امام خامنهای: سپاه اهتمام برای تقویت بنیههای معنوی و نظامیاش را مضاعف کند
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، این مجلس رفیع و بسیار مهم را نماد درهم آمیختگی «جمهوریت» و «اسلامیت» خواندند و با اشاره به حضور بیبدیل، حیاتی و مستمر مردم در صحنههای گوناگون گفتند: بنیه قویِ مردمی نظام، ثروتی ملی است که خداوند با آن، حجت را بر علما و همه مسئولان نظام تمام کرده است و همه باید در حفظ و افزایش این سرمایه عظیم، بیوقفه تلاش کنیم.
ایشان با تبریک حلول ماه مبارک شعبان و اعیاد بزرگ و شادی آفرین آن، مجلس خبرگان را نماد حقیقی مردمسالاری دینی دانستند و افزودند: این مجلس در پرتو تحقق کاملاً سالمِ مردمسالاری، منتخب مردم است ضمن اینکه متشکل از علمای دین است و جوهره دینی نظام را نشان میدهد.
رهبر انقلاب، جایگاه، اهمیت و حساسیت مجلس خبرگان را بالاتر از هر مرکز و مجموعهای در نظام برشمردند و گفتند: این مجلس، هم تعیینکننده رهبری، و هم با مراقبتهای خود، تضمینکنندهی وجود و استمرار شرایط رهبری است که چنین جایگاه عظیمی، وظایف سنگینی را متوجه اعضای خبرگان میکند و هیچ اهمالی در ادای این وظایف، در درگاه پروردگار پذیرفته نیست.
حضرت آیتالله خامنهای، اهتمام خبرگان در رسیدگی به مسائل گوناگون کشور را مطالبه رهبری و موضوعی درست دانستند و در عین حال گفتند: مهمتر از همه مسائل، پرداختن و اهتمام جدی به وظایف درونی و بیرونی اعضای مجلس خبرگان است.
ایشان استمرار فعالیت هیئت تحقیق مجلس خبرگان در رسیدگی و مراقبت از «حفظ شرایط رهبری و انجام وظایف مندرج در قانون اساسی و دیگر وظایف قطعی رهبری» را بسیار مهم خواندند و افزودند: مهمترین وظیفه رهبری، رصد و حفظ حرکت کلی و حرکت بخشهای مهم نظام در جهت انقلاب است تا زاویهای از مسیر اصلی پیش نیاید و انقلاب اسلامی مثل انقلابهای دیگر منحرف نشود.
رهبرانقلاب تبیین منطقی، مستدل و مستمر جایگاه مجلس خبرگان برای افکار عمومی به خصوص برای نسل جوان را دیگر وظیفه اعضای این مجلس دانستند و افزودند: تبیین صحیح جایگاهِ تعیینکنندهی مجلس خبرگان، مردم را با شوق و اشتیاق به پای صندوقهای رأی در انتخابات این مجلس میآورد؛ البته اعضای این مجلس، شأنیت علمایی نیز دارند که وظایف سنگین دیگری را متوجه آنها میکند.
رهبر انقلاب، دشمنیها با مجلس خبرگان را از جنس دشمنی با اصل جمهوری اسلامی خواندند و گفتند: بعضی دشمنیها با جمهوری اسلامی مربوط به مسائل سیاسی و مواضع آن در قبال موضوعی مانند فلسطین است اما بعضی دشمنیها با ذات نظام است چرا که این نظام در مقابل افراد معتقد به نسخه غرب که با هر گونه دخالت دین در مسائل اجتماعی مخالفند و یا در برابر سردمداران لیبرال دموکراسی که پشت پرچم دروغین آزادی و دموکراسی، نقشه سلطه و غارت منابع دنیا را کشیدهاند، ایستاده و با قرار دادن «مردمسالاری و آزادی» در کنار «دین» نقشه آنها را بهم زده است.
ایشان تبیین علت اصلی دشمنیها برای مردم را ضروری دانستند و افزودند: با تبیین این علت اصلی، دیگر کسی نباید در فضای مجازی و غیر از آن، بگوید جمهوری اسلامی برای خود دشمن میتراشد زیرا این ذات مردمسالاری دینی است که موجب ابطال نقشههای بدخواهان و عامل دشمنی آنها است.
حضرت آیتالله خامنهای، شأن دوم اعضای مجلس خبرگان را «شأن علمایی» آنها برشمردند و گفتند: بنیه مردمیِ قوی جمهوری اسلامی و ارتباط و اتکاء مردم و نظام به یکدیگر، ثروتی ملی، حقیقتی غیرقابل کتمان و بینظیر یا لااقل کمنظیر در دنیا است که جلوههای آن در ماجرای کرونا و به میدان آمدن مردم، کمکهای مؤمنانه و همچنین حضور و تلاشهای مردم در کمک به آسیبدیدگان حوادث طبیعی حقیقتاً حیرتانگیز است.
ایشان راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال را تجلّی دیگری از بنیه مردمیِ قوی نظام خواندند و خاطرنشان کردند: در کجای دنیا مشابه چنین اجتماع عظیمی برای یک امر سیاسی وجود دارد که مردم با این کثرت و تنوع جمعیت و سلایق، از پیران قدخمیده تا نوجوانان نورسیده، چهل و چند سال پشت سر هم و در شرایط آب و هوایی غالباً سخت، هر سال در صحنه حاضر شوند؟ این پشتوانه و بنیه مردمی قوی نظام است که البته ما به آن عادت کردهایم و شاید عظمت آن را خوب درک نکنیم.
رهبر انقلاب افزودند: حضور مردم، حجت الهی را بر ما مسئولان و علما تمام کرده است و اینکه فقط به این ثروت ملی افتخار کنیم، کافی نیست بلکه باید این ثروت را مستمراً حفظ و زیاد کنیم و به وظایف خود در این زمینه عمل کنیم.
ایشان نقش دین و علما را در شکلگیری اینگونه حرکتهای ملی و انقلابی، مهم و بیبدیل برشمردند و خاطرنشان کردند: در انقلاب اسلامی هم امام خمینی بهعنوان یک عالم دینی و مرجع تقلید نقشآفرین بود که توانست به پشتوانه میراث هزار ساله علمای دین و اعتماد و اعتقادی که در مردم به آنها شکل گرفته بود، ملت را از تهران تا روستاها و شهرهای دوردست با شعار واحد به حرکت درآورد که این کار از هیچ حزب و شخصیت سیاسی دیگری ساخته نبود.
حضرت آیتالله خامنهای، ثروت عظیم و تهدیدزدای حضور و بنیه مردمی برای نظام را حیاتی دانستند و گفتند: علما فارغ از داشتن یا نداشتن مسئولیت دولتی، برای حفظ این سرمایه عظیم وظایف سنگینی دارند که مهمترین آن جهاد تبیین است، ضمن اینکه «تقوا، صداقت، پاکدستی، پرهیز از موارد شبههناک، انگیزه خدایی و دعوت کردن با عمل نه فقط با زبان» مردم را دلگرم و خاطرجمع میکند.
ایشان علما را به ارتباط با جوانان و دانشجویان و حضور در مراکز دانشجویی سفارش کردند و گفتند: با حرف نو، بیان نو و منطق نو، با جوانان گفتگو و گرههای ذهنی آنها را باز کنید البته در برابر شبهاتی هم که پاسخ آنها را نمیدانیم بگوییم نمیدانم یا باید بررسی کنم.
رهبر انقلاب، تشکیل حلقههای معرفتی از فضلای جوان و پُر شمار و صاحبفکر در شهرهای مختلف با محوریت علمای بزرگ و اعضای مجلس خبرگان را گامی دیگر برای ارتباط مؤثر با جوانان، خواندند و افزودند: از شبهه هم نباید رنجید و همچنانکه مرحوم شهید مطهری خودش شبهه و پاسخ آن را کشف میکرد، باید برای مواجهه با شبهه آماده شد.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: شبهات مانند تحریمها است و موجب مطالعه و فکر و تحقیق برای پاسخگویی میشود همانطور که تحریمها ما را وادار کرد در مسائل مختلفی مانند دفاعی، درمانی و سلامت به دستاوردهای جدیدی دست یابیم که اگر تحریمها نبود، مطمئناً این پیشرفتهای فنی و صنعتی وجود نداشت.
ایشان سؤالها و شبهههای جوانان را نیازمند بیان منطقی و اقناعی دانستند و گفتند: مراقب باشیم حرف سست و بیمنطق نزنیم که البته وظیفه پشتیبانی فکری مجموعههای جوان و افراد صاحب فکر، برعهده حوزه علمیه قم و سایر حوزههای علمیه است.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش پایانی سخنانشان با تأکید بر ضرورت امیدآفرینی، سیاست مستمر دشمن را یأسآفرینی خواندند و با اشاره به نامه یک گروه سیاسی در سال ۱۳۶۹ به یکی از مسئولان کشور گفتند: یک سال پس از رحلت امام بزرگوار، آن گروه در نامهای سرگشاده و سراسر یأسآفرین نوشت کشور و ملت به لبه نابودی و ویرانی رسیده است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: کسانی که خودشان و شخصیتشان در معرض نابودی و ویرانی است، همه چیز را از این زاویه میبینند اما در مقابل، کسانی که دل و ذهنی پُر از امید دارند، امیدوارانه به مسائل و تحولات نگاه میکنند که امیدواریم خداوند همه ما را موفق بدارد که با این نگاه، و به پشتوانه لطف الهی و حضور مردمی، به وظایف خود با جدیت و بدون خستگی و سستی عمل کنیم.
در ابتدای این دیدار، حجتالاسلام والمسلمین رئیسی نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری، به بیان گزارشی از سه بخش کاری یازدهمین اجلاس رسمی این مجلس پرداخت.
«انتخابات اعضای هیئت رئیسه، کمیسیونها و هیئت اندیشهورز»، «جلسات جداگانه با حضور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران درباره تحولات منطقه و وزیر اقتصاد درباره موضوعات معیشتی» و همچنین «بحث درباره دغدغههای فرهنگی، اقتصادی و تحلیل اغتشاشات پاییز در نطقهای پیش از دستور ۱۴ تن از اعضای این مجلس»، محورهای گزارش آقای رئیسی بود.
آنچه در ادامه در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، «بستههای خبری» است که صرفاً جهت بازنشر سریع بیانات رهبر انقلاب اسلامی در رسانه KHAMENEI.IR و حسابهای رسمی آن در شبکههای اجتماعی منتشر شده و «متن کامل بیانات حضرت آیتالله خامنهای» طبق روال مرسوم، تا ساعاتی دیگر در این پایگاه در بخش «بیانات» منتشر خواهد شد.
بخشهایی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار:
یکی از چیزها مسئلهی امیدآفرینی است، سیاستهای دشمن یأسآفرینی است. هر وقت یک بار به یک مناسبتی، مال امروز هم نیست، در سال ۶۹ ــ در اردیبهشت ۶۹ هنوز یک سال از رحلت امام نگذشته بود ــ یک گروهی حالا اسم نمیآورم یک نامهی درواقع سرگشادهای نوشتند به یکی از مسئولین و همهاش همینطور یأسآفرینی از جملهی تعبیراتی که در آن نامه بود که من اینجا یادداشت کردم این است میگویند «مُلک و ملت به لبهی وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است»! سال ۶۹ این آقایان به این نتیجه رسیده بودند که کشور به لبهی ویرانی و نابودی رسیده حالا دائماً از این حرفها هست. حالا آن کسانی که خودشان، شخصیتشان، هویتشان در معرض نابودی و ویرانی است آنها به هرکس نگاه میکنند اینجوری میبینند. به عکس کسانی که ذهنشان، دلشان پر از امید است همهچیز را امیدبخش میبینند.
از شبهه هم نباید رنجید. نرنجیم؛ بالاخره شبهه است و وجود دارد. مرحوم آقای مطهری (رضواناللهعلیه) خودش شبهه را کشف میکرد، زودتر میفهمید و بنا میکرد روی آن فکر کردن.
برای مواجههی با شبهه بایستی کاملاً آماده شد. من میخواهم این را عرض بکنم حتی این شبههها مثل این تحریمهاست، این تحریمها اگر نبود مطمئن باشید ما این پیشرفتهای صنعتی و فنی را نمیداشتیم... نه قطعه میفروختند، نه علم میفروختند، نه فناوری میفروختند ناچار شدیم خودمان اقدام کنیم.
شبهه هم همینجور است، شبهه هم ما را وادار میکند بیشتر فکر کنیم، بیشتر مطالعه کنیم، بیشتر مراجعه کنیم، بیشتر مشورت کنیم، بیشتر از کسی که بیش از ما میفهمد سئوال کنیم، شبهه هم از این قبیل است.
مراقب باشیم حرف سست نزنیم.
بعضی از دشمنیها با جمهوری اسلامی، دشمنی سیاسی است. مثلا در قضیهی فلسطین جمهوری اسلامی یک موضعی دارد، قدرتها یک موضع دیگری دارند؛ دشمنی ایجاد میشود. اینها خیلی مهم نیست. آنی که از اینها مهمتر است آن دشمنی ذاتی است. ذات جمهوری اسلامی این دشمنی را بوجود میآورد.
بعضی هستند که معتقدند در همهی مسائل کوچک و بزرگ باید نسخهی غرب را آدم عمل بکند. نسخهی غرب هم لیبرال دموکراسی است. یعنی اصلاً دین و این حرفها در آن وجود ندارد. خود سردمداران لیبرال دموکراسی با پرچم لیبرالیسم و پرچم دموکراسی نقشهی تسلط بر دنیا را کشیدهاند.
جمهوری اسلامی وقتی میآید مردمسالاری را میآورد، آزادی را هم میآورد. منتها قید دین را هم در کنارش میگذارد، آن نقشه را به هم میزند. خود نفس گذاشتن دین در کنار مردمسالاری، دشمندرستکن است. دلیلش هم همین است که نقشهی آنها را ابطال میکند.
یک حقیقتی در جمهوری اسلامی وجود دارد که هیچکس نمیتواند کتمان کند و آن قوی بودن بنیهی مردمی جمهوری اسلامی است؛ جمهوری اسلامی از لحاظ بنیهی مردمی انصافاً در دنیا بینظیر یا کمنظیر است.
آنجایی که نظام احتیاج دارد به خدمات، مردم وارد میشوند.
یادتان است اول کرونا مردم چه کردند؟ واقعاً چه کردند. آنجایی که یک بلای طبیعی میآید، آنچنان صحنهی کار و فعالیت و خدمت شلوغ میشود که انسان واقعاً حیرت میکند.
در مسائل سیاسی، این راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال که حالا جلوی چشممان است دیگر. کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد؟
این راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال که حالا جلوی چشممان است دیگر. کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد؟... برای یک مسئلهی سیاسی چهل و چند سال مردم پشت سر هم در شرایط غالباً سخت هوا و شرایط سخت فضایی سرمای زمستان، گاهی برف، مردم این جور حضور پیدا کنند هر سال پشت سر هم. این خیلی چیز عجیبی است. ما عادت کردهایم واقعاً.
از لحاظ کثرت جمعیت از لحاظ تنوع جمعیت. نسلهای گوناگون. پیرزن و پیرمرد پشت خمیده. نوجوان نورسیده. انواع و اقسام آدمها با انواع و اقسام سلائق، همه شرکت میکنند این مردمند دیگر. پشتوانهی مردمی یعنی این. بنیهی مردمی یعنی این. خب. این یک ثروت ملی است.
این را جمهوری اسلامی دارد. این یک ثروت ملی است. فقط که نباید افتخار کنیم به ثروت ملی. در قبال ثروت ملّی وظیفهای وجود دارد و آن حفظ و ازدیاد است.
در مجموعهی نظام ما هیچ مجمع دیگری نداریم که حساسیت او و اهمیت او به قدر این مجلس باشد. یعنی این مجلس هم تعیین کنندهی رهبری است، هم تضمینکنندهی رهبری است. یعنی این مجلس است که باید مراقبت کند و تضمین کند که رهبری وجود دارد و شرایط رهبری محفوظ است. این به عهدهی این مجلس است. یعنی حدوثاً و بقائاً رهبری را در واقع این مجلس است که تشخیص میدهد و تعیین میکند و تأیید میکند و آری یا نه میگوید در این زمینه. این خیلی مهم است این. دیگر از این مهمتر واقعاً برای نظام چیست؟
یک نکته در باب این مجلس که به نظر ما نکتهی مهم و اساسی است این مجلس نماد در همآمیختگی و آمیزش جمهوریت و اسلامیت است. ما، این خصوصیت و این صفت را برای این مجلس گرامی بداریم. آن را بیان کنیم، آن را به رخ دیگران بکشیم. اولاً این مجلس منتخب مردم است و در او مردمسالاری به معنای حقیقی کلمه، با سلامت کامل تحقق پیدا کرده. ثانیاً متشکل از علمای دین است که جوهرهی دینی نظام را نشان میدهد. بنابراین ترکیب و امتزاج و بلکه در واقع اتحاد جمهوریت و اسلامیت در نظام اسلامی را بیان میکند.
ماه شعبان در نگاه مقام معظم رهبری
رسول خدا میفرمایند: "شعبان ماه من است، خداوند کسی را که مرا در ماهم یاری کند بیامرزد"
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: "شعبان شهری، رحم الله من اعاننی علی شهری" (مصباح المجتهد، ج. ۲، ص)
ماه شعبان از جمله ماههایی است که جایگاه ویژهای نزد مومنین، خصوصا سالکان و بندگان صالح خدا دارد. فارغ از عظمت ذاتی این ماه که در لسان و سیره عملی معصومین (ع) بدان تسریح شده موالید باسعادت این ماه خصوصا آخرین ذخیره الهی حضرت بقیه الله الاعظم (عج) بر عظمت این ماه افزوده است و سیادت این ماه را مضاعف کرده است.
این یادداشت به قسمتی از فضیلتهای ماه شعبان المعظم که در بیانات مقام معظم رهبری به مناسبهای مختلف به آن اشاره شده، اختصاص دارد.
ماه شعبان از نعمتهای خداوند است که باید قدر آن دانسته شود.
لحظه به لحظه این ماه همچو اکسیری است که میتواند روح و جان انسانها را پالایش نموده و به مقام ذات ربوبی حق نزدیک گرداند. این ماه و همچنین ماه رجب به عنوان مقدمه و به تعبیر رهبری معظم انقلاب "دالان و دهلیزی"
است که از طریق آن مومنین به ماه مبارک رمضان وارد میشوند. ماه رجب بیشتر با نماز و ماه شعبان نیز به وسیله دعا و روزه مؤمنین خود را مهیای ماه مبارک رمضان میکنند.
ماه مبارک رمضان به مثابه مهمانی بزرگی است که لازم است جهت ورود بدین مهمانی تدارکات خاص و ویژهای را لحاظ کنیم و با آمادگی کامل وارد این مهمانی شویم تا در این مهمانی بزرگ بهره برداری لازم را انجام دهیم و ذخیره و اندوخته کل سال بلکه عمر خود گردانیم. اساساً این سه ماه عید بندگان صالح خدا و اولیاء الهی است
و همچنین آنهایی که در پی هر چه نزدیکتر شدن با خداوند متعال هستند و بهترین فرصت برای تقرب به خداوند متعال میباشد.
دومرحله آمادگی بایستی حاصل شود اول اینکه انسان دائما خود را در محضر الهی ببیند و بداند که خدا او را میبیند و از تمام افکار و اندیشهها و حالات درونی وی که بر دیگران پوشیده است، آگاه است که اگر این حاصل شود رفتارها و اعمال و کردار و گفتارش همانی خواهد شد که ذات ربوبی حق میخواهد و رضایتش بر آن قرار دارد.
در بزرگداشت روزه داری در این ماه حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: "از زمانی که ندای منادی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را که برای روزه این ماه ندا میکرد شنیدم، هیچ گاه روزه این ماه را از دست نداده و در تمام عمرم آن را از دست نخواهم داد، اگر خدا بخواهد"
اکرام ماه شعبان از دیگر نکاتی است معظم له بدان تکیه میکنند. آن چنانکه در صلوات شعبانیه به آن تصریح شده است «الّذی کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه» و "آن اکرام این است که ما انشاءاللَّه خودمان و دل و جانمان را نزدیک کنیم به اهداف والای نظام اسلامی، و از موقعیت این ماه برای ایجاد خشوع و ذکر و توجه دلهای خودمان استفاده کنیم"
رسیدن به جامعهای توسعه یافته و پیشرفته در پرتو معنویت و اخلاق اسلامی و فضایل انسانی و دینی در مسیر نیل به تمدن نوین اسلامی از اهداف والای نظام اسلامی است که انشاالله زمنیه ساز ظهور حضرت حجت (عج) خواهد شد.
در فرهنگ اسلامی و آموزههای دینی تأکید فراوانی بر دعا و عرض حاجت و نیاز، به ذات بی نیاز احدیت وارد شده است. دعا از جنبههای مختلف باعث رشد انسان مؤمن میشود. ادعیه وارد شده که از جانب معصومین به ما رسیده دارای معارف بلند و باعظمتی است که باعث تقرب عبد به مولا میشود که لازم است خود را ملزم به انس گرفتن با این ادعیه نماییم و بوسیله آنها دلهای خود را نرم کنیم.
تدبر در این ادعیه باعث سیراب شدن روح و جان آدمی میشود که میتوان هدیههای معنوی الهی را در این ادعیه یافت.
هر چند که زبان صحبت کردن با خدا، زبان مخصوصی نیست و هر کسی در هر جایگاه و مقام و منزلتی میتواند با خدای خود نجوا کند، ولی دعاهای مأثوره خصوصا دعاهای وارد شده در ماه شعبان شیوه سخن گفتن با پروردگار را به ما آموزش میدهند
و بسته کاملی از حاجات سطح بالا برای دنیا و آخرت مؤمنین میباشد.
از بین ادعیه مأثوره مناجات شعبانیه جایگاه خاص و ویژهای دارد که در کلیه ایام سال خصوصا ایام ماه شعبان سفارش به آن شده است. این مناجات از ناحیه امیرالمؤمنین به ما رسیده که سایر ائمه نیز به خواندن آن اهتمام داشتهاند. افراد صالح و اولیای الهی از جمله بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) نیز مداومت به خواندن این مناجات داشتهاند.
که به بیان رهبر معظم انقلاب موفقیتهای امام مرهون ارتباط با خدا، تضرع و استغاثه به ذات ربوبی و مناجات با او بوده است.
هر یک از فقرات این دعا دریایی از معرفت است که بشر مادی و غرق در شهوات و مادیات از درک فواید و انوار آن بی بهرهاند.
گذشته از عظمت ذاتی ماه شعبان قرار گرفتن میلاد برخی از ائمه و برگزیدههای الهی در آن، باعث مضاعف شدن تکریم و بزرگداشت این ماه گردیده است. روز سوم شعبان روز میلاد حضرت امام حسین علیه السلام است و از جمله اعیاد بزرگ است. "در این روز کسی متولد شد که سرنوشت اسلام، به او، به حرکت او، به قیام او، به فداکاری او، به اخلاص او بسته بود. این بزرگوار در تاریخ بشریّت، یک حرکتی را - که نظیر و شبیهی ندارد - ارائهی به تاریخ کرد و در مقابل چشم بشریّت گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد؛ "
همچنین میلاد قهرمانان کربلا یعنی امام سجاد (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت علی اکبر (ع) نیز در این ماه واقع شده است.
روز و شب نیمه شعبان از اوقات بسیار مهمی است که احیا و بزرگداشت آن توصیه و تأکید گردیده است. همچنین میلاد مسعود منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود علیه السلام نیز در این روز واقع شده است. معظم له این روز را "مظهر امید به آینده"
میدانند. اعتقاد به مهدویت تنها اختصاص به شیعیان ندارد بلکه اهل سنت و حتی سایر ادیان نیز نسبت به این موضوع معتقد هستند. روزی که دین اسلام بر همه ادیان پیروز شده (توبه-۳۳) و صالحان وارثان زمین خواهند شد (قصص-۵) و سراسر زمین مملو از عدل و داد خواهد شد.
ایشان ۴ نکته در رابطه با این روز بیان میفرمایند. اول اینکه حضرت حجت علیه السلام "داعی الله"
است. یعنی شخصی که همه را به سوی خدا دعوت میکند. تمام عرض ارادتها و خاکساریها به محضر مبارک حضرات معصومین خصوصا حضرت مهدی علیه السلام به خاطر این است که ما را به خداوند متصل نمایند و باعث تقرب ما به ذات ربوبی شوند. "دوّم اینکه نام این بزرگوار و یاد این بزرگوار، دائماً به ما یادآوری میکند که طلوع خورشیدِ حق و عدل در پایان این شب ظلمانی، قطعی است.
یَملَاُ اللهُ بِهِ الاَرضَ قِسطَاً وَ عَدلاً کَما مُلئَت ظُلماً و جَوراً خدا زمین را به سبب آن حضرت پر از عدل و داد میکند همانگونه که پر از ظلم و جور شده است. (الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ج. ۱، ص. ۱۷۷؛) از این جمله دو مطلب استفاده میشود: ۱. ظلم عالمگیر خواهد شد. ۲. حکومت واحد جهانی به دست آن حضرت در عالم بوجود خواهد آمد. "نکتهی سوّم این است که ما مأمور به انتظاریم؛ انتظار یعنی چه؟ انتظار به معنای مترصّد بودن است. در ادبیّات نظامی یک چیزی داریم به نام «آمادهباش»؛ انتظار یعنی «آمادهباش»! باید «آمادهباش» باشیم. "
انتظار فرج با آسایش و راحت طلبی میسر نخواهد شد بلکه با مجاهدت و کار و تلاش خالصانه در راستای حکومت مهدوی سعی در کسب آمادگی نماییم. " نکتهی چهارم و آخر [اینکه]این انتظار، مستلزم صلاح و عمل است"؛
خودسازی و تأدیب نفس و انجام عملی که باعث خوشنودی قلب حضرت حجت (عج) خواهد شد جامعهای را ایجاد خواهد کرد زمینه ساز تمدن جهانی اسلام را فراهم خواهم کرد.
منبع :فارس
مروری بر زندگی امام موسی کاظم علیه السلام
ولادت، پدر و مادر
روز هفتم ماه صفر سال 129 ق زمانی که امام جعفر صادق علیه السلام به همراه خانواده و اصحابشان از سفر حج به مدینه مراجعت می کردند، در مکانی به نام «اَجواء»، کودکی، از مادری به نام حمیده اندلسیه به دنیا آمد که حضرت، نام او را موسی گذاشتند و فرمودند: «این فرزند بعد از من امامی برای خلق است».
ولیمه
از مستحباتی که در اسلام بر آن تاکید فراوان شده، عقیقه کردن و ولیمه دادن برای نوزاد نورسیده است. امام جعفر صادق علیه السلام نیز در احیای این سنت نبوی، پس از مراجعت به مدینه، به شکرانه مولود مبارک ولیمه ای ترتیب داد و در آن امامت آن حضرت را اعلام فرمود.
القاب و کنیه امام موسی کاظم(ع)
مهم ترین و معروف ترین لقب امام موسی کاظم علیه السلام ، «کاظم» است. کظم به معنی بیرون آمدن نَفَس است. کَظوم کسی است که نَفَس خود را حبس می کند و این کنایه از سکوت است و کاظم یعنی فرو خورنده خشم و غضب. از دیگر القاب آن حضرت می توان به عالم، صالح، باب الحوائج، صابر، امین و زین المجتهدین اشاره کرد. مهم ترین کنیه آن حضرت عبدصالح و ابوالحسن می باشد که در میان اهل حدیث به ابوالحسن اول معروف است.
کودکی امام موسی کاظم(ع)
امام موسی کاظم علیه السلام از همان کودکی در مجلس درس پدر، که مؤسس و رئیس دانشگاه جعفری است، شرکت و جانش را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی سیراب می کرد و در بحث های علمی شرکت می جست و در عین ناباوری اطرافیان، فردی کهنه کار و قوی، اهل بحث و منطق و قادر به اثبات مباحث دشوار و معضل علمی بود و این موجب محبوبیت آن حضرت نزد امام جعفر صادق علیه السلام و اصحاب گردیده بود. مسئله امامت این کودک بعد از امام جعفر صادق علیه السلام و جانشینی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و هادی و راهنما بودن او محبوبیتی مضاعف نزد پدر به وجود آورده بود.
جوانی امام و کار و اشتغال
امام موسی کاظم علیه السلام با این که وضع مالی امام جعفر صادق علیه السلام بد نبود و او می توانست راحت و بی غم زندگی کند و آسان بخورد و بپوشد و روزگار بگذراند، در جوانی در مزرعه پدر کار می کرد و با دیگر کارگران، دوش به دوش، در برابر آفتاب به کشاورزی می پرداخت ناگفته نماند این امر سبب نمی شد که او خود را از شرکت در مجالس درس پدر محروم کند یا لطمه ای به دیگر وظایف او وارد آورد.
شهادت پدر و امامت آن حضرت
امام موسی کاظم علیه السلام بیست سال از دوران زندگی پدر را درک کرد که برای او بسیار گران قدر و پر ارج بود. محضر پدر برای او از آن بابت ارزنده بود که او قدر پدر، امام و استاد خود را می شناخت و چه بهره ها که از اشراقات آن استاد و پدر گرامی برای او حاصل نمی شد. منصور عباسی که زنده بودن امام جعفر صادق علیه السلام را سدی برای خود می دانست به طراحی نقشه قتل آن حضرت پرداخت و به حضرت زهر خورانید. امام پس از خوردن زهر بیمار و بستری شد و در فاصله اندک به دیدار اجداد پاکش شتافت و سکان امامت را به امام موسی کاظم که بیست سال بیشتر نداشت سپرد. امام کاظم علیه السلام نیز همان راه و روش پدر را تعقیب کرد.
زمام داران عصر امام موسی کاظم(ع)
مدت امامت، امام موسی کاظم علیه السلام 35 سال بود. امامت آن امام مصادف با زمام داری غاصبانه چهارتن از بنی عباس بود که عبارتند از منصور، مهدی، هادی و هارون. امام علیه السلام مدت ده سال ازامامت خود را در عصر منصور گذراند. منصور عباسی از متعصب ترین دشمنان خاندان علی علیه السلام و در کینه و حسادت بی مانند بود. ده سال دوم امامت آن حضرت در عصر مهدی عباسی گذشت که اهانت هایی نیز به امام روا داشت و چهارده سالِ آخر امامت را نیز در عصر هارون سپری کرد که سخت ترین دوره زندگانی و دوران حبس امام بود.
استناد به آیه مباهله
هارون را اصرار بر این مسئله بود که بنی عباس از نظر وراثت به مقام خلیفگی پیامبر سزاوارترند؛ زیرا عباس جدّ اصلی اینان عموی پیامبر بود. غافل از آن که مسئله امامت عهدی الهی است، نه منصبی مالی و ارثی. امام موسی کاظم علیه السلام نیز در مقام استدلال و اثبات حقانیت خود به آیه مباهله استناد می کرد که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، علی علیه السلام و خاندان او، فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، را نفس و جان خود معرفی کرد.
ادامه نهضت علمی و فرهنگی
امام موسی کاظم علیه السلام پس از پدر نهضت علمی او را دنبال کرد و پیروانش را که پراکنده شده بودند، از نو گرد هم آورد و به مجلس درس آنها سر و سامان داد. البته وضعیت برای این اقدام امام مساعد نبود، اما او از هر فرصت و امکانی برای تحقق این هدف سود می جست و لحظه ای از تلاش و کوشش باز نایستاد و در راه تکامل جنبش علمی و نهضت فرهنگی اسلام تلاش کرد و صدها محدّث و مفسر و مبلّغ تربیت نمود و به کمک آنها توانست از مکتب تشیع پاسداری کند و حرکت آن را تداوم بخشد.
توصیه به تعقّل
امام موسی کاظم علیه السلام مردم را به تفکر و تعقل دعوت می کرد و متذکر می شد که هرچیزی راهنمایی دارد و راهنمای عقل، تفکر است و از نشانه های تفکر، سکوت و خاموشی است. این خود سبب می شود که افراد کم تر سخن بگویند و بیشتر بیندیشند تا حقایق را به دست آورند. امام موسی کاظم علیه السلام در این باره می فرماید: «آدمی از سوی خدا دو حجت دارد: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهرْ خدا و انبیا و ائمه اند و حجت باطن عقل است».
پرهیز از تنبلی
امام موسی کاظم علیه السلام همانند پیامبر اسلام(س) مشوّق کار و فعالیت بود و خود الگوی کار و تلاش مشروع در نزد مردم بود و می فرمود: «از تنبلی و سستی بپرهیزید که این امر مانع بهره گیری شما از دنیا و آخرت است» آن بزرگوار در تشویق به کار می فرمودند: «آن گاه که کار برای تأمین زندگی خانواده و عیال باشد، نوعی از جهاد و دارای همان پاداش است».
زندگی مورد نظر
امام موسی کاظم علیه السلام هم چون جد بزرگوارشان امام سجاد علیه السلام در قالب دعاهایی به هدایت و آموزش مردم می پرداختند. آن حضرت در دعاها و اعمال ماه رجب نوع زندگی مطلوب و هدفمند را به زیباترین بیان به تصویر کشیده اند: «خدایا، از تو می خواهم که زندگی مرا، زندگی پاک و پاکیزه ای قرار دهی، به من گشایش و فراخی و نیز آزادی ورهایی عنایت کنی؛ به من آن زندگانی بخشی که در آن امنیت و تندرستی همراه با فروتنی و قناعت و سپاس گزاری باشد و عافیت و پرهیزکاری و پایداری در آن موج زند».
توصیه امام به تفریحات سالم
امام موسی کاظم علیه السلام با بیانی الهام گرفته از وحی الهی، در سفارش به مناجات و عبادت خداوند می فرمایند: «بکوشید که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی را برای مناجات با خدا، بخشی را برای امور زندگی، و ساعتی را برای معاشرت با دوستان و افراد مطمئن ـ کسانی که عیب های شما را به شما بشناسانند و در نبود شما، دوستدار شما باشند ـ و بخشی را هم برای تفریحات و لذت های حلال خالی کنید که به وسیله این تفریحات حلال است که می توانید سه برنامه قبلی را درست انجام دهید».
آراستگی امام موسی کاظم(ع)
امام موسی کاظم علیه السلام در آراستگی و نظافت هم چون امامان قبل از خود بود و با سر و وضعی آراسته و لباس و جامه ای پاکیزه و مرتب در بین مردم حضور می یافت. لباس آن حضرت از بَس نظیف و مرتب بود به نظر فاخر می آمد. به هنگام بیرون آمدن برای دیدار با مردم یا حضور در مجلسِ درس، با وضعی آراسته و مرتب در جمع مردم حاضر می شد و این را نوعی حرمت گزاری نسبت به مردم به حساب می آورد. کفش آن حضرت تمیز و زیبا و راه رفتنشان نه تند بود و نه کند. سعی و حرکتش موقّرانه و از روی متانت بود.
صوت خوش قرآن
امام موسی کاظم علیه السلام دارای آوائی خوش در تلاوت قرآن بود. عشق به قرآن آن آوا را حزین تر و جاذب تر ساخته و با صدای خوش و لحنی زیبا آن را قرائت می کرد. در حین قرائت قرآن در عالمی دیگر بود. چنان قرآن تلاوت می کرد که گویی آن آوا از سراسر وجودش برمی خواست و کل وجود و اعضای آن حضرت سرگرم تلاوت قرآنند؛ آن چنان که شنوندگان از حرکت باز می ماندند و به آوای تلاوت او گوش فرا می دادند.
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رُخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
معرفی حضرت از زبان خود
روزی امام موسی کاظم علیه السلام از مسجدالحرام برخاست که بیرون رود. وقتی سوار مرکب شد و حرکت کرد، فردی از دیدن شکوهش متحیر شد و پرسید: تو که ای؟ امام علیه السلام فرمودند: «اگر نسب مرا می پرسید من فرزند محمدمصطفی صلی الله علیه و آله وسلم حبیب خدایم. از نسل اسماعیل ذبیح اللّه و فرزند ابراهیم خلیل هستم. اگر از شهر من می پرسی، من اصالتا از شهر و دیاری هستم که واجب است مسلمانان در طول عمر یک بار برای انجام وظیفه [گذاردن حج و مناسک] بدان جا آیند. اگر از مفاخر من می پرسی، از خاندانی هستم که بینیِ گردن کشان و ستمگران را به خاک مالیده، باعث شدند مردم راه هدایت را بشناسند و به سوی توحید روی آرند. اگر شهرت مرا خواهی، من از آل محمدم که خدای دستور داده است که در نماز بر ما درود فرستند».
نجات جان علی بن یقطین
علی بن یقطین از شاگردان و یاران حضرت بود که به سفارش امام موسی کاظم در دستگاه خلافت بود تا به دست گیری از یتیمان و مستضعفان بپردازد. سخن چینان به هارون خبر دادند که وی طرف دار امامموسی کاظم علیه السلام است. هارون در مقام بررسی درستی این خبر، چندین نوبت علی بن یقطین را آزمود. یکی از آنها بدین قرار است که هارون روزی بر سبیل انعام پولی و لباس و جبّه ای به علی بن یقطین داد. او نیز عین هدیه را برای امام موسی کاظم علیه السلام ارسال کرد. امام پول و لباس را قبول و جبه را به وی باز گرداند و فرمود که از آن خوب نگه داری کن تا روزی تو را به کار آید. هارون روزی علی بن یقطین را احضار کرد و خبر آن جبّه را گرفت. چون به وی خبر داده بودند که علی بن یقطین آن جبّه برای امام موسی کاظم علیه السلام فرستاده است. علی بن یقطین گفت: آن جبّه را معطور و مهمور کرده و در صندوقی نهاده است و به غلامی دستور داد تا برود و آن جبّه را نزد هارون بیاورد. غلام رفت و جبه را حاضر کرد و پیش روی هارون نهاد. نظر هارون تغییر کرد و علی بن یقطین را مورد مرحمت قرار داد و آن خبرچین را به صد تازیانه کیفر کرد.
هدایت اهل فسق به دست امام(ع)
روزی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از جلو خانه «بُشْر» می گذشت. صدای ساز و آواز شنید. از خدمت گزاری که برای کاری به دَرِ خانه آمده بود سؤال کرد: «صاحب تو آزاد است یا بنده؟» خدمت گزار گفت: مولای من آزاد است. حضرت فرمود: «راست گفتی، اگر او بنده بود از خدا پروا می کرد و چنین نمی کرد». وقتی خادم داخل خانه شد بُشْر علت تأخیر او را جویا شد. او هم ماجرا را نقل کرد. از شنیدن ماجرا در بُشْر تحولی رخ داد. با پای برهنه بیرون دوید و خود را به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام رسانده، عذرخواهی کرد و بعد از گریه و زاری در حضور مبارک آن حضرت توبه کرد و از اعمال زشت گذشته خود پشیمان شد و بعد از این ماجرا از عابدان و زاهدان روزگار شد .
ضمانت امام(ع)
علی بن یقطین از خواصّ اصحاب امام کاظم علیه السلام بود که در دستگاه خلافت هارون دارای منزلتی بس عظیم بود و شیعه بودن خود را از دیگران پنهان می کرد. در کتاب رجال کبیر نقل است که حضرتموسی بن جعفر علیه السلام به او فرمودند: «یک موضوع را برای من ضامن شو تا من سه موضوع را برای تو ضمانت کنم که عبارتند از: سالم ماندن از گزند شمشیر دشمن، گرفتار نشدن به نداری، و در امان ماندن از اسارت و زندان». علی بن ابن یقطین گفت: آن موضوعی که من باید ضامن شوم چیست؟ حضرت فرمود: «ضمانت دهی هر وقت یکی از دوستان ما نزد تو بیاید او را اکرام کنی». علی بن یقطین ضامنت کرد و امام علیه السلام هم ضامن آن سه موضوع شد.
امام کاظم(ع) و حکومت بر دل ها
هارون الرشید، خلیفه عبّاسی، با این که قدرتمندترین خلیفه عباسی بود از این که می دید مردم احترام فراوانی به امام کاظم علیه السلام می کنند به شدت ناراحت بود و تمام تلاشش این بود که نفوذ معنویامام علیه السلام را خنثی کند. او از این که می شنید مردم حقوق و مالیت های اسلامی را مخفیانه به موسی بن جعفر علیه السلام می پردازند و با این عمل خود در واقع حاکمیت ایشان را به رسمیّت شناخته، از حکومت عبّاسی بیزاری می جویند، سخت رنج می برد. روی همین اصل بود که روزی هارون امام علیه السلام را کنار کعبه دید و به ایشان گفت: «تو همان هستی که مردم پنهانی با تو بیعت کرده تو را به پیشوایی بر گزیده اند؟ امام فرمودند: «اَنَا اِمامُ القُلُوبِ و اَنْتَ اِمامُ الجُسُوم؛ من بر دل های مردم حکومت می کنم و تو بر تن ها».
معنی جواد از نظر امام(ع)
مردی از امام کاظم علیه السلام معنی جواد را پرسید ایشان در پاسخ فرمودند: «اگر منظور تو از بنده جواد، است باید بدانی که جواد کسی است که هرچه از جانب خدا بر او واجب است ادا کند و بخیل کسی است که تکلیف الهی را ادا نکند، و اگر مقصود تو جواد بودن خداست باید بدانی که خداوند چه ببخشد و چه دریغ کند جواد است؛ چون اگر ببخشد چیزی را بخشیده که از آن تو نبوده است و اگر هم دریغ ورزد، آنی را دریغ کرده که از آنِ تو نبوده است».
دست گیری حضرت از مستمندان
آن حضرت تهی دستان مدینه را شناسایی می کرد و شبانه برای آنان پول و چیزهای دیگر می برد و آنان نمی دانستند که این پول ها از جانب کیست.
وصیت امام کاظم به فرزندانش
روزی موسی بن جعفر علیه السلام فرزندانش را احضار کرد و به آنان گفت: «فرزندانم به شما وصیتی می کنم که هرکس آن را به خاطر سپارد هلاک نشود». سپس فرمود: «اگر کسی نزد شما آمد و در گوش راستتان حرف زشتی گفت و سپس در گوش چپتان عذرخواهی کرد و گفت: چیزی نگفته، عذر او را بپذیرید».
وصایای امام(ع) به هُشام
امام کاظم علیه السلام به هشام می فرمودند: «ای هشام، امیر مؤمنان علی علیه السلام به یارانش سفارش می کرد و می فرمود: شما را به ترس از خدا در نهان و آشکار و رعایت داد در خشنودی و خَشم... وصیت می کنم. و نیز شما را سفارش می کنم به این که با کسی که از شما بریده بپیوندید و از کسی که به شما ستم کرده گذشت کنید و بر کسی که از شما دریغ داشته ببخشید و باید نظرتان عبرت، و خاموشی تان اندیشه، و سخن تان ذکر خدا و سرشتتان سخاوت باشد؛ زیرا بخیل به بهشت و سخاوتمند به دوزخ نرود».
منبع: گلبرگ - فروردین 1381، شماره 28 - میلاد امام موسی کاظم(ع)
چهل حدیث نورانی از امام کاظم(ع)
1. مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده ، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.
بحارالانوار، جلد 78، ص333
*****
هر که پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا کند چون کسی است که بی زه کمان کشد.
تحفالعقول ، ص 425
*****
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.
اصول کافی،ج1 ،ص52
*****
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
بحار الانوار، ج7 ، ص143
*****
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند ، انتظار فرج و گشایش است.
تحف العقول، ص403
*****
ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.
بحار الأنوار، ج 74، ص 232
*****
مردی از قم، مردم را به حق فرا میخواند و گروهی چون پارههای آهن [استوار]، پیرامون او گرد میآیند.
بحارالأنوار، ج 57، ص 216
*****
در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید؛ زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام های والا و مراتب شکوهمند در امور دین ودنیاست. و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم ِعمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.
تحف العقول ص410
*****
هر کسى که دو روزش مساوى باشد (و روز بعد بهتر از روز قبل نباشد) مغبون است.
بحار الأنوار،ج 78،ص326،ح5
*****
از مانیست کسی که هر روز حساب خود رانکند ،پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد،واگر بدی کرده،از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
اصول کافی ج 4 ص191
*****
بر شما باد به خموشی که کم گویی، حکمت بزرگی است.
بحاالانوار ، ج 78 ، ص 321
*****
هر که پدر و مادر را اندوهگین کند آنان را ناسپاسی کرده است.
تحف العقول ، ص 425
*****
چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد ، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
بحاالانوار ، ج 78 ، ص 319
*****
به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان.
بحارالأنوار، ج 6، ص 28، ح29
*****
مال حرام افزون نمىگردد و اگر هم افزون گردد برکت نمىیابد.
الکافى ، ج 5، 125
*****
هرکه میانهروى کند و قناعت ورزد، نعمت بر او بپاید و هر که بىجا مصرف نماید و زیادهروى کند، نعمتش زوال یابد.
تحفالعقول، ص 403
*****
برای هر چیزی دلیلی باید، و دلیل خردمند تفکر است، و دلیل تفکر خاموشی.
تحف العقول ، ص 406
*****
خوشا به حال اصلاحکنندگان بین مردم، که آنان همان مقرّبان روز قیامتاند.
تحف العقول، ص 393
*****
خردمند دروغ نمىگوید ، اگرچه میل او در آن باشد.
تحف العقول ، ص 391
*****
خداوند عزّوجلّ، بنده خواب آلوده بیکار را دشمن دارد.
الکافی: ج 5 ، ص 84 ، ح 2
*****
همنشینی با اهل دین، شرف دنیا و آخرت است.
تحف العقول ، ص 420
*****
مشورت با عاقلِ خیرخواه، خجستگى، برکت، رشد و توفیقى از سوى خداست.
تحف العقول، ص 398
*****
دعاى شخص روزهدار هنگام افطار مستجاب مىشود.
بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33
*****
خشم کلید هر بدی است.
تحف العقول، ص 416
*****
برای هر چیزی زکاتی است، و زکات تن روزه های مستحبی است.
تحف العقول، ص 425
*****
تدبیر نیمی از زندگی است.
تحف العقول، ص 425
*****
آن که نَدارى حیرانش کند، توانگرى سرمستش مى سازد.
بحارالانوار،ج۷۴ص۱۹۸
*****
هر که برادرش را در کارى ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و چنین نکند، به او خیانت کرده است.
الامالى صدوق،ص۳۴۳
*****
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.
تحف العقول،ص455
*****
به راستی که با ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
تحفالعقول ، ص410
*****
بهترین چیزی که به وسیله آن بنده به خداوند تقرب می جوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینی و به خود بالیدن است.
تحفالعقول ، ص 412
*****
خداوند بهشت را بر هر هرزه گوی کم حیا که باکی ندارد چه می گوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است.
تحفالعقول، ص 416
*****
از کبر و خودخواهی بپرهیز، که هر کسی در دلش به اندازه دانه ای کبر باشد، داخل بهشت نمی شود.
تحفالعقول، ص 417
*****
بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانت داری در میان آنها بیایی که (در این صورت) با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده های شکاری.
تحفالعقول ، ص 420
*****
هرگاه مردم گناهان تازه ای که نمی کردند انجام دهند، خداوند بلاهایی تازه به آن ها دهد که به حساب نمی آوردند.
تحفالعقول ، ص 434
*****
کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون است، و کسی که دومین روزش، بدتر از روز اولش باشد ملعون است، و کسی که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسی که در نقصان است مرگ برای او بهتر از زندگی است.
بحاالانوار، ج 78، ص 327
*****
از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
اصولالکافى، ج 4، ص 191
*****
بر طاعت خدا صبر کن، از معاصی خدا صبر کن، دنیا همان ساعتی است، آن چه رفته نه شادی دارد و نه غم، آن چه نیامده ندانی که چیست؟ به همان ساعتی که در آنی صبر کن هم چنان باشد که تو رشک برده شده ای.
تحفالعقول ، ص 417
*****
دنیا چون آب دریاست، هر چه تشنه کامش بیشتر نوشد، بیشتر تشنه شود تا او را بکشد.
تحفالعقول ، ص 417
*****
علومی را که مردم به آن نیاز دارند در چهار چیز یافتم :
اول اینکه خدای خودت را بشناسی .
بشناسی که خداوند با تو چه کار کرده است .
بشناسی که خداوند چه چیزی از تو می خواهد .
و بشناسی که چه چیزی تو را از دینت خارج می کند.
بحارالانوار، ج 78 ، ص 328
درس هایی از زندگانی امام هفتم علیه السلام
زندگانی کوتاه ۵۵ ساله امام موسی بن جعفر سراسرش اسوه، الگو و درس است. از همین رو چند مورد از سیره عملی امام علیه السلام که امروز حیاتی ترین درس برای همه ما است آورده می شود.
*******
1) تربیت نسل صالح: یکی از برجسته ترین خصوصیت و سیره عملی امام هفتم (ع) که الگو و اسوه برای پیروانش خواهد بود و کمتر به آن توجه می شود و با القای دشمنان تشیع به امر منفی تبدیل می شود تربیت فرزند نیست بلکه تربیت نسل صالح است چرا که:
اولا: در شرایطی که بنی العباس با آگاهی کامل در مقام نسل کشی و برداشتن نسل سادات از کره زمین بودند امام (ع) با ازدواج متعدد بنابر قول شیخ طوسی صاحب (۳۷) فرزند دختر و پسر شدند(الارشاد ج ص) اجازه ندادند که بنی العباس به هدف شوم خود دست پیدا کنند.
ثانیا: تمام فرزندان امام(ع) علاوه بر مقام امامت علی بن موسی الرضا (ع) بقیه صاحب فضل، مجاهدت وکرامت اند و ملجا و پناهگاه برای مسلمین اند که برخی شهره افاقند چون حضرت رضا(ع) و حضرت معصومه(س) و احمد و محمدبن موسی معروف به شاه چراغ و برخی دیگر امامزادگان واجب التعظیم و ملجا برای درمندگان می باشند.
ثالثا: آنچه که امام (ع) را کانون توجه ویژه محققین قرار داد آنست که حضرت نسل سازی کرد و تحولات علمی و سیاسی هزار و دویست چند ساله در عصر غیبت کبرا توسط ساداتی رقم خورد که از نسل آن حضرت بوده اند چون سید رضی وسید مرتضی و حضرت امام خمینی که معمار انقلاب اسلامی است و یا پادشاهان صفویه که پایه گزار مذهب رسمی تشیع درایران اند.
رابعا: نکته کلیدی و مهم این است این نسل سازی و تربیت فرزندان مجاهد و فاضل و صاحب کرامت در شرایطی انجام گرفته است که امام (ع) یا در زندان بسر می بردند و یا تحت شرایط سخت امنیتی حاکمان عباسی قرار داشتند.
*******
2) صاحب نفس و صاحب دل: در شرایطی که حاکمان بنی العباس برای اینکه کسی به مفاسد اخلاقی و زن بارگی آنها اعتراض نداشته باشد همه را به فساد کشانده بودند و همه خانه را به خانه های بدنام و محلی برای ساز و آواز و میخانه تبدیل کرده بودند ولی امام(ع) صاحب دل و صاحب نفسی بود که با نفس گرم و مسحابیش انسان های مرده در لجن زار معصیت را زنده و باکوتاه ترین کلمات آن خانه معصیت را تبدیل به محل عبادت و صاحب آن را به عارف و سالک تربیت می کرد و پیامی داشت به همه هدایت گران راه هدایت به دل است نه به حرف و هنر در سخنوری از جمله آن برخورد امام با بشرحافی است که:(بشر که خانه اش مرکزی شده بود برای رقص وآواز امام (ع) که از جلوی خانه اش می گذشت کنیزکی دید که از آن خانه خارج شده است از وی پرسید صاحب خانه شما آزاده ست یا برده? کنیز پاسخ داد آزاد است امام فرمود چون آزاده است خود را زاد در معصیت می بیند بشر از تاخیر در بازگشت کنیزش پرسید کنیز از آنچه که بین او و امام گذسته بود به ویژه جمله کوتاه امام:(صاحب خانه آزاد است یا برده) برای بشر بیان کرد همین جمله کوتاه امام آنچنان بشر را جابجا کرد بدون آنکه کفشی بپوشد پا برهنه خود را به امام رساند نه تنها از گذشته اش توبه کرد بلکه تبدیل به انسان جدید و عار و سالکی شد که دیگران از کلاس عارفانه اش و اصل به حضرت حق می شدند: الکنی والالقاب ،ج۴ص۱۶۵) .
*******
3) جاذبه بی نهایت: در موقعیتی که دستگاه حاکمیت بنی العباس با استفاده از سه اصل زر، زور، تزویر در مقام تثبیت حاکمیت بر مردم بودند امام (ع) که علم وشجاعتش آمیخته با حلمش بود با کظم غیض کردن با جاذبه بی نهایت و دافعه در حد ضرورتش از سربازان پیاده نظام دشمن برای خدای خود دوست سازی می کرد و هارون امپراطور بزرگ در مقابل امام کم می اورد شخص کثیفی رسما مقابل امام (ع) به امام علی(ع) سب می کرد شیعیان از حضرت خواستند اجازه دهد که او را به قتل برسانند امام نه تنها اجازه نداد بلکه به مزرعه آن شخص رفت و از پرسید انتظار چقدر سود از آن داری گفت: دویست دینار حضرت سیصد دینار به وی پرداخت آن شخص خجالت کشید پیشانی امام را بوسید و از امام حلالیت طلبید و فردا به نماز آمد و پیش از نماز وقتی چشمش به امام افتاد این آیه را تلاوت کرد: ( الله اعلم حیث یجعل رسالته) و دوستان امام از تغییر رفتار آن شخص به شگفت در آمدند: (الارشاد، ج۲ص۲۳۳) و جاذبه آن چنان تاثیر گذار بود هارون وقتی حضرت را به هر زندانبان تحویل می داد با اینکه از مهره های حاکمیت بودند تبدیل به خدمتگذار امام می شدند و هارون مجبور به ا نتقال امام(ع) از زندانی به زندان دیگر می شد.
*******
4) خداباوری: در شرایطی که جامعه به دلیل فرهنگ منحط عباسی خاک روی فطرت خدادی خود ریخته مشغول لهو و لعب بوده و خود را از لذت عبادت محروم کرده بودند امام(ع) همان شخصیت استکبار ستیزی که به دلیل شجاعتش در برابر امپراطوری چون هارون حبس و زندان ماندن را به قیمت جانش خریده بود آن چنان (خداباوری و خدا ترسی) با وجودش تنیده بود که زندان را به محل معاشقه با خدای خود قرار داد که هارون را هم از کثرت عبادتش به شگفتی وا داشت(عیون اخبا الرضا ج۲ص۹۵).
منبع: سایت بلاغ