شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

قوه قضائیه؛ عیار سلامت جامعه

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

قوه قضائیه؛ عیار سلامت جامعه

رهبرانقلاب درباره اهمیت قوه قضائیه فرمودند: «قضا در یک کشور، معیار سلامت آن کشور است. اگر دستگاه قضایی سالم بود، می‌توان نتیجه گرفت که وضع عمومی جامعه و کشور از جهت برخورداری از عدالت و دوری از تبعیض و ستم و اجحاف و تجاوز واین غصه‌های بزرگ بشری، سالم است.» ۱۳۷۰/۴/۵ به مناسبت سالروز شهادت شهید بهشتی و هفته قوه قضائیه، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR گزیده‌ای از مطالبات رهبرانقلاب از قوه قضائیه که در دیدارهای سالیانه قوه قضائیه مطرح شده است را در این مطلب مرور میکند.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif اهداف
* ایجاد عدالت قاطع و امیدوارکننده
آنچه که بنده به عنوان یک طلبه مسؤول از قوّه قضائیّه انتظار دارم، همان چیزی است که ما چهره زیبا و منوّر آن را در قضاوت امیرالمؤمنین علیه سلام اللَّه الملک الحقّ المبین در تاریخ مشاهده میکنیم: آن عدالت قاطع، آن عدالت بی‌ملاحظه، آن عدالت فراگیر، آن عدالت امیدوار کننده، آن عدالتی که در آن افراد ضعیف و معمولی جامعه در مقابل قانون و معامله قانونی، با افراد مقتدر و قدرتمند یکسانند. در اسلام این گونه است؛ در قانون اساسی ما هم این گونه است.(۱)

گسترش عدل و احیاء حقوق عامه و آزادیهای مشروع و نظارت بر اِعمال قانون را که در شمار هدفهای قوه قضائیه در قانون اساسی است در رأس برنامه‌ها قرار دهید. این موجب اعتماد مردم و دلگرمی آنان به قوه قضائیه در حوادث و منازعات خواهد شد.(۲)
 
* تبدیل دستگاه قضا به ملجأ و مأمن امن برای دادخواهی
حقیقتاً دستگاه قضایی باید ملجأ و مأمن مردم به حساب آید. در جامعه، کمبود و مشکلات و درگیری و ظلم به افراد و تعرض به اموال و جان و حیثیت اشخاص وجود دارد؛ اما دستگاه قضایی باید به گونه‌یی باشد که هر کس در جامعه مورد ظلم هر مقامی واقع شد، خاطرش آسوده باشد که رسیدگی میشود؛ مثل فرزندی که پدر عاقل و مهربان و قوییی دارد و هر کس به او اندک تعرضی کند، دلش محکم است و میگوید ظلم تو را به پدرم میگویم و او حق من را از تو خواهد گرفت. بایستی بر تمام آحاد کشور، چنین روحیه‌یی نسبت به دستگاه قضایی حکمفرما باشد. اگر به کسی ظلم شد، بداند که با مراجعه به دستگاه عدل اسلامی، قطعاً آن ظلم برطرف خواهد شد.(۳)

* سلامت و کارآمدی توأمان قوه قضائیه
در قوه‌ی قضائیه دو هدف اعلی‌ را باید همیشه در نظر داشت؛ همه‌ی کارها باید در جهت این دو هدف اعلی‌ انجام بگیرد؛ که اگر این دو هدف تحقق پیدا کرد، آن وقت محصول آن را جامعه‌ی اسلامی خواهد چشید. آن دو هدف، یکی عبارت است از سلامت قوه، دوم کارآمدی قوه. همه‌ی تلاشها باید این باشد که این قوه تبدیل شود به یک مجموعه‌ی کاملاً کارآمد و کاملاً سالم. اگر این شد، آن وقت مردم میوه را خواهند چشید. آن میوه چیست؟ احساس رضایت و احساس امنیت، به برکت حضور قوه‌ی قضائیه. این برای یک کشور، برای یک جامعه لازم است.(۴)
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif وظایف
* ریشه‌کنی مفاسد اقتصادی
مفاسد اقتصادی، مفاسد فرهنگی را هم با خود می‌آورد، مفاسد اخلاقی را هم می‌آورد. وجود و رواج مفاسد اقتصادی یکی از بزرگترین خطرهایش این است که عناصر خوب دستگاهها را متزلزل میکند، زیر پای آنها را سست میکند. بسیاری از این موارد و قضایای مفاسد اقتصادی که به طور مشخص گزارش شده و برای ما گفته شده است، به این ترتیب بوده است که آن مفسد اقتصادی برای پیشبرد کار خود لازم دانسته در داخل فلان دستگاه نفوذ کند و تعدادی از عناصری را که در آنجا کار میکنند، با خودش همراه کند. خوب، آن عناصری که آنجا کار میکنند، مردمان مؤمنی هستند؛ اما شیطانِ هوس، زیاده طلبی و پول را به جان اینها می‌اندازد، همه هم طاقت نمی‌آورند، مجذوب میشوند، میلغزند؛ این یکی از بزرگترین خطرات مفاسد اقتصادی است... بدانید سهم قوه‌ی قضائیه در مقابله‌ی با مفاسد اقتصادی سهم بسیار سنگین و مهمی است.(۵)

* ملموس کردن عدالت در زندگی مردم
عدالت هم از جمله‌ی آن چیزهائی است که «الحقّ أوسع الأشیاء فی التّواصف و أضیقها فی التّناصف»؛ گفتنش آسان است، التزام به آن آسان نیست؛ خیلی سخت است. انسان با موانع بزرگی برخورد میکند. اگر عزم راسخ و توکل به خدا وجود نداشته باشد، انسان وسط راه خواهد ماند؛ این را باید در قوه‌ی قضائیه دائماً تزریق کرد، دائماً باید این روحیه را در سرتاسر قوه‌ی قضائیه پمپاژ کرد؛ که ما وظیفه‌مان تناصف است، ایجاد عدل است.(۶)

اگر شما به ذهنیت عامه‌ی مردم و به ذهنیت اسلامی نگاه کنید، می‌بینید که توقع از قوه‌ی قضائیه این است که عدالت در زندگی مردم ملموس شود؛ عدالت را حس کنند و این عمومیت پیدا کند.(۷)

* رسیدن به کفایت عدل قضائی در کشور
 ما باید قوه‌ی قضائیه را به طور دائم ارتقاء ببخشیم. آنچه که متوقع است، ارتقاء قوه‌ی قضائیه است به معنای کفایت عدل قضائی در کشور؛ این هم ممکن نخواهد شد، حاصل نخواهد شد، مگر آن وقتی که انسان خروجی‌های آن را مشاهده کند.(۸)

مسئولین قوه باید نگاه کنند، ضعفها را پیدا کنند، مشکلات را پیدا کنند، گره‌های کور را پیدا کنند، اینها را با ابتکار برطرف کنند؛ ذهنهای برتر و ذهنهای ممتاز میتوانند کمک کنند؛ بحمدالله در درون قوه هم هستند، از بیرون قوه هم استفاده بشود. زیرساختهای فنی تأمین بشود، زیرساختهای انسانی تأمین بشود؛ این میشود اقتدار قوه‌ی قضائیه؛ یک قوه‌ی قوی و مقتدر که توانائی حرکت به سمت اهداف خودش را دارد.(۹)

* نظارت بر حُسن اجرای قوانین و امور جاری
در قانون اساسی تصریح شده است که نظارت بر حُسن اجرای قوانین و نظارت بر حسن اجرای امور بر عهده قوه قضائیه است و دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور به عنوان دو بازوی اصلی قوه، مسئولیت این دو وظیفه مهم را بر عهده دارند.(۱۰)

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif ساختار
* حفظ ثبات همراه با نگاه نقادانه به شیوه‌های دیوان‌سالاری غلط
آن چیزی که اهمیتش از مسئله‌ی نیروی انسانی کمتر نیست، مسئله‌ی ساختار دیوانی قوه‌ی قضائیه است. دائم باید به دنبال نو کردن ساختارها و به‌روز کردن وضعیت قوه در مجموع ساختاری آن بود. عرض نمیکنیم که ما ثبات را از سازمان قوه‌ی قضائیه بگیریم؛ نه، ثبات و استقرار، در عین نگاه نقادانه به شیوه‌های دیوان‌سالاری غلط، که بعضاً میراث گذشته است و بعضاً تقلید از کشورهای اروپائی است، آن هم از روشهای منسوخ آنها.(۱۱)

* تنظیم دیوان‌سالاری در جهت خدمت به عدالت
اگر دیوان سالاری و تشکیلات ما عدالت را مختل می‌کند، مضر است. باید دیوان سالاری را به نحوی سازماندهی وتنظیم کردکه به عدالت کمک کند؛ زیرا عدالت ملاک و اصل است؛ اجرای عدالت و احقاق حق و ابطال باطل.(۱۲)

* تنظیم قوانین طبق مقررات اسلامی
دستگاه قضایی اسلام یکی از کارآمدترین دستگاههاست. ما احتیاجی نداریم که برای مواد قضایی یا قوانین لازم برای اداره دستگاه قضایی یا نحوه اجرای عدالت، از هیچ نظامی، از هیچ کشوری، از هیچ تمدّن دیگری چیزی وام بگیریم. در اسلام همه چیز پیش بینی شده است. قوانین باید طبق مقررات اسلامی تنظیم و آماده شود و با جرم به هر شکلی مقابله گردد.(۱۳)

* حاکمیت معیارهای اسلامی در قضاوت
یک بُعد دستگاه قضایی، حاکمیت احکام و ارزشها و ملاکها و معیارهای اسلامی است، که قوی‌ترین و متقن‌ترین و محکم‌ترین ملاک و معیار برای اداره‌ی یک مجموعه‌ی قضایی است. نباید در مقابل جنجال مخالفان و دشمنان و کسانی که هر نقطه‌ی مثبتی هم در جامعه‌ی اسلامی باشد، مورد انتقاد قرار میدهند، دچار انفعال بشویم. فرهنگ غربی، شیوه‌ی قضایی اسلامی را قبول ندارد؛ ما هم شیوه‌ی قضایی آنها را قبول نداریم؛ «ولا انتم عابدون ما اعبد ولا انا عابد ماعبدتم»(۱۴). آنها حاضر نیستند موازین قضایی مبتنی بر ارزشهای اسلامی را درک کنند و بفهمند. اصلاً فرهنگ غربی اجازه نمیدهد که کسی ارزش بینه و قسم و حد و تعزیر و دیگر معیارهای قضایی اسلام را درک کند و بفهمد.(۱۵)

* مدیریت نظام‌مند و استقرار فناوری نوین در همه بخشها
فناوری نوین همه جا مستقر بشود؛ همه‌ی کارها مشخص بشود؛ دسترسی به اطلاعات برای مسئولان بالای قوه‌ی قضائیه در هر لحظه‌ای مهیا باشد. نظارت هم باشد، که من بر روی نظارت هم در دیدارهای قبلی تکیه کرده‌ام؛ نظارت بر کارکرد قوه‌ی قضائیه. از همه بالاتر، برنامه‌ای و نظام‌مند عمل شدن در قوه‌ی قضائیه است، که مدیریتها نظام‌مند و برنامه‌ای باشد. (۱۶)

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif تشکیلات
* افتخار و حسنه دانستن خدمت در قوه قضائیه
عضویّت و کار کردن در این قوّه، حقیقتاً یک افتخار است. هر تلاشی که در این قوّه یا در جهت همکاری و همراهی و کمک به این قوّه صورت گیرد، یک حسنه و یک کار برجسته و نیکِ عنداللَّه است. مسأله قوّه قضاییّه، مسأله کمی نیست؛ لذا همه وظیفه دارند کمک کنند تا این قوّه تعیین کننده بتواند نقش ممتاز و بی‌بدیل خود را به انجام برساند. اگر خدای نکرده این قوّه فلج باشد، هر چه دستگاههای دیگر خوب کار کنند، نخواهند توانست خلأهای ناشی از تجاوزها و سوء استفاده‌ها و قصورها و تقصیرها را پُر کنند؛ یعنی تمامیّت نظام جز به تمامیّت و کمالِ قوّه قضاییّه تحقّق پیدا نخواهد کرد.(۱۷)

* انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن
قوه قضائیه باید صددرصد انقلابی باشد و انقلابی عمل کند. البته انقلابی گری بر خلاف نظر و تبلیغ برخی ها، تندروی نیست بلکه انقلابی گری یعنی «عادلانه، خردمندانه، دقیق، دلسوزانه، منصفانه، قاطعانه و بدون رودربایستی عمل کردن.(۱۸) در همه‌ی فصول تحول، مردمی بودن و انقلابی بودن و ضد فساد بودن را رعایت کنید.(۱۹)

* جذب نیروهای شایسته و جوانان انقلابی و فاضل
از جوانان صالح و انقلابی و فاضل در مسؤولیتهای قوه استفاده کنید.(۲۰) البته نیروی انسانی خوب در داخل قوه احتیاج دارد به نظارت از موضع بالا و مدیریت بر کارکردها. انسانِ خوب در معرض لغزش و انحراف قرار میگیرد. اینجور نیست که انسانهای خوب، همیشه خوب باقی خواهند ماند؛ نه، امتحانها برای همه هست؛ باید مراقب امکان لغزشها در همه‌ی احوال بود. این یک جریان است؛ جریان نیروی انسانی؛ که خوب، اهمیت هم دارد.(۲۱)

* اولویت داشتن برخورد با فساد در درون قوه قضائیه
مبارزه‌ی با فساد، هم در درون قوّه محلّ کلام است، هم بیرون قوّه؛ لکن اولویّت با درون قوّه است. خب، هزاران قاضی شریف و پاک‌دامن و کارمندان امین در سراسر قوّه دارند کار میکنند، تلاش میکنند؛ یک عنصر ناباب در یک دادگستری‌ای در یک شهری پیدا میشود، یک حرکتی انجام میدهد، این روانهای پاکیزه‌ی شریف را بدنام میکند... نسبت به فسادِ درون قوّه‌ی قضائیّه سخت‌گیری کنید. علّتش هم این است که این [قوّه]، مسئولِ رفع فساد است؛ اگر خودش فاسد شد، گناه او نابخشودنی است.(۲۲)

باید در داخل قوه قضائیه با افراد متخلف و فاسد در همه استانها و شهرها، با جدیت و قاطعانه برخورد شود و این شیوه باید استمرار یابد.(۲۳) بازرسی‌ها را هر چه می‌توانید افزایش دهید و قوه قضائیه را از درون اصلاح کنید.(۲۴)

* تشویق قضات عادل و درستکار
قضات عادل، شجاع، قاطع، منصف و پر کاری را که بشدت خداترس هستند و عالمانه و بدون ملاحظه قضاوت می‌کنند، مشهور و به جامعه معرفی کنید.(۲۵)

* اطلاع‌رسانی کارهای انجام شده به مردم
باید برای انعکاس حجم سنگین کارهایی که در دستگاه قضایی انجام می‌گیرد، از شیوه‌های جدید و جذاب اطلاع‌رسانی و تبلیغی استفاده شود.(۲۶)

* جلوگیری از نفوذ پول و پولدار در داخل قوه قضائیه
از نفوذ پول و پولدار در داخل قوّه قضاییّه باید به‌شدّت برحذر باشید و پرهیز کنید. یکی از خطرات بسیار بزرگ این است. در دنیا ثابت شده است که زورِ پول از خیلی چیزهای دیگر بیشتر است. امروز خیلی از هدفهای صهیونیستی در دنیا با قدرت پول اعمال میشود. یکی از بزرگترین خطرات حکومتهایی که معتقد به مبنایی هستند، این است که صاحبان پول بتوانند در ارکان حکومت اعمال نفوذ کنند. اینها همه چیز را خراب میکنند. هر بخشی از نظام اگر تحت تأثیر زرمندان و ثروتمندان قرار گرفت، ضایع خواهد شد. در این زمینه، از همه بدتر قوّه قضاییّه است. باید خیلی مراقب باشید خدای نکرده چنین چیزی برای این قوّه پیش نیاید و پول و پولدار و ثروتمند، با روشهایی که دارند، نتوانند اعمال نفوذ کنند.(۲۷)

* التزام به نظارت قانون بر قوه قضائیه
قوه‌ی قضائیه بایستی از نظارت قانون استقبال کند. قانون، یکی از ابزار نظارت است. خودِ قانون یک عامل نهاده شده‌ی در داخل قوه‌ی قضائیه است که برای نظارت بر قوه‌ی قضائیه، عامل بسیار مهم و مؤثری است. معیار، قانون باشد و قوانین نقض نشود؛ تخصیص نخورد؛ تقیید نخورد؛ از گستره‌ی قانون به دلایل گوناگون چیزی حذف نشود. به هر حال، قوه‌ی قضائیه باید هر گونه نظارتی را استقبال کند.(۲۸)

* پرهیز از اشتغالات غیر قضائی
اگر در جایی‌ احساس‌ کردید که‌ مسؤولیت‌ شما موجب‌ این‌ است‌ که‌ کارها راکد بشود، حتما مسؤولیت‌ را واگذار کنید. بعضی‌ از برادران‌، این‌طور هستند که‌ باید ان‌شاءالله‌ مسؤولان‌ محترم‌ قوه‌ی‌ قضائیه‌، یک‌ فکر درست‌ و حسابی‌ برایشان‌ بکنند. آقایی‌ است‌ که‌ اشتغالات‌ خیلی‌ زیادی‌ دارد. حالا در این‌جا هم‌ مثلا دادگاهی‌، محکمه‌یی‌ و یا دادسرایی‌ به‌ او سپرده‌ شده‌ است‌. این‌، به‌ کارها نمی‌رسد و همین‌طور در آن‌جا مانده‌ است‌. این‌ شغل‌ را به‌ یک‌ نفر دیگر واگذار کنند که‌ بیاید، سریع‌ این‌ کار را انجام‌ بدهد. یعنی‌ این‌طور نباشد که‌ برای‌ ما، شغل‌ مسأله‌ی‌ اول‌ باشد. مسأله‌ی‌ اول‌، کار است‌.(۲۹)

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif عملکرد
* ایجاد احساس پناه بودن قوه قضائیه برای مردم
من آن چیزی را که به عنوان توقع عرض میکنم این است که نگاه کنید به خروجی قوه. ممکن است ما کار زیادی هم انجام بدهیم، اما محصول زیادی به دست نیاید. این معنایش چیست؟ معنایش این است که این کارِ ما، با اینکه به لحاظ کمیتِ مطلق زیاد است، اما به لحاظ کمیت نسبی کم است؛ بیشتر باید کار کرد. اگر کسی بگوید که من در هفته صد ساعت کار میکنم، این صد ساعت، نسبت به یک نفر خیلی زیاد است؛ اما نسبت به بعضی از کارها و بعضی از افراد، صد ساعت، زمان کمی است. باید کمیت نسبی را نگاه کرد. راهش این است که به خروجیها نگاه کنید. ببینید آنچه انجام گرفته، مطلبی را که من در سالهای گذشته یکی دو مرتبه گفته ام، آن را تأمین کرده یا نه. و آن، این است که قوه‌ی قضائیه از نظر مردم به عنوان یک ملجأ و پناه، احساس بشود و دیده بشود؛ دلِ مردم این جوری گواهی بدهد. به هر کس ظلم شد، هر کس احساس کرد به او ظلم شده، به خودش، در دلش، به دیگران، بگوید میروم قوه‌ی قضائیه و مشکلم را حل میکنم؛ یک چنین نگاه امیدوارانه‌ای به قوه‌ی قضائیه باید در کل جامعه شکل بگیرد.(۳۰)

* اجتناب از دخالت دادن گرایش سیاسی در قضاوت
حق‌ همه‌ی‌ مردم‌ این‌ است‌ که‌ در جریانهای‌ سیاسی‌ وارد بشوند، اظهار نظر کنند و جزو گروههای‌ سیاسی‌ باشند. در دستگاه‌ قضایی‌، این‌، حالت‌ خاصی‌ دارد. داشتن‌ عقیده‌ی‌ سیاسی‌، یک‌ چیز قهری‌ و طبیعی‌ است‌. شاید مقدار کمی‌ از آن‌ هم‌، به‌ مقتضای‌ گرایش‌ سیاسی‌ در برخوردها، اجتناب‌ناپذیر باشد؛ اما مسؤولان‌ دستگاه‌ قضا و کسانی‌ که‌ سرنوشت‌ قضایای‌ مشکل‌ مردم‌ در دست‌ آنهاست‌، باید از تضلع‌ در امور سیاسی‌ و از دخالت‌ دادن‌ گرایش‌ سیاسی‌ در آن‌ کار مهمی‌ که‌ بر دوششان‌ است‌ ـ یعنی‌ قضا ـ بشدت‌ پرهیز کنند.(۳۱)

* توجه  نکردن قاضی به تحمیل افراد یا رسانه‌ها
قاضی باید مستقل باشد و تحت تأثیر کسی قرار نگیرد. با تلفن و امرِ کسی نمی‌شود قضاوت کرد؛ باید با وجدان و علم و حجّت شرعی خود قضاوت کند. این دستوردهنده تحمیل کننده کیست؟ شکل عادی معمولی ساده قدیمی آن این است که یک نفر بگوید آقا این گونه حکم کن؛ والّا چنین و چنان! این روشِ چندان رایجی نیست. طور دیگر هم میشود قاضی را زیر فشار قرار داد: با تیتر روزنامه، با فشار سیاسی و انواع و اقسام جوسازی. از یک طرف قاضی باید تحت تأثیر این جوسازیها قرار نگیرد - دستگاه قضا؛ چه مدیران ارشد، چه قضات شریف و محترم، به هیچ وجه نباید تحت تأثیر کار غیر منطقی کسانی قرار گیرند که میخواهند مقاصد خودشان را با جوسازی علیه قوّه قضاییّه ساماندهی کنند و پیش ببرند - از طرف دیگر خود آن افراد باید بدانند که کار خلافی می‌کنند.(۳۲)

* صدور حکم قضائی مستدل و بدون ضعف
ما نباید سطح توقّع خود را از عرصه دادگاه پایین آوریم؛ عرصه دادگاه باید رفیع باشد. بنده بارها به مسؤولان عزیز و محترم قوّه قضاییّه در بخشهای مختلف گفته‌ام که حُکم باید آن‌چنان مستحکم و مستدل باشد که در همه سطوح قابل دفاع باشد. البته این به معنای آن نیست که در دیوان عالی کشور نقض نخواهد شد؛ چرا، ممکن است در عین حال فتوری داشته باشد؛ اما بنای قاضی در انشاءِ حُکم و رعایت قانون و استدلال در حکم - که ذهن او را به این حکم رسانده است - باید به قدری متین باشد که هر کس حُکم را دید، در دل تصدیق کند که درست است؛ هر چه عقل و سواد انسان بیشتر باشد، بیشتر تصدیق کند.(۳۳)

* سرعت و اتقان در رسیدگی قضایی‌
دو چیز، در دستگاه‌ قضایی‌ اهمیت‌ دارد و برای‌ یک‌ قاضی‌ هم‌ می‌تواند حقیقتا هدف‌ کارش‌ باشد: یکی‌ سرعت‌، و دیگری‌ اتقان‌ است‌. اگر کار سریع‌ انجام‌ نگیرد، همان‌ عیب‌ بزرگی‌ می‌شود که‌ سابقا در دستگاههای‌ قضایی‌ دوران‌ طاغوت‌ بود و آثار و نشانه‌هایش‌ هم‌ در بعضی‌ گوشه‌وکنارهای‌ بعد از انقلاب‌، هنوز وجود داشت‌. فلان‌ دستگاه‌، در فلان‌ بخش‌ از بخشهای‌ قضایی‌، چند هزار پرونده‌ در قفسه‌های‌ متراکم‌ و کهنه‌ داشت‌. واقعا چیز خیلی‌ بدی‌ است‌. از این‌ مسأله‌، باید پرهیز بشود. هر کاری‌ که‌ سرعت‌ را تأمین‌ و تضمین‌ می‌کند، مطلوب‌ است‌.(۳۴)

* تبعیض قائل نشدن بین قوانین قضائی
دستگاه قضا باید کوشش کند که هرچه در وسع و توان بنی‌آدم است، با کسریها و کمبودهایی که بالاخره در کار انسانها هست، به سمت کمال دستگاه و سیستم قضا و تشکیلات قضایی پیش برود؛ و این نمی‌شود، مگر با رعایت کامل ضوابط و موازین اسلامی در امر تأمین عدالت، که یکی از عمده‌ترینش عبارت از عدم تبعیض در شمول قانون کشور و قوانین قضایی است. این، شاید یکی از آن اساسی‌ترین کارها در دستگاه قضاست.(۳۵)

* تبدیل زندان به آموزشگاه نیکی‌ها
سیاست حبس زدائی بسیار کار خوبی است؛ لیکن به هر حال وجود حبس و وجود زندان یک واقعیتی است. بایستی مدیریت ما در امر زندان جوری باشد که زندان به معنای واقعی کلمه آموزشگاه نیکی‌ها شود. اینها را باید جزو کارهای بزرگ شمرد؛ جزو مسائل مهم به حساب آورد. اینها چیزهائی است که به خود قوه‌ی قضائیه ارتباط پیدا میکند. مدیریتهای مربوطه بایستی حداکثر تلاش را برای این مسئله بکنند.(۳۶)

۱) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۷۹/۰۴/۰۷
۲) انتصاب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی به ریاست قوه قضائیه ۱۳۹۷/۱۲/۱۶
۳) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۶۸/۰۴/۰۷
۴) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
۵) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۷/۰۴/۰۵
۶) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۸/۰۴/۰۷
۷) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۳/۰۴/۰۷
۸) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۱/۰۴/۰۷
۹) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
۱۰) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۶/۰۴/۱۲
۱۱) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۹/۰۴/۰۷
۱۲) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۳/۰۴/۰۷
۱۳) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۷۹/۰۴/۰۷
۱۴) سوره کافرون، آیات ۳ و ۴
۱۵) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۶۸/۰۴/۰۷
۱۶) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۶/۰۴/۰۷
۱۷) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۱/۰۴/۰۵
۱۸) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۵/۰۴/۰۹
۱۹) انتصاب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی به ریاست قوه قضائیه ۱۳۹۷/۱۲/۱۶
۲۰) انتصاب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی به ریاست قوه قضائیه ۱۳۹۷/۱۲/۱۶
۲۱) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۹/۰۴/۰۷
۲۲) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
۲۳) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۵/۰۴/۰۹
۲۴) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۶/۰۴/۱۲
۲۵) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۶/۰۴/۱۲
۲۶) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۹۵/۰۴/۰۹
۲۷) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۱/۰۴/۰۵
۲۸) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۴/۰۴/۰۷
۲۹) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۶۹/۰۴/۰۴
۳۰) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۶/۰۴/۰۷
۳۱) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۶۹/۰۴/۰۴
۳۲) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۰/۰۴/۰۷
۳۳) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۱/۰۴/۰۵
۳۴) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۶۹/۰۴/۰۴
۳۵) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۷۰/۰۴/۰۵
۳۶) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه‌ ۱۳۸۷/۰۴/۰۵

دختر اهل‌بیت

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

دختر اهل‌بیت

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «حضرت معصومه، این دختر جوانِ تربیت‌شده‌ی دامان اهل‌بیت، با پاشیدن بذرمعرفت و ولایت درمیان مردم، موجب شد که قم پایگاهی بشود که انوار علم و معارف اهل‌بیت رابه سراسر دنیای اسلام منتقل کند.» ۱۳۸۹/۰۷/۲۹
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه‌ی اول ذی‌القعده و سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ی معصومه سلام‌الله علیها، لوح «دختر اهل‌بیت » را منتشر میکند.

داستان چمران

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

داستان چمران

۳۱ خرداد ۱۳۶۰، پایان مجاهدت‌های دکتر مصطفی چمران با شهادت در منطقه‌ی دهلاویه‌ی خوزستان رقم می‌خورد. جهاد او در خوزستان، دنباله‌ی جهاد در کردستان و جهاد دیگری در لبنان بود. راهی که با ترک سطوح بالای تحصیلی در آمریکا و جدایی از خانواده انتخاب شده بود. اما چه انگیزه‌ها و ویژگی‌هایی باعث انتخاب این مسیر در زندگی او شده بود؟ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این متن، نظر رهبر انقلاب در مورد انگیزه‌ها و ویژگی‌های شهید مصطفی چمران را بررسی می‌کند.

* ۱
شهید چمران یک دانشمند بود؛ یک فرد برجسته و بسیار خوش‌استعداد بود. در آن دانشگاهی که در کشور ایالات متحده‌ی آمریکا مشغول درسهای سطوح عالی بوده ایشان یکی از دو نفرِ برترینِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب میشده. یک دانشمند تمام‌عیار بود. [۴]


* ۲
سطح ایمان عاشقانه‌ی این دانشمند آنچنان بود که نام و نان و مقام و عنوان و آینده‌ی دنیائىِ به ظاهر عاقلانه را رها کرد و رفت در کنار جناب امام موسای صدر در لبنان و مشغول فعالیتهای جهادی شد؛ آن هم در برهه‌ای که لبنان یکی از تلخترین و خطرناکترین دورانهای حیات خودش را میگذرانید. ما اینجا در سال ۵۷ میشنیدیم خبرهای لبنان را. خیابانهای بیروت سنگربندی شده بود، تحریک صهیونیستها بود، یک عده هم از داخل لبنان کمک میکردند، یک وضعیت عجیب و گریه‌آوری در آنجا حاکم بود.
رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت. بعد معلوم شد که نگاه سیاسی و فهم سیاسی و آن چراغ مه‌شکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است. آنجا جنگید؛ بعد که انقلاب پیروز شد، خودش را رساند اینجا. از اول انقلاب هم در عرصه‌های حساس حضور داشت. [۴]


* ۳
رفت کردستان و در جنگهایی که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ انسان باانصافی بود. لابد قضیه‌ی پاوه را شماها میدانید که در پاوه بر روی بلندیها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره شده بودند؛ ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئی از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ بعد از قضیه‌ی پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توی جلسه‌ای که ما بودیم به نخست‌وزیرِ وقت گزارش میداد که بین اینها هم از قدیم یک رابطه‌ی عاطفی‌ای وجود داشت. مرحوم چمران توی آن جلسه اینجوری گفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آنقدر مؤثر بود که به صورت برق‌آسا و به مجرد اینکه پیام امام رسید، کأنه برای ما همه‌ی آن فشارها به پایان رسید؛ ضد انقلاب روحیه‌ی خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقه‌ی محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون. آنجا نخست‌وزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما این همه کار کردیم، این همه تلاش کردیم، تو چرا همه‌ی این را به امام مستند میکنی!؟ یعنی هیچ ملاحظه نمیکرد؛ منصف بود. بااینکه میدانست که این حرف گله‌مندی ایجاد خواهد کرد، اما گفت. [۴]


* ۴
اگر انسان اسم افرادی را بیاورد که در شورای عالی دفاع آن روز عضو بودند، شما برادرانْ امروز تعجّب می کنید ... می دیدیم لایحه ای آورده اند، مصوّبه ای را می‌خواهند از شورای عالی دفاع بگذرانند که بر اساس آن، اسم مستشاری سابق امریکا در ایران فلان اسم شود. چند اسم پیشنهاد کردند که شورای عالی دفاع ایران رسماً تصویب کند که اسم مستشاری این است. یعنی در حقیقت، وجود مستشاری را امضا کنند. ما آن جا فهمیدیم که مستشارها هنوز در ایرانند. گفتیم: «این آقایان این جا چه می کنند؟ اوّل اصل وجودشان را ثابت کنید تا بعد به اسمشان برسیم!» مرحوم چمرانِ عزیز هم در آن جلسه بود. او هم کمک کرد و تصویب کردیم که اینها باید هر چه زودتر از ایران بروند. [۳]


* ۵
بعد [از قضیه کردستان] آمد تهران و وزیر دفاع شد؛ بعد که جنگ شروع شد، وزارت و بقیه‌ی مناصب دولتی و مقامات را کنار گذاشت و آمد اهواز، جنگید و ایستاد [۴]

* ۶
حضور برای او یک امر دائمی بود. ما از اینجا با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای سی - ۱۳۰ رفته بودیم آنجا. به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، لباس سربازی آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم میشود بیایم؟ چون فکر نمیکردم بتوانم توی عرصه‌ی نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم میشود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و با اینها رفتیم.
یعنی از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمیگذاشت وقت فوت بشود. ببینید، حضور این است. [۴]


* ۷
تربیت و آموزشهای جنگ را مرحوم چمران درست کرد. جاهایی را معیّن کرد برای تمرین. خود ایشان، انصافاً به کارهای چریکی وارد بود. در قضایای قبل از انقلاب، در فلسطین و مصر تمرین دیده بود. به‌خلاف ما که هیچ سابقه نداشتیم، ایشان سابقه‌ی نظامىِ حسابی داشت و از لحاظ جسمانی هم، از من قویتر و کار کشته‌تر و زبده‌تر بود. لذا، وقتی صحبت شد که «کی فرمانده‌ی این عملیات باشد؟» بیتردید، همه نظر دادیم که مرحوم چمران، فرمانده‌ی این تشکیلات شود. [۲]


* ۸
در روز فتح سوسنگرد تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کرده‌اند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بکلی ناموفق بشود. بنده یک یادداشتی نوشتم به فرمانده‌ی لشکری که در اهواز بود و مرحوم چمران هم زیرش نوشت و تا ساعت یک و خرده‌ای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد.
صبح زود نیروهای نظامی که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: چمران صبح زود آمده و جلو است. یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه‌ی خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدلله این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد.
دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بی‌رودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود. [۴]


* ۹
شلیک آر. پی. جی را که نیروهای ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر. پی. جی جزو سلاحهای سازمانی ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ی عربی آر. بی. جی هم میگفت؛ تعلیم میداد که اینجوری آر. پی. جی را بایستی شلیک کنید. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ی عالی، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ی عملیات نظامی، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی میشود.
در وجود یک چنین آدمی، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهای قلابی و تضادهای دروغین اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمی بیمعنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل... اینجور هم نبود که یک آدم خشکی باشد که لذات زندگی را نفهمد؛ بعکس، بسیار لطیف بود، خوش‌ذوق بود، عکاس درجه‌ی یک بود هنرمند بود. دل باصفائی داشت؛ عرفان نظری نخوانده بود؛ شاید در هیچ مسلک توحیدی و سلوک عملی هم پیش کسی آموزش ندیده بود، اما دل، دل خداجو بود؛ دل باصفا، خداجو، اهل مناجات، اهل معنا. [۴]


* ۱۰
شهید چمران شب تا ساعت یک بعد از نصف شب و بیشتر دنبال کار است، صبح زود جلوتر از همه توی جبهه است و هرجا لازم هست، حضور دارد. این حضور دائم و بهنگام در هر نقطه‌ای که لازم است را باید تمرین کنیم. [۴] چمران یک نخبه‌ى علمى درجه‌ى یک بود امّا احساس کرد نیاز است که بیاید در این میدان کار کند؛ از همان استعداد، از همان توانایى، از همان همّت استفاده کرد وارد این میدان شد و کارهاى کارستانى انجام داد. [۵]


* ۱۱
سردار رشید اسلام، مالک اشتر زمان، چمران عزیز، مرد عمل و جهاد و شهادت، سرباز فداکار اسلام و انسانی در خط حاکمیت قرآن بود. جهاد او در خوزستان دنباله‌ی جهادش در کردستان و دنباله‌ی جهاد بزرگش در لبنان بود. در همه جا یک هدف و یک خط را تعقیب میکرد. [۱]


* ۱۲
مرحوم شهید چمران حقاً یک نمونه و مظهری بود از آن چیزی که انسان دوست میدارد تربیت جوانان ما و دانشگاهیان ما به آن سمت حرکت بکند... در دانشگاه پرورش انسانِ در تراز شهید چمران لازم است؛ [۴]


همرزمی که قلب شهید چمران را فتح کرد

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

همرزمی که قلب شهید چمران را فتح کرد

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یکی از عرصه‌های مهم و جاودانه تاریخ ایران اسلامی، دوران هشت ساله دفاع مقدس است که در این عرصه ماندگار، مردان بزرگی سهیم بوده‌اند. نام شهیدان ایران اسلامی که با نثار جان خود و در اوج مظلومیت و گمنامی باعث شدند تا کشور عزیزمان قله‌های ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح کند، همواره بر تارک پر افتخار میهن می‌درخشد. شهیدان والامقامی که با تفکری دینی و اسلامی، برگرفته از مکتب امامان معصوم (ع)، باعث شدند تا سعادتی بزرگ برای کشور اسلامی ایران رقم بخورد و امروز ثمره آن خون‌های پاک است که باعث شده، اقتدار نظام اسلامی در مقابل توطئه دشمنان و ددمنشان دنیا حفظ شود.

امروز گرچه چهار دهه از پایان دوران دفاع مقدس گذشته، اما به جرأت می‌توان گفت هنوز گوشه کوچکی از رشادت‌ها و دلاوری‌های حماسه‌سازان و قهرمانان آن دوران با شکوه که خود می‌تواند درسی برای آیندگان و نسل امروز باشد به درستی در پیشگاه ملت ایران مطرح نشده است. از این رو بر خود تکلیف دیدیم که در این راستا گوشه کوچکی از زندگینامه و رشادت‌های یکی از این قهرمانان و حماسه‌سازان ایران زمین، شهید سرلشکر «ایرج رستمی» را بازگو کنیم.

ایرج رستمی در شهریور سال ۱۳۲۰ در شهر آشخانه (مرکز شهرستان مانه و سملقان) از شهر‌های استان خراسان شمالی متولد شد. ایرج پسری چالاک، تند و تیز، بسیار شاد و کمی شوخ طبع بود. در سال ۱۳۲۷ وارد مدرسه عنصری آشخانه شد و کلاس ششم ابتدایی را در این مدرسه به پایان رساند. ایرج در مدرسه و حتی محیط روستا حامی و مدافع خوبی برای بچه‌های کوچک و ضعیف بود. او یک روستازاده بود و در کار‌های کشاورزی و دامداری کمک حال پدر و خانواده بود. در اوایل دهه ۴۰ به خدمت مقدس سربازی رفت و در همان دوران وارد ارتش شد. با توجه به وضعیت مناسب جسمانی و فیزیکی جزء اولین نفراتی بود که دوره چتربازی و سقوط آزاد را می‌گذراند. او برای یک دوره آموزشی به تهران رفت و بعد وارد یگان هوابرد شیراز شد. در شیراز به ادامه تحصیل پرداخت و در تاریخ ششم مهر ۱۳۵۴ به درجه ستوان‌دومی رسید.

پس از پیروزی انقلاب و با گسترش دامنه آتش فتنه داخلی، در سال ۱۳۵۸ با تیپ ۵۵ هوابرد شیراز برای برقراری نظم و آرامش فتنه ضد انقلاب به کردستان رفت. به دلیل رشادت‌هایی که در کردستان از خود نشان دادند سه سال ارشدیت گرفت و به درجه سروانی نائل آمد و مسئول برقراری امنیت سردشت شد در آبان ۱۳۵۸ در درگیری و جنگ با کومله از ناحیه پا زخمی و حدود ۹ ماه در بیمارستان بستری شد. وی پس از بهبودی به تیپ ۵۵ هوابرد شیراز بازگشت و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

اندوه شهید چمران از شهادت همسنگرش/ فراغ و وصال به فاصله چند ساعت

با توجه به توانمندی‌ها، سوابق و قابلیت‌های منحصر بفرد نظامی شهید رستمی در حوزه چریکی و جنگ‌های نامنظم و سوابق درخشان در کردستان، توسط وزارت دفاع مامور به همکاری با دکتر چمران شد و به همراه چمران ستاد جنگ‌های نامنظم را در جبهه‌های جنوب تشکیل داد که مسئولیت آن توسط دکتر چمران بر عهده شهید ایرج رستمی گذاشته شد.

به دستور شهید چمران، مرکز آموزش نیرو‌های ستاد هماهنگی جنگ‌های نامنظم را تأسیس کرد و مسئولیت آن مرکز (در خزینه) و همچنین عملیات ستاد جنگ‌های نامنظم به شهید رستمی محول شد. شهید چمران و رستمی با شکل‌دهی ستاد هماهنگی جنگ‌های نامنظم و طراحی چندین عملیات در منطقه، ضربات سختی به دشمن وارد آوردند.

رشادت، از خودگذشتگی و درایت شهید رستمی از دید تیزبین دکتر چمران مخفی نماند و این امر سبب آغاز یک دوستی تا پای جان بین آن دو شد. این دو یار و همرزم دلاور در عملیات‌هایی همچون هویزه در  ۱۶ دی ۱۳۵۹ و عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا در ۲۱ خرداد ۱۳۶۰ همراه هم بودند. شهید رستمی به همراه شهید چمران از اولین نفراتی بودند که با همراهی سایر رزمندگان شجاع اسلام پا به ارتفاعات الله‌اکبر گذاشتند در حالی که دشمن در نقاطی، سرسختانه مقاومت می‌کرد آن‌ها با فداکاری و قدرت تمام تپه‌های شاهسوند را به تصرف درآوردند.

در جریان هجوم دشمن به سمت سوسنگرد، رزمندگان ستاد جنگ‌های نامنظم به همراه سایر نیرو‌های مسلح، دهلاویه را که روستایی در غرب سوسنگرد است، خط مقدم خود قرار دادند. مدافعان دهلاویه، ۱۰ روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا این که در ۲۴ آبان ۱۳۵۹ دشمن با اشغال دهلاویه خود را به سوسنگرد رساند.

پس از شکستن حصر سوسنگرد در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۵۹، جاده دهلاویه و مرز چذابه در تصرف دشمن بود. برای آزادسازی روستا و جاده دهلاویه، عملیاتی ساعت ۴:۳۰ دقیقه بامداد ۲۶ خرداد سال ۶۰ با تلاش نیرو‌های ستاد جنگ‌های نامنظم به فرماندهی ایرج رستمی و همکاری نیرو‌های ارتش و سپاه از دو محور روستای دهلاویه اجرا و منجر به آزادی دهلاویه و عقب راندن دشمن تا یک کیلومتری بعد از دهلاویه شد. سرانجام در بامداد ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه و جانشین شهید چمران در جریان درگیری سخت با دشمن بعثی، بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن در منطقه دهلاویه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

اندوه شهید چمران از شهادت همسنگرش/ فراغ و وصال به فاصله چند ساعت

متواضع و بی‌آلایش

«محمد نخستین» یکی از همرزمان شهید رستمی در خاطرات خود بیان می‌کند: «شهید رستمی فرمانده عملیات ستاد جنگ‌های نامنظم بود و در رشته عملیات‌های زیادی که انجام داد مانع پیشروی دشمن و حتی فرار آنان می‌شد. رستمی مسئول اجرایی عملیاتی بود که شهید چمران طراحی می‌کرد. یکی از صفات بارز شهید رستمی همان بسیجی بودن وی بود، ما و مابقی دوستان، شهید رستمی را تنها به خاطر احترام «جناب سرگرد» صدا می‌کردیم ولی برای وی پست، مقام و درجه هیچ اهمیتی نداشت. در دوکوهه سنگری درست کرده بودیم که اتاق شهید رستمی باشد. وی شب تا صبح برای شناسایی بیرون می‌رفت و نزدیکی‌های صبح که برای کمی اسراحت می‌آمد، اتاقش پر از نیرو‌های بسیجی بود که خوابیده بودند لذا جایی برای خواب نداشت. شهید رستمی با یک کیسه خواب همیشه دم در سنگر می‌خوابید و رزمندگان که در رفت و آمد بودند باعث مزاحمت می‌شدند لذا من همیشه گله‌مند و ناراضی بودم، اما رستمی حرفی نمی‌زد.»

شهید ایرج رستمی از نگاه شهید دکتر مصطفی چمران

یادداشتی که به خط شهید چمران برای شهید ایرج رستمی ارسال شده مبین سطح علاقمندی و انس و الفت میان این دو عبد صالح خداوند است. در این یادداشت چنین آمده است:

«بسم ا... الرحمن الرحیم

.. دوست عزیزم آقای رستمی قهرمان پرافتخار من، هر وقت که به تو فکر می‌کنم از شدت شوق قلبم می‌لرزد و اشک به چشمانم حلقه می‌زند. امیدوارم که هر چه زودتر صحت و سلامت خود را بازیابی و با هم در کوه‌ها و دشت‌ها و دره‌ها و در خطرناک‌ترین سنگر‌ها برای پاسداری از ایران و انقلاب فداکاری کنیم...»

این چنین بود که این دو یار صدیق و فداکار بعد از شروع جنگ تحمیلی نیز در کنار یکدیگر و دوشادوش هم در برابر خصم زبون زمان جنگیدند و دلاوری‌ها و رشادت‌های فراوان از خود نشان دادند که کمترین آن آزادسازی پاوه و فتح ارتفاعات الله‌اکبر، دهلاویه و... بود. سرانجام هر دو در یک روز و در فاصله‌ای کم به شهادت رسیدند.

در سحرگاه ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ شهید ایرج رستمی به شهادت رسید و به فاصله چند ساعت بعد زمانی که شهید چمران از شهادت همسنگر و فرمانده دلاورش به شدت اندوهگین بود گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد، اگر ما را هم دوست داشته باشد می‌برد» شهید چمران در همان مکانی که شهید رستمی به شهادت رسیده بود مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و در راه بیمارستان در نزدیکی اهواز به شهادت رسید و به دیدار معبودش شتافت و به دوست و همرزم فداکارش پیوست و چه زود خداوند درخواست دوستی او را لبیک گفت.

اندوه شهید چمران از شهادت همسنگرش/ فراغ و وصال به فاصله چند ساعت

شهید رستمی در کلام فرماندهی معظم کل قوا (مد ظله العالی)

رهبر معظم انقلاب اسلامی (مد ظله‌العالی) در سفر خود به خراسان شمالی در سال ۹۱ در جمع بسیجیان و مردم شهیدپرور این خطه، با ذکر خاطره‌ای پیرامون مراتب مجاهدت، ایثار و شجاعت شهید رستمی فرمودند: 

«معروف بود در دوران دفاع مقدس، می‌گفتند فلانی نوربالا می‌زند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. یعنی این نورانیت بسیجی بود. این را من خودم مشاهده کردم، نه یک بار و دو بار، یک مورد آن مربوط به همین استان (استان خراسان شمالی) شماست. بد نیست عرض بکنم. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است، «سرگرد رستمی» بود به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود، در مجموعه گروه شهید چمران، آنجا فعالیت می‌کرد. بنده مکررا او را می‌دیدم؛ می‌آمد، می‌رفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کار‌هایی که فردا داشتیم، صحبت می‌کردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد.

چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتا پایش گل آلود است؛ این پوتین‌ها گل آلود، بدنش خاک آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه این چهره می‌درخشد؛ نورانی بود. روز‌های قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، می‌خواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. این حضور فداکارانه، ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت می‌کرد، مجاهدت می‌کرد، حضور فداکارانه داشت در همان مجموعه بسیجیِ شهید چمران، بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلی‌ها دیدند؛ ما هم دیدیم. دیگران هم بیشتر از ما دیدند و این ناشی از حضور فوق‌‎العاده است.»

فرازی از نامه شهید رستمی به همسرش

شهید رستمی در آستانه اعزام به ماموریت سردشت در نامه‌ای به همسرش چنین نوشت «خوشحالم که در این لحظات حساس و خطیر تاریخ با قلبی آکنده از نور اسلام به یاری هموطنان کردˈ می‌شتابم. سعی خواهم کرد که در لحظات حساس دستم به خون آغشته نشود و اگر مسئولیتی دارم و یا مسئولیتی دیگر به من واگذار شود طبق فرمان مولای متقیان (ع) که زینت بخش نهج البلاغه است عمل کنم و سعی خواهم کرد اموال بیت المال را در راه صحیح و به مصرفی معقول برسانم. ابتدا حق مستضعفان را ادا خواهم کرد و سپس برای رفاه عمومی مردم می‌کوشم.»

گزارش از پژوهشگر دفاع مقدس سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم

خیانت بنی‌صدر در جلوگیری از وقوع جنگ تحمیلی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

خیانت بنی‌صدر در جلوگیری از وقوع جنگ تحمیلی

گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ رحیم محمدی؛ یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنی صدر به‌عنوان رئیس جمهور وقت و بنا به پیشنهاد حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی به‌عنوان فرمانده کل قوا تعیین می‌شود؛ جایگاهی که نشان از اهمیت دو چندان آن می‌دهد، زیرا فرمانده کل قوا باید نیرو‌های مسلح را برای مقابله با دشمنان همواره آماده نگاه دارد؛ به‌ویژه در روز‌های اولیه انقلاب که نیرو‌های مسلح کشورمان به واسطه تغییر نظام از انسجام لازم برخوردار نبودند؛ لذا در چنین شرایطی رئیس جمهور وقت به‌عنوان فرمانده کل قوا تعیین می‌شود.


اما بنی‌صدر علی‌رغم آن که از پشتوانه رای مردم برای ریاست جمهوری هم برخوردار بود به دلیل ماهیت غربگرایی که داشت هیچ‌گاه نتوانست در مقام و مسئولیتی که به او سپرده شد به نفع مردم و کشور عمل کند؛ به‌عنوان مثال وی در کتاب خاطرات خود درباره آگاهی از حمله صدام به ایران این‌گونه عنوان کرده است: «آن موقع که مجلس داشت افتتاح می‌شد و همین‌طور موقعی که آقای رجایی می‌خواست نخست‌وزیر شود، خطر تجاوز عراق دیگر مسئله روز شده بود. در آن ایام روشن شده بود که تجاوز خواهد شد و با اینکه یاسر عرفات را فرستاده بودم پیش آقای صدام حسین تا دست به این کار نزند، اما او در رویای پیروزی برق‌آسا و بی‌قرار حمله بود؛ به هر حال، یاسر عرفات رفت به عراق، برگشت و گفت که صدام را مثل طاوس دیده و او می‌گوید که کار ایران را چهار روزه تمام می‌کنم.»


این روایتی است که شخص بنی صدر درباره قصد صدام برای حمله به ایران عنوان کرده است؛ یعنی بنابراین روایت، نامبرده قبل از شروع جنگ تحمیلی از نیت صدام برای حمله به ایران آگاه بوده، اما با این حال تا پیش از حمله رسمی ارتش صدام، نه‌تنها اقدام پیشگیرانه‌ای انجام نمی‌دهد، بلکه جلسه شورای عالی دفاع را هم تشکیل نمی‌دهد.


در حالی که اگر قبل از حمله ارتش صدام به مرز‌های غربی کشورمان اقدام به استقرار ارتش جمهوری اسلامی ایران در مرز‌ها و تقویت خطوط مرزی می‌کرد، چه بسا جنگ تحمیلی هشت سال به طول نمی‌انجامید و هزاران نفر از جوانان این مرز و بوم نیز به شهادت نمی‌رسیدند.


بنی صدر با بی کفایتی اجازه داد تا صدام نقشه خود برای فتح یک‌هفته‌ای تهران را اجرا کند و پس از آن بود که ظاهراً به فکر مقابله برآمد؛ البته مقابله او هم نتیجه‌ای جز شکست برای نیرو‌های عملیات‌کننده نداشت؛ چرا که طی چهار عملیاتی که بنی صدر فرماندهی نیرو‌ها را برعهده داشت، هیچ موفقیتی برای ایران حاصل نشد.


البته علت عدم موفقیت‌های بنی صدر را می‌توان در دو موضوع کلی دید و آن اینکه وی هیچ شناخت و درکی از جمهوری اسلامی ایران نداشت. هرچند رئیس جمهوری هم بود، ولی نمی‌توانست خود را با امام (ره) و نیرو‌های انقلاب هماهنگ کند که نمونه این ناهماهنگی را می‌توان در انتخاب محمدعلی رجایی به عنوان نخست وزیر دید.


از سوی دیگر وی در بُعد نظامی هم هیچ اعتقادی به نیرو‌های مردمی و سپاه نداشت به نحوی که به فرماندهان ارتش اعلام کرده بود تا از دادن سلاح و مهمات به پاسدار‌ها خودداری شود؛ البته این دشمنی فقط محدود به پاسدار‌ها نبود، بلکه با نیرو‌های ارزشی ارتش همچون شهید صیاد شیرازی هم به نوعی عناد داشت؛ چرا که در پی مخالفت‌های صیاد با تصمیمات نظامی بنی‌صدر، وی از درجه سرهنگی به ستوانی تنزل درجه داده می‌شود.


بنی صدر که با حمایت جامعه روحانیت مبارز توانسته بود در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود و بنا به پیشنهاد هاشمی رفسنجانی و با حکم امام خمینی (ره) به مقام فرماندهی کل قوا رسیده بود، قصد داشت در کرمانشاه زمینه کودتا علیه جمهوری اسلامی ایران را فراهم کند به این‌صورت که به بهانه حمله عراق، لشکر‌های ۸۱ کرمانشاه و ۶۴ ارومیه به سمت خوزستان اعزام می‌شدند و با این اقدام زمینه حضور دشمن از سمت کرمانشاه فراهم می‌شد و با اتصال آن‌ها به منافقین (سازمان مجاهدین خلق) به رهبری مسعود رجوی در تهران کودتا صورت می‌گرفت.


اما عزل او از فرماندهی کل قوا و به دنبال آن عدم کفایت سیاسی موجب شد تا وی پس از چند روز مخفی شدن به همراه رجوی به عراق پناهنده شوند و در آنجا شورای ملی مقاومت را تشکیل دهند و البته برای تقویت همکاری‌ها، بنی صدر دختر خود را هم به عقد رجوی درمی‌آورد.


بدین ترتیب اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران و اولین فرمانده کل قوا بعد از یک سال و ۱۱۱ روز در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی رای به عدم کفایت سیاسی بنی صدر داده و به دنبال آن در یکم تیر از ریاست جمهوری عزل می‌شود.

خط حزب‌الله ۲۴۱ | هیچ‌کس مستثنی نیست

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

خط حزب‌الله ۲۴۱ | هیچ‌کس مستثنی نیست

شماره‌ی دویست‌و‌‌چهل‌و‌یکم هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «هیچکس مستثنی نیست» منتشر شد.
 
*به گزارش خط‌حزب‌الله، مبارزه با فساد همواره از دغدغه‌های جدی رهبر انقلاب در طول سالیان رهبری ایشان و مطالبه‌ای بر زمین مانده ایشان از مسئولین نطام بوده است. خط‌حزب‌الله در سخن هفته‌ی این شماره‌ی خود به این مطالبه‌ی رهبر انقلاب و راه حل چگونگی مبارزه با این پدیده از منظر ایشان پرداخته است.
 
*نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به زندگی ائمه‌ی معصومین در عین اینکه دارای یک طرح کلی و یک سیر ۲۵۰ساله از رحلت پیامبر اکرم تا آغاز امامت امام عصر هست، اما در این نگاه از شناخت جزئیات و اهداف و برنامه‌های راهبردی هر یک از ائمه علیهم‌السلام برای مبارزه‌ی سیاسی با طاغوت‌های زمان نیز غفلت نشده است. نشریه‌ی خط حزب‌الله به مناسبت ایام شهادت امام صادق قطعه از زندگانی ایشان را در بیان رهبر انقلاب را در قالب اطلاع‌نگاشت مرور کرده است.
 
*دیگر بخش‌های نشریه‌ی خط حزب‌الله به شرح زیر است:
حکومتی که قرار بود امام صادق تشکیل دهد/ اطلاع‌نگاشت
امام می‌گفت همین دشمنی‌ها نشان‌دهنده‌ قدرت ماست/ خاطرات رهبری
ساواکی از ملای فاسد پیش من محترم‌تر است / کلام امام
بزرگ خانه، زن خانه است/ خانواده ایرانی
هیچ تصمیمی نباید باعث افزایش شکاف فقیر و غنی شود/ مطالبه رهبری
دشمنی با کسی، موجب بی‌عدالتی نسبت به او نشود/ اصول عدالت‌خواهی
امروز سیاست‌های آمریکا در منطقه خنثی شده است/ روایت پیشرفت
خدا هم‌پیمانان خود را تنها نمی‌گذارد / عکس‌نوشت
مراقب باشید به سربازگیری دشمن کمک نکنید/ حزب‌الله این است
 
*طبق رسم هفتگی خط حزب‌الله و به برکت خون شهدا شماره‌ی این هفته به روح مطهر شهید جواد الله‌کرم تقدیم می‌شود.

برای دسترسی به آرشیو نشریه می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.
دریافت «خط حزب‌الله» نسخه‌ی مطالعه | دریافت نسخه‌ی چاپ

ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام که ششمین امام معصوم است و مذهب شیعه را با نام او به عنوان مذهب جعفری می شناسند، در سال 80 یا 83 قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از رحلت پدر، رهبری فکری و سیاسی شیعیان اصیل پیرو مذهب امامیه را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال 148 قمری در قید حیات بود. در این مدت هزاران شاگرد در محفل درسش حاضر می شدند و مورد ستایش تمامی عالمان عصر خویش بود. در متون دینی شیعه، چندین هزار روایت از آن حضرت در تفسیر، اخلاق و به ویژه فقه، رسیده که باعث عظمت حدیث شیعه و موجب تقویت بنیه علمی آن است.


برگی از دفتر زندگی امام صادق علیه السلام


جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیر المؤمنین (ع) کنیه او ابو عبد الله و لقب مشهورش «صادق» است. لقبهای دیگری نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. اما چون فقیهان و محدثان معاصر او که شیعه وی هم نبوده اند، حضرتش را به درستی حدیث و راستگویی در نقل روایت بدین لقب ستوده اند، لقب صادق شهرت یافته است.


ولادت او ماه ربیع الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ص)، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعض مورخان و تذکره نویسان ولادت حضرتش را در سال هشتادم از هجرت نوشته اند و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت. مدت زندگانی او شصت و پنج سال بوده است.


نام مادر او فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیت داشته است.


بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(ع) بود. جز آنکه کمی باریکتر و بلندتر بود. مردی بود میانه بالا، افروخته روی،پیچیده موی و پیوسته صورتش چون آفتاب می درخشید. در جوانی موهای سرش سیاه بود. بینی اش کشیده و وسط آن اندکی بر آمده بودو برگونه راستش خال سیاهی داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامی فاصله داشت. بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ رخسارش زرد و سبز می شد. در پیری سفیدی موی سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.


اوضاع زمانه و سیره سیاسی امام صادق علیه السلام


از آغاز ولادت تا هنگام رحلت این امام بزرگوار، ده تن از امویان به نامهای: عبد الملک پسر مروان، ولید پسر عبد الملک (ولید اول) ، سلیمان پسر عبد الملک، عمر پسر عبد العزیز، یزید پسر عبد الملک (یزید دوم) ، هشام پسر عبد الملک، ولید پسر یزید (ولید دوم) ، یزید پسر ولید (یزید سوم) ، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابو العباس، عبد الله پسر محمد معروف به سفاح و ابو جعفر پسر محمد معروف به منصور بر حوزه اسلامی حکومت داشته اند. آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبد الملک و پایان آن، با دوازدهمین سال از حکومت ابو جعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است.


نهضت علمی امام صادق علیه السلام


اختلافات سیاسی و کشمکش های بنی امیه و بنی العباس نسیم رحمتی بود که یکباره وزیدن گرفت و باقرالعلوم و پس از او امام صادق - علیهما السلام - با استفاده از موقعیت به دست آمده به ترسیم چهره روشن آیین پرداختند و با بیان اخبار و احادیث فراوان انحرافات را پیراستند و مردم را از گمراهی نجات بخشودند. به گونه ای که مسلمانان و به ویژه شیعه امامیه در فکر و عقیده بر این دو امام و خصوصا امام صادق اعتماد کرده، بخش عمده ای از دانش اهلبیت به وسیله آنان گسترش یافت. امام صادق با گسترش حوزه علمی خویش دین را زنده کرد و جانی تازه در کالبد بی رمق دین دمید.


شیخ مفید - علیه الرحمة - می نویسد:


«آن قدر مردمان از دانش حضرت نقل کرده اند که به تمام شهرها منتشر گشته و کران تا کران جهان را فرا گرفته است و از احدی از علمای اهل بیت این مقدار احادیث نقل نشده، به اندازه ای که از آن جناب نقل شده است. اصحاب حدیث، راویان آن جناب را با اختلاف آراء و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آنقدر نشانه های آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن کرده و زبان مخالفین را از ایراد شبه لال گردانده است.


امام صادق علیه السلام و مرزبانی از دین


عصر امام صادق(ع) به عصر تضارب آرا و عقاید مشهور است؛ چرا که در آن زمان فرقه ها و دسته های متعدد به وجود آمد و آشوب های فکری، اندیشه های انحرافی و عقاید گوناگون ظاهر گردید. به همین جهت بسیاری از طبقات مسلمین در معرفت ذات و صفات خداوند و دیگر اصول اعتقادی و احکام عملی دین و تأویل آیات قرآن کریم و مسایلی از قبیل قضا و قدر، جبر و تفویض، مبدأ و معاد و ثواب و عقاب دچار شبهه و اختلاف شدند. به دنبال این شبهات مکتب هایی؛ همچون خوارج، معتزله، متصوفه، زنادقه، جبریه، شبهه، قصاص، تناسخیه و ... پدیدار گشت و مذاهب و فرقه های گوناگون به وجود آمد.


وجود انحرافات عقیدتی از یک سو و فراهم شدن فضای مناسب برای بیان معارف دینی از سوی دیگر سبب شد تا امام صادق(ع) حرکتی عظیم را برای اعتلای معنوی و دینی مسلمانان آغاز کند. می توان موارد زیر را از جمله مهم ترین فعالیت های آن حضرت در مبارزه با انحرافات برشمرد:


1.بیان و شرح اصول اعتقادی صحیح؛ 2.پاسخ به شبهات و سؤالاتی که از ناحیه مسلمانان و شیعیان مطرح می شد،3.جلسات درس، یا دانشگاه بزرگ جعفری 4.تعلیم و تربیت شاگردان متخصص 5.مناظرات علمی امام جعفر صادق(ع)


امام صادق علیه السلام، رئیس مذهب شیعه


در زمان امام صادق (ع) فضای باز علمی به وجود آمد به گونه ای که مذاهب مختلفی در جامعه ایجادشده و راه ها و مسلک های گوناگونی طی شد، در چنین شرایطی حضرت صادق (ع) یکی از ارکان بودند و وقتی به امام صادق(ع) و شیعیان امامیه می رسیدند، در رأس آن ها، رهبر آن ها و خط دهنده امامیه و شیعه حضرت صادق(ع) بود و در همه زمینه ها حضرت برای گفتن حرف های فراوانی داشتند و برای اشکال جواب داشت و بهترین موضع گیری ها در میان امت اسلامی در جهات مختلف را حضرت جعفر بن محمد الصادق عرضه می کردند به این ترتیب ایشان به عنوان یک شاخص در میان امت درآمدند و علامت و مشخصه ممیزه امامیه، در وجود نازنین حضرت صادق (ع) تبلور پیدا کرد و در این برهه تاریخی تا امروزه، ما را جعفری می نامند که حضرت جعفر الصادق(ع) ازنظر ما به عنوان نماینده پیامبر(ص) و ائمه(ع) قبل و بعد از خودشان معرفی شدند و این مذهب را مذهب جعفری نامیدند. این جهت تاریخی نام گذاری مذهب بود.


امام صادق علیه السلام، آبشار فضل و دانش


روزی جعفر صادق(ع) در محضر پدرش محمدباقر(ع) به این قسمت از فیزیک ارسطو رسید که در جهان بیش از چهار عنصر وجود ندارد که عبارت است از: خاک، آب،‌ باد و آتش.


جعفر صادق(ع) ایراد گرفت و گفت: «حیرت می‌‌کنم که مردی چون ارسطو چگونه متوجه نگردیده که خاک یک عنصر نیست، بلکه در خاک عناصر متعدد وجود دارد و هر یک از فلزات که در خاک است یک عنصر جداگانه به شمار می‌آید.»


از زمان ارسطو تا دوره‌ی جعفر صادق(ع) تقریباً هزار سال گذشته بود و در اندیشه‌ی هیچ کس خطور نمی‌کرد که با آن عقیده مخالفت نماید. بعد از هزار سال یک پسر که هنوز دوازده سال از عمرش نمی‌گذشت، گفت که خاک یک عنصر نیست، بلکه متشکل از عناصر متعدد است. همین پسر بعد از این که خود شروع به تدریس کرد، عنصر دیگر را هم از لحاظ بسیط بودن تخطئه نمود و گفت: «باد یک عنصر نیست، بلکه متشکل از چند عنصر است.»


اگر در مورد خاک می‌پذیرفتند که یک عنصر نیست و چند عنصر است، در مورد باد کسی از لحاظ این‌که یک عنصر است، تردید نداشت. (مغز متفکر جهان شیعه- مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ)


سیره های اخلاقی و تربیتی امام صادق علیه السلام


امام صادق(ع) از اعاظم عباد و اکابر زهاد بود. از سه حال خارج نبود: یا روزه داشت، یا نماز می خواند و یا ذکر می گفت.


چون نیمه شب برای خواندن نماز شب بر می خاست با صدای بلند ذکر می گفت و دعا می خواند تا اهل خانه بشنوند وهرکس بخواهد برای عبادت برخیزد. هنگامی که ماموران حکومت برای دستگیری وی شبانه از دیوار منزلش وارد می شدند، او را درحال راز و نیاز با توانای بی همتا یافتند. آن گرامی ذکر رکوع وسجود را بسیار تکرار می کرد.


هشام بن سالم می گوید: امام صادق علیه السلام هنگامی که تاریکی شب فرا می رسید، انبانی از نان و گوشت و پول را بر می داشت و بردوش می نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه می شتافت و آن ها را میانشان تقسیم می کرد.آن ها او را نمی شناختند. زمانی که امام صادق علیه السلام رحلت کرد و آن انفاق های شبانه ادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چه کسی هرشب به آن ها غذا و پول می داد.


امام صادق علیه السلام - در ایام قحطی - دستورمی داد برای تهیه آرد گندم را با جو مخلوط کنند و می فرمود: من می توانم برای خانواده ام آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم در زندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت کنم.


جرعه هایی از زلال کلمات امام صادق علیه السلام


امام صادق(ع) فرمودند: «در شگفتم از کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!


۱. در شگفتم از کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حَسبُناالله و نِعمَ الوَکیل...» (سوره آل عمران، آیه ۱۷۱) پناه نمی برد.


در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یادشده فرموده است:


«پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسّک جستند)، همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ گونه بدی به آنان نرسید.»


۲. در شگفتم از کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر «لااله الّا أنت سُبحانَک أنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین» (سوره انبیاء، آیه ۸۷) پناه نمی برد؛ زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:


«پس ما یونس را در اثر تمسّک به ذکر یادشده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنان را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء، آیه ۸۸)


۳. در شگفتم از کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد» (سوره غافر، آیه ۴۴). .. پناه نمی برد؛ زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است:


«پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یادشده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)


۴. در شگفتم از کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست، چگونه به ذکر «ماشاءَ اللهُ لاقُوَّةَ إِلَّا بِالله » (سوره کهف، آیه 39) پناه نمی برد؛ زیرا خداوند بعد از ذکر یادشده فرموده است:


«(مردی که فاقد نعمت های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت ها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی، امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»( الأمالی صدوق، ص 6؛ بحارالانوار، ج 90، ص 184-185، به نقل از موعود، شماره 167)


داستان هایی از امام صادق علیه السلام


ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:


روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.


خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟


و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست!!


آثاری از امام صادق علیه السلام


سخنان امام صادق علیه السلام سرشار از آموزه های عرفانی است؛ چنان‎که بسیاری از موضوعاتی که ایشان بیان فرموده، در روزگاران بعد، از سوی عارفان بزرگی چون خواجه عبدالله انصاری در کتاب های منازل السایرین و صد میدان؛ عزالدین محمود کاشانی در کتاب مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه؛ ابوالقاسم قشیری در الرسالة القشیریه؛ خواجه نصیرالدین طوسی در اوصاف الاشراف تحریر شد.


همچنین، امام صادق علیه السلام، خود نیز افزون بر اینکه در کتاب مصباح الشریعه آشکارا از عارف و عرفان و معرفت سخن گفته، در پرداخت برخی موضوع‎های اخلاقی در این کتاب، چاشنی و رنگ معرفت و عرفان نیز به آن افزوده است.


ادب آموزان مکتب امام صادق علیه السلام


تعدادشاگردان امام صادق علیه السلام را عده ای از محققان و دانشمندان شیعه چهار هزارتن دانسته اند و تنها از جواب سوالهایی که از آن حضرت می شد، چهار صد رساله نگارش یافته است. بعضی از شاگردان امام صادق(ع) دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند، به عنوان نمونه هشام بن حکم سی و یک جلد کتاب نوشته و جابربن حیان نیز بیش از دویست جلد کتاب در زمینه های گوناگون به خصوص رشته های علوم عقلی، طبیعی، فیزیک و شیمی تصنیف کرده بود. ابان بن تغلب در مسجدالنبی جلسه درس داشت و آنگاه که وارد مسجدمی شد ستونی را که پیامبر(ص) تکیه می داد، برای او خالی می کردند.


شاگردان امام صادق(ع) منحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان سنت و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می شدند؛ پیشوایان چهارگانه اهل سنت بلاواسطه یا با واسطه شاگرد امام صادق(ع)بودند. ابوحنیفه در راس این پیشوایان قرار دارد که به گفته خودش، دو سال شاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از این دوسال است.


شهادت امام صادق علیه السلام


در فصول المهمه و مصباح کفعمی (به نقل مجلسی در بحار) نیز در کتابهای دیگری آمده است: امام را زهر خوراندند.


ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانید، زیرا با کینه ای که منصور از او داشت و بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمی نشست.


ابن فضال روایت کند: نزد ام حمیده رفتم تا او را به رحلت امام تعزیت دهم. گریست و من از گریه او به گریه در آمدم. پس گفت: اگر ابو عبد الله را هنگام مرگ می دیدی چیزی شگفت مشاهدت می کردی. چشم خود را گشود و گفت: هر کس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. همه را گرد آوردیم. بدانها نگریست و گفت: شفاعت ما به کسی نمی رسد که نماز را سبک بدارد.


کلینی به روایت خود از امام موسی بن جعفر روایت کند: من پدرم را در دو جامه شطوی کفن کردم که آن دو، جامه احرام او بود و در جامه ای از جامه هایش و عمامه ای که از علی بن الحسین بود برای آنکه آن را به چهل دینار خریده بود.


مسعودی در مروج الذهب می نویسد: در سال 148 هجری ده سال از خلافت منصور گذشته بود که ابو عبد الله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب وفات یافت وی در قبرستان بقیع و در کنار پدر و جدش به خاک سپرده شد. به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده که او را مسموم کرده بودند.


اشکهایی در غربت و فراق امام صادق علیه السلام


زمین با گردش خود، رسیده است به کتاب امامت؛ فصل ششم، سطرهای اندوه مدینه. روزگاری بود که آن سوتر از ستیز بیهوده بنی امیه و بنی عباس، تنها فاتح میدان های فضیلت، صادق آل رسول صلی الله علیه و آله بود که در امنیتی مغتنم، تشنگان معارف را سیراب می کرد. امروز اما از این ماتم جانکاه، در سینه های منبر و قلب کرسی تدریس، خاکستر خاکستر حسرت می روید. آه! پرفریب تر از منصور، شیطانی نیست که زهر خود را چنین بریزد و لعنت های همیشه را برای خود گرد آورد. تاریخ، ارجمندتر از مکتب صادق علیه السلام سراغ نداشت. ستارگان فقاهت، تفسیر، کلام و طب، تابندگی خویش را مدیون ششمین پیشگام روشنگری اند.


سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه، جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است. امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک های غربت شیعیان است و دانش، بحارالانوار اشکی است که به تمامی برگ های زرین احادیث، تسلیت می گوید.


امام صادق علیه السلام در کلام دیگران


امام صادق(ع) از جهت علم و فقه و حسب و نسب و عبادت و سیر و سلوک معنوی و مکارم اخلاق، بزرگترین و معروف ترین شخصیت عصر خویش بود. جمعی از دانشمندان، بدین امر شهادت داده اند.


مالک بن انس، فقیه «مدینه»، درباره آن حضرت گفته است: گاهی که بر جعفربن محمّد صادق(ع) وارد می شدم، به من احترام می کرد، برایم مخدّه می انداخت و می فرمود: «مالک! تو را دوست دارم.» من از این رفتار خشنود می شدم و خدا را سپاس می گفتم. حضرتش از یکی از این سه حال خارج نبود: یا روزه دار بود یا در حال نماز یا در حال ذکر. از بزرگترین عبادت کنندگان و زاهدان و خداترس ترین مردم بود. کثیر الحدیث و خوش جلسه و پرفایده بود. هرگاه که از رسول خدا(ص) حدیث می کرد، رنگ صورتش سبز یا زرد می گردید؛ به گونه ای که شناخته نمی شد.


یک سال برای انجام مراسم حجّ، خدمت آن حضرت بودم. هنگامی که خواست برای احرام تلبیه بگوید، صدا در گلویش قطع می شد و نمی توانست تلبیه بگوید و نزدیک بود از روی مرکبش به زمین بیفتد. عرض کردم: یا ابن رسول الله! ناچار باید تلبیه بگویی! فرمود: «یا ابن عامر! با چه جرئتی بگویم: لبّیک! اللّهم لبّیک! در حالی که می ترسم خدای عزَّ و جلَّ به من بگوید: «لا لبّیک و لا سعدیک!»


منبع : شبکه قرآن