ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
قول وقرارباشهیدان
امضای جانباز سرافراز شهیدناصر یزدانی نیاکی
درقول وقرار با شهیدان
مراسم یادواره شهدای نیاک
اِنَّالِلَه وَاِنَّااِلَیْهِ رَاجِعُوْنَ
جانباز سرافراز سیدناصر(امیر) یزدانی نیاکی به ملکوت اعلی پیوست
شهدای نیاک ( لبیک یا حسین ، لبیک یا خامنه ای ، تاآخرایستاده ایم )
ادامه مطلب ...
اهدای لوح سپهبدی از جانب مقام معظم رهبری به فرزندشهیدسپهبدسیدمسعودمنفردنیاکی
توسط ریاست ستادکل نیروهای مسلح سردارسرلشگرباقری
زندگینامه شهیدسیدعلی قدیری
نام پدر: سید اسدالله
نام مادر: سیده حبیبه
تاریخ تولد: 1339
یگان خدمتی: لشکر 25 کربلا
عضویت: بسیجی
تاریخ شهادت: 1362/1/22
محل شهادت: شرهانی عراق
نحوه ی شهادت: اصابت خمپاره در والفجر (1)
محل دفن: آمل
سن: 23 سال
سال یکهزار و سیصد و سی و نه بود که سید علی قدیری در خانوادهای مذهبی در شهر ری بدنیا آمد. توجه و علاقه والدین به مفاهیم دینی و اجرای فرائض الهی عاملی بود که کودک در فضایی از عشق و ارادت به اهل بیت(ع) و شوق و ذوق به فهم و درک مسایل دینی و مذهبی رشد کند .تحصیلات ابتدایی را دبستان اسلامی شهر ری پشت سر نهاد. سید علی با درک موقعیت خانوادگی و احساس فشار مالی بعد از دورهی راهنمایی، راهی بازار کار شد و در یک مغازهی الکتریکی، شهر آمل مشغول به کار شد. سال 1359 وارد خدمت مقدس سربازی شد و پس از طی دورهی آموزشی در دانشکده افسری به خدمت سربازی مشغول گردید. وجود سرتیپ شهید نامجو در دانشکده افسری، نعمتی بود تا اینکه سید علی بهتر و بیشتر به مبانی دینی و اخلاق عملی اسلامی و خدمت برای رضای حق راغب گردد.
سید علی علیرغم به پایان رسیدن دوران خدمت سربازی اش،حاضر نشد در راه مبارزه علیه باطل کنار بکشد و به زندگی عادی برگردد؛ بدین خاطر پس از مدتی از طریق بسیج زادگاهش به مناطق جنگی باختران اعزام شد. پس از سه ماه جنگیدن و شرکت در عملیات مسلم بن عقیل به دیدار خانوادهاش برگشت ولی روح بزرگ و حقجوی او تاب و تحمل گوشهنشینی را نداشت و ضمن ثبت نام و عضویت در سپاه پاسداران و تا اعلام جواب قطعی استخدام در آن نهاد، مجدداً راهی جبهههای نور علیه ظلمت شد. تا اینکه در بیست و دوم فروردین سال شصت و دو، هنگام طلوع فجر در اولین مرحله عملیات والفجر1، به همراه جمعی از یاران همسنگرش در جبهه شرهانی خاک عراق براثر اصابت خمپاره به دیدار معشوق شتافت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
زندگینامه شهیدحسین رمضانی نیاکی
نام پدر: سید محمود
نام مادر: سیده مریم
تاریخ تولد: 1343/9/13
وضعیت اشتغال: سرباز
تحصیلات: متوسطه
یگان خدمتی: ارتش
عضویت: گروهبان
تاریخ شهادت: 1365/1/8
محل شهادت: غرب کشور
نحوه ی شهادت: در عملیات والفجر9
محل دفن: روستای نیاک
سن: 22 سال
ذر ماه سال 1343 بود که صدای گریه نوزادی در روستای نیاک در خانوادهای سادات لبخند بر لبان پدر و مادر شکوفا ساخت و با توجه به عشق و ارادت به ائمه اطهار (ع) نام«حسین»را بر تازه رسیده نهادند.
حسین پا به پای خانوادهای که دل در گرو دین و دیانت وکمر همت به کار کشاورزی نهاده بودند، درس زندگی میگرفت و همراه و همگام با دیگر همسن و سالانش میرفت تا زندگی باصفا و صداقتی داشته باشد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای نیاک پشتسر گذاشت و مقطع متوسطه را در دبیرستانهای لاریجان (بایجان و وانا) و آمل گذراند.
حسین در ایام فراغت با کوشش و تلاش چشمگیر کمک کار خانواده بود و با دست و پنجه نرم کردن با سختیهای زندگی تمرینی داشت که با عزت نفس ادامه حیات بدهد. او با روحیه صبر و شکیبایی زبانزد اطرافیان و دوستان بود و با رفتار مؤدبانهاش، دام محبت میگستراند. به اقامه نماز و تلاوت قرآن دلبستگی داشت. پس از اتمام تحصیلات دوران متوسطه به خدمت مقدس سربازی اعزام شد که آن ایام مقارن بود با دوران دفاع مقدس علیه تجاوزات رژیم بعثی عراق.
او در دوران مبارزه علیه دشمن بعثی، یکبار مجروح شد و با ارتقاء معنویی که پیدا کرده بود طی نامهای خبر شهادت خود را به دوستان میدهد.
شهید به عنوان گروهبان همدوش دیگر رزمندگان در میادین نبرد به جهاد علیه دشمن پرداخت. تا اینکه در هشتم فروردین سال شصت و پنج، همراه با رایحهی روحپرور بهاری، جاودانه شد و با کسب مدال شهادت، در عملیات والفجر 9 ، در کوههای غرب کشور در بهشت همیشه بهاری، جای گرفت.
پیکر مطهر شهید بعد از چندین سال (مفقودالجسد بودن) در جوار مولانا سید حسن ولی (ع) به خاک سپرده شد.
شهیدسیّدحمیدرضااسدی نیاکی
نام پدر: سیدعلی اکبر
نام مادر: پروین
تاریخ تولد: 1340/12/22
وضعیت اشتغال: سرباز
تحصیلات: دیپلم
یگان خدمتی: لشکر 77 خراسان
عضویت: سرباز
تاریخ شهادت: 1360/4/8
محل شهادت: آبادان
محل دفن: آمل
سن: 20 سال
زندگینامه شهید
در اواخر سال یکهزار و سیصدو چهل زمانی که طبیعت به استقبال بهار می رفت، ناگهان صدای گریه کودکی در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت(ع) پیچید. او با قدوم خود رایحهای از بهار سربلندی و عزت را به همراه آورد.نام حمیدرضا را بر او نهادند.متانت و ادب و انضباط کودک،اعجاب اطرافیان را بر انگیخت و همواره پدر و مادر با نگاه به این تازه رسیده لذّتی سکرآور همراه با دلشوره در وجود خود احساس می نمودند و سروشی پنهانی به آنها القا می کرد که این هدیه خداوندی چراغی است که زود خاموش می گردد ولی اثر وجودی او تا ابدیت باقی خواهد ماند.
دوران ابتدایی را در مدرسه جلالی و راهنمایی را در مدرسه طالب آملی و متوسطه را در دبیرستان رازی با موفقیت و نتایج تحسین برانگیز پشت سر نهاد. سال 1356 هنوز 16 سال از سن او نمیگذشت که در فعالیتهای انقلابی شرکت داشت و با حضور در مسجد حاج علی کوچک و کسب فیض در محضر آیت الله جوادی سعی می نمود شور و شعوری عرفانی پیدا کرده و اثر وجودی خود را برای رضای خدا به اثبات برساند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای انقلابی از جمله جهاد سازندگی به فعالیت پرداخت و با عضویت در انجمن اسلامی پایین بازار سعی مینمود آمر به معروف و ناهی از منکر باشد.همواره مقلّد و پیرو خط امام خمینی(ره)بود. با صداقت تمام بر سر عهد و پیمان پای فشرد تا اینکه در تیرماه یکهزار و سیصد و شصت جان شیرین را
تقدیم جان آفرین نمود و با نثار خون خود برگ زرّین از مظلومیت تشیع بر صفحه تاریخ افزود و شمع محفل بشریت گردید.