ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
۲ روایت از سید آزادگان؛ راز سجدههای طولانی حاجآقا ابوترابی/ درس اخلاقی که «سیدالاسرا» به صلیب سرخ و افسر عراقی داد
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، حجتالاسلام سید علیاکبر ابوترابیفرد معروف به سیدالاسرا و رهبر فکری و دینی اسرا در دوران دفاع مقدس بود؛ کسی که با رفتار و شخصیت بزرگ خود علاوه بر اسرای ایرانی، نگهبانان بعثی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. او در دوران دفاع مقدس به اسارت نیروهای بعثی درآمد و سالها در اردوگاههای صدام به انجام فعالیتهای فرهنگی پرداخت و در میان اسرا به «سید آزادگان» معروف شد.
وی به همراه پدرش در سال ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بر اثر سانحه رانندگی درگذشت.
حجت الاسلام عالی آزاده، برادر شهید و امام جمعه موقت تبریز درباره شخصیت عارفانه سید آزادگان اظهار داشت: قسمت شد در اردوگاه تکریت او را ببینم. حاج آقا جایگاه معنوی خاصی داشت. سجدههای طولانی او را در زمان اسارت دیده بودم و برایم جای سوال داشت و مبهم بود. قسمت شد تا بعد از اسارت روزی او را در تبریز ببینم. برایم تعریف کرد که در نجف محضر شیخ عباس قوچانی تلمذ میکرد، کسی که از هم ردیفان آیت الله بهجت و دیگر بزرگان بود. تازه آنجا فهمیدم عبادتهای خالصانه و سجدههای طولانی ایشان از کجا سچشمه میگیرد. فهمیدم زمانی که در نجف بود ارتباط قلبی با شاگردان آیت الله قاضی داشت و خودش از عرفای پنهان بود.
وی افزود: حاج آقا بسیار به فکر ایثارگران و آزادگان بود و تلاشهای زیادی کرد و تا آخر عمرش این جهاد را ادامه داد.
محمدباقر علیی از آزادگان دوران دفاع مقدس در خاطرهای از حاج آقا ابوترابی گفت: در یکی از روزهای اسارت افسرا عراقی حاج آقا ابوترابی را خیلی شکنجه کردند. از صلیب سرخ آمدند پیش حاج آقا وهرچه از او پرسیدند ایشان چیزی از شکنجهها نگفت، با اینکه سینهاش از شدت شلاق چاک چاک شده بود. فهمیدیم اردوگاه او را خواسته و پرسید چرا مقابل صلیب سرخ اعتراضی نکرده است. ایشان گفته بود صلیب سرخ مسیحی است ما و شما مسلمانیم کجای اسلام میگوید یک مسلمان از یک مسلمان دیگر پیش مسیحی شکایت کند، معلوم است چنین کار نمیکنم.
وی افزود: همین اتفاق باعث شد تا هفتهای یک یا دو روز فرمانده عراقی حاج آقا ابوترابی را به دفترش دعوت میکرد تا حاج آقا او را موعظه کند و درس اخلاق بدهد، که چقدر این کار روی اخلاقش تاثیر گذار بود.