راز ارادت مردم به آیت الله مهدوی کنی چه بود؟
دیدبان: آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، سومین رئیس مجلس خبرگان رهبری، سه شنبه 29 مهرماه 1393 بعد از اینکه حدود پنج ماه در بیمارستان بستری بود، دعوت حق را لیبک گفت. وی که از روحانیون سرشناس تهران محسوب می شود، از چهره های برجسته و تاثیرگذار در انقلاب اسلامی نیز هست. آیت الله مهدوی کنی علاوه بر اینکه قبل از انقلاب از روحانیون مبارز علیه نظام ستمشاهی و از یاران صدیق حضرت امام خمینی(ره) بوده است، یکی از افراد موثر در سال های بعد از انقلاب تا پایان عمر نیز بود و در حوزه های مختلف و بزنگاه های مهمی نقش آفرینی کرد. همین نقش آفرینی و حضور تکلیف مآبانه وی موجب شد تا بعد از رحلتش، رهبر معظم انقلاب بر پیکر وی اقامه نماز کنند و مراسم تشییع با شکوهی برای این مبارز نستوه برگزار شود. بررسی شخصیت انقلابی آیت الله مهدوی کنی از آنجایی دارای اهمیت مضاعف است که وی از جمله افرادی است که در همه ادوار از زمان ورود به فعالیت های انقلابی تا زمان فوت، دارای یک سیر مواضع مشخص و ثابت بوده است و هیچ گاه گذشت زمان و وجود فتنه ها موجب تغییر و عدول وی از مواضع انقلابی اولیه نشده است. این چیزی است که نگاهی به مواضع و رویکردها و فعالیت های آیت مهدوی کنی، مهر تایید بر آن می زند. با توجه به اینکه نقش آفرینی های آیت الله مهدوی کنی در عرصه های مختلف را نمی توان در این نوشته کوتاه مورد بررسی قرار داد، تنها به چند نمونه مهم از نقش آفرینی های وی –چند نمونه ای که وجه تمایز آیت الله با خیلی ها را نشان می دهد- اشاره می شود. مواردی که درس های بسیاری را با خود به همراه دارد و توجه به آن ها مشخص می سازد که چرا رهبر معظم انقلاب خود بر پیکر وی نماز خوانند و تشییع وی این چنین با استقبال مواجه شد.
دوره نخست وزیری و نامزدی ریاست جمهوری
آیت الله مهدوی کنی در 11 شهریور سال 1360 به نخست وزیری رسید. در حالی که در مرداد ماه همان سال محمدعلی رجایی به عنوان دومین رئیسجمهور ایران پس از عزل بنیصدر سوگند یاد کرده بود و محمدجواد باهنر را نیز به عنوان نخست وزیر معرفی کرد، اما عمر رجایی و باهنر و دولتشان تا هشتم شهریور همان سال بود و در پی بمبگذاری در دفتر نخستوزیری در ۸ شهریور محمدجواد باهنر نخستوزیر و محمدعلی رجایی رئیسجمهور به شهادت رسیدند. بعد از همین اتفاق بود که شورای موقت ریاست جمهوری تشکیل شد و آیت الله مهدوی کنی را که عهده دار سمت وزارت کشور در کابینه باهنر بود و اکثریت نمایندگان مجلس نیز با وی موافق بودند به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد. روز یازدهم شهریورماه سال۱۳۶۰ هجری شمسی، اکثر نمایندگان شرکتکننده در انتخاب نخستوزیر جدید، به آیتالله محمدرضا مهدوی کنی رأی موافق دادند و وی نخستوزیر شد. بعد از آن وی کابینه موقت خود را تشکیل داد و وزرا را به مجلس معرفی کرد. دولت موقت آیت الله مهدوی کنی پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) بهعنوان رئیسجمهور، از یازدهم شهریور تا هفتم آبانماه ۱۳۶۰ بر سر کار بود. هر چند دوران نخست وزیری آیت الله مهدوی کنی کمتر از دو ماه بود، اما این موضوع از آنجایی قابل اهمیت است که اولاً وی در شرایطی که رئیس جمهور و نخست وزیر در بمب گذاری به شهادت رسیده بودند و رئیس جمهور قبل از آن نیز عزل شده بود، چنین مسئولیتی را بر عهده گرفت و انجام وظیفه در چنین شرایطی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از سوی دیگر اما اهمیت این اقدام آیت الله مهدوی کنی آنجایی مشخص می شود که وی در شرایطی که یکی از گزینه های اصلی و مطرح برای ریاست جمهوری بعدی بود اما به دلیل آنکه فردی شایسته تر از خود جهت تصدی این مسئولیت–حضرت آیت الله خامنه ای- را می یابد از ایشان می خواهد که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند و خود وی اعلام می کند فقط برای آنکه فضای انتخابات پرشور شود نامزد می شود، در حالی که نظرش بر روی آیت الله خامنه ای است. همین امر موجب می شود که وی سرانجام از نامزدی ریاست جمهوری انصرف دهد و به حمایت از آیت الله خامنه ای بپردازد. این اقدام آیت الله مهدوی کنی به ویژه با توجه به شرایط خاصی که آن دوره بر کشور حاکم بوده است از اهمیت خاصی برخوردار است و نشان می دهد که وی در حالی که هیچ گاه دنبال مقام و مسئولیت نبوده است، اما آنگاه که کشور به وی نیاز داشته است صحنه را خالی نکرده است و به بهانه دنبال مقام نبودن، از بار مسئولیت نیز شانه خالی نکرده است. نه از بار مسئولین شانه خالی کردن و نه در پی مقام و مسئولیت دویدن؛ درسی است که نیاز اساسی امروز است.
مواضع محکم و بجا در فتنه سال 88
اما علاوه بر نقش آفرینی های ارزشمند آیت الله مهدوی کنی در سال های اولیه انقلاب، که تنها به دو مورد آن ها اشاره شد، یکی از مهم ترین و اصلی ترین بزنگاه هایی که نقش آفرینی ایشان قابل اهمیت فروان است، مربوط می شود به سال های پایانی عمر وی. نوع مواجهه و مواضع آیت الله مهدوی کنی در فتنه سال 88 به قدری مهم و ارزشمند است که اگر بگوییم حتی از مسئولیت ها و نقش آفرینی های گذشته ی وی نیز اهمیت بیتشری دارد سخنی به گزاف نگفته ایم. چرا که قضایای سال 88 در فضایی فتنه آلود، اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بود و عوامل اصلی فتنه در داخل کشور نیز کسانی بودند که ادعای انقلاب و امام را هم داشتند و همین امر موضع گیری های بجا و سنجیده شخصیت انقلابی چون آیت مهدوی کنی را از اهمیت مضاعفی برخوردار ساخته بود. بودند در آن برهه افرادی که حتی سابقه انقلابی هم داشتند اما در خدمت آمریکا و انگلیس به عنوان طراحان اصلی فتنه، به ایجاد اغتشاش در کشور کمک کردند. آیت الله مهدوی کنی اما در چند نوبت در خصوص جنایت های سال 88 موضع گیری انقلابی کرد و اقدامات فتنه گران را محکوم کرد: «برخی گرفتار فتنه شدند و گروهی را نیز آلوده کردند. راهحل رفع فتنه یافتن نقطه اتکایی است که این نقطه در همه مکتبها و حکومتها وجود دارد و به آن اعتماد میکنند. مگر کسانی که بخواهند آشوب و اغتشاش برپا کنند. مصلحت هر کشور و نظامی اقتضاء میکند در هنگام آشوب به سمت آن فصلالخطاب بروند اگر چه آن فصلالخطاب مطابق میل ما نباشد.» «با کسانی که کفر میورزند نباید رفاقت کنیم، با کافر معاند رفاقت نکنیم، این جزو وظایف ما است، اشتباهاتی که برخیها انجام دادند موجب خوشحالی دشمن شد، در جریان انتخابات دشمن را شاد کردند و دشمنان برایشان کف زدند.» «ما در انقلاب اسلامی اصول ثابت داریم که قابل تأویل نیست، در جریانات پس از انتخابات برخی این اصول را تاویل کردند و از مواضع خود جا به جا نمودند، یحرفون الکلم عن مواضعه، لذا اصل ولایتفقیه را نباید تأویل کرد... برای حفظ نظام باید پیرو ولایت بود، متاسفانه کسانی در مقام عمل پس از انتخابات کارهایی کردند که نادرست بود و به نظام ضربه زدند.» «افراد معترض موضعگیریها و برنامههایی را در روزهای پس از انتخابات اجرا کردند که در آن مقطع دشمن به این جریان امیدوار شد و وقتی دشمن به یک جریانی امیدوار میشود، معلوم است که آنها در مسیر انحراف افتادهاند. باید این قضایا زودتر جمع میشد و این اتهامات علیه نظام مطرح نمیشد تا دشمنان بیش از این شاد نمیشدند.» «ملت بیدار و انقلابی ایران پس از گذشت 30 سال از انقلاب شکوهمند خود در روز عاشورای حسینی سال 88 با حادثه غیرمنتظرهای روبرو شد و ناگهان مشاهده کرد که گروهی به بهانه تقلب در انتخابات با شعارهای ضدانقلابی و ضدعاشورایی به صحنه آمدند و با توهین به مقدسات و رفتار و گفتار نابهنجار، عاشورای حسینی را به سخره گرفته و عملا اثبات کردند که مسئله انتخابات بهانهای بیش نبوده و اینها با اساس انقلاب و دستاوردهای آن مخالفند. اقدامات اینان در این روز بزرگ قلوب تمام شیعیان و عزاداران حسینی را جریحهدار کرد و معلوم شد که علت اصلی این جار و جنجال، موضوع انتخابات نیست و هدف اصلی براندازی و مقابله با نظام و رهبری است.» «اشتباهات بسیار و پی در پی توسط آقایان در این ایام صورت گرفته است و به این خاطر نمیتوان با تعارف و حلواحلوا کردن، قدم برداشت، لذا تاکید میکنم که صلح با کسانی که اظهار پشیمانی نکردهاند، درست نیست.»
ریاست مجلس خبرگان رهبری
اما یکی دیگر از نقش آفرینی های آیت الله مهدوی را باید در آخرین مسئولیتی که وی قبول کرد جست و جو کرد. فتنه 88 و نقش آفرینی برخی افراد در آن، شرایط را به گونه ای رقم زد که موجب شد تا انتخاب هیئت رئیسه جدید مجلس خبرگان رهبری در سال 89 نیز متأثر از فتنه شود. به همین جهت انتخاب یک رئیس شایسته و در شان مجلس خبرگان که تمایز مشخصی نیز با فتنه گران داشته باشد از اهمیت فراوانی برخوردار بود و دغدغه اصلی اعضای مجلس خبرگان در آن زمان نیز همین موضوع بود. همین مسئله باعث شد که بار دیگر نام آیت الله مهدوی کنی به میان آید و اعضای خبرگان بار دیگر سراغ وی رفتند و از وی خواستند تا در این عرصه حضور یابد. آیت الله مهدوی کنی که تا قبل از آن در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بود، آنگاه که تکلیف خود دید، پای به میدان گذاشت و در حالی که 80 سال از عمر وی می گذشت برای اولین بار در انتخابات میان دوره ای خبرگان شرکت کرد و در پی آن برای ریاست مجلس خبرگان رهبری نیز نامزد شد و سومین رئیس مجلس خبرگان شد. این اقدام ارزشمند و بجای وی بار دیگر دوران نخست وزیری و نامزدی ریاست جمهوری را به اذهان متبارد کرد و نشان داد، گذشت زمان عاملی نیست که موجب شود، شخصیت انقلابی چون آیت الله مهدوی کنی تکالیف خود را از یاد ببرد و از مواضع اولیه اش عدول کند؛ بلکه هرگاه که انقلاب و نظام مقدس اسلامی نیاز داشته باشد، وارد میدان خواهد شد و در خدمت نظام و رهبر انقلاب انجام تکلیف خواهد کرد. چیزی که در سال 89 و پذیرش ریاست مجلس خبرگان توسط وی اتفاق افتاد و سال های آخر عمر این مبارز نستوه را برای مردم مومن و انقلابی ایران اسلامی، برای همیشه به یادماندنی کرد.
نتیجه گیری
روشن است که نقش آیت الله مهدوی کنی در رویدادهای مختلف قبل و بعد از انقلاب بسیار فراتر از آنچه گفته شد است، اما به این دلیل موارد یاد شده به عنوان بزنگاه های نقش آفرینی وی انتخاب شدند، که دارای اهمیت فراوانی هستند. دیدبان معتقد است در واقع نقش آفرینی در چنین رویدادهایی است که می تواند درس های قابل اهمیتی را با خود به همراه داشته باشد و مردم انقلابی و مومن را در خیابان های تهران در تشییع پیکر یک روحانی مبارز به میدان بیاورد. اگر نبود این ثبات قدم و اگر نبود این بصیرت و اگر نبود این همراهی با نظام و رهبری، هیچ گاه شاهد این ابراز ارادت های صادقانه مردم هم نمی بودیم. اینکه یک مبارز انقلابی، بعد از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب، تلاش می کند همچنان بر مواضع انقلابی و اصولی خود پایبند باشد و اجازه نمی دهد گذشت زمان و چرب و شیرین دنیا، رویکردهای انقلابی اش را تحت الشعاع قرار دهد، درس مهمی است که نیاز مبرهن جامعه امروز است؛ اما این مسئله جایی از اهمیت مضاعفی برخوردار می شود که چنین فردی علاوه بر اینکه در مواضع و سخنان خود اصول انقلاب را از یاد نمی برد، هر زمان که به حضور وی در میدان و پذیرش مسئولیت نیز نیاز باشد، از بار مسئولیت شانه خالی نمی کند، حتی اگر 80 سال از عمرش گذشته باشد.
علامه ای برای اعصار - ویژه نامه درگذشت علامه محمدتقی جعفری (رحمت الله علیه)
زندگینامه حضرت آیت الله سیدحسین فقیه لاریجانی
نکته : تمام مطالب بالا ازکتاب داستانهای مولاسیدحسن ولی ع ودیدنیهای روستای نیاک ،تالیف فاطمه قاسمی 1383برداشت شده است.ولازم به ذکراست که همین متن درماهنامه (درآسمان معرفت) دربخش معرفی علمای بزرگ نوشته شده که متاسفانه بخاطراشتباه تایپی موارد فوق اصلاح ودرسایت شهدای نیاک خبررسانی شد
موارد اصلاح شده :
1-نویسنده کتاب نوشته بودند دربنداول معظم له درسال 1307هجری شمسی درروستای کنارانجام که ازتوابع نیاک می باشددرخانواده ای مذهبی وعالم دیده به جهان گشود. که اصلاح شد:
معظم له درسال 1307هجری شمسی درروستای کنارانجام درخانواده ای مذهبی وعالم دیده به جهان گشود.
2-وبرای کسب درجات عالیه به شهرقم سفرکرده واز علمایی بزرگ چون آیت ا..مرعشی ،علامه طباطبایی وامام خمینی ره کسب فیض نمودند.که متاسفانه این بند هم ازتایپ جامانده ودراین جا اصلاح می شود.
درهمین جا لازم است از طایفه محترم روستای کنارانجام بخاطراشتباهات ذکر شده آن هم بخاطر حجم زیادمطالبی که برای ماهنامه آماده کرده بودیم باعث جاافتادن مطالب ذکرشده درهنگام تایپ یوده که عذرخواهی کرده ودست یاری درازکرده واگرمطالب کاملی از زندگی حضرت آیت الله فقیه لاریجانی دردست دارند برای ماارسال تا دراختیاردوستداران ومریدان معظم له قرار بدهیم .
سایت شهدای نیاک
زندگینامه آیت الله مهدوی کنی
به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، آیت الله مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان رهبری و یکی از اساتید بزرگ اخلاق و عرفان تهران صبح امروز (سهشنبه ۲۹ مهرماه) به ملکوت اعلی پیوست.
آیتالله مهدویکنی ۱۴ خرداد امسال پس از بازگشت از مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) در منزل دچار عارضه قلبی شده و به بیمارستان منتقل شده بودند که پس از گذشت چندماه بستری ایشان در بیمارستان، امروز دعوت حق را لبیک گفتند.
ایشان در محضر استادان مبارزی همچون حضرات آیات مشکینی، حاج شیخ عبدالجواد سده ای (جبل عاملی)، شهید صدوقی، سلطانی، مجاهدی، رفیعی قزوینی، شعرانی، علامه طباطبایی، آیه الله العظمی بروجردی، امام خمینی، آیه الله العظمی گلپایگانی و ... رضوان الله تعالی علیهم دروس عالی فقه، اصول فقه، تفسیر، حکمت، کلام و دروس خارج فقه و اصول را تلمذ کردند.
مبارزات معظم له علیه حکومت طاغوت، باعث دستگیریهای متعدد، تبعید، شکنجه و زندانیشدن ایشان گردید. ایشان آخرین عالمی است که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی برای چندمین بار دستگیر و در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آزاد شدند. آیت الله مهدوی کنی، پس از پیروزی انقلاب، از طرف حضرت امام خمینی قدس سره الشریف عهدهدار مسؤولیتهای متعددی در تاسیس نظام نوپای اسلامی شدند.
چندی پیش برنامه بوستان از رادیو معارف گفت و گویی با آیت الله مهدوی کنی درباره زندگی معظم له داشته که مشروح آن در زیر آمده است؛
بنده محمدرضا مهدوی کنی در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در کن و در یک خانواده مذهبی و روستایی- شهری به دنیا آمدم. نام پدرم خواجه اسدالله است. ایشان در کن کشاورزی و باغ و زمین داشتند که قسمتی از آن موروثی از پدرشان بود. پدرم روحانی نبودند ولی علاقه مند به روحانیت بودند. در منزل ما معمولا علما و روحانیت آن زمان رفت و آمد می کردند و من هم از بچگی با روحانیت انس داشتم.
در سن ۷-۸ سالگی پای منبر علمای آن زمان در کن می رفتم و منبر آنها را یاد می گرفتم و برای مادرم بازگو می کردم. گاهی از اوقات چادر مادرم را می گرفتم و به عنوان عبا روی دوشم می انداختم و سرم را هم با چیزی می بستم، مادرم می گفت: مثل آشیخ حسین واعظ کن شدی و از من میخواست منبر آشیخ حسین را برایش بخوانم و من هم شبیه او می خواندم. سخنان را که بازگو میکردم روضه هم میخواندم. و از همان زمان علاقه مند بودم.
مادرم فاطمه نام داشت و بسیار مادر خوبی بود و بسیاری از خصوصیاتی که اگر خوب باشد و داشته باشم از مادرم ارث برده ام. ما ۵ برادر و ۳ خواهر بودیم که یکی دیگر از برادرهایم هم روحانی هستند.
در کن با علمایی مثل مرحوم آیت الله سرخه ای و مرحوم کلباسی و مرحوم حاج میرزا علی کنی رفت و آمد داشتیم. آیت الله سرخه ای عالم و مجتهد و مبارز بزرگی بودند که با ما رفت و آمد داشتند و مسجدشان در محله امامزاده یحیی - محله ۱۵ خرداد است و سرانجام هم پدر زن بنده شدند. مرحوم کلباسی امام جماعت مسجد میرزا محمود وزیر در سرچشمه تهران بودند. مرحوم حاج میرزا علی کنی عالم بزرگواری بودند که در حد مرجعیت بودند و یکی از مشوقان من برای تحصیل علوم دینی بودند. ایشان نقش بسیار برجسته ای در لغو قرارداد رویتر داشتند.
خاطرات دوران کودکی
در دوران کودکی پدرم و برادران بزرگتر از خودم مراقبم بودند که با چه کسانی معاشرت می کنم و اینطور نبود که خیلی آزاد و رها باشم، البته محدود هم نبودم و یادم هست که با هم سن و سالانم بازی می کردیم چه در مدرسه و چه بیرون از مدرسه، الک و دولک و توپ بازی و... می کردیم.
یادم هست که الک ها را با چوب می زدیم. آن زمان پینه دوزی داشتیم که از ناحیه پا یک مقداری معلول بود، روزی در دکانش نشسته بود و پینه دوزی میکرد، الک من خورد به سر او و او رفت پیش پدر من و شکایت کرد که آقا رضا الک را زده به سرم. پدرم خیلی مقید بود که ما به کسی تعدی نکنیم، بدون اینکه از ما بپرسد که عمدی بوده یا سهوی یا چرا این کار را کردی، فکرشان این بود که بالاخره بی مبالاتی کردی، جلوی مردم دو سه تا سیلی به من زدند و گفتند دیگر به کسی جسارت نکنید. فقط دو مورد یادم هست که پدرم مرا تنبیه کرده باشند که یک مرتبه اش همین بود و غیر از این دو مورد یاد ندارم پدرم با من حتی بد حرف زده باشند.
یادم هست نزدیک های بلوغم که شد پدرم یک روز مرا خواست و گفت الان هیچ کس اینجا نیست و تنها هستی میدانی که آدم وقتی مکلف میشود و بالغ میشود خصوصیات جدیدی برایش پیدا می شودو اینها را باید بدانی و این مسائل را به من یاد داد. با اینکه خیلی ها این کار را نمی کردند و می گفتند این حرفها را جلوی جوانها نباید زد، ولی ایشان از همان موقع مراقب ما بودند.
آن دوران، دوران بسیار خوب و با صفا و صمیمیتی بود. صفای خودم هم بیشتر بود. شاید خوب نباشد که بگویم ولی من از بچگی خیلی اهل عبادت بودم یادم است در سن ۱۱ سالگی تمام ماه رمضان را در گرمای شهریور ماه روزه می گرفتم. بعضی شبها مادرم مرا برای سحر بیدار نمیکرد و می گفت بیدارش نکنید که روزه نگیرد ولی من بدون سحری روزه میگرفتم. من قبل از اذان میرفتم بالای پشت بام و مناجات میکردم، و یکی از بچه های محل که اذان می گفت من بودم.
چند نکته ای که خانواده ها باید برای تربیت فرزندان بدانند این است که پدر و مادر خودشان اهل عبادت باشند، نمی شود که آنها اهل عبادت نباشند ولی بخواهند بچه شان اهل عبادت باشد. پدر من اهل جماعت بود و همیشه هرجا که بودند، مقید به نمازجماعت بود و این روی ما هم اثر میگذاشت. علاوه بر این مسائل مالی و طهارت مالی و طهارت اخلاقی هم روی بچه ها اثر دارد. بنده یادم هست از اوایل طلبگی که گاهی منبر میرفتم همیشه می گفتم نفی مطلق درست نیست. یعنی نمی شود به جوانها بگوییم سینما نروید با اینکه سینمای آن موقع خیلی بد بود. من یک مجمعی داشتم به نام مجمع صادقیه آنجا برای بچه ها و با کمک خودشان تئاتر درست کرده بودیم و موضوعات جالب و اخلاقی و ظریف برای بچه ها درست میکردیم. یا به پدر و مادرها می گفتم جمعه بچه ها را بیرون ببرید که تفریح کنند و تخلیه بشوند واگرنه سرکش می شوند و طغیان می کنند. اگر هم کاملا رها و آزاد باشند باز مشکل ایجاد میشود. اگر انسان بتواند بچه ها را کنترل و هدایت بکند بسیاری از کارها را میشود انجام داد.
اولین منبر در کن
بنده تحصیل اولیه ام در دبستان بهمن در کن بود. کلاس اول که رفتم معلمم آذربایجانی و ترک زبان بود، روز اول گفت بچه ها من می خواهم نماز شما را درست کنم. معلم های آن زمان اکثرا آدمهای متدینی بودند. او به بچه ها گفت حمد و سوره را بخوانید. من چون در خانواده یاد گرفته بودم بهتر از بقیه خواندم حتی قرائتم هم تا حدودی خوب بود. وقتی همه بچه ها خواندند به من گفت تو ملا می شوی. گذشت تا روزی که من شاید ۱۸ سال سن داشتم. اولین شبی که در کن در حسینیه محله خودمان( محله بزرگ کن- محله سرآسیا) منبر رفتم، یک روحانی بود که از اصفهان می آمد و منبر می رفت.
آن شب به من گفت منبر برو، گفتم من بلد نیستم و تا حالا منبر نرفتم گفت حالا برو و یک چیزی بگو. الان بروی یاد میگیری و اگر خراب هم بکنی همه میدانند تازه کاری، خودت هم ناراحت نمیشوی. اما اگر درس خواندی و ملا شدی و بعد منبر رفتی و خراب کردی دیگر تا آخر نمی توانی منبر بروی و آن موقع توقع مردم هم از تو بیشتر است. من منبر رفتم، یک منبر ۸ دقیقه ای و یک مسئله شرعی گفتم و قسمتی از یک خطبه امیرالمومنین را خواندم و یک روضه هم خواندم و پایین آمدم. دیدم یک پیرمردی با فاصله زیاد به من می گوید: فلانی مرا می شناسی؟ گفتم نه یادم نیست.گفت من معلم کلاس اولت هستم، بهت گفتم ملا می شی.
بعد از دوران دبستان طلبه شدم و به تهران آمدم و به مدرسه برهان رفتم. در خیابان خراسان و اولین مدرسه ای بود که بعد از ۲۰ شهریور تاسیس شد. مدرسه کوچکی بود با ۱۰-۱۲ حجره کوچک. تقریبا ۲-۳ سال آنجا بودم و بعد به قم رفتم.
یکی از نعمت هایی که خدا به ما داد همین بود که به مدرسه برهان رفتم. مرحوم آیت الله برهان عارف بزرگی بود که در نجف تحصیل کرده بود و در تربیت طلاب روش خاصی داشت و تمام وقتش را صرف تربیت طلبه ها می کرد و تقیداتی از نظر درسی و تربیتی و اخلاقی و عبادتی برای طلبه ها داشت.چون طلبه ها آن زمان تعدادشان کم بودو بعد از ۲۰ شهریورتمام مدرسه ها را بستند و حتی طلبه های مدرسه مروی را بیرون کردند و آنجا را هنرستان کردند، ایشان مقید بودند طلبه ها را زود معمم کنند. بعد از ۵-۶ ماه از ورود من، نزدیک عید غدیر به من گفتند خوب است معمم شوید. حالا سن من شاید ۱۵ سال بود و هنوز مکلف نشده بودم. من هم چون به ایشان خیلی علاقه داشتم به پدرم گفتم من میخواهم معمم شوم، پدرم گفت آخر تو سوادی نداری، گفتم آقای برهان گفتند. حتی من لباس نداشتم ایشان گفتند من این قبایی که دارم و این عبا را به شما عاریه می دهم و تو فقط یک عمامه بخر و در عید غدیر معمم شدم.
برای دریافت تصویرسازی در ابعاد بزرگتر روی آن کلیک کنید
آقای برهان خیلی روی نظم و اخلاق و تربیت طلبه ها حساس بودند و شرط کرده بودند هر طلبه ای اینجا میاید نباید نوافلش را ترک کند. شب های جمعه به ما می گفتند زود بخوابید و ساعت ۲ شب میامدند و بیدارمان میکردند تا دعای کمیل و نماز شب بخوانیم. در همان سن جوانی که حدودا ۱۶ ساله بودم ایشان ما را یک سفر عتبات بردند.
سفر به قم
سال ۱۳۲۵ به قم رفتم و ۵-۶ سال در مدرسه فیضیه بودم و بعد از آنجا به مدرسه حجتیه رفتم. دوری از آقای برهان اگرچه سخت بود ولی از وارد شدن به دریای حوزه قم خیلی خوشحال بودم. هنوز هم قم برایم خاطره انگیز است و ۱۳ سال در آنجا بودم و به غیر از سال آخر، باقی را در حجره بودم و زندگی طلبگی داشتم. در قم با اخوی و آیت الله امامی و آقای شمس و آشیخ جواد الهی کنی هم حجره ای بودیم. همسایه های ما در حوزه آیت الله ابطحی اصفهای بود و آیت الله سبحانی که الان از مراجع هستند و من از طریق همین آقای سبحانی که شاگرد امام بود، با امام ارتباط پیدا کردم.
بازگشت به تهران
آیت الله مهدوی کنی پس از بازگشت به تهران در سال ۱۳۴۰، در مدرسه مروی به تدریس علوم حوزوی مشغول شدند و از سال ۱۳۴۲ امامت جماعت مسجد جدیدالتاسیس جلیلی در میدان فردوسی را پذیرفتند. این مسجد پایگاه مناسبی برای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ایشان شد. مبارزات ایشان علیه حکومت طاغوت، باعث دستگیریهای متعدد، تبعید، شکنجه و زندانیشدن ایشان گردید. ایشان آخرین روحانی مبارزی است که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی برای چندمین بار دستگیر و در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آزاد شدند.
آیت الله مهدوی کنی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی سمتهای مختلفی را عهدهدار بودهاند که از جمله آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
مسؤولیتهای سابق:
عضویت
در حلقه اولیه شورای انقلاب از طرف حضرت امام خمینی (ره) (اولین سمت ایشان
که در زمان حضور حضرت امام (ره) در پاریس به ایشان سپرده شد. حلقه اولیه
شورای انقلاب شامل حضرات شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر رحمهم الله و
حضرات خامنهای، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و مهدوی کنی بود. به تدریج
اعضای دیگر روحانی و دانشگاهی با تصویب جمع به آنان اضافه گردید).
مسؤولیتهای اخیر:
بخشی از آثار علمی حضرت آیت الله مهدوی کنی به قرار ذیل است:
آیتالله مهدویکنی در گذر زمان
محمدرضا مهدوی کنی از چهره های با سابقه انقلاب اسلامی است که از ۱۱ شهریور تا ۷ آبان ۱۳۶۰و در پی بمبگذاری در دفتر نخستوزیری و شهادت رجایی و باهنر به نخست وزیری موقت انتخاب شد.
وی در سال 1310 در کن تهران متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و 3 سال دروس حوزوی در مدرسه علمیه مرحوم برهان، عازم قم شد و تا سال 1340 در محضر استادان مبرز آن زمان همچون حضرات آیات: حاج شیخ عبدالجواد سدهای (جبل عاملی)، شهید صدوقی، سلطانی، مجاهدی، رفیعی قزوینی، شعرانی، علامه طباطبایی، آیتالله العظمی بروجردی، امام خمینی (ره)، آیهالله العظمی گلپایگانی تلمذ کرد.
با درگذشت آیتالله بروجردی، وی به تهران بازگشت و در ادامه مبارزات خود علیه طاغوت که از 18 سالگی و در زمان آیت الله بروجردی شروع کرده بود، در نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) شرکتی فعال و موثر داشت و انواع شکنجهها، زندانها و تبعیدها را به جان خرید. وی که دبیرکل جامعه روحانیت مبارز را عهده دار است از سال 1389 به ریاست مجلس خبرگان رهبری نیز برگزیده شده است.
رئیس مجلس خبرگان رهبری پس از تحمل نزدیک به ۵ ماه بیماری صبح امروز(سه شنبه) دعوت حق را لبیک گفت و دار فانی را وداع گفت.
تصاویری از مرحوم آیتالله مهدوی کنی در کنار رهبر انقلاب