شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

مرجعی‌ که ۱۰۰سال ازخدا عمر گرفت

مرجعی‌ که ۱۰۰سال ازخدا عمر گرفت

به گزارش فرهنگ نیوز، بیست و پنجم جمادی‌الثانی سال ۱۴۱۵ هجری قمری یکی دیگر از مراجع بزرگ شیعه به دیار حق شتافت، آیت‌الله العظمی محمدعلی اراکی که در اواخر عمرش به نام شیخ الفقهاء والمجتهدین معروف شد،‌ قلبش پس از یک قرن تلاش(تولد ۱۲۷۳ وفات ۱۳۷۳ شمسی) برای هدایت مردم از تکاپو ایستاد، در مراسم تشییع پیکر این عالم ربانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب حضور یافتند.

فارس نوشت ،آیت‌الله اراکی پس از سال‌ها تحصیل در حوزه علمیه اراک، به دنبال هجرت آیت‌الله العظمی حائری یزدی به قم، وارد حوزه علمیه قم شد و در درس ایشان شرکت کرد، در این سال‌ها با امام خمینی(ره) آشنا شد و همواره از فعالیت‌های امام علیه رژیم پهلوی پشتیبانی می‌کرد.

*واکنش دو مرجع بعد از ۱۵ سال دیدار

بعد از تبعید امام به عراق، بعد از ۱۵ سال آیت‌الله اراکی در حرم حضرت ابوالفضل(ع) امام(ره) را در حال خروج از حرم می‌بیند، همدیگر را در آغوش می‌گیرند و آقای اراکی شروع به گریه کرده و می‌گوید: با آل علی هر که در افتاد ور افتاد، بعد دوباره شروع به گریه کرد، حجت‌الاسلام شهاب‌الدین اشراقی داماد امام(ره) می‎گوید: امام به من گفتند: بغض گلویم را گرفته بود و نتوانستم پیش آقای اراکی بایستم...

آیت‌الله اراکی درباره آشناییش با امام(ره) مطرح می‌کند: حضرت آقای خمینی یک مدتی را در اراک بوده‎اند و در حوزه آنجا تحصیل می‎کردند و حتی منبر می‎رفته‎اند، من در آن مدت با ایشان آشنا شدیم و یکی از هم صحبت‌های بنده بودند. گاهی اتفاق می‎افتاد از منزل تا میدان کهنه قم نزدیک شاهزاده حمزه این راه را به همراه هم طی می‎کردیم و ضمن صحبت‌ها و مباحثه‎ها برمی‎گشتیم و این مسأله بسیار اتفاق افتاد، با هم خیلی مأنوس بودیم.


*شگرد علمای قم برای سپردن زعامت حوزه به آیت‌الله حائری

این عالم بزرگ همچنین درباره روند شکل‌گیری حوزه علمیه قم این چنین بیان می‌کند: مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى علیه الرحمه ساکن کربلا بود و به هیچ وجه در ذهن و خاطر او نمى‌گذشت وارد ایران بشود تا اینکه مطلب مهمى پیش آمد و زیارت حضرت رضا(ع) را نذر کرد و به دنبال وسیله‌اى بود تا به نذر خود عمل کند، حاج آقا اسماعیل فرزند حاج آقا محسن اراکى باعث شد و ایشان را تا اراک آورد و چون بسیار مایل بود که حاج شیخ در اراک بماند مسافرت مشهد را به تأخیر مى انداخت.

بالاخره در این مدت تأخیر، در اطراف و اکناف همدان، کاشان، یزد و شهرهاى دیگر مطلع شدند و براى دیدار آقا به اراک آمدند و ایشان مجبور به اقامت در اراک شدند و در مدرسه مرحوم آقا ضیاء مشغول تدریس و در مسجدى جنب همان مدرسه اقامه جماعت کردند و پس از نماز طلاب دور ایشان حلقه زده و تقاضاى صحبت علمى کردند وقتى شروع به درس کردند جمعیت زیادى در درسشان حاضر مى شدند تا اینکه یک روز فرمودند: من حوزه اراک را کمتر از حوزه نجف نمى‌بینم .

حاج آقا اسماعیل که از اقامت حاج شیخ در اراک مطمئن شد به ایشان عرض کرد: آقا تشریف بیاورید که مشهد برویم، پس به مشهد مشرف شدند و پس از بازگشت در اراک ماندگار شدند تا اینکه در شب عید نوروزى که مصادف با نیمه شعبان بود جمعیتى از قم از جمله سیدحسن برقعى، سیدمحمد صدر العلماء، سیدمحمود روحانى به سوى اراک حرکت کردند و شب عید از آقاى حاج شیخ براى زیارت نیمه شعبان به شهر قم دعوت کردند و ایشان را به قم آوردند و از آقاى شیخ محمد سلطان الواعظین خواستند که در میان جمعیت فراوانى که از شهرهاى مختلف آمده بودند سخنرانى کند و بگوید: ایها الناس این آقا را میرزاى شیرازى گواهى به اجتهاد و عدالتش را داده است قدرتش را بدانید و نگهدارى کنید و نگذارید به اراک بر گردد.

مردم به ویژه تجار و بازاریان ایشان را در قم نگهداشتند و هر چه از اراک نامه و عریضه و تلگراف رسید، مرحوم حاج شیخ مى‌فرمود: عود قبل از عید فطر ممتنع و محال است و بالاخره در قم ماندند و درس را شروع کردند، آقایان قم هم که که دنبال فرصت بودند به ایشان عرض کردند: آقا، اراک براى شما مناسب نیست قم زیارتگاه است چهار سوق ایران است و موقعیت شما ایجاب مى‌کند که در این شهر مذهبى که حرم اهلبیت است بمانید، ایشان هم پذیرفتند و حوزه اراک را به قم منتقل کردند.

آن موقع مدرسه فیضیه حجره‌هایش بسته بود، تنها یکى دو حجره در آخر مدرسه استفاده مى‌شد که در یکى شیخ حسن نامى زندگى می‌کرد و بقیه حجره‌ها به وسیله کسبه اطراف به صورت انبارى در آمده بود تا اینکه خداوند لطف کرد و از این وضعیت بیرون آمد و علما و محصلین از اطراف و شهرها به قم رو آوردند و حوزه علمیه در قم تشکیل شد.

چگونه «سلمان» شویم+پاسخ استاد اخلاق

چگونه «سلمان» شویم+پاسخ استاد اخلاق

میرزا احمد آشتیانی فقیه و فیلسوف شیعی امامی، چهارمین و کوچک‌ترین فرزند میرزا حسن مجتهد آشتیانی، فقیه سرشناس روزگار ناصرالدین شاه و مظفرالدین ‎شاه قاجار، به سال 1300 هجری قمری در تهران دیده به جهان گشود و پس از پایان تحصیل مقدمات عربی و ادبیات فارسی، به خواندن سطوح فقه و اصول در خدمت پدر خود پرداخت و بعد از درگذشت وی (1319 ق/ 1901 م)، تحصیلات خویش را نزد علمای دیگر مانند سیدمحمد یزدی، میرزاهاشم رشتی، حکیم کرمانشاهی و ... دنبال کرد و آنگاه در مدرسه سپهسالار به تدریس معقول و منقول مشغول شد.


در 1340 قمری رهسپار نجف اشرف گشت و افزون بر کسب فیض از محضر استادانی چون علامه نائینی و آقا ضیاءالدین عراقی، خود نیز مجلس درس فلسفه دایر ساخت، در 1350 قمری به ایران برگشت و بقیه عمر را در تهران به تدریس فقه و اصول و علوم عقلی، تألیف کتاب و ارشاد مردم گذراند. وی هنگام وفات متصدی مدرسه علمیه «مروی» بزرگترین حوزه علمیه تهران بود.

میرزا احمد افزون بر احاطه بر علوم عقلی و نقلی، در پزشکی قدیم و دانش‌های قدیم و دانش‌های ریاضی نیز دستی داشت. خط را بسیار زیبا می‎نوشت و با تخلص «واله» شعر می‎سرود، وی عارفی خلیق، متواضع، سلیم ‎النفس، متعبد و مثل اعلای پارسایی بود. میرزا احمد از پنج تن از مراجع زمان گواهی اجتهاد داشت، از جمله شاگردان وی می‌توان به سیدجلال‌الدین آشتیانى و علامه حسن حسن‌زاده آملى اشاره کرد.

ثمره ازدواج ایشان دو پسر و چهار دختر بود. آیت الله آشتیانی روز سه شنبه سوم تیر ماه 1354 مصادف با چهاردهم جمادی‌الثانی 1359 هجری قمری در 95 سالگی پس از حدود 80 سال تعلیم و تعلم و تربیت انسان ها و خدمت به اسلام و مسلمانان چشم از جهان فرو بست، سرانجام پیکر مطهر ایشان در مقبره خانوادگیشان در صحن حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

*راه سلمان شدن به روایت استاد اخلاق طهران قدیم

استاد عبدالله فاطمی‌نیا در کتاب «نکته‌ها از گفته‌ها» درباره این عارف بالله این چنین می‌نویسد: آیت‌الله آمیرزا احمد آشتیانی شاگرد بلافصل آمیرزا هاشم بوده است، اینها بزرگانی بوده‌اند که زمانه از آوردن اینها عقیم است!
علمای تهران و بزرگان وقتی به حضور آمیرزا احمد می‌رسیدند دستش که سهل است، می‌خواستند پایش را ببوسند!
ایشان فیلسوف، مجتهد، عارف و جامع همه علوم و فنون اسلام و نمونه‌ای از زهد و تقوی و پاکی بود؛ تمام زندگی‌اش کرامت بود!
روزی شخصی در مجلسی از آیت‌الله میرزا احمد آشتیانی می‌پرسد: آیا در این زمان، راه سلمان شدن باز است؟!

این سؤال بسیار سؤال مهمی است، یعنی آیا راه کمال در این عصر برای افراد مفتوح است، آیا می‌شود به مقام معرفت کامل و درجات سلمان هم رسید؟!
ایشان سکوت و تأمل پرمعنایی کردند، سپس فرمودند: بلی! راه سلمان شدن، باز است.

این فرمایش ایشان که از روی حقیقت و متن واقعی سخن می‌گوید، بشارت بسیار بزرگی است برای همه جوان‌ها، برای همه مشتاقان کمال که راه بسته نیست، همت و تلاش می‌خواهد!

*میرزا احمد آشتیانی و کتاب «هدیه احمدیه»

از آیت‌‌الله میرزا احمد آشتیانی کتاب دعایی به نام «رساله هدیه احمدیه» به یادگار مانده است، درباره نامگذاری این کتاب نقل کرده‌اند:

زمانی که آیت‌الله حاج میرزا احمد آشتیانی در فکر نامگذاری جزوه احمدیه بود، سیدی ناشناس وارد منزل شد، پس از احوال‌پرسی فرمودند :شنیدم کتاب دعایی مرقوم داشته‌اید، آن را گرفت و پس از ملاحظه فرمود: نام آن را هدیه احمدیه بگذارید و بعد از اتاق خارج شد.

از آنجا که کسی از تدوین آن کتاب اطلاعی نداشت، مرحوم آقا میرزا احمد آشتیانی بسیار متعجب شد، از مستخدمین منزل پرسید: این آقا کجا رفت؟ گفتند: ما کسی را ندیدیم وارد شود که حالا بدانیم کی خارج شده است!

این رساله که درباره ادعیه است، عناوینی نظیر جهت آمرزش گناهان، جهت محفوظ ماندن بنا، جهت وسعت رزق، جهت وسعت رزق، جهت رفع مرض، جهت محفوظ ماندن از شر دشمن، جهت دفع بلا، جهت محفوظ ماندن از شر جن و انس و حیوان و شر دزد، جهت دفع شر شخص، جهت دفع هر دشمن، جهت عاقبت به خیر شدن و با دین کامل از دنیا رفتن، دعای نور، جهت ادای قرض، دعای مستجاب برای رفع هم و غم، دعای منسوب به امام حسین(ع) جهت گشایش کارها و زیارت وارث در خود جای داده است./فارس

خاطره رهبر انقلاب از استاد فلسفه‌شان

خاطره رهبر انقلاب از استاد فلسفه‌شان

هر آنچه شنیده بودم به داستان دیدم...
آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی استاد فلسفه‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و از مدرسین و علمای بزرگ مشهد در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شمسی بود. آیت‌الله قزوینی از اولین کسانی بود که با شروع نهضت مبارزه علیه رژیم پهلوی به قم رفت و با حضرت امام خمین رحمه‌الله بیعت کرد؛ بیعتی که تا سال ۱۳۴۶ و رحلت وی پایدار ماند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزه‌های علمیه کشور درباره ایشان چنین می‌گویند: «مرحوم آشیخ مجتبی نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج میکرد تا وقتی زنده بود.»
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد رحلت این عالم ربانی خاطره‌ای از رهبر انقلاب را در تجلیل از این عالم ربانی منتشر می‌کند.




حاج شیخ مجتبی مرد بسیار مُلّایی بود. هم مُلّا بود، هم علاوه بر مُلّایی از لحاظ قوت شخصیت بنده غیر از امام ـ واقعاً حالا اینی که عرض می‌کنم بارها این را گفتم ـ هیچ‌کس را در این معممین که من باهاشان معاشر بودم به قوت شخصیت حاج شیخ مجتبی من ندیدم! یک چیز عجیب غریبی بود. ما، یکی دو، سه سال بعد از برگشتن از قم البته ـ توفیق پیدا کردیم که با ایشان معاشرت پیدا کردیم از نزدیک؛ تا سال ۴۶ که ایشان فوت کرد. بله حسابی حس کردم وجود او را؛ خیلی مرد فوق‌العاده‌ای بود حاج شیخ مجتبی؛ خیلی. آن شخصیتش بود که همه را مقهور می‌کرد. در مشهد هرکسی با ایشان آشنا بود احترام برای ایشان قائل بود؛ من دیده بودم جلسه‌ی مشترک ایشان و بسیار از علما و معاریف مشهد را؛ وقتی ایشان یک حرفی می‌زد، یک چیزی می‌گفت همه بطور خواه، ناخواه مقهور بودند؛ این‌جوری بودند ایشان. این آقای آمیرزا جواد آقا و اینها که در مقابل ایشان مثل شاگرد؛ برخوردشان برخورد شاگرد بود؛ برخورد مرید و شاگرد این‌جوری. حاج شیخ مجتبی چیز عجیبی بود... در همه چیز وارد بود. یعنی آدم بود که فلسفه خوانده بود. نه اینکه حالا همین‌طور فقط پیش آقامیرزا مهدی ـ مثلاً فرض کنید ـ اصفهانی یک چیزی خوانده باشد، نه. آقای آشتیانی می‌گفت آقا میرزا مهدی وقتی از نجف برمی‌گشته چند ماه تهران مانده پیش آقا میرزا احمد آشتیانی. این نقل آقای آقا جلال آشتیانی است. حالا من دیگر نمی‌دانم ایشان چقدر متقن در این نقل باشد. لکن سابقه‌ی فلسفه خوانی نداشت. لکن حاج شیخ مجتبی چرا. اعجوبه‌یی بود. اهل علوم غریبه و اینها هم بود. همه چیز هم بلد بود یعنی واقعاً از آن آدم‌هایی که شنیدیم. گفت:
به مصر رفتم و آثار باستان دیدم
هر آنچه شنیده بودم به داستان دیدم
یعنی آنکه واقعاً ما دیدیم، آنی که آدم می‌شد ببیند، آقا شیخ مجتبی بود.
دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین ۱۳۷۷/۱۰/۸

نقاشی از چهره علامه حسن زاده آملی

نقاشی از چهره علامه حسن زاده آملی



برای دریافت تصویربا کیفیت واصلی برروی تصویرکلیک کنید

ویژه نامه رحلت آیت الله شاه آبادی

ویژه نامه رحلت آیت الله شاه آبادی



منبع:سایت راسخون