ایثارگران آن دیار درباره تلاش و عملکرد تیپ مستقل ۱۲ قائم (عج) فرمودند: «تیپ قائم (عج) در عملیات مرصاد نقش مهمی ایفا کرد. شنیدم نقش تیپ قائم (عج) در عملیات مرصاد آن چنان بود که اگر نبود؛ دشمن ممکن بود تا کرمانشاه پیش بیاید. آن که ایستاد، تیپ قائم (عج) بود. این‌ها در تاریخ می‌ماند.»


..........................


۱. این دو نفر در بهمن ۱۳۶۰ در یکی از خانه‌های تیمی واقع در شهر تهران به دام افتاده و به هلاکت رسیدند.

۲. روزنامه کیهان- مورخ ۱۳۹۷/۰۵/۱۲

۳. احمدی. علی حسین. از سایگون تا مرصاد. ۱۳۹۶. انتشارات آتشبار. تهران

۴. از افسران رشید ارتش اسلام و مستشار سابق نظامی در ویتنام، دارنده دو نشان فتح که در ۱۳ آذر ۸۵ بعلت عوارض ناشی از جراحات شیمیایی به شهادت رسید.

۵. از افسران شجاع و لایق نیروی زمینی ارتش که در دفاع از آبادان و شکست محاصره این شهر در سال‌های اولیه جنگ نقشی جشمگیر و فراموش ناشدنی ایفا کرد

۶. بهمنی محمد مسعود. منافقین در کمیگاه صیاد. ۱۳۹۲. انتشارات ایران سبز. تهران. ص ۷۴

۷. نوروزفرسنگی. احمد. ارتش در تاریخ و انقلاب اسلامی. ۱۳۸۵. موسسه فرهنگی و انتشاراتی زهد. تهران. ۱۴۹-۱۴۷

۸. سردار شوشتری (شهید وحدت) در بیست و ششم مهرماه ۸۸ در سمت جانشین نیروی زمینی سپاه پاسداران به دست گروهک تروریستی ریگی به شهادت رسید.

۹. وطنی رضا. طلایه داران مرصاد. ۱۳۸۹ انتشارات زمزم حیات. قم. ص ۷۸

۱۰. همان منبع - ص ۲۲۵-۲۳۲

۱۱. وطنی رضا. طلایه داران مرصاد. ۱۳۸۹ انتشارات زمزم حیات. قم. ص ۱

نشان | ویژه‌نامه ازدواج آسان

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

نشان | ویژه‌نامه ازدواج آسان

«نشان» ویژه‌نامه‌ی مجله‌ی اینترنتی نگار است که به موضوعات ویژه خواهد پرداخت. دومین شماره‌ی «نشان» به مناسبت اول ماه ذی‌الحجّه و سالروز ازدواج امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله علیها به موضوع «ازدواج آسان» میپردازد.

در بخش نخست این برنامه، سرکار خانم دکتر قاسمپور، نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون اجتماعی به تبیین دغدغه‌های رهبر انقلاب در حوزه‌ی ازدواج جوانان در دیدار خصوصی با فعالان این حوزه پرداختند و در ادامه برنامه‌های مجلس جدید برای تسهیل فرایندهای مرتبط با ازدواج جوانان را تشریح کردند.

در بخش دوم برنامه، حجت‌الاسلام شهاب مرادی، کارشناس مسائل سبک زندگی و خانواده ضمن آسیب‌شناسی مسائل مرتبط با حوزه ازدواج، به تبیین دلایل اولویت مشکلات فرهنگی بر مسائل اقتصادی در وضعیت امروز جامعه در این حوزه پرداختند و در ادامه دغدغه‌های رهبر انقلاب در حوزه ازدواج و خانواده که در دیدارهای خصوصی مطرح کردند، از جمله نارضایتی از عملکرد مسئولین، افزایش جمعیت، سقط جنین و... را بیان کردند.

در این برنامه بیانات منتشرنشده‌ای از رهبر انقلاب در حوزه ازدواج و خانواده برای نخستین‌بار منتشر شده است. همچنین به تناسب موضوع برنامه، این ویژه‌نامه به صورت اختصاصی در منزل قدیمی رهبر انقلاب در خیابان ایران ضبط شده است.
 

نشان | ویژه‌نامه ازدواج آسان

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

خط حزب‌الله ۲۴۶ | چشم در مقابل چشم

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

خط حزب‌الله ۲۴۶ | چشم در مقابل چشم

شماره‌ی دویست‌و‌‌چهل‌وششم هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «چشم در مقابل چشم» منتشر شد.

* به گزارش خط حزب‌الله، رهبر انقلاب در روز سه‌شنبه‌ی هفته‌ی جاری با مصطفی الکاظمی نخست وزیر کشور عراق دیدار و گفتگو داشتند که در این دیدار رهبر انقلاب با تاکید بر انتقام خون به ناحق ریخته شده‌ی حاج قاسم سلیمانی در کشور عراق پیام مهمی را از طریق این دیدار به آمریکایی‌ها منتقل کردند: «جمهوری اسلامی ایران هرگز این موضوع را فراموش نخواهد کرد و قطعاً ضربه‌ی متقابل را به آمریکایی‌ها خواهد زد.» با توجه به این بخش از سخنان رهبرانقلاب در این دیدار سخن هفته‌ی این شماره‌ی خط حزب‌الله به این بخش مهم از بیانات رهبرانقلاب در این دیدار اختصاص دارد.

* رهبر انقلاب در دیدار اخیر با نمایندگان مجلس شورای اسلامی ۸ مسئله‌ی کلیدی و اولویت‌دار کشور را برشمردند و به نمایندگان توصیه کردند که به این مسائل بیش از مسائل فرعی و درجه دو توجه کنند. یکی از این ۸ مسئله‌ی کلیدی کشور، مسئله‌ازدواج جوانان بود که پیش از این نیز رهبر انقلاب خطاب به مردم و البته مسئولین توصیه‌هایی برای کاهش مشکلات و آسیب‌های این حوزه داشته‌اند. خط حزب‌الله به‌مناسبت سالروز ازدواج آسمانی حضرت صدیقه‌ی طاهره و امیرالمؤمنین(علیهماالسلام) برخی از همین توصیه‌ها را مرور می‌کند.

* دیگر بخش‌های نشریه‌ی خط حزب‌الله به شرح زیر است.
بعد از قطعنامه این‌گونه شد/ روایت تاریخی
وقتی شیعه دوباره احساس هویت کرد/ انسان ۲۵۰ساله
برای استقلال کشور باید اتحادتان را حفظ کنید/ کلام امام
امام می‌گفتند کارتان طوری باشد که بتوانید به مردم بگویید/ خاطرات رهبری (انتشار برای اولین بار)
خانواده محل تأمین امنیت و آرامش است/ خانواده ایرانی
مراقب فتنه‌گری مال در دلتان باشید/ حزب‌الله این است
دوران دخالت بیگانگان در منطقه تمام شده است/ عکس‌نوشت
برای حضور در فضای مجازی خودتان را مجهز کنید/ مطالبه رهبری
نهضت کمک مؤمنانه جلوه‌ای از ظرفیت‌های عظیم ملت ایران/ روایت پیشرفت

* طبق رسم هفتگی خط حزب‌الله و به برکت خون شهدا شماره‌ی این هفته به روح مطهر شهید سرلشکر مسعود منفرد‌ نیاکی تقدیم می‌شود.
برای دسترسی به آرشیو نشریه می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.
دریافت «خط حزب‌الله» نسخه‌ی مطالعه | دریافت نسخه‌ی چاپ

دریادار ‌خانزادی: در ساخت تجهیزات دریایی به طور صددرصد خودکفا شدیم /‌ هیچ‌گاه دست نیاز به سوی دشمن دراز نخواهیم کرد

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

دریادار ‌خانزادی: در ساخت تجهیزات دریایی به طور صددرصد خودکفا شدیم /‌ هیچ‌گاه دست نیاز به سوی دشمن دراز نخواهیم کرد

فرمانده نیروی دریایی ارتش با بیان اینکه در ساخت تجهیزات دریایی به طور صددرصد خودکفا شدیم، گفت:‌ هیچ‌گاه دست نیاز به سوی دشمن دراز نخواهیم کرد

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ‌اصفهان، دریادار حسین خانزادی در سفر به استان اصفهان و در دیدار با خانواده شهید ناوستوار یکم "جعفر کوهی فارق" از شهدای حادثه شناور کنارک با اشاره به اینکه همه ابزارهای چشم پرکن و تسلیحات دشمن در برابر ایمان و توانایی‌های نیروی انسانی ما ناکارآمد است، اظهار داشت: ‌امروز انقلاب اسلامی ایران عزت و سربلندی خود را مدیون خون پاک شهدا می داند.

فرمانده نیروی دریایی ارتش صبر و شکیبایی خانواده های شهدا را یک موهبت الهی دانست و افزود: حامل پیام تسلیت و تبریک از طرف دفتر فرماندهی معظم کل قوا و همچنین فرمانده کل ارتش به شما عزیزان هستم که بی شک همه فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی ارتش به شما خانوادهای شهدای گرانقدر افتخار می‌کنند و این دلدادگی قلبی شما به نظام، باعث غرور مردم ایران و سرشکستگی دشمن شده است.

دریادار ‌خانزادی با اشاره به اینکه شهدای گرانقدر ما با الگو گرفتن از آموزه‌های دینی و اتفلابی مسیر والایی را برای خدمت به میهن انتخاب کردند گفت: در دیدارهایی که توفیق داشتیم در محضر مقام معظم رهبری باشیم ایشان همواره حضور نیروی انسانی مومن، معتقد و  شجاع را بسیار ارزشمند و تاثیرگذار در نیروی دریایی ارتش دانستند و خاطرنشان کردند ملتی که  شهادت افتخار آن است اسارت ندارد.

بیشتر بخوانید

فرمانده نیروی دریایی ارتش تصریح کرد: امروز جمهوری اسلامی ایران با تمام فشارها و تحریم‌های ظالمانه با اقتدار در برابر همه دسیسه های دشمن ایستاده ‌و در سربلندی و افتخار عرض می‌کنم که نیروهای مسلح و به ویژه ‌نیروی دریایی ارتش در ساخت تجهیزات به طور صددرصد خودکفاست و هیچ زمانی دست نیاز به سوی دشمن دراز نخواهد کرد که این یک افتخار است.

براساس گزارش ‌روابط عمومی نیروی دریایی ارتش، دریادار ‌خانزادی با تاکید بر اینکه ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس 48 هزار شهید را تقدیم انقلاب اسلامی کرده است، اضافه کرد:‌‌ نیروی دریایی ارتش امروز با حضور در آب‌های بین‌المللی و به اهتزاز در آوردن پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران در آب‌های دوردست، دست بلند نظام در برابر تهدیدات دشمن است و همه کشورهایی که چشم طمع به مرزهای ایران دارند بدانند که نیروهای مسلح کشور با چشمانی بیدار، ایمان قلبی و با تجهیزات به روز، آماده در برابر هرگونه گستاخی و زورگویی هستند.

شهید «عین‌الله دهراب‌پور»: ای خواهرم! با سنگر حجابت، مشت محکمی به دهان یاوه‌گویان بزن

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

شهید «عین‌الله دهراب‌پور»: ای خواهرم! با سنگر حجابت، مشت محکمی به دهان یاوه‌گویان بزن

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یاسوج، شهید «عین‌الله دهراب‌پور» در سال 1345 در شهرستان بویراحمد متولد شد و در سومین روز از مرداد سال 1362 در عملیات والفجر دو به درجه رفیع شهادت نایل آمد. به مناسبت سالروز شهادت شهید دهراب‌پور، به مرور وصیت‌نامه این شهید والامقام می‌پردازیم.

شهید دهراب‌پور در بخشی از وصیت‌نامه‌ خود خطاب به پدرش نوشته است:

خدمت پدر بزرگوار و دلسوزم سلام. سلام ناقابل مرا بپذیر. امیدوارم که تاکنون فرزند خوبی برای شما بوده باشم. اگرچه خود می‌دانم که نبوده‌ام. سلامتی پدرم را از درگاه خداوند متعال خواهانم و امیدوارم که پیوسته شاد و مسرور باشید و همیشه در حال ذکر و نیایش پروردگار باشی تا شاید از این راه تسکین قلب پیدا کنی. 

پدرم! همیشه در دعایمان برایت دعا می‌کنم تا آمرزیده شوی. امیدوارم که از این به بعد یک انقلاب و تحول شگرف و دیدنی در شما به وجود بیاید و آنچنان در فکر خدا و اسلام باشید که با نثار جان تمام فرزندانت، کوچک‌ترین ناراحتی به خود راه ندهی. پدر! تصمیم دارم که پس از یک و نیم سالی که از این جنگ تحمیلی می‌گذرد به جبهه روم و معقتدم که خیلی به خودم ظلم کرده‌ام و خیلی دیر شده است. به هر حال ای پدرم! خدا همیشه بندگان را مورد آزمایش قرار می‌دهد تا از میان آنان بهترین را انتخاب کند. قحطی، گرسنگی، نقص عضو و اموال و انفس و از بین رفتن ثمرات و ...، جنگ، صلح و ... همگی اینها آزمایش هستند که خدا در میان این آزمایش‌ها، بندگان خاص خود را بر می‌گزیند. 

هم اکنون صدام تکریتی جنگ را بر ما تحمیل کرده است و یک آزمایش بزرگی است، پس باید درست امتحان دهی تا از این آزمایش موفق در بیایی. بنابراین از رفتن من به جبهه ناراحت نباش. در درجه دوم، ای پدرم! به خدا فرزندان انسان همگی اماناتی هستند که خداوند به آنها عطا کرده است و انسان واقعی و مسلمان کامل کسی است که این امانت‌ها را به درستی به صاحب اصلی آن برگرداند. اکنون موقع آن رسیده که خدا از شما طلب امانت کرده، پس ای پدر نازنین! ای دلسوز فرزند! امانت خود را با راحتی تمام با دلی شاد و چهره‌ای خندان ادا کن و به صاحبش بازگردان. باشد تا رستگار شوی.

ای پدرم! مثل کوه استوار باش و مثل کوه مقاومت کن و آن چنان بر علیه دردها و رنج‌ها قیام کن که در زمره بندگان خاص الهی قرار گیری. چند تا وصیت برای پدر عزیزم دارم:

1- همیشه به ذکر و نیایش پروردگار مشغول باش. با حالات خاص نمازها را بخوان و سعی کن معنی و مفهوم نماز را درک کنی. در غیر ماه رمضان هم روزه بگیر و سعی کن در ماه رمضان اگرچه روزه هستی کمتر خرج کنی و اضافی را به فقیران و نیازمندان عطا نمایی.

2- درجه سازگاری‌ات را با افراد خانواده بالا ببر. همیشه با آنان صحبت کن، نصیحت کن و بچه‌ها را طوری تربیت کن که آینده‌سازان انقلاب باشند.

3- با تمام فامیل دوستی داشته باش و سعی کن با همه آنها روابط حسنه یکسان داشته باشی. همسرانی برای برادرانم معرفی کن که خود و خانواده‌شان افراد شایسته‌ای باشند. خواهرانم را نیز با افراد شایسته تزویج کن.

4- در فکر مادیات زیاد نباش و از همه مهم‌تر، خمس، زکات و احکام اسلامی را به درستی رعایت کن. به معنویات بیشتر عنایت کن، در محافل قرآنی وارد شو تا برایت قرآن بخوانند و معنی کنند و بنده خاصی از بندگان خالص خدا باش.

5- در مقابل سختی‌ها مثل کوه باش و در مقابل شادی‌ها خویشتن‌داری نشان ده و مسائل مادی زیاد تو را خشنود نسازند. به هر حال خودت را بساز، افراد خانواده‌مان را بساز و برای من عاصی دعا کن و فرزند گنهکارت را حلال کن. اگر ناراحتی از من دیدی مرا ببخش و همیشه برایم دعای آمرزش کن.

این شهید والامقام در بخش دیگری از وصیت‌نامه خود خطاب به مادرش نوشته است:

و اما مادرم! آرام باش. مثل کوه استقامت کن تا در پیشگاه خدا روسفید باشی. از دوری من اصلاً ناراحت نباش. اگر خدا راضی باشد و شهید شدم، دوست دارم مثل بقیه مادران شهید شاد باشی و برایم نماز شکر بخوانی. می‌دانم که با نبودنم زیاد ناراحت می‌شوی ولی ای مادر! تو را به خدا خودت را کنترل کن، به حضرت زینب فکر کن که همه عزیزانش را در راه امام و مولایش از دست داد. به ام البنین بیندیش که چهار فرزندش را فدایی اسلام عزیز کرد. سپاس‌گزار پروردگار باش و از اینکه خداوند فرزندی مثل من را به تو ارزانی داشته؛ که جانم را فدای اسلام می‌کنم، شاد باش.

به هر حال مادرم! از تو حلالیت می‌طلبم و می‌خواهم که شیر پاکت را حلالم کنی، اگرچه در پهنه این عمر، زیاد تو را ناراحت کرده‌ام، تو را به خدا مرا ببخش. و ای مادر! همیشه دعای آمرزش تو را از خدا دارم و همیشه دعا می‌کنم که تا شما را نیامرزد از دنیا نبرد. ای مادرم! کوه باش و چون کوه استوار و مقاوم باش و آن چنان مقاوم باش که دردها و زجرهای این دنیا باعث نشود که تو از نام و یاد خدا غافل بمانی و به هر حال ای مادر دلسوزم! تمام نصایحی را که برای پدرم گفتم به شما نیز می‌گویم: با بچه‌هایت خوب باش و آنچنان آنها را تربیت کن که در پیشگاه خدا شرمسار نباشی. آنها را فدائیان اسلام بار بیاور و مربی خوبی برای آنها باش. با خواهران و عروس‌ها همیشه در صلح و صفا باش. آنها را نیز برای تربیت فرزندان آینده اسلام تربیت کن. نمازهای مستحبی را هم به جای آور.  در جایی که پشت سر دیگران صحبت می‌کنند، توقف مکن. مگذار کسی در مسائل شخصی اقوام دخالت کند. بیشتر از آن که در اندیشه مادیات باشی به فکر معنویات باش. به فکر قبر و مردن و خدا و پیامبر و ... باش.

شهید دهراب‌پور همچنین خطاب به خواهرش نوشته است:

و در آخر تو ای خواهرم! با سنگر حجابت، مشت محکمی به دهان یاوه‌گویان بزن و زینب‌وار پیام‌آور خون شهیدان باش. از این که برادری از پیشتان می‌رود ناراحت نباشید و شکر کنید که تا ابد میهمان پیامبر خاتم و ائمه اطهار علیهم‌السلام است و بیشتر به فکر اسلام و ایران بیفتید. سعی کنید فرزندانی همچون شهداء به جامعه تحویل دهید. ای خواهرم! شخصیت تو، وقار تو، در حجاب و اسلامی بودن تو است. خودت را بساز، حجابت را نگه دار و به وسیله این سنگر دشمنان را محو کن.

خواهرم ثریا! مختار را بزرگ کن و او را مثل پدرش تربیت کن و تنها نیتت این باشد که او در آینده فرزندی رشید برای اسلام عزیز گردد.

به هر حال خواهرانم را نیز وصیت می‌کنم؛ آهیجان، آبی جان، ثریا، سکینه، زلیخا و صدیقه که با خانواده‌مان بسازید. با هم دوست باشید و دشمن نباشید. احترام آمیز با هم روبرو شوید. سوگند به مقدسات نخورید. کار خانه و زندگی را به درستی انجام دهید و گوش‌های شنوایی برای پدر و مادر و برادرم باشید. قرآن زیاد بخوانید. دعا زیاد بخوانید. هر شب جمعه دعای کمیل بخوانید. نمازهای یومیه را سر وقت بخوانید. روزه‌هایتان را کامل بگیرید و مگذارید غیبت و گناه در آن راه یابد. نمازهای مستحبی را بخوانید به خصوص نماز شب را.

این شهید والامقام همچنین خطاب به برادرانش نوشته است:

و سرانجام، صورت برادران خوبم را می‌بوسم و از پدر و مادر و خانواده گرامی می‌خواهم آنها را فرزندان اسلام بار بیاورید، آنها را فدایی امام بار بیاورید. با شهید شدن من بسیار نیرو بگیرید و به یاد داشته باشید که: «مپندارید آنها که در راه خداوند کشته شده‌اند، مرده‌اند، که زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی دارند.» نکند خدای ناخواسته ناراحت شوید و ناشکری نشان دهید که عین‌الله‌تان را با این گونه رفتار کاری نیست. باز می‌گویم: بیشتر به فکر مسائل انقلاب باشید تا فقدان فردی چون من در میان افراد خانواده.

در پایان، تمام اقوام را سلام برسانید و از همگی اقوام می‌خواهم دعایم کنند و به خوبی خودشان مرا ببخشند. من هم دعاگوی آنها خواهم بود.. از مادر بزرگوارم حلالی شیر می‌طلبم. از پدر ارجمندم می‌خواهم از من راضی و خشنود باشد. از خواهران و برادران عزیزم می‌خواهم مرا ببخشند. مرا دعا کنید، باشد که همگی مورد لطف و عنایت خداوند قرار گیریم.

رفاقت سه نوجوان از جنس شهادت+ عکس

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در دوران دفاع مقدس همه‌چیز فرق داشت، تا جایی که حتی رفاقت‌ها هم رنگ و بوی دیگری گرفته بود؛ رفاقت‌هایی از جنس «معنویت»، «ایثار» و «ازخودگذشتگی».

شهیدان «علی سراج»، «مجتبی سعیدی» و «احمد مختاری»، سه نوجوانی هستند که در جبهه، حق «رفاقت» را در حق یکدیگر به کمال رساندند؛ البته نه رفاقتی از جنس دنیایی، بلکه رفاقتی از جنس عاقبت به‌خیری، رفاقتی از جنس شهادت.

این سه رفیق نوجوان، با یکدیگر عهد و پیمان بستند که چنانچه هرکدام از آن‌ها شهید شدند، دو نفر دیگر را نزد خداوند متعال شفاعت کنند؛ هرچند دیری نگذشت که هر سه نفر آن‌ها به شهادت رسیدند.

کسی چه می‌داند؟ شاید وقتی یکی از این سه رفیق شهید شد، به عهد و پیمان خود وفا کرده و برای دو رفیق دیگر خود، از خداوند طلب شفاعت کرد و خدا هم از گناهان آن دو نفر گذشت و این‌گونه مدال شهادت زیبنده گردن هر سه رفیق شد.

رفاقت از جنس شهادت + عکس
این سه شهید والامقام، قبل از شهادت خود، این‌گونه با یکدیگر عهد و پیمان بستند:

«اینجانبان «علی سراج»، «مجتبی سعیدی» و «احمد مختاری»، پیمان می‌بندیم بر این‌که هرکدام از ما سه تن به درجه رفیع شهادت نائل آمد، دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان ۲ تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید.

خدایا چنان کن سرانجام کار - تو خشنود باشی و ما رستگار»