فداکاری سردار «کوسهچی» و یارانش برای نجات دزفول از موشکهای دوربرد بعثی
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس ـ رحیم محمدی؛ این روزها مصادف با عملیات فتح المبین است که دوم فروردین ۱۳۶۱ به مدت هفت روز انجام شد لذا به همین مناسبت نگاهی به این عملیات از نگاه مرحوم سردار محمدحسن کوسه چی (پارساکیان) مدیر گروه ارزیابی نیروی زمینی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) و مشاور عالی فرمانده کل سپاه خواهیم داشت.
حضور در فتح المبین باعث شد ما میزبان بسیاری از رزمندگان که از گوشه و کنار کشور وارد منطقه شده بودند، باشیم. من سراغ ندارم که هیچ یگانی به جز محور شوش حداقل دو نفر به بالاتر از نیروهای دزفول که خصوصا در کار اطلاعات و عملیات بودند در یگان حضور نداشته باشند. در کل عملیات فتح المبین واقعا همه نیروهای دزفول حضور داشتند.
زمانی که خواسته شد ادامه تک بدهیم هدف ما میشود ارتفاعات رادار و سایت ۴ و ۵ که در اینباره جالب است در برخی کتابها متاسفانه از دیگر یگانها اسم میبرند و نوشتهاند که ما آنجا را گرفتهایم، اما واقعیت امر چیز دیگری است و این نیروهای تیپ ۷ دزفول بودند که آنجا را فتح کردند.
آن زمان استعداد تیپ ما به اندازه یک لشکر بود، چون تعداد گردانهای ما به اندازه یک لشکر بود که البته در عملیات والفجر مقدماتی در همین سال به لشکر ارتقا پیدا کردیم؛ در واقع ما کار شناسایی منطقه فتح المبین را از سال ۵۸ شروع کرده بودیم، چون در این منطقه از آن سال حضور داشتیم و آن را میشناختیم، اما طبیعی است که در منطقه فتح المبین این همه تیپ و یگان وارد عمل شده بودند و ما هم جزئی از آن بودیم، ولی چون تسلط به کل منطقه داشتیم همه دوستان در یگانها حضور پیدا کردند و جالب این جاست که بعضی از این دوستان تا چند سال بعد در این یگانها ماندند و این هم از نمونه مشارکتهایی بود که نیروهای دزفول داشتند.
«محمدحسن کوسهچی» فرزند صفرعلی در یکم مهر سال ۱۳۳۳ در دزفول دیده به جهان گشود. پدرش کاسبی خوشنام بود که فرزندانش را در پای منبر و مسجد، درس دینداری و آزادگی آموخت. علاقه محمد حسن در جوانی به ورزش وزنه برداری او را تا کسب سکوهای قهرمانی کشوری در این ورزش بالا برد.
در بهمن ۱۳۵۷ وقتی حضرت امام سربازان وطن را به نافرمانی از ارتش شاه فراخواند، او که سرباز پادگان تیپ ۲ دزفول بود به توصیه انقلابیون سربازان را به اجرای این دستور تشویق کرد.
علی رغم اینکه علاقه خاصی به امور فنی و راه اندازی کارگاه صنعتی داشت، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و تهدید مرزها از خطر دشمن بعثی، به کمک نیروهای سپاه به دفاع از مرزهای غربی کشور شتافت. با آغاز جنگ تحمیلی در دو جبهه مهم به خدمت پرداخت: آموزش نظامی و تاکتیک به نیروهای بسیجی و فرماندهی محور دشت عباس.
یک سال و نیم تلاش بی وقفه او و همرزمانش در کسب اطلاعات از دشمن، منجر به خلق پیروزی بزرگ فتح المبین و رها شدن دزفول از زیر توپهای دوربرد دشمن شد. او در این عملیات فرمانده محور دشت عباس، از مهمترین محورهای این عملیات بود.
وی در سال ۱۳۶۱ هم به عضویت رسمی سپاه درآمد و هم تشکیل خانواده داد که به عنایت خدا صاحب دو فرزند دختر و یک فرزند پسر شد. سردار پارساکیان در طول جنگ با حضور در بیش از ۱۴ عملیات گسترده و متمرکز ابتدا جانشین تیپ و سپس جانشین لشکر ۷ حضرت، ولی عصر (عج) شد و در مقطعی از جنگ نیز فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا را به عهده گرفت. او همچنین در کارنامه عملیاتی خود، افتخار فرماندهی قرارگاههای منطقهای نجف اشرف و صاحب الزمان (عج) نیروی زمینی سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه را هم داشت.
سردار کوسه چی اواخر اسفند سال ۱۳۹۹ به یاران شهیدش پیوست.
روایت «از آسمان» به خلبان گمنام رسید/ ورود به دانشکده همافری تا سفر به آمریکا
«امیر خورشیدیفر» تهیه کننده و کارگردان برنامه تلویزیونی «از آسمان» در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، با اشاره به موضوع این هفته برنامه، اظهار داشت: «از آسمان» در برنامۀ این هفتۀ خود ناگفتههای زندگی خلبان شهید بیرجند بیگ محمدی از ورود به دانشکدۀ همافری تا پذیرفته شدن در رشتۀ خلبانی، سفر به آمریکا و بازگشت به ایران و حضور مداوم در دفاع مقدس را بازخوانی میکند.
وی گفت: خبر تفحص و شناسایی پیکر خلبان شهید بیرجند بیگ محمدی را که شنیدیم فوراً تولید برنامه از این قهرمان عزیز و گمنام را شروع کردیم.
این تهیه کننده و کارگردان افزود: علت تولید و پخش این برنامه پیش از تولید اهمیت پرداخت رسانهای به موضوع و اطلاع رسانی جامع پیش از ورود پیکر به تهران بود که امیدواریم با نگاه پر مهر مردم به این مهم دست پیدا کنیم.
امیر خورشیدی فرد در خاتمه اضافه کرد: هواپیمای خلبان بیرجند بیگ محمدی سال ۱۳۶۷ در کانال ماهی سقوط کرد و پیکر ایشان چند روز پیش توسط بچههای زحمتکش کمیتۀ جستجوی مفقودین تفحص و شناسایی شد.
براساس این گزارش، پیکر این خلبان شهید پیش از رسیدن به دست خانواده در حرم مطهر امام رضا علیه السلام به پایگاههای شکاری وحدتی، شهید نوژه و شهید بابایی برده شد تا پرسنل خدوم نیروی هوایی با وی تجدید بیعت کنند. این روایت «از آسمان» جمعه ۱۵ اسفند حوالی ساعت ۱۶:۳۰ از شبکۀ دو سیما پخش خواهد شد.
«عملیات خیبر» پشت پرده خباثتهای استکبار جهانی را آشکار کرد
به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس به نقل از روابط عمومی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، این بنیاد با صدور بیانیهای سوم اسفند سالروز عملیات خیبر را گرامی داشت.
در ابتدای این بیانیه آمده است: «عملیات ظفرمند خیبر یکی از نقاط عطف هشت سال دفاع مقدس و از نبردهای مهم و سرنوشت ساز رزمندگان اسلام برابر پیاده نظامهای استکبار جهانی و نظامیان رژیم بعثی صدام در جنگ تحمیلی به شمار میرود، این عملیات که در سوم اسفند سال ۱۳۶۲ با رمز مقدس یا «رسول الله (ص)» در منطقه هورالهویزه آغاز شد، با شکست ارتش رژیم بعثی صدام در جبهه جنوبی و منطقه طلاییه، منجر به تغییر معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و تسلط و ابتکار عمل جبهه خودی در آن منطقه و مقطع حساس شد.»
این بیانیه عملیات خیبر را از جمله نبردهای تاثیرگذار و راهگشا در دفاع مقدس ملت ایران برابر استکبار جهانی و رژیم بعثی صهیونیستی صدام توصیف و با تاکید بر رعایت عنصر حفاظت اطلاعات و دقت اقدامات شناسایی و جمع آوری دادههای رزمی در فرایند آن نبرد، خاطرنشان کرده است: «عملیات خیبر، اهمیت ظرفیتهای آبی ـ خاکی و توانمندی دریایی رزمندگان اسلام در روند رویارویی با دشمنان را آشکار و سر آغاز شکلگیری ارادهای محکمتر و باصلابتتر برای تقویت و توسعه یگانهای دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت.»
این بیانیه جنگ هشت ساله تحمیلی و پرماجرای استکبار جهانی و دفاع مقدس ملت عظیمالشان ایران و درخشش نسل جوان در مقاومت و ایستادگی برابر خباثتها و خصومتورزیهای نظام سلطه و استکبار را از نکات آموزنده در تاریخ کشور قلمداد و خاطرنشان کرده است: «دفاع مقدس صحنه ظهور و بروز و شکوفایی استعدادهای درخشان جوانان مومن و نقشآفرینیهای خطیر و تعیینکننده آنان بود که دستاوردهای خود در این عرصه را با حضور کارآمد و شگفتیساز در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پدیدار ساخت و مسلما این تجربه تابناک با بهرهگیری از انگیزه، شور و نشاط نسل جوان برای خدمت به کشور و تولید قدرت برای ایران عزیز، تاثیرات خود را در روند پیشروندگی میهن اسلامی به سمت آرمانهای والا و فتح سنگرهای ممتاز و کلیدی جهان در آینده نشان خواهد داد.»
این بیانیه در پایان با تعظیم و تکریم مقام شامخ شهیدان همیشه جاوید دفاع مقدس ملت ایران طی چهار دهه گذشته از جنگ تحمیلی هشت ساله تا جبهههای مقاومت اسلامی و حماسه آفرینی در سنگرهای خدمت و امنیت به ویژه شهدای عملیات خیبر با گرامیداشت یاد، نام و آرمانهای بلند حضرت امام (ره) و تاکید بر آمادگیهای همه جانبه نیروهای مسلح و آحاد ملت شریف و دشمنان ایران برای مصاف موفق، مقتدر، کوبنده و پشیمان کننده با تهدیدات و خطای محاسباتی دشمنان انقلاب و میهن اسلامی تاکید کرده است: «آنچه به عنوان عبرتهای راهبردی دفاع مقدس هشت ساله و رخدادها و حوادث بزرگ پس از آن میتواند به مثابه آموزهای عظیم مورد تمسک قرار گیرد، همت و تلاش ملی و همه جانبه برای پیگیری راهبرد قوی شدن، پیشرفت و اقتدار در حوزههای مختلف دفاعی و بازدارندگی برای تداوم بیم و هراس واقعی در ذهن و فکر دشمنان خبیث و پلید و بر حذر داشتن آنان از هرگونه تهدید، تهاجم، تعرض و خیره سری محتمل به این سرزمین مقدس است ارسال این پیام که در صورت هرگونه اقدام ننگین، متجاوزین زیر چرخهای اراده راسخ و پولادین ملت بزرگ ایران تحت هدایت و رهبری حکیمانه مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) و صلابت و اقتدار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران له و نابودخواهند شد.»
راز ناگفته «سربندها» وقتی رسانه میشوند
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، میگویند «زمانی که پیشانی حر بن یزید ریاحی مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت، حضرت سیدالشهدا (ع) با دستمال خود سر حر را بستند و حر با همان دستمال دفن شد. شاه اسماعیل در دورانی تصمیم به بازسازی قبر حر گرفت، زمانی که قبر وی را شکافتند دستمالی را بر سرش دیدند، شاه اسماعیل تصمیم گرفت دستمال را بردارد، اما چون دستمال را باز کرد خون از سر حر جاری شد به طوریکه قبر پر از خون شد، تا دستمال را بستند خون بند آمد و چون باز کردند باز خون جاری شد. اینطور دریافتند که دستمال مبارک حضرت اباعبدالله (ع) موهبتی از جانب خداوند که نصیب حر شده است.»
سربند سربلند
شاید ماجرای سربند رزمندهها در دوران دفاع مقدس به جایی در تاریخ و عاشورای سال ۱۳۶۱ برمیگردد، روزی که سر حر با دستمال حضرت سیدالشهدا (ع) بسته شده و از آن لحظه که امام سر او را بر دامن گرفت، توبه او نیز پذیرفته شد، شاید هم وام گرفته از جنگاوران و پیشینیان ماست که در نبرد با دشمن دستمالی به سر میبستند و یا به عنوان عرق چین از آن استفاده میکردند. هرچه بوده سربند در دفاع مقدس به نمادی خاص تبدیل شد که مفهومی ارزشمندتر از یک پیشانیبند ساده گرفت.
حتما شما هم فیلمها و انیمیشنهای زیادی سراغ دارید که قهرمان اصلی داستان با یک سربند از دیگران متمایز میشود. کسی که محور فیلم است و پیشانی بند که نمادی از قدرت و جنگآوری است را هنگام مبارزه بر پیشانی میبندد. شاید بتوان نمونه آن را در فیلم و سریالهای تاریخی کره جنوبی مثال زد که شخصیتهای نظامی و جنگاور فیلم، دستمالی به سر میبندند و نشان حک شده روی دستمالها معنا و مفهوم متفاوتی دارد.
پیشانیبند مردان سربلند تاریخ
پیشانی بند در آثار تاریخی و داستانهای اساطیری نیز وجود دارد و روی حکاکیهای به جای مانده نشان میدهد بسیاری از پادشاهان ایرانی و قهرمانان نظامی سربند به پیشانی داشتندف همچنین که در نقاشیهای زیادی از نظامیان دورههای مختلف تاریخی، سربند جزوی از نشانههای مردان جنگی بوده است.
حال فارغ از تاریخ سربند و پیشانیبند، نکتهای که سربندهای دوران دفاع مقدس را از دیگر سربندهای تاریخی که بر پیشانی زنان و مردان نشسته متمایز میکند مفهوم و فرهنگ خوابیده در پشت آن است.
صف سربند بستن در شب عملیات
نشان سربند رزمندههای دفاع مقدس را باید در مستندهای آن دوران جستجو کنیم، بین قاب دوربین جمعیت رزمندههایی که یکشکل و هماهنگ پیشانیبند سرخ «یا حسین (ع)» بستهاند یا ردیف بسیجیها در شب عملیات که پشت هم ایستاده، سربندهای مشکی «یا زهرا (س)» به پیشانی یکدیگر میبندند. نوارهای بسته شده روی پیشانی مطابق اعتقاد هر رزمنده بود، بستگی داشت هر نفر به کدام یک از اهل بیت (ع) علاقه دارد تا از بین سربندها نام امام محبوب خود را پیدا کند، در واقع این سربندها نشانی از اعتقادات افراد داشتند، چه زمانی که با قلم روی آن مینوشتند و چه بعدا که سربندهای چاپی راهش را به جبهه باز کرد. هر کدام از این سربندها رسانهای بودند برای بیان یک حقیقت، اعتقادی که قبل از به زبان آمدن روی پیشانی نقش میبست و عشق و ارادت رزمندهها را به حقیقتی مهم نشان میداد.
سربند یا زهرا (س) روی پیشانی مردان بزرگ
پیام این سربندها باعث شده تا امروزه نیز افراد مختلف با اتکا به معنا و مفهوم شکلگرفته در دفاع مقدس، گاه با بستن سربند، حامل و انتشاردهنده پیامی باشند. مثل اقدامی که علی دایی در زمان حضورش در تیم ملی انجام داد و سربند مشکی «یا زهرا (س)» را در یکی از بازیهای خود که مقارن با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) بود، به پیشانی بست.
سربندها تنها در ایران محصور نشد، بعدها در جنگ صربها و کرواتها علیه مسلمانان بوسنی و یا تشکیل حزبالله با هدف مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی، روی پیشانی مبارزان و رزمندگان دیگر کشورها نشست. در هر کشور این سربندها حامل پیام خاص و یا نشاندهنده یک شعار خاص بود، اما چیزی که در همه آنها مشترک ماند مفهوم مذهبی نهفته در آن است. شاید جهانیترین مفهوم بین مسلمانان همان شعار معروف «الله اکبر» است که نشان برتری قدرت الهی در مقابل ظلم و ستم را دارد.
سربند الله اکبر روی پیشانی جوان بوسنیایی در زمان جنگ بوسنی
تکه پازل شناسایی پیکر شهدا
یکی از مواردی که در تفحص پیکرهای شهدا در مناطق عملیاتی باعث تشخیص پیکر شهدای ایرانی از پیکر کشتههای عراقی میشود لوازم همراه این پیکرها از جمله سربندهای معروف رزمندگان ایرانی است.
دعوا سر سربند یا فاطمه بود
مداحان زیادی در نوحههای خود به سربند به عنوان نماد توسل رزمندهها به اهل بیت (ع) اشاره کردهاند. مثل نوحه معروف «یاد امام و شهدا» از حاج سعید حدادیان که به خوبی ارادت رزمندهها به حضرت زهرا (س) را بیان میکند.
از کرونا تا اردوی جهادی فقط با یک «یازهرا (س)»
در ایام شیوع کرونا در کشور و جهان، این کادر درمان و سلامت بودند که در خط مقدم مبارزه علیه این ویروس و دفاع از جان مردم در بیمارستانها ایستادند. زمانی که ایثار و گذشت این عزیزان در چشم مردم جامعه پررنگ شد پوسترهایی به چاپ رسید که اقدام امروز کادر درمان و مردم را در مبارزه با این بیماری با روزهای همدلی مردم در دوران دفاع مقدس مقایسه میکرد. یکی از این پوسترها بستن سربند توسط رزمندهها را به بستن ماسک در روزهای کرونایی تشبیه کرده بود.
بچههای جهادی که در طول سال در قالب گروههایی عازم مناطق محروم کشور برای خدمت رسانی میشوند و به تاسی از اقدام رزمندگان دفاع مقدس و با نیت خدایی پا به عرصه جهاد سازندگی میگذارند، رفتاری مشابه رزمندهها را در پیش میگیرند. همین سربند یکی از نشانههای ظاهری آنان است که اغلب در اردوهای جهادی به پیشانی میبندند.
نشان همراهی
تصویر معروفی از دوران دفاع مقدس مربوط به بستن سربند توسط زنی بر پیشانی مردی وجود دارد که دربردارنده پیام مهمی است. تصویر فارغ از زیبایی بصری و کادربندی مناسب شاید از این جهت اهمیت دارد که نشانی از همراهی زن (که گویا همسر مرد است) در رهسپار کردن مرد خود به جبهه را منتقل میکند. زنان در دفاع مقدس همراه و همگام با مردان در جبهه و پشت جبهه فعالیت کردند و اگر همراهی و همدلی آنان نبود شاید نه مردی به جبهه میرفت و نه دفاع مقدسی شکل میگرفت.
وصال پدر و فرزند گمشدهاش در شب عملیات
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، محسن مطلق اولین بار در سال ۱۳۶۲ به جبهه رفت. او کار نوشتن درباره جنگ را با کتاب «زنده باد کمیل» آغاز کرد و چندین کتاب بعد از آن نوشت و پس از دفاع مقدس وارد دانشگاه و در رشته طراحی صنعتی در دانشگاه علم و صنعت مشغول به تحصیل شد.
وی در خاطرهای از دوران دفاع مقدس روایت کرد:
تازه به گردان تخریب آمده بود. با آن سن و سال بالا و محاسن سفید، شور و حال جوانترها را داشت. میگفت نمیخواهم از بر و بچهها جا بمانم! هر کاری که بگویید میکنم. باید مینها را بشناسم! باید آنها را خنثی کنم! باید بر ترسم غلبه کنم. اگر شب عملیات با شما جوان ترها بیایم تا پشت میدان مین، بقیه راه را بلد هستم.
اوایل توی تدارکات بود. پیرمرد به هیچ نه نمیگفت. اگر چیزی لازم داشتی از زیر سنگ هم شده، پیدا میکرد و به دستت میرساند. همهی آرزویش این بود که شب عملیات از گردان تخریب جا نماند. خیلی طول کشید تا با او رفیق شدم و راز زندگیاش را به من گفت؛ قصه مربوط میشد به سالها قبل از انقلاب.
شاگرد کامیون بود. یکی دو شب بعد از ازدواج با یک کامیون ترانزیت راهی آلمان شدند. راننده با خود بار قاچاق داشت و به خاطر همین هر دو را دستگیر کردند. ۲۰ سال دوران حبس او طول کشید و وقتی برگشت دیگر نه خانه و کاشانهای داشت، نه شهر و محلهای! به همان شغل شاگردی ادامه داد. این بار در جادههای دورافتاده و بیابانهای گرم و سوزان. از ترس آبرویی که بر باد رفته بود و او مقصر نبود. اما چه کسی باور میکرد.
زمان جنگ، اینجا برای بچههای گردان وسایل آورده بودند. از قضا همان شب بچهها راهی عملیات بودند. پیرمرد شد جزء تیم مشایعت کننده، او هم قرآن گرفت تا بچهها از زیرش رد شوند.
همان طور که روبوسی میکردند و التماس دعا میگفتند، جوانی رعنا پیر مرد را در آغوش کشید و برای لحظهای او را به سینهاش چسباند. چه حس آشنایی! چه رؤیای زیبایی! انگار سالهای سال است که این جوان زیبارو را میشناسد. چقدر بوی خودش را میداد. چقدر شبیه خودش بود. بعد از آن وداع کوتاه دیگر پیرمرد آدم سابق نشد. گردان به گردان لشکر به لشکر را برای یافتن جوان گشت و فهمید که آن شب، همان شب رویایی همان شب که پیرمرد گمشدهاش را در آغوش کشید، جوان روی مین رفته و دیگر برنگشته. حال تنها راه برای رسیدن به او تنها راه برای پیدا کردن فرزندش همان بود که او هم راهی میدان مین شود. جنازه اش را پیدا کرد. انگار که به آرزویش رسیده بود. از همانجا که فرزندش رفت، در همان میدان مین خودش هم رفت.
فتح سوسنگرد
نماهنگ: فتح سوسنگرد
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 370.7 MB
کیفیت متوسط و فرمت Mp4 و با حجم 52.8 MB
چهلسالگی سرو/ پس از عملیات «کمان ۹۹» رخ داد؛ کابوس هشت ساله نیروی هوایی ارتش ایران برای بعثیها
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، انقلاب اسلامی، نخستین انقلاب پیروز و به ثمر رسیده تاریخ شیعیان گذشته است و این فراز مهم تاریخ اسلام در پنجمین دهه خود قرار گرفته. انقلابی که در عمر خود فراز و نشیبهایی داشته و از گردنههای بس خوفناک گذشته و توفانها و سیلابهایی را پشت سر نهاده و به کوری چشم بدخواهان، جوانی را گذرانده و در آستانه میانسالی است.
سرگذشت انقلاب اسلامی ایران که هر روز آن به اندازه عمر یک ملت گذشته، دستخوش جریانها، اتفاقات و رویدادهایی بوده که هرکدام به اندازه مثنوی هفتاد من کاغد سخن در کنه ذات خود دارند. داستانهایی که هر کدام جای بسی تحلیل دارند و تبیینشان به کرسیهای اختصاصی در کالجها نیازمند است. آنچه که در ادامه پیشکش میشود، خلاصه نقل داستانهای این انقلاب است. داستانهایی خواندنی که تجدید خاطرهای است برای گذشتگان، بازخوانی است برای نسل حاضر و میراثی است برای آیندگان.
فرماندهان نیروی هوایی پیش از شروع جنگ طرحی را موسوم به «طرح البرز» برای مقابله با تجاوزهای ارتش بعث تدوین کرده بودند. ۲۷ تیر ۱۳۵۹ یعنی تنها ۹ روز پس از شکست «کودتای نقاب»، «طرح نبرد هوایی البرز» بر اساس طرحهای عملیاتی سهند و سبلان که از زمان اختلافات مرزی با عراق در سالهای قبل از پیروزی انقلاب در نیروی هوایی موجود بودند به وسیله سرهنگ خلبان «محمود قیدیان» معاون عملیاتی نیروی هوایی و سایت افسران عملیات آن معاونت تهیه شد و به تصویب مقامات مسئول رسید.
در طرح آمده بود «از آنجا که جو سیاسی حاکم بر کشور اجازه پیشدستی را به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نمیدهد، لذا هنگام بروز مخاصمات میان دو کشور ایران و عراق، نیروی هوایی عملیات خود را بر مبنای عملکرد انتقامی در برابر دشمن طرح ریزی مینماید.» به دلیل ویژگیهای خاص فرمانده وقت کل قوا، ابوالحسن بنیصدر و اختلافاتش با نیروهای انقلاب و نیز جدی گرفته نشدن تهدیدهای صدام از سوی وی، «طرح البرز» آن قدر روی زمین ماند تا این که صدام با لغو یکجانبه قرارداد حُسن همجواری در سال ۱۹۷۵ میلادی، الجزایر بین ایران و عراق، ساعت ۱۴ و ۲۰ دقیقه روز ۳۱ شهریور سال ۵۹، تعداد ۱۵ فرودگاه و پایگاه شکاری کشور را بمباران کرد.
گرچه در پاسخ به حملات میگها و توپولوفهای بعثی، خلبانان نیروی هوایی به فاصله دو ساعت با دو دسته پروازی البرز» و «رد آلفا» از پایگاه هوایی بوشهر و پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به پرواز درآمدند و دو خلبان به نامهای سروان محمد صالحی ستوان یکم خالد حیدری به شهادت رسیدند، اما این طرح برای برگرداندن ورق جنگ، کند کردن ماشین جنگی دشمن و نیز جاری و ساری کردن امید میان مردم مسلمان ایران کافی نبود. از این رو به دستور فرمانده نیروی هوایی سرتیپ «جواد فکوری» طرح البرز مجددا روی میز گذاشته شد تا به عنوان یک شاهکار نظامی به اجرا درآید. برای نامگذاری این طرح از دو مولفه استفاده کردند که یکی تعداد صفحات طرح البرز یعنی ۹۹ بود و دیگری کمان آرش، قهرمان اسطورهای ایران.
در نهایت، بامداد اول مهر سال ۱۳۵۹ تعداد ۲۰۰ فروند جنگنده بمبافکن از پایگاههای هوایی سراسر کشور برخاستند که ۱۴۰ فروند آنها وارد آسمان عراق شدند. آنها بنا بود صدها بمب «ام.کا۸۲»، «ام.کا۸۳» و «ام.کا ۸۴» بمبهای خوشهای و نیز موشکهای ماوریک، حرارتی و راداری را بر منطقهای حد فاصل مدار ۳۰ درجه شمالی یعنی جنوبیترین مدار در خاک عراق تا شمالیترین مدار آن در ۳۷ درجه شمالی ریخته و تاسیسات نظامی و اقتصادی، ستونهای نظامی و همچنین محورهای مواصلاتی نیروهای پیاده دشمن بعثی را هدف قرار دهند.
همچنین قرار شد ۶۰ فروند باقیمانده نیز بخشی از نیروهای عراقی را که وارد خاک ما شده بودند بمباران کنند. سحرگاه، هواپیماهای اف ۱۴ ایران فضای مرز هوایی ایران را از ارومیه تا جزیره خارک پوشش میدادند تا دقایقی بعد هواپیماهای شکاری اف ۴ و اف ۵ پرواز کنند. آنها به پرواز درآمدند و اهدافشان را در خاک عراق به آتش کشیدند. دلحامد، زنجانی و بربری خلبانانی بودند که تاسیسات نفتی اربیل، موصل و کرکوک را بمباران کردند. چند خلبان دیگر نیز روانه ناوچهها و تاسیسات دشمن بعثی در خلیج فارس شدند. بسیاری از خلبانان نیز آسمان بغداد و بصره را ناامن کردند. آنها آن قدر روی باند فرودگاه بغداد و بخش نظامیاش بمب ریختند که تا چند روز هر مسافر خارجی که میخواست به بغداد بیاید به ناچار باید در فرودگاه امان پایتخت اردن فرود میآمد و از آن جا با خودرو روانه بغداد میشد. یک روز پیش از آن، رادیو و تلویزیون بغداد برای مردم عراق با آب و تاب نقل میکرد که جوانان شما تمام هواپیماهای دشمن مجوس را منهدم کردهاند و حالا دیگر ایرانیان پرندهای برای پرواز ندارند، اما روز اول مهر ایرانیان ثابت کردند که «دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده.»*
ساعت ۶:۳۰ به وقت بغداد، مردم با صدای پدافندها سراسیمه از خواب بیدار شدند. آن روز صبح، پدافندها قبل از آن که آژیر خطری مردم را متوجه حمله هوایی کند، خبر دادند که جنگ برای مردم بغداد نیز آغاز شده است. خلبانان ایرانی در بامداد دومین روز جنگ، بغداد را به لرزه درآوردند و خواب را از چشم دشمن ربودند. آنها مثل باران روی فرودگاههای نظامی و مراکز نفتی و اقتصادی بمب ریختند و همین کافی بود تا سرعت دشمن گرفته شود. با این که ایرانیان هیچگاه مناطق مسکونی مردم عراق را بمباران نکردند، اما حمله هوایی از سوی کشوری که صدام در تبلیغاتش آن را از پیش شکستخورده اعلام کرده بود، زندگی بغدادیها را از حالت عادی خارج کرد.
آن روز و آن شب و همه شب و روزهای جنگ، بغدادیها همیشه گوش به رادیو بودند؛ گوش به مارش نظامی و به بیانیههای ارتش، شب هنگام هم تمرین آژیر سه بار متوالی در شهر بغداد انجام شد تا مردم با این آژیرها آشنا شوند. در جریان عملیات «کمان ۹۹» بیش از ۶۰۰ هزار پوند بمب بر سر دشمن متجاوز ریخته شد و صدام از آن روز به بعد دیگر خیال فتح سه روزه خوزستان و رویای رژه ششم مهر در میدان آزادی تهران را در سر نمیپروراند.
در این عملیات، تعداد شش فروند از هواپیماهای اف ۵ و چهار فروند از هواپیماهای اف ۴ نیروی هوایی خودی سقوط کردند و ۹ نفر از خلبانان شجاع نیروی هوایی به نامهای سرلشکر خلبان منصور ناظریان، همایون شوقی (جاویدالاثر)، غفار رامینفر (جاویدالاثر)، ذبیحالله دینمحمدی (جاویدالاثر)، غلامحسین عروجی (جاویدالاثر)، بهرام عشقیپور، عباس اسلامینیا، تورج یوسف و علیمراد جهانشاهلو به شهادت رسیدند و دو نفر از خلبانان نیز اسیر شدند.
* پیام امام خمینی در روز اول جنگ.