ناگفته های یکی از بازماندگان غواص کربلای 4
زندگی نامه شهیددکتربهشتی
نگاهی به آثار و اندیشههای شهید بهشتی
خبرگزاری دفاع مقدس: هفتم تیر، بهانهای برای شناخت شخصیت، سیر زندگی و آثار و اندیشههای شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی به عنوان یکی از نظریهپردازان جمهوری اسلامی ایران است.
هفتم تیر 1360 و شهادت آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی به همران یارانش در دفتر حزب جمهوری اسلامی، در تقویم به نام یکی از تلخ ترین روزهای انقلاب نام گرفته است. روزی که عالمی نواندیش به شهادت رسید.
آثار و سخنرانی های وی در قالب کتب متعددی به چاپ رسیده است. همچنین پس از شهادت وی نویسندگان بی شماری دست به قلم برده و در خصوص زندگی مبارزاتی وی نوشته اند که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
آثار آیت الله سید محمد حسینی بهشتی
سرود یکتا پرستی
"موضوع این کتاب مباحثی درباره فلسفه نماز، چیستی نماز، تغییر قبله، زبان نماز و نماز وسطی است. کتاب پیشرو، مجموعه چهار گفتار و یک نوشتار از شهید «آیتالله دکتر بهشتی» درباره چیستی و فلسفه نماز و مسایل مربوط به آن درباره روح و نقش «سرود یکتاپرستی» است.
حق وباطل از دیدگاه قرآن
کتاب “حق و باطل از دیدگاه قرآن” کوششی است برای یافتن آن خواسته دیرینه و انبوه پرسش ها و چالش هایی که برانگیخته است، و این بار از زبان اندیشمندی که با ذهن کاوشگر خود، فلسفه و عرفان را به مدد خواسته و به غواصی در ژرفای اقیانوس بیکران وحی به جستجوی دُرهای تابناک بستر آن پرداخته است. رابطة “هست” و “باید” در اینجا نیز از محورهای کلام است که تلاش شده با مراجعه به کلام وحی به گونهای دلکش و جذاب پیوند داده شود که به نظر میرسد در نوع خود کمنظیر باشد. حاصل این پیوند راهی است که فراروی انسان گشوده میشود تا به دور از دلنگرانی، سرگردانی در وادی حیرت را فرو گذارد و سامانداری و هدفمندی عالَم کبیر، نشاط و تحرک و جهتگیریِ در خور او را در عالَم صغیر به وجود آورد. به دنبال اینگونه فهمی است که پیروزی حق بر باطل، که ذکر آن در همه ادیان الهی به میان آمده است، معنایی بس فراخ و تجلیی بس روشنگر مییابد؛ پیروزیی که قطعیت آن در زمانهای خاص تحقق خواهد یافت و با اینهمه در هر گامی که برای احقاق حق و ابطال باطل برداشته میشود نیز ظهور مییابد و در پرتو آن هر مصلحی خود را عضوی از سلسله به هم پیوسته اصلاحگران مییابد و با یقین به کامیابی مسلکش ناکامیها را به جان میخرد.
این کتاب شامل چهار گفتار است که سه گفتار آن حاصل بحث و گفتگوهایی است که آیةالله شهید دکتر بهشتی در انجمن اسلامی پزشکان داشته، و دیگری بحثی است با عنوان “تسلیم حق بودن” که از میان سلسله بحث های تفسیر قرآن ایشان انتخاب شده است. روش بحث و منش گفتگوی آن عالم عامل نیز جای بسی تأمل و تعمق دارد. حاضران در این جلسات هیچ گاه خود را شنونده صرف نمیدانستند بلکه شرکت فعال در این جستجو را با میل و رغبت پذیرا میشدند و خود را در این تلاش سهیم مییافتند.
شهید آیةالله بهشتی بحث خود را با جستار در مفاهیم رایج گفتاری آغاز میکند و گام به گام جویندگان مشتاق حقیقت را همراهی میکند تا به قرائتی دست یابند که در تفسیر آن مفاهیم موفقتر است. از تشکیل انجمن اسلامی پزشکان تا جلسات بحث و گفتگویی که در این کتاب آمده بیش از 19 سال میگذشت. در طی این سال ها و به تدریج محفلی علمی و تشکیلاتی برای همکاری و ایجاد ارتباط بین افراد مسلمان جامعه پزشکی به وجود آمده بود و بعضی از جلسات آن بهطور مشترک با اعضای انجمن اسلامی مهندسین که آن نیز قدمتی دیرینه داشته تشکیل میشد. از جمله سخنرانان این جلسات میتوان از چهرههای بارز مبارزات آن زمان مرحوم آیةالله طالقانی، مرحوم مهندس بازرگان، استاد شهید آیت الله مطهری و شهید آیت الله بهشتی نام برد. نکته جالب توجه اینکه در حالی که صمیمیت و دوستی حاکم بر فضای این جلسات بوده، شنوندگان خود را در بحث و گفتگو با سخنرانان آزاد میدیدند و همین بر غنای مباحث مذکور افزوده است. در میان سؤال کنندگان نام چهرههای آشنا مانند شهید دکتر فیاض بخش و شهید دکتر لواسانی نیز دیده میشود که بر جذابیت بحث ها میافزاید.
بحث “تسلیم حق بودن” از میان سلسله بحث های تفسیر قرآن شهید آیت الله دکتر بهشتی برگزیده شد که بین سال های 1349 تا 1354 و در شامگاه یکشنبه هر هفته در جمعی که پوشش مبارزاتی “هیئت مکتب قرآن” را برای خود انتخاب کرده بود و به طور سیار در منزل افراد تشکیل میشد ایراد شده است. در میان گردانندگان و شرکتکنندگان آن جمع، که از اقشار مختلف بودند، نیز نام شهدای گرانقدری چون شهید صادق اسلامی و شهید علی درخشان به چشم میخورد. دست تقدیر، همه این شهیدان والامقام را به گواهیِ مظلومیت و حقانیت حق و ناپایداری باطل در فاجعه اسفانگیز هفتم تیرماه سال شصت فرا خواند.
پیامبری از نگاه دیگر
این کتاب که مباحث شهید بهشتی درباره موضوع وحی و نبوت، راههای شناخت پیامبر، مباحثی درباب توحید، مسئله اعجاز، حقیقت وحی و کیفیت آن و خاتمیت را دربر میگیرد زیر نظر بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید بهشتی منتشر شده است.
نقش آزادی در تربیت کودکان
در انقش آزادى در تربیت کودکان مباحثی چون تکلیف الهى؛ معناى تکلیف؛ تضاد دو نسل؛ تعلیم و تربیت؛ اهمیت تحزّب و سازمان یافتگى؛ آموزش و پرورش فکرى کودکان؛ برخى از علتهاى مشکلات کودکان؛ نحوه رسیدگى به تکالیف درسى کودکان؛ نحوه برخورد با کودکان کنجکاو؛ عبادت کودکان؛ عادت؛ تربیت اسلامى؛ مشکل جوامع ایمانى؛ اهمیت چهره؛مرجع شناسى؛ برخى آثار تاریخى به زبان فارسى؛ تفریح از دیدگاه اسلام؛ وجه نیاز به تفریح؛ رابطه لذت با نشاط؛ ویژگىهاى نسل جوان؛ آزادى و شخصیت؛ شخصیت؛ بررسى این تعریف؛ تعریف شخصیت؛ رابطه آزادى با شخصیت؛ عشق الهى؛ انواع محبت مطرح شده است.
ولایت، رهبری، روحانیت
این کتاب از کتابهای خاص و خواندنی شهید بهشتی است و مخصوصا تحلیل های ایشان در باب اهمیت ولایت در اسلام انصافا ناب و زیباست و در کمتر کتاب و مقاله ای دست یافتنی است.
همچنین در بخشهایی از کتاب ایشان به مسأله روحانیت پرداخته اند و نکات جالبی را درباره این قشر اثرگذار تبیین فرموده اند. اشکالات و آسیبهای احتمالی مربوط به روحانیت از نکاتی است که شاید پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی ایران هنوز بصیرت بخشی و تازگی داشته باشد.
کتاب نسبت به کتابهای دیگر شهید بهشتی مفصل تر است و نزدیک به ۴۰۰ صفحه است، البته تقریبا از نیمه دوم کتاب، سطح مطالب آسان تر و سرعت مطالعه بیشتر خواهد بود.
کتاب “ولایت، رهبری، روحانیت” شامل عناوین زیر است:۱- ولایت ۲- ولایت، تولی و تبری، ۳- ولایت اصیل ۴-بررسی ابعاد گوناگون حادثه غدیر ۵- ساخت جامعه ای ایده آل با رهبری ۶- آسیب پذیری جوامع مسلکی ۷- آسیب پذیری جوامع مسلکی ۸- عدالت مرجع ۹- امامت و رهبری ۱۰- انتخاب رهبری(عدم جواز تقلید در مسایل اعتقادی) ۱۱- نقش ایمان رهبر به ایدئولوژی خویش ۱۲-همبستگی امام و امت ۱۳- امامت و زعامت ۱۴- فقیه و اولی الامر ۱۵- نقش روحانیت در جامعه امروز ما ۱۶- روحانیت و انقلاب اسلامی ۱۷- روحانیت:ویژگی ها و مسولیتها ۱۸- روحانیت در اسلام و در میان مسلمین.
آثار نوشته شده در رابطه با شهبد بهشتی
فرزندان آفتاب؛ روحانی فرهنگی
"فرزندان آفتاب؛ شهدای روحانی فرهنگی" اثری است که به معرفی و زندگینامه مختصر برخی شهیدان این قشر در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میپردازد.
این کتاب به سفارش ستاد همکاریهای آموزش و پرورش و حوزههای علمیه و به کوشش مهدی احمدپور گردآوری و تدوین شده است.
در مقدمه «فرزندان آفتاب؛ شهدای روحانی فرهنگی» میخوانیم: «...معلمان شهید روحانی ترکیبی از معرفت و آگاهی و تعلیم و تربیت را با حضور آگاهانه و مجاهدت عاشقانه خود در حجره، کلاس و سنگر آفریدند و پیشتازی در عرصه حقیقی انتظار یار در زمان غربت حقیقت را بر ساحلهای دنیاپرستی، شهرتطلبی و تنآسایی ترجیح دادند.»
شهید آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، محمدجواد باهنر، سید کاظم موسوی، حاجشیخ علی ایرانمنش، صادق احسانبخش، ماموستا ملّا رحیم فرجی، حسین یحیایی و شهید محمدحسین افتخاری برخی شهیدان روحانی معرفی شده در این کتابند.
مهدی احمدپور در تدوین کتاب «فرزندان آفتاب؛ شهدای روحانی فرهنگی» با آوردن عکس هر شهید فرهنگی روحانی، مشخصات و عملکرد وی را در سه برشِ «که بود؟»، «چه کرد؟» و «چگونه رفت؟» و در قالب فصلهایی با عنوانهایی چون بهشتیان زمین، احسان خدا، ماموستا، شهید اتحاد و بهای بهشت آورده است.
در صفحه 12 کتاب و در معرفی شهید دکتر محمد حسینی بهشتی میخوانیم: «...[شهید بهشتی] در سال 1344 برای انجام رسالت تبلیغی به آلمان سفر کرد تا امامت و کار تکمیل ساختمان مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان و رسیدگی به دانشجویان مقیم آنجا را بر عهده گیرد. در مسجدی که مرحوم آیتالله بروجردی برای مسلمانان ساخته بود، مشغول فعالیتهای مذهبی و فرهنگی شد. در مدت چهار سالی که در آلمان بود، مسافرتهایی به عربستان، سوریه، ترکیه، لبنان و برخی از کشورهای اروپایی داشت. در سال 1348 به ایران بازگشت و پس از مدتی که خواست دوباره به آن کشور برود از رفتنش جلوگیری کردند زیرا رژیم از وجود ایشان میترسید که مبادا در آن کشور پرده از روی خیانتها و جنایتهایش بردارد...»
اداره کل امور شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش، ناشر کتاب «فرزندان آفتاب؛ شهدای روحانی فرهنگی» با شمارگان یکهزار نسخه، در 70 صفحه و قطع رقعی است.
او یک ملت بود
"او یک ملت بود" عنوان کتابی است که به خاطراتی از شهید آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی، میپردازد. این کتاب به کوشش محمدعلی صمدی تدوین شده است.
وی در مقدمه به برخی از مهمترین سوابق سیاسی و فعالیتهای مبارزاتی شهید آیتالله بهشتی، با توجه به نظریات جامعهشناسان غربی درباره نحوه بروز انقلاب ایران و اسنادی در این باره اشاره دارد.
این کتاب مصور رنگی، با تصویری از صفحه نخست شناسنامه که آیتالله بهشتی را متولد دوم آبان 1307 در شهر اصفهان معرفی کرده است، آغاز میشود و در ادامه به نقل از ماهنامه «شاهد» در اردیبهشت سال 1360، «شهید بهشتی» به زندگینامه و شرح نحوه تحصیلات، مبارزات خود در داخل و خارج از کشور و کتابهایی که تا آن زمان تالیف کرده بود میپردازد.
علی دوانی، هادی مروی، غلامعلی حداد عادل، محمدرضا مهدوی کنی، رحیم کمالیان، روحالله حسینیان، فرشاد مومنی، سیدعلیرضا بهشتی، سیدمحمدرضا بهشتی، سید هادی خسروشاهی، معصومه بیگم خاتونآبادی، حسین صفار هرندی، عزتالشریعه مدرس مطلق، ملوکالسادات بهشتی، علی قائمی، حسین مهدیان، مسیح مهاجری، علی صیاد شیرازی، محمدعلی موحدی کرمانی، محمد محمدی ریشهری، حمید داوود آبادی، صمد دوجایی، مهدی اصفهانیان و علیرضا نادعلی، افرادیاند که خاطراتی از آنان درباره شهید آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی در این کتاب آمده است.
صمدی، تدوینگر کتاب کوشیده است در خلال آوردن خاطرات دوستان، همرزمان، فرزندان و خانواده این دانشمند شهید، تصاویری ارایه کند و خاطراتی را به زبان خود او نیز بیاورد و این شیوه، بر جذابیت مرور خاطرات دکتر بهشتی میافزاید.
در بخشی از خاطرات سید علیرضا بهشتی و در صفحه 95 «او یک ملت بود» میخوانیم: «یکبار لامپ اتاق منزلمان که محل مطالعه و تحقیق پدر بود، سوخت و از تعاونی دادگستری برای آنجا لامپ خریداری شد. ایشان لامپ را پس فرستادند و گفتند: «اینجا اتاق کارهای شخصی خودم هست و لذا لامپ را باید از مغازهای معمولی و با قیمت عادی بخریم.» شاید خیلیها ندانند که ایشان حقوق از دادگستری نمیگرفتند و تا آخر، از همان حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش استفاده میکردند.»
«یازهرا» ناشر کتاب «او یک ملت بود» با شمارگان پنجهزار نسخه، در 224 صفحه، قطع رقعی است. علاقه مندان جهت تهیه کتاب می توانند با شماره تلفن 66962116-021 تماس بگیرند.
پشت شیشه های مات
"پشت شیشههای مات" نوشته عزتالله الوندی است که وی در این اثر زندگی داستانی شهید بهشتی را برای نوجوانان راویت کرده است. این اثر به زودی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ پنجم میرسد. عزت الله الوندی در این اثر، نیاز نوجوانان امروز را به درستی تشخیص داده،سعی کرده در اثرش مقتضیات این گروه سنی را لحاظ کند.
بیان روایت زندگی شهید بهشتی از زبان شخصیت های مختلف داستان، انتخاب یک زمینه داستان تازه، حجم کم کتاب و بیان کردن اصل مطلب در حدود صد صفحه، تقسیم بندی همین حجم کم در دوازه فصل مختلف، روایت خطی ساده با بازگشت به عقب های کوتاه و توانایی خلق چند نیمه شخصیت دیگر بجز شخصیت اصلی داستان نکاتی است که مخاطب نوجوان کتاب را علاقه مند به خواندن آن می نماید.
بنابراین گزارش، به دلیل حضور شهید بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ آلمان بیشترین قسمت کتاب به این موضوع اختصاص پیدا کرده است. در واقع بخش زیادی از داستان در آلمان و آمریکا اتفاق میافتد. الوندی در نوشتن این داستان از بسیاری منابع و اسناد موجود درباره شهید بهشتی استفاده کرده است.
علاقه مندان جهت تهیه کتاب می توانند با شماره تلفن 61942-021 انتشارات سوره مهر تماس بگیرند.
داستانی درباره زندگی شهید بهشتی
این کتاب نوشته یعقوب توکلی که از سوی دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها) در 120 صفحه منتشر شده است.
داستانهای شیرین (42 داستان از آثار متفکر شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی)
مرتضی نظری این اثر را گرداوری و در 128 صفحه از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است.
انتهای پیام/
ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که پس از 31 سال سالم بود + فیلم
سرهنگ جانباز «علی قمری» فرمانده پادگان دژ خرمشهر در دوران دفاع مقدس، در گفتوگو با خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس، با اشاره به لبیک بسیاری از جوانان و نوجوانان به ندای امام خمینی(ره) و حضور در جبهههای حق علیه باطل، به تشریح فعالیتهای نوجوان شهید «بهنام محمدی» در جریان دفاع از خرمشهر و همچنین چگونگی تفحص پیکر این شهید والامقام پرداخت.
"روایت سرهنگ قمری در این زمینه را در ادامه میخوانید.
بهنام محمدی نوجوان 13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و بهعنوان اطلاعاتچی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقیها و بگو صدام کِی به خرمشهر میآید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آنها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما میآیند»؛ میخواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید.
همچنین در برخی اوقات که درگیر جنگ و دفاع بودیم، بهنام محمدی را میدیدم که دوان دوان جلو آمده و اطلاعاتی از آرایش نظامی دشمن به ما میداد، یا مثلا میگفت «تیمسار! به جان مادرم از فلان کوچه پنج تانک دارند به طرف ما میآیند»؛ که من فورا آرپی جی زن ها را به آن محور میفرستادم. خدا رحمتش کند.
* شجاعت بهنام در تعویض پرچمها
یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمانهای بلند خرمشهر میبیند، بهطور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثیها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق میکند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچهها ایجاد کرده بود، و جالبتر اینکه عراقیها تا 18 آبان متوجه این موضوع نشده بودند.
بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کولهاش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمیداد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود میکشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمیایستی؟! میخواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر میخورند.»
هرچه سعی کردیم این نوجوان 13 ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.
* چگونگی شهادت نوجوان دلاور
حدود ساعت 9 صبح روز 24 مهر، بهنام در «بازار نقدی» مورد اصابت ترکش «خمسه خمسه» قرار گرفت، و در پیادهرو به زمین افتاد؛ سپس تانک از روی زانوانش عبور کرد، که در اثر آن پایش از زانو به پایین قطع شد، و ایشان به این ترتیب به شهادت رسید.
** ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که بعد از 31 سال سالم بود
مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال 90 نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند.
آیتالله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوانهای این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکهای از این سنگ روی آنها بیافتد استخوانها از بین میرود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوانهایش را سالم برداریم».
آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از 31 سال هنوز زانویش خون میچکید.
مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او میگفت «مردم! این بچه بوی گلاب میدهد؛ چرا میخواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمیبینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا میخواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شدهاید»؛ واقعا صحنهی عجیبی بود.
من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم میآمد و با من حرف میزد، و میگفت "جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم"، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمیآید»؛ من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمیبینمش». ما چنین عزیزانی را داشتیم، که همه باید قدر این افراد را بدانیم."
فایل تصویری توضیحات سرهنگ قمری را مشاهده کنید
شهید چمران به روایت امام خامنه ای
امروز یکشنبه 31 خرداد روز سترگی در تاریخ مقاومت جهان است؛ روزی که شهیدمصطفی چمران یکی از بزرگترین قهرمانان واقعی جامعه بشری و مردی که تجسیم عرفان مبارزاتی اسلام ناب محمدی(ص) و تبلور حقیقی مکتب امام خمینی(ره) بود، به آرزوی خود رسید؛ شهادت در راه معشوق. به همین مناسبت بخشی از روایات رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام سیدعلی خامنه ای درباره این الگوی ایثار و ازخودگذشتگی، تقدیم عاشقان می شود.
***
ماجرای آشنایی امام خامنهای با شهید چمران
اولاً این شهید یک دانشمند بود؛ یک فرد برجسته و بسیار خوشاستعداد بود. خود ایشان برای من تعریف می کرد که در آن دانشگاهی که در کشور ایالات متحده آمریکا مشغول درسهای سطوح عالی بوده – آن طور که به ذهنم هست ایشان یکی از دو نفرِ برترینِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب می شده - تعریف میکرد برخورد اساتید را با خودش و پیشرفتش در کارهای علمی را. یک دانشمند تمامعیار بود. آن وقت سطح ایمان عاشقانه این دانشمند آنچنان بود که نام و نان و مقام و عنوان و آینده دنیائىِ به ظاهر عاقلانه را رها کرد و رفت در کنار جناب امام موسای صدر در لبنان و مشغول فعالیت های جهادی شد؛ آن هم در برههای که لبنان یکی از تلخترین و خطرناکترین دورانهای حیات خودش را میگذرانید. ما اینجا در سال 57 می شنیدیم خبرهای لبنان را. خیابانهای بیروت سنگربندی شده بود، تحریک صهیونیستها بود، یک عده هم از داخل لبنان کمک میکردند، یک وضعیت عجیب و گریهآوری در آنجا حاکم بود، و صحنه هم بسیار شلوغ و مخلوط بود.
همان وقت یک نواری از مرحوم چمران در مشهد دست ما رسید که این اولین رابطه و واسطه آشنائی ما با مرحوم چمران بود. دو ساعت سخنرانی در این نوار بود که توضیح داده بود صحنه لبنان را که لبنان چه خبر است. برای ما خیلی جالب بود؛ با بینش روشن، نگاه سیاسىِ کاملاً شفاف و فهم عرصه - که توی آن صحنه شلوغ چه خبر است، کی با کی طرف است، کی ها انگیزه دارند که این کشتار درونی در بیروت ادامه داشته باشد - اینها را در ظرف دو ساعت در یک نواری ایشان پر کرده بود و فرستاده بود، که دست ما هم رسید. رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت. بعد معلوم شد که نگاه سیاسی و فهم سیاسی و آن چراغ مهشکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص می کند؛ چراغ مهشکن لازم است که همان بصیرت است. آنجا جنگید؛ بعد که انقلاب پیروز شد، خودش را رساند اینجا.
از اول انقلاب هم در عرصههای حساس حضور داشت. رفت کردستان و در جنگهایی که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ بعد آمد تهران و وزیر دفاع شد؛ بعد که جنگ شروع شد، وزارت و بقیه مناصب دولتی و مقامات را کنار گذاشت و آمد اهواز، جنگید و ایستاد تا در 31 خرداد سال 60 به شهادت رسید. یعنی برای او مقام ارزش نداشت، دنیا ارزش نداشت، جلوههای زندگی ارزش نداشت.
اینجور هم نبود که یک آدم خشکی باشد که لذات زندگی را نفهمد؛ بعکس، بسیار لطیف بود، خوشذوق بود، عکاس درجه یک بود - خودش به من می گفت من هزارها عکس گرفتهام، اما خودم توی این عکسها نیستم؛ چون همیشه من عکاس بودهام - هنرمند بود. دل باصفائی داشت؛ عرفان نظری نخوانده بود؛ شاید در هیچ مسلک توحیدی و سلوک عملی هم پیش کسی آموزش ندیده بود، اما دل، دل خداجو بود؛ دل باصفا، خداجو، اهل مناجات، اهل معنا.
انسان باانصافی بود. لابد قضیه پاوه را شماها می دانید که در پاوه بر روی بلندیها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره شده بودند؛ ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئی از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ دو بعدازظهر این پیام پخش شد؛ ساعت چهار بعدازظهر من توی این خیابانهای تهران شاهد بودم که همین طور کامیون و وانت و اینها بودند که از مردم عادی و نظامی و غیر نظامی از تهران و همین طور از همه شهرستانهای دیگر، راه افتادند بروند طرف پاوه. بعد از قضیه پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توی جلسهای که ما بودیم به نخستوزیرِ وقت گزارش می داد که بین اینها هم از قدیم یک رابطه عاطفی ای وجود داشت. مرحوم چمران توی آن جلسه این جوری گفت: وقتی ساعت دو پیام امام پخش شد، به مجرد پخش پیام امام و قبل از آنی که هنوز هیچ خبری از حرکت مردم به آنجا برسد، ما احساس کردیم که کأنه محاصره باز شد. می گفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آن قدر مؤثر بود که به صورت برقآسا و به مجرد اینکه پیام امام رسید، کأنه برای ما همه آن فشارها به پایان رسید؛ ضد انقلاب روحیه خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقه محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون. آنجا نخستوزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما این همه کار کردیم، این همه تلاش کردیم، تو چرا همه این را به امام مستند می کنی؟! یعنی هیچ ملاحظه نمی کرد؛ منصف بود. بااینکه می دانست که این حرف گلهمندی ایجاد خواهد کرد، اما گفت.
حضور برای او یک امر دائمی بود. ما از اینجا با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای
سی - 130 رفته بودیم آنجا. به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود 9 و 10 شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، لباس سربازی آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم می شود بیایم؟ چون فکر نمیکردم بتوانم توی عرصه نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم می شود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و - البته کلاشینکف داشتم که برداشتم - و با اینها رفتیم.
یعنی از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمی گذاشت وقت فوت بشود. ببینید، حضور این است. یکی از خصوصیات خصلت بسیجی و جریان بسیجی، حضور است؛ غایب نبودن در آنجایی که باید در آنجا حاضر باشیم. این یکی از اوّلیترین خصوصیات بسیجی است.
در روز فتح سوسنگرد - چون میدانید سوسنگرد اشغال شده بود؛ بار اول فتح شد، دوباره اشغال شد؛ باز دفعه دوم حرکت شد و فتح شد - تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کردهاند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بکلی ناموفق بشود. بنده یک یادداشتی نوشتم به فرمانده لشکری که در اهواز بود و مرحوم چمران هم زیرش نوشت - که اخیراً همان فرمانده محترم آمده بودند و عین آن نوشته ما را قاب کرده بودند و دادند به من؛ یادگار قریب 30 ساله؛ الان آن کاغذ در اختیار ماست - و تا ساعت یک و خردهای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد. بعد من رفتم خوابیدم و از هم جدا شدیم.
صبح زود ما پا شدیم. نیروهای نظامی - نیروهای ارتش - که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: چمران صبح زود آمده و جلو است. یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون - که برنامه ریخته شده بود که اینها در کجا قرار بگیرند و آرایش نظامیشان چگونه باشد - حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدللَّه این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد. خدا این شهید عزیز را رحمت کند. اینجوری بود چمران. دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بی رودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود.
تجمیع عقل و عشق
من خودم می دیدم شلیک آر.پی.جی را که نیروهای ما بلد نبودند، به آنها تعلیم می داد؛ چون آر.پی.جی جزو سلاحهای سازمانی ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه عربی آر.بی.جی هم می گفت؛ ماها میگفتیم آر.پی.جی، او میگفت آر.بی.جی. او از آنجا بلد بود؛ یک مقدار هم از یک راههائی گیر آورده بود؛ تعلیم میداد که اینجوری آر.پی.جی را بایستی شلیک کنید. یعنی در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملی به طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه عالی، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده عملیات نظامی، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی میشود. دانشمند بسیجی این است؛ استاد بسیجی یک چنین نمونهای است. این نمونه کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمی، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خندهآور است. این تضادهای قلابی و تضادهای دروغین - که به عنوان نظریه مطرح می شود و عدهای برای اینکه امتداد عملی آن برایشان مهم است دنبال می کنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمی بی معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل.
(بیانات در دیدار اعضای بسیجی هیئت علمی دانشگاهها - ۰۲/۰۴/۱۳۸۹)
نکتهای که دکتر چمران
به امام خامنهای گفت
مرحوم دکتر چمران - شهید چمران - یک نخبه علمی بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند این چیزها، لکن یک نخبه علمیِ برجسته بود؛ در یکی از دانشگاههای برجسته آمریکا هم درس می خواند که بعد رها کرد و آمد، و در لبنان و بعد هم در کشور خودش مشغول جهاد شد. او به من می گفت که در دانشگاههای آمریکا - و بخصوص و از جمله در همان دانشگاهی که ایشان تحصیل می کرد - برجستههای درجه یک، معدود بودند و ایرانیها در بین آنها بیشتر از همه بودند. ایرانیها از متوسّط استعداد جهانی بالاترند؛ این را ما از افراد دیگر هم مکرّر شنیدهایم؛ عرض کردم حالا هم که تجربهها این را نشان می دهد.
(بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان ۱۷/۰۷/۱۳۹۲)
پیکر پاک شهید روح الله سلطانی در آمل و روستای کچب کلوا تشییع شد+ عکس
به گزارش عمارنامه، مراسم تشییع پیکر 270 شهید تازه تفحص شده دفاع مقدس، عصر امروز با حضور با شکوه و گسترده مردم پایتخت برگزار شد. این مراسم که قرار بود ساعت 16 بعدازظهر از میدان بهارستان آغاز شود به دلیل ازدحام جمعیت در این میدان و خیابان های اطراف آن - خیابان مجاهدین اسلام، خیابان مصطفی خمینی، خیابان جمهوری اسلامی و خیابان فردوسی- با تاخیر یک و نیم ساعته آغاز شد.
چه کرده اید که نسیم بازگشت جسمهایتان، جانها را اینچنین بیدار کرده است و بوی خاک بدن های پاکتان اینچنین هوای شهر را آسمانی کرده است؟
دستانتان بسته بود، اما درست همان زمانی که به شما نیاز داشتند، برای مشکل گشایی و گشودن دست مردم از زیر خروارها خاک بیرون آمدید و امروز مردم برای استقبال از شما به میدان امدند.
نوحه و اشک را در چهره تمام مردمی که خود را به میدان بهارستان رساندهاند میتوانی ببینی. عقربههای ساعت بعد از ظهر را نشان میدهند و چیزی تا آغاز مراسم تشییع نمانده است.
تا چشم کار میکند جمعیت است که از خیابانهای اطراف خودشان را به میدان
بهارستان میرسانند. گوشه و کنار میدان پر شده از مادرانی که با صندلی های
تاشو آمدهاند و زیر سایه درختان در انتظار رسیدن کاروان شهدا نشسته اند.
چشم هایشان خیره به مسیر ورودی کاروان شهداست.
اینجا باندها و بلندگوها هم دم گرفتهاند و نوای "یاد امام(ره) شهداء... دلو می بره کرب و بلا" را سر میدهند. دل ها بوی سیب گرفته و زمین بوی گلاب ناب می دهد؛ چهره ها رنگ اشک به خود گرفته، اشک در همه چشمهای منتظر حلقه زده است.
مسیر تشییع را اعلام کردهاند. کاروان شهدا قرار است از میدان بهارستان به سمت خیابان فردوسی و بعد به سمت میدان امام خمینی(ره) و در آخر به خیابان بهشت بروند و در معراج شهدا آرام بگیرند.
دوستی می گفت: خدا کند امروز، هیچ مادری به استقبال نیاید. سخت است به آغوش کشیدن پیکرهای دست بسته. آخر فکرش را بکنید حسرت در آغوش کشیدن به دل مادرهایشان می ماند. ولی اینطور که مشخص است همه مادرها آمدهاند، دور تا دور میدان مملوء از مادرانی است که حالا سن و سالی ازشان گذشته و توان جسمی خوبی ندارند. دست بر پهلو ایستاده و با چشمهایی اشکبار خوش آمد می گویند. گویی میزبان مراسم آنانند و ما میهمان مراسم باشکوه آنها شدهایم.
موج خروشان مردم از خیابانهای اطراف به سمت میدان بهارستان کماکان ادامه دارد. سیل جمعیت است که از سمت خیابان سعدی به سمت بهارستان میآید. جای حاجبخشی خالی که امروز برود بالای کامیونها و میکروفن را بگیرد و «ماشاءالله حزبالله» بگوید.
پسر بچهای با پلاکاردی که روی آن شعر نوشته شده است به سمت ما میآید، روی پلاکارد با خطی زیبا نوشته شده است: «ای کاش فشنگی پر پرواز تو میشد؛ آتش زده این زنده به گوری جگرم را»
«175 شهید غواص پیامی با خود آوردهاند»، «ستارههای درخشان راه را به ما نشان بدهید»، «غواصها دیدند ما داریم غرق میشویم؛ آمدند...»، «دست حیدر،دست زینب، دست این غواص ها...»، «بر موجهای اروند با دست بسته رفتند، تا هیچکس نبیند بر دست های ما بند»، «دل به خاک زدید، تا آب در دلمان تکان نخورد» و «هیهات من الذّله» از جمله دستنوشتههایی است که در مسیر فراوان به چشم میخورد.
ناخودآگاه یاد دست نوشتههای حسن باقری افتادم که در دفترچه جیبی خود این شور و اشتیاق را پیش بینی کرده بود و برای نسل من نوشته بود: روزی خواهد آمد که نسل آینده برای تشییع پیکر این رزمندهها سر از پا نمی شناسد...
فرماندهِ قرارگاههای نصر و کربلا که در عملیاتهای فتحالمبین، رمضان، بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر خوش درخشید در دفترچه یادداشت جیبی خود از احتیاج نسل من به پیکرهای تکه تکه شده امروز شهدا چه خوب مینویسد که «این جنگ یک تحول تاریخی به دنبال دارد. ما در این جنگ به دنبال اهدافی فراتر از خاک و مرز هستیم. اینکه معنویت را برای نسل آینده به ارمغان بیاوریم. ما در این جنگ می توانیم عزت و افتخارمان را به جهان صادر کنیم. وضعیت سیاسی و نظامی به نفع اسلام تغییر می کند و روزی خواهد آمد که نسل آینده اقدامات و آرمان های ما را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهند...»
میدان بهارستان مملوء از جمعیت شده است. باندها و بلندگوها روضه قمربنی هاشم میخوانند. شهدای غواص، همگی «عطر یاس» میدهند. امروز با وجود این همه شهید غواص، عجیب روضه عباس(ع) میچسبد. دوستی میگفت ضجههای شبانه غواصهای اروند، ریشه در نهر علقمه دارد. عباس(ع) هم دست بسته شد. دستانش را در آن روز حساس گرفتند تا «باب الحوائج» شود تا امروز بتواند گرههای افتاده به کارمان را بهتر باز کند. گویی حکمت این دنیا اینطور است که با دستهای بسته بهتر میشود گره گشایی کرد.
شهدای غواص هم فرزندان آخرالزمانی امالبنین هستند. نسلی دیگر از جوانان بنیهاشم(ع) که آمدهاند تا رجز «والله ان قطعتموا یمینی...» سر دهند. اینان سنگ عزت و غیرت به سینه زدند تا امروز همه تشییع کنندگان فریاد عزت و غیرت سر دهند و با غرور به میزبانی این آلالهها بشتابند.
زمان زیادی تا آغاز مراسم نمانده است، پیکرهای مطهر شهدا به نزدیکی میدان
بهارستان رسیدهاند. اشک در چشمها حلقه زده و دلها در شُرُف شکستن است...
اخبار لحظه به لحظه از تشییع شهدای گمنام:
17:31 میدان بهارستان (ره) و خیابان های منتهی به میدان بهارستان (ره) مملو از جمعیت است. بسیاری از خانوادهها همراه با فرزندان کوچک در این خیابانها مستقر شدند و منتظر ورود کاروانهای شهدا به این خیابان هستند.
17:33 کوچه بهشت که باید آخرین نقطه حرکت کاروان شهدا باشد، مملو از مردمی است که به انتظار نشستهاند. در این خیابان چندین حجله به یاد شهدای گمنام برافراشته شده و بساط نوحهخوانی، روضه و مراسم جمعی برقرار است. مردم با در دست داشتن کتابهای دعا و قرآن انتظار کاروان شهدا را میکشند.
17:35 معراج شهدا نیز پذیرای مردمی است که زودتر خود را به این نقطه رساندهاند. اینجا نیز جمعیتی محدودتر از خیابانها، منتظر استقبال از شهدا هستند.
17:45 در خیابان فردوسی دمامزنی بر پاست و مسیر عبور کاروان با بنرهای طرح شهدای غواص آذینبندی شده است.
17:50 گلهای گلایل سفید رنگ بین مردم توزیع شده است. با گذشت زمان نسبتاً طولانی مردم بیصبرانه منتظر کاروان شهدایند.
محسن رضایی: صدای این مردم را کسانی که پشت میز مذاکره اند خوب بفهمند / مثل غواصان شهید با دست بسته هم تسلم نمی شویم
در مراسم باشکوه تشییع 270 شهید دفاع مقدس که به تازگی تفحص شدهاند ، سرلشکر محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که به عنوان سخنران حضور یافته بود گفت: من به نمایندگی از همه رزمندگان اعلام میکنم کسی در دنیا از نجابت ملت ایران سوء استفاده نکند، چرا که اگر روزی خشم ملت ایران به جوشش دربیاید مطمئن باشید شما یک افسوس تاریخی خواهید خورد؛ همانطور که در طول جنگ تحمیلی این افسوس را خوردید.
رضایی همچنین در سخنانش ضمن گرامیداشت یاد شهیدان بخارایی، امانی، صفارهرندی و نیکنژاد یادآور شد: ما امروز در نقطهای جمع شدهایم که پنجاه سال پیش این عزیزان حسنعلی منصور را ترور کردند تا مانع اجرای کاپیتولاسیون آمریکایی در ایران بشوند.
وی یادآور شد: ما میخواهیم مانند همان جوانها و غواصهای دوران دفاع مقدس بر آرمانها و راه شهدا پافشاری کنیم و بار دیگر سیلی محکمی به گوش دشمنان بزنیم. امروز در فضای بینالمللی نیاز به اینچنین جوشش و ترویج ارزشهای انقلابی داشتیم، چرا که دولتمردان ما اکنون در میز مذاکرات هستند و از طرفی نیز داعش در منطقه تحرکات خاصی دارد. همچنین در یمن نیز روزی نیست که عربستان سعودی انسانهای بیگناه را نکشد، آنها حتی در ماه حرام نیز ملت بیگناه یمن را میکشند. فکر نکنید میتوانید به این صورت به حیات ننگین خودتان ادامه دهید.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از سخنان خود گفت شد: از میان این 270 شهید، 175 غواص و خطکشن هستند، کارهای غواصان در دوران جنگ تحمیلی بسیار حساس بود و ماموریت آنها خطشکنی و از کار انداختن تیربار دشمن بود تا در موج دوم قایقها بتوانند وارد عمل شوند. در حقیقت ما سال سوم جنگ به یک بنبست رسیدیم و باید در دریا، رودخانه و هور عملیات انجام میدادیم. برای همین از غواصها استفاده کردیم و نتیجه آن را در هم عملیات پیروز والفجر 8 با حضور دو هزار غواص دیدیم. در کربلای چهار نیز غواصها وارد عمل شدند، اما تعدادشان کمتر بود. غواصها در این عملیات یعنی والفجر 8، کربلای 4 و 5، خیبر و بدر به خوبی ماموریت خود را انجام دادند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تقدیر از حضور گسترده مردم در مراسم تشییع غواصان شهید گفت: داعش خود را به 35 کیلومتری بغداد رسانده بود و باید پیامی از سوی ملت ایران به آنها داده می شد. در یمن حتی در ماه حرام مردم را بمباران می کنند و لازم بود که به برکت شهدا یک قیام بزرگ در ایران ایجاد شود و بگوید که ما هرگز ننگ را قبول نمی کنیم.
رضایی با اشاره به تبلیغات مذبوحانه رسانه های غربی و شیفتگان داخلی آنها گفت: این روزها صدای اجنبی ها برخواست که این ها در خاک عراق چه می خواستند؟ صداها و رسانه هایی که در طول جنگ حامی صدام بودند می گفتند این ها در خاک عراق چه می کردند؟ توقع داشتید ما به متجاوز گل بدهیم و تشویق کنیم؟ آیا اگر این غواص ها در عمق 15 کیلومتری مرز عراق نمی جنگیدند، ایران اکنون امنیت داشت؟ اگر جنگ را بعد از فتح خرمشهر ادامه نمی دادیم و دشمن را تنبیه نمی کردیم، آیا چشم طمع دشمن از این مملکت برداشته می شد؟ تعقیب متجاوز درسی بود که غواصان ما به دشمن دادند.
وی افزود: اخیرا گفتند که این شهدا در یک عملیات شکست خورده شهید شده اند. اگر شکست خورده است چرا دوازده روز بعد، بزرگترین عملیات انجام شد؟ چرا این کارها را می کنند؟ چون می خواهند راه شهدا را کور کنند. راه مقاومت، راه ولایت، راه امام، راه پیروزی، راه آزادسازی خرمشهر را می خواهند با تبلیغات کور کنند. اما امروز همه اعتراف کرده اند که ایران لنگرگاه منطقه است. آنها حساب شده جنگ را زیر سوال می برند، انقلاب را تخریب و تحریف می کنند تا راه شهدا ادامه پیدا نکند اما امروز همه دنیا به امنیت ایران اعتراف می کنند. اگر ایران نبود بحران تمام 500میلیون جمعیت منطقه را فرا می گرفت.
فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس گفت: نشان دادیم که هم مردم و هم مسئولان پای آرمان شهدا ایستاده اند و پرچمدار انقلاب، رهبر معظم انقلاب است که با رهبری ایشان اقتدار واقعی ملت مسلمان ایران به نمایش گذاشته شده است.
وی با اشاره به شعارهای مردم در مراسم افزود: این صداها را کسانی که پشت میز مذاکره هستند باید بخوبی بفهمند. این صداها جدی است. این صداها واقعی است و این فریادها واقعی است و از عمق دل جوانانی بر می خیزد که حاضرند تا آخرین قطره خون خودشان را فدای آزادی و سربلندی انقلاب اسلامی کنند.
رضایی افزود: امیدارم خبرنگاران خارجی این فریادها را که صدای واقعی ملت ایران است به گوش جهانیان برسانند و بگویند که ایران یک قدم عقب نشینی نمی کند. این راه هم بگویم که برخی نباید اخبار غلط را به دشمن بدهند و بگویند ما آب خوردن نداریم و نمی توانیم سرپای خود بایستیم.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: ملت ایران و اندیشمندان و جوانان ایران آن چنان غنی از انرژی، معنویت و عرفان است که همه دنیا را می تواند سیراب کند و به همه انسان های عالم کمک کند. غربی ها از نجابت ما کسی سواستفاده نکند. اگر روزی خشم ملت ایران به جوشش در آید مطمئن باشید شما یک افسوس تاریخی خواهید خورد همانطور که در جنگ افسوس خوردید. دیگر سیاست خارجی قاجاری و پهلوی به این کشور بازنخواهد گشت.
وی افزود: این شهدا برای اولین بار بعد از سیصد سال زنجیره شکست های تاریخی را پاره کردند و سرافرازی ملت ایران را سبب شدند. ما با کسی جنگ نداریم و می گوییم حرف منطقی ملت ایران را گوش کنید. ما غنی سازی می خواهیم در چارچوب اصول بین الملل. ما دنبال بمب اتم نیستیم، دنبال پیشرفت خودمان هستیم. این غواصان می گویند که اگر دست های ما بسته باشد و تیربارانمان کنید ما تسلیم زور و زیاده خواهی نخواهیم شد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: ما امروز پرچم امنیت به دست داریم و می گوییم تروریسم باید تمام شود. ما دنبال آرامش و امنیت هستیم و نگویند نیروهای حزب اللهی می خواهند جنگ درست کنند. ما نمی خواهیم با دست باز ما را تسلیم کنند و همه عزت و شرفمان را زیر پا بگذارند. هیهات من الذله. دنیا مطمئن باشد تا رهبری و ولایت فقیه و شهادت طلبی در این کشور هست هیچ قدرتی نمی تواند به ایران حمله کند. قبل از اینکه در داخل کشور فتنه ایجاد کنید و یا در خارج از کشور توطئه کنید بنشینید فکر کنید تا پیشیمان نشوید.
بعد از سخنرانی محسن رضایی، محمود کریمی از مداحان اهل بیت به مرثیه سرایی و نوحه خوانی پرداخت.
غواصان شهید «دُرّهای غلتان» در اقیانوس ملت/تشییع باشکوه پیکرهای مطهر از بهارستان تا معراج
18:22 همچنان کاروان حامل شهدا به دلیل ازدحام جمعیت بدرقه کنندگان به میدان بهارستان نرسیده اند.
18:40 کاروان شهدا به بهارستان رسید
18:45 مردم در حال بدرقه کاروان اسطوره های دفاع مقدس به سمت خیابان بهشت هستند و با مدیحه سرایی مداحان اهل بیت(ع)،شهدا را همراهی میکنند.
18:57 به دلیل حضور پرشور تشییع کنندگان، حرکت کاروان شهدا به کندی صورت میگیرد.
19:02 در این مراسم 10 کامیون پیکر مطهر شهدا را که هم اکنون به خیابان جمهوری رسیده حمل میکنند.
19:20 جمعیت زیادی از سمت میدان امام خمینی(ره) به طرف تقاطع خیابان فردوسی و جمهوری در حال برگشتند، برای استقبال از کاروان شهدا.
19.45 حاج سعید قاسمی در میدان امام خمینی(ره) در میان جمعی از جوانان به گپ و گفتوگو مشغول است. کمی آنسو تر یکی از جوانان پلاکاردی را بلند کرده که روی آن نوشته شده با دستان بسته رفتند تا با دستان باز و با عزت مذاکره کنیم.
19.46 بوی اسپند و صدای مداح کاروان میرسد. هنوز شهدا در خیابان فردوسی هستند.
19:55 میثم مطیعی مداح اهل بیت با حضور در کاروان شهدا برای مادران شهدا روضه حضرت زهرا(س) را میخواند.
20:05 در هنگام عبور کاروان شهدا از مقابل سفارت انگلیس مداحی قطع شد و جمعیت یکپارچه شعار مرگ بر آمریکا مرگ بر انگلیس، مرگ بر آلسعود و نه سازش و نه تسلیم سر دادند.
20:10 کاروان شهدا به میدان امام خمینی رسید. جمعیتی از مردم که در معراج شهدا حضور دارند برنامه سخنرانی و مدیحه سرای تدارک دیده شده و حجت الاسلام ماندگاری برای آنها سخنرانی میکند و در معراج شهدا مادران شهدا از جمله مادر شهید بهروز و مادر شهید عباس صابری حضور دارند.
20:13 حجتاسلام ماندگاری در معراج شهدا سخنرانی کوتاهی داشت. او با اشاره
به تشییع شهدا در دورانهای بحران گفت: در سال 78 هزار شهید از کربلای
شلمچه خودشان را یه میان ما رساندند. شعهدا در آن دوران چه پیامی داشتند؟
گفتند ما میتوانیم بااستخوانهایمان از ولایت دفاع کنیم. سال 78 تمام
فتنهها خوابید و اگر دشمنان نتوانستند در آن دوران کاری کنند به برکت شهدا
بود. در این دوران هم حرف و حدیثهای مذاکرات هستهای در میان است که این
شهدا خودشان را به میان ما رساندند. برخی میگویید بیایید ذلیل آمریکا شویم
شاید مشکاتمان حل شود، اما این بار شهدا با دستان بسته آمدند تا ولی ما
دستبسته نشود. اگر ما نتوانیم از شهدا و ولیمان دفاع کنیم شهدا با
استخوانهایشان خواهند توانست از ارزشها دافع کنند. چون این شهدا عهد
کردند مدافع ولایت باشند و جانشان را در این راه دادند. شهدا میگویند اگر
عزت و امنیت و سعادت میخواهید باید روحیه جهاد و مقاومت را در خود حفظ
کند. اگر مردم سست شوند مسئولین هم سست میشوند. تشییع امروز یک پیام به
مسئولین داشت که مردم پای پای کارند شما احساس ضعف نکنید.
ماندگاری با اشاره به شهدای غواص گفت: روایت داریم که شهادت در آب ثواب دو
شهید را دارند چون شهادت در آب، سختتر از مجروحیت در خاک است.
20:25 عبدالرضا هلالی از مداحان اهل بیت در حال روضه خوانی برای کاروان شهدا است این کاروان دقایقی دیگر از مقابل وزارت امور خارجه عبور خواهد کرد.
20:40 در هنگام عبور کاروان شهدا از مقابل وزارت امور خارجه مداحی هلالی قطع شد و جمعیت تشییع کننده یک صدا شعار «این همه لشکر آماده به عشق رهبر آمده» را سر میدادند.
21:33 این پایان داستان طولانی و شورانگیز امروز تشییع شهدای گمنام تازه تفحصشده ایرانی است:«دست روزگار سرانجام آنها را به تشییع شبانه کشاند، این شهدای دستبسته را» اتفاقی که داغ تاریخی بزرگ شیعه را امروز برای همه آدمهایی که در این لحظات تاریخی در معراج شهدا بودند، زنده کردند. شهدای ایرانی تشییع شدند، با شکوهی وصفناپذیر، در حالی که تابوت پیکرهای آنها گلباران میشد و حوادث تاریخی این بار هم تکرار میشد و دعای تشییعکنندگان برای ظهور منجی(عج) به آسمانها رسیده بود.
20:50 کاروان شهدا همزمان با اذان مغرب وارد معراج شهدای تهران شد. جمعی از مردم اقدام به برپایی نماز جماعت در کنار کاروان شهدا کردند.
اظهارنظر چهره های فرهنگی، هنری و ورزشی حاضر در مراسم تشییع پیکر شهدای غواص
*در مراسم باشکوه تشییع 270 شهید تازه تفحص شده، چهره های مختلف فرهنگی، هنری، رسانه ای و ورزشی حضور داشتند. کارگردانان، تهیه کنندگان و بازیگران سینما و تلویزیون از جمله چون رضا میرکریمی،مازیار میری، حسن پورشیرازی، جمال شورجه، محمدعلی باشه آهنگر،کمال تبریزی، اکبر نبوی، مجتبی راعی، همایون اسعدیان، فرشته طائرپور و... از این جمله بودند.
*جمال شورجه کارگردان سینما که در مراسم تشییع پیکر شهدای غواص حضور یافته بود، در پاسخ به این سئوال که اگر قرار باشد یک جمله روی تابوت شهدا بنویسید، آن جمله چیست، گفت: «مینویسم، جایشان خالی است و به آنها غبطه میخورم. امیدوارم لیاقت پاسداری از خون این شهدا را داشته باشم.»
*مازیار میری دیگر کارگردان سینما و تلویزیون هم در پاسخ به این پرسش گفت: «مینویسم امروز تنها روزی است که هوای تهران پاک است. 275 فرشته بال زدند و هوای تهران را پاک کردند.»
*حسن پورشیرازی بازیگر سینما و تلویزیون نیز گفت چنین مینویسم: «ما شرمنده شهدا هستیم.»
* مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز یکی دیگر از چهره های رسانه ای کشورمان بود که با حضور در تشییع شهدا گفت: من بر تابوت این شهدا مینویسم شرمندهتان هستم.شریعتمداری افزود: ببینید روی تابلوها نوشته شما با دستان بسته چه کردهاید و ما با دستان باز چه کاری انجام دادهایم. مردم با بصیرت نشان دادند پیام این شهدا را درک کردهاند.
*علیرضا اشراقی نوه امام خمینی (ره) در مراسم تشییع 270 شهید گمنام دفاع مقدس حضور داشت گفت: پیام شهدا امروز مقاومت و ایستادگی در مقابل زیاده خواهی دشمنان است و مردم با این حضور گسترده نشان دادند هنوز هم در حال و هوای دهه شصت و سالهای دفاع مقدس هستند.
همچنین بسیاری از اهالی ورزش ایران برای وداع با تعدادی از شهدای غواص و گمنام امروز در مراسم تشییع پیکر این شهدا حاضر شدند.
* جمعی از اهالی ورزش در خیابان باغ سعدی قرار گذاشتند تا در آنجا جمع شده و سپس به سمت میدان بهارستان بروند که با توجه به ازدحام جمعیت برنامه آنها تغییر کرد و در میدان بهارستان کنار یکدیگر جمع شدند.
* بنری از سوی کمیته ملی المپیک جهت گرامیداشت یاد و خاطره شهدا در میدان بهارستان نصب شده بود.
* کیومرث هاشمی، رئیس کمیته ملی المپیک جزو اولین نفراتی بود که خود را به مراسم تشییع پیکر شهدا رسانده بود.
* منصور قنبرزاده مدیرعامل باشگاه نفت تهران و همچنین رئیس هیأت امنای باشگاه نفت و رئیس تربیت بدنی وزارت نفت در این مراسم حاضر شدند.
* آرش میراسماعیلی قهرمان سابق جودو در مراسم امروز حاضر شد.
* بهداد سلیمی دارنده مدال طلای المپیک و جهان در رشته وزنهبرداری، حسین رضازاده رئیس سابق فدراسیون وزنهبرداری و حسین توکلی دارنده مدال طلای رشته وزنهبرداری در سال 2000 در این مراسم شرکت کردند.
* تعدادی از هواداران تیمهای فوتبال پرسپولیس و استقلال با در دست داشتن پرچم تیمهایشان در این مراسم حاضر شدند.
* حسین خبیری، مدیر رسانهای سابق پرسپولیس و سخنگوی فعلی باشگاه سایپا و بسیاری از خبرنگاران رسانههای ورزشی در این مراسم شرکت کردند. محمود عبدالهی، مدیر روابط عمومی کمیته ملی المپیک نیز در این مراسم حضور داشت.
* بسیاری از ورزشکاران رشتههای کشتی، فوتبال، وزنهبرداری، رشتههای رزمی و... با حضور در میدان بهارستان در کنار سایر مردم با شهدا وداع کردند.
* مهدی مهدوی کیا، ستاره سابق تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس نیز در این مراسم حضور داشت. علی دوستی، سرمربی سابق تیم ملی نوجوانان و جوانان نیز در این مراسم حضور داشتند.
*محمود گودرزی، وزیر ورزش، مهدی تاج، رئیس سازمان لیگ و ... در مراسم حضور داشتند.
*مهدی تاج که در مراسم تشیع پیکر غواصان شهید شرکت کرده بود و در جمع خبرنگاران گفت: حضور مردم در این مراسم فوق تصور بود و مردم از همه اقشار جامعه وظیفه خود دانستند که در این مراسم شرکت کنند و این مراسم باشکوه نشانگر آن است که مردم خودشان را مدیون شهدا میدانند و قدر ایثارگریهای آنها را میدانند.وی در مورد اعلام نام اسامی هیات مدیره دو باشگاه استقلال و پرسپولیس گفت: دوست ندارم در این فضای معنوی در مورد مسایل ورزشی صحبت کنم و باید شکوه این مراسم و بدرقه شهدا را ثبت کنیم.
*مهدی مهدوی کیا در مراسم تشییع پیکر 175 غواص شهید و 100 شهید گمنام شرکت کرده بود، گفت: من وظیفه خودم میدانستم که در این مراسم شرکت کنم. قهرمانان واقعی شهدا و خانوادههایشان هستند. هیچ چیز با ارزشتر از آنها نیست.
وی ادامه داد: اگر امروز راحت زندگی و ورزش میکنیم به خاطر ایثارگری این شهداست. این غواصان مظلومانه به شهادت رسیدند و عکسهایی که از دستهای بسته آنها دیدم من را تحت تأثیر قرار داد. من دست خانواده شهدا را میبوسم و خودم را مدیون آنها میدانم.
*علی دوستیمهر که در مراسم تشییع پیکر 175 شهید غواص و 100 شهید گمنام شرکت کرده بود گفت: قهرمانان واقعی این شهدا هستند. آنها ایثارگری کردند و جان خودشان را فدا کردند تا ما آسایش داشته باشیم. اگر مهدویکیا و امثال او اسطورههای مستطیل سبز هستند، شهدا اسطورههای میدان جنگ هستند.
وی ادامه داد: وظیفه ما بود که در این مراسم شرکت کنیم تا به شهدا بگوییم آنها را فراموش نکردهایم. اگر امروز کشور ما ثبات دارد این شهدا هستند که آن را بهوجود آوردهاند. من و مهدویکیا به این مراسم آمدیم تا به آنها بگوییم دنبالهرو راه آنها خواهیم بود.
*اگر چه این مراسم ساعت 22 در معراج شهدا پایان یافت اما همچنان مردم محوطه اطراف آن را ترک نکرده اند.